اصول اندیشۀ امام خمینی (3)؛ تبیین اسلام ناب محمدی و ویژگی های آن (1)

یکی از اصول اندیشه های امام خمینی، تأیید و اثبات اسلام ناب محمدی است. همان تفسیری از اسلام اصیل و بی پیرایه، زنده و پویا، کامل و جامع گرا و جامع نگر که مورد اقبال اکثریت مردم ایران قرار گرفت و سرانجام پیروزی انقلاب اسلامی را رقم زد. برداشتی از دین اسلام که با عقلانیت و آزادی، استقلال و پیشرفت سازگار و به دور از تحجر و مقدس مآبی و... است. اصلی که هم مصادیق و مخاطبان عام، و هم خاص دارد و در سیرة نظری و عملی امام خمینی به روشنی نمایان است.
این اصل را به دلیل اهمیت، گستردگی و لایه های پنهان و ژرف آن، در سه بخش ارائه میکنیم؛ «اسلام ناب محمدی و ویژگیهای آن»، «اسلام آمریکایی و شاخصه های آن» و بخش سوم «مخاطبان امام خمینی در این اصل»
این شماره را اختصاص دادیم به بخش اول، یعنی «اثبات اسلام ناب محمدی»

کد : 4619 | تاریخ : 08 دی 1400

اصول اندیشۀ امام خمینی (3)

تبیین اسلام ناب محمدی و ویژگی‌های آن (1)

 

محمد رجائی نژاد

اشاره

یکی از اصول اندیشه‌های امام خمینی، تأیید و اثبات اسلام ناب محمدی است. همان تفسیری از اسلام اصیل و بی‌پیرایه، زنده و پویا، کامل و جامع‌گرا و جامع‌نگر که مورد اقبال اکثریت مردم ایران قرار گرفت و سرانجام پیروزی انقلاب اسلامی را رقم زد. برداشتی از دین اسلام که با عقلانیت و آزادی، استقلال و پیشرفت سازگار و به دور از تحجر و مقدس‌مآبی و... است. اصلی که هم مصادیق و مخاطبان عام، و هم خاص دارد و در سیرة نظری و عملی امام خمینی به روشنی نمایان است.

این اصل را به دلیل اهمیت، گستردگی و لایه‌های پنهان و ژرف آن، در سه بخش ارائه می‌کنیم؛ «اسلام ناب محمدی و ویژگی‌های آن»، «اسلام آمریکایی و شاخصه‌های آن» و بخش سوم «مخاطبان امام خمینی در این اصل»

این شماره را اختصاص دادیم به بخش اول، یعنی «اثبات اسلام ناب محمدی»

مقدمه

پایستن اسلام ناب محمدی و پافشاری بر آن در اندیشه و عمل، از پایه‌های فکری حضرت امام است که در همة دوران حیات خویش پایبند و مبلغ آن بود. به‌ویژه پس از پیروزی انقلاب و تشکیل نظام جمهوری اسلامی، مستقیم و روشن بر آن اصرار می‌ورزید و مسئولان و مردم را هشدار می‌داد که حافظ «اسلام ناب محمدی» باشند و با دیگر نمونه‌های اسلام که ناقص و دروغین هستند، یعنی در یک کلام «اسلام آمریکایی»، موضع گرفته و راه خود را جدا نمایند.

این دو اصطلاح که منشعب از دو نوع نگرش به اسلام است، معنی و مفهوم گسترده‌ای دارند و تمامی ارزش‌ها و ضدارزش‌های مطرح شده از ناحیه حضرت امام را در بر می‌گیرند. ازاین‌رو ایشان به جای تعریف علمی و ذهنی از مسئله، به ترسیم واقعی و عینی آن پرداخته و در چندین سخنرانی و پیام این دو نگرش به اسلام را تبیین، و ویژگی‌ها و شاخصه‌ها را هم بیان کردند.

