امروز با امام: بیستم تیر
ـ نامه به آیت اللَّه مرعشی نجفی در خصوص توجه به کتابخانه و ابراز تأثر از اوضاع کشور (1346)
«قم- حضرت آیتاللَّه آقای آقا نجفی- دامت برکاته
3 ربیعالثانی 87
بسمه تعالی
به عرض عالی میرساند، مرقوم محترم واصل، سلامت و سعادت جنابعالی را از خداوند تعالی خواستار است. اقدامات اخیر جنابعالی مورد تشکر، امید است خداوند تعالی ماها را به وظیفه الهیه آشنا فرماید. عنایتی که راجع به کتابخانه فرمودید مورد تشکر است. توفیق و سعادت جنابعالی را خواهانم. اینجانب بحمداللَّه سلامت و از اوضاع جاریه خصوصاً داخلی متأثرم.
والسلام علیکم و رحمةاللَّه / روحاللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج21، ص: 578)
ـ نامه به فضلا و محصلین حوزه های علمیه؛ هجوم سرمایه داران امریکایی به ایران (1349)
«بسمه تعالی
خدمت عموم فضلا و محصلین حوزههای علمیه- ایدهم اللَّه تعالی
حوادث اخیر ایران که قتل مرحوم سعیدی مترتب بر آنهاست، موجب کمال تأثر است. این تنها مرحوم سعیدی نیست که با این وضع اسفانگیز در گوشه زندان از پای درمیآید بلکه چه بسا افراد مظلوم و بیگناه به جرم حقگویی در سیاهچالهای زندان، مورد ضرب و شَتْم و شکنجههای وحشیانه و رفتار غیر انسانی قرار میگیرند. این خوان یغما که مدتهاست مورد هجوم چپی و راستی قرار گرفته و گاهی با صراحت تقسیم گردیده، اکنون با عناوین دیگر با کمال عوامفریبی نقشهکشی شده و مورد تقسیم قرار گرفته است. از طرفی کارشناسان چپی که مقصود آنها اسارت شرق و ملل اسلامی است، به اسم تأسیس کارخانه ذوب آهن[1] (که نفع آن برای استعمار و کسب وجهه دستگاه جبار بیشتر از نفعی است که به ملت میرسد) و از طرف دیگر کارشناسان و سرمایه داران بزرگ امریکا به اسم عظیمترین سرمایه گذاری خارجی برای اسارت این ملت مظلوم به ایران هجوم نمودهاند[2]. سرمایه دارانی که بنا به نوشته بعضی از روزنامهها هر لحظه از عمرشان دهها هزار دلار قیمت دارد، باید دید برای چه منظور در تهران اجتماع میکنند؟ آیا برای غمخواری و انساندوستی است؟! کسانی که دنیا را به خاک و خون کشیدهاند و دهها هزار انسان را برای شهوات به زیر خاک کردهاند در اینجا دوست صمیمی ما هستند یا نفوذ دولت ایران و عظمت شاه موجب این امر است؟! (این را هم همه میدانند) یا سودجویی سیاسی و اقتصادی با دامنه وسیع آن، که پایگاهش ایران و دنبال آن سایر ممالک اسلامی و دیگر ممالک شرقی است از یک طرف و خودباختگی دستگاه ننگین ایران در مقابل استعمار چپ و راست از طرف دیگر، موجب این بدبختیهاست؟!
ملت ایران بداند که اگر خداوند متعال به این دستگاه خودباخته در مقابل اجانب، و جبار در مقابل ملتها مهلت دهد این آخرین چوب حراج نیست که به مخازن زیرزمینی و روی زمینی این کشور زده شده است؛ باید منتظر بالاتر باشند، اگر بالاتری باشد! اکنون زراعت، صنعت، معادن، منابع جنگلی و حتی توزیع متاع در سراسر کشور و جلب سیاحان را در اختیار آنان خواهند گذاشت و برای ملت ایران جز باربری و کارگری برای سرمایه داران و ذلت و فقر و فاقه چیزی نخواهد ماند. شما از خوابهایی که برای این کشورها دیدهاند اطلاع ندارید.
این جانب کراراً خطر دولت اسرائیل و عمال آن را به ملت گوشزد کردم که باید مقاومت منفی کنند و از معاملات با آنها احتراز جویند. اکنون راه را برای مصیبت بزرگتری باز کردهاند و ملت را به اسارت سرمایه داران میخواهند درآورند. بر رجال دینی و سیاسی و جوانان مدارس دینی و دانشگاه و بر همه طبقات لازم است که قبل از اجرا شدن این واقعه و نتایج مرگبار آن اعتراض کنند؛ به دنیا برسانند که این قراردادها مخالف رأی ملت است.
این جانب اعلام میکنم هر قراردادی که با سرمایه داران امریکا و دیگر مستعمِرین بسته شود، مخالف خواست ملت و مخالف احکام اسلام است. وکلای مجلسیْن ایران چون منتخب ملت نیستند رأی آنها قانونی نیست و مخالف قانون اساسی و خواست ملت است. در این قضایا باید با نظارت مقامات بیطرف جهانی رفراندم شود تا خواست ملت معلوم گردد.
من قتل فجیع این سید بزرگوار و عالم فداکار را- که برای حفظ مصالح مسلمین و خدمت به اسلام جان خود را از دست داد- به ملت اسلام عموماً و خصوصاً به ملت ایران تعزیت میدهم و از خداوند متعال رفع شرّ دستگاه جبار و عمال کثیف استعمار را مسألت مینمایم. و السلام علی من اتبع الهدی. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج2، ص: 277 ـ 279)
ـ پیام به ملت ایران و اظهار تأسف از سرکوب مردم (1354)
«خدمت عموم ملت شجاع و مظلوم ایران- ایدهم اللَّه تعالی
اخبار واصله از ایران، دنبال شکست مفتضحانه شاه در حزب[3] بازی جدید، با آنکه موجب کمال تأسف و تأثر است مایه امید و طلیعه درخشان آزادی است. تأسف از آنکه در عصری که ملتها یکی پس از دیگری از زیر یوغ استعمار خارج میشوند و استقلال و آزادی خود را به دست میآورند، ملت بزرگ مُسْلِم ایران با گماشته شدن یکی از مرتجع ترین افراد و یکی از عمال بیچون و چرای استعمار و سایه افکندن وحشتناکترین استبداد وحشیانه بر سرتاسر کشور، از تمام شئون آزادی محروم و با جمیع مظاهر استبداد و ارتجاع دست به گریبان هستند. سازمان امنیت ایران به دستور شاه به صورت اداره تفتیش عقاید قرون وسطایی درآمده و با مخالفان حزب تحمیلی شاه، که اکثریت قاطع ملت متدین است، با انواع تهدیدها و اهانتها و ضربها و شکنجههای وحشیانه رفتار میکنند. ملت ایران، از علمای دین تا دانشگاهی و از بازاری تا زارع و از کارگر تا اداری و کارمند جزء، باید معتقد به عقیده شاه باشند؛ گر چه بر خلاف اسلام و مصالح مسلمین و ملت باشد، گر چه استقلال ملت و آزادی همه را بر باد دهد! و در صورت تخلف، سرنوشت آنها ضربها و حبسها و شکنجهها و محرومیتها از حقوق انسانی است و متخلفین «مرتجع سیاه» و «بیوطن سرخ» اند و باید سرکوب شوند. تأسف از سرکوب کردن ملت مظلوم، و هجوم به دانشگاههای سراسر کشور. تأسف از واقعه جانسوز هفده خرداد (54) مدرسه فیضیه و دار الشفاء- که واقعه قتل عام 15 خرداد 42 را زنده کرد- و یورش بیرحمانه و مسلحانه عمال استعمار بر مدارس دینی که جز با علم و فقه اسلام و دفاع از قرآن کریم و احکام سازنده اسلام سر و کاری ندارند، و شکستن سر و دستها و در و پنجرهها و کوبیدن تا سرحد مرگ و پرتاب کردن جوانان بیپناه را از پشت بامها (به جرم اظهار عقیده بر خلاف حزب شاهی و به جرم سوگواری برای مقتولین 15 خرداد) که به حَسَب نقل بعض مطبوعات خارجی، عدد مقتولین به 45 نفر و عدد مجروحین بسیار است که در بیمارستانها پذیرفته نشدهاند؛ و بیش از سیصد نفر در زندانها به سر میبرند که سرنوشت آنها معلوم نیست. این است وضع کشور مترقی! این است معیار دموکراسی شاه! این است حال مملکت آزادمردان و آزادزنان! تأسف از وضع مطبوعات ایران که مستقیماً زیر نظر سازمان[4] اداره میشوند، و هر چه دیکته کنند مینویسند و هر تهمتی خواستند به هر مقامی میزنند.
