امروز با امام: سیویکم اردیبهشت
ـ نامه تشکر از حمایت آقای سید هادی میلانی در قیام علیه رژیم شاه (1342)
«حضرت آیت اللَّه میلانی- دامت برکاته
به عرض عالی میرساند، مرقوم مبارک مبنی بر نگرانی از اوضاع حاضر دستگاه جبار و دایر بر پشتیبانی از حقیر موجب کمال تشکر گردید، جریانات حاضره و سالفه چیزی نیست که با توجه به عمق آن بتوان ساکت نشست، ما ترَک پیغمبر اسلام- صلی اللَّه علیه و آله و سلم- کتاب اللَّه و عترت است و این دو ثَقَل امروز در معرض خطر است، ملاحظه فرمودید دستهای خبیث دستگاه جبار در موضوع قرآن کریم چه نقشه شیطانی کشیدند که اگر دفاع علمای اعلام و مسلمین نبود نمیدانم امروز وضع به چه منوال بود، الغای اسلام از شرایط قضات را نمیتوان به چیزی حمل نمود جز پیروی از همان نقشه شیطانی دست نشاندگان اسرائیل- دشمن اسلام و قرآن و ملیت و تمامیت مملکت- همان نقشه شیطانی است که برای تشکیل محفل ضد اسلامی در لندن به دست دولت خائن و دستگاه جبار و با حاصل دسترنج ملت فقیر مسلمان دو هزار نفر یا به قولی پنج هزار نفر از فرقه ضالّه[1] دست نشانده اسرائیل را با تشریفات و تسهیلات و تخفیف به هر یک هزار و بیست تومان در بلیط هواپیما و به هر یک پانصد دلار ارز به محفل ضد اسلامی لندن اعزام میکند تا شرکت کنند در افکار شیطانی ضد اسلامی و وطنی توجه حضرت عالی را به نطقهای ...[2] در تشریفات رئیس جمهور هند جلب مینمایم، این نطقها بسیار قابل دقت و ملاحظه است از خلال آنها مطالب خطرناکی که پیشبینی میشد خوانده میشود، لکن سریعاً عرض میکنم اگر روزی بخواهد این خیال خام جامه عمل بپوشد دست انتقام ملت مسلم از آستین بیرون خواهد آمد و جنایتکاران و خائنین را تنبیه خواهد کرد و تشبثات مزوّرانه آنها به جایی نخواهد رسید. از حال حقیر و احوال مصدومین و مجروحین و بازماندگان مقتولین استفسار فرموده بودید، بازماندگان با دلهای داغدار به سر میبرند، احصاییه[3] تمام مصدومین و مجروحین را تا کنون نتوانستیم به دست بیاوریم، بعضی از مصدومین در این مدت طولانی باز شفا نیافتهاند. حالت حقیر صورتاً بد نیست لکن حوادث جاریه و خطرهای محتمله عذابم میدهد. از خداوند تعالی نصرت اسلام و مسلمین را خواستارم، تشکر خود را از عواطف صمیمانه آن حضرت اعلام میکنم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.» (صحیفه امام، ج1، ص: 233 ـ 234)
ـ نامه به آقای ابراهیمی؛ ابراز خوشوقتی از ترویج شرع مطهر (1350)
«خدمت جناب مستطاب مروّج الاحکام آقای ابراهیمی- دامت افاضاته
مرقوم شریف واصل، توفیق و سعادت جنابعالی را خواستار است. از اینکه موفق به انجام وظایف دینیه و ترویج شرع مطهر هستید مسرور هستم. از جنابعالی امید دعای خیر برای حُسن عاقبت دارم. و السلام علیکم.» (صحیفه امام، ج2، ص: 350)
ـ نامه تشکر به یکی از دوستان و سفارش به پیگیری ساختمانی در قم (1356)
«به عرض عالی میرساند، مرقوم شریف که حاکی از سلامت مزاج محترم و متضمن تفقد از این جانب بود موجب تشکر گردید. سلامت و سعادت جنابعالی را از خداوند تعالی خواستار و امید است همان نحو که تا کنون موفق به خدمت اسلام و مسلمین بودهاید، همیشه موفق و مؤید باشید. این جانب بحمد اللَّه تعالی از سلامت نسبی برخوردار لکن گرفتاریها و ناگواریها مجال نمیدهد. از خداوند تعالی اصلاح امور را خواستار است.
راجع به ساختمان قم عقیده این جانب این است که صرف نظر نشود. امید است مجال حاصل شود و این امر خیر به انجام برسد. از جنابعالی امید دعای خیر خصوصاً برای حُسن عاقبت دارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج3، ص: 199)
ـ نامه به آقای جلال الدین فارسی؛ لزوم انتشار جزوههایی علیه مکاتب انحرافی (1357)
«بسمه تعالی
پس از اهدای سلام و تحیت؛ مرقوم شریف واصل، سلامت و توفیق جنابعالی را خواستار است. اگر ممکن میشد با همت و نظارت جنابعالی و یا به مباشرت شما جزوههای مختصری نوشته شود در موضوع انحراف مکاتب مضره، و طبع و نشر شود بین جوانان ایران و خارج و عرب و عجم، خیلی به موقع است. و این جانب، در صورت عمل، در هزینه آن کمک میکنم ان شاء اللَّه. کتابهایی که مرقوم شده است، من به اطمینان به صحت نظر شما مختصر وجهی فرستادم؛ چون از وجوه شرعیه است لا بد باید در خدمت مکتب اسلام باشد. از جنابعالی امید دعای خیر دارم. و السلام علیکم.» (صحیفه امام، ج3، ص: 397)
ـ سخنرانی در جمع دانشجویان؛ ریشه های انقلاب- دانشگاه و حوزه (1358)
«ما یک قسم مسائل اصولی داریم که الآن مطرح است و یک قسم مسائلی فرعی داریم که بعد از اینکه مسائل اصولی تحقق پیدا کرد، باید مطرح کرد. ما اگر مسائل فرعی را الآن مطرح بکنیم ممکن است که از آن مسائل اصولی که اساس مسائل است عقب بمانیم؛ یا به واسطه طرح این مسائل که گاهی موجب یک اختلافاتی میشود ما در نهضت شکست بخوریم. از این جهت آنکه من الآن به نظرم میآید این است که شما میدانید که در این نهضت آن چیزی که ما را پیش برد دو مطلب بود؛ یکی اساس بود و یکیاش به واسطه آن اساس تحقق پیدا کرد.
