امروز با امام: هشتم شهریور
ـ تلگراف به آقای سید علی قاضی تبریزی؛ بستری شدن آقای قاضی طباطبایی (1343)
«حضرت حجت الاسلام و المسلمین آقای قاضی تبریزی- دامت برکاته
تهران- بیمارستان مهر
از تجدید بیعدالتی متأثر. اصلاح امور مسلمین را از خداوند تعالی خواستار و رفع نقاهت جنابعالی را خواهانم. خمینی.» (صحیفه امام، ج1، ص: 369)
ـ نامه به مؤمنین قریه «قول خویش»؛ ضرورت خودداری از اختلافات (1349)
«بسمه تعالی
خدمت آقایان مؤمنین و مو سفیدان و صاحب رسوخان[1] قریه «قول خویش»
ایّدهم اللَّه تعالی
مرقوم آقایان واصل شد و از مضمونش مطلع شدم. این جانب از اوضاع افغانستان بیخبر بودم، و پس از فوت مرحوم آیت اللَّه حکیم- قدس سره- به معرفی بعضی موثقین از جمعی از طلاب افغانستان و به وسیله این آقایان، در مناطقی وکالت صادر شده است؛ و چون به حَسَب بعض نوشتهها که میرسد، هر منطقه باید وکیل علی حده داشته باشد و اگر در یک منطقه دو نفر باشد موجب اختلاف میشود، تکلیف نیست که در منطقهای که شخصی تعیین شده، باز وکالت به دیگری بدهم. و اگر قبلًا چنین امری شده، از بیاطلاعی بوده است. مناطقی که مرقوم شده است به جناب آقای مصباح[2] داده شود قبلًا به بعض اشخاص دادهام و صلاح نیست تکرار شود. خوب است آقایان ریش سفیدان محل و محترمین منطقه رفع اختلاف را بنمایند. و از نوشته آقایان استفاده میشود که خود جناب آقای مصباح هم متوجه بودهاند که تکرار صلاح نیست. امید است خداوند تعالی به همه توفیق عنایت فرماید، و آقایان دوستانه مشغول به عمل به وظیفه باشند. و السلام علیکم. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج2، ص: 292)
ـ فرمان به ابوالحسن بنی صدر؛ شکستن محاصره گردان ارتش در کردستان (1358)[3]
[تلفن از آقای بنی صدر: «یک گردان (تقریباً سیصد نفر) از ارتش ایران، اکنون در یک گردنه کردستان در محاصرهاند، و تا به حال 65 نفر زخمی شدهاند. دو راه وجود دارد: یا باید بمب ناپالم بزنیم- که تقریباً عواقب تبلیغاتی سوئی دارد- و یا اینکه در محاصره باشند- و احتمال از بین رفتن همه این گردان وجود دارد- تکلیف چیست؟ ...- انصاری].
بسمه تعالی
باید این محاصرهشدگان را نجات داد؛ هر عواقبی دارد مانع ندارد.» (صحیفه امام، ج9، ص: 367)
ـ حکم رسیدگی به وضع کمیته های لرستان به آقای محمدحسین کاشانی (1358)
«بسمه تعالی
جناب مستطاب حجت الاسلام آقای حاج سید محمد حسین کاشانی- دامت افاضاته
پیرو تقاضایی که جهت اعزام جنابعالی به منطقه لرستان شده بود، مقتضی است جنابعالی مسافرتی بدان منطقه نموده و از نزدیک به وضع کمیتهها رسیدگی نموده و با مشورت و همکاری علمای اعلام و معتمدین محل- ایّدهم اللَّه تعالی- در رفع مشکلات و کمبودها و جلوگیری از توطئهها بکوشید و سعی کافی در حفظ وحدت و پرهیز از اختلاف و تفرقه مبذول دارید. از خدای تعالی ادامه توفیقات همگان را در راه خدمت به اسلام و مسلمین و پیروزی کامل بر دشمنان خواستارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج9، ص: 368)
ـ سخنرانی در جمع اقشار مختلف مردم؛ لزوم هوشیاری (1358)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
رحمت خداوند بر غضب او سبقت دارد؛ یَا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ[4]
مفتاح کلام خدا با اسم «رحمان» و «رحیم» آغاز شده است، به اسم رحمان و رحیم، و در تکرار رحمان و رحیم، قرآن آغاز شده است. خداوند به همه بندگان خودش رحمت دارد. و همین رحمت، موجب ایجاد بندگان و فراهم کردن اسباب رفاه و بندگی آنها است. و همین رحمت، موجب فرستادن انبیای بزرگ است. رحمت خدا اقتضا دارد که بندگان خدا را هم در دنیا و هم در آخرت به سعادت برساند. تمام اسباب سعادت را- مادی و معنوی- فراهم فرموده است. بندگان خدا با اسم «رحمان» و با اسم «رحیم» موجود شدند، و ادامه حیات در دنیا و آخرت میدهند و در عین حال که رحمت حق تعالی سبقت دارد بر غضب، لکن اگر چنانچه اقتضا بکند و مردم قدر رحمت حق تعالی را نداشته باشند و تخلف از فرمان حق تعالی بکنند و موجب فتنه و فساد بشوند، باب رحمت نیم بسته شود و باب غضب باز شود. پیغمبر اکرم- صلی اللَّه علیه و آله و سلّم- نبی رحمت بود و با مردم به رحمت رفتار میفرمود. و همان رحمت بود که مردم را هدایت میکرد و برای مردم غصه میخورد. برای اشخاصی که در ضلالت بودهاند، به واسطه رحمتی که داشت متأثر بود ولی وقتی که ریشههایی را میدید که اینها مشغول فساد هستند و ممکن است که فساد آنها به فساد امّت منتهی بشود و اینها غدههای سرطانی بودند که ممکن بود جامعه را فاسد کنند، در عین حالی که نبی رحمت بود، باب غضب را باز میکرد. یهود بَنی قُرَیْظه، همان کاسبهایی که الآن هم دنباله آنها صهیونیستها هستند و فاسد، بعد از آنکه ملاحظه فرمود اینها فاسد هستند و موجب فساد میشوند، امر فرمود تمام آنها را گردن زدند؛ این ماده سرطانی را از بین برداشتند. امیر المؤمنین- سلام اللَّه علیه- با آن همه عطوفت، با آن همه رحمت، وقتی که ملاحظه فرمود خوارج مردمی هستند که فاسد و مُفْسِد هستند، شمشیر کشید و تمام آنها را، الّا بعضی که فرار کردند، از دم شمشیر گذراند. در وقت رحمت، رحمت؛ و اگر کسانی لایق رحمت نباشند، انتقام و غضب.
