مبارزی که به تنهایی 20 نفر بود!
یادی از شهید مهدی عراقی و فرزندش
اشاره
تعریف و تمجید امام خمینی از کسی، روی حساب و کتاب بود. افراط و تفریطی در آن نبود. حتی واژگان و جملات را بر اساس معیارهای واقعی بهکار میبرد. وقتی که میفرمود بهشتی یک امت بود برای ملت ما، بهدرستی و از روی باور واقعی و شناخت بود. همانگونه که دربارۀ شهید مهدی عراقی نیز فرمود: «مهدی عراقی یک نفر نبود، او به تنهایی بیست نفر بود. حاج مهدی عراقی برای من برادر و فرزند خوب و عزیز من بود.» با این نگاه امام خمینی به شهید عراقی، سالگرد شهادتش در چهارم شهریور، گذری داریم بر زندگی و ارتباطش با امام خمینی.
مقدمه
چهارم شهریور مصادف است با شهادت همزمان حاج مهدی عراقی و فرزندش حسام عراقی، یادی میکنیم از این پدر و پسر انقلابی و مبارز و از یاران صادق و عاشق امام خمینی که علاقه حضرت امام هم به ایشان خواندنی و ستودنی است.
در وصف شهید مهدی عراقی هر آنچه گفته شود کم است. عراقی را تنها امام خمینی خوب شناخت و به زیبایی در وصف او چنین گفت:
«من ایشان را حدود بیست سال است که میشناسم. مهدی عراقی یک نفر نبود، او به تنهایی بیست نفر بود. حاج مهدی عراقی برای من برادر و فرزند خوب و عزیز من بود. شهادت ایشان برای من بسیار سنگین بود؛ اما آنچه مطلب را آسان میکند، آن است که در راه خدا بود. شهادت او بر همه مسلمین مبارک باشد. او میبایست شهید میشد؛ برای او مردن در رختخواب کوچک بود.» (صحیفه امام، 9/350)
مهدی عراقی از جوانان معتقد مسلمان و مبارزی بود که از شهریور 1320 با فداییان اسلام مرتبط شد و در همان سالها بهدلیل شدت مبارزات به زندان افتاد و دو بار تبعید شد. او در جریان نهضت ملی شدن نفت به رهبری آیتاللَّه کاشانی نیز حضوری فعال داشت. سال 1343 به اتفاق برخی از اعضای هیئت موتلفه اسلامی در طرح اعدام انقلابی حسنعلی منصور نخستوزیر رژیم پهلوی شرکت داشت که محکوم به حبس ابد شد و تا چند ماه پیش از پیروزی انقلاب ـ پس از 13 سال ـ از زندان آزاد شد و از همان لحظه دوباره در خط مبارزه قرار گرفت. برای همین راهی فرانسه شد و کنار امام خمینی بود تااینکه پیش از بازگشت امام، برای زمینهسازی به تهران بازگشت.
پس از انقلاب به ریاست زندان قصر منصوب شد. سرانجام او که همچون سربازی فداکار در خدمت امام بود، در 49 سالگی به همراه فرزندش حسام، بهدست گروه فرقان به شهادت رسید.
آشنایی با امام
با درگذشت حضرت آیتالله بروجردی در فروردین سال 1340، مردم در پی انتخاب مرجع تقلید بودند. رژیم شاه به قصد تضعیف حوزههای علمیه و روحانیت در ایران، و به بهانۀ تقویت حوزه علمیه و مرجعیت نجف، هم خود شاه و دربار پیام تسلیت به آیتالله حکیم در نجف فرستادند، و هم دیگر علمای بلاد را تشویق کردند که تلگرافات تسلیت را به عنوان آیتالله حکیم در نجف مخابره کنند، نه مراجع قم. شهید عراقی به همراه خانواده و برخی از دوستانش به قم آمدند تا با تحقیق و تفحص و آگاهانه مرجع اعلم را انتخاب نمایند. با شناخت دورادوری که از امام خمینی داشت، اینبار با دیدار از نزدیک ایشان را بهترین گزینه دانست و از آن پس مقلد و پیرو امام خمینی شد. بعداز این فعالیتهای سیاسی و مبارزاتی عراقی با نظر و کسب تکلیف از ایشان انجام میگرفت.
