امروز با امام: یازدهم شهریور
ـ نامه از نجف درباره لزوم توجه بیشتر به آقای پسندیده (1357)
«بسمه تعالی
28 شهر صیام 98
پس از اهدای سلام، توفیق و تأیید جنابعالی را خواستار است. الساعه اطلاع حاصل شد که آقا[1] تشریف آوردهاند. شما میدانید مقدار علاقه من را به ایشان و وضع مزاج و کِبَر سن ایشان را. باید برای کارها- که شاید از سابق بیشتر شود- کمک کارهایی باشد و جنابعالی ناظر به امور باشید که کارها اولًا لنگ نشود و ثانیاً به ایشان تحمیل نشود.
قبض شما فرستاده شده است. چند رسید از آقای مدنی است، بفرستید نزد ایشان که اینها پس از گرفتاری آقای حاج علی رسیده، در حساب وارد کنند. با ایشان مذاکره کنید اگر بخواهند به آن قیمت که این دفعه محسوب داشتهاند حساب کنند من نمیتوانم قبول کنم. از راه کویت صرفه دارد. از اوضاعْ این جانب را مطّلع کنید، خصوصاً وضع بیت.
پشت پاکتها را به اسم آقای خویی ننویسید صحیح نیست؛ به اسم آقای رضوانی یا کسی دیگر[2] [بنویسید]» (صحیفه امام، ج3، ص: 453)
ـ حکم انتصاب آقای طه مقدسی به سمت قاضی دادگاههای محلات و حومه (1358)
«بسمه تعالی
10 شوال 99
جناب مستطاب حجت الاسلام آقای حاج آقا طه مقدسی- دامت افاضاته
بدین وسیله جنابعالی به سِمت قاضی شرع در دادگاههای انقلاب اسلامی شهرستان محلات و شهرهای مجاور منصوب میشوید که در دادگاههای انقلاب حضور به هم رسانده و حکم شرع مقدس را با توجه به فرمان عفو مورخه نیمه شعبان 99 اجرا نمایید. از خدای تعالی موفقیت جنابعالی را خواستارم. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج9، ص: 381)
ـ نامه به آقای جعفر صبوری؛ اعلام وصول وجوه شرعیه (1358)
«بسمه تعالی
جناب مستطاب حجت الاسلام آقای حاج شیخ جعفر صبوری- دامت افاضاته
مرقوم محترم به ضمیمه یک قطعه چک به مبلغ یکصد هزار تومان بابت سهمین مبارکین واصل گردید. چکهای قبلی نیز هر بار رسیده، وصولی آن به وسیله پست ارسال شده است. از خدای تعالی ادامه توفیقات آن جناب را در راه ترویج شریعت مقدسه خواستارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه. به تاریخ 10 شوال 99 / روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج9، ص: 382)
ـ سخنرانی در جمع خانواده خلبانان شهید پایگاه بوشهر؛ پاسداری از نهضت (1358)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
من البته از این شهدایی که در راه اسلام رفتهاند از جهتی متأثرم، و به خانوادههای آنها و بستگانشان تسلیت عرض میکنم، و از خدای تبارک و تعالی رحمت برای شهدا طلب میکنم، و صبر و اجر برای خانوادههایشان. و از طرفی هم مباهات میکنم من به یک همچو جوانانی که ما داریم که نظیر جوانهای صدر اسلام هستند. شما اگر به تاریخ صدر اسلام مراجعه کنید، میبینید که فداکاریهایی که آنها کردهاند و آن قدری که آنها در مضیقه بودند، در زحمت بودند، حتی در بعضی از جنگها یک دانه خرما را این دهانش میگذاشت همان شیرینیش را که ادراک میکرد میداد رفیقش، و همین طور، برای که چیزی نبود در کار اینها، با کمال شهامت و قدرت به اسلام خدمت کردند و اسلام را به ارث پیش ما گذاشتند. ما هم موظفیم که این ارث بزرگ را حفاظت کنیم و برای او جانبازی کنیم. آنها که شهید شدند به خدمت خودشان و به سعادت خودشان و به اجر خدمت خودشان رسیدند. و ماها هم امید است که یا پیروز شویم، و یا شهید در راه اسلام، و خداوند شماها را حفظ کند. و الآن این امانتی که در دست ماست، همه ما- چه نیروهای انتظامی، و چه ملت، چه خانمها و چه برادران- همه موظفیم در حفظ این امانتی که از جانب خداست. این امانت اسلام است؛ قرآن است.
ما الآن برای اسلام، برای قرآن، و برای کشور اسلامی و کشورهای اسلامی، که مع الأسف در سالیان بسیار دراز در تحت فشار بودند و چپاولگران شرق و غرب اینها را در فشار گذاشته بودند، ما الآن وارث یک همچو چیزهایی هستیم، و یک آشفتگیهایی که همیشه بعد از انقلابات هست. اجتناب از این آشفتگیها نمیشود کرد. هیچ انقلابی نبوده است که دنبال آن، این طور مسائل نباشد.
و من باید عرض کنم که انقلاب ایران انقلابی بوده است که نظیر نداشته است از جهاتی:
یکی اینکه مقابل این انقلاب همه نیروهای اهریمنی چپ و راست ایستاده بودند؛ همه پشتیبانی میکردند؛ اظهار پشتیبانی میکردند. بلکه بسیاری از دولتهای اسلامی هم همین طور پشتیبانی میکردند. ما چیزی نداشتیم در دست، و آنها همه چیز، و- بحمد اللَّه- به واسطه قدرت اسلام، که همه را به هم پیوند داد و نیروهای انتظامی را هم به ملت پیوند داد، این پیروزی حاصل شد، به رَغْم انْف[3] آنهایی که خیال میکردند امکان ندارد. یک چیزی را که آنها غیر ممکن میدانستند، واقع شد برای ما.
