امروز با امام: اول اردیبهشت
ـ نامه به آقای حسین لنکرانی و احوالپرسی از ایشان (1340)[1]
«به عرض عالی میرساند، پیوسته سلامت و سعادت جنابعالی را از خداوند تعالی خواستار است الآن جناب آقای مدرسی چهاردهی اینجا تشریف دارند و ذکر خیر جنابعالی در جریان است. ایشان اطلاع دادند که پای سرکار آسیبی دیده است موجب تأثر شد. امید است ان شاءاللَّه تعالی تاکنون بهبودی حاصل شده باشد. مثل اینکه گله هم فرموده بودید و توجیهی هم نموده بودید لکن گمان میکنم اشکال وارد نباشد بلکه شاید بنده حق گله داشته باشم در هر صورت امید است لدی الملاقات حل اشکال شود. مثل اینکه سرکار یک سفر مختصری قم مشرف شده باشید و اظهار لطف نفرمودید. البته وقت شریف اجازه نداده است و الّا گمان بیمحبتی برده نمیشود. [در] خاتمه سعادت وجود محترم و بستگان معظم را خواستار است. والسلام. روحاللَّه الموسوی» (صحیفه امام، ج21، ص: 479)
ـ نامه به آقای حسین خندق آبادی؛ احوالپرسی و دعا (1345)
«خدمت جناب مستطاب مروّج الاحکام و ثقة الاسلام خطیب محترم آقا حسین آقای خندقآبادی- دامت افاضاته
به عرض میرساند، از قرار مسموع گله میفرمودید که فلان، جواب مکتوب را نداده است؛ الآن آنچه فکر میکنم در نظر ندارم که مرقومی از جنابعالی رسیده باشد. ولی آنچه را که میدانم مرقومات واصله از آقایان را به طور کلی جواب دادم، مگر آنکه امضا مقروء[2] نبوده یا آدرس نداشته است. و آقازاده محترم که نجف مشرّف شدند و احوال شما را مخصوصاً پرسیدم و همین طور احوال عَمّ[3] محترم و اخوی معظم را و ایشان از نقاهت جنابعالی چیزی نگفتند. در هر صورت از خداوند تعالی سلامت و صحت و عافیت جنابعالی را خواستار و توفیق و تأیید آن جناب را امیدوارم و اگر در این موضوعات قصوری شده است معذرت میخواهم. امید است در این آستان قدس موفق به دعای خیر برای عموم مسلمین و خصوص مخصوصین آنها شوم.
از جنابعالی رجاء دعای خیر برای حُسن عاقبت دارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج2، ص: 78)
ـ نامه به آقای سید مرتضی پسندیده درباره وجوه شرعیه و سفارش به حفظ آن (1355)
«حضور مبارک حضرت مستطاب حجت الاسلام و المسلمین آقای پسندیده- دامت برکاته
به عرض مبارک میرساند، سلامت و سعادت حضرت عالی را خواستار است. هفتصد تومان و کسری را که برای نماز و روزه وسیله حسین تقوی برای آقای حاج شیخ فرستادهاید در چند ماه قبل، ایشان میگویند در نظر ندارم، لازم است اگر قبض رسید دارد فوراً یا پیش حاج شیخ یا خودم بفرستید. و گر نه خود تقوی را بفرستید مال مردم از بین نرود، تعجیل فرمایید. ضمناً مبلغ بیست و سه هزار تومان (23000) به جناب مستطاب آقای آقا شیخ جعفر یوسفی- ایّده اللَّه تعالی- بدهید مورد قبول است.» (صحیفه امام، ج3، ص: 141)
ـ حکم انتصاب آقای سید کاظم نورمفیدی به سمت قاضی شرع گرگان (1358)
«جناب مستطاب حجت الاسلام آقای حاج سید کاظم نورمفیدی- دامت افاضاته
جنابعالی مجازید در تصدی مقام قضاوت شرعیه در گرگان و حومه و اجرای حدود الهیه، طبق موازین. از خدای تعالی ادامه [توفیقات] آن جناب و عظمت اسلام و مسلمین را خواستارم. ضمناً لازم است مردم را به حفظ نظم و اتحاد دعوت نموده از اختلاف و تفرقه بر حذر دارید. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج7، ص: 72)
ـ حکم به آقای صادق احسانبخش جهت رسیدگی به کمیته های رشت و حومه (1358)
«جناب مستطاب ثقة الاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ صادق احسانبخش- دامت افاضاته
