امروز با امام: هشتم فروردین

ـ سخنرانی در جمع اقشار مختلف مردم؛ 15 خرداد، عملکرد دولت و رسالت علما (1343)

ـ سخنرانی در جمع پزشکان قم؛ لزوم اتحاد و شرکت در رفراندم (1358)

ـ بیانات خطاب به گروهی از عشایر لرستان؛ جلوگیری از اخلال در رفراندم (1358)

ـ سخنرانی در جمع مردم و تأکید بر رأی به «جمهوری اسلامی» (1358)

ـ بیانات خطاب به وزیر سپاه پاسداران؛ تلاش برای خودکفایی (1364)

ـ سخنرانی در جمع اقشار مختلف مردم؛ معارف و برکات بعثت رسول اکرم «ص» (1366)

ـ نامه به آقای منتظری؛ موافقت با استعفای ایشان از قائم مقامی رهبری (1368)

کد : 4289 | تاریخ : 08 فروردين 1400

امروز با امام: هشتم فروردین

 

ـ سخنرانی در جمع اقشار مختلف مردم؛ 15 خرداد، عملکرد دولت و رسالت علما (1343)

«بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

اعوذ باللَّه من الشیطان الرجیم‏

إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ‏

 [گریه شدید حضار] من تا کنون احساس عجز در صحبتها نکرده‏ام و امروز خودم را عاجز می‏دانم. عاجز می‏دانم از اظهار تألمات روحیه‏ای که دارم برای اوضاع اسلام عموماً، و اوضاع ایران خصوصاً، و قضایایی که در این یک سال منحوس پیش آمد؛ خصوصاً قضیه مدارس علمی، قضیه 15 خرداد. قضیه 15 خرداد من مطلع نبودم تا اینکه حبس به حصر تبدیل شد و اخبار خارج به من رسید

خدا می‏داند که مرا اوضاع 15 خرداد کوبید [گریه شدید حضار]. من حالا که آمدم به اینجا؛ آمده‏ام از قیطریه؛ مواجه هستم با یک منظره‏هایی؛ با بچه‏های کوچک بی‏پدر [گریه شدید حضار]، با مادرهای جوان از دست داده، و مادرهای جوان مرده، با زنهای برادر مرده، با پاهای قطع شده [گریه شدید حضار]، با افسردگیها. اینها علامت تمدن آقایان است و ارتجاع ما. افسوس که دست ما از عالم کوتاه است؛ افسوس که صدای ما به عالم نمی‏رسد؛ افسوس که گریه‏های این مادرهای بچه مرده نمی‏رسد به دنیا [گریه شدید حضار].

ما را کهنه‏پرست معرفی می‏کنند، ما را مرتجع معرفی می‏کنند، علمای اسلام را به ارتجاع سیاه تعبیر می‏کنند. جراید خارج از ایران، آنهایی که با بودجه‏های گزاف، برای کوبیدن ما مهیا شده‏اند، در خارج ما را مخالف اصلاحات- که اسلام در رأس اصلاحات واقع شده است؛ معرفی می‏کنند؛ مخالف ترقی مملکت معرفی می‏کنند؛ می‏گویند آخوندها می‏خواهند با الاغ باز سوار بشوند از این طرف به آن طرف بروند؛ آخوندها می‏گویند که برق نمی‏خواهیم؛ آخوندها می‏گویند طیاره نمی‏خواهیم؛ اینها مرتجع هستند؛ اینها می‏خواهند به قرون وسطی برگردند. آخوندها با این سیاه روزیهایی که نصیب مملکت است، مخالفند؛ این کهنه‏پرستی است؟ علمای اعلام با این زدنها، کشتنها، قلدریها، دیکتاتوریها، استبدادها مخالفند؛ این کهنه‏پرستی است؟ علمای اسلام در صدر مشروطیت، در مقابل استبداد سیاه ایستادند و برای ملت آزادی گرفتند، قوانین جعل کردند، قوانینی که به نفع ملت است، به نفع استقلال کشور است، به نفع اسلام است، قوانین اسلام است؛ این را با خونهای خودشان، با زجرهایی که کشیدند، با بیچارگیهایی که متوجه به آنها شد، گرفتند؛ این آخوندها مرتجع هستند؟

امروز هم، روحانیت قیام کرده است، نهضت کرده است؛ ملت به تَبَع روحانیت نهضت کرده است؛ ملتهای اسلام بیدار شده‏اند، نهضت کرده‏اند؛ خواسته‏های روحانیت عمل به قوانین اسلام است؛ این ارتجاع است؟ رسول اکرم مرتجع بود؟ قوانین آسمانی، قوانین الهی، که ما برای آن این قدر اهانت می‏شویم، این قدر زجر می‏کشیم، دعوت به عمل کردن به قوانین آسمانی ارتجاع است؟ خدای تبارک و تعالی مرتجع است؟ جبرئیل امین، واسطه وحی الهی، مرتجع است؟ پیغمبر اکرم مرتجع است؟ ائمه هُدی‏ مرتجع هستند؟ علمای از صدر اسلام تا امروز که از خودشان چیزی ندارند؛ آنها قوانین اسلام را، قوانین وحی را به مردم ابلاغ می‏کنند؛ ابلاغ قوانین الهی ارتجاع است؟