ولی با همه مصیبتها، بیداری ملت مایه امید است. مخالفت دانشگاههای سرتاسر ایران- به حَسَب اعتراف شاه- و مخالفت علمای اعلام و طبقه محصلین و طبقات مختلف ملت با همه فشارها و قلدریها، طلیعه به دست آوردن آزادی و رهایی از قید استعمار است. شرکت نکردن ملت غیور در حزب فرمایشی و انتخابات خائنانه، نمونه بیداری و پیروزی است.
این جانب به ملت بزرگ عزیز ایران پس از تسلیت در این مصیبتهای دلخراش و تسلیت در اهانت به قرآن کریم و حریم اهل بیت طهارت- علیهم السلام- و تسلیت در واقعه 15 خرداد 42 و هفده خرداد 54، تبریک میگویم بر این روشنفکری و آزادمنشی! تبریک میگویم بر طلوع صبح آزادی و قطع ریشه استعمار و عمال خبیث آن! سلام من بر مقتولین و مصدومین 15 خرداد! سلام من بر مصدومین و مظلومین هفده خرداد! سلام من بر طبقات اهل علم و خطبای محترم! سلام من بر جوانان غیرتمند دانشگاههای ایران! سلام من بر مؤمنین و مسلمین سراسر کشور که با عدم شرکت در حزب تحمیلی و انتخابات غیر قانونی مشت محکم بر دهان یاوه سرایان زدند و وفاداری خود را به اسلام و مسلمین ثابت کردند! سلام من بر زندانیانی که در راه هدف مقدس اسلام در زیر شکنجه به سر میبرند! سلام من بر جوانان و دانشجویان غیرتمند ایرانی خارج کشور که با کوشش ارزنده خود، به اسلام و برادران مُسْلِم خود خدمت میکنند و فجایع استعمار و عمال آن را برملا میکنند.
من در این لحظههای آخر عمر، نگرانیهای فراوان دارم. خوف از آن دارم که این شخص[5]، که با هر حیلهای متشبث شد مواجه با مخالفت ملت و طبقه جوان شد، بیش از این مبتلای به تشنج اعصاب شود و ملت مظلوم را بیش از این به خاک و خون کشد و با تهمت «مرتجع سیاه» و «بیوطن سرخ»، علمای اسلام و دانشمندان و روشنفکران را قتل عام کند. به خداوند متعال از شرّ عناصر خبیثه پناه میبرم و قطع ایادی اجانب را مسألت مینمایم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج3، ص: 100 ـ 101)
ـ سخنرانی در جمع گروهی از کارگران؛ اهمیت تنظیم قانون اساسی (1358)
«آقایانی برای بررسی قانون اساسی تعیین شدهاند؛ الآن وقت این کار است. این کارهای فرعی، اگر ما الآن مشغول بشویم به آن کارها، از این کاری که اصلی است و سرنوشت مملکت ما به او بسته است، غفلت میکنیم. اینها را شما حالا بپیچید بگذارید کنار؛ بعد که آن مسائل اصلی درست شد، بعدش میآیید صحبت میکنیم.
[یکی از حضار: الآن اگر شوراهای کارگری تشکیل نشود، توی وزارت کار طرح سندیکاهای کارگری است. سندیکای کارگری هم خواست کمونیستهاست. این مسیحیها، این کارگران را زیر نفوذ خودشان میگیرند و سندیکا تشکیل میدهند.].
مع ذلک اگر شما مشغول بشوید به این مسائل فرعی، مسئله اصلی را فراموش میکنید؛ الآن این مسئله اصلی مقدّم است.
[یکی از حضار: الآن یک مسئله دیگر مطرح است. از امام تقاضا داریم برای جلوگیری از برخوردهای انحرافی و ایجاد حساسیت در قشر جوانِ تحصیلکرده مسلمان و جلوگیری از فتنهانگیزی افرادی که موقعیت پس از انقلاب را درک نمیکنند، خواهشمندیم موضعگیری مناسب و روشنی در قبال شخصیت اسلامی مرحوم شریعتی بیان بفرمایید.]
من جواب از این نمیدهم. همین مسأله، مسئله ایجاد اختلاف است. همین مسأله، اسباب این میشود که شما یک دسته بشوید، آنها یک دستهای بشوند، مشغول یک کاری بشوید، آنها هم کار خودشان را بکنند؛ همین که در تهران الآن هست، در مشهد هست، در اصفهان هست. مشغول هستند که شماها را با قشر روحانی به جان هم بریزند؛ و شما مشغول یک کار دیگر بشوید و آنها مشغول اصل قضیه بشوند. اصل قضیه را ببینید. این مسأله که آقای دکتر چطورند، یا چطوری است، این یک وقت دیگری باشد. هم شما غفلت دارید، هم طرف دیگر. الآن اگر شما اشتغال به این پیدا کنید، دامنهاش زیاد میشود در همه کشور؛ سر یک چیزی که هیچ واقعیتی ندارد، هیچ صحّت ندارد، شماها به هم میریزید؛ غافل از اصل مسأله میشوید. آنها مشغول بهرهبرداری هستند، شما مشغول دعوا هستید.
