امروز با امام: سی ویکم اردیبهشت

ـ نامه تشکر از حمایت آقای سید هادی میلانی در قیام علیه رژیم شاه (1342)

ـ نامه به آقای ابراهیمی؛ ابراز خوشوقتی از ترویج شرع مطهر (1350)

ـ نامه تشکر به یکی از دوستان و سفارش به پیگیری ساختمانی در قم (1356)

ـ نامه به آقای جلال الدین فارسی؛ لزوم انتشار جزوه‏هایی علیه مکاتب انحرافی (1357)

ـ سخنرانی در جمع دانشجویان؛ ریشه‏ های انقلاب- دانشگاه و حوزه (1358)

ـ بیانات خطاب به مدیر واحد اطلاعات صدا و سیما؛ ضرورت تصفیه در سازمان (1359)

ـ پیام تشکر به رزمندگان اسلام به جهت تصرف ارتفاعات «اللَّه اکبر» (1360)

ـ حکم و موافقت با ابقای هیأت مدیره مؤسسه علمیه و خیریه ولی عصر (1364)

ـ نامه به نخست وزیر؛ قیمت گذاری کالا توسط دولت (1366)

کد : 4408 | تاریخ : 31 اردیبهشت 1400

امروز با امام: سی‌ویکم اردیبهشت

 

ـ نامه تشکر از حمایت آقای سید هادی میلانی در قیام علیه رژیم شاه (1342)

«حضرت آیت اللَّه میلانی- دامت برکاته‏

به عرض عالی می‏رساند، مرقوم مبارک مبنی بر نگرانی از اوضاع حاضر دستگاه جبار و دایر بر پشتیبانی از حقیر موجب کمال تشکر گردید، جریانات حاضره و سالفه چیزی نیست که با توجه به عمق آن بتوان ساکت نشست، ما ترَک پیغمبر اسلام- صلی اللَّه علیه و آله و سلم- کتاب اللَّه و عترت است و این دو ثَقَل امروز در معرض خطر است، ملاحظه فرمودید دستهای خبیث دستگاه جبار در موضوع قرآن کریم چه نقشه شیطانی کشیدند که اگر دفاع علمای اعلام و مسلمین نبود نمی‏دانم امروز وضع به چه منوال بود، الغای اسلام از شرایط قضات را نمی‏توان به چیزی حمل نمود جز پیروی از همان نقشه شیطانی دست نشاندگان اسرائیل- دشمن اسلام و قرآن و ملیت و تمامیت مملکت- همان نقشه شیطانی است که برای تشکیل محفل ضد اسلامی در لندن به دست دولت خائن و دستگاه جبار و با حاصل دسترنج ملت فقیر مسلمان دو هزار نفر یا به قولی پنج هزار نفر از فرقه ضالّه‏[1] دست نشانده اسرائیل را با تشریفات و تسهیلات و تخفیف به هر یک هزار و بیست تومان در بلیط هواپیما و به هر یک پانصد دلار ارز به محفل ضد اسلامی لندن اعزام می‏کند تا شرکت کنند در افکار شیطانی ضد اسلامی و وطنی توجه حضرت عالی را به نطقهای ...[2] در تشریفات رئیس جمهور هند جلب می‏نمایم، این نطقها بسیار قابل دقت و ملاحظه است از خلال آنها مطالب خطرناکی که پیش‏بینی می‏شد خوانده می‏شود، لکن سریعاً عرض می‏کنم اگر روزی بخواهد این خیال خام جامه عمل بپوشد دست انتقام ملت مسلم از آستین بیرون خواهد آمد و جنایتکاران و خائنین را تنبیه خواهد کرد و تشبثات مزوّرانه آنها به جایی نخواهد رسید. از حال حقیر و احوال مصدومین و مجروحین و بازماندگان مقتولین استفسار فرموده بودید، بازماندگان با دلهای داغدار به سر می‏برند، احصاییه‏[3] تمام مصدومین و مجروحین را تا کنون نتوانستیم به دست بیاوریم، بعضی از مصدومین در این مدت طولانی باز شفا نیافته‏اند. حالت حقیر صورتاً بد نیست لکن حوادث جاریه و خطرهای محتمله عذابم می‏دهد. از خداوند تعالی نصرت اسلام و مسلمین را خواستارم، تشکر خود را از عواطف صمیمانه آن حضرت اعلام می‏کنم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.» (صحیفه امام، ج‏1، ص: 233 ـ 234)

ـ نامه به آقای ابراهیمی؛ ابراز خوشوقتی از ترویج شرع مطهر (1350)

«خدمت جناب مستطاب مروّج الاحکام آقای ابراهیمی- دامت افاضاته‏

مرقوم شریف واصل، توفیق و سعادت جنابعالی را خواستار است. از اینکه موفق به انجام وظایف دینیه و ترویج شرع مطهر هستید مسرور هستم. از جنابعالی امید دعای خیر برای حُسن عاقبت دارم. و السلام علیکم.» (صحیفه امام، ج‏2، ص: 350)

ـ نامه تشکر به یکی از دوستان و سفارش به پیگیری ساختمانی در قم (1356)

«به عرض عالی می‏رساند، مرقوم شریف که حاکی از سلامت مزاج محترم و متضمن تفقد از این جانب بود موجب تشکر گردید. سلامت و سعادت جنابعالی را از خداوند تعالی خواستار و امید است همان نحو که تا کنون موفق به خدمت اسلام و مسلمین بوده‏اید، همیشه موفق و مؤید باشید. این جانب بحمد اللَّه تعالی از سلامت نسبی برخوردار لکن گرفتاریها و ناگواریها مجال نمی‏دهد. از خداوند تعالی اصلاح امور را خواستار است.

راجع به ساختمان قم عقیده این جانب این است که صرف نظر نشود. امید است مجال حاصل شود و این امر خیر به انجام برسد. از جنابعالی امید دعای خیر خصوصاً برای حُسن عاقبت دارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج‏3، ص: 199)

ـ نامه به آقای جلال الدین فارسی؛ لزوم انتشار جزوه‏هایی علیه مکاتب انحرافی (1357)

«بسمه تعالی‏

پس از اهدای سلام و تحیت؛ مرقوم شریف واصل، سلامت و توفیق جنابعالی را خواستار است. اگر ممکن می‏شد با همت و نظارت جنابعالی و یا به مباشرت شما جزوه‏های مختصری نوشته شود در موضوع انحراف مکاتب مضره، و طبع و نشر شود بین جوانان ایران و خارج و عرب و عجم، خیلی به موقع است. و این جانب، در صورت عمل، در هزینه آن کمک می‏کنم ان شاء اللَّه. کتابهایی که مرقوم شده است، من به اطمینان به صحت نظر شما مختصر وجهی فرستادم؛ چون از وجوه شرعیه است لا بد باید در خدمت مکتب اسلام باشد. از جنابعالی امید دعای خیر دارم. و السلام علیکم.» (صحیفه امام، ج‏3، ص: 397)

ـ سخنرانی در جمع دانشجویان؛ ریشه‏ های انقلاب- دانشگاه و حوزه (1358)

«ما یک قسم مسائل اصولی داریم که الآن مطرح است و یک قسم مسائلی فرعی داریم که بعد از اینکه مسائل اصولی تحقق پیدا کرد، باید مطرح کرد. ما اگر مسائل فرعی را الآن مطرح بکنیم ممکن است که از آن مسائل اصولی که اساس مسائل است عقب بمانیم؛ یا به واسطه طرح این مسائل که گاهی موجب یک اختلافاتی می‏شود ما در نهضت شکست بخوریم. از این جهت آنکه من الآن به نظرم می‏آید این است که شما می‏دانید که در این نهضت آن چیزی که ما را پیش برد دو مطلب بود؛ یکی اساس بود و یکی‏اش به واسطه آن اساس تحقق پیدا کرد.