شما اگر چنانچه به احکام اسلام اعتقاد دارید، این احکام اسلام. اسلام انسان را آزاد خلق کرده است و انسان را مسلط بر خودش و بر مالش و بر جانش و بر نوامیسش خلق فرموده است. امر فرموده است، مسلط است انسان؛ آزاد است انسان؛ هر انسانی در مسکن آزاد است؛ در مشروب و مأکول- آنچه خلاف قوانین الهیه نباشد- آزاد است؛ در مشی آزاد است. حکم اسلام است که اگر کسی حمله برد به منزل کسی، برای آن کسی که مورد حمله واقع شده است جایز است کشتن او. اسلام این قدر با آزادیها موافق است؛ اسلام، ارتجاع سیاه است؟ علمای اسلام که از خودشان چیزی ندارند، ما که خودمان حرفی نداریم، ما هر چه می‏گوییم «قالَ رسولُ اللَّه» می‏گوییم، رسول اللَّه هم «قالَ اللَّه» می‏فرماید. اگر ما مرتجعیم، معلوم می‏شود رسول اللَّه مرتجع است؛ اگر شما ما را مرتجع می‏دانید، ما را کهنه‏پرست می‏دانید- مردک امروز هم باز دست از حرفش برنمی‏دارد- اگر ما را کهنه‏پرست می‏دانید، ما که از خودمان حرفی نداریم، ما می‏گوییم «قال اللَّهُ تعالی»، ما می‏گوییم «قالَ رسولُ اللَّه»؛ پس شما رسول اللَّه را کهنه‏پرست می‏دانید، اف بر این تجدد!...

ما می‏گوییم آقا، غلام حلقه به گوش دیگران نباشید؛ ما عزت و شرف شما را می‏خواهیم؛ ما به شماها نصیحت می‏کنیم که آقا، شما دولت اسلام هستید؛ هیأت حاکمه بر مسلمین، به اصطلاح، هستید؛ شما عزیز باشید؛ آقا باشید؛ بزرگ باشید؛ استقلال را حفظ کنید؛ تبعیت را دست بردارید، دستتان را برای چهار دلار دراز نکنید؛ هر جلسه‏ای شما تشکیل می‏دهید، هی می‏گویید دلار بده! ما با این چیزها مخالفیم. اگر این ارتجاع است، ما مرتجعیم؛ و اگر آن تمدن است شما متمدنید. اگر به قوانین اسلام، شما اعتقاد دارید، این قوانین اسلام؛ و اگر به قوانین اساسی، به قانون اساسی شما اتکا دارید، قانون اساسی مردم را آزادی داده است در مسکن، در کارهای خودش، در مالش، در جانش، آزادی داده است؛ از این زورگوییها قانون منع کرده است. ما می‏گوییم شما آقا بیایید به قانون عمل کنید. می‏گذاریم قانون را زمین؛ شما یک نماینده‏ای بفرستید، ما هم یک نماینده‏ای می‏فرستیم؛ قانون اساسی را می‏گذاریم زمین؛ شما که می‏گویید ما قانونی هستیم، دموکرات هستیم، شما که می‏گویید که ما جلو رفته هستیم، مترقی هستیم، این قانون اساسی ماست؛ می‏گذاریم زمین. به قانون اساسی عمل کنید، اگر ما حرفی زدیم. به این متمم قانون اساسی، شما عمل کنید که علمای اسلام در صدر مشروطیت جان دادند برای گرفتن این، و رفع کردن اسارت ملتها؛ شما بنشینید به این قانون اساسی عمل کنید. قانون اساسی مطبوعات را آزاد کرده است، شما آزاد می‏کنید؟ ما مرتجعیم که می‏گوییم بگذارید به قانون اساسی عمل بشود، بگذارید مطبوعات آزاد باشد، بگذارید که این مطبوعات رو عقیده خودش [ان بنویسند؛] همه‏شان خبیث هستند، لکن با جمیع خباثتشان باز نمی‏خواهند این قدر سمپاشی کنند...

ما یک سلسله نصایح کردیم؛ نصیحت که این قدر بساط نداشت. ما یک مطالب منطقی 0 داریم؛ قانونی داریم آقا ... قانون اساسی را شما قبول ندارید؟ پس بگویند آقای دولت‏[1] بروند در مجلس بگویند ما قانون اساسی را قبول نداریم. خوب باز آن وقت برگردند به قهقرا، هر جا می‏خواهند. ما که می‏گوییم به قانون اساسی عمل کنید، ما مرتجعیم [یا] شمایی که دسته جمعی مردم را حبس می‏کنید، تبعید می‏کنید؟ سلولهای شما پر است از حبسیها، از علما، از اساتید، از محترمین، از متدینین. بندر عباس پر است از تبعیدشدگان؛ برای اینکه اینها می‏گفتند که آقا، خوب ما نمی‏خواهیم اسیر باشیم، اسیر استعمار باشیم‏...

ما حرفمان این است که آقا به قانون اساسی عمل کنید؛ مطبوعات آزادند؛ قلم آزاد است؛ بگذارید بنویسند مطالب را. اگر دین دارید به دین عمل کنید؛ اگر چنانچه دین را ارتجاع می‏دانید، به قانون اساسی عمل کنید. خوب بگذارید بنویسند. [مدیر اطلاعات‏] به دست و پا افتاد و چه شد؛ و من به او پیغام دادم که من از آن آدمها نیستم که اگر یک‏ حکمی کردم بنشینم چرت بزنم که این حکم خودش برود؛ من راه می‏افتم دنبالش. اگر من خدای نخواسته، یکوقتی دیدم که مصلحت اسلام اقتضا می‏کند که یک حرفی بزنم، می‏زنم و دنبالش راه می‏افتم و از هیچ چیز نمی‏ترسم بحمد اللَّه تعالی. و اللَّه، تا حالا نترسیده‏ام [ابراز احساسات حضار]. آن روز هم که می‏بردندم، آنها می‏ترسیدند؛ من آنها را تسلیت می‏دادم که نترسید. [خنده حضار]...

