امروز با امام: بیستوهشتم اردیبهشت
ـ پیام به روحانیون و ملت مسلمان ایران؛ افشای جنایتهای رژیم شاه (1342)
«به عموم حضرات مبلغین محترم و خطبای معظم- کثَّر اللَّه أمثالهم- و عموم هیآت محترم، عزاداران سید مظلومان- علیه الصلاة و السلام- محترماً معروض میدارد: در این ایام که دستگاه جبار از خوف آنکه مبادا در منابر و مجامع مسلمین شرح مظالم و اعمال خلاف انسانی و ضد دینی و وطنی آنها داده شود دست به رسوایی دیگری زده و در صدد گرفتن التزام و تعهد از مبلغین محترم و سران هیآت عزادار است که از مظالم دم نزنند و دستگاه جبار را به خودسری واگذارند، لازم است تذکر دهم که این التزامات علاوه بر آنکه ارزش قانونی نداشته و مخالفت با آن هیچ اثری ندارد، التزام گیرندگان مجرم و قابل تعقیب هستند. عجب است که دستگاه بیپروا ادعا دارد که قاطبه ملت با اوست و از پشتیبانی اکثریت قاطع برخوردار است، با این وصف، در تمام شهرستانها، قرا و قصبات به دست و پا افتاده و با ارعاب و تهدید ملتْ خفقان ایجاد میکند. اگر این ادعا صحیح است ملت را این چند روز به حال خود وا واگذارند تا از پشتیبانی مردم متمتع شده موافقت شش میلیونی به همه ملل جهان ظاهر. و الّا اشاعه اکاذیب برای تشویش افکار عامه، بر خلاف مصالح اسلام و مملکت، جرم و قابل تعقیب است
حضرات مبلغین عظام، هیآت محترم، و سران دستههای عزادار متذکر شوند که لازم است فریضه دینی خود را در این ایام در اجتماعات مسلمین ادا کنند، و از سید مظلومان فداکاری در راه احیای شریعت را فرا گیرند، و از توهّم چند روز حبس و زجر نترسند.
وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ.[1]
آقایان بدانند که خطر امروز بر اسلام کمتر از خطر بنی امیه نیست. دستگاه جبار با تمام قوا به اسرائیل و عمال آنها (فرقه ضالّ و مضلّه)[2] همراهی میکند. دستگاه تبلیغات را به دست آنها سپرده، و در دربار دست آنها باز است.[3] در ارتش و فرهنگ و سایر وزارتخانهها برای آنها جا باز نموده و شغلهای حساس به آنها دادهاند. خطر اسرائیل و عمال آن را به مردم تذکر دهید. در نوحههای سینه زنی از مصیبتهای وارده بر اسلام و مراکز فقه و دیانت و انصار شریعت یادآور شوید. از فرستادن و تجهیز دولت خائن چند هزار نفر دشمن اسلام و ملت و وطن را به لندن، برای شرکت در محفل ضد اسلامی و ملی، اظهار تنفر کنید
سکوت در این ایام تأیید دستگاه جبار و کمک به دشمنان اسلام است. از عواقب این امر بترسید. از سخط خدای تعالی بهراسید. اگر به واسطه سکوت شماها به اسلام لطمهای وارد آید، نزد خدای تعالی و ملت مسلمان مسئول هستید:
إذا ظهرت البدع فللعالم أن یظهر علمه، و إلا فعلیه لعنة الله.[4]
از تساوی حقوق اظهار تنفر کنید؛ و از دخالت زنها در اجتماعی که مستلزم مفاسد بیشمار است، ابراز انزجار، و دین خدا را یاری کنید. و بدانید إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ.[5] از اخافه و ارعاب سازمانها و دستگاه شهربانی هراسی به خود راه ندهید. آنها نیز مثل شما ملزم و مجبورند؛ و بسیاری از آنها با شما همراه و از دستگاه بیزارند. و السلام علیکم و علی من اتبع الهدی. روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج1، ص: 229 ـ 230)
ـ نامه به آقای صادق طباطبایی؛ مقابله با رواج فرهنگ استعماری (1350)
«جناب آقای طباطبایی- ایّده اللَّه تعالی
مرقوم مورخ شش اردیبهشت پنجاه واصل، نظر این جانب را درباره جلسه سالیانه گروه فارسی زبان در اروپا خواسته بودید. قبلًا لازم است از توجه نسل جوان تحصیلکرده به اموری که با دست خیانتکار عمال ارتجاع و استعمار، سالیان دراز مدفون بوده تقدیر کنم. امید است ان شاء اللَّه تعالی این وسمه عار[6] که بر جبین غربزدگان در طول مدت تبلیغات کلیسا نقش بسته است زدوده شود.
این جانب با آنکه دوران نقاهت پیری را میگذرانم و امیدهایی که داشتم به هیچ یک به طور دلخواه نایل نشدم، لکن از نهضتی که در سالهای اخیر به تأیید خداوند متعال بپا شد و موجب نزدیکی قشرهای تحصیلکرده با علمای دین شد، امید واثق دارم که این نور به خاموشی نگراید و هر روز شکافهایی که به دست خائنان سوداگر غرب و شرق برای استعمار ملل اسلام حاصل شده است، با جنبش دنیایی و همه جانبه طبقات تحصیلکرده اعم از روحانی و دانشگاهی از بین برود و با اطلاع از دردها و نابسامانیها به علاج و سازندگی بپردازند.
آنچه میتوان گفت ام الامراض است، رواج روزافزون فرهنگ اجنبی استعماری است که در سالهای بسی طولانی جوانان ما را با افکار مسموم پرورش داده و عمال داخلی استعمار بر آن دامنزدهاند و از یک فرهنگ فاسد استعماری جز کارمند و کارفرمای استعمارزده حاصل نمیشود. باید کوشش کنید مفاسد فرهنگ حاضر را بررسی کرده و به اطلاع ملتها برسانید و با خواست خداوند متعال آن را عقب زده، به جای آن فرهنگ اسلامی- انسانی را جایگزین کنید تا نسلهای آینده با روش آنکه انسانسازی و عدلپروری است، تربیت شوند.
باید کوشش کنید تا طرز حکومت اسلام و رفتار حکام اسلامی را با ملتهای مسلمان به اطلاع دنیا برسانید تا زمینه فراهم شود که حکومت عدل و انصاف به جای این حکومتهای استعمارزده که اساس آن بر ظلم و چپاولی است، برقرار شود. اگر قشرهای جوان از هر طبقه که هستند ماهیت حکومت اسلام را که با کمال تأسف جز چند سالی در زمان پیغمبر اسلام- صلی اللَّه علیه و آله- و در حکومت بسیار کوتاه امیر المؤمنین- علیه السلام- جریان نداشت، بفهمند، اساس حکومتهای ظالمانه استعماری و مکتبهای منحرف کمونیستی و غیره، خود به خود برچیده میشود. این کاخهای مجلل آسمانخراش و آن کامجوییهای رؤیایی سلاطین جور و حکومتهای باطل که با دسترنج ملتها فراهم شده است، مردم را به سوی حزبهای منحرف میکشاند. اگر حکومت اسلام که رئیسش با رعیت یکسان و دار الحکومهاش مسجد روی خاکهای گرم و سلطانش با کفش و جامه کهنه حکومت میکند و ملت در پناه آن با آرامش و در سایه عدل زندگانی میکند، روی کار آید، اساس انحرافات چپ و راستی بر باد میرود.
باید کوشش کنید آنچه را از دست دادهاید در طول مدت حکومتهای دست نشانده که مهمتر از همه استقلال روحی است که لازمهاش احساس حقارت در مقابل حکومتهای جور است، بازیابید. لازم است حوادثی که در ممالک اسلامی با دست عمال استعمار میگذرد بررسی دقیق کنید و بعد از تجزیه و تحلیل، ملتها را از نتایج فاسده آنها مطلع نمایید. باید حادثهسازیها و شایعهپردازیهایی که در ممالک اسلامی برای تحکیم اساس حکومت استعماری است، بررسی دقیق کنید؛ نظیر حوادث ترکیه و حادثه سیاهکل. لازم است از اختلافات داخلی که به نظر میرسد اکثرش با دست سازمانهای خیانتکار ایجاد میشود تا با خیال راحت به زندگانی کثیف ظالمانه خود ادامه دهند، جداً احتراز کنید و کسانی که به این نحو اختلافات دامنمیزنند تقبیح کنید. باید فداکاری کنید در ارجاع مجد و عظمت اسلام که مهمش عظمت معنوی آن است تا در پناه حکومت عدل الهی همه طبقات در رفاه و آسایش زندگی کنند.
از خداوند متعال توفیق و تأیید آقایان محترم را در خدمت به اسلام و مسلمین خواستار است. و السلام علیکم و رحمة اللَّه. روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج2، ص: 345 ـ 346)
ـ سخنرانی در جمع گروهی از عشایر جوانرود و اورامانات؛ وحدت کلمه (1358)
«من از برادرانم متشکرم که از راه دور آمدهاند که از نزدیک با هم صحبت کنیم و مطالبی که مورد نظر است به گوش یکدیگر برسانیم. آقایان میدانند که در این پنجاه و چند سال حکومت غاصب سلسله پهلوی به اقشار ملت چه گذشت. شما مرزنشینها در مرز مورد تجاوز و تعدی بودید، و آنهایی که در مرکز بودند، در مرکز مورد تعدی بودند؛ منتها هر کس در هر جا که هست تعدیات آنجا را خوب ادراک میکند. ماها که اینجا هستیم، در طول مدت سلطنت غاصبانه اینها، اینجا را مشاهده کردیم؛ و از مرزها همین خبری گاهی شنیده میشد؛ لکن اطلاع صحیح نداشتیم. شما آقایان هم که در مرزها بودید، همان مرزها را و محل خودتان را میدانستید و مشاهده میکردید؛ لکن از این مراکز اطلاعی نداشتید، مگر آن چیزی که میشنیدید. همه اقشار ملت در زحمت و رنج بودند؛ همه گرفتار بودند.