آنکه اساس بود اینکه مردم به عنوان اسلام و به عنوان ایمان و عقیده وارد این میدان شدند. چون برای ایمان و اسلام وارد شدند، همه قشرها با هم متحد شدند که آن رمز حقیقی- که اتحاد همه در یک جهت، وحدت همه در یک مسیر- موجب شد که تا حالا ما مطلب را رساندیم. یعنی مطلب را آن مطلبی که همه ممتنع می‏دانستند، در ایران تحقق پیدا کرد. ممتنع می‏دانستند که یک ملتی با نداشتن ابزار و با نداشتن یک نظام سیاسی که همه را آن، روی آن نظام سیاسی هدایت کند، و خالی بودن دستشان از همه اسلحه‏های روز بلکه همه اسلحه‏ها که اسلحه‏های آنها- حالا را یک قدری غمض عین کنید که یک قدری تفنگ پیدا شده است- آن طور که به ما می‏گفتند کارد توی مطبخ، چوب توی خانه [بود] و باقی هم با دست خالی. زنها هم بچه‏هایشان را بغل می‏کردند می‏آمدند بیرون [...].

آنکه رمز بود این بود که همه با هم بودند، و همه هم فریادشان این بود که ما این رژیم فاسد را نمی‏خواهیم و ما یک جمهوری اسلامی می‏خواهیم. این اسباب این شد که ما آن مطلبی را که دنیا ممتنع می‏دانست، که «هیچ» بر همه چیز غلبه پیدا بکند- البته روی حسابهای مادی‏گری- ملت ایران روی حساب معنویت و توجه به خدای تبارک و تعالی و ایمان پیش برد و این قدرتهای شیطانی را که پشت سرش هم قدرت ابرقدرتها بود شکست؛ به طوری که نتوانستند آنهایی که می‏خواستند این مرد را نگه دارند، نتوانستند نگه دارند. کوشش کردند، تهدید کردند. ما که در پاریس بودیم تماس می‏گرفتند با ما از طرف امریکا که- ابتداءً- به اینکه ما پشتیبان هستیم، چه و چه؛ بعد هم- به اینکه «شما یک قدری صبر کن، حالا زود است، حالا نروید، حالا زود است»! ... با هیچ ما غلبه کردیم بر همه چیز و این برای همین نکته بود که ما همه با هم بودیم؛ از مرکز تا آخِرْ بَلَدی که در ایران بود- ده و شهر و قصبه و بزرگ و کوچک و همه اقشار- در همه جا با هم اتحاد پیدا کردند و این نبود جز در سایه اسلام. هیچ چیز دیگر نمی‏توانست این طور قدرت داشته باشد که همه را با هم توافق بدهد. آن چیزی که شما را در این میدان پیروز کرد همین بود.

و [البته‏] ما الآن به پیروزی نهایی نرسیدیم. به نظر من امروز ایران حساسیتش بیشتر از آن روزی است که هجوم می‏کردیم و مردم را بسیج می‏کردیم برای مبارزه؛ برای اینکه آن وقت همه توجهشان به این بود که این سد را بشکنند؛ این سد بزرگی که مانع از پیشرفت ما بود، همه نظرشان به این بود که این سد را بشکنند، توجه به مسائل خودشان نداشتند، همه توجه به این داشتند که این سد باید شکسته بشود- همه با هم- بدون اینکه ملتفت این باشند که امروز مثلًا ناهار خوردند یا نه، قرض دارند یا نه- عرض کنم- سفته در کجا دارند یا نه! هیچ این توجه نبود در کار. همه با هم فشار آوردند و این سد بزرگ را شکستند.

در هر انقلابی وقتی که به یک نقطه‏ای رسید که یک پیروزی پیدا شد، آن وقت، وقت حساسیت انقلاب است مردم که خودشان را پیروز دیدند. بعد توجه می‏کنند به اینکه خوب، حالا ما چه؟ چه شد؟ حالا زندگی‏مان چه، حالا قرض داریم، حالا سفته‏هایمان چه، حالا بازارمان چه. این اسباب این می‏شود [...] به ضمیمه اینکه این کارشناسهایی که آنها دارند- امریکا به این زودی دست از ما برنمی‏دارد کارشناسهایی که اینها دارند، اینها از صد سال پیش از این یا بیشتر، روانشناسی را در ایران شروع کرده‏اند و می‏دانند چه بکنند. الآن عمال آنها بین اقشار مردم افتاده‏اند که خوب، این هم رفتن شاه و این هم حکومت جمهوری؛ چه شد؟ عمال اینها توی اقشار مردم افتاده‏اند برای اینکه مردم را سرد کنند و این نهضت را به سستی بگرایانند[4] و موجب این بشود که این نهضت خاموش بشود [تا] آنها سربلند کنند.

در صورتی که وقتی روی محاسبات ما حساب بکنیم و ببینیم که تا حالا چه شده است و بعدها ما می‏خواهیم چه بشود، تا حالا معجزه شده است. «چه شده» یعنی چه؟ تا حالا شما اسیر بند و قید سازمان امنیت که در همه جا ریشه داشت و همه را به رنج می‏کشید. این حبسهای بزرگ که بعضی عکسهای آن را وقتی که نشان می‏دهند انسان وحشت می‏کند! زیرِ زمین چه کردند اینها با مردم! خوب، این کم کاری بود که این نهضت کرد؟ این «چه شد» یعنی اینکه این کم کاری بود! کاری است که همه دنیا، آنهایی که متفکر هستند در دنیا، حیرت کردند که این چه جور واقع شد، چه جور این سد شکسته شد. از آن طرف دست اجانب که باز بود در خزائن ما؛ نفت ما را همه‏اش را می‏بردند در ازایش برای خودشان پایگاه درست می‏کردند در اینجا به اسم اینکه ما می‏خواهیم عوض بدهیم، می‏فرستادند آن آهنپاره‏هایشان را یا آن- عرض می‏کنم- اسلحه‏هایی که ایران اصلًا اطلاع بر آن نداشت که این را چه جور باید چه بکنید، می‏فرستادند اینها را به ازای اینکه ما نفت را می‏گیریم و اینها را می‏دهیم. اینها برای خودشان بود نه برای ما. برای اینکه ما که اطلاع از اینها نداشتیم. اینها برای این بود که پایگاه اینجا درست کنند و اگر چنانچه با شوروی یکوقتی بناست دعوا کنند، اینجا پایگاه داشته باشند! هم نفت را می‏بردند، هم عوضش برای خودشان پایگاه درست می‏کردند به اسم اینکه ما می‏خواهیم عوض بدهیم که مبادا صدا درآید!

