صلح تحمیلی
حسن پویا
حسن بن علی بن ابی طالب(ع) امام دوم شیعیان و سبط اکبر پیامبر اکرم(ص) است. آن حضرت در نیمه ماه مبارک رمضان در سال سوم هجری در مدینه منوره چشم به جهان گشود.
پس از شهادت امیرمؤمنان علی(ع) در سال چهلم هجری، امام مجتبی(ع) به امامت رسید و مردم با حضرت بیعت کردند. پس از بیعت مردم، چندین نامه بین امام حسن(ع) و معاویه مبادله شد و حضرت بر حقانیت خلافت خاندان پیامبر و نامشروع بودن حکومت معاویه تأکید کرد و او را به بیعت دعوت کرد و لکن معاویه زیربار نرفت و حتی اعلان جنگ کرد.
علی(ع) بعد از جنگ صفین و فرجام تلخ حکمیت و پس از آنکه معاویه گروه هایی را برای تجاوز به عراق و یمن اعزام کرده بود، سپاهی را برای جنگ با معاویه آماده کرد و لکن پیش از حرکت، امام به شهادت رسید و امام حسن(ع) با توجه به حرکت سپاه معاویه، به سازماندهی سپاه پدر پرداخت و آنان را آماده جنگ کرد.
معاویه پیش از آغاز جنگ پیشنهاد صلح را مطرح کرد و همزمان به فریب دادن سپاه امام حسن(ع) پرداخت. به نقل برخی از منابع تاریخی، با وجود وفاداری یارانی همچون قیس بن سعد و حجربن عدی، عده ای از فرماندهان عافیت طلب به امام حسن(ع) خیانت کردند و برخی با تعدادی از افراد سپاه شبانه خود را تسلیم سپاه معاویه کردند. در چنین شرایطی و با توجه به اینکه بعضی شعار «البقیه البقیه» را سر دادند که درخواست صلح بوده حضرت را مجبور به قبول صلح تحمیلی کردند. بنابر نقل برخی تواریخ این صلح در 26 ماه ربیع الاول سال 40 هجری واقع شده است.
در همین حال جمعی از خوارج به خیمه امام حسن(ع) هجوم بردند و آنجا را غارت و زخمی هم بر حضرت وارد کردند.
امام خمینی در این زمینه می فرماید:
قصۀ امام حسن و قضیۀ صلح، این هم صلح تحمیلی بود؛ برای اینکه امام حسن، دوستان خودش، یعنی آن اشخاص خائنی که دور او جمع شده بودند، او را جوری کردند که نتوانست خلافش بکند، صلح کرد؛ صلح تحمیلی بود..... بعد از اینکه صلح کردند، به حسب روایت، به حسب نقل، معاویه به منبر رفت و گفت که تمام حرفهایی که گفتم، من قرار دادم، زیر پایم؛ مثل پاره کردن این مردیکه[صدام حسین] آن قراردادها را. آن صلح تحمیلی که در عصر امام حسن واقع شد، آن حکمیت تحمیلی که در زمان امیرالمؤمنین واقع شد و هر دویش به دست اشخاص حیله گر درست شد.(صحیفه امام، ج 20، ص 118-119)
در جای دیگری می فرماید:
امام حسن ـ سلام الله علیه ـ آن قدر گرفتاری که از این دوستان و اصحابش داشت از دیگران نداشت. اصحابی که توجه نداشتند که امام زمانشان روی چه نقشه دارد عمل می کند، با خیالهای کوچکشان، با افکار ناقصشان در مقابلش می ایستادند و غارتش کردند و اذیتش کردند، (همان، ج 9، ص 30)
به نقل مورخان اسلامی، امام حسن(ع) برای مصالح اسلام و مسلمین در صلح نامه شرایطی را قرار داد از جمله: «معاویه» بر اساس کتاب خدا و سنت پیامبر و روش خلفای اولیه رفتار کند.
کسی را برای جانشینی خود مشخص نکند.
شیعیان و اصحاب علی(ع) و خانواده های آنان در امان باشند.
معاویه علیه امام حسن(ع) و برادرش حسین بن علی(ع) هیچ دسیسه ای نکند و به آنها آزاری نرساند.
خود را امیرالمؤمنین نخواند. ولی معاویه به هیچ یک از این شرایط وفا نکرد.(ابن اعثم، اربلی، صدوق، بلاذری و...)
امام خمینی نیز بر اساس گزارش تاریخی فرموده است:
به حسب نقل، معاویه به منبر رفت و گفت ک تمام حرفهایی که گفتم، من قرار دادم، زیر پایم.(صحیفه امام، ج 20، ص 119)
امام حسن(ع) پس از صلح با وجود آنکه برخی از شیعیان و مشتاقان حضرت، تقاضای اقامت حضرت را در کوفه داشتند، از کوفه به مدینه بازگشت(شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ح 16، ص 16) و سفرهایی با پای پیاده به مکه و زیارت بیت الله داشت و به جهت جایگاه بلند علمی و معنوی، آن حضرت صبح و عصر در مسجد النبی(ص) می نشست و محل مراجعه مردم بود و به پرسش های آنان پاسخ می داد.
امام حسن مجتبی(ع) بنابر مشهور در 28 ماه صفر سال پنجاه هجری، با توطئه و تحریک معاویه به دست جعده همسر خود به شهادت رسید. مردم مدینه در شهادت آن حضرت عزادار شدند و گریستند و با وجود سفارش حضرت برای دفن در کنار جدّ گرامی اش حضرت محمد(ص) با ممانعت بنی امیه به جلوداری مروان بن حکم، در قبرستان بقیع در کنار مادربزرگش، فاطمه بنت اسد، در مقبره بنی هاشم دفن گردید.