ما بعد از آنکه پیروزی برای ملتمان حاصل شد و خیانتکاران [و] جنایتکاران را از صحنه بیرون کردیم و ملت بیرون کرد، باب رحمت را به روی ملت و به روی همه قشرها به دو مِصراع[5] باز کردیم. با رحمت عمل شد، آزاد شدند؛ مرزها آزاد؛ قلمها آزاد؛ فعالیتهای سیاسی آزاد؛ تمام آزاد و با رحمت با همه عمل شد. در هیچ انقلابی مثل انقلاب ما رحمت نداشت. و هیچ انقلابی مثل انقلاب ما با مردم و با خیانتکاران رفتار نکرد، همه را آزاد گذاشتیم. دولت ما با همه به طور رحمت رفتار کرد. قلمها را آزاد گذاشتند؛ مطبوعات را آزاد گذاشتند؛ احزاب را آزاد گذاشتند؛ گروهها را آزاد گذاشتند. باب رحمت به مِصراعَیْه[6] به روی ملت باز، همان رحمتی که دنباله رحمت اسلام است؛ دنباله رحمت رسول خداست. لکن خیانتکاران، جرثومههای فساد و غدّههای سرطانی، به اخلالگری برخاستند؛ به فتنهگری برخاستند. ملتی که با خون خودش عدل و اسلام را میخواست در مملکت پیاده کند و به طور رحمت با همه رفتار کند، قدر این رحمت را ندانستند و مشغول توطئه شدند. اگر ادامه پیدا کند توطئه، باب رحمت بسته میشود، یا نیم بسته میشود و باب غضب- غضب الهی، انتقام اللَّه- باز میشود. کاری نکنند که باب رحمت بسته شود. توطئهها را کنار بگذارند. قلمهای مسموم را کنار بگذارند. فعالیتهای غیر اسلامی را کنار بگذارند. همین فتح باب رحمت بود و همین مدارا و ملایمت بود که فاجعه کردستان را به بار آورد. از فرصت و از رحمت استفاده کردند و سوء استفاده کردند؛ از آزادی- که رحمت خداست- سوء استفاده کردند.
فاسدهایی که با خارج پیوند دارند، خائن به مملکت هستند، میخواهند کردستان را به کمونیستی بکشند. میخواهند اسلام را در کردستان محو کنند. الآن هم مشغول تبلیغات سوء هستند. الآن هم قلمهای خارج و داخل به کار افتاده است و تبلیغات سوء میکنند. از آن طرف میگویند ما میخواهیم ملت کُرد را حفظ کنیم؛ از آن طرف میگویند که دولت میخواهد کردها را سرکوب کند! مسأله کُرد مطرح نیست، مسأله کمونیست مطرح است. کُرد مُسْلم است، ملت کُردِ ما مُسْلم است؛ متعهد به اسلام است. مُسْلم با مُسْلم جنگ ندارد. اینها میخواهند مملکت ما را، کردستان ما را، به ضلالت بکشند؛ به کمونیستی بکشند.
ملت کُرد باید بیدار شود. علمای کردستان توجه داشته باشند این جرثومههای فساد را معرفی کنند. ملت کردستان توجه داشته باشد که اینها به اسلام عقیده ندارند. اینها اسلام را مُنافی با منافع خودشان میدانند. اینها اسلام را مخالف با اربابهای خودشان میدانند. اینها نمیخواهند کردستان را آباد کنند، اینها میخواهند خرابی کنند تا کردستان را به ضلالت بکشانند؛ از اسلام خارج کنند. کردستانیها جوانهای خودتان را دریابید! علمای معظّم کردستان! مردم کردستان را دریابید! مجال به این ریشههای فاسد ندهید. مردم شجاع کردستان! کردستان را دریابید؛ اسلام را دریابید. ای ریشههای فاسد! شما نمیتوانید کاری انجام بدهید؛ از صحنه بیرون بروید! ما شما را مدفون میکنیم. شما قابل هدایت نبودید. آنهایی که جوانهای ما را اغفال کردند، آنهایی که با اسم دمکراسی با اسم دمکرات میخواهند مملکت ما را به فساد و تباه بکشند، اینها باید سرکوب شوند. ملت ما آنها را سرکوب خواهد کرد. کاری نکنید که باب غضب باز شود، و باب رحمت بسته شود.
ارتش، ژاندارمری، پاسداران ملزماند که با هم تفاهم داشته باشند؛ هماهنگ باشند. اگر هماهنگ نبودند، تأدیب میشوند؛ مجرماند. رؤسای ارتش موظفاند که اسباب جنگ برادرهای ما را، برادرهای پاسدار ما را فراهم کنند. تَعلُّل[7] نکنند؛ آنها را مجهز کنند. باید با فوریت این ریشههای فساد را بِکَنَند. مهلت به این ریشههای فساد ندهند. سران اینها قابل هدایت نیستند. اینها از یهود بنی قُرَیْظَه بدترند! و اینها باید اعدام شوند.