و از جهت تحولهای روحی که در ملت پیدا شده است هم یک نمونه است. به نظر من این تحول روحی که در جامعه ما- بحمد اللَّه- پیدا شده است، و رو به رشد است و امیدوارم که کمک کنیم هر که به رشد خودش برسد، اهمیت این تحول روحی بیشتر از اهمیت این پیروزی است. این یک پیروزی معنوی است. اهمیت پیروزی معنوی بیشتر از پیروزی نظامی و مادی است و این معنا حاصل شده است. ما الآن مشاهَدمان هست که جوانهای ما- چه جوانهای نیروی انتظامی و چه جوانهای معمولی و پاسدارها و حتی بازاریها- مکرر میآیند پیش من، حتی امروز، و آرزو میکنند، به من میگویند شما دعا کنید ما شهید بشویم. این روحیه، این روحیه انقلابی، که در نفوس پیدا شده است، این یک معجزه الهی است. بشر نمیتواند یک ملت را همچو متحول کند. دست غیبی در کار است، و من امیدوارم که همین دستِ غیبی ما را به پیروزی نهایی برساند، و این ریشههای گندیدهای که الآن در کار هستند، اینها هم ان شاء اللَّه سرکوب بشوند؛ و میشوند ان شاء اللَّه و مملکت پاکسازی میشود و مال خودتان میشود، خودتان باید از آن حفاظت بکنید.
و شما در صدد باشید که همان طوری که حفاظت میخواهید از مملکتتان بکنید، از اسلام بکنید، از خودتان هم حفاظت بکنید، حفاظت روحی؛ یعنی بسازید خودتان را.
اگر بخواهید پیشرفت بکنید و همه چیزتان ان شاء اللَّه اسلامی بشود و پیروزی نظیر پیروزیهای صدر اسلام بشود، کاری بکنید که خودتان هم ساخته بشوید. همان طور که سربازهای صدر اسلام در عین حالی که سربازی میکردند، وظایف صوریه اسلام را هم به تمام معنا به جا میآوردند، همان طوری که شمشیر میکشیدند و میکشتند دشمنهای اسلام را، با خودشان به طور رأفت، به طور دوستی، برادری رفتار میکردند. همین دستور قرآن کریم است که از اوصاف مؤمنین صدر اسلام و اینها نقل میفرماید که اینها رحیم هستند بین خودشان: رُحَماءُ بَیْنَهُمْ[4] خودشان با هم با رحمت رفتار میکنند؛ أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ[5] وقتی به کفار میرسند، شدت. حضرت امیر وقتی که مواجه میشود با لشکر معاویه که از کفار هم بدتر بودند، با خوارج که آنها هم به همان طور بودند، با کمال شدت [برخورد میکرد]. بعد از اینکه میدید هدایت نمیشوند، سفارش میکرد که شماها ابتدا به جنگ نکنید؛ به لشکر خودش فرمود شماها ابتدا به جنگ نکنید، و لو حق با شماست؛ بگذارید آنها ابتدا کنند؛ وقتی آنها ابتدا میکردند، گاهی هم یکی دو تا کشته میشدند، آن وقت اجازه میداد و با کمال قدرت تا آخر میکوبید. خوارج را همچو سرکوب کرد که از آنها چند نفری توانستند فرار کنند؛ و خوارج هم همانها بودند که بعد هم توطئه کردند و حضرت امیر را به شهادت رساندند. اسلام با کمال رأفت، با کمال رحمت، با همه طبقات رفتار میکند؛ و همین رحمتش هدایتی است که میخواهد همه قشرهای عالم به سعادت برسند؛ لکن با توطئه گرها با شدت رفتار میکند و باید هم این طور باشد، و شما هم که سرباز اسلام هستید، و من امیدوارم که شما را در طومار امام زمان- سلام اللَّه علیه- ثبت کنند اسمهایتان را، باید وضعتان همان باشد. سرمشق همان باشد که اسلام طرح کرده است که خودتان با هم دوست، رفیق و با همه قشرها رفیق و رحیم باشید؛ در مقابل دشمن، قوی و مصمم و کوبنده.
خداوند همه شما را ان شاء اللَّه نصرت بدهد و همه ما را خدمتگزار به اسلام قرار بدهد. و به این بازماندگان شهدا صبر عنایت کند و اجر عنایت کند. و خداوند آنها را غریق رحمت خودش بفرماید.
[امام خمینی پس از شنیدن سخنان یکی از خلبانان حاضر، چنین فرمود:].
شما به همه آنها از قول من سلام برسانید؛ و بگویید امروز روزی است که تمام قوای ما باید صرف بشود برای حفاظت آن مملکتی که حالا ما به دست آوردیم و از شرّ اشرار ان شاء اللَّه خارج شده است. و امیدوارم که دیگر نتوانند اشرار [بازگردند].
