امروز با امام: 29 فروردین

ـ نامه به آقای سید مرتضی پسندیده؛ پاسخ به نُه سؤال مطرح شده (1348)

ـ سخنرانی در جمع مسئولان کمیته‏ های انقلاب؛ ضرورت ابقای کمیته ها و تصفیه آنها (1358)

ـ سخنرانی در جمع فرهنگیان رفسنجان؛ عوامل پیروزی- اهمیت کار فرهنگی (1358)

ـ بیانات در جمع جامعه روحانیت و تبلیغات اسلامی گلپایگان؛ جلب رضایت مردم (1360)

ـ پیام به ملت ایران و نیروهای نظامی به مناسبت روز ارتش؛ رهنمود به نظامیان (1360)

ـ سخنرانی در جمع مسئولان نظام؛ وظیفه بشر، نزدیک شدن به آرمانهای وحی (1364)

کد : 4319 | تاریخ : 29 فروردين 1400

امروز با امام: 29 فروردین

 

ـ نامه به آقای سید مرتضی پسندیده؛ پاسخ به نُه سؤال مطرح شده (1348)

«بسمه تعالی‏

به عرض حضور مبارک می‏رساند، مرقوم محترم مورخ 24 محرّم امشب 30 زیارت گردید. سلامت و سعادت حضرت عالی را خواستار است اینک به عرض می‏رساند:

1- در این قضایای جنجالی حضرت عالی ساکت باشید چنانچه این جانب ساکت هستم.

2- مرقوم شده بود نسبت به همه عطوفت و مرحمت دارید بسیار متشکرم؛ ان شاءاللَّه خداوند سایه شما را کوتاه نفرماید.

3- آقای احسان‏بخش تا کنون صحیح بوده‏اند شاید با محذوری مواجه شده‏اند یا آن سید ایشان را مجبور کرده باشد در هر صورت نسبت به ایشان لطف داشته باشید.

4- راجع به پاکستان و افغانستان، هر نحو صلاح می‏دانید عمل فرمایید.

5- اگر آن شخص بهایی بودنش معلوم و کمک به اجانبش مسلّم است باید مردم از او و معاملات با او اجتناب کنند و اگر معلوم نیست لازم نیست و بهتر آن است که حضرت عالی در جواب طفره بروید جواب کتبی حتماً ندهید.

6- اشخاصی که طلبکار بوده‏اند از این بانک بگیرند و به فقرا بدهند.

7- مصرف و گرفتن از حاجِّ مرقوم، صلاح است و هر چه می‏توانید مصرف فرمایید و یا به جای دیگر منتقل نمایید که از تهمت محفوظ شود.

8- به نام اوصیا صلاح نیست و من عجالتاً اسم آنها را فاش نمی‏کنم و حضرت عالی نیز راجع به وصایت و اوصیا صحبتی نفرمایید ممکن است در آتیه نزدیکی در پاکت سربسته وصیت را خدمت بفرستم .....

9- به مسافرین تازه و عائله آنها رسیدگی شود.- 30 محرّم 89» (صحیفه امام، ج‏2، ص: 227)

ـ سخنرانی در جمع مسئولان کمیته‏ های انقلاب؛ ضرورت ابقای کمیته ها و تصفیه آنها (1358)

«در جزئیات این مسائل نمی‏توانم وارد بشوم؛ من کلیاتی باید بگویم. ما و همه می‏دانند که پس از پیروزی انقلاب تا این حد و بیرون کردن این قوای شیطانی، البته دنبال هر انقلاب یک اغتشاشاتی هست، یک نابسامانیهایی هست؛ و همه می‏دانند آن وقتی که این نابسامانیها پیدا شد، از قوای انتظامی هم خبری نبود، و پاسدارها این کار را کردند و جلو همه این مفاسد را تا آن حدودی که امکان داشت [گرفتند] در همه بلاد کمیته‏ها و پاسداران انقلاب این کارهای مفید را انجام دادند. و البته حالا هم قوای انتظامیه تا یک حدودی تشکل پیدا کرده است لکن پهلوی آن باید این پاسداران و کمیته‏ها باشند تا آن روزی که قدرت نظامی یکجوری باشد که خلع سلاحِ تمام مفسدین را و گروههایی که دارند اخلال می‏کنند بکنند. علامت اینکه قدرت پیدا کرده‏اند این است که خلع سلاح کرده باشند؛ پس از آنکه خلع سلاح کردند از این گروههایی که در بین مردم دارند مَفْسَده می‏کنند، کارخانه‏ها می‏روند تبلیغات سوء می‏کنند، کشاورزی را نمی‏خواهند تحقق صحیح پیدا بکند. مدارس دولتی را نمی‏خواهند باز باشد، می‏خواهند این آشفتگیها سر جای خودش باشد تا فرصت پیدا بشود که خارجیها تبلیغ کنند که ایران نمی‏تواند خودش را حفظ کند، یک زمینه فسادی ایجاد کنند و خدای نخواسته کودتایی درست کنند که در دنیا هم موجه نشان بدهند؛ این اشخاص و گروههایی که در بین مردم افساد می‏کنند، تبلیغات سوء می‏کنند، ... هستند احتیاج به کمیته‏ها و پاسدارها هست. این را نه دولت می‏تواند انکار کند و نه ملت می‏تواند انکار کند، هیچ کس منکر این نیست. تا اینکه قدرت دولت به اندازه‏ای نشود که این اشخاص مفسد را خلع سلاح بکند و به جای خودش بنشاند، این احتیاج به کمیته‏ها و احتیاج به پاسداران انقلاب ضروری است. و معلوم هم نیست که دولت چنانچه با او صحبت بکنند و بکنیم، این معنا را هیچ جایش را بتواند انکار کند یا انکار کنند. آنها هم قائلند به اینکه پاسدارها لازمند.

آن چیزی که مشکل است این است که این کمیته‏ها در سرتاسر ایران- شما فقط تهران را ملاحظه نکنید- در سرتاسر ایران، ... گاهی افراد غیر صالحی در آنها پیدا شده است؛ یا کمیته‏ها اصل از افراد غیر صالح تشکیل شده است، آن هم همه به اسم انقلاب و به اسم کمیته فلان؛ و اینها کارهایی انجام می‏دهند که ضد انقلاب است، کارهایی انجام می‏دهند که بر خلاف شرع اسلام است؛ و این موجب این می‏شود که چهره انقلابی ما را مشوه کنند، هم در داخل و هم در خارج؛ که بگویند این پاسداران انقلاب و این کمیته‏ها همه کمیته فلان و پاسدار انقلاب اسلام هستند و مع ذلک این کارها دارد انجام می‏گیرد، پس معلوم می‏شود که اسلام، این وضع را دارد اسلام؛ این آشفتگیها را اسلام می‏خواهد! آنهایی که دشمنند وقتی که یکجا، دو جا، ده جا یک امر خلاف واقع بشود، دیگر ملاحظه این [را] نمی‏کنند که پانصد جا امر صحیح واقع شده است، یک چند جا هم امر خلاف واقع شده؛ آنها همان امر خلاف را انگشت روی آن می‏گذارند و همه را می‏کوبند: روحانیت را می‏کوبند، اسلام را می‏کوبند، انقلاب را می‏کوبند. آن چیزی که مشکل است این است که باید فکر این مطلب را کرد که اینهایی که سرخود رفتند و تشکیل کمیته دادند، یا آنهایی که سرخود نرفتند لکن دیگران در آن نفوذ کردند و بدون اینکه اشخاص صالح توجه داشته باشند آنها نفوذ کردند و کم کم بر دیگران یک مسائل باطل را تحمیل کردند، باید فکر این معنا بشود که چه جور و از چه راه ما می‏توانیم اصلاح کنیم. نه اصلاح کمیته‏های تهران، از کمیته‏های تهران کمتر حرف است؛ اصلاح کمیته‏های همه مملکت. مثلًا در هر شهری که چند نفر مثلًا آدم نافذ یا معمم یا غیر معمم است به عدد آنها کمیته هست؛ کمیته‏هایی که هر کدام با دیگری مخالف هستند و هر کدامی جرّ نفع‏[1] به طرف خودشان و اشکال به طرف دیگر می‏کنند و کارهای نابسامانی که منافی با انقلاب است، منافی با اسلام است، انجام می‏گیرد. و ما نتوانستیم تا حالا با کوششی که کردیم ... این اختلافی که بین بعضیها هست رفع بکنیم؛ و مثلًا در هر جایی، در هر نقطه‏ای، به اندازه‏ای که لازم است کمیته باشد و پاسدار انقلاب؛ و با هم مخالفت نداشته باشند و به اندازه لزوم حفظ نظم و آرامش را بکنند نه اینکه آرامش را به هم بزنند. این مع الأسف تا حالا توفیق حاصل نشده است. ما باید این نواقص را رفع بکنیم.

فکری برای اصل وجود کمیته و اصل وجود پاسدار انقلاب، ضروری است که لازم است و باید باشد تا آن وقتی که ما احساس کنیم که دولت سلطه پیدا کرده است بر امور؛ و علامتش هم این است که خلع سلاح کرده است از مخالفین اسلام، از مخالفین نهضت. تا آن وقت ما لازم می‏دانیم [باید] این کمیته‏ها باشند و پاسدارها هم باید باشند. و ما تقدیر و تشکر می‏کنیم، هم از [مسئولان‏] کمیته‏ها و آقایان که صرف وقتشان را کرده‏اند در یک همچو امری- و البته امری است که مال همه است و مال خودشان است- و هم پاسدارهای انقلاب که این قدر زحمت متحمل شدند و این قدر کشته ... و شهید داده‏اند. این مورد تقدیر همه است و مورد تقدیر اسلام است. اصل مسأله که باید اینها باشند و روی احتیاجات وجود اینها لازم است، این اصل مسأله طرح نیست؛ این باید باشد.

