امروز با امام: یازدهم خرداد

ـ نامه به آقای میلانی پیرامون عمل به تکلیف و دعوت به صبر در برابر مشکلات (1343)

ـ نامه به آقای سید مهدی طباطبایی؛ احوال‏پرسی (1357)

ـ نامه به آقای حسن ثقفی؛ احوال‏پرسی (1357)

ـ نامه به آقای سید مهدی طباطبایی؛ احوال‏پرسی (1357)

ـ سخنرانی در جمع پرسنل نیروی هوایی و دریایی؛ خطر سوء استفاده از آزادی (1358)

ـ سخنرانی در جمع بانوان اهواز، قم و بروجرد؛ هدف اصلی انقلاب (1358)

ـ سخنرانی در جمع گروهی از بازاریان؛ وظایف بازاریان (1358)

ـ پیام به اعضای کنفرانس رسیدگی به جنایات امریکا؛ تشریح جنایات امریکا (1359)

ـ سخنرانی در جمع اقشار مختلف مردم تبریز؛ انگیزه بعثت و تکلیف ما در برابر آن (1360)

ـ سخنرانی در جمع نمایندگان مجلس و اعضای شورای عالی قضایی؛ وظایف مسئولان (1361)

ـ حکم عفو جمعی از زندانیان به رئیس دیوان عالی کشور (1363)

ـ حکم ابقای آقای یوسف صانعی در سمت دادستان کل کشور و مخالفت با استعفای ایشان (1364)

ـ حکم عفو جمعی از زندانیان به رئیس دیوان عالی کشور (1365)

ـ نامه به آقایان خامنه‏ ای و رفسنجانی؛ موافقت با انحلال حزب جمهوری (1366)

کد : 4441 | تاریخ : 11 خرداد 1400

امروز با امام: یازدهم خرداد

 

ـ نامه به آقای میلانی پیرامون عمل به تکلیف و دعوت به صبر در برابر مشکلات (1343)

«بسمه تعالی‏

به عرض عالی می‏رساند، مرقوم مبارک زیارت؛ سلامت و عظمت وجود مسعود را از خداوند تعالی خواستار است. در موضوعی که اظهار نگرانی فرمودید در نظر حقیر خیلی مهم نیست، تکلیفی داریم که لازم‏العمل است با هر چه مصادف شود ولی گمان ندارم اکنون آنها به این فکرها باشند. واللَّه تعالی من ورائهم محیط.

در موضوع دیگری که اظهار تأسف شده بود بنده نیز کمال تأسف را دارم و می‏دانم خلاف در این زمان چه نتایجی دارد و غایت کوشش را نمودم و موفق نشدم ولی بعد از نشر انتشارات عجیبی که متوقع نبود داده و می‏دهند و هو تعالی شأنه ولی الأمر و اذنه الامور بیده تعالی باز هم مأیوس نیستم از اینکه بتوانم بعض افکار را تعدیل کنم و نگذارم شکافی حاصل شود از حضرتعالی نیز در این موضوع کمک فکری و عملی می‏خواهم غایت آمال حریف همین موضوع است و به طوری که بعض مطلعین گفتند از اینجا گزارش به سازمان تهران و مشهد شده است که خلاف در کار است. بنده می‏دانم اگر این طرز افکار دنباله پیدا کند برای اسلام و مسلمین چه خطرهایی پیش خواهد آید مگر آنکه خداوند تعالی حفظ فرماید. از انفاس قدسیه حضرتعالی در تحت قبه مطهره امید دعای خیر دارم. والسلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته.» (صحیفه امام، ج‏21، ص: 526)

ـ نامه به آقای سید مهدی طباطبایی؛ احوال‏پرسی (1357)

«خدمت جناب مستطاب ثقة الاسلام آقای حاج سید مهدی طباطبایی- دامت افاضاته‏

پس از اهدای سلام و تحیت، توفیق و سلامت جنابعالی را از خداوند تعالی خواستار است. خدمت همشیره‏های محترمه سلام مخصوص برسانید. از جنابعالی امید دعای خیر دارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه. روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج‏3، ص: 419)

ـ نامه به آقای حسن ثقفی؛ احوال‏پرسی (1357)

پس از اهدای سلام و تحیت، مرقوم شریف واصل، سلامت و توفیق جنابعالی را از خداوند تعالی خواستار است. این جانب بحمد اللَّه تعالی از سلامت نسبی برخوردار، و ناراحتیهای فراوان برقرار است. امید است با ادعیه خالصه جنابعالی و سایر آقایان رفع شود. خدمت حضرت آیت اللَّه والد[1]- دامت برکاته- سلام بلیغ تقدیم، از خداوند تعالی صحت و سلامت ایشان را خواستارم. از جنابعالی امید دعای خیر برای حُسن عاقبت دارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج‏3، ص: 420)

ـ نامه به آقای سید مهدی طباطبایی؛ احوال‏پرسی (1357)

«خدمت جناب مستطاب ثقة الاسلام آقای حاج سید مهدی طباطبایی- دامت افاضاته‏

پس از اهدای سلام و تحیت، توفیق و سلامت جنابعالی را از خداوند تعالی خواستار است. خدمت همشیره‏های محترمه سلام مخصوص برسانید. از جنابعالی امید دعای خیر دارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج‏3، ص: 419)‏

ـ سخنرانی در جمع پرسنل نیروی هوایی و دریایی؛ خطر سوء استفاده از آزادی (1358)

«اول باید تشکر کنم از شما آقایان که از راه دور آمدید برای ملاقات ما. و خوشوقتم از اینکه مواجه با هم هستیم و می‏توانیم صحبتها را با هم بکنیم. ما گذشته را پشت سر گذاشتیم و بحمداللَّه موفقیت‏آمیز بود. به گذشته خیلی نباید نظر کرد؛ عمده آینده است. تکلیف فعلی ما چیست؟ و تکلیف بعد از این و آینده ما؟ فرق نیست بر اینکه ما همه مکلف هستیم به تکلیفهای الهی برای حال و برای آینده. در حال حاضر می‏دانید که آشفتگیهایی در کار است، و توطئه‏هایی برای اخلال. تکلیف ما در این حال که اخلالگرها می‏خواهند نگذارند این نهضت به ثمر برسد چیست؟ و تکلیف آینده ما چیست؟ ما تا کنون آزادی را به دست آوردیم؛ همه الآن آزادانه از محل خودتان آمدید و با هم ملاقات می‏کنیم که قبل از این همچو آزادی برای شما نبود؛ برای ما هم نبود. ما الآن آزاد هستیم؛ آزادی یک نعمت بزرگ الهی است؛ آیا در این موقع که آزاد هستیم، ببینیم که از این آزادی آیا سوء استفاده می‏کنیم یا استفاده مشروع؟ آزادی یک امانت الهی است که خداوند نصیب ما کرد؛ آیا این امانتی که خدای تبارک و تعالی به ما داد و ما را آزاد کرد، با این آزادی چه می‏کنیم؟ آیا آزادی را صرف صلاح ملت و اسلام می‏کنیم؟ یا آزادی را صرف جهاتی که بر خلاف مسیر نهضت و بر خلاف رضای خداست؟

الآن ما همه در بوته امتحان گذاشته شدیم. قشرهای ملت- همه- از روحانیون گرفته است تا دانشگاهی، از نیروی هوایی گرفته است تا نیروی زمینی، و تا نیروی دریایی، بازارهای اسلام، سرحدات اسلام، عشایر ایران، همه ما الآن آزادیم و در تحت امتحان. خداوند ما را با این نعمت امتحان خواهد کرد. اگر ما آزادی را در مسیر خودش، برای صلاح ملت، برای صلاح اسلام، در خدمت کشور، از این آزادی استفاده کردیم، از امتحان درست بیرون آمده‏ایم؛ و اگر خدای نخواسته آزادی را صرف کردیم بر خلاف مسیر ملت و اسلام، حالا که آزاد شدیم خودمان را به هرج و مرج بکشیم، حالا که آزاد هستیم به زیردستان خودمان ظلم کنیم، حالا که آزاد هستیم بر خلاف نظامات اسلامی و بر خلاف نظامات ملی عمل کنیم، هرج و مرج بپا کنیم، چون آزاد هستیم تحت هیچ قاعده نباشیم، تحت هیچ یک از قواعد اسلامی و ملی نباشیم، اگر این طور باشد، آزادی را صرف کردیم بر خلاف مسیر ملت و بر خلاف مسیر اسلام. توجه داشته باشید که از این امتحان آبرومند بیرون بیاییم. اگر منِ طلبه وقتی آزاد شدم، به رفقای خودم، به زیردستهای خودم، به دوستان خودم تعدی کردم، بر خلاف مسیر نهضت عمل کردم، بر خلاف مسیر ملت عمل کردم، من به این آزادی که خدای تبارک و تعالی داده است خیانت کرده‏ام. اگر شما برادرهای نظامی من هم حالا که آزادی پیدا کردید بخواهید از این آزادی سوء استفاده کنید، بر خلاف مسیر ملت، بر خلاف مسیر کشور، عمل بکنید، بر خلاف نظامات مقرره عمل بکنید، شما هم مثل من از این امتحان بیرون نیامدید، و خدای نخواسته خیانت کردید. امانت خدا را حفظ کنید. به امانت خدا خیانت نکنید.

شما آزادید؛ آزادی را صرف کنید در صلاح ملت، در صلاح کشور. و آزادی برای این نیست که هر کس هر کاری می‏خواهد بکند. قاچاق فروشی بکند، گرانفروشی بکند، سرحدات را به هم بزند، نظام را به هم بزند؛ جهات مقررات ملی و دولتی و اسلامی را ملاحظه نکند. معنای آزادی این نیست. آزادی در حدود مقررات است. مقررات را باید حفظ کرد. کسی حق ندارد به شما تعدی بکند؛ شما آزادید، و کسی حق ندارد شما را محدود کند؛ لکن مقررات را باید همه حفظ بکنیم. من که در اینجا هستم و شما که در سرحدات هستید باید مقررات را حفظ بکنیم؛ باید نظامات را حفظ بکنیم؛ باید جهاتی که مقرر شده است برای ما و شما همه حفظ بکنیم، تا ان شاء اللَّه این کشور را به سامان برسانیم. اگر من که اینجا هستم بر خلاف مقررات عمل کنم و آنکه در تهران است بر خلاف مقررات عمل کند و آنکه در سرحدات است بر خلاف مقررات عمل کند، خدای نخواسته این نعمت را که خدا به ما داده است و باید شکر او را بکنیم، کفران او را کرده‏ایم؛ و خدای نخواسته از ما گرفته می‏شود؛ و باز برمی‏گردیم به سالهای سابق و به گرفتاریهای سابق. شما آقایان، ... و ما اینجا، شما آنجا، و همه ملت در هر جا که هستند، باید از آزادی استفاده صحیح بکنند. از آزادی استفاده‏های سوء نکنند. همه باید با مقرراتی که شرع و عقل معین می‏کند، با نظاماتی که باید عمل به آن کرد، همه با هم به این نظامات عمل بکنیم؛ به این مقررات عمل بکنیم.