من آنی که به شما عرض میکنم، امروز اختلاف بین شما جوانها اسباب این میشود که آن مطلب اصلی که همه ما داریم و اساس مملکت است، توجّه بهشان نکنید؛ به یک چیزهای دیگری که مربوط به مملکت نیست توجّه کنید و آنها اساس را از دست شما بگیرند. اگر آنها اساس را گرفتند، نه شما و نه آن طرف را مجال دیگر نخواهند داد. الآن وقت اختلاف نیست؛ اختلاف سر هیچ! هر کس بخواهد ایجاد اختلاف بکند، توجه داشته باشید یا آدمی است که روی نقشه، آن هم نقشهای که خارجیها دستش دادهاند، عمل دارد میکند و یا آدمی است که جاهل است. شما جوانها توجه بکنید؛ دیگر امروز، روزی نیست که ما بریزیم به جان هم و دیگران استفاده را ببرند. این مسائل فرعی را که کتاب این چی دارد، کتاب این چی کرده است، اینها را حالا بگذارید، بعدها صحبت میشود. الآن صحبتش را نکنید؛ الآن مشغول بشوید به اینکه [اگر] اشکال دارید به قانون اساسی، بنویسید؛ طرح دارید، بنویسید؛ تا وقت نگذشته، بدهید. برای بعد هم دنبال این باشید یک اشخاص خوب و صحیحی پیدا بکنید، معرفی بکنید، تعیین بشوند؛ تا اقلًاّ قانون اساسی- که موافق مصلحت ملت هست، موافق مصلحت اسلام است- درست بشود. دنبالش هم آن مسائل دیگر حل بشود. بعدش اینکه کی بهتر است، کی بدتر! آن، وقتش وسیع است؛ الآن وقت این کار نیست؛ وقت آن کار است الآن. به هیچ کاری خودتان را متوجّه نکنید. به همان کاری که الآن وقتش است توجّه کنید. ان شاء اللَّه خداوند همه شما را موفّق کند.» (صحیفه امام، ج9، ص: 43 ـ 44)
ـ سخنرانی در جمع اعضای سپاه پاسداران سپید دشت؛ اهمیت شغل پاسداری (1358)
«شما برادران پاسدار که از سپیددشت آمدهاید، من از خدای تبارک و تعالی میِخواهم که سفیدرو باشید پیش خدا. ان شاء اللَّه همهمان در این نهضت کاری بکنیم که پیش خدای تبارک و تعالی سفیدرو باشیم.
امروز ملتفتید که هرجا یک نغمههای ضعیف البته، اما ناراحتکننده هست و پاسدارها بحمد اللَّه- همه جا قدرت دارند، و همه جا جلوگیری میکنند از این ریشههای فاسدی که در صدد توطئه هستند و با هوشیاری، ما از زحمات هوشیارانه شماها تشکر میکنیم. و امیدواریم که این خدمت را که خدمت به اسلام است و خدمت به امام زمان- سلام اللَّه علیه- است به آخر برسانید و برسانیم و همه با هم این منزل را طی بکنیم. و ان شاء اللَّه وکلایی که اشخاصی که اهل خبره هستند، خوب تعیین بشوند؛ و قانون را خوب، به طوری که با اسلام موافق باشد و با مصلحت مسلمین موافق باشد، بررسی بکنند و ان شاء اللَّه تصویب بشود. اساس مملکت که عبارت از قانونش است درست بشود و در این مدت که این قانون باید تصویب بشود و بعدش رئیس جمهور تعیین بشود و مجلس شورا تعیین بشود، از موارد حساسی است که پاسداریش با شما آقایان است. همه باید پاسداری بکنیم؛ لکن یک پاسداری است که از قوّه جوان برمیآید؛ یک پاسداری است که از ماها، که با صحبت باید [باشد]. من از خدا میخواهم که شماها ان شاء اللَّه همان طوری که اسمتان پاسدار است و در این زیّ شرافتمندانه وارد هستید، پاسداران امام زمان سلام اللَّه علیه- باشید و خدای تبارک و تعالی شما را حفظ کند و سعادتمند کند؛ قدرت و قوّت بدهد، و همه در همین راهی که نهضت باشد، در این راه بروید، و حفظ کنید این نهضت را، نگذارید اختلافات واقع بشود.
پاسدارها در عین حالی که شغلشان بسیار شریف است، لکن مسئولیتشان هم زیاد است. مبادا یک وقتی کاری انجام داده بشود، از بعض از نادانها که اسباب این بشود که اصل پاسداران را مردم راجع به آنها یک چیزی بگویند. باید خود شما از اشخاصی که یک قدری مثلًا جوان هستند، یک قدری تند هستند، یا گاهی جهالت دارند، شماها باید جلوگیری کنید. نگذارید یک وقتی پاسداری مثلًا یک کار خلافی بکند، موجب بشود که بگویند پاسدارهای جمهوری اسلامی هم این طوری هستند، و این امر مهمی است که به عهده خود شماست، و امیدوارم از این به بعد هم پاسداریتان یک پاسداری خالصانه و برای اسلام باشد و همه با هم به پیش بروید و موفَّق و مؤیَّد باشید. و امیدوارم که این بچههایی که حالا آمدند برای ما شعر خواندند، اینها هم پاسداران اسلام بشوند و بعدها ملحق بشوند به شماها در پاسداری، و خوب تربیت بشوند و خوب درس بخوانند. خدا همه شما را ان شاء اللَّه حفظ کند و من دعا به همه میکنم و خدمتگزار همه شما هستم. سلام بر همه شما، ان شاء اللَّه موفق و مؤید باشید.» (صحیفه امام، ج9، ص: 45 ـ 46)
ـ سخنرانی در جمع روحانیون و ائمه جماعات؛ تبیین وظایف روحانیت در اسلام (1359)
«آقایان اگر بفرمایند، من راحتتر میشوم. بفرمایند بنشینند، بفرمایند بنشینند. از اینکه آقایان در این هوای گرم و جای تنگ و گرم [هستند] معذرت میخواهم از آقایان. شما اینجا منزل خود شماست و من هم خدمتگزار خود آقایان. امیدوارم خدای تبارک و تعالی به همه آقایان و به همه ملت توفیق بدهد که این مشکلاتی که در پیش است با همت همه مرتفع شود.
من یک کلمه باید با علما و فضلا و ائمه جماعات و سنخ روحانیت در سطح کشور صحبت کنم، یک کلمه هم با ملت. آن چیزی را که با آقایان روحانیون در میان میگذارم این است که شما میدانید که توطئهها از همه اطراف هست و رو به افزایش است، لکن از این توطئههایی که منتهی به سلاح و قوای مسلح و اینها [میشود] هیچ باکی نیست. آنها را خدای تبارک و تعالی همراهی میکند چنانچه کرد و میبینید. همین امروز هم یکی از علمای جماران آمد و قصهای را نقل کرد که از آن قصه هم من فهمیدم که عنایت خدا با ماست. ایشان فرمودند که: یک خانهای را ظاهراً در شمیرانات، این آقایانی که در کمیته بودند و پاسدارها و اینها، به عنوان اینکه شنیده بودند اینجا قمارخانه است، رفته بودند به عنوان اینکه درِ این قمارخانه را ببندند، وقتی هم رفتند دیدند که بله بساط قمار و مشروبات و اینها هم هست. یکی از پاسدارها رفته است پشت آنجا که برود ببیند آنجا چه خبر است. یک سگی همچو حمله کرده به او که او را وادار کرده که برود در زیر زمین. وقتی رفته در زیر زمین [دیده] یک مقدار زیادی اسلحه و امثال ذلک زیاد [هست]، که شاید بعد در رادیو و اینها اطلاع بدهند به ملت. گفتم به آن آقا، با هدایت سگ این واقع شده! این سگ مأمور است. همه عالم مأمورند. آن روز باد و شن مأمور[6] بود، امروز هم در این قصه سگ مأمور بوده است که آقا را، این پاسبان را ملزم کند که برود کشف بکند. از این امور خوفی نداشته باشید. ملت ما هم از این امر خوف نداشته باشند. و حماقت مال اینهایی است که در عین حالی که دیدند که آن رأسشان[7] با آن همه قدرت که در دست داشت بالفعل، و با آن همه پشتوانههایی که از همه گروههای خارج و داخل داشت، در مقابل ملت و در مقابل تأیید خدای تبارک و تعالی از ملت ما، نتوانست کاری بکند. حالا که آنها رفتند و رو به جهنمند، این عده بیچارهای که برای خاطر یک دنیای کمی، فانی، میخواهند توطئه بکنند، و آن هم این طور توطئهای که معلوم است که چنانچه موفق به کشفش هم نشده بودیم و قیام هم کرده بودند، خفه میکردند آنها را، این خوفی ندارد. آن توطئههایی که از اول نهضت، یعنی پیروزی ما، پیروزی شما شروع شده است و باز هم در کار است، آن را باید آقایان توجه به آن داشته باشند.