در این دو سال اخیر که ظلم آنها اوج گرفت و ملت هم کم کم طاقتش تمام شد قیام کرد، نهضت کرد؛ یک نهضت اسلامی برای اسلام؛ برای احیای سنت رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله و سلم- و یک وحدتی به خواست خدای تبارک و تعالی در همه جا، از مرزها گرفته تا مراکز، از شهرستانها تا دهات و قصبات، یک وحدت کلمهای حاصل شد، این وحدت کلمه زیر لوای «اسلام» و پرچم «توحید» حاصل شد؛ که اگر اسلام نبود و یک جنبش ملی، فرض کنید یک جنبش سیاسی بود، به این طور گسترش نمیشد. جنبشهای سیاسی، جنبشهای ملی، از باب اینکه به اسلام ارتباطی ندارد، در یک محدوده کوچکی یک اشخاص محدودی گسترش پیدا میکنند. این طور گسترش که بچههای کوچک تا پیرمردها، احزاب، قشرهای مختلف، بدون اینکه بین طایفهای باشد، این نهضت گسترش پیدا کرد. این نبود الّا اراده خدای تبارک و تعالی برای اینکه ملت، اسلام را میخواست. همه در هر جا که ملاحظه کردید میگفتند که ما جمهوری اسلامی میخواهیم؛ ما سلسله پهلوی نمیخواهیم. از این جهت این نهضت پیش برد؛ و یک مطلبی که همه، همه متفکرین، سیاسیون، محال میدانستند به اراده خدا تحقق پیدا کرد.
الآن که ما با هم مجتمع هستیم همه در قم، و شما از مرز، بدون اینکه خوفی از کسی داشته باشید، از سازمان امنیتی و از ارتشی و از دولتی خوف داشته باشید، آمدید با ما در این اتاق مجتمع شدید. و این از برکات این پیشرفت است که این سد طاغوتی شکسته شد و قشرهای ظالمانه فرو ریخت، و ما آزاد شدیم و مملکت ما از دست چپاولگرها هم بیرون رفت، ....
حالا که ما آزاد شدیم و مملکتمان را از دست دیگران گرفتیم آنها آرام نمینشینند. آنها الآن در صدد هستند که توطئههایی بکنند. یک اشخاصی را مأمور کردند که در اطراف مملکت طرف شما بیایند یک چیزی بگویند. در تهران یکجور، در خوزستان یک طور؛ در کردستان یک طور؛ در بلوچستان یک طور؛ در خراسان، در کرمان؛ اینها مأمورهایی هستند که از طرف اجانب منتشرند الآن؛ و یک ریشههایی از همان رژیم سابقند؛ و یک مقدار هم از همین منحرفین با اسمهای مختلف. اینها مأمورند که نگذارند مملکت آرام باشد؛ اختلاف ایجاد کنند؛ هر جا به یک صورتی. طرف مرزها، که برادرهای ما در آنجا هستند، به صورت این مذهب و آن مذهب اختلاف ایجاد میکنند. در آنهایی که لسانشان تُرک است، با آنهایی که لسانشان کرد است، با آنهایی که لسانشان فارس است، به عنوان عشیرهای، به عنوان اینکه این گروه با آن گروه دو زبان دارند، دو فرهنگ دارند، از این راه، کردستان علی حده، آذربایجان علی حده، خراسان علی حده؛ به این اسباب مختلف و تشبثات مختلفه میخواهند که برادرها را به هم بریزند. در تهران هم که بیایید، میبینید که به یک صورتهای دیگری میریزند توی دانشگاهها نمیگذارند دانشگاهها باز بشود. هر چند روزی یک بهانهای درست میکنند؛ با این بهانه یک تظاهراتی میکنند و یک اجتماعی میکنند؛ و یک اختلافاتی میخواهند ایجاد بکنند.
الآن که ما و شما برادرها با هم نشستیم اینجا، باید با هم درد دلمان را بگوییم که چی است درد ما و درمان چی است. درد فعلی ما همین ریشههایی است که، ریشههای گندیدهای که از رژیم سابق مانده است و مشغول مفسده هستند. در کارخانهها میروند نمیگذارند کارخانهها به کار بیفتد. در صحراها و بیابانها و کشاورزی میروند نمیگذارند کشاورزی به راه بیفتد. بین رعایا اختلاف میاندازند. در هر جا به یک صورتی اینها دارند اختلاف میاندازند. این درد است. اگر این درد خدای نخواسته علاج نشود، من خوف این را دارم که همان مسائلی که ما پنجاه و چند سال به آن مبتلا بودیم، و همه شما تلخی آن را چشیدید، به صورت بدتری باز برگردد، به صورتی غیر صورت شاهنشاهی؛ یک صورت دیگری. یا اگر بتوانند با همان صورت. من خوف این را دارم که اگر ما علاج این مصیبت را، این درد را نکنیم، همان مسائل برگردد. دوباره همان سازمان امنیت و همان مأمورین دولت و همان بساط، که امکان نداشت برای ما یک همچو روزی با هم بنشینیم صحبت کنیم. اگر رژیم سابق بود، حالا شما همه توی حبس بودید. از دم این در که آمده بودید، همه را گرفته بودند و بعد هم ریخته بودند ما را برده بودند. به شکرانه این نعمتی که خدای تبارک و تعالی به ما عطا فرمود و ما را بر طاغوت غلبه داد، برای علاج این دردی که الآن هست، هیچ چیز علاج نیست و هیچ چیز شکرانه این نعمت نیست الّا اینکه ما با هم برادروار مجتمع باشیم.
دو مطلب را در نظر بگیرید: یکی «وحدت کلمه» که همه با هم باشید. و یکی «برای خدا بودن» که قیاممان و نهضتمان برای خدا باشد. خدای تبارک و تعالی دستور داده است به رسول اکرم- صلی اللَّه علیه و آله و سلم- که بگو به امت ما که من یک موعظه دارم، فقط یک دانه موعظه؛ و آن این است که برای خدا قیام کنید، قیام کنید برای خدا: أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ[7] اگر چنانچه یک نفر هستید و میخواهید برای خدا قیام کنید، قیام کنید. برای خدا باشد، اگر اجتماعی هم هست قیامتان برای خدا باشد. این موعظهای است که خدای تبارک و تعالی به وسیله وحی برای ملت ما فرستاده و فرموده همین یک موعظه را من دارم. توی این موعظه همه چیز هست. اگر ملت قیام بکند و قیام برای خدا باشد، این ملت پیروز است. الآن ما باید به این دستور الهی رفتار کنیم. این نهضتی که تا اینجا رساندید و- بحمد اللَّه- قیام را کردید، و تا حالا هم آن طوری که من میفهمم «للَّه» بود، یعنی همهمان اسلام را خواستیم، این مطلب را ما باید نگهش داریم. یعنی این یک مسألهای است الهی- مکلفیم ما- مایی که مسلمان هستیم، تابع دستورات خدا هستیم، مکلفیم که این نهضت را که برای خدا بود، حفظش کنیم.
حفظش به این است که با کمال هوشیاری ملاحظه کنید اینهایی که میآیند میگویند که شما با کی دو طایفهاید، شما کردستانی هستید آنها لرستانی هستند، آنها کجا، با کمال هوشیاری ببینید که اینها کی هستند؛ چرا این حرف را حالا میزنند. یک ملتی که همه با هم پا شدند میخواهند زندگی خودشان را اداره کنند، میخواهند دست اجانب را از مملکت خودشان کوتاه کنند، و کوتاه هم کردند، آنی که حالا میآید میگوید که شما سُنی هستید و آنها شیعه، شما کردستانی هستید و آنها لرستانی، پس به هم بریزند، شما جبهه کذا هستید، در شهرها هم، شما جزء چه حزبی هستید، فلان توی چه حزبی هست، پس به هم بریزند، اینها را ما باید با هوشیاری دقت کنیم، ملاحظه کنیم، مطالعه کنیم در حالشان، که اینها از کجا الهام میگیرند که میآیند مردم را نمیگذارند آرام باشند، اینها را کی وادار میکند، پشت پرده چه دستی هست که اینها را وادار میکند که نگذارید کارخانهها راه بیفتد؛ در صورتی که اگر کارخانهها راه بیفتد، خوب، زندگی روزمره مردم اداره میشود. نگذارید کشاورزی تحقق پیدا کند؛ اگر کشاورزی تحقق پیدا کند به صلاح ملت است. اینها چه اشخاصی هستند؟ از کجا اینها الهام میگیرند؟ از کجا آمدند؟ از آن طرف مرز بسیاری از اینها، در آن وقتی که شلوغ شد و انقلاب شد و جلو افتادند مسلمین و ریشه اینها را خواستند بکنند، این اشخاصی که تهیه شده بودند برای آشوب، خیلیشان از آن طرف مرز، با تذکرههای ساختگی و امثال ذلک، خیلیشان این جوری آمدند. یک اقشاری هم بودند که در خود اینجاها بودند و از تتمه همان دستگاه بودند و جیره خوار آنها بودند و دیدند که الآن خطر دارد [برای] آنها- وقتی دست اربابها کوتاه باشد، نوکرها هم محروم میشوند- اینها هستند که افتادهاند توی جمعیت، بین شما میآیند یک حرف را میزنند؛ بین دسته دیگر میروند یک حرف میزنند؛ آذربایجان یک جور حرف میزند. کردستان یکجور، حرف هر جا یک طور. ماها اگر تحت تأثیر اینها واقع بشویم که دنبال آنی که آنها میخواهند که همه به هم بریزید همه، جنگ، برادرها بریزند به جان هم، اگر یک همچو چیزی بشود، آنها قدرت پیدا میکنند و از پشت خنجر میزنند به ما.