لازم است جنابعالی با همکاری و کمک جناب مستطاب ثقة الاسلام و المسلمین آقای حاج سید عبد اللَّه ضیایی- دامت افاضاته- در شهرستان رشت و حومه به کار کمیتهها رسیدگی و تصفیه کنید؛ و نسبت به مشکلات مالی که دارند اقدام نموده ضمناً آنان را به اتحاد و یگانگی دعوت نموده، از اختلاف و تفرقه بر حذر دارید. و در تمام کارها با علمای اعلام محل- دامت افاضاتهم- مشورت و همکاری داشته باشید. از خدای تعالی ادامه توفیقات همگان را خواستارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج7، ص: 73)
ـ سخنرانی در جمع نمایندگان روحانی کُرد؛ محرومیت ملت به دست رژیم پهلوی (1358)
«ما در این مدت که یک روابطی پیدا کردیم با طوایف مختلف مملکت و اقشار مختلف پیش ما میآیند، میبینیم که هر طایفهای در هر جا که هستند میگویند که با ما بدتر از همه جا رفتار شده. از بختیاریها میآیند میگویند که با ایل بختیاری بدتر از همه جا عمل شده است و اینها بیچاره تر از همه هستند. از هر طرفی از اطراف ایران که میآیند، از شهرستانها یا از دهات- خصوصاً از عشایر مختلفی که ایران دارد- همه این مطلب را میگویند که هیچ جا بدتر از منطقه ما نیست؛ و این برای این است که هر کسی منطقه خودش را میبیند. همه مناطق این طوری است. شما تهران را ملاحظه کنید که مرکز ایران است و هر چه باشد باید در اینجا بهترش باشد، قریب سی محله- یا یک قدری بیشتر در تهران هست یعنی در شهر هست، کنار شهر که اینها زاغهنشین، چادرنشین هستند و عائلهشان پنج نفر، بیشتر کمتر، در یک سوراخی زندگی میکنند؛ و نه برق دارند و نه اسفالت دارند، نه آب دارند اینها. آن طوری که به من گفتند- و مکرر میآمدند و گفتند- در یک گودالهایی منزلشان هست که از این گودالها پنجاه [تا] بیشتر پله میخورد، پلههای گلی میخورد و میآید لب خیابان. آنجا آن زن بدبخت بیچاره که در این زاغه هست کوزهاش را برمیدارد که برود آب بیاورد! از پنجاه- شصت پله باید بالا برود در زمستان، آنجا کوزهاش را آب بکند؛ پنجاه- شصت پله پایین بیاید، چند دفعه زمین بخورد تا ببرد آنجا. هیچ از آثار تمدن، از قبیل اسفالت و از قبیل آب و از قبیل برق، در آنجا نیست. خانهشان هم این جور است که میبینید. این در تهران است. سایر شهرها هم همین جورها در آن زیاد است؛ قصبات بیشتر، دهات بدتر، عشایر بالاتر. خیال نکنید که فقط شما هستید که محروم هستید و محروم بودید؛ این رژیم همه را محروم کرد. فشار این رژیم بر شهرستانها به یک نحوی بود و بر عشایر به یک نحوی و بر دهات و قرا و قصبات به یک نحوی. همه در فشار بودند، همه در سختی زندگی میکردند. این شهرستانیها، خیال نکنید که خانه دارند، چه دارند و در آن وقت حالشان خوب بود؛ آنها هم فشارها داشتند، گرفتاریها داشتند، حبسها داشتند، زجرها داشتند. در حبسها اینها را پاهاشان را اره میکردند از روحانیون ما! خیال نکنید که روحانیون، فقط روحانیون شما گرفتار بودند؛ روحانیون ما که ما انگشت روی آنها میگذاریم که فلان و فلان، پاهایشان را اره کردند! بعضی از محبوسین را توی تابه گذاشتند و بو دادند؛ زیرش آتش زدند و به آن برق متصل کردند! در حال حیات این را ... توی یک تابهای گذاشتند، بو دادند آدم را! این طرز [برخورد] رژیم بود. و ما و شما و همه اقشار ملت پنجاه و چند سال به این مبتلا بودیم. قبل از اینکه [عامل بدبختی] شما ... باشد، در این رژیم بیشتر از همه به این گرفتاریهای همه جانبه مبتلا بودیم....