اینها از همه فرصتها و از همه ابعاد میخواهند استفاده بکنند. مثلًا یکی از مسائلی که دست خارج در آن هست و شیاطین داخلی، این است که انتظامات را وادار کنند که محفوظ نباشد و به هم بخورد. در کمیتهها، در انجمنهای اسلامی- که در همه سطح کشور هست- و در دادگاهها و پیش پاسدارها و پاسبانها و قوای مسلح دیگر، یکجور تزریقاتی میشود، که نتیجه آن تزریقات و تبلیغات این است که انسجام ملت را از دستش بگیرد و ملت ما را معرفی کند به دنیا که اینها اصلًا تحت هیچ نظامی نیستند. اینها نظام ندارند.
آنها حکومت جنگلی دارند، تا اینکه مصحح پیدا بشود پیش ابرقدرتها برای اینکه یک «ولیّ» ای برای ما بفرستند. داخل را به هم میزنند. انجمنهای اسلامی یک کارهایی- مثلًا- گاهی بچههایشان، جوانهایشان انجام میدهند که موجب به هم ریخته شدن اوضاع است. یا کمیتهها [در] سرتاسر کشور، بعضی از جاها که بعض اشخاص درشان نفوذ کرده است وادار میکنند که آنها هم یک کارهایی بکنند که موجب یک اختلالی بشود در نظم. جهاد سازندگی هم اشخاصی در آن نفوذ کردهاند و میکنند که آنها هم کاری انجام بدهند که مردم را از خودشان متنفر کنند. و در دادگاهها هم گاهی بعض اشتباهاتی میشود که آن هم موجب نارضایتی است. اینها میخواهند شما را، مقصدشان این است که روحانیت را پیش ملت ضعیف کنند، و انسجام بین این قوایی که باید باشد و انتظامی که باید در یک مملکتی برای ادارهاش باشد، این انسجام را به هم بزنند. وقتی- فرض کنید که- هر چه قدرت هم داشته باشند قوای انتظامی و مسلح، اگر منسجم نباشند کاری ازشان نمیآید. تا سپاه پاسداران، ژاندارمری، ارتش، شهربانی و سایر قوای مسلح با هم منسجم نباشند، و همه از یک راه نروند، نمیتوانند یک توطئههایی که هست، و ممکن است یکوقت واقع بشود نمیتوانند آن را خنثی کنند و خفه کنند. چنانچه بین روحانیون، تمام طبقاتی که روحانیت شامل آنهاست، از علما و فقها، از محصلین، از خطبا، ائمه جماعت، همه اینها، اگر آن وظایفی که محول به خودشان است، آن وظایف را فراموش کنند، و یک راه دیگری که محول به آنها نیست بروند، این هم یک خلاف نظمی است. و این خلاف نظم موجب این میشود که اولًا شما را در بین ملت یکجور دیگری غیر از آنکه واقعیت هست معرفی کنند و ملت را از شماها کم کم جدا کنند.
همین مسئلهای که در اوایلی که رضا خان آمد و کودتا کرد و بعد مستقر شد، همان برنامهها دارد حالا شروع میشود. این خطاب من به همه علما و تمام روحانیون به کلمه عام و به همه ملت است. اگر با هوشیاری و با توجه کامل و تفکر کامل توجه نکنند به این توطئه، این موجب این میشود که ملت و روحانیت از هم جدا بشوند، و روحانیت نتواند آن کاری که به عهده اوست انجام بدهد. و چنانچه یکوقتی آنها فرصت کنند، از همین معنا، از جدا شدن ملت از روحانیت استفاده کنند و کارهای سابق را اعاده کنند، همان نقشهای که من خوب یادم هست که در زمان رضا خان بود، و آن نمایش دادن روحانیت به یک صورت غیر صحیح و جدا کردن مردم از روحانیت. در اوایل زمان رضا خان که قدرتش مستقر شد، یکی از اموری که او انجام داد همین بود که روحانیت را در بین مردم- هی کم کم- میخواست از بین ببرد. از شوفرها شروع کرده بودند. در آن زمان شوفرها یک آلت دستی بودند که [یکی] از علما برای من نقل کرد- خدا رحمتش کند- که من در اراک بودم و میخواستم بیایم به تهران یا قم، اتومبیل به من اجاره نمیدادند. و آن شوفر گفت که ما به دو طایفه بنا داریم که اتومبیل کرایه ندهیم و آنها را سوار نکنیم: یکی فواحش و یکی معمم! این از دست شوفرها در آن زمان. حالا هم من نمیدانم چه جوری است که باز شوفرها را کشیدند در کار، با اینکه شوفرها حالا، غیر آن وقت هستند. البته حالا هم متعهدند اکثراً ان شاء اللَّه، لکن بعض از آنها شروع کردند. تبلیغاتی در آنها شده است. یک دستهبندیهایی شده است که حالا هم اهل علم را بعضی از شوفرها سوار نمیکنند. این همان توطئهای است که از اول انگلیسها درست کرده بودند، و حالا هم عمال همه قدرتهایی که با شما مخالفند. شما یک توجه باید داشته باشید، و ملت هم یک توجه. توجه شما این است که از حدود وظایف شرعیه خودتان و روحانی خودتان تجاوز نکنید.
روحانیون همه، ملت همه، باید حاضر باشند در مسائل سیاسی، حضور داشته باشند.
اینکه بعض از عناصر حالا هم گاهی میگویند که روحانیون بروند توی مجلسها، توی مدرسههای خودشان و مشغول کارشان باشند، و ماها باید وارد این کارها باشیم، این یا از بیتوجهی به عمق مسائل است که من باید بگویم بعضیشان بیتوجه هستند، و یا اینکه عمال همانها هستند که در زمان رضا خان یک همچو کارها را میکردند. و در طول تاریخ تقریباً حدود سیصد سال این قدر تزریق کردند بر این ملت و بر خود روحانیون، که شما نباید در سیاست دخالت بکنید که خود آقایان هم باورشان آمده بود. اگر یک مطلبی- مثلًا- راجع به یک امر سیاسی که به نفع ملت بود، اینها میخواستند دخالت بکنند، یک قشر از خود روحانیت میگفتند یک امر سیاسی است، به ما چه! خودشان را کنار کشیده بودند. یعنی کنارشان زده بودند اینها را. باورشان آورده بودند که روحانیون باید فقط بروند مسأله بگویند؛ آن هم بعض مسائل، نه همه مسائل. مسائل اگر همهاش باشد که بیشتر کتب فقه، کتب سیاست است. لکن باورشان آمده بود این، مردم هم این را باور کرده بودند، و این تبلیغاتی بود که از آن وقتی که پای غربیها باز شد در ایران، مطالعاتشان را کردند، به آنجا رسید که این جمعیت خطرناکند و باید اینها را کنار زد و مشغول به خودشان کرد، و ملت را هم باید از اینها جدا کرد. اگر یکی از اینها بخواهد وارد بشود در یک امر سیاسی، ملت با اینها موافقت نکند برای اینکه امر سیاسی است به شما چه؟ در عین حالی که باید همه قشرهای ملت و خصوصاً روحانیت حاضر باشند در سیاست کشور، و توجه داشته باشند به مسائلی که در کشور میگذرد، چه در مجلس و چه در دولت و دیگران. در عین حال باید آن شغلی را که دارند از آن دست برندارند.