این مسأله طرح است که چطور ما اصلاح کنیم اینها را. در- مثلًا فرض بفرمایید که- فلان شهر یک قضایایی واقع می‏شود؛ مثلًا به اسم اینکه ... فلان آدم فرض کنید که ساواکی بوده است و فرار کرده، می‏ریزند منزلش! خوب، این هیچ وجه شرعی و عقلایی ندارد که کسی فرار کرده، بریزند زن و بچه‏اش را بخواهند اذیت بکنند. یا مثلًا اگر یک کسی را بگیرند روی غیر موازین شرعیه اذیت کنند، آزار کنند، شکنجه کنند، و از این مسائل. این مسائل را باید یک کاری بکنید که جلوگیری بشود. تصفیه لازم دارد این کمیته‏ها، نه انحلال. باید باشد و باید تصفیه بشود. باید ... اشخاص یا هیأتهایی بروند یکی، یکی این کمیته‏ها را ملاحظه کنند و از اشخاص مطلع اعمال اینها را بپرسند و ببینند چه کارهایی کرده‏اند و مسبب این کارها چه اشخاصی هستند، این را پیدا بکنند و آن شخصی که مُفسد است، یا کنار بگذارند و یا اگر مجازات می‏خواهد مجازات بکنند و به جای او یک شخص صالح بگذارند. درد مطلب اینجاست که شما یک فکری برای این جهت باید بکنید که- عرض می‏کنم که- کمیته‏ها را اول اصلاح بکنید و اشخاصی که ضرر دارند، اشخاصی که مفسد هستند، آنها را کنار بگذارید و اشخاص صالح به جای آنها بگذارید. حتی در خود قم هم پیدا می‏شود یک همچو چیزی؛ گاهی کارهای خلاف می‏شود. در هر صورت اصل مطلب را که شما می‏فرمایید، آن محل اشکالی است که باید باشد لکن اصلاح هم باید باشد؛ تصفیه کنید. این تصفیه باید به دست خود آقایان و به [دست‏] هیأتهایی که قرار می‏دهند ... [انجام گیرد] و اگر این تصفیه‏ها بشود، معلوم نیست که دیگر انتقادی در کار باشد.

انتقادات روی این است که اغراض در کار هست؛ اغراض از کمیته‏ها زیاد است؛ تبلیغات سوء بکنند ... و الّا خوب، این مردمی که در مسئله آقای طالقانی‏[2]- که مورد احترام همه ما هست- این مردمی که جلو افتادند و این تظاهرات را کردند، اینها برای خاطر آقای طالقانی این کار را کردند؟! یعنی اینها علاقه دارند به آقای طالقانی؟! آن کسی که خدا را قبول ندارد، با آقای طالقانی که خدا را قبول دارد و- عرض می‏کنم که- شخص روحانی است و متعبد به اسلام است، برای او این کارها را کردند؟! یا برای اینکه نگذارند یک محیط سالم باشد؟!...

سابقاً یک مطلبی بود که علمی بود که اگر اجتماع کنند مردم با هم، اگر یک ملتی با هم مجتَمع بشود، نمی‏شود جلویشان را بگیرند. روی آن مسئله علمی‏ای که داشتند آنها و دید سیاسی که داشتند، نمی‏گذاشتند اقشار با هم نزدیک بشوند. ماها را از دانشگاهیها همچو دور کردند که ماها آنها را تکفیر می‏کردیم، آنها ما را تحمیق می‏کردند. آنها می‏گفتند این دسته- عرض می‏کنم که- عمال دربار هستند، آخوند یعنی درباری، آخوند یعنی انگلیسی! من خودم با آقای حائری- و آن آقای حائری [اشاره به یکی از حضار][3]- در زمان رضا شاه، ظاهراً، توی اتومبیل نشسته بودیم. اتومبیلهای بزرگ. چند نفر هم از- طرفهای- آن طرف شهر می‏آمدیم تهران. آن چند نفر یکی‏شان شروع کرد صحبت کردن. گفت که من حالا سالهای طولانی بود که این «هیکلها» را نمی‏دیدم! اینها را انگلیسها آورده‏اند در ایران- و ظاهراً گفت- یا در نجف، انگلیسها آورده‏اند برای اینکه نگذارند کار ماها درست بشود. اینها عمال انگلیس هستند! مادامی که ما سوار بودیم، اینها این حرفها را شروع کردند زدن و گفتن به اینکه اینها چطورند. اینها وضعشان این بود. تبلیغات کردند به اینکه هر معمم و آخوندی درباری است!

اصل دین را، اینها [گفتند] دین را آن که ... آورده برای افیون است!!

اینها- قدرتمندها- دینها را ایجاد کرده‏اند! و این دینی را که اینها ایجاد کردند، قدرتمندها بودند برای اینکه مردم را خواب بکنند و آنها قدرت خودشان را اعمال بکنند که نبادا توده‏ها بر ضد قدرتمندها [بسیج‏] بشوند. اینها با وعده بهشت و با وعده این طور چیزها مردم را آرام می‏کنند! لالایی می‏گویند برای مردم! مردم را بیهوش می‏کنند!! و قدرتمندها مردم را می‏چاپند. در صورتی که اگر هر منصفی به تاریخ انبیا مراجعه کند، می‏بیند که انبیا بودند که توده‏ها را بیدار می‏کردند بر ضد دولتها. خوب، این موسی- علیه السلام- است که توده مردم را، یک آدم شبان با یک عصا راه افتاد توده مردم را بیدار کرد بر ضد فرعون. نه فرعون موسی را درست کرد برای خواباندن آنها؛ موسی مردم را تجهیز کرد برای اینکه جلوی قدرتمندها را بگیرند. این تاریخ اسلام ما که دم دستمان است و همه‏تان می‏دانید، می‏دانید که این طور نبود که قدرتمندهای قریش حضرت رسول را درست کرده باشند و دین اسلام را درست کرده باشند برای اینکه توده را خواب کنند! این حضرت رسول بود که توده‏ها را بیدار کرد، گداها را بیدار کرد، صعلوکها[4] را بیدار کرد، فقرا را بیدار کرد و بر ضد این چیزها قیام کرد، بر ضد قدرتمندها. جنگهای پیغمبر همه با قدرتمندها بود. این طرف عبارت از یک عده بی‏ساز و برگ، یک عده- عرض بکنم که- توده مردم، فقرا و ضعفا و مستضعفین؛ آن طرف مستکبرین و- عرض بکنم- دارای کذا و کذا. این تبلیغات آنها به قدری بوده است که شاید در بین خود ماها و شاید در بین جوانهای ما این معنا را به باور رساندند، به ثبت رساندند، که خیر، اصل دین برای یک همچو چیزی است. در صورتی که عکس مطلب بوده. در خارج همه می‏دانند که عکس بوده است. همیشه نزاع ... پیغمبرها از توده‏ها شروع شده بر ضد مستکبران، بر ضد قدرتمندها.

از آن ور «این روحانیون طرفدار دولتها هستند، اینها درباری هستند، طرفدار دولت هستند»! شما اگر، سوابق را ما یادمان نیست و لکن من از اول دولت رضا شاه تا حالا یادم است و وارد در جریان هم بودم و مطلع بودم؛ شما البته اکثرتان یادتان نیست از اولش- از بین ما شاید بعضیهایتان [به یاد داشته باشید]- آنکه با این قدرت شیطانی در این طول پنجاه و چند سال مخالفت کرد روحانیون بودند؛ تمام جبهه‏های سیاسی کنار بودند. گاهی ممکن بود یک کلمه‏ای در خارج اینها بگویند اما آن که در داخل- در داخل مملکت- قیام کرد بر ضد رضا شاه، علمای تبریز بودند؛ یکوقت هم علمای خراسان بودند؛ یکوقت هم علمای اصفهان بودند که در قم جمع شدند؛ که ما همه‏اش را حاضر بودیم‏[5]. آن که در مجلس مخالفت می‏کرد، «جبهه ملی» نبود مدرس بود. «نهضت آزادی» نبود مدرس بود؛ که می‏ایستاد و بر خلاف آنجا. اینها آن وقت چیزی نبودند، کاری نداشتند به این کارها. بعد که [تمام‏] شد خوب، آنها حالا هستند؛ ما کاری با آنها نداریم. اما قضیه این است که تبلیغات بر ضد روحانیت دامنه‏دار بوده است و این تبلیغات برای خاطر این بوده است که آنها می‏خواستند که این جناح روحانی را از مردم جدا بکنند تا نتوانند اینها با هم مجتمع بشوند و تا نتوانند منافع اینها را در اختیار [بگیرند]. این قضیه تز آنها و جهات سیاسی و دیدهای علمی.

امروز اینها لمس کردند این مسائل را؛ یعنی عیناً در خارج دیدند که این ملت با هم که شد همه چیز آنها را به باد داد. این ملت وقتی که روحانی‏اش و- عرض می‏کنم- دانشگاهی‏اش، بازاری‏اش و- عرض بکنم- کشاورزش، همه اینها با هم مجتمع شدند و یک کلام گفتند که مرگ بر این سلطنت و یک کلام گفتند که ما جمهوری اسلامی می‏خواهیم، هیچ قدرتی نتوانست جلوی اینها را بگیرد. اینها الآن وحدت کلمه‏ای که حاصل است و حاصل شد، خطری بود که لمس کردند که تمام قدرتهای بزرگ نتوانست جلو این ملت را بگیرد و این ملت با مشت خالی غلبه کرد بر آنها. و نبود جز اینکه اسلام در کار بود و مردم شهادت را طالب بودند؛ و نبود الّا اینکه همه با هم بودند: از آن بچه کوچک تا آن پیرمرد هشتاد ساله، همه یک حرف می‏زدند. این معنا را اینها لمس کردند. در رفراندم اینها فهمیدند قضیه چی هست. فهمیدند که یک نفر آدم که- در روزنامه بود یا در رادیو بود یادم نیست- یک نفر آدمی که اشتباه کرده است در انداختن رأی خلاف، گریه می‏کند به اینکه من یک گناهی کردم که بخشودنی نیست، من دیگر جهنمی شدم! برای اینکه اشتباه خودش را اسباب این معنا می‏داند. آن مردی که دوشش گرفتند، مریض بوده آمده رأی انداخته- در خمین شده- رأی انداخته و مرده. آن پیرمرد هشتاد ساله را توی چرخ نشاندند! آن معلولین را، آنها را توی چرخ نشاندند آمدند پای صندوق. کجا در دنیا سابقه دارد این؟ در کجای دنیا از یک مملکت 35 میلیونی، سی میلیون جمعیت، بیست میلیون جمعیت رأی بدهند، رأی مثبت؟! در مقابلش- نمی‏دانم چهار صد و چند نفر- ... صد و چهل هزار نفر! کجای دنیا یک همچو چیزی بوده؟ نبوده.