پس یک کار بزرگ محیر العقول دیگر واقع شد و آن اینکه دست امریکا و دست انگلستان و شوروی و همه اینها از خزائن ما کوتاه شد. الآن نفت مال خودتان است عرض می‏کنم- چیزهای دیگر هم مال خودمان است. نفتش هم از خودمان، همه چیز از خودمان.

«هیچ نشد» را، «چه شد» را اینهایی که می‏خواهند نهضت را خاموش کنند، این مسائل را پیش می‏آورند که «حالا چه شد»! می‏روند توی کارخانجات به این کسانی که آنجا کار می‏کنند- و بیچاره‏ها اطلاع از مسائل ندارند- طرح می‏کنند این مسائل را: «خوب حالا دیگر، خوب، چه شد؟ چه شد؟». از آن طرف می‏روند در کشاورزی نمی‏گذارند کشاورزها کار خودشان را بکنند و تبلیغات می‏کنند. در صورتی که اگر اینها بگذارند، آن برنامه‏های آتیه زود انجام می‏گیرد.

شما ملاحظه بکنید راجع به رفراندم؛ یک مسئله‏ای بود که همه ملت این را می‏خواستند، با شوق و شعف می‏خواستند. اینها برای خاطر ملت بود که می‏ریختند و صندوقها را آتش می‏زدند و با- عرض می‏کنم- اسلحه مردم را منع می‏کردند از اینکه بروند رأی بدهند؟ خودشان هم تحریم می‏کردند؟[5] اینها هوادار ملت بودند که این کار را می‏کردند؟ یا خیر، می‏خواستند این ملت رفراندم را نکند و آشوب باشد و حکومت باز همان حکومت سابق باشد یا شبیه به آن باشد؟! و الّا رفراندم یک امر ملی بود که همه ملت می‏خواستند. و ما دیدیم که نود و نه و نیم درصد ملت رأی دادند و نیم درصد تقریباً- رأی مخالف داد. در صورتی که همه اقشارشان با هم جمع شدند و رأی مخالف دادند، نیم درصد بود! یک چیزی که همه ملت می‏خواستند چرا اینها جلوگیری می‏کردند؟ یا حالا برای مستضعفین می‏خواهند خانه درست بکنند؛[6] مردم می‏خواهند خانه درست کنند. زنها پولهایشان را دادند، زر و جواهراتشان را، اقشار مختلف و زیادی از خانمها آمده‏اند آن چیزهایی که در عمرشان ذخیره کرده‏اند، حالا برای این مستضعفین دارند می‏دهند که خانه بسازند. اینها افتاده‏اند توی مردم با اقسام مختلفه برای جلوگیری از اینکه نشود این کار! چرا نشود؟ این مضر به حال مردم است؟! این برای آنهایی که شما می‏گویید ما برای آنها می‏خواهیم کار بکنیم، این برای آنها کار نیست؟!

نه مسأله این نیست؛ مسأله این است که اینها می‏خواهند که آرامش در ایران پیدا نشود، کاری انجام گرفته نشود. وقتی آرامش نشد و کار برای مردم انجام گرفته نشد، شلوغ می‏شود. وقتی شلوغ شد، آنها به مقاصد خودشان می‏رسند؛ آنهایی که اینها را مأمور کردند برای اینکه آن کارها را بکنند به مقصد خودشان می‏رسند. و الّا خانه‏سازی برای مستضعفین و برای مردم کارمند و کارگر و سایر مردم یک چیز بدی هست؟! یک چیزی مخالف با- مثلًا- مصلحت ملت است یا نه، این موافق مصلحت ملت است؟! این را می‏خواهند جلوگیری بکنند. یا کشاورزی؛ آیا کشاورزی برای مملکت ما یک چیزی مضرّی است که اینها می‏روند نمی‏گذارند بشود؟ یا کار کردن در کارخانه‏ها؛ راه افتادن کارخانه‏ها، این مضر است به حال ملت؟! اینها می‏خواهند آشوب کنند و دنبال این آشوب- شاید- به فکر این باشند که اگر آشوب کردند، در خارج دولتهایی که می‏خواهند.

ما را بچاپند، در خارج منعکس کنند که ایران خودش را نمی‏تواند اداره کند، یکی باید برود اداره‏اش کند! یک کودتا بکنند و همان مسائل را با یک وضع بدتر از سابق پیش بیاورند و ما باز در سالهای طولانی دیگر- تا خدا می‏داند چه وقت- باز زیر همان چیزهایی که پیشتر بوده باشیم.

آنکه من الآن به شما آقایان عرض می‏کنم این است که ما الآن بین راه هستیم؛ ما نرسیدیم به مقصد. یک مقصد این بود که این اشخاص دزد و چپاول و چپاولگرها را دستشان را کوتاه کنیم. تا یک قدری کوتاه شد- یعنی یک قدر مهمی کوتاه شد- آنها هم مال ملت را برداشتند و خوردند و بردند و فرار کردند. اما دستشان الآن از اینجا کوتاه است و ان شاء اللَّه از آنها هم پس گرفته می‏شود، ان شاء اللَّه. و ما آن مقداری که تا حالا کار کردیم موانع را برداشتیم؛ موانع رشد انسانی و رشد ملی و رشد طبیعی را برداشتیم. اما الآن همه موانع برداشته نشده؛ یک مقدار از این اقشارش باقی مانده و الآن دارند مفسده می‏کنند و با هر حیله‏ای که باشد می‏خواهند یک اختلافی ایجاد کنند.