شما این را بدانید که اسلام برای یک قشر نیست، اسلام برای یک طایفه نیست؛ اسلام برای همه است، اسلام برای بشر است، برای انسان است، برای همه است. خیال نکنید که یک تبعیضی در اسلام باشد؛ در اسلام تبعیض نیست. خیال نکنید که کسانی که در مرکز هستند یا علمایی که در مراکز علمی هستند تبعیض قائل باشند. این حرفها نیست در کار. ما همه هستیم و با هم هستیم و برادر هستیم. و این نهضت همچو ... توفیق داد که الآن شما برادرها با ما برادرها همه با هم نشستهایم، همه با هم تفاهماتمان را میگوییم. لکن شما فکر این را نکنید که ما در فکر شما نیستیم و نشستهایم خودمان داریم یک کاری میکنیم برای خودمان نه برای شما؛ ابداً این مطلبْ طرح نیست؛ این مطلب در جمهوری اسلامی- این مسائل- طرح نیست اصلًا. لکن اوضاعْ اوضاع اغتشاش و درهم و برهمی است که باید با مهلت انجام بگیرد.
من به شما اطمینان میدهم که وقتی که استقرار پیدا کرد حکومت ما- الآن بین راه هستیم، ما الآن حکومت مستقر نداریم، حکومت انتقالی است[4] یک حکومت مستقر پیدا کنیم که همه شما رأی بدهید، همه شما سرنوشت خودتان را تعیین کنید، بعد از اینکه تعیین کردیم سرنوشت خودمان را ... همهمان رأیمان را دادیم به اشخاص که دلخواه خودمان هستند ...، آن وقت حکومت را آن اشخاصی که از طرف ما رأی دارند درست میکنند؛ یک حکومتی که مال همه ملت است. همه ملت حکومتشان عبارت از یک حکومت صحیح است و اسلامی ان شاء اللَّه. ان شاء اللَّه قدرت اسلامی، احکام اسلامی. و آن وقت خواهید دید که قضیه، قضیه تبعیض و تجزیه و اینها هیچ ابداً مطرح نیست. نه از اول اسلام مطرح بوده نه حالا مطرح است. اگر چهار روز یک نفر آدم قاچاق آمد در این مملکت و خرابکاری کرد، این را نباید ما به اسم این بگذاریم که مثلًا مسائل باید این طور باشد؛ نخیر، وقتی که دولت اسلامی ان شاء اللَّه استقرار پیدا بکند، ان شاء اللَّه همه ما، همه شما در رفاه هستیم. و من سلام خودم را به برادرهایی که شما از پیش آنها آمدید اعلام میکنم و از آنها میخواهم که یک قدری حوصله داشته باشند، صبر داشته باشند. ان شاء اللَّه خداوند همهتان را حفظ کند.» (صحیفه امام، ج7، ص: 74 ـ 81)
ـ نامه به آقای حاج سید حسن شالی جهت تشکر (1358)
«جناب حجتالاسلام آقای حاج سید حسن شالی- دامت افاضاته
مرقوم جنابعالی واصل و از مضمون آن اطلاع حاصل شد. در مورد اقدامهایی که نمودهاید مورد تقدیر است امید آنکه در آینده نیز نسبت به وضع محل با تدبیر و درایت کارها را به نحو شایسته انجام دهید. از خدای تعالی ادامه توفیقات آنجناب را خواستارم.» (صحیفه امام، ج21، ص: 648)
ـ سخنرانی در جمع دانشجویان و روحانیون و تأکید بر مسائل اصلی انقلاب (1358)
«شما الآن قبل از مسائل اصولی به مسائل فرعی پرداختهاید.[5] مسائل اصولی، ما الآن در بین داریم؛ تا آن مسائل اصولی حل نشود مسائل فرعی حل نخواهد شد. این مسائل به آن میماند که در آن وقتی که ما همه با هم برای شکستن سد محکم خارجیها و عمال آنها فریاد میزدیم، شما حرف درست شدن دانشگاه یا درست شدن حوزهها را بزنید! [این حرف] در آن وقت بیموقع بود، حالا هم همین طور. شما الآن گرفتار مسائلی هستید که اگر آن مسائل حل نشود، این مسائل حل نخواهد شد. شما الآن گرفتار انحرافاتی هستید که دامنمیزنند و میخواهند مملکت ما را منحرف کنند و باز به حال سابق برگردانند. تا این انحراف و این خیانتها منقطع نشود و از بین نرود مسائل فرعی اصلاح نمیشود. شما الآن این مسائلی را که گفتید و طرح کردهاید، این برای وقتی است که ما بر اجانب غلبه پیدا