گمان نکنند به اینکه- آن وقت این گمان بود- ما هیچ نباید دخالت بکنیم، و حالا [گمان] این باشد که ما شغلمان فقط دخالت است. خیر، در آن وقت هم این کار صحیح نبوده برای ما و شما، حالا هم این کار صحیح نیست.
شما باید پستهای خودتان را محکم نگه دارید. ائمه جماعت باید این مساجد را محکم نگه دارند، و خطبا باید منابر را محکم نگه دارند، و فقه را در حوزههای علمیه مثل قم و مشهد و امثال اینها و همین طور نجف باید فقاهت را حفظ کنند. حوزهها باید حوزه فقاهت باشد. این حوزههای فقاهت بوده است که هزار و چند صد سال این اسلام را نگه داشته. این مشیْای بوده است که از زمان قدیم، از زمان ائمه هدی تا زمان ما، مشیْای بوده است که علمای ما داشتهاند و آن حفظ فقاهت. نباید حالا شما فکر کنید که حالا که باید [در] امور سیاست هم ما دخالت بکنیم، پس به فقاهت کار نداشته باشیم.
خیر، باید حوزههای فقاهت به فقه خودشان به همان ترتیبی که سابق بود هیچ تخطی نکنند. به همان ترتیبی که سابق تحصیل میکردید فقه و مقدمات فقه را [تحصیل کنید]، محکم فقاهت را حفظ کنند. و ائمه جماعت محکم مساجد خودشان را و ارشاد ملت را حفظ کنند. و خطبای ملت هم باید منابر خودشان را و موعظههای خودشان را و ارشاد خودشان را حفظ کنند. و در عین حال مراقب اوضاع مملکت خودشان باشند. چنانچه اهل بازار باید بازار خودشان را حفظ کنند لکن مراقب باشند. این طور نباشد که ما یکوقت خدای نخواسته، از آن اصلی که اساس حفظ اسلام است رو برگردان بشویم و حوزهها به فقاهت کم توجه بشوند. این فقها هستند که حصون[8] اسلام هستند و حفظ کردند اسلام را. باید حوزهها عنایتشان به فقه و فقاهت از همه چیز بیشتر باشد. اگر حوزههای فقاهت خدای نخواسته از بین برود یا سست بشود، رابطه ما بین فقها و ملت قطع میشود. این حوزه فقاهت است که رابطه را محفوظ نگه داشته است. اگر یک اشخاصی آمدند در حوزهها و پیشنهاد کردند که فقه لازم نیست، مثلًا به این طول و تفصیل باشد و فلان، و بیاییم یک چیزهای دیگر را هم چه بکنیم، اینها اشتباه میکنند یا مأمورند. فقه به همان قوّت اولیهاش باید باقی باشد. حوزههای فقاهت، هم فقاهت را داشتند و هم یک جمعی هم معقول و سایر علوم را تحصیل میکردند. علمای اخلاق بودند در حوزهها که مردم را و علما را و اهل علم را دعوت به مسائل اخلاقی میکردند. اهل معنویت و عرفان بودند که اشخاصی را دعوت میکردند به آن طور، و کارهای خودشان را انجام میدادند.
لکن فقاهت که اساس است سر جای خودش بود و باید باشد. و مسجدها [را] باید محکم آقایان بگیرند، نگهش دارند. دلسرد نشوید از حرفهایی که این عمال خارجی در بین مردم منتشر میکنند. باید در عین حالی که حضور دارید در صحنه سیاست، و هر واقعهای که واقع میشود شما توجه باید داشته باشید که این واقعه آیا به نفع ملت است یا نه، لکن حوزههای فقاهت را به همان قوّت خودش حفظ کنید. این فقه است که اسلام را حفظ کرده و تا آخر حفظ میکند ان شاء اللَّه. و از این شغلی که دارید و از این راهی که دارید منحرف نشوید، و بروید یک کارهایی که شما نباید بکنید، مثلًا یک معمّمی چهار تا هم پاسدار داشته باشد، و یا هر کاری دلش میخواهد بکند، یک کسی هم یک کمیته درست کند و چند تا پاسبان و هر کاری میخواهد بکند. اینها یک طرحی است که ریختهاند برای اینکه شما را از صحنه خارج کنند. وارد یک صحنهای میکنند که شما را بکلی خارج کنند. همچو میکنند که هی بیایند فریاد بزنند که امان از این آخوندها که در کمیتهها هستند و در دادگاهها هستند. اگر دو تا، سه تا قضیه بر خلاف واقع شد، آنها هم قضایای زیادی را که صحیح واقع میشود، پایمال میکنند. باید در عین حالی که هر کس به شغل خودش باید مشغول باشد، و هر کسی باید همان کاری که دارد خوب انجام بدهد، لکن حاضر باشد در مملکت و غایب نباشد از سیاستی که در مملکت میگذرد.
توجه داشته باشد که اگر یکوقت مثلًا یک جمعیتی یا یک فردی، یک حکومتی پایش را کج گذاشت، همه اعتراض کنند و نگذارند که واقع بشود. یا یک افراد غیر صحیحی را چنانچه در مأموریتهایی گذاشتند و آقایان و علمای بلاد میدانند که این فاسد است خودشان نروند سراغش، اطلاع بدهند به آنجاهایی که باید اینها را تغییر بدهند، و از آنها بخواهند که تغییر بدهند. اگر خودشان بروند، و لو یک آدم فاسدی را خود آقایان بفرستند یا بروند و آن فاسد را از آنجا بیرون کنند، این موجب وَهم میشود برای اهل علم. اینها باید ارشاد کنند دولت را. ارشاد کنند به اینکه این مأموری که اینجا فرستادی اشتباه بوده است و دولت را وادار کنند، مجلس را وادار کنند تا اینکه اصلاح بشود. خودشان اگر بخواهند مستقیماً دخالت بکنند، موجب این میشود که در بین مردم موهوم بشوند، و شما حفظ حیثیت خودتان برایتان واجب است. هر مؤمنی حفظ عِرض خودش برایش واجب است، لکن علما بیشتر مأمورند به این امور. حجت بر علما تمامتر است. این وظیفه ماهاست که باید هر کسی شغل خودش را محترم بشمارد. دلسرد نشود امام جماعت از جماعتش، اهل منبر از منبرش، و- عرض میکنم که- مراجع از مرجعیتشان، علمای بلاد از مسائلی که خودشان دارند. اینها باید حفظ کنند آن چیزهایی که مال خودشان است و حاضر باشند برای امور سیاسی.
و آنی که به ملت عرض میکنم این است که توجه داشته باشد ملت، که دشمنهای اسلام و دشمنهای کشور شما، از هر راهی استفاده میخواهند بکنند. این راههایی که خوب، دیدهاید که واضح است که توطئهها بکنند، و مثلًا شلوغیها بکنند و فسادها بکنند و اینها را که میدانید. راه دیگری که الآن در نظر آنهاست این است که این مراکزی که مربوط به ربط روحانیت و ملت است، این مراکز را سست بکنند و کم کم از بین ببرند.