و اما مهم این است که، مملکت که حالا می‏گوییم دست خودمان است، یک مملکتی باشد که خودکفا باشد، سازندگی شروع بشود تا مملکت به طوری که اقتصادش صحیح باشد، کشاورزی‏اش درست بشود، دانشگاههایش درست بشود، قضاوتش درست بشود. همه اینها آشفته‏اند؛ مثل زمان طاغوتند دیگر. الآن [هنوز] متحول نشده؛ برای اینکه دولت الآن دولتِ انتقالی است، یک دولت مستقری نیست. بنا بر این، آنکه الآن برای همه ما لازم است این است که تمام توجهمان- به این باشد که این نهضت محفوظ باشد. تمام توجه به این باشد که قشر دانشگاهی با قشر- عرض می‏کنم که- مدارس قدیمه اینها با هم جوش بخورند. یکی از کارهایی که اینها در سالهای طولانی کردند این بود که دانشگاهی، که یک عضو مهمی در هر کشوری است، با روحانیت که یک عضو مهمی در کشور ماست، اینها را از هم جدا کنند. این را دشمن او کنند، او را دشمن این؛ با تبلیغات. تبلیغاتشان هم مع الأسف در خود ماها- در همه- اثر کرده بود که این طایفه آن طایفه را قبول نداشتند و احیاناً لعن می‏کردند، آن طایفه هم آن طایفه را همین طور. اثرش این بود که نتیجه را دیگران می‏گرفتند. ما دعوا می‏کردیم دیگران نتیجه می‏بردند! قشرهای دیگر هم همین طور [مدام‏] از هم جدا می‏کردند: بازاری را از کارگر، کارگر را از دیگران، همه را. می‏خواستند آشفته باشد. این نهضت اسباب این شد که ماها یک قدری به هم نزدیک شدیم. یعنی دانشگاهی هم همان حرفها را می‏زد که بازاری می‏گفت، بازاری هم همان حرف را می‏زد که معممین می‏گفتند، همه هم همان حرف را می‏زدند که کشاورزان می‏گفتند.

چنانچه ما این مطلبی که الآن یک مقدارش موجود است و لکن یک خرده رو به سستی دارد می‏رود، اگر به داد این نهضت نرسیم و این نهضت خدای نخواسته رو به سستی برود و یکوقت خاموش بشود، خواهید دید که خدای نخواسته مسائل سابق شدیدتر عود می‏کند. اینها تا کنون سیلی آشکار نخورده بودند؛ این اجانب تا کنون لمس نکرده بودند شکست خودشان را در ایران؛ در این نهضت لمس کردند. یک مطالبی که حدس می‏زدند؛ و در مقابل آن حدسشان فعالیتهای زیاد می‏کردند برای اینکه نگذارند اقشار نزدیک به هم بشوند. حالا لمس کردند که یک کشوری اگر همه اقشارش با هم متحد بشوند، هیچ قدرتی نمی‏تواند جلو اینها بایستد، هیچ قدرتی نمی‏تواند بر اینها پیروز بشود. این مطلب را الآن احساس کردند و الآن بیشتر مجهز هستند برای اینکه ما را از هم جدا کنند. این نهضت برکتش این بود که شما آقایان دانشگاهی، که هیچ وقت با ما ملاقات نمی‏کردید، حالا نشستیم با هم صحبت می‏کنیم و درد دلمان را می‏گوییم. نمی‏گذاشتند اینها. آن آقایانی که مثلًا کارخانه‏ها و- نمی‏دانم- کارگرها و اینها، که با ما هیچ وقت ارتباط نداشتند، حالا ارتباط پیدا می‏کنند. الآن می‏بینیم که مثلًا روز پنجشنبه و جمعه که ما می‏رویم مدرسه فیضیه، گروههای مختلف، از دانشجو گرفته تا کارگر گرفته تا- عرض می‏کنم که- اقشار مختلفه، نظامی، همه اینها مجتمع می‏شوند. زن و مرد مجتمع می‏شوند در آنجا؛ همه با دل راحت. نه نظامی از مردم نفرت دارد و می‏ترسد نه مردم از او. همه با هم مجتمع می‏شوند و مطالب گفته می‏شود، مسائل طرح می‏شود. این را باید حفظش کنیم. اینها الآن درصدد این هستند که با صورتهای مختلف، با یک صورتهای خیلی به نظر صحیحْ بین ماها اختلاف بیندازند.

چنانچه در رژیم سابق همین مسائل بود و من راجع به این مسائل همیشه سفارش می‏کردم؛ مع الأسف غلبه داشتند و نمی‏شد. قبل از ماه رمضان- که از ماه رمضان آنها می‏ترسیدند: مردم مجتمعند و عبادت می‏کنند و منبر هست و محراب هست، اجتماع هست- یک مسئله‏ای پیش می‏آوردند اختلاف بیندازند. قبل از ماه محرّم هم همین کار را می‏کردند؛ یک مسئله فرعی را پیش می‏آوردند که ما از مسائل اصلی غفلت کنیم. قبل از ماه رمضان می‏گفتند «شهید جاوید»![7] تقریباً تمام ماه رمضان را یک دسته‏ای اشکال می‏کردند، یک دسته‏ای رفع اشکال می‏کردند؛ یک دسته‏ای فحش می‏دادند و یک دسته‏ای به این طرف فحش می‏دادند. آنها هم کنار نشسته بودند به ریش ما می‏خندیدند که این طور ما اینها را ملعبه کردیم! تمام ماه رمضان [را] در تمام ایران سر یک کتابی، که مسئله‏ای فرعی بود و هیچ اصلًا چیزی نبود، ضایع می‏کردند وقت ما را. و ما را منحرف می‏کردند از اینکه- آن وقت البته قدرت او[8] بود- که نسبت به آنها یک کلمه‏ای بگوییم. همه نسبت به خودمان صحبت می‏کردیم! یک قدری که این سست می‏شد- حالا می‏دیدند که یکوقت اجتماع دیگری است- می‏آمدند مسئله «شمس‏آبادی»[9] را پیش می‏آوردند؛ مرحوم شمس‏آبادی را. من احتمال می‏دهم- بعضیهای دیگر هم احتمال می‏دهند- که اصل کشتار از خودشان بود. برای اینکه آشوب درست کنند. یک مدت زیادی هم آقایان اهل منبر و پایین و بالا و اینها وقتشان صرف این می‏شد و از آن مطلب اساسی که داشتند اینها، ذهنشان منصرف می‏شد. بعد می‏دیدند خوب، این هم یک چیز کمی است تمام می‏شود! تمام شد دیگر- عرض می‏کنم که- وقت این است که باز یک ماه رمضانی باشد، یک ماه محرّمی باشد، باز اختلافاتی لازم دارند، باز می‏افتند تو کار! مسئله «دکتر شریعتی» را پیش می‏آوردند. از آن طرف دامن‏بزن به اینکه این مثلًا چطور است! اهل منبر هم- بی‏توجه به مطلب که عمق قضیه چیست- منبر می‏رفتند و حرف می‏زدند. از آن طرف جوانهای داغ هم- بی‏توجه به واقعیت مطلب- از این ور می‏افتادند. این دو گروه را مقابل هم قرار می‏دادند برای اینکه ذهنشان را از خودشان منصرف کنند.