اسلام از خدا می‏خواهد که شما بر همه مقدرات عالم حکومت کنید. اسلام آن بود که شمشیر را کشید و تقریباً نصف دنیا یا بیشتر را گرفت؛ با شمشیر گرفت؛ این اسلام مرتجع است؟ اسلام آن بود که این ممالکی که شما حالا تحت اسارت او هستید، تحت اسارت آورد. آنها که به احکام اسلام عمل می‏کردند، فی الجمله البته، حکومتهای اسلامی تا حالا الّا یکی دو تایشان، به احکام اسلام عمل نکرده‏اند که مع ذلک همین که خودشان را زیر بیرق اسلام می‏دانستند، همین که خودشان را وابسته به اسلام می‏دانستند، همین که به حَسَب ظاهر به احکام اسلام عمل می‏کردند، همچو قدرتی پیدا کردند که یک بیست و چند هزار جمعیت عرب، این مملکت به این وسیعی را همچو پایمال کرد، و رفت تا آن آخر برای اینکه متمدنش کند، آدمش کند؛ و کرد. این افکار نورانی که در علمای اعلام ما هست، در مراجع بزرگ ما هست، اینها به واسطه نور اسلام است. این افکار نورانی که در رجال عظیم الشأن ما هست، هر جا باشد مال اسلام است. این افکار پوسیده‏ای که، کهنه‏پرستیهایی که آقایان دارند، تبعیت از همه، سربسته و دربسته تحویل دادن، همه مخازن یک مملکت را تحویل دیگران دادن، این ارتجاع است. روی این ارتجاع، سیاه!...

شما مظاهر تمدن را وقتی که در ایران می‏آید همچو از صورت طبیعی خارجش می‏کنید، همچو از صورت طبیعی خارجش می‏کنید که چیز حلال را مبدل به حرام می‏کنید. این رادیو برای این بساطی است که حالا در ایران مرسوم است؟ این تلویزیون برای این بساطی است که اینها راه انداخته‏اند؟ در ممالک دیگر هم همین طور است؟ ممالک متمدنه هم استفاده‏شان از این آلات جدید همین جور است که آقایان اینجا استفاده می‏کنند؟ تربیت بد در این مملکت است. فرهنگ‏[2] ما یک فرهنگی نیست که بتواند این مملکت را اداره کند؛ جوان نیرومند قوی که در مقابل استعمار بایستد، دستش را بلند کند، کشته بشود و نجات بدهد ملت را؛ این فرهنگ ما فرهنگی نیست که این کاره باشد. اینها اعصاب مردم را با این بساطی که در اینجاها راه می‏اندازند و با این برنامه‏هایی که در رادیو و تلویزیون و اینها هست [ضعیف می‏کنند] و أضِفْ إلی ذلک‏[3] مطبوعات ما و روزنامه‏های ما و مجلات ما و کتابهایی که منتشر می‏شود، تمام اینها به دست استعمار است؛ استعمار است که روزنامه‏ها را این طور مبتذل می‏کند تا فکر جوانهای ما را مسموم کند. استعمار است که برنامه‏های فرهنگی ما را جوری تنظیم می‏کند که جوان نیرومند در این مملکت نباشد. استعمار است که برنامه‏های رادیو و تلویزیون را جوری تنظیم می‏کند که مردم اعصابشان ضعیف بشود؛ قوّت را از دست بدهند؛ نیرومندی را از دست بدهند. اینها استعمار است. ما با این مظاهر استعماری مخالفیم؛ ما مرتجعیم؟ شما مترقی هستید؟ ما حرفهایمان یک حرفهایی است؛ جنگ و بساط ندارد. آقا! بنشینید منطقی صحبت کنید، فحش ندارد که. خوب، بنشین صحبت کن. بفرستید، اشخاص عاقل را بفرستید با ما تفاهم کنند، ببینیم که ما با کجای تمدن مخالفت داریم؛ ما با فسادها مخالفت داریم. ما می‏گوییم که شما برنامه‏های اصلاحی‏تان را اسرائیل برایتان درست می‏کند؛ ملت اسرائیل. شما وقتی برنامه هم می‏خواهید درست کنید دستتان را پیش اسرائیل دراز می‏کنید؛ شما کارشناس نظامی از اسرائیل به این مملکت می‏آورید؛ شما محصلین را از اینجا به اسرائیل می‏فرستید؛ ای کاش به جای دیگر می‏فرستادند؛ به امریکا می‏فرستادند؛ ای کاش به انگلستان می‏فرستادند؛ به اسرائیل می‏فرستید. ما با اینها مخالفیم...

