امام و منسوبان
مهدی حاضری
اول مرداد سالروز پاسخ منفی حضرت امام به پیشنهاد نخست وزیری فرزندشان حاج سید احمد خمینی است. بر این اساس مناسب است مروری داشته باشیم بر سیره و عملکرد امام در باب دخالت منسوبان ایشان در امر حکومت.
حضرت امام نه تنها هرگز خودشان قدمی در مسیر مرجعیت دینی و زعامت مسلمین برنداشته و همواره از هرگونه اقدامی که بویی از شهرت و مطرح شدن داشت پرهیز می کردند بلکه به فرزندان و اطرافیان خودشان نیز همواره توصیه می کردند از هرگونه اقدامی در این جهت پرهیز کنند. ایشان بارها در مکاتبات خود از نجف خطاب به فرزندشان دوری از این گونه اقدامات را تذکر می دهند که به عنوان نمونه به چند مورد اشاره می شود:
شما مگر طریقۀ اینجانب را نمی دانید که بنای تشبثات در این امور را ندارم و صلاح دین و دنیای من این کارها نیست. از قراری که بعضی نقل کرده اند شما برای گرفتن شهریۀ اصحاب هر ماه تهران می روید؛ خیلی تعجب کردم بلکه باور نکردم، این امر را شما انجام ندهید؛ (صحیفه امام ، ج2، ص191)
لازم است تذکر دهم که ممکن است در این اوقات[بعد از فوت آیت الله العظمی حکیم] در آنجا مسائلی مربوط به مرجع طرح شود یا خدای نخواسته کشمکش بین جوانها شروع شود. شما و تمام دوستان اینجانب باید از این مسائل برکنار باشید و یک کلمه دخالت نکنید؛(همان ، ص274)
از قم اطلاع رسیده است که شما و آقای ربانی[عبدالرحیم ربانی شیرازی]در نظر دارید برای صد نفر شهریۀ خصوصی قرار دهید؛ به این منظور که در خانه رفت و آمد زیاد شود. خیلی از شما تعجب می کنم که باز مرا نشناخته اید! من هیچ وقت از این اعمال خلاف انسانی میل ندارم مرتکب شوم و نه شماها مرتکب شوید. (همان ، ص336)
حضرت امام در ایام حضور در پاریس بارها و بارها در مصاحبه های مختلف با خبرنگاران، بر عدم گرفتن مسئولیت پس از سقوط رژیم شاه تاکید کرده و بر همین اساس چند روزی از پیروزی انقلاب نگذشته بود که اداره امور کشور را به مسئولین دولت موقت سپرده و به قم رفتند و اگر در ابتدای پیروزی انقلاب، مسئولین دولت موقت توانسته بودند کشور را به خوبی اداره کرده و استعفا نمی کردند، شرایط امروز کشور به کلی تغییر می کرد.
ایشان در ایام حضور در قم علی رغم به هم ریختگی اوضاع کشور و مراجعات مکرر مردم به بیت ایشان برای رفع گرفتاری و مشکلات خود، همه امور را به مسئولان امر ارجاع داده و به هیچ وجه اجازه ندادند دفتر و تشکیلات وسیعی به عنوان دفتر ایشان تاسیس شود. آقای سید مهدی امام جمارانی در خاطرات خود می گوید:
وقتی امام در قم مستقر شد، مردم مکاتبات و نامه های زیادی به دفتر ایشان به عنوان رهبر انقلاب می فرستادند. حجم این مراجعات به حدی بود که یادم هست احمدآقا به من میگفت: "ما تصمیم گرفته ایم برای مراجعات مردمی دفاتری به تعداد استان ها تشکیل دهیم تا شکایات و گزارش ها را در این دفاتر بررسی و برای تا حصول نتیجه آنها را پیگیری کنیم. یادم هست که آقای موسوی خوئینی ها را هم برای این منظور به قم دعوت کرده بود. آقای موسوی از فضلا بود و مورد اعتماد امام و ضمنا رفیق احمد آقا و خود ما هم بود. قبل از آن در دفتر امام تنها یک نفر کار می کرد و امور آنجا را انجام می داد و آن هم آقای سید هاشم رسولی محلاتی بود. از قدیم شاگرد امام و مورد وثوق ایشان بود. کار آقای رسولی این بود که اگر استفتایی از امام می شد آن را می برد و پاسخ می گرفت و یا اگر وجوهاتی به امام می دادند آنها را رسید می کرد و خلاصه از این جور کارهای متعارف در دفتر مراجع تقلید.
