قصه تسخیر

نقش سلطه جویانه و مداخله گرانه دولت ایالت متحده آمریکا قبل و بعد از پیروزی انقلاب، نه تنها استعمار مجسم و فعال را تداعی می کرده که خوف بازگشت شاه مستبد را هم به مانند سال 1332 در اذهان تداعی می کرد!
اینجا بود که جوانان مسلمان ملت ایران در مقابل پناه دادن دولت آمریکا به شاه، سفارت خانه آن کشور را اشغال کردند، اقدامی که به «انقلاب دوم» شهرت یافت و اصل حادثه و پیامدهای آن همچنان مسئله با پژواک و دنباله، می باشد.

کد : 4578 | تاریخ : 13 آبان 1400

قصه تسخیر

محمدکاظم تقوی

پس از افول و سقوط حکومت صفویه، حکومت های پسا صفویه کم و بیش با فراز و فرود به اداره این سرزمین اقدام کردند و در همین دوران تحولی دوران ساز در مغرب زمین آغاز شد و همان مقوم تمدنی جدید و مسلط گردید. تمدنی که موجب پیشرفت های خیره کننده در زندگی بشر گردید. تمدن جدید مغربی هم در دیگر جوامع و ممالک دلها و دیده ها را مجذوب خویش کرده بود و هم دولتها و کشورهای دارنده و مسلح شده به امکانات و توانایی های آن، مایل به توسعه/سلطه در بیرون از حوزه جغرافیایی خود شدند و بدین سان پدیده شوم «استعمار» کارنامه سیاهی در کشورهای عقب مانده و عقب نگه داشته شده بر جای گذارد؛ که یکی از آن کشورها سرزمین ایران بوده؛ کشور و ملتی که به خاطر ضعفها و فسادهای داخلی، گرفتار سلطه بیگانگان گردید و ا سیر استعمار شد و بلای استعمار در کنار بلای دیرپای «استبداد» حکام داخلی، سرنوشت مصیبت بار محتومی را برای این ملک و ملت رقم زد.

ایران در دوران سیادت جهانی و سلطه روسیه و انگلیس، گرفتار دام تزویر و نیات شرخواهانه آنها بود که طبق امیال و منافع خود این کشور بلازده را به این سو و آن سو سوق می دادند و ترکیب استبداد و استعمار بود که سرمایه های انسانی ارزشمندی مانند قائم مقام و امیرکبیر را به مسلخ قتل و شهادت کشاند و دور باطل عقب ماندگی را تشدید کرد.

گرچه در این دوران طولانی «مقاومت های شکننده ای» در شکلها و قالب های متعددی صورت گرفت ولی نه انقلاب عدالت طلبانه و دموکراسی خواهانه مشروطیت به ثمر رسید و نه رجال نامی ای مانند شهید مدرس توانستند نیات خودرا عملی نمایند و نه ملی کردن سرمایه نفت توانست زنجیر عقب ماندگی را پاره کند، چرا که در همان زمان با کودتای انگلیسی ـ آمریکایی 28 مرداد سال 1332 دولت منتخب را ساقط و شاه دیکتاتور را قوی تر از قبل بر اریکه قدرت نشاندند تا مهره دست خودشان و عامل به منویات آنها باشد.

در چنین چشم انداز و با چنین پیشینه تأسف باری، نهضت امام خمینی متولد شد و طی پانزده سال به بلوغ رسید و سرکوب های رو به تزاید رژیم کودتایی شاه و بستن همه فضاها، به انقلاب اسلامی بهمن 1357 منتهی شد و در این مقطع استبداد شکست و مستبد فرار کرد. نقش سلطه جویانه و مداخله گرانه دولت ایالت متحده آمریکا قبل و بعد از پیروزی انقلاب، نه تنها استعمار مجسم و فعال را تداعی می کرده که خوف بازگشت شاه مستبد را هم به مانند سال 1332 در اذهان تداعی می کرد!