کرده باشیم و آنها را عقب رانده باشیم. ما الآن در بین راه هستیم، ما نرسیدیم به مقصد؛ سمپاشیها در بین است. جدا کردن ملت از علما یکی از آن سمپاشی [ها] است. مسائلی که شما طرح کردید، این مسائل در موقع خودش مفید و الآن مضر است. الآن اگر این مسائل را ما بخواهیم تعقیب کنیم، بعضِ از این مسائل اسباب این میشود که تفرقه در بین ملت حاصل بشود. ما میخواهیم که این مسائل را در موقع خودش با فرصت حل بکنیم. الآن وقتی است که ما باید مسائل اصلی را [حل کنیم] و آن قطع ایادی اجانب [است] که الآن در بین کشور ما به طور گستردهای هستند،[6] ... باید الآن این را فکر بکنیم. غیر از آن، فکر کردن در مسائل دیگر، فکر کردن در فروعی است که تا اصل درست نشود درست نخواهد شد.
شما ملاحظه میکنید که همه مشکلاتی که ما داشتیم در زمان سابق و رژیم فاسد، الآن بخواهیم اصلاح کنیم، مشکلتراشی میشود. مدرسهها را به هم میزنند، جوانهای ما را نمیگذارند تحصیل کنند، هر روز به یک بهانه آنها را به خیابان میکِشند؛ زراعت را نمیگذارند، کشاورزی را نمیگذارند که تحقق پیدا بکند، میروند و فساد میکنند و از زراعت جلوگیری میکنند؛ اقتصاد ما را نمیگذارند سالم باشد؛ کارگر ما را نمیگذارند کار بکند، کارخانههای ما را نمیگذارند به جریان بیفتد. اینها کیها هستند؟ اینها آیا دلسوز ملت هستند که نمیخواهند این مملکت آرامش پیدا بکند؟! آیا میشود اصلاحی بدون آرامش؟ میشود در حال جنگ اعصاب و جنگ خارجی و به هم خوردن همه اوضاع، قضایا و مشکلات ما حل بشود؟ میشود با این خرابکاریها که اینها در تمام اطراف مملکت ما شروع کردهاند- گاهی در کردستان، گاهی در بلوچستان، گاهی در جاهای دیگر مشغول فساد شدهاند- میشود با این امر اصلاح بشود؟ میشود یک امری که پنجاه و چند سال است به هم خورده است، یک مملکتی که پنجاه و چند سال است رو به خرابی رفته است، فوراً اصلاح بشود؟ میشود بدون مهلت این مسائل حل بشود؟ اینها این عمال خارجی- مهلت نمیدهند؛ اینها نمیگذارند که یک مهلتی پیدا بشود و اشخاص متفکر کارها را انجام بدهند. اینها با صورت مختلف، با تبلیغات سوء مانع هستند از اینکه آرامش پیدا بشود، و تا آرامش پیدا نشود هیچ اصلاحی امکان ندارد؛ تا آرامش پیدا نشود کارخانههای ما به راه نمیافتد؛ تا آرامش پیدا نشود کشاورزی ما اصلاح نمیشود؛ تا آرامش نشود فرهنگ ما اصلاح نمیشود؛ تا آرامش نباشد روحانی ما اصلاح نمیشود. این مسائل را الآن طرح کردن جز اینکه یک تفرقهای بیندازید چیزی نیست. مسئله اصلی را جلو بیندازید.[7]
جوانان! عزیزان من! بانوان! آقایان! همه متوجه باشید دستها در کار است، توطئهها در کار است؛ از خارج الهام میگیرند که نگذارند این مملکت آرامش پیدا بکند، نگذارند اصلاحات حاصل بشود. شما ملاحظه میکنید که خانهسازی برای کشاورزان و برای کارگران یک کار خلاف ملی است؟ همین را هم دارند مخالفت میکنند! همین خانهسازی [را] هم دارند مخالفت میکنند. آیا رفراندم یک امری بود که غیر ملی بود؟ مربوط به خارجیها بود؟ دولتی دخالت در آن داشت؟ دست قدرتی در آن دخالت داشت؟ چرا نمیگذاشتند رفراندم تحقق پیدا کند؟ چرا تحریم کردند رفراندم را؟ چرا صندوقها را در بعضی جاها آتش زدند[8]؟ برای اینکه نمیخواهند یک مملکت آرام باشد، نمیخواهند ملت به حال خودش، سرنوشت خودش را در دست بگیرد. اگر ملت سرنوشت خودش را در دست بگیرد نمیگذارد که امریکا همه چیز او را ببرد؛ و شوروی از آن طرف، امریکا از آن طرف، انگلستان از آن طرف. نمیگذارند همه نیروهای جوانی ما به هدر برود؛ و آنها نمیخواهند این را.