تمام کردستان، به استثنای این چند عددی که سران آنها هستند، در امان هستند. باب رحمت خدا بر روی آنها باز است؛ برادر ما هستند. نظر ما به برادران کردستانی از دیگر برادران بیشتر است. رفاه برای آنها حاصل میشود. حوایج آنها، چیزهایی که آنها میخواهند و مسموع است، به آنها داده میشود. تبلیغات سوء را توجه نکنید. اسلام به شما محبت دارد. رحمت اسلام به روی شما باز است، باب رحمت اسلام به روی شما باز است. این سران خائن را بگیرید و تحویل بدهید، برادران کُرد، اسلحهها را کنار بگذارید، به آغوش اسلام درآیید و با برادران ارتشیتان کمک کنید و این ریشههای فساد را از بیخ و بُن درآورید. اسلام برای شما پناه است، اسلام صلاح شما را میخواهد. اینها که خرمنهای شما را آتش میزنند، اینها که جوانان شما را به کشتن میدهند، اینها جوانانی را که برای کمک به کشاورزان رفتند، برای پاکسازی رفتند، برای کمک رفتند، اعدام میکنند؛ اینها انسان نیستند، اینها خوی حیوانی دارند، از خوی حیوانی هم بدتر! اینها میخواهند کردستان را به تباهی بکشند.
خداوند شماها را از شرِّ این مفسده جوها نجات بدهد. خداوند کردستان را از شرّ این جرثومههای فساد نجات بدهد. و ما به اذن خدا و ما به امر خدا با آنها با شدت رفتار میکنیم. و آنها را به همین زودی سرکوبی میکنیم رحمت بر تمام قشرهای کردستانی برادر ما؛ و غضب و لعنت بر سران مفسده جوی مُفْسِد آن سامان.
از خدای تبارک و تعالی سلامت همه مؤمنین و سعادت همه مؤمنین را خواستارم. و خداوند تعالی به همه آنها رحمت کند و مُفْسِدین را براندازد.
و السلام علیکم و رحمة اللَّه. (صحیفه امام، ج9، ص: 369 ـ 373)
ـ نامه به آقای محمدرضا مهدوی کنی؛ ترجیح عضویت در شورای نگهبان (1359)
[بسم اللَّه الرحمن الرحیم. محضر اقدس حضرت آیت اللَّه العظمی امام خمینی- دامت برکاته
چنانکه خاطر شریف مستحضر است در کابینه جدید، مسئولیت وزارت کشور به این جانب پیشنهاد شده است، با توجه به اینکه به امر حضرت عالی قبلًا به عضویت فقهای شورای نگهبان قانون اساسی منصوب و مشغول به کار شدهام، و نیز با توجه به اینکه جمع میان این دو مسئولیت خطیر عملًا امکانپذیر نیست.
استدعا دارم اوامر شریف و راهنماییهای لازم را در این مورد صادر فرمایید. ادام اللَّه ظلکم العالی.
8/ 6/ 59 محمد رضا مهدوی کنی].
بسمه تعالی
من بهتر میدانم جنابعالی در شورای نگهبان باشید؛ مگر اینکه برای وزارت کشور کسی که شرایط را دارا باشد پیدا نکنید. ان شاء اللَّه تعالی موفق باشید.
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج13، ص: 170)
ـ اجازه نامه به آقای مجید انصاری در مورد ساخت مسجد از محل وجوهات (1361)
[بسم اللَّه الرحمن الرحیم. محضر مقدس رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، حضرت امام خمینی- دام عمره
با سلام به محضر مبارک حضرت بقیة اللَّه الاعظم امام زمان- ارواحنا له الفداء- و به حضور آن امام بزرگوار و تمامی رزمندگان اسلام، محترماً به عرض میرساند که روستای «خانوک» از توابع زرند کرمان با جمعیتی حدود چهار هزار نفر که بحمد اللَّه همگی حزب اللهی و در خط انقلاب هستند و تا کنون حدود 23 شهید و تعدادی مجروح و اسیر داشته، فاقد مسجد وسیع و آبرومند میباشد و برای اجتماعات دچار مضیقه میشوند. برای ساختن مسجد حدود یک و نیم تا دو میلیون تومان خرج دارد.
مستدعی است اجازه فرمایید مبلغ سیصد هزار تومان از وجوهات مصرف گردد. و السلام. با کمال تشکر و التماس دعای مخصوص.
مجید انصاری- نماینده زرند کرمان- 8/ 6/ 61].
بسمه تعالی
چنانچه از طریق دیگری انجام این کار مقدور نیست، مجازند مبلغ مزبور را مصرف کنند. ان شاء اللَّه موفق باشند. روح اللَّه الموسوی.» (صحیفه امام، ج16، ص: 456)
صحیفه امام، ج16، ص: 457
ـ نامه به آیت الله سید محمدرضا گلپایگانی؛ احوالپرسی (1361)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
حضرت آیت اللَّه آقای گلپایگانی- دامت برکاته- قم
تلگراف شریف که حاوی بشارت سلامت وجود مبارک بود، موجب تسلی خاطر گردید. خداوند متعال را شکرگزارم که سلامت را به جنابعالی اهدا فرمود تا ملت شریف از برکات وجود محترم برخوردار باشند. امید است از ادعیه خالصه آن حضرت، این جانب و جمهوری اسلامی و متصدیان آن بهرهمند گردیم.
