امروز با امام: ششم فروردین
ـ نامه به آقای سید عبداللَّه شیرازی؛ تشکر از تلگراف ارسالی (1359)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
مشهد مقدس، حضرت آیت اللَّه آقای حاج سید عبد اللَّه شیرازی- دامت برکاته
تلگراف شریف واصل گردید. از ابراز لطف شما متشکرم. موفقیت و سلامت آن حضرت را از خدای تعالی مسألت دارم. روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج12، ص: 211)
ـ نامه تشکر به آقای سید عبداللَّه شیرازی؛ تبریک پیروزیهای رزمندگان (1361)
«حضرت آیت اللَّه شیرازی- دامت برکاته- مشهد مقدس
تلگراف تبریک جنابعالی در پیروزیهای بزرگ قوای مسلح ایران بر قوای متجاوز عراق موجب تشکر گردید. این جانب به جنابعالی و اهالی مشهد مقدس تبریک عرض نموده و از همه آقایان امید دارم در تحت قبّه مقدس حضرت ثامن الائمه- صلوات اللَّه علیه- از دعای خیر برای پیروزی اسلام بر کفر، قوای شجاع ایران را برخوردار فرمایند.
سلامت و سعادت جنابعالی را از خداوند تعالی خواستارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.» (صحیفه امام، ج16، ص: 145)
ـ حکم به آقای مهدی کروبی؛ رسیدگی به امور فرهنگی و آموزشی فرزندان شهدا (1365)
«جناب حجت الاسلام آقای حاج شیخ مهدی کروبی- دامت افاضاته
ضمن تشکر از زحمات جنابعالی که مسئولیت ارزشمند سرپرستی خانوادههای معظم شهدا، مفقودین، اسرا و معلولین را به عهده گرفتید، لازم میدانم در امور فرهنگی فرزندان عزیزم، این یادگاران شهیدان و معلولین و مفقودین و اسرا، دقت بیشتر نموده، و آنان را از کودکستان تا دانشگاه به بهترین وجه اداره نمایید. از آنجایی که جامعه اسلامی ما استقلال و آزادی و جمهوری اسلامی خویش را مدیون ایثارهای غیر قابل ترسیم این عزیزان میداند، هر چه سریعتر با وزیران آموزش و پرورش و فرهنگ و آموزش عالی طرحی را تنظیم نموده، و به شورای عالی انقلاب فرهنگی تقدیم نمایید. اعضای محترم این شورا خود توجه دارند که بزرگترین و خداپسندانه ترین ارزش اسلامی خدمت به فرزندان این عزیزان است. «بنیاد مستضعفین» موظف است تمامی بودجه این کار عظیم را بر عهده گیرد؛ و در صورت کمبود، دولت و «بنیاد شهید» و «بنیاد پانزدهم خرداد» اقدام کنند.
این جانب از حوزههای علمیه تقاضا دارم تا در صورت درخواست ورود به آن حوزهها، آنان را یاری، و به طور شایسته تعلیم و تربیت نمایند. صدا و سیمای جمهوری اسلامی برنامههایی را در جهت رشد استعداد و خلاقیت این فرزندان معظم تدوین نماید.
ان شاء اللَّه مردم شهیدپرورمان تا آنجایی که مقدورشان است بدین کار الهی کمک نمایند.
نورچشمان عزیزم توجه خواهند داشت اکنون که رسالت بزرگ پدران بزرگوار خود را به دوش میکشند، در راه تهذیب و تحصیل خود، با الهام از روح پر فتوح سربازان امام زمان- ارواحنا فداه- تلاش وافر نمایند، تا با کسب دانش و معنویت اسلامی امور جامعه خویش را به دست گیرند. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.» (صحیفه امام، ج20، ص: 28 ـ 29)
ـ تقریظ بر کتاب «بیماری سل» نوشته آقای ولایتی (1367)
«بسمه تعالی
ان شاء اللَّه تعالی جناب آقای ولایتی همان طور که در مسائل سیاسی خدمتگزار خوبی هستند، در مسائل درمانی هم خدمتگزار باشند.[1]- 6/ 1/ 67 روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج21، ص: 7)
ـ نامه به آقای منتظری؛ عدم صلاحیت برای تصدی رهبری نظام جمهوری اسلامی (1368)
«جناب آقای منتظری