الآن تمام افکار باید متوجه این معنا باشد که دست این خائنها را کوتاه کنید؛ این کارهایی که اینها در اطراف مملکت میکنند- با اسمهای مختلف، با بهانههای مختلف- اینها را ما باید علاج بکنیم؛ بعد از اینکه این علاج شد، وقت این است که فروع را ما وارد بشویم و کارهای دیگری را بکنیم. تا ریشه اجنبی در اینجاست و تا ریشههای عفونت بار رژیم سابق هست و تا رژیم سابق به ریشههای فاسد خودش در اینجا هست هیچ کار انقلابی نمیتوانید بکنید. ما در بین انقلاب هستیم و باید ریشه اینها را از بین ببریم؛ ما نرسیدهایم به پیروزی؛ تا اینکه برسیم، بعد از به پیروزی رسیدن، آن مسائل پیش میآید. ما الآن در بین راه هستیم، ما الآن در حال مبارزه هستیم. و آقایان ملتفت باشند، توجه داشته باشند، اذهان شما را منحرف نکنند به فروع، و به اسم اینکه برای کارگر کار بکنید، برای مدارس چه بکنید. اینها چیزهایی است که آنها میخواهند نشود لکن تقاضایشان این است که حالا با صورتهای مختلف طرح بکنند که نگذارند آرامش در ایران پیدا بشود؛ و الّا ما شروع به خانهسازی میخواهیم بکنیم، آنها مانع هستند؛ دولت میخواهد کشاورزی را به راه بیندازد، کارخانهها را به راه بیندازد، آنها مانع هستند. این موانع را اول از بین ببرید. اول باید دشمن را از بین برد، بعد طرحها را داد.» (صحیفه امام، ج7، ص: 80 ـ 83)
ـ سخنرانی در جمع دانشجویان عضو انجمن اسلامی دانشگاهها؛ اصلاح دانشگاهها (1359)
«سلام بر شما ملت بزرگ ایران. سلام بر ملت مسلمان جهان. سلام بر دانشگاهیان و دانشجویان معظم که سربازانی برای اسلامند. و من لازم است که یک تذکر به شما بدهم که بدانید مقصود ما از اصلاح دانشگاهها چیست؟ بعضی گمان کردند که کسانی که اصلاح دانشگاهها را میخواهند و میخواهند دانشگاهها اسلامی باشد این است که گمان کردند که- این اشخاص توهّم کردند که- علوم دو قسم است: هر علمی دو قسم است. علم هندسه یکی اسلامی است، یکی غیر اسلامی. علم فیزیک یکی اسلامی است، یکی غیر اسلامی. از این جهت اعتراض کردند به اینکه علم، اسلامی و غیر اسلامی ندارد. و بعضی توهّم کردند که اینها که قائلند به اینکه باید دانشگاهها اسلامی بشود؛ یعنی فقط علم فقه و تفسیر و اصول در آنجا باشد. یعنی همان شأنی را که مدارس قدیمه دارند باید در دانشگاهها هم همان تدریس بشود. اینها اشتباهاتی است که بعضی میکنند، یا خودشان را به اشتباه میاندازند. آنچه که ما میخواهیم بگوییم این است که دانشگاههای ما، دانشگاههای وابسته است. دانشگاههای ما دانشگاههای استعماری است....
ما میگوییم که دانشگاه ما مبدل شده است به یک میدان جنگ تبلیغاتی. ما میگوییم که جوانهای ما اگر علم هم پیدا کردند تربیت ندارند. مربّی به تربیت اسلامی نیستند.