پس از پیروزی انقلاب و استقرار نظام جمهوری اسلامی، بااین‌که کشور دچار دوران هشت سالة جنگ و تحریم‌های سخت و همه‌جانبه بود، و احزاب و گروه‌های معاند و مخالف نظام فعال بودند و از هیچ ضربه‌ای به نظام نوپا دریغ نمی‌کردند؛ امام خمینی تلاش کرد نظام نوپای جمهوری اسلامی بر اساس اسلام رحمانی و ناب محمدی نضج بگیرد و رشد کند و تثبیت شود و پیش برود.

شاید این پرسش پیش بیاید که مگر چند نوع اسلام داریم؟ به‌درستی‌که حقیقت اسلام یکی است؛ در اصول دین و چارچوب اصلی دین که اختلاف‌نظر نیست! اما وقتی همین دین وارد عرصة اجتماع و سیاست می‌شود، برداشت‌های مختلفی از آن به‌وجود می‌آید. در هر زمان و مکان و هر عالمِ مسلمانِ واجد شرایطی، تأویل خاصی از اسلام ارائه می‌دهد. حال این مردم هستند که با پیروی و پشتیبانی از یک عالم و مرجع تقلید، دیدگاه او را گسترش و برتری می‌دهند. نیم قرن اخیر در ایران نیز بیشتر مردم با پشتیبانی از برداشت امام خمینی و پیروی از ایشان، انقلاب کردند و نظام جمهوری اسلامی تشکیل شد. حضرت امام نیز در فرصت ده ساله، تفسیر خود از اسلام را در قالب اسلام ناب محمدی و رقیب آن، اسلام آمریکایی ارائه و تثبیت کرد. حال در این یادداشت تلاش می‌کنیم ویژگی‌ها و شاخصه‌های اسلام ناب محمدی و در برابر آن اسلام آمریکایی را با بازخوانی و کاویدنِ سیرة نظری و عملی امام خمینی در سه شمارة پیاپی بیان کنیم.

نکته: آنچه در این مقال مهم است، ویژگی‌ها و شاخصه‌هایی‌ست که امام خمینی از اسلامِ اصیل ارائه می‌دهد، نه عنوان و نام‌گذاری؛ چراکه نام‌گذاری به شرایط زمان و مکان و وضعیت حاکمِ بر آن دورة تبیین بستگی دارد. اگر اسلامِ رقیبِ اسلام ناب محمدی را، اسلام آمریکایی نامیده‌اند، به همان دلیل است که آمریکا را شیطان بزرگ نامیده بود؛ یعنی شرایط حاکم بر دهة شصت. در این دوران، چون آمریکا نماد استکبار و حامی استبداد بود و در صدد ظلم و تحمیق و تضعیف کشور‌های جهان سوم و کشورهای مسلمان، و وارونه نشان دادن اسلام اصیل بود، حضرت امام این نسبت را به او داد؛ حال ممکن است در یک دوره‌ای کشور دیگری نماد اسلام آمریکایی باشد.

مفهوم‌شناسی

اسلام از ریشه «سلم» به معنای ایمنی از آفات ظاهری و باطنی، فرمان‌برداری، پذیرفتن حکم و داخل شدن در سلامت است. (راغب، 1/ 421 و 423؛ جوهری، 5/ 1952) این اصطلاح به صورت عام بر شرایع همه انبیای الهی نسبت داده می‌شود؛ (طباطبایی، المیزان، 3/ 120ـ121) و در معنای خاص، به آخرین شریعت آسمانی پیامبر خاتم، حضرت محمد(ص) گفته می‌شود. (مظفر، 56)

واژة «ناب» به معنای صاف و پاک، خالص و بی‌غش آمده است. (دهخدا، 13/ 19475)

اسلام ناب محمدی نیز برداشتی از اسلام است که امام خمینی معرف آن است. همان اسلام حقیقی و اصیلی که پیامبر اکرم(ص) برای مردم بیان کرده و بی‌هیچ پیرایه و آرایشی به امام علی(ع) و سپس دیگر امامان معصوم(ع) منتقل شده و از آنان بر جای مانده است. (فلاح‌پور، ص 37)