من از شما دوستان عزیز، فرزندان محترم، که در سرحدات هستید و در آنجا زحمت می‏کشید و در آن هوای گرم برای اسلام و برای کشور خودتان خدمت می‏کنید، کمال تشکر را دارم. و امیدوارم که شما خودتان سرحدات را حفظ کنید و نگذارید قاچاق وارد بشود؛ خصوصاً اسلحه قاچاق و مواد مخدره‏ای که برای ملت ما مضر است. خود شما باید آنجا فعالیت کنید و جلوگیری از این مطالب بکنید. خداوند به همه شما سلامت و سعادت و عزت و عافیت عنایت کند، و شما را جزء فداکارهای اسلام قرار بدهد.» (صحیفه امام، ج‏8، ص: 37 ـ 39)

ـ سخنرانی در جمع بانوان اهواز، قم و بروجرد؛ هدف اصلی انقلاب (1358)

«این نهضت بحمداللَّه تا کنون بسیار ثمربخش بوده است؛ گرچه ما در اوایل امر هستیم. این نهضت موجب شد که ما و شما در یک محل مجتمع بشویم، و مسائلی که داریم طرح بکنیم. قبل از این یک همچو امری میسور نبود، ما بر کنار بودیم، و شما بر کناری دیگر، و سایر اقشار ملت هم متفرق. این نهضت الهی موجب شد که آن متفرقات مجتمع بشوند؛ و آن مطالبی که باید بشنوند و بگویند با هم در میان بگذارند تا ان شاء اللَّه مسائل حل بشود، و ما به آن مقصدی که داریم نائل بشویم.

مسائل زیاد است؛ لکن مهم، الآن که ما در بین راه هستیم و به مقصد نرسیدیم، فقط موانع را رفع کرده‏ایم و الّا مقصد ما بالاتر از این معانی است، مهم این است که نهضت محفوظ باشد. این نهضتی که این قدرت را داشت که یک همچو قدرت شیطانی را در هم شکست و محمدرضا در عین حال که خودش یک قدرت عظیم بود، دنبال او هم همه قدرتها، همه قدرتهایی که در عالم بودند، با او موافق بودند و با ما مخالف، مع ذلک این نهضت چون یک نهضت الهی بود، نه یک نهضت مادی‏گرایی، نهضت ملی، یک نهضت الهی یک نهضت اسلامی بود، از این جهت پیروز شد؛ و تمام قدرتها نتوانستند این شیطان را نگه دارند. و رفت و دیگر برگشت ندارد، لکن مسأله این نبود که او برود. مسأله این بود که دنبال رفتن او قطع ایادی همه قدرتمندها بشود. و این هم شده است، البته ریشه‏هایی دارد. و ان شاء اللَّه اینها هم از بین خواهند رفت. لکن مسأله این هم نبود.

مسأله اساسی ما این نبود که رژیم سلطنتی برود و قطع ایادی دیگران بشود، اینها همه مقدمه بود برای مسأله اساسی ما؛ و آن اسلام است. انبیا که جنگ می‏کردند با مخالفین توحید مقصدشان این نبود که جنگ بکنند و طرف را از بین ببرند، مقصد اصلی این بود که توحید را در عالم منتشر کنند؛ دین حق را در عالم منتشر کنند. آنها مانع بودند. اینها می‏دیدند که این مانع را باید برداشت تا به مقصد رسید. رسول اکرم- صلی اللَّه علیه و آله و سلم- مقصدشان این نبود که مشرکین مکه را از بین ببرند؛ یا مشرکین جزیرة العرب را از بین ببرند؛ مقصد این بود که دین اسلام را منتشر کنند؛ و حکومت، حکومت قرآن باشد؛ حکومت اسلام باشد. آنها چون مانع بودند از اینکه این حکومت اسلامی تحقق پیدا بکند، منتهی به جنگ می‏شد و معارضه، آنها معارضه می‏کردند با حکومت اسلامی؛ اینها مقابله می‏کردند .... جنگهای زیادی که پیغمبر اکرم فرموده است همه برای این معنا بوده است که موانع را از سر این مقصد الهی، مقصد اعلی که دارند، و آن تحکیم حکومت اسلامی، حکومت اللَّه، حکومت قرآن همه برای این بود. به طوری که اگر معارض با این نبودند، معلوم نبود که جنگی پیش بیاید. معارضه داشتند و نمی‏گذاشتند که این حکومت تحقق پیدا بکند، جنگ پیش آمد.

ملت ایران و ما مقصدمان این نیست و نبود که فقط محمدرضا برود؛ رژیم سلطنتی از بین برود؛ دست اجانب کوتاه بشود؛ اینها همه مقدمه بود؛ مقصد اسلام است. ما می‏خواهیم که اسلام حکومت کند در این مملکت؛ احکام اسلام در این مملکت جریان پیدا بکند. اگر ما فرض کنیم که حکومت رژیم سلطنتی از بین برود و یک رژیم دیگری بیاید که آن رژیم دیگر ایادی دیگران، هم از آن، از مملکت ما قطع بشود یک رژیمی بیاید اما رژیم اسلامی نباشد، بر خلاف اسلام باشد، این مقصد ما حاصل نشده. اگر مقصد این بود که محمدرضا برود و دست اجانب قطع بشود، بله، اما اگر مقصد اصلی ما این است که اسلام تحقق پیدا بکند، اگر مقصد اصلی ملت ایران این است که جمهوری اسلامی تحقق پیدا کند، حکومت عدل الهی تحقق پیدا بکند، رفتن آنها همه مقدمه برای این مطلب است. این اشتباه نشود که ما می‏خواستیم که او برود، رفت؛ تمام شد. خیر، تمام نشده است. او مانع از کار بود. و چون مانع بود که ما به مقصد برسیم با او معارضه کردیم. او نمی‏گذاشت که عدل الهی تحقق پیدا بکند؛ او نمی‏گذاشت که مملکت ما یک مملکت اسلامی با یک حکومت عادل باشد، محقق بشود با این رژیم؛ از این جهت معارضه شد با او، او رفت. اگر به جای اینکه او رفت یک رژیم دیگری تحقق پیدا کند، مثل یک رژیمی که در اروپا هست مثلًا، مثلًا مثل فرانسه ما بخواهیم بشویم، که ما رژیم محمد رضا را کنار بگذاریم، یک رژیمی مثل رژیم فرانسه که کاری به اسلام ندارد؛ اگر این طور باشد، این همه خون ریختن ملت ما برای این نبوده است که حالا یک مملکتی باشد؛ مملکت اسلامی نباشد؛ و لو رژیم سلطنتی هم نباشد. یک رژیم غیر اسلامی. خیر. بسیارند رژیم آزادمنشانه، رژیمی که استقلال هم دارد، آزادی هم می‏دهد، اما یک آزادی می‏دهد که بر وفق اسلام نیست؛ احکام احکام اسلام نیست؛ رژیم رژیم اسلام نیست. عدالت اسلامی به آن طوری که در اسلام است نیست. ما همچو چیزی را نمی‏خواستیم و نمی‏خواهیم.

حالا که ما می‏گوییم جمهوری اسلامی، معنایش این نیست که فقط ما رأی به جمهوری اسلامی دادیم، دیگر به باقی کارهای دیگر کار نداریم. جمهوری اسلامی معنایش این است که همه مردم رأی بدهند یا اکثریت رأی بدهند به اینکه جمهوری؛ لکن احکام، احکام اسلام. جمهوری‏ای که در آن قانونش قانون اسلام باشد. اگر یک جمهوری باشد که قانونشْ قانون اسلام نباشد، این آن نیست که ملت ما می‏خواهند و رأی بر آن دادند. این همه خون دادند مردم به اینکه اسلام تحقق پیدا بکند، دنباله کار انبیاست؛ دنباله کار رسول خداست؛ دنباله کار امیر المؤمنین است؛ دنباله کار سید الشهدا است. سید الشهدا خونش را داده برای همین که اسلام تحقق پیدا بکند، یزید می‏خواست اسلام را از بین ببرد. ما دنبال این هستیم که اسلام تحقق پیدا بکند. دنبال اسم نیستیم که حالا که ما اسم جمهوری اسلامی پیدا کردیم کافی است برای ما. ما در هر یک از مواردی که هست، در تمام شئون مملکتمان، می‏خواهیم که احکام اسلام باشد، قرآن حکومت کند بر ما؛ قانون اسلام بر ما حکومت کند؛ هیچ کس دیگر حکومت نداشته باشد. و ما الآن بین راه هستیم؛ نرسیده‏ایم به مقصد.

مع الأسف می‏بینید که در اطراف، خصوصاً در اطراف شما، این مفسده جوها افتاده‏اند و می‏خواهند نگذارند این کار انجام بگیرد. اینها عمال خارجی هستند، اینها اشخاصی نیستند که برای ملت ما بخواهند دلسوز باشند، اینها می‏خواهند که این جمهوری اسلامی که از آن می‏ترسند و اربابانشان هم از همین جمهوری اسلامی، از اسم اسلام، می‏ترسند [نباشد] و لهذا عمالشان به این راه افتادند که لازم نیست جمهوری «اسلامی» باشد، خوب، «جمهوری» باشد؛ «جمهوری ایرانی» باشد؛ «جمهوری دمکراتیک» باشد. این برای این است که اینها از اسلام می‏ترسند، از اسلام آن چیزهایی که باید نبینند دیدند، اسلام تودهنی به آنها زد و بیرونشان کرد از مملکت! اینها از این می‏ترسند. و لهذا کوشش می‏کنند خودشان و عمالشان، که به هر صورت هستند، آنهایی که به هر صورت هستند، کوشش می‏کنند که این کلمه «اسلام» تو کار نباشد؛ هر چه می‏خواهد جایش باشد. اینها راضی هستند که هر چه جای کلمه «جمهوری اسلامی» هر چه می‏خواهید بگذارید؛ اسلام نباشد؛ دیگر هر چه می‏خواهد باشد! در مملکت ما روحانی قدرت نداشته باشد، و لو کمونیست قدرت داشته باشد! اینها دنبال این هستند. اینها از روحانی می‏ترسند، و از اسلام می‏ترسند. چون از اسلام می‏ترسند، از آن کسانی که مروج اسلام هست می‏ترسند، از منبری می‏ترسند، برای اینکه مروج اسلام است. از روحانی و اهل محراب می‏ترسند، برای اینکه مروج اسلام است. چون از اسلام می‏ترسند، هر چیزی که دنباله اسلام باشد، هر چیزی که ترویج از اسلام بکند، از آن می‏ترسند و نمی‏خواهند آن را. و لهذا نغمه اینکه «لازم نیست که اسلام باشد، جمهوری باشد. جمهوری دمکراتیک باشد، لازم نیست که «اسلام» پهلویش بگذارید؛ اسلام باشد منهای روحانیت؛ روحانیت نباشد و لو اسلام باشد». معنایش این است که اسلام باشد منهای اسلام! اگر روحانیت نباشد، اسلام را هیچ کس نمی‏تواند نگه دارد. اصلًا نقشه اینها بر این است که اسلام نباشد؛ برای اینکه اینها سیلی خوردند از اسلام، احساس کرده‏اند الآن که اسلام است که این پیروزی را حاصل کرده، شهادت است که این پیروزی را حاصل کرده شهادت هم حفظ اسلام است. از اول، اسلام با شهادت پیش برده، حالا هم که می‏بینید که جوانهای ما شهادت را می‏خواهند. همین امروز هم، که من این بیرون ایستاده بودم، یک جوان برومندی فریاد می‏کرد از آنجا که، «شما دعا کنید که من شهید بشوم». این حس بود که اینها را، ما را، پیش برد. این حس شهادت بود، و این حس جلو آمدن برای اسلام و شهادت بود که ما را به پیروزی رساند و اینها از این می‏ترسند، از اسلام اینها می‏ترسند.

