امروز با امام: شانزدهم آبان
ـ نامه به آقای مجتبی کرمانشاهی و اجازه صرف وجوه شرعیه (1344)
«بسمه تعالی
13 رجب 85
خدمت جناب مستطاب عمادالاعلام و ثقةالاسلام آقای حاج آقا مجتبی کرمانشاهی- دامت افاضاته
به عرض میرساند، مرقوم جنابعالی که حاوی تبریک تشرف اینجانب به اعتاب مقدسه بود، موجب تشکر گردید. از خدای تعالی ادامه توفیقات جنابعالی را در ترویج شریعت مقدسه خواستارم.
راجع به صرف نمودن وجوه جزئی که مرقوم داشته بودید، جنابعالی مجازید اینگونه مبالغ جزئی را در مصارف مرقومه صرف نمایید. مصطفی بحمداللَّه سالم و سلام میرساند. والسلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته. روحاللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج21، ص: 553)
ـ نامه به آقای سید احمد خمینی؛ تبریک ازدواج- شهریه طلاب (1349)
«بسمه تعالی
احمد عزیز
نامه بیتاریخ شما واصل شد؛ همین قدر معلوم شد پس از نیمه شعبان بوده. ان شاء اللَّه تعالی عروسی مبارک بر شما و بر خانم محترمه شما باشد و سالهای طولانی با سلامت و خوشی بگذرانید. من هر وقت حرم میروم به شماها دعا میکنم، ان شاء اللَّه تعالی مستجاب شود. اما راجع به شهریه که نوشتهاید زیاد شود، از جهاتی صلاح نیست. اولًا به طوری که اخیراً مُشاهَد است معلوم نیست وجوه به این جانب برسد. دست و دستههای مختلفی شاید در کار باشد که نگذارند برسد. بنا بر این زیاد نمودن صحیح نیست و ثانیاً ممکن است بخواهید زیاد کنید صداها بیشتر شود و دستگاه را به هر نحو است وادار به مخالفت با اصل کنند. بنا بر این احتیاط در این است که عجالتاً همین نحو که هست باشد، عجله نکنید تا ببینم چه میشود. راجع به بیرونی، من نمیتوانم هر روز دخالتی کنم. شما خودتان هر نحو صلاح میدانید عمل کنید و خیلی مقید نباشید. آمدن و رفتن اصحاب یا اشخاص مهم نیست. در هر صورت هر طور صلاح میدانید ممکن است با حضرت آقای سلطانی[1] هم در این امور مشورت کنید، هر طور صلاح است عمل کنید. از خانم[2] از تهران مکتوبی داشتم جواب نوشتم. خدمت خانم محترمهتان سلام برسان. پدرت.» (صحیفه امام، ج2، ص: 307)
ـ نامه به آقای محمد ثقفی؛ خانوادگی (1352)[3]
«بسمه تعالی
11 شهر شوال 93
به عرض عالی میرساند، مرقوم مبارک به وسیله آقای کشمیری واصل و موجب تشکر گردید. سلامت و سعادت حضرت عالی را خواستارم. علی المحکی[4] بحمد اللَّه تعالی حال مزاجی حضرت عالی خوب است؛ امید است هر چه بیشتر خوب شود؛ گرچه پیشامدهای ناگوار برای انسان حالی باقی نمیگذارد. حقیقتاً از رحلت مرحوم آقای اسفندیاری[5] متأثر گردیدیم. خداوند به حضرت عالی سلامت و به بازماندگان صبر و سلامت عنایت فرماید.
این جانب بحمد اللَّه تعالی مزاجاً سلامت؛ گرچه عوارض پیری غالباً هست ولی خداوند تعالی را شکرگزارم. از حضرت عالی امید دعای خیر دارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه خدمت آقازاده محترم سلام میرساند.
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج3، ص: 9)
ـ نامه به آقای سید مرتضی پسندیده درباره وجوه شرعیه (1355)
«بسمه تعالی
14 قع 96
حضور مبارک حضرت مستطاب حجت الاسلام و المسلمین آقای پسندیده- دامت برکاته
به عرض حضور مبارک میرساند، مرقوم مورخ 26 شوال زیارت شد. سلامت و سعادت حضرت عالی را خواستار است. به آن آقا که تا کنون چهار هزار دادهاید کفایت میکند، دو هزار لازم نمیباشد.
اجازه آقای حقشناس را رد نکنید، من عذر خواستم. ضمناً مبلغ سه هزار تومان (3000) و علاوه قیمت سیصد و پنجاه دینار عراقی (350) به حسب نرخ روز به جناب مستطاب عماد الاعلام آقای حاج شیخ حسین تهرانی بپردازید.
از حضرت عالی امید دعای خیر دارم. از سلامت خودتان مطلعم فرمایید. از احمد اطلاعی ندارم بفرمایید از سلامت خودش مطلعم کند. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج3، ص: 177)
ـ پیام به ملت ایران به مناسبت روی کار آمدن دولت نظامی ازهاری (1357)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
6 ذی الحجه 98
درود و تحیات وافره بر ملت شجاع ایران! ملتِ باوفایی که با جاننثاری برای احیای اسلام و استقلال کشور کاخهای غارتگران را به لرزه درآورد؛ ملتی که پیشنهاد سیاست آشتی ملی را، که جز خدعهای نبود، به چیزی نشمرد؛ ملتی که جوان و جان میدهد تا از زیر بار ستمکاران غارتگر بیرون بیاید و رژیم سلطنتی را سرنگون و حکومت جمهوری اسلامی متکی به آرای ملت را مستقر کند.
من گرچه میدانم که فریبکاریهای شاه و نرمش لفظی و ارعاب عملی او، در صفوف فشرده ملت بزرگ ما تأثیری ندارد، لکن در هر موقع و در هر پیشامد لازم میدانم تذکراتی به شما عزیزانم بدهم:
1- هدف همان است که در سخنرانیها و اعلامیههای خود ذکر نمودهام:
الف) سرنگونی سلطنت پهلوی و رژیم منحوس شاهنشاهی؛
ب) به پا داشتن حکومت جمهوری اسلامی مبتنی بر ضوابط اسلام، متکی به آرای ملت.
2- نهضت با شیوههای گوناگون؛ مخصوصاً اعتصابات در همه ادارات و دستگاههای دولتی باید ادامه داشته باشد. دولت نظامی[6] ایران غاصب و مخالف قانون است و بر ملت است که از آن اطاعت نکنند، و به سرپیچی و کارشکنی تا حد فلج نمودن دستگاههای دولتی پیش رود. من از جمیع کارمندان محترم دولت و سایر مؤسسات که با اعتصابات خود پشتیبانی از برادران و خواهران خود کردهاند تشکر میکنم. این یک وظیفه اسلامی است و لازم الاجراست.
3- شاه با روی کار آوردن دولت نظامی، دست به توطئه دیگری زده است؛ و آن اینکه از طرفی در پیشگاه خدا و ملت عذر تقصیر میخواهد و اعتراف به اشتباهات و جنایات خویش در طول سلطنت ننگینش میکند، و از آیات عظام و علمای اعلام و سایر طبقات استمداد میکند، و از طرف دیگر دولت نظامیاش با سرکوبی شدید و قتلها و اعزام چماق به دستها و سرنیزه دارها و توپ و تانکها بر ملت مظلوم میتازد، و عزیزان ما را بیش از پیش به خاک و خون میکشد؛ به خیال آنکه با این نقشه میتواند خودش را از گناه قتل و غارتهای دوران سلطنتش تبرئه نماید، و با دستگیری مأموران فاسد خود که یک عمر عامل خیانتهای او بودهاند، خود را توبه کار معرفی نماید. شاه در یک دست چماق و سرنیزه و مسلسل برای سرکوبی ملت دارد، و در دست دیگر توبه نامه و اعتراف به خیانتها و جنایتها و عذر تقصیر را گرفته است.
ملت هوشمند و بیدار ایران، نه از آن چماق و سرنیزه هراس دارد و نه از این خدعه و نیرنگ فریب میخورد. این شخص که از مراجع عظام و علمای اعلام برای فرو نشاندن نهضت اسلامی و بازکردن راهی برای چپاول و هَدْم اسلام و قرآن کریم استمداد مینماید، همان مردکی است که تا دیروز علمای اسلام و روحانیون عظیم الشأن را مرتجع و راه آنان را که راه اسلام و قرآن کریم است، ارتجاع سیاه مینامید؛ و در یکی از نطقهای خود با کمال وقاحت گفت «از آنها مثل حیوان نجس اجتناب کنید» و در نطقی دیگر با کمال بیشرمی گفت «اینها مثل کرمها در نجاست میلولند» چه شد که امروز این چنین با روحانیون آشتی میکند؟! این نیز خدعه نیست؟! این مثل دولت آشتی[7] نیست؟! او که امروز به سیاسیون و جوانان ملت روی آورده و از آنان برای وطن استمداد میکند، همان است که گروههایی از آنان را اعدام و شکنجه و زندان کرده و میکند، جوانان ما را به خاک و خون کشیده و میکشد، دانشگاههای ما را به قتلگاههای جوانان ما تبدیل نموده است.
من از جنایاتی که اخیراً در دانشگاهها با فرزندان اسلام نمودهاند در سوگم. من از دانشجویان عزیز که در راه اسلام و کشور فدایی دادهاند و در مقابل شاه با مشتی گره کرده ایستاده و او را محکوم کردهاند تشکر میکنم.
من از جوانان غیور ایران که ملت ما را سرافراز نمودهاند احساس غرور میکنم. ملت ایران باید بداند که این نطقهای فریبنده برای اغفال مردم و فرونشاندن آتش خشم ملت است، تا تثبیت مقام کرده و قدرت را باز یابد؛ و خدا میداند که اسلام و روحانیت و عموم ملت پس از آن با چه مصیبتهای دردناکی مواجه خواهد شد.
عزیزان من! از این هیاهوی نظامی نهراسید؛ که نمیهراسید. شما ملت شجاع ثابت کردید که این تانکها و مسلسلها و سرنیزهها زنگ زده است و با اراده آهنین ملت نمیتواند مقابله کند، و از این نرمشهای شیطانی و توبه نامههای ابلیسی فریب نخورید، که نمیخورید. شاه در اول سلطنت غاصبانه خود سوگند خورد که به اسلام وفادار باشد و به ملت خیانت نکند؛ و اکنون اعتراف میکند که خائن است و اسلام و ایران را به تباهی کشانده است و تمام خیانتها عمدی بوده است، که امروز اسم «اشتباه» بر آن میگذارد. غفلت نکنید که این اشتباهات عمدی تکرار خواهد شد و کشور را به نیستی و ملت را به تباهی خواهد کشاند. امروز بر تمام طبقات ملت از مراجع عظام و علمای اعلام و مدرسین و فضلای عالیمقام و اساتید محترم دانشگاهها و دانشسراها و دانشجویان دلیر و طلاب شجاع تا جناحهای سیاسی و روشنفکر، و از کارگران و کشاورزان تا بازاریان و اصناف، از کارمندان دولتی تا افسران نیروهای سهگانه، از سربازان تا صاحب منصبان عالی رتبه و بر همه اقشار ملت تکلیف الهی و وجدانی است که با اتحاد کلمه بدون هراس از قدرتها و ابرقدرتها، هدف اسلامی خود را تعقیب، و گلوی این ستمگر تاریخ را بفشارند، و با قاطعیت و جدیت به سوی هدف پیش روند، که وعده خداوند به مستضعفین نزدیک است، و کشتن و کشته شدن در راه خدا سرفرازی است. در خاتمه از ملت شریف ایران که بارها در این گونه مسائل امتحان خود را دادهاند، خواهش میکنم که به خواهران و برادران خود که در اثر اعتصابات و تظاهرات صدمه مالی و جانی دیدهاند، با احترام تمام آنان را یاری دهند؛ و این وظیفه الهی را به بهترین وجه عمل نمایند که «خمینی» همیشه به یاد آنان است و دست آنان را میفشارد.
از خداوند تعالی توفیق و تأیید همه را خواستار و خذلان و شکست دشمنان ملت را خواهانم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج4، ص: 349 ـ 352)
ـ مصاحبه با خبرنگاران اروپایی؛ دولت نظامی- قیام مسلحانه (1357)
«مصاحبهکننده: خبرنگاران انگلیسی، فرانسوی و آلمانی
سؤال: [شاه برای همکاری به دولت نظامی متوسل شده است و ارتشبد ازهاری را انتخاب کرده، که او قول داد انتخاباتی کاملًا آزاد در آینده برپا کند. شاه همچنین از آیت اللَّه و سایر آیات عظام برای برقراری مجدد صلح و آرامش در ایران طلب کمک و یاری کرده است. عکس العمل شما در مقابل این اعمال چیست؟]
جواب: تشبثات شاه فریبکاری که از طرفی در نطقش استمداد از روحانیون و سایر ملت و افراد مملکت کرد و از طرفی در عملش با دولت نظامی برای سرکوبی ملتْ قتل و غارت برپا نمود، به هیچ وجه تأثیری در سرنوشت ما و در نهضت ندارد. وعده انتخابات آزاد، امری موهوم و اصلًا انتخابات- چه آزاد و چه غیر آزاد- قانونی نیست؛ چون نه شاه قانونی است و نه دولت شاه قانونی است. پس موضوعی برای انتخابات پیدا نمیشود که آزاد باشد یا غیر آزاد. و ملت هر گز با او موافقت نخواهد کرد.
[دیروز شاه در سخنرانی خود به ملت ایران گفت که او نهایت کوشش خود را برای یک دولت ائتلافی کرده ولی موقعیتی در این مورد به دست نیاورده و مجبور شده است دولت نظامی روی کار آورد. او معتقد است که این دولت موقتی است؛ آیا شما نظر او را میپذیرید؟ اگر نه، چرا؟ آیا شما معتقدید که ارتش در موقع انتخابات، از قدرت خود صرف نظر خواهد کرد و قدرت را به مجلس واگذار خواهد نمود؟ آیا شاه به وعدههای خود عمل خواهد کرد؟ آیا اشتباهات، ستمگریها، بیقانونیها و فسادها تکرار نخواهد شد؟]
- شاه برای حفظ خودش، مشغول توطئه و تشبثات است. به هر طریقی که بتواند تشبث میکند؛ و لهذا ممکن است دنبال این بوده که اشخاصی را با خودش همراه کند. لکن برای اینکه ملت ایران- قاطبتاً- بر خلاف اوست و اصل رژیم را نمیخواهد، افراد ملی با او همکاری نخواهند کرد و نمیتوانند با کسی که ملت بر خلاف اوست همکاری کنند. قضیه انتخابات آزاد و وعدههای شاه همه بر خلاف است و انتخابات- چه آزاد و چه غیر آزاد- با بودن شاه و با بودن این رژیمْ غیر قانونی است. و وعدههای شاه هم تمام بر اساس فریب است و ملت ایران دیگر از این توطئهها گول نمیخورد.
[شما یک رهبر بزرگ مذهبی با نفوذ فوق العادهای در ایران هستید؛ اگر شاه از واگذاری قدرت و صرف نظر کردن از قدرت خودداری کند و در قدرت باقی بماند، آیا شما از نفوذ خود برای از میان بردن او با صدور اجازه برای یک انقلاب عمومی اقدام خواهید کرد که منجر به خونریزی و قتل عام خواهد شد؟ آیا عمل شما راه اسلام است؟ ماهیت جمهوری اسلامیای که شما تبلیغ میکنید چیست؟]
- ما امیدواریم که شاه با همین نهضتی که به طرز فراگیر تمام ایران را گرفته است و کارمندان و کارکنان دستگاههای دولتی یکی پس از دیگری اعتصاب میکنند و در حال تعطیل و فلج کردن دستگاههای دولتی هستند، نتواند دیگر باقی بماند و به حیات خود ادامه دهد؛ لکن اگر چنانچه احتیاج به قیام مسلحانه بیفتد، ممکن است ما در این امر تجدید نظر کنیم. و اسلام در صورت لزوم، برای حفظ کیان اسلام و مصالح ملت، قیام مسلحانه را در موقع خودش و مقتضیات خودش اجازه میدهد و خونریزی برای حفظ قوانین اسلام و برای حفظ مصالح ملت، راه اسلام است. و اما طرز حکومتی که ما پیشنهاد میکنیم، حکومت جمهوری اسلامی است و اساسش بر آزادی و استقلال کشور، و عدل و تعدیل تمام دستگاههای دولتی است. و این در وقتی که عمل شود، دنیا خواهد دید که چیست.» (صحیفه امام، ج4، ص: 353 ـ 354)
ـ مصاحبه با خبرگزاری آسوشیتدپرس درباره دولت نظامی ازهاری و کمپ دیوید (1357)
«مصاحبهکننده: خبرنگار انگلیسی خبرگزاری آسوشیتدپرس
سؤال: [نظر شما درباره دولت نظامی که شاه منصوب کرده است چیست؟]
جواب: توطئه جدید شاه یعنی انتصاب دولت نظامی برای کشتار بیشتر و تسلیم مردم ایران است، که نه تنها راه برای شاه نیست، بلکه هم شاه و هم حامیان وی را در بن بست بدتری قرار میدهد.
[آیا انتصاب این دولت، سقوط و سرنگونی رژیم فعلی را آسانتر و یا مشکلتر میکند؟]
- آنچه مسلم است سرنگونی رژیم را قطعیتر میکند.
[آیا بین رهبران مخالفان سیاسی که شما از بدو ورودتان به فرانسه با آنان تماس داشتهاید، اجماع وجود دارد؟]
- من همیشه به همه افراد و سران قوم توصیه کردهام که از خواست ملت که سرنگونی رژیم شاه است منحرف نشوند.
[با توجه به اینکه بعضی از این رهبران خواستار رژیم غیر دینی هستند، که در تناقض است با اصول اسلامی که شما از آن دفاع میکنید، آیا فکر میکنید زمینه تفاهمی بین شما و آنها وجود دارد؟]
- در نهضت مقدس اسلامی ایران، جایی برای این گونه افراد نیست.
[درباره کوشش شاه برای اینکه زندگی عمومی را با بعضی از جنبههای نوگرایی غربی منطبق کند، چه نظری دارید؟]
- اصولًا رژیم پهلوی از بدو تحمیل به ملت ایران، از هر گونه نوگرایی واقعی جلوگیری نموده است و وابستگی همه جانبه و ورشکستگی اقتصادی ایران از دلایل بارز ارتجاعی بودن این رژیم است.
[آیا شما از یک حکومت مارکسیستی طرفدار روس که از یک کودتا سر برآورد حمایت خواهید کرد؟]
- نهضت اسلامی بپاخاسته ایران، محلی برای چنین امری نگذاشته است و ما با چنین دسیسههایی، همان عملی را خواهیم کرد که با رژیم کنونی شاه.
[به نظر شما سیاست ایران از این هنگام به بعد درباره وضعیت خاورمیانه چه باید باشد؟]
- آنچه مسلم است ما ژاندارم منطقه نخواهیم بود.