صحت کامل جنابعالی را از خداوند متعال خواستارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج16، ص: 456)
ـ نامه به آقای خامنه ای؛ ترمیم ستاد انقلاب فرهنگی (1362)
[بسم اللَّه الرحمن الرحیم. محضر مبارک رهبر عظیم انقلاب حضرت مستطاب آیت اللَّه العظمی امام خمینی- مدّ ظله العالی
با نزدیک شدن زمان بازگشائی دانشگاهها و با توجه به اهتمامی که آن حضرت همواره نسبت به دانشگاه و دانشگاهیان ابراز فرمودهاید لزوم تحرک مضاعف برای آمادگی هر چه بیشتر دانشگاه جهت پذیرش دانشجویان احساس میشود، با تقدیر و احترام نسبت به کلیه تلاشهائی که از سوی اعضای محترم ستاد انقلاب فرهنگی و همه استادان و محققان و دانشجویان دستاندرکار امور دانشگاهی مخلصانه مبذول گردیده است، ترمیم و تکمیل ستاد انقلاب فرهنگی استدعا و ترکیب جدید آن به ترتیب زیر پیشنهاد میگردد:
1- نخست وزیر محترم. 2- وزیر فرهنگ و آموزش عالی. 3- وزیر ارشاد اسلامی. 4- آقای دکتر شریعتمداری. 5- آقای دکتر احمدی. 6- آقای دکتر سروش. 7- آقای دکتر معین. 8 و 9- دو نفر دانشجو به انتخاب جهاد دانشگاهی. امیدوار است با توجه ویژه امام بزرگوار بازگشائی دانشگاه با حرکتی اسلامی و با توفیقی الهی قرین باشد.
سید علی خامنهای- رئیس جمهوری اسلامی ایران].
بسمه تعالی
با تشکر از زحمات اعضای محترم ستاد انقلاب فرهنگی و تمام کسانی که برای اسلامی و انسانی نمودن دروس و محیط دانشگاهها زحمت کشیدهاند، امید است با ترمیم ستاد محترم و کوشش دانشجویان عزیز و متعهد و هماهنگی اساتید محترم و تلاش تمامی دستاندرکاران مؤمن و پشتیبانی ملت معظّم، این پایگاه اسلامی- ملی، که سرنوشت کشور در آتیه دور و نزدیک به آن پیوستگی دارد، با استقلال و شایستگی به خدمت خود ادامه دهد. و امروز که کشور از استقلال شایسته برخوردار است و قید و بند غرب و شرق و غربزدگان و شرقزدگان از کشور و دانشگاه گسسته شده است، جوانان عزیز دانشگاهی هر چه بیشتر در کسب علوم و فنون در اعتلای کشور معظم خود کوشش نمایند؛ و از نفوذ عناصر منحرف و وابسته به چپ و راست قاطعانه جلوگیری کنند، و نگذارند محیط مقدس دانشگاه آلوده به اغراض منحرفان و وابستگان به اجانب گردد. و اگر انحراف و گرایشی به شرق و غرب خدای نخواسته از اساتید یا دانشجویان مشاهده کردند، به ستاد فرهنگی اطلاع دهند، و در رفع آن با ستاد همراهی لازم را بنمایند.
از خداوند تعالی توفیق همگان را برای ادامه استقلال و اعتلای میهن اسلامی خواستار است.[8] روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج18، ص: 83 ـ 84)
ـ پیام تشکر به رئیس دولت امارات؛ تبریک حلول سال جدید قمری (1365)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
24 ذی حجه 1406
حضرت آقای شیخ زائد بن سلطان آل نهیان، رئیس دولت امارات عربی متحده
تلگراف تبریک آن حضرت به مناسبت حلول سال جدید واصل و موجب تشکر گردید. امید است مسلمانان جهان در این سال نو با الهامگیری از احکام مقدسه قرآن و اسلام و در سایه اتحاد و اتفاق، سلطه دشمنان اسلام، و بخصوص امریکای جهانخوار را از کشورهای اسلامی کوتاه کرده و استقلال و عظمت واقعی خود را بازیابند. و السلام علیکم.