امام خمینی در بیان برخی ویژگی‌های اسلام ناب، آن را اسلام پابرهنگانِ زمین، اسلامِ مستضعفین، اسلامِ رنجدیدگانِ تاریخ، اسلامِ عارفانِ مبارزه‌جو و اسلامِ پاک‌طینتانِ عارف معرفی کرده است. (صحیفه، ج 21، ص 11) در برابر آن، اسلامِ آمریکایی را به معنای اسلام غیرِ اصیل و تحریف‌شده که از خطوط و موازین اسلامِ راستین عدول کرده است و امام خمینی در شرح برخی اوصاف آن، آن را اسلامِ سرمایه‌داری، اسلامِ مستکبرین، اسلامِ مرفهینِ بی‌درد، اسلامِ منافقین، اسلامِ راحت‌طلبان و اسلامِ فرصت‌طلبان شمرده است. (همان)

اصطلاح «اسلام ناب محمدی» و «اسلام آمریکایی» از نوآوری‌های امام خمینی است که در اواسط دهة شصت آن را مطرح و در پایان این دهه وارد ادبیات سیاسی کشور شد. بااین‌که ویژگی و شاخصه‌های آن را به تناسب در طول دوران مبارزات اشاره کرده بود؛ اما نخستین بار در 31/6/1366 از اسلام اصیل با عنوان «اسلام ناب رسول گرامی» یاد کرد. (همان، ج20، ص 392) سپس در 11/1/1367، در پیام به ملت ایران به مناسبت انتخابات سومین دوره مجلس شورای اسلامی، اصطلاح «اسلام ناب محمدی» را به کار برد و اسلام برابر آن را «اسلام آمریکایی»، نامید. (همان، ج 21، ص 9 ـ 11)

ایشان در پیام‌ها و سخنرانی‌های بعدی، ابعاد و زوایای اسلام ناب محمدی و اسلام آمریکایی را تشریح کرد.

ویژگی‌های اسلام ناب محمدی

امام خمینی برای «اسلام ناب محمدی» که خود معرف آن بوده است، شاخصه‌ها و ویژگی‌هایی را بیان کرده است. با شناخت و تطبیق آنها می‌توان در هر زمان نوع اسلام اصیل و تبارمند را از دیگر نمونه‌های اسلام تشخیص داد. چکیدة مهم‌ترین شاخصه‌ها عبارت است از:

1. فراگیر و تبارمند و توانمند

دین اصیل و تبارمند، فراگیر است، نه تک‌بعدی! به همة نیازهای بشری توجه دارد و پاسخ‌گو است. در پی سعادت این جهانی، و آن جهانی بشر است. برداشتی از دین اسلام، مدنظرِ امام خمینی است که توانایی برطرف کردن همة نیازهای هر زمانة انسان را داشته باشد. به هر گوشه از زندگی فردی و اجتماعی، اعتقادی، اخلاقی، حقوقی و... انسان توجه داشته باشد؛ چنانچه در خود قرآن آمده است «قرآن بیان‌کنندة همه چیز است.» (نحل، 86) یعنی رسالت و هدف راستین دین اسلام، هدایت انسان به اوج کمال حقیقی است، و در این راه از گفتن هیچ نکته‌ای فروگذار نکرده است.

امام خمینی به این ویژگی دین اسلام آگاهی کامل داشت و با کوشش و آگاهی‌بخشی به دیگر مسلمانان، احیاگر آن شد. از نظر ایشان اسلام از بیان هیچ چیز فروگذار نکرده است (کشف اسرار، ص 184) و برای همة نیازها و ابعاد وجودی انسان برنامه دارد. (صحیفه امام، ج 4، ص 9) امام خمینی بر این باور است، اسلام مکتبی است که برخلاف مکتب‌های غیر توحیدی در تمام شئون انسان دخالت و نظارت دارد و هیچ نکته‌ای را هرچند بسیار ناچیز که در تربیت انسان و جامعه و پیشرفت مادی و معنوی او نقش دارد، نادیده نگرفته است؛ چنان‌که موانع و مشکلات سر راه تکامل انسان را نیز گوشزد کرده و در رفع آنها کوشیده است. (همان، ج 21، ص 402ـ403) همچنین مکتب نجات‌بخش اسلام تأمین‌کنندة سعادت و خیر همه‌جانبه بشر در دنیا و آخرت و حافظ استقلال و آزادی ملت‌ها و راهنمای زندگی انسانی است. (همان، ج 3، ص 207)