[شما مثل دیگر سران اسلامی با موافقتنامه «کمپ دیوید»[8] مخالفت میکنید؟]
- موافقتنامه «کمپ دیوید» و نظایر آن، توطئههایی برای مشروعیت بخشیدن به تجاوزات اسرائیل است که نتیجتاً شرایط را به نفع اسرائیل و به ضرر اعراب و فلسطینیها تغییر داده است. چنین وضعیتی مورد قبول مردم منطقه نخواهد بود.
[به نظر شما، ایران باید از نفت خود برای هدفهای سیاسی استفاده کند و احتمالًا صدور نفت را به طرف کشورهای غربی در صورت یک زد و خورد محتمل میان کشورهای غربی و دنیای اسلام یا عرب قطع کند؟]
- در تمام زمینهها، ما در جهت منافع مردم خود گام برمیداریم و با آنچه صلاح آنان و پاسخگوی آرمان اسلامی آنان باشد عمل میکنیم.
[آیا فکر میکنید که بعد از سقوط رژیم فعلی، شخصاً نقشی در حکومت جدید به عهده بگیرید؟]
- خیر، نه میل و رغبت من و نه سن من و نه موقعیت من، اجازه چنین چیزی را نمیدهد.» (صحیفه امام، ج4، ص: 355 ـ 356)
ـ مصاحبه با مجله آلمانی اشپیگل درباره دلایل قیام مردم (1357)
«مصاحبهکننده: خبرنگار مجله آلمانی اشپیگل
سؤال: [از آغاز سال، صدها هزار نفر از مردم به نام شما به خیابانها ریخته و علیه شاه تظاهرات کردهاند. بیش از هزار نفر انسان در مبارزه با ارتش و پلیس، جان خود را از دست دادهاند. آیا شما این شورش خلقی را سازمان دادهاید؟ و برای چه هدفی؟]
جواب: سبب اصلی قیام مردم کشور، شخص شاه و رژیم اوست. این پدرش و خود اوست که طی پنجاه و پنج سال، اولًا با اسلام با کینهتوزی دشمنی کردهاند و در هدم اسلام به عنوان حافظ آزادی و استقلال کشور کوشیدهاند. ثانیاً تمام آزادیها و حقوق ملت مصرح در قانون اساسی را از میان بردهاند، و ثالثاً استقلال کشور را بکلی از میان بردهاند. تمام بنیادهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی که این ملت طی قرون برای زندگانی مستقل خویش فراهم آورده بود، به وسیله این رژیم از میان برده شده است. بیشتر از این، برنامههای اقتصادی که امریکاییان به دست این رژیم، توأم با فساد بسیار اجرا کردهاند، دستگاه اقتصادی را از میان برده و امروز مردم کشور به صدور نفت و ورود کالا، گذران میکنند. اما همین گذران، به قیمت انهدام اقتصاد کشور در سالهای آینده تمام میشود که نفت رو به اتمام میگذارد و درآمد آن کاهش میپذیرد. مردم کشور بیدار شدند و به حرکت آمدند. من حرف مردم را میزنم. ما همه، یک صف هستیم و یک حرف را میزنیم. ما میخواهیم شاه و رژیم سلطنتی نباشد، یعنی آزادی و استقلال باشد. اسلام ضامن وحدت کشور، در عین آزادی و استقلال است. قیام مردم برای این هدف است.
[از زمانی که شاه، شما را در سال 1963[9] مجبور به ترک ایران کرد، مرتباً گفتهاید شرط بازگشت شما به ایران سرنگونی شاه میباشد. این شرط هنوز به جای خود باقی است؟]
- به دستور شاه از سال 1964 تا زمان خروجم از عراق به صورت تبعید در آن کشور به سر میبردم و فعلًا به ایران بر نمیگردم.
[در تهران خبرهای تأیید نشدهای شنیده میشود که طبق آنها شما با رفتن شاه هم راضی هستید، و با جانشین او پسر نوزده سالهاش سیروس، تحت شرایطی کار خواهید کرد. آیا این خبرها صحیح هستند؟ و شرایط مزبور دقیقاً چه شرایطی است؟]
- خیر، این خبرها صحیح نیستند، و نیز با ادامه سلطنت و حکومت این خانواده مخالفیم.
[خشم ملاهای محلی و تظاهر کنندگان، غالباً علیه هدفهای (اماکن) عمومی زیادی متوجه شده و بانکها و سینماها به آتش کشیده شده و مغازههای بزرگ به تاراج رفته است]
- به آتش کشیدن سینماها و بانکها، مسبوق به درخواست ما نبوده است. رژیم شاه این تأسیسات را برای تخریب اقتصاد و فرهنگ کشور در حد افراط مورد استفاده قرار داده است و به همین جهت هدف مخالفت مردم شده، مردم عصبانی نیستند، آگاه هستند. در غرب اطلاع کافی از نقش تخریبی این مؤسسات ندارند. نمیدانند که بانکها بشدت مردم را استثمار کردهاند. زمینه تولید مردم زحمتکش را به سود شرکتهای بین المللی و توسعه بازار فرآوردههای خارجی از بین بردهاند. سینماها کارشان از بین بردن روحیه مقاومت در نسل جوان کشور بوده است. امروزه این امر، مورد اقرار گردانندگان دستگاههای تبلیغاتی خود رژیم هست. البته مردم از راهنماییهای صمیمانه و صادقانه ما پیروی میکنند.
[اگر ما شما را درست فهمیده باشیم، هدف شما فقط سرنگونی شاه نیست، بلکه از بین بردن رژیم شاهنشاهی است. اما به عقیده شما چه چیز باید به جای آن بنشیند؟ یک دموکراسی پارلمانی؟ یک دموکراسی خلقی از نوع مارکسیستی آن؟ یا یک حکومت خدایی آن طور که حضرت محمد (ص) فرموده است؟]
- تعیین نظامی سیاسی، با آرای خود مردم خواهد بود. ما طرح جمهوری اسلامی را به آرای عمومی میگذاریم. اینک کشور بر سر دو راهی مرگ و حیات، آزادی و اسارت، استقلال و استعمار، عدالت اقتصادی و استثمار قرار گرفته است. این حکومت، حیات ملی را باید نجات دهد. به مردم کشور، آزادی و به کشور استقلال را بازگرداند و به جای نظام استثماری، عدالت اقتصادی را برقرار سازد.
[چه کسی باید در ایران که یک کشور در حال توسعه با کوششی به سوی صنعتی شدن است، خواست ملت را به قدرت سیاسی مبدل کند؟ در چنین اجتماعی، با اکثریت شیعی، تکلیف اقلیتها چه میشود؟]
- خواست ملت را نمایندگان منتخب او به تصمیم و تدبیر سیاسی و رهبری سیاسی دور از فساد و خدمتگزار مردم تبدیل میکنند. اقلیتهای مذهبی به بهترین وجه از تمام حقوق خود برخوردار خواهند بود.
[از گروه کوچک رهبران سیاسی کنونی و سودجویان از این رژیم که بگذریم، در چه مواردی کشور ایران در آینده با اوضاع امروز تفاوتهایی خواهد داشت؟]
- موارد اختلاف ایران فردا را با ایران امروز در پاسخ سؤال پنجم شما دادهام. در اینجا این نکات را میافزایم: 1- رهبری سیاسی از سلطه بیگانه آزاد میشود، از فساد مالی و سیاسی پاک میشود. 2- اقتصاد کشور از سلطه بیگانه آزاد میگردد و دیگر برنامههای اقتصادی، برنامههایی نخواهند بود که هدفهای شرکتهای بین المللی را در ایران به اجرا بگذارد. 3- جامعه آینده ما، جامعه آزادی خواهد بود و همه نهادهای فشار و اختناق و همچنین استثمار از میان خواهد رفت. 4- انسانی که امروز در نظام پلیسی از فعالیتهای فکری و آزادی در کار محروم شده است، تمامی اسباب ترقی واقعی و ابتکار را به دست خواهد آورد. جامعه فردا، جامعه ارزیاب و منتقدی خواهد بود که در آن تمامی مردم در رهبری امور خویش شرکت خواهند جست.
[در بسیاری از کشورهای خاورمیانه و آسیا در سالهای گذشته، یک موج قوی اتحاد اسلامی به وجود آمده است. بیشک دخالت مذهب در زندگی سیاسی در این کشورها رشد داشته است. تا چه حدودی اوضاع کنونی ایران، با این «پاناسلامیسم» مربوط میشود؟]
- این پدیده جهانی است. در حقیقت بشر امروز دارد به دوران جدایی مادیت از معنویت پایان میدهد. در همه جا مادیت جای خود را در اعتلای معنوی انسان، دارد باز مییابد.
مادیت که معنی آن در تحصیل قدرت مادی، به هر وسیله و از هر راه، خلاصه میشد کار بشریت را مواجه با بن بست ساخته است. اینک زمان آن است که فعالیت مادی، آمادگی برای اعتلای معنوی انسان تلقی شود و همین تلقی است که بشریت امروز و فردا را به مذهب بازمیگرداند. اسلام دینی است که با تنظیم فعالیتهای مادی راه را به اعتلای معنوی انسان میگشاید. ترقی واقعی همین است که رشد خود انسان هدف فعالیتهای مادی گردد، و اسلام دین این ترقی است.
[در اولین کنفرانس اتحاد اسلامی در افغانستان در بهار امسال، شوروی نیز با نمایندگان زیادی آمده بود. به نظر شما بین کشورهای سوسیالیستی و حرکت جدید اسلامی، مسائل مشترکی وجود دارد؟]
- این گونه کنفرانسها به نام اسلام تشکیل میشود، اما هدف اسلامی ندارد و کسانی که به نام نماینده مسلمانان در این کنفرانسها شرکت میکنند، فاقد نمایندگی مردم میباشند. شوروی نقش شتر مرغ را بازی میکند. از سویی ضد مذهب اسلام است و آزادی مذهبی مردم مسلمان زیر سلطه را از میان برده است، از سوی دیگر نماینده این مردم مسلمان است! شوروی با روشی که در عمل پیش گرفته است و ملل مسلمان را به زیر سلطه خویش درآورده است، دیگر حتی شایستگی دعوی طرفداری از مظلومیت و مخالفت با استثمار را نیز ندارد.
[در ایران نیز حد اقل به عنوان هدف علیه دشمن واحد- شاه- مذاکراتی بین مخالفین مذهبی و مارکسیستها وجود داشته است. برای چه هدفی؟]
- هیچ گونه مذاکرهای وجود نداشته است.
[روزنامههای فرانسوی خبر دادهاند شما در آینده نزدیک، محل اجباری خویش را در نزدیکی پاریس ترک کرده و مبارزه علیه شاه را از افغانستان ادامه خواهید داد. با این تعویض محل، چه چیز را در نظر دارید؟]
- فعلًا درباره ترک فرانسه تصمیمی نگرفتهام.» (صحیفه امام، ج4، ص: 358 ـ 360)
ـ مصاحبه با روزنامه هلندی «دی ولت کرانت»؛ توبه شاه- رابطه با غرب (1357)
«مصاحبهکننده: خبرنگار روزنامه هلندی دی وُلت کرانت
سؤال: [در مورد گفتار شاه و اعتراف به «اشتباهات گذشته» و اینکه اعلام داشته است که «پیام انقلابی» را شنیده است،[10] این طور به نظر میرسد شما مردم را به قیام خواندهاید. بنا بر این راه دیگر و ممکنی را برای رسیدن به یک رژیم دموکراتیک نمیبینید؟]
جواب: اولًا اینکه شاه به اشتباهات گذشته اعتراف میکند چیزی جز فریب و نیرنگ نیست و گمان کرده است به صرفِ اعتراف، ملت از او دست برمیدارد. و دیگر اینکه اگر مجرمی به گناه خود اعتراف نمود، بر حسب اعترافش باید محاکمه و مجازات شود. و دلیل اینکه به دروغ میگوید پیام انقلابی شما را شنیدم این است که اگر شنیده است که حتماً شنیده، پیام ملت به او در برابر مملکت این است که شاه و همه خاندان سلطنت باید کنار بروند. بنا بر این اگر این پیام را شنیده و میخواهد به پیام ملت عمل کند، چرا کنار نمیرود، و سرنوشت مردم را به دست خودشان نمیسپارد؟ و دائماً خود را با سرنیزه بر مردم تحمیل میکند؟ و آیا در چنین صورت باز هم ما بپذیریم که شاه میخواهد دموکراسی را برقرار کند؟.
[حدس میزنید امکان این باشد که ارتش از شاه همان طوری که خواستهاید سرپیچی کند؟ اگر جواب مثبت میدهید، آیا دلایل موجهی برای آن دارید؟ و اگر نه، به نظر شما شانس واقعی این هست که یک قیام مسلحانه ایجاد شود؟]
- اینکه مسلم است در میان ارتش، صاحبمنصبانی هستند که با حمایتشان از شاه و حمایت شاه از آنان، در غارت مملکت شریک بودهاند، و همچنین در کشتارها و شکنجهها همدست یکدیگر. لیکن سربازان و نیز بسیاری از افسران و درجه داران هستند که هنوز دلهاشان با ملت است و از دست شاه بخصوص به علت تسلط مستشاران امریکایی بر آنان رنج میبرند. و اینان به دلیل پیوندی که با مردم دارند، دیر یا زود به آغوش ملت بازمیگردند و هم اکنون آثار آن ظاهر شده است ...
[به فرض اینکه شاه بپذیرد کنار رود و یا مجبور به کنارهگیری شود، چه راهی را باید دنبال کرد تا به جمهوری اسلامی رسید؟ فکر میکنید که در طی این راه به هیچ مشکلی برنخواهید خورد؟]
- همان مردمی که دست در دست هم دادند و دلیرانه عرصه را بر شاه تنگ کردند، همانها با هدایت کسانی که همیشه دلسوز آنان بودهاند، نوع حکومت دلخواه خود را انتخاب میکنند. و بدیهی است که چون مسلمانند در همه مراحل کار، اسلام تنها ملاک و ضابطه نظام اجتماعی و نوع حکومت خواهد بود. و بر این اساس من جمهوری اسلامی را پیشنهاد کردهام و به رأی عمومی میگذارم. و بدیهی است که هر کاری هر چه مهمتر با مشکلاتی بزرگتر رو به رو خواهد شد ...
[اگر انتخابات آزاد شود، آیا مردم را به میانهروی دعوت خواهید کرد؟]
- با وجود شاه، هیچ طرحی را نمیپذیریم که جز توطئه چیزی نیست و در صورت سرنگونی شاه، مردم را دعوت میکنیم که به هیچ دولتی رأی ندهند، جز آنکه خود آنان دولت را سر کار آورند ...
[یک دولت اسلامی چگونه تشکیل خواهد شد؟]
- با طرحی که تدارک دیدهایم، تلاش میکنیم که عموم ملت از همه طبقات، آگاهانه و آزادانه نمایندگان خود را انتخاب کنند و سپس نمایندگان دولت را و مسئولین هر مقامی را انتخاب میکنند ...
[اولین اقدامات یک دولت اسلامی چه خواهد بود؟]
- اولین اقدام، این است که همه عوامل فساد و مهمتر اینکه همه انگیزههای فساد در زمینههای اجتماعی، اقتصادی و سایر زمینهها با کمال جدیت باید ریشه کن شود.
[با آنهایی که از نظر شما خائن هستند و آنها که منافع خود را میخواهند چه خواهید کرد؟]
- جوابش همان است که قبلًا گفتم. مردم هر کس و یا هر گروه را برای به دست گرفتن مسئولیتها صالح بدانند انتخاب میکنند و خائنین را محاکمه و مجازات مینمایند ...
[جبهه ملی با رد کردن سلطنت مشروطه قدم مهمی در جهت شما[11] برداشته. آیا شما نیز به نوبه خود حاضرید یک قدم در جهت مخالفین غیر روحانی دولت بردارید؟]
- رژیم سلطنتی را بیش از یک سال است که عموم مردم در سراسر ایران بشدت محکوم کردهاند. بنا بر این هر کس و یا هر گروه هم سلطنت را رد کند، با ملت هماهنگی کرده است و در صورتی که در این قدم استقامت کند، ملت او را فراموش نمیکند و من خود را در کنار مردم احساس میکنم ...
[قانون اساسی 1906، پیشبینی هیأتی از علمای مذهبی را مسئول تطبیق قوانین مجلس با قرآن قرار داده است. آیا در جمهوری اسلامی نیز یک چنین مجمعی پیشبینی میشود؟]
- نظارت علمای اسلام چون گذشته بر مجلس تأیید خواهد شد ...
[شما برای ایران، بر خلاف خواست شاه، یک مدرنیزه کردن واقعی میخواهید. آیا میتوانید مشخص کنید که فرق بین این دو مدرنیزاسیون در چیست؟]
- بازسازی و نوسازی کشور قطعاً مورد تأیید و از برنامههای ماست. آنچه را که شاه به نام مدرنیزه کردن انجام داده، جز خرابی و ویرانی به بار نیاورده است. نفت، این طلای سیاه را حراج کردن و در عوض، کشور را پر از آهنپاره نمودن، مدرنیزه کردن است؟! به کمک چند صد کارخانه، صنایع مونتاژ وابسته را رواج دادن، مدرنیزه کردن است؟! دهها هزار مستشار نظامی را با هزینههای سرسام آور، بر ارتش و بر مقدرات مملکت مسلط کردن، مدرنیزه کردن است؟! و ...
[در جمهوری اسلامی حقوق اقلیتهای مذهبی، نژادی و سیاسی چه خواهد بود؟ آیا حزب کمونیست آزاد خواهد بود؟]
- اسلام بیش از هر دینی و بیش از هر مسلکی به اقلیتهای مذهبی آزادی داده است. آنان نیز باید از حقوق طبیعی خودشان که خداوند برای همه انسانها قرار داده است، بهرهمند شوند. ما به بهترین وجه از آنان نگهداری میکنیم. در جمهوری اسلامی کمونیستها نیز در بیان عقاید خود آزادند ...
[مشخصاً حقوق زنان در جمهوری اسلامی چه خواهد بود؟ تکلیف مدارس مختلط چه میشود؟ مسأله تنظیم توالد و تناسل و سقط جنین چگونه خواهد شد؟]
- از نظر حقوق انسانی، تفاوتی بین زن و مرد نیست. زیرا که هر دو انسانند و زن حق دخالت در سرنوشت خویش را همچون مرد دارد. بله در بعضی از موارد تفاوتهایی بین زن و مرد وجود دارد که به حیثیت انسانی آنها ارتباط ندارد. مسائلی که منافات با حیثیت و شرافت زن ندارد آزاد است. سقط جنین از نظر اسلام حرام است ...
[گفتهاید که در جمهوری اسلامی ایران به صادرات گاز و نفت به کشورهای غربی ادامه داده و تکنولوژی آنها را وارد خواهید کرد، تحت چه شرایطی؟]
- ما نه چاههای نفت را میبندیم و نه درهای مملکت را به روی خود میبندیم و نه کشور را به بازار مصرف هر چه که غرب میسازد و میخواهد به ما تحمیل کند تبدیل میکنیم. ما از نفت استفاده خواهیم کرد، ولی دلیلی ندارد که همیشه صادرکننده آن باشیم. ما چیزی را که نداریم و به آن نیاز داریم، از خارج میخریم، ولی چرا خود تولیدکننده ما یحتاج خود نباشیم؟ سیاست ما همیشه بر مبنای حفظ آزادی و استقلال و حفظ منافع مردم است که این اصل را هر گز فدای چیزی نمیکنیم ...