یک مسئلهای است که تکلیف الهی است برای همه ما؛ هر فردی که میبیند وجودش در یک جایی مفید است و میتواند خدمت بکند. این یک تکلیف است [که] امروز باید همه عمل کنند. باید همه ما به این تکلیف عمل بکنیم. ما همهمان موظفیم، مکلفیم، که الآن این نهضت را حفظ کنیم، در هر جا که شما وجودتان مفید است. حالا آقایان میگویند آنجا مفید است و تقاضا دارند، جنابعالی هم تشریف میبرید. و امیدوارم که موفق بشوید و با توفیق انجام وظیفه خودتان را- که همان وظیفه الهی است- بکنید. و من دعاگوی همهتان و خدمتگزار به همه هستم. خداوند همهتان را حفظ کند.» (صحیفه امام، ج9، ص: 383 ـ 386)
ـ یادداشت درباره لزوم و یا عدم لزوم وجود نخست وزیر (1359)
«درباره آنکه در جمهوری اسلامی نخست وزیر لازم نیست و رئیس جمهور رئیس دولت است مثل امریکا یا لازم است مثل بعضی جمهوریهای دیگر باید مشورت شود و مصلحت هر یک ارزیابی گردد.
آنچه به نظر میرسد رئیس جمهور کافی است و با نخست وزیر یک وجود تشریفاتی است[6] مثل مقام سلطنت».[7] (صحیفه امام، ج9، ص: 387)
ـ نامه به آقای بنی صدر؛ عدم دخالت در امر معرفی اعضای کابینه (1359)
[بسمه تعالی. بعرض میرساند، امروز بعد از ظهر آقای رجائی آمد فهرست وزرا را آورد غیر از یکی- دو تغییر غیر اساسی همان فهرست قبلی است حتی دو مورد وزارت بازرگانی و کشور را نیز دو نفر گذاشته که مجلس رأی بدهد نامهای هم نوشته شده است که به نظر میرسانم به این ترتیب بنا بر همان فهرست است و در آن فهرست اسامی که در جلوی آنها علامت گذاشتهام همانها هستند که صلاحیتشان برای این جانب محرز نیست برای اینکه نمونهای معروض کرده باشم به عنوان وزیر، همان کسی معرفی شده است که گزارش کذایی را درباره اطرافیان من تهیه و به خدمت شما آورده است و تقاضای مصرانه کرده بودم رسیدگی و دروغ و راستش معلوم شود با آقای رجائی بسیار صحبت کردم و فرمایشات صبح شما را که باید با هم تفاهم کنید و همه خدمتگزار اسلام باشید و تضعیف هیچ ارگانی نه رئیس جمهوری و نه مجلس به سود کشور نیست را گفتم معلوم شد اعضای هیأت وزیران مثل خود نخست وزیر لا یتغیرند با هم در متن نامه ضمیمه موافقت کردیم که به مجلس بنویسم میفرستم هر طور میفرمایید عمل میکنم خود مصلحت کشور و ثبات کشور را در اجرا شدن تام و تمام قانون اساسی میدانم اما همان طور که صبح عرض کردم و همواره نشان دادهام تصمیم شما هر چه باشد اجرا میکنم. ابو الحسن بنی صدر].
بسمه تعالی
این جانب دخالتی در امور نمیکنم موازین همان بود که کراراً گفتهام. و سفارش من آن است که آقایان تفاهم کنند و اشخاص مؤمن به انقلاب و مدیر و مدبّر و فعّال انتخاب نمایند. و السلام علیکم. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج13، ص: 175)
ـ سخنرانی در جمع پرسنل ژاندارمری؛ مأموریت رضا خان- وظایف نیروهای مسلح (1359)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
رضا خان هجوم کرد به تهران و با دستیاری انگلستان، حکومت ایران را به دست گرفت و بعد از چندی، احمد شاه[8] را از صحنه بیرون کرد و خودش به جای احمد شاه نشست و به تدریج، مأموریت خودش را شروع کرد به انجام دادن. مأموریتهای زیادی داشت. قدرتهای بزرگ هر چه را که بر خلاف میل خودشان و بر خلاف منافع خودشان میدیدند، باید به دست این آدم نابود بشود یا سرکوب. اول شروع کرد به سالوسی و ریاکاری و در همین تهران، آن طوری که آن وقت میگفتند، در همه تکیههایی که در ماه محرّم برای عزا بپا بود، میگفتند: با پای برهنه، شمع هم دستش میگیرد و میرود. این یک چهره بود که از رضا خان در ایران نمایش پیدا کرد و بعد به اسم اینکه امنیت را میخواهد به ایران برگرداند، شروع کرد به مبارزه با عشایر ایران و عشایر [را،] که یکی از پایگاههای مهم ایران بودند، گرچه نواقصی داشتند، ولی خدمتهایی هم میکردند، عشایر را یکی پس از دیگری سرکوب کرد و از محالّ خودشان، بعضی از آنها را کوچ داد به جاهای دیگر و آنها را تقریباً از بین برد.
بعد مأموریتهایی- در خلال همه اینها همه گاهی با هم میشد- شروع کرد [به] مخالفت با روحانیون، به اسم اینکه میخواهم تصفیه بکنم. و این سنگر بزرگ اسلامی را [از بین برد] که یک خدمتگزارانی به ایران بودند و به اسلام بودند، بدون اینکه بر بودجه دولت یک شاهی تحمیل بشوند، لکن خدمتهاشان، یکی از بزرگترین خدمتهای آنها، این بود که تربیت میکردند مردم را. شما در پروندههایی که در دادگستری و غیر دادگستری هست و بوده، میبینید، از آنهایی که تحت تربیت روحانیین بودند، پرونده جنایتی نمیبینید. برای آرامش کشور، اینها یک عامل مؤثر بودند و برای هدایت مردم به راه صحیح و اخلاق و اعمال صحیح یک راهنماهای مهمی بودند.