ما باید همه با هم توجه به این بکنیم که همان طوری که اسلام فرموده است: وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا[8] همه با هم دست به هم بدهید و اعتصام به حبل خدا بکنید و برای خدا اجتماع کنید، و تفرقه نباشد در کار؛ از تفرقه بترسید؛ همهمان. این مسئله واضحی است که امروز آنچه ما را پیش برد این وحدت کلمه بود، تفرقه این وحدت کلمه را از بین میبرد، وقتی که از بین برد آن رمزی که رمز پیروزی ما بود از دستمان گرفته میشود؛ گرفته شد شکست میخوریم. اگر خدای نخواسته ما در این نهضت شکست بخوریم، دیگر ایران به حال استقلال برنخواهد گشت؛ دیگر ایران به حال آزادی برنخواهد گشت؛ برای اینکه یک نمونه بود این نهضت. یعنی شاید در طول تاریخ یک همچو نهضتی تحقق نداشته است؛ این یک امر نمونهای بود؛ و یک چیزی نیست که بشود تکرار بشود؛ دوباره از سر گیرد؛ کسی بتواند یک همچو نهضتی را ایجاد بکند، باید آن وقت ما تن در بدهیم به اسارت تا آخر، نسلهای بعد هم همین طور تا آخر. بنا بر این، عقل و دین و وجدان انسان اقتضا میکند همان طور که اسلام فرموده است که همه برادرید: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ[9] برادرند همه، همان طور که اسلام دستور داده که شماها برادرید با هم، باید به برادری رفتار کنید. یعنی اگر دو تا برادر را یک کسی به آنها حمله بکند، دوتایی با هم آن را دفع و نابود میکنند. الآن ما مورد حمله این قشر ضعیفی که از اینها مانده است هستیم. حملهشان یک حمله سیاسی است که بریزند نگذارند ما مجتمع باشیم؛ همهمان را متفرق از هم بکنند. ماها باید بیدار بشویم، همه با هم دست برادری بدهید، و برای خاطر قرآن، برای خاطر حفظ احکام خدا، برای خاطر خدا دست از اختلافات و حرفهایی که اینها منتشر میکنند، بردارید. همه با هم برادروار این اقشار را هم بیرون بریزیم. همه با هم در یک محیط انسانی- اسلامی آرام زندگی بکنیم.
من از خدای تبارک و تعالی خواستارم که همه مسلمین را در هر جا هستند هوشیار کند. همه مسلمین را در هر جا هستند سعادتمند کند. وحدت کلمه را بین همه مسلمین، در هر جا هستند، متحقق گرداند. و خصوصاً برادرهای ایرانی ما. از خدا میخواهم که این برادرهای ایرانی ما را هم هوشیار کند؛ هم توجه به ایشان بدهد که گوش به این حرفهایی که اینها میآیند میزنند- اینها همه غرض دارند، مرض دارند- گوش به حرف اینها ندهند. همه با هم برادروار ان شاء اللَّه به زندگی خودشان ادامه بدهند. و آنجا، در سرحدات شما، در مرزهایی که شما هستید، مسئولیت در مرز خیلی زیادتر هست؛ چنانکه در مرکز هم زیاد است. اینجا یک نحو مسئولیتی است برای اهل مرکز، آنجا یک نحو مسئولیتی است برای اهل مرز. مرزنشینها به وظیفه شرعی مرزنشینیشان عمل بکنند، و مرکزنشینها به وظیفه شرعی مرکزنشینیشان عمل بکنند، تا ان شاء اللَّه با وحدت کلمه و رفع اختلافات و نبودن اختلافات و نترسیدن- اینها میترسانند- منتشر کرده بودند که مسلمانان میخواهند یهودیها را قتل عام کنند! چند روز پیش از این، یهودیها رؤسایشان آمده بودند اینجا. گفتیم که خوب، شما دیدید که مسلمانها پیروز شدند، یهودیها هم دارند زندگیشان را میکنند؛ به یهودیها کاری ندارند. اینها میخواهند نگذارند که دو نفر با هم باشند. و ما باید علاج کنیم این درد را به اینکه در مقابل آنها بایستیم و با هم باشیم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته» (صحیفه امام، ج7، ص: 344 ـ 349)
ـ حکم به حجتالاسلام آقای حاج شیخ محمدمهدی ربانی پیرامون مأموریت سفر تبلیغی (1358)
«جناب مستطاب حجتالاسلام آقای حاج شیخ محمدمهدی ربانی املشی- دامت افاضاته
مقتضی است جنابعالی در رأس هیأتی از فضلای محترم حوزه مقدسه علمیه، مسافرتی به استان گیلان و مازندران نموده و از نزدیک به وضع مردم آن سامان رسیدگی نموده چنانچه کمبودهایی از نظر مذهبی و تبلیغی داشتند در رفع آنها بکوشید و با همکاری علمای اعلام و اهالی محترم محل- ایّدهماللَّه تعالی- مشکلات را برطرف نموده و وحدت و یگانگی را حفظ نمایید و مردم را از تفرقه و نفاق که بزرگترین وسیله برای نفوذ اجانب و دشمنان اسلام میباشد برحذر دارید. و سلام اینجانب را به عموم آقایان محترم ابلاغ نمایید. از خدای تعالی عظمت اسلام و مسلمین و ادامه توفیقات همگان را در راه انجام وظیفه الهی و خدمت به شریعت مقدسه خواستارم. والسلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته.» (صحیفه امام، ج21، ص: 650)
ـ بیانات خطاب به سفیر بنگلادش؛ نزدیکی دولتها و ملتها (1358)
[ساعت 9 بامداد روز 28 اردیبهشت ماه جاری، سفیر جدید بنگلادش، همراه با چند تن از اعضای آن سفارت در تهران به حضور امام خمینی رسیدند و پیام تبریک رئیس جمهور بنگلادش را تقدیم داشتند. حضرت امام پس از تشکر فرمودند:]
[بسم اللَّه الرحمن الرحیم]
من میل دارم دولتها و ملت اسلام هر چه بیشتر به یکدیگر نزدیکتر شوند.
[سفیر بنگلادش از امام درخواست کرد که نمایندهای به بنگلادش اعزام شود تا درباره وضع مسلمانان آن کشور بر اساس روابط عمیقی که بین دو ملت وجود دارد بررسی کند و نتیجه را به حضور امام تقدیم دارد. حضرت امام فرمودند:].
در موقع مناسب راجع به اعزام نماینده اقدام خواهم کرد. و متقابلًا به مردم و دولت بنگلادش سلام برسانید.» (صحیفه امام، ج7، ص: 351)
ـ بیانات خطاب به بانوان اهوازی؛ فرق نبودن بین عرب و عجم (1358)
[گروهی از زنان اهواز، ضمن دیدار با امام، استقرار جمهوری اسلامی را تبریک و شهادت استاد مطهری را تسلیت گفتند. آنان، جواهرات و پول نقد خود را جهت کمک به خانهسازی مستضعفان به حضور امام تقدیم داشتند. امام در این دیدار فرمودند:].
من به وسیله شما به همه بانوان آن حدود سلام عرض میکنم، و این پیام مربوط به همه است. اسلام، ما بین عرب و عجم و ترک و کرد، هیچ فرقی نگذاشته است و ما مفتخریم که اسلام از میان عرب برخاسته، و در عین حال عرب را بر عجم و عجم را بر عرب برتری نداده است.» (صحیفه امام، ج7، ص: 352)
ـ سخنرانی در جمع عشایر و ستاد نیروی هوایی؛ خیانت رضا خان- توطئه امریکا (1358)
«این عشایر ایران یکی از بهترین خزائن ملت است؛ رضا شاه، به امر اجانب مأمور شد عشایر را در هر جا که هست سرکوبی کند. برای اینکه اجانب مطالعاتی که کرده بودند یکی از چیزهایی که ممکن بود جلوی اجانب را بگیرد و نگذارد که اینها در ایران رخنه بکنند، عشایر بود. آنها با هر احتمالی یک سدی درست میکردند که جلوی آن محتمل را بگیرند، [چون] احتمال میدادند روحانیون از مقاصد آنها جلوگیری کنند، رضا خان را واداشتند به اینکه با روحانیون ... و آن طور که دیدید. یعنی شاید شماها اکثراً یادتان نباشد، و لیکن من یادم است، و پیرمردها یادشان است، دیدید که با روحانیین چه کردند. به طوری که در همین مدرسه فیضیه نمیتوانستند طلبهها روز توی حجرههای خودشان بمانند. اینها مجبور بودند که قبل از آفتاب بروند به باغات، و آخر شب برگردند! برای اینکه اگر در مدرسه بودند، میآمدند پاسبانها میریختند مدرسه و میبردند اینها را یا خلع لباس میکردند؛ یا حبس میکردند؛ و از این با بزرگان از روحانیین هم مخالفتهای زیاد شد. گرفتاریهای زیاد آنها داشتند. خیلی به حبس رفتند؛ [و] بعضی را کشتند. روی همین احتمال که روحانیون یک سدی باشند در مقابل اجانب.