آنکه اساس بود اینکه مردم به عنوان اسلام و به عنوان ایمان و عقیده وارد این میدان شدند. چون برای ایمان و اسلام وارد شدند، همه قشرها با هم متحد شدند که آن رمز حقیقی- که اتحاد همه در یک جهت، وحدت همه در یک مسیر- موجب شد که تا حالا ما مطلب را رساندیم. یعنی مطلب را آن مطلبی که همه ممتنع میدانستند، در ایران تحقق پیدا کرد. ممتنع میدانستند که یک ملتی با نداشتن ابزار و با نداشتن یک نظام سیاسی که همه را آن، روی آن نظام سیاسی هدایت کند، و خالی بودن دستشان از همه اسلحههای روز بلکه همه اسلحهها که اسلحههای آنها- حالا را یک قدری غمض عین کنید که یک قدری تفنگ پیدا شده است- آن طور که به ما میگفتند کارد توی مطبخ، چوب توی خانه [بود] و باقی هم با دست خالی. زنها هم بچههایشان را بغل میکردند میآمدند بیرون [...].
آنکه رمز بود این بود که همه با هم بودند، و همه هم فریادشان این بود که ما این رژیم فاسد را نمیخواهیم و ما یک جمهوری اسلامی میخواهیم. این اسباب این شد که ما آن مطلبی را که دنیا ممتنع میدانست، که «هیچ» بر همه چیز غلبه پیدا بکند- البته روی حسابهای مادیگری- ملت ایران روی حساب معنویت و توجه به خدای تبارک و تعالی و ایمان پیش برد و این قدرتهای شیطانی را که پشت سرش هم قدرت ابرقدرتها بود شکست؛ به طوری که نتوانستند آنهایی که میخواستند این مرد را نگه دارند، نتوانستند نگه دارند. کوشش کردند، تهدید کردند. ما که در پاریس بودیم تماس میگرفتند با ما از طرف امریکا که- ابتداءً- به اینکه ما پشتیبان هستیم، چه و چه؛ بعد هم- به اینکه «شما یک قدری صبر کن، حالا زود است، حالا نروید، حالا زود است»! ... با هیچ ما غلبه کردیم بر همه چیز و این برای همین نکته بود که ما همه با هم بودیم؛ از مرکز تا آخِرْ بَلَدی که در ایران بود- ده و شهر و قصبه و بزرگ و کوچک و همه اقشار- در همه جا با هم اتحاد پیدا کردند و این نبود جز در سایه اسلام. هیچ چیز دیگر نمیتوانست این طور قدرت داشته باشد که همه را با هم توافق بدهد. آن چیزی که شما را در این میدان پیروز کرد همین بود.
و [البته] ما الآن به پیروزی نهایی نرسیدیم. به نظر من امروز ایران حساسیتش بیشتر از آن روزی است که هجوم میکردیم و مردم را بسیج میکردیم برای مبارزه؛ برای اینکه آن وقت همه توجهشان به این بود که این سد را بشکنند؛ این سد بزرگی که مانع از پیشرفت ما بود، همه نظرشان به این بود که این سد را بشکنند، توجه به مسائل خودشان نداشتند، همه توجه به این داشتند که این سد باید شکسته بشود- همه با هم- بدون اینکه ملتفت این باشند که امروز مثلًا ناهار خوردند یا نه، قرض دارند یا نه- عرض کنم- سفته در کجا دارند یا نه! هیچ این توجه نبود در کار. همه با هم فشار آوردند و این سد بزرگ را شکستند.
در هر انقلابی وقتی که به یک نقطهای رسید که یک پیروزی پیدا شد، آن وقت، وقت حساسیت انقلاب است مردم که خودشان را پیروز دیدند. بعد توجه میکنند به اینکه خوب، حالا ما چه؟ چه شد؟ حالا زندگیمان چه، حالا قرض داریم، حالا سفتههایمان چه، حالا بازارمان چه. این اسباب این میشود [...] به ضمیمه اینکه این کارشناسهایی که آنها دارند- امریکا به این زودی دست از ما برنمیدارد کارشناسهایی که اینها دارند، اینها از صد سال پیش از این یا بیشتر، روانشناسی را در ایران شروع کردهاند و میدانند چه بکنند. الآن عمال آنها بین اقشار مردم افتادهاند که خوب، این هم رفتن شاه و این هم حکومت جمهوری؛ چه شد؟ عمال اینها توی اقشار مردم افتادهاند برای اینکه مردم را سرد کنند و این نهضت را به سستی بگرایانند[4] و موجب این بشود که این نهضت خاموش بشود [تا] آنها سربلند کنند.
در صورتی که وقتی روی محاسبات ما حساب بکنیم و ببینیم که تا حالا چه شده است و بعدها ما میخواهیم چه بشود، تا حالا معجزه شده است. «چه شده» یعنی چه؟ تا حالا شما اسیر بند و قید سازمان امنیت که در همه جا ریشه داشت و همه را به رنج میکشید. این حبسهای بزرگ که بعضی عکسهای آن را وقتی که نشان میدهند انسان وحشت میکند! زیرِ زمین چه کردند اینها با مردم! خوب، این کم کاری بود که این نهضت کرد؟ این «چه شد» یعنی اینکه این کم کاری بود! کاری است که همه دنیا، آنهایی که متفکر هستند در دنیا، حیرت کردند که این چه جور واقع شد، چه جور این سد شکسته شد. از آن طرف دست اجانب که باز بود در خزائن ما؛ نفت ما را همهاش را میبردند در ازایش برای خودشان پایگاه درست میکردند در اینجا به اسم اینکه ما میخواهیم عوض بدهیم، میفرستادند آن آهنپارههایشان را یا آن- عرض میکنم- اسلحههایی که ایران اصلًا اطلاع بر آن نداشت که این را چه جور باید چه بکنید، میفرستادند اینها را به ازای اینکه ما نفت را میگیریم و اینها را میدهیم. اینها برای خودشان بود نه برای ما. برای اینکه ما که اطلاع از اینها نداشتیم. اینها برای این بود که پایگاه اینجا درست کنند و اگر چنانچه با شوروی یکوقتی بناست دعوا کنند، اینجا پایگاه داشته باشند! هم نفت را میبردند، هم عوضش برای خودشان پایگاه درست میکردند به اسم اینکه ما میخواهیم عوض بدهیم که مبادا صدا درآید!