آنهایی که تحصیل میکنند، برای این است که یک ورقهای به دست بیاورند و بروند و سربار ملت بشوند. آن طور نیست که به حسب احتیاجات ملت، به حسب احتیاجاتی که کشور ما دارد دانشگاه به آن ترتیب رفتار کند، و نگذارد این نسلهای بزرگ و این جوانهای بسیار عزیز به هدر بروند و قوای آنها به هدر برود، در این پنجاه سال قوای ما را به هدر بردند یا به خدمت خارجیها وادار کردند. معلمین مدارس ما، معلمین اسلامی به حسب نوع نیست، و تربیت در کنار تعلیم نبوده است. و لهذا آن چیزی که از دانشگاههای ما بیرون آمده است، یک انسان متعهد، یک شخصی که برای مملکت خودش دلسوز باشد، و تمام نظرش به این نباشد که منافع خودش را به دست بیاورد، ما نداریم. ما که میگوییم باید بنیاداً اینها تغییر بکند، میخواهیم بگوییم که دانشگاههای ما باید در احتیاجاتی که ملت دارند، در خدمت ملت باشند، نه در خدمت اجانب. ما معلمینی که در مدارس ما، اساتیدی که در دانشگاههای ما هستند بسیاری از آنها در خدمت غربند...
دانشگاهها باید تغییر بنیانی کند و باید از نو ساخته بشود که جوانان ما را تربیت کنند به تربیتهای اسلامی. اگر تحصیل علم میکنند، در کنار آن تربیت اسلامی باشد، نه آنکه اینها را تربیت کنند به تربیتهای غربی. نه آنکه یک دسته به طرف غرب بکشانند جوانهای ما را و یک دسته به طرف شرق و یک دسته با اشخاصی که با ما جنگ دارند، بالفعل اشخاصی که ما را میخواهند در انحصار اقتصادی قرار بدهند، یا برای ما ادعا میکنند که ما شما را، حصار اقتصادی میکشیم دور شما، و دست و پا میکنند در این موارد، یک دسته از دانشگاهیهای ما، از جوانهای ما کمک به آنها نکنند. ما میخواهیم که چنانچه ملت ایران در مقابل غرب ایستاد، جوانهای دانشگاهی ما هم همه در مقابلش بایستند. ما میخواهیم که اگر ملت ما در مقابل کمونیست ایستاد، تمام دانشگاهیهای ما هم در مقابل کمونیست بایستند. نه اینکه وقتی این جوانهایی که به واسطه سادهلوحی خودشان، تربیتهای باطل بعضی از معلمین را قبول کردند و حالا که ما میخواهیم یک دانشگاه مستقل درست کنیم و تغییر بنیادی بدهیم که مستقل بشود، وابسته به غرب نباشد، وابسته به کمونیسم نباشد، وابسته به مارکسیسم نباشد، چنانچه ما بخواهیم این طور کنیم، جبههبندی میکنند. همین دلیل بر این است که ما دانشگاه اسلامی و دانشگاهی که تربیت کرده باشد جوانان ما را نداشتیم و نداریم. همین شاهد است بر اینکه جوانهای ما تربیت صحیح نشدند، و از آن طرف دنبال تحصیل نیستند. تمام عمرشان را صرف شعار میکنند و صرف تبلیغ سوء باطل. طرفداری از امریکا، طرفداری از شوروی. ما میخواهیم که جوانان ما، جوانان مستقل باشند و خودشان را ببینند. احتیاجات خودشان را ببینند. شرقی نباشند. غربی نباشند. اینهایی که راه افتادند در خیابانها یا در خود دانشگاهها و درگیری ایجاد میکنند. و زحمت برای دولت و ملت ایجاد میکنند، اینها اشخاصی هستند که طرفدار غرب یا شرقند. و به عقیده من طرفدار غربند. طرفدار امریکایند...