من آنچه که در بسیاری از صحبتهایم از روحانیون بحث میکنم نه این است که من هر که معمّم است از او پشتیبانی میکنم. «ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد.» لکن وقتی که ما در سابق دیدیم که جزء برنامه انگلیسها، که رضا خان را آورده بودند- شاید در رأس برنامه هم بود- این بود که باید این طایفه از بین بروند. با تمام قوا، از تبلیغات مجلات و روزنامهها و گویندگان و اینها گرفته تا هرجا که روشنفکری و روشن فکرنمایی بودند، بر ضد روحانیت بسیج شدند. کم کم آن صورت دومش را نشان داد. آن وجهه دومش را کم کم نشان داد. در زمان این شخص نالایق، که مملکت ما را به تباهی کشاند، به پیغمبر اکرم در روزنامه سبّ[9] کردند، در روزنامه به پیغمبر سبّ کردند و به مرئی و منظر این دولت بود و آن دولتمردان. مجلس درست کردند و در آنجا از پیروزی اسلام بر کفر انتقاد کردند. این روشنفکرها دستمالها را درآوردند و گریه کردند که اسلام بر شاه ایران، شاه آن وقت ایران غلبه کرده است.[10] شعراشان شعر گفتند، نویسندگانشان نوشتند، گویندگانشان گفتند. ما از اینکه انگلستان این قدر اصرار داشت بر اینکه این طایفه را از بین ببرد، میفهمیم که از این طایفه اینها رنج میبرند و باید اینها سرکوب بشوند.
مع الأسف، در آن وقت یک ارتشی درست کردند و یک ژاندارمری درست کردند و یک شهربانی درست کردند که تلخی اعمال آنها در ذائقه ملت ما بود و برای شما که الآن خدمتگزار هستید، زحمت ایجاد کرده. شما برادرهای عزیز که الآن خدمت میکنید به این کشور، مواجه هستید با یک اسمی که در زمان رضا خان و در زمان بعد از او، خصوصاً در زمان رضا خان، مردم یک ذائقه تلخی از همه این قوای مسلحه داشتند و دارند، و این اشکالی است که برای شما پیش آوردهاند که تا آمدید شماها این ذائقه تلخ را شیرین کنید، خیلی زحمت دارد. خیلی باید جانفشانی کنید. خیلی باید با مردم رفتار خوب بکنید. پادگانهای شما باید پایگاه اسلامی باشد و مستضعفین را همراهی کند و مستکبرین را اعتنا نکند. مدتی شما زحمت بکشید تا آن ذائقه تلخی که در ملت از این جمعیت، [هست، از بین برود] شما که آن وقت نبودید؛ گمان ندارم یکی از شما هم آن وقت بودید، لکن این اسم به طوری شد در آن وقت که وقتی گفته میشد، تلخ بود در ذائقه مردم. آن وقت خود همین مرد، خود همین رضا خان، در یک روزی که وارد شده بود در یک پادگان ژاندارمری، دستهایش را در جیبش گذاشته بود و معرفی کرده بود اینها را به اینکه اینها دزدند! در عین حال که سرکرده همه دزدها خودش بود، منتها دزدها یواشکی یک کُتی، یک شلواری، یک کاسه مسی از مردم میبردند و این علنی مازندران را با آن طول و عرض، از همه اشخاصی که دارای یک ملکی بودند گرفت و به اسم خودش ثبت کرد.
این طور معرفی میکرد از یک جمعیتی که اینها این طور هستند یا میخواست تعلیمشان بدهد که تکلیف این است.
در هر صورت، شما آقایان که از پرسنل ژاندارمری هستید و اینجا آمدهاید، مدتها باید زحمت بکشید تا اینکه اثبات بکنید که ژاندارمری این جور نبود. ژاندارمری وقتی که در خدمت طاغوت بود و میدید خود آن آدمی که در رأس واقع شده سرکرده دزدهاست، قهراً این اشخاص هم تبعیّت میکردند و به خیال خودشان النّاسُ عَلی دینِ مُلُوکِهِم[11] بودند. نه شما تنها، این شهربانی و پاسبانها که با مردم تماسشان در شهرها زیاد بود؛ اینها طوری معرفی شده بودند پیش مردم که اگر اسم اینها را میبردند یا شخص آنها را میدیدند، چندش به آنها رخ میداد. این طور با آنها مخالف بودند. شهربانی هم باید مدتها زحمت بکشد تا اینکه این مطلبی که در ذهن مردم منعکس بود، بیرون کند.
سایر قوای انتظامی هم این طور. اینها هم شرارتهایی کردند در این مملکت و سرکوبیهایی از خدمتگزاران این مملکت کردند که اسم آنها هم وقتی که میآمد، مردم از آنها متنفّر بودند. بنا بر این، شما آقایان که حالا در خدمت اسلام هستید، چه شما و چه قوای مسلّح دیگر مثل ارتش و مثل شهربانی، مدتها باید شما زحمت بکشید و خوش رفتاری بکنید و خدمت صادقانه بکنید تا اینکه از دل مردم این مطلب بیرون برود، با اینکه ما میدانیم که شما هیچ کدام آنجا نبودید آن وقت، هیچ یک از شما نبودید.