در نگاه امام خمینی، باور به توانایی اسلام برای پاسخ‌گویی به نیازهای زمانه و اداره جامعه از ابعاد جامعیت این دین است و این‌که گفته می‌شود احکام اسلام برای 1400 سال پیش است و نمی‌تواند زمان کنونی جامعة جهانی را اداره کند، درست نیست و این برداشت و تبلیغ آن توطئه‌ای بیش نیست و برای بدبین و مأیوس کردن ملت‌ها، به‌ویژه ملت ایران از اسلام طراحی شده است. (همان، ج 21، ص 405) در حالی‌که از دیدگاه ایشان امروز اسلام به صورت یک مکتب مترقی و کامل می‌تواند تمامی نیازهای بشر را تأمین و مشکلات او را حل نماید. (همان، ج 5، ص 231)

2. ریشه در قرآن و سنت

امام خمینی ریشة اسلام ناب محمدی را در قرآن و سنت می‌داند. به اعتقاد ایشان قرآن بزرگ‌ترین و مهم‌ترین قانون زندگانی مادی و معنوی بشر است که برای رشد و نجات جهانیان نازل شده است تا بشریت را به آنچه باید باشد، برساند و آنان را از شرّ شیاطین و طاغوت‌ها رها سازد. (همان، ج 21، ص 394ـ395) از نظر ایشان، حدیث شریف ثقلین که در منابع شیعه و اهل سنت به‌گونة متواتر نقل شده است، حجت قاطع بر همه بشر به‌ویژه مسلمانان مذاهب مختلف است و باید همه مسلمانان که حجت بر آنان تمام است، پاسخ‌گوی آن باشند (همان)، و انحراف از دین ناب نبوی از زمانی آغاز شد که بر اساس توطئه‌های از پیش طراحی شده، قرآن و اهل بیت(ع) از هم جدا شدند. (همان)

3. احیاگری

یکی دیگر از شاخصه‌های اسلام اصیل و بی‌پیرایه، زنده بودن و روحیه و قدرت احیاگری آن است که هم قرآن و هم روایات معصومین(ع) بر آن تأکید کرده‌اند. (انفال، 24؛ نهج البلاغه، خ 1، 15) حتی از وظایف پایه‌ایِ خود پیامبران، به‌ویژه پیامبر اسلام(ص) و ائمة معصومین(ع) در زمانة خودشان، انجام اصلاح‌گری در جامعه و بین مردم بوده است. (نهج‌البلاغه، خ 131، 184)

امام خمینی نیز با اشاره به ویژگی احیاگری و اصلاح‌گری آموزه‌های اسلام، می‌فرماید اسلام در تاریک‌ترین دوره‌های تاریخ، درخشان‌ترین و روشن‌ترین و گسترده‌ترین تمدن‌ها را به‌وجود آورد و پیروان خود را به اوج شکوه و توانایی و آقایی جهان رساند. (صحیفه امام، ج 2، ص 177) از دیدگاه ایشان افول و سقوط بعدی مسلمانان نیز زمانی آغاز شد که پیروان اسلام از تعالیم حیات‌بخش آن چشم پوشیده، و بی‌راهه رفته و به اسلام ظاهری و ناقص روی آوردند؛ و همین موجب تیره‌روزی آنان گشت. (همان)