اگر ما مرتجعیم بفرمایید. شمای مترقی دارید دسته دسته این بیچاره‏ها را، این جوانهای ما را از بین می‏برید. مدارستان، یک مدارس صحیحی نیست که انسان بتواند به آنها اطمینان داشته باشد؛ برنامه‏هایتان یک برنامه‏های استعماری است؛ همه‏اش بازی؛ همه‏اش فوتبال؛ همه‏اش چه. سایر ممالک هم این طوری است؟ پس این اتمها را کی درست کرده است؟ پس این طیاره‏ها را کی درست کرده؟ «مملکت مترقی»! لوله، همین قم، همین قم؛ این لوله‏ای که برای آب در قم درست کرده‏اند؛ چون ایران درست کرده، قابل استعمال نیست. «مملکت مترقی»! تو از[4] لولهنگ‏سازی هم باز بالا نرفتی. رزم آرا گفت: ما غیر لولهنگ‏سازی چیزی بلد نیستیم. کشتندش. این «مملکت مترقی»! این مملکت مترقی که الآن نسبت به هر چیزش احتیاج دارد به خارج؟ از اسرائیل کارشناس می‏آورد، ای وای! به اسرائیل می‏فرستد که یاد بگیرند. شهرداریها از قم امسال رفته‏اند؛ از قم اشخاصی رفته‏اند؛ یعنی فرستاده‏اند آنها را که بروند- مثل اینکه در روزنامه استوار[5] هم بود این- که بروند در آنجا چیز یاد بگیرند. من نمی‏دانم از یهودیها می‏خواهند چه چیز یاد [بگیرند]؟ از آنها تقلب باید یاد بگیرند؛ از آنها باید خدعه و فریب یاد بگیرند. چه چیز می‏خواهند یاد بگیرند؟ این «مملکت مترقی»! چه می‏گویی؟ چه می‏گویید شماها؟ مگر با الفاظ می‏شود؟ مگر با چهار تا زن فرستادن [به‏] مجلس، ترقی حاصل می‏شود؟ مگر مردها که تا حالا بودند ترقی برای شما درست کردند تا زنهایتان ترقی [درست کنند]؟ ما می‏گوییم اینها را فرستادن در این مراکز جز فساد چیزی نیست. شما بعد تجربه کنید ببینید بعد از ده سال، بیست سال، سی سال دیگر، اینها را بفرستید، به خیال خودتان، ببینید اگر شما جز فساد چیز دیگری دیدید؟ ما با ترقی زنان مخالف نیستیم، با این فحشا مخالفیم، با این کارهای غلط مخالفیم‏...

من که اینجا نشسته‏ام دست تمام مراجع را می‏بوسم؛ تمام مراجع اینجا، نجف، سایر بلاد، مشهد، تهران، هر جا هستند، دست همه علمای اسلام را من می‏بوسم. مقصد بزرگتر از این است آقا. من دست برادری دراز می‏کنم به تمام ملتهای اسلام، به تمام مسلمین دنیا؛ در شرق و غرب عالم هر چه مسلم هستند، من از اینجا دست برادری دراز می‏کنم و دست آنها را می‏فشارم. ما خاضع هستیم برای همه علمای اسلام؛ شما هم باید خاضع باشید؛ همه، همه، همه باید خاضع باشید. این هم امری است که به حضرات آقایان [گفتم‏]. البته نمی‏گویم واقعه‏ای هست؛ ان شاء اللَّه هیچ ابداً نیست؛ اما جوانند، بچه‏اند، گاهی وقتها عصبانیتی پیدا می‏کنند از این امور. آقا ما اهل یک ملت، اهل یک مملکت، اهل یک دیانت، اهل یک بساط، همه بر خوان نعمت خدای تبارک و تعالی نشسته‏ایم؛ همه باید شکر این نعمت را بگزاریم که یک همچو مراجع بزرگ داریم؛ متشکر باشیم از خدا که یک همچو افراد برجسته داریم؛ قدردانی کنیم از آنها؛ عزت آنها، عزت اسلام است؛ اهانت به آنها اهانت به اسلام است. توجه داشته باشید، مبادا یکوقت خدای نخواسته، یک اهانتی به یک مسلمی، یک اهانتی به یک مرجعی، یک اهانتی به یک مؤمنی بشود که خدای تبارک و تعالی راضی نیست؛ و من می‏ترسم که یکوقت خدای تبارک و تعالی ما را اخذ بکند، اخْذَ عزیزٍ مُقتدرٍ.[6]

مطالب با این حرفها تمام نمی‏شود؛ زیاد است حرف و من هم که دیگر قدرتش را ندارم که صحبت بکنم. از این جهت توفیق همه علمای اسلام را در خدمت به اسلام از خدای تبارک و تعالی درخواست دارم. خداوند تمام مراجع اسلام را در ظل حمایت خودش حفظ کند. سایه تمام مراجع اسلام را بر سر مسلمین و بر سر همه ما مستدام بدارد. دیانت اسلام را تقویت کند. دست اشخاصی که به استقلال مملکت ما، به اقتصاد مملکت ما خیانت می‏کنند قطع کند.» (صحیفه امام، ج‏1، ص: 285 ـ 309)

ـ سخنرانی در جمع پزشکان قم؛ لزوم اتحاد و شرکت در رفراندم (1358)

«شما آقایان که پزشک هستید و اطبا هستید، بهتر از ما می‏دانید که اینها به سر ما چه آورده‏اند. شما شاهد این مصیبتها بیشتر از ما بودید. و ما همه با هم شریکیم در اینکه در این پنجاه و چند سال شاهد مصیبتهای زیاد بودیم. و اگر جوانها از اول این سلسله را یاد ندارند لا بد این اواخر را مطلع هستند و ما که از اول اطلاع داریم و شاهد قضایا بودیم و در قم بودیم و دیدیم در اولی که اینها آمدند روی کار و رضا خان آمد روی کار با این مردم چه کرد، با همین ملت قم چه کرد، با بانوان ما چه کرد، با علمای ما چه کرد، با طلاب ما چه کرد؛ اینها قضایایی است که اگر بخواهد کسی بنویسد باید یک کتاب بنویسد.