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج20، ص: 123)
ـ سخنرانی در جمع اعضای هیأت دولت به مناسبت «هفته دولت» (1365)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
لازم است که در این روزی که فاجعه نخستوزیری رخ داد یک یا چند کلمهای یادی از این دو نفر شهید بزرگوار و همین طور آقای عراقی[9] که من سابقه طولانی با ایشان داشتم، بشود. من از خصوصیاتی که در این آقایان بود، آقای رجایی، آقای باهنر، آقای عراقی، آنی که به نظرم خیلی بزرگ است، این است که آقای رجایی یک نفر آدمی بود که دستفروشی [میکرد] در بازار از قراری که گفتند. من در مطالعاتی که در ایشان کردم به نظرم آمد که از حال دستفروشیاش تا حال ریاست جمهوری، در روح او تأثیری حاصل نشد. چه بسا اشخاصی هستند که اگر کدخدای ده بشوند، تغییر میکنند به واسطه ضعفی که در نفسشان هست، تحت تأثیر آن مقامی که پیدا میکنند واقع میشوند، و اشخاصی هستند که مقام تحت تأثیر آنهاست از باب قوّت نفسی که دارند. و آقای رجایی، آقای باهنر در عین حالی که خوب، یکیشان رئیس جمهور بود، یکیشان نخست وزیر بود، این طور نبود که ریاست در آنها تأثیر کرده باشد، آنها در ریاست تأثیر کرده بودند؛ یعنی، آنها ریاست را آورده بودند زیر چنگ خودشان، ریاست آنها را نبرده بود تحت لوای خودش. و این یک درسی است که انسان باید از اینها یاد بگیرد و الحمد للَّه در این جمهوری بسیارند همچو اشخاص که تفاوتی به حالشان نکرده است. آن وقتی که در طلبگی بودند یا در بازار بودند با وقتی که مقام پیدا کردند فرقی نکرده است که انسان ببیند که خیر حالا یک بادی به غبغب بیندازد و یک هیاهویی به جا بیاورد و اینها نشده است و این مسئلهای است که اهمیت دارد. آنکه تحت تأثیر مقام میرود، نه این است که یک مقامی دارد. این از باب اینکه بسیار آدم ضعیفی است، مقام به او تسلط پیدا میکند و دنبال او هم میرود آن وقت و این دنبال رفتنِ مقام بسیار ضرر دارد، برای خود انسان و برای کسانی که در کار هستند برای کشورشان، از آن طرف اگر چنانچه عکس شد، تأثیر خوب دارد، هم برای خودشان و هم برای کشور. و لهذا، من با این که ما أُبَرِّئُ نَفْسِی إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ[10] به شما آقایان عرض میکنم که توجه به این معنا داشته باشید، این مقامات بعد از چند روزی دیگر تمام میشود. آنهایی که در اریکه قدرتهای بزرگ بودند بعد از چند روز تمام شد. آنهایی هم که به درویشی و به قناعت زندگی کردند آنها هم تمام شد. این امور تمام میشود، آن چیزی که هست، ما در حضور حق تعالی هستیم و ثبت است در نامه اعمال ما همه امور، همه خلجانات نفسانی و ما باید فکر آنجا باشیم.
این راجع به این آقایان که واقعاً اسباب تأسف شد که یک همچو اشخاصی را اشخاص فاسد از بین بردند. ولی بحمد اللَّه اینها در مماتشان هم تقویت کردند این جمهوری اسلامی را. آقای عراقی را هم من سالهای طولانی میشناختم، در همان اوایل امر که این مسائل پیش آمد، ایشان وارد بود در امر و با من دوستی داشت، او هم بسیار مرد صالح و بزرگواری بود، خداوند همه اینها را رحمت کند.
و اما چون «هفته دولت» است یک کلمه هم با آقایان راجع به این معنا صحبت کنم. ما باید در سنجشهامان روی هم مطلب را بریزیم و حساب کنیم، یک نقطه را اگر بخواهیم نظر بکنیم ممکن است این نقطه ما را به خطا بکشاند، یک نقطه دیگر را نگاه کنیم باز همین طور. ما باید عملکرد دولت را روی هم رفته حساب کنیم، ببینیم که آیا این دولت در این مدتی که در جنگ بوده است و در محاصره اقتصادی بوده است و مخالفت همه قوتهای بزرگ دنیا بوده است، این دولت موفق بوده است روی هم رفته یا نه؟ بیانصافی است که ما بگوییم موفق نبوده، بیانصافی است که ما بگوییم که دولت کار ازش نیامده. خوب، کارهای بزرگی کردهاند؛ کارهایی که در ظرف چهل- پنجاه سال نشده بود، اینها کردهاند در هر قشرشان، همه جا، همه افرادشان و روی هم رفته یک دولت موفق بوده است. و من به شما آقایان سفارش میکنم که با اینکه موفق بودید باید دنبال موفقتری بروید، قناعت نکنید به اینکه ما حالا فلان کار را کردیم. ما هر چه خدمت بکنیم به این ملت، کم خدمت کردهایم؛ برای اینکه این ملت بود که همه این گرفتاریها به دست او رفع شد، دولت شاهنشاهی به دست آنها ساقط شد و هر چه ما داریم از آنهاست. ما باید خدمتگزار باشیم، واقعاً خدمتگزار باشیم و هر چه خدمت بکنیم باز کم است. ما که شکر خدا را نمیتوانیم بجا بیاوریم، برای اینکه کوچکتریم از اینکه شکر خدا را به جا بیاوریم، لکن شکر این ملت قهرمان و مظلوم همان شکر خداست. کسی که شکر اینها را به جا نیاورد، شکر خدا را به جا نیاورده است، برای اینکه اینها بندگان خدا هستند، اینها کسانی هستند که برای خدا دارند خدمت میکنند به این کشور و شکر این است که ما به آنها خدمت بکنیم، هر کس در هر مقامی که هست خدمت بکند.
و من باید این را عرض بکنم که گاهی اشخاص با اینکه ممکن است که آدمهای خوبی باشند، لکن یک چیزهایی در نفوس انسان هست که انسان از آن غفلت میکند؛ مثلًا یک پدر و مادری که بچهشان را خیلی دوست دارند، این هر چه میبیند خوبی میبیند از او، اصلًا غفلت میکند از این که در این بدی باشد؛ حُبُّ الشَّیْء یُعْمی وَ یُصِمْ[11].