من یادم است، از اوّلی که رضا خان آمد به ایران یا آمد به تهران تا حالا من شاهد همه قضایا بودهام. این بنا داشت به اینکه این مملکت را با هر طوری که میتواند طوری بار بیاورد و بعد هم پسر خلفش آن هم طوری بار بیاورد این مملکت را که همه چیزهایی که اینها از ما میبرند، هر چه که از ذخایر ما آن وقت انگلستان و بعد هم امریکا ببرند، هیچ کس نباشد که کلمهای در مقابل آنها بگوید و اگر میگفت، سرکوبی میکردند و اگر مخالفت میشد، میکوبیدند اینها را. مخالفت از طرف روحانیون چند مرتبه شد، لکن هم با حیله و هم با قدرت آنها را کوبیدند. بعد هم که شما ملاحظه کردید که دانشگاه ما را به چه صورت درآوردند، دبیرستانهای ما را به چه صورت درآوردند. از همان دبستان شروع کردند آدم غربی درست کردن، آدم معتقد به غرب و مخالف با اسلام درست کردن. از همان بچه کوچولو شروع شد و همین طور تا اینکه یک قشر زیادی مخالف با همه چیز، با همه مآثر اسلام، با همه مآثر کشور، اینها تربیت میکردند. دانشگاهی بود که از تویش مثل نصیری[12] و شریف امامی[13] و امثال اینها بیرون میآمد؛ اینهایی که به تمام معنا وابسته به انگلستان و اخیراً به امریکا بودند. یک همچو مملکتی را اینها درست کردند، با امر انگلستان در زمان رضا خان، و با فرمان امریکا در زمان محمد رضا، که حالا که اینها رفتند، شما میبینید که همه چیز باید متحول بشود. البته متحول هم خیلی شد.
حالا در هر جا که شما بروید، محتاج به این است که از سر درست بشود. ادارات یک اداراتی است که به فرم همان ادارات زمان طاغوت است و باید تصفیه بشوند و متحول بشوند به یک ادارهای که به درد مردم بخورد.
قوای انتظامیه، قوای مسلّحه باید خودشان را در خدمت مردم قرار بدهند، آن طوری که عناوین خودشان اقتضا میکند. ژاندارمری، پاسبان و امثال ذلک، ارتش [و مانند] اینها باید این مملکت را حفظ بکنند. اینها برای حفاظت ملت و مملکت آمدهاند و برای پاسبانی از مملکت خودشان متشکّل شدهاند. باید اینها توجه به این معنا داشته باشند که همه این قوای مسلّحه باید در خدمت مردم باشند. بودجهای که اینها را اداره میکند از جیب مردم است. نباید از جیب مردم بودجهاش اداره بشود و به سر مردم تحمیل بکند و- عرض میکنم که- اذیت و آزار بکند، چنانچه در عصر این دو غیر انسان بود.
شما باید توجه به این معنا داشته باشید که باید خدمت به این کشور بکنید و خدمت به این ملت بکنید. اگر- خدای نخواسته- در یک پادگانی، یک نفر آدمی پیدا شد که خلاف رویّه اسلامی و انسانی کرد، باید رؤسا توجه کنند، جلویشان را بگیرند. مبادا یک وقتی باز همان مسائل سابق در پادگانهای ژاندارمری یا در مراکزی که سایر قوای مسلّحه هستند، یک همچو مسائلی که در سابق بود، باز تکرار بشود. باید با کمال دقت، کسانی که در رأس هستند اشخاص ناظر بفرستند، همه جا را تحت نظر بگیرند؛ برای اینکه اگر- خدای نخواسته- از چهار نفر یک امر خلاف قاعدهای، یک امری که در زمان سابق اتفاق میافتاد، بست و بند با خانها و کوبیدن مردم اتفاق میافتاد، اگر حالا در چهار جا اتفاق بیفتد، همهتان بدنام میشوید؛ برای اینکه مردم ذائقهشان تلخ است و اگر ببینند که در چهار جا یک فسادی ایجاد شده است و یکی از کارهای سابق انجام گرفته است، همه شما را مردم محکوم میکنند.
بنا بر این، همه شما موظفید که از آن چیزهایی که بر خلاف واقع است، هم خودتان را حفظ کنید و هم دیگران را. اگر کاری کردند، به سران ژاندارمری اطلاع بدهید که آنها جلوگیری بکنند تا این ذائقه تغییر بکند. البته بسیار تغییر کرده است؛ یعنی، بسیار جلو رفته است این تغییر. و لهذا، شما الآن وقتی که در جمعیتها میروید، مردم برای شما شعار میدهند. کی همچو مسائلی سابق بود؟ مردم پشت به آنها میکردند. اگر با زور هم میآوردندشان یک جایی که یک- فرض کنید که- اشخاصی بودند، آنها با زور بودند و [با] جمع همراه نبودند. در هر صورت، الآن ما و شما و همه ملت خدمتگزار به اسلام و خدمتگزار به کشور هستیم و باید همه مجتمعاً با دست واحد، همه یکدست خدمت به این کشور بکنیم تا اینکه ان شاء اللَّه این کشور به قدرت کامله الهی به پیش برود و شما سرافراز باشید و کشور ما سرافراز باشد.