این خطر وجدانی است برای خارجیها. اینها که نمی‏توانند حالا به این زودی چشم‏پوشی کنند از نفت ما، چشم‏پوشی کنند از اورانیوم ما، چشم‏پوشی کنند از مس ما؛ اینها که به این زودی نمی‏توانند دست بردارند. اینها می‏بینند که اگر این قدرت همراه هم باشد و با هم حرکت بکند و این نهضت به این گرمی که هست باقی باشد، دیگر اینها نمی‏توانند مطلب را متحولش کنند به یک مطلب دیگر. مردم ایران یک تحول ذاتی پیدا کردند؛ خدا کرده این را. متحول شدند روحاً. تحول روحی این است که سابق- در چند سال پیش از این- یک پاسبان می‏آمد در بازار تهران می‏گفت که یا بازار را ببندید یا بیرق بزنید. برای کسی قدرت این نبود که، اصلًا برای خودش حقْ قائل نبود که نه، می‏شود گفت نه! کی می‏گفت نه؟ تمام اقشار این طور بود که حق قائل نبودند برای خودشان. یک تحول روحی انسانی پیدا شد به دست خدای تبارک و تعالی که همین مردم سازوبرگی که آن روز از یک پاسبان می‏ترسیدند حالا دیگر از توپ و تانک نترسیدند و آمدند ریختند بر [سر زمامداران‏] و گفتند مرگ بر ... اینها از این تحول و از این وحدت کلمه وحشت دارند، وحشت دارند و به صدد این هستند که بشکنند این را. از چه راه بشکنند؟ از این راه که کمیته‏ها وقتی که می‏بینند که اینها می‏توانند استقرار نظم بدهند این را بشکنند، روحانیون اگر می‏توانند [رهبری‏] بکنند اینها را بشکنند، کارخانه‏ها را بروند به هم بزنند، کشاورزی را به هم بزنند. اینها می‏خواهند به هم بزنند اوضاع مملکت ما را. اینها غفلت دارند؛ این آقایان بزرگها غفلت از این معنا دارند که قضیه این نیست که بخواهند یک نظمی پیدا بشود، قضیه این نیست که بخواهند یک آرامشی پیدا بشود، قضیه این نیست که بخواهند برای ملت یک زندگی صحیحی پیدا بشود. شما بدانید که اگر چنانچه یک زندگی صحیحی برای ملت پیدا بشود، اینها بیشتر تبلیغات می‏کنند. اینها حالا که نمونه‏اش را دارند می‏بینند که خوب، مشغولند برای اینکه یک کاری بکنند، برای کارمندها، یک کاری بکنند برای- عرض می‏کنم که- کارخانه دارها، یک کاری بکنند، برای مردم بی‏بضاعت کار بکنند، برای بی‏خانه‏ها کاری بکنند، اینها حالا که می‏بینند این کار، نمونه این است که یک آرامشی در این مملکت پیدا بشود و مردم به همان حالی که دارند که متحول شده‏اند و نمی‏خواهند دیگر دیگران را به این حال باقی باشند و همه دنبال مثلًا روحانیت هستند، این معنا را می‏خواهند به هم بزنند و بشکنند.

و این جز اینکه این اموری که هست، این اشخاصی که هستند[6] تصفیه بشوند و از مملکت خارج بشوند یا به جزای خودشان برسند، راه حل دیگری ندارد. اگر دولت بتواند این کار را بکند بسیار خوب، بکند؛ همه ما هم می‏خواهیم. آن روز دیگر مگر بیکارند آقایان که بخواهند کمیته بازی کنند. آقایان هم خوب کار دارند ... آقایان درسهایشان را رها کرده‏اند، بحثهایشان را رها کرده‏اند، همه کارهایشان را رها کرده‏اند آمده‏اند اینجا. مگر این پاسدارها بیکارند که بیایند شب و روز اینجا بایستند با خطر مرگ، با کشته دادن؟ اینها هم اگر چنانچه یک آرامشی بشود و در انتها احساس کنند به اینکه خیر این [مفسده جوها] دیگر نیستند در کار، این مفسدین رفتند از بین، اینها هم می‏روند سراغ کارشان. کار دارند اینها، بیکار که نیستند. کاسب بوده است، آمده است اینجا این کار را می‏کند و حالا با یک زندگی هیچی دارد این کار را می‏کند. اینها لازم است باشند؛ و غفلت است از این معنا که کسی بشکند اینها را. دشمنها می‏شکنند. اگر دوستها نفهمیده این را بشکنند، اینها هم اشتباهکارند، نفهم‏اند که بخواهند این پاسدارها را بشکنند و این کمیته‏ها را.

باید البته آقایان تصفیه بکنند. ما هر دو طرف قضیه را باید ببینیم؛ آن مقدار مفیدش- بلااشکال- همه ما قائلیم به اینکه باید باشد و احدی حق ندارد دخالت بکند. آن طرف غیر مفیدش و آن چیزی که مفسده دارد، باید کمیته‏ها تشکیل بشود، گروههایی تشکیل بشود، شوراهایی تشکیل بشود برای اینکه تصفیه بکند این را. اگر یک روزی عاجز از تصفیه شُدید، آن وقت باعث این می‏شود که آیا باید اینها باشند یا نه. آن وقت باید این صحبت را بکنید. باید بگردید دنبال اینکه اشخاص صالح پیدا کنید. یکی، یکی کمیته‏ها را تفتیش بکنید؛ دیدید که یک نفری است که مردم مثلًا به او سوء ظن دارند، این را ساواکی می‏دانند یا از عملش فهمیدید که می‏خواهد ... خلاف بکند، این را بردارید؛ کنار بگذارید ... یک نفر آدم مورد اطمینان جایش بگذارید. نه در تهران، این در همه جا باید بشود؛ این مسئله‏ای است که در همه جا باید بشود.

باید این کمیته‏ها اصلاح بشود و باقی باشد. تا آن وقتی باقی باشد که دولت قدرت داشته باشد- و علامت قدرتِ دولت، خلع سلاح مخالفین اسلام است- تا آن وقت اینها باید باشند. آن روزی دولت می‏تواند گله کند از کمیته‏ها که خلع سلاح کرده باشند. اگر اینها [مخالفین را] خلع سلاح کردند، یک روز کمیته‏ها باقی ماندند آن وقت گله‏[7]) 23 (اما تا مادامی که دشمنهای ما خلع سلاح نشدند، تا مادامی که در نَفْسِ تهران- در خود تهران- یک محله را برای خودشان دولت مستقل قرار دادند و شبنامه می‏خوانند و- عرض می‏کنم- عبور و مرور را از آنجا جایز نمی‏دانند[8]، تا مادامی که این طور است، ما پاسدارها را کنار بگذاریم راه را برای آنها باز بکنیم؟! غلط است، یا نفهمی است یا خیانت، یا ندانم کاری است یا خیانت. ما تحمل نمی‏کنیم این را. ما پاسدارها را تقویت می‏کنیم، ما کمیته‏ها را تقویت می‏کنیم، تا آن روزی که- این را من پیشتر هم گفته‏ام- تا آن روزی که دولت قدرت پیدا بکند و بتواند- عرض می‏کنم که- جریان امور را [کنترل‏] بکند. و ما علامت قوّت دولت را این می‏دانیم که خلع سلاح کند اینها را. آن روزی که اینها را از تمام ایران خلع سلاح کردند که در هیچ جای ایران دیگر کمونیست و- نمی‏دانم [- فدایی‏] خلق‏[9] در کار نبود، یا جناح دیگری که مضر به اسلام است در کار نبود و مضر به انقلاب ماست در کار نبود، همه [ایران‏] می‏روند سراغ کار خودشان. آقایان همچو نیست که در اینجا یک چیزی بخواهند ببرند؛ یک منصبی برای آقایان نیست. انحطاط برای آقایان است که آقایی که باید در محل خودش آقا باشد حالا آمده است خدمتگزار شده. این روح اسلامی است که آنها را وادار به این کار کرده. پاسدارها، روح اسلامی آنها را وادار کرده به این کار و الّا دنیا که نمی‏تواند آدم را وادار کند که برود خود را به کشتن بدهد برای هیچ. این اسلام است که این کار را کرده. آنهایی که می‏خواهند اسلام را بشکنند، آنهایی که با روحانیت مخالفت می‏کنند، با اسلام مخالفت می‏کنند، اینها ضد انقلاب هستند، اسمش هر چه می‏خواهد باشد.