4. اجتهاد پویا در فقه

علم فقه بخشی از اسلام است که به فرمایش امام خمینی اگر در آن اجتهاد درستی انجام گیرد، تمامی نیازهای بشر را در خود نهفته داشته و پاسخ‌گوست. (همان، ج 20، ص 409) اسلامی که اجتهاد در فقه را محدود نماید و هم‌گام با زمان و مکان پویایی نداشته باشد، اسلامِ مقبول قرآن و پیامبر و اهل بیت(ع) نیست. چراکه قرآن کریم با تأکید بر تفقه در دین (توبه، 122) و ائمه اطهار(ع) با فراخوانی به اجتهاد در فروع دین (حر عاملی، 27 / 61ـ62) مسیرِ پویاییِ اسلام ناب محمدی را باز گذاشته‌اند. فقه پویا در نگاه امام خمینی بیانگر مکتب رسالت و امامت و ضامن رشد و عظمت ملت‌هاست. (صحیفه، ج 21، ص 399) اسلام ناب محمدی قائل به تأثیر زمان و مکان در اجتهاد است و با هرگونه قشری‌گری و ظاهربینی مخالف است و هیچ‌گاه از پرسش و طرح مسائل روز و مشکلات فکری دوری نمی‌کند.

به اعتقاد امام خمینی با مقوله اجتهاد می‌توان قوانین اسلام را از توطئه و تهمت کهنگی و ناتوانی اداره جامعة امروز نجات داد و به کمک علمای آشنا به فقه اسلام و قرآن کریم، احکام‌الله را که برای همه دوران‌ها است، با اجتهاد صحیح از قرآن کریم، سنت نبی اکرم(ص) و ائمة اطهار(ع) استخراج کرد و به عالم عرضه داشت. (همان، ج 20، ص 441) از این‌رو، ایشان بااین‌که فقه سنتی را ارث سلف صالح (همان، ج 21، 425) و ضامن بقای اسلام (همان، ج 15، ص 219) می‌دانست و اجتهاد به همان روش سنتی را صحیح می‌شمرد؛ ولی معتقد بود این بدان معنا نیست که فقه اسلام پویا نیست؛ بلکه زمان و مکان دو عنصر تعیین‌کننده در اجتهادند (همان، ج 21، ص 289) که علمای دین و مذهب باید بر اساس آنها تفقه کنند.

5. میانهروی

اعتدال در هر کاری یک رفتار عقلانی و همه‌پسند است. قرآن کریم نیز امت اسلامی را امت وسط و میانه معرفی می‌کند (بقره، 143) و پیامبر اکرم(ص) هر راه غیر وسط را شیطانی شمرده است. (سیوطی، 3/ 56) چنان‌که امام علی(ع) نیز چپ و راست را گمراهی و راه میانه را جاده حقیقت دانسته است. (نهج البلاغه، خ 16، 34)

امام خمینی نیز اسلام را معتدل دانسته (صحیفه امام، ج 21، ص 444) و امام زمان(ع) را نیز ذخیرة خدا برای ایجاد اعتدال کامل در تمام مراتب انسانیت و عالم شمرده است. (همان، ج 12، 480ـ481)

6. عدالتخواهی

عدالت و عدالت‌ورزی و عدالت‌پیشگی از ویژگی‌های اساسی اسلام ناب محمدی است. قرآن نه تنها هدف اسلام، بلکه فلسفة فرستادن تمامی انبیا(ع) را اقامه عدالت به‌دست مردم می‌داند. (حدید، 25) امام علی(ع) فلسفه عهده‌داری حکومت را لزوم استقرار عدالت معرفی و تأکید کرده است اگر خداوند بر علما واجب نکرده بود تا بر شکم‌بارگی ستمکار و گرسنگی ستمدیده سکوت نکنند، ایشان افسار خلافت را بر شانه‌اش می‌افکند. (نهج البلاغه، خ 3، 24)

امام خمینی گسترش عدالت اجتماعی و رفع بی‌دادگری‌ها را در رأس اهداف اسلام شمرده (صحیفه امام، ج 3، ص 267) و اسلام را مبدأ عدالت و آزادی و رشد فردی و اجتماعی و سیاسی (همان، ص 297)، و پیامبران بزرگ الهی را پایه‌گذاران عدالت و آزادی (همان، ص 322) معرفی کرده است؛ و شیعه را کسانی می‌داند که قرن‌هاست در انتظار امامی هستند که حکومت حق را برقرار و بر روی زمین عدالت را مستقر سازد. (همان، ص 367) از دیدگاه ایشان احکام اسلام به‌عنوان بخشی از شئون حکومت، برای اجرای حکومت و گسترش عدالت است. (البیع، ج 2، ص 633) و اگر نتیجه غیر از این باشد، مشکل در حاکمان مسلمان و برنامه‌ها و نحوة اجرا است.