[شما وابستگی بسیار بزرگ ایران را به کشورهای غربی بخصوص امریکا، مشخص کردهاید. چگونه فکر میکنید که به آن پایان دهید؟]
- ملتی که برای به دست آوردن آزادی و استقلال کشته میدهد، برای حفظ و پاسداری از آن صبر و استقامت و رنج را میپذیرد ...
[آیا نظرِ ملی کردن خصوصاً کمپانیهای نفتی را دارید؟]
- ما هر قراردادی را که به ضرر ایران باشد، به نفع ایران لغو خواهیم کرد ...
[آیا خارجیها و بخصوص امریکاییها را از ایران بیرون خواهید کرد؟ اگر جواب مثبت است، خطر این نیست که کمبود تکنیسین و متخصصین پیدا کنید، بخصوص در صنایع نفت؟]
- ما دشمن غیر ایرانی نیستیم، ولی کسانی که بودن آنان را به ضرر ملت بدانیم، به آنان اجازه اقامت نمیدهیم. ما به قدر کفایت از نیروی انسانی ماهر برخورداریم ...
[آیا نمیترسید که امریکا، جمهوری اسلامی را براندازد؟ و همین طور روسیه؟ چه اقداماتی برای جلوگیری از یک چنین احتمالی خواهید کرد؟]
- در حال حاضر نهضت اسلامی ایران علیه شاه، چیزی کمتر از رویارویی با امریکا و شوروی نیست که مستقیم و غیر مستقیم از او حمایت میکنند ...
[در مورد تعویض لحن مطبوعات شوروی در مورد اینکه اوضاع ایران به وضوح به هم خورده، چه فکر میکنید؟]
- شوروی با سیاستهای فرصت طلبانه خود در بسیاری از جاها حیثیت خود را از دست داده است. و او به خیال این است که همیشه میتوان از آب گلآلود استفاده کرد. ما دست سودجویان شوروی را از ایران قطع خواهیم کرد ...
[نظر شما در مورد دلیل امریکا که میگوید اگر اوضاع ایران آشفته شود، شوروی از آن بهرهبرداری میکند، تا بتواند راهی به خلیج فارس باز کند، چیست؟]
- امریکا سخن متناقض زیاد گفته است. چندی پیش بود که کارتر گفت: میگویند شوروی در ناآرامیهای ایران دخالت دارد. حرف کارتر صحیح نیست و اگر ایران مستقل باشد، بر طبق ضوابط، کنترل خلیج فارس را به عهده میگیرد ...
[به فرض اینکه خیزش ایرانیان گسترش نیابد و اینکه شاه واقعاً اقدام به آزادی کند و در طی یک رفراندم ایرانیان رأی به ماندن حکومت سلطنتی یا مشروطه سلطنتی بدهند، چه خواهید کرد؟]
- انقلاب ایران یک نهضت اسلامی است که ادامه دارد و با رفتن یا ماندن شاه نیز ادامه دارد. اگر شاه لجاجت کند و کنار نرود، نهضت همچنان ادامه خواهد داشت. اصولًا حکومت مشروطه سلطنتی، مورد تنفر شدید مردم است. از طرفی شاه محال است به مردم ستمدیده ایران آزادی دهد. آیا تظاهرات و اعتصابات سراسر ایران رفراندمی علیه شاه نیست؟» (صحیفه امام، ج4، ص: 361 ـ 365)
ـ مصاحبه با روزنامه انگلیسی فاینشنال تایمز درباره اعتصاب شرکت نفت (1357)
مصاحبهکننده: خبرنگار روزنامه انگلیسی فاینشنال تایمز
سؤال: [با سفارش کردن به مردم ایران در مورد مبارزه با رژیم شاهنشاهی، آیا نتایج مهم این برخورد را که خون زیادی خواهد ریخت میپذیرید؟ اگر این برخوردها شدت یابد، در نظر دارید که باز مبارزهتان را ادامه دهید؟ اگر شورش خونین در ایران راه بیفتد، بدون قید و شرط از آن پشتیبانی خواهید کرد؟]
جواب: ملت ایران برای رهایی از چنگال دیو استبداد و استعمار و رسیدن به حکومت اسلامی، نهضت مقدس اسلامی خود را آغاز کرده و به یاری خدای تعالی تا رسیدن به پیروزی ادامه خواهد داد. بدیهی است که چون دشمنان قسمخورده مردم، یعنی شاه و حامیانش به آسانی حاضر به کنار رفتن نیستند، لهذا لجاجت دشمنان ملت و مقاومت دلیرانه مردم مسلمان در مقابل آنان، ضایعاتی برای آنان به بار خواهد آورد. و لکن مسلمان میداند که اگر کشته شود در صف شهدای کربلاست و چیزی را از دست نمیدهد و بدین مناسبت تا پیروزی نهایی به قیام خود ادامه میدهد ...
[اخیراً مخالفت خود را علیه دولت نظامی جدید اعلان کردهاید. آیا از مردم خواهید خواست که علاوه بر اینکه بر ضد شاه بپاخیزند، بر ضد ارتش نیز قیام کنند؟]
- ما اکنون ملت را دعوت به هجوم و حمله به ارتش نکردهایم. تنها از سربازان و افسران ارتش خواستهایم که اطاعت از فرماندهان خود نکنند و به صاحب منصبان ارتش نیز هشدار دادهام که از شاه اطاعت و حمایت نکنند. و من امیدوارم که سربازان و افسران، که پیوندشان با مردم بریده نشده است، هر چه زودتر به آغوش باز ملت بازگردند، تا پیروزی را در آغوش کشند ...
[آیا راه سازشی باقی مانده است که شما از طرف شاه بپذیرید؟]
- نه، هر گز.
- [کم شدن تولید نفت ایران برای اقتصاد کشورهای غربی خیلی گران تمام میشود. آیا از اصل قطع شدن نفت پشتیبانی میکنید؟]
- کارگران محروم و کارمندان شرکت نفت، برای خواستههای سیاسی مشروع خود اعتصاب کردهاند و من از مردم خواستهام که از اعتصاب آنان حمایت کنند. و کشورهای غربی که، حتی به قیمت نابودی ملت و کشور ایران، مایل نیستند ضرری به آنان وارد شود، لازم است بدانند که ملت مسلمان ایران برای به دست آوردن حقوق مشروع و قانونی خود به هر گونه اقدام مفید دست میزند، و لو به نابودی منافع غرب بینجامد ...
[آیا از سوء قصد به منافع خارجیها در ایران پشتیبانی خواهید کرد؟]
- اگر خارجیها به آزادی و استقلال ملت ایران احترام بگذارند، هر گز از ناحیه مردم به حقوق آنان در محدوده قانونیاش زیانی وارد نخواهد شد ...
[چه روابطی با مقامات فرانسوی دارید؟]
- من به کشور فرانسه وارد شدهام و از مردم محترم این کشور هیچ بدی ندیدهام و با هیچ مقام دولتی هم رابطهای ندارم. بودن من در فرانسه موقتی است ...
[آیا پس از اتمام مدت اقامتتان در فرانسه، تقاضای پناهندگی سیاسی را با شرایطی که احتمالًا به شما تحمیل خواهد شد، خواهید پذیرفت؟]
- من از هیچ دولتی تقاضای پناهندگی نخواهم کرد ...
[اگر رژیم فعلی کنار رود چیزی را که در اصلاحات ارضی انجام شده، از بین خواهید برد؟]
- از حقوق اولیه هر ملتی است که باید سرنوشت و تعیین شکل و نوع حکومت خود را در دست داشته باشد. طبیعی است که چون ملت ایران بیش از نود درصد مسلمانند، باید این حکومت بر پایههای موازین و قاعده اسلامی بنا شود.» (صحیفه امام، ج4، ص: 366 ـ 367)
ـ سخنرانی در جمع ایرانیان مقیم خارج؛ علما و رجال سیاسی در دوران پهلوی (1357)
«اعوذ باللَّه من الشیطان الرجیم
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
در طول سلطنت این سلسله یک اشتباهاتی شده است که خیلی موجب تأسف است. بعضی اشتباهات در زمان رضا شاه و بعضی هم در زمان حکومت این آقا. از اول که کودتا شد- کودتای رضا شاه شد و با امر انگلیسها این امر واقع شد- اشتباه این بود که مردم را، آنهایی که اطلاعات داشتند و مسائل را میتوانستند بفهمند، مردم را مطلع نکردند ...
رضا شاه هم همین کارهایی که- بعضی از این کارهایی که- این آدم میکند، در اوایل امرش شروع کرد. روضهخوانی شروع کرد. دستجات ارتش را در روز عاشورا (اینها را من خودم شاهدم یعنی یادم است) دستههای ارتش را روز عاشورا برای سینه زنی بیرون آورد. خودش در این تکیههایی که در تهران بود راه میافتاد دوره، و به این تکیهها یکی یکی میرفت. در آنجایی که بود روضهخوانی مفصل داشت. این سنخ حقه بازیهایی که حالا این دارد یک جور دیگر! او هم از اول با این سلاح وارد شد. و همان وقت هم اشخاصی بودند که اطلاع بر این مسائل داشتند و میدانستند که این چه جور است. یکی از غفلتهایی که شده است این است که اینها شروع نکردند که به مردم، به ملت چهره او را نمایش بدهند. دنبال این کارهایی که ریاکارانه انجام داد، آن چهره دیگرش را نمایش داد که تمام پایگاههای مذهبی را تعطیل کرد؛ یعنی تمام تکیهها و مجالس وعظ و خطابه و اینها را، تمام را بکلی تعطیل کرد که در تمام ایران دیگر یک- مثلًا- مجلس روضهخوانی، یک مجلس وعظ و خطابه نگذاشت بماند. و آن کارهایی که همه میدانید و کرد.
و باز در همان زمان یکی از اشتباهات این بود که مردم، یا آنهایی که باید مردم را آگاه کنند، پشتیبانی از «مدرس» نکردند. مدرس تنها مرد بزرگی بود که با او مقابله کرد و ایستاد و مخالفت کرد. و در مجلس هم بعضیها موافق با مدرس بودند، و بعضیها هم سرسخت مخالفت میکردند با مدرس. و در آن وقت، باز یک جناحهایی میتوانستند که پشت سر مدرس را بگیرند و پشتیبانی کنند و اگر پشتیبانی کرده بودند، مدرس مردی بود که با منطق قوی و اطلاعات خوب و شجاعت و همه اینها موصوف بود و ممکن بود که در همان وقت شرّ این خانواده کنده بشود و نشد ...
از آن بدتر- که من هر وقت فکرش را میکنم واقعاً متأسف میشوم- این است که خوب، متفقین حمله کردند به ایران و آن حرفهایی که رضا شاه میزد و آن ثناخوانیهایی که برای او میکردند یا خودش میکرد، که دیگر این مملکت مملکتی است که هیچ کس دیگر قدرت ندارد به آن تعرض کند! هیچ کس دیگر چطور! مثل ثناخوانیهای خود ایشان!- پسرْ پسر اوست! واقعاً پسر اوست؛ پسر حق است!- بعد از اینکه دیدند یک طبل تو خالی بود، اعلامیه اول به دوم نرسید! اینها وقتی که میگویند مؤاخذه کرد از یکی از این سرکردهها که آخر چرا یک- دو ساعت؟! گفتند پنج دقیقه باید ... دو ساعت چیست؟ چیزی نداشتیم! آنها همه چیز داشتند. یک مملکتی که آن همه بساط درست کردند برای اینکه سرکوبی کرد، همه را چه، همه را چه، این سرکوبیها، سرکوبیهای قدرت خود ملت بود. در زمان رضا شاه قدرتهایی ملت داشت؛ البته آنها هم متعدی بودند لکن پشتوانه مملکت بودند. آنها را با همین امر خارجیها خلع سلاح کرد، و هر ذی قدرتی را با بست و بندی که میکرد با خارج و اینها، قدرتشان را گرفت و آنها هم- خارجیها هم- این مطلب را روی نقشه عمل میکردند که این قدرتهایی که در ایران هست، این قدرتها را بگیرند از دستشان و خلع سلاحشان کنند که اگر یکوقتی اینها بخواهند یک- مثلًا- قدرتنمایی بکنند دیگر چیزی دستشان نباشد. در هر صورت، او این کار را کرد و قدرتها را هم از دست اینها گرفت، و خودش هم به همان طور که میدانید رفت. یعنی بردند او را و جواهرات مملکت را هم! به طوری که- من نقل میکنم از کسی که او نقل میکرد از یک صاحبمنصبی که همراه رضا شاه در این سفر موریسش بود- که چمدانهایِ جواهر همراه رضا شاه، جمع کرده بود اینها را که ببرد، به او گفتند بیا برو به جای دیگر. او خیال میکرد حالا میخواهند او را ببرند آنجا، و خوب آنجا برود در یک قصری مثلًا زندگی کند! جواهرها را حمل کردند و او گفته بود که وقتی (یعنی قصهها نقل کرده بود او؛ یکی اینکه سر پلی که باید از آنجا دیگر عبور کنند ایستاد و گریه کرد- گریه بیاثر) او را با همه جواهرات و چمدانهای پر در یک کشتیای بردند، و بعد از آن در میان دریا که رسیدند یک کشتی دیگری که مخصوص حمل دواب بود آوردند و متصل کردند به این و گفتند برو تو! دید باید برود، رفت؛ و چمدانها کو؟ گفتند میآورند آنها را. ایشان از آن راه رفت؛ و چمدانها هم از آن طرف رفت! حالا پیش انگلیسها خدا میداند- حالا ایشان هم دارد میفرستد- بله، او رفت. و اینکه موجب تأسف است، واقعاً موجب تأسف است، این است که مردم دیده بودند تعدیات رضا شاه را، یک چیزی نبود که دیگر مخفی باشد، من خودم شاهد این قضیه بودم که وقتی که سه مملکت، یعنی لشکر سه مملکت، ارتش سه مملکت دشمن به ایران حمله کرد و همه چیز در معرض خطر بود، وقتی که رضا شاه را اطلاع دادند که بردند، مردم شادی میکردند! کأنه به مَقْدم اینها شادی میکردند که اینها و لو دشمن هستند و لیکن از این بدتر نمیکنند! وقتی که یک شخصی، یک سلطانی، یک قدرتمندی، پشتوانه ملت را ندارد، این است که وقتی که میبرند او را، وقتی که از آنجا بخواهد خارج بشود، عوض اینکه یک ملتی- مثلًا- یک انقلابی بکند که چرا، این ملت شادی میکند که خوب شد رفت؛ و واقعاً هم خوب شد رفت. اما آنچه تأسف دارد این است که اگر در آن وقت که متفقین آمدند و رضا شاه رفت، یک صدا بلند شده بود که ما پسرش را نمیخواهیم، نمیگذاشتند. این را آنها نصب کردند، خود شاه گفت، خود شاه نوشت این را- منتها بعدش شنیدم که آن را حکش[12] کردند، این جمله را که «متفقین صلاح دیدند من باشم» این را حکش کردند. اگر آن وقت یک نفر، مثلًا از رجال، یک نفر از علما، یک جمعی از مردم، صدا کرده بودند که ما نمیخواهیم این سلسله را، اینها چه کردند با ما؛ پدرش چه کرد که این چه بکند. این یکی از غفلتهایی بود در تاریخ ایران که مسیر تاریخ ایران را اگر این غفلت نشده بود برگردانده بود و ما حالا ابتلای به این صحبتها اینجا نداشتیم؛ و نه من اینجا بودم و نه آقایان؛ همه سرِ کارِ خودشان در مملکت خودشان بودند.
این غفلت بزرگ از رجال سیاسی و علما و- عرض میکنم که- سایر اقشار مملکت ما واقع شد، و این آدم را تحمیل کردند بر ما و دنبالهاش را هم گرفتند که قدرتمندش کنند. از آن وقت تا حالا هم غفلتها شده است. «قوام السلطنه»[13] میتوانست این کارها را بکند لکن با غفلتها، با ضعف نفسها نکرد. از او بالاتر «دکتر مصدق»[14] بود. قدرت دست دکتر مصدق آمد لکن اشتباهات هم داشت. او برای مملکت میخواست خدمت بکند لکن اشتباه هم داشت. یکی از اشتباهات این بود که آن وقتی که قدرت دستش آمد، این را خفهاش نکرد که تمام کند قضیه را. این کاری برای او نداشت آن وقت، هیچ کاری برای او نداشت، برای اینکه ارتش دست او بود، همه قدرتها دست او بود، و این[15] هم این ارزش نداشت آن وقت. آن وقت این طور نبود که این یک آدم قدرتمندی باشد ... مثل بعد که شد. آن وقت ضعیف بود و زیر چنگال او بود لکن غفلتی شد. غفلتی دیگر اینکه مجلس را ایشان منحل کرد و یکی یکی وکلا را وادار کرد که بروید استعفا بدهید. وقتی استعفا دادند، یک طریق قانونی برای شاه پیدا شد و آنکه بعد از اینکه مجلس نیست، تعیین نخست وزیر با شاه است؛ شاه تعیین کرد نخست وزیر را! این اشتباهی بود که از دکتر واقع شد. و دنبال آن این مرد را دوباره برگرداندند به ایران. به قول بعضی که «محمد رضا شاه رفت و رضا شاه آمد»! بعضی گفته بودند این را به دکتر که کار شما این شد که محمد رضا شاه رفت- خوب، محمد رضا آن وقت یک آدم بیعرضهای بود و تحت چنگال او بود- او رفت و رضا شاه آمد یعنی یک نفر قلدر آمد. اینها آن وقت گفتند نمیدانستند که بعدها رضا شاهِ چند آتشه است.[16] این هم یکی از اشتباهات بود که شده است. و حالا هم یک موقع حساسی است که من از اشتباهات میترسم. الآن ماها مکلفیم دیگر. خوب، ما اشتباهات را تا حالا دیدیم، و من خوف این دارم که باز اقشار این ملت ما، این رجال علمی ما، رجال سیاسی ما- عرض میکنم که- اشخاص روشنفکر ما، یک اشتباهی بکنند که اگر این اشتباه بشود دیگر ما تا آخر گرفتار هستیم. دیگر چنین نیست که ما باز یک امیدی داشته باشیم که یک انقلابی بشود ...