اینجا بود که جوانان مسلمان ملت ایران در مقابل پناه دادن دولت آمریکا به شاه، سفارت خانه آن کشور را اشغال کردند، اقدامی که به «انقلاب دوم» شهرت یافت و اصل حادثه و پیامدهای آن همچنان مسئله با پژواک و دنباله، می باشد و درباره آن فراوان گفته و نوشته شده است؛ اما در این میان کتاب «تسخیر» به قلم خانم معصومه ابتکار، جایگاه خاص خود را دارد. این کتاب که خود را «اولین روایت مکتوب از درون سفارت تسخیر شده آمریکا» نامیده، برای اولین بار در سال 1379 توسط مؤسسه اطلاعات انتشار یافته است. البته این کتاب در اصل به زبان انگلیسی و خصوصاً برای ملت آمریکا و عموم انگلیسی زبانها نوشته شده که ترجمه و ویرایش آن به زبان فارسی به همت خانم فریبا ابتهاج شیرازی انجام یافته است. این کتاب در صفحه 9 در بردارنده «سپاسگزاری» نویسنده از همه کسانی است که در به انجام رسیدن کتاب او را یاری کرده اند و بعد از آن از صفحه 11 تا صفحه 17 «مقدمه حجت الاسلام موسوی خوئینی ها» را در بردارد و به دنبال آن «پیشگفتار» فرد اِی رید صفحات 19 تا 33 را به خود اختصاص داده است. چرا که او هم برای پدید آمدن این کتاب کمک کرد و هم نگارش تحلیل های تاریخی در پاورقی را بر عهده داشته است.

«مقدمه» نویسنده از صفحه 35  تا صفحه 44 کتاب را در برگرفته است. پس از این مقدمات، ده فصل از پی هم آمده و پس از این فصل ها، کلام پایانی و در پی آن «ضمائم» است.

آیت الله سیدمحمد موسوی خوئینی ها که جایگاه محوری و کلیدی در جریان تسخیر سفارت آمریکا داشته، در سال 1384 در مصاحبه ای چگونگی اطلاع خود از برنامه دانشجویان پیر خط امام و اطلاع دادن به امام خمینی را چنین گزارش کرده است:

«من در جریان اصل تصمیم گیری دانشجویان نبودم، یعنی آنها در جمع داخلی خودشان به این تصمیم رسیده بودند اما به شدت مقید بودند که عملی برخلاف نظر امام انجام ندهند... لذا تصمیم گرفتند مطلب را به نحوی به اطلاع امام برسانند... به همین دلیل سراغ من آمدند تا موضوع توسط اینجانب به اطلاع امام برسد. من در همان اولین ملاقات به  آنها گفتم که این حرکت در مجموع مثبت است، ولی از طرفی هم لازم نیست که این موضوع به اطلاع امام برسد، چرا که معتقد بودم اگر این حرکت مورد تأیید امام باشد، چون ایشان رهبر کشور و بالاترین مقام رسمی کشور است طبعاً صحیح نیست که بخواهند این حرکت را تأیید کنند و بگویند بروید سفارتخانه ای را تسخیر کنید... به دانشجویان گفتم: شما بروید سفارتخانه را بگیرید، در همان دقایق اول... اگر امام این حرکت را تأیید کردند که چه بهتر، در غیر این صورت هم هیچ مشکلی نیست. اعلام می کنیم که ما با چنین هدفی می خواستیم اینجا را اشغال کنیم و چون امام فرمودند کار درستی نیست آمدیم بیرون و خود این هم حرکت مثبتی است... در نهایت آنها هم پذیرفتند که این حرکت تا قبل از اقدام نهایی به اطلاع امام نرسد، در ادامه قرار شد من نیز در جمع دانشجویان حضور پیدا کنم... در روز تسخیر سفارت و در همان دقایق اول با دفتر امام تماس گرفتم و با حاج احمدآقا صحبت کردم، برای ایشان توضیح دادم... مرحوم حاج احمدقا رفت و بازگشت و چند دقیقه ای طول کشید، طوری که حتی تلفن را قطع نکردم، حاج احمدآقا گفتند دلیل این تأخیر نماز خواندن امام بوده است... [امام] گفتند به فلانی بگویید که خوب جایی را گرفتید، آن را محکم نگه دارید.»(روزنامه آفتاب یزد، 11 آبان 1384)