شما فکری بکنید که این معنای اسلامی، این جمهوری به معنای اسلامی، به همین معنا که عرض کردم که محتوا اسلام باشد، تو دانشگاه وقتی برویم اسلام باشد، تو دادگستری وقتی برویم اسلام باشد، تو وزارت خارجه برویم اسلام باشد، تو ادارات برویم اسلام باشد، تو بازار برویم اسلام باشد، صحرا برویم اسلام باشد، شهر برویم اسلام باشد، کوشش کنید که این معنا حاصل بشود. اگر این معنا حاصل شد، شما تا آخر پیروز هستید. با هم باشید همه‏تان. همه با هم باشید. شما یک نصیب زیادی در این نهضت دارید. می‏شود گفت که بانوان این نهضت را پیش بردند؛ برای اینکه بانوان ریختند توی خیابانها. در صورتی که بانوان بنا بر این نبود که بریزند در خیابانها، ریختند توی خیابانها. مردها اگر یک سستی هم احتمال می‏رفت در آنها باشد، همین معنا آنها را شجاع کرد. مرد وقتی دید زنها آمده‏اند مشغول یک عملی هستند، مردها شجاع می‏شوند. شما بودید که این پیروزی را نصیب اسلام کردید، و شما سهم زیادی در این پیروزی دارید، این سهم را نگه دارید. این پیروزی که دنبال این بود که همه با هم یک تحول روحانی پیدا کرده بودید یک تحولی که از عالم غیب شما را متحول کرده بودند، این تحول روحانی را حفظ کنید. وحدت کلمه را حفظ کنید. الآن ما بین راه هستیم. ما کار زیاد داریم تا همه احکام اسلام جریان پیدا کند. ما توی راهیم. آن وقتی که همه احکام اسلام جریان پیدا کرد، آن وقت ما رسیدیم به مقصد. مقصد، اسلام است. این [را] حفظ کنید. این وحدت کلمه‏ای که پیدا شد و این اسلامیتی که پیدا شد و این تحول روحی که پیدا شد، این را حفظ کنید، ان شاء اللَّه تعالی پیروز هستید. خداوند ان شاء اللَّه شماها را پیروز کند؛ و شماها را سعادتمند کند؛ و در دنیا و آخرت شما سعید باشید. و ان شاء اللَّه هستید.» (صحیفه امام، ج‏8، ص:40 ـ 45)

ـ سخنرانی در جمع گروهی از بازاریان؛ وظایف بازاریان (1358)

«در همه انقلاباتی که در ایران حاصل شده است، بازار، یکی از کانونهای بسیار مؤثر بوده است در پیشرفت. در انقلاب تنباکو، بازار سهم بزرگی در پیشرفت داشته است، در انقلاب مشروطیت هم همین طور. در این انقلاب هم که صد درصد اسلامی است، و بازار صد درصد اسلامی است، وفاداری بازاریها- به واسطه اینکه مخلوط نبوده‏اند با یک ایده‏های دیگر- یک سهم بسیار بزرگی است؛ لذا بازار مبدأ برکات هست و باید باشد. در یک مملکتی که اسلامی می‏خواهیم باشد، و اسلامی- انسانی است به تمام معنا، بازار همان طوری که در نهضت دخالت داشت و با تعطیلهای طولانی- گاهی چند ماهه- این نهضت را پیش برد و یک تحول روحی بسیار عظیم پیدا شد در بازار و در سایر قشرها؛ به طوری که تحول روحی شاید از این انقلابی که این سد را شکست، آن تحول، اهمیتش بیشتر باشد. این حس تعاونی که پیدا شد در جامعه، و در مردم، ارزش آن خیلی زیاد بود. ولی بعد از آنکه این انقلاب به یک نحو از پیروزی رسید، یک قدری آن معانی اسلامی و آن تحولاتی که بود- یک قدری- رو به کاهش دارد می‏رود، و این یک طرفش بستگی به بازار است.

همان طوری که بازار حظی وافر دارد، در همه امور سیاسی، امور اسلامی، امور اجتماعی، این بازار است که می‏تواند یک تحولاتی را ایجاد کند. الآن خوب این طور صحبتهایی که می‏شود که یک دسته‏ای از آن اشخاص، یک استفاده‏هایی حالا می‏خواهند بکنند، تلافی- مثلًا- بعضی اشخاص آن مدتی که تعطیل بوده است می‏خواهند درآورند، یا منتظر این بوده‏اند که یک چیزی بشود و یک سوء استفاده‏هایی بکنند، این بازار است که می‏تواند جلوی این را بگیرد، بازار خودش باید جلوی این اشخاصی که برای سوء استفاده، خودشان را مهیا کرده‏اند بگیرد. نمی‏گویم که بروند بزنند، چه بکنند. بروند یک نفر آدمی که می‏بینند دارد اجحاف می‏کند به این مستمندان، این فقرا که جانشان را داده‏اند، خونشان را داده‏اند، حالا هم ضعیفند، حالا هم همچه نیست که دارا باشند، فقیرند، مستمندند، اینها بخواهند چیزهایی را به قیمت گزاف بخرند، نمی‏توانند، باید محروم بمانند. این را اگر فرض کنید که یک چند نفر نشانداری که در بازار هست و این طور هست، قرار بگذارند این بازاریها، یکی یکی بروند سلام بکنند، به اینها بگویند «آقا، این کار را نکن!» اگر در یک روز هزار نفر آدم برود به یک نفر بگوید «آقا نکن! این کار خلاف انصاف است»، این کار پیشرفت می‏کند.

خدا رحمت کند شیخ ما مرحوم آقای شاه‏آبادی را- رضوان اللَّه علیه- ایشان به من فرمود که: «در آن زمان شدت، مقابل منزل ما یک دکانی باز شد که مثل اینکه چیزهای خلاف می‏فروخت، دکان بدی باز شد. من به رفقایم گفتم که شما یکی یکی بروید نهیش کنید. یک روز قریب دویست نفر، یکی یکی صبح رفتند: «سلامٌ علیکم! و علیکم السلام! آقا، این دکان اینجا مناسب نیست» این رد شد، یکی دیگر آمد. تا عصر حدود دویست نفر رفتند به این آدم گفتند. تمام شد. برچید بساطش را.

این نهی وقتی مکرر شد در روح انسان تأثیر می‏کند. یکی بگوید، ممکن است، خوب، تأثیر کمی بکند. دنبالش یکی دیگر برود بگوید: «آقا نکن این کار را، این کار انصاف نیست. این مردم خونشان را داده‏اند و حالا شما دارید آنها را در مضیقه می‏گذارید. این بیچاره‏ها نمی‏توانند این طور اجناس بخرند».

اگر بنا بگذارند این جوانهای بازار و آن محترمین بازار بروند پیش آنها یکی یکی از اینها- و نهیشان کنند، بگویند نکنید، اگر در یک روز، مثلًا عده زیادی بروند و با ملایمت بسیار به آنها بدون اینکه کلمه تندی، زبری، گفته بشود، همان نهیش بکنند. و همان طوری که خدا فرموده است که نهی بکنید مردم را، امر بکنید مردم را، نهیش بکنند از اینکه «این گرانفروشی خوب نیست، نکن شما این گرانفروشی را»، این تأثیر می‏کند. می‏تواند بازار؛ اگر همت بکنند دوستان بازاری می‏توانند با همین نصیحت، با همین نرم گویی، با همین نهی، جلوی اینها را بگیرند؛ و ما نمی‏خواهیم که با این اشخاصی که بر خلاف انصاف [عمل‏] می‏کنند، باز با شدت عمل بشود. ما می‏خواهیم که همه با برادری حل بشود مسائل، با دوستی حل بشود مسائل. و این بهتر همین است که خود بازار، اشخاصی که می‏بینند که یک فردی خلاف می‏کند تندروی می‏کند، میوه‏ها خیلی گران، فروش می‏رود، همین، به طور دوستانه بهشان بگویند آقا نکنید این کار را. این ممکن است در آنها ان شاء اللَّه تأثیر بکند و یک بازاری بشود، بازار اسلامی. همان طوری که در یک برهه‏ای از همین نهضتی که واقع شد، یک حس تعاون بسیار عجیب پیدا شد در مردم.

بعضیها که در این تظاهرات بودند به من این را کراراً گفتند. یکی از آقایان که بوده است گفت که: مثلًا ساندویچی که یک کسی می‏آورد می‏داد به یک نفر، این خودش نمی‏خورد، این [را] تکه تکه می‏کرد- نمی‏دانم- یک تکه به او، یک تکه به او، یک تکه به او، و شاید آخرش به خودش هم نمی‏رسید. و مردم در خیابانها وقتی که این دستجات حرکت می‏کردند آب برایشان می‏آوردند، غذا برایشان می‏آوردند، تظاهر می‏کردند برایشان. و این یک مطلب است که مطلب اسلامی است. یک تحول روحی است که اسلام می‏خواهد. اسلام می‏خواهد که بازار ما، خیابان ما، خانه ما، بیرون، داخل همه- یک نظم اسلامی، تعاونی پیدا بکند، محبت‏آمیز باشد؛ محیط محبت باشد. مردم با هم رحیم باشند؛ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ‏. خودشان با خودشان رحیمند، دوستند، برادرند. مثل فرزند خودش ببیند این جامعه را مثل برادر خودش ببیند این جامعه را؛ همان طور که رسول خدا- صلی اللَّه علیه و آله و سلم- که رأس همه است، این طور بودند که حتی برای آنهایی که مشرک می‏شدند در قرآن هست که تو مثل اینکه خودت را داری برای آنها هلاک می‏کنی که مشرکند، مسلم نمی‏شوند.[2] آن یک محبت عالمی بوده است. یک رحمت بزرگ بوده است که آنهایی را هم که دعوت می‏کردند؛ مشرکین را، این یک رحمتی مثل یک پدر مهربان برای ملت بودند و مردم را دعوت به خیر و صلاح می‏کردند؛ برای اینکه، خیر و صلاح برای خود آن مردم خوب بود.