شما همه میدانید- و هر کس تاریخ را میداند این را میداند- که این نهضتی که الآن در ایران هست شبیهش در تاریخ ایران نبوده است. اگر نگویم در تاریخ دنیا نبوده، در تاریخ ایران نبوده. یعنی یک چیزی که بچه هفت ساله با پیرمرد هفتاد ساله با لهجه واحد بگویند که ما نمیخواهیم این را! یک نهضتی که سرنیزهها، توپ و تانکها، سربازها- عرض میکنم که- ارتش در خیابانها بگردند و مردم را زیر بگیرند و مردم را بکشند و باز [مردم] بایستند با مشت گره شده بگویند نمیخواهیم. ما در تاریخ ایران- بیاشکال است- که نداریم؛ در تاریخ [جهان] هم من نمیدانم هست یا نه که یک همچو قصهای مثل قصه ایران، یک همچو تحولی که در ایران واقع شده است هیچ سابقه ندارد. و من میدانم این معنا را. و هر عاقلی باید بداند که اگر چنانچه این نهضت خاموش بشود، دیگر قابل عود نیست. چنین نیست که این کلیدش مثل کلید برقی باشد که آدم حرکتش بدهد روشن بشود و- نمیدانم- خاموش [بشود]. این حرفها نیست در کار. این با یک زحمتهایی و با دست خدای تبارک و تعالی یک همچو مطلب بیسابقه در ایران پیدا شده است و الآن هست. الآن در عین حالی که دولتْ نظامی است و شهرهای ایران اشغال شده
- باید گفت که اشغال شده است شهرهای ایران: دست نظامی است و دست ارتش است- مع ذلک از هر گوشه صدا بلند میشود و تظاهرات میشود و باز «مرگ بر شاه» میگویند. یک همچو مطلبی تا حالا نبوده است و بعدها هم امید اینکه یک همچو چیزی بشود نیست. من خوف این را دارم که با اشتباه ماها و شماها و اقشار ملت، این نهضت به ثمر نرسد و بخوابد و مملکت ما دیگر تا آخر اسیر باشد و زیر چکمه خارجی.
و الآن دارند و پا میزنند که با هر وسیلهای که هست، چه آنهایی که توی مجلس رفتند و با اسم وکالت رفتند در مجلس، چه آنهایی که بیرون مجلس هستند و از طرفدارهای شاه هستند، دارند دستوپا میکنند که این را نگهش دارند، با هر وسیلهای که هست. با این مانورهایی که در مجلس این چند وقت دیدید[17] که میشده است. و این مخالف شد و آن موافق شد آنجا! نه، همه مخالفها و موافقها در یک چیز با هم موافقند، و آن این است که شاه باشد. «انتخابات آزاد»! این فریاد میزنند انتخابات آزاد. معنی «انتخابات آزاد» چیست؟ معنی این است که «اعلیحضرت همایونی» امر کنند که مردم انتخاب بکنند و این رژیم به جای خودش رسمی و امر انتخابات هم به دست شاه! یعنی به امر او لکن آزاد! این، معنیِ انتخابات آزاد! باید رژیمْ دموکراسی باشد، شاه سلطنت کند، نه حکومت! این حرفها- همه این حرفها- توی مجلس گفته بشود، بیرون مجلس گفته بشود، هر جا گفته بشود، این مطلبی است که آنها الآن از خدا میخواهند که یک همچو چیزی را ملت قبول کند که شاه سلطنت کند و حکومت نکند. دو- سه ماه هم همین کار را میکند، یک سال هم ممکن است همین کار را بکند، ولی فردا چه؟ ما فرض هم میکنیم که ایشان سلطنت بکند و دیگر از این به بعد حکومت نکند، دیگر از این به بعد هم یک آدمی بشود که انقلابِ ماهیت بدهد و بشود یک نفر آدم سالم صحیح ... تمام عیار، ما فرض این را میکنیم- فرض باطل- این همه جنایات که کرد چه؟ هیچ؟ اشخاص عادی اگر یک کسی یک نفر آدم را بکشد بعد بیاید بگوید آقا معذرت میخواهم ببخشید، رهایش میکنند؟! قانون رهایش میکند این را یا نه؟ خوب ببخشید که تو آدم کشتی! ببخشید هم حرف شد؟ یک آدمی که 25 سال بر مقدرات مملکت ما مسلط بود و 25 سال یا بیشتر خیانت به مملکت ما کرد، تمام ثروت این مملکت را داد به غیر، تمام چیزهای مقدرات این مملکت را به دست غیر سپرد، نفت ما را آن طور از بین برد، گاز را از آن طرف از بین برد- دارد میبرد- این همه آدم کشت، این همه قتل عامها کرد، [در] قتل عام 15 خرداد، پانزده هزار نفر کشت [و] کشتار بود، قتل عامهای حالا- در این سالهای اخیر- بیشتر از این معانی بود، حالا میفرمایند که خیر، ما اشتباهاتی- یک «اشتباهاتی»- کردیم! حال دیگر ما «تعهد» میکنیم! ایشان فرمودند تعهد میکنیم که از این به بعد اشتباه نشود! ما فرض میکنیم که شما تعهد بکنی که از این به بعد اشتباه نشود، و اشتباه هم ما فرض میکنیم که خیر دیگر بعدها نشود، تا حالایش چه؟ رجال سیاسی یا- عرض میکنم که- رجال علمی را که ده سال، پانزده سال، کم و زیاد، اینها را به حبس انداختید و اینها را آن قدر زجر دادید، آنها را آن قدر [شکنجه] کردید، حالا آمدند بیرون با مزاجهای ضعیف، حالا همین قدری که از زندان رها شدند تمام شد؟! ده سال عمر یک نفر انسان را، عمر هزاران نفر انسان را تو در حبسها از بین بردی، حالا هیچ؟! ما بگذاریم که آقا سلطنت حالا بکند؟! حالا بگوییم که بسیار خوب «اعلیحضرت» بفرمایند آن بالا و سلطنت کنند! و «روزِ سلام» هم همه بیایند به سلام ایشان! و خودشان هم در قصر اعلای کجا ... مشغول عیاشی بشوند، دیگر لازم نیست حکومت بکنند. حالا مسأله این طور است؟ این را هیچ انصاف داری، هیچ مسلمانی این را میتواند بگوید؟ هیچ مسلمانی میتواند، هیچ آدم با وجدانی، هیچ انسانی میتواند یک همچو حکمی بکند که یک نفر آدم جانی که بیست و چند سال بر این ملت حکومت باطل کرده، حکومت غیر قانونی کرده، بیست و چند سال مال این مردم را هدر داده، بیست و چند سال قتل عامها کرده، اجانب را بر این مملکت مسلط کرده، حالا تا گفت که خوب من اشتباه کردم، ببخشید من اشتباه کردم، «یک اشتباهاتی واقع شد»، این اقرار به جرم است که در محاکم با این اقرار به جرمْ این را محکومش میکنند.
حالا ما فرض میکنیم بسیار خوب، شما دیگر حالا عابد و مسلمان شدید اما تا اینجا چه؟ تا این حدی که شما این عملها را کردید، در محاکم دنیا، در محکمه عدل الهی، در احکام اسلام، در احکام قوانین عرفیه هیچ، تمام شد؟! تا معذرت خواستید، چون شما شاه هستید، چون معذرت خواستید تمام شد؟ ما رها کنیم و برویم؟ حالا دیگر هر کسی برود سر کسب خودش؟ ساختن یا ذکر سازش، ذکر سازش با این آدم، طرح این مطلب که ما با این یک سازشی بکنیم، این سلطنتش باشد حکومت نکند، یا خیر ایشان بروند و فرح خانم[18] بیایند، تشریف بیاورند و سلطنت بر ما بکنند، و بعدش هم خیر، انتخابات آزاد و همه چیز درست، طرح این، خیانت بر ملت اسلام، بر این ملت مظلوم است.
این مادری که دیروز با پنج نفر عائله اینجا نشسته و نهار خورده و امشب وقتی که میرود سر سفره دو نفر پیرزن و پیرمرد هستند و چند نفر جوانشان مرده، اینها هیچ دیگر؟! ایشان معذرت خواستند تمام شد؟ آدم مُسْلم میتواند این حرف را بزند؟ این جوانمُرده که میبیند جوانها دارند میروند به مدرسه و بچه او دیروز میرفت و حالا نیست توی این جمعیت، در مقابل اینها جواب چیست آخر؟ ما چه بگوییم به این ملت؟ ما بگوییم با «اعلیحضرت» ساختیم و خونهای بچههای شما هیچ؟ زیر پا؟ تمام؟ این خیانت نیست؟ چطور در ذهن یک آدم باید یک همچو چیزی واقع بشود! این چه غفلتی است! این چه غفلت شیطانی است! چه وسوسه شیطانی است که در ذهن آدم بیاید که حالا ما دیگر بگذریم، دیگر چه بکنیم! خوب است بگذریم دیگر! «بر همه رنج وارد شده، گذشتیم ما، شما هم بگذرید دیگر»! چه چیز را بگذریم! مگر حق من است که بگذرم؟ این حق یک ملت است. مگر میتواند کسی بگذرد از این حق؟ یک ملت است، اسلام است، خداست، مگر قابل عفو است؟ من خوف یک همچو اشتباه و لغزشی دارم. و باید همه دست به دست هم بدهند و این لغزش را نگذارند واقع بشود. این تشبثاتی که الآن از همه اطراف تشبث شده است و تشبث دارند میکنند، بر شما جوانهاست که در اینجا صدا بلند کنید؛ بر آنهایی که در ایران هستند در ایران صدا بلند کنند؛ نگذارند در این موقع حساسی که [ملت] به آخرْ سنگر رسیده است یک وقتی بُرد کند این آدم. این خطری است الآن برای ایران. الآن یک خطر بزرگی برای ایران هست که اگر یک سستی بکنند و یک لغزش در اینجا واقع بشود، یا بترسند از این هیاهویی که کارتر در آنجا گفته است که خیر ما منافعمان پیش ایشان است ... با عبارت دیگر خدمتگزار ماست، ما نمیگذاریم، این نوکر باید بماند اینجا، تعبیر او با این تعبیر نیست اما واقعش همین است؛ تعبیرش، لفظش این نیست [اما] واقعش این است که ما دیگر از کجا پیدا کنیم یک همچو نوکری؟! این را نباید از آن بترسید.
با یک ملت نمیشود که یک کار تحمیلی تا آخر بشود. چنانچه دیدیم که با نظامی نتوانستند این کار را بکنند. ایشان خیلی هم میل داشت، خیلی هم مایل بود که نظامیها قتل عام بکنند، اصلًا یک دو- سه میلیون جمعیت را بکشند لکن نمیشود، قضیه این طور نیست. آن اربابها هم نمیتوانند این کار را بکنند. حالا خیال کنید که ای! اگر این کار نشود، از آن طرف لشکر روس وارد میشود و از آن طرف لشکر امریکا وارد میشود و از آن طرف لشکر انگلیس وارد میشود، اینها شعر است حالا! یک ملت وقتی یک چیزی را نخواهند نمیشود؛ و حالا ملت نمیخواهد. یک ملت است. قضیه یک حزب و یک- نمیدانم- جبهه و یک- عرض بکنم- جمعیت نیست؛ یک ملت است که الآن میگوید نه. در مقابل «نه» ملت، نه سرنیزه کارگر است، نه تانک کارگر است، نه توپ کارگر است، نه تشرهای تو خالی کارتر و نمیدانم کرملین! این حرفها نیست تو کار. هر چه میخواهند تو [ی] روزنامههایشان بنویسند یا میخواهند صدایشان را بلند کنند. ما امیدواریم که خداوند این اجتماع ایرانیها بر حق خودشان را پیروز کند. [آمین حضار] ما امیدواریم که خداوند تأیید کند این شجاعهایی که در ایران قیام کردهاند و میخواهند حق خودشان را بگیرند [آمین حضار]. و ما همه موظفیم که هر کدام در هرجا هستیم به هر قدر میتوانیم کمک کنیم به این ایرانیها [ان شاء اللَّه حضار] ... همهمان؛ یعنی همین مقدار هم که میتوانیم کمک کنیم که هر کداممان در هرجا هستیم بگوییم به آنها. شاید- نمیدانم- چند هزار ایرانی در خارج کشور هست، این چندین هزار ایرانی که در خارج کشور هست میتوانند به چند صد هزار خارجی مطلب خودشان را بگویند. این تبلیغاتی که در خارج شده است خنثی کنند که یک جمعیتی هستند اینها هرج و مرج طلبند و قابل این نیستند که به اینها آزادی بدهیم! این حرفهای مفتی که شاه و بلندگوهای شاه دارند، اینها را باید خنثی بکنید شماها. مردمی هستند که ایستادهاند میگویند ما حقمان را میخواهیم، ما میخواهیم آزاد باشیم، ما میخواهیم زیردست مستشارهای امریکایی نباشیم. این رشد ملت ماست؛ ملت ما یک رشدی کرده است که دیگر نمیخواهد این مسائل را. و نخواهد دیگر ان شاء اللَّه شد این مسائل. خداوند همهتان را ان شاء اللَّه.» (صحیفه امام، ج4، ص: 368 ـ 377)
ـ پیام به شورای انقلاب و مسئولان دولتی؛ عدم ملاقات با نمایندگان امریکا (1358)[19]
«از قرار اطلاع نمایندگان ویژه کارتر در راه ایران هستند و تصمیم دارند به قم آمده و با این جانب ملاقات نمایند.[20] لهذا لازم میدانم متذکر شوم دولت امریکا که با نگهداری شاه، اعلام مخالفت آشکار با ایران را نموده است و از طرفی دیگر آن طور که گفته شده است سفارت امریکا در ایران محل جاسوسی دشمنان ما علیه نهضت مقدس اسلامی است، لذا ملاقات با من به هیچ وجه برای نمایندگان ویژه ممکن نیست و علاوه بر این:
1- اعضای شورای انقلاب اسلامی به هیچ وجه نباید با آنان ملاقات نمایند.
2- هیچ یک از مقامات مسئول حق ملاقات با آنان را ندارند.
3- اگر چنانچه امریکا، شاه مخلوع- این دشمن شماره یک ملت عزیز ما- را به ایران تحویل دهد و دست از جاسوسی بر ضد نهضت ما بردارد، راه مذاکره در موضوع بعضی از روابطی که به نفع ملت است باز میباشد.
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج10، ص: 503)
ـ حکم انتصاب آقای محمدعلی رجایی به سمت وزیر آموزش و پرورش (1358)[21]
«بسمه تعالی
جناب آقای محمد علی رجایی
طبق پیشنهاد شورای انقلاب جمهوری اسلامی ایران، جنابعالی به سمت وزیر آموزش و پرورش منصوب میشوید. از خداوند متعال، توفیق جنابعالی را در ایفای وظایفی که عهده دار شدهاید و جلب رضای مقدسش را خواهانم.
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج10، ص: 504)
ـ حکم انتصاب آقای حسن حبیبی به سمت وزیر فرهنگ و آموزش عالی (1358)
«بسمه تعالی
جناب آقای دکتر حسن حبیبی
طبق پیشنهاد شورای انقلاب جمهوری اسلامی ایران، جنابعالی به سمت وزیر فرهنگ و آموزش عالی منصوب میشوید. از خداوند متعال، توفیق جنابعالی را در ایفای وظایفی که عهده دار شدهاید و جلب رضای مقدسش را خواهانم.
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج10، ص: 505)
ـ حکم انتصاب آقای عزت اللَّه سحابی به سمت سرپرست سازمان برنامه و بودجه (1358)
«بسمه تعالی
جناب آقای مهندس عزت اللَّه سحابی
طبق پیشنهاد شورای انقلاب جمهوری اسلامی ایران، جنابعالی به سمت وزیر مشاور و سرپرست سازمان برنامه و بودجه منصوب میشوید. از خداوند متعال، توفیق جنابعالی را در ایفای وظایفی که عهده دار شدهاید و جلب رضای مقدسش را خواهانم.
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج10، ص: 506)
ـ حکم انتصاب آقای مصطفی چمران به سمت وزیر دفاع ملی (1358)
«بسمه تعالی
جناب آقای دکتر مصطفی چمران
طبق پیشنهاد شورای انقلاب جمهوری اسلامی ایران، جنابعالی به سمت وزیر دفاع ملی منصوب میشوید. از خداوند متعال، توفیق جنابعالی را در ایفای وظایفی که عهده دار شدهاید و جلب رضای مقدسش را خواهانم.
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج10، ص: 507)
ـ حکم انتصاب آقای علی اکبر معین فر به سمت وزیر نفت (1358)
«بسمه تعالی
جناب آقای مهندس علی اکبر معین فر
طبق پیشنهاد شورای انقلاب جمهوری اسلامی ایران، جنابعالی به سمت وزیر نفت منصوب میشوید. از خداوند متعال، توفیق جنابعالی را در ایفای وظایفی که عهده دار شدهاید و جلب رضای مقدسش را خواهانم. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج10، ص: 508)
ـ حکم انتصاب ناصر میناچی به سمت وزیر ارشاد ملی (1358)
«بسمه تعالی
جناب آقای ناصر میناچی
طبق پیشنهاد شورای انقلاب جمهوری اسلامی ایران، جنابعالی به سمت وزیر ارشاد ملی منصوب میشوید. از خداوند متعال، توفیق جنابعالی را در ایفای وظایفی که عهده دار شدهاید و جلب رضای مقدسش را خواهانم.
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج10، ص: 509)
ـ حکم انتصاب آقای داریوش فروهر به سمت وزیر مشاور (1358)
«بسمه تعالی
جناب آقای داریوش فروهر
طبق پیشنهاد شورای انقلاب جمهوری اسلامی ایران، جنابعالی به سمت وزیر مشاور منصوب میشوید. از خداوند متعال، توفیق جنابعالی را در ایفای وظایفی که عهده دار شدهاید و جلب رضای مقدسش را خواهانم. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج10، ص: 510)
ـ حکم انتصاب آقای محمود احمدزاده هروی به سمت وزیر صنایع و معادن (1358)
«بسمه تعالی
جناب آقای دکتر محمود احمدزاده هروی
طبق پیشنهاد شورای انقلاب جمهوری اسلامی ایران، جنابعالی به سمت وزیر صنایع و معادن منصوب میشوید. از خداوند متعال، توفیق جنابعالی را در ایفای وظایفی که عهده دار شدهاید و جلب رضای مقدسش را خواهانم.
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج10، ص: 511)
ـ حکم انتصاب آقای یوسف طاهری قزوینی به سمت وزیر راه و ترابری (1358)
«بسمه تعالی
جناب آقای یوسف طاهری قزوینی
طبق پیشنهاد شورای انقلاب جمهوری اسلامی ایران، جنابعالی به سمت وزیر راه و ترابری منصوب میشوید. از خداوند متعال، توفیق جنابعالی را در ایفای وظایفی که عهده دار شدهاید و جلب رضای مقدسش را خواهانم.
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج10، ص: 512)
ـ حکم انتصاب آقای رضا صدر به سمت وزیر بازرگانی (1358)
«بسمه تعالی
جناب آقای دکتر رضا صدر
طبق پیشنهاد شورای انقلاب جمهوری اسلامی ایران، جنابعالی به سمت وزیر بازرگانی منصوب میشوید. از خداوند متعال، توفیق جنابعالی را در ایفای وظایفی که عهده دار شدهاید و جلب رضای مقدسش را خواهانم. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج10، ص: 513)
ـ نامه به آقای جعفر صبوری؛ اعلام وصول وجوه شرعیه (1358)
«بسمه تعالی
16 ذی الحجه 99
خدمت جناب مستطاب حجت الاسلام آقای حاج شیخ جعفر صبوری- دامت افاضاته
مرقوم محترم که حاکی از صحت مزاج شریف و حاوی تفقد از این جانب بود، واصل و موجب تشکر گردید؛ یک قطعه چک نیز به مبلغ دویست هزار تومان بابت سهمین مبارکین به ضمیمه آن واصل شد. از خدای تعالی سلامت و موفقیت آن جناب [را] در راه خدمت به اسلام و مسلمین خواستارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.