از آن ور هم همین طور است، وقتی انسان در قلبش دشمنی یا مخالفت با یک کسی داشت یا با جمعی داشت، هر چه خوبی ببیند، بدی میبیند، اصلًا خوبیها محو میشود. من به همه اشخاصی که قلم در دستشان است، زبان گویا دارند، میخواهم سفارش کنم که متوجه باشند که قلم آنها، زبان آنها در حضور خداست، فردا مؤاخذه دارد، صحبت سر دولت و ریاست جمهوری و اینها نیست، صحبت سر نظام است، نظام اسلام است؛ آقای خامنهای- سلَّمه اللَّه- باشند رئیس جمهور یا یک کس دیگر، آقای موسوی نخست وزیر باشند یا یک کس دیگری، این مطرح نیست، مطرح نظام جمهوری اسلامی است، ما مکلفیم به حفظ او، همه نویسندهها مکلفاند به حفظ نظام. وقتی که انسان- فرض کنید- از یک کسی گله دارد یا میبیند نقیصهای در کار هست، این نصیحت میتواند بکند و باید بکند، اما لسان نصیحت غیر لسان لجن کردن و ضایع کردن است. من راجع به افراد هم عقیدهام هست- یعنی شارع هم همین طور است، ما تابع او هستیم- که اگر انسان یک مسلمانی را برای خاطر هوای نفسش لگدمال کند، این در آن دنیا شاید مجازاتش بدترین مجازات باشد و در این دنیا هم موفق نخواهد شد. ما لسانمان باید لسان نصیحت باشد و انسان میبیند که گاهی وقتها لسانها لسان نصیحت نیست، قلمها، قلمهای نصیحت نیست.
مطرح دولت نیست، مطرح جمهوری اسلامی است. گاهی وقتها انسان میبیند که به واسطه یک قلمی، به واسطه یک نوشتهای ممکن است که در بازار یک مطلبی واقع بشود، یک زیادی قیمتی بشود، یک کسر قیمتی بشود، این طور چیزها، این کسی که قلم دستش میگیرد باید توجه به این معنا بکند که مسأله، مسئله فرد نیست، مسئله اسلام است و نظام اسلامی و ما مکلفیم این نظام را حفظ کنیم. همچو نباشد که وقتی قلم دستمان آمد، اگر من با آقای نخست وزیر مخالفم یا با آقای خامنهای مخالفم، دیگر فکر این نباشم که قلمم کجا میرود، هر جا رفت بنویسم، هر چه شد بکنم. این در حضور خداست، در حضور ملائکة اللَّه است، ثبت میشود اینها. و ممکن است که اشخاص هم خوب باشند، اما این چیزهایی که در نفس انسان است نمیتواند انسان به این زودی بر آن مکاید شیطان و مکاید نفس اماره تسلط پیدا کند، انبیا هم دنبال این بودند که یک وقت- خدای نخواسته- گرفتار یک همچو مسائلی نشوند.
آقایان توجه بکنند که قلم آنها یک وقت قلمی نباشد که جمهوری اسلامی را تضعیف بکند. و من میبینم در بعضی قلمها این جوری است و اینها توجه بکنند. من همیشه میل دارم که با نصیحت، با- عرض میکنم که- تقاضا، با ملایمت با آقایان رفتار کنم و همیشه جوری باشد که یک صحبتی که ملایم نباشد، نباشد. لکن اگر چنانچه یک وقتی اقتضا بکند مصلحت اسلام، یک وقت انسان ببیند که میخواهد یک کسی اسلام را تضعیف کند و لو نمیفهمد خودش یا خدای نخواسته از روی فهم- که بعضی نادر هست الآن که از روی ادراک میخواهند لطمه بزنند و شناسایی هم ممکن است شده باشند- لکن توجه کنند که اگر یک وقت یک همچو چیزی پیش بیاید آن وقت یک وضع دیگری پیش میآید. این جور نیست که همهاش قضیه نصیحت باشد و ملایمت باشد، یک مسئله دیگری پیش میآید. ما در حال انقلاب هستیم، شما ملاحظه کنید آن جاهایی که انقلاب شده است چه کردهاند، آن جاهایی که انقلاب شده است، انقلاب روسیهای که پنجاه و چند سال از آن گذشته است، روزنامه باز همچو تحت کنترل است که نمیتوانند یک کلمه این ور و آن ور بگویند. الآن به طوری که برای من گزارش دادند در عراق هیچ مطلبی را جز اینکه اداره اطلاعات اجازه بدهد نمیتوانند بروز بدهند، هیچ مطلبی را؛ راجع به اقتصادشان. راجع به- عرض میکنم که- ارزشان، راجع به نظامیشان، همه چیزها، باید اداره اطلاعات اجازه بدهد تا چی [چاپ] بشود. بعضیاش را نوشته بود، لا بد آقایان هم دیدهاند که بعد از دو سال حق دارند که یک کلمهای راجع به او بگویند، خوب ما چی؟ ما هر چه دستمان آمد گفتیم؛ حالا اقتصاد ما این طوری است و ما ورشکسته هستیم! خوب ما ورشکسته، جنابعالی که میفرمایید که ما ورشکسته شدیم، این برای اسلام مضر است یا برای دولت مضر است؟ این برای جمهوری اسلامی مضر است. وقتی فهمید طرف، ما ورشکسته نیستیم، چون مردم میدانند، اما تویی که برمیداری مینویسی ما ورشکسته هستیم، تویی که مینویسی ما هیچی دیگر نداریم، تویی که این حرفها را مینویسی، این برای اسلام مضر است نه برای دولت. اگر یک چیزی بود که مخصوص دولت بود، خوب، یک مسئلهای بود، باز میشد یک چیزی. اما یک چیزی که برای نظام مضر هست این را توجه کنید به آن؛ دستهاتان را یک قدر نگه دارید، قلمهاتان را یک قدر نگه دارید، توجه بکنید به اینکه هر چیزی نباید نوشته بشود، هر چیزی نباید منتشر بشود. و من به شما عرض میکنم که ممکن است یک روزی اگر چنانچه- خدای نخواسته- تعقیب بکنند آقایان، ممکن است من یک وضع دیگری پیش بیاید برایم.
و من از خدای تبارک و تعالی میخواهم که موفق باشند همه و همه خدمت بکنند.