من گاهی که مباحثه داشتم در مدرسه فیضیه- و چند نفری بودند- یک روز دیدم که یک نفر هست؛ پرسیدم، گفت: قبل از آفتاب اینها باید بروند در باغات برای اینکه مأمورین می‏آیند دنبالشان و آنها را می‏گیرند! قبل از آفتاب می‏رفتند در باغات شهر و بعد، آخرهای شب، برمی‏گشتند به محل ما. خودمان اگر یک جلسه خصوصی می‏خواستیم داشته باشیم، به طور متفرق و از کوچه پس کوچه‏ها باید برویم و چند نفر با هم مجتمع بشویم و درددل بکنیم. شما نمی‏دانید که با بانوان قم چه کردند اینها. یک رئیس نظمیه بود- که نمی‏دانم حالا هست یا از بین رفته است- که آن طور با بانوان عمل می‏کرد که- از قراری که گفتند- یک روز دماغش خون آمده بود و نشسته بود، خون دماغش داشت می‏چکید؛ چشمش افتاد به یک زنی که چادر دارد یا روسری دارد؛ اعتنا به خون نکرد و پرید به او! این طور با [مردم‏] عمل می‏کردند. و شما شاهدید که در این آخر اینها با این ملت چه کردند؛ چه کشتارهایی در تمام شهرستانها کردند؛ در خود قم چه مصیبتهایی به بار آوردند...

یکی از برکاتی که در این نهضت هست این است که ماها را با هم مواجه کرده است. ما از هم دور بودیم؛ و این هم باز دست اجانب بود که ماها را از هم دور کرده بود. با اینکه ما با شما همکاریم: ما طبیب روحانی هستیم، شما طبیب جسمانی- همه طبیب انسان هستیم. ما باید با هم متصل باشیم؛ مثل یک بدن که روح دارد و جسم دارد، روحانیین و اطبا هم یک بدن هستند که یکی آن جنبه است یکی این جنبه است لکن مع الأسف ما تا حالا یک همچو اجتماعی را- غیر از این آخری که در تهران هم البته اطبا می‏آمدند- این اجتماعات را ما قبلًا نداشتیم؛ نه با شما نداشتیم، با دانشگاهیها هم نداشتیم، با قضات هم نداشتیم، با وکلا هم نداشتیم. یکی از برکات این نهضت این است که ما مواجه حالا می‏شویم با شماها و حرفهایمان را با هم می‏زنیم...

اینکه ما را تا اینجا آورده است این نهضت بوده است که متکی به همه مردم، و بالاتر اینکه اسلامی بوده است، متکی به ایمان بوده؛ یعنی همه مردم با هم گفتند که ما اسلام را می‏خواهیم و ما رژیم کذا را نمی‏خواهیم. این معنا را باید حفظ کرد. اگر ان شاء اللَّه این معنا را حفظ بکنیم تا آخر خواهیم پیروز شد، و اگر خدای نخواسته سستی بشود، سردی بشود در این معنا، من خوف این را دارم که [با] سردی و سستی ماها یکوقت- خدای نخواسته- اوضاع برگردد و اگر- خدای نخواسته- برگردد، از آن برگشتهایی است که دیگر ما رفته‏ایم. ولی من امیدوارم که برنگردد و با همت همه آقایان و خدمتگزاری همه ما به ملت خودمان و به ملت اسلام، ان شاء اللَّه ما پیروز باشیم و تا آخر پیروز باشیم. همه با هم جلو برویم ان شاء اللَّه.» (صحیفه امام، ج‏6، ص: 421 ـ 425)

ـ بیانات خطاب به گروهی از عشایر لرستان؛ جلوگیری از اخلال در رفراندم (1358)

«ان شاء اللَّه که همه آقایان موفق باشند. من متشکرم از اینکه آمدید اینجا برای تفقد از من. و من امیدوارم که عشایر محترم لرستان و سایر عشایر ایران، الآن احساس بکنند که مملکت مال خودشان است و مثل سابق نیست که مأمورین دولت به آنها تعدی بکنند. دولتْ دولت اسلامی است، خدمتگزار است؛ و ماها خدمتگزار شما هستیم. و من امیدوارم که با سلامتی و با سعادت باشید و از این به بعد برای مملکت خودتان فعالیت بکنید، و در محالّی که هستید حفظ نظم آنجاها را خودتان بکنید و نگذارید در آنجا کسانی که مفسده جو هستند رخنه بکنند. و اگر کسی در این رفراندم خواست که یک اخلالی کند، جداً جلوگیری کنید. و خودتان و عشیره خودتان، تمام را در پیش صندوقها حاضر کنید و به جمهوری اسلامی رأی بدهید و بدانید که آنهایی که می‏گویند جمهوری اسلامی نه، مقصودشان این است که اسلام نه. و ما که می‏گوییم جمهوری اسلامی، مقصودمان این [است‏] که اسلام آری. و با سلامت و سعادت باشید ان شاء اللَّه. موفق باشید.» (صحیفه امام، ج‏6، ص: 426)