پس یک کار بزرگ محیر العقول دیگر واقع شد و آن اینکه دست امریکا و دست انگلستان و شوروی و همه اینها از خزائن ما کوتاه شد. الآن نفت مال خودتان است عرض میکنم- چیزهای دیگر هم مال خودمان است. نفتش هم از خودمان، همه چیز از خودمان.
«هیچ نشد» را، «چه شد» را اینهایی که میخواهند نهضت را خاموش کنند، این مسائل را پیش میآورند که «حالا چه شد»! میروند توی کارخانجات به این کسانی که آنجا کار میکنند- و بیچارهها اطلاع از مسائل ندارند- طرح میکنند این مسائل را: «خوب حالا دیگر، خوب، چه شد؟ چه شد؟». از آن طرف میروند در کشاورزی نمیگذارند کشاورزها کار خودشان را بکنند و تبلیغات میکنند. در صورتی که اگر اینها بگذارند، آن برنامههای آتیه زود انجام میگیرد.
شما ملاحظه بکنید راجع به رفراندم؛ یک مسئلهای بود که همه ملت این را میخواستند، با شوق و شعف میخواستند. اینها برای خاطر ملت بود که میریختند و صندوقها را آتش میزدند و با- عرض میکنم- اسلحه مردم را منع میکردند از اینکه بروند رأی بدهند؟ خودشان هم تحریم میکردند؟[5] اینها هوادار ملت بودند که این کار را میکردند؟ یا خیر، میخواستند این ملت رفراندم را نکند و آشوب باشد و حکومت باز همان حکومت سابق باشد یا شبیه به آن باشد؟! و الّا رفراندم یک امر ملی بود که همه ملت میخواستند. و ما دیدیم که نود و نه و نیم درصد ملت رأی دادند و نیم درصد تقریباً- رأی مخالف داد. در صورتی که همه اقشارشان با هم جمع شدند و رأی مخالف دادند، نیم درصد بود! یک چیزی که همه ملت میخواستند چرا اینها جلوگیری میکردند؟ یا حالا برای مستضعفین میخواهند خانه درست بکنند؛[6] مردم میخواهند خانه درست کنند. زنها پولهایشان را دادند، زر و جواهراتشان را، اقشار مختلف و زیادی از خانمها آمدهاند آن چیزهایی که در عمرشان ذخیره کردهاند، حالا برای این مستضعفین دارند میدهند که خانه بسازند. اینها افتادهاند توی مردم با اقسام مختلفه برای جلوگیری از اینکه نشود این کار! چرا نشود؟ این مضر به حال مردم است؟! این برای آنهایی که شما میگویید ما برای آنها میخواهیم کار بکنیم، این برای آنها کار نیست؟!
نه مسأله این نیست؛ مسأله این است که اینها میخواهند که آرامش در ایران پیدا نشود، کاری انجام گرفته نشود. وقتی آرامش نشد و کار برای مردم انجام گرفته نشد، شلوغ میشود. وقتی شلوغ شد، آنها به مقاصد خودشان میرسند؛ آنهایی که اینها را مأمور کردند برای اینکه آن کارها را بکنند به مقصد خودشان میرسند. و الّا خانهسازی برای مستضعفین و برای مردم کارمند و کارگر و سایر مردم یک چیز بدی هست؟! یک چیزی مخالف با- مثلًا- مصلحت ملت است یا نه، این موافق مصلحت ملت است؟! این را میخواهند جلوگیری بکنند. یا کشاورزی؛ آیا کشاورزی برای مملکت ما یک چیزی مضرّی است که اینها میروند نمیگذارند بشود؟ یا کار کردن در کارخانهها؛ راه افتادن کارخانهها، این مضر است به حال ملت؟! اینها میخواهند آشوب کنند و دنبال این آشوب- شاید- به فکر این باشند که اگر آشوب کردند، در خارج دولتهایی که میخواهند.
ما را بچاپند، در خارج منعکس کنند که ایران خودش را نمیتواند اداره کند، یکی باید برود ادارهاش کند! یک کودتا بکنند و همان مسائل را با یک وضع بدتر از سابق پیش بیاورند و ما باز در سالهای طولانی دیگر- تا خدا میداند چه وقت- باز زیر همان چیزهایی که پیشتر بوده باشیم.
آنکه من الآن به شما آقایان عرض میکنم این است که ما الآن بین راه هستیم؛ ما نرسیدیم به مقصد. یک مقصد این بود که این اشخاص دزد و چپاول و چپاولگرها را دستشان را کوتاه کنیم. تا یک قدری کوتاه شد- یعنی یک قدر مهمی کوتاه شد- آنها هم مال ملت را برداشتند و خوردند و بردند و فرار کردند. اما دستشان الآن از اینجا کوتاه است و ان شاء اللَّه از آنها هم پس گرفته میشود، ان شاء اللَّه. و ما آن مقداری که تا حالا کار کردیم موانع را برداشتیم؛ موانع رشد انسانی و رشد ملی و رشد طبیعی را برداشتیم. اما الآن همه موانع برداشته نشده؛ یک مقدار از این اقشارش باقی مانده و الآن دارند مفسده میکنند و با هر حیلهای که باشد میخواهند یک اختلافی ایجاد کنند.
و اما مهم این است که، مملکت که حالا میگوییم دست خودمان است، یک مملکتی باشد که خودکفا باشد، سازندگی شروع بشود تا مملکت به طوری که اقتصادش صحیح باشد، کشاورزیاش درست بشود، دانشگاههایش درست بشود، قضاوتش درست بشود. همه اینها آشفتهاند؛ مثل زمان طاغوتند دیگر. الآن [هنوز] متحول نشده؛ برای اینکه دولت الآن دولتِ انتقالی است، یک دولت مستقری نیست. بنا بر این، آنکه الآن برای همه ما لازم است این است که تمام توجهمان- به این باشد که این نهضت محفوظ باشد. تمام توجه به این باشد که قشر دانشگاهی با قشر- عرض میکنم که- مدارس قدیمه اینها با هم جوش بخورند. یکی از کارهایی که اینها در سالهای طولانی کردند این بود که دانشگاهی، که یک عضو مهمی در هر کشوری است، با روحانیت که یک عضو مهمی در کشور ماست، اینها را از هم جدا کنند. این را دشمن او کنند، او را دشمن این؛ با تبلیغات. تبلیغاتشان هم مع الأسف در خود ماها- در همه- اثر کرده بود که این طایفه آن طایفه را قبول نداشتند و احیاناً لعن میکردند، آن طایفه هم آن طایفه را همین طور. اثرش این بود که نتیجه را دیگران میگرفتند. ما دعوا میکردیم دیگران نتیجه میبردند! قشرهای دیگر هم همین طور [مدام] از هم جدا میکردند: بازاری را از کارگر، کارگر را از دیگران، همه را. میخواستند آشفته باشد. این نهضت اسباب این شد که ماها یک قدری به هم نزدیک شدیم. یعنی دانشگاهی هم همان حرفها را میزد که بازاری میگفت، بازاری هم همان حرف را میزد که معممین میگفتند، همه هم همان حرف را میزدند که کشاورزان میگفتند.
