امروز با امام: 28 فروردین

ـ بیانات در جمع بازاریان شهرستان قائم شهر؛ رسالت مبلغان دینی (1343)‏


ـ پیام تشکر به آقای احمد حسن البکر؛ تبریک استقرار جمهوری اسلامی (1358)

ـ سخنرانی در جمع عشایر خوزستان؛ توطئه ضد انقلاب (1358)

ـ سخنرانی در جمع اعضای ستاد بسیج شهرستانها؛ ضرورت دفاع در مقابل دشمنان (1359)

ـ سخنرانی در جمع رزمندگان اسلام و دانشجویان؛ ارزش و مرتبه اخلاص (1361)

ـ پیام تشکر به رئیس دولت امارات؛ تبریک حلول ماه رمضان (1368)

ـ پیام تشکر به رئیس جمهور مالدیو؛ تبریک حلول ماه رمضان (1368)

ـ پیام به ملت ایران و نیروهای مسلح؛ تجلیل از نیروهای مسلح ارتش (1368)

کد : 4317 | تاریخ : 28 فروردين 1400

امروز با امام: 28 فروردین

 

ـ بیانات در جمع بازاریان شهرستان قائم شهر؛ رسالت مبلغان دینی (1343)‏[1]

«فعلًا کاری با آنها نداشته باشید. شما هر چه می‏توانید جوانان را به مسجد دعوت کنید. جریان دین اسلام را به آنها تلقین نمایید. کم کم حساب بهاییها را هم در این مملکت خواهیم رسید. تمام کارهایی که خلاف قرآن است در این مملکت جعفری، ما همه را برطرف خواهیم نمود به فضل خداوند متعال. شما علمای هر شهرستان باید توجه داشته باشید، چه نحوه باید به راه تبلیغ وارد شد تا بتوانیم استفاده نماییم. باید به مردم رسانید که رسول اکرم با پای پیاده می‏رفت برای امر تبلیغ؛ حکم خداوند را به مردم می‏رسانید. ما باید فعالیت نماییم برای دین مقدس اسلام. تمام مردم وظیفه دارند برای امر دین کوشش نمایند...[2]

مگر تبلیغ عوض می‏شود؟ تا حال هر نحوه به مردم تبلیغ می‏کردید همان نحوه تبلیغ نمایید. واقعیت را باید به مردم رسانید. شخص تبلیغ‏کننده، ترس و واهمه نباید داشته باشد. از بالای دار هم نباید ترسی داشته باشد. آنهایی که در بندرعباس تبعید هستند، و آنهایی که کشته شده‏اند، مگر باک از کشته شدن داشتند؟ در موقع چشم بستن، آنها داشتند می‏خندیدند و سر به سوی خدا بلند می‏کردند. آن نحوه باید مبارزه کرد.

بهترین راه تبلیغ این است که من در اول گفتم. باید مطلب را به مردم رسانید. خدا شاهد است منِ خمینی از هیچ چیز واهمه ندارم؛ حرفهای خود را هم می‏گویم. خودشان هم می‏دانند حق با مراجع تقلید است. کوشش روحانیت از روی قانون قرآن است و حرفهایشان منطقی است. در این مدت مبارزه خود، که هنوز هم ادامه دارد، هیچ تغییر نکردم؛ ولی گاهی برای دین غصه می‏خورم که چرا باید در مملکت جعفری ما این نحوه کارهای خلاف قرآن عملی شود. پریشب شام منزل آیت اللَّه نجفی بودم. آقای شریعتمداری هم بود. گفتم: مراجع تقلید قبلی مسئول هستند؛ اگر حقیقت امر الهی را نگویید و برای دین دفاع نکنید. باید همه ما دست به هم داده تا قوانینی که وضع شده منحل نماییم. خودشان هم اطلاع دارند، تا این قوانین منحل نشود، علما دست بردار نیستند. تمام کشور [های‏] خارج، مطلب روحانیت را فهمیده‏اند که هیأت حاکمه دارد با علمای شیعه چه می‏کند. زندانها می‏برد، تبعید می‏کند. گوش به حرف علما نمی‏دهند ...[3]» (صحیفه امام، ج‏1، ص: 310 ـ 311)

ـ پیام تشکر به آقای احمد حسن البکر؛ تبریک استقرار جمهوری اسلامی (1358)

«بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

19 ج 1 99

جناب آقای احمد حسن البکر، رئیس جمهور کشور عراق‏

پیام مودت‏آمیز آن جناب در مورد استقرار جمهوری اسلامی واصل و موجب تشکر شد. نهضت انفجاری ایران در اثر دیکتاتوری و اختناق و فشار رژیم پهلوی هشداری بود برای همه مستکبرین در مقابل مستضعفین. من امیدوارم همه دولتها با ملتهای خود با مسالمت رفتار کنند. دولتها باید در خدمت ملتها باشند و ملتها پشتیبان آنان، تا آسایش برای همگان باشد. عاقبتِ اختناقها انفجار است و آن، نه صلاح ملت است و نه صلاح دولت. خداوند تعالی توفیق سِلْم و سعادت به همه عنایت فرماید. و السلام علیکم.» (صحیفه امام، ج‏7، ص: 32)

ـ سخنرانی در جمع عشایر خوزستان؛ توطئه ضد انقلاب (1358)

«گرفتاری اقشار ملت زیاد است. هر کس خیال می‏کند فقط منطقه اوست که برق و آب ندارد و حال آنکه در تهران، مردمِ حدود سی محله یا بیشتر با وضع تأسّف‏باری زندگی می‏کنند و از همه مزایای تمدن و زندگی محرومند. عشایر بختیاری هیچ چیز ندارند؛ و به هر قسمت که بروید همین طور است زیرا مال این ملت را به غارت برده‏اند، از پول نفت ما برای امریکا پایگاه ساخته‏اند؛ و به اسم ما اسلحه وارد کرده‏اند اما برای خودشان پایگاه در مقابل شوروی ساخته‏اند. ایران احتیاج به اسلحه نداشت که ابرقدرت بشود، و این سلاحها فقط برای پایگاههای امریکایی در ایران بود. شما فقط از اطراف خوزستان اطلاع دارید اما هر کس که به اینجا می‏آید می‏گوید که ما از محرومترین نقاط آمده‏ایم؛ در صورتی که همه جای این مملکت همین طور است.

اما چیزی که در حال حاضر مهمتر است این است که باید ما همه دست به دست هم داده و جلو افرادی را که بین مردم می‏افتند و می‏خواهند اختلاف بیندازند بگیریم. این افراد یک سِری از جوانان ما را اغفال می‏کنند و به اسم کمک به مردم، بذر اختلاف می‏پاشند و می‏خواهند وضع را به عقب برگردانند. در حالی که وقتی مملکت آشفته شد، ناراحتیها زیاد می‏شوند و کودتایی بپا خواهد شد. اینها می‏خواهند ما را به حالت اول برگردانند و جوانان را با مطالب فریبنده اغفال کنند. من بارها گفته‏ام اگر اینها واقعاً دلشان برای کارگر و مستضعفین می‏سوزد، کمکهای عمرانی کنند نه کارشکنی. همان گونه که صندوقهای رأی را سوزاندند اینها! چرا مخالفت کردند؟ وظیفه هر کس در محل خودش این است که نباید بگذارد بین جوانان نفوذ کنند و اختلاف بیندازند. اینها نمی‏خواهند بگذارند کارخانه‏ها به کار بیفتد. اما ما در برابر نسلهای آینده مسئول هستیم. جوانان را آگاه کنید که افراد مغرض نمی‏خواهند بچه‏ها درس بخوانند، آنها می‏خواهند آشوب بپا کنند و وضع گذشته را پیش آورند ولی ما باید همه با هم این نهضت را گرم نگه داریم. خدا همگی شما را حفظ بفرماید.» (صحیفه امام، ج‏7، ص: 33 ـ 34)

ـ سخنرانی در جمع اعضای ستاد بسیج شهرستانها؛ ضرورت دفاع در مقابل دشمنان (1359)

«اول باید تشکر کنم که آقایان زحمت کشیدند تشریف آوردند اینجا که از نزدیک با هم ملاقات کنیم. ما الآن که با قدرتهای بزرگ دنیا مواجه هستیم، حال دفاعی داریم. یعنی ما مدافع از آن چیزهایی که نهضت ما، قیام ما برای ما هدیه آورده است، و از اهداف اسلامی و از کشور اسلامی خودمان و از تمام چیزهایی که مربوط به اسلام و مربوط به کشور است در حال دفاع هستیم، و در حال دفاع، بسیج باید عمومی باشد. یعنی قضیه جهاد یک قضیه است، قضیه دفاع قضیه دیگر. قضیه جهاد یک شرایطی دارد. برای اشخاص خاصی هست. برای گروه معینی هست با شرایطی. لکن قضیه دفاع، عمومی است. مرد، زن، بزرگ، کوچک، پیر، جوان همان طوری که عقل انسان هم آن حکم می‏کند که اگر کسی هجوم آورد برای منزل یک کسی، اهالی آن منزل، هر یک که هست دفاع می‏کنند از خودشان. چنانچه هجوم آورد کسی به شهر یک کسی، اهالی شهر برای حفظ جهات خودشان دفاع می‏کنند. دیگر اینجا هیچ شرطی نیست. همه دفاع باید بکنند.

و اگر به کشور ما، کشور اسلامی ما هجوم بکنند و بخواهند تعدی بکنند، تجاوز بکنند، بر همه افراد مملکت، بر همه افراد کشور، چه زن، چه مرد، کوچک، بزرگ اینجا دیگر شرطی نیست، بر همه واجب است که دفاع کنند. و لهذا حال دفاع فرق دارد با حال جهاد.

حال جهاد شرایط دارد، حال دفاع شرطی ندارد. باید دفاع بکنند. حتی یک پیرمردی هم که خیلی کار از او نمی‏آید باید شرکت کند در دفاع. آن قدر که می‏تواند دفاع کند. و ما امروز که مواجه هستیم با قدرتهای بزرگ و شیطنتهای بزرگ باید مهیا بشویم برای دفاع.

البته این احتمال بسیار کم است که ما یکوقت محتاج به دفاع نظامی بشویم. کم است احتمال. برای اینکه قدرتهای بزرگ هم می‏دانند که نباید حالا هجوم کنند. لکن هر چه هم احتمال کم است لکن از باب اینکه دفاع از یک مملکتی است، دفاع از اسلام است، این محتمل بزرگ است. از این جهت، ما باید مهیا بشویم. مهیا شدن یکی این است که با قوه، چه قوه افرادی و چه قوای دیگر، باید مهیا بشود. چنانچه قرآن کریم دستور داده. و مهیا شدنمان هم به طوری باشد که با این مهیا شدن بترسند آنهایی که بنای، خیال هجمه دارند. دشمنانتان بترسند از قوه شما. اگر بنا شد که در یک کشور سی و چند میلیونی، بیست میلیون قیام کردند برای اینکه مهیا کنند خودشان را از برای دفاع، و لو آن تتمه هم در وقتی که مقتضی شد و محتاج به دفاع شد آنها هم باید بکنند. لکن حالا که می‏خواهیم ما مهیا بشویم، باید این بیست میلیون، یعنی همه جوانها همه اشخاصی که ازشان کاری برمی‏آید، باید خودشان را مهیا کنند. آن روزی را ملاحظه کنند که یکوقت دشمن رو آورد به طرفشان. هم باید تجهیزات مهیا بشود به قدری که بترساند دشمنها را، و هم باید قوای افراد، قوای نظامی، قوای چریکی، قوای پارتیزانی باید مهیا بشود، و هم قوه ایمان باید زیاد بشود.

یک فردی که با قوه ایمان پیش می‏رود، با افراد زیادی که همان قوه دارند لکن ایمان ندارند، این مقابله می‏کند. در اسلام اگر ملاحظه کرده باشید، در بعضی از جنگها که پیش آمد برای مسلمین و مسلمین یک عده کمی بودند، تمام قوایشان- به حسب آن طوری که در تاریخ هست- ظاهراً سی هزار بود و پیشقراول لشکر روم ظاهراً بود، پیشقراولشان شصت هزار بود، و دنبالش هشتصد یا هفتصد هزار جمعیت با سازوبرگهایی که آن وقت روم و ایران داشتند. این کتیبه آنها یعنی پیشقراولهای آنها وقتی که رو آوردند که شصت هزار ظاهراً بود، یکی از سردارهای [اسلام‏][4] گفت که من با سی نفر می‏روم با اینها مقابله می‏کنم، با سی عدد. و ما اگر اینها را ترساندیم و سی نفرمان رفت و شصت هزار نفر را عقب نشاند، این چشم زخم اسباب این می‏شود که اینها آن لشکر بزرگشان هم شکست بخورد. خوب، اشخاصی که آنجا بودند گفتند سی تا آخر نمی‏شود. شصت هزار نفر با سی نفر؟ بالاخره قرار شد که شصت نفر آدم برود. و اینها مهیا شدند و شصت نفر از جوانها مهیا شدند و شب شبیخون زدند به این اردوی شصت هزار نفری. هر نفر مقابل هزار نفر و شکست دادند آنها را، و این اسباب این شد که لشکر روم که تهیه دیده بود، و هشتصد هزار هم دنبالش بود، آنها هم شکست بخورند و بروند سراغ کارشان. این قوه ایمان است. یعنی یک مؤمنی که اگر بکُشد، بهشت می‏رود و از اینجا بهتر است، و اگر کشته بشود، بهشت می‏رود و از اینجا بهتر است، با یک همچو حربه‏ای که حربه ایمان است، این دیگر ترس از این ندارد که کشته بشود. این شهادت را برای خودش یک سعادت می‏داند. آنهایی که مقابل شما هست، برای دنیا می‏زنند. آنهایی که اعتقاد به ماورای طبیعت ندارند، اعتقاد به قیامت ندارند، اعتقاد به بهشت و جهنم ندارند، آنها برای همین دنیاست. می‏خواهند دنیایشان درست بشود. خوب، کسی که می‏خواهد دنیایش درست بشود، اگر بمیرد، هیچ این نمی‏تواند بزند تا آنجایی که بمیرد. این می‏خواهد هی خودش را حفظ کند که غلبه کند و دنیایش چه باشد.

اما این آدمی که برای خدا، این آدمی که برای مقصد الهی قدم برمی‏دارد و وارد میدان می‏شود، این آدم برای دنیا نیست تا اینکه لرزه‏ای در قلبش بیاید. این برای خداست. شما الآن که مهیا هستید و رفقای شما، دوستان شما و آنهایی که تربیت می‏خواهند بشوند به این تربیت اسلامی، به این تربیت نظامی، اینها این حربه اسلام که، سلاح اسلام که عبارت از ایمان است، باید به این هم مجهز بشوند. و اگر به این مجهز شدند، این، طرفشان را می‏ترساند. همین قوه ایمان، شما ملاحظه کردید که ایران ولو سی و چند میلیون جمعیت دارد، لکن در دو سال پیش از این، این سی و پنج- شش میلیون جمعیت به فکر این معنا که بزنند- و عرض بکنم که- جنگ بکنند و اینها نبودند. اسلحه هم که نداشتند. اما خدا خواست که سی و پنج میلیون جمعیت بسیج ایمانی بشوند برای خدا. یک تحولی پیش آورد خدا که نفوس این سی و پنج میلیون جمعیت را متحول کرد به یک نفوس دارای ایمان. قدرت ایمانی پیدا کردند. یعنی جوانها نمی‏ترسیدند از اینکه حالا اگر رفتند مقابل تانک کشته بشوند. شهادت را می‏خواستند. می‏دانید که جوانهای ما شهادت را می‏خواهند و از ما گاهی وقتها که من ملاقات می‏کنم، گاهی بعضی‏شان قسم می‏دهند، بعضی از خانمها قسم می‏دهند که شما دعا کنید که ما شهید بشویم، و من دعا می‏کنم که آنها ثواب شهید را ببرند و پیروز بشوند. وقتی شما مجهز باشید به جهاز ایمان، و آن ایمان وادار کند شما را که مجهز بشوید به سلاحهای مشابه سلاح طرفتان، یا مثل چیزهایی که در اینجاها امکان دارد، آن پشتوانه ایمان است که شما را پیروز می‏کند.

توجه به خدای تبارک و تعالی و مبدأ قدرت است که شما را پیروز می‏کند. شما و همه دوستانی که می‏خواهند مهیا بشوند از برای این ارتش بیست میلیونی، که ان شاء اللَّه موفق بشوند، به همه آنها سفارش این معنا را که یک قدرت ایمان در خودتان ایجاد کنید.

اطمینان قلبی پیدا بکنید. قوه، قوه الهی در خودتان ایجاد کنید. این قوه الهی و قدرت الهی موجب این معنا می‏شود که خدای تبارک و تعالی طرف شما را بترساند، و هر چند زیاد باشند شما غلبه به آنها بکنید.

و من امیدوارم که شما هم آن چیزهایی که در نظام هست و یا در چریکی هست و یا در پارتیزانی هست و در این چیزها که هست، به شایستگی، به خوبی یاد بگیرید. و هم تجهیزات به مقداری که امکان دارد برای یک مملکت، آن تجهیزات را هم دولت فراهم خواهد کرد برای موقعی که لازم است. هم تجهیزات داشته باشید که بحمد اللَّه ایران دارد.

تجهیزات مدرن دارد ایران. و از همه اینها بالاتر قدرت ایمان است که خودتان را تربیت کنید، تزکیه کنید. توجه به این نباشد که من با قدرت خودم می‏خواهم کی را بزنم زمین، و فرض کنید غلبه کنم. توجه این باشد که با قوه الهی پیش بروید. یعنی دستتان را، چشمتان را، نفستان را، همه چیزهایی که در اختیار شماست، اینها را تبدیل کنید از قوای شیطانی به قوای الهی. انسان اگر غفلت کند قوایش قوای شیطانی است. چشمش هم شیطانی است.

دستش هم شیطانی است. دیگر آن طوری که هست. لکن اگر تربیت کند خودش را همه الهی می‏شود. همه قوای شما قوه الهی می‏شود و قوه الهی غلبه خواهد کرد. خداوند ان شاء اللَّه شما را بر همه دشمنان اسلام غلبه بدهد. و شما ابداً، ایران ابداً نباید خوف این معنا را داشته باشد که اینها می‏خواهند محاصره اقتصادی بکنند. اینها می‏خواهند محاصره نظامی بکنند. نه ما از محاصره اقتصادی‏اش می‏ترسیم! کسی که اسلام را، نهضت اسلامی را منشأ همه چیزها می‏داند، و می‏خواهد مجاهده کند با یک طایفه‏ای که می‏خواهند هجوم کنند بر اسلام و بر کیش انسان و بر مملکت انسان و بر نوامیس این مملکت و اینها، این خوف از این ندارد که کسی حمله بکند همان طوری که آنجا یک نفرشان مقابل هزار نفر ایستادند، شما هم یک نفرتان مقابل هزار نفر ان شاء اللَّه می‏ایستید و دفاع از مملکتتان می‏کنید و هیچ ترس از این معنا که آنها دارای چه و چه هستند [نداشته باشید] اینها طبلهای تو خالی‏شان زیادتر از واقعیت است. البته خوب، واقعیت هم دارد، مجهز هم هستند لکن یک خوفی در دل آنها هست.

یک کسی که تمام توجه‏اش به این هست که رئیس جمهور بشود، همه این حرفهایی را که می‏بینید الآن پیش آورده. آقای کارتر، هیچ ابداً مطرح نیست پیش او که مملکت امریکا چه بشود، چه بشود. اینها همه‏اش دنبال این هستند که حالا یک چهار سال دیگر هم رئیس جمهور بشود و چهار سال دیگر هم این جنایت کند. همه مقصدش این است، و مثل اینکه شکست هم خورده است در این معنا. و اینها هر قدمی که برمی‏دارند به خیال خودشان می‏خواهند پیش ببرند. پیش مملکت خودشان آرا پیدا بکنند. نه اینکه می‏خواهند یک کاری انجام بدهند برای کشورشان. می‏خواهند رأی پیدا بکنند.

خوش رقصی بکنند برای امریکا که رأی پیدا بکنند. یک کسی که این طور است، این قدرت اینکه بتواند یک کارهای اساسی بکند ندارد. این همه‏اش، نقشه‏اش و عقلش دنبال این است که رأی پیدا بکند. و لهذا می‏بینید که حالایی که گفته است که من محاصره اقتصادی می‏کنم، و می‏بیند که موافقش کم است، و غالباً زیر این بار نمی‏روند، و همچو نیست که همه نوکر آقای کارتر باشند، و یا وابسته به امریکا باشند. همه اینها خودشان استقلال دارند. خودشان عقل دارند. عیب است برای یک اروپایی که دنبال آقای کارتر باشد. آن هم دنبال چه؟ دنبال اینکه رأی برای او درست کند. همه ممالک غربی، همه عقلشان را روی هم بگذارند و قوّتها، قوه‏هایشان را روی هم بگذارند، و همه دنبال این باشند که آقای کارتر رأی پیدا بکند و غلبه بکند بر رقیبهای خودش در قضیه جمهوری.

این یک ننگی است برای بشر؛ برای انسان. مگر اروپاییها یا سران کشورهای اروپایی انسان نیستند. خوب آنها باید توجه به این معنا بکنند که این آقا آخر چه می‏خواهد درست کند. اینکه توبره‏اش را برداشته و دور دارد می‏گردد و گدایی می‏کند، که [با] این [تحریم‏] اقتصاد [ی‏]، تو هم با ما موافق [باش‏]. تو هم با ما موافقت کن. تو هم با ما [باش‏]. این دنبال این می‏گردد رأی پیدا بکند. همه عالم خودشان را ذلیل این بکنند و زحمت برای خودشان ایجاد بکنند و ننگ برای خودشان ایجاد بکنند. اینهایی که همه می‏گویند ما برای حقوق بشر مثلًا اقدام می‏کنیم، یک سی و چند میلیون جمعیت را در محاصره اقتصادی- به خیال خودشان- درآورند، و یکوقت هم- فرض کنید- به محاصره نظامی درآورند، همه‏اش چه؟ خوب برای چه شما این کارها را می‏کنید؟ برای اینکه آقای کارتر رأی بیاورد و چهار سال دیگر جنایتی بکند؟ من گمان نکنم که یک کسی که استقلال داشته باشد و قوه فکری و استقلال فکری داشته باشد، زیر این بار برود که همه قوه‏هایش را صرف بکند که یک آقایی می‏خواهد در امریکا مثلًا چه بکند. خودش را رسوا بکند و بین جمعیتهای دنیا، بین جمعیتهای مستضعفین که غلبه دارند بر همه چیز. و اگر خدای نخواسته یکوقت همچو بی‏عقلی کردند، شکست مال اروپاست و امریکاست و شرق و غرب. مال آنهایی که مستضعفین هستند، نیستند. برای اینکه ملتها موافق با ما هستند. و آنی که مخالف با ما هست دولتها یا اکثرشان یا بعضی‏شان از دولتها هستند مثل دولت عراق.

دولت عراق از اول دولتی نبود. اینها مجلس هم ندارند. شما خیال می‏کنید حالا یک دولتی است. یک دولتی است که یک عده نظامی آمدند و خودشان دور هم نشستند و هر چه می‏خواهند می‏کنند. با مردم هیچ تماسی ندارند. اینها پوسیده هستند. این صدام حسین عقلش هم خیلی عقل درستی نیست. پوسیده‏اند اینها. و حالا هی نقشه می‏کشد برای اینکه ما چه و فلان. و همه حرفهایش هم این است که ما عرب هستیم. این کلمه‏ای که «ما عرب هستیم» ملتهای مسلمان بدانند که معنایش این است که ما عرب هستیم و اسلام [نمی‏خواهیم‏]. اگر این کسی که می‏گوید مقصد من این است که عرب چه بشود، عرب در مقابل اسلام می‏خواسته یکوقتی بایستد. اینها می‏گویند که ما می‏خواهیم مجد بنی امیه را، تصریح به این معنا می‏کنند، ما می‏خواهیم مجد بنی امیه را چه بکنیم. خوب بنی امیه را دیدید و دیدند و تاریخ دید که مقابل اسلام بودند. اینها می‏خواهند به همان زمان جاهلیت برگردند که قوای عربی باشد و اسلام از آن خبری نباشد. تازه اینها اعتقاد به اسلام ندارند. ملت عرب می‏داند که حزب اینها را مرحوم آیت اللَّه حکیم، حکم به شرک‏شان کرد. مشرک گفت هستند اینها. اینها الآن یک دسته مشرکین هستند به امر مرحوم آیت اللَّه حکیم که از آن وقت اینها را گفت مشرک هستند. و ملت عرب باید چنانچه برای خدا، برای اسلام می‏خواهند عمل بکنند، با اینها مخالفت بکنند. ارتش اینها خوب از همین مسلمانها هستند. از همین اهل سنت هستند. از همین شیعه‏ها هستند. از همین مسلمین هستند. خوب این ارتشی که از مسلمین است، قیام می‏کند و عربیت را در مقابل اسلام می‏خواهد؟ یا اسلام را می‏خواهد. عربیت هم اسلام دارد. عجمیت هم دارد. اینها ضد اسلامند و باید این مملکت شریف عراق خودش را از چنگ اینها بیرون بیاورد. این ارتش عراق باید همان طوری که در ارتش ایران وقتی فهمیدند که این دارد جنگ می‏کند با اسلام، جنگ با نهضت اسلامی می‏کند، همان طور که اینها قیام کردند و ارتش هم ملحق شد به خود مردم و کلک شاه را کندند، ارتش عراق هم باید همین کار را بکند.

این جنگ با اسلام است. ارتش عراق حاضر است با اسلام جنگ کند؟ حاضر است سرنیزه را به قرآن بزند؟ این سرنیزه به قرآن زدن است. باید، واجب است بر آنها، لازم است بر آنها، هم ملت عراق و هم ارتش عراق، ارتش عراق لازم است که پشت بکند به این حزب غیر اسلامی. پشت بکند به این افراد غیر اسلامی که یک عدد کمی هستند. و همان طور که ارتش ایران متصل به مردم شد، متصل به ملت شد و کلک این نظام باطل را کند، شما هم همین طور.

شما عذری پیش خدا ندارید. این لشکری که الآن سرنیزه را کشیده‏اند و توپ و تانکها را کشیده‏اند و با مردم مخالفت می‏کنند، یا آمده‏اند با ایران که یک مملکت اسلامی است دارند جنگ می‏خواهند بکنند، یا هجوم می‏خواهند بکنند، این جنگ با اسلام است. جنگ با قرآن است. جنگ با رسول اللَّه است. ارتش عراق حاضر است که با رسول اللَّه جنگ کند؟ با قرآن جنگ بکند؟ ایران الآن مملکت رسول اللَّه است. ایران الآن نهضت اسلامی است. مملکت اسلامی است و قانون اسلامی است. حکومت اسلامی است. افراد حکومت همه آرای اسلامی دارند. ما می‏خواهیم مملکت اسلامی درست بکنیم. ما می‏خواهیم عرب و عجم و ترک و سایر چیزها را همه را در تحت لوای اسلام [در بیاوریم‏]. چرا نشسته‏اند؟ چرا عشایر عرب نشسته‏اند و نگاه می‏کنند و اینها به برادرانشان تعدی می‏کنند و فوج فوج جوانها را اینها می‏کشند در سیاهچالها؟ چرا ارتش عراق نشسته‏اند و یک کسی که مخالف با اسلام، مخالف با قواعد اسلام، مخالف با قرآن است از او تأیید می‏کنند؟ نمی‏دانند اینها که خودشان را بکشند در راه کفر و جنگ با اسلام، عاقبت کسی که کشته بشود برای کفر و برای مخالفت با اسلام چه خواهد بود؟ نمی‏دانند که اگر اینها بخواهند تعدی به ایران بکنند، ایران خُردشان می‏کند و تا بغداد می‏رود. ملت را می‏خواهد، دولت را از بین می‏برد. آن وقت این ارتش اسلامی که برای اسلام باید کار بکند، آنها همه سعادتمندند، چه کشته بشوند چه بکشند.

اما آنکه مقابل اسلام ایستاده، مقابل قرآن ایستاده، مملکت ما مملکت «اللَّه اکبر» است. مملکت قرآن است. اینها در مقابل قرآن و در مقابل اسلام ایستاده‏اند. و این ارتش عراق باید توجه به این معنا داشته باشد که اینها را خودش سرکوب کند. خودش از بین ببرد اینها را. خوب، صاحب‏منصبهای خوب ما داریم در عراق. صاحب‏منصبهای صحیح و متدین هستند. خود آنها کودتا کنند و این را از بین ببرند. و حرام است بر آنها که یک قدم دنبال این شخص لعین باشند. و باید قیام کنند بر ضد او و مملکت خودشان را اسلامی کنند و حکومت خودشان را اسلامی کنند و قواعد هم اسلامی باشد. نه مثل حالا که چهار نفر بنشینند و سرنوشت یک ملت اسلامی را یک چهار نفر کافر که تابع- نمی‏دانم- میشل عفلق هستند، که مسیحی هم نیست، حتی مسیحی هم معلوم نیست این مرد باشد، بر خلاف ما و بر خلاف اسلام کاری بکنند. خداوند ان شاء اللَّه شما را تأیید کند.» (صحیفه امام، ج‏12، ص: 239 ـ 247)

ـ سخنرانی در جمع رزمندگان اسلام و دانشجویان؛ ارزش و مرتبه اخلاص (1361)

«من این میلاد بزرگ را متقابلًا، میلاد حضرت فاطمه- سلام اللَّه علیها- را به همه آقایان که در اینجا تشریف دارند و به همه ملت و همه ملتهای مستضعف تبریک عرض می‏کنم، و از همه آقایانی که دو سه گروه‏اند ظاهراً در اینجا تشریف دارند، چه آنهایی که از خارج کشور آمده‏اند و چه شما آقایانی که در داخل بودید، تشکر می‏کنم. من عرض می‏کنم که شما رزمندگان متوقع نباشید که از مثل من یا هر کس که از سنخ بشر است، از شما تقدیر کند، نمی‏تواند تقدیر کند. خداوند تعالی مشتری شماست. شما آنچه که داشتید، بزرگترین مئونه‏ای که داشتید و آن جان بود و روح، در راه خدا داده‏اید. چه آنهایی که شهید شدند و به لقاء اللَّه ان شاء اللَّه رسیدند و چه شما که حاضر برای شهادتید، عمده این حضور است.

شما دو مطلب را متحقق کردید که با این دو مطلب کسی از سنخ بشر- جز آن که از اولیای خدا باشد و الهام از خدا گرفته باشد- نمی‏تواند تقدیر شما را بکند. یکی بزرگتر سرمایه خودتان که آن حیات است، در طبق اخلاص گذاشتید، و دیگری اینکه این هدیه را با اخلاص در طبق اخلاصتان گذاشتید. عمده آن اخلاصی است که در شما جوانان ظاهر است. شما از این اخلاص و ایثار، جمهوری اسلامی را بیمه کردید. فتحهایی که نصیب شما شده است، خصوصاً در فتح مبین، گر چه با هیچ معیاری نمی‏توان آن را سنجید و هیچ زبانی نمی‏تواند از آن توصیف کند، لکن آنچه که بالاتر از همه اینهاست، این صداقت شما و این اخلاص شما در بارگاه حق تعالی است. آنچه که در نزد خدا ارزشش از همه بالاتر است، این ایثار از روی اخلاص است. همان که خدای تبارک و تعالی در سوره «هَلْ اتی‏» اهل بیت عصمت را به آن توصیف می‏کند که: یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی‏ حُبِّهِ‏ ...[5] اطعامِ طعام چیزی نیست، آن هم یک قرص جو، آنکه اهمیت دارد «علی حبه» هست.

آنکه در پیشگاه حق تعالی ارزش دارد و هیچ بشری نمی‏تواند آن را توصیف کند، این اخلاص و محبتی است که شما دارید. شما جان خودتان را فدا می‏کنید، و بسیار اشخاص هم هستند که در راههای انحرافی باز هم این کار را می‏کنند. صورت عمل، یک صورت است، لکن معنی دو و محتوا دو است، میزان محتوای عمل است، نه صورت عمل. شمشیر علی بن ابی طالب- سلام اللَّه علیه- و فرود آوردن شمشیر و به دشمن، آن شمشیر را ضربه زدن و او را کشتن، این امری است که در همه جا واقع می‏شود و بسیاری از اشخاص این عمل را کرده‏اند و می‏کنند. ارزش به اینها نیست، ارزش به آن است که در قلب علی بن ابی طالب چه می‏گذشته است و مرتبه اخلاص او چه اندازه بوده است.

آن مرتبه اخلاص است که یک ضربت را با عبادت ثقلین، عبادت جن و انس مقابل کرده است.[6] شما این اخلاصتان و این شهادت طلبی و این ایثار برای خداست که ارزش به شما داده است، و ارزش او را هیچ معیاری نمی‏تواند اندازه‏گیری کند. عزیزان من، حفظ کنید این نعمت را؛ خداوند به شما یک همچو نعمتی داده است که شما را با عنایت ذاتی خودش، با دست غیبی خودش متحول کرده است به یک انسانهای خالص برای خود، و انسانهایی که جان و هر چه دارند، در راه خدا ایثار می‏کنند و إِنَّ اللَّهَ اشْتَری‏ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ[7] آن جنتی که مشتری به شما عطا می‏کند، با جنتی که برای دیگران تحقق پیدا می‏کند، فرق دارد. امیدوارم که این جنت، جنت لقاء باشد.

امیدوارم که مشتری شما، شما را در حضور خود پذیرایی کند. اولیای خدا در آن عالم هم که هستند، به غیر خدا سرگرم نیستند. نعمتهای بهشت را از آن می‏گذرند و متوجه به لقای حق تعالی هستند. و شما که جان‏نثاری دارید می‏کنید و ایثار می‏کنید و با ایده شهادت به میدانهای جنگ می‏روید و از اسلام دفاع می‏کنید و از مکتب دفاع می‏کنید و کشورهایی را که [چشم‏] طمع به این کشور دوخته‏اند مأیوس می‏کنید، همه اینها ارزشمند و بسیار ارزشمند، لکن آن اخلاص و محبت شما و آن ایثار در راه خدا، بالاترین ارزش است برای شما. آن ایثار و اخلاص است که حتی در ترازوی عالم غیب هم نمی‏شود که سنجش بشود. آن پیش خدای تبارک و تعالی سنجش می‏شود. و ما مفتخریم که در یک همچو برهه از زمان واقع شدیم، که مثل شما عزیزان در آنجا و در آن زمان و در آن مکان واقع شدید، و ما از هوایی تنفس می‏کنیم که شما از آن هوا تنفس می‏کنید. شما ایثار گرید و شما اخلاصمندید، شما بر نفس خود پیروز شدید و ما عقب ماندیم. شما احتمال این معنی را ندهید که تفنگ و ژ- 3 و مسلسل شما پیروز شده است؛ مقابل شما هم بالاتر از این را داشتند. شما اندک داشتید و آنها بسیار. لکن آنچه که شما را پیروز کرد و پیروز می‏کند، آن ایمان شماست و آن اخلاص شماست، [که‏] در شما هست و در آنها نیست. شما برای خدا در میدانها وارد می‏شوید و آنها برای شیطان؛ آنها حزب شیطانند و شما حزب خدا. آنچه شما را در دو جبهه پیروز کرد و پیروز کرده و می‏کند ان شاء اللَّه- جبهه باطنی و نفسانی و جبهه جنگ با گروه شیطانی- آن اخلاص و ایمان شماست که شما را پیروز می‏کند. شما شیعه همان هستید که می‏فرمود: اگر همه عالم در مقابل من بایستند، تنها در مقابل همه می‏ایستم. آن ایمان است که او را آن طور در مقابل همه چیز می‏ایستاند. آن اخلاص اوست. آن روحانیت و معنویت اوست. و شما هم شیعه او هستید. و امیدوارم که از روحانیت او و از علومی که خدای تبارک و تعالی به او عنایت کرده است و از نفخات الهی که در روح مبارک او دمیده شده است، به شما و همه ما نصیبی داده بشود.

برادران، شما پیروزید، و شهدای شما پیروزند، ملت شما پیروز است. شما یک ملتی دارید که در تمام دنیا مثل آن ملت پیدا نمی‏شود. و ملت یک شمایی دارد که در تمام دنیا مثل شما پیدا نمی‏شود. آنها که داوطلب برای جنگها هستند، داوطلبیشان برای شیطان است. آنها هم داوطلب می‏شوند، شما هم داوطلب هستید. لکن فرق هست ما بین داوطلبی و ایثار شما با داوطلبی و ایثار منحرفین. آنها برای رسیدن به دنیا و برای رسیدن به آمال و شهوات نفسانی وارد می‏شوند در میدانها و شما برای شهادت و برای رسیدن به لقاء اللَّه وارد می‏شوید. شما پیروزید، چه شهید بشوید و چه ان شاء اللَّه پیروزی ظاهری هم حاصل بشود. شما به نفس خودتان پیروز شدید. به شیطان باطنی خودتان پیروز شدید.

وسوسه‏های شیطانی را از بین بردید و دل خودتان را برای خدا صاف کردید، و به میدانها، با دل صاف و نیت خالص و عزم مصمم و رسیدن به پیروزی نهایی می‏روید و پیروزی نهایی از آن شماست. خداوند همه شما و همه رزمندگان را و همه قوای مسلح را پیروز کند. و خداوند شما را در دو جبهه باطن و ظاهر به پیروزی نهایی برساند. و خداوند ان شاء اللَّه این کشور را از شرق و غرب حفظ بفرماید. خداوند همه شما را به عنایت خودش، غریق رحمتهای غیبیه خود بفرماید.» (صحیفه امام، ج‏16، ص: 196 ـ 200)

ـ پیام تشکر به رئیس دولت امارات؛ تبریک حلول ماه رمضان (1368)

«حضرت آقای شیخ زاید بن سلطان آل نهیان، رئیس دولت امارات متحده عربی‏

تلگراف تبریک آن جناب به مناسبت حلول ماه مبارک رمضان واصل و موجب تشکر گردید.

امید است مسلمانان جهان در این ماه بزرگ الهی بیش از پیش به وظایف خطیری که در رابطه با حفظ کیان اسلام و مبارزه با توطئه‏های دشمنان که هر روز به نحوی آشکار می‏شود، عمل نموده و عظمت از دست رفته خود را بازیابند. و السلام علیکم.» (صحیفه امام، ج‏21، ص: 353)

ـ پیام تشکر به رئیس جمهور مالدیو؛ تبریک حلول ماه رمضان (1368)

«حضرت آقای مأمون عبدالقیوم، رئیس جمهور کشور مالدیو

تلگراف تبریک آن جناب به مناسبت حلول ماه مبارک رمضان واصل و موجب تشکر گردید.

از خدای تعالی موفقیت همه مسلمانان جهان را در عمل به وظایف اسلامی و انجام فرایض الهی مسألت دارم. و السلام علیکم.» 0صحیفه امام، ج‏21، ص: 354)

ـ پیام به ملت ایران و نیروهای مسلح؛ تجلیل از نیروهای مسلح ارتش (1368)

«بیست و نهم فروردین سالروز ارتش قهرمان و دلاور جمهوری اسلامی ایران بر ملت رشید ایران و بر همه ارتشیان و نیروهای مسلح کشور مبارک باد.

افتخار و آفرین بر ارتشی که در اوج تصمیم جاودانه خود حصار تعبد طاغوت را شکست و «برج و باروی» رژیم سلطنت و حکومت 2500 ساله شاهنشاهی را به آتش کشید و خود را از قیود حاکمیت ستمگران و مستشاران امریکایی که با هزاران آمال و آرزو برای منافعشان از ایران جزیره ثبات ساخته بودند، رهایی بخشید. گرچه سران وابسته و خود فروخته ارتش تا آخرین لحظه حیات ننگین حکومت پهلوی تلاش فراوانی برای نجات تخت و تاج سلطنت نمودند، ولی تصمیم شجاعانه پرسنل شریف ارتش اعم از افسران و درجه داران و سربازان آن چنان کوبنده و قاطع بود که مجال تفکر و تصمیم را از دشمنان خدا و خلق گرفت و پیوستن ارتش خصوصاً نیروی هوایی به صفوف الهی ملت، لحظه شادی بندگان خدا و یأس و ناامیدی ستمگران گردید که آن روزها و ساعات شیرین و پر خاطره عشق ارتش به اسلام و میهن اسلامی، هر گز از یاد ملت ایران نمی‏رود و حقاً نیروی هوایی سهم بیشتری ادا کرده است. پیوستن ارتش به مردم معرف ارزش واقعی ارتش و موجب کینه‏توزی جهانخواران گردید.

در آغاز پیروزی انقلاب اسلامی ایادی شرق و غرب و آنها که صداقت و امانت و دینداری و میهن داری ارتشیان را در حماسه پیروزی درک نکرده بودند، کمر به نابودی ارتش بستند و با شعارهای به ظاهر انقلابی و فریبنده مصمم به انحلال آن و غارت سلاحها و نابودی امکانات دفاعی کشور شدند و چه بسا ساده‏لوحان نیز تحت تأثیر القائات آنان راه این هدف شوم را هموار نمودند که خداوند متعال کشور و انقلاب اسلامی ما را از توطئه شوم آنان رهایی بخشید و ارتش سرافراز ایران اسلامی همچون برق و صاعقه بر سر توطئه گران که در گوشه و کنار مرزها خواب تجزیه ایران را در سر پرورانده بودند فرود آمد و کردستان و گنبد و ترکمن صحرا گورستان کوردلان گردید که همه اینها از افتخارات تاریخی و فراموش ناشدنی ارتش قهرمان است.

و اما مهمتر از همه اینها حماسه هشت سال دفاع مقدس و مظلومانه ارتش و سپاه و نیروهای انتظامی و مردمی است که در حقیقت در برابر همه جهانخواران ایستادند و متجاوزینی که به خود وعده فتح سه روزه خوزستان و سقوط تهران را داده بودند به باتلاق مرگ و هلاکت فرستاد. واقعاً ارتش و نیروهای سپاهی و بسیجیها مظلومانه و با کمترین امکانات جنگیدند و برگهای زرین افتخار و کرامت و شرافت و شهادت را به اسلام عزیز هدیه نمودند. شجاعتها و رشادتهای بی‏نظیر نیروی هوایی و هوانیروز و خلبانان دلاور در نفوذ به اعماق خاک دشمن و رویارویی با مدرنترین امکانات اهدایی استکبار به صدامیان و دفاع از حریم هوایی کشور نشانه تعهد، عشق و ایمان آنان به خدا و اسلام و میهن اسلامی است. مهیا نگه داشتن و تعمیر و بازسازی ادوات و ابزار پیچیده هواپیماها و رادارها و سلاحهای ضد هوایی و موشکها و پدافند از کشور دلیل مهارت و تخصص و ارزشهای علمی والای این عزیزان است که خداوند بر توان و ایمان آنان بیفزاید.

نیروی زمینی قهرمان که در حقیقت در تمامی حوادث در نوک پیکان حملات ناجوانمردانه دشمنان بوده است، بحق چهره راستین و شکست ناپذیر و استوار خویش در دفاع از مرزهای گسترده کشورمان را نشان داد. حضور و آمادگی دفاعی در مرزهای غرب و جنوب و شمال غرب با آن همه خصوصیات جغرافیایی و با سرما و گرمای طاقتفرسای مناطق، آن هم با کمبودها و محاصره‏ها کار آسانی نبوده است که علاوه بر آن ارتش با هماهنگی سپاه و بسیج در اکثر صحنه‏های رزم و پیکار توانست پشت سپاهیان کفر را درهم بشکند و سرزمینهای مقدس و اشغال‏شده میهن عزیزمان را از چنگال متجاوزان خارج نماید و در عملیاتهای بزرگی همچون شکستن حصر آبادان و فتح المبین و بیت المقدس و دهها عملیات افتخارآفرین دیگر دوشادوش و همگام عزیزان سپاه و بسیج به فتوحات و افتخارات بزرگی نایل شود و هم اکنون نیز با کمال قدرت و صلابت از مرزها پاسداری و حراست نماید و در برابر خطرات احتمالی در آمادگی کامل باشد.

نیروی دریایی نیز همچون سایر نیروها بحمد اللَّه در آبهای خلیج فارس و مرزهای آبی کشور در عرصه دفاع مقدس از کشور اسلامی‏مان چون نگینی درخشنده است و بر عرشه کشتیِ افتخار و صلابت خود استوار ایستاده است. رویارویی آنان با نیروی دریایی دشمن و آن همه افتخارات رزم و رشادت و شهادت و نیز کنترل و بازرسی کشتیهای در خلیج فارس و تنگه هرمز و مهمتر از همه نبرد قهرمانانه آنان در برابر امریکای متجاوز و حضور جدی آنان در آبهای بین المللی نشانه اقتدار و اعتبار این نیروی بزرگ و سرافراز است و ملت ایران باید به چنین ارتش مؤمن و وفاداری افتخار کند و نیروهای مسلح و ارتش بزرگ ایران باید بدانند که همه این افتخارات به برکت ایمان به خدا و دفاع از کشور امام زمان- ارواحنا فداه- و در سایه وحدت و انسجام و همدلی و برادری با یکدیگر و پشتیبانی مردم به دست آمده است و برای رسیدن به قله این عزت و شوکت اسلامی، سرمایه‏های فراوان و شهدای گرانقدری تقدیم راه خدا گردیده است و باید تا آخر همین رویّه و سیاست؛ یعنی ایمان، وحدت و نظم، حفظ و تقویت گردد و نیروهای مسلح کشور اعم از سپاه و ارتش در کنار یکدیگر به سازندگی و رشد و تقویت بنیه‏های دفاعی اسلام و کشور همت بگمارند.

من تا آخر پشتیبان ارتش و سپاه و بسیج خواهم بود و تضعیف آنان را حرام می‏دانم.

من به عنوان فرمانده کل قوا به مسئولین و تصمیم گیرندگان نیز دستور می‏دهم که در هیچ شرایطی از تقویت نیروهای مسلح و بالا بردن آموزشهای عقیدتی و نظامی و توسعه تخصصهای لازم و خصوصاً حرکت به طرف خودکفایی نظامی غفلت نکنند و این کشور را برای دفاع از ارزشهای اسلام ناب و محرومین و مستضعفین جهان در آمادگی کامل نگه دارند و مبادا توجه به برنامه‏های دیگر موجب غفلت از این امر حیاتی گردد که مطمئناً غفلت از تقویت بنیه دفاعی کشور، طمع تهاجم و تجاوز بیگانگان و نهایتاً تحمیل جنگها و توطئه‏ها را به دنبال می‏آورد.

ارتش و سایر نیروهای مسلح در دوران بازسازی باید به اصل بازسازی معنوی و اعتقادی نیز توجه کافی داشته باشند، چرا که همه در میدان نبرد و کارزار آموخته و تجربه کرده‏اند که معنویت و ایمان چقدر در پیروزیها و موفقیتها و بالا بردن توان و استقامت نیروها مؤثر است.

من با تشکر از زحمات روحانیون عزیز و مسئولین عقیدتی- سیاسی ارتش بخصوص نماینده خود جناب حجت الاسلام آقای صفایی که از چهره‏های مؤمن و خوب و صدیق این انقلاب است، تأکید می‏کنم که به مسئله آموزشهای عقیدتی و اخلاقی بیشتر توجه شود.

دوران خدمت نظامی برای جوانان کشور بهترین فرصت و مناسبتی است که نظام و ارتش و مسئولین عقیدتی- سیاسی می‏توانند از آن استفاده کنند و جوانان عزیز و غیور را با بهترین روشهای دفاعی اعم از تجربی و علمی یا اعتقادی بارور سازند که برای همیشه و تا آخر عمر، سرباز و مدافع اسلام و میهن اسلامی باشند.

در خاتمه ضمن تشکر از همه نیروهای مسلح خصوصاً نیروهای عزیز و مؤمن و فداکار ارتش، افسران، سربازان، درجه داران و کادرهای مختلف ستادی و غیر ستادی و فرماندهان عزیز، نمایندگان خود در ارتش و دفاتر مشاورت و همچنین وزارت دفاع و کلیه سازمانها و مراکز تابعه ارتش، از پیشگاه مقدس پروردگار می‏خواهم که هر روز بر قدرت و شوکت و صلابت این مدافعان راستین میهن اسلامی بیفزاید و شهدای گرانقدر آنان را که همه ما در زیر سایه برکات آنان به نعمت امنیت و آزادی و استقلال رسیده‏ایم، با شهدای بزرگوار اسلام محشور فرماید و به جانبازان عزیزشان شفا کرامت نماید و مفقودین و اسرای بزرگوارشان را به اوطان خود برگرداند و به خانواده‏های معظم شهدا صبر و اجر مرحمت فرماید.

در خاتمه توصیه مؤکد می‏کنم به همه ملت بزرگ ایران بویژه دست‏اندرکاران در نظام مبارک جمهوری اسلامی و کسانی که به نظام جمهوری اسلامی و اسلام عزیز دلبستگی دارند که آنچه در این سالهای طولانی انقلاب پیش آمد از پیروزیهای معجزه‏آسا در مقابل همه قدرتها و ابرقدرتها و صاحبان رسانه‏های گروهی جهان که کمر همت به محو جمهوری اسلامی و در حقیقت اسلام بزرگ بسته‏اند و بحمد اللَّه ناکام ماندند، از برکات و عنایات خداوند تعالی و ایمان همه قشرهای متعهد به مبادی اسلام بوده و بی‏شک از ادعیه مبارکه حضرت بقیة اللَّه- صلوات اللَّه و سلامه علیه و روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء- برخوردار بوده و هست و بر همه ماها لازم است با تشکر از این نعمت بزرگ، در حفظ این عنایات کوشا باشیم. و السلام علی عباد اللَّه الصالحین.» (صحیفه امام، ج‏21، ص: 355 ـ 359)



[1] - گزارش محرمانه شماره 193 مورخ 30/ 1/ 43 مأمور ویژه ساواک درباره سخنرانی فوق به این شرح است:

« در منزل آقای خمینی جمعیت کثیری آمدند از تهران و سایر شهرستانها. 31 نفر از بازاریهای شاهی‏[ قائم شهر فعلی‏] آمده‏اند منزل آقای خمینی. آقای شیخ صبوری که یکی از علمای شهرستان شاهی است، 31 نفر بازاریها را آورد. ماشین بنز کرایه کردند. بعد صبوری به آقای خمینی گفت: در شاهی مخالف زیاد داریم. آقای خمینی گفت: چه اشخاصی هستند؟ صبوری گفت: بهاییها. خمینی گفت: فعلًا کاری با آنها نداشته باشید ... الخ».

[2] - در اینجا گزارش مأمور ویژه ساواک، چنین ادامه می‏یابد:« بعد از صحبت کردن آقای شیخ صبوری و آقای خمینی، حاج آقا نظری که یکی از واعظین زیراب‏[ از توابع مازندران‏] و خودش هم مقیم زیراب است و همراه این 31 نفر بود، با آقای خمینی تماس گرفت و گفت: باید جریان تبلیغ را عوض نماییم آقای خمینی گفت: مگر تبلیغ عوض می‏شود ... الخ».

[3] - احتمالًا سخنرانی ادامه‏ای هم داشته است که در گزارش ساواک نیامده است.

[4] - اصل: ایران.

[5] - سورة« دهر»، آیة 8

[6] - بحار الأنوار، ج 39، ص 1.

[7] - سوره توبه، آیه 111:« خدا، جان و مال اهل ایمان را به بهشت خریداری کرده است».

انتهای پیام /*