ـ سخنرانی در جمع مردم و تأکید بر رأی به «جمهوری اسلامی» (1358)

«خداوند شما جوانها را برای ما حفظ کند؛ شماها که در خدمت اسلام هستید، شماها که تا کنون به وظایفتان عمل کردید، و من امیدوارم که از این به بعد نیز عمل کنید. ما الآن در نیمه راه هستیم. تا کنون آن قدری که ملت ایران زحمت کشیده است، قطع ایادی اجانب را کرده است و دزدها را تا آن اندازه‏ای که لازم بوده بیرون کرده است؛ لکن ساختن مملکت الآن به عهده ما مانده است. اینها همه ذخایر را بردند و مالهای ملت را دزدیدند و چپاول کردند و بردند، و مملکت را به یک حال آشفته برای ما گذاشتند. شما هستید که باید مملکت را خودتان اداره کنید. شما جوانها هستید که آتیه مملکت را باید تعمیر کنید. من از خدای تبارک و تعالی مسألت می‏کنم که همه ما را به وظایف خودمان آشنا کند. من از خدای تبارک و تعالی توفیق همه شما را مسألت می‏کنم...

با روحانیین روابط داشته باشید؛ به این طبقه احترام بگذارید. آنها با شما روابط داشته باشند؛ آنها هم به شما احترام متقابل بگذارند. خداوند همه شما را حفظ کند و همه برای اسلام باشید. همه با هم به پیش برای برقرار کردن حکومت اسلامی، جمهوری اسلامی!» (صحیفه امام، ج‏6، ص: 427 ـ 428)

ـ بیانات خطاب به وزیر سپاه پاسداران؛ تلاش برای خودکفایی (1364)

«باید همه مغزها بکار بیفتند تا خودمان هر چیزی را که احتیاج داریم بسازیم. خدا با شماست و این بزرگترین پشتوانه است.» (صحیفه امام، ج‏19، ص: 210)

ـ سخنرانی در جمع اقشار مختلف مردم؛ معارف و برکات بعثت رسول اکرم «ص» (1366)

«با بعثت پیغمبر اکرم، انقلاباتی حاصل شد و چیزهایی در دنیا حاصل شد که قبل از او نبوده است. آن معارفی که به برکت بعثت رسول اکرم در عالم پخش شد- کسانی که مطلع‏اند که این معارف چی است و تا آن اندازه‏ای که ماها می‏توانیم ادراک بکنیم- می‏بینم که از حد [درک‏] بشریت خارج است؛ اعجازی است فوق ادراک بشریت از یک انسانی که در جاهلیت متولد شده است، در جاهلیت بزرگ شده است و یک آدمی بوده است که در یک محیطی پرورش یافته است که اسمی از این مسائل اصلًا نبوده در آن وقت. محیط آنجا اصلًا راجع به مسائل دنیا و به مسائل عرفان و فلسفه و سایر مسائل اصلًا آشنایی نداشتند و در تمام عمرش، حضرت آنجا بوده، یک سفر مختصری کرده است که چند وقتی، یک چند روزی، سفر کرده و برگشته. آن وقت، وقتی که بعثت حاصل شد، انسان می‏بیند که یک مطالبی پیش آورده است که از حد بشریت خارج است. این اعجازی است که برای اهل نظر، دلیل بر نبوت پیغمبر است، و الّا ایشان به خودش نمی‏توانست این کار را بکند. نه تحصیلاتی داشت، حتی نوشتن را هم نمی‏دانست. مسائل، یک مسائل بزرگی است که ما نمی‏توانیم در اطرافش صحبت کنیم و کشف هم نشده است؛ برای خود ایشان است و کسانی که خاص الخاص ایشان هستند. مسائل اجتماعی در اسلام- می‏دانید که- هست؛ همه جور مسائل هست و به درجه اعلا هست که از عهده یک نفر آدمی که در آن محیط زندگی کرده است و یا در هر محیطی [برنمی‏آید که‏] یک نفر آدم بتواند این طور در دنیا همه چیز را بیابد که مطابق عقل حالا باشد و آینده. این یک امر اعجاز است؛ غیر از اعجاز چیز دیگر نمی‏تواند باشد.

ما هم باید از قضیه بعثت و آن برکات بعثت که حاصل شده است [استفاده کنیم،] با اینکه آنی که پیغمبر می‏خواست حاصل نشده است حالا و بعدها هم حاصل نخواهد شد آن مسائلی که او می‏خواست، که می‏خواهد مردم چه بشوند، نه در زمان خودشان شد و نه بعد شد. و گرچه بعضی آخوندهای درباری می‏گویند که فلانی گفته است که پیغمبر نتوانست، بله، من عرض می‏کنم پیغمبر نتوانست! اگر توانسته بود، تو آخوند درباری حالا نبودی. همه می‏دانیم که در زمان پیغمبر، وضع جوری بود که پیغمبر حتی احکامی [را] که می‏خواست بگوید، تقیه می‏کرد حضرت؛ مسائلی که می‏خواست بگوید حضرت، ملاحظه می‏کرد و موفق نشد پیغمبر به آن چیزی که می‏خواست، آن چیزی که دلخواهش بود بعث کرد. همه چیز گفت، در رساندن مطلب هیچ قصوری نبود، اما در فهماندن مردم، آشنا کردن مردم به مسائل، یک مسئله‏ای نبود که از عهده کسی برآید. و لهذا، می‏بینید فساد در آن وقت بود و حالا هم هست و تا آخر هم خواهد بود. بله، در زمان حضرت صاحب- سلام اللَّه علیه- حکومت واحد می‏شود. قدرت حکومت ... عدالت، یک عدالت اجتماعی در همه عالم می‏آید، اما نه اینکه انسانها بشوند یک انسان دیگر. انسانها همانها هستند که یک دسته‏شان خوب‏اند، یک [دسته‏] بد. منتها آنهایی که بد هستند، دیگر نمی‏توانند که کارهای خلاف بکنند. در هر صورت، مسئله بعثت مسئله‏ای نیست که ما حالا بتوانیم در اطرافش صحبت کنیم...