چنانچه ما این مطلبی که الآن یک مقدارش موجود است و لکن یک خرده رو به سستی دارد میرود، اگر به داد این نهضت نرسیم و این نهضت خدای نخواسته رو به سستی برود و یکوقت خاموش بشود، خواهید دید که خدای نخواسته مسائل سابق شدیدتر عود میکند. اینها تا کنون سیلی آشکار نخورده بودند؛ این اجانب تا کنون لمس نکرده بودند شکست خودشان را در ایران؛ در این نهضت لمس کردند. یک مطالبی که حدس میزدند؛ و در مقابل آن حدسشان فعالیتهای زیاد میکردند برای اینکه نگذارند اقشار نزدیک به هم بشوند. حالا لمس کردند که یک کشوری اگر همه اقشارش با هم متحد بشوند، هیچ قدرتی نمیتواند جلو اینها بایستد، هیچ قدرتی نمیتواند بر اینها پیروز بشود. این مطلب را الآن احساس کردند و الآن بیشتر مجهز هستند برای اینکه ما را از هم جدا کنند. این نهضت برکتش این بود که شما آقایان دانشگاهی، که هیچ وقت با ما ملاقات نمیکردید، حالا نشستیم با هم صحبت میکنیم و درد دلمان را میگوییم. نمیگذاشتند اینها. آن آقایانی که مثلًا کارخانهها و- نمیدانم- کارگرها و اینها، که با ما هیچ وقت ارتباط نداشتند، حالا ارتباط پیدا میکنند. الآن میبینیم که مثلًا روز پنجشنبه و جمعه که ما میرویم مدرسه فیضیه، گروههای مختلف، از دانشجو گرفته تا کارگر گرفته تا- عرض میکنم که- اقشار مختلفه، نظامی، همه اینها مجتمع میشوند. زن و مرد مجتمع میشوند در آنجا؛ همه با دل راحت. نه نظامی از مردم نفرت دارد و میترسد نه مردم از او. همه با هم مجتمع میشوند و مطالب گفته میشود، مسائل طرح میشود. این را باید حفظش کنیم. اینها الآن درصدد این هستند که با صورتهای مختلف، با یک صورتهای خیلی به نظر صحیحْ بین ماها اختلاف بیندازند.
چنانچه در رژیم سابق همین مسائل بود و من راجع به این مسائل همیشه سفارش میکردم؛ مع الأسف غلبه داشتند و نمیشد. قبل از ماه رمضان- که از ماه رمضان آنها میترسیدند: مردم مجتمعند و عبادت میکنند و منبر هست و محراب هست، اجتماع هست- یک مسئلهای پیش میآوردند اختلاف بیندازند. قبل از ماه محرّم هم همین کار را میکردند؛ یک مسئله فرعی را پیش میآوردند که ما از مسائل اصلی غفلت کنیم. قبل از ماه رمضان میگفتند «شهید جاوید»![7] تقریباً تمام ماه رمضان را یک دستهای اشکال میکردند، یک دستهای رفع اشکال میکردند؛ یک دستهای فحش میدادند و یک دستهای به این طرف فحش میدادند. آنها هم کنار نشسته بودند به ریش ما میخندیدند که این طور ما اینها را ملعبه کردیم! تمام ماه رمضان [را] در تمام ایران سر یک کتابی، که مسئلهای فرعی بود و هیچ اصلًا چیزی نبود، ضایع میکردند وقت ما را. و ما را منحرف میکردند از اینکه- آن وقت البته قدرت او[8] بود- که نسبت به آنها یک کلمهای بگوییم. همه نسبت به خودمان صحبت میکردیم! یک قدری که این سست میشد- حالا میدیدند که یکوقت اجتماع دیگری است- میآمدند مسئله «شمسآبادی»[9] را پیش میآوردند؛ مرحوم شمسآبادی را. من احتمال میدهم- بعضیهای دیگر هم احتمال میدهند- که اصل کشتار از خودشان بود. برای اینکه آشوب درست کنند. یک مدت زیادی هم آقایان اهل منبر و پایین و بالا و اینها وقتشان صرف این میشد و از آن مطلب اساسی که داشتند اینها، ذهنشان منصرف میشد. بعد میدیدند خوب، این هم یک چیز کمی است تمام میشود! تمام شد دیگر- عرض میکنم که- وقت این است که باز یک ماه رمضانی باشد، یک ماه محرّمی باشد، باز اختلافاتی لازم دارند، باز میافتند تو کار! مسئله «دکتر شریعتی» را پیش میآوردند. از آن طرف دامنبزن به اینکه این مثلًا چطور است! اهل منبر هم- بیتوجه به مطلب که عمق قضیه چیست- منبر میرفتند و حرف میزدند. از آن طرف جوانهای داغ هم- بیتوجه به واقعیت مطلب- از این ور میافتادند. این دو گروه را مقابل هم قرار میدادند برای اینکه ذهنشان را از خودشان منصرف کنند.
امروز که حساسترین مواقعی است که ما در آن واقع هستیم و احتیاج ما به اجتماع، احتیاج ما به اتحاد، بیشتر از هر چیزی است، این مسائل فرعی را باید کنار بگذاریم برویم روی مسائل اصلی. امریکا دشمن ماست، ما باید دنبال آن برویم؛ و همین طور سایر ممالک خارجی- چپ و راست همه- آنها هستند که میخواهند ما را بچاپند، و شرق را بچاپند نه فقط ایران را؛ ایران هم جزئش است. الآن مخازن شرق را میخواهند ببرند. نمیگذارند جوانهای ما رشد کنند؛ دانشگاههای ما را جلویش را میگیرند نمیگذارند. الآن که وقت این است که مثلًا امتحان بدهند، وقت این است که بنشینند، میافتند توی مدارس با یک بهانهای یک آشوب درست میکنند، یک بساطی درست میکنند. باید ما توجه بکنیم به اینکه مبادا دستهای غیر در کار باشد- و هست- مبادا ما را دوباره ملعبه کنند و به جان هم بریزند و خودشان استفادهاش را ببرند. دانشگاهیها ملتفت باشند، مدرسهایهای ما هم ملتفت باشند به اینکه مبادا یک دستی در کار باشد دوباره ما را با یک اسمی به جان هم بریزند و نهضت ما را خاموش کنند و مسائل برگردد به حال اول، همه ما را خرد کنند.