روح اللَّه الموسوی الخمینی
بسمه تعالی
خدمت جناب مستطاب عماد الاعلام و حجت الاسلام آقای حاج شیخ جعفر صبوری- دامت افاضاته
پس از اهدای سلام مبلغ یکصد هزار تومان- 100000- که مؤمنی- ایّده اللَّه تعالی- توسط جنابعالی میخواهد به این جانب برساند، مجازید بگیرید و مورد قبول است. پس از دریافت در قم به حضرت حجت الاسلام آقای اخوی تسلیم نمایید. از جنابعالی امید دعای خیر دارم. و السلام علیکم.
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج10، ص: 514)
ـ سخنرانی در جمع دانشجویان دانشکده اقتصاد اصفهان؛ توطئه های امریکا (1358)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
از مشکلاتی که ما مواجه هستیم، همین استفاده توطئه گرها از احساسات جوانهاست. این توطئه گرها که دیدند شکست خوردهاند و نمیتوانند با ملت ما به مبارزه برخیزند، برای اینکه ملت ما یکپارچه در مقابل آن قدرتهای بزرگ ایستاد و پیش برد، حالا درصدد این برآمدند که از این احساسات پاک جوانهای ما استفادههایی به نفع خودشان بکنند، و جوانهای ما غافل از این هستند.
از جمله استفادههایی که اینها میخواهند بکنند این است که: «این تحولی که حاصل شد، این انقلابی که شد، این هم چیزی نشد.» این را در سطح کشور- با تبلیغاتی که آنها دارند- دارند منتشر میکنند. و مقصد آنها این است که جوانهای ما را از آن راهی که رفتند مأیوس کنند. جوانهای ما هم مع الأسف با تمام احساسات پاکی که دارند- که امید ما به آنهاست- نمینشینند حساب بکنند که روی حساب با آنها صحبت بکنند. اینها میگویند که «انقلاب شد و هیچ نشد» خوب، جوابشان را شما جوانها میگویید که «آن اصولی که اصلِ مقصد ملت بود، چه بود، تا ببینیم آن شده است یا نشده است؟» آن اصول را ما باید از یک قدم، چند قدم برگردیم [عقب].
آن روزی که ملت ما در خیابانها ریختند، از بانوان محترمه و جوانهای محترم، ببینیم اینها چه میخواستند. آنکه خواستند شده است یا نشده است؟ آنهایی که میخواستند، آن که از سرتاسر کشور فریادش در خیابان و در کوچهها و در مدارس و در همه جا بلند بود این بود که «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی». این سه تا کلمه بر سر زبان همه بود. آن روز، هیچ فکر دیگر نداشتند جز اینکه این رژیم را ساقطش کنند و تبدیلش کنند به یک رژیم دیگری، و آزادی به دست بیاورند بعد از اختناق پنجاه و چند ساله- اگر نگوییم دو هزار و پانصد ساله- و استقلال به دست بیاورند که ممالک دیگر آقایی اینجا نکنند و نیایند و ما را اسیر خودشان بکنند. اصول مسائلی را که ابتدایی؛ یعنی مسائل ابتدایی ملت ما بود این سه تا بود. اینها که میگویند «انقلاب شد و هیچی نشد»، میگویند این اصولی که اصولِ خواستِ دستِ اول ملت بود، این نشده است؟ یعنی الآن باز رژیم سلطنتی است؟ یعنی الآن باز اختناق است؟ یعنی الآن باز مشاورهای این دولتهای بزرگ در اینجا مشغول کار هستند و مشغول فعالیت هستند، و دولت ما یا ملت ما تحت سلطه آنهاست؟ خوب، اگر اینها را به شما بگویند، جوابش را شما خودتان میدهید که نه، اینها الآن حاصل است، این آزادی است که شما و ما را در اینجا جمع کرده است. شما پنج سال پیش از این امکان برایتان داشت که در یک همچو جلسهای بنشینید صحبت بکنید؟ این آزادی است که شما در بیرون، در هر جا صحبت میکنید، انتقاد میکنید، از رژیم سابق انتقاد میکنید، از دولت لاحق انتقاد میکنید، اینها همه آزادی است. هیچ کس هم نمیآید به شما بگوید که نه، انتقاد نکنید. پس آزادی الآن حاصل است برای ما یکی از آن چیزهایی که ملت ما فریاد میکرد برایش، به دست آورده.
استقلال هم اگر چنانچه آنها میگویند که الآن امریکا در اینجا دارد حکومت میکند. شما میبینید که الآن مرکز فساد امریکا را جوانها رفتهاند گرفتهاند، و امریکاییهایی هم که در آنجا بوده گرفتند، و آن لانه فساد را به دست آوردند و امریکا هم هیچ غلطی نمیتواند بکند، و جوانها هم مطمئن باشند که امریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند. بیخود صحبت اینکه اگر دخالت نظامی [کند]، مگر امریکا میتواند دخالت نظامی در این مملکت بکند؟ امکان برایش ندارد. تمام دنیا توجهشان الآن به اینجاست. مگر امریکا میتواند مقابل همه دنیا بایستد و دخالت نظامی بکند؟ غلط میکند دخالت نظامی بکند.
نترسید، نترسانید. همین تعبیری که جوانهای ما از روی احساسات جوانی کردند که اگر چنانچه امریکا بخواهد دخالت نظامی بکند ما چه خواهیم کرد، اصلًا این «اگر» ش را هم نباید بگویند. امریکا عاجز از این است که دخالت نظامی در اینجاها بکند. اینها یک مسائلی در پیششان است، یک مطالبی در پیششان است که روی آن مطالب گرفتاریهایی دارند، نمیتوانند این کارها را بکنند. اگر آنها میتوانستند دخالت نظامی بکنند، شاه را نگه میداشتند. با تمام قدرتشان، قدرتهای تبلیغی [تلاش] کردند که نگهش دارند و ملت ما اعتنا نکرد به آن. و نه تنها او، همه قدرتها پشت سر هم ایستاده بودند که نگه دارند شاه را و نتوانستند نگه دارند. برای اینکه ملت، یک چیزی را که میخواهد، نمیشود مقابل ملت بایستد کسی و چه بکند، هیچ ابداً. این مطلب را از جوانهای ما پیش نیاورند؛ این مطلب را که دخالت نظامی [است]. آنها همیشه دخالتهایشان، دخالتهای شیطنتی است؛ توطئه است. آنها اگر بخواهند یک کاری هم بکنند، وادار میکنند جوانهای ما را که آنها تظاهر بکنند و در تظاهر، عمال آنها بیایند درگیری بکنند با اینها و یک غائله راه بیندازند که ما نتوانیم یک محیط آزاد پیدا بکنیم. یک محیط آرام پیدا بکنیم و مسائلی را که میخواهیم طرح بکنیم، و میخواهیم ایجاد بکنیم، بتوانیم. آنها از این راهِ شیطنتها پیش میآیند. آنها شیطانهایشان را پیش همین جوانهای صافدل عزیز میفرستند تبلیغات میکنند. مینویسند به دیوار؛ چه میکنند، چه، چه، چه. یک وقت میبینیم که یک عده جوان را راه انداختند توی خیابانها به یک تظاهراتی؛ تظاهرات بحق، لکن آنها از همین تظاهرات بحق میخواهند استفاده ناحق بکنند.
همین قضیهای که الآن قضیه روز است در دنیا، قضیه قبضه سفارت امریکا؛ یعنی نه سفارت، محل توطئه امریکا، که جوانها کشف کردند خیلی از چیزهایش را. در همین قضیه دیشب به ما اطلاع دادند که زمزمه است در تبریز و در تهران و در بعضی جاهای دیگر که یک تظاهراتی بکنند برای پشتیبانی از آقای مهندس بازرگان. خوب همین قضیه را آنها خواستند- حالا نمیدانم موفق بشوند یا نه. خواستند که یک همچو چیزی درست بکنند، بعد کم کم این را بکشانندش به یک جایی که مثلًا سفارت عراق هست بریزند بشکنند. سفارت- فرض کنید که- افغانستان هست، بریزند بشکنند که مملکت ایران را مواجه کنند با همه ممالک. آن شیاطین یک همچو نقشههایی دارند. جوانهای ما باید بیدار بشوند که تحت تأثیر اینها واقع نشوند. اینها که میگویند تظاهر بکنید. مگر آقای بازرگان با شورای انقلاب مخالفتی دارند؟ اینها همه یک باب است. منتها آقای بازرگان یک قدری خسته شده بودند. یک قدری- عرض کنم- عذرهایی داشتند و گفتند که حالا من کنار باشم. لکن نه این است که حالا ایشان که کنار هست، دیگر آقای بازرگان دخالتی در امور ندارد. ایشان یکی از آن اشخاصی است که مورد احترام همه است. خیال نکنند که یک بیاحترامی به ایشان شده است. نخیر، مورد احترام است. و برای خاطر یک امری که ملت هم قبول دارند، نیفتند توی خیابانها راه بیندازند یک چیزی که آنها که میخواهند یک بازی درست کنند. یک وقت یکی را بزنند بکُشند. یک دو تا شعار از-، شما اگر یادتان باشد، من نبودم اینجا، لکن برای من نقل میکردند- این دستجاتی که در قم آن وقت به ضد رژیم سابق شعار میدادند، اینها شعار آرام میدادند، یک دفعه میدیدند که از اینجا یک کسی یک چیزی انداخت، یک شیشهای را شکست، یک بانکی را شکست، یک جایی را خراب کرد، گاهی یک آدمی را کشت، میریختند به جان هم، یک کشتاری پیدا میشد زیاد. آنها روی حساب، همیشه روی نقشه حساب میکنند و این طور کارها را میکنند.
قضیه دخالت نظامی ابداً مطرح نیست؛ دخالتهای توطئهگری. این طوری؛ یعنی از قوای خود ما استفاده میکنند. قوه خودشان را از آن استفاده نمیکنند. در این ممالک از قوای خود ما استفاده میکنند. خوب، شما کردستان را ببینید که اینها از چه استفاده میکنند. یک نفر سرباز امریکایی نمیآید آنجا یک کاری بکند. آنها با شیطنت استفاده میکنند از خود این افرادی که یا وابسته هستند به آنها یا اعوجاج دارند. آن وقت، این دست دومیها که اعوجاج دارند، از ساده دلی بعضی از کُردها استفاده میکنند، با آنها صحبت میکنند، چه منتشر میکنند که بنا دارند که تمام کردستان را بکوبند. این ارتش ایران که رفته آنجا برای اینکه جلوگیری کند از اینکه آنها دارند میکُشند و سر میبُرّند و اذیت میکنند، فوراً آنها دنبالش برمیدارند مینویسند که ما میخواهیم؛ یعنی دولت ایران میخواهد که کُردها را بکوبد. آن رفته که کُردها را حفظ بکند، اینها میگویند رفته کُردها را بکوبد.
این اشخاصی که هی «فدایی خلق» خودشان را معرفی میکنند، من که در این چیزهایی که برای پشتیبانی از این جوانها بود که آنجا را گرفتند، به گوش من نخورد که اینها پشتیبانی کرده باشند. اگر اینها امریکایی نیستند، چطور پشتیبانی نکردند از اینها؟ اگر اینها مال شوروی هستند و خودشان، یا خیر، ملی هستند، آدمی که ملی است، با امریکا خوب دشمن است؛ همان طوری که همه ملت ما دشمناند. همان طور که ملت همه ما دشمن شماره اول خودش را امروز امریکا میداند. برای اینکه دشمن شماره اول[22]) 402 (برده است امریکا نگه داشته است. آن وقت هم که آن بود، دشمن شماره یک ما آنها بودند. اینها اذناب آنها بودند. اینها کسانی بودند که مأموریت داشتند برای وطنشان؛ یعنی مأموریت داشتند که این وطن را نگذارند یک قدم جلو برود. مایی که و شمایی که و ملت ما که دشمن شماره یکش را امریکا میداند، و حالا هم که جوانها رفتند آنجا را گرفتند، دیدند که مرکز توطئه بوده آنجا، به گوش من نخورد که از این «فدائیان خلق» یک پشتیبانی از اینها شده باشد. از سایر گروهها به گوشم خورد. حالا شاید بوده، الآن من نشنیده باشم و لیکن شاید شماها شنیده باشید، به گوش من نخورد. اگر اینها یک چیزی بر خلاف دولت بود، یا بر خلاف اسلام بود، یک قضیهای واقع شده بود، اینها حالا میدیدید که چقدر دامن به آن میزدند. یکی از نقشهها همین است که همینها- همین الآن در آن منزل من موجود است، یعنی تقریباً میآورند برای من اینها را از طریقهایی- همینهایی که با امضای «چریکهای فدایی خلق» است، همینها دارند هِی یک دروغهایی را منتشر میکنند که نگذارند این نهضت به [اهدافش] برسد. منتشر میکنند که خوب، در کردستان هیچ کاری نشد، هیچی، هیچی. شما الآن خواندید این قدر کارها، در عین حالی که آنها نمیگذارند بشود، در عین حالی که اگر بخواهد یک کارهای اساسی تر بشود، محیط آرام لازم است. میشود با اینکه در یک شهری جنگ باشد، بعد یک دستهای بروند اسفالت کنند؟ خوب، نمیشود این. الآن شما این قدر کارها را خواندید که در کردستان شده است و کردید شماها، جوانها- خدا حفظتان کند. اینها مع ذلک بدون اینکه یک حیایی داشته باشند، میگویند هیچ کاری نشده اصلش در آنجا. اصلًا همان قضیهای بود که بوده.
در یکی از نوشتههایشان نوشتهاند که حبسهای سیاسی در زمان محمد رضا بوده است، لکن حالا همان طور است یا بیشتر، حبسی سیاسی. اینها فکر این را نکردند که آخر حبسی سیاسی که الآن شما اسمش را میگذارید، حبسیهای سیاسی بوده است که در زمان محمد رضا خان آن کارها را میکرده است؟ دزدها را شما؛ حبسی سیاسی حساب میکنید؟ آنهایی که بر ضد این مملکت و بر ضد این ملت قیام کرده بودند و آن همه خیانت کرده بودند، آنها را جزء رجال سیاسی شما حساب میکنید؟ نصیری جزء رجال سیاسی است؟ هویدا جزء رجال سیاسی است، یا جزء دزدها هستند اینها؟ شما چرا رجال سیاسی را بدنام میکنید به اینکه اینها را اسمشان را «رجال سیاسی» میگذارید؟ ساواکیها جزء رجال سیاسی هستند؟ آنی که الآن در حبس فعلی دادگاههای ما هست، همین ساواکیها هستند و همین خیانتکارها و همین اشخاصی که یا کشتهاند یا امر به کشتن کردهاند و یا زجر کردهاند جوانهای ما را، آن طور کارها را با همه طبقات کردند. زمان رضا، محمد رضا کی حبس بود؟ چه طبقهای حبس بودند؟ علما، دانشگاهیها، رجال ملی، اینها حبس بودند. حالا کی حبس است؟ ساواکیها. خوب، شما اگر ساواکی نیستید، چطور اینها را رجال سیاسی میدانید؟ شما چطور ساواکیها را جزء رجال سیاسی حساب میکنید؟ اگر شماها پیوندی با رژیم سابق ندارید، اگر شما جزء اجزای ساواک نیستید، اگر شما فعالیت برای ساواکیها نمیکنید، چطور ساواکیها که الآن در حبساند، در مقالهتان مینویسید که رجال سیاسی؟ حالا بیشتر از آنجا از زمان [سابق] حبساند؟ شما دزدها را جزء رجال سیاسی میآورید؟ معلوم شد سیاست شما غیر آن سیاستی است که در نظر ملت ماست و مردم اصیل ماست. اگر شما با آنها پیوند ندارید، چطور میگویید که آن وقت و حالا هر دو دسته رجال سیاسی بودند که اینها محبوس بودند. آن وقت وقتی که ما حبس داشتیم، حبسی داشتیم مثل مرحوم طالقانی، مثل آقای منتظری، مثل آقای لاهوتی. از اهل علم، کثیری از اینها در حبس بودند و زجر کشیدند. یکی از ملّاهای محترم ما را پایش را در آنجا اره کرده بودند- از قراری که برای ما گفتند- از رجال سیاسی طبقه غیر ملّاها هم خوب، اشخاص محترمی بودند که سالهای طولانی در حبس بودند و سالهای طولانی در زیر شکنجه و زجر بودند، برای اینکه مخالف بودند با این رژیم. آن وقت اینها حبس بودند، حالا ساواکیها حبس هستند. این آقایانی که اسم خودشان را [فدایی] خلق گذاشتند، میگویند فرقی نکرده. خیال میکنند حبس- خیال نمیکنند، میخواهند اغفال کنند، خیال نمیکنند- که نخیر، حبس میزان است، چه دزد را حبس بکنند و چه یک شخص امین را، فرقی ندارد. فرقی ندارد که دزدها را حبس بکنند یا اشخاص امین را حبس بکنند. فرقی ندارد که چپاولگرها و آدمکشها را حبس بکنند یا اشخاصی که میخواهند جلوگیری از چپاولگری بکنند حبس بکنند. اینها منطقشان این است. باید در مقابلشان جوانهای ما گول نخورند از این تبلیغات فاسد. امریکا این طوری تبلیغ میکند. امریکا نظامی نمیآورد اینجا، امریکا نویسنده میآورد اینجا، امریکا گوینده میآورد اینجا، امریکا عمال خودش که سالهای طولانی آنها را تربیت کرده است میفرستد اینجا که اوضاع ما را به هم بزنند. امریکا کردستان را آن جوری به هم میزند. تهران را آن طوری مغشوش میکند. و گاهی فرض کنید که دانشگاهها را به هم میزند، و گاهی تو خیابانها میریزند، چه میکنند. او این طور کار میکند. امروز که جوانهای ما این لانه فساد را گرفتند و در مقابل، اینکه آنها بدترین خلق خدا را و بدترین جانیهای[23] ما را گرفتند آنجا بردند و نگه داشتند و پذیرایی از او میکنند، و میخواهند معالجهاش بکنند، و با این بهانههای خلاف انسانی. امروز هم الآن توطئه هست، برای اینکه از حسن نیت جوانهای ما، از صفای سَریره[24] جوانهای ما استفاده سوء بکنند. فرض کنید بیخ گوش آنها بخوانند که خوب انگلیس هم مثل امریکا، چه فرقی میکند! بریزند آنجا را خراب کنند. خوب، عراق هم مثل آنجا، چه فرقی میکند، بریزند آنجا را هم بگیرند. فرانسه هم مثل آنها، که ما را معرفی بکنند که نه تنها قضیه روی موازین نیست، قضیه روی هرج و مرج است. اینها میخواهند ما را معرفی کنند که ما مملکتمان هرج و مرج و درهم و برهم و هر که هر کاری دلش میخواهد بکند، تا به دنیا بفهمانند به اینکه یک مملکتی است که محتاج به قَیم است. قَیمش هم کی است؟ آقای کارتر. خودش محتاج به قَیم است که این قدر آدمکشی نکند. اینها جنون سیاسی دارند. اینها جنون دارند که این قدر مردم را به کشتن میدهند و این قدر فساد میکنند، اینها مجنوناند. اینها باید بروند در تیمارستانها معالجه بشوند. مغزهای اینها باید معالجه بشود. اینها میخواهند معرفی کنند ملت ما را که یک ملت هرج و مرج طلب و یک ملتی هستند که وحشی و چه. یکی از [اینها]- الآن یادم نیست که کی بود که- نقل کردند از او، که ما ایستاده بودیم در آنجا، در یکی از جاهایی که تظاهرات ایرانیها بود. آن وقت که زمان محمد رضا بود. یک امریکایی هم گفت پیش من ایستاده [بود]. گفت: ببین این وحشیها را. گفته بود: من به او گفتم، اینها وحشیاند که دارند حق خودشان را میگیرند؟ اینها میخواهند ما را این طوری [بیرون کنند]. ما آن وقت هم که یک کلمه حقی میگوییم، اینها ما را به وحشیگری مُنْتَسب میکنند.