7. باور به پیوند دین و سیاست

ازجمله ویژگی‌های برجستة اسلام ناب محمدی پیوند آن با سیاست است. امام خمینی بر این باور بود که اسلام از اول عجین با سیاست بوده است و خود پیامبر اکرم(ص) افزون بر بیان عقاید، احکام و نظام‌های اسلامی، خود حکومت تشکیل داد و به اجرای احکام پرداخت و به فرمان خدا، برای دوران پس از خود نیز حاکم تعیین کرد. (امام خمینی، ولایت فقیه، ص 25ـ26)

از نظر امام خمینی، اسلام نه تنها با سیاست پیوند دارد، که تمامش سیاست است؛ احکام سیاسی اسلام بیشتر از احکام عبادی آن و کتاب‌های سیاسی در فقه، بیشتر از کتاب‌های عبادی است و پیامبر اکرم(ص) و امام علی(ع)، در زمان خود حکومت تشکیل دادند؛ و هر کس منکر پیوند اسلام و سیاست شود، در واقع اسلام را نشناخته است. (صحیفه امام، ج3، ص 227)

از نگاه ایشان، القای شعار جدایی دین از سیاست، از توطئه‌های استکبار است که پس از مأیوس شدن از نابودی مطلق روحانیت و حوزه‌ها به جریان افتاد و این حربه در حوزه و روحانیت نیز تا اندازه‌ای کارگر شده است؛ به گونه‌ای که دخالت در سیاست دون شأن فقیه و ورود در معرکه سیاسیون، تهمت وابستگی به اجانب را به همراه داشت. (همان، ج 21، ص 278)

8. ظلمستیزی و دوری از ظلم

مبارزه با هر نوع ظلمی در اسلام تأیید و تشویق شده است. تاآنجا که جهاد و مبارزه با زورمندانِ ظالم، تا رفع فتنه در عالم واجب شمرده شده (بقره، 193) و پیامبر اکرم(ص) در لزوم یاری مظلوم و ستمدیده تأکید کرده که اگر کسی به ندای یاری فریادخواهی پاسخ ندهد، مسلمان نیست. (کلینی، 2/ 164)

از نگاه امام خمینی نیز اسلام یکتا مکتب الهی مبارزه و قرآن کریم تنها کتاب آسمانی محرک بر ضد استعمار و ظلم است. (صحیفه امام، ج 3، ص 254) حتی معتقد بود سیرة پیامبر اسلام (ص) و ائمة اطهار(ع) مبارزه و خراب کردن کاخ‌های ظلم بوده است. (همان، ج 2، ص 326؛ ج 14، ص 521)

در اسلام همان اندازه که مبارزه با ظلم توصیه شده، خود ظالم بودن و تحمل ظلم نیز تقبیح شده است. (بقره، 279) حتی همکاری با ستم‌گران و یاری خواستن از آنان نیز نکوهش شده است. (هود، 113؛ انعام، 68) از این‌رو امام خمینی خاطرنشان کرده است که سیره انبیا(ع) از آغاز این بوده است که در برابر قدرت‌های ظالم، ایستادگی کرده (صحیفه امام، ج 15، ص 507) و حق محرومان و مستضعفان را گرفته و زنده کنند. (همان، ج 21، ص 407) ایشان باور داشت که استواری پایه‌های اسلام ناب محمدی در مبارزه با ظلم است و پرچم‌داران آن را پابرهنگان و مظلومان و فقرای جهان، و دشمنان آن را کافران و پول‌پرستان می‌دانست. (همان، ص 204)

امام خمینی برای بیداری و آگاهی‌بخشی به حوزه‌های علمیه و روحانیت و عالمان مسلمان، آنها را به دو طیف روحانیون مبارز و غیرمبارز تقسیم کرده و می‌فرمود: تابه‌حال دیده نشده یک آخوند درباری و همکارِ ظالم در برابر ظلمِ ظالمان، ستم استکبار و ابرقدرت‌ها و شرک و کفر ایستاده باشد؛ همان‌گونه که دیده نشده یک روحانی وارستة عاشق خدمت به خدا و خلق خدا، برای یاری پابرهنگان زمین لحظه‌ای قرار داشته باشد. (همان، ص 120)