با طرح مسئله انجمنهای ایالتی و ولایتی توسط رژیم شاه، امام خمینی عید نوروز 42 را عزای عمومی اعلام کرد و فرمود روحانیت اسلام امسال عید ندارد. روز اوّل فروردین که مصادف با شهادت امام جعفر صادق(ع) بود، رژیم شاه با اعزام نیرو قصد برهم زدن مجالس روضه و سرکوب آنان را داشت که فاجعه خونین مدرسه فیضیه شکل گرفت. از دیگر اهداف ساواک در این زمان یورش به بیت حضرت امام بود؛ اما با آمادگی و تمهیدات یاران امام، ازجمله شهید عراقی که در منزل امام حضور داشت و به تقسیمبندی افراد و ایجاد پستهای مراقبتی در طول مسیر و خانههای اطراف پرداخت و خود به همراه یکی از دوستان به زیر زمین رفت و منتظر آمدن مهاجمان شد، یورش به بیت امام خنثی شد.
بعداز جنایات نیروهای رژیم شاه درقم و روشنگریهای امام خمینی و دیگر علما و روحانیون مبارز، برخی از مبارزان در تهران به رهبری شهید عراقی تصمیم گرفتند در مراسم تاسوعا و عاشورای حسینی خرداد ماه، علیه رژیم شاه دست به تظاهرات اعتراضآمیز بزنند. شهید عراقی، طبق یک برنامه منسجم، مسیر تظاهرات را از مسجد حاج ابوالفتح واقع در میدان قیام تا دانشگاه تهران تعیین کرد و به خوبی انجام گرفت. سپس در جلوی دانشگاه تهران شهید عراقی به همراه یک روحانی و یک دانشجو، سخنرانی کردند.
پخش خبر سخنرانی امام خمینی در عصر روز عاشورای 42 در مدرسۀ فیضیه شماری از مردم و انقلابیون را به قم کشاند. پیش از زمان مقرر مردم پشت سر امام خمینی ایشان را با شعارهای خاصی از منزل تا مدرسۀ فیضیه همراهی کردند. نقش شهید عراقی در مراسم عصر عاشورای فیضیه بسیار چشمگیر و کاری بود. آنها بودند که در حلقههای مختلف با سلاحهای گرم و سرد از امام حفاظت کردند.
پس از سخنرانی عصر عاشورا، امام خمینی دستگیر و در تهران حبص و حصر شد. تا فروردین 1343 که آزاد شده و به قم برگشت. در اولین سالگرد قیام 15 خرداد یکی از فعالیتهای موفق و سازماندهی شدۀ شهید عراقی به همراه همفکران مبارزش، چاپ، تکثیر و پخش اعلامیۀ علما، به خصوص حضرت امام بود که علاوه بر افشای ماهیت ضد دینی رژیم شاه، در کالبد مردمی که دچار یاس و ناامیدی شده بودند، روح تازهای دمید.
این اعلامیه که میبایست به امضای آیتالله میلانی و آیتالله قمی در مشهد نیز میرسید، شهید عراقی، براساس یک برنامهریزی دقیق و غافلگیرانه، متن اعلامیه را قبل از اخذ امضاهای دیگر آماده چاپ کرد و بعد از گرفتن امضاها، به قدری سریع به دست چاپ سپرد که حیرت مأموران ساواک را برانگیخت. همچنین تظاهرات باشکوهی نیز در ایام محرم و تاسوعا و عاشورا در نظر گرفتند که در این بین شهید عراقی به همراه 38 نفر دیگر دستگیر؛ اما پس از مدت کوتاهی آزاد شدند.
مهر سال 43، خبر تصویب لایحه کاپیتولاسیون را یکی از دوستان شهید عراقی به ایشان منتقل میکند و از این طریق مدارک آن به حضرت امام رسید که اعتراض و سخنرانی ایشان را در پی داشت.