باید مملکت اسلامی به پیغمبر اسلام و ائمه اسلام اقتدا بکنند. همان طور که آنها سیره‏شان یک سیره محبت‏آمیز بود نسبت به برادرهاشان، نسبت به مردم، نسبت به مسلمین، باید ماها هم که تبع آنها هستیم، همین سیره را داشته باشیم و جدیت کنیم که جوانها این طور بار بیایند، اسلامی بار بیایند. جوانها اگر اسلامی بار آمدند، اینها امین خواهند بود. اگر اسلامی بار آمدند اینها خیانت نخواهند کرد، و اینها مفید خواهند بود برای مملکت. و من امیدوارم که خداوند همه شما را توفیق بدهد، سلامت بدهد، تأیید کند.

[در ادامه بیانات یکی از حضار در مورد گرانفروشی و مسائل جاری بازار سؤالاتی مطرح کرده است‏].

بله، این هم یک عده‏ای از همانهایند؛ که اینها هم لا بد عددشان یک عدد معدودی است. بله، همین عدد محصور را این طور که من گفتم شما یک چند روزی این طوری عمل بکنید. امیدوارم با «نهی» درست بشود. امیدوارم که مؤثر واقع بشود.» (صحیفه امام، ج‏8، ص: 46 ـ 49)

ـ پیام به اعضای کنفرانس رسیدگی به جنایات امریکا؛ تشریح جنایات امریکا (1359)

«بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

اکنون که نمایندگان بعضی از ملتها و احزاب سیاسی برای رسیدگی به جرایم دولت امریکا و وابستگان آن از آن جمله محمد رضا شاه مخلوع به ایران، این کشور غارتزده مظلوم آمده‏اند با تشکر از زحمات آنان باید تذکر دهم که ملت و دولت ایران قادر نیستند که جمیع اسناد جرایم پنجاه ساله رژیم سابق و جرایم بیش از سی سال دولت امریکا را به شما نمایندگان محترم عرضه دارند.

چطور ممکن است اسناد قتلها و شکنجه‏های وحشیانه و زندانهای رژیم سفاک گذشته را در طول پنجاه سال از سراسر کشور جمع‏آوری کنند؟ و چگونه می‏توانند اسناد و اسامی شهدای مسجد گوهرشاد و قتل عامهای مکرر در طول سلطنت غاصبانه محمد رضا، و از 15 خرداد 42 تا زمان سقوط رژیم را خصوصاً در دو- سه سال اخیر را جمع‏آوری کرده و عرضه نمایند؟ و چطور می‏توانند تمام قراردادهای تحمیلی از طرف دولتمردان امریکا توسط شاه خائن علیه ملت مظلوم ایران را مفصلًا ارائه دهند؟ و چطور ممکن است قبرستانهای شهدای ما را که در سراسر ایران بر اثر کشتارهای دسته جمعی بوجود آمده است ارائه دهند؟ و چگونه ممکن است معلولین از 15 خرداد 42 تا سالهای اخیر را که در شهرهای سراسر کشور متفرقند به شما ارائه دهند؟

آنچه دولت می‏تواند ارائه دهد اسناد بسیار ناچیزی است که عمال دولت امریکا نرسیده‏اند تا آنها را محو کنند و اسنادی است که حتی بعد از سقوط شاه در- به اصطلاح- سفارت امریکا موجود است. با آنکه اکثر اسناد مهم به دست کارمندان این- به اصطلاح- سفارتخانه پودر شده است که امکان استفاده از آنها دیگر نیست؛ ولی آنچه به دست آمده است دخالت امریکا را در کشور ما ثابت می‏کند.

مستشاران امریکا در مقدرات کشور مظلوم ما دخالتهای مستقیم داشتند. تحمیل کاپیتولاسیون‏[3] بر ملت مظلوم ما به وسیله شاه مخلوع سابق از بزرگترین جنایات امریکا بود که با مخالفت روحانیون و ملت متدین مواجه گشت، و از آن پس چه ستمها و چه جنایات که بر ملت ما وارد نشد.

شما آقایان نمایندگان بدانید سفارت امریکا که به دروغ نام آن را سفارتخانه گذاشته‏اند دارای دستگاههایی است که مخصوص جاسوسی در ایران و منطقه است و این محل برای جاسوسی و دخالت در مقدرات کشور ما تأسیس شده بود.

پیاده کردن قوای نظامی در کشوری مستقل جرمی است نابخشودنی و بار دیگر کارتر گفته است دوباره در ایران دخالت نظامی می‏کنیم. باید بگویم ملت ما آنچه تا کنون از اکثر دولتها دیده است طرفداری از ظالم و محکوم نمودن مظلوم می‏باشد. ملت ما اکنون چشم به شما نمایندگان دوخته‏اند که برای رسیدگی به جرایم امریکا و شاه مخلوع به ایران آمده‏اید و از شما امید عدل و انصاف دارد. ما امیدواریم که نتیجه این بررسی محکوم نمودن ظالم باشد.

از خداوند متعال نجات مستضعفین جهان را خواستارم. و السلام علی من اتبع الهدی.

روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج‏12، ص: 369 ـ 370)

ـ سخنرانی در جمع اقشار مختلف مردم تبریز؛ انگیزه بعثت و تکلیف ما در برابر آن (1360)

«سالروز بعثت رسول اکرم را به تمام مسلمین و به ملت رزمنده ایران و به شما اهالی محترم تبریز تبریک عرض می‏کنم و از خداوند تعالی توفیق تبعیت از این وجود مقدس را برای همگان خواستارم.

ما باید راجع به بعثت و آنچه انگیزه بعثت است و آنچه که نتیجه بعثت است و آنچه تکلیف ما برای بعثت است، چند کلمه عرض بکنم.

غایت بعثت همان است که خدای تبارک و تعالی در سوره «جمعه» فرموده است: هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ.[4] غایت بعثت اینهایی است که در این آیه شریفه ذکر می‏فرماید؛ می‏فرماید که خدای تبارک و تعالی آن خدایی است که مبعوث کرده است در بین شما از خود شما یک رسولی، یک فرستاده‏ای و این فرستاده این چند امر را از طرف خدا باید انجام بدهد: یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ‏ آیات خدا را بر مردم قرائت کند. قرآن آیات الهی است و انگیزه بعثت آوردن این کتاب بزرگ است و تلاوت کردن این کتاب بزرگ و آیه عظیم الهی است. گرچه همه عالم آیات حق تعالی هستند، لکن قرآن کریم فشرده از تمام خلقت و تمام چیزهایی [است‏] که در بعثت باید انجام بگیرد. قرآن کریم یک سفره‏ای است که خدای تبارک و تعالی به وسیله پیغمبر اکرم در بین بشر گسترده است که تمام بشر از آن هر یک به مقدار استعداد خودش استفاده کند. این کتاب و این سفره گسترده در شرق و غرب و از زمان وحی تا قیامت کتابی است که تمام بشر؛ عامی، عالم، فیلسوف، عارف، فقیه، همه از او استفاده می‏کنند؛ یعنی، کتابی است که در عین حال که نازل شده است از مرحله غیب به مرحله شهود و گسترده شده است پیش ما جمعیتی که در عالم طبیعت هستیم، در عین حالی که متنزل شده است از آن مقام و رسیده است به جایی که استفاده بتوانیم از او بکنیم، در عین حال، مسائلی در او هست که همه مردم، عامی و عارف و عالم و غیر عالم، از او استفاده می‏کنند و مسائلی در او هست که مختص به علمای بزرگ است، فلاسفه بزرگ است، عرفای بزرگ است، و انبیا و اولیاست. بعض مسائل او را غیر از اولیای خدای تبارک و تعالی کسی نمی‏تواند ادراک کند؛ مگر با تفسیری که از آنان وارد می‏شود، به مقدار استعدادی که در بشر هست، مورد استفاده قرار می‏گیرد و مسائلی هست که عرفای بزرگ اسلام از آنها استفاده می‏کنند و مسائلی هست که فلاسفه و حکمای اسلام از آن استفاده می‏کنند و مسائلی هست که فقهای بزرگ از آن استفاده می‏کنند و این سفره همگانی است برای همه و این طوایف از آن استفاده می‏کنند. مسائل سیاسی، مسائلی اجتماعی، مسائل فرهنگی و مسائل ارتشی و غیر ارتشی، همه در این کتاب مقدس هست. انگیزه نزول این کتاب مقدس و انگیزه بعثت نبی اکرم برای این است که این کتاب در دسترس همه قرار بگیرد و همه از او به اندازه سعه وجودی و فکری خودشان استفاده کنند. مع الأسف، نتوانستیم ما و نتوانسته است بشر و نتوانسته‏اند علمای اسلام آن طوری که باید استفاده از این کتاب مقدس بشود، استفاده کنند. باید همگان افکار خودشان را به کار بیندازند و مغزهای خودشان را متوجه کنند به این کتاب بزرگ، تا اینکه این کتاب بزرگ را به طوری که هست و به طوری که ما می‏توانیم از او استفاده کنیم همه استفاده کنند. و قرآن آمده است برای استفاده همه طبقات، هر کس به مقدار استعداد خود، البته بعض آیات است که غیر از رسول اکرم و آن که متعلم به تعلیم اوست نمی‏تواند بفهمد و به وسیله آنهاست که ما باید بفهمیم. و بسیاری از آیات است که در دسترس همگان است که همه فکرهای خودشان را به کار بیندازند و مغزهای خودشان را متوجه کنند و مسائل زندگی را، زندگی این دنیا و زندگی آن عالم را، از این کتاب مقدس استفاده کنند. پس یک انگیزه از بعثت این است که قرآن که در غیب بوده است و به صورتهای غیبی بوده است و در علم خدای تعالی بوده است و در غیب الغیوب بوده است، به وسیله این موجود عظیمی که به واسطه مجاهدات بسیار و به واسطه بودن او بر فطرت حقیقی و فطرت توحیدی و همه مسائلی که هست، رابطه دارد با غیب، به واسطه رابطه‏ای که با غیب دارد، این کتاب مقدس را از مرتبه غیب متنزل کرده است و بلکه تنزلاتی حاصل شده است و تا رسیده است به مرتبه «شهادت»، که به صورت الفاظ در آمده است و این الفاظ را ما و شما و همه می‏توانیم بفهمیم و معانی آن را تا اندازه‏ای که می‏توانیم ما استفاده از آن می‏کنیم. و انگیزه بعثت، بسط این سفره [است‏] در بین بشر از زمان نزول تا آخر. این یکی از انگیزه‏های کتاب است و انگیزه بعثت است، «بعث علیکم» رسولی را که تلاوت می‏کند بر شما قرآن را، آیات الهی را.

وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ، این شاید غایت این تلاوت باشد؛ تلاوت می‏کند برای «تزکیه» و برای «تعلیم» و برای تعلیم همگانی؛ تعلیم همین کتاب و تعلیم حکمت که آن هم از همین کتاب است. پس انگیزه بعثت نزول وحی است و نزول قرآن است و انگیزه تلاوتِ قرآن بر بشر این است که تزکیه پیدا بکنند و نفوس مصفا بشوند از این ظلماتی که در آنها موجود است تا اینکه بعد از اینکه مصفا شدند، ارواح و اذهان آنها، قابل این بشود که کتاب و حکمت را بفهمند. انگیزه، تزکیه است برای فهم کتاب و حکمت. هر نفسی نمی‏تواند این نوری را که از غیب متجلی شده است و متنزل شده است و به شهادت رسیده است ادراک کند. تا تزکیه نباشد تعلیم کتاب و حکمت میسور نیست؛ باید تزکیه بشود نفوس از همه آلودگیها؛ که بزرگترین آلودگی عبارت است از آلودگی نفس انسان و هواهای نفسانیه که دارد. مادامی که انسان در حجاب خود هست، نمی‏تواند این قرآن را که نور است و به حسب فرمایش خود قرآن نور است، نور را کسانی که در حجاب هستند و پشت حجابهای زیاد هستند، نمی‏توانند ادراک کنند، گمان می‏کنند که می‏توانند؛ لکن نمی‏توانند. تا انسان از حجاب بسیار ظلمانی خود خارج نشود، تا گرفتار هواهای نفسانی است، تا گرفتار خودبینیهاست، تا گرفتار چیزهایی است که در باطن نفس خود ایجاد کرده است از ظلماتی که‏ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ‏ است، لیاقت پیدا نمی‏کند که این نور الهی در قلب او منعکس بشود. کسانی که بخواهند قرآن را بفهمند و محتوای قرآن را، نه صورت نازل کوچکش را، محتوای قرآن را بفهمند و طوری باشد که هر چه قرائت کنند بالا بروند و هر چه قرائت کنند به مبدأ نور و مبدأ اعلی‏ نزدیک شوند، این نمی‏شود الّا اینکه حجابها برداشته بشود و «تو خود[5] حجاب خودی» باید از میان برداری این حجاب را، تا بتوانی این نور را به آن طور که هست و انسان لایق است برای ادراک او، ادراک کنی. پس، یکی از انگیزه‏ها این است که تعلیم بشود کتاب بعد از تزکیه و تعلیم بشود حکمت بعد از تزکیه.

اول آیه‏ای که به رسول اکرم، به حسب روایات و تواریخ، وارد شده است، آیه‏ اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ‏[6] است. این آیه اولین آیه‏ای است که، به حسب نقل جبرئیل بر رسول اکرم خوانده است و از اول به «قرائت» و به تعلم دعوت شده است. اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ‏ و در همین سوره است که‏ کَلَّا إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغی‏، أَنْ رَآهُ اسْتَغْنی‏.[7] این سوره اولین مورد وحی [است‏] و در اولین نزول وحی این آیه در این سوره وارد شده است که‏ کَلَّا إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغی‏، أَنْ رَآهُ اسْتَغْنی‏. معلوم می‏شود که طغیان و طاغوت بودن از اموری است که در رأس امور است و برای طاغوت‏زدایی باید تعلیم «کتاب» و «حکمت» و تَعلّم «کتاب» و «حکمت» کرد و «تزکیه» کرد. انسان این طوری است، وضع روحی همه انسانها این طور است که تا یک استغنایی پیدا می‏کند طغیان می‏کند؛ استغنای مالی پیدا می‏کند، به حسب همان مقدار طغیان پیدا می‏کند، استغنای علمی پیدا می‏کند، به همان مقدار طغیان پیدا می‏کند، مقام پیدا می‏کند، به مقداری که مقام پیدا کرده است طغیان می‏کند. فرعون را که خدای تبارک و تعالی «طاغی» می‏گوید هست برای همین است که مقام پیدا کرده بود و انگیزه الهی در او نبود و این مقام او را به طغیان کشیده بود. کسانی که چیزهایی که مربوط به دنیاست و آنها را بدون تزکیه نفس پیدا می‏کنند، هر چه پیدا بکنند، طغیانشان زیادتر خواهد شد و وبال این مال و این منال و این مقام و این جاه و این مسند از چیزهایی است که موجب گرفتاریهای انسان است در اینجا و بیشتر در آنجا. انگیزه بعثت این است که ما را از این طغیانها نجات دهد و ما تزکیه کنیم خودمان را، نفوس خودمان را مصفا کنیم و نفوس خودمان را از این ظلمات نجات بدهیم. اگر این توفیق برای همگان حاصل شد، دنیا یک نوری می‏شود نظیر نور قرآن و جلوه نور حق. تمام اختلافاتی که بین بشر هست، اختلافاتی که بین سلاطین هست، اختلافاتی که بین قدرتمندان هست، ریشه‏اش همان طغیانی است که در نفس هست. ریشه این است که انسان دیده است که خودش یک مقام دارد طغیان کرده است و چون قانع نمی‏شود به آن مقام، این طغیان اسباب تجاوز می‏شود، تجاوز که شد، اختلاف حاصل می‏شود و این فرق نمی‏کند، از آن مرتبه نازلش طغیان است تا آن مرتبه عالی آن. از مرتبه نازلی که دریک روستا بین افراد اختلاف حاصل می‏شود ریشه آن همین طغیان است، تا مرتبه بالاتر و هر چه بالاتر برود طغیان زیادتر می‏شود. فرعونی که طغیان کرد و أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلی‏[8] گفت، این انگیزه در همه است، فقط در فرعون نیست. اگر انسان را سر خود بگذارند، أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلی‏ خواهد گفت. انگیزه بعثت این است که این نفوس سرکش را و این نفوس طاغی را و یاغی را از آن سرکشی و از آن طغیان و از آن یاغیگری کنترل کند و تزکیه کند نفوس را.

همه اختلافاتی که در بشر هست برای این است که تزکیه نشده است. غایت بعثت این است که تزکیه کند مردم را تا به واسطه تزکیه، هم تعلم حکمت کند و هم تعلم قرآن و کتاب و اگر تزکیه بشوند، طغیان پیش نمی‏آید. کسی که تزکیه کرد خود را، هیچگاه خودش را مستغنی نمی‏داند و إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغی‏، أَنْ رَآهُ اسْتَغْنی‏؛ وقتی که خودش را می‏بیند و برای خودش مقام قائل است و برای خودش عظمت قائل است، این خودبینی اسباب طغیان است. اختلافاتی که بین همه بشر هست، اختلافاتی که سر دنیا بین همه بشر هست، این اختلافات ریشه‏اش این طغیانی است که در نفس هست و این گرفتاریی است که انسان دارد؛ گرفتاری به خود دارد و به هواهای نفسانیه. اگر انسان تزکیه بشود و نفس انسان تربیت بشود، این اختلافات برداشته می‏شود. اگر تمام انبیای عظام جمع بشوند در یک شهری و در یک کشوری، هیچگاه با هم اختلاف نمی‏کنند؛ برای اینکه تزکیه شده‏اند، علم و حکمت را بعد از تزکیه در نفس دارند. گرفتاری همه ما برای این است که ما تزکیه نشده‏ایم، تربیت نشدیم. عالِم شدند، تربیت نشدند، دانشمند شده‏اند، تربیت نشده‏اند، تفکراتشان عمیق است، لکن تربیت نشده‏اند. و آن خطری که از عالمی که تربیت نشده است و تزکیه نشده است بر بشر وارد می‏شود آن خطر از خطر مغول بالاتر است. غایت بعثت این تزکیه است، غایت آمدن انبیا این تزکیه است و دنبالش آن تعلیم. اگر نفوسی تزکیه نشده و تربیت نشده وارد بشوند در هر صحنه، در صحنه توحید، در صحنه معارف الهی، در صحنه فلسفه، در صحنه فقه و فقاهت، در صحنه سیاست، در هر صحنه‏ای که وارد بشوند، اشخاصی که تزکیه نشدند و تصفیه نشدند و از این شیطان باطن رها نشدند، خطر اینها بر بشر خطرهای بزرگ است. و باید کسانی که می‏خواهند در این عالم تربیت کنند دیگران را، قبلًا خودشان تزکیه شده باشند، تربیت شده باشند و کسانی که در بشر می‏خواهند زمامداری کنند اگر بخواهند که طغیان نکنند و کارهای شیطانی نکنند، باید تزکیه کنند خودشان را و بعثت برای همین است که همگان را تزکیه کند.

و این تزکیه برای دولتمردان، برای سلاطین، برای رؤسای جمهور، برای دولتها و برای سردمداران بیشتر لازم است تا برای مردم عادی. اگر افراد عادی تزکیه نشوند و طغیان پیدا کنند، یک طغیان بسیار محدود است. یک نفر در بازار یا یک نفر در روستا اگر طغیان بکند، یک نقطه محدودی را به فساد ممکن است بکشد، لکن اگر طغیان در کسی شد که مردم او را پذیرفته‏اند، در عالمی شد که مردم آن عالم را پذیرفته‏اند، در سلطانی شد که مردم آن سلطان را پذیرفته‏اند، در رؤسایی شد که مردم آنها را پذیرفته‏اند، این گاهی یک کشور را به فساد می‏کشد و گاهی کشورها را به فساد می‏کشد.

این طغیانها که موجب این است که کشورهایی به تباهی کشیده بشود برای این است که تزکیه نشده است کسی که زمام امور به دستش است. شما مقایسه کنید صدام را با یک نفر آدم عادی؛ یک نفر آدم عادی هر چه طغیان بکند و هر چه فرعونیت داشته باشد جز اینکه یک افراد معدودی را به تباهی بکشد یا خانواده خودش را به تباهی بکشد کار دیگری از او نمی‏آید، اما صدام را ببینید که طغیان کرده است و طاغی است و این طغیان موجب به فساد کشیدن یک مملکت، دو مملکت، بلکه منطقه ممکن است بشود و اگر این طغیان در رئیسهای جمهور بزرگ دنیا باشد، اگر رئیس جمهور امریکا طغیان بکند طغیان او یک کشورهای بسیار را به فساد می‏کشد. جنگهای بزرگی که در دنیا واقع شد، مثل جنگ اول و جنگ دوم، برای همین بود که طغیان در آن طبقه بالا بود. آن طبقه بالا که مهذب نبودند طغیان کردند و کشورهای بزرگ را به فساد کشاندند. اگر رئیس حزب جمهوری سوسیالیستی شوروی طغیان کند، طغیان او محدود نیست به این حدود معین، طغیان او کشورهایی را به فساد می‏کشد.