عشایر هم یک سد دیگر بود. اینها خیال این را میکردند که عشایر اگر در ایران باشد- همین طور هم بود- قدرت عشایر باشد، از باب اینکه اینها توجه به اسلام دارند، ممکن
است که جلوی مقاصد آنها را بگیرند؛ از این جهت، عشایر را یکی پس از دیگری خلع سلاح کردند؛ و از محالّ خودشان بیرون کردند، و به قول خودشان تخته قاپو کردند[10] و این مسائلی که برای همه عشایر پیش آوردند. هر چه توانستهاند این ذخایر ملت ما را، این ذخایر انسانی را، هر چه توانستند این ذخایر را چپاول کردند؛ از بین بردند. میدیدند که مجالس، مجالسی که در ایران تشکیل میشد، مجالس وعظ و خطابه، مجالس روضه، احتمال داشت که برای اینها ضرر داشته باشد، جلوی آن را گرفتند. ما یکوقت دیدیم که در تمام ایران دیگر مجلس روضهای نبود. در قم بعضی از آقایان، آقای صدوقی یزدی[11] مجلس روضهای قبل از اذان صبح داشت که اول اذان دیگر [باید] تمام شده باشد. مجالس را بکلی از بین بردند. مساجد و ائمه مساجد و مراجع و هر چه بود، اینها از بین بردند. یعنی نگذاشتند دیگر این قوه فعاله قوه داشته باشد. مع الأسف آن روز ملت را هم جوری بار آوردند، تبلیغاتشان طوری در ملت تأثیر کرد، که ملت هم بسیاری از آنها- البته نه همه- بسیاری از قشرهای ملت هم مخالف شدند با روحانیت. تبلیغات آنها تأثیر کرد [و روحانیون] را معرفی کردند به اینکه اینها انگلیسی هستند! همان خود انگلیسها اینها را این جور معرفی میکردند!
یعنی عمال انگلیسی توی مردم میافتادند که این آخوندها انگلیسیاند! این آخوندها کذا هستند. درباریند! انگلیسی هستند، که مردم را از اینها جدا بکنند. در هر صورت، همه اقشار ملت را اینها از هم جدا کردند با اسمای مختلف: عشایر از اشرار هستند و باید سرکوب بشوند و باید چه بشوند، اینها چه، دزدند اینها! عشایر مردم محترم. فرض کنید در هر جایی چهار تا هم [خلافکار] هست. لکن اینها غرضشان این حرفها نبود. غرض این بود که کاری که میکنند و عشایر را خلع سلاح میکنند، این را در نظر ملت یک چیز صحیحی جلوه بدهند چنانچه عمامه اهل علم را که برمیداشتند، در نظر ملت یک کار صحیحی جلوه بدهند: اینها انگلیسی هستند، باید بروند سراغ کارشان! اینها کردند این کارها را، و همه اقشار را از هم جدا کردند. قشر روحانیین را از دانشگاهها جدا کردند. به روحانیون میگفتند که دانشگاهیها یک مردم بیدینی هستند؛ یک دسته فکلی بیدین مضر! به [دانشگاهی] میگفتند آخوندها درباریند؛ یک دسته مردم درباری هستند که همیشه کار میکنند برای دیگران! و اینها را از هم جدا میکردند.
و الحمد للَّه اخیراً این انفصالها کم شد. و امید است که تمام بشود، اگر بگذارند. در این نهضت که ملت ما پیروز شد، برای این بود که این اختلافات یک قدری من[12]) 812 (، همه توجه به یک مطلب پیدا کردند که باید یک جمهوری اسلامی یک حکومت اسلامی باشد. قشر روشنفکر و قشر متقدم و متجدد و بازاری و سایر اقشار همه با هم دست برادری دادند تا این کار را انجام دادند. همه هم با هم توجه به اسلام بود. لکن الآن ما احتیاجمان به این وحدت کلمه بیشتر از آن وقتهاست. آن وقت یک نارضایتیهایی از دستگاه بود که مردم را مجتمع کرد. حتی آنهایی هم که خیلی علاقه به اسلام نداشتند لکن نارضایتی داشتند از دستگاه، آنها هم با آنهایی که علاقه داشتند با هم دست به هم دادند. و چون همه اقشار ناراضی بودند، آن نارضایتی اسباب این شد که یکوقتی [که] صدایی بلند شد همه جمع شدند. و الآن احتیاج به این وحدت کلمه بیشتر است؛ برای اینکه آن نارضایتیهایی که از دستگاه بود، خوب، دستگاهی الآن نیست؛ حالا دیگر هر چه باشد آن فروکش کرد [ه] حالا به واسطه تبلیغات سوئی که باز شروع شده است، همان دستگاههایی که سابقاً شروع میکرد[13]، حالا نارضایتیها را آوردند روی دولت فعلی. آن نارضایتیها که پیشتر داشتند و آن همه مردم زجر کشیدند. دیگر حساب این را نمیکنند که آن زجرها تمام شد، این حبسهایی که ابرار را میگرفتند و حبس میکردند تمام شد؛ آن گرفتاریها الآن نیست؛ حالا آمدند اطراف دوره میگردند میخواهند نارضایتی ایجاد.
کنند از این نهضت، خوب، «این نهضت چه کرد! یکی از حرفهایش ... [عملی] شد!؟ خوب، این دولت چه کرد برای شما؟ چه میکند برای شما؟ این هم دولت اسلامی! باز هم شما همان وضع سابق را دارید!» نه اینکه اینها ندانند مسأله را، میدانند مسأله را، غرض دارند. میخواهند نشود مطلب میدانند که تا حالا چه شده. این چیزی که شده است [در] دنیا سابقه نداشته است. قدرتی را شکست دادهاند که امکانش پیش مردم، پیش دولتهای خارج، پیش متفکرین خارج [نبود] برایشان تصورش نمیشد که همچو چیزی بشود؛ همه غیر ممکن میدانستند.
میدانند که آن دستگاه ظلم که همه جا، در اعماق مملکت ما این همه دستشان دراز بوده و همه ظلم میکردند. میدانند این را که آن ظلمها تمام شد؛ الآن کسی نیست که به مردم ظلم بکند. آنکه هست این است که ظالمها را میگیرند، آنهایی که ظلم کردهاند میگیرند، محاکمه میکنند. اما کسان دیگر را الآن کاری ندارند. آزادند. ما الآن در این مجلس آزاد نشستهایم با هم صحبت میکنیم، در صورتی که قبلًا امکان نداشت. یک همچو مجلسی هیچ امکان نداشت. اینها میدانند که خیلی کار شده، لکن نمیخواهند بعدها بشود. متأسفند از اینکه شده است. تأسفشان برای این است که دست اربابها کوتاه شده است.
در یکی- دو روز پیش از این، در روزنامه بود که سنای امریکا به اتفاق آرا این اعدامهایی که در ایران شده است محکوم کردند. آن هم که طرح داده یکی از دوستان اسرائیل است و خودش هم از صهیونیستهاست![14] خوب، معلوم است که سنای امریکا باید محکوم کند ما را؛ شکی ندارد! ما میدانیم که اینها ما را محکوم میکنند. دولت امریکا هم ما را محکوم میکند، منتها حرفش را نمیزند. مجالس امریکا هم ما را محکوم میکنند. برای اینکه آن داغی که به دل امریکا وارد شده است به واسطه این نهضت به دل هیچ کس وارد نشده است! هیچ کدام از ممالک به اندازه این استفاده نمیکرد. باید ما محکوم باشیم! توقع اینکه سنای امریکا موافق با ما باشد، این توقع بیجایی است. توقع اینکه خیر، اعدامهای ما را محکوم نکنند، این توقع بیجاست. ما همچو توقعی از امریکا نداریم. خصوصاً که خوب، دولت ایران از اسرائیل نفت را قطع کرده و تا آخر هم به آن دیگر؛ نمیدهد آن هم از دوستان نزدیک امریکاست و سنای امریکا. ما توقع نداریم.