امروز که حساسترین مواقعی است که ما در آن واقع هستیم و احتیاج ما به اجتماع، احتیاج ما به اتحاد، بیشتر از هر چیزی است، این مسائل فرعی را باید کنار بگذاریم برویم روی مسائل اصلی. امریکا دشمن ماست، ما باید دنبال آن برویم؛ و همین طور سایر ممالک خارجی- چپ و راست همه- آنها هستند که می‏خواهند ما را بچاپند، و شرق را بچاپند نه فقط ایران را؛ ایران هم جزئش است. الآن مخازن شرق را می‏خواهند ببرند. نمی‏گذارند جوانهای ما رشد کنند؛ دانشگاههای ما را جلویش را می‏گیرند نمی‏گذارند. الآن که وقت این است که مثلًا امتحان بدهند، وقت این است که بنشینند، می‏افتند توی مدارس با یک بهانه‏ای یک آشوب درست می‏کنند، یک بساطی درست می‏کنند. باید ما توجه بکنیم به اینکه مبادا دستهای غیر در کار باشد- و هست- مبادا ما را دوباره ملعبه کنند و به جان هم بریزند و خودشان استفاده‏اش را ببرند. دانشگاهیها ملتفت باشند، مدرسه‏ایهای ما هم ملتفت باشند به اینکه مبادا یک دستی در کار باشد دوباره ما را با یک اسمی به جان هم بریزند و نهضت ما را خاموش کنند و مسائل برگردد به حال اول، همه ما را خرد کنند.

مسائل اصلی را الآن باید ملاحظه بکنیم. الآن گرفتاریهایی ما داریم، همه داریم نه اینکه شما تنها دارید، نه اینکه دانشگاهی گرفتاری دارد، همه گرفتاری دارند؛ لکن امروز روزی نیست که ما طرح گرفتاریها را بکنیم. امروز روزی است که ما این مسائل اصولی را جلو ببریم که یک حکومت مستقری به کار بشود و مجلسی تحقق پیدا بکند از خود مردم و حکومت مستقری از خود مردم تحقق پیدا بکند. آن وقت برویم سراغ این مسائل که مسائل بعدی است. الآن همه شما- خودم و همه شما- مسئول هستیم، مسئول خدا هستیم، مسئول ملت هستیم، مسئول نسلهای آتیه هستیم. ما دستمان الآن به جایی رسیده است که می‏توانیم کار بکنیم. الآن ما- قبلًا محال بود که بشود این سد را شکست لکن شکسته شد- الآن ما جوری هستیم که می‏توانیم کار انجام بدهیم؛ می‏توانیم با این وحدت کلمه مجلس مؤسسان درست کنیم، مجلس شورا درست بکنیم، حکومت مستقر درست کنیم؛ الآن می‏توانیم این کار را بکنیم و ان شاء اللَّه می‏شود این کار.

الآن وقت این است که همه توجه به این داشته باشند که با هم باشیم- همه با هم. دانشگاهیها که یک عضو مؤثرند، توجه به این داشته باشند که ما باید با این معممین که یک عضو مؤثرند [با هم باشیم‏]. آقایان خیال نکنند که معممین چه! شما می‏بینید که ملت با اینهاست. ملت- که با شما با آن ملت می‏خواهید کار انجام بدهید- با اینها هستند؛ هر روزی اینها بخواهند ملت را به یک راهی ببرند تبعیت می‏کنند؛ برای اینکه اینها را نماینده امام‏[10] می‏دانند تبعیت می‏کنند. اینها را از دست ندهید، این یک قوه بزرگی است؛ این قدرت را از دست ندهید. این را من حالا نمی‏گویم؛ نجف هم که بودم- و سابق هم، قبل از آن هم- می‏گفتم که ما این قشر روحانی را اگر از دست بدهیم شکست می‏خوریم. ماها دیگر عرضه نداریم؛ اینها هستند که می‏توانند کار انجام دهند. این قشر را نباید از دست بدهیم. روحانی هم گمان نکند که دانشگاهی چی! مقدرات مملکت ما دست دانشگاهیهاست. فردایِ امروز مقدرات مملکت ما دست اینهاست. این دو قشر با هم باید جور بشوند. این دو طایفه، که هر دو از منوَّر الفکرها هستند لکن مع الأسف شما خیال می‏کنید که آنها فناتیک‏[11] هستند، آنها هم خیال می‏کنند شما بی‏دین هستید- خیال می‏کردند- حالا نیست این طور دیگر، این دو طایفه با هم مجتمع بشوند، رشد داشته باشند، رشد سیاسی داشته باشند، بفهمند که از غیر دارند هدایت می‏شوند، از اجانب دارند هدایت می‏شوند به اینکه «آن طایفه را کنار بگذار، اسلام منهای آخوند»، بفهمند که این مسأله چیزی است که از خارج دارد انجام می‏گیرد، اغفال می‏کنند شما را، از آن طرف هم آن طایفه بفهمند از اینکه دانشگاهی یک عضو مؤثری است که ما فردا همه چیزمان دست اینهاست، اگر ایران بخواهد یک سعادتی پیدا کند با دست اینها سعادت پیدا می‏کند، اگر خرابی هم پیدا کند به دست اینها خرابی پیدا می‏کند، این دو قشر با هم متحد بشوند. توجه داشته باشند که مبادا در این هیاهویی که گاهی ایجاد می‏شود ایجاد اختلاف بشود. در این مسائلی که پیش می‏آید مبادا یکوقت یک دستی باشد که بخواهد شماها را از هم جدا بکند. همه با هم باشید، همه با هم همکار باشید، همه این نهضت را پیش ببرید.

با شکست انقلاب، ایران دیگر روی خوش نمی‏بیند

خدا می‏داند که اگر این نهضت شکست بخورد، تا آخر دیگر ایران روی خوش به خودش نمی‏بیند. همه مسئول هستید. منِ طلبه با شمای دانشگاهی فرق نداریم؛ هر دو مسئول هستیم. نه شما باید به عهده من بگذارید نه من به عهده شما. من به اندازه خودم کار می‏کنم، شما به اندازه خودتان کار بکنید. و همه توجه به این نکته داشته باشید که ما الآن مسائل اساسی‏مان مانده است؛ دنبال این مسائل اساسی باید برویم؛ مسائل فرعی را بعد طرح بکنیم، در سایه مسائل اساسی باید طرح بکنیم. الآن جزء برنامه‏هایتان مسائل فرعی را قرار ندهید. الآن مسائل اصلی‏تان را توجه بکنید و این نهضت را پیش ببرید تا یک حکومت مستقری ما پیدا بکنیم؛ یک حکومتی که ان شاء اللَّه این ریشه‏های گندیده‏ای که هستش، اینها هم برداشته بشود. یک حکومت مستقری پیدا بکنیم؛ بعد که حکومت مستقر پیدا کردیم، وقت این است که دانشگاهی مسائل خودش را طرح بکند، معمم مسائل خودش را طرح بکند، بختیاری مسائل خودش را.