آیت الله خوئینی ها در مقدمه کتاب تسخیر، این کتاب را تلاشی در این جهت توصیف کرده:«که اطلاعات و تحلیل های همراه با منطق استوار در اختیار مردم آمریکا و همه ملل قرار گیرد تا درباره واقعه ای که بر سرنوشت دو ملت تأثیرات عمیق و شگرف داشته است به قضاوتی واقع بینانه بنشینند.» او انقلاب اسلامی ایران را «جنبشی اصلاح طلبانه بر ضد یک نظام غیر دموکراتیک شاهنشاهی» می داند و به این نکته توجه میدهد که «ملت ایران در تمام سالهایی که شاه با کشتار و شکنجه جوانان ایرانی از دختر و پسر، دانشگاهی و روحانی و سایر اقشار پایه های قدرت خود را استوار می ساخت، دولت آمریکا را حامی و طرفدار او می‌دید و هنگامی که با فداکاری های کم نظیر و دادن هزاران شهید توانست شاه را محبور به کناره گیری از سلطنت و حکومت دیکتاتوری کند، باز هم مشاهده کرد که آمریکا در حمایت از شاه و پناه دادن به او پس از فرار از ایران کمترین تردیدی به خود راه نداده است.» او به این نکته هم اشاره کرد که:

«این کتاب می تواند زمینه های گفتگو بین دو ملت ایران و آمریکا را فراهم کند.شاید دو ملت به حقایق و واقعیات بیشتری دست یابند، دیوار بلند بی اعتمادی میان آنها فرو ریزد و با توجه به جایگاه رفیع ایران و ملت سرفراز آن در این سوی جهان و آمریکا و ملت بزرگ آن در آن سوی، با تلاش مشترک در ساختن آینده ای آکنده از صلح و صفا نقش مهم خویش را در خانواده جهانی به خوبی ایفاء نمایند، و چنین باد.»

خانم معصومه ابتکار ـ همان خواهر مری (مریم) در جمع دانشجویان پیرو خط امام، کتاب خود را چنین معرفی می‌کند:

«این کتاب که مبتنی بر خاطرات و یادداشت های روزانه من درباره اشغال سفارت آمریکا در تهران می باشد، گامی در جهت گفتگویی است که باید دیر یا زود صورت بگیرد. اگر چه بیش از دو دهه از آن واقعه سپری شده، اما خاطره آن روزها با چنان وضوحی در ذهنم نقش بسته که انگار همین دیروز بوده است. همه افراد و رخدادهایی که در این کتاب آمده اند واقعی هستند، هرچند در آن هنگام بعضاً از اسم واقعی خود استفاده نمی کردیم. دلیل این پنهان کردن هویت مان ترس نبود، بلکه می خواستیم به عنوان «جوانان ملت» شناخته شویم و معتقد بودیم روح جمعی و اهدافمان بسیار مهمتر از شخصیت فردی ماست. آن روزها روح زمانه این گونه بود.»

او می گوید:«وقتی برای نخستین بار اسمم را پرسیدند جواب دادم که نامم مری یا مریم است، نامی مذهبی که در هر  دو فرهنگ مشترک است... در اشغال سفارت، من به عنوان مری فردی بودم که باید در شرایطی آکنده از سوء تفاهم، فاصله زبانی را پر می کرد.»

خانم ابتکار متذکر می شود:«اگر چه با روحیه جمعی کار می کردیم، اما نظراتی که در این کتاب ارائه شده نظرات شخصی من و در مورد تسخیر سفارت، نظرات شخصی همسرم است و نمایانگر احساسات، نگرش ها یا علایق سیاسی هیچ گروه یا دسته ای نیست. همچنین ضرورتاً با عقاید و احساسات گروه ما، یعنی دانشجویان مسلمان پیرو خط امام همخوانی ندارد. این روایت شرحی شخصی و تفسیری است و هیچ ادعای دیگری ندارد.»

نویسنده می نویسد:«ما دانشجویانی که محاصره و اشغال سفارت آمریکا را برنامه ریزی و اجرا کردیم، هرگز پیش بینی نمی کردیم که این واقعه بیش از چند ساعت و یا حداکثر چند روز طول بکشد. هرگز تصور نمی کردیم که اقدام اعتراض آمیز ما چنین تأثیر عمیقی بر تاریخ سیاسی کشور و منطقه داشته باشد.»