دولت امریکا ما را [تهدید] کرده بود که اگر چنانچه این اعدامها ادامه پیدا بکند، در روابط ایران با امریکا یک قدری خطر میافتد، ای الهی که به خطر بیفتد! ما روابط با امریکا را میخواهیم چه بکنیم. روابط ما با امریکا روابط یک مظلوم با یک ظالم است؛ روابط یک غارت شده با یک غارتگر است. ما میخواهیم چه کنیم. آنها میل دارند که با ما روابط آنها احتیاج دارند که با ما روابط داشته باشند؛ ما چه احتیاجی به امریکا داریم. امریکا آن طرف دنیاست. آنها میخواهند که بازار داشته باشند اینجا. آنها باز طمع دارند که نفت ما را بخورند. ما که، اسلام که، بنا ندارد که ظلم به دیگری بکند، مظلوم هم نخواهد شد. البته سنای امریکا ما را محکوم میکند. مجالس انگلستان هم ما را محکوم میکنند. مجالس شوروی هم ما را محکوم میکنند. ما محکوم همه [قدرتها] هستیم. آن کاری که در ایران واقع شد کاری است که همه قشرهای ظالم و مستکبر با آن مخالفند. ما هیچ توقع نداریم که دولت امریکا یا سایر دوَل ابرقدرت، آنهایی که میخواهند منافع ما را ببرند، حالا که ما دست آنها را کوتاه کردهایم بیایند تشکر هم بکنند! البته نباید هم بکنند. خیلی هم اظهار تأسف باید بکنند. اگر از کشتن هویدا امریکا اظهار تأسف نکند خوب، این از یک نوکر پانزده سال یا بیشترِ خودش که از دستش رفته است اظهار تأسف [نکند]، این بیوفایی است به نوکر! اگر از اینکه شاه را میخواهیم محاکمه کنیم، میخواهیم محکوم کنیم یا اعدامش کنیم، اینها اظهار تأسف نکنند و اظهار تأثر نکنند، از یک نوکرشان قدردانی نکردهاند. قدردانی از یک نوکری که همه ذخایر ما را تقدیم امریکا کرده این است که اظهار تأسف بکنند.
باید دید که مظلومها چه میگویند. باید ببینیم که ملت امریکا چه میگویند. دولت امریکا معلوم است: شکست خورده و زخمی است، مار زخمی است و شکست خورده، سنای امریکا شکست خورده، آن اظهار تأسف میکند؛ باید دید که خود ملت امریکا چه میگویند. آنها هم همین منطق را دارند؟ آنها ندارند این منطق را. ملتها این جور نیستند. باید دید که ملتهای مظلوم چه میگویند نظر ملت مظلوم نسبت به اشخاصی که اعدام شده چه است. [برای] سنای امریکا که تا حالا قتل و غارتی واقع نشده بود، همهاش نفع بود، در مقابل اینکه همهاش برای او نفع بود و حالا آنهایی که نفع رسان هستند و از بین رفتهاند البته [جای] تأسف است؛ اما باید دید که آنهایی که تحت ظلم واقع شدهاند، ملتهایی که تحت ظلم و ستم واقع شدهاند، یا از ناحیه امریکا یا از ناحیه شوروی یا از ناحیه انگلستان و یا از ناحیه حکومتهای خودشان که دست نشانده آنهاست، اینها در این مسائل چه میگویند. باید دید مظلوم در این مسائل چه میگوید، نه ظالم. ظالم همیشه میخواهد که ظلم بکند؛ عمالش ظلم بکنند. مظلومهای عالم یا آنهایی که انسانند چه میگویند. آن دست نشاندههای آنها- البته اقشار مختلفه دست نشانده هست: سنا از یک طرف هست؛ و نمیدانم، آن جمعیات حقوق بشر از یک طرف هست؛ و این جمعیتهایی که خودشان درست کردهاند برای بازی دادن مردم آنها همه متأسفند. ما میدانیم که همه متأسفند. آنها باید عزا بگیرند برای اینکه میدانند چه از دست دادهاند. نوکرها را از دست دادهاند، چه نوکرهایی! در کشتن هویدا اظهار تأسف زیاد بود. باید دید که کی اظهار تأسف کرده. آنهایی که اظهار تأسف کردند با چه منطق اظهار تأسف زیاد کردهاند. یک کسی که سیزده سال نخست وزیر ایران بود و همه کارها با امر نخست وزیر باید بشود، و همه این کشتار با امر نخست وزیر شده است، آن وقت یک ملت مظلوم دستش به این آدم رسیده و یک نفر آدم فاسد [به جبران] چند صد نفر، چندین هزار نفر اشخاص صحیح، کشته شده است، باز هم آنها البته باید اظهار تأسف کنند.
آنهایی [را] که اینها کشتند اصلًا به حساب نمیآورند! برای اینکه یک ملتی است، بگذار کشته بشود تا ما نفتش را ببریم! آنها کشتاری که اینها کردند به حساب نمیآورند. حساب نمیکنند که یک بشری کشته شده است؛ میگویند یک عدهای که مانع از استفادههای ماست بگذار کشته بشود. انسان را در مقابل منافع خودشان هیچ میدانند. در یک جایی که من بودم راجع به اوضاع ایران [صحبت] میشد که اوضاع ایران چطور است، و سفارتخانهها ممکن است که آن وقت چه بشود یکی که صاحب یک سفارتخانهای بود میگفت که ما به اینکه سفیر یا اشخاصی کشته بشود اهمیتی نمیگذاریم، ولی مبلهای ما خیلی اهمیت دارد! این مبلهایی که ما آنجا داریم آنها اهمیت دارد! یک نفر آدم رسمی، یک نفر آدم رسمی، این حرف را زد که ما اهمیت نمیدهیم؛ مبلهایمان بیاید! وضعشان این است دیگر، آدم مادی جز به مادیگری فکر نمیتواند بکند، نمیتواند فکر بکند. اصلًا شرف را اینها نمیتوانند بفهمند یعنی چه! همه شرف را به این میدانند که مبلشان خیلی خوب باشد! شرافت را، به این میدانند که چندین دستگاه مثلًا عمارت داشته باشند. عمارت چه جوری باشد. انسانیت اصلًا فکرش را نمیکنند؛ تو خط این نیستند. اگر اینها در خط این مسائل بودند، خوب، این همه آدم از ایران کشته شد، این همه متفکرین، روحانیین، ابریا، مظلومها، زن و بچه، کوچک و بزرگ، توی این خیابانها خونشان ریخته شد، این اهمیتی نداشت! هیچ وقت تأسفی [نبود.] تأسف ندارد اینکه! خوب، یک دسته را کشتند [که] اینها مانع از استفادههای ما بودند. اما هویدا وقتی کشته میشود صدایشان درمیآید؛ تأسف میخورند!
اینهایی که کشته شدهاند، بیایند مطالعه کنند اینها چه کسانی هستند که کشته شدهاند. ببینند اینها چه کسانی هستند. اینها هر کدام چند نفر را کشتهاند؛ هر کدام وادار کردند به قتل چند نفر آدم. چه بیچارگی برای این ملت درست کردند اینها. ملت ما نجیب است، ملت ما اسلامی است؛ و الّا همان روز اول همه اینها را با هر چه بود غارت کرده بودند و از بین برده بودند. ولی ملت ما ملتی است که ادب اسلامی دارد. آنهایی هم که همه خیانتها را کردند باز با آنها آن خشونتهایی که آنها با بشر میکنند اینها نکردند. وقتی آمدند حبسهای ایران را دیدند، رفتند گفتند حبسها خوب است؛ مطابق با تمدن است؛ مطابق با [جوامع] دمکراتیک است. برای اینکه منطق، منطق انسانی است. یک منطق انسانی، یک منطق اسلامی، نمیتواند غیر از این باشد. اگر آنها غلبه کرده بودند بر ما، هیچ یک ما الآن نبودیم! اگر هویدا به ما غلبه کرده بود، دیگر ما اینجا ننشسته بودیم؛ شما هم نبودید.
اینها فکر نمیکنند که در دنیا یک معنویاتی هم موجود است. چیز دیگری هم ما داریم، غیر از عمارت و غیر از اتومبیل و غیر از این مسائل. غیر از این قدرت حیوانی یک چیزهای دیگری هم در عالم مطرح است. اصلًا فکر این مسأله در ذهن امثال کارتر نمیآید. فکر نمیتواند بکند. این سناتوری که اعتراض کرده است به این اعدامها اصلًا نمیتواند ادراک کند این معنا را که غیر از این حیوانیت یک چیز دیگری هم در عالم هست. اگر انسان فکر بکند که یک مسائل دیگری هم در دنیا مطرح است، این همه نظرش را به این نمیکند که حالا که این به ما نفت را به رایگان داده است، به ما خدمت کرده است و آدمکشیاش هم خدمت به ما بوده است، این مطلب همین است ما چون منفعت باید ببریم. اصلًا مطرح نیست [چنین] چیزی در اسلام. همچو مسائل اصلًا مطرح نیست. مسئله مادیت به این معنایی که اینها میگویند مطرح نیست. اسلام مادیت را تبع معنویت میکند. میخواهد مادیت را مهار کند، صورت معنوی به آن بدهد. لشکر اسلام قبل از اینکه توجه به مادیات بکنند، به معنویات توجه میکردند؛ روی معنویات شمشیر میکشیدند؛ اشخاص فاسد را جلویش را میگرفتند. جنگهای اسلام را ببینید که با چه
اشخاصی، با چه قشرهایی بوده است. برای منفعت بوده؟ آن وقتی هم که در جنگ حنین بود، یا یکی دیگر از جنگها، وقتی هم که غلبه کردند، هر چه بود حضرت رسول دادند به خود همان مشرکین. این هم مال شما. اصلًا مادیت مطرح نیست در اسلام. خوب، زندگی پیغمبر اسلام را، زندگی امیر المؤمنین- سلام اللَّه علیه- را مطالعه کنند، ببینند اینها چه جور زندگی کردند. حکومت هم که کردند چه جور حکومت کردند؛ چه وضعی داشته حکومتشان. [توجهی] که اسلام به مادیت [دارد] توجه تبعی است. همه توجه، معنویات است. در روایت هست که
إنّ اللَّهَ تَعَالَی مَا نَظَرَ ... إلَی عَالَم الطبیعة
- یا: إلَی الجِسمِ
- مُنذُ خَلَقَهُ نَظَرَ لُطفٍ.