چیزهایی که برای خداست، اینها دائم است؛ همیشگی است. چیزهایی که برای طبیعت و ماده است، خود ماده و طبیعت از بین می‏رود. آنهایی که برای اوست، آنها هم از بین می‏روند. شما پزشکان که الآن باید گفت یکی از مجاهدین در راه خدا هستید، توجه بکنید که اغراضتان یک اغراض مادی نباشد؛ اغراض الهی باشد. اغراض الهی داشتید، مادی هم دنبالش هست، اما این مادی دیگر الهی شده است که دنبالش هست. [اگر دارای‏] اغراض مادی شُدید، هر چه هم بگویید برای خدا، درست نخواهد شد. عمده این است که اغراض را همه قشرهای ملت، دولت، مجلس همه غرضهاشان را غرض الهی کنند تا همه مسائل، مسائل الهی بشود. آن وقت ما راه یافتیم به یک گوشه‏ای از آن چیزی که انبیا می‏خواستند...

دنیا عوض شده است؛ شما هم باید خودتان را عوض کنید، افکارتان را عوض کنید. نمی‏شود حالا مثل سابق با دیکتاتوری یا به تبلیغ به هم زد اوضاع را. یک کلمه شما بگویید، خیال می‏کنید همه باید بگویند چشم؛ نمی‏گویند دیگر، مردم نیستند این طور حالا؛ و باید شما هم خودتان را عوض کنید و با مردم راه بروید. خیال نکنید که همه مردم باید دست بسته در مقابل شما هیچ حرفی نزنند...

من امیدوارم که خداوند توفیق بدهد به همه ملتهای مظلوم دنیا که در مقابل ظالمها بایستند و نترسند. گمان نکنند که اینها هر چه گفتند عمل می‏کنند. اینها نه، اینها می‏خواهند که با همان تبلیغات کار را انجام بدهند و از این تبلیغات هیچ وقت نترسید. و کشور ایران که نمی‏ترسد؛ ببینید که ایستاده مقابل؛ و افغانستان که ریختند درش و آن طور فساد را درست کردند، این طور ایستاده است و آنها را مستأصل کرده؛ و در لبنان بالاتر از آنها، می‏بینید که چه کرده‏اند! و دنیا عوض شده است. و مسلمین توجه کنند و مظلومین توجه کنند که باید خودشان را حفظ کنند و در مقابل ابرقدرتها بایستند. و امیدوارم خداوند همه را توفیق بدهد و به برکت این عید سعید ان شاء اللَّه، خداوند پیروز کند شما را. مملکت ما را همان طوری که مستقل است، به استقلال بیشتر برساند.» (صحیفه امام، ج‏20، ص: 239 ـ 244)

ـ نامه به آقای منتظری؛ موافقت با استعفای ایشان از قائم مقامی رهبری (1368)

[بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏. محضر مبارک آیت اللَّه العظمی امام خمینی- مد ظله العالی‏

پس از سلام و تحیت، مرقومه شریفه مورخ 6/ 1/ 68 واصل شد. ضمن تشکر از ارشادات و راهنماییهای حضرت عالی به عرض می‏رساند، مطمئن باشید همان طور که از آغاز مبارزه تا کنون در همه مراحل همچون سربازی فداکار و از خود گذشته و مطیع در کنار حضرت عالی و در مسیر اسلام و انقلاب بوده‏ام، اینک نیز خود را ملزم به اطاعت و اجرای دستورات حضرت عالی می‏دانم؛ زیرا بقا وثبات نظام اسلامی مرهون اطاعت از مقام معظم رهبری است. برای هیچ کس قابل شک نیست که این انقلاب عظیم تا کنون در سایه رهبری و ارشادات حضرت عالی از خطرات مهمی گذشته؛ و دشمنان زیادی همچون منافقین کوردل، که دستشان به خون هزاران نفر از مردم و شخصیتهای عزیز ما و از جمله فرزند عزیز خود من‏[7] آغشته است، و سایر جناحهای مخالف و ضد انقلاب و سازشکار و لیبرال مآبهای کج فکر را رسوا و از صحنه خارج نموده است. آیا جنایات هولناک و ضربات ناجوانمردانه این روسیاهان کوردل به انقلاب و کشور و ملت عزیز و فداکار ما فراموش شدنی است؟ و اگر بلندگوهای آنان و رادیوهای بیگانه خیال می‏کنند با جوّسازیها و نشر اکاذیب و شایعه‏پراکنیها به نام این جانب می‏توانند به اهداف شوم خود برسند و در همبستگی ملت ما رخنه کنند، سخت در اشتباهند.