پس از این جریان، شب سیزدهم آبان برای بار دوم دستگیر و به تهران منتقل شد و صبح روز 13 آبان به ترکیه تبعید گردید. با دستگیری و تبعید حضرت امام، هیئتهای مؤتلفه اسلامی که رهبر خود را در تبعید میدیدند، پس از نشستی به این نتیجه رسیدند که باید حرکتی انجام دهند. شاخه نظامی جمعیتهای مؤتلفه توسط شهید عراقی و شهید حاج صادق امانی شکل گرفت و نیروهای عملیاتی تحت نظر آنان به آموزش مشغول شدند.
با ترور حسنعلی منصور توسط چند تن از موتلفهایها، دستگیریهای گستردۀ این گروه آغاز شد و شهید عراقی نیز در تاریخ 19/11/43 دستگیر گردید. در جریان بازجوییها، تمام سعی شهید عراقی بر این قرار گرفت تا افراد کمتری از مرتبطین شناسایی و دستگیر شوند. بر این اساس شهید عراقی مسئله تهیه اسلحه را به عهده میگیرد.
پس از اتمام دوران بازجویی، سرانجام برای 6 نفر از متهمین پرونده، ازجمله شهید عراقی حکم اعدام صادر گردید؛ تااینکه با یک درجه تخفیف به شهید عراقی و حاج هاشم امانی همرزم وی، شهید عراقی و دیگر همراهان را به زندان قصر منتقل کردند و دورۀ دیگری از مجاهدتهای این سرباز قدیمی امام خمینی آغاز شد.
شهید عراقی پس از رها شدن از زندان در سال 1357، به پیشنهاد شهید آیتالله دکتر بهشتی برای سر و سامان دادن به وضع محل اسکان امام خمینی عازم فرانسه شد. شهید عراقی مدیریت داخل منزل امام در نوفل لوشاتو را بر عهده گرفت و در ضن نوارهای سخنرانی امام را از راههای مختلف به داخل کشور میفرستاد.
ایشان پساز رسیدگی به کارها، برای زمینهسازی بازگشت امام خمینی به میهن، با تعدادی جزوه و کتاب و عکس- به صورت جاسازی شده- برای رهبری و سازماندهی تظاهرات تاسوعا و عاشورای سال 1357 به تهران آمد. تجربههای قبلی ایشان در اداره کردن تظاهرات محرم سال 1342 و محرم سال 1343، از تظاهرات تاسوعا و عاشواری محرم سال 1357 حرکتی عظیم و دشمن برانداز ساخت. بر این اساس بود که ساواک ایشان را خطدهنده و هدایتکنندۀ گروهها و در ضمن یک تکیهگاه و مأمن افراد و گروهها معرفی میکرد.
پس از انجام موفقیتآمیز مأموریتها، شهید عراقی به بهانه دیدار فرزند- امیر عراقی که در امریکا تحصیل میکرد- به آنجا و از آنجا دوباره به فرانسه رفت و همراه حضرت امام با پرواز انقلاب به ایران بازگشت.
اولین نفر هم حاج مهدی عراقی بود که از هواپیما خارج شد روی پلهها ایستاد. با استقرار امام خمینی در مدرسه علوی، باز ایشان بود که به رتق و فتق امور پرداخت و پس از شلوغ شدن زندان قصر، به حکم حضرت امام به ریاست زندان قصر منصوب شد. سپس باز به حکم حضرت امام به عضویت شورای مرکزی بنیاد مستضعفان درآمد و با حفظ همین سمت، به همراه آقای حسین مهدیان سرپرستی روزنامه کیهان را به عهده گرفت.
سرانجام عراقی که هر روزه به همراه حسام، آخرین فرزند خود که خود یک مبارز کوچک و تربیت یافتۀ پدر بود، هنگام خروج از منزل در 49 سالگی به همراه فرزندش توسط گروه فرقان به شهادت رسیدند و در جوار حرم حضرت معصومه مدفون شدند.
منبع: برداشت و بازنویسی شده از کتاب «یاران امام به روایت اسناد ساواک»