نکتهای که میخواهم عرض بکنم و این اختصاص به شما ندارد، این یک امر عامی است نسبت به همه قوای مسلّحه اینکه این طور توهّم نشود که حالا ما آزاد هستیم و آزاد شدیم و آن زد و بند و زد و خوردهایی که پیشتر بود، نیست و آن کتکها و حبسها نیست و آن اعدامها نیست، حالا باید انضباط هم نداشته باشیم. اگر یک قوای مسلّحهای بیانضباط باشد، یعنی، چنانچه فرمانده حکم کرد، اجرا نکند، اگر آن طبقه بالایی، که صاحبمنصبند، یک امری را گفتند، اینها اجرا نکنند، اگر این طور باشد، انسجام از بین میرود. آن وقت- خدای نخواسته- اگر یک امری پیش بیاید، نمیتوانید شما مقابله کنید. شما قوای مسلّحه، از ژاندارمری گرفته تا ارتش تا شهربانی تا پاسدارها، همه چنانچه منظّم نباشید و سلسله مراتب ملاحظه نشود، این اسباب این میشود که افرادی باشند یک یک. ژاندارمری وقتی میتواند خدمت بکند، ارتش وقتی میتواند خدمت بکند که اجتماع تو کار باشد. یک یک افراد که کار ازشان نمیآید. این «یک یک» ها وقتی متصل به هم شدند و یک نظمی داشت، میتوانند کار انجام بدهند. اما اگر یک یک، یکیهایی باشند که با هم منسجم نیستند یا نظم ندارند، اینها علاوه بر اینکه کاری ازشان نمیآید، اخلال هم میکنند.
باید توجه داشته باشید که امروز شما خدمتگزار اسلام هستید و باید برای خدا کار بکنید. امر خداست که باید این مسائل را با دقت ملاحظه کنید و نظم را حفظ کنید و سلسله مراتب را حفظ بکنید. این یک مطلبی است که مربوط به شما تنها نیست و مربوط به همه قوای مسلّحه است. چنانچه توجه به اینکه مبادا یکی خلاف بکند، آن هم اختصاص به شما ندارد؛ همه قوای مسلحه باید در این معنا باشند. امر به معروف و نهی از منکر بر همه ملت واجب است. اگر یک خلاف یکی کرد باید نهیش بکنید، باید بازدارید او را از این کار. اگر یک آدمی در یک پادگانی یک عملی کرد که بر خلاف وظیفه بود، باید اطلاع بدهید تا اینکه این را جلویش را بگیرند.
باز این مطلب را باید به ملت عرض بکنم که سرباز بودن برای ملت، امروز جزء وظایف است. نگذارد ملت که این پادگانها در ارتش تهی بشود. سرباز حالا «سربازِ وظیفه» است. در زمان سابق، سرباز اجباری بود؛ به اجبار میبردند، اسمش را وظیفه میگذاشتند. اما الآن این اجبار در کار نیست، الآن یک امر الهی است. دفاع از مملکت اسلامی، دفاع از نوامیس مسلمین از واجبات شرعیه الهیهای است که بر همه ما واجب است و این موقوف بر این است که نظامیها، هم منظم و منسجم باشند و هم مراتب را حفظ بکنند و هم اشخاصی که میتوانند در نظام وارد بشوند، خودشان را معرفی کنند و این پادگانها را پر کنند از جمعیتها. از قراری که بعضی از رؤسای ارتش گفتهاند، گفتند که الآن پادگانهای ما پر نیست؛ برای اینکه نظام وظیفه را خیلی به آن عمل نمیکنند. لازم نیست که نظام وظیفه را با الزام بیایند شما را ببرند. شما میخواهید یک مملکتی را حفظ بکنید. ملت میخواهد که در مقابل این قدرتهایی که همه با هم منسجم شدند و اطراف کشور ما هستند، ملت میخواهد که جلوی اینها را بگیرد. این تا اینکه نظام، نظام صحیح نباشد و منسجم نباشد و پادگانها پر از جمعیت نباشد و مملکت یک نظام بزرگ نداشته باشد و ان شاء اللَّه، یک نظام بیست میلیونی شما داشته باشید تا بتوانید از این توطئهها که الآن برای مملکت ما در کار است جلوگیری بکنید [عملی نیست]. خداوند ان شاء اللَّه تعالی، حامی شما باشد و حامی این مملکت. و ان شاء اللَّه، شما پیروز باشید و با پیروزی، اسلام را به پیروزی برسانید. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.» (صحیفه امام، ج13، ص: 176 ـ 183)
ـ پیام تشکر به رئیس جمهور آلمان شرقی؛ تسلیت شهادت آقایان رجایی و باهنر (1360)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
جناب آقای اریک هونکر، دبیرکل حزب سوسیالیست و رئیس شورای دولتی جمهوری آلمان
تلگراف تسلیت آن جناب را در مورد شهادت رئیس جمهور محبوب و نخست وزیر عزیز کشورمان دریافت داشتم. از اظهار محبت و همدردی شما متشکرم. از خدای تعالی نابودی و رسوایی توطئه گران علیه مستضعفان جهان را مسألت دارم. و امیدوارم این حادثه ناگوار و نظایر آن که هر روزه به دست عمال امریکای جهانخوار در گوشه و کنار مملکت ما اتفاق میافتد و افراد بیگناه بسیاری قربانی این توطئههای ضد انسانی میشوند، زبان گویایی برای مظلومیت ما در این گوشه از جهان باشد، و پاسخ دندانشکنی به اتهامات بسیاری که به ما میزنند و بیشرمانه نسبت خرید اسلحه از رژیم اشغالگر اسرائیل را به ما میدهند، باشد. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» 0صحیفه امام، ج15، ص: 151)
ـ نامه تشکر به آقای مرعشی نجفی؛ تسلیت شهادت آقایان رجایی و باهنر (1360)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
حضرت مستطاب آیت اللَّه آقای حاج سید شهاب الدین نجفی مرعشی- دامت برکاته
تلگراف تسلیت حضرت عالی در مورد شهادت رئیس جمهور محبوب و نخست وزیر عزیز واصل و موجب تشکر گردید.
ملت ایران با این شهادتها منسجمتر میگردند، ولی این ضایعات وظیفه حوزههای علمیه را در قبال مسئولیتشان روشنتر میگرداند. از خداوند تعالی سلامت و توفیق آن جناب را خواستارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج15، ص: 152)
ـ سخنرانی در جمع فقها و حقوقدانان شورای نگهبان؛ حدود وظایف شورای نگهبان (1363)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
من تذکراتی دارم که باید به شما آقایان عرض کنم. ما باید آینده را در نظر بگیریم و این گونه فکر نکنیم که وضع فعلیمان بگذرد، آینده هر چه باشد، باشد. ما مکلفیم تا علاوه بر اینکه وضع فعلی را حفظ کنیم، نگهبان آینده نظام و اسلام باشیم. ما باید پایه گذار خوب آینده باشیم. از موضوعاتی که باید در فکر آیندهاش باشیم، وضع روحانیت است، وضع درسی روحانیت است. در مورد وضع درسی آنچه پرسیدم، گفتهاند خوب است. البته خوب داریم تا خوب، یک موقعی خوب است که صاحب جواهر و شیخ مرتضی تربیت میشود، و یک موقعی خوب است که ماها به وجود میآییم، بین این دو خیلی فاصله است. برای اینکه افرادی مثل صاحب جواهر تربیت شود باید دسته بسیاری مُمَحَّض بر تحصیل شوند، خود را مهیا کنند تا فقه را به صورت قدیم تحصیل نمایند.
مسأله دیگر، مسأله تشریفات حوزههای روحانیت است که دارد زیاد میشود. وقتی تشریفات زیاد شد، محتوا کنار میرود. وقتی ساختمانها و ماشینها و دم و دستگاهها زیاد شود، موجب میشود بنیه فقهی اسلام صدمه ببیند، یعنی با این بساطها نمیشود شیخ مرتضی و صاحب جواهر تحویل جامعه داد. این موجب نگرانی است و واقعاً نمیدانم با این وضع چه کنم. این تشریفات اسباب آن میشود که روحانیت شکست بخورد. زندگی صاحب جواهر را با زندگی روحانیون امروز که بسنجیم، خوب میفهمیم که چه ضربهای به دست خودمان به خودمان میزنیم. یک قصه هم قصه بعضی ائمه جمعه و بعضی از علمای بلاد است که با دخالتهای بیمورد خود در امور دولت، اسباب این میشوند که مردم از آنها کنار گیرند. اگر مردم از روحانیون کنار گیرند، موجب میشود که روحانیون شکست بخورند، و اگر روحانیون شکست بخورند، جمهوری اسلامی شکست میخورد. این مطلب را بارها گفتهام که روحانیون باید وضعی ارشادی داشته باشند، نه اینکه بخواهند حکومت کنند. کاری نباید بکنیم که مردم بگویند اینها دستشان به جایی نمیرسید، حالا که رسید دیدید این طور شدند. استبداد دینی خود تهمتی است که از کنارش نباید گذشت. رادیوها مرتب از آن سخن میگویند و ما را به خودکامگی متهم میکنند. روحانیون نباید کاری کنند که شاهد دست دشمن بدهند. دخالت ما باید نهی از منکر و امر به معروف باشد، و الّا به استاندار بگوییم تو باید این کار را بکنی، و الّا بگوییم از اینجا برو، این اولًا تضعیف دولت است و از آن گذشته موجب میشود که مردم از روحانیون متنفر شوند. این موضوعات را باید کاملًا در نظر داشته باشیم.
اما مسئله شما. من با نهاد شورای نگهبان صد در صد موافقم و عقیدهام هست که باید قوی و همیشگی باشد، ولی حفظ شورا مقداری به دست خود شماست. برخورد شما باید به صورتی باشد که در آینده هم به این شورا صدمه نخورد. شما نباید فقط به فکر حالا باشید و بگویید آینده هر چه شد، باشد. شیاطین بتدریج کار میکنند. امریکا برای پنجاه سال آینده خود نقشه دارد. شما باید طوری فکر کنید که این شورا برای همیشه محفوظ بماند. رفتار شما باید به صورتی باشد که انتزاع نشود که شما در مقابل مجلس و دولت ایستادهاید. اینکه شما یکی و مجلس یکی، شما یکی و دولت یکی، ضرر میزند.