معنای استقلال و معنای اسلامیت دانشگاه را. من آن چیزی را که شورای انقلاب و رئیس جمهور گفتهاند راجع به تصفیه دانشگاه و راجع به اینکه باید دانشگاه از این جهاتی که در آن هست بیرون برود تا مستقل بشود، تا بتوانیم ما استقلالش را حفظ کنیم، پشتیبانی میکنم. و من از تمام جوانها، از تمام جوانها خواستارم که کارشکنی نکنند و مقاومت نکنند و نگذارند که اگر مقاومت کردند، ما تکلیف آخر را برای ملت معین کنیم. از خداوند تعالی سعادت ملت اسلام را و سعادت جوانها را خواستارم. و امیدوارم که همان طوری که پیشنهاد شده است، دانشگاهها را از همه عناصر تخلیه کنند و از همه وابستگیها تخلیه کنند، تا اینکه ان شاء اللَّه یک دانشگاه صحیح [با] اخلاقی اسلامی [و] فرهنگ اسلامی تحقق پیدا بکند.» (صحیفه امام، ج12، ص: 248 ـ 252)
ـ تقریظ بر کتاب «پیام خون» حاوی بعضی از وصایای شهدا (1360)[9]
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
آنچه مقابل شماست جملاتی از وصیتهای عدهای از شهدای انقلاب اسلامی است.
براستی انسان را به یاد شهدای صدر اسلام میاندازد. من شرمم میآید که خود را در مقابل این عزیزان سرشار از ایمان و عشق و فداکاری به حساب آورم؛ آنان با عشق به خدای بزرگ به معشوق خویش پیوستند و ما هنوز در خم یک کوچه هم نیستیم.
خداوندا، این عزیزان از خود گذشته را در جوار رحمت خود بپذیر، و ما را از قیدها و بندهای خودبینی و خودخواهی نجات مرحمت فرما. «إنک ذو الفضل العظیم».» (صحیفه امام، ج14، ص: 310)
ـ سخنرانی در جمع خلبانان و پرسنل نیروی هوایی؛ لزوم حفظ وحدت (1360)
«اگر بنا شود که- خدای نخواسته- در قوای مسلح، به واسطه تبلیغات سوئی که گاهی به اغراض فاسدی میشود، یک اختلافی پیدا بشود، این موجب این میشود که عنایت خدای تبارک و تعالی- خدای نخواسته- برگردد و باز همان ابتلائات و همان بساطی که دیدید در طول تاریخ بر این ملت واقع شد- خدای نخواسته- عود کند. بر همه شما، بر همه ما و بر همه ملت است که وحدت کلمه را همان طوری که تا حالا بحمد اللَّه حفظ کردهاند، از این به بعد هم حفظ کنند و به حرف مفسدها که برانگیخته از همان ابرقدرتها هستند، هیچ گوش ندهند و چنانچه در بینشان یک افراد فاسدی پیدا شد که بخواهند تفرقه ایجاد کنند، آنها را نصیحت کنند و اگر گوش نکردند، به فرماندهان معرفی کنند، تا آنها را به دادگاه ببرند و نگذارند که- خدای نخواسته- این انسجامی که الآن بین همه هست، گسیخته بشود.
و مهمتر از این توجه به خداست. هر چه داریم از اوست و هر چه هستیم. او هستی داده به ما و ما باید توجه به او دائماً داشته باشیم و بدانیم که پیروزی از اوست و اگر- خدای نخواسته- انحرافی پیدا بشود، شکست به عهده ماست. و من امیدوارم که شما برادرهای عزیز توجه داشته باشید که اسلام برای همه [است]، برای همه مستضعفین، که از آن جمله خود شماها هستید؛ یعنی، شمایید که قدرتهای بزرگ، شما را کوچک شمردند و بحمد اللَّه شما ثابت کردید که تخیلات آنها باطل است و امیدوارم که باز با جدیت خودتان، ابتکار خودتان، به راه انداختن کارهایی که باید راه بیفتد، باز به دشمنها اثبات کنید که ایران با اتکا به خدا پیروز است. و من امیدوارم که این پیروزی را هر روز نصیب شما خدای تبارک و تعالی بفرماید.
سلام و درود بر همه شما و بر همه رزمندگانی که در راه خدا رزم میکنند و رحمت بر شهدایی که از شما و از دیگران تقدیم بارگاه خدا شده است. سلامت باشید، ان شاءاللَّه.» (صحیفه امام، ج14، ص: 311)
ـ وکالتنامه به آقای حیدرعلی جلالی خمینی؛ بخشش زمین موروثی در خمین به فقرا (1364)[10]
[بسمه تعالی. محضر مکرم حضرت آیت اللَّه العظمی، رهبر کبیر انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی- مد ظله العالی
پس از سلام، زمینهایی که در خمین متعلق به حضرت عالی میباشد خانه در او ساخته نشده. چنانچه رهنمود و دستوری هست بیان فرمایید. الأحقر، جلالی خمینی].