کسانی که در یک مقامی هستند، چه مقامهای پایین و چه مقامهای بالا، اگر بخواهند مملکت اصلاح بشود، اگر بخواهند این کشور آرامش پیدا بکند، آنها باید آرامش را از بالا شروع کنند؛ از پایین آرامش نمی‏شود حاصل بشود. باید اشخاصی که زمامدار امور هستند، هر نحو زمامداری، باید از آنجا آرامش را شروع کنند. آرامش آنها کشور را به آرامش می‏کشد و اگر خدای نخواسته طغیان کنند، طغیان آنها کشور را به هلاکت می‏کشاند. آنهایی که برای این کشور دلسوزند، آنهایی که برای اسلام دلسوزند، آنهایی که اسلام را نجات دهنده همه بشر می‏دانند، باید به تعلیمات اسلام، لا اقل به یکی از تعلیمات اسلام توجه کنند و آن اینکه‏ إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغی‏، أَنْ رَآهُ اسْتَغْنی‏. آنهایی که بعثت را یک بعثت الهی می‏دانند و انگیزه بعثت را هدایت همه خلق می‏دانند، باید به غایت بعثت توجه کنند، به انگیزه بعثت توجه کنند که خود خدا انگیزه بعثت را فرموده است، فرموده است: یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ. تزکیه برای این است که نور هدایت در انسان واقع بشود. تا تزکیه نشدید، طغیان برای شما حاصل خواهد شد. تا تزکیه نشده‏اید، علم برای شما خطرناک است، خطرناکتر از هر چیزی. تا تزکیه نشده‏اید، مقام برای شما خطرناک است و شما را به هلاکت دنیایی و اخروی می‏کشاند. کوشش کنید که از این روزی که بعثت شروع شده است، از آن وقتی که بعثت شروع شده است و امروز سالروز این بعثت بزرگ است و این نعمت عظیم الهی است، توجه کنید که بعثت برای چه بوده، انگیزه بعثت چه بوده است و اگر کسی تخلف کند از انگیزه بعثت چه خواهد شد. انگیزه بعثت تزکیه نفوس بوده است و تزکیه نفوس به این است که خودخواهیها برود از بین، خودبینیها برود از بین، ریاست طلبیها برود از بین، دنیا طلبیها برود از بین، و به جای همه، خدای تبارک و تعالی و هوایِ برای خدا بنشیند. انگیزه بعثت این است که حکومت خدا در دلهای بشر حکومت کند تا اینکه در جامعه‏های بشر هم حکومت کند. تا تزکیه در رده‏های بالا حاصل نشود و تصفیه در رده‏های بالا حاصل نشود، این مملکت و همه ممالکی که هستند اصلاح نخواهند شد. آنهایی که این انقلاب را مفید می‏دانند و این انقلاب را پشتیبانی می‏کنند و این انقلاب را از ملت می‏دانند و این انقلاب را می‏خواهند به نتیجه برسد باید آرامش را به هر نحو که هست در کشور ایجاد کنند و این آرامش از رده بالا باید شروع بشود. مادامی که در رده بالا آرامش نیست، پایینها آرامش پیدا نمی‏کنند. مادامی که تزکیه در رده بالا نباشد و تصفیه در رده بالا نباشد و خدا خواهی در رده بالا نباشد و فرار از خود در رده بالا واقع نشود، تزکیه نباشد و خودبینیها به جای این تزکیه‏ها باشند و خودخواهیها به جای تصفیه‏ها باشند، در رده بالا آرامش حاصل نخواهد شد و هر چه فریاد بزنید که آتش بس، نخواهد شد.

همه ما مکلفیم به اینکه تزکیه بشویم. بعثت برای تزکیه آمده است. اگر تزکیه نباشد، هر چه در نفس واقع بشود، هر چیزی که در نفس بیاید، حجاب انسان است. همه مکلفیم که تزکیه بشویم تا بتوانیم از نور الهی و نور قرآن استفاده کنیم. لکن این تزکیه برای دولتمردان و رده‏های بالا لازمتر است تا برای امثال ماها. ما اگر تزکیه نشویم، یک حد محدود را به فساد می‏کشیم یا خود را به فساد می‏کشیم و آنها اگر تزکیه نشوند و خودخواهیها را کنار نگذارند، یک کشور را، بلکه کشورها را، ممکن است به فساد بکشند.

من از همه شما دوستان عزیز آذربایجانی و تبریزی که در اینجا تشریف دارید تشکر می‏کنم که از راه دور آمده‏اید و در این محل محقر مجتمع شدید و من به شما آذربایجانیها و به شما تبریزیها امیدها دارم. من امیدم این است که خود شما در آنجا آرامش را حفظ کنید و خود شما تزکیه کنید خودتان را و خود شما برای اسلام و برای پیشرفت مقاصد اسلامی کوشش کنید. اسلام برای همه است و همه ما باید از اسلام استفاده کنیم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته» (صحیفه امام، ج‏14، ص: 386 ـ 394)

ـ سخنرانی در جمع نمایندگان مجلس و اعضای شورای عالی قضایی؛ وظایف مسئولان (1361)

«با تشکر از آقایان نمایندگان محترم مجلس و آقایان شورای قضایی و قضات محترم اسلامی و دادستانهای محترم که با تشریف آوردنشان خدمتشان رسیدیم و تبریک پیروزیهای اسلام به همه آقایان و همه ملت، مستضعفان جهان، چند کلمه‏ای راجع به تکالیف فعلی خودمان و بعد هم چند کلمه‏ای راجع به اوضاعی که الآن در دنیا می‏گذرد عرض کنم. البته مطلبی را که رئیس محترم مجلس فرمودند، من الآن نمی‏توانم به طور شایسته صحبتی در آن باب بکنم و من امروز یک کلیاتی عرض می‏کنم و ان شاء اللَّه، در فرصت دیگر امید است که مسائل و مشکلات حل بشود. در عین حالی که ایشان فرمودند مشکلات داریم و من هم معتقدم به اینکه مشکلات فراوان داریم، لکن چون در صدد رفع مشکلات هستیم هم مجلس محترم که بحمد اللَّه یک اجتماع الهی است و هم شورای قضایی و قضات و دادستانهای محترم که همه متعهد و خدمتگزار هستند و هم دولت و مراتب اجرایی، الآن همه در صدد رفع مشکلات هستند و این مژده رفع مشکلات را می‏دهد. تا شروع نشده است به رفع مشکلات و طرحهایی که برای رفع مشکلات است، مشکلات خیلی بزرگ نمایش پیدا می‏کند، لکن بعد از اینکه تصمیم گرفته شد و شروع شد به کار، امید است که با همین شروع، رو به رفع مشکلات بگذاریم و ان شاء اللَّه، با سرعت این مشکلات برطرف بشود. آنکه من در این جلسه محترم باید عرض کنم این است که هر قدمی که انقلاب به پیش می‏گذارد، به همان اندازه مسئولیت همه آقایان و همه کسانی که در امور این نهضت اسلامی، چه دولت و چه دیگران، دخالت دارند، افزون می‏شود. یک وقت است که اول انقلاب است و مشکلات انقلاب در کار است و هرج و مرجهایی که در هر انقلاب اجتناب ناپذیر است، آنجا عذر موجه است، یک وقت هم که هست که باز مفسدین و منافقین و منحرفین دستشان باز است و به کارهای جنایتکاری خودشان ادامه می‏دهند و جنگ است و حال جنگ است، آن وقت هم یک مقداری معذور هستند. اما بحمد اللَّه این مسائل که خار راه آقایان است، حل شده باید ما حساب کنیم. هم قضیه جنگ به خواست خدای تبارک و تعالی در شرف حل است و هم این منحرفین و وابستگان به قدرتها رو به فنا هستند. از این جهت ما چه آقایانی که در مجلس شورای اسلامی هستند و مهمترین مقام را دارا هستند و چه شورای قضایی و قوه قضاییه که از اهمیت بسیار برخوردار است و هم دولت که مجری قوانین است، قوانین اسلام است، امروز مسئول هستیم؛ یعنی، از من طلبه تا شما آقایان و تا دولت و قوه قضاییه و قضات محترم و دادستانهای محترم همه جا و ائمه جماعات و جمعات و مراجع عظام اسلام و طلاب علوم دینیه و متفکرانی که متعهد به اسلام هستند، همه در این وقت مسئولیت بزرگی به عهده داریم؛ یعنی، خدای تبارک و تعالی الآن از ما عذر را کم می‏پذیرد یا نمی‏پذیرد. الآن ما نمی‏توانیم بگوییم که حال انقلاب است و در حال انقلاب کاری از دستمان برنمی‏آید و نمی‏توانیم بگوییم که جنگ آن طور در ایران است که دست همه را بسته است و نمی‏توانیم بگوییم که این گروهکها آن طور فعالیت دارند که اذهان ما را به خودشان متوجه کرده‏اند. اینها مسائلی است که یا حل شده است یا نزدیک به حل است. از این جهت، الآن هم مجلس باید قدمهای بلندتری بردارد و لوایحی که عرضه می‏شود یا خودش قوانینی می‏خواهد بگذراند، هر چه بیشتر سرعت بدهد و اسلامی بودنش صد در صد باشد. اگر یک قانون، یک پیشنهاد، یک لایحه در آن یک نکته غیر اسلامی باشد، این در نظر اسلام و خدای تبارک و تعالی مردود است.