و راجع به تعیین این جانب به عنوان قائم مقام رهبری، خود من از اول جداً مخالف بودم؛ و با توجه به مشکلات زیاد و سنگینی بار مسئولیت، همان وقت به مجلس خبرگان نوشتم که تعیین این جانب به مصلحت نبوده است. و اکنون نیز عدم آمادگی خود را صریحاً اعلام می‏کنم. و از حضرت عالی تقاضا می‏کنم به مجلس خبرگان دستور دهید مصلحت آینده اسلام و انقلاب و کشور را قاطعانه در نظر بگیرند. و به من اجازه فرمایید همچون گذشته یک طلبه کوچک و حقیر در حوزه علمیه به تدریس و فعالیتهای علمی و خدمت به اسلام و انقلاب، زیر سایه رهبری حکیمانه حضرت عالی، اشتغال داشته باشم. و اگر اشتباهات و ضعفهایی که لازمه طبیعت انسان است رخ داده باشد، ان شاء اللَّه با رهبریهای حضرت عالی مرتفع گردد.

و از همه برادران و خواهران عزیز و علاقه‏مند تقاضا می‏کنم مبادا در مورد تصمیم مقام معظم رهبری و خبرگان محترم، به بهانه حمایت از من، کاری انجام دهند و یا کلمه‏ای بر زبان جاری نمایند؛ زیرا مقام معظم رهبری و خبرگان جز خیر و مصلحت اسلام و انقلاب را نمی‏خواهند.

امید است این شاگرد مخلص را همیشه از راهنماییهای ارزنده خود بهره‏مند، و از دعای خیر فراموش نفرمایید. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.

7/ 1/ 68- حسینعلی منتظری‏].

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

جناب حجت الاسلام و المسلمین آقای منتظری- دامت افاضاته‏

با سلام و آرزوی موفقیت برای شما، همان طور که نوشته‏اید رهبری نظام جمهوری اسلامی کار مشکل و مسئولیت سنگین و خطیری است که تحملی بیش از طاقت شما می‏خواهد. و به همین جهت، هم شما و هم من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودیم، و در این زمینه هر دو مثل هم فکر می‏کردیم. ولی خبرگان به این نتیجه رسیده بودند؛ و من هم نمی‏خواستم در محدوده قانونی آنها دخالت کنم. از اینکه عدم آمادگی خود را برای پست قائم مقامی رهبری اعلام کرده‏اید پس از قبول، صمیمانه از شما تشکر می‏نمایم.

همه می‏دانند که شما حاصل عمر من بوده‏اید؛ و من به شما شدیداً علاقه‏مندم. برای اینکه اشتباهات گذشته تکرار نگردد، به شما نصیحت می‏کنم که بیت خود را از افراد ناصالح پاک نمایید؛ و از رفت و آمد مخالفین نظام، که به اسم علاقه به اسلام و جمهوری اسلامی خود را جا می‏زنند، جداً جلوگیری کنید. من این تذکر را در قضیه «مهدی هاشمی»[8] هم به شما دادم. من صلاح شما و انقلاب را در این می‏بینم که شما فقیهی باشید که نظام و مردم از نظرات شما استفاده کنند. از پخش دروغهای رادیو بیگانه متأثر نباشید. مردم ما شما را خوب می‏شناسند، و حیله‏های دشمن را هم خوب درک کرده‏اند که با نسبتِ هر چیزی به مقامات ایران کینه خود را به اسلام نشان می‏دهند.

طلاب عزیز، ائمه محترم جمعه و جماعات، روزنامه‏ها، و رادیو- تلویزیون، باید برای مردم این قضیه ساده را روشن کنند که در اسلام مصلحت نظام از مسائلی است که مقدم بر هر چیز است، و همه باید تابع آن باشیم. جنابعالی ان شاء اللَّه با درس و بحث خود حوزه و نظام را گرمی می‏بخشید. و السلام علیکم. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏21، ص: 333)



[1] - اشاره به رئیس دولت وقت( حسنعلی منصور) است.

[2] - وزارت آموزش و پرورش، که در آن زمان« وزارت فرهنگ» خوانده می‏شد.

[3] - اضافه کن بر آن.

[4] - آفتابه.

[5] - از روزنامه‏های محلی قم.

[6] - برگرفته از آیه 42 سوره قمر:« همانند مؤاخذه‏ای در نهایتِ قهر و اقتدار».

[7] - شهید محمد منتظری که در فاجعه انفجار ساختمان مرکزی حزب جمهوری اسلامی، واقع در سرچشمه تهران همراه با دهها تن از شخصیتهای مذهبی و سیاسی دیگر به شهادت رسید.

[8] - سید مهدی هاشمی از جمله افرادی بود که پیش از انقلاب به اتهام معاونت در قتل آقای شمس‏آبادی دستگیر و محکوم گردید. او پس از پیروزی انقلاب از زندان آزاد شد و به مسئولیتهای مهمی نیز گمارده شد؛ اما بزودی چهره واقعی خود را نشان داد و با شرکت در چند فقره جنایت و اعمال خلاف قانون از سوی دادگاه محاکمه و به اعدام محکوم شد و حکم درباره او به اجرا درآمد

انتهای پیام /*