شما همه در یک مملکت دارید زندگی میکنید. شما ملاحظه کنید انسان چقدر ضعیف است، اگر من یک قلمی دست بگیرم و بخواهم مطلبی بنویسم برای کسی که خیلی دوستش دارم، ممکن نیست در این قلم یک لغزشی پیدا بشود که این و لو هزار تا عیب داشته باشد یکی از آنها را اشاره کنم، هیچ ممکن نیست؛ برای اینکه این دوستی نمیگذارد. اگر چنانچه از آن ور من با یک کسی دشمنی داشته باشم، یک قلمی دستم بگیرم بخواهم بنویسم، ممکن نیست که از محاسن او یک کلمه بنویسم، این قضیه، قلم شیطان است. آن کسی قلمش قلم انسانی است، آنی است که از روی انصاف چیز بنویسد، از روی انصاف صحبت کند، آن هم توجه کند که در یک وقتی که ما الآن این طور گرفتاریها را داریم، بعضی از اموری که از روی انصاف هم باشد نباید گفت، همان طوری که دیگران نمیکنند. خوب، تمام روزنامهها را در انقلابات از بین میبرند، یکی میگذارند این تحت نظر دولت، تحت نظر خودشان، تمام احزاب را از بین میبرند، یکی میگذارند تحت حزب خودشان. انقلابات این جوری هستند دیگر، نمیگذارند که هرج و مرج باشد، هر که هر کاری دلش میخواهد بکند، هر که هر حرفی میخواهد بزند.
حالا این ضرر به نظام دارد یا ندارد، نه، ما بگذار حریفمان از بین برود و لو اسلام هم رفت جهنم! در بعضی اشخاص انسان این جور میبیند و باید تجدید نظر بکنند در کارهایشان، باید توجه بکنند که یک وقت- خدای نخواسته- یک ورق دیگر پیش نیاید. وقتی انسان تکلیف بفهمد دیگر نمیتواند که بگوید این دوست من است، این رفیق من است، این برادر من است، این پسر من هست.
من از خدای تبارک و تعالی استدعا میکنم که یک همچو مسائلی را پیش نیاورد و از آقایان، از همه نویسندگان، از همه گویندگان تقاضا میکنم که شما یک قدری تعدیل کنید کارهایتان را، تحت تأثیر نفس اماره واقع نشوید. دولت موفق بوده است، دولت با گرفتاریای که دارد. ما الآن در حال جنگیم، ما در حال محاصره هستیم، همه دنیا دستهاشان، قلمهاشان بر ضد ماست، حالا خود ما هم بنشینیم هی هر که هر چه دلش میخواهد بگوید، این صحیح است آیا؟ من امیدوارم که آقایان هم در گفتارشان مثل آقای خامنهای، آقای رفسنجانی نصیحت کنند همه را، همه کسانی که هستند نصیحتشان کنند که یک قدری در امور تجدید نظر بکنند، این جور نباشد که همهاش هی عیب بگویند. خوب، یک قدری از چیزهایی که، خدمتهایی کردهاند چطور گفته نمیشود؟ در بعضی قلمها یک کلمه راجع به اینکه فلان خدمت هم شده است نمیشود. از اول شروع میشود عیب، عیب، کجاست، کجاست، کجاست، همه. آن وقت بعضیهاش ضرر میزند به حیثیت اسلام، بعضیهاش ضرر میزند به نظام، بعضیهاش ضرر میزند، حتی در قوای نظامی تأثیر میکند. و امیدوارم که دیگر این امور تکرار نشود. خداوند شما را و ما را و همه ملت ما را از این لغزشها نجات بدهد و ما را کاری کند که در حضور خودش روسیاه وارد نشویم.
و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج20، ص: 124 ـ 130)
ـ سخنرانی در جمع اعضای هیأت دولت؛ آمادگی همه جانبه در امر دفاع و بازسازی (1367)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
ما اولًا تشکر میکنیم از هیأت دولت و ملت ایران که در این ایام جنگ با اینکه خیلی تحت فشار بودند، با قدرت و با حفظ عظمت اسلام کارها را بخوبی انجام دادند تا این خارِ سر راه شکسته شد. و ما امروز باید بعض مسائل را عرض کنیم. من جمله اینکه ما نباید حساب کنیم که جنگ تمام شده است، ما باید حساب کنیم که در حال جنگیم، برای اینکه، دشمن ما- چه دشمنهای بزرگ از قبیل امریکا و شوروی و چه آنهایی که اذناب آنها هستند از قبیل صدام و امثال اینها- اینها چون با اسلام مخالف هستند و دیدند که اسلام امروز در دنیا یک قدرت بزرگی شده است در مقابل آنها، از این جهت، آنها دائماً مشغول نقشهکشی هستند، و ما نباید از این مسأله غفلت کنیم. هم باید مردم مهیا باشند.
قوای مسلح مهیا باشند. مردمی که باید به جبهه بروند و جبههها را پر کنند. تعقیب کنند این مطلب را و سستی نکنند. دشمن ما دشمنی است که با نقشه کار میکند.
الآن ممکن است که در ایران منتشر کنند که خوب، دیگر مسأله تمام شد و چه شد و مردم را سست کنند و حال اینکه مسأله تمام نشده است، اینها همیشه دنبال این هستند که کارهای خودشان را انجام بدهند و لو به دست ملتها یا دولتها. در ایران چون نمیتوانند این کار را بکنند، نه ملت با آنهاست نه دولت، از این جهت، یک راههای دیگری که دارند دنبال میکنند. از این جهت، ما باید بیدار باشیم، جبههها باید پر باشد، ما خودمان را در حال جنگ بدانیم. میبینید که به هیچ چیز از امور اعتنا ندارند، امروز میگویند جنگ، فردا همان جنگ را صلح میکنند، باز فردا جنگ شروع میکنند. از این جهت، قوای مسلحه ما و ملت ما باید مهیا باشند برای این امر.