باید ما همه کوشش کنیم به اینکه همان طور که جمهوری اسلامی را با کوشش این مردم و جمعیتهای میلیونی اسلامی، این جمهوری اسلامی را به پیروزی رساندند و همه ما مرهون زحمات و فداکاریهای آنها هستیم و خداوند همه را سلامت بدارد و به همه شهدای ما رحمت و سعادت نصیب کند. ما همه مرهون آنها هستیم و ما آن مقصدی را که آنها داشتند موظفیم که دنبال کنیم. مقصد آنها در شعارهای آنها از اول انقلاب تا حالا و ان شاء اللَّه، بعدها هم شعارها محفوظ است، منعکس است. آنها استقلال می‏خواهند، آزادی می‏خواهند و جمهوری اسلامی می‏خواهند؛ جمهوری‏ای که باید اساسش بر احکام اسلام باشد و جمهوری‏ای باشد که رسول خدا- صلی اللَّه علیه و آله و سلم- و امام زمان- روحی له الفداء- بپذیرد. اگر یک خدشه در احکام اسلام واقع بشود نه پیغمبر می‏پذیرد و نه امامان ما. کوشش باید بکنیم به اینکه در عین حالی که باید سریع قدمهای بلند را برداریم در عین حال، تمام قدمها باید اسلامی باشد و رو به اسلام باشد. و نمی‏توانید اگر یک مطلبی را در مجلس بگذرانید و- خدای نخواسته- متخلف باشد از اسلام، نمی‏توانید شما عذر برای خودتان پیدا بکنید و اگر یک قدم، قضات محترم و شورای قضایی- خدای نخواسته- بر خلاف آنچه مقرر است بردارد آن هم معذور نیست و مؤاخذ است. و اگر ائمه جمعه و ائمه جماعت و کسانی که در این جمهوری اسلامی از روحانیین مشغول یک کاری هست، اگر- خدای نخواسته- یک قدمی، یک کلامی بر خلاف مصالح اسلام بردارد، معاقب است. همه معاقب هستیم و همه مسئول هستیم؛ کُلُّکُمْ راعٍ وَ کُلُّکُمْ مَسئُولْ.[9]

ما باید کوشش کنیم که رو به اسلام برویم و اسلام را هر چه زودتر، قوانین اسلام را، قوانین قضایی اسلام را، قوانین سیاسی اسلام را هر چه زودتر بطور شایسته در این کشور پیاده کنیم و مطمئن باشید که چنانچه اراده کنید می‏توانید؛ در عین حالی که تا کنون هر چه قوانین در آن رژیمهای سابق بوده است. تقریباً، بسیاری از قوانین، قوانین جزایی و سیاسی‏اش که همه در بسیاری از قوانینشان بر خلاف مسیر اسلام بوده است، یا متصدیان قضا اشخاصی بودند که بر خلاف موازین اسلام متصدی قضا شدند و در نار هستند. و متصدیان همه امور که مشغول به خدمت هستند، اگر- خدای نخواسته- یک خلافی در کار باشد و لو اشتباهاً باشد، باید با کمال دقت ملاحظه کنند و مداقه کنند که مبادا یک مطلبی واقع بشود بر خلاف آنچه که باید واقع بشود. و من به همه شما و به همه آقایان دعاگو هستم و آنچه که وظیفه من است که یکی‏اش دعاگویی است، امیدوارم دعا کنید که کوتاهی نکنم.

و اما آن مسائلی که امروز در منطقه و جهان واقع می‏شود، البته شما همه یا اکثراً، می‏دانید که چه دارد واقع می‏شود. از امریکا تا انگلستان، تا فرانسه، تا آلمان تا سایر جاها به راه افتاده‏اند، دستپاچه شده‏اند و هیاهو می‏خواهند راه بیندازند که در این وقت چه می‏شود. این دستجاتی که می‏خواهند صدام را زنده کنند یا تطهیر کنند، چه در بغداد بروند و غیر متعهدین به اصطلاح مجتمع بشوند و چه نروند، مطلب از اینها گذشته است، این مرده،[10] زنده نخواهد شد. اگر هم بغداد بروید،[11] یک مرده را رئیس خودتان قرار دهید، یک جنایتکار مرده را انتخاب کرده‏اید و این عار برای شما غیر متعهدها تا قیامت بر پیشانیتان منتقش است. و اگر گمان کنید که با رفتن بغداد و تعیین صدام به ریاست، یا یکی دیگری که مثل صدام است، شما بتوانید که یک کسی که جنایتش آن قدر زیاد است که نمی‏توانیم ما به زبان و قلم، ذکر کنیم آن را، بخواهید تطهیر کنید، او با دریاهای عالم هم تطهیر نخواهد شد و اگر بخواهید عَلَم کنید او را و زنده کنید، این علم خوابید و این نعشش الآن موجود است، الآن یک نعشی است که دارد حرکت آخر عمرش را می‏کند. شماها نمی‏توانید این کار را انجام بدهید، بیخود خودتان را زحمت ندهید و عِرض خودتان را نبرید و برای ماها هم زحمت درست نکنید. و آنهایی که از آن طرف دریاها آمده‏اند اینجاها گردش می‏کنند، آنها هم اگر بخواهند صدام را زنده کنند، همان حرفی است که به آنها باید گفت. و اگر حضرت عیسی- سلام اللَّه علیه- که مرده‏ها را زنده می‏کرد بیاید، این مرده را نمی‏تواند زنده کند؛ برای اینکه زنده کردن این، به هدایت است و خدای تبارک و تعالی به پیغمبر اسلام که اشرف از حضرت عیسی- سلام اللَّه علیه- است می‏فرماید: إِنَّکَ لا تَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ.[12] حضرت عیسی مرده‏های طبیعی را زنده می‏کرد، لکن مرده‏ای که قلبش مرده است، مرده‏ای که هستی‏اش از بین رفته است، حیثیتش از بین رفته است و قادسیه‏اش به فنا مبدل شده است، حضرت عیسی هم همچو کاری را نه نمی‏کند و نه می‏تواند. بنا بر این، اینها می‏خواهند چه بکنند؟ اینهایی که اجتماع می‏کنند که، یک کنفرانسهایی ایجاد می‏کنند که کنفرانس غیر متعهدها را، بلکه بتوانند در بغداد تأسیس کنند و ایجاد کنند، اولًا که معلوم نیست که موافقت کنند بسیاری از دولتها؛ دولتهایی که توجه به مسائل دارند، دولتهایی که مرعوب امریکا و دیگر کشورها نیستند، دولتهایی که توجه به حیثیت خودشان دارند و دولتهایی که به اسلام فکر می‏کنند، اینها با شما موافقت معلوم نیست بکنند و بخواهید که با عدم موافقت آنها هم، شما باز آن مجلس را تأسیس کنید و آن رئیس را، بدانید که در تاریخ ننگی برای خودتان ایجاد می‏کنید که با دریاها نمی‏شود این ننگ را شست و نمی‏توانید که شما اعاده کنید حیثیت کسی را که از اول نداشت، و اگر داشت، به باد فنا رفت. آدمی که ملاحظه کردید در آن چیزی که نوشته بود به سران نظامی خودش در شهر خونین شهر، خرمشهر، آن طور سفارش کرده بود که بزنید، بکشید و چه بکنید، تا آخر گلوله، تا آخر نفر، این دید که همان نظامیهای او گوش ندادند به او، نتوانستند گوش بدهند، اصلًا، مجال قرائت این چیزها را به آنها ندادند و فوج فوج تسلیم شدند. یک همچو آدمی که دنبال این می‏گوید که امر به عقب‏نشینی کردیم- لا بد عقب‏نشینی تاکتیکی- این آدم را نمی‏توانید اعاده حیثیتش را بکنید. حیثیت خودتان را سر این بی‏حیثیت به باد ندهید.

ما نصیحتهای خودمان را، ایران نصیحتهای خودش را به شماها می‏کند که شماها یک قدری در خلوت بنشینید و امریکا و شوروی و دیگر قدرتمندان را از مغزتان شستشو کنید و فکر کنید که ما اگر برویم به بغداد، چه جور می‏توانیم بکنیم. و من اعلام یک خطری هم برای شما می‏کنم که از صدام بعید نمی‏دانم، و آن اینکه صدامی که در حال مردن است یک وقت عده‏ای از شما را بکشد و گردن ایران بگذارد، برای اینکه شما را وادار کند که مخالفت کنید، خوف این مطلب زیاد است. شما از این جانی خیال نکنید که هیچ کاری برنمی‏آید؛ این جانی، جنایت زیاد از او می‏آید و این جنایت به نظر انسان نزدیک است؛ همان طوری که یک جاهایی را می‏زند و می‏گوید ایران زده است، و خودش با اسرائیل رفیق و دوست و برادر است و می‏گوید که اسلحه از اسرائیل می‏آید و حالا هم ابرقدرتها و گویندگان آنها با این مانورهای مضحک یکی از این ور می‏گیرد، یکی از آن ور. یکی می‏گوید که من به اطلاع امریکا بودم، امریکا می‏گوید که من گفتم آن قدر کار نکن و مجلسشان می‏گوید که چرا این کار را کردی. مطلب را مسلم همه‏شان می‏گیرند که ای مردم بدانید که این اسرائیل به ایران اسلحه فرستاده و همه اینها و خود اسرائیل هم این مطلب را احراز کرده است که اگر اسرائیل انگشتش را به بحر محیط بزند، نجس می‏شود، چون این را احساس کرده است. می‏خواهد با اینکه «من کمک کرده‏ام» ایران را بدنام بکند، از باب اینکه می‏داند که موافقت او با ایران، بدنام کردن ایران است، خودش هم این را احساس کرده است.

در هر صورت این مسائل که الآن می‏گذرد، اینها همه هست و من خوف این را دارم که اگر اینها مجتمع بشوند، در بغداد یا در بین راه، چند نفر از اینها را بزنند و بکشند و گردن ایرانیها بگذارند و یا در مجلس که مجتمع می‏شوند، یک وقت خود صدام برای اینکه برود دستش را بشوید، بیرون برود و مجلس را منهدم کنند. درست توجه کنید که مبادا به دام بیفتید، به دام این صدام بیفتید که این مرد خطرناکی است. و اشخاصی که آخر عمرشان را می‏گذرانند، جنایتکارانی که آخر عمرشان را می‏گذرانند، می‏گویند حالا که من رفتم، بگذارید همه بروند؛ اقْتُلونی‏ وَ مالِکاً،[13]

مرا بکشید که مالک هم کشته بشود، مسأله این طوری است. حالا خودشان بنشینند فکر بکنند که آیا صدام با این جنازه متعفن، ارزش دارد که شما ارزشهایی به پای او بریزید؟ امریکا که می‏گوید من اسرائیل را به هیچ کس نمی‏فروشم، از شما آن همه ذخایر می‏گیرد و می‏گوید من اسرائیل را به شما نخواهم فروخت. ارزش دارد این امریکا که شما برای خدمت به او تمام حیثیت خودتان را پیش ملتتان، پیش ملتهای عالم پیش نسلهای آینده از بین ببرید؟ من امیدوارم که اینها بیدار بشوند و توجه به مسائل بکنند و خودشان را به هلاکت نیندازند و ما را هم به زحمت نیندازند. خداوند ان شاء اللَّه، همه مسلمانها را به وظایف اسلامی خودشان آشنا کند. ما و شما و همه ملت ایران را باز به وظایف اسلامی خودمان آشنا کند و توفیق عمل به اسلام و پیاده کردن اسلام در همه جا به همه ما مرحمت فرماید. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.» (صحیفه امام، ج‏16، ص: 277 ـ 383)

ـ حکم عفو جمعی از زندانیان به رئیس دیوان عالی کشور (1363)

[بسمه تعالی. محضر مبارک حضرت آیت اللَّه العظمی امام خمینی- مدّ ظله العالی- رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران‏

احتراماً، به پیوست آمار 38 نفر از محکومین جرایم ضد انقلابی گروهکها دادگاههای انقلاب اسلامی دو شهر (قزوین و گرگان) در اجرای مفاد بخشنامه 15595/ 1- 29/ 3/ 62 شورای عالی قضایی استحقاق عفو و تخفیف مجازات دارند تقدیم می‏گردد. توضیحاً عرض می‏شود عفو و تخفیف افراد مذکور با پیشنهاد مشترک حاکم شرع، دادستان، دادیار، ناظر زندان، سرپرست زندان مربوطه و اداره اطلاعات محل به عمل آمده است، فتوکپی لیست و نظریه کتبی آنان ضمیمه است. رئیس دیوان عالی کشور، عبد الکریم موسوی اردبیلی‏].