خوب، من اینجا که نشستم از اقشار مملکت می‏آیند اینجا، همه هم درددل دارند، راست هم می‏گویند. بختیاریها می‏آیند می‏گویند که هیچ جا به خرابی محل ما نیست؛ ما نه آب داریم نه برق داریم نه چیزی. بلوچها هم می‏آیند همین مطلب را می‏گویند. کردستانی‏ها هم می‏آیند همین مطلب را می‏گویند. خوزستانی‏ها هم همه همین مطلب را می‏گویند. همه هم راست می‏گویند، همه هم درست می‏گویند که برای آنها کاری نشده؛ برای اینکه رژیم سابق بنا نبود که برای مردم کاری بکند؛ بنا بود که بچاپد، نه بنا بود که عمل بکند! اطراف تهران که، همین محله‏هایِ- سی و چند محله‏ای که این مستضعفین هستند، این چادرنشینها هستند، این زاغه‏نشینها هستند- برای اینها کار نکردند. اینها هم نه آب دارند نه برق دارند نه هیچی. بنا بر این نبود، بنا بر این بود که برای یک قشری کار بکنند؛ آنهایی که منفعت به خودشان می‏رسانند یا منفعت ازشان می‏برند، برای آنها یک کاری بشود. برای دیگران بنا بر این نبود.

همه راست می‏گویند اما حالا وقت این نیست که بختیاری بگوید «یا اللَّه، الآن همه کارها را انجام بدهید»! این معنایش این است که بختیاری با- عرض می‏کنم- دسته دیگر با هم مخالف بشوند و بدبین بشوند به دولت و بدبین بشوند به نهضت و نهضت شکست بخورد و برگردد به آن حال اول که تا آخر بختیاری در- عرض می‏کنم که- زحمت و ذلت باشد و خوزستانی هم همین طور. حالا وقت این است که همه ما هدایت کنیم مردم را. شما دانشگاهیها هدایت کنید رفقای خودتان را؛ دانشگاهیها را هدایت کنید به این امر که آقا مبادا یکوقتی دست خبیثی در کار باشد که شما را وادار کند به کاری که اختلاف بینتان واقع بشود.

... از خدای تبارک و تعالی می‏خواهم که همه ما آشنا بشویم به وظایفمان و با یک بینش واقعی اسلامی به مسائل نظر بکنیم، و از این اشتباهاتی که گاهی می‏شود احتراز کنیم و همه‏مان با هم مجتمع- همه با هم یکصدا- این نهضت را نگذاریم خاموش بشود. این را پیش ببریم تا ان شاء اللَّه یک حکومت اسلامی که حکومت نمونه است. اسلام غیر سایر حکومتهاست. همه حکومتهای عالم- غیر حکومتهای انبیا- همه حکومتهای عالم، خوبهایشان- آنهایی که خیلی هم مردم خوبی هستند- بیش از این کار ندارند که این نظام طبیعت درست انجام بگیرد؛ دزدی نشود- عرض می‏کنم که- خرابکاری نشود، خوب شود وضع مادی. به معنویات- حکومتها- کار ندارند. به من چه که تو مهذب النفس هستی یا نیستی؟ به من چه که تو آدم صحیحی نیستی بلکه اگر پنهانی هم دزدی بکنی که هیچ کس نفهمد! او کاری ندارد. تو [ی‏] صندوقخانه شما را کاری ندارد: «بیرون نیا عربده بکش، توی خانه‏ات هر کاری می‏خواهی بکن»! فرض کن در خانه فحشا هم بکند، به حاکم چه کار دارد؟ حاکم به این کارها چه کار دارد؟ بیرون نیایید داد و قال بکنید، نظام را به هم نزنید. آن خوبهایشان این طورند. آن بدها هم که اکثراً- یا همه- هستند، آنها هم به فکر این هستند که خودشان چه بشوند.

اسلام به همه چیز کار دارد. اسلام قبل از اینکه ازدواج بکنی، نقشه آن بچه‏ای که شما می‏خواهید بعد از ازدواج آن بچه را تولید کنید، نقشه را قبل از ازدواج شما ریخته است: چه جور زنی انتخاب کن، چه جور مردی انتخاب کن، مرد چه جور باید باشد، زن چه جور باید باشد. برای این است که این انسان مثل یک نباتی می‏ماند که باید رشد بکند؛ مثل یک نفر کشاورز که وقتی تخمکاری می‏کند باید زمین را ببیند چه جور زمینی است، کود را ببیند چه جور کودی است- عرض می‏کنم- آب چه وقت لازم دارد کذا، انسان هم یک همچو موجودی است. از قبل از اینکه کشت بشود، زمینش را ملاحظه می‏کند که این زمین چه جور زمینی باید باشد، آنکه می‏خواهد کشت بکند چه جور باشد. بعد از اینکه ازدواج واقع شد، زمان تلقیح چه جور باید باشد. همه ابعاد را می‏خواهد، انسان می‏خواهد درست کند. قرآن کتاب انسان‏سازی است؛ می‏خواهد آدم درست کند. یک آدم اگر موافق تعلیم قرآن درست شود، یکوقت می‏بینید که یک «مدرس»[12] از کار در می‏آید که یک مدرس مثل یک گروه است؛ جلوی قدرت رضا شاه، آن قدرت شیطانی می‏ایستد تنها؛ با پیرمردیِ خودش می‏ایستد، جلویش را می‏گیرد و جلوی شوروی که می‏خواستند به ایران حمله کنند، ... می‏گیرد. اینها هم، خارجیها هم از انسان می‏ترسند و لهذا دانشگاهی‏ها را می‏خواهند نگذارند از آنها انسان پیدا بشود؛ و مدارس ما را هم می‏خواستند نگذارند. و همه‏اش را می‏خواستند به هم بزنند و مساجد را به هم بزنند- همه چیز را.

ما الآن موظفیم که تمام قدرت خودمان، تمام توجه خودمان را به این نهضت داشته باشیم که این محفوظ بماند، به آخر برسد؛ تا یک [حکومت‏] اسلامی، آن طوری که باید و شاید، بتوانیم- آن طوری که باید و شاید- تحقق پیدا بکند که یک نمونه‏ای در عالم باشد که ببینند دمکراسی که اینها ادعایش را می‏کنند یعنی چه؛ آزادی که اینها آزادی بشر و حقوق بشر و آن حقوق بشری که این حقوقیها ادعا می‏کنند و ما دزدها و آدمکشها را وقتی که به جزای خودشان می‏رسانیم دادشان درمی‏آید، و آقای مطهری را وقتی می‏کشند یک کلمه حرف نمی‏زنند.