وسوسه کنند به اینکه این آخوندها که از آنها کاری نمیآید، میروید توی مسجد چه کنید؟ برویم راهپیمایی کنیم. خوب، راهپیمایی سر جای خودش اما مسجد محلی است که از مسجد باید امور اداره بشود. این مساجد بود که این پیروزی را برای ملت ما درست کرد. این مراکز حساسی است که ملت باید به آن توجه داشته باشند. این طور نباشد که خیال کنند که حالا دیگر ما پیروز شدیم دیگر مسجد میخواهیم چه کنیم. پیروزی ما برای اداره مسجد است. ما اگر نماز نباشد و آداب اسلامی نباشد، چه داعی داریم که بیاییم خودمان را به مهلکه بیندازیم و وارد این امور بشویم؟ ما برای اسلام این کارها را میکنیم و شما، شما ملت برای اسلام قیام کردید، و برای اسلام این همه زحمت کشیدید و دارید میکشید. مراکزی که مراکز بسط حقیقت اسلام است، بسط فقه اسلام است و آن مساجد است، اینها را خالی نگذارید. این یک توطئه است که میخواهند مسجدها را کمکم خالی کنند. دیگر چهار نفر آدمی که معلوم نیست اصلًا به مسجد و به اسلام و به اینها اعتقادی داشته باشد، یا معلوم است که ندارد، امام جماعت ایستاده آنجا نماز میخواهد بخواند، این هم چند نفر برمیدارد میآید آن طرف، یکیشان میایستد جلو، باقیشان نماز میخوانند. این نماز نیست. با این نماز میخواهند اسلام را بشکنند. روحانیون باید حفظ حیثیت خودشان را بکنند و خدای نخواسته کاری نکنند که بین ملت یک طور دیگری وجهه روحانیت نمایش داده بشود. مردم موظفند که مساجد خودشان را، مراکزی که مربوط به روحانیت است حفظ کنند. همان نقشه زمان رضا خان الآن شروع شده است. آن وقت هم یکی یکی آمدند، کم کم، کم کم آمدند وارد شدند. شعرای آنها شروع کردند به شعر گفتن: «تا آخوند و قجر هست در این مملکت، این کشور دارا به جایی نمیرسد». شاعرشان این طور میگفت. حالا من شعرش را نمیخواهم بخوانم.
مقالاتی که مینوشتند مقالاتی بود که به ضد روحانیت بود. و آن وقت با کمال وقاحت مینوشتند و تبلیغات میکردند. همه گروهها را وادار کرده بودند که به ضد این طایفه وظایف خودشان را انجام بدهند؛ یعنی وظایف انگلیسها را آن وقت. اصلًا رضا خان را آورده بودند برای اینکه، این را تشخیص داده بودند که یک آدم قلدری است، و اول هم یک نفر روزنامه نویس را، «سید ضیاء»[9] را همراهش آوردند، و بعد هم او را بیرونش کردند و خود این را گذاشتند که یک آدم قلدری است، میتواند کارها را انجام بدهد. اولًا سواد ندارد، مراتب چیزهای سیاسی را نمیداند، و ثانیاً آدم قلدری است، هر کاری به او بگویند میکند. این در آن وقت آن نقشهای [بود] که آنها کشیده بودند، و احتیاط این بود که مبادا آخوندها یک کاری بکنند. حالا که دیدند آخوندها با دعوت خودشان و با همراهی همه قشرهای ملت از دانشگاه گرفته تا بازار تا کارگر و تا کشاورز، همه اینها با هم بودند، و یک همچو کار بزرگی را کردند، حالا بیشتر از آن وقت درصدد هستند. اگر آن وقت یک طرحی بود برای اینکه مبادا یک همچو چیزی بشود، حالا فهمیدند که یک همچو چیزهایی میشود. حالا فهمیدند که اگر آخوند و دانشگاهی و دیگر قشرها با هم باشند یک همچو کار بزرگی، یک همچو کارهای بزرگی میکنند.
حالا بیشتر درصدد هستند که ملت را از این طایفه جدا کنند، و دانشگاه را از مدرسه جدا کنند، و بلکه همه قشرها را با هم بدبین کنند و به جان هم بیندازند.
امروز وظیفه هست برای همه ما، ملت ما باید این وظیفه را انجام بدهد. امروز روزی است که قدرتهای بزرگ با توطئههای داخل و خارج میخواهند این نهضت را بکلی به هم بزنند، و اسلام را که الآن از آن ضربه دیدند زیر پا بگذارند، و قطع کنند ریشههای او را. امروز همه اهالی مملکت ما و کشور ما باید به حال آمادهباش باشند. نروید سراغ زمین و- نمیدانم- این چیزهایی که مال دنیاست. این قدر دنبال این چیزها نروید. شما باید اسلام را حفظ کنید. در پناه اسلام همه این چیزها را هم داشته باشید. اگر اسلام را از دست شما بگیرند، خیال نکنید که اسلام را که گرفتند یک ملتی میگذارند و یک ملیتی که این آقایان ملتگراها، هی دهن خودشان را پر میکنند، ملت، ملت! اگر اسلام را از دست شما گرفتند و آخوند و ملت را جدا کردند، شما چهار نفر ملی نمیتوانید هیچ کاری بکنید، اگر بین شما امثال بختیار[10] نباشد و حال اینکه ممکن است باشد، این قدر تفرقه ایجاد نکنید. ای آقایان نویسندگان! این قدر تضعیف نکنید روحانیت را. ای آقایان روشنفکران! این قدر مملکت را از این طرف به آن طرف نکشید تا اینکه خدای نخواسته بیایند همهتان را عذرتان را بخواهند. با هم باشید. آماده باشید. ملت باید آماده باشد برای این اموری که دارد پیش میآید، که آن روزی که خدای نخواسته فرض کنید فانتوم آنها آمد و اینجا را خراب کرد و من هم رفتم سراغ کارم، ملت دستش باز و با مشت محکم حفظ بکند اسلام را. روحانی، بازاری، کارگر، کشاورز، کارمند، قوای مسلح، همه باید حال آمادهباش داشته باشند. ما اگر حالا در بین راه که هستیم و این همه توطئه الآن هست، اگر فراموش کنیم نهضت را، اگر فراموش کنیم انقلاب را و برویم سراغ کارمان، هر کدام برویم سراغ شغلی که داریم و حاضر نباشیم در صحنه سیاست، و خودمان را مجهز نکنیم برای حفظ این مملکت اسلامی و حفظ اسلام، خدای نخواسته یکوقت به کارهای بد خواهد رسید. و ممکن است که البته نمیتوانند ان شاء اللَّه که کاری انجام بدهند، لکن تأخیر میتوانند بیندازند. شما ببینید که الآن هر کاری که میخواست در این مملکت انجام بگیرد، یک جبهههایی در مقابلش ایستاد که نگذارد، شلوغکاری کردند لکن نتوانستند. من نمیگویم که میتوانند، نمیتوانند. اگر این فانتومها هم بلند شده بود که اینها میخواستند چه بکنند، پدر اینها را در میآوردند.