جوانهای ما ملتفت باشند، توجه داشته باشند که هر کس هر چه میگوید باور نکنند. یکی از چیزهای بزرگی که اینها دارند، این است که سمپاشی کنند، به طوری که ما را از این انقلاب مأیوس کنند. این یکی از کارهای بزرگ اینهاست که میخواهند بکنند که از این انقلاب ملت ما مأیوس بشوند، و بگویند خوب کاری انجام نگرفته. اگر کارهای دست اول است، که عرض کردم همهاش انجام گرفته است. کارهای دست دوم هم چیزی است که مشغول انجامش هستند. همین در دولت آقای بازرگان چقدر کارها انجام گرفته، چقدر خانهسازی شده، و بیانصافها میگویند، یک خانه ساخته نشده. در این جهاد سازندگی چقدر خدمت کرد این ملت به این ملت خودش، و به این اشخاصی که مشغول کشت و زرع بودند؟ چقدر شما الآن خدمتها را شمردید که رفتید همه جا هر چه نابسامانی بوده درستش کردید؟ اینها باز میگویند هیچی نشده. از آن طرف خودشان فعالیت میکنند که چیزی نشود.
این اشخاصی که خودشان را معرفی میکنند که ما «فدایی خلق» هستیم، با یک کبریت آتش میزنند حاصل عمرِ چندین نفر کشاورز را که این خرمن را تهیه کرده است. این «فدایی خلق» یک کبریت میزند این را، آتشش میزند. این «فدایی خلق» یک تفنگ میزند، آن لوله نفت را سوراخ میکند که حاصل زحمت این ملت از بین برود. اینها و امریکا اگر کار میکند این طوری کار میکند. امریکا، نظامی اینجا نمیفرستد. امریکا، بدتر از نظامی اینجا میفرستد. اینها بدتر از نظامیاند. انسان با نظامی حال خودش را میداند. نظامی میآید جلو، ما هم میرویم جلو. نظامی امریکا اگر بیاید اینجا، ما هم میرویم جلو. من هم میروم جلو. همه شما میآئید جلو. نظامی نمیفرستد او، خاطر جمع باشید. از این امریکا هیچ نترسید، از این توطئههایش بترسید. اینها را هم باید خنثی کنید. این هم خود شما جوانها باید در دانشگاه که هستید، اگر آمدند توی دانشگاه خواستند اخلال بکنند، جلوشان را بگیرید. در کارخانهها هستید، اگر آمدند آنجا جلوشان را بگیرید. در جهاد سازندگی هستید، اگر آمدند آنجا خواستند اخلال کنند جلوشان را بگیرید. هر جا هستید جلوشان را بگیرید. نگذارید اینها رشد پیدا بکنند. اینها الآن نوکر شماره یک آن کسی هستند که ما [او را] دشمن شماره یک حساب میکنیم.
ان شاء اللَّه خداوند همه شما را تأیید کند و موفق باشید. و این معانی که شما فرمودید، باز از ریشه همان است که عرض کردم. شما توقع این را نداشته باشید که یک مملکتی که همه چیزش را آشفته کردند و فرار کردند، همه چیزش را، اقتصادش را از بین بردند، این قدر قرض به عهده این ملت گذاشتند و فرار کردند. همه چیز ما را اینها به هم زدند و فرار کردند، توقع این را نداشته باشید که حالا انقلاب که شد فوراً همه چیز سر جایش بیاید. اینها وقت لازم دارد.
باید یک دولت مستقری با همت شماها، با همت ملت، یک انتخابات صحیحی بشود با همت ملت، ملت میشناسند افراد صالح را. لازم نیست که حالا یک چند سال هم ما درسشان بدهیم. نخیر، خودشان میفهمند. این ملت چیز میفهمد، میفهمد کی آدم صالح است کی آدم ناصالح. البته گاهی هم یک کسی خودش را جا میزند، اما این گاهی است. هر کسی در هر شهری که هست، طول این بیست، سی سالی که همراه با این مردم بوده میداند که اینها کدام یکیشان از ریشههای آنهاست. کدامشان نیستند. میفهمند کی بوده است که در آنجا خوش رقصی کرده و کی بوده است که نه، آن طور نبوده، مخالف بوده و نتوانسته صحبت کند، میشناسند. مردم آنهایی را باید انتخاب بکنند که میشناسند که به این ملت خدمتگزار است و دلش برای این طبقه ضعیف میسوزد.
ما نمیخواهیم یک مجلس اعیان درست کنیم. مجلس سنا را، مجلس اعیان به آن میگویند. ما میخواهیم اعیان را از بین ببریم، آدمشان کنیم آنها را. آن اعیانی که در مجلس سنا نشستند و آن قدر خیانت به مملکت ما کردند، آن مجلس را ما اصلًا بستیم درش را. مجلس شیوخ و مجلس اعیان و مجلس سنا؛ اینها یک دسته مفتخواری بودند. پیرمردهای آخر عمرشان بعد از همه خیانتها، پیرمردهایی بودند که آنجا میرفتند جمع میشدند و- عرض میکنم- شاید رفیقش هم که نشسته بود راجع به اینکه دوایش چه است یا غذایش چه است صحبت میکرد و پول این ملت را میخورد. این را درش را بستند، تمام شد دیگر. ما مجلس سنا نداریم. مجلس شورا داریم. مجلس شورا هم نمیخواهیم از طبقه بالا درست بشود. مجلس شورا میخواهیم از آدمها، آدمهایی که متوجهاند به اینکه به این ملت چه گذشته است در پنجاه و چند سال و در طول نظام شاهنشاهی، و لا اقل در این مواردی، در این مدتی که دیدهاید خودتان. این آدمهایی که میبینند این طور بر این ملت گذشته است، اشخاص را هم میشناسند در شهرهای خودشان، در روستاهای خودشان، میشناسند اینها را، و دیدند اینها در طول این مدت چه کردهاند. آنها مخفی آن وقت کار نمیکردند، علناً مردم را اذیت میکردند. آن اشخاص را کنار باید بگذارند و یک اشخاصی که امین هستند، اشخاصی که معروف است پیششان به امانت، به دیانت، به خدمت به مردم، آنها را تعیین میکنند، باید هم تعیین بکنند. مجلس ان شاء اللَّه مستقر بشود. قانون اساسی ان شاء اللَّه قانون اساسیمان به رأی گذاشته میشود. تقریباً نزدیک به تمام شدنش است. به رأی گذاشته میشود. بعد از اینکه ما ملاحظهاش کردیم و تصدیقش کردیم، به رأی گذاشته میشود.
ملت ما اگر بخواهند سردی بکنند، یکی از اموری که توطئه در آن هست این است که راجع به این قانون اساسی مردم را سرد کنند. از آنها بپرسید، خوب این قانون اساسی که شما میگویید که قانونی است ارتجاعی، کدام یکی از این موادش ارتجاعی است؟ اولی که دست رویش میگذارند، دست میگذارند، روی ولایت فقیه. اول، دست آنجا میگذارند، برای اینکه این یک طرح اسلامی است و آنها از اسلام میترسند. آنها اسلام را ارتجاع میدانند. آنها جرأت نمیکنند کلمه اسلام [را] بگویند ارتجاعی است. میگویند که اینها میخواهند ما را به هزار و چهار صد سال پیش برگردانند. این همان تعبیر دیگر است، منتها کلمه اسلام را نمیگویند.
آن قدر به ولایت فقیه، اثرِ مترقی بار است که در سایر این موادی که شما ملاحظه میکنید، معلوم نیست مثل آنجا باشد. یک نفر آدمی که همه جهات اخلاقیش و دیانتیش و ملی بودنش و علم و عملش ثابت است پیش ملت، و خود ملت این را تعیین میکنند، این نظارت میکند بر اینکه مبادا خیانت بشود. همان رئیس جمهوری که ملت خودشان تعیین میکنند و ان شاء اللَّه دیگر از این به بعد امین تعیین میکنند، لکن مع ذلک برای محکم کاری یک فقیهی که عمرش را صرف در اسلام کرده است و عمرش را برای اسلام خدمت کرده، میگذارند ببینند این چه میکند؛ مبادا یک وقت خلاف بکند، رئیس جمهوری آتی ما خلاف نمیکند، لکن محکم کاری شده که نگذارند این خلاف بکند. رؤسای ارتش ما و ژاندارمری ما و این رؤسای درجه اول، دیگر از این به بعد اشخاصی نیستند که خیانت بکنند، لکن محکم کاری شده است که همین فقیه را ناظر قرار بدهند. و هکذا آن موارد حساس را نظارت میکند فقیه و تصرف میکند فقیه. و این از اموری است که مترقی ترین موادی است که در قانون اساسی اینها [تصویب] کردند. و اینها دشمن ترین مواد، پیششان این است.
همینها بودند که فریاد میکردند و مینوشتند این را که خوب دیگر اسلام را میخواهد چه کند؟ خوب بگویید جمهوری، از اسلام میترسیدند «خوب به جای اسلام بگذارید دمکراتیک، جمهوری دمکراتیک» اینها نمیفهمند که این همه دمکراسی چه. دمکراسی که در عالم معروف است، کجاست؟ کدام مملکت را شما دارید؟ این ابرقدرتها کدام یکیشان به موازین دمکراسی عمل کردهاند؟ یک دمکراسی که در هر جا یک معنا دارد. در شوروی یک معنا دارد، در امریکا یک معنای دیگر دارد، پیش ارسطو یک معنایی دارد، پیش حالا [ئیها] یک معنای دیگر دارد. ما میگوییم یک چیزی که مجهول است و هر جا یک معنا از آن میکنند، ما نمیتوانیم آن را در قانون اساسیمان بگذاریم که بعد هر کسی دلش میخواهد آن جوری درستش کند. ما میگوییم اسلام، اسلام هر جا یک معنا ندارد، اسلام یک معناست، همه مسلمانها میشناسند آن را. ما میگوییم جمهوری اسلامی، ملت ما هم جمهوری اسلامی را خواسته بود. همینی را که ملت ما با تقریباً اتفاق کلمه، درصد دو، یک و نیم مخالفت- این مخالفت، اسمش نیست- همینی که ملت ما میخواست و با اصطلاح آنها دمکراسی بودن اقتضای این را میکرد که همه تسلیم باشند در همین، از اول مشغول مخالفت شدند. اینهایی که آن روز مخالف بودند با جمهوری اسلامی، و از اسلامش میترسند، نه از جمهوریاش. حالا با مجلس خبرگانش، قبل هم با انتخابات مجلس خبرگان مخالفت میکردند، و بعد هم با مجلس خبرگان مخالفت میکردند، و بعد هم خواهد آمد که با مجلس شورا مخالفت خواهند کرد. و بعد هم با این رفراندمی که برای قانون اساسی است، خواهند مخالفت کرد. درد همه، این است که چرا اسلام؟ این دردشان است. و ملت ما هم همه مقصد خودش را اسلام میداند، برای اینکه از اسلام میبیند که آن چیزی که میخواهد حاصل میشود. اسلام، هم دنیاست و هم آخرت. ملت ما اسلام را میخواهد و اینها با ملت ما مخالفاند برای خاطر اینکه اسلام را میخواهد. اگر این ملت میگفت که جمهوری فقط، اینها همه برایش سینه میزدند و برایش تبریک میگفتند. اما حالا که کلمه اسلام آمده توی کار، نه با این مخالفاند. این ارتجاعی است! اینها اسلام را ارتجاعی میدانند. اینها خدا را مرتجع میدانند، یک همچو مردمیاند. اگر اعتقاد به او داشته باشند- اعتقاد که ندارند- اینها با پیغمبر اسلام بدترند تا با شماها؛ برای اینکه اساس را او گذاشته است. این ارتجاعی بود که شما ملت [را نجات داد]، این ارتجاعی بود که دست خیانتکارها را از این مملکت بُرید. و اینها این را مسئله ارتجاعی میدانند. این ارتجاعی بود که شماها را به سرنوشت خودتان حاکم کرد. نمیدانم کِی اینها میخواهند بیدار بشوند و کِی میخواهند دست بردارند از این مغلطه کاریهای خودشان، از این مخالفتهای خودشان؟ من متأسفم که یک جمعیتی که باید به این مملکت خدمت بکنند، باید الآن قدردانی بکنند که این ملت خون خودش را داد و چپاولگرها را بیرون کرد و مفتخورها را دستشان را قطع کرد و آدمکشها را بعضیشان را به جزای خودشان رساند و بعضیشان را هم میرساند ان شاء اللَّه. من متأسفم که اینها نمیآیند میدان با این ملت موافقت کنند. ملتی که همه چیزش را داده و حالا شما آزادانه نشستهاید توی اتاقهایتان و پایتان را روی پای خودتان میاندازید و بر خلاف این ملت قلمفرسایی میکنید. انسان متأسف میشود از اینکه این چه افکاری است که اینها دارند. هی «ارتجاع، ارتجاع»! هر کلمه ارتجاع که میگویند اگر دلشان را بشکافید، برمیگردد به اینکه اسلام ارتجاعی است؛ منتها جرأت نمیکنند بگویند. بعضیشان هم با صراحت یک کلمهای گفتند و توبه کردند بعدش. و معلوم نیست که توبه حقیقی هم باشد.
بیدار بشوند ملت. و بیدار بشوند جوانهای ما. توجه داشته باشند به اینکه امریکا با سرنیزه نمیآید به میدان شما. با قلم میآید به میدان شما. با قوای انتظامی نمیآید به اینجا. با آن اشخاصی که دارد و دارد این امور را میگرداند به دست آنها، با آنها میآید به میدان ما. اینها را باید توجه به آن داشته باشید. آلت دست واقع نشوید. هی سردتان بکند که هیچی نشد. همه چیز شده است. شما این چیز را چطور کم حساب میکنید که یک قدرت شیطانی که پشت سرش همه قدرتها بودند، نه فقط قدرتهای ابرقدرت، قدرتهای دست دوم هم پشت سرش بودند. شما شکستید او را. از این بالاتر چه میخواهید؟ شما در دنیا یک آبرویی پیدا کردید. یک عظمتی الآن در دنیا پیدا کردید که کسی ندارد. این را از بین نبرید برای خاطر اینکه مثلًا فرض کنید فلان جا اسفالتش کم است- با اینکه مشغولاند به همه کارها- چرا اسفالت نشده. مگر شما خون بچههایتان را دادید که اسفالت عوضش بگیرید؟ مگر شما عوض میخواستید برای این کار؟ اسفالت میخواستید مگر شما؟ شما برای خدا کار کردید و برای خدا کسی [که] کار میکند از اسفالت بالاتر است، از همه چیز بالاتر است. ننشینید و هِی بگویید، هِی هر روز بیایید اینجا شکایت از امور بکنید، این شکایتها را بگذارید برای بعد، حالا ما بین راهیم. باید این قدرت را بشکنیم تا آخر. باید این توطئه را خفه کنیم. و این توطئههاست که شماها را وادار میکند که هی بیایید بگویید که هیچی نشده، هیچی نشده، هیچ فلان جا نشده. ببینید اینها چه میگویند، چه شده، اینهاست که شده. خدا ان شاء اللَّه شما را حفظ کند. همهتان را حفظ کند. ان شاء اللَّه خدا این جوانهای ما، این جوانهای ما که مشغول بودند از اول تا حالا و فداکاری کردند برای ما، برای اسلام نگه دارد اینها را. من دعاگوی اینها هستم. من خدمتگزار اینها هستم. من اگر میتوانستم میرفتم، من هم مثل آنها خدمت میکردم، لکن خوب من یک پیرمردی هستم اینجا نشستم، جز یک زبان الْکَن چیزی ندارم. خداوند همه شما را حفظ کند و موفقتان کند در امور.» (صحیفه امام، ج10، ص: 515 ـ 529)
ـ سخنرانی در جمع بانوان «مجمع القرآن»؛ عمل به قرآن برای سعادت جامعه (1358)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
ما باید کتابمان قرآن باشد. معنایش نه این است که فقط بگوییم کتاب ما قرآن است، بلکه باید با او حرکتهای معنوی بکنیم، به تربیت انسانی برسیم، با او اجتماع خودمان را اصلاح کنیم، با او همه جهات مادی و معنویاش را طی کند. او قرآن است که کتاب ماست. این کتابی است که باید بخوانیم و بفهمیم و عمل کنیم. فقط بگوییم: «کتاب است» این، کتاب نمیشود. وقتی کتاب، کتاب ماست که به محتوای این کتاب عمل بکنیم. کوشش کنید که کتاب شما، کتاب خدا و قرآن باشد. توجه شما به محتوای کتاب خدا باشد؛ کلام از خداست، وسیله پیغمبر خداست و ما مخاطب؛ مخاطب به همان خطابهای الهی. با لفظ «یا أَیُّهَا النَّاسُ*»؛ نسبت به همه بشر، «یا أَیُّهَا* المؤمنون»؛ نسبت به مؤمنین به اسلام. دستورها، همه دستورهایی است که تربیتکننده است.
انسان اگر تربیت الهی نشود، حیوان است، بلکه بدتر از حیوان. شما هیچ حیوانی را خونخوارتر از انسان نمیتوانید پیدا بکنید. حیوانات دیگر، همان یک طعمهای میخواهند که شکمشان را سیر کنند. و وقتی شکمشان سیر شد کنار میروند، مینشینند، میخوابند.