ما می‏خواهیم یک اسلامی درست کنیم تا معلوم بشود حقوق بشر یعنی چه، حق بشر چه هست، حقوق زن یعنی چه، حقوق مرد یعنی چه، حقوق کشاورز یعنی چه. ما می‏خواهیم یک همچو چیزی درست بشود، اگر بگذارند؛ اگر این شیاطینی که دست‏پرورده آن شیاطین بزرگ هستند- اینها- بگذارند تا یک حکومتی پیدا بشود، آن وقت معلوم می‏شود که برای کارگر، اسلام چه جور نظر دارد، به کارگر چه جور، به اقلیتهای مذهبی چه نظر دارد، به همه اقشار چه نظر دارد. لکن مهلت به ما نمی‏دهند. من از خدای تبارک و تعالی سلامت و سعادت همه شما را و همه اقشار ملت را خواستارم. من دیگر خسته شدم؛ خواهش می‏کنم بعد، دیگر بعد ان شاء اللَّه.» (صحیفه امام، ج‏7، ص: 402 ـ 416)

ـ بیانات خطاب به مدیر واحد اطلاعات صدا و سیما؛ ضرورت تصفیه در سازمان (1359)

«من همیشه از این رادیو- تلویزیون نگرانی داشته‏ام؛ برای اینکه این رادیو- تلویزیون یک بنگاهی است که از تمام این رسانه‏های گروهی مهمتر است؛ برای اینکه الآن در تمام دهات، در تمام شهرستانها، تقریباً عمومی شده است. رادیو- تلویزیون هم تقریباً و آناً هر مطلبی واقع می‏شود، همه جای ایران و خارج متوجه می‏شوند. و این رادیو- تلویزیون باید اصلاح بشود؛ یعنی باید متحول بشود به یک بنگاه تعلیمی، آن هم تعلیمات اسلامی.

اخباری که در آنجا گفته می‏شود و واقع می‏شود، باید بر خلاف موازین اسلام نباشد [که‏] هر گروهی بخواهند توطئه کنند، بیایند در رادیو- تلویزیون حرفهایی بزنند که توطئه‏آمیز باشد. البته نه اینکه ما می‏گوییم باید سانسور باشد؛ ما می‏گوییم باید بر طریق اسلام و ملت باشد.

ملت، اسلام را می‏خواهد، و همه نهادهایی که در ایران هست باید اسلامی باشد.

معنی آزادی این نیست که کسی بخواهد توطئه کند، در توطئه هم آزاد است، نه، در توطئه آزاد نیست؛ یا حرفهایی را بزند که شکست ملت است، شکست نهضت است، این آزادی نیست. در چهارچوب این نهضت، انقلاب اسلامی، همه مردم آزاد هستند.

کسانی هم حرف دارند، حرفهایشان را می‏زنند، حتی هر فرقه‏ای باشند؛ اما بخواهند توطئه کنند، بخواهند اسلام را بشکنند، بخواهند نهادهایی که الآن مشغول فعالیت اسلامی هستند، اینها را بشکنند همچو چیزی نمی‏شود باشد.

شما هم از این تیپهای روشنفکری که همیشه با قلمشان مشغول یک فسادکاری هستند، باید از اینها هیچ وقت نترسید. اینها با بهانه‏ای می‏خواهند دستشان بیاید و هر چه دلشان می‏خواهد بگویند. از اولی هم که این نهضت شروع شد، که رو به رشد و ترقی گذاشت، این طایفه- البته نه همه‏شان، اما آنهایی که سوء قصد دارند، غربزده‏اند- آنها مشغول فعالیت بر ضد انقلاب بودند، هر مطلبی پیش می‏آمد اینها یک سنگی جلوی پا می‏انداختند. باید شما از اینها هیچ ملاحظه نکنید، و از اینکه یک دسته‏ای مثلًا مخالفت با شما بکنند ابداً باکی نداشته باشید. البته هر کار مهمی یک دسته مخالف دارد. شما با قاطعیت در آنجا اشخاصی که می‏بینید که در آنجا فاسد هستند، اشخاصی که در آنجا توطئه‏گر هستند، باید با شرکت همه این نهادهای اسلامی، آنها را کنار بگذارید، و نگذارید این فعالیتها را بکنند.

و بالاخره یک رادیو- تلویزیون اسلامی و مربی جامعه [باید داشته باشیم‏]. در طول مدتی که شاه، محمد رضا شاه مخلوع، این تلویزیون را تحت سیطره خودشان داشتند، کوشش می‏کردند که جوانهای ما را منحرف کنند؛ یعنی نگذارند این قوه‏ای که باید برای کشور خدمت بکند، اینها راهشان را کج کردند که در خدمت دیگران باشند، این باید درست بشود، باید متحول بشود. باید رادیو- تلویزیون مربی جوانهای ما، مربی مردم کشور باشد، نه اینکه مطالبی در او گفته شود که مخالف با وضعیت کشور است، مخالف با مصلحت کشور است، و جوانهای ما را جوری بار می‏آورند که برای خودشان نباشند، برای دیگران باشند. جوانها را یک قسمشان را این طوری بار می‏آورند که به مراکز فساد می‏کشیدند، می‏کشاندنشان. درست کرده بود همه جای ایران مراکز فساد را، که جوانها را می‏کشیدند به آنجا و فاسدشان می‏کردند، از راه شهوات. یک دسته‏شان را می‏کشیدند دنبال مواد مخدره، از آن راه فاسدشان می‏کردند. و تمام نقشه این بود که این قوه فعاله‏ای که همه کار از آن باید بیاید، و مملکت خودش را اداره کند، این، یا لا قید بشود، و یا اینکه مخالف بشود با کشور خودش «مِن حَیثُ لا یَشعُر»[13] و بعضی هم با توجه. و یکی از مواردی و بنگاههایی که در این مطلب خیلی کوشش می‏کرد رادیو- تلویزیون بود، که اول از پخش کردن چیزهایی که مخدرات خودش بود، این موسیقیها همه مخدر هستند؛ یعنی جوانهای ما را، جوانی که عادت به موسیقی کرد دیگر نمی‏تواند کار انجام بدهد، دیگر نمی‏تواند قاطع باشد. رادیو- تلویزیون تقریباً اکثر اوقات جوانهای ما را به این طور گوش کردن وامی‏داشت. از طریق چشم، جوانهای ما را فاسد می‏کردند؛ زنهای کذا و کذا را پشت آنجا نمایش می‏دادند و جوانها از این راه فاسد می‏شدند. و همه مقصد این بود که در ایران یک قوه فعاله‏ای که بایستد در مقابل کسانی که دشمن ایران و اسلام هستند نباشد، تا هر کاری دلشان می‏خواهد بکنند. این باید متحول بشود؛ باید رادیو- تلویزیون همچه باشد که جوانها را بار بیاورد، به طوری که مستقل و دارای اراده و تصمیم باشد، نه پایبند این مسائل شهوانی یا آن مسائل دیگری که مثل هروئین و امثال ذلک. اینها باید در رادیو- تلویزیون جوری عمل بشود که اینها را محترز[14] کنند از آنها، بترسانند آنها را از این طور مسائل.

و همین طور باید فیلمهایی که در رادیو هست، در تلویزیون هست، فیلمهایی آموزنده باشد، فیلمهایی باشد و لو از خود ایران درست کنند، آموزنده باشد، یا فیلمهایی که از خارج می‏آید درست تفتیش بشود که هیچی نباشد. آنها با شیطنت ممکن است به اینجا فیلمهایی را بفرستند که بخواهند فاسد کنند جوانهای ما را. اینها باید همه‏شان اداره بشود، درست بشود، اسلامی بشود، روی مقصد کشور باشد، روی مصالح کشور باشد.