مسائل اصلی را الآن باید ملاحظه بکنیم. الآن گرفتاریهایی ما داریم، همه داریم نه اینکه شما تنها دارید، نه اینکه دانشگاهی گرفتاری دارد، همه گرفتاری دارند؛ لکن امروز روزی نیست که ما طرح گرفتاریها را بکنیم. امروز روزی است که ما این مسائل اصولی را جلو ببریم که یک حکومت مستقری به کار بشود و مجلسی تحقق پیدا بکند از خود مردم و حکومت مستقری از خود مردم تحقق پیدا بکند. آن وقت برویم سراغ این مسائل که مسائل بعدی است. الآن همه شما- خودم و همه شما- مسئول هستیم، مسئول خدا هستیم، مسئول ملت هستیم، مسئول نسلهای آتیه هستیم. ما دستمان الآن به جایی رسیده است که میتوانیم کار بکنیم. الآن ما- قبلًا محال بود که بشود این سد را شکست لکن شکسته شد- الآن ما جوری هستیم که میتوانیم کار انجام بدهیم؛ میتوانیم با این وحدت کلمه مجلس مؤسسان درست کنیم، مجلس شورا درست بکنیم، حکومت مستقر درست کنیم؛ الآن میتوانیم این کار را بکنیم و ان شاء اللَّه میشود این کار.
الآن وقت این است که همه توجه به این داشته باشند که با هم باشیم- همه با هم. دانشگاهیها که یک عضو مؤثرند، توجه به این داشته باشند که ما باید با این معممین که یک عضو مؤثرند [با هم باشیم]. آقایان خیال نکنند که معممین چه! شما میبینید که ملت با اینهاست. ملت- که با شما با آن ملت میخواهید کار انجام بدهید- با اینها هستند؛ هر روزی اینها بخواهند ملت را به یک راهی ببرند تبعیت میکنند؛ برای اینکه اینها را نماینده امام[10] میدانند تبعیت میکنند. اینها را از دست ندهید، این یک قوه بزرگی است؛ این قدرت را از دست ندهید. این را من حالا نمیگویم؛ نجف هم که بودم- و سابق هم، قبل از آن هم- میگفتم که ما این قشر روحانی را اگر از دست بدهیم شکست میخوریم. ماها دیگر عرضه نداریم؛ اینها هستند که میتوانند کار انجام دهند. این قشر را نباید از دست بدهیم. روحانی هم گمان نکند که دانشگاهی چی! مقدرات مملکت ما دست دانشگاهیهاست. فردایِ امروز مقدرات مملکت ما دست اینهاست. این دو قشر با هم باید جور بشوند. این دو طایفه، که هر دو از منوَّر الفکرها هستند لکن مع الأسف شما خیال میکنید که آنها فناتیک[11] هستند، آنها هم خیال میکنند شما بیدین هستید- خیال میکردند- حالا نیست این طور دیگر، این دو طایفه با هم مجتمع بشوند، رشد داشته باشند، رشد سیاسی داشته باشند، بفهمند که از غیر دارند هدایت میشوند، از اجانب دارند هدایت میشوند به اینکه «آن طایفه را کنار بگذار، اسلام منهای آخوند»، بفهمند که این مسأله چیزی است که از خارج دارد انجام میگیرد، اغفال میکنند شما را، از آن طرف هم آن طایفه بفهمند از اینکه دانشگاهی یک عضو مؤثری است که ما فردا همه چیزمان دست اینهاست، اگر ایران بخواهد یک سعادتی پیدا کند با دست اینها سعادت پیدا میکند، اگر خرابی هم پیدا کند به دست اینها خرابی پیدا میکند، این دو قشر با هم متحد بشوند. توجه داشته باشند که مبادا در این هیاهویی که گاهی ایجاد میشود ایجاد اختلاف بشود. در این مسائلی که پیش میآید مبادا یکوقت یک دستی باشد که بخواهد شماها را از هم جدا بکند. همه با هم باشید، همه با هم همکار باشید، همه این نهضت را پیش ببرید.
با شکست انقلاب، ایران دیگر روی خوش نمیبیند
خدا میداند که اگر این نهضت شکست بخورد، تا آخر دیگر ایران روی خوش به خودش نمیبیند. همه مسئول هستید. منِ طلبه با شمای دانشگاهی فرق نداریم؛ هر دو مسئول هستیم. نه شما باید به عهده من بگذارید نه من به عهده شما. من به اندازه خودم کار میکنم، شما به اندازه خودتان کار بکنید. و همه توجه به این نکته داشته باشید که ما الآن مسائل اساسیمان مانده است؛ دنبال این مسائل اساسی باید برویم؛ مسائل فرعی را بعد طرح بکنیم، در سایه مسائل اساسی باید طرح بکنیم. الآن جزء برنامههایتان مسائل فرعی را قرار ندهید. الآن مسائل اصلیتان را توجه بکنید و این نهضت را پیش ببرید تا یک حکومت مستقری ما پیدا بکنیم؛ یک حکومتی که ان شاء اللَّه این ریشههای گندیدهای که هستش، اینها هم برداشته بشود. یک حکومت مستقری پیدا بکنیم؛ بعد که حکومت مستقر پیدا کردیم، وقت این است که دانشگاهی مسائل خودش را طرح بکند، معمم مسائل خودش را طرح بکند، بختیاری مسائل خودش را.
خوب، من اینجا که نشستم از اقشار مملکت میآیند اینجا، همه هم درددل دارند، راست هم میگویند. بختیاریها میآیند میگویند که هیچ جا به خرابی محل ما نیست؛ ما نه آب داریم نه برق داریم نه چیزی. بلوچها هم میآیند همین مطلب را میگویند. کردستانیها هم میآیند همین مطلب را میگویند. خوزستانیها هم همه همین مطلب را میگویند. همه هم راست میگویند، همه هم درست میگویند که برای آنها کاری نشده؛ برای اینکه رژیم سابق بنا نبود که برای مردم کاری بکند؛ بنا بود که بچاپد، نه بنا بود که عمل بکند! اطراف تهران که، همین محلههایِ- سی و چند محلهای که این مستضعفین هستند، این چادرنشینها هستند، این زاغهنشینها هستند- برای اینها کار نکردند. اینها هم نه آب دارند نه برق دارند نه هیچی. بنا بر این نبود، بنا بر این بود که برای یک قشری کار بکنند؛ آنهایی که منفعت به خودشان میرسانند یا منفعت ازشان میبرند، برای آنها یک کاری بشود. برای دیگران بنا بر این نبود.
