امروز با امام: 29 فروردین
ـ نامه به آقای سید مرتضی پسندیده؛ پاسخ به نُه سؤال مطرح شده (1348)
«بسمه تعالی
به عرض حضور مبارک میرساند، مرقوم محترم مورخ 24 محرّم امشب 30 زیارت گردید. سلامت و سعادت حضرت عالی را خواستار است اینک به عرض میرساند:
1- در این قضایای جنجالی حضرت عالی ساکت باشید چنانچه این جانب ساکت هستم.
2- مرقوم شده بود نسبت به همه عطوفت و مرحمت دارید بسیار متشکرم؛ ان شاءاللَّه خداوند سایه شما را کوتاه نفرماید.
3- آقای احسانبخش تا کنون صحیح بودهاند شاید با محذوری مواجه شدهاند یا آن سید ایشان را مجبور کرده باشد در هر صورت نسبت به ایشان لطف داشته باشید.
4- راجع به پاکستان و افغانستان، هر نحو صلاح میدانید عمل فرمایید.
5- اگر آن شخص بهایی بودنش معلوم و کمک به اجانبش مسلّم است باید مردم از او و معاملات با او اجتناب کنند و اگر معلوم نیست لازم نیست و بهتر آن است که حضرت عالی در جواب طفره بروید جواب کتبی حتماً ندهید.
6- اشخاصی که طلبکار بودهاند از این بانک بگیرند و به فقرا بدهند.
7- مصرف و گرفتن از حاجِّ مرقوم، صلاح است و هر چه میتوانید مصرف فرمایید و یا به جای دیگر منتقل نمایید که از تهمت محفوظ شود.
8- به نام اوصیا صلاح نیست و من عجالتاً اسم آنها را فاش نمیکنم و حضرت عالی نیز راجع به وصایت و اوصیا صحبتی نفرمایید ممکن است در آتیه نزدیکی در پاکت سربسته وصیت را خدمت بفرستم .....
9- به مسافرین تازه و عائله آنها رسیدگی شود.- 30 محرّم 89» (صحیفه امام، ج2، ص: 227)
ـ سخنرانی در جمع مسئولان کمیته های انقلاب؛ ضرورت ابقای کمیته ها و تصفیه آنها (1358)
«در جزئیات این مسائل نمیتوانم وارد بشوم؛ من کلیاتی باید بگویم. ما و همه میدانند که پس از پیروزی انقلاب تا این حد و بیرون کردن این قوای شیطانی، البته دنبال هر انقلاب یک اغتشاشاتی هست، یک نابسامانیهایی هست؛ و همه میدانند آن وقتی که این نابسامانیها پیدا شد، از قوای انتظامی هم خبری نبود، و پاسدارها این کار را کردند و جلو همه این مفاسد را تا آن حدودی که امکان داشت [گرفتند] در همه بلاد کمیتهها و پاسداران انقلاب این کارهای مفید را انجام دادند. و البته حالا هم قوای انتظامیه تا یک حدودی تشکل پیدا کرده است لکن پهلوی آن باید این پاسداران و کمیتهها باشند تا آن روزی که قدرت نظامی یکجوری باشد که خلع سلاحِ تمام مفسدین را و گروههایی که دارند اخلال میکنند بکنند. علامت اینکه قدرت پیدا کردهاند این است که خلع سلاح کرده باشند؛ پس از آنکه خلع سلاح کردند از این گروههایی که در بین مردم دارند مَفْسَده میکنند، کارخانهها میروند تبلیغات سوء میکنند، کشاورزی را نمیخواهند تحقق صحیح پیدا بکند. مدارس دولتی را نمیخواهند باز باشد، میخواهند این آشفتگیها سر جای خودش باشد تا فرصت پیدا بشود که خارجیها تبلیغ کنند که ایران نمیتواند خودش را حفظ کند، یک زمینه فسادی ایجاد کنند و خدای نخواسته کودتایی درست کنند که در دنیا هم موجه نشان بدهند؛ این اشخاص و گروههایی که در بین مردم افساد میکنند، تبلیغات سوء میکنند، ... هستند احتیاج به کمیتهها و پاسدارها هست. این را نه دولت میتواند انکار کند و نه ملت میتواند انکار کند، هیچ کس منکر این نیست. تا اینکه قدرت دولت به اندازهای نشود که این اشخاص مفسد را خلع سلاح بکند و به جای خودش بنشاند، این احتیاج به کمیتهها و احتیاج به پاسداران انقلاب ضروری است. و معلوم هم نیست که دولت چنانچه با او صحبت بکنند و بکنیم، این معنا را هیچ جایش را بتواند انکار کند یا انکار کنند. آنها هم قائلند به اینکه پاسدارها لازمند.
آن چیزی که مشکل است این است که این کمیتهها در سرتاسر ایران- شما فقط تهران را ملاحظه نکنید- در سرتاسر ایران، ... گاهی افراد غیر صالحی در آنها پیدا شده است؛ یا کمیتهها اصل از افراد غیر صالح تشکیل شده است، آن هم همه به اسم انقلاب و به اسم کمیته فلان؛ و اینها کارهایی انجام میدهند که ضد انقلاب است، کارهایی انجام میدهند که بر خلاف شرع اسلام است؛ و این موجب این میشود که چهره انقلابی ما را مشوه کنند، هم در داخل و هم در خارج؛ که بگویند این پاسداران انقلاب و این کمیتهها همه کمیته فلان و پاسدار انقلاب اسلام هستند و مع ذلک این کارها دارد انجام میگیرد، پس معلوم میشود که اسلام، این وضع را دارد اسلام؛ این آشفتگیها را اسلام میخواهد! آنهایی که دشمنند وقتی که یکجا، دو جا، ده جا یک امر خلاف واقع بشود، دیگر ملاحظه این [را] نمیکنند که پانصد جا امر صحیح واقع شده است، یک چند جا هم امر خلاف واقع شده؛ آنها همان امر خلاف را انگشت روی آن میگذارند و همه را میکوبند: روحانیت را میکوبند، اسلام را میکوبند، انقلاب را میکوبند. آن چیزی که مشکل است این است که باید فکر این مطلب را کرد که اینهایی که سرخود رفتند و تشکیل کمیته دادند، یا آنهایی که سرخود نرفتند لکن دیگران در آن نفوذ کردند و بدون اینکه اشخاص صالح توجه داشته باشند آنها نفوذ کردند و کم کم بر دیگران یک مسائل باطل را تحمیل کردند، باید فکر این معنا بشود که چه جور و از چه راه ما میتوانیم اصلاح کنیم. نه اصلاح کمیتههای تهران، از کمیتههای تهران کمتر حرف است؛ اصلاح کمیتههای همه مملکت. مثلًا در هر شهری که چند نفر مثلًا آدم نافذ یا معمم یا غیر معمم است به عدد آنها کمیته هست؛ کمیتههایی که هر کدام با دیگری مخالف هستند و هر کدامی جرّ نفع[1] به طرف خودشان و اشکال به طرف دیگر میکنند و کارهای نابسامانی که منافی با انقلاب است، منافی با اسلام است، انجام میگیرد. و ما نتوانستیم تا حالا با کوششی که کردیم ... این اختلافی که بین بعضیها هست رفع بکنیم؛ و مثلًا در هر جایی، در هر نقطهای، به اندازهای که لازم است کمیته باشد و پاسدار انقلاب؛ و با هم مخالفت نداشته باشند و به اندازه لزوم حفظ نظم و آرامش را بکنند نه اینکه آرامش را به هم بزنند. این مع الأسف تا حالا توفیق حاصل نشده است. ما باید این نواقص را رفع بکنیم.
فکری برای اصل وجود کمیته و اصل وجود پاسدار انقلاب، ضروری است که لازم است و باید باشد تا آن وقتی که ما احساس کنیم که دولت سلطه پیدا کرده است بر امور؛ و علامتش هم این است که خلع سلاح کرده است از مخالفین اسلام، از مخالفین نهضت. تا آن وقت ما لازم میدانیم [باید] این کمیتهها باشند و پاسدارها هم باید باشند. و ما تقدیر و تشکر میکنیم، هم از [مسئولان] کمیتهها و آقایان که صرف وقتشان را کردهاند در یک همچو امری- و البته امری است که مال همه است و مال خودشان است- و هم پاسدارهای انقلاب که این قدر زحمت متحمل شدند و این قدر کشته ... و شهید دادهاند. این مورد تقدیر همه است و مورد تقدیر اسلام است. اصل مسأله که باید اینها باشند و روی احتیاجات وجود اینها لازم است، این اصل مسأله طرح نیست؛ این باید باشد.
این مسأله طرح است که چطور ما اصلاح کنیم اینها را. در- مثلًا فرض بفرمایید که- فلان شهر یک قضایایی واقع میشود؛ مثلًا به اسم اینکه ... فلان آدم فرض کنید که ساواکی بوده است و فرار کرده، میریزند منزلش! خوب، این هیچ وجه شرعی و عقلایی ندارد که کسی فرار کرده، بریزند زن و بچهاش را بخواهند اذیت بکنند. یا مثلًا اگر یک کسی را بگیرند روی غیر موازین شرعیه اذیت کنند، آزار کنند، شکنجه کنند، و از این مسائل. این مسائل را باید یک کاری بکنید که جلوگیری بشود. تصفیه لازم دارد این کمیتهها، نه انحلال. باید باشد و باید تصفیه بشود. باید ... اشخاص یا هیأتهایی بروند یکی، یکی این کمیتهها را ملاحظه کنند و از اشخاص مطلع اعمال اینها را بپرسند و ببینند چه کارهایی کردهاند و مسبب این کارها چه اشخاصی هستند، این را پیدا بکنند و آن شخصی که مُفسد است، یا کنار بگذارند و یا اگر مجازات میخواهد مجازات بکنند و به جای او یک شخص صالح بگذارند. درد مطلب اینجاست که شما یک فکری برای این جهت باید بکنید که- عرض میکنم که- کمیتهها را اول اصلاح بکنید و اشخاصی که ضرر دارند، اشخاصی که مفسد هستند، آنها را کنار بگذارید و اشخاص صالح به جای آنها بگذارید. حتی در خود قم هم پیدا میشود یک همچو چیزی؛ گاهی کارهای خلاف میشود. در هر صورت اصل مطلب را که شما میفرمایید، آن محل اشکالی است که باید باشد لکن اصلاح هم باید باشد؛ تصفیه کنید. این تصفیه باید به دست خود آقایان و به [دست] هیأتهایی که قرار میدهند ... [انجام گیرد] و اگر این تصفیهها بشود، معلوم نیست که دیگر انتقادی در کار باشد.
انتقادات روی این است که اغراض در کار هست؛ اغراض از کمیتهها زیاد است؛ تبلیغات سوء بکنند ... و الّا خوب، این مردمی که در مسئله آقای طالقانی[2]- که مورد احترام همه ما هست- این مردمی که جلو افتادند و این تظاهرات را کردند، اینها برای خاطر آقای طالقانی این کار را کردند؟! یعنی اینها علاقه دارند به آقای طالقانی؟! آن کسی که خدا را قبول ندارد، با آقای طالقانی که خدا را قبول دارد و- عرض میکنم که- شخص روحانی است و متعبد به اسلام است، برای او این کارها را کردند؟! یا برای اینکه نگذارند یک محیط سالم باشد؟!...
سابقاً یک مطلبی بود که علمی بود که اگر اجتماع کنند مردم با هم، اگر یک ملتی با هم مجتَمع بشود، نمیشود جلویشان را بگیرند. روی آن مسئله علمیای که داشتند آنها و دید سیاسی که داشتند، نمیگذاشتند اقشار با هم نزدیک بشوند. ماها را از دانشگاهیها همچو دور کردند که ماها آنها را تکفیر میکردیم، آنها ما را تحمیق میکردند. آنها میگفتند این دسته- عرض میکنم که- عمال دربار هستند، آخوند یعنی درباری، آخوند یعنی انگلیسی! من خودم با آقای حائری- و آن آقای حائری [اشاره به یکی از حضار][3]- در زمان رضا شاه، ظاهراً، توی اتومبیل نشسته بودیم. اتومبیلهای بزرگ. چند نفر هم از- طرفهای- آن طرف شهر میآمدیم تهران. آن چند نفر یکیشان شروع کرد صحبت کردن. گفت که من حالا سالهای طولانی بود که این «هیکلها» را نمیدیدم! اینها را انگلیسها آوردهاند در ایران- و ظاهراً گفت- یا در نجف، انگلیسها آوردهاند برای اینکه نگذارند کار ماها درست بشود. اینها عمال انگلیس هستند! مادامی که ما سوار بودیم، اینها این حرفها را شروع کردند زدن و گفتن به اینکه اینها چطورند. اینها وضعشان این بود. تبلیغات کردند به اینکه هر معمم و آخوندی درباری است!
اصل دین را، اینها [گفتند] دین را آن که ... آورده برای افیون است!!
اینها- قدرتمندها- دینها را ایجاد کردهاند! و این دینی را که اینها ایجاد کردند، قدرتمندها بودند برای اینکه مردم را خواب بکنند و آنها قدرت خودشان را اعمال بکنند که نبادا تودهها بر ضد قدرتمندها [بسیج] بشوند. اینها با وعده بهشت و با وعده این طور چیزها مردم را آرام میکنند! لالایی میگویند برای مردم! مردم را بیهوش میکنند!! و قدرتمندها مردم را میچاپند. در صورتی که اگر هر منصفی به تاریخ انبیا مراجعه کند، میبیند که انبیا بودند که تودهها را بیدار میکردند بر ضد دولتها. خوب، این موسی- علیه السلام- است که توده مردم را، یک آدم شبان با یک عصا راه افتاد توده مردم را بیدار کرد بر ضد فرعون. نه فرعون موسی را درست کرد برای خواباندن آنها؛ موسی مردم را تجهیز کرد برای اینکه جلوی قدرتمندها را بگیرند. این تاریخ اسلام ما که دم دستمان است و همهتان میدانید، میدانید که این طور نبود که قدرتمندهای قریش حضرت رسول را درست کرده باشند و دین اسلام را درست کرده باشند برای اینکه توده را خواب کنند! این حضرت رسول بود که تودهها را بیدار کرد، گداها را بیدار کرد، صعلوکها[4] را بیدار کرد، فقرا را بیدار کرد و بر ضد این چیزها قیام کرد، بر ضد قدرتمندها. جنگهای پیغمبر همه با قدرتمندها بود. این طرف عبارت از یک عده بیساز و برگ، یک عده- عرض بکنم که- توده مردم، فقرا و ضعفا و مستضعفین؛ آن طرف مستکبرین و- عرض بکنم- دارای کذا و کذا. این تبلیغات آنها به قدری بوده است که شاید در بین خود ماها و شاید در بین جوانهای ما این معنا را به باور رساندند، به ثبت رساندند، که خیر، اصل دین برای یک همچو چیزی است. در صورتی که عکس مطلب بوده. در خارج همه میدانند که عکس بوده است. همیشه نزاع ... پیغمبرها از تودهها شروع شده بر ضد مستکبران، بر ضد قدرتمندها.
از آن ور «این روحانیون طرفدار دولتها هستند، اینها درباری هستند، طرفدار دولت هستند»! شما اگر، سوابق را ما یادمان نیست و لکن من از اول دولت رضا شاه تا حالا یادم است و وارد در جریان هم بودم و مطلع بودم؛ شما البته اکثرتان یادتان نیست از اولش- از بین ما شاید بعضیهایتان [به یاد داشته باشید]- آنکه با این قدرت شیطانی در این طول پنجاه و چند سال مخالفت کرد روحانیون بودند؛ تمام جبهههای سیاسی کنار بودند. گاهی ممکن بود یک کلمهای در خارج اینها بگویند اما آن که در داخل- در داخل مملکت- قیام کرد بر ضد رضا شاه، علمای تبریز بودند؛ یکوقت هم علمای خراسان بودند؛ یکوقت هم علمای اصفهان بودند که در قم جمع شدند؛ که ما همهاش را حاضر بودیم[5]. آن که در مجلس مخالفت میکرد، «جبهه ملی» نبود مدرس بود. «نهضت آزادی» نبود مدرس بود؛ که میایستاد و بر خلاف آنجا. اینها آن وقت چیزی نبودند، کاری نداشتند به این کارها. بعد که [تمام] شد خوب، آنها حالا هستند؛ ما کاری با آنها نداریم. اما قضیه این است که تبلیغات بر ضد روحانیت دامنهدار بوده است و این تبلیغات برای خاطر این بوده است که آنها میخواستند که این جناح روحانی را از مردم جدا بکنند تا نتوانند اینها با هم مجتمع بشوند و تا نتوانند منافع اینها را در اختیار [بگیرند]. این قضیه تز آنها و جهات سیاسی و دیدهای علمی.
امروز اینها لمس کردند این مسائل را؛ یعنی عیناً در خارج دیدند که این ملت با هم که شد همه چیز آنها را به باد داد. این ملت وقتی که روحانیاش و- عرض میکنم- دانشگاهیاش، بازاریاش و- عرض بکنم- کشاورزش، همه اینها با هم مجتمع شدند و یک کلام گفتند که مرگ بر این سلطنت و یک کلام گفتند که ما جمهوری اسلامی میخواهیم، هیچ قدرتی نتوانست جلوی اینها را بگیرد. اینها الآن وحدت کلمهای که حاصل است و حاصل شد، خطری بود که لمس کردند که تمام قدرتهای بزرگ نتوانست جلو این ملت را بگیرد و این ملت با مشت خالی غلبه کرد بر آنها. و نبود جز اینکه اسلام در کار بود و مردم شهادت را طالب بودند؛ و نبود الّا اینکه همه با هم بودند: از آن بچه کوچک تا آن پیرمرد هشتاد ساله، همه یک حرف میزدند. این معنا را اینها لمس کردند. در رفراندم اینها فهمیدند قضیه چی هست. فهمیدند که یک نفر آدم که- در روزنامه بود یا در رادیو بود یادم نیست- یک نفر آدمی که اشتباه کرده است در انداختن رأی خلاف، گریه میکند به اینکه من یک گناهی کردم که بخشودنی نیست، من دیگر جهنمی شدم! برای اینکه اشتباه خودش را اسباب این معنا میداند. آن مردی که دوشش گرفتند، مریض بوده آمده رأی انداخته- در خمین شده- رأی انداخته و مرده. آن پیرمرد هشتاد ساله را توی چرخ نشاندند! آن معلولین را، آنها را توی چرخ نشاندند آمدند پای صندوق. کجا در دنیا سابقه دارد این؟ در کجای دنیا از یک مملکت 35 میلیونی، سی میلیون جمعیت، بیست میلیون جمعیت رأی بدهند، رأی مثبت؟! در مقابلش- نمیدانم چهار صد و چند نفر- ... صد و چهل هزار نفر! کجای دنیا یک همچو چیزی بوده؟ نبوده.
این خطر وجدانی است برای خارجیها. اینها که نمیتوانند حالا به این زودی چشمپوشی کنند از نفت ما، چشمپوشی کنند از اورانیوم ما، چشمپوشی کنند از مس ما؛ اینها که به این زودی نمیتوانند دست بردارند. اینها میبینند که اگر این قدرت همراه هم باشد و با هم حرکت بکند و این نهضت به این گرمی که هست باقی باشد، دیگر اینها نمیتوانند مطلب را متحولش کنند به یک مطلب دیگر. مردم ایران یک تحول ذاتی پیدا کردند؛ خدا کرده این را. متحول شدند روحاً. تحول روحی این است که سابق- در چند سال پیش از این- یک پاسبان میآمد در بازار تهران میگفت که یا بازار را ببندید یا بیرق بزنید. برای کسی قدرت این نبود که، اصلًا برای خودش حقْ قائل نبود که نه، میشود گفت نه! کی میگفت نه؟ تمام اقشار این طور بود که حق قائل نبودند برای خودشان. یک تحول روحی انسانی پیدا شد به دست خدای تبارک و تعالی که همین مردم سازوبرگی که آن روز از یک پاسبان میترسیدند حالا دیگر از توپ و تانک نترسیدند و آمدند ریختند بر [سر زمامداران] و گفتند مرگ بر ... اینها از این تحول و از این وحدت کلمه وحشت دارند، وحشت دارند و به صدد این هستند که بشکنند این را. از چه راه بشکنند؟ از این راه که کمیتهها وقتی که میبینند که اینها میتوانند استقرار نظم بدهند این را بشکنند، روحانیون اگر میتوانند [رهبری] بکنند اینها را بشکنند، کارخانهها را بروند به هم بزنند، کشاورزی را به هم بزنند. اینها میخواهند به هم بزنند اوضاع مملکت ما را. اینها غفلت دارند؛ این آقایان بزرگها غفلت از این معنا دارند که قضیه این نیست که بخواهند یک نظمی پیدا بشود، قضیه این نیست که بخواهند یک آرامشی پیدا بشود، قضیه این نیست که بخواهند برای ملت یک زندگی صحیحی پیدا بشود. شما بدانید که اگر چنانچه یک زندگی صحیحی برای ملت پیدا بشود، اینها بیشتر تبلیغات میکنند. اینها حالا که نمونهاش را دارند میبینند که خوب، مشغولند برای اینکه یک کاری بکنند، برای کارمندها، یک کاری بکنند برای- عرض میکنم که- کارخانه دارها، یک کاری بکنند، برای مردم بیبضاعت کار بکنند، برای بیخانهها کاری بکنند، اینها حالا که میبینند این کار، نمونه این است که یک آرامشی در این مملکت پیدا بشود و مردم به همان حالی که دارند که متحول شدهاند و نمیخواهند دیگر دیگران را به این حال باقی باشند و همه دنبال مثلًا روحانیت هستند، این معنا را میخواهند به هم بزنند و بشکنند.
و این جز اینکه این اموری که هست، این اشخاصی که هستند[6] تصفیه بشوند و از مملکت خارج بشوند یا به جزای خودشان برسند، راه حل دیگری ندارد. اگر دولت بتواند این کار را بکند بسیار خوب، بکند؛ همه ما هم میخواهیم. آن روز دیگر مگر بیکارند آقایان که بخواهند کمیته بازی کنند. آقایان هم خوب کار دارند ... آقایان درسهایشان را رها کردهاند، بحثهایشان را رها کردهاند، همه کارهایشان را رها کردهاند آمدهاند اینجا. مگر این پاسدارها بیکارند که بیایند شب و روز اینجا بایستند با خطر مرگ، با کشته دادن؟ اینها هم اگر چنانچه یک آرامشی بشود و در انتها احساس کنند به اینکه خیر این [مفسده جوها] دیگر نیستند در کار، این مفسدین رفتند از بین، اینها هم میروند سراغ کارشان. کار دارند اینها، بیکار که نیستند. کاسب بوده است، آمده است اینجا این کار را میکند و حالا با یک زندگی هیچی دارد این کار را میکند. اینها لازم است باشند؛ و غفلت است از این معنا که کسی بشکند اینها را. دشمنها میشکنند. اگر دوستها نفهمیده این را بشکنند، اینها هم اشتباهکارند، نفهماند که بخواهند این پاسدارها را بشکنند و این کمیتهها را.
باید البته آقایان تصفیه بکنند. ما هر دو طرف قضیه را باید ببینیم؛ آن مقدار مفیدش- بلااشکال- همه ما قائلیم به اینکه باید باشد و احدی حق ندارد دخالت بکند. آن طرف غیر مفیدش و آن چیزی که مفسده دارد، باید کمیتهها تشکیل بشود، گروههایی تشکیل بشود، شوراهایی تشکیل بشود برای اینکه تصفیه بکند این را. اگر یک روزی عاجز از تصفیه شُدید، آن وقت باعث این میشود که آیا باید اینها باشند یا نه. آن وقت باید این صحبت را بکنید. باید بگردید دنبال اینکه اشخاص صالح پیدا کنید. یکی، یکی کمیتهها را تفتیش بکنید؛ دیدید که یک نفری است که مردم مثلًا به او سوء ظن دارند، این را ساواکی میدانند یا از عملش فهمیدید که میخواهد ... خلاف بکند، این را بردارید؛ کنار بگذارید ... یک نفر آدم مورد اطمینان جایش بگذارید. نه در تهران، این در همه جا باید بشود؛ این مسئلهای است که در همه جا باید بشود.
باید این کمیتهها اصلاح بشود و باقی باشد. تا آن وقتی باقی باشد که دولت قدرت داشته باشد- و علامت قدرتِ دولت، خلع سلاح مخالفین اسلام است- تا آن وقت اینها باید باشند. آن روزی دولت میتواند گله کند از کمیتهها که خلع سلاح کرده باشند. اگر اینها [مخالفین را] خلع سلاح کردند، یک روز کمیتهها باقی ماندند آن وقت گله[7]) 23 (اما تا مادامی که دشمنهای ما خلع سلاح نشدند، تا مادامی که در نَفْسِ تهران- در خود تهران- یک محله را برای خودشان دولت مستقل قرار دادند و شبنامه میخوانند و- عرض میکنم- عبور و مرور را از آنجا جایز نمیدانند[8]، تا مادامی که این طور است، ما پاسدارها را کنار بگذاریم راه را برای آنها باز بکنیم؟! غلط است، یا نفهمی است یا خیانت، یا ندانم کاری است یا خیانت. ما تحمل نمیکنیم این را. ما پاسدارها را تقویت میکنیم، ما کمیتهها را تقویت میکنیم، تا آن روزی که- این را من پیشتر هم گفتهام- تا آن روزی که دولت قدرت پیدا بکند و بتواند- عرض میکنم که- جریان امور را [کنترل] بکند. و ما علامت قوّت دولت را این میدانیم که خلع سلاح کند اینها را. آن روزی که اینها را از تمام ایران خلع سلاح کردند که در هیچ جای ایران دیگر کمونیست و- نمیدانم [- فدایی] خلق[9] در کار نبود، یا جناح دیگری که مضر به اسلام است در کار نبود و مضر به انقلاب ماست در کار نبود، همه [ایران] میروند سراغ کار خودشان. آقایان همچو نیست که در اینجا یک چیزی بخواهند ببرند؛ یک منصبی برای آقایان نیست. انحطاط برای آقایان است که آقایی که باید در محل خودش آقا باشد حالا آمده است خدمتگزار شده. این روح اسلامی است که آنها را وادار به این کار کرده. پاسدارها، روح اسلامی آنها را وادار کرده به این کار و الّا دنیا که نمیتواند آدم را وادار کند که برود خود را به کشتن بدهد برای هیچ. این اسلام است که این کار را کرده. آنهایی که میخواهند اسلام را بشکنند، آنهایی که با روحانیت مخالفت میکنند، با اسلام مخالفت میکنند، اینها ضد انقلاب هستند، اسمش هر چه میخواهد باشد.
در هر صورت این کلیات قضیه است که از آن طرفش- بلااشکال- لازم است و از آن طرفش تصفیه- بلااشکال- لازم است و باید فکر تصفیهاش را بکنیم. اما این خصوصیاتی که الآن شما خواندید[10] و آن برنامههایی که دارید، من الآن نمیتوانم چیزی در بارهاش بگویم مگر اینکه مطالعهاش بکنم و بعدش بگویم باید چه بکنیم. لکن قدم اول این است آقا، قبل از اینکه یک تصفیهای واقع بشود، شما هم خودتان هر چه خوب باشید، کمیتههای چهاردهگانه هم هر چه خوب باشند لکن اگر چهار تا کمیته در تهران، ده تا کمیته سرِ خود در تهران پیدا شد، در عموم مردم که اطلاع از واقعیات ندارند، آنها رفتند یک فسادی کردند، خانه مردم ریختند، خانمان مردم را غارت کردند، شُرْب خَمْر کردند و همه فسادها را کردند، خوب این وضع این طور میشود که میگویند کمیتهها این طور ...، سابقاً این جور بود که اگر یک بقالی کم فروشی میکرد میگفتند فلان بقال کم فروش است، اگر یک آخوندی پایش را کج میگذاشت میگفتند «آخوندها» این طورند! نمیدانم این از کجا پیدا شده بود که راجع به آخوندها یک نفر که خلاف میکرد میگفتند «آخوندها». راجع به سایر طبقات، گناه آن یک نفر [را] سَرِ خودش میگذاشتند. و لهذا برای جمعیت اهل علم سنگین است مطلب؛ یعنی یک وظیفه بسیار سنگین است. نباید بگذارند که یک معمم، خدای نخواسته، یک خلافی در یکی از این کمیتهها- چون میگویند که از این هم هستند، من نمیدانم راست یا دروغ باشد- و لکن باید اجازه ندهید که یک معمم منحرف، یک معمم سازمانی[11] که بوده است توی اینها و از خود آنها بودند سرش عمامه گذاشتند؛ نباید اینها را اجازه بدهید که در این کمیتهها وارد بشوند و یک خلاف بکنند و آن وقت بگویند کمیتهها این طورند؛ کمیتهها! نگاه نمیکنند که کمیتهها حفظ کردند مملکت را، این کمیتهها درست کردند این مملکت را، این پاسداران انقلابند که مملکت را حفظ کردند. اینها فکرش را نمیکنند. همه هم دارند میآیند [مرتب] به ما میگویند که آقا ما نمیتوانیم درست بکنیم. از همه این قوای انتظامی که «باید تأیید کنید از ما». خوب، ما باید تأیید کنیم از شما ...- از دولت، از آنها ...- دولت باید تأیید کند از این پاسدارها؛ و ما احتیاج به تأیید آنها نداریم، من خودم تأیید میکنم اینها را، ما تأیید میکنیم اینها را و باید باشند لکن باید تصفیه بشوند. بدون تصفیه این نمیشود و اسباب این میشود که همهتان را، اینهایی که میخواهند ضرر بزنند به روحانیت، همه را برایشان تبلیغات سوء بکنند، این باید درست بشود. این ما حَصَل حرفی است که من حالا میتوانم عرض کنم؛ و مال بعدش را، ان شاء اللَّه بعد.
لکن روی هم رفته این است که در این مسائلْ اموری که مکروه است برای ما، اموری که سخت است شنیدنش، اموری که سخت است پایداری درباره او، این شک ندارد که هست لکن وظیفهاش است. یک مسأله این است که یک جمعیتی- فرض کن- ... برای دنیا دارد این کار را میکند؛ اینها اگر ببینند که دنیایشان به زحمت است، آسایش ندارند، روز و شب کار میکنند؟! خوب ما هم این طور است؟ این طور که نیست. برای اینکه اگر برای دنیا بود که نباید بروید توی آنجا خودتان را وقف کنید برای این زد و خوردهایی که به درد شما نمیخورد. این برای خداست. پس ما یک وظیفه شرعی داریم انجام میدهیم؛ این وظیفه شرعی که انجام میدهیم [اگر] نتوانستیم، ما به وظیفهمان عمل کردیم. حضرت امیر هم نتوانست معاویه را از بین ببرد ولی وظیفهاش را عمل کرد. ما وظیفهمان را عمل میکنیم، اگر توانستیم که کار را انجام بدهیم، خوب هم وظیفه ... ما که از پیغمبر بالاتر نیستیم، ما که از امیر المؤمنین بالاتر نیستیم، ما که از سید الشهداء بالاتر نیستیم؛ آن وظیفهاش را عمل کرد، کشته هم شد؛ ما هم وظیفهمان را عمل میکنیم. بنا بر این نباید ما از این مکروهاتی که پیش میآید [سستی به خود راه دهیم]، خصوصاً این طور امور جنجالی که همه میدانند که فلان طایفه ... که اصل خدا را قبول ندارد، برای- عرض میکنم که- آیت اللَّهاش سینه میزند! این معلوم است که مردم هم میدانند و خوب شما هم میدانید، همه هم میدانند که این مسأله یک توطئه است و یک شیطنت است. و من امیدوارم نتوانند کاری بکنند.
و من متوقعم که همه آقایان به خدا اتکا بکنند، به خدا توجه بکنند که با توجه به خدا این کارها حل میشود و حل شد. و وحدت خودشان را حفظ کنند، و مأیوس نباشند و مشغول کارهای خودشان باشند، و البته تصفیه را باید بکنند. خود آقایان مشغول بشوند و تصفیه بکنند. بعد از تصفیه کسی نیست که قبول نداشته باشد این را. چنانچه شما هم قبول دارید که بعد از اینکه آرامش در یک مملکتی پیدا شد، دیگر ما کاری به آنها نداریم؛ ما میخواهیم آرامش را ایجاد کنیم، وقتی آرامش پیدا شد خدمت ما هم به سر رسید و میرویم سراغ کار خودمان؛ که من طلبهام و درس میخوانم، آقایان هم که هر کدام به آقاییشان [عمل] میکنند. این حاصل حرف من است حالا. بعد من هم این [گزارش] را باید نگاه کنم.
[آقای مهدوی کنی: در اینجا یک سؤالی پیش آمد که بعضی از عناصری هستند که ظاهراً رهبری حضرت عالی را قبول میکنند ولی در مقام عمل، نه آیین نامه دادگاههای انقلاب را قبول دارند و نه آیین نامههای کمیته مرکزی را.]
خوب، این جزو همانها هستند که یکوقت این است که یک آدمی است هوای نفْس دارد؛ نه اینکه مثلًا از آنهاست که میخواهند انقلاب را به هم بزنند. گاهی هوای نفْس است که دلش میخواهد که حالا خودش هم یک مثلًا چیزی داشته باشد. یکوقت این طور است. اینها، باید به آنها حالی کرد به اینکه حالا وقت این کارها نیست؛ حالا صحیح نیست اینکه آدم برود دنبال هوای نفْسش. وقتش باقی است بعدها ان شاء اللَّه. یکوقت این است که نه، موذی است؛ میخواهد این کارها را بکند برای اینکه به هم بزند اوضاع را. یکی از همین ساواکیهاست؛ یکی از همین- نمیدانم- فداییهاست که میخواهند وضع را به هم بزنند و باید تلقی کرد که مخالف انقلاب و ضد انقلاب [اند] و با آنها عمل ضد انقلابی کرد.
[آقای مهدوی کنی: در ادارات دولتی مأمورینی که آنجا هستند از پاسدارها، آنها نه اینکه مخلّ نظم ادارات باشند ولی مشاهده میکنند که همان اوضاع سابق دارد تکرار میشود و اینها نمیتوانند تحمل آن اوضاع را بکنند. رفتند تذکراتی دادند [که] بله، منشأ نگرانیها باید باشد؛ میخواستم عرض بکنم اینها منشأ نگرانی نیست.].
بله، اینها جزء خصوصیات مطلب است که حالا من دیگر الآن- وقتم هم الآن [گذشته-] خستهام.» (صحیفه امام، ج7، ص: 35 ـ 53)
ـ سخنرانی در جمع فرهنگیان رفسنجان؛ عوامل پیروزی- اهمیت کار فرهنگی (1358)
«این حقیقتی است که باید اعتراف کرد که قلعه محکمی بود که احتمال فتح آن [نمیرفت][12] و فتح شد. و دژ عظیمی بود که احتمال شکستن آن نمیرفت و شکسته شد. ملتی با نداشتن هیچ ابزار و ساز و سلاح بر ابرقدرتها و بر قدرت شیطانی که تا دندان مسلح بودند غلبه کرد. لکن این من نبودم که این غلبه را نصیب شما کرد، این خدای تبارک و تعالی بود. من در پاریس که بودم و میشنیدم که تمام مردم بلاد- از آن اقصا بلاد[13] تا مرکز، از دهات کوچک تا شهرستانهای بزرگ- همه با هم متحد شدند و همه یک کلمه میگویند و آن اینکه «سلسله پهلوی نه و جمهوری اسلامی آری»، من آنجا این طور فهمیدم که این دستْ، دستِ غیب است؛ انسان نمیتواند این وحدت را تحصیل کند. انسانها شعاع فعالیتشان محدود است؛ ممکن است یک شهر را یا یک استان را، به وحدت کلمه برساند، ممکن است که یک گروه از مردم را وحدت کلمه درشان ایجاد کند لکن یک کشور سی و چند میلیونی با اختلاف گروهها، با اختلاف آمال و آرزوها، با اختلاف فهم و شعور آنها، همه با هم مجتمع شدند و همه با هم دست به هم دادند و یک مطلب را خواستند. این نیست الّا اینکه دستِ غیبی در کار است: خدای تبارک و تعالی به وسیله امام زمان- سلام اللَّه علیه- [این تحول را در مردم پدید آورد]. از آن وقت یأس در من هیچ وقت نبوده است؛ از آن وقت بسیار امیدوار شدم که این مطلب به پیروزی خواهد رسید. البته این معنا که پیروزی به این سهلی و به این زودی نصیب بشود، [فکر نمیکردم] یک ملتی که هیچ ندارد در مقابل یک قدرت شیطانی؛ مثل امریکا و انگلستان به صراحت و شوروی هم پشتیبانی داشتند، همه قوای شیطانی دست به هم داده بودند در مقابل یک مشتْ ملت. لکن اینجا قوای رحمانی در کار بود. با خدای تبارک و تعالی هیچ کس نمیتواند ستیزه کند. اینجا دستِ غیبیِ الهی بود و تا این دست هست و تا این عنایت الهی هست شما پیروزید.
همت کنید که این نهضت را به همان طور که هست، این نهضت را به همین گرمی که هست حفظ کنید. اگر بخواهید به یک مملکت مستقل، آزاد، یک کشوری که خودش روی پای خودش بایستد و کارهای خودش را اداره کند، بخواهید به یک همچو کشوری برسید و پیروز بشوید و تا آخر پیروزی را ادامه بدهید، باید این رمز پیروزی را حفظ کنید؛ رمز پیروزی توجه به خدا بود. اشخاصی میآمدند از جوانهای برومند پیش من و مرا قسم میدادند که شما دعا کنید ما شهید بشویم. این عنایت خدا بود. این تحولْ تحولی بود که به دست بشر نمیشد انجام بگیرد. در ملتْ یک تحول روحی پیدا شد، یک تحول باطنی پیدا شد؛ این تحول باطنی به دست خدا بود، با عنایت خدا بود. یک ملتی که در چند وقت پیش از این اگر پاسبانی میآمد در بازار و میگفت باید تعطیل کنید یا باید بیرق بزنید، کسی برای خودش حق قائل نبود که مخالفت کند، به اندک وقتی به آنجا رسید که ریختند در خیابانها و «مرگ بر فلان» گفتند! اعتنا به توپ و تانک و مسلسل نکردند، اعتنا بر قوای شیطانی نکردند. این تحولْ تحول الهی بود. کاری کنید که این تحول از بین نرود؛ اینکه الآن به دست آوردید و ملت ما به دست آوردند، این از بین نرود. وحدت کلمه را حفظ کنید، توجه به خدا را تقویت بکنید، روح خودتان را متوجه به خدا بکنید. شیاطینی که در بین شما میخواهند تفرقه بیندازند طرد کنید؛ آنها را یا ارشاد کنید- اگر قابل باشند- و یا طرد کنید. امریکا باز چشمش به ایران است، به نفت ایران است، به مخازن ایران است؛ به این زودی نمیتواند اغماض کند و سایر ممالک.
شما اگر بخواهید این چشمها را کور کنید و این دستها را قطع کنید، باید با همین رمزی که تا کنون پیش آمدید از این به بعد هم این رمز را حفظ کنید، این کلید را حفظ کنید. آن رمز توجه به خدا، همه یک مطلب و آن اسلام، همه یک مطلب و آن، شرک نه، اسلام آری. اگر این رمز از دست ما خدای نخواسته گرفته بشود، اگر این شیاطین که الآن عمال امریکا و ممالک دیگر در بین مردم هستند و آشوب میکنند، نمیگذارند زراعت ما، کشاورزی ما به جریان بیفتد، نمیگذارند کارخانههای ما به جریان بیفتد، نمیگذارند مدارس ما باز بشود، اگر این عناصر در بین شما باشند و خدای نخواسته رخنه کنند و شما منفعل[14] از حرفهای آنها بشوید و جوانهای ما غفلت کنند و توجه به آنها بکنند و تبعیت از آنها بکنند و در خیابانها راه بیفتند تظاهر بکنند- در زمانی که تظاهر نباید بکنند- اگر خدای نخواسته این اشخاص فعالی که با الهامات شیطانی مردم را میخواهند منحرف کنند موفق بشوند، من خوف آن دارم که بساط برگردد به حال اول؛ من خوف آن دارم که باز اختناق پیش بیاید؛ من خوف آن دارم که باز استقلالی که ما تحصیل کردیم از دست ما برود.
عزیزان من! بیدار بشوید اینها که در بین طبقات مردم افتادهاند بشناسید. اینها اگر چنانچه غمخوار ملت هستند، چرا نمیگذارند ملت آرام باشد؟ چرا نمیگذارند که رفراندم انجام بگیرد؟ رفراندم که امر ملی بود؛ چرا صندوقها را آتش میزدند؟ چرا مردم را منع میکردند؟ رفراندم را تحریم میکردند[15]؟ رفراندم که مال ملت بود؛ آنکه دیگر مربوط به طاغوت نبود، مربوط به اجانب نبود، مربوط به ملت بود. چرا این کار را میکردند؟ کشاورزی را چرا نمیگذارند به جریان بیفتد؟ دور دهات افتادند و فساد میکنند و نمیگذارند که به جریان بیفتد. کارخانههای ایران را چرا نمیگذارند ... به جریان بیفتد؟ برای اینکه اگر اینها به جریان بیفتد آرامش پیدا میشود؛ اگر آرامش پیدا شد دست اربابها قطع خواهد شد. اینها میخواهند دست آنها باز باشد. اینها میخواهند باز برگردانند به همان زمان و لو با یک فرم دیگر، البته شاهنشاهی دیگر قابل عود نیست لکن به صورتهای شیطانی دیگر. بیدار بشوید! توجه داشته باشید؛ هر کس در هر جا هست توجه داشته باشد به اینکه این عناصر را طرد کند.
ان شاء اللَّه بعد از اینکه حکومت اسلامی استقرار پیدا کرد، نقیصهها را همه با هم باید رفع بکنیم، که در رأس آنها فرهنگ است. فرهنگ اساس ملت است، اساس ملیت یک ملت است، اساس استقلال یک ملت است و لهذا آنها کوشش کردهاند که فرهنگ ما را استعماری کنند. کوشش کردند که نگذارند انسان پیدا بشود. آنها از انسان میترسند، از آدم میترسند. آنها کوشش کردند در این سالهای طولانی، و خصوصاً در این پنجاه و چند سال، که رجال در ایران پیدا نشود. تحصیلات را به طوری قرار دادند که رشد تحصیلی و انسانی پیدا نشود. ما را همچو ترساندند، همچو با تبلیغات خودشان ماها را ترساندند که از خودمان میترسیدیم، به خودمان اعتماد نداشتیم. اگر یک کسی مریض میشد میگفتیم باید برود به خارج، در صورتی که طبیب داشتیم. همچو با ما رفتار کردند و ما را لرزاندند و ما را تهی کردند که اگر میخواستیم یک راهی را اسفالت کنیم میگفتیم باید از خارج بیاید با آنکه داشتیم باید ارتش ما را خارجیها اداره کنند، باید نفت ما را خارجیها بیایند اداره کنند با آنکه ما داشتیم همه چیز؛ این برای این بود که ما را از اینکه بودیم تهی کردند؛ مغزهای ما را شستشو کردند. اعتماد به نفس را از بین بردند. برادرها! جوانها را با اعتماد به نفس، با استقلال نفسانی بار بیاورید. معلمها! جوانها را مستقل، آزاد بار بیاورید؛ مُعْتمِد به نفسشان کنید. ما همه چیز داریم لکن آنها ما را همچو کردند که خیال کنیم هیچ نداریم. ما دیدیم که با مشت تهی آنها را عقب زدیم و توانستیم؛ پس توانایی داریم. مایی که از یک سرهنگ میترسیدیم، از یک پاسبان میترسیدیم، دیدید که بچههای ما هم اعتنایی دیگر به تانک و توپ نکردند. پس ما داریم ...
ما خدا داریم. تا اعتماد به خدا هست، تا توجه به خدا هست، تا اینکه این روحیه شجاعت در شماهست، پیروز خواهیدبود. من از خدای تبارک و تعالی سلامت و سعادت همه شما و همه اقشار ملت را خواهانم، و من دعاگو و خدمتگزار همه شما هستم.» (صحیفه امام، ج7، ص: 54 ـ 58)
ـ بیانات در جمع جامعه روحانیت و تبلیغات اسلامی گلپایگان؛ جلب رضایت مردم (1360)
«روحانیت باید این سنگر را حفظ نموده، و در ارشاد مردم کوشا باشد. حال که قسمتی از کارها به دست شما روحانیون انجام میشود، کار را طوری انجام دهید که رضایت مردم جلب شود.
... شما روحانیون در شهر و روستا مردم را ارشاد و با متانت جلوی تبلیغات انحرافی را بگیرید.» (صحیفه امام، ج14، ص: 305)
ـ پیام به ملت ایران و نیروهای نظامی به مناسبت روز ارتش؛ رهنمود به نظامیان (1360)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
گرچه روز ارتش در جمهوری اسلامی از روز مردم جدا نیست، بحمد اللَّه تعالی ارتش آن چنان مردمی است و در خدمت مردم است، و مردم آن چنان با ارتش منسجم و پیوند ناگسستنی دارند که هر دو یک واحد را تشکیل میدهند و روز ارتش روز مردم است، لکن انتخاب یک روز برای ارتش به منظور تجلیل بیشتر و تقدیر، سزاوارتر و نمودارِ تکریم از چهره سلحشور و رزمنده آنان است. ملت عظیم الشأن ایران روز 29 فروردین را به عنوان روز مبارک ارتش به آنان تبریک میگویند. امسال با سپاس بیحد به درگاه خداوند تعالی با پیروزیهای بزرگ که ارتش و سایر قوای مسلح نصیب ملت ایران نمودهاند و با افتخار جاویدی که در فتوحات، به ویژه «فتح مبین» برای کشور اسلامی آفریدند تبریکها بیشتر و جدّیتر و توأم با سرافرازی است. جاوید باد قوای مسلح و ارتش؛ و سرافراز باد کشور بقیة اللَّه اعظم- ارواحنا لمقدمه الفداء- که این چنین سربازان متعهد و فداکار دارد. در این جنگ تحمیلی و دفاع از حق، ارتش ایران و دیگر قوای مسلح بر جهانیان ثابت کردند که مجاهدین در راه هدف و اسلام و میهن معظّم از یک قدرت غیبی ما فوق طبیعت و برتر از محاسبات کاخنشینان ستمگر برخوردارند که با ارزیابی کوردلان خدانشناس نمیتوان سنجید و با معیارهای الحادی درست نخواهد شد. با کدامین سنجشها و معیارها میتوان «فتح مبین» را تحلیل کرد، و با کدامین معادلات میتوان ارزیابی نمود نبرد نابرابری که یک طرف آن قدرت شیطانی مجهز به تمام ابزار جنگی سبک و سنگین و برخوردار از پشتیبانی بیدریغ ابرقدرتها و اکثر دولتهای منطقه که با دست باز و روی گشاده تمام امکانات خویش را در اختیار آن قرار دادهاند و تمام بوقهای تبلیغاتی جهان نیز از آن پشتیبانی نمودهاند و همه جهاتِ تقویت در آن موجود بوده است، و طرف دیگر قوای مسلحی که ولادت او پس از انقلاب و پیروزی آن بود و ارتشش تازه از زیر سلطه مستشاران امریکایی و فرماندهان ستمشاهی نجات پیدا کرده و از رژیم طاغوتی به رژیم اسلامی انسانی انتقال یافتهاند، و سپاه پاسدارانش و بسیجش از متن ملت برخاسته و تازه تفنگ به دست گرفته و دانشگاههای نظامی آن چنان ندیدهاند و از ابزار جنگیِ کامل برخوردار نبوده، و تمام اسباب ظاهریِ ضعف در آن موجود بوده است و تنها ایمان به خداوند و عشق به شهادت در راه اسلام و روح ایثار و فداکاری، ابزار نبرد نابرابر اینان بود، و در ظرف قریب به یک هفته آن چنان قوای عظیم شیطانی را در هم کوبید و آن چنان طومار ارتش مجهز برخوردار از آرایش را در هم پیچید که فوج فوج قوای دشمن با همه تجهیزات، تسلیم یا فراری و یا مقتول گردیدند. کدام روشنفکران تحلیلگر و دانشگاهِ جنگ رفتگانِ متفکر این پیروزی معجزهآسا را توجیه میکنند؟ اگر ارتش و سایر قوای مسلح از نصرت معنوی الهی برخوردار نبودند پس این امر خارق العاده چگونه تحقق یافت؟ آری فرق بسیاری است بین جوانانی که شب را با مناجات و قرائت قرآن و نماز و نیایش به سر میبرند و حمله را با ذکر خدا و اللَّه اکبر شروع میکنند، با آنان که شب را با معصیت خدا و روز را در جنگ با خدا آغاز میکنند. فرق است میان آن سنگرها که کتاب خدا و نهج البلاغه و کتابهای دعا در آن است، با آن سنگرها که بنا به گفته فاتحان، ابزار قمار و شراب و مسکرات و بدتر از آن در آنها یافت میشود. و فرق است میان آنان که با اعتقاد به اینکه صاحب الزمان- روحی فداه- فرمانده آنهاست و جنگ میکنند، و آنان که صدام عفلقیِ ابرجنایتکار فرمانده آنان است. و فرق است میان آنان که خود را برادر ملت مسلمان عراق میدانند و هرگز به خود اجازه نمیدهند که به شهرها یا روستاهای برادر خود تجاوز کنند، با آنان که هر روز به هر شهر و دهکده، هر چند عربنشین، که بتواند، آتش گشوده و با دعوی جنگ برای عربیت، کودکان و زنان و پیرمردان بیگناه را قتل عام میکنند. فرق است میان آنان که با اسرای جنگی خویش که در حال جنگِ با آنان به اسیری در آمدهاند چون برادران خویش رفتار میکنند، با آنان که با اسرایی که از ایران گرفتهاند و اکثر آنها مردم عرب روستاها یا شهر بوده و در جنگ دخالت نداشتهاند آن چنان دژخیمانه رفتار میکنند که از ترس رسوایی بیشتر اکنون نیز نتوانند خویشاوندان و نزدیکان آنان را برای ملاقات بپذیرند. ما بحمد اللَّه تعالی امروز ارتشی داریم که با سرافرازی و قامتی استوار در جهان میدرخشد. امسال ملت ایران با چنان سرافرازی و افتخار، روز ارتش را میگذراند که در سالهای پیش بیسابقه بوده است. و ارتش با چنان درخششی در مقابل دشمنان ایستادگی میکند که در تاریخ حیاتش کم نظیر یا بینظیر بوده است؛ و امید است که هر سال از سال پیش افتخارآفرینتر گردد. و در اینجا از بعضی تذکرات هر چند بدان توجه داشته باشید نگذرم:
1- از عنایات غیبی الهی غافل نباشید و تمام قوای نظامی و انتظامی و قوای مسلح از هر ارگانی که هستید سعی کنید این عنایات الهی را برای خودتان و برای ملت حفظ کنید. و راه آن این است که به تعهد خویش عمل کرده و در پیشگاه حق تعالی برای اسلام و جمهوری اسلامی تا حد توانایی فداکاری نمایید. برای رضای خداوند تعالی، نه هواهای نفسانی و شیطانی، برای دفاع از اسلام و میهن خودتان در صحنه حاضر باشید. و مبادا پیروزیها شما را مغرور کند و از کمکهای غیبی غافل نماید که غرور و غفلت انسان را به تباهی میکشد و بیتردید از قدرت نظامی میکاهد. و پس از اتکال به خداوند، به قدرت خود که از اوست اعتماد و اتکال داشته باشید.
2- میدانید که پیروزیها در اثر انسجام تمام قوای مسلح با نقشه واحد و فکر واحد نصیب شما شد. باید این انسجامها و این وحدت حفظ شود که تزلزل در این امر الهی از بزرگترین اسباب فَشَل و خدای ناخواسته شکست است. و اگر کسی یا خطی در صدد ایجاد تفرقه باشد بیدرنگ به فرماندهان خبر دهید تا جلوگیری کنند. تمام قوای مسلح در جمهوری اسلامی برای مقصد و هدف معیّن کوشش میکنند و همه باید بمنزله دستِ واحد علیه مخالفان و معاندان با اسلام و جمهوری اسلامی باشند. و بدانند که تا این وحدت و انسجام و این هدف عالی اسلامی پابرجاست کشور شما آسیب نخواهد دید.
به برادران ارتش و پاسدار و ژاندارمری و شهربانی و بسیج و گروههای مسلح مردمی توصیه میکنم خود را چنانچه قرآن کریم امر فرموده با هم برادر بدانید و در جبههها و پشت جبههها چون برادران همخط و همفکر و همصدا باشید، که در این صورت میتوانید از نیروهای معنوی و غیبی الهی برخوردار باشید و بر تمام مشکلات غلبه کنید.
ان شاء اللَّه تعالی موفق و پیروز باشید. خداوند یار و نگهدار شما.
3- از امور مهمی که باید تمام نیروهای مسلح از آن پیروی کنند و اغماض از آن به هیچ وجه نمیتوان کرد و باز هم تذکر دادهام، آن است که هیچ یک از افراد نیروهای مسلح، چه ردههای بالا یا پایین در حزب و گروهی با هر اسم و عنوان نباید وارد شوند، هر چند آن حزب و گروه صد در صد اسلامی و به جمهوری اسلامی وفادار باشند. و هر کس در یک حزب و گروه وارد شد باید از ارتش و سپاه و سایر قوای انتظامی و نظامی و قوای مسلح خارج شود. و فرماندهان و مسئولان موظف هستند که هر کس در یکی از احزاب یا گروههای سیاسی یا دینی وارد شد به او تذکر دهند که از حزب و یا گروهها و یا سازمان خارج شود، و اگر تخلف کرد او را از ارتش یا دیگر قوای مسلح اخراج کنند، و همه افراد موظفاند چنین اشخاصی را به فرماندهان معرفی نمایند. و باید توجه داشته باشند که ورود قوای مسلح در احزاب و گروهها و سازمانها پایه قوای مسلح را متزلزل خواهد کرد و غفلت از این امر موجب پیگرد خواهد بود.
4- همه میدانیم که ارتش ایران و سایر قوای مسلح از پشتیبانی بیدریغ ملت در سراسر کشور آن چنان برخوردارند که در طول تاریخ، بینظیر یا بسیار کم نظیر است. گمان ندارم کسی بتواند ادعا کند که ملتی جز ملت عظیم الشأن ایران از کوچک و بزرگ و زن و مردِ سراسر کشور این گونه پشتیبان قوای مسلح خود باشند و ایثارگر و داوطلب به جبهههای جنگ برای فداکاری و شهادت سبقت گیرند. و گمان ندارم هیچ معیاری جز عقیده به مکتب و ایثار در راه خدا و هدف معنوی قادر به حل این معما باشد. این جانب به ارتش عزیز و سایر عزیزان نصیحت میکنم که قدر این نعمت الهی را بدانید و با تمام قوا بکوشید که این حضور عمومی ملت را در صحنه و این پشتیبانی بزرگ را حفظ نمایید. و راه آن استقامت و پایداری در راه هدف و فداکاری برای اسلام عزیز و ایران و جمهوری اسلامی است. ما دام که شماها در حفاظت میهن خودتان و اسلام و جمهوری اسلامی با اتحاد و انسجام کامل در صحنه باشید، از توطئههای دشمنان اسلام برای براندازی جمهوری اسلامی نهراسید و چون سدی آهنین در مقابل آنان بایستید و با سرافرازی بر مهاجمین تبهکار بتازید و آنان را در هم کوبید. ملت بزرگ یکدل و یکجهت پشتیبان شماست و دست عنایت حق تعالی و پرتو قدرت لا یزال او بر سر شماست. پیروز باشید و با قدرت به پیش بروید و دشمنان خدا را از کشور خود برانید و دست تباهکاران داخل و خارج را قطع کنید و از خداوند قادر استعانت نمایید.
5- ملت ایثارگر ایران، عزیزان بسیاری در جبههها از دست داده و تحمل رنجها و سختیهای بسیاری نموده و از دشمنان قسم خورده و دوست نمایانی خیانتکار و تبه روزگار، دغلبازیهای زیادی دیدهاند، لکن در مقابل، در پیشگاه خداوند متعال سرافراز و روسفید، و در جهان نمونه و الگو، و در نزد نسلهای آینده مأجور و سربلند است. از خداوند تعالی برای ملت سعادت ابدی؛ و برای رزمندگان در جبههها و پشت جبههها استقامت و پایداری؛ و برای شهدای بزرگوار از اول نهضت تا کنون و پس از این رحمت و مغفرت؛ و برای آسیب دیدگان عافیت و سلامت؛ و برای بازماندگان و ستمدیدگان صبر و شهامت؛ و برای ارتش و دیگر قوای مسلح شجاعت و اخلاص و مروّت؛ و برای جمهوری اسلامی بقا؛ و برای گردانندگان آن حسن تدبیر و سیاست؛ و برای مخالفان جاهل و بیغرض آن، بیداری و انصاف؛ و برای غرضمندان و دشمنان آن خذلان و ذلت؛ و برای مسلمانان جهان همبستگی و وحدت؛ و برای کشورهای اسلامی استقلال و عظمت، و برای سران آنها خروج از قید خودخواهی و سرپیچی از تبعیت بیگانگان؛ و برای همگان شناخت اسلام عزیز و عظمت و قدرت آن را خواستارم.
بار الها، ارتشیان و سایر رزمندگان اسلام را بر کفر جهانی هر چند فزونتر پیروز فرما، و توفیق خدمت و اخلاص به همه ما عنایت فرما. سلام بر ارتشیان محترم، و درود بر سپاهیان و دیگر قوای مسلح.» (صحیفه امام، ج16، ص: 200 ـ 204)
ـ سخنرانی در جمع مسئولان نظام؛ وظیفه بشر، نزدیک شدن به آرمانهای وحی (1364)
«... اگر تزکیه گفته شده است و دنبالش تعلیم گفته شده است، برای این است که، نفوس تا تزکیه نشوند نمیتوانند برسند. گوش انسان یک چیزی میشنود، گاهی هم عقل انسان ادراک میکند، برهان هم بر آن اقامه میکند، مسائل عرفانی را هم در کنارش میگنجاند.
لکن آنی که دل باید بیابد، آن کار مشکل است که چطور بیابد. ما چطور آرمانهای توحیدی را، آرمانهای عرفانی را که انبیا برای آن مبعوث شده بودند، ما چطور آنها را بیابیم و در قلب ما وارد بشود، بعد هم در شهود ما وارد بشود. این مسئلهای است که محتاج به ریاضات است بعد از تعلیم و تعلم، محتاج به تزکیه است و همدوش تزکیه، تعلم و حکمت. و دنبال او، آن مسائلی که برای نفوس مستعده پیش میآید، و این یک تحولی در نفوس ایجاد میکند که اشیا را آن طور که هستند، اگر برسد به آن مقام ادراک میکند.
الَّلهُمَّ أَرِنِی الْاشیاءَ کَما هِیَ،[16]
این چیزی است که بزرگان و انبیا خواستند. ما نمیتوانیم اشیا را «کما هی» بشناسیم، معنیاش این نیست که ما ماهیّات اشیا را نمیتوانیم بشناسیم، آن امر سهلی است. معنایش این است که موجودات را آن طور که هستند، آن طور که موجودات ربط با مبدأ دارند، آن که خواستند ارائه این معناست که نسبت اشیا به حق چی است؟ ربط حادث به قدیم چی است؟ کلیاتش را فلسفه میگوید، بعض مراتبش را هم اهل عرفان بیان میکنند. لکن رسیدن به اینکه این چه ربطی است، چه رابطهای است؟ اینکه هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ،[17] نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْکُمْ[18] این یعنی چه؟ چه جوری است این وضع؟ یعنی پهلوی همیم؟ نزدیک به ما، به این معناست که ما دو نفر نزدیک به همیم یا مسأله دیگری است؟
اینها مسائلی است که دست ما از آن تقریباً کوتاه است، لکن ما باید توجه به وظایف داشته باشیم. وقتی ما دستمان به قله نرسید، لا اقل رو به آن قله برویم، راه را شروع کنیم، بیراهه نرویم، کنار نرویم. و راه را اگر شروع کردیم و اخلاص همراه او بود، تزکیه همراه او بود، دستگیری میشود، خدای تبارک و تعالی دستگیری میکند و با عنایت او ممکن است که بعض مراتب حاصل بشود. و ما امیدواریم که خدای تبارک و تعالی در این روز عنایت کند به ما و به ملت ما و همان طوری که جوانهای ما را متحول کرد و آن نحو متحول کرد که همه میبینید و ما آرزوی آن تحول را داریم، همه ما را متحول کند. و همه آنهایی که راهرو این راه هستند، عنایت بهشان بکند.
من قاصرم از اینکه راجع به تحولاتی که حاصل شده برای جوانهای ما، حاصل شده است برای ملت ما، بتوانم بگویم که چه جور حاصل شده است، چه تحول بزرگی است، این چه روحی است که اینها پیدا کردهاند، چطور شده است که یکدفعه این جهش پیدا شد. سالها زحمت میخواهد تا به آستانه این امر برسد، چه شد که اینها این طور سریع راه را طی کردند؟ این جز اینکه انسان بگوید یک عنایت خاصی است از خدای تبارک و تعالی که خدا این عنایت را به اینها کرده است. آنها فداکاری میکنند و او عنایت میکند.
و من امیدوارم که ان شاء اللَّه این تحول برای همه و همه حاصل بشود.
آن چیزی که من امروز میخواستم عرض کنم، این است که تحولاتی که در دنیا شده است بسیاریش را شما یعنی آن که در ایران شده است دیدید، بعض تحولات دیگری هم شده است. اخیراً انسان میبیند که- قبلًا هم گاهی بود، اما حالا زیادتر شده است- یک تحولی شده است که تحول انسانشناسی و اسلامشناسی! پیشترها اگر یادتان باشد کارتر ادعا میکرد که ایران اسلام را نمیداند. حالا دارند همه ادعا میکنند! مقامات امریکایی هم همین مطلب را میگویند که اینها اسلام را درست نمیدانند! قبلًا بگین هم این حرف را میزد! حالا داخل و خارج هم این حرفها را میزنند! من نمیدانم کی اینها میخواهند «عروة الوثقی[19]» را حاشیه کنند؟ و نکته اینکه اخیراً یک حرکت خاصی پیدا شده است، سابق بود اما به این شدت نبود، سابق حرکاتی بود اما اخیراً در داخل و خارج یک حرکت خاصی پیدا شده و همه حرکت به اینکه بیاییم ما صلح کنیم. این نکته چی است؟ این طرفدارهای امریکا در هر جا که هستند یکدفعه همصدا، از مصر گرفته تا سودان گرفته تا همه جا یکصدا دارند میگویند که بیایید صلح کنیم، دیگر نمیشود. مگر ما میخواستیم چی بشود که نمیشود؟ یک دستهشان از راه اینکه دیگر نباید این چیزها پیش بیاید چه و فلان و یک دستهشان هم میترسانند ما را از اینکه حالا دیگر صدام تانکهایش زیاد شده است، اسلحههایش زیاد شده است؛ راست است اینها، زیاد شده و من قبلًا گفتم که این یک خوشحالی است برای ما؛ برای اینکه جوانهای ما آنها را از آنها میگیرند برای خودشان. یک دسته زیادی این طورند که ما راهی میترسانند که دیگر حالا چه شده، دیگر حالا ول کنید. آنهایی که از اول میگفتند این حرفها را کم بودند، اخیراً یکدفعه انسان میبیند که از داخل و خارج یکصدا، این از کجا پیدا شده که یکصدا در داخل و خارج میکنند که یا به صورت خیرخواهی یا به صورت ارعاب یا با طرح نفاق، که با نفاق کار را انجام بدهند. این نفاق این طور نیست که منحصر به این ملاهای درباری باشد که رساله مینویسند و کتاب مینویسند؛ این نفاق و ایجاد نفاق راجع به آنهایی هم که در خارج و داخل مردم را مأیوس میخواهند بکنند، این نفاق آن هم هست، ایجاد نفاق میکنند دیگر. مأیوس کردن معنایش این است که این جوانهایی که الآن دارند جانفشانی میکنند و با قدرت پیش میروند و قدرتشان عالمگیر شده است الآن، انعکاسش در عالم پیدا شده است، اینها حالا به یاد این افتادهاند که بترسانند اینها را. این جوانهای ما چی میخواهند که اینها آنها را میخواهند از او بترسانند که بهش نمیرسید؟ این جوانهایی که میآیند التماس میکنند که دعا کن من شهید بشوم، این چه میخواهد از خدا که شما او را میترسانید که حالا ول کنید برای اینکه چه میشود؟ مگر غیر از این است که اینها شهادت میخواهند؟
اصلاح کنند خودشان را اشخاص. این شیوخ اطراف خلیج و نمیدانم آنهایی که در مصر هستند و آنهایی که در سودان هستند و آنهایی که در جاهای دیگر هستند و آنهایی که در پاریس هستند و هرجا و داخل و همه جا، یک قدری فکر بکنند، اصلاح کنند خودشان را. بفهمند به اینکه یک ملت این طوری را نمیشود ترساندش، یک ملت این طوری را نمیشود مأیوسش کرد. ممکن است یک عدهای را مأیوس کنند، آنها آن عده ای هستند که مرفه هستند، از اول وارد کاری هم نبودند. اگر برای آنها میگویید آنها از اول وارد کار نبودند، خوب! یک عدهای هستند، در همه جا یک عده بیتفاوت، یک عده مخالف همیشه هست. اما آنهایی که انقلاب مال آنهاست، با دست آنها این انقلاب پیدا شده است، و هیچ یک از اینها دخالت در این امر نداشتند. بله، یک دستهای از اول کارشکنی میکردند، دخالت در انقلاب هیچ یک از اینها نداشتند، من وارد بودم، میدیدم که اشخاصی چی هستند. اینها میخواهند کی را بترسانند؟ میخواهند کی را مأیوس کنند؟ میخواهند آن اشخاصی که از اول مخالف با ما بودند مأیوس کنند؟ آنها از اول مخالف بودند و حالا هم هستند و خواهند بود. میخواهند این جوانی که برای شهادت دارد میرود توی میدان، این را مأیوسش کنند؟ این نمیشود. این یک تحولی درش پیدا شده است که نمیشود. میخواهند ارتش ما را مأیوس کنند؟ ارتش ما الآن یک تحولی پیدا کرده است که به این حرفها مأیوس نمیشود. ملت و عموم ملت به استثنای این یک عده بدبخت که در خارج و داخل نشستهاند و نغمه سرایی میکنند یا عزاداری میکنند، اینها میخواهند کی را مأیوس کنند؟ اینها چه کاری میخواهند بکنند؟ یکدفعه انسان میبیند که یک صدا از مصر بلند میشود، از سودان بلند میشود، نمیدانم از اردن بلند میشود، از عراق بلند میشود، از امریکا بلند میشود، از فرانسه بلند میشود، از ایران هم بلند میشود، یک صداست، انسان میفهمد یک حلقوم است دارد این حرفها را میزند. اینهایی که اهل خود ایران هستند و رفتند بیرون، اینها با ملت خوب هستند؟ صلاح ملت را میبینند؟ آن که با عراق میسازد، صلاح ملت را میبیند؟
آن که با امریکا دوست است، صلاح ملت ما را میخواهد؟ خوب! ما میدانیم این جوری نیست اینها اصلاح کنند خودشان را. آن که میتواند، خودش را اصلاح کند، این قدر خباثت به خرج ندهد، اصلاح کند خودش را، یک قدر توجه کند به مسائل، توجه کند به حقایق اسلام، ببیند که پیغمبر در وقتی که مبعوث شد- یک نفر آدم، مخالفش همه- با پافشاری و استقامت کارش را راه انداخت. ملت ما که نمیترسند. شما چند نفر نشستهاید آنجا میترسید، هی القای ترس میکنید، القای رعب میکنید. کسانی که هیچ دخالت در هیچ چیز نداشتند، کسانی که آن روزی که انقلاب پیروز شد دنبال این بودند که برای خلاف انقلاب اسلحه جمع کنند، برای شکست انقلاب، آنهایی که نشستهاند و روابطشان را با امریکا محکم کردهاند- و از اول بود و حالا هم هست و خواهد بود- اینها توجه به این ندارند که با این اراجیفی که اینها دارند این ملت تغییر نمیکند.
ما عالمگیری نمیخواهیم بکنیم که شما ما را میترسانید که نمیشود عالم را گرفت. ما میخواهیم به درد مسلمانها برسیم، توانستیم به دردشان برسیم، توانستیم؛ نتوانستیم، اجرش را داریم. ما میخواهیم به درد ملت عراق برسیم. این ملت عراق مظلوم که دارد خرد میشود زیر پای این ظالم و ظالمها، ما میخواهیم به درد اینها برسیم. مسلمان نباید به درد مسلمان برسد؟ اسلام حدود دارد؟ ما درد اینها را میخواهیم ببینیم چی است.
اینها فریاد «یا للمسلمین» دارند میزنند، ما جواب باید بدهیم. ملت عراق دارد خرد میشود زیر پای این خبیث. ما پیش خدا جواب باید بدهیم. ما دفاع داریم میکنیم از حق اسلام، ما دفاع داریم میکنیم از حق مسلمین. ما جنگ نمیخواهیم بکنیم، از اول هم جنگ نداشتیم، ما بادی[20] جنگ نبودیم، ما بعد از اینکه بهمان حمله کردند، دفاع کردیم، حالا هم در حال دفاع هستیم. دفاع معنایش این نیست که تا آن گفت که «یا اللَّه! دستت را بده من با هم صلح بکنیم»، ما رها کنیم، این حرف غلطی است. مایی که میدانیم ماهیت یک حیوان درنده چی است، ما به واسطه اینکه او میگوید که بیایید صلح کنیم، بیاییم صلح کنیم، چه جور، با چی صلح کنیم؟ با کی صلح کنیم؟ ملت عراق صلح کنند، ما صلح میکنیم ملت عراق بگویند که «کاری ندارید با ما صدام را میخواهیم». اما واقعیت ملت عراق را ببینید، چه خبر است در عراق.
عراقی که میبیند که عائله یک انسان بزرگ را، یک روحانی بزرگ را آن طور میکشند و هر روز دارند مردم شریف عراق را آن طور میکشند، این عراق فریادش به «یا للمسلمین» بلند نیست؟ شما مسلمانها نباید از این مردم بیدفاع، دفاع بکنید؟ شما اسلامشناسان نباید دفاع از حق مسلمین بکنید؟ دیوار دور اسلام میکشید؟ ما در اقصی بلاد دنیا اگر یک کسی بهمان بگوید که «یا للمسلمین»، ما موظفیم که به درد آنها برسیم، هر قدری میتوانیم. ما نمیگوییم که ما میتوانیم همه جا چه بکنیم. ما آن قدری که میتوانیم دفاع از حق مسلمین میکنیم. مسلمین معنایش نیست ایرانی، مسلمین. کسی که یک مسلمی فریاد زد که به داد ما برسید و نرود سراغش، فکر او نباشد، این مسلم نیست، این انحراف است، ملتفت نیستید شماها، این انحراف است از اسلام، این بیتوجهی است به مقاصد اسلام. اسلام برای ایران نیامده، اسلام برای عالم آمده. بعثت، بعثت برای همه است و همه باید تابع باشند.
و من امیدوارم که خدای تبارک و تعالی ما را بیدار کند و افراد ملت ما را بیدار کند.
آنهایی که در خواب هستند، آنهایی که باز هم خواب میبینند، آنهایی که خواب امریکا را میبینند خدا بیدارشان کند، توجه بهشان بدهد که یک ملت ضعیف را، یک ملتی که حالا میخواهد بیرون بیاید از این ضعف، حالا میخواهد قدرت خودش را به عالم نشان بدهد که ما زیر بار نمیرویم، همین قدر، ما نمیخواهیم که برویم جایی را بگیریم، ما زیر بار نمیرویم. ما دفاع از اسلام میکنیم. صدام پا روی اسلام گذاشته، ما از او دفاع میخواهیم بکنیم؟! دفاع از اسلام میخواهیم بکنیم! صدام یک حکم از احکام اسلام را قبول ندارد، یک حکم از احکام اسلام را قبول ندارد. ما دفاع میخواهیم بکنیم.
صدام دارد ظلم میکند به ملت خودش، به ملتی که مسلمان هستند و از ما میخواهند که ما هم از آنها دفاع بکنیم، ما دفاع میخواهیم بکنیم از آنها. ما هجمه نداریم، ما الآن هم در حال دفاع هستیم. شما میگویید که ما با یک کسی که خرد کرده است مسلمین را و به اسلام هیچ اعتقاد ندارد و هر روز زورش برسد اسلام را زیر پا میمالد و منهدم میکند، ما با او بنشینیم و دست دوستی بدهیم و بعد هم بگوییم که «سَلَّمَکُمُ اللَّه»[21]! این چه منطقی است؟ منطق اسلام این است؟! شما اسلامشناسها این را منطق اسلام میدانید؟! خداوند اصلاحتان کند ان شاء اللَّه. من امیدوارم که ملت ما توجه پیدا بکند که امروز شیاطین با صورتهای مختلف از خارج و داخل، با صورتهای مختلف افتادهاند برای تضعیف روحیه شما. و خدا با شماست، خدا قدرت دارد که همه چیز را اصلاح کند و درست کند و او با شماست. و ما پافشاری تا آخر، داریم و جوانهای ما و ارتش ما و سپاه ما و بسیج ما و همه و همه ایران- به استثنای یک عده معدودی که خداوند اصلاحشان کند- همه در این متفقاند که باید ما در صحنه باشیم، دفاع کنیم از حقوق مسلمین. خداوند همه شما را ان شاء اللَّه از فیض این روز مبارک بهرهمند کند و همه ما را تابع این وجود مقدس کند.» (صحیفه امام، ج19، ص: 224 ـ 234)
[2] - به دنبال دستگیری دو تن از فرزندان آقای طالقانی، و پس از آنکه ایشان به عنوان اعتراض به نحوه عملکرد دستگیرکنندگان چند روزی از تهران بیرون رفتند، منافقین و دیگر گروهکها از این جریان برای ایجاد تشتت در جامعه و تضعیف رهبری سوء استفاده کردند و به تظاهرات و فتنه و آشوب دست زدند.
[3] - آقایان: مرتضی حائری و مهدی حائری، فرزندان آقای حائری مؤسس حوزه علمیه قم.
[4] - فقیر و درمانده، گدا.
[5] - از جمله آقا میرزا صادق آقا و حاج میرزا ابو الحسن انگجی از تبریز، آقا یونس اردبیلی و آقازاده از مشهد، و آقا نور اللَّه روحانی به همراه یکصد نفر از علما و مجتهدین از اصفهان. ر. ک: کوثر 1: 308- 310.
[7] - اشارهای به سخنرانیهای مهدی بازرگان در تلویزیون، که طی آن به کمیتهها حمله میکرد و آنها را به دخالت در امور دولت متهم میساخت.
[8] - سازمانهای مسلح تعدادی از خیابانهای شهر تهران را به تصرف خود در آورده بودند و عبور و مرور را مختل کرده بودند.
[9] - فدایی خلق، مجاهد خلق.
[10] - اشاره به سخنان آقای مهدوی کنی.
[11] - منظور، سازمان امنیت و اطلاعات کشور( ساواک) است.
[15] - ر. ک: پانوشت 1، پیام رادیو- تلویزیونی امام خمینی در 12 فروردین( روز جمهوری اسلامی).
[16] - عوالی اللآلی، ج 4، ص 132، ح 228.« خدایا! اشیا را آن گونه که هستند به من بِنَما»
[17] - سوره حدید، آیه 4؛« او با شماست هر کجا که باشید»
[18] - سوره واقعه، آیه 85:« ما از شما به او نزدیکتریم».
[19] - کتابی است مشهور و مشتمل بر مسائل فقهی، تألیف فقیه متبحّر آقای سید محمد کاظم طباطبایی یزدی که از آغاز تألیف تا کنون، مجتهدین و مراجع شیعه بر این کتاب حواشی متعددی نوشتهاند.
[21] - خدا شما را سلامت بدارد.