بعد از اینکه آقای رسولی از نیت احمد آقا و آمدن آقای موسوی باخبر می شود، نزد امام می رود و به ایشان می گوید که اگر اجازه بدهید من از خدمت شما مرخص شوم، امام پرسیده بود که چطور؟ آقای رسولی گفته بود احمد آقا می خواهد دفتری را برای پیگیری امور مربوط به جنابعالی تشکیل دهد و آقای موسوی را هم برای همین منظور آورده اند، بنابراین من دیگر کاری در اینجا ندارم. امام وقتی از جزئیات طرح احمد آقا اطلاع پیدا می کنند، بسیار عصبانی می شوند. از آقای رسولی می خواهند که کما فی سابق به کار خودشان مشغول باشند و سپس احمد آقا را احضار می کنند و از او می پرسند که موضوع دفتر جدید چیست. احمد آقا گفته بود که می خواهیم دفاتری برای رسیدگی به مراجعات مردمی تشکیل دهیم. امام فرموده بودند: "مگر ما چه کاره ایم که اینجا به درخواست های مردمی رسیدگی کنیم. ما در این دفتر تنها به یک نفر نیاز داریم که مانند آقای رسولی کارهای ما را انجام دهد. رسیدگی به خواسته های مردم به دولت مربوط است که مورد تایید مردم هم هست. هرکس نامه ای می آورد راهنمایی کنید که به دولت مراجعه کند.(روایات و خاطرات امام جمارانی، ج 2، ص596).
نوه حضرت امام جناب حاج شیخ مسیح بروجردی به نگارنده می گفت: در تابستان سال 1358 یک روزبه باغ شوهر خاله ام مرحوم شهاب الدین اشراقی رفته بودیم. در آنجا مرحوم اشراقی خطاب به من و فرزندش علی که با یکدیگر همسن و همبازی بودیم گفت: شما باید بروید دنبال تحصیل و آموختن حرفه و شغل، هرگز به این فکر نباشید که چون نوه حضرت امام هستید از آینده شغلی مناسبی برخوردار خواهید بود.
حضرت امام بارها اطرافیان خود را از مداخله در امور مملکتی منع کرده و به مسئولین امر نیز سفارش کرده بودند که هرگز از آن ها توصیه ای قبول نکنند. ایشان در سخنانی خطاب به قضات دادگاه ها می فرمایند:
من این را کراراً گفته ام، اگر از من توصیه برای کسی آمد، از دفتر من برای کسی توصیه آمد، از کسانی که به من مربوطند توصیه آمد، بزنید به دیوار! (همان،ج10، ص272)
پس از انتخاب شدن دکتر سید ابوالحسن بنی صدر به عنوان اولین رئیس جمهور نظام جمهوری اسلامی، وی در نامه ای خطاب به حضرت امام می نویسد:
بسمه تعالی. حضور مبارک حضرت آیت الله العظمی امام خمینی به عرض می رساند، در اوضاع و احوال فعلی و با توجه به اینکه جامعۀ ما جامعۀ جوانی است و هیجان مثبت کار برای قرار دادن کشور در خط تولید و فعالیت، جنبۀ معنوی و هیجان آفرین را جنبۀ اصلی می گرداند، حاج احمد آقا یکی از مناسبترین اشخاص برای تصدی نخست وزیری است. در صورتی که موافقت فرمایید عین صواب است. ابوالحسن بنی صدر
حضرت امام در پاسخ به وی می نویسند:
بسمه تعالی
بنا ندارم اشخاص منسوب به من متصدی این امور شود. احمد، خدمتگزار ملت است و در این مرحله با آزادی بهتر می تواند خدمت کند. والسلام علیکم.