همه راست میگویند اما حالا وقت این نیست که بختیاری بگوید «یا اللَّه، الآن همه کارها را انجام بدهید»! این معنایش این است که بختیاری با- عرض میکنم- دسته دیگر با هم مخالف بشوند و بدبین بشوند به دولت و بدبین بشوند به نهضت و نهضت شکست بخورد و برگردد به آن حال اول که تا آخر بختیاری در- عرض میکنم که- زحمت و ذلت باشد و خوزستانی هم همین طور. حالا وقت این است که همه ما هدایت کنیم مردم را. شما دانشگاهیها هدایت کنید رفقای خودتان را؛ دانشگاهیها را هدایت کنید به این امر که آقا مبادا یکوقتی دست خبیثی در کار باشد که شما را وادار کند به کاری که اختلاف بینتان واقع بشود.
... از خدای تبارک و تعالی میخواهم که همه ما آشنا بشویم به وظایفمان و با یک بینش واقعی اسلامی به مسائل نظر بکنیم، و از این اشتباهاتی که گاهی میشود احتراز کنیم و همهمان با هم مجتمع- همه با هم یکصدا- این نهضت را نگذاریم خاموش بشود. این را پیش ببریم تا ان شاء اللَّه یک حکومت اسلامی که حکومت نمونه است. اسلام غیر سایر حکومتهاست. همه حکومتهای عالم- غیر حکومتهای انبیا- همه حکومتهای عالم، خوبهایشان- آنهایی که خیلی هم مردم خوبی هستند- بیش از این کار ندارند که این نظام طبیعت درست انجام بگیرد؛ دزدی نشود- عرض میکنم که- خرابکاری نشود، خوب شود وضع مادی. به معنویات- حکومتها- کار ندارند. به من چه که تو مهذب النفس هستی یا نیستی؟ به من چه که تو آدم صحیحی نیستی بلکه اگر پنهانی هم دزدی بکنی که هیچ کس نفهمد! او کاری ندارد. تو [ی] صندوقخانه شما را کاری ندارد: «بیرون نیا عربده بکش، توی خانهات هر کاری میخواهی بکن»! فرض کن در خانه فحشا هم بکند، به حاکم چه کار دارد؟ حاکم به این کارها چه کار دارد؟ بیرون نیایید داد و قال بکنید، نظام را به هم نزنید. آن خوبهایشان این طورند. آن بدها هم که اکثراً- یا همه- هستند، آنها هم به فکر این هستند که خودشان چه بشوند.
اسلام به همه چیز کار دارد. اسلام قبل از اینکه ازدواج بکنی، نقشه آن بچهای که شما میخواهید بعد از ازدواج آن بچه را تولید کنید، نقشه را قبل از ازدواج شما ریخته است: چه جور زنی انتخاب کن، چه جور مردی انتخاب کن، مرد چه جور باید باشد، زن چه جور باید باشد. برای این است که این انسان مثل یک نباتی میماند که باید رشد بکند؛ مثل یک نفر کشاورز که وقتی تخمکاری میکند باید زمین را ببیند چه جور زمینی است، کود را ببیند چه جور کودی است- عرض میکنم- آب چه وقت لازم دارد کذا، انسان هم یک همچو موجودی است. از قبل از اینکه کشت بشود، زمینش را ملاحظه میکند که این زمین چه جور زمینی باید باشد، آنکه میخواهد کشت بکند چه جور باشد. بعد از اینکه ازدواج واقع شد، زمان تلقیح چه جور باید باشد. همه ابعاد را میخواهد، انسان میخواهد درست کند. قرآن کتاب انسانسازی است؛ میخواهد آدم درست کند. یک آدم اگر موافق تعلیم قرآن درست شود، یکوقت میبینید که یک «مدرس»[12] از کار در میآید که یک مدرس مثل یک گروه است؛ جلوی قدرت رضا شاه، آن قدرت شیطانی میایستد تنها؛ با پیرمردیِ خودش میایستد، جلویش را میگیرد و جلوی شوروی که میخواستند به ایران حمله کنند، ... میگیرد. اینها هم، خارجیها هم از انسان میترسند و لهذا دانشگاهیها را میخواهند نگذارند از آنها انسان پیدا بشود؛ و مدارس ما را هم میخواستند نگذارند. و همهاش را میخواستند به هم بزنند و مساجد را به هم بزنند- همه چیز را.
ما الآن موظفیم که تمام قدرت خودمان، تمام توجه خودمان را به این نهضت داشته باشیم که این محفوظ بماند، به آخر برسد؛ تا یک [حکومت] اسلامی، آن طوری که باید و شاید، بتوانیم- آن طوری که باید و شاید- تحقق پیدا بکند که یک نمونهای در عالم باشد که ببینند دمکراسی که اینها ادعایش را میکنند یعنی چه؛ آزادی که اینها آزادی بشر و حقوق بشر و آن حقوق بشری که این حقوقیها ادعا میکنند و ما دزدها و آدمکشها را وقتی که به جزای خودشان میرسانیم دادشان درمیآید، و آقای مطهری را وقتی میکشند یک کلمه حرف نمیزنند.
ما میخواهیم یک اسلامی درست کنیم تا معلوم بشود حقوق بشر یعنی چه، حق بشر چه هست، حقوق زن یعنی چه، حقوق مرد یعنی چه، حقوق کشاورز یعنی چه. ما میخواهیم یک همچو چیزی درست بشود، اگر بگذارند؛ اگر این شیاطینی که دستپرورده آن شیاطین بزرگ هستند- اینها- بگذارند تا یک حکومتی پیدا بشود، آن وقت معلوم میشود که برای کارگر، اسلام چه جور نظر دارد، به کارگر چه جور، به اقلیتهای مذهبی چه نظر دارد، به همه اقشار چه نظر دارد. لکن مهلت به ما نمیدهند. من از خدای تبارک و تعالی سلامت و سعادت همه شما را و همه اقشار ملت را خواستارم. من دیگر خسته شدم؛ خواهش میکنم بعد، دیگر بعد ان شاء اللَّه.» (صحیفه امام، ج7، ص: 402 ـ 416)
ـ بیانات خطاب به مدیر واحد اطلاعات صدا و سیما؛ ضرورت تصفیه در سازمان (1359)
«من همیشه از این رادیو- تلویزیون نگرانی داشتهام؛ برای اینکه این رادیو- تلویزیون یک بنگاهی است که از تمام این رسانههای گروهی مهمتر است؛ برای اینکه الآن در تمام دهات، در تمام شهرستانها، تقریباً عمومی شده است. رادیو- تلویزیون هم تقریباً و آناً هر مطلبی واقع میشود، همه جای ایران و خارج متوجه میشوند. و این رادیو- تلویزیون باید اصلاح بشود؛ یعنی باید متحول بشود به یک بنگاه تعلیمی، آن هم تعلیمات اسلامی.