این یک مسأله است، مسأله دیگر؛ این مسئله بازسازی است که بسیار مهم است، در بازسازی اگر بخواهد ملت سر خود کار بکند، فساد ایجاد میشود. اگر بخواهد دولت مستقل اجرا کند، قدرت ندارد. باید مردم همراهی کنند و هر چه قدرت دارند برای این امر مهم به میدان بیاورند، لکن با نظارت دولت. و راجع به اینکه کجا مقدم، کجا مؤخر، این بالاخره صحبت پیش میآید و آن طوری که صلاح است این است که هیأت تشخیص مصلحت باشد مرکب از سران کشور و نخست وزیر و تشخیص بدهند، تشخیص مصلحت بدهند که کجا باید اول باشد، کجا باید بعد باشد، وضعش باید چه جور باشد. مردم خودشان داخل باشند، لکن مستقل نباشند. و دولت باید به مردم مجال بدهد به اینکه در کارها داخل بشوند. و مردم هم باید به دولت مجال بدهند که با تأنّی و نقشهکشی این کار مهم را انجام بدهند؛ ممکن است دستهایی در کار باشند که بخواهند در همین مقوله هم راجع به بازسازی هم شلوغ کنند و فساد ایجاد کنند، این را باید خیلی متوجه باشند و این همان هیأت تشخیص مصلحت که مرکب از سران کشور است، آنها باید نظارت کنند در امور، لکن مردم را هم شرکت بدهند. چنانچه حالا بعد از جنگ است مردم باید در کارهای تجاری آزاد باشند لکن با نظارت دولت، که یک وقت- خدای نخواسته- دوباره از آن چیزهایی که از خارج میآوردند و آن چیزهای فاسدی که میآوردند دوباره شروع نکنند. دولت اجازه بدهد مردم از خارج چیز بیاورند، تجارت کنند، لکن نظارت داشته باشد که فساد ایجاد نشود. این هم یک مطلبی است که مهم است و باید خیلی در آن [دقت] کرد.
و باز مسائلی هست که تمامش مربوط به این است که ما باید بیدار باشیم در این امور، نباید که توهم کنیم که باید همه آن کارها زودی درست بشود. الآن ممکن است که یک عدهای بیفتند توی مردم ... اشخاصی که مخالف با ما هستند- هستند، زیادند- الآن هم هستند که خوب، جنگ تمام شد، یا اللَّه زود تمام کنید! مطلب یک مطلبی نیست که بزودی تمام بشود، مطلبی است که هشت سال کوبیدند، شهرهای ما را از بین بردند؛ این باید اقلًا همان قدری که آنها کردند ما دنبال کنیم که ان شاء اللَّه تا چند سال بتوانیم این کار را انجام بدهیم. مردم ننشینند گوش کنند به حرف اشخاص که زود باید درست بشود، فوراً باید همه چیز درست بشود؛ نه، نمیتوانند، مسئلهای است که نمیشود. این را هم، در این امر باید خیلی دقیق باشند و هم در مهیا بودن راجع به جنگ.
و من امیدوارم که خداوند تأیید کند شما را؛ همان طور که تا حالا تأیید کرده است، ما تا حالا با تأییدات الهی پیش رفتهایم، بنا بر این، کار مهم اتکال به خدای تبارک و تعالی است. تا حالا هر چه شده به دست او بوده، از حالا هم تا آخر به دست اوست و ما هم تابع هستیم که کارهایی که ایشان میگوید عمل کنیم. و شما هم متوجه به این معنا باشید که اتکالتان را به خدا زیاد کنید و توجهتان را به خدا زیاد کنید و ما چیزی نیستیم، ما هیچ هستیم. آن که هست اوست. و آن که کار میکند اوست. و من هم که وظیفهام دعاست. من دعا میکنم راجع به همه شما. و از خدای تبارک و تعالی میخواهم که به همه شما توفیق بدهد. به همه شما سلامت بدهد. به ملت ایران توفیق و سلامت بدهد. خداوند دشمنان اسلام را نابود کند.
و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج21، ص: 115)
[2] - آقای سید محمد حسین مصباح( از کسانی که در افغانستان از امام خمینی اجازه اخذ وجوه شرعیه داشت).
[3] - ابو الحسن بنی صدر، در این زمان رئیس جمهور و جانشین فرمانده کل قوا بود. پیغام تلفنی ایشان را آقای محمد علی انصاری( عضو دفتر امام خمینی) به استحضار امام رسانید
[4] - علم الیقین، فیض کاشانی، ج 1، ص 57:« ای کسی که رحمت وی بر خشم و غضبش، پیشی جسته است.»
[6] - دو مصراع، دو لنگه در.
[8] - همزمان با بازگشایی دانشگاهها به منظور ایجاد تحرک مضاعف در امر پذیرش دانشجو درخواست کتبی رئیس جمهور وقت در مورخ 7/ 6/ 62 برای ترمیم و تکمیل اعضای ستاد انقلاب فرهنگی به محضر امام ارسال گردید. متن فوق پاسخ حضرت امام به درخواست رئیس جمهور است
[9] - آقای مهدی عراقی که با فرزندش حسام عراقی به دست گروهک تروریستی فرقان به شهادت رسید.
[10] - سوره یوسف، آیه 53:« من خویشتن را بیگناه نمیدانم؛ زیرا نفس، آدمی را به بدی فرمان میدهد».
[11] -« دوست داشتن چیزی، آدمی را کور و کر میکند». بحار الأنوار، ج 74، ص 165.