او کتاب خود را «نگاهی دست اول به گذشته ای پرشور» می داند که «بیش از هر چیز گامی در جهت گفتگوی بین برابرهاست. گفتگویی که باید روزی انجام شود اما با توجه به جو بین المللی موجود کار ساده ای نیست. درة سوءتفاهم و عدم درکی که اشغال سفارت آن را آشکار ساخت هنوز از میان نرفته و کوچک تر نشده است. تنها با گفتگوی صریح و بی پرده درباره گذشته می توان به کوچک تر شدن این شکاف امیدوار بود.»

خواهر مری می نویسد:«روز 16 آبان 1358 را هرگز فراموش نمی کنم... به شدت سرگرم بحث بودیم، اشغال سفارت و ناآرامی سیاسی ایجاد شده در پی آن بر همه چیز سایه انداخته بود. در همان لحظه یکی از برادران انجمن اسلامی با عجله به طرف ما آمد و مرا به کناری کشید. وی حامل پیامی از دانشجویانی بود که «لانه جاسوسی» را تصرف کرده بودند. بی مقدمه از من پرسید که آیا به آنها ملحق می شوم؟ برای ترجمه و روابط عمومی به کمک من نیاز داشتند. جواب دادم از نظر روابط عمومی نمیدانم چه کمکی می توانم ارائه دهم، چون فقط یک دانشجوی سال دوم شیمی هستم. وی توضیح داد که ممکن است کمی بیش از آنچه برنامه ریزی شده در سفارت بمانند و حضور کسی مثل من که به انگلیسی تسلط دارد برای آنها بسیار مفید است... در مقابل پیشنهاد آن برادر و گذشته ای که بدان می اندیشیدم، حس کردم لحظه تصمیم گیری فرا رسیده است. این گروه دانشجویان را می شناختم و تحسین می کردم و همچون هر کس دیگری، حمایت مردمی از این اقدام جسورانه و حمایت بی قید و شرط امام خمینی را مشاهده می کردم. آن برادر گفت:«حالا زمانی است که به اسلام خدمت کنی، یک لحظه را نیز نباید از دست داد.» حتی در نوزده سالگی هیچگاه در صحبت کردن کم نمی آوردم. ولی لحن صدای آن برادر و آنچه بدان نهیب میزد، مرا منقلب کرد. به او نگاه کردم و سرم را به نشانه موافقت تکان دادم.»

ابتکار می گوید:«آن شب موضوع را با خانواده ام در میان گذاشتم. با توجه به خطرات موجود طبیعی بود که آنها به ویژه مادرم نگران باشند... انقلاب از راه رسیده بود، مردم دیگر نمی ترسیدند، صبح روز بعد که خانه را ترک کردم، دعای خیر آنها همراهم بود.»

او تعلقات و توجهات دانشجویان مسلمان پیرو خط امام را اینگونه توصیف می کند:«حتی در مرحله برنامه ریزی، دانشجویان مصمم بودند مشخص کنند که از حمایت هیچ گروه، حزب یا دسته ای برخوردار نیستند. محسن توضیح داد که نام «دانشجویان پیرو خط امام» برای تأکید بر این مسئله انتخاب شده که آنها فقط دانشجو هستند و اعتقاداتشان تنها بر مبنای اسلام است. دلیل اینکه خود را پیرو خط امام نامیدند نیز علاوه بر اعتقاد به امام این بود که میدانستند بدین ترتیب بهتر می توانند بسیاری از دانشجویان مسلمان علاقمند به امام را در مراحل بعدی این اقدام بسیج کنند.»

خانم ابتکار از قول همسر خود محمد می گوید: در ساعات اولیه تصرف سفارت آمریکا، وقتی در حال فتح طبقات و ساختمان های سفارتخانه بودند، و آنگاه که با تفنگداران آمریکایی مواجه شدند، در حالی که آنها اسلحه های خود را مسلح کردند ولی شلیک نکردند، در این بین محمد «چشمش به چشمان یکی از تفنگداران افتاد، فوراً فهمید که چرا شلیک نکرده ا ند. آن مرد بسیار ترسیده بود و دستهایش از وحشت می لرزید. وقتی چندسال قبل محمد اقدام به یاد گرفتن انگلیسی کرد به فکرش هم نمی رسید روزی در چنین موقعیتی از آن استفاده کند. وقتی از کنار او رد میشد به آرامی در گوشش زمزمه کرد:« نگران نباش، در امان هستید،به هیچ کس آسیب نمی رسانیم.» نمی دانست که آیا تفنگدار حرفش را باور کرده است یا نه.»