مگر ملت ما حالا دیگر نشسته آنجا که یک فانتوم و دو فانتوم کاری انجام بدهد. این احمقها نفهمیدند این را که با چهار تا مثلًا سرباز- سربازها که با اینها موافق نیستند- با چهار نفر از این درجه دارها مثلًا و امثال اینها میشود یک مملکت 35 میلیونی که همه مجهز هستند، اینها بتوانند فتح کنند. اینها غلط فکر کردند. اینها نفهمیدند که شوروی با همه قدرتی که دارد و با همه ابزاری که دارد و با همه سلاحهای مدرنی که دارد، در افغانستان پوزهاش به خاک مالیده شده. در عین حالی که اینها یک حماقتی است، منتها بعضی جوانها، بیچارهها، نفهمها اینها را وادار میکنند یک همچو کاری بکنند. یک همچو کارهایی که همین دو- سه روز مثلًا [بود]. خوب، اینها نمیفهمند که اگر فرضاً هم شما از پایگاه همدان پا شده بودید و آمده بودید و فرض کنید چند تا جا [را] هم کوبیده بودید، شما بالاخره باید زمین هم بیایید یا همان آسمان میمانید؟ ما از این امور نمیترسیم. ما از قشرهای خودمان میترسیم؛ از خودمان چنانچه شما آقایان و همپالگیهای شما، سنخ روحانیت همه- ایّدهم اللَّه تعالی- اگر کارهایی خدای نخواسته انجام بدهید که از چشم ملت بیفتید، و لو در دراز مدت، آن روز است که فانتوم لازم نیست دیگر، خود ملت شما را کنار میزند. و ملت هم بیهادی نمیتواند کاری انجام بدهد، و آنها و لو حالا تهیه برای چندین سال دیگر هم باشد کار خودشان را آن وقت میتوانند انجام بدهند. من خوفم این است که ما نتوانیم، روحانیت نتواند آن چیزی که به عهده اوست صحیح انجام بدهد. من خوف این را دارم که به واسطه بعض تبلیغات، حوزههای علمی از آن کار اساسی که حفظ فقاهت است سستی بکنند، و کم کم فقه مَنسی بشود، و در دراز مدت اینها نتیجه بگیرند. شما این را خیال نکنید که آنها خیلی دستپاچهاند که همین دو- سه روز این کارها را انجام بدهند. اگر توانستند، حالا، اگر نتوانستند نقشه میکشند که در پنجاه سال دیگر کار خودشان را انجام بدهند، دست برنمیدارند و یکی از نقشههای مهم همین است که قشرهای ملت را از هم جدا کنند، و مهم این است که روحانیت را از ملت جدا کنند.
اینها ضربهای که از روحانیت خوردند از هیچ کس نخوردند. برای اینکه میگویند ضربهای را که دیگران هم زدند به ما، اینها وادارشان کردند.
مسجدها مردم را وادار کرد. پس باید مسجدها را ما شروع کنیم بشکنیم. اینکه میآیند مسجدها را میخواهند خلوت کنند، و بیچاره جوانها و متدینین ما هم اشتباهاً به خطا میروند، این است که مسجدها کم کم امسال یک قدری ماه رمضانش کمتر باشد، سال دیگر یک خرده کمتر. بعد از ده سال، پانزده سال دیگر هیچی بشود. آنها عجله ندارند؛ بتدریج هر چه شد. شما باید هوشیار باشید که مسجدهایتان و محرابهایتان و منبرهایتان را حفظ کنید و بیشتر از سابق. شمایی که این معجزه را از مسجد دیدید، حالا باید بروید دنبال این مرکز معجزه، نه رها کنید او را. شمایی که از اسلام یک همچو معجزهای دیدید که همه قدرتها را به هم شکست، نه فقط ابرقدرتها را، قدرتهای دیگر را هم به هم شکست، ملت ما که از اسلام این معجزه را دارد نباید در اسلام سستی کند.
فرضاً چهار نفر پاسبان هم، پاسدار هم، یک خلافی کردند، لکن همین پاسدارها هستند که کشف کردند این توطئه را. چرا قدر اینها را نمیدانید؟ چرا اگر یکیشان یک جایی خلاف کرد میگویید پاسدارها این جور؟ یک آقایی یک کاری، یک آخوندی یک کاری کرد، یک شخصی یک کاری کرد، میگویند آخوندها این طور. این همان نقشه است که پاسدار را و ارتش را و ژاندارمری را و قوای مسلح را و شما را از هم جدا کند و از چشم ملت بیندازد، تا آنها وقتی کاری میخواهند بکنند. نه قوه روحانی در کار باشد که مردم را هدایت کند و بسیج کند، و نه قوه مسلّح، قوای مسلّحی باشند که کاری انجام بدهند، همه را مقابل هم نگه دارند.
امروز، روزی است که باید تمام قدرتها هماهنگ باشند و همه حفظ نظم بکنند، که اگر نظام به هم بخورد، وضعیت به هم میخورد و همه خودشان را فدایی اسلام بدانند، و در هرجا هستند آماده باشند برای وقتی که- شب فرض کنید- آمدند و بمباران کردند.
آماده باشند که بیایند بیرون و اینهایی که بعد از اینکه بنزینهایشان تمام شد باید بیایند پایین، قتل عامشان کنند. شما مهیا باشید، نروید سراغ اختلافاتی که خودشان دارند با هم، شما بین راه هستید. اختلافها را کنار بگذارید. یک روزی برای اختلافات هم- اگر خدای نخواسته بخواهید اختلاف کنید- هست باز. امروز، روزش نیست. امروز، روزی نیست که انجمنهای اسلامی انتظامات را خدای نخواسته به هم بزنند، یا فرض کنید پاسدارها به هم بزنند، یا ژاندارمری به هم بزند. همه هماهنگ باشید. اگر هم با هم یک حسابهایی دارید، بگذارید کنار این حسابها را. شما اگر دو نفر باشید با هم یک نزاعی داشته باشید و خدای نخواسته، زلزله بیاید، شما باز مینشینید آنجا به اختلاف؟! نه، رها میکنید و پا میشوید سراغ دفاع از خودتان. این ابرقدرتها در ایران زلزله راه انداختند. نروید سراغ کارهای خصوصی خودتان و اختلافاتی که خودتان با هم دارید. نروید سراغ این. مجهز باشید. مجهز باشید، همان طوری که در اوایل انقلاب بودید. حالا هم باشید و مسجدها را محکم نگه دارید و پر جمعیت کنید.
من امروز باید بگویم که تکلیف است برای مسلمانها. حفظ مساجد امروز جزء اموری است که اسلام به او بسته است. ماه مبارک رمضان و بعد از ماه مبارک رمضان هم، مسجدها را آباد کنید. من در مکه که مشرف بودم یک روز میخواستم یک کتابی بخرم که برای آن کتابفروش هم فایده داشت، ایستاده بودم، اذان گفتند، یکدفعه رها کرد و گفت که: «سنّة حنفیّة»[11] دیگر با من حرف نزد، رفت سراغ نماز. در مدینه بازار را که من دیدم بسته بود. یعنی باز بود لکن هیچ کس نبود. میرفتند سراغ نماز. چرا شما نمیروید سراغ نماز؟ چرا ظهر که میشود بازار را رها نمیکنید و بروید سراغ نماز؟ اگر بروید سراغ نماز، احیاء کنید این سنت سیاسی اسلام را، همان طوری که در روز جمعه حالا بحمد اللَّه میروید، روز غیر جمعه هم بروید مساجد را پر کنید. اگر این مسجد و مرکز ستاد اسلام قوی باشد ترس از فانتومها نداشته باشید. ترس از امریکا و شوروی و اینها نداشته باشید. آن روز باید ترس داشته باشید که شما پشت بکنید به اسلام. پشت کنید به مساجد.