معنویات را میزان گرفتهاند.
البته آنهایی که نمیفهمند، فقط همان چشم حیوانی دارند، همه ادراک، ادراک حیوانی است، چشم، چشم حیوانی است، ادراک، ادراک حیوانی است، نمیتواند ادراک این مطلب را بکند که هویدا را کشتن تأسف ندارد. این، همه چیزش روی همین مسائل حیوانی چرخ میزند. طعمه است! این ممالک باید طعمه امریکا باشد! هر که بهتر این صید را میکند، در نظر سنای امریکا نشان میگیرد. هر که جلوگیری میکند از این طعمه، در سنای امریکا محکوم است. غیر از این نمیتوانند ادراک بکنند. این جوری از اول تربیت شدهاند. آنها هم که حقوق بشر را طرح میکنند، آنها هم همین است. آنها هم غیر از همین طبیعت و غیر از همین مادیت ادراک ندارند. نمیتوانند بفهمند. معنویات را اصلًا نمیتوانند بفهمند. البته آنهایی که معنویات دارند در نظر آنها محکومند. آنهایی که دفاع از مملکتشان میکنند، آنهایی که جانیها را کشتند [...] آن هم هیچ زجر نبوده است؛ فقط یک قصاص بوده است. این هویدا در آنجا که بود روزنامه هم میخواند! به من اطلاع میدادند که خیلی حالش خوب است. اگر یکی از ماها در حبس هویدا بودیم، آن عمل را میکردند که با همه حبسیها میکردند؛ آن زجرها را میدادند که به همه حبسیها زجر میدادند، لکن وقتی مسلمان همین آدم جانی را میگیرد و حبس میکند، به دستور اسلام نباید زجرش بکند. محاکمهاش میکنند، جانی هست میکشندش. ما یک آدم بَری[15] را، اسلام یک آدم بَری را نمیکشد. یک آن حبس قائل نیست اسلام برای کسی که گناه ندارد؛ یک ساعت حبس قائل نیست. آنها هم که گناهکارند، یک فحش نباید به آنها بدهند؛ یک سیلی نباید به آنها بزنند.
تبلیغات الآن زیاد است در خارج. در روزنامههایشان، در مجلههایشان نوشتهاند که خمینی همه زنها را گفته است سینههایشان را ببرند! این فقط سه مورد اتفاق افتاد، بعد مردم مخالفت کردند! این تبلیغات. البته آنکه خمینی را مخالف با منافع خودش میداند باید او را خردش کند در خارج. این حرفها را میزنند. حالا فرض کنید من هم خرد بشوم، دیگران هستند. همچو نیست که ملت ایران حالا احتیاج به خمینی داشته باشد. احتیاج به هیچ کس ندارد. خودش است. خودش الآن ایستاده قائم است خودش، بیخود آنها خیال میکنند که اگر ما هم از بین برویم، بکشند یا منحط کنند، مسأله خوابیده است و دوباره آنها برمیگردند و نفت ما را میبرند و همه خزائن ما را غارت میکنند. نخیر، دیگر گذشته است این مطلب. نمیتوانند این کار را بکنند. هر جا هر [صنف] هم که در این ایران هستش، الآن ایستاده مقابل اینها. دانشگاهی ایستاده؛ روحانی ایستاده، بازاری ایستاده؛ کاسب ایستاده- عرض میکنم که- دهقان ایستاده؛ کارگر هم ایستاده. اگر حال یک اختلافی هم بین اینها پیدا بشود، همین از شیطنت این قشری است که منفعتش از دست رفته است.
و من حالا به شما آقایان عرض میکنم که الآن تکلیف برای ما زیادتر است تا تکلیف سابق، سابق تکلیف این بود که همه بزنیم این سد را بشکنیم. تکلیف حالا این است که این قشرهایی که با شیطنت [...] حالا یکوقت با سر نیزه آمده بودند، سرنیزه را مردم جلویش را گرفتند. اینها الآن با شیطنت پیش آمدهاند. میخواهند با شیطنت قشرها را از هم جدا کنند. این متفقها را، اینهایی که با هم اتفاق کردند و اینها را شکستند و از بین بردند، اینها را از هم جدا کنند. ما مکلفیم الآن به اینکه قشرها را با هم جوش بدهیم. دانشگاهی و روحانی با هم باشند. بازاری و دهقان و کارگر همه با هم باشند. اگر این وحدت کلمه از بین برود و این توجه به خدای تبارک و تعالی از بین برود، خدای نخواسته شکست است. و شکست آن شکستی است که دیگر برگشت ندارد. همه ما مکلفیم. منِ طلبه که اینجا نشستهام، آقا که آقا هستند اینجا، آقا که آقا هستند، شما آقایان که آقا هستید، آن آقایان عشایر، آن آقایان ترک، عرب، فارس- هر که در ایران نفس میکشد الآن مسئول است. پیش خدا مسئول است. هیچ کس نباید بگوید من نمیتوانم. به اندازه خودت میتوانی. هر کسی به اندازه خودش. یکی بخواهد از زیر بار شانهاش را خالی کند و بگوید که از من کاری نمیآید، این خلاف مسئولیت کرده است. مسئول است. از همه آنها کار میآید. عشایر همه باید با هم مجتمع بشوند بایستند در مقابل اینها. اینها اگر سلطه پیدا کنند، همان طوری که سابق نقطه نظر به عشایر بود و به روحانیت. اگر اینها ثانیاً باز [قدرت پیدا] بکنند، همان مطلب است که نقطه اصلی عشایر است، که خزائن این مملکت است، و قشر روحانی و قشر دانشگاهی. اینها باید چشمهایشان را باز کنند؛ و همه با هم برادروار، بدون اختلاف کلمه، همه با هم به پیش بروند، و این نهضت را به آخر برسانند. وقتی که به آخر برسانند و حکومت عدل اسلامی پیدا شد، آن وقت مشغول بشوند به ساختن یک ایرانی با آزادی، استقلال؛ خودشان مشغول بشوند به ساختن ایران. خداوند ان شاء اللَّه همه عشایر را حفظ کند؛ همه اهل خرمآباد- که آقا و آقایان هم از آنجا هستند و آقا- همه، همهشان را حفظ کند. موفق باشند. ما خدمتگزار همه آقایان هستیم. خداوند به همهشان سلامتی عنایت کند.» (صحیفه امام، ج7، ص: 353 ـ 363)
ـ بیانات در جمع اعضای هیأت رسیدگی به وضع بنیاد مستضعفان؛ عملکرد بنیاد (1359)
«وظیفه آقایان است که به عملکرد مسئولان بنیاد- از بدو تأسیس تا کنون- رسیدگی کنید و ببینید این مسئولان تا کنون چه کردهاند؛ و اگر خدای ناکرده مورد سوئی مشاهده شد باید بیدرنگ به اقدامات قانونی متوسل شوید. اموال منقول یا غیر منقول- که تا کنون به نام مستضعفان مصادره شده- باید دقیقاً صورتبرداری شود؛ و مواردی که تا کنون به مصرف رسیده- یا آنچه که موجود است- مورد رسیدگی قرار گیرد. شما آقایان اختیار دارید، دستورات لازم را- خصوصاً آنجا که مربوط به فقرا و مستضعفان باشد- صادر کنید. چنانچه در اجرای این امر احتیاج به رأی دادگاه دارید دادستان انقلاب موظف است دادگاه ویژهای بدین منظور تشکیل دهد.» (صحیفه امام، ج12، ص: 301)
ـ حکم انتصاب آقای عبداللَّه نوری به عنوان ناظر بر انتخابات شورای عالی قضایی (1359)
«جناب مستطاب حجت الاسلام آقای عبد اللَّه نوری- دامت افاضاته
جنابعالی به نمایندگی از طرف این جانب در انجمن نظارت بر انتخاب سه نفر اعضای شورای عالی قضایی تعیین میشوید تا بر جریان این انتخابات بر طبق مقررات نظارت کنید.
ان شاء اللَّه تعالی موفق باشید. روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج12، ص: 302)
ـ سخنرانی در جمع اعضای شورای فرماندهی سپاه پاسداران؛ شکست طرح کودتا (1359)
«با قاطعیت باید عمل کرد؛ هیچ کس نباید اظهار یأس کند هر کس اظهار یأس کند، نمیداند ایران در چه وضعی است. انقلاب ما با کودتا فرق دارد، ایران مثل افغانستان نیست. مردم ایران باید بدانند که حتی فکر کودتا در مغز احدی امکان ندارد وارد شود.
زیرا به محض اینکه این خیال در سرش بیاید اول خودش نابود میشود. مگر ملت ما خواب است؟ کودتا مقدماتی میخواهد که یکی از آنها خواب بودن ملت است، و دیگر اینکه ارتشی میخواهد که آلت دست باشد، نه ارتش ایران که اکثریت قریب به اتفاقش همراه و همدل ملت است. با چهار نفر مخالف که نمیشود کودتا کرد. این از شایعات دشمن است، و عدهای هم سادهاند و گول خوردهاند. ملت ما تمام خائنین رژیم سابق را به جزایش رسانده، و یا آنها را بیرون کردند، اگر کسی در ذهنش این مسأله بیاید، ملت ما با چنگ و دندان آنان را خُرد میکنند.
الحمدللَّه ارتش و سپاه و ملت همه با هم اجازه نمیدهند که کسی علیه خودشان قیام کند؛ سی و پنج میلیون جمعیت است. به حرفهای ابلهانه عدهای که در اتاقهای دربسته حرف میزنند، گوش ندهید. من اطمینان میدهم که این ملت آسیبپذیر نیست. روزی سفیر شوروی آمد پیش من و گفت افغانستان از ما کمک خواسته است و ما میخواهیم وارد افغانستان شویم؛ من گفتم، البته میشود افغانستان را گرفت، ولی بدانید که نمیتوانید دوام بیاورید. تا ملت چیزی را نخواهد نمیشود کاری کرد. حالا فهمیدهاند ولی پایشان گیر کرده است، و مسأله همان طور که من گفتم خواهد شد. دولت افغانستان غاصب است و موافق خارجیهاست و مخالف مردم است. ولی در ایران دولت و ملت و ارتش و سپاه همه و همه از هم میباشند. امریکا آمدن و نظامی پیاده کردن همان، و مردم آنان را از بین بردن همان. و اکنون هم باید بداند که قضیه ایران غیر از افغانستان است. در ایران همه مردم با هم همصدا هستند. در هر صورت من از ارتش و سپاه و ژاندارمری تشکر میکنم.
و امیدوارم همه شما با هم همکاری کنید و بدانید که اگر شهید بشوید موفقید، و اگر هم بر دشمن پیروز بشوید، موفقید. این سرّ پیروزی صدر اسلام است. دشمنان شما نمیتوانند این چنین فکر کنند، چون جانشان را دوست دارند و دنبال مال و غنیمت هستند. لشکر روم و ایران را عدهای از اهل ایمان با سلاحهای شکسته و با تجهیزات کمشان و تعداد قلیلشان شکست دادهاند. ان شاء اللَّه موفق و مؤید باشید.» (صحیفه امام، ج12، ص: 303 ـ 304)
ـ سخنرانی در جمع اهالی جماران؛ مبارزه با ظلم و نهراسیدن از قدرتها (1359)
«من مدتی است که به این نزدیکی با عزیزان و دوستانم مواجه نشدهام و امشب بسیار مسرور هستم که با برادران و خواهران خودم در اینجا مواجهم. من از زحمت اهالی این محل جماران تشکر میکنم که زحمت زیادی کشیدند، در صورتی که من خدمتی به آنها نکردم. امیدوارم خداوند همه آنها را از همه بلیات حفظ کند و از شر شیاطین خصوصاً شیطان بزرگ حفظ کند.
برادرهای من، خواهرهای من، ما در یک موقعیتی واقع هستیم که باید هوشیارانه با آن مواجه باشیم. ما با یک ابرقدرتی در طرف غرب و یک ابرقدرتی در طرف شرق مواجه هستیم، که هر دوی آنها میخواهند ما را ببلعند. ما به خواست خدای تبارک و تعالی و همت برادرها و خواهرهای ایمانی ایران در مقابل همه آنها با کمال قاطعیت ایستادیم، و اجازه نخواهیم داد که هیچ قدرتی با ما مواجهه کند، و تصرف در مقدرات ما کند. و شما هیچ از این قدرتهای بزرگ نترسید که شما در پناه خدا هستید و قدرتها همه فانی هستند در مقابل قدرت خدای تبارک و تعالی.
چنانچه گفته میشود که دولت امریکا میخواهد نظامی بیاورد و این مملکت را به خاک و خون بکشد، باور نکنید اولًا و ثانیاً اگر بیاید، خواهد سزای خودش را ببیند. ما از محاصرات اقتصادی و محاصرات نظامی و دخالتهای نظامی ابرقدرتها نمیترسیم. فرضاً که آنها وارد بشوند در اینجا، ما با قدرت در مقابلشان ایستادگی میکنیم، و سایر ملتهای اسلامی هم در مقابلشان هستند. با قدرت، ما باید به پیش برویم، تا اینکه احکام اسلام را در مملکتمان بلکه در منطقه، بلکه در دنیا پیاده کنیم.
و من امیدوار هستم که خداوند تأیید کند ما را در این مقصدی که داریم، لکن مهم این است که ما تکلیفی ادا میکنیم؛ تکلیف ما این است که در مقابل ظلمها بایستیم، تکلیف ما این است که با ظلمها مبارزه کنیم، معارضه کنیم، اگر توانستیم آنها را به عقب برانیم که بهتر، و اگر نتوانستیم به تکلیف خودمان عمل کردیم. این طور نیست که ما خوف این را داشته باشیم که شکست بخوریم. اولًا که شکست نمیخوریم؛ خدا با ماست، و ثانیاً بر فرض اینکه شکست صوری بخوریم شکست معنوی نمیخوریم، و پیروزی معنوی با اسلام است، با مسلمین است، با ماست. شما قدرتمند باشید و در مقابل همه مشکلات قیام کنید و وحدت خودتان را حفظ کنید، توجه به خدا را حفظ کنید. از خداوند تعالی سلامت و سعادت همه شما را خواستارم. و امیدوارم که با صحت و سلامت پیروزی پیدا بکنید و بر همه مشکلات غلبه کنید. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.» (صحیفه امام، ج12، ص: 305 ـ 306)
ـ سخنرانی در جمع پرسنل نیروی دریایی؛ تلاش برای تحقق حاکمیت اسلام (1360)
«من این روز مبارک را بر تمام مسلمین، و بر ملت شریف ایران، و به قوای مسلح جمهوری اسلامی، و به عشایر نیرومند همه کشور و آن عشایری که از کهکیلویه و بویر احمد در اینجا حاضرند، و به شما نیروی دریایی، و به سایر آقایانی که از هرمزگان آمدهاند و از جزیرههای ثلاث، تبریک عرض میکنم. این روز روزی است که علی بن ابی طالب- سلام اللَّه علیه- که باب وحی و امانتدار وحی بود متولد شد. و این روزی است که قرآن کریم و سنت رسول اکرم به ولادت این مولود بزرگ، مفسر پیدا کرد و پشتوانه وحی و پشتوانه اسلام به وجود این مبارک مولود، قوی شد، که اتمام بعثت، به وجود این مولود بزرگ شد. و باید بگوییم فتح باب وحی و تفسیر وحی و ادامه وحی، به وجود مقدس این سرور [متحقق] شد. من این روز را، که هم روز بعثت است وهم روز ولایت است وهم روز نبوّت است وهم روز امامت، به همه آقایان و همه ملت تبریک عرض میکنم.
ما باید دنبال تعلیمات اسلام باشیم. کشور ما که به اسم اسلام و به اسم قرآن کریم و با اسم «اللَّه اکبر» این جمهوری اسلامی را مستقر کرد. باید کوشش ما، هر جا که هستیم و در هر یک از ارگانها که هستیم و در هر جای ایران که هستیم، این باشد که اسلام در آنجا پیاده شود و تحقق پیدا کند. ما اگر چنانچه اسلام را در این کشور متحقق کنیم و نیروهای مسلح ما، چه نیروی دریای یا هوایی یا زمینی و چه پاسداران متعهد و چه سایر قشرهای ملت، از نیروهای مسلح گرفته تا سایر قشرهای مردم، متعهد به اسلام باشیم و دنباله وحی و دنباله امام باشیم و دنباله آن بزرگواری که امروز روز اوست باشیم، خوفی از هیچ چیز نداریم. خوف از مرگ برای آن است که کسی مرگ را آخر زندگانی بداند. کسی میترسد که با مرگ به نابودی برسد یا به مراحلی از جزا و عقاب برسد لکن اگر ما با سلامت ایمان از این دنیا برویم، چه در جبهههای جنگ، که جبهه شهادت است، و چه در جبهههای پشت جنگ، که آن هم جبهه جنگ و شهادت است، اگر ما نایل بشویم به فوز شهادت، باکی از این نداریم که در این دریای پر خروش عالم ما شکست بخوریم، شکست صوری، یا پیروز بشویم، پیروزی صوری. اگر ما در آن مرحله از سیر که داریم، پیروز از کار درآییم، مرگ ما پیروزی است، و حیات ما نیز پیروزی است. کوشش کنید که در آن میدانی که میدان مبارزه بین اللَّه و شیطان است، میدان مبارزه بین نفسانیت انسان و روح است، در آن میدان پیروز بشوید. اگر این پیروزی به دست شما آمد، از هیچ شکستی باک نداشته باشید که آنها شکست نیست. علی- علیه السلام- در وقتی که رسول اکرم، به حسب روایت، فرمود که تو شهید خواهی شد، به فکر این بود که آیا با سلامت دین یا نه. سؤال میکند که من هنگام شهادت دینم سالم است. میفرماید که بله.[16] آن چیزی که اولیای خدا توجه به او داشتند سلامت در دین و سلامت نفس بود. حضرت علی بن الحسین هم وقتی که پدر بزرگوارش فرمود که شهید خواهیم شد، عرض کرد مگر ما بحق نیستیم. فرمود: چرا، ما بحقیم. بعد عرض کرد که ما از چه دیگر بترسیم. ما از موت ترس دیگر نداریم.
برادران من، کوشش کنید که در هر جا که هستید، هر شغلی که دارید، هر نظامی که هستید، با هر ایدهای که هستید، توجه کنید که این راه اسلام را به آن طوری که خدای تبارک و تعالی امر فرموده است طی کنید که با طی کردن این راه شما پیروزید. امروز شما ببینید که مواجه با چه اشخاص و جمعیتها هستید. مواجه با آنها که نفاق دارند و با نفاق ادعای اسلام میکنند، و آن وقت یک حبسیهایی که در جاهایی پیش دمکراتها محبوس بودند بر خلاف همه مقررات انسانی، مقررات اسلامی، با ادعای اینکه مسلمان هستیم، آنها را بمباران میکنند و با آن طرز فجیع به شهادت میرسانند.[17] اینها دلیل بر این است که شکست خوردهاند و وازدهاند در جمعیتهای عالم. چون شکست خوردهاند، با این و پا زدن میخواهند یک صورتی برای خودشان درست کنند و آن وقت با آن وضع و با آن وضع جنونآمیز و حیوانی جوانهای عزیز ما را، که گفته میشود قریب دویست نفر در آن محبس بودند، به شهادت رساندند، یا بسیاری را زخمی و بسیاری را شهید کردند. این وضعی است که ما مواجه با این طور جنایتکاران هستیم. جنایتکارانی که الهام از جنایتکاران بزرگ میگیرند و با افراد ملت خودشان این نحو رفتار میکنند.
شما برادران توجه داشته باشید که به راه اسلام بروید، و تخلف نکنید. و در همه جاها که هستید، در پادگانها و در سایر جاها که مجتمع هستید، از تخلفات اسلامی پرهیز کنید. و شما ببینید که آنهایی که با شما مقابل هستند وقتی که شکست میخورند، آن طوری که گفته شده است در سنگرهای آنها آلات لهو و لعب و مشروبات پیدا میشود. شماها توجه کنید که شمایی که امروز لشکر اسلام هستید، ارتش اسلام هستید، پاسداران اسلام هستید، باید با آنهایی که پاسدار کفرند و نفاقاند فرق داشته باشید. شما باید جاهایی که زندگی میکنید مسجد شما باشد. معبد شما باشد. شما در عبادت خدا هستید. شما در سنگرها که هستید عبادتگاه شماست سنگرها؛ برای اینکه شما دنبال اسلام هستید و دنبال امام مسلمین، علی بن ابی طالب- سلام اللَّه علیه.
من از همه قوای مسلح، چه نیروی دریایی، که بسیاریشان در اینجا تشریف دارند، و چه نیروی هوایی و چه نیروی زمینی، و از پاسداران متعهد، و از عشایر نیرومند، و از جهاد، و از همه نیروهایی که ملی هستند و از ملت جوشیدهاند، و از همه سازمانها تشکر میکنم. خدای تبارک و تعالی پشتیبان همه شما هست. و شما باید با همکاری هم، همفکری هم، با توجه به اینکه نظام به طور صحیح ملحوظ بشود و مراتب ملحوظ باشد، با هم به جنگ کفار میروید. و ان شاء اللَّه پیروزی با شماست. و خداوند شما را پیروز کند. هم در پیروزی با جنگ داخلی که جنگ نفس است، وهم پیروزی در خارج، که قوای کفر است و قوای نفاق. از خدای تبارک و تعالی سلامت و سعادت همه را خواستارم.» (صحیفه امام، ج14، ص: 350 ـ 351)
ـ سخنرانی در جمع فقهای شورای نگهبان؛ اسلام خواهی ملت، منشأ مخالفتهای دشمنان (1362)
«از تحمل زحمات و رنجهای شما تشکر میکنم. شما توقع نداشته باشید که مورد اهانت واقع نشوید. همه میدانید تا کسی کاری انجام ندهد کسی به او توهین نمیکند.
توهین برای کسانی است که میخواهند زنده باشند. هیچ کدام از ما نباید انتظار تعریف را داشته باشیم. باید به حکم خدا عمل کنیم و به این هم کاری نداشته باشیم که چه کسی از این کاری که برای خدا میکنیم خوشش میآید و یا چه کسی بدش میآید. من در تمام مواقعی که مقتضی بوده است، مجلس و شورای نگهبان را تأیید کردهام. ما باید دست در دست یکدیگر بگذاریم تا یک کشور اسلامی درست کنیم.
امروز دنیا با ما به خاطر اسلام بد است. بعضیها که جاهلند میگویند اسلام به درد نمیخورد، اما بعضیها که کمی اوضاع مردم ایران را میدانند میگویند اسلام خوب است ولی نه اسلام اینها، اسلام راستین.
امروز تبلیغات علیه من و شما نیست، تبلیغات علیه اسلام است. اگر ما با اسلام کاری نداشتیم کسی با ما بد نبود. امروز امریکا و شوروی را که آن قدر در دنیا فساد میکنند کسی محکوم نمیکند، ولی تمام محکومیتها مال ماست. در دنیا تنها ایران است که مورد سؤال است؛ ولی اگر ما وحدت خودمان را حفظ کنیم و همصدا و همجهت باشیم از هیچ چیز نباید بترسیم. مهم این است که با هم خوب باشید و تصمیم داشته باشیم که مستقل و آزاد حرکت کنیم و مطمئن باشید که میتوانید. ترس آن موقعی است که رؤسا با هم اختلاف داشته باشند و مردم در صحنه نباشند، که بحمد اللَّه امروز، هم مردم در صحنه هستند، هم همه دستاندرکاران با هم خوب هستند. بار دیگر از مساعی شما در شورای نگهبان تشکر میکنم. شما برای خدا کار میکنید و ان شاء اللَّه خداوند شما را تأیید فرماید.» (صحیفه امام، ج17، ص: 441)
ـ حکم به رئیس دیوان عالی کشور؛ رسیدگی به پرونده های مربوط به اصل 49 (1368)
«جناب مستطاب حجت الاسلام آقای موسوی اردبیلی- دامت افاضاته
جنابعالی آقای نیّری را برای رسیدگی به پروندههای موضوع حکم آقای صانعی و آقای کروبی[18] انتخاب نمایید تا هر پروندهای در کشور مربوط به آن حکم میگردد را رسیدگی نماید. و همان طور که نوشتهاید برای اینکه حقوق مردم از بین نرود، دادگاه عالی انقلاب اسلامی را موظف کنید این پروندهها را رسیدگی مجدد نمایند. آقایان حجتی الاسلام معرفت و نیّری موظفند این پرونده را خارج از قوانین دست و پاگیر رسیدگی نمایند و تنها انطباق با موازین شرعی را مد نظر قرار دهند، تا خدای ناکرده حق کسی ضایع نگردد. بدیهی است کلیه احکام صادره که به تأیید دادگاه عالی انقلاب اسلامی رسیده باشد قطعی و لازم الاجراست. توفیق جنابعالی را از خداوند متعال خواستارم. توضیح این مطلب لازم است که پروندههای شهرستانها از طریق آقای نیّری به دادگاه عالی فرستاده خواهد شد.» (صحیفه امام، ج21، ص: 389)
[1] - سوره آل عمران، آیه 139:« سستی نکنید و اندوهناک نباشید، زیرا اگر ایمان آورده باشید، برتری خواهید جست».
[3] - اشاره به تلویزیون ایران که در دست ثابت پاسال بهایی بود، و نیز اشاره به تیمسار ایادی( طبیب بهایی شاه و از مقربان دربار).
[4] - اصول کافی، ج 1، ص 54:« پیامبر اسلام( ص): هنگامی که بدعتها ظاهر شدند، بر عالِم واجب است که علمش را بروز دهد و گر نه لعنت خدا بر اوست.
[5] - سوره محمد، آیه 7:« اگر شما خدا را یاری کنید، خدا هم شما را یاری کند و ثابت قدم گرداند.»
[7] - بخشی از آیه 46 سوره سبأ.
[8] - بخشی از آیه 103 سوره آل عمران.
[9] - سوره حجرات، آیه 10:« إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ» به حقیقت، مؤمنان همه برادر یکدیگرند پس همیشه بین برادران( ایمانی) خود( چون نزاعی شود) صلح دهید، و خدا ترس و پرهیزکار باشید. باشد که مشمول رحمت الهی گردید.
[10] - در یک نقطه اسکان دادند و از کوچ سنتی آنان جلوگیری کردند.
[11] - آقای محمد صدوقی( نماینده امام در یزد) وی به دست منافقین به شهادت رسید.
[12] - فراموش شده، به نسیان سپرده شده.
[14] - یاکوب جاویتس( سناتور صهیونیست امریکایی)، وی طرح محکومیت ایران را به سنای امریکا تسلیم کرد و برای تصویب آن تلاش گستردهای به عمل آورد.
[16] - بحار الأنوار، ج 93، ص 358، ح 25.
[17] - اشاره است به واقعه بمباران زندان« دولتو» در سردشت کردستان توسط هواپیماهای عراقی. در این زندان، مبارزین مسلمان کُرد و ارتشیان و پاسدارانی که در جریان کمک به مردم کردستان برای دفع اشرار به اسارت حزب دمکرات کردستان و دیگر عوامل بیگانه درآمده بودند، نگهداری میشدند. سران حزب دمکرات در اقدامی ناجوانمردانه از رژیم حاکم بر بغداد خواستند تا محل نگهداری زندانیان و اسرا را بمباران کند.
[18] - به حکم صادره از سوی امام خمینی به تاریخ 6/ 2/ 68 مراجعه شود