9. پشتیبانِ مستضعفان و در برابر مستکبران

واژه‌های استضعاف و مستضعفین، استکبار و مستکبران، طاغوت و طاغوتیان ریشة قرآنی دارند. (احقاف، آیه 20؛ فصلت، آیه 15؛ قصص، آیه 4؛ اعراف، آیه 86؛ زخرف، آیه 45) این واژگان به فراموشی سپرده شده بود؛ تااین‌که احیاگر بزرگ معاصر، امام خمینی، آنها را جانی دوباره بخشید و بر زبان‌ها و قلم‌ها جاری ساخت.

مستضعف یعنی کسی که به استضعاف کشیده شده و خودش و دیگران او را ضعیف و ناتوان می‌شمارند، درصورتی‌که واقع امر چنین نیست. مستکبران نیز کسانی هستند که خودشان و دیگران آنها را برتر می‌شمارند، درحالی‌که در واقع چنین نیست. آنها می‌گویند: ما سیاست‌مدار، دانشمند، عاقل و آگاه هستیم و توانائی‌هایمان بیشتر است، لذا مصالح شما و اکثریت مردم را بهتر می‌فهمیم. پس از ما اطاعت کنید تا سعادت و خوشبختی شما را فراهم سازیم. مستکبران و مستبدان برای رسیدن به این هدف و خواستة خویش در میان مردم تفرقه می‌اندازند تا مردم تضعیف شوند و نیروی اجتماعی خود را از دست بدهند. مفاسد اخلاقی را ترویج می‌کنند و مردم را به عیاشی سرگرم می‌سازند تا هویت انسانی خود را فراموش کنند و در برابر خواسته‌هایشان تسلیم گردند.

خداوند در قرآن به صراحت بر تلاش برای رهایی مستضعفان از مستکبران تأکید کرده (نساء، 75) و بر ارادة حتمی خود مبنی بر حاکمیت و رهبری آنان در مقدرات خود خبر داده است. (قصص، 4ـ5) خوانش و کاوش سیرة نظری و  عملی امام خمینی نیز نشان از توجه جدی ایشان به مسئلة محرومین و مستضعفان دارد. (صحیفه امام، ج 10، ص 121) و یک هدف اساسی آن را این شمرده است که مستکبران نتوانند مستضعفان را استعمار و استثمار کنند (همان، ج 7، ص 117) و ستمگران را به جای خود بنشانند. (همان، ج 17، ص 444)

از نگاه امام خمینی تمام ادیان آسمانی از میان توده‌های مردم برخاسته‌اند و با کمک مستضعفان، بر مستکبران حمله برده و آنان را به جای خود نشانده و پیروز شده‌اند. (همان، ج 6، ص 159؛ ج 7، ص 327) ایشان انقلاب اسلامی ایران را نیز رهین کوشش‌های طبقه محروم و گودنشین می‌دانست (همان، ج 14، ص 261) و هشدار داده و توصیه می‌کرد که هیچ‌گاه نباید سیاست نظام جمهوری اسامی و مسئولان آن پشت‌کردن به دفاع از محرومان و روآوردن به حمایت از سرمایه‌دارها گردد و اغنیا و ثروتمندان از اعتبار و عنایت بیشتری برخوردار شوند، که این با سیره و روش انبیا(ع) و امیرالمؤمنین(ع) و دیگر امامان معصوم(ع) سازگار نیست و دامن حرمت و پاک روحانیت آگاه نیز از آن منزه است. (همان، ج 20، ص 341)

تا اینجا بسیار کوتاه به تبیین اسلام ناب محمدی و شاخصه‌های آن از دیدگاه امام خمینی پرداختیم. در بخش دوم یادداشت، اسلام آمریکایی و مولفه‌ها و شاخصه‌های آن را بررسی خواهیم کرد.

انتهای پیام /*