بسمه تعالی‏

موافقت می‏شود.[14]- 11/ 3/ 63 روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج‏18، ص: 482)

ـ حکم ابقای آقای یوسف صانعی در سمت دادستان کل کشور و مخالفت با استعفای ایشان (1364)

[بسمه تعالی. آقای صانعی، دادستان کل کشور، طی نامه‏ای به تاریخ 21/ 2/ 1364 به تشریح دلایل استعفای خود از این سِمت پرداخته و خواستار موافقت امام خمینی با پذیرش استعفا شده است.

ایشان دلایل کناره‏گیری را چهار محور ذکر کرده‏اند: ضعف نیروی جسمی به خاطر پنج سال کار مداوم در دادستانی کل؛ عدم پذیرش و تحمل نظارت بر حُسن اجرای قانون از ناحیه گروهها و باندها؛ داشتن افکار و مبانی در مسائل اسلامی که بنا به نظر برخی از آقایان، آرای «شاذ» محسوب شده و مقاومت می‏شود؛ کم لطفی برخی از مقامات و جامعه در مورد پشتیبانی از دادستانی. و تأکید بر علت اول که مبنای تصمیم‏گیری بوده است. امام خمینی در پاسخ مرقوم فرموده‏اند:].

بسمه تعالی‏

در شرایط فعلی موافقت نمی‏شود. به کار خودتان ادامه دهید.

11/ 3/ 64 روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج‏19، ص: 271)

ـ حکم عفو جمعی از زندانیان به رئیس دیوان عالی کشور (1365)

[بسمه تعالی. محضر مبارک حضرت آیت اللَّه العظمی امام خمینی- مدّ ظله العالی- رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران‏

احتراماً، به پیوست آمار 38 نفر از محکومین جرایم ضد انقلابی گروهکها دادگاههای انقلاب اسلامی دو شهر (قزوین و گرگان) در اجرای مفاد بخشنامه 15595/ 1- 29/ 3/ 62 شورای عالی قضایی استحقاق عفو و تخفیف مجازات دارند تقدیم می‏گردد. توضیحاً عرض می‏شود عفو و تخفیف افراد مذکور با پیشنهاد مشترک حاکم شرع، دادستان، دادیار، ناظر زندان، سرپرست زندان مربوطه و اداره اطلاعات محل به عمل آمده است، فتوکپی لیست و نظریه کتبی آنان ضمیمه است.

رئیس دیوان عالی کشور، عبد الکریم موسوی اردبیلی‏].

بسمه تعالی‏

موافقت می‏شود.[15]- 11/ 3/ 65 روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج‏20، ص: 48)

ـ نامه به آقایان خامنه‏ای و رفسنجانی؛ موافقت با انحلال حزب جمهوری (1366)

[بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏. محضر مبارک مرجع عالیقدر و رهبر کبیر انقلاب، حضرت امام خمینی- مد ظله العالی‏

همان طور که آن رهبر عزیز اطلاع دارند، تأسیس «حزب جمهوری اسلامی» از طرف هیأت مؤسس با مشورت آن مقام معظم و در شرایطی انجام شد که نیاز به یک تشکل در برابر انبوه مسائل در آغاز انقلاب و لزوم انسجام و انتظام نیروهای آگاه و مؤمن و گسترش آگاهیهای انقلابی و تربیت کادرهای فعال و کارآمد برای اداره کشور و خنثی کردن توطئه گروهکها و عوامل دشمن خارجی و ضد انقلاب داخلی بشدت احساس می‏شد. این حزب در طول سالهای گذشته در حد توان خود به منظور تثبیت نظام جمهوری اسلامی و انجام تکالیف بزرگی که بر دوش خود حس می‏کرد، از هیچ کوششی فروگذار نکرد؛ و در کوران توطئه‏های چپ و راست با فداکاری و تقدیم شهدایی که بعضی از آنان چهره‏های برجسته و فراموش نشدنی انقلابند، از جمله شهدای هفتم تیر، نقاب از روی نفاق برانداخت و مظلومیت و حقانیت خط امام را به نمایش گذارد.[16] در طول جنگ تحمیلی، حزب جمهوری اسلامی در سراسر کشور به وظیفه اسلامی خود برای بسیج مردم و شرکت فعال در جبهه‏های نور عمل کرد، و جمعی از کادرها و اعضای آن در این جهاد مقدس به افتخار شهادت نایل آمدند. تعبد افراد این حزب به اسلام و اعتقاد راسخ آنان به ولایت فقیه، که خود عامل مهمی در کینه‏توزی ضد انقلاب بود، ایجاب می‏کرد که در مراحل و مقاطع مختلف انقلاب، با کسب رهنمودهایی از آن مقام معظم، حرکت حزب را تنظیم و سیاستهای آن را پی‏ریزی نمایند.

اکنون به فضل الهی نهادهای جمهوری اسلامی تثبیت شده و سطح آگاهی و درک سیاسی آحاد ملت انقلاب را از جهات عدیده آسیب ناپذیر ساخته و روشن‏بینی و توکل و قوّت اراده آن رهبر عالیقدر و فداکاری و آمادگی مردم حزب اللَّه توطئه‏های ضد انقلاب داخلی و استکبار جهانی را بی‏اثر و کم خطر نموده است. لذا احساس می‏شود که وجود حزب، دیگر آن منافع و فواید آغاز کار را نداشته، و بعکس، ممکن است تحزّب در شرایط کنونی بهانه‏ای برای ایجاد اختلاف و دودستگی و موجب خدشه در وحدت و انسجام ملت گردد، و حتی نیروها را صرف مقابله با یکدیگر و خنثی‏سازی یکدیگر کند. لذا، همان طور که قبلًا نیز کراراً عرض شد، شورای مرکزی پس از بحث و بررسی مبسوط و مستوفی با اکثریت قاطع به این نتیجه رسید که مصلحت کنونی انقلاب در آن است که «حزب جمهوری اسلامی» تعطیل و فعالیتهای آن بکلی متوقف گردد.

مراتب برای استحضار و کسب رهنمود عالی معروض می‏گردد. و الامر إلیکم، و ادام اللَّه بقائکم الشریف. سید علی خامنه‏ای- اکبر هاشمی رفسنجانی‏].

بسمه تعالی‏

جنابان حجتی الاسلام آقای خامنه‏ای و آقای هاشمی- دام توفیقهما

موافقت می‏شود. لازم است تذکر دهم که حضرات آقایان مؤسسین محترم حزب، مورد علاقه این جانب می‏باشند. امیدوارم همگی در این موقع حساس با اتفاق و اتحاد در پیشبرد مقاصد عالیه اسلام و جمهوری اسلامی کوشا باشید. ضمناً تذکر می‏دهم که اهانت به هر مسلمانی چه عضو حزب باشد یا نه بر خلاف اسلام و تفرقه‏اندازی در این موقع از بزرگترین گناهان است. و السلام علیکما و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج‏20، ص: 275 ـ 276)



[1] - آقای میرزا محمد ثقفی، پدر همسر امام خمینی.

[2] - اشاره به آیه 3 سوره شعراء.

[3] - کاپیتولاسیون یا حق قضاوت کنسولی، که لایحه آن در 13 مهر 1342 در کابینه اسد اللَّه علم به تصویب رسیده بود، در مرداد 1343 به مجلس سنا رفت و تصویب شد. این لایحه در زمان صدارت حسنعلی منصور و در تاریخ 21 مهر 1343 به مجلس شورای ملی برده شد و از تصویب نمایندگان گذشت. اعتراض شدید امام خمینی به این لایحه و نطق معروف ایشان، موجب خشم شاه و رژیم او شد و به تبعید امام خمینی به ترکیه و سپس به عراق انجامید

[4] - سوره جمعه، آیه 2: اوست خدایی که به میان مردمِ امّی، پیامبری از خودشان برانگیخت تا آیات او را بر آنها بخواند و آنها را پاکیزه سازد و کتاب و حکمتشان بیاموزد، اگر چه پیش از آن در گمراهی آشکار بودند.

[5] - بخشی از مصرع معروف حافظ شیرازی:« تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز»

[6] - سوره عَلَق، آیه 1:« بخوان به نام پروردگارت»

[7] - سوره علق، آیه 6- 7:« حقّاً که آدمی نافرمانی می‏کند، هرگاه که خویشتن را بی‏نیاز بیند».

[8] - سوره نازعات، آیه 24: من پروردگار برتر شما هستم.

[9] - بحار الأنوار، ج 72، ص 38.« هر یک از شما شبان( سرپرست) و هر یک از شما مسئولید».

[10] - صدام حسین

[11] - اشاره به کنفرانس سران کشورهای غیر متعهد است که قرار بود در بغداد تشکیل شود و صدام حسین( بر اساس ضوابط مقرر به ریاست کنفرانس برگزیده شود) که این کار با هشدارهای امام خمینی صورت نگرفت.

[12] - سوره قصص، آیه 56:« ای رسول ما چنین نیست که هر کس را تو بخواهی، هدایت توانی کرد».

[13] - بحار الأنوار، ج 29، ص 179.« مرا و مالک( اشتر) را بکشید». این سخن عبد اللَّه بن زبیر است آن گاه که در جنگ جمل با مالک اشتر گلاویز شد و مالک بر سینه وی نشست.

[14] - به استناد وظایف و اختیارات رهبری، مندرج در اصل 110 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران

[15] - به استناد وظایف و اختیارات رهبری، مندرج در اصل 110 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران

[16] - نخستین دبیرکل حزب جمهوری اسلامی شهید سید محمد حسینی بهشتی بود، پس از شهادت وی آقای سید علی خامنه‏ای به دبیرکلی حزب برگزیده شد.

انتهای پیام /*