شما روی مواضع اسلام قاطع بایستید، ولی به صورتی نباشد که انتزاع شود شما در همه جا دخالت میکنید. صحبتهای شما باید به صورتی باشد که همه فکر کنند در محدوده قانونی خودتان عمل میکنید، نه یک قدم زیاد و نه یک قدم کم. در همان محل قانونی وقوف کنید، نه یک کلمه این طرف و نه یک کلمه آن طرف. گاهی ملاحظه میکنید که مصالح اسلامی اقتضا میکند که به عناوین ثانوی عمل کنید. به آن عمل کنید گاهی میبینید که باید نخست وزیر در کاری دخالت کند که اگر دخالت نکند به ضرر اسلام است، به او اجازه دهید عمل کند. ضرورت اقتضا میکند که نخست وزیر فلان کار را انجام دهد که از کس دیگری بر نمیآید. شما باید سعی کنید که نگویند میخواهید در تمام کارها دخالت کنید، حتی در مسائل اجرایی. البته خود این مسائل را میدانید و عمل میکنید، ولی من تذکر میدهم. شما باید توجه داشته باشید که اگر مباحثات به مناقشات تبدیل شود و جلوی یکدیگر بایستید، اسباب این میشود که شورای نگهبان تضعیف شود و در آتیه از بین برود. و آن کسانی که علمایی را که قبلًا کار شورای نگهبان را میکردند، کنار گذاشتند، به این خاطر بود، که کم کم آنها را مخالف خود احساس کردند و کنار گذاشتند و بتدریج این شیطنت صورت گرفت. پس همه ما باید بیدار باشیم.
مسأله دیگر رفتار نهادها با مردم است. باید حرکت ما به صورتی باشد که مردم بفهمند که اسلام برای درست کردن زندگانی دنیا و آخرت آمده ما است تا ملت احساس آرامش کند. اینکه آمده است: «الاسْلامُ یَجُبُّ ما قَبْلَهُ»[14] این یک امر سیاسی است. اسلام دیده است اگر بخواهد با کسانی که تازه مسلمان شدهاند سختگیری کند، هیچ کس به اسلام رو نمیآورد. «جُبّ ما قَبل» کرده است و از آنچه در قبل کردهاند گذشته است. در جایی دیدم کمیته صنفی گفته است تمام اصنافی که از چند سال قبل از انقلاب گرانفروشی کردهاند باید بیایند و مجازات شوند. این بر خلاف اسلام و رضای خداست. ما باید این قدر سخت نگیریم و به فکر مردم باشیم. مردم ما خیلی زحمت کشیدهاند. مردم عادی غیر از طبقه مرفه هستند. مردم عادی ما اسلام را پیاده کردهاند و تمام زحمات حکومت را متحمل میشوند. پس ما باید بسیار به فکر مردم باشیم و بر آنان سخت نگیریم که از صحنه خارج شوند. البته فاسدین را رها نکنیم، اما اینکه این فرد با کی عکس انداخته است یا اسمش در کجاست و یا به استقبال چه کسی رفته است، نباید به این سببها برای مردم ناراحتی درست کرد. در قرآن هم کارها بتدریج انجام گرفته است. ما چهل و چند میلیون هستیم که اگر با هم باشیم، مطمئناً نه شوروی و نه امریکا هیچ کاری نمیتوانند بکنند. پس باید مردم را حفظ کرد. مجلس، دولت، شورای نگهبان و بقیه باید دست در دست یکدیگر بگذاریم تا ایران و این جمهوری را حفظ کنیم.
و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج19، ص: 42 ـ 45)
ـ حکم به سپاه پاسداران؛ استفاده از بعضی امکانات ارتش (1365)
[فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، آقای محسن رضایی، طی نامهای به تاریخ 6/ 6/ 1365 ضمن ارائه گزارشی از وضعیت امکانات (چرخبال) در اختیار ارتش، درخواست نموده است در صدی از این امکانات به صورت سالم و تعمیری تحویل سپاه شود. در قسمتی از این درخواست آمده است:
«ما در جبهه بشدت برای حمل مجروحین عملیات جنگی و نقل و انتقال مسئولین و فرماندهان، به هلیکوپتر نیازمندیم که در عملیاتها غالباً در اختیار میگرفتهایم، اما همواره یا با تأخیر و یا در نهایت تعداد مورد نیاز داده نمیشود؛ ضمن اینکه بعضاً از نظر مدیریتی نیز با اشکال مواجه میشویم».
امام خمینی در پاسخ گزارش مذکور چنین مرقوم فرمودهاند:].
بسمه تعالی
موافقت میشود. جناب حجت الاسلام آقای خامنهای اقدام نمایند.
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج20، ص: 132)
[1] - آقای سید مرتضی پسندیده.
[2] - آقای علی خلخالی، فرزند آقای نصر اللّه خلخالی.
[6] - یادداشت فوق که امام خمینی آن را برای یادآوری موضوع جهت پیگیری بعدی با دستخط خویش نوشتهاند و مربوط به اوائل پیروزی انقلاب( ظاهراً در زمان بررسی مواد قانون اساسی نوشته شده است) میباشد.
[7] - منظور آن است که در صورت وجود سِمَت نخستوزیری، طبعاً سمت ریاست جمهوری تشریفاتی خواهد بود
[8] - آخرین پادشاه سلسله قاجاریه.
[9] - دشنام دادن، لعن و نفرین
[10] - حمله اعراب و لشکر مسلمین به ایران و شکست سپاه ساسانی از لشکر اسلام.
[11] -« مردم بر آیین پادشاهان خویش هستند.» این جملهای است که به عنوان ضرب المثل به کار برده میشود و در ردیف روایات و احادیث به شمار نمیآید.
[12] - نعمت اللَّه نصیری، رئیس ساواک در رژیم شاه
[13] - جعفر شریف امامی، رئیس مجلس سنا، که در اوج انقلاب، پس از جمشید آموزگار به نخستوزیری رسید.
[14] - اسلام ما قبل خودش را میپوشاند( و نادیده میگیرد).