با دلی پر خون و قلبی شکسته چند کلمهای برایتان مینویسم تا مردم روزی در جریان امر قرار گیرند. شما در نامه اخیرتان نوشتهاید که نظر تو را شرعاً بر نظر خود مقدم میدانم؛ خدا را در نظر میگیرم و مسائلی را گوشزد میکنم. از آنجا که روشن شده است که شما این کشور و انقلاب اسلامی عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من به دست لیبرالها و از کانال آنها به منافقین میسپارید، صلاحیت و مشروعیت رهبری آینده نظام را از دست دادهاید. شما در اکثر نامهها و صحبتها و موضعگیریهایتان نشان دادید که معتقدید لیبرالها و منافقین باید بر کشور حکومت کنند. به قدری مطالبی که میگفتید دیکتهشده منافقین بود که من فایدهای برای جواب به آنها نمیدیدم. مثلًا در همین دفاعیه شما از منافقین تعداد بسیار معدودی که در جنگ مسلحانه علیه اسلام و انقلاب محکوم به اعدام شده بودند را منافقین از دهان و قلم شما به آلاف و الوف رساندند و میبینید که چه خدمت ارزندهای به استکبار کردهاید. در مسئله مهدی هاشمیِ قاتل، شما او را از همه متدینین متدینتر میدانستید و با اینکه برایتان ثابت شده بود که او قاتل است مرتب پیغام میدادید که او را نکشید. از قضایای مثلِ قضیه مهدی هاشمی که بسیار است و من حالِ بازگو کردن تمامی آنها را ندارم. شما از این پس وکیل من نمیباشید و به طلابی که پول برای شما میآورند بگویید به قم منزل آقای پسندیده و یا در تهران به جماران مراجعه کنند. بحمد اللَّه از این پس شما مسئله مالی هم ندارید. اگر شما نظر من را شرعاً مقدم بر نظر خود میدانید- که مسلماً منافقین صلاح نمیدانند و شما مشغول به نوشتن چیزهایی میشوید که آخرتتان را خرابتر میکند- با دلی شکسته و سینهای گداخته از آتش بیمهریها با اتکا به خداوند متعال به شما که حاصل عمر من بودید چند نصیحت میکنم دیگر خود دانید:
1- سعی کنید افراد بیت خود را عوض کنید تا سهم مبارک امام بر حلقوم منافقین و گروه مهدی هاشمی و لیبرالها نریزد.
2- از آنجا که ساده لوح هستید و سریعاً تحریک میشوید در هیچ کار سیاسی دخالت نکنید، شاید خدا از سر تقصیرات شما بگذرد.
3- دیگر نه برای من نامه بنویسید و نه اجازه دهید منافقین هر چه اسرار مملکت است را به رادیوهای بیگانه دهند.
4- نامهها و سخنرانیهای منافقین که به وسیله شما از رسانههای گروهی به مردم میرسید؛ ضربات سنگینی بر اسلام و انقلاب زد و موجب خیانتی بزرگ به سربازان گمنام امام زمان- روحی له الفداء- و خونهای پاک شهدای اسلام و انقلاب گردید؛ برای اینکه در قعر جهنم نسوزید خود اعتراف به اشتباه و گناه کنید، شاید خدا کمکتان کند.
و اللَّه قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولی در آن وقت شما را ساده لوح میدانستم که مدیر و مدبر نبودید ولی شخصی بودید تحصیلکرده که مفید برای حوزههای علمیه بودید و اگر این گونه کارهاتان را ادامه دهید مسلماً تکلیف دیگری دارم و میدانید که از تکلیف خود سرپیچی نمیکنم. و اللَّه قسم، من با نخستوزیری بازرگان مخالف بودم ولی او را هم آدم خوبی میدانستم. و اللَّه قسم، من رأی به ریاست جمهوری بنی صدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذیرفتم.
سخنی از سرِ درد و رنج و با دلی شکسته و پر از غم و اندوه با مردم عزیزمان دارم: من با خدای خود عهد کردم که از بدی افرادی که مکلف به اغماض آن نیستم هر گز چشمپوشی نکنم. من با خدای خود پیمان بستهام که رضای او را بر رضای مردم و دوستان مقدم دارم؛ اگر تمام جهان علیه من قیام کنند دست از حق و حقیقت برنمیدارم من کار به تاریخ و آنچه اتفاق میافتد ندارم؛ من تنها باید به وظیفه شرعی خود عمل کنم.
من بعد از خدا با مردم خوب و شریف و نجیب پیمان بستهام که واقعیات را در موقع مناسبش با آنها در میان گذارم. تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگانش به اسلام؛ سعی کنند تحت تأثیر دروغهای دیکته شده که این روزها رادیوهای بیگانه آن را با شوق و شور و شعف پخش میکنند نگردند. از خدا میخواهم که به پدر پیر مردم عزیز ایران صبر و تحمل عطا فرماید و او را بخشیده و از این دنیا ببرد تا طعم تلخ خیانت دوستان را بیش از این نچشد. ما همه راضی هستیم به رضایت او؛ از خود که چیزی نداریم، هر چه هست اوست. و السلام.» (صحیفه امام، ج21، ص: 330 ـ 332)
[1] - امام خمینی این دستخط را روی جلد کتابی که تحت عنوان« بیماری سل» توسط آقای علی اکبر ولایتی( متخصص بیماریهای کودکان و وزیر امور خارجه وقت) تألیف شده