اولین اطلاعیه دانشجویان پیرو خط امام که چند ساعت پس از تصرف سفارت آمریکا صادر شد در صدر خوداین جملات از سخنان امام خمینی را داشت:

«بر دانش آموزان، دانشگاهیان، محصلین علوم دینیه است که با قدرت تمام حملات خود را علیه آمریکا و اسرائیل گسترش داده تا آمریکا را وادار به استرداد این شاه مخلوع جنایتکار نمایند.»

آنها در این اطلاعیه هدف خویش را چنین بیان کردند:

«ما دانشجویان مسلمان پیرو خط امام خمینی، از مواضع قاطعانه امام در مقابل آمریکای جهانخوار، به منظور اعترض به دسیسه های امیریالیستی و صهیونیستی، سفارت جاسوسی آمریکا در تهران را به تصرف در آوردیم تا اعتراض خود را به گوش جهانیان برسانیم.»

به روایت خانم ابتکار و خواهر مری آن ایام؛ دانشجویان پیرو خط امام در پاسخ به تلفن های انتقادی یا حمایتی مردم می گفتند:

«قبل از هر اقدام دیگری منتظر نظر امام می مانند.»

او می نویسد:«اگر امام از آنان می خواستند سفارت را ترک کنند، دانشجویان بی چون و چرا این کار را می کردند. به هر حال آنها تا همین الان نیز به هدف خود رسیده بودند. اما یک روز و نیم بعد، وقتی امام حمایت خود را اعلام کردند، هیچ چیز نمی توانست جلوی آنها را بگیرد.»

او تصریح می کند:

«در همان حال حجت الاسلام خوئینی ها اعلام کرد تصمیم گرفته تا زمان لازم در کنار دانشجویان بماند. وی که از کارشناسان حقوقی اسلام بود به عضویت شورای مرکزی در آمد و دانشجویان به سرعت او را به عنوان راهنمای معنوی خود پذیرفتند.»

خانم ابتکار می گوید:

«تا آنجا که درک و توانایی محدود اجازه می داد، ما راه امام را برگزیده بودیم و به درستی آن اعتقاد داشتیم.»

17 آبان نخستین روز حضور خواهر مری در سفارت بوده که به اعضای شورای مرکزی معرفی شده و «قرار بر این شد به عنوان مترجم با آنها همکاری کند.»

او می گوید: «بیش از ورود به اتاق شورا، صدای یکی از دانشجویان را شنیدم که بلند می گفت: «بهتر است یکی از برادران مسئولیت این کار را بر عهده گیرد.» با وجود حس اعتمادی که امام خمینی به زنان دادند و به رغم نقش پویایی که زنان در انقلاب داشتند، هنوز گاهی ـ حتی در بین دانشجویان ـ جملات نیشداری شنیده می شد و ما را به عنوان زن از سایرین جدا می کرد... سیاست من از همان ابتدا در پشت دیوارهای سفارت این بود که جملات کنایه آمیز را ناشنیده بگیرم و با خونسردی به وظیفه ام عمل کنم. مصمم بودم توانایی و ظرفیت های زن ایرانی را در کوران عمل نشان دهم. اکنون با مرور گذشته می بینم با وجود دشواری کار ترجمه، با اطمینان کامل به توانایی ام آن را آغاز کردم و به خوبی همه برادران یا حتی بهتر از آنها وظایفم را انجام دادم.»

خواهر مری می نویسد:«وقتی به یکی از اتاقها [ی نگهداری گروگانها] سرک کشیدم، یک نفر مرا صدا کرد. او گفت: هی انگلیسی بلدی؟ بیا اینجا. یکی به من حقیقت را بگوید. شما کمونیست هستید، مگر نه؟ روس ها به شما پول داده اند که این کار را بکنید، درسته؟ لبخندی زدم و گفتم ما به هیچ وجه کمونیست نیستیم، بلکه مذهبی هستیم. به او گفتم هیچ کسی ما را برای این کار اجیر نکرده، حتی دولت مان. فقط از ندای وجدان خود پیروی می کنیم. از او پرسیدم: آیا واقعاً این همه تبلیغات آمریکا درباره خطر شوروی را باور می کنید؟ فکر نمی کنید این بهانه ای برای سرکوب همه نهضت ها، حتی نهضت های ملی یا مذهبی باشد؟»