اخباری که در آنجا گفته میشود و واقع میشود، باید بر خلاف موازین اسلام نباشد [که] هر گروهی بخواهند توطئه کنند، بیایند در رادیو- تلویزیون حرفهایی بزنند که توطئهآمیز باشد. البته نه اینکه ما میگوییم باید سانسور باشد؛ ما میگوییم باید بر طریق اسلام و ملت باشد.
ملت، اسلام را میخواهد، و همه نهادهایی که در ایران هست باید اسلامی باشد.
معنی آزادی این نیست که کسی بخواهد توطئه کند، در توطئه هم آزاد است، نه، در توطئه آزاد نیست؛ یا حرفهایی را بزند که شکست ملت است، شکست نهضت است، این آزادی نیست. در چهارچوب این نهضت، انقلاب اسلامی، همه مردم آزاد هستند.
کسانی هم حرف دارند، حرفهایشان را میزنند، حتی هر فرقهای باشند؛ اما بخواهند توطئه کنند، بخواهند اسلام را بشکنند، بخواهند نهادهایی که الآن مشغول فعالیت اسلامی هستند، اینها را بشکنند همچو چیزی نمیشود باشد.
شما هم از این تیپهای روشنفکری که همیشه با قلمشان مشغول یک فسادکاری هستند، باید از اینها هیچ وقت نترسید. اینها با بهانهای میخواهند دستشان بیاید و هر چه دلشان میخواهد بگویند. از اولی هم که این نهضت شروع شد، که رو به رشد و ترقی گذاشت، این طایفه- البته نه همهشان، اما آنهایی که سوء قصد دارند، غربزدهاند- آنها مشغول فعالیت بر ضد انقلاب بودند، هر مطلبی پیش میآمد اینها یک سنگی جلوی پا میانداختند. باید شما از اینها هیچ ملاحظه نکنید، و از اینکه یک دستهای مثلًا مخالفت با شما بکنند ابداً باکی نداشته باشید. البته هر کار مهمی یک دسته مخالف دارد. شما با قاطعیت در آنجا اشخاصی که میبینید که در آنجا فاسد هستند، اشخاصی که در آنجا توطئهگر هستند، باید با شرکت همه این نهادهای اسلامی، آنها را کنار بگذارید، و نگذارید این فعالیتها را بکنند.
و بالاخره یک رادیو- تلویزیون اسلامی و مربی جامعه [باید داشته باشیم]. در طول مدتی که شاه، محمد رضا شاه مخلوع، این تلویزیون را تحت سیطره خودشان داشتند، کوشش میکردند که جوانهای ما را منحرف کنند؛ یعنی نگذارند این قوهای که باید برای کشور خدمت بکند، اینها راهشان را کج کردند که در خدمت دیگران باشند، این باید درست بشود، باید متحول بشود. باید رادیو- تلویزیون مربی جوانهای ما، مربی مردم کشور باشد، نه اینکه مطالبی در او گفته شود که مخالف با وضعیت کشور است، مخالف با مصلحت کشور است، و جوانهای ما را جوری بار میآورند که برای خودشان نباشند، برای دیگران باشند. جوانها را یک قسمشان را این طوری بار میآورند که به مراکز فساد میکشیدند، میکشاندنشان. درست کرده بود همه جای ایران مراکز فساد را، که جوانها را میکشیدند به آنجا و فاسدشان میکردند، از راه شهوات. یک دستهشان را میکشیدند دنبال مواد مخدره، از آن راه فاسدشان میکردند. و تمام نقشه این بود که این قوه فعالهای که همه کار از آن باید بیاید، و مملکت خودش را اداره کند، این، یا لا قید بشود، و یا اینکه مخالف بشود با کشور خودش «مِن حَیثُ لا یَشعُر»[13] و بعضی هم با توجه. و یکی از مواردی و بنگاههایی که در این مطلب خیلی کوشش میکرد رادیو- تلویزیون بود، که اول از پخش کردن چیزهایی که مخدرات خودش بود، این موسیقیها همه مخدر هستند؛ یعنی جوانهای ما را، جوانی که عادت به موسیقی کرد دیگر نمیتواند کار انجام بدهد، دیگر نمیتواند قاطع باشد. رادیو- تلویزیون تقریباً اکثر اوقات جوانهای ما را به این طور گوش کردن وامیداشت. از طریق چشم، جوانهای ما را فاسد میکردند؛ زنهای کذا و کذا را پشت آنجا نمایش میدادند و جوانها از این راه فاسد میشدند. و همه مقصد این بود که در ایران یک قوه فعالهای که بایستد در مقابل کسانی که دشمن ایران و اسلام هستند نباشد، تا هر کاری دلشان میخواهد بکنند. این باید متحول بشود؛ باید رادیو- تلویزیون همچه باشد که جوانها را بار بیاورد، به طوری که مستقل و دارای اراده و تصمیم باشد، نه پایبند این مسائل شهوانی یا آن مسائل دیگری که مثل هروئین و امثال ذلک. اینها باید در رادیو- تلویزیون جوری عمل بشود که اینها را محترز[14] کنند از آنها، بترسانند آنها را از این طور مسائل.
و همین طور باید فیلمهایی که در رادیو هست، در تلویزیون هست، فیلمهایی آموزنده باشد، فیلمهایی باشد و لو از خود ایران درست کنند، آموزنده باشد، یا فیلمهایی که از خارج میآید درست تفتیش بشود که هیچی نباشد. آنها با شیطنت ممکن است به اینجا فیلمهایی را بفرستند که بخواهند فاسد کنند جوانهای ما را. اینها باید همهشان اداره بشود، درست بشود، اسلامی بشود، روی مقصد کشور باشد، روی مصالح کشور باشد.