و امیدوارم که ان شاء اللَّه شما موفق باشید، و با قدرت و با تصمیم اراده آنجا بروید و اصلاح کنید امور را، و پخش اخبار را. و باید تحت نظر بگیرید و نگذارید که یک اموری که بر خلاف مصالح کشور است پخش بشود. من دعا می‏کنم که ان شاء اللَّه موفق و مؤید باشید. و سایر نهادهای اسلامی هم با شما همفکر ان شاء اللَّه هستند و هستند. و ان شاء اللَّه همه با هم این مرکز را یک مرکز اسلامی، یک مرکزی که برای تربیت جوانهای ما باشد، مربی باشد ان شاء اللَّه شما موفق بشوید که درست بکنید.

و اما راجع به افراد، از قراری که من شنیدم، بعضی از افرادی که متعهد بودند و مسلمان بودند و برای کشور خودشان دلسوز بودند، از آنجا کنار گذاشتند، و بعضی افرادی که باید تصفیه بشوند، اینها باز سر کارها هستند. شما باید با سایر آقایانی که در آنجا هستند و متعهد، با هم این افرادی که الآن برای مملکت ما مضر هستند، این چپیها و اینهایی که به یک طرف، این طرف رابطه دارند، اینها را باید تصفیه کنید، و بدون اینکه بترسید تصفیه کنید اینها را، و به جای آنها جوانهای متعهد و اسلامی را بیاورید. و آنهایی را که بیرون کردند از اشخاصی که متعهد بودند، باز ببینید کسانی هستند که به درد می‏خورند، آنها را وارد کنید، و کسانی که مضر هستند به اینجا، و لو فرض کنید متخصص هم باشند- متخصص مضر، ضررش بیشتر از غیر متخصص است- اینها کنار باید بروند و تصفیه بشود. ان شاء اللَّه تعالی موفق و مؤید باشید.» (صحیفه امام، ج‏12، ص: 324 ـ 327)

ـ پیام تشکر به رزمندگان اسلام به جهت تصرف ارتفاعات «اللَّه اکبر» (1360)

«جناب آقای رئیس جمهور. مراتب تقدیر این جانب در تصرف ارتفاعات «اللَّه اکبر» و به اسارت گرفتن شمار کثیری از دشمنان اسلام را به نیروهای مسلح و فرماندهان محترم آنان که با هماهنگی و انسجام پیروزمندانه بر قوای شیطانی غلبه کردند ابلاغ نمایید. مطمئن باشید و باشند که با حفظ وحدت و هماهنگی و اتکال به خداوند تعالی پیروزی نهایی از آن نیروهای اسلامی است. خداوند متعال پشت و پناهتان باشد.» (صحیفه امام، ج‏14، ص: 354)

ـ حکم و موافقت با ابقای هیأت مدیره مؤسسه علمیه و خیریه ولی عصر (1364)

[تاریخ 2/ 11/ 1363 شماره 2/ 1- حضور مبارک رهبر عالیقدر حضرت مستطاب آیت اللَّه العظمی امام خمینی- دامت برکاته‏

... مدرسه علمیه حضرت ولی عصر- عجل اللَّه تعالی فرجه الشریف- (خوانسار) که به نام مؤسسه علمیه و خیریه حضرت ولی عصر خوانسار وسیله مرحوم حضرت آیت اللَّه العظمی آقای حاج سید احمد خوانساری- رضوان اللَّه تعالی علیه- تأسیس و اساسنامه آن در دفتر ثبت شرکتهای غیر انتفاعی تهران به ثبت رسیده است و مرحوم آیت اللَّه خوانساری در زمان حیات خود طی وکالتنامه رسمی تصدی کلیه امور مدرسه را به حضرت حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای حاج سید محمد علی ابن الرضا واگذار نموده بودند، این جانبان نیز از طرف معظمٌ له به عنوان هیأت مدیره، افتخار خدمتگزاری را داشتیم. فعلًا با فوت آن حضرت لازم شد مراتب به استحضار عالی برسد تا هر طور مقتضی بدانید و امر فرمایید اطاعت شود- ادام اللَّه ظلکم عالی علی رءوس الانام. صدر ابن الرضا- حسن شفیعی- علی شفیعی- ابراهیم خوانساری- علی مهدیان (و دو امضای ناخوانا)

مراتب مذکوره مورد تأیید است و طبق اساسنامه یک یا چند نفر از مراجع معظم فقیه باید در اداره مدرسه نظارت داشته باشند و به عنوان مؤسسین دخالت مقتضی بکنند. مهدوی کنی- 26/ 2/ 64].

بسمه تعالی‏

به همان گونه که مرحوم آیت اللَّه خوانساری تعیین کرده بودند جناب ایشان از طرف این جانب نیز در اداره امور مدرسه و مؤسسه مزبور وکیل هستند. ادامه توفیقات آقایان محترم را از خدای تعالی مسألت دارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج‏19، ص: 266)

ـ نامه به نخست وزیر؛ قیمت گذاری کالا توسط دولت (1366)

[...

1- آیا دولت می‏تواند به منظور جلوگیری از گرانفروشی کالاها و خدمات ضروری عامه مردم، صورت کالاها و خدمات ضروری مذکور را تعیین و برای آنها قیمت گذاری نماید؟

2- آیا دولت می‏تواند جهت اجرای مقررات خود، در زمینه قیمت گذاری کنترل و نظارت لازم را به عمل آورد؟

میر حسین موسوی- نخست وزیر].

بسمه تعالی‏

جناب آقای نخست وزیر- ایّده اللَّه تعالی‏

جنابعالی مجازید در هر دو مورد که مرقوم شده است عمل نمایید، و در مصادیق با نظر و مشورت اکثریت رؤسای قوای سه‏گانه لازم است عمل شود. ان شاء اللَّه موفق باشید. روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج‏20، ص: 262)



[1] - بهائیت.

[2] - کلمه‏ای ناخوانا.

[3] - آمار.

[4] - اصل: بگرانید.

[5] - ر. ک: به پانوشت 1، پیام رادیو- تلویزیونی امام در 12 فروردین( روز جمهوری اسلامی).

[6] - اشاره به تأسیس بنیاد مسکن و افتتاح حساب 100 امام.

[7] - تألیف نعمت اللَّه صالحی نجف‏آبادی.

[8] - شاه.

[9] - سید ابو الحسن شمس‏آبادی که در سال 1355 ه. ش. ترور شد.

[10] - امام زمان، عجل اللَّه تعالی‏ فرجه.

[11] - عقب‏گرا، متعصب.

[12] - شهید سید حسن مدرس.

[13] - از آن جهت که نمی‏فهمد( شعورش نمی‏رسد)

[14] - برکنار، دور.

انتهای پیام /*