در هر صورت این کلیات قضیه است که از آن طرفش- بلااشکال- لازم است و از آن طرفش تصفیه- بلااشکال- لازم است و باید فکر تصفیه‏اش را بکنیم. اما این خصوصیاتی که الآن شما خواندید[10] و آن برنامه‏هایی که دارید، من الآن نمی‏توانم چیزی در باره‏اش بگویم مگر اینکه مطالعه‏اش بکنم و بعدش بگویم باید چه بکنیم. لکن قدم اول این است آقا، قبل از اینکه یک تصفیه‏ای واقع بشود، شما هم خودتان هر چه خوب باشید، کمیته‏های چهارده‏گانه هم هر چه خوب باشند لکن اگر چهار تا کمیته در تهران، ده تا کمیته سرِ خود در تهران پیدا شد، در عموم مردم که اطلاع از واقعیات ندارند، آنها رفتند یک فسادی کردند، خانه مردم ریختند، خانمان مردم را غارت کردند، شُرْب خَمْر کردند و همه فسادها را کردند، خوب این وضع این طور می‏شود که می‏گویند کمیته‏ها این طور ...، سابقاً این جور بود که اگر یک بقالی کم فروشی می‏کرد می‏گفتند فلان بقال کم فروش است، اگر یک آخوندی پایش را کج می‏گذاشت می‏گفتند «آخوندها» این طورند! نمی‏دانم این از کجا پیدا شده بود که راجع به آخوندها یک نفر که خلاف می‏کرد می‏گفتند «آخوندها». راجع به سایر طبقات، گناه آن یک نفر [را] سَرِ خودش می‏گذاشتند. و لهذا برای جمعیت اهل علم سنگین است مطلب؛ یعنی یک وظیفه بسیار سنگین است. نباید بگذارند که یک معمم، خدای نخواسته، یک خلافی در یکی از این کمیته‏ها- چون می‏گویند که از این هم هستند، من نمی‏دانم راست یا دروغ باشد- و لکن باید اجازه ندهید که یک معمم منحرف، یک معمم سازمانی‏[11] که بوده است توی اینها و از خود آنها بودند سرش عمامه گذاشتند؛ نباید اینها را اجازه بدهید که در این کمیته‏ها وارد بشوند و یک خلاف بکنند و آن وقت بگویند کمیته‏ها این طورند؛ کمیته‏ها! نگاه نمی‏کنند که کمیته‏ها حفظ کردند مملکت را، این کمیته‏ها درست کردند این مملکت را، این پاسداران انقلابند که مملکت را حفظ کردند. اینها فکرش را نمی‏کنند. همه هم دارند می‏آیند [مرتب‏] به ما می‏گویند که آقا ما نمی‏توانیم درست بکنیم. از همه این قوای انتظامی که «باید تأیید کنید از ما». خوب، ما باید تأیید کنیم از شما ...- از دولت، از آنها ...- دولت باید تأیید کند از این پاسدارها؛ و ما احتیاج به تأیید آنها نداریم، من خودم تأیید می‏کنم اینها را، ما تأیید می‏کنیم اینها را و باید باشند لکن باید تصفیه بشوند. بدون تصفیه این نمی‏شود و اسباب این می‏شود که همه‏تان را، اینهایی که می‏خواهند ضرر بزنند به روحانیت، همه را برایشان تبلیغات سوء بکنند، این باید درست بشود. این ما حَصَل حرفی است که من حالا می‏توانم عرض کنم؛ و مال بعدش را، ان شاء اللَّه بعد.

لکن روی هم رفته این است که در این مسائلْ اموری که مکروه است برای ما، اموری که سخت است شنیدنش، اموری که سخت است پایداری درباره او، این شک ندارد که هست لکن وظیفه‏اش است. یک مسأله این است که یک جمعیتی- فرض کن- ... برای دنیا دارد این کار را می‏کند؛ اینها اگر ببینند که دنیایشان به زحمت است، آسایش ندارند، روز و شب کار می‏کنند؟! خوب ما هم این طور است؟ این طور که نیست. برای اینکه اگر برای دنیا بود که نباید بروید توی آنجا خودتان را وقف کنید برای این زد و خوردهایی که به درد شما نمی‏خورد. این برای خداست. پس ما یک وظیفه شرعی داریم انجام می‏دهیم؛ این وظیفه شرعی که انجام می‏دهیم [اگر] نتوانستیم، ما به وظیفه‏مان عمل کردیم. حضرت امیر هم نتوانست معاویه را از بین ببرد ولی وظیفه‏اش را عمل کرد. ما وظیفه‏مان را عمل می‏کنیم، اگر توانستیم که کار را انجام بدهیم، خوب هم وظیفه ... ما که از پیغمبر بالاتر نیستیم، ما که از امیر المؤمنین بالاتر نیستیم، ما که از سید الشهداء بالاتر نیستیم؛ آن وظیفه‏اش را عمل کرد، کشته هم شد؛ ما هم وظیفه‏مان را عمل می‏کنیم. بنا بر این نباید ما از این مکروهاتی که پیش می‏آید [سستی به خود راه دهیم‏]، خصوصاً این طور امور جنجالی که همه می‏دانند که فلان طایفه ... که اصل خدا را قبول ندارد، برای- عرض می‏کنم که- آیت اللَّه‏اش سینه می‏زند! این معلوم است که مردم هم می‏دانند و خوب شما هم می‏دانید، همه هم می‏دانند که این مسأله یک توطئه است و یک شیطنت است. و من امیدوارم نتوانند کاری بکنند.

و من متوقعم که همه آقایان به خدا اتکا بکنند، به خدا توجه بکنند که با توجه به خدا این کارها حل می‏شود و حل شد. و وحدت خودشان را حفظ کنند، و مأیوس نباشند و مشغول کارهای خودشان باشند، و البته تصفیه را باید بکنند. خود آقایان مشغول بشوند و تصفیه بکنند. بعد از تصفیه کسی نیست که قبول نداشته باشد این را. چنانچه شما هم قبول دارید که بعد از اینکه آرامش در یک مملکتی پیدا شد، دیگر ما کاری به آنها نداریم؛ ما می‏خواهیم آرامش را ایجاد کنیم، وقتی آرامش پیدا شد خدمت ما هم به سر رسید و می‏رویم سراغ کار خودمان؛ که من طلبه‏ام و درس می‏خوانم، آقایان هم که هر کدام به آقایی‏شان [عمل‏] می‏کنند. این حاصل حرف من است حالا. بعد من هم این [گزارش‏] را باید نگاه کنم.

[آقای مهدوی کنی: در اینجا یک سؤالی پیش آمد که بعضی از عناصری هستند که ظاهراً رهبری حضرت عالی را قبول می‏کنند ولی در مقام عمل، نه آیین نامه دادگاههای انقلاب را قبول دارند و نه آیین نامه‏های کمیته مرکزی را.]

خوب، این جزو همانها هستند که یکوقت این است که یک آدمی است هوای نفْس دارد؛ نه اینکه مثلًا از آنهاست که می‏خواهند انقلاب را به هم بزنند. گاهی هوای نفْس است که دلش می‏خواهد که حالا خودش هم یک مثلًا چیزی داشته باشد. یکوقت این طور است. اینها، باید به آنها حالی کرد به اینکه حالا وقت این کارها نیست؛ حالا صحیح نیست اینکه آدم برود دنبال هوای نفْسش. وقتش باقی است بعدها ان شاء اللَّه. یکوقت این است که نه، موذی است؛ می‏خواهد این کارها را بکند برای اینکه به هم بزند اوضاع را. یکی از همین ساواکیهاست؛ یکی از همین- نمی‏دانم- فداییهاست که می‏خواهند وضع را به هم بزنند و باید تلقی کرد که مخالف انقلاب و ضد انقلاب [اند] و با آنها عمل ضد انقلابی کرد.

[آقای مهدوی کنی: در ادارات دولتی مأمورینی که آنجا هستند از پاسدارها، آنها نه اینکه مخلّ نظم ادارات باشند ولی مشاهده می‏کنند که همان اوضاع سابق دارد تکرار می‏شود و اینها نمی‏توانند تحمل آن اوضاع را بکنند. رفتند تذکراتی دادند [که‏] بله، منشأ نگرانیها باید باشد؛ می‏خواستم عرض بکنم اینها منشأ نگرانی نیست.].

بله، اینها جزء خصوصیات مطلب است که حالا من دیگر الآن- وقتم هم الآن [گذشته-] خسته‏ام.» (صحیفه امام، ج‏7، ص: 35 ـ 53)

ـ سخنرانی در جمع فرهنگیان رفسنجان؛ عوامل پیروزی- اهمیت کار فرهنگی (1358)

«این حقیقتی است که باید اعتراف کرد که قلعه محکمی بود که احتمال فتح آن [نمی‏رفت‏][12] و فتح شد. و دژ عظیمی بود که احتمال شکستن آن نمی‏رفت و شکسته شد. ملتی با نداشتن هیچ ابزار و ساز و سلاح بر ابرقدرتها و بر قدرت شیطانی که تا دندان مسلح بودند غلبه کرد. لکن این من نبودم که این غلبه را نصیب شما کرد، این خدای تبارک و تعالی بود. من در پاریس که بودم و می‏شنیدم که تمام مردم بلاد- از آن اقصا بلاد[13] تا مرکز، از دهات کوچک تا شهرستانهای بزرگ- همه با هم متحد شدند و همه یک کلمه می‏گویند و آن اینکه «سلسله پهلوی نه و جمهوری اسلامی آری»، من آنجا این طور فهمیدم که این دستْ، دستِ غیب است؛ انسان نمی‏تواند این وحدت را تحصیل کند. انسانها شعاع فعالیتشان محدود است؛ ممکن است یک شهر را یا یک استان را، به وحدت کلمه برساند، ممکن است که یک گروه از مردم را وحدت کلمه درشان ایجاد کند لکن یک کشور سی و چند میلیونی با اختلاف گروهها، با اختلاف آمال و آرزوها، با اختلاف فهم و شعور آنها، همه با هم مجتمع شدند و همه با هم دست به هم دادند و یک مطلب را خواستند. این نیست الّا اینکه دستِ غیبی در کار است: خدای تبارک و تعالی به وسیله امام زمان- سلام اللَّه علیه- [این تحول را در مردم پدید آورد]. از آن وقت یأس در من هیچ وقت نبوده است؛ از آن وقت بسیار امیدوار شدم که این مطلب به پیروزی خواهد رسید. البته این معنا که پیروزی به این سهلی و به این زودی نصیب بشود، [فکر نمی‏کردم‏] یک ملتی که هیچ ندارد در مقابل یک قدرت شیطانی؛ مثل امریکا و انگلستان به صراحت و شوروی هم پشتیبانی داشتند، همه قوای شیطانی دست به هم داده بودند در مقابل یک مشتْ ملت. لکن اینجا قوای رحمانی در کار بود. با خدای تبارک و تعالی هیچ کس نمی‏تواند ستیزه کند. اینجا دستِ غیبیِ الهی بود و تا این دست هست و تا این عنایت الهی هست شما پیروزید.