سرش را پایین انداخت و گفت: «نمی دانم، نمی فهمم که چطور ممکن است یک فرد مذهبی این کار را انجام دهد.» گفتم شاید دلیلش این است که نمی دانید چه خطری ما را تهدید می کرد، یا شاید نمی دانید آدم مذهبی یعنی چه. ما برای واژگان قدیمی تعاریف جدیدی داریم:

خانم ابتکار می گوید:«آن گفتگو، برخورد و بعدها آشنایی با گروگان ها باعث شد تا معتقد شوم تعدادی از این افراد انسان های معقولی بودند که سعی می کردند ما و آرمان های ما را درک و در گفتگویی ثمربخش و سازنده شرکت کنند.»

او گزارش می کند که:«حجت الاسلام سیداحمد خمینی، آقای منتظری، حجت الاسلام سیدعلی خامنه ای، و محمد علی رجایی و بسیاری دیگر از شخصیت های مذهبی و سیاسی ایران در نخستین ماه اشغال سفارت با دانشجویان و گروگان ها دیدار کردند. به پیشنهاد امام، از هانیبال بورگینینی سفیر واتیکان در ایران نیز دعوت کردیم تا با گروگان‌ها دیدار کند و درباره شرایط زندگی آنها به پاپ گزارش دهد.»

او می گوید: پیامی از دفتر امام رسید که از ما میخواست زنان و سیاه پوستانی را که در جاسوسی شرکت نداشتند، آزاد کنیم. از نظر خواهر مری:«امام با درخواست آزادی گروگان های زن و سیاه پوست، نه تنها جهان را به مفهوم تبعیض نژادی و جنسیتی در آمریکا توجه داد، بلکه با ایرانیان نیز سخن گفتند.»

او به برگزاری کنفرانس مطبوعاتی اشاره می کند و می نویسد:

«شاید مهمترین پیام کنفرانس مطبوعاتی این بود که ما با مردم آمریکا هیچ خصومتی نداریم و اعلام کردیم آزردگی، نارضایتی و عصبانیت ما از دولت آمریکاست.»

خانم دکتر ابتکار در بخش «کلام پایانی» می نویسد:

غربی ها زندگی سیاسی در ایران را همواره پیش بینی ناپذیر می دانند. احساس من اغلب این بوده که این مسئله تا حدی ناشی از دشواری هایی است که غرب در درک اسلام دارد.»

او می گوید:«اگر تاریخ ایران درسی به ما بیاموزد، این است که برخوردها، اختلافات و تنش ها بخشی از فرایند فشرده و شتابان یادگیری است.»

به باور خواهر مری:«در حالی که اصول بنیادین انقلاب اسلامی ـ که جنبش اصلاحات را میسر ساخت ـ بدون تغییر باقی می ماند، باید در برابر مقتضیات زمانه در حال تغییر نیز نرمش نشان دهیم. اما من بر این باورم که انعطاف پذیری ذاتی فقه شیعه به نظام این امکان می دهد تا به توازن پویایی میان «سنت و مدرنیته»، «آزادی و اخلاقیات»، «ثبات و تغییر» دست یابد.»

«ضمیمه الف» این کتاب، اسامی شهدای دانشجویان مسلمان پیرو خط امام را در بردارد و نام شریف 32 شهید سرفراز و دو تن از جانبازان قطع نخاع را در خود جای داده  است.

«ضمیمه ب» نامه امام خمینی در جواب به پاپ ژان پل دوم را به خود اختصاص داده است. حضرت امام در این نامه خطاب به پاپ نوشتند:

«من از جنابعالی با نفوذ معنوی که بین ملت مسیح دارید می خواهم که دولت آمریکا را از عواقب ستمگری ها و زورگویی ها و چپاولگری ها بترسانید و آقای کارتر را که با شکست نهایی مواجه است نصیحت کنید که با موازین انسانی با ملت هایی که می خواهند استقلال مطلق داشته باشند و وابسته به هیچ قدرتی در جهان نباشند رفتار کند و از تعلیمات حضرت مسیح سلام الله علیه پیروی نماید و خود و دولت آمریکا را بیش از این در معرض رسوایی قرار ندهد.

 

 

انتهای پیام /*