انسان است که سیر نمیشود، انسان است که هم در طرف کمال، ما فوق همه چیز است هم در طرف شقاوت و نَفْس، ما فوق همه است. اگر تربیت بشود، آن تربیتی که کتابهای الهی- قرآن کریم- آن تربیت را متکفّل[25] شده است، اگر ما تربیت بشویم به تربیتهای قرآنی، بالاترین موجود در کمال خواهیم شد. پیغمبر خدا که افضل موجودات است برای این است که آن طور که هست، فهمیده است، و آن طور که هست عمل کرده. هر کس قرآن را آن طور که هست بفهمد و آن طور که هست عمل کند، آن طور که دستور داده است عمل بکند، این از تمام موجودات افضل میشود. لکن نه آن طوری که پیغمبر میفهمد کس دیگر میتواند. نه آن عملی که او میکند کس دیگر میتواند. و لهذا او افضل است. و اگر چنانچه یک علف خودرو باشد، تربیت در او نباشد، آن طور نیست که مثل یک درختی باشد که فاسد میشود، فقط درختهایی که خودرو هستند و تربیت نشدند، خودشان بدقواره میشوند، خودشان فاسد میشوند، اما دیگر درختان را فاسد نمیکنند. در حیوانات هم این طوری است، که یک حیوان اگر چنانچه بداخلاق باشد، بد عمل باشد، چموش باشد، این همان خودش است. و این طور نیست که دیگران را هم وادار کند به آن نقیصهای که خودش دارد. انسان این طور نیست؛ انسانِ بد، یک بدش، یک امّت را بد میکند، و یک خوبش، یک امّت را خوب میکند.
شما ملاحظه کنید در این پنجاه سالی که این رژیم- رژیم طاغوتی- بر ما حکومت کرد. حکومت بغیر حق، بغیر قانون، این ملت را به تباهی کشید. این طور نبود که فقط خودش بد باشد، ملت را به تباهی کشید. جوانهای ما را تباه کرد. زن و مرد این جامعه را او به تباهی کشید. آن رشدی که باید جامعه ما بکند، اینها مانع شدند از اینکه رشد کند. متوقف کردند رشد انسانی جامعه ما را با اسمهای «آزاد زنان و آزاد مردان» و «تمدن بزرگ»! تمام اختناقها را تحمیل کردند به ما. تمام دیکتاتوریها را کردند، نه زنها آزاد بودند و نه مردها. بله، یک آزادی بود، آن آزادی تباهی آور. آزاد بودند که لُخت راه بروند بیرون و هر طور کاری میخواهند بکنند. و این طور دستور داشتند که آن طور تربیت کنند. و آزاد بودند جوانهای ما که به مراکز فحشا و فساد بروند و آنها دامن به آن میزدند. اما نه آزادی برای زن، و نه آزادی برای مرد، هیچ نبود که یک کلمهای حق بگوید. نمیتوانست یک صحبتی بکند که مربوط باشد به سیاست خودش، به اجتماع خودش، انتقاد بکند از وضع موجود.
نه یک روزنامهای داشتیم که آزاد باشد. و نه یک گویندهای که آزاد باشد، و نه یک نویسنده. قلمها را شکسته بودند. دهانها را بسته بودند و قلمها را خرد کرده بودند، به اسم اینکه آزادید. هیچ آزادی برایمان نبود، و به اسم «تمدن بزرگ» ما را کشاندند به تباهی. و الآن که رفتند یک مملکت آشفته، یک ملت عقب مانده، یک اقتصاد فاسد و همین طور هر جا دست بگذاری، یک دانشگاه استعماری، و هکذا سایر جاها. این برای این است که یک فرد فاسد حکومت کرد بر این جمعیت، یک حیوان فاسد. هیچ وقت حیوانهای دیگر را این طور نمیکنند، اما یک فرد فاسد یک جامعه را به فساد میکشد. از آن طرف چنانچه یک فرد پیدا بشود که صالح باشد- مثل انبیا- یک امت را به صلاح میکشد.
قرآن را که کتاب ماست و کتاب شماست، کوشش کنید که بحقیقت، کتاب باشد. کتاب ما بحقیقت باشد، نه فقط لفظاً بگوییم که «کتاب ما، قرآن است. نبی ما، رسول اکرم است. امام ما، علی بن ابی طالب است». لفظ، آسان است. آسان است که من بگویم: شیعه علی بن ابی طالبم، لکن شیعه چی است؟ آنی است که دنبال او باشید. تشییع جنازه در وقتی است که کسی جنازه که جلو است این همراهش برود. اگر او از آن راه برود، این از این راه برود، این تشییع جنازه نیست.
شیعه پیرو است. اگر بنا باشد که ما، هی دم بزنیم که شیعهایم، لکن در عمل هیچ پیروی نداشته باشیم، یا پیرویمان بسیار ضعیف باشد، ما به حسب واقع، شیعه نیستیم، به حسب ادعا شیعه هستیم. اگر ما ادعامان این باشد که قرآن، کتاب ماست، لکن هیچ صفحهای از قرآن را به آن عمل نکرده باشیم، قرآن را ادعا داریم که کتاب ما است، به حسب واقع کتاب ما نیست. اگر ما بگوییم پیغمبر، پیغمبر ما هست، ادعایش آسان است، لکن تا پیروی ازش نکنیم، نمیتوانیم بگوییم پیامآوری است از خدا. اگر ما به حرف او اعتنا نکنیم، پیامبریش برای ما فایده ندارد. و اگر چنانچه به حرف اولیا عمل نکنیم، شیعهگریش برای ما فایده ندارد، فایدهاش ضعیف است.
کوشش کنید که در عمل، کتاب شما قرآن باشد و پیغمبر شما، رسول اکرم باشد، و امام شما، علی بن ابی طالب- سلام اللَّه علیه. من امیدوارم که این مجتمعی که شما دارید در پناه قرآن، در پناه قرآن شما به تربیتهای قرآنی برسید، و بچههای خودتان را تربیت قرآنی کنید. عمل آنها را منطبق کنید با دستورات پیغمبر اکرم. عمل خودتان را منطبق کنید با دستورات رسول اللَّه تا نجات پیدا کنید در اینجا و آنجا. در همه چیز دستور دارد اسلام، اسلام آن طور نیست که گمان بشود فقط رابطهای است ما بین خدا و خلق. خیر، رابطه هست، لکن همه جور روابط هست. قرآن، همه چیز است؛ قرآن هم بُعْد سیاست دارد و هم بُعْد سایر چیزها؛ هم علم است و هم راهنماست؛ و هم سیاست است و هم همه چیز است. قرآن، اگر کتاب یک ملتی باشد، آن ملت سعادتمند میشود. قرآن به بعض آیاتش اگر ما عمل کنیم، سعادتمند میشویم. و من امیدوارم که ما عامل باشیم، چنانچه ما عامل باشیم و با هم مجتمع باشیم و اجتماع داشته باشیم و این آیه شریفه وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا[26] را عمل به آن بکنید، مسلمین اگر همین یک آیه به آن عمل بکنند، غلبه میکنند بر همه قدرتهای بزرگ.
اگر همه «مُعْتَصِم» باشند به «حبل اللَّه»- که قرآن کریم است، رسول اکرم است، اینها حبل اللَّه هستند، مقدّم بر همه، قرآن کریم است- اگر ما همه معتصم به قرآن کریم باشیم، همه مجتمع بر قرآن باشیم، تفرُّق از هم نداشته باشیم، جدایی از هم نداشته باشیم، غلبه میکنیم بر تمام قدرتهای بزرگ. برای اینکه ما الآن جمعیتمان زیادتر از جمعیتهای دیگر است. ما یک میلیارد جمعیت مسْلم تقریباً- داریم، و با همه چیز همه خزائن ارضی و همه زمینهای وسیع، اگر ما همه با هم بودیم و اجتماع داشتیم، یک قدرت بزرگی را ایجاد میکردیم که تمام قدرتها در مقابلش هیچ بود.
ما همه چیز داریم، لکن نگذاشتند آنهایی که با تبلیغات و با سایر کارها مانع از رشد ما شدند، مانع از رشد طبیعی ما شدند؛ نگذاشتند که ما استفاده بکنیم از مواهب الهی، استفاده بکنیم از مواهب معنوی الهی، از مواهب مادی الهی. اگر همه مسلمین مجتمع میشدند بر عمل کردن به همین یک آیه، غلبه میکردند بر همه جا. حالا ما باید با هم مجتمع باشیم. اعتصام بحبل اللَّه، عمل به کتاب خداست. اگر در این معنا مجتمع باشیم و متفرق نباشیم، هر کسی از یک طرف نرود، امروز میبینید که تبلیغات زیاد، الآن در این کشور هست.
شما دیدید که یک اجتماعی، یک وحدت کلمه، چه معجزی برای ما آورد. قدرتهای بزرگ را در هم شکست. و آنها هم احساس کردند که یک همچو قدرتی در اسلام هست که یک مملکتی که هیچ ندارد و هیچ قدرت نظامی ندارد بر همه قدرتهای نظامی غلبه کرد. زن و مردش در خیابانها و در کوچهها ریختند و مخالفت کردند و پیش بردند، آنها هم احساس کردند این معنا را. الآن نویسندههاشان، گویندگانشان، تبلیغات دامنهدارشان، در ایران و در خارج ایران، برای این است که نگذارند این اجتماع محفوظ بماند و ایجاد تفرقه میکنند. به راههای مختلف، از هر راهی که عقلشان میرسد، شیطنتشان اقتضا میکند، از آن راه مشغول به تبلیغات میشوند و خرابکاری.
از جمله خرابکاریهایی که اینها میکنند؛ این است که ایجاد یأس میکنند در ملت. دنبال این و آن میافتند که «خوب، خانه شما ندارید، حالا جمهوری اسلامی شد، پس کو خانه شما؟ پس چه شد آن خانهها. جمهوری اسلامی [شد] زراعتتان چه شد؟ جمهوری اسلامی شد، کارتان چه شد؟»
اینها همه برای این است که نگذارند جمهوری اسلامی باشد. جواب این است که جمهوری اسلامی آن محتوایی که باید داشته باشد تا حالا نشده. جمهوری اسلامی هست؛ یعنی نظام را به هم زدید شما، نظام دیگر پیدا شد، لکن مهلت ندادند این مَفْسَده جوها، و این انگلهایی که برای دیگران کار میکنند و میخواهند نگذارند ملت ما به سعادتش برسد. اینها نمیگذارند که محتوای جمهوری اسلامی پیاده بشود. اینها برای همین قانون اساسی این قدر فعالیت میکنند که نشود این. اینها از گذشتن این قانون اساسی از رأی عمومی وحشت دارند، چنانچه وحشت داشتند از رفراندم. اینها از اسلام وحشت دارند و میخواهند نشود. یک وقت با زور میخواستند نشود و نمیگذاشتند در زمان رژیم سابق، حالا با حیله میخواهند نگذارند، ایجاد یأس بکنند در ملت که «چه شد؟ آنی که شما خواستید که نشد». و حال آنکه آنی که ملت خواست شد.
ملت، آزادی میخواست، الآن آزاد است. و استقلال میخواست، الآن مستقل است. هیچ حکومتی بر او نمیتواند [حکم] بکند. همان امریکا و همه قدرتش؛ یک عدّه جوان میروند میریزند، [سفارتش] را میگیرند، و مفسدهجوئیها را میگیرند و قبضه میکنند آن لانه فساد را و نمیتواند امریکا کاری بکند در اینجا. این استقلال ماست. و حکومت اسلامی هم میخواستید، جمهوری اسلامی میخواستید، آن هم به حسب رأی خودتان شده است. آنکه نشده است محتوای جمهوری اسلامی است- که پیاده شدن همه احکامی [است] که در اسلام هست و در جمهوری اسلامی باید باشد- او البته وقت میخواهد، وقتش طولانی باید باشد.
یک چیزی که در پنجاه و چند سال اقلًّا و- 2500 سال- تربیتهای فاسدی بوده است، تبلیغات فاسدی بوده است، مغزها را یک مغز دیگر کردند، تا آمده اینها تبدیل بشود به یک انسان اسلامی. طولانی است این، لکن ملت ما نباید زن و مردش، خانمش و آقایش نباید مأیوس بشود. یأس از جنود ابلیس است. باید با قوّه و قدرت پیش بروید، شما پیش بردید، و پیش میبرید ان شاء اللَّه.
و امیدوارم که این حکومت اسلامی به آن معنایی که در صدر اسلام، پیغمبر اسلام میخواسته است به آن معنا تحقق پیدا بکند، تا اینکه همه مسلمین و همه اهالی محترم مملکت ما با سعادت و سلامت در دنیا و آخرت باشند.» (صحیفه امام، ج10، ص: 530 ـ 536)
ـ نامه به حضرت آیت اللَّه حاج سید شهاب الدین مرعشی نجفی در پاسخ نامه ایشان (1359)
«بسماللَّه الرحمن الرحیم
حضرت آیتاللَّه آقای حاج سید شهابالدین مرعشی نجفی- دامت برکاته
مرقوم محترم که حاکی از صحت مزاج شریف بود واصل گردید. از خدای تعالی ادامه توفیقات و سلامتی آن حضرت را مسئلت دارم. درباره موضوعی که مرقوم فرمودهاید قبلًا نیز در اینباره تذکراتی داده بودند و اطلاعاتی در این زمینه داشتم و در مورد رفع این نگرانی و مشکل سفارشاتی نیز به مسئولین شده و در فرصتهای بعدی نیز انشاءاللَّه تعالی تذکر داده خواهد شد. امید است در مواقع استجابت دعا اینجانب را فراموش ننمایید.
والسلام علیکم و رحمةاللَّه 28 ذیحجه 1400
روحاللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج21، ص: 664)
ـ سخنرانی در جمع مسلمانان پاکستانیغ سکوت مسلمین در مقابل تجاوزات عراق (1359)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
با تشکر از حضور آقایان در اینجا و امیدواری به اینکه خداوند زیارت آقایان را و سایر حجاج محترم را قبول کند، عرض میکنم که شما موفق شدید به زیارت خانهای که خداوند برای ناس قرار داده است و اول بیتی است که خداوند برای همه مردم قرار داده است و فرموده است که إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ.[27] این دلیل بر این است که، یکی از ادله این است که خدای تبارک و تعالی همه عالم را دعوت فرموده است به اسلام و این خانه را برای تمام عالم از زمان بعثت تا آخر برای همه قرار داده است.
این خانه ناس است. شخصی یا اشخاصی یا گروهی یا طوایف خاصی این طور نیست که اولی باشند به خانه خدا از دیگر ناس. همه مردم، آنهایی که در سراسر دنیا هستند، در مشارق ارض و مغارب ارض، مکلف هستند که مسلم بشوند و در این خانه که قرار داده شده است از برای ناس، مجتمع بشوند و زیارت کنند آن بیت مقدس را. عقلا و علمای اسلام از صدر اسلام تا کنون کوشش کردند برای اینکه مسلمین همه با هم مجتمع باشند و همه ید واحد باشند بر غیر مسلمین. در هر جا که مسلمی پیدا بشود باید با سایر مسلمین تفاهم کنند و این یک مطلبی است که خدای تبارک و تعالی در قرآن کریم سفارش کرده است.[28] و پیغمبر اکرم- صلی اللَّه علیه و آله و سلم- سفارش فرموده است[29] و ائمه مسلمین سفارش فرمودهاند و علمای بیدار اسلام دنبال این امر را گرفته و کوشش کردهاند به اینکه مسلمین را در تحت لوای اسلام به وحدت و یگانگی دعوت کنند.
مع الأسف، بعض از عناصر منحرف، از عناصری که به اسلام اعتقاد هم ندارند، با ادعای خالی از حقیقت اسلام کوشش دارند به اینکه اسلام را در عربیت خالص کنند.
گزارشی که در یکی- دو روز پیش از خبرگزاریها رسید به ما، این بود که صدام حسین در مجلس غیر قانونی خودشان صحبتهای متفرقهای کرده است و اراجیفی بافته است. از آن جمله اینکه «فارس مسلم نیست؛ به دلیل اینکه قرآن عربی است. پیغمبر عرب بوده است و اسلام مال عرب است»؛ به منطق این آدم منحرف که از اسلام بیاطلاع است، و از آن جمله اعرابی است که خدای تبارک و تعالی، فرموده است: أَشَدُّ کُفْراً وَ نِفاقاً وَ أَجْدَرُ أَلَّا یَعْلَمُوا حُدُودَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ[30] این، سزاوارترند این طور اشخاص از اینکه حدود خدا را و احکام خدا را نشناسند. به منطق این آدمی که اعتقاد به اسلام هم ندارد، شما آقایان که به مکه مشرف شدید مسلم نبودید و تمام مسلمین دنیا که در شرق و غرب زمین هستند مسلمان نیستند؛ فارس مسلمان نیست، ترک مسلمان نیست، بلوچ مسلمان نیست، پاکستانی مسلمان نیست، مسلمانان هندوستان مسلمان نیستند، اندونزیها مسلمان نیستند. مسلمانی فقط منحصر به عرب است! نظیر عفلق، نظیر صدام و نظیر حزب بعث عراق! این منطق یک آدمی است که از اسلام بیاطلاع است، از قرآن بیاطلاع است. ضرورت مسلمین است که پیغمبر اسلام آخر نبیین است و مبعوث شده است بر تمام بشر در مشارق ارض و مغارب ارض. قرآن کریم حکایت میکند که اسلام مال تمام طوایف هست. هر کس به او رسید باید ایمان بیاورد. و روایات از رسول اکرم این است که اسلام برای همه هست.
و این آدم اگر تا حالا هم فرض کنید- به فرض غلط- که مسلم است، برای این کلمه از اسلام بیرون رفته است؛ برای اینکه خلاف ضرورت مسلمین و خلاف قرآن کریم و خلاف رسول اکرم گفته است.
ما سالهای طولانی است که دنبال این هستیم که مسلمین را با هم همقدم و همکلام و مجتمع کنیم؛ برای اینکه تمام گرفتاریهایی که مسلمین دارند و به دست قدرتهای اجنبی؛ آنهایی که میخواهند از بلاد مسلمین بهرهگیری کنند، آنهایی که میخواهند ذخایر مسلمین را ببرند، آنهایی که میخواهند دولتهای اسلامی را در زیر یوغ سلطنت خودشان قرار بدهند، اینها کوشش کردهاند خودشان و عمالشان به اینکه تفرقه بین مسلمین ایجاد کنند. این کلام خبیث همان کلامی است که آنها میخواهند که عرب را یک طرف قرار بدهند و همه مسلمین را در طرف دیگر؛ فقط عرب مسْلم است، پاکستانی مسْلم نیست، ایرانی مسلم نیست، عرب، عرب مسلم واقعی است! اینها همه باید- به حسب قولی که او باز در یک کلامش گفته است- اینها باید آقایی عرب را بپذیرند. این بر خلاف اسلام است، بر خلاف دستورات قرآن است. قرآن کریم میزان را تقوا قرار داده است و فرموده است: إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ[31] و صدام میزان را عربیت قرار داده است؛ عربیت، چه عربیتی باشد که مثل عفلق و امثال صدام باشد و چه سایرین، این بر خلاف موازین اسلام و بر خلاف ضرورت مسلمین است. این همان معنایی است که ابرقدرتها میخواهند که قشرها را از هم جدا کنند، عرب را از غیر عرب جدا کنند، عرب را در یک طرف قرار بدهند و عجم را در یک طرف دیگر. در بین خود عرب هم میخواهند که طوایف مختلف را از هم جدا کنند و در بین عجم هم که سایر مسلمین هستند میخواهند که اینها را از هم جدا کنند؛ اینها مأمور این هستند، محمد رضا مأمور این معنا بود که اینها را از هم جدا کند. کسانی که این معنا را میگویند و این معنا را تعقیب میکنند، اینها همان مأمورینی هستند که مقاصد پلید اجنبیها را که مسلمین را میخواهند از هم مفترق کنند اجرا میکنند.