و امیدوارم که ان شاء اللَّه شما موفق باشید، و با قدرت و با تصمیم اراده آنجا بروید و اصلاح کنید امور را، و پخش اخبار را. و باید تحت نظر بگیرید و نگذارید که یک اموری که بر خلاف مصالح کشور است پخش بشود. من دعا میکنم که ان شاء اللَّه موفق و مؤید باشید. و سایر نهادهای اسلامی هم با شما همفکر ان شاء اللَّه هستند و هستند. و ان شاء اللَّه همه با هم این مرکز را یک مرکز اسلامی، یک مرکزی که برای تربیت جوانهای ما باشد، مربی باشد ان شاء اللَّه شما موفق بشوید که درست بکنید.
و اما راجع به افراد، از قراری که من شنیدم، بعضی از افرادی که متعهد بودند و مسلمان بودند و برای کشور خودشان دلسوز بودند، از آنجا کنار گذاشتند، و بعضی افرادی که باید تصفیه بشوند، اینها باز سر کارها هستند. شما باید با سایر آقایانی که در آنجا هستند و متعهد، با هم این افرادی که الآن برای مملکت ما مضر هستند، این چپیها و اینهایی که به یک طرف، این طرف رابطه دارند، اینها را باید تصفیه کنید، و بدون اینکه بترسید تصفیه کنید اینها را، و به جای آنها جوانهای متعهد و اسلامی را بیاورید. و آنهایی را که بیرون کردند از اشخاصی که متعهد بودند، باز ببینید کسانی هستند که به درد میخورند، آنها را وارد کنید، و کسانی که مضر هستند به اینجا، و لو فرض کنید متخصص هم باشند- متخصص مضر، ضررش بیشتر از غیر متخصص است- اینها کنار باید بروند و تصفیه بشود. ان شاء اللَّه تعالی موفق و مؤید باشید.» (صحیفه امام، ج12، ص: 324 ـ 327)
ـ پیام تشکر به رزمندگان اسلام به جهت تصرف ارتفاعات «اللَّه اکبر» (1360)
«جناب آقای رئیس جمهور. مراتب تقدیر این جانب در تصرف ارتفاعات «اللَّه اکبر» و به اسارت گرفتن شمار کثیری از دشمنان اسلام را به نیروهای مسلح و فرماندهان محترم آنان که با هماهنگی و انسجام پیروزمندانه بر قوای شیطانی غلبه کردند ابلاغ نمایید. مطمئن باشید و باشند که با حفظ وحدت و هماهنگی و اتکال به خداوند تعالی پیروزی نهایی از آن نیروهای اسلامی است. خداوند متعال پشت و پناهتان باشد.» (صحیفه امام، ج14، ص: 354)
ـ حکم و موافقت با ابقای هیأت مدیره مؤسسه علمیه و خیریه ولی عصر (1364)
[تاریخ 2/ 11/ 1363 شماره 2/ 1- حضور مبارک رهبر عالیقدر حضرت مستطاب آیت اللَّه العظمی امام خمینی- دامت برکاته
... مدرسه علمیه حضرت ولی عصر- عجل اللَّه تعالی فرجه الشریف- (خوانسار) که به نام مؤسسه علمیه و خیریه حضرت ولی عصر خوانسار وسیله مرحوم حضرت آیت اللَّه العظمی آقای حاج سید احمد خوانساری- رضوان اللَّه تعالی علیه- تأسیس و اساسنامه آن در دفتر ثبت شرکتهای غیر انتفاعی تهران به ثبت رسیده است و مرحوم آیت اللَّه خوانساری در زمان حیات خود طی وکالتنامه رسمی تصدی کلیه امور مدرسه را به حضرت حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای حاج سید محمد علی ابن الرضا واگذار نموده بودند، این جانبان نیز از طرف معظمٌ له به عنوان هیأت مدیره، افتخار خدمتگزاری را داشتیم. فعلًا با فوت آن حضرت لازم شد مراتب به استحضار عالی برسد تا هر طور مقتضی بدانید و امر فرمایید اطاعت شود- ادام اللَّه ظلکم عالی علی رءوس الانام. صدر ابن الرضا- حسن شفیعی- علی شفیعی- ابراهیم خوانساری- علی مهدیان (و دو امضای ناخوانا)
مراتب مذکوره مورد تأیید است و طبق اساسنامه یک یا چند نفر از مراجع معظم فقیه باید در اداره مدرسه نظارت داشته باشند و به عنوان مؤسسین دخالت مقتضی بکنند. مهدوی کنی- 26/ 2/ 64].
بسمه تعالی
به همان گونه که مرحوم آیت اللَّه خوانساری تعیین کرده بودند جناب ایشان از طرف این جانب نیز در اداره امور مدرسه و مؤسسه مزبور وکیل هستند. ادامه توفیقات آقایان محترم را از خدای تعالی مسألت دارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج19، ص: 266)
ـ نامه به نخست وزیر؛ قیمت گذاری کالا توسط دولت (1366)
[...
1- آیا دولت میتواند به منظور جلوگیری از گرانفروشی کالاها و خدمات ضروری عامه مردم، صورت کالاها و خدمات ضروری مذکور را تعیین و برای آنها قیمت گذاری نماید؟
2- آیا دولت میتواند جهت اجرای مقررات خود، در زمینه قیمت گذاری کنترل و نظارت لازم را به عمل آورد؟
میر حسین موسوی- نخست وزیر].
بسمه تعالی
جناب آقای نخست وزیر- ایّده اللَّه تعالی
جنابعالی مجازید در هر دو مورد که مرقوم شده است عمل نمایید، و در مصادیق با نظر و مشورت اکثریت رؤسای قوای سهگانه لازم است عمل شود. ان شاء اللَّه موفق باشید. روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج20، ص: 262)
[5] - ر. ک: به پانوشت 1، پیام رادیو- تلویزیونی امام در 12 فروردین( روز جمهوری اسلامی).
[6] - اشاره به تأسیس بنیاد مسکن و افتتاح حساب 100 امام.
[7] - تألیف نعمت اللَّه صالحی نجفآبادی.
[9] - سید ابو الحسن شمسآبادی که در سال 1355 ه. ش. ترور شد.
[10] - امام زمان، عجل اللَّه تعالی فرجه.
[12] - شهید سید حسن مدرس.
[13] - از آن جهت که نمیفهمد( شعورش نمیرسد)