همت کنید که این نهضت را به همان طور که هست، این نهضت را به همین گرمی که هست حفظ کنید. اگر بخواهید به یک مملکت مستقل، آزاد، یک کشوری که خودش روی پای خودش بایستد و کارهای خودش را اداره کند، بخواهید به یک همچو کشوری برسید و پیروز بشوید و تا آخر پیروزی را ادامه بدهید، باید این رمز پیروزی را حفظ کنید؛ رمز پیروزی توجه به خدا بود. اشخاصی می‏آمدند از جوانهای برومند پیش من و مرا قسم می‏دادند که شما دعا کنید ما شهید بشویم. این عنایت خدا بود. این تحولْ تحولی بود که به دست بشر نمی‏شد انجام بگیرد. در ملتْ یک تحول روحی پیدا شد، یک تحول باطنی پیدا شد؛ این تحول باطنی به دست خدا بود، با عنایت خدا بود. یک ملتی که در چند وقت پیش از این اگر پاسبانی می‏آمد در بازار و می‏گفت باید تعطیل کنید یا باید بیرق بزنید، کسی برای خودش حق قائل نبود که مخالفت کند، به اندک وقتی به آنجا رسید که ریختند در خیابانها و «مرگ بر فلان» گفتند! اعتنا به توپ و تانک و مسلسل نکردند، اعتنا بر قوای شیطانی نکردند. این تحولْ تحول الهی بود. کاری کنید که این تحول از بین نرود؛ اینکه الآن به دست آوردید و ملت ما به دست آوردند، این از بین نرود. وحدت کلمه را حفظ کنید، توجه به خدا را تقویت بکنید، روح خودتان را متوجه به خدا بکنید. شیاطینی که در بین شما می‏خواهند تفرقه بیندازند طرد کنید؛ آنها را یا ارشاد کنید- اگر قابل باشند- و یا طرد کنید. امریکا باز چشمش به ایران است، به نفت ایران است، به مخازن ایران است؛ به این زودی نمی‏تواند اغماض کند و سایر ممالک.

شما اگر بخواهید این چشمها را کور کنید و این دستها را قطع کنید، باید با همین رمزی که تا کنون پیش آمدید از این به بعد هم این رمز را حفظ کنید، این کلید را حفظ کنید. آن رمز توجه به خدا، همه یک مطلب و آن اسلام، همه یک مطلب و آن، شرک نه، اسلام آری. اگر این رمز از دست ما خدای نخواسته گرفته بشود، اگر این شیاطین که الآن عمال امریکا و ممالک دیگر در بین مردم هستند و آشوب می‏کنند، نمی‏گذارند زراعت ما، کشاورزی ما به جریان بیفتد، نمی‏گذارند کارخانه‏های ما به جریان بیفتد، نمی‏گذارند مدارس ما باز بشود، اگر این عناصر در بین شما باشند و خدای نخواسته رخنه کنند و شما منفعل‏[14] از حرفهای آنها بشوید و جوانهای ما غفلت کنند و توجه به آنها بکنند و تبعیت از آنها بکنند و در خیابانها راه بیفتند تظاهر بکنند- در زمانی که تظاهر نباید بکنند- اگر خدای نخواسته این اشخاص فعالی که با الهامات شیطانی مردم را می‏خواهند منحرف کنند موفق بشوند، من خوف آن دارم که بساط برگردد به حال اول؛ من خوف آن دارم که باز اختناق پیش بیاید؛ من خوف آن دارم که باز استقلالی که ما تحصیل کردیم از دست ما برود.

عزیزان من! بیدار بشوید اینها که در بین طبقات مردم افتاده‏اند بشناسید. اینها اگر چنانچه غمخوار ملت هستند، چرا نمی‏گذارند ملت آرام باشد؟ چرا نمی‏گذارند که رفراندم انجام بگیرد؟ رفراندم که امر ملی بود؛ چرا صندوقها را آتش می‏زدند؟ چرا مردم را منع می‏کردند؟ رفراندم را تحریم می‏کردند[15]؟ رفراندم که مال ملت بود؛ آنکه دیگر مربوط به طاغوت نبود، مربوط به اجانب نبود، مربوط به ملت بود. چرا این کار را می‏کردند؟ کشاورزی را چرا نمی‏گذارند به جریان بیفتد؟ دور دهات افتادند و فساد می‏کنند و نمی‏گذارند که به جریان بیفتد. کارخانه‏های ایران را چرا نمی‏گذارند ... به جریان بیفتد؟ برای اینکه اگر اینها به جریان بیفتد آرامش پیدا می‏شود؛ اگر آرامش پیدا شد دست اربابها قطع خواهد شد. اینها می‏خواهند دست آنها باز باشد. اینها می‏خواهند باز برگردانند به همان زمان و لو با یک فرم دیگر، البته شاهنشاهی دیگر قابل عود نیست لکن به صورتهای شیطانی دیگر. بیدار بشوید! توجه داشته باشید؛ هر کس در هر جا هست توجه داشته باشد به اینکه این عناصر را طرد کند.

ان شاء اللَّه بعد از اینکه حکومت اسلامی استقرار پیدا کرد، نقیصه‏ها را همه با هم باید رفع بکنیم، که در رأس آنها فرهنگ است. فرهنگ اساس ملت است، اساس ملیت یک ملت است، اساس استقلال یک ملت است و لهذا آنها کوشش کرده‏اند که فرهنگ ما را استعماری کنند. کوشش کردند که نگذارند انسان پیدا بشود. آنها از انسان می‏ترسند، از آدم می‏ترسند. آنها کوشش کردند در این سالهای طولانی، و خصوصاً در این پنجاه و چند سال، که رجال در ایران پیدا نشود. تحصیلات را به طوری قرار دادند که رشد تحصیلی و انسانی پیدا نشود. ما را همچو ترساندند، همچو با تبلیغات خودشان ماها را ترساندند که از خودمان می‏ترسیدیم، به خودمان اعتماد نداشتیم. اگر یک کسی مریض می‏شد می‏گفتیم باید برود به خارج، در صورتی که طبیب داشتیم. همچو با ما رفتار کردند و ما را لرزاندند و ما را تهی کردند که اگر می‏خواستیم یک راهی را اسفالت کنیم می‏گفتیم باید از خارج بیاید با آنکه داشتیم باید ارتش ما را خارجیها اداره کنند، باید نفت ما را خارجیها بیایند اداره کنند با آنکه ما داشتیم همه چیز؛ این برای این بود که ما را از اینکه بودیم تهی کردند؛ مغزهای ما را شستشو کردند. اعتماد به نفس را از بین بردند. برادرها! جوانها را با اعتماد به نفس، با استقلال نفسانی بار بیاورید. معلمها! جوانها را مستقل، آزاد بار بیاورید؛ مُعْتمِد به نفسشان کنید. ما همه چیز داریم لکن آنها ما را همچو کردند که خیال کنیم هیچ نداریم. ما دیدیم که با مشت تهی آنها را عقب زدیم و توانستیم؛ پس توانایی داریم. مایی که از یک سرهنگ می‏ترسیدیم، از یک پاسبان می‏ترسیدیم، دیدید که بچه‏های ما هم اعتنایی دیگر به تانک و توپ نکردند. پس ما داریم ...

ما خدا داریم. تا اعتماد به خدا هست، تا توجه به خدا هست، تا اینکه این روحیه شجاعت در شماهست، پیروز خواهیدبود. من از خدای تبارک و تعالی سلامت و سعادت همه شما و همه اقشار ملت را خواهانم، و من دعاگو و خدمتگزار همه شما هستم.» (صحیفه امام، ج‏7، ص: 54 ـ 58)

ـ بیانات در جمع جامعه روحانیت و تبلیغات اسلامی گلپایگان؛ جلب رضایت مردم (1360)

«روحانیت باید این سنگر را حفظ نموده، و در ارشاد مردم کوشا باشد. حال که قسمتی از کارها به دست شما روحانیون انجام می‏شود، کار را طوری انجام دهید که رضایت مردم جلب شود.

... شما روحانیون در شهر و روستا مردم را ارشاد و با متانت جلوی تبلیغات انحرافی را بگیرید.» (صحیفه امام، ج‏14، ص: 305)

ـ پیام به ملت ایران و نیروهای نظامی به مناسبت روز ارتش؛ رهنمود به نظامیان (1360)

«بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

گرچه روز ارتش در جمهوری اسلامی از روز مردم جدا نیست، بحمد اللَّه تعالی ارتش آن چنان مردمی است و در خدمت مردم است، و مردم آن چنان با ارتش منسجم و پیوند ناگسستنی دارند که هر دو یک واحد را تشکیل می‏دهند و روز ارتش روز مردم است، لکن انتخاب یک روز برای ارتش به منظور تجلیل بیشتر و تقدیر، سزاوارتر و نمودارِ تکریم از چهره سلحشور و رزمنده آنان است. ملت عظیم الشأن ایران روز 29 فروردین را به عنوان روز مبارک ارتش به آنان تبریک می‏گویند. امسال با سپاس بی‏حد به درگاه خداوند تعالی با پیروزیهای بزرگ که ارتش و سایر قوای مسلح نصیب ملت ایران نموده‏اند و با افتخار جاویدی که در فتوحات، به ویژه «فتح مبین» برای کشور اسلامی آفریدند تبریکها بیشتر و جدّیتر و توأم با سرافرازی است. جاوید باد قوای مسلح و ارتش؛ و سرافراز باد کشور بقیة اللَّه اعظم- ارواحنا لمقدمه الفداء- که این چنین سربازان متعهد و فداکار دارد. در این جنگ تحمیلی و دفاع از حق، ارتش ایران و دیگر قوای مسلح بر جهانیان ثابت کردند که مجاهدین در راه هدف و اسلام و میهن معظّم از یک قدرت غیبی ما فوق طبیعت و برتر از محاسبات کاخ‏نشینان ستمگر برخوردارند که با ارزیابی کوردلان خدانشناس نمی‏توان سنجید و با معیارهای الحادی درست نخواهد شد. با کدامین سنجشها و معیارها می‏توان «فتح مبین» را تحلیل کرد، و با کدامین معادلات می‏توان ارزیابی نمود نبرد نابرابری که یک طرف آن قدرت شیطانی مجهز به تمام ابزار جنگی سبک و سنگین و برخوردار از پشتیبانی بی‏دریغ ابرقدرتها و اکثر دولتهای منطقه که با دست باز و روی گشاده تمام امکانات خویش را در اختیار آن قرار داده‏اند و تمام بوقهای تبلیغاتی جهان نیز از آن پشتیبانی نموده‏اند و همه جهاتِ تقویت در آن موجود بوده است، و طرف دیگر قوای مسلحی که ولادت او پس از انقلاب و پیروزی آن بود و ارتشش تازه از زیر سلطه مستشاران امریکایی و فرماندهان ستمشاهی نجات پیدا کرده و از رژیم طاغوتی به رژیم اسلامی انسانی انتقال یافته‏اند، و سپاه پاسدارانش و بسیجش از متن ملت برخاسته و تازه تفنگ به دست گرفته و دانشگاههای نظامی آن چنان ندیده‏اند و از ابزار جنگیِ کامل برخوردار نبوده، و تمام اسباب ظاهریِ ضعف در آن موجود بوده است و تنها ایمان به خداوند و عشق به شهادت در راه اسلام و روح ایثار و فداکاری، ابزار نبرد نابرابر اینان بود، و در ظرف قریب به یک هفته آن چنان قوای عظیم شیطانی را در هم کوبید و آن چنان طومار ارتش مجهز برخوردار از آرایش را در هم پیچید که فوج فوج قوای دشمن با همه تجهیزات، تسلیم یا فراری و یا مقتول گردیدند. کدام روشنفکران تحلیلگر و دانشگاهِ جنگ رفتگانِ متفکر این پیروزی معجزه‏آسا را توجیه می‏کنند؟ اگر ارتش و سایر قوای مسلح از نصرت معنوی الهی برخوردار نبودند پس این امر خارق العاده چگونه تحقق یافت؟ آری فرق بسیاری است بین جوانانی که شب را با مناجات و قرائت قرآن و نماز و نیایش به سر می‏برند و حمله را با ذکر خدا و اللَّه اکبر شروع می‏کنند، با آنان که شب را با معصیت خدا و روز را در جنگ با خدا آغاز می‏کنند. فرق است میان آن سنگرها که کتاب خدا و نهج البلاغه و کتابهای دعا در آن است، با آن سنگرها که بنا به گفته فاتحان، ابزار قمار و شراب و مسکرات و بدتر از آن در آنها یافت می‏شود. و فرق است میان آنان که با اعتقاد به اینکه صاحب الزمان- روحی فداه- فرمانده آنهاست و جنگ می‏کنند، و آنان که صدام عفلقیِ ابرجنایتکار فرمانده آنان است. و فرق است میان آنان که خود را برادر ملت مسلمان عراق می‏دانند و هرگز به خود اجازه نمی‏دهند که به شهرها یا روستاهای برادر خود تجاوز کنند، با آنان که هر روز به هر شهر و دهکده، هر چند عرب‏نشین، که بتواند، آتش گشوده و با دعوی جنگ برای عربیت، کودکان و زنان و پیرمردان بی‏گناه را قتل عام می‏کنند. فرق است میان آنان که با اسرای جنگی خویش که در حال جنگِ با آنان به اسیری در آمده‏اند چون برادران خویش رفتار می‏کنند، با آنان که با اسرایی که از ایران گرفته‏اند و اکثر آنها مردم عرب روستاها یا شهر بوده و در جنگ دخالت نداشته‏اند آن چنان دژخیمانه رفتار می‏کنند که از ترس رسوایی بیشتر اکنون نیز نتوانند خویشاوندان و نزدیکان آنان را برای ملاقات بپذیرند. ما بحمد اللَّه تعالی امروز ارتشی داریم که با سرافرازی و قامتی استوار در جهان می‏درخشد. امسال ملت ایران با چنان سرافرازی و افتخار، روز ارتش را می‏گذراند که در سالهای پیش بی‏سابقه بوده است. و ارتش با چنان درخششی در مقابل دشمنان ایستادگی می‏کند که در تاریخ حیاتش کم نظیر یا بی‏نظیر بوده است؛ و امید است که هر سال از سال پیش افتخارآفرینتر گردد. و در اینجا از بعضی تذکرات هر چند بدان توجه داشته باشید نگذرم:

1- از عنایات غیبی الهی غافل نباشید و تمام قوای نظامی و انتظامی و قوای مسلح از هر ارگانی که هستید سعی کنید این عنایات الهی را برای خودتان و برای ملت حفظ کنید. و راه آن این است که به تعهد خویش عمل کرده و در پیشگاه حق تعالی برای اسلام و جمهوری اسلامی تا حد توانایی فداکاری نمایید. برای رضای خداوند تعالی، نه هواهای نفسانی و شیطانی، برای دفاع از اسلام و میهن خودتان در صحنه حاضر باشید. و مبادا پیروزیها شما را مغرور کند و از کمکهای غیبی غافل نماید که غرور و غفلت انسان را به تباهی می‏کشد و بی‏تردید از قدرت نظامی می‏کاهد. و پس از اتکال به خداوند، به قدرت خود که از اوست اعتماد و اتکال داشته باشید.

2- می‏دانید که پیروزیها در اثر انسجام تمام قوای مسلح با نقشه واحد و فکر واحد نصیب شما شد. باید این انسجامها و این وحدت حفظ شود که تزلزل در این امر الهی از بزرگترین اسباب فَشَل و خدای ناخواسته شکست است. و اگر کسی یا خطی در صدد ایجاد تفرقه باشد بی‏درنگ به فرماندهان خبر دهید تا جلوگیری کنند. تمام قوای مسلح در جمهوری اسلامی برای مقصد و هدف معیّن کوشش می‏کنند و همه باید بمنزله دستِ واحد علیه مخالفان و معاندان با اسلام و جمهوری اسلامی باشند. و بدانند که تا این وحدت و انسجام و این هدف عالی اسلامی پابرجاست کشور شما آسیب نخواهد دید.

به برادران ارتش و پاسدار و ژاندارمری و شهربانی و بسیج و گروههای مسلح مردمی توصیه می‏کنم خود را چنانچه قرآن کریم امر فرموده با هم برادر بدانید و در جبهه‏ها و پشت جبهه‏ها چون برادران همخط و همفکر و همصدا باشید، که در این صورت می‏توانید از نیروهای معنوی و غیبی الهی برخوردار باشید و بر تمام مشکلات غلبه کنید.

ان شاء اللَّه تعالی موفق و پیروز باشید. خداوند یار و نگهدار شما.

3- از امور مهمی که باید تمام نیروهای مسلح از آن پیروی کنند و اغماض از آن به هیچ وجه نمی‏توان کرد و باز هم تذکر داده‏ام، آن است که هیچ یک از افراد نیروهای مسلح، چه رده‏های بالا یا پایین در حزب و گروهی با هر اسم و عنوان نباید وارد شوند، هر چند آن حزب و گروه صد در صد اسلامی و به جمهوری اسلامی وفادار باشند. و هر کس در یک حزب و گروه وارد شد باید از ارتش و سپاه و سایر قوای انتظامی و نظامی و قوای مسلح خارج شود. و فرماندهان و مسئولان موظف هستند که هر کس در یکی از احزاب یا گروههای سیاسی یا دینی وارد شد به او تذکر دهند که از حزب و یا گروهها و یا سازمان خارج شود، و اگر تخلف کرد او را از ارتش یا دیگر قوای مسلح اخراج کنند، و همه افراد موظف‏اند چنین اشخاصی را به فرماندهان معرفی نمایند. و باید توجه داشته باشند که ورود قوای مسلح در احزاب و گروهها و سازمانها پایه قوای مسلح را متزلزل خواهد کرد و غفلت از این امر موجب پیگرد خواهد بود.

4- همه می‏دانیم که ارتش ایران و سایر قوای مسلح از پشتیبانی بی‏دریغ ملت در سراسر کشور آن چنان برخوردارند که در طول تاریخ، بی‏نظیر یا بسیار کم نظیر است. گمان ندارم کسی بتواند ادعا کند که ملتی جز ملت عظیم الشأن ایران از کوچک و بزرگ و زن و مردِ سراسر کشور این گونه پشتیبان قوای مسلح خود باشند و ایثارگر و داوطلب به جبهه‏های جنگ برای فداکاری و شهادت سبقت گیرند. و گمان ندارم هیچ معیاری جز عقیده به مکتب و ایثار در راه خدا و هدف معنوی قادر به حل این معما باشد. این جانب به ارتش عزیز و سایر عزیزان نصیحت می‏کنم که قدر این نعمت الهی را بدانید و با تمام قوا بکوشید که این حضور عمومی ملت را در صحنه و این پشتیبانی بزرگ را حفظ نمایید. و راه آن استقامت و پایداری در راه هدف و فداکاری برای اسلام عزیز و ایران و جمهوری اسلامی است. ما دام که شماها در حفاظت میهن خودتان و اسلام و جمهوری اسلامی با اتحاد و انسجام کامل در صحنه باشید، از توطئه‏های دشمنان اسلام برای براندازی جمهوری اسلامی نهراسید و چون سدی آهنین در مقابل آنان بایستید و با سرافرازی بر مهاجمین تبهکار بتازید و آنان را در هم کوبید. ملت بزرگ یکدل و یکجهت پشتیبان شماست و دست عنایت حق تعالی و پرتو قدرت لا یزال او بر سر شماست. پیروز باشید و با قدرت به پیش بروید و دشمنان خدا را از کشور خود برانید و دست تباهکاران داخل و خارج را قطع کنید و از خداوند قادر استعانت نمایید.

5- ملت ایثارگر ایران، عزیزان بسیاری در جبهه‏ها از دست داده و تحمل رنجها و سختیهای بسیاری نموده و از دشمنان قسم خورده و دوست نمایانی خیانتکار و تبه روزگار، دغلبازیهای زیادی دیده‏اند، لکن در مقابل، در پیشگاه خداوند متعال سرافراز و روسفید، و در جهان نمونه و الگو، و در نزد نسلهای آینده مأجور و سربلند است. از خداوند تعالی برای ملت سعادت ابدی؛ و برای رزمندگان در جبهه‏ها و پشت جبهه‏ها استقامت و پایداری؛ و برای شهدای بزرگوار از اول نهضت تا کنون و پس از این رحمت و مغفرت؛ و برای آسیب دیدگان عافیت و سلامت؛ و برای بازماندگان و ستمدیدگان صبر و شهامت؛ و برای ارتش و دیگر قوای مسلح شجاعت و اخلاص و مروّت؛ و برای جمهوری اسلامی بقا؛ و برای گردانندگان آن حسن تدبیر و سیاست؛ و برای مخالفان جاهل و بی‏غرض آن، بیداری و انصاف؛ و برای غرض‏مندان و دشمنان آن خذلان و ذلت؛ و برای مسلمانان جهان همبستگی و وحدت؛ و برای کشورهای اسلامی استقلال و عظمت، و برای سران آنها خروج از قید خودخواهی و سرپیچی از تبعیت بیگانگان؛ و برای همگان شناخت اسلام عزیز و عظمت و قدرت آن را خواستارم.