روح الله الموسوی الخمینی (همان، ج13، ص56)
حضرت امام همچنین وقتی متوجه شدند نوه ایشان جناب حاج سید حسین خمینی در مشهد سخنرانی و به مسئولین کشور امر و نهی کرده است. دستور دادند او را تحت الحفظ به تهران منتقل کنند و به وی دستور می دهند به قم رفته و از دخالت در امور کشور پرهیز کند. ایشان خطاب به وی می نویسند:
بسمه تعالی
پسرم، حسین خمینی!جوانی برای همه خطرهایی دارد که پس از گذشت ایام انسان متوجه می شود. من میل دارم کسانی که به من مربوط هستند در این کورانهای سیاسی وارد نشوند. من امید دارم که شما مجاهدت در تحصیل علوم اسلامی، با تعهد به اخلاق اسلامی و مهار کردن نفس امارة بالسوء، برای آتیه مورد استفاده واقع شوی. من علاوه بر نصیحت پدری پیر به شما امر شرعی می کنم که در این بازیهای سیاسی وارد نشوی و واجب شرعی است که از این برخوردها احتراز کنی. من به شما امر می کنم که به حوزۀ علمیۀ قم برگرد و با کوشش به تحصیل علوم اسلامی ـ انسانی بپرداز. از خداوند تعالی توفیق شما و همۀ محصلین را خواستارم. روح الله الموسوی الخمینی (همان، ج14، ص 345)
حضرت امام به طور کلی همه فرزندانشان را از هرگونه بهره برداری از بیت المال و مناصبی که به واسطه انتساب به ایشان برای آن ها مطرح می شد نهی می کردند.خانم دکتر زهرا مصطفوی، دختر حضرت امام در خاطرات خود می گوید:
چند سال قبل از فوت امام مرا به چین دعوت کردند که بروم آنجا و صحبت کنم. سر سفره بودیم و ایشان به خاطر قلبشان به دستور دکتر پشت میز کوچکی مینشستند و غذا میخوردند. من خیلی عادی و معمولی گفتم: «من هفته دیگر به چین میروم. مرا دعوت کردهاند.» حرفهای دیگری زده شد و گذشت. چند دقیقه بعد، امام به من گفتند: «فهیمه (مرا در منزل فهیمه صدا میزنند) بیا!» بعد گفتند: «سرت را بیاور پایین.» من کنار ایشان ایستاده بودم. گوشم را نزدیک دهانشان بردم. امام گفتند: «میخواهم از تو خواهش کنم به چین نروی.» من مکثی کردم و گفتم: «چشم».(برداشتهایی از سیره امام خمینی، ج1، ص50)
البته حضرت امام همواره به فرزندان و منسوبان خود توصیه می کردند به مردم خدمت کرده و از زیر بار مسئولیت شانه خالی نکنند. ایشان در نامه ای خطاب به فرزندشان حاج سید احمد خمینی می فرمایند:
پسرم! از زیر بار مسئولیت انسانی که خدمت به حق در صورت خدمت به خلق است شانه خالی مکن که تاخت و تاز شیطان در این میدان، کمتر از میدان تاخت و تاز در بین مسئولین و دست اندرکاران نیست و دست و پا برای به دست آوردن مقام هر چه باشد ـ چه مقام معنوی و چه مادی ـ مزن به عذر آنکه می خواهم به معارف الهی نزدیک شوم یا خدمت به عبادالله نمایم؛ که توجه به آن از شیطان است چه رسد که کوشش برای به دست آوردن آن. یکتا موعظۀ خدا را با دل و جان بشنو، با تمام توان بپذیر و در آن خط سیر نما: قُلْ اِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لله مَثْنی وَ فُرادی. میزان در اول سیر، قیام لله است هم در کارهای شخصی و انفرادی و هم در فعالیت های اجتماعی. سعی کن در این قدم اول موفق شوی که در روزگار جوانی آسانتر و موفقیّت آمیزتر است. (صحیفه امام ، ج18، ص512)
عروس حضرت امام سرکار خانم فاطمه طبا طبایی هم در خاطرات خود می گوید: حضرت امام از اینکه من در نهضت سواد آموزی مشغول شده بودم خیلی خوشحال بوده و مرا تشویق می کردند.
با این توضیحات مشخص می گردد حضرت امام خودشان در صدد به دست گرفتن مقام و منصب در کشور نبوده کما اینکه اگر مرحوم مهندس بازرگان و دوستانش با توصیه آقای هاشمی رفسنجانی که حضرت امام هم با ان موافق بودند در همه پرسی گذاردن پیش نویس قانون اساسی تهیه شده توسط دکتر حسن حبیبی( که با تایید شورای انقلاب و مراجع عظام تقلید و حضرت امام هم رسیده بود) موافقت کرده بودند ، زمینه ای برای حضور ویژه و اختصاصی روحانیون در مناصب اداری و سیاسی کشور پیش نمی آمد و بسیاری از مشکلات امروز جامعه وجود نداشت.