ان شاء اللَّه خداوند همه شما را موفق و مؤید کند، و اسلام و مسلمین را حفظ کند، و دست اجانب را کوتاه کند از این کشور. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.» (صحیفه امام، ج13، ص: 8 ـ 21)
ـ پیام به آقای حافظ اسد؛ تبریک آزادسازی شهر «نوسود» (1360)
«حضرت آقای حافظ اسد، رئیس جمهوری کشور عربی سوریه
پیام تسلیت شما در مورد فاجعه جانگداز اخیر، امروز واصل گردید. از اظهار همدردی و محبتی که نسبت به ملت ما و بازماندگان این حادثه دلخراش نمودهاید متشکرم؛ و امید است ملل اسلامی با اتحاد و همبستگی در برابر توطئه گران و استعمارگران استقلال خود را حفظ کرده، سربلند و پیروزمندانه از این مبارزه اسلام و کفر جهانی بیرون آیند. و السلام علیکم و رحمة اللَّه. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج15، ص: 40)
ـ حکم عفو جمعی از محکومان دادگاهها به رئیس دیوان عالی کشور (1360)
[** بسمه تعالی. حضرت آیت اللَّه العظمی امام خمینی- مد ظله العالی
پیوست صورت اسامی 126 نفر از زندانیان که حسب نظر کمیسیون عفو و بخشودگی دادگستری مشمول عفو یا تخفیف در مجازات شدهاند جهت تصویب تقدیم میگردد.
دیوان عالی کشور- سید عبد الکریم موسوی اردبیلی**]
بسمه تعالی
موافقت میشود.[12]- 20 تیر 1360/ روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج15، ص: 41)
ـ پیام تشکر به آقای لئونید برژنف؛ تسلیت فاجعه هفتم تیر (1360)
«حضرت آقای لئونید برژنف، صدر هیأت رئیسه اتحاد جماهیر شوروی
پیام تسلیت آن حضرت در مورد فاجعه جانگداز اخیر واصل گردید. دشمنان بشریت و اسلام میخواستند با این جنایت هولناک ضربهای بر انقلاب مردمی و اسلامی ما بزنند، ولی بر خلاف تصور آنان این تلاشهای مذبوحانه و جنایات وحشیانه ملت ما را در مبارزه با جهانخواران و استعمارگران مصممتر و صفوفشان را فشردهتر خواهد نمود. از خدای تعالی پیروزی کامل مستضعفان جهان را بر مستکبران مسألت دارم. و مراتب تشکر خود را از همدردی شما ابراز میدارم. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج15، ص: 42)
ـ پیام تشکر به رئیس شورای دولتی لهستان؛ تسلیت فاجعه هفتم تیر (1360)
«حضرت آقای پروفسور دکتر هنریک یابلوفسکی، رئیس شورای دولتی جمهوری لهستان
پیام تسلیت جنابعالی را در مورد فاجعه غمانگیز اخیر دریافت نمودم. از اظهار همدردی شما متشکرم؛ و از خدای تعالی علوّ درجه برای شهیدان این فاجعه و نابودی و خذلان[13] برای توطئه گران و دشمنان اسلام و ملل مستضعف جهان مسألت دارم. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج15، ص: 43)
ـ پیام تشکر به کفیل ریاست جمهوری بنگلادش؛ تبریک حلول ماه رمضان (1360)
«جناب آقای قاضی عبد الستار، کفیل ریاست جمهوری مردم بنگلادش
پیام تبریک جنابعالی به مناسبت حلول ماه مبارک رمضان واصل و موجب تشکر گردید. و متقابلًا به شما و ملت مسلمان بنگلادش حلول این ماه بزرگ را تهنیت گفته عظمت و سربلندی اسلام و نابودی شرک و کفر جهانی را از خدای تعالی مسألت دارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج15، ص: 44)
ـ حکم انتصاب آقای محمدرضا ناصری یزدی به سمت امامت جمعه شهر کرد (1366)
«جناب حجت الاسلام آقای حاج شیخ محمد رضا ناصری یزدی- دامت افاضاته
بر حسب درخواست اهالی محترم شهر کرد- ایّدهم اللَّه تعالی- بدین وسیله جنابعالی را به سمت امام جمعه شهر کرد منصوب مینمایم که ان شاء اللَّه تعالی ضمن برگزاری این فریضه الهی، مردم را نسبت به وظایف خطیر و حساسی که در رابطه با اسلام عزیز و انقلاب خونبار ملت شریف ایران دارند آشنا ساخته، و از تفرقه و اختلاف که مهمترین عامل نفوذ دشمنان میباشد، بر حذر دارید. ضمناً جنابعالی از طرف این جانب نمایندگی دارید در آن استان در مورد اخذ وجوه شرعیه و رسیدگی به امور مذهبی و حل مشکلات دینی مردم، که امید است با همکاری علمای اعلام و اهالی محترم محل بتوانید وظایف محوله را به نحو احسن انجام دهید. و السلام علیکم و رحمة اللَّه. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج20، ص: 305)
[1] - اشاره به تأسیس کارخانه ذوب آهن اصفهان و اداره آن توسط کارشناسان شوروی.
[2] - اشاره به ورود جمعی از سرمایه داران امریکایی( به ریاست راکفلر) به دعوت شاه به تهران و عقد بزرگترین قرارداد سرمایه گذاری تا آن زمان؛ که اعلامیه منفرد و با امضای مشخص آقای سعیدی به دنبال آن انتشار یافت و موجب دستگیری و شهادت ایشان شد.
[3] -« حزب رستاخیز ملت ایران» که به وسیله شاه تأسیس گردید.
[4] - سازمان اطلاعات و امنیت کشور( ساواک).
[6] - در صحرای طبس، پس از حمله نظامی امریکا به آن منطقه به منظور نجات گروگانهای خود، طوفان شدیدی رخ داد و به علت حریق، هلیکوپترها و هواپیماهای آنها نابود و نقشه امریکا خنثی شد
[8] - حصون جمع حِصن: قلعه، دژ، پناهگاه، جای محکم و بلند.
[9] - سید ضیاء الدین، روزنامهنگار و مدیر روزنامه رعد، که با حمایت انگلیسها و به راهنمایی« آیرون ساید» ژنرال انگلیسی، رضا خان میرپنج( فرمانده بریگارد قزاق) قزوین را برای حمله به تهران آماده کرد. کودتای سید ضیاء و رضا خان در 3 حوت( اسفند) 1299 روی داد و احمد شاه قاجار به علت ضعف و زبونی بیش از حد، تسلیم کودتاچیان شد. سید ضیاء به نخستوزیری رسید، اما بعداً رضا خان با قلدری، او را کنار زد و خود به مقام ریاست الوزرایی رسید و هنگامی که احمد شاه در اروپا بود با ترفند فراوان، موفق به تشکیل مجلس مؤسسان ساختگی و اضمحلال سلسله قاجار شد و خود به عنوان نخستین پادشاه سلسله پهلوی به تخت سلطنت نشست.
[10] - شاپور بختیار، آخرین نخست وزیر رژیم پهلوی.
[11] - آیین دین حنیف( اسلام).
[12] - به استناد وظایف و اختیارات رهبری، مندرج در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران