امروز با امام: نهم فروردین
ـ سخنرانی در جمع روحانیون و اهالی شیراز؛ رسالت حوزه ها (1343)
«سلام مرا به علمای شیراز خصوصاً حضرت آیت اللَّه محلاتی،[1] برسانید و از طرف من دست ایشان را ببوسید و بگویید: شما خیلی به رنج بودید؛ زندان رفتن شما و اقدام شما فراموش نمیشود؛ سیزده روزی که در جایی، نظیر جای چاقوکشها به سر بردید، مورد نظر ولی عصر- عجل اللَّه تعالی فرجه- خواهد بود. الحال بدانید و به مردم برسانید، به هر وسیلهای که میشود مردم محترم فارس و سایر جاها را مطلع فرمایید که اینها با سرنیزه، کشتن و زندان کردن و سایر اعمال وحشیانهای که در دنیای امروز، حتی در آفریقا و ملل دیگر، بکلی انجام نمیشود، نمیتوانند پیش ببرند و جلوی احساسات مسلمانها را بگیرند و اسلام را از بین ببرند؛ و شکست میخورند. لذا آمدند و نقشه مهمتری کشیدند. ممکن است فعلًا نه کشتن باشد و نه زندان و نه کار زشت دیگری؛ زیرا با اینها پیش نبردند. ای کاش؛ این طور چه عیب داشت؟ همه جا را بگیرند، همه را ببرند و عدهای را بکشند؛ دیگران هستند؛ لکن نقشهای که مهمتر است و اینها دارند، این است که میخواهند بین علما و ملت اسلام اختلاف بیندازند. اینها میخواهند بگویند علما با انقلاب شاه موافقند؛ تا مردم را برگردانند، و سرمایه علما را که مردم هستند، از دستشان بگیرند. به آیت اللَّه العظمی محلاتی و سایر علمای شیراز بگویید که طلاب را تهذیب کنید، مردم را متحد فرمایید. حواستان جمع باشد؛ مواظب باشید. به همه مردم برسانید، اینها دشمن هستند؛ دشمن اسلام هستند؛ دشمن ملت هستند.
پیغمبر اسلام عرب است؛ ما اختلاف نداریم و نباید داشته باشیم. کوچک و بزرگ نداریم؛ بالا و پایین نداریم؛ مُقدم و مؤخر نداریم؛ همه در یک صف هستیم. ما همه برای اسلام و برای خدا قیام میکنیم و باید برای خدا باشد؛ نه برای دنیا. هیچ کس بر دیگری فضیلتی ندارد. اختصاص به حوزه ندارد؛ همه موظفند. آنها خیال کردند آیت اللَّه بروجردی فوت کرد، اسلام هم فوت کرد. اشتباه میکنند؛ بد خیال میکنند. پیغمبر و علی و سایر ائمه- علیهم السلام- و سایر بزرگان از دنیا رفتند و اسلام باقی ماند. خمینی هم میمیرد. من عمرم به آخر رسیده؛ چند روزی بیش، از عمرم باقی نیست. شما ای طلاب وای فضلا که جوان هستید، کوشش کنید. من میمیرم، دیگری میآید؛ دیگری میرود، و دیگری میآید. اسلام محفوظ باشد. دست بوسیدن و عکس و تقدم و تأخر اسم، معنی ندارد ... حوزه علمیه باید به کار اسلام بخورد. اگر حوزه علمیه به کار اسلام نخورد، بیهوده است، مبتذل است، واجب است بر همه و همه خطبا و مسلمین که مردم را مطلع کنند؛ زیرا اصل اسلام در خطر است. در اصل که اختلاف نیست؛ مگر فرعی است که اختلاف نظر داشته باشند؟ مگر یقین دارند که اسلام در خطر نیست؟ هیچ کس نباید صلاح را در سکوت بداند، نباید هیچ کس این فکر را بکند.
من از بعضی تعصباتِ بیجا رنج میبرم. گاهی بعضی مطالب را از طلبههای جوان میشنوم، سرم درد میگیرد. عکس یعنی چه؟ اینها موهومات است. خمینی هم اگر برای خدا کار نکند، مردم از بینش میبرند؛ نابودش میکنند .... [باید] برای رضای خدا، برای دین مردم کار کرد؛ نه برای دنیا. به خدا قسم، آنهایی که ساکت شدند- که دنیا را هم از آنها میگیرند- بیچاره میشوند، مردم دین میخواهند. علما و روحانیت خدمتگزار دین هستند؛ لذا آنها را دوست میدارند؛ و الّا اگر فهمیدند که برای دنیاست و برای حبّ ریاست است و امثال آن، هیچ اعتنایی به آنها نمیکنند. من نمیتوانم پول را بگیرم و به طلاب بدهم؛ ولی مردم گرسنه و بیچاره بمانند و دین از بین برود. اما اگر چنین کنم باید نابودم کنند، بیرونم کنند. مردم کاملًا حواسشان جمع است. مردم دیندار، آدم خدمتگزار به دین میخواهند؛ هر کس برجسته تر شد، او را دوست میدارند. علاقه مردم به ما برای دین است. این ابراز علاقه، برای اظهار علاقه به دین است. اشتباه میکنند آنهایی که میخواهند بین علما و مردم و دین جدایی بیندازند؛ آنها رسوا شدند سید ضیاء[2] به شاه گفته است، گرفتن این مرد، اشتباه بوده؛ آزاد کردن او هم اشتباه بوده. آنها مفتضح شدند...» (صحیفه امام، ج1، ص: 273 ـ 375)
ـ نامه درباره وجوه شرعیه (1355)
«پس از اهدای سلام و تحیت، مرقوم شریف مورخ دوازده صفر دیروز واصل شد. توفیق و تأیید جنابعالی را خواستارم.
مطلب مهم آن است که یکصد و خردهای دلار- بابت هفتصد تومان که مرقوم شده بود- وسیله حسین تقوی نزد آقای حاج شیخ نصر اللَّه[3] فرستادهام. من به گمان اینکه وصولش را ایشان اطلاع دادهاند نوشتم واصل شد، لکن ایشان پس از مکاتبات، چند مرتبه نوشتهاند «در نظرم نیست چنین قلمی»، شما لازم است فوراً حسین تقوی را بفرستید نزد ایشان در سوریه و به ایشان مطلب را با نشانی تذکر دهند و وصول را اطلاع دهند. و اگر نرسانده است، چه باید کرد نمیدانم. در هر صورت مطلب را فوری انجام دهید. مرقوم شما مورخ شهر شوال و مورخ شهر ذی القعدة بود. در هر صورت این قلم تا کنون نرسیده است. باز از ایشان استفسار کردهام؛ تا کنون جواب نیامده است.
راجع به وجهی که آقای آقا شیخ محمد حسن[4] قرض خواستهاند بدهید، مانع ندارد. از جنابعالی امید دعای خیر دارم. و السلام علیکم.» (صحیفه امام، ج3، ص: 136)
ـ حکم به آقای خامنهای جهت رسیدگی به مشکلات مردم سیستان و بلوچستان (1358)
«جناب مستطاب حجت الاسلام آقای سید علی آقا خامنهای- دامت افاضاته
در طول پنجاه سال رژیم سفاک پهلوی، همیشه برادران و خواهران منطقه بلوچستان و سیستان مورد ظلم و جور بودهاند. لذا جنابعالی به آن منطقه رفته به خواستهای اهالی محترم آن مناطق رسیدگی نمایید و انتظارات مردم دلیر آن دیار را برای این جانب و اولیای امور گزارش دهید. خداوند به شما و اهالی شجاع آن مناطق توفیق عنایت فرماید. ضمناً انقلاب اسلامی ایران را که به خواستهای آنان جواب مثبت داده توضیح داده و آنان را به شرکت در رفراندم تشویق نمایید. و السلام علیکم.» (صحیفه امام، ج6، ص: 429)
ـ پیام [به ملت ایران؛ توطئههای منحرفین در آستانه برگزاری رفراندم (1358)
«ما به برادران خود اطمینان میدهیم که تمام اقشار کشور- چه اهل سنت و چه شیعه- به حقوق خود خواهند رسید و هیچ فرقی بین طوایف مسلمین در حقوق سیاسی و اجتماعی و غیر آن نیست. من از همه برادران و خواهران خود در تمام کشور تقاضا دارم که به سمپاشی این عناصر فاسد اعتنا نکنند، و فردا به سوی صندوقهای آرا بروند و به هر چه میخواهند رأی بدهند. من صلاح همه را در آن میبینم که به «جمهوری اسلامی» رأی دهند که در آن حقوق همه اقشار و همه طوایف را به طور وافی[5] تضمین میکند. از خداوند تعالی حفظ وحدت مسلمین را خواستارم.» (صحیفه امام، ج6، ص: 430)
ـ سخنرانی در جمع اقشار مختلف مردم؛ رفراندم سرنوشتساز (1358)
«بانوان در این نهضت سهم بزرگی داشتند. برادران جوان ما در این نهضت [سهم] بزرگی داشتند [و] این نهضت را به پیروزی رساند [ه ا] ند، [و] دست بیگانگان را کوتاه کردند لکن ما در نیمه راه هستیم و خود را نباید پیروز تصور کنیم. پیروزی سستی میآورد و ما در بین راه هستیم. ما باید همه با هم این نهضت را پیش ببریم. شما ...- برادر و خواهر- دنبال این نهضت باشید و نگذارید این نهضت به سردی و سستی برسد. من خوف آن دارم که اگر خدای نخواسته اختلاف بین اقشار ملت ما پیدا بشود که، مسائل سابق عود کند؛ من از آن میترسم که باز دژخیمان بر ما مسلط شوند؛ من از آن میترسم که باز ذخایر ما را ببرند؛ من از آن میترسم که باز نیروی انسانی ما را نگذارند شکوفا بشود.
شما جوانان، شما ملت ایران، باید حفظ کنید وحدت خودتان را. اتکال به قرآن، اتکال به خدای تبارک و تعالی پیدا بکنید؛ با وحدت کلمه و اتکال به خدای تبارک و تعالی پیشروی کنید. فردا روز رفراندم است؛ روزی است که مقدرات شما تعیین خواهد شد. روزی است که یا اسلام پیش میبرد و یا کفر. روزی است که «آری» اسلام است و «نه» خلاف اسلام. روزی است که «آری» سرنوشت سعادتمند برای شما تهیه میکند و «نه»، شما را برمیگرداند به حال اول. «آری» بگویید. من «آری» میگویم. من جمهوری اسلامی را به جان و دل «آری» میگویم و از شما خواهران و برادران میخواهم که بروید و «آری» بگویید. بروید و آن ورقی که در آن «آری» نوشته است در صندوق بیندازید. سعادت شما این است و کشور شما با این «آری» مستقل خواهد شد. با این «آری»، شما آزاد خواهید شد و خدای نخواسته اگر چنانچه سستی بکنید یا تنبلی در این امر بشود که نروید دنبال رأی دادن، من خوف آن را دارم که خدای نخواسته به شکست بربخوریم و باز مسائل سابق عود کند. بر همه ماست که برویم و رأی بدهیم. در خانهها ننشینید فردا، فردا بیرون باشید از خانهها؛ ملت ایران فردا بیرون باشند از خانهها و بروند به صندوقها، رأی بدهند. من رأی آری میدهم و از شما تمنا دارم که رأی آری بدهید. خداوند همه شما را سلامت و سعادت بدهد و پیروزی عنایت فرماید و جمهوری اسلام را در ایران مستقر کند.» (صحیفه امام، ج6، ص: 431 ـ 432)
ـ سخنرانی در جمع مردم و فراخوانی تودهها به شرکت در رفراندم (1358)
«در آستانه رفراندم لازم است تذکر دهم که این رفراندم سرنوشت ملت ما را تعیین میکند. این رفراندم یا شما را به آزادی و استقلال میکشد و یا مثل سابق به اختناق و پیوستگی. این رفراندم چیزی است که همه ملت ما باید در آن شرکت کنند. من توصیه میکنم به همه ملت که در این رفراندم، که سرنوشت ملت ما و کشور ما و مذهب ما را تعیین میکند، شرکت کنید. اهمال نکنید؛ تنبلی نکنند بعضی؛ به کارهای دیگر اشتغال پیدا نکنند. فردا از همان وقت که اعلام شد برای رفراندم همه از خانهها بیرون بیایید و همه بشتابید برای رأی دادن و سرنوشت خودتان را تعیین کردن.
رأی من «جمهوری اسلامی» است و من تقاضا دارم کمک کنید به اسلام، کمک کنید به کشور خودتان، کمک کنید به ملت خودتان، و به جمهوری اسلامی رأی بدهید. آزادید لکن با آزادی، سرنوشت خودتان را تعیین کنید. همه قشرها باید رأی بدهند و شرکت کنند، و همه قشرها آزادند در رأی دادن. تمام قشرها به حقوق خودشان خواهند رسید. برادرهای سنی ما مثل ما هستند، با ما هیچ فرقی ندارند در حقوق؛ حقوق همه آنها داده خواهد شد. شرکت کنند آنها هم در آنچه سرنوشت آنها را تعیین میکند. به حرف اشخاصی که بین آنها میخواهند تفرقه بیندازند، میخواهند به اسم سنی و شیعه بین ما برادرها را جدایی بیندازند و منافع ما را به جیب دیگران بکنند، به حرف اینها اعتنا نکنید...
ما همه با هم باید این نهضت را حفظ کنیم. اگر خدای نخواسته در رأی دادن اهمال کنید، من خوف آن دارم که باز مسائل سابق عود کنند. اگر به حرف تفرقهاندازها گوش کنید، من خوف آن را دارم که دو مرتبه، با فرم دیگر، همان معانی که سابق از آن فرار میکردیم دوباره مبتلای به آن بشویم.
برادرهای ما! عزیزان ما! دست از تفرقه بردارید. به حرف اشخاصی که انحراف دارند گوش ندهید؛ اینها عمال امریکا هستند به صورت چپگرایی. اینها میخواهند همان مخازن ما را باز به امریکا بدهند؛ اینها میخواهند همان مسائل سابق را با فرم دیگر پیاده کنند. اگر اینها ... برای ملت ارج قائل هستند، اگر اینها دلسوز ملت هستند، برای ملت دلسوز هستند، ملت الآن تمام بپاخاسته و میخواهد رأی بدهد، میخواهد رأی به جمهوری اسلام که همه جهات را اصلاح میکند بدهد؛ چرا اینها تفرقه میاندازند؟ سابق میگفتند که «اختناق است و با اختناق مخالفیم و برای ملت کار میکنیم، اجنبی هست و با اجنبی مخالفیم و برای ملت کار میکنیم»؛ حالا نه اختناقی هست نه اجنبی هست. حالا شماها مواجهید با یک ملتی که همهشان طالب یک مطلب هستند؛ شما هم با آنها همراهی کنید. اگر چنانچه شما صلاح ملت را میخواهید، همراهی کنید با ملت. اگر همراهی نکنید، معلوم میشود صلاح ملت را نمیخواهید؛ معلوم میشود میخواهید تفرقه بیندازید و اجانب را بر ما مسلط کنید...
قول میدهیم به شما که در حکومت اسلامی همه- همه و همه- آزاد، همه و همه به حقوق حقّه خودشان خواهند رسید. و تمام این مسائل که طرح میکنند قبل از رفراندم و مشغول شدهاند به فعالیت، اینها به نفع اجانب است؛ و بیایید و مملکت خودتان را نجات بدهید. فردا همه با هم میرویم پای صندوق. و من خودم پای صندوق میروم و رأی خودم را میدهم. همه شما با هم به پیش ان شاء اللَّه برای درست کردن یک کشور آزاد، یک کشور مستقل! کشوری که برای خودمان باشد و خودمان در آن زحمت بکشیم و خودمان استفاده بکنیم.» (صحیفه امام، ج6، ص: 433 ـ 437)
ـ سخنرانی در جمع مردم قم و لزوم رأی به جمهوری اسلامی (1358)
«یک قضیه، تثبیت جمهوری اسلامی و قضیه قانون جدید اساسی است و قضیه مجلس شورا، که اینها در رأس مسائل واقع شده؛ و این دولت هم فقط برای اینها روی کار آمده. البته بعد از اینکه یک دولت مستقر روی کار بیاید، چون وضعْ وضعِ دیگری ان شاء اللَّه خواهد شد و دولت یک دولت اسلامی [است] و آن خیانتها که پیشتر میشد و بودجههای مملکت هدر میرفت ان شاء اللَّه دیگر نمیرود، ما امیدواریم که با تثبیت حکومت عدل اسلامی به این مسائل اساسی جامه عمل پوشیده بشود. البته محتاج به یک زمانی است، محتاج به تدریج است. الآن کارها به طوری آشفته است که نمیشود توقع داشت از دولت که در این حالی که اغتشاشات سرتاسر مملکت را گرفته است و از حیث اقتصاد الآن ضعیف هستند و از جهات دیگر هم همین طور، الآن نمیشود به این زودی اشکالهایی که در قم هست، انجام بگیرد.
من از خدای تبارک و تعالی توفیقی میخواهم که ان شاء اللَّه بعد از اینکه رأیتان را به حکومت جمهوری اسلامی دادید و به دوستانتان هم سفارش کردید که رأی بدهند و جمهوری اسلامی روی کار آمد، من امیدوارم که این طور مسائل و مشکلات بتدریج حل بشود. البته مردم قم به ما خیلی حق دارند. در این نهضت خیلی پیشقدم بودند؛ و من سابقاً هم گفتهام همان طوری که به حَسَب فرموده ائمه ما عِلْم از قم به جاهای دیگر منتشر میشود گفتم که شجاعت هم از قم به جاهای دیگر منتشر شد؛ نهضت هم از قم به جاهای دیگر منتشر شد.
و بحمد اللَّه همه اقشار ملت ما آگاهانه مسائل را حل کردهاند و تا اینجا رساندهاند؛ و من امیدوارم که از حالا به بعد هم این نهضت را ادامه بدهید و مسائل بعد؛ که مسائل اساسی است و برای ساختن مملکت است. یک مملکتی که ویرانش کردند و رفتند، ساختن لازم دارد. و این احتیاج دارد که همه اقشار ملت کمک کنند و از دولتِ تنها نمیآید این کار، از بعضی قشرها نمیآید این کار، از روحانیون نمیآید این کار. باید همه با هم باشند؛ همان طوری که همه با هم تا کنون پیشرفت کردیم، از حالا به بعد هم، همه با هم باید به پیش برویم. همه با هم به پیش ان شاء اللَّه! [خداوند شما را] حفظ و تأیید کند و سعادتمند.» (صحیفه امام، ج6، ص: 438 ـ 439)
ـ سخنرانی در جمع قوای نظامی؛ چگونگی برخورد با دوستان و دشمنان (1358)
«بزرگتر مرد عالَم که بعد از رسول اللَّه حضرت امیر- سلام اللَّه علیه- در حالی که مملکتش چندین مقابل مملکت ایران بوده است، آن وقتی که ایشان خلافت داشتند، از مصر و تمام عربستان و عراق و ایران، [و] یک مقداری از اروپا زیر سلطه ایشان بوده است، وقتی که ما ملاحظه میکنیم رفتار یک همچو سردار بزرگ، یک همچو رئیس دولت با مردم خودش، با اشخاصی که بین خودشان هستند، ملاحظه میکنیم که چه جور ایشان رفتار میکرده است. زندگیاش پایین تر میخواسته باشد از همه افرادی که در مملکتش زندگی میکنند. میفرماید شاید در یمامه- در سرحدات- یک کسی باشد که گرسنه باشد. آن وقت ایشان به خودشان آن طور سختی میدهند، به طوری که خانواده ایشان نگران بودند از این طور زندگی که ایشان میکند. و ایشان، همین رئیس دولت، یک چیز و- غذای زبری که داشته است- توی یک ظرفی میکرده است، سر آن را مُهر میکرده که نبادا سَرِ این را باز بکنند و داخلش یک روغنی بکنند، یک چیزی بکنند.[6] با مردم چه جور بود؛ شبها- به طوری که نقل شده است- دور میگردیدند تنها و به دوش مبارکشان غذا حمل میکردند دور خانهها به اشخاصی که یتیم بودند، فقیر بودند، چه بودند، تقسیم میکردند. و این معلوم نبود الّا بعد از اینکه فوت شدند- شهادتشان- شهید شدند. آن وقت معلوم شد...
اینهایی که مردم را اذیت میکنند وجدانشان ناراحت است؛ این طور نیست که بروند راحت. یک نفر را کشتند و راحت ... نخیر، ناراحتند. منتها البته بعضیها وقتی کم کم زیاد شد، عادت میکنند؛ این دیگر یک درنده میشود؛ این دیگر آدم نیست. بخواهید که زندگی مرفه، زندگی به این نیست که پارک چند طبقه[7] آدم داشته باشد. چه بسا اشخاص پارکهای چند طبقه دارند لکن زندگیشان جهنم است. الآن شما زندگی محمد رضا را چه جور میبینید؟ همه وسایل آسایش برایش هست لکن آسایش دارد؟ یک آن آسایش دارد؟ ندارد...
در این زمان [اگر] ما بخواهیم سعید باشیم، بخواهیم به سعادت برسیم، باید عمل بکنیم. همه با همه دوست و رفیق؛ سرباز با درجه دار، درجه دار با افسر، افسر با ارشد رفیق باشند لکن اطاعت بکنند. اطاعت مسئلهای است، رفاقت مسئلهای دیگر. بالاییها پایینی [ها] را به چشم رحمت نگاه کنند؛ پایینیها از بالاییها اطاعت بکنند. اگر بخواهند یک مملکتی محفوظ بماند، باید ارتش روی دیسیپلینی که دارد محفوظ بماند. روی آن نظمی که دارد، روی آن نظم رفتار کند. اگر بخواهد به هم بریزد و هر که [بگوید] «حالا من آزاد شدهام، نخیر زیر بار کسی نمیروم»! نه، این خلاف آن آزادی است که خدا میخواهد. آزادی در حدود ضوابط است. «من آزادم حالا، من آزادم سیلی بزنم به ایشان»؛ نه، آزاد نیستم.» (صحیفه امام، ج6، ص: 440 ـ 446)
ـ سخنرانی در جمع پلیس تهران؛ دولت و قوای دولتی در خدمت ملت (1358)
«ما همه باید در خدمت اسلام باشیم، همه باید در خدمت کشور باشیم. کشور ما را اینها عقب راندند و ما باید جبران کنیم. شما پلیسها الآن پلیس امام زمان هستید و باید به وظایف اسلامی عمل بکنید. با مردم مثل سابق عمل نشود؛ الآن مثل سابق نیست. الآن کشور، کشورِ اسلامی است و عادات و رسوم، عادات و رسومی اسلامی باید باشد. کشوری است که باید حکومت در خدمت مردم باشد؛ پلیس در خدمت مردم باشد؛ تحمیل بر مردم نباشد.
من از خدای تبارک و تعالی خواهانم که همه ماها را به وظایف خودمان آشنا کند. شماها برادر من هستید. من در خدمت ملت هستم. و من امیدوارم که در این رفراندمی که تا چند روز دیگر میشود همه اقشار ملت رأی بدهند. و من امیدوارم که رأی به جمهوری اسلام بدهند که جمهوری اسلام، سعادت این دنیا و آن دنیا را برای ما تأمین خواهد کرد. خداوند شماها را حفظ کند؛ جوانان ملت را حفظ کند؛ شما پلیسها را- که الآن دیگر پلیس اسلام هستید- در پناه خودش حفظ کند.» (صحیفه امام، ج6، ص: 447)
ـ سخنرانی در جمع افسران نیروی زمینی؛ اختلاف میان ملت و روحانیت (1358)
«چرا در مدت پنجاه و چند سال ما شما را نباید ببینیم و شما ما را نباید ببینید؟ جز این بود که ما میخواستیم شما را مستقل، آزاد و مملکت شما دست خودتان اداره بشود. کشور شما به دست خودتان اداره بشود. و آنها نمیخواستند این مسائل را و لهذا روحانیت را از شما جدا کردند و شما را از روحانیت. چرا اینها میخواستند با اسلام شما آشنا نباشید؟ چرا اینها میخواستند با روحانیت روبه نشوید؟ آنها اسلام را مخالف مصلحت خودشان میدانستند. روحانیت را مخالف حرفهایی که میخواستند بزنند میدانستند. آنها میخواستند مخازن ما را ببرند؛ اسلام و روحانیت مخالف بود. آنها میخواستند ارتش ما را تَبَع ارتش اجنبی قرار دهند؛ اسلام و روحانیت مخالف بود. روحانیت مخالف بود با این رژیم طاغوتی. از اول که این رژیم پیدا شد، قیامهای پی در پی روحانیت ... از اصفهان، از آذربایجان، از سایر بلاد ایران، از خراسان- قیامهای پی در پی- نشان دهنده این مطلب بود که روحانیت با این رژیم مخالف بود. چرا مخالف بود؟ برای اینکه این رژیم، رژیم شیطانی بود و در نظر داشت مملکت ما را عقب نگه دارد. چرا مملکت ما را نگذاشتند جلو برود؟ چرا نیروهای انسانی ما را نگذاشتند شکوفا بشود؟ برای اینکه آنها از انسان میترسند. اجنبیها نمیخواهند در این بلاد انسان باشد؛ آنها میدانند که اگر یک انسانِ متعهد باشد نمیگذارد اینها آن طور که میخواهند عمل کنند، نمیگذارند که همه چیز ما را به باد بدهند. آنها نگذاشتند دانشگاههای ما شکوفایی پیدا کند. آنها حوزههای دینی ما را نگذاشتند اعمال خودشان [را] برای اسلام و برای مسلمین دنبال کنند.
شما جوانان تا کنون در این نهضت شرکت داشتید؛ من به شما درود میفرستم! لکن نیمه راه است؛ راه باز باقی مانده است. شما جوانها، شما نیروهای جوان باید این نیمه راه دیگر را هم با قدرت پیش ببرید. باید با وحدت کلمه، با اسلام، با ایمان، از این نهضت تا اینجا که آمدهاید، از اینجا به بعد هم جلو بروید. باید همه ریشههای استبداد و ریشهای استعمار را از این مملکت بکَنید؛ باید این مملکت را پاکسازی کنید. این مملکت عقب مانده است، این مملکت اقتصادش ورشکسته است، این مملکت الآن آشفته است [و] به نیروی شما جوانها باید این مملکت اصلاح بشود. ما همه مسئول هستیم؛ ما همه باید دنبال این کار را بگیریم تا به آخر برسانیم.
از فردا شروع میشود به رفراندم و همه پرسی. همه شما موظفید که بروید و رأی بدهید. آزادید در رأی دادن، لکن من رأیم جمهوری اسلامی است؛ و هر مُسْلمی هم رأیش جمهوری اسلامی است و شما جوانان مُسْلم رأیتان جمهوری اسلامی است؛ و بروید رأی خودتان را در صندوقها بریزید. و من امیدوارم با اقامه جمهوری اسلامی همه مسائل ما خلاص بشود. من امیدوارم خدای تبارک و تعالی به شما جوانها عزت، سلامت و سعادت عنایت فرماید. من از خدای تبارک و تعالی استقلال کشور خودمان را و آزادی خودمان را مسألت میکنم. شما جوانها که در این مدت زحمت کشیدید، و از حالا به بعد هم وظیفه دارید، شما ذخیره ما هستید و من خدمتگزار شما هستم.» (صحیفه امام، ج6، ص: 448 ـ 449)
ـ تلگراف به آقای عبدالرحیم ربانی شیرازی؛ ترور نافرجام ایشان (1360)
«جناب حجت الاسلام و المسلمین آقای ربانی شیرازی- دامت افاضاته
از سوء قصد به جنابعالی مطلع شدم[8] این نحو برخورد با روحانیون متعهد، برنامه منحرفین بوده و هست و غرض آنان خارج نمودن جمع کاردان و متعهد از صحنه است؛ غافل از آنکه به حکم تاریخ، روحانیون آگاه در تمام صحنههای سیاسی پیشقدم بودهاند و ترور اشخاص نمیتواند آنان را مأیوس کند و راه را برای بدخواهان به اسلام و کشور باز کنند. بحمد اللَّه جنابعالی از این سانحه نجات پیدا نمودید و امید است بزودی صحت خود را بازیافته و به خدمت به اسلام و مملکت ادامه دهید.» (صحیفه امام، ج14، ص: 241)
ـ سخنرانی در جمع نمایندگان انجمنهای اسلامی دانشآموزان؛ وظایف انجمنها (1360)
«من نسبت به انجمنهای اسلامی همه کشور، اعم از انجمنهای اسلامی دبیرستانهای سراسر کشور یا سایر انجمنهای اسلامی، که در همه جا بحمد اللَّه تحقق پیدا کرده است، چند کلمهای صحبت دارم.
یکی اینکه این نامگذاری که «انجمن اسلامی» در هر جا باشد، این یک تعهدی است از طرف انجمنها نسبت به اسلام و آن تعهدِ اسلامی بودن و اسلامی کردن است. فقط اسم نیست که گروهی دور هم جمع بشوند و اسم خودشان را انجمن اسلامی بگذارند. این یک تعهد است که شما برای خاطر اسلام، در سرتاسر کشور و در تمام جاهایی که در آنجا از اسلام هست همه چیز، شما متعهدید که اسلامی باشید و اسلام را در آنجاها که هستید پیاده کنید. پس شما دو تعهد دارید: یکی اسلامی بودن خودتان، یکی اسلامی کردن آنجایی که این انجمنها در آنجا هست.
راجع به اسلامی کردن خودتان دو تا مطلب هست: یکی اینکه توجه به این معنا باشد که در این انجمنها اشخاص منحرف، غیر متعهد به اسلام، بلکه دشمن اسلام، نباشد.
آنهایی که نمیخواهند اسلام در این کشور تحقق پیدا بکند و از اسلام سیلی خوردهاند در همه جاهایی که با اسم اسلام یک انجمنی هست، یک مساجدی هست و جاهای دیگر، اینها کوشش دارند که در آنجاها نفوذ کنند. تکلیف انجمنهای اسلامی، چه در مدارس و چه در سایر جاهای کشور، که بحمد اللَّه همه جا هست، تکلیف اولی این است که اشخاصی که در این انجمنها وارد میشوند شناسایی شده باشند؛ سابقه قبل از انقلابشان و در انقلاب چه کردند و چه بودند و قبل از انقلاب اینها داخل چه امری بودند و چه کارهایی میکردند، خانوادههای اینها خانوادههای متعهد به اسلام است؟
خود این فرد قبل از انقلاب متعهد به اسلام بوده است و بعد از انقلاب هم به همان حال باقی مانده است، یا نه؟ ممکن است که یک اکثریتی از این انجمنها اشخاص متعهد، سالم، مؤمن به انقلاب و مؤمن به اسلام باشند، لکن اگر یک اقلیت، و لو دو نفر هم در بین انجمنها، هر انجمنی، منحرف باشد، یک وقت میبینید که همان دو نفر منحرف، انجمن اسلامی را به انحراف میکشند و انجمن اسلامی آنجایی را که میخواهد اسلامی بکند رو به انحراف میبرد. این یکی از مهمات انجمنهای اسلامی است. شاید مکرر این مطلب به من گفته شده است که در انجمنهای اسلامی اشخاصی هستند که اسلامی نیستند، اشخاصی هستند که به اسم اسلام و صورت اسلام در این انجمنها آمدند و میخواهند انحراف ایجاد کنند. این یکی از وظایف انجمنهاست که باید توجه داشته باشند این اشخاصی که در این انجمنها وارد میشوند چه جور اشخاصی هستند؛ سوابقشان را، لواحقشان را، خانوادهشان را، باید بررسی بکنید و آن وقت فرد را بپذیرید. این طور نباشد که شما بدون توجه، یک وقت اشخاصی که انحراف دارند، اشخاصی که تعهد به اسلام ندارند، اشخاصی که با اسلام دشمن هستند، مخالف هستند، اینها وارد بشوند و- خدای نخواسته- اصل انجمن اسلامی را به فساد بکشند و اصل آن ارگانی که این انجمنها برای اصلاح آنها تحقق پیدا کرده است. یک وقت رو به فساد برود. این یکی از تکالیف شماهاست، که همه آنهایی که انجمنهای اسلامی را به وجود میآورند، این را باید بسیار توجه به آن بکنند.
یک جهت دیگر، راجع به اسلامی بودن خود این انجمنهاست. اسلام ابعاد مختلفی دارد که اگر یک نفر یا یک جمع بخواهند واقعاً، مسلم باشند، باید تمام ابعاد را در نظر بگیرند. یک بعد اسلام بعد عقاید است، عقاید اسلامی. باید انجمنهای اسلامی عقاید اسلامی را داشته باشند. این طور نباشد که یک فرد یا افرادی پایبند به عقاید اسلامی نباشند و انجمن اسلامی درست کرده باشند. اگر معتقد به تمام اصول اسلام نباشند، اینها نمیتوانند انجمن اسلامی تشکیل بدهند، یا اسلام را بخواهند پیاده بکنند.
و یک بعد دیگر اخلاق اسلامی است. چه بسا اشخاصی عقاید اسلامی را به حسب واقع هم تا حدودی دارند، لکن اخلاق اسلامی را ندارند. آن چیزی که مهم است برای شما که انجمن اسلامی تشکیل میدهید و خصوصاً، برای شما حاضرین که انجمنهای اسلامی دبیرستانها را متکفل هستید و دوستان شما متکفل هستند، این یک امر بسیار مهمی است که شما عهدهدار شدید باید شما از خودتان شروع کنید و خودتان را به اخلاق اسلامی آرایش بدهید و از اخلاقی که بر خلاف اسلام است تحرز کنید؛ برای اینکه شما میخواهید در دبیرستانهایی که هستید اسلام را در آنجا پیاده کنید، نمیخواهید که فقط یک اسمی باشد که دیگران چون انجمن دارند پس ما هم انجمن داشته باشیم. شما میخواهید که اسلام را در دبیرستانها که بسیار اهمیت دارد، پیاده کنید و این تابع این است که خود شما هم عقاید اسلامیتان صحیح باشد و هم اخلاق اسلامی داشته باشید.
چنانچه یکی از بعدهای دیگر، اعمال اسلامی است؛ تعهد به ظواهر اسلام، به اوامر و نواهی اسلام و عمل کردن به احکام اسلام است. چنانچه آن جمعیتی که تشکیل انجمن اسلامی دادند- خدای نخواسته- در اعمال انحرافی داشته باشند، اینها نمیتوانند بگویند که ما انجمن اسلامی هستیم و آمدیم که اسلام را در اینجا که هستیم پیاده بکنیم. اول باید از خودتان شروع کنید، هر کسی از خودش باید شروع کند و عقاید و اخلاق و اعمالش را با اسلام تطبیق بدهد و بعد از اینکه خودش را اصلاح کرد، آن وقت دنبال این باشد که دیگران را اصلاح کند، خصوصاً، شما که در دبیرستانها هستید و همه آنهایی که سرو کارشان با بچهها، نوباوگان، جوانان هست، این یک عهده بزرگی است برای شما که در آنجاها هستید و میخواهید که دبیرستان را با هر چه در دبیرستان هست به صورت اسلامی در بیاورید. و این یک تعهد بزرگی است. آنهایی که در آنجا هستند، در دبیرستانها هستند، در دبستانها هستند، بعد هم در دانشگاهها وارد میشوند، اینهایی هستند که آتیه یک کشور در دست آنهاست و اگر آنها به طور تعهد اسلامی، اخلاق اسلامی، تربیت شدند و به جامعه تحویل داده آنها میتوانند یک کشور را اصلاح کنند و از استقلال کشور دفاع کنند. تمام این اموری که فاسد است، چه اموری که در رژیم سابق واقع میشد از حیث وابستگی به قدرتهای اجنبی و چه آنهایی که خودشان طرفدار بودند که وابسته کنند این ملت را و این کشور را به کشورهای ابرقدرت، اینها تمام برای این است که تعهدهای اسلامی اینها نداشتند. چنانچه یک فرد یا افرادی اسلام را بدانند چه است، اسلام را بفهمند [و اینکه] نسبت به قدرتهای دیگر چه جور باید معامله کنند، استقلال که در اسلام باید باشد توجه به آن بکنند، با تعهد به اسلام امکان ندارد که بروند و وابسته به غیر بشوند، آن هم غیری که بر خلاف اسلام است و دشمن اسلام است. تمام گرفتاریهای ما برای همین است که رجال ما در سابق، چه آنهایی که در مجلس بودند و چه آنهایی که دولت را در دست داشتند و چه آنهایی که ارتش را در دست داشتند در سابق، قضیه اسلام پیش آنها مطرح نبود اکثراً، چون مطرح نبود، آنهایی که در تربیت بچهها وارد بودند اصلًا کاری [نداشتند] به اینکه این بچه تربیت اسلامی بشود تا یک روح بزرگ پیدا بکند که تحت سلطه اجانب واقع نشود و تحت سلطه داخل هم واقع نشود. وقتی آنها خودشان تعهد اسلامی نداشتند، بچههای ما هم همان طور تربیت میشوند. گروه گروه در دانشگاهها میرفتند و گروه گروه از دانشگاهها بیرون میآمدند و از اسلام خبری نبود و از تعهد اسلامی و اخلاق اسلامی خبری نبود...» (صحیفه امام، ج14، ص: 242 ـ 247)
ـ پیام تشکر به رئیس جمهور آلمان شرقی؛ تبریک عید نوروز (1362)
«حضرت آقای اریک هونکر، رئیس دولت جمهوری دمکراتیک آلمان
پیام تبریک آن حضرت به مناسبت حلول سال جدید شمسی واصل و موجب تشکر گردید. از خداوند متعال نجات و سعادت همه ملل محروم و مستضعف جهان را از سلطه استعمارگران، و بخصوص امریکای جنایتکار مسألت دارم.» (صحیفه امام، ج17، ص: 388)
ـ پاسخ استفتاء دادستان کل کشور؛ اجازه فروش اموال غایبین (1364)
[بسمه تعالی. محضر مبارک حضرت آیت اللَّه العظمی الامام خمینی- دام ظله العالی
بعد التحیة و السلام، لازم است به عرض برسانم که اموال زیادی از غیر منقول از قبیل خانه و کارخانه و شرکت و باغها و زمینهای زراعتی و مغازه و پاساژ و امثال اینها بلکه از منقول مربوط به افرادی است که در خارج کشور زندگی میکنند و به عللی تا به حال شخصاً مراجعه ننموده تا وضع اموال آنها روشن گردد، و بر حسب رویّه متخذه از طرف دادستانهای انقلاب و به خاطر شرایط خاص انقلاب و اصل کلی اینکه دادستان کل، حافظ اموال غایبین و حافظ حقوق جامعه است از ارگانها و نهادهای مختلف (بنیاد مستضعفان، بنیاد شهید و غیره) نسبت به اموال سؤال میشود که نمونه آن به شماره 10/ 124503- 13/ 12/ 63 پیوست میباشد. آیا اجازه میفرمایید که در مواقع لزوم برای حفظ حقوق غایبین و حقوق بیت المال در حکومت اسلامی آن اموال به قیمت عادله روز به ارگانها و نهادها فروخته شود، لکن با شرط الزام خریدار به فروش به قیمت زمان مراجعه یا مراجعه مالک در زمان معین یا خیر؟[9] ناگفته نماند که حل مسأله از نظر مقررات جاریه مشکل بلکه غیر ممکن خواهد بود.
دادستان کل کشور- یوسف صانعی 27/ 12/ 63].
بسمه تعالی
در صورتی که حفظ مال غایب مبتنی بر این امر که مرقوم شده است باشد، یا برای او اصلح باشد، در فرض مذکور و مشروط مذکور مجازید.» (صحیفه امام، ج19، ص: 211)
ـ پیام تشکر به رئیس جمهور مجارستان؛ تبریک عید نوروز (1364)
«حضرت آقای پال لوسونیز، رئیس شورای ریاست جمهوری مردم مجارستان
پیام تبریک آن حضرت به مناسبت حلول نوروز واصل و موجب تشکر گردید. از خدای تعالی نجات همه محرومان و مستضعفان جهان را در این سال جدید مسألت مینمایم.» (صحیفه امام، ج19، ص: 212)
[1] - آقای بهاء الدین محلاتی.
[2] - سید ضیاء الدین طباطبایی، سیاستمدار کهنه کار ایران. او با همدستی رضا خان و همکاری انگلیسیها، یکی از عوامل عمده کودتای حوت( اسفند) 1299 بود که بعدها منجر به اضمحلال سلسله قاجار و ایجاد سلسله پهلوی و به سلطنت رسیدن رضا خان شد.
[3] - آقای نصر اللَّه خلخالی، نماینده امام در نجف.
[4] - آقای محمد حسن بروجردی.
[6] - بحار الأنوار، ج 40، ص 325.
[7] - تا اواسط زمان رضا خان به جای کلمه« ویلا»، در مورد خانههای بزرگ، کلمه« پارک» معمول بود مثل پارک اتابک.
[8] - در تاریخ 8/ 1/ 1360 یک موتورسوار عضو گروه تروریستی فرقان، جلوی بیمارستان حافظ شیراز، به سوی آقای عبد الرحیم ربانی شیرازی تیراندازی میکند که ایشان از ناحیه گردن زخمی میشوند، خوشبختانه و با تلاش پزشکان پس از چندی ایشان سلامت خویش را باز مییابند.
آقای ربانی شیرازی در تاریخ 14/ 1/ 1360 طی تلگرافی در پاسخ به پیام امام از الطاف ایشان تشکر نمود و اظهار داشت:« ... چند روزی لازم است در منزل بستری، و استراحت کنم. ان شاء اللَّه در اولین فرصت به محضر مقدستان شرفیاب میگردم»
[9] - تعدادی از صاحبان املاک و مستغلات، پس از بازگشت به کشور، املاک و اموال خود را بر اساس احکام دادگاهها تحویل گرفتند