بسمه تعالی
جناب حجت الاسلام آقای جلالی- دامت افاضاته
جنابعالی وکیل هستید زمینهای متعلق به این جانب را، هر چند ناقابل است، هر طور صلاح میدانید تقسیم کنید بین فقرا و تملیک آنان نمایید، چه ساختمان شده باشد یا نشده باشد.» (صحیفه امام، ج19، ص: 232)
ـ نامه به آقای سید جعفر کریمی؛ اختیارات قاضی محکمه قضات (1367)
[بسم اللَّه الرحمن الرحیم. محضر مبارک مقام معظم ولایت امر و رهبر عظیم الشأن انقلاب، بنیانگذار نظام الهی پر خیر و برکت جمهوری اسلامی ایران، حضرت آیت اللَّه العظمی امام خمینی- مد ظله العالی
با اهدای سلام و تحیات وافره و آرزوی طول عمر پر افتخار توأم با سلامت وجود مبارک آن امام بزرگوار- روحی فدا- احتراماً، به شرف عرض عالی میرساند:
همان گونه که خاطر مبارک حضرت امام مستحضر است، این جانب در بدو امر قبول وظیفه اداره محکمه قضات از سوی حضرت عالی، طی دو جلسه حضوری نسبت به چگونگی انجام خدمت و حدود مسئولیت و اختیارات از محضر مبارک کسب تکلیف نمودم، که امام عزیز در این باره رهنمودهای مفید و کارساز و دستور العملهای لازم صادر فرمودند، لیکن موضوع حدود اختیارات و در نتیجه عملکرد این جانب که موافق با ضوابط شرعی و طبق دستور العمل حضرت امام انجام گرفته، در مواردی از سوی مقامات محترم عالی قضایی مورد مناقشه قرار گرفت.
اینک با توجه به این کار در تخلفات قضات محترم منصوب گاهی دیده میشود که حکم صادره مخالف فتوا و خلاف شرع و قانون است و موجب تضییع حقوق شرعی و قانونی مالی یا غیر مالی شاکیان شده است. برای اینکه در چگونگی احقاق حقوق شرعی و قانونی شکایت علیه قضات محترم در مثل موارد فوق حجت شرعی داشته باشم، از محضر مبارک امام بزرگوار عاجزانه استدعا دارم، در رابطه با:
1- اختیار نقض حکم خلاف شرع و قانون وفق مقررات شرعی
2- تعیین تکلیف حکم وضعی و ضمان حقوق و اموال تضییع شده
3- تعیین مجازات تعزیری قاضی متخلف
4- قابلیت تجدید نظر یا قطعیت حکم این دادگاه، در موارد فوق این جانب را ارشاد فرمایید.
... شاگرد کوچک امام بزرگوار: سید جعفر کریمی- 28/ 1/ 67].
بسمه تعالی
جنابعالی مجازید در موارد مذکور طبق موازین شرعی و قانونی عمل نمایید، و در تعزیرات حکومتی در مواردی که بدون تعزیرات، کار موافق مصالح انجام نمیگردد مجازید آن را اجرا نمایید. در تمام موارد احتیاط را رعایت فرمایید. روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج21، ص: 32 ـ 33)
[1] - روی پاکت نامه چنین مرقوم شده است:« خدمت ذیشرافت حضرت مستطاب عمادالاعلام و حجتالاسلام آقای آقا حاج شیخ حسین لنکرانی- دامت برکاته. قم، خمینی- 5 ذیالقعده».
[2] - قابل خواندن و تشخیص.
[4] - اشاره به دولت موقت آقای مهدی بازرگان.
[5] - اشاره به سخنان نماینده جمع دانشجویان.
[8] - ر. ک: پانوشت 1 پیام رادیو- تلویزیونی امام خمینی در 12 فروردین( روز جمهوری اسلامی).
[9] - از انتشارات بنیاد شهید انقلاب اسلامی، حاوی فرازهایی از وصایای ارزشمند جمعی از شهیدان انقلاب اسلامی
[10] - نماینده امام خمینی در خمین و امام جمعه این شهر