مسلمین باید یدِ واحده بر ماسِوایشان باشند. وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ رِیحُکُمْ[32] قرآن شریف دستور داده است که اگر یک طایفهای از مسلمین بر طایفه دیگر بغی کردند و تعدی کردند، بر همه مسلمین واجب است که بر ضد او قیام کنند؛ فضلًا، از اینکه غیر مسلم بَغی کند بر مسلم.[33] اگر یک طایفهای از کفار هجوم بیاورند به مملکت اسلامی، تکلیف همه مسلمین است که به او هجوم بیاورند و او را از صفحه روزگار نابود کنند. چه شده است که مسلمین در این امری که همه میدانند، تمام کسانی که اطلاع دارند از منطقه، میدانند که دولت جابر صدام و بعث ناگهان بدون هیچ مقدمه حمله کرده است به ایران از طرف دریا و از طرف هوا، از طرف زمین و بدون اینکه دولت متوجه بشود بعضی از بلاد ایران را غصب کرده است و بعضی از سرزمینها. آن روزی که مطلع شد ایران، جلویش را گرفت و بحمد اللَّه به قدری صدمه بر او وارد کرده است و بر جنود او وارد کرده است که برگرداندن به اصل اول محتاج به سالهای طولانی است. و این هجوم ناجوانمردانه، کشور عراق را به تباهی کشانده و میکشاند و سرمایههایی که باید صرف بشود در راه ترویج اسلام، اینها را صرف کردهاند در راه جنگ. ما بادی[34] به جنگ نبودیم و نیستیم، لکن اگر کسی تعدی بکند دهان او را خُرد میکنیم. ابتدا از آنها بوده است و لهذا، در مملکت ما این واقعه واقع شده است. اگر ما بادی بودیم، خوب بود اول ما رفته باشیم یکی از دهات آنجا را گرفته باشیم و آنها آمده باشند و ما را عقب زده باشند. ادعای اینکه ما مدتهاست- صدام در این نطق خبیثش گفته است که- «ما مدتها با دولت ایران صحبتها کردیم، رفت و آمد کردیم و خواستیم تفاهم کنیم و دولت ایران قبول نکرده است و ما ملزم شدیم که به دولت ایران [حمله نماییم] و آنها- دولت ایران- پاسگاههای ما را در مرز خراب کردند و چقدر از پاسگاههای ما را خراب کردهاند» و از قبیل این اراجیف. دولت ایران قبل از حمله عراق حتی یک وجب در ملک آنها، در مملکت آنها نرفته است و بنا هم نیست که برود و یک پاسگاه از آنها خراب نکرده است، لکن بعد از آنکه آنها حمله کردند و مردم ایران را، مردم عادی ایران را با توپهای دورزن و با موشکهای زمین به زمین خانهها را خراب کردهاند، زن و بچههای مردم را کشتند و همه شرارتها را کردند، البته دفاع بر هر مسلمی، بر هر انسانی دفاع واجب است. و ما به حسَب امر خدا دفاع کردیم از خودمان و دفاع از اسلام، نه دفاع از کشور خودمان فقط.
صدام کسی است که تابع «عفلق» ها هست و آنها حزبشان اسلام را منافی میدانند با وضعیت خودشان؛ دشمن اسلام هستند آنها. اینکه میگوید حسین بن علی- سلام اللَّه علیه- چه، این همان آدمی است که زوار حسین بن علی را دسته جمعی اعدام کرده است و به حبس کشانده است.
این همان آدمی است که مرقد مطهر حضرت امیر را به امر او به گلوله بستند که گلولههایی که خراب کرده بود یک جایی از، سوراخ کرده بود، یک جایی از دیوار را به من نشان دادند. اینها همانها هستند که علمای بزرگ اسلام را چه از طایفه سنی و چه از طایفه شیعه گرفتار کردند و حبس کردند و شهید کردند. اینها از اسلام بویی نبردند و حالا دعوی اسلامیت میکند و میگوید من مسلم هستم! ایشان از همان اعرابی است که خدای تبارک و تعالی فرموده است اینها از اسلام و حدود اسلام بیاطلاع هستند. چه شده است که مسلمین توجه ندارند به این معنا؟ چرا این مسائلی که در ایران واقع شده است و این مسائلی که به مملکت ما وارد شده است و آن طور بچهها و کوچکها و زنها و مردها را اینها قتل عام کردهاند، بر خلاف موازین بین المللی و بر خلاف موازین جنگ به جاهای مسکونی حمله کردند، چرا مسلمین در این مطلب هیچ توجهی ندارند؟ چرا ساکت هستند؟ خدای تبارک و تعالی امر فرموده است که باید جنگ کنند با این. حالا جنگ نمیکنند لا اقل تبلیغ کنند، ساکت نباشند. چرا رادیوهای بلاد مسلمین ساکتند در این موضوع؟ چرا مسلمین ساکتند و توجه ندارند که اگر جمهوری اسلام در ایران- خدای نخواسته- شکست بخورد اسلام شکست خورده است؟ چرا توجه ندارند که ابرقدرتها از اسلام میترسند و مخالفتشان با ایران به واسطه این است که میترسند اسلام در سایر بلاد رشد کند و همین معنایی که در ایران شده است در جاهای دیگر بشود؟
مسلمین را چه شده است که در این مسائل که مربوط به اسلام است و مربوط به حیثیت مسلمین است ساکت نشستهاند، تماشاچی شدهاند؟ ما احتیاج به کمکهای جندی و کمکهای ارتشی نداریم و ما خودمان حساب اینها را پاک خواهیم کرد، لکن تأسف دارد که مسلمین بیتوجه هستند به این مسائل اسلامی، بیتوجه هستند به قرآن کریم.
عمل نمیکنند به صریح قرآن کریم که فرموده است که «اگر یک طایفهای و لو مسلم باشد اگر حمله کرد بر طایفه دیگر از مسلمین، بر مسلمین لازم است که از آن طایفه مظلوم دفاع کنند.»[35] چرا خبرگزاریهای خودشان را نمیفرستند و ببینند مسائلی که در ایران واقع شده است، مصائبی که در ایران واقع شده است؟ و چرا اگر خبرگزاریهایی باشد و اطلاع بدهد به آنها، در رادیوهای آنها منعکس نمیشود؟ این سکوت مرگبار چیست که در مسلمین است؟ شما گمان میکنید که مطرح عراق و ایران است و صدام است و مملکت ایران؟ قضیه این نیست، مطرح اسلام است، نه مطرح یک کشور. مطرح تمام کشورهای اسلامی است، مطرح مستضعفین جهانند.
آن چیزی که آنها میخواهند این است که مسلمین متفرق باشند و آنها حکومت کنند به این مسلمین، آنها تمام جوانهای ما را به تباهی بکشند، دانشگاههای ما را دانشگاههای استعماری قرار بدهند، اقتصاد ما را وابسته کنند، ارتش ما را وابسته کنند. آنها به ایران فقط نظر ندارند، آنها به همه بلاد مسلمین، به همه بلادی که تحت سلطه اسلام باید باشد آنها نظر دارند، لکن میبینند که اگر یک میلیارد مسلم با هم مجتمع بشود و آن معنایی که در 35 میلیون جمعیت ایران تحقق پیدا کرد و ضربه زد به آنها، آن چنان ضربهای که تا آخر سر خودشان را نمیتوانند بلند بکنند، اگر، یک میلیارد جمعیت مسلمین این طور بشوند چه خواهد شد! آنها برای جلوگیری از این معناست که این جنگها را بپا میکنند. چرا باید دولتهای اسلامی این طور از هم منفصل باشند و جدا باشند؟ چرا باید دولتهای اسلامی توجه به مسائل اجتماعی و سیاسی اسلام نداشته باشند؟ چرا باید ممالک اسلامی توجه نداشته باشند که نقطه نظر آنها اسلام است نه ایران، ملتها همه توجه دارند، چرا دولتها توجه ندارند؟ تا کی باید ما و دولتهای ما تحت سلطه اجانب باشیم؟ تا کی باید مستشاران امریکا و شوروی به ما حکومت کنند؟ تا کی باید یک گروهبان شوروی، یک گروهبان انگلیسی، یک گروهبان امریکایی بیاید و به ارتش ما حکومت کند؟ ما آنها را بیرون کردیم، شما هم بیرون کنید، سایر ممالک اسلامی هم بیرون کنند. ما آنهایی که تشتت ایجاد میکنند در ایران به جای خودشان نشاندهایم و مینشانیم. سایر ممالک اسلامی هم مکلفند به اینکه آنهایی که بر خلاف اسلام، بر خلاف دستور قرآن، بر خلاف دستورات نبی اسلام ایجاد تشتت میکنند، آنها را بگیرند و بیرون کنند و از بین ببرند. چرا نشستهایم ما؟ چرا مسلمین نشستهاند؟ چرا نهضت نمیکنند؟ چرا قیام نمیکنند مسلمین بر ضد مستکبرین؟ چرا مستضعفین جهان قیام نمیکنند بر ضد مستکبرین؟ سیاههای امریکا ما را تأیید کردند، لکن دولتهای اسلامی اکثراً تأیید نکردند. ملتها در هر جا بودند ما را تأیید کردند. مسلمین ملتهایشان در هر جا بود ما را تأیید کردند و این دولت غاصب بعث را، بعث عراق را محکوم کردند، لکن دولتها این کار را نکردند. چه شده است دولتها را؟
چرا باید تا آخر اینها تحت فشار ظلم ابرقدرتها تسلیم بشوند؟ چرا باید افغانستان را آن طور کنند و مسلمین نشسته باشند؟ چرا باید ایران را این طور کنند و مسلمین ساکت باشند؟ نشستهاند که یکی یکی اینها را از بین ببرند، نوبت بعدی بشود؟
این خطری است برای مسلمین. من اعلام خطر میکنم برای مسلمین و برای اسلام با این وضعی که دولتها دارند. آنها کنار نشستهاند و شماها را به هم میریزند. دولتها را با هم به جنگ وامیدارند و استفاده را خودشان میکنند. چرا مطالعه نمیکنید در امر اسلام و در امر سرنوشتهای مسلمین؟ تا کی ما باید زیر سلطه اجانب باشیم و تا کی ممالک ما باید در تحت تاخت و تاز آنها باشد؟ چرا از خواب بیدار نمیشوند مسلمانها؟ مشکل مهم، دولتهای اسلامی هستند. باید دولتها بیدار بشوند. اگر دولتها بیدار بشوند مشکلات مسلمین رفع میشود، با هم تفاهم میکنند، لکن دستهایی در کار است که نمیگذارد؛ مأمورینی آنها دارند که نمیگذارند این کار بشود. من از خدای تبارک و تعالی میخواهم که همه مسلمین را بیدار کند و همه را در تحت لوای اسلام قرار بدهد. و همه را با هم مجتمع کند و مسائل اسلامی را درست مطالعه کنند و مسائل اسلامی را بین خودشان حل کنند.
و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج13، ص: 337 ـ 341)
ـ نامه به فقهای شورای نگهبان در مورد اصلاحیه قانون انتخابات خبرگان (1361)
[محضر مقدس حضرت آیت اللَّه العظمی امام خمینی، رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران- مد ظله العالی
پس از عرض تحیات به استحضار عالی میرساند که قانون انتخابات مجلس خبرگان مجدداً مورد بررسی قرار گرفت و با توجه به جمعیت کل کشور نسبت به ماده یکم که مربوط به تعداد خبرگان میباشد تجدید نظر به عمل آمد و به صورت ذیل اصلاح گردید.
فصل اول- تعداد خبرگان
ماده یکم- تعداد خبرگان برای هر استان یک نفر میباشد مگر در استانهایی که بیش از پانصد هزار نفر جمعیت دارد که به نسبت هر پانصد هزار نفر یک نماینده افزوده خواهد شد.
تبصره- در استانهایی که پس از طرح هر پانصد هزار باقیمانده جمعیت کل آن به پانصد هزار نمیرسد و از دویست و پنجاه هزار تجاوز مینماید برای آن هم یک نماینده اضافه خواهد شد.
تمنا داریم پس از مطالعه در صورت استصواب رأی مبارک مراتب را تأیید و ذیل آن را توشیح فرمایید.
فقهای شورای نگهبان: لطف اللَّه صافی، محمد رضا مهدوی کنی، ابو القاسم خزعلی، احمد جنتی، غلام رضا رضوانی، یوسف صانعی.].
بسمه تعالی
مورد تأیید است. ان شاء اللَّه تعالی موفق باشید.
16/ 8/ 61
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج17، ص: 88)
[1] - آقای سید محمد باقر سلطانی طباطبایی( از مدرسین حوزه علمیه قم)، پدر همسر آقای سید احمد خمینی.
[2] - همسر امام خمینی که در این زمان در ایران بسر میبرد.
[3] - پدر همسر امام خمینی.
[4] - بنا به آنچه گفته میشود.
[6] - دولت نظامی غلام رضا ازهاری.
[7] - دولت جعفر شریف امامی که خود را« دولت آشتی ملی» مینامید.
[8] - قرارداد کمپ دیوید، با حضور جیمی کارتر( رئیس جمهوری امریکا) بین مناخیم بگین( نخست وزیر رژیم اشغالگر قدس) و انور سادات( رئیس رژیم حاکم بر مصر) انعقاد یافت. طبق این قرارداد رژیم اسرائیل از سوی مصر به رسمیت شناخته شد. قرارداد کمپ دیوید با مخالفت کلیه مسلمین جهان روبه شد و بسیاری از کشورهای اسلامی و عربی، رابطه خود را با مصر قطع کردند.
[9] - زمان تبعید امام 13 آبان 1343 مطابق با 4/ 11/ 1964 میلادی است که در پاسخ امام خمینی، اشتباه خبرنگار تصحیح شده است.
[10] - شاه در آستانه روی کار آوردن حکومت نظامی، در یک نطق رادیو- تلویزیونی ضمن اعتراف به گناهان گذشتهاش و عذرخواهی از مردم، ملتزم شد در آینده اشتباهاتش را جبران کند.
[11] - دیدار آقای کریم سنجابی با امام در نوفل لوشاتو که منجر به رد کردن سلطنت از سوی جبهه ملی شد.
[12] - حک: زایل کردن، ستردن.
[13] - احمد قوام( 1252- 1334 ه. ش.) بارها نخست وزیر شد. قیام 30 تیر 1331 علیه صدارت وی بود.
[14] - محمد مصدق( 1261- 1346 ه. ش.) دولت او در 28 مرداد 1332 با کودتای امریکایی سرنگون شد.
[16] - منظور، محمد رضا پهلوی است.
[17] - اشاره به مخالفتهای نمایشی وکلای مجلس شورای ملی در آخرین روزهای سلطنت پهلوی.
[18] - فرح دیبا، نایب السلطنه شاه.
[19] - در صحیفه نور، تاریخ 17/ 8/ 58 ذکر شده است ولی تاریخ صحیح 16/ 8/ 58 میباشد.
[20] - پس از تسخیر لانه جاسوسی امریکا توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، جیمی کارتر رئیس جمهوری امریکا( احتمالًا با هماهنگی عوامل داخلی و بخصوص چند عضو کابینه دولت موقت« رمزی کلارک» و« ویلیام میلر» را برای ملاقات با امام خمینی به ایران اعزام داشت. نمایندگان اعزامی در حالی که به ترکیه رسیده بودند و خود را برای سفر به ایران آماده میکردند، پیام فوق الذکر حضرت امام صادر شد و آنان بدون اخذ نتیجه به امریکا بازگشتند. پیام کوتاه و مختصر حضرت امام بلافاصله در جهان و رسانههای گروهی بین المللی انعکاس گسترده و کم نظیری یافت. یادگار حضرت امام آقای سید احمد خمینی در این باره تصریح میکنند:« حضرت امام به محض اطلاع اعلامیهای صادر فرمودند و در آن اطلاعیه هیأت امریکایی را نپذیرفتند و به همه اعضای شورای انقلاب، هیأت دولت موقت و سایر مسئولین تذکر دادند که هیچ کس حق ملاقات با این هیأت امریکایی را ندارد. نکته قابل توجه در این اعلامیه آن است که این تنها اعلامیه حضرت امام است که بدون« بسم اللَّه الرحمن الرحیم» است همانند سوره برائت در قرآن کریم». مجموعه آثار یادگار امام، ج 2، ص 41
[21] - پس از قبول استعفای آقای بازرگان( یک روز بعد از فتح لانه جاسوسی امریکا)، به پیشنهاد شورای انقلاب، اعضای کابینه دولت موقت مجددا در پستهای خویش ابقا شدند. حکم فوق و احکام مندرج در صفحات بعد درهمین رابطه صادر شدهاند
[22] - محمد رضا شاه پهلوی.
[26] - سوره آل عمران، آیه 103:« به ریسمان خدا چنگ بزنید و پراکنده نشوید».
[27] - سوره آل عمران، آیه 96:« إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبارَکاً وَ هُدیً لِلْعالَمِینَ» اول خانهای که برای مردم بنا شده، همان خانه مکه است که در آن برکت و هدایت جهانیان است.
[28] - اشاره است به آیه 103، سوره آل عمران
[29] - صحیح ترمذی، ج 3، ص 316
[30] - سوره توبه، بخشی از آیه 97:« اعراب( بادیهنشین) در کفر و نفاق از دیگران سختتر و به جهل و نادانی احکام خدا سزاوارترند».
[31] - سوره حجرات، آیه 13:« بزرگوارترین شما نزد خدا باتقواترین شماست».
[32] - سوره انفال، آیه 46:« و هر گز راه اختلاف و تنازع نپویید که در اثر تفرقه ترسو و ضعیف شده، قدرت و عظمت شما نابود خواهد شد»
[33] - اشاره است به آیه 9 سوره حجرات:« وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَی الْأُخْری فَقاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّی تَفِیءَ إِلی أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ» و اگر دو طایفه از اهل ایمان به قتال و دشمنی برخیزند، شما مؤمنان در میان آنها صلح برقرار کنید و اگر یک قوم بر دیگری ظلم کرد با آن طایفه ظالم قتال کنید تا به فرمان خدا بازآید( و ترک ستم کند). پس هرگاه به حکم حق برگشت با حفظ عدالت میان آنها صلح دهید و همیشه عدالت کنید که خدا بسیار اهل عدل و داد را دوست میدارد
[34] - بادی: آغازگر، شروعکننده.
[35] - اشاره به آیه 9 سوره حجرات.