بار الها، ارتشیان و سایر رزمندگان اسلام را بر کفر جهانی هر چند فزونتر پیروز فرما، و توفیق خدمت و اخلاص به همه ما عنایت فرما. سلام بر ارتشیان محترم، و درود بر سپاهیان و دیگر قوای مسلح.» (صحیفه امام، ج‏16، ص: 200 ـ 204)

ـ سخنرانی در جمع مسئولان نظام؛ وظیفه بشر، نزدیک شدن به آرمانهای وحی (1364)

«... اگر تزکیه گفته شده است و دنبالش تعلیم گفته شده است، برای این است که، نفوس تا تزکیه نشوند نمی‏توانند برسند. گوش انسان یک چیزی می‏شنود، گاهی هم عقل انسان ادراک می‏کند، برهان هم بر آن اقامه می‏کند، مسائل عرفانی را هم در کنارش می‏گنجاند.

لکن آنی که دل باید بیابد، آن کار مشکل است که چطور بیابد. ما چطور آرمانهای توحیدی را، آرمانهای عرفانی را که انبیا برای آن مبعوث شده بودند، ما چطور آنها را بیابیم و در قلب ما وارد بشود، بعد هم در شهود ما وارد بشود. این مسئله‏ای است که محتاج به ریاضات است بعد از تعلیم و تعلم، محتاج به تزکیه است و همدوش تزکیه، تعلم و حکمت. و دنبال او، آن مسائلی که برای نفوس مستعده پیش می‏آید، و این یک تحولی در نفوس ایجاد می‏کند که اشیا را آن طور که هستند، اگر برسد به آن مقام ادراک می‏کند.

الَّلهُمَّ أَرِنِی الْاشیاءَ کَما هِیَ،[16]

این چیزی است که بزرگان و انبیا خواستند. ما نمی‏توانیم اشیا را «کما هی» بشناسیم، معنی‏اش این نیست که ما ماهیّات اشیا را نمی‏توانیم بشناسیم، آن امر سهلی است. معنایش این است که موجودات را آن طور که هستند، آن طور که موجودات ربط با مبدأ دارند، آن که خواستند ارائه این معناست که نسبت اشیا به حق چی است؟ ربط حادث به قدیم چی است؟ کلیاتش را فلسفه می‏گوید، بعض مراتبش را هم اهل عرفان بیان می‏کنند. لکن رسیدن به اینکه این چه ربطی است، چه رابطه‏ای است؟ اینکه‏ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ‏،[17] نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْکُمْ‏[18] این یعنی چه؟ چه جوری است این وضع؟ یعنی پهلوی همیم؟ نزدیک به ما، به این معناست که ما دو نفر نزدیک به همیم یا مسأله دیگری است؟

اینها مسائلی است که دست ما از آن تقریباً کوتاه است، لکن ما باید توجه به وظایف داشته باشیم. وقتی ما دستمان به قله نرسید، لا اقل رو به آن قله برویم، راه را شروع کنیم، بیراهه نرویم، کنار نرویم. و راه را اگر شروع کردیم و اخلاص همراه او بود، تزکیه همراه او بود، دستگیری می‏شود، خدای تبارک و تعالی دستگیری می‏کند و با عنایت او ممکن است که بعض مراتب حاصل بشود. و ما امیدواریم که خدای تبارک و تعالی در این روز عنایت کند به ما و به ملت ما و همان طوری که جوانهای ما را متحول کرد و آن نحو متحول کرد که همه می‏بینید و ما آرزوی آن تحول را داریم، همه ما را متحول کند. و همه آنهایی که راهرو این راه هستند، عنایت بهشان بکند.

من قاصرم از اینکه راجع به تحولاتی که حاصل شده برای جوانهای ما، حاصل شده است برای ملت ما، بتوانم بگویم که چه جور حاصل شده است، چه تحول بزرگی است، این چه روحی است که اینها پیدا کرده‏اند، چطور شده است که یکدفعه این جهش پیدا شد. سالها زحمت می‏خواهد تا به آستانه این امر برسد، چه شد که اینها این طور سریع راه را طی کردند؟ این جز اینکه انسان بگوید یک عنایت خاصی است از خدای تبارک و تعالی که خدا این عنایت را به اینها کرده است. آنها فداکاری می‏کنند و او عنایت می‏کند.

و من امیدوارم که ان شاء اللَّه این تحول برای همه و همه حاصل بشود.

آن چیزی که من امروز می‏خواستم عرض کنم، این است که تحولاتی که در دنیا شده است بسیاریش را شما یعنی آن که در ایران شده است دیدید، بعض تحولات دیگری هم شده است. اخیراً انسان می‏بیند که- قبلًا هم گاهی بود، اما حالا زیادتر شده است- یک تحولی شده است که تحول انسانشناسی و اسلامشناسی! پیشترها اگر یادتان باشد کارتر ادعا می‏کرد که ایران اسلام را نمی‏داند. حالا دارند همه ادعا می‏کنند! مقامات امریکایی هم همین مطلب را می‏گویند که اینها اسلام را درست نمی‏دانند! قبلًا بگین هم این حرف را می‏زد! حالا داخل و خارج هم این حرفها را می‏زنند! من نمی‏دانم کی اینها می‏خواهند «عروة الوثقی‏[19]» را حاشیه کنند؟ و نکته اینکه اخیراً یک حرکت خاصی پیدا شده است، سابق بود اما به این شدت نبود، سابق حرکاتی بود اما اخیراً در داخل و خارج یک حرکت خاصی پیدا شده و همه حرکت به اینکه بیاییم ما صلح کنیم. این نکته چی است؟ این طرفدارهای امریکا در هر جا که هستند یکدفعه همصدا، از مصر گرفته تا سودان گرفته تا همه جا یکصدا دارند می‏گویند که بیایید صلح کنیم، دیگر نمی‏شود. مگر ما می‏خواستیم چی بشود که نمی‏شود؟ یک دسته‏شان از راه اینکه دیگر نباید این چیزها پیش بیاید چه و فلان و یک دسته‏شان هم می‏ترسانند ما را از اینکه حالا دیگر صدام تانکهایش زیاد شده است، اسلحه‏هایش زیاد شده است؛ راست است اینها، زیاد شده و من قبلًا گفتم که این یک خوشحالی است برای ما؛ برای اینکه جوانهای ما آنها را از آنها می‏گیرند برای خودشان. یک دسته زیادی این طورند که ما راهی می‏ترسانند که دیگر حالا چه شده، دیگر حالا ول کنید. آنهایی که از اول می‏گفتند این حرفها را کم بودند، اخیراً یکدفعه انسان می‏بیند که از داخل و خارج یکصدا، این از کجا پیدا شده که یکصدا در داخل و خارج می‏کنند که یا به صورت خیرخواهی یا به صورت ارعاب یا با طرح نفاق، که با نفاق کار را انجام بدهند. این نفاق این طور نیست که منحصر به این ملاهای درباری باشد که رساله می‏نویسند و کتاب می‏نویسند؛ این نفاق و ایجاد نفاق راجع به آنهایی هم که در خارج و داخل مردم را مأیوس می‏خواهند بکنند، این نفاق آن هم هست، ایجاد نفاق می‏کنند دیگر. مأیوس کردن معنایش این است که این جوانهایی که الآن دارند جانفشانی می‏کنند و با قدرت پیش می‏روند و قدرتشان عالمگیر شده است الآن، انعکاسش در عالم پیدا شده است، اینها حالا به یاد این افتاده‏اند که بترسانند اینها را. این جوانهای ما چی می‏خواهند که اینها آنها را می‏خواهند از او بترسانند که بهش نمی‏رسید؟ این جوانهایی که می‏آیند التماس می‏کنند که دعا کن من شهید بشوم، این چه می‏خواهد از خدا که شما او را می‏ترسانید که حالا ول کنید برای اینکه چه می‏شود؟ مگر غیر از این است که اینها شهادت می‏خواهند؟

اصلاح کنند خودشان را اشخاص. این شیوخ اطراف خلیج و نمی‏دانم آنهایی که در مصر هستند و آنهایی که در سودان هستند و آنهایی که در جاهای دیگر هستند و آنهایی که در پاریس هستند و هرجا و داخل و همه جا، یک قدری فکر بکنند، اصلاح کنند خودشان را. بفهمند به اینکه یک ملت این طوری را نمی‏شود ترساندش، یک ملت این طوری را نمی‏شود مأیوسش کرد. ممکن است یک عده‏ای را مأیوس کنند، آنها آن عده ای هستند که مرفه هستند، از اول وارد کاری هم نبودند. اگر برای آنها می‏گویید آنها از اول وارد کار نبودند، خوب! یک عده‏ای هستند، در همه جا یک عده بیتفاوت، یک عده مخالف همیشه هست. اما آنهایی که انقلاب مال آنهاست، با دست آنها این انقلاب پیدا شده است، و هیچ یک از اینها دخالت در این امر نداشتند. بله، یک دسته‏ای از اول کارشکنی می‏کردند، دخالت در انقلاب هیچ یک از اینها نداشتند، من وارد بودم، می‏دیدم که اشخاصی چی هستند. اینها می‏خواهند کی را بترسانند؟ می‏خواهند کی را مأیوس کنند؟ می‏خواهند آن اشخاصی که از اول مخالف با ما بودند مأیوس کنند؟ آنها از اول مخالف بودند و حالا هم هستند و خواهند بود. می‏خواهند این جوانی که برای شهادت دارد می‏رود توی میدان، این را مأیوسش کنند؟ این نمی‏شود. این یک تحولی درش پیدا شده است که نمی‏شود. می‏خواهند ارتش ما را مأیوس کنند؟ ارتش ما الآن یک تحولی پیدا کرده است که به این حرفها مأیوس نمی‏شود. ملت و عموم ملت به استثنای این یک عده بدبخت که در خارج و داخل نشسته‏اند و نغمه سرایی می‏کنند یا عزاداری می‏کنند، اینها می‏خواهند کی را مأیوس کنند؟ اینها چه کاری می‏خواهند بکنند؟ یکدفعه انسان می‏بیند که یک صدا از مصر بلند می‏شود، از سودان بلند می‏شود، نمی‏دانم از اردن بلند می‏شود، از عراق بلند می‏شود، از امریکا بلند می‏شود، از فرانسه بلند می‏شود، از ایران هم بلند می‏شود، یک صداست، انسان می‏فهمد یک حلقوم است دارد این حرفها را می‏زند. اینهایی که اهل خود ایران هستند و رفتند بیرون، اینها با ملت خوب هستند؟ صلاح ملت را می‏بینند؟ آن که با عراق می‏سازد، صلاح ملت را می‏بیند؟

آن که با امریکا دوست است، صلاح ملت ما را می‏خواهد؟ خوب! ما می‏دانیم این جوری نیست اینها اصلاح کنند خودشان را. آن که می‏تواند، خودش را اصلاح کند، این قدر خباثت به خرج ندهد، اصلاح کند خودش را، یک قدر توجه کند به مسائل، توجه کند به حقایق اسلام، ببیند که پیغمبر در وقتی که مبعوث شد- یک نفر آدم، مخالفش همه- با پافشاری و استقامت کارش را راه انداخت. ملت ما که نمی‏ترسند. شما چند نفر نشسته‏اید آنجا می‏ترسید، هی القای ترس می‏کنید، القای رعب می‏کنید. کسانی که هیچ دخالت در هیچ چیز نداشتند، کسانی که آن روزی که انقلاب پیروز شد دنبال این بودند که برای خلاف انقلاب اسلحه جمع کنند، برای شکست انقلاب، آنهایی که نشسته‏اند و روابطشان را با امریکا محکم کرده‏اند- و از اول بود و حالا هم هست و خواهد بود- اینها توجه به این ندارند که با این اراجیفی که اینها دارند این ملت تغییر نمی‏کند.

ما عالمگیری نمی‏خواهیم بکنیم که شما ما را می‏ترسانید که نمی‏شود عالم را گرفت. ما می‏خواهیم به درد مسلمانها برسیم، توانستیم به دردشان برسیم، توانستیم؛ نتوانستیم، اجرش را داریم. ما می‏خواهیم به درد ملت عراق برسیم. این ملت عراق مظلوم که دارد خرد می‏شود زیر پای این ظالم و ظالمها، ما می‏خواهیم به درد اینها برسیم. مسلمان نباید به درد مسلمان برسد؟ اسلام حدود دارد؟ ما درد اینها را می‏خواهیم ببینیم چی است.

اینها فریاد «یا للمسلمین» دارند می‏زنند، ما جواب باید بدهیم. ملت عراق دارد خرد می‏شود زیر پای این خبیث. ما پیش خدا جواب باید بدهیم. ما دفاع داریم می‏کنیم از حق اسلام، ما دفاع داریم می‏کنیم از حق مسلمین. ما جنگ نمی‏خواهیم بکنیم، از اول هم جنگ نداشتیم، ما بادی‏[20] جنگ نبودیم، ما بعد از اینکه بهمان حمله کردند، دفاع کردیم، حالا هم در حال دفاع هستیم. دفاع معنایش این نیست که تا آن گفت که «یا اللَّه! دستت را بده من با هم صلح بکنیم»، ما رها کنیم، این حرف غلطی است. مایی که می‏دانیم ماهیت یک حیوان درنده چی است، ما به واسطه اینکه او می‏گوید که بیایید صلح کنیم، بیاییم صلح کنیم، چه جور، با چی صلح کنیم؟ با کی صلح کنیم؟ ملت عراق صلح کنند، ما صلح می‏کنیم ملت عراق بگویند که «کاری ندارید با ما صدام را می‏خواهیم». اما واقعیت ملت عراق را ببینید، چه خبر است در عراق.

عراقی که می‏بیند که عائله یک انسان بزرگ را، یک روحانی بزرگ را آن طور می‏کشند و هر روز دارند مردم شریف عراق را آن طور می‏کشند، این عراق فریادش به «یا للمسلمین» بلند نیست؟ شما مسلمانها نباید از این مردم بیدفاع، دفاع بکنید؟ شما اسلامشناسان نباید دفاع از حق مسلمین بکنید؟ دیوار دور اسلام می‏کشید؟ ما در اقصی بلاد دنیا اگر یک کسی بهمان بگوید که «یا للمسلمین»، ما موظفیم که به درد آنها برسیم، هر قدری می‏توانیم. ما نمی‏گوییم که ما می‏توانیم همه جا چه بکنیم. ما آن قدری که می‏توانیم دفاع از حق مسلمین می‏کنیم. مسلمین معنایش نیست ایرانی، مسلمین. کسی که یک مسلمی فریاد زد که به داد ما برسید و نرود سراغش، فکر او نباشد، این مسلم نیست، این انحراف است، ملتفت نیستید شماها، این انحراف است از اسلام، این بی‏توجهی است به مقاصد اسلام. اسلام برای ایران نیامده، اسلام برای عالم آمده. بعثت، بعثت برای همه است و همه باید تابع باشند.

و من امیدوارم که خدای تبارک و تعالی ما را بیدار کند و افراد ملت ما را بیدار کند.

آنهایی که در خواب هستند، آنهایی که باز هم خواب می‏بینند، آنهایی که خواب امریکا را می‏بینند خدا بیدارشان کند، توجه بهشان بدهد که یک ملت ضعیف را، یک ملتی که حالا می‏خواهد بیرون بیاید از این ضعف، حالا می‏خواهد قدرت خودش را به عالم نشان بدهد که ما زیر بار نمی‏رویم، همین قدر، ما نمی‏خواهیم که برویم جایی را بگیریم، ما زیر بار نمی‏رویم. ما دفاع از اسلام می‏کنیم. صدام پا روی اسلام گذاشته، ما از او دفاع می‏خواهیم بکنیم؟! دفاع از اسلام می‏خواهیم بکنیم! صدام یک حکم از احکام اسلام را قبول ندارد، یک حکم از احکام اسلام را قبول ندارد. ما دفاع می‏خواهیم بکنیم.

صدام دارد ظلم می‏کند به ملت خودش، به ملتی که مسلمان هستند و از ما می‏خواهند که ما هم از آنها دفاع بکنیم، ما دفاع می‏خواهیم بکنیم از آنها. ما هجمه نداریم، ما الآن هم در حال دفاع هستیم. شما می‏گویید که ما با یک کسی که خرد کرده است مسلمین را و به اسلام هیچ اعتقاد ندارد و هر روز زورش برسد اسلام را زیر پا می‏مالد و منهدم می‏کند، ما با او بنشینیم و دست دوستی بدهیم و بعد هم بگوییم که «سَلَّمَکُمُ اللَّه»[21]! این چه منطقی است؟ منطق اسلام این است؟! شما اسلامشناسها این را منطق اسلام می‏دانید؟! خداوند اصلاحتان کند ان شاء اللَّه. من امیدوارم که ملت ما توجه پیدا بکند که امروز شیاطین با صورتهای مختلف از خارج و داخل، با صورتهای مختلف افتاده‏اند برای تضعیف روحیه شما. و خدا با شماست، خدا قدرت دارد که همه چیز را اصلاح کند و درست کند و او با شماست. و ما پافشاری تا آخر، داریم و جوانهای ما و ارتش ما و سپاه ما و بسیج ما و همه و همه ایران- به استثنای یک عده معدودی که خداوند اصلاحشان کند- همه در این متفق‏اند که باید ما در صحنه باشیم، دفاع کنیم از حقوق مسلمین. خداوند همه شما را ان شاء اللَّه از فیض این روز مبارک بهره‏مند کند و همه ما را تابع این وجود مقدس کند.» (صحیفه امام، ج‏19، ص: 224 ـ 234)



[1] - کشیدن سود

[2] - به دنبال دستگیری دو تن از فرزندان آقای طالقانی، و پس از آنکه ایشان به عنوان اعتراض به نحوه عملکرد دستگیرکنندگان چند روزی از تهران بیرون رفتند، منافقین و دیگر گروهکها از این جریان برای ایجاد تشتت در جامعه و تضعیف رهبری سوء استفاده کردند و به تظاهرات و فتنه و آشوب دست زدند.

[3] - آقایان: مرتضی حائری و مهدی حائری، فرزندان آقای حائری مؤسس حوزه علمیه قم.

[4] - فقیر و درمانده، گدا.

[5] - از جمله آقا میرزا صادق آقا و حاج میرزا ابو الحسن انگجی از تبریز، آقا یونس اردبیلی و آقازاده از مشهد، و آقا نور اللَّه روحانی به همراه یکصد نفر از علما و مجتهدین از اصفهان. ر. ک: کوثر 1: 308- 310.

[6] - اصل: هست.

[7] - اشاره‏ای به سخنرانیهای مهدی بازرگان در تلویزیون، که طی آن به کمیته‏ها حمله می‏کرد و آنها را به دخالت در امور دولت متهم می‏ساخت.

[8] - سازمانهای مسلح تعدادی از خیابانهای شهر تهران را به تصرف خود در آورده بودند و عبور و مرور را مختل کرده بودند.

[9] - فدایی خلق، مجاهد خلق.

[10] - اشاره به سخنان آقای مهدوی کنی.

[11] - منظور، سازمان امنیت و اطلاعات کشور( ساواک) است.

[12] - اصل: نمی‏شد.

[13] - دورترین شهرها.

[14] - اثرپذیر.

[15] - ر. ک: پانوشت 1، پیام رادیو- تلویزیونی امام خمینی در 12 فروردین( روز جمهوری اسلامی).

[16] - عوالی اللآلی، ج 4، ص 132، ح 228.« خدایا! اشیا را آن گونه که هستند به من بِنَما»

[17] - سوره حدید، آیه 4؛« او با شماست هر کجا که باشید»

[18] - سوره واقعه، آیه 85:« ما از شما به او نزدیکتریم».

[19] - کتابی است مشهور و مشتمل بر مسائل فقهی، تألیف فقیه متبحّر آقای سید محمد کاظم طباطبایی یزدی که از آغاز تألیف تا کنون، مجتهدین و مراجع شیعه بر این کتاب حواشی متعددی نوشته‏اند.

[20] - شروع‏کننده.

[21] - خدا شما را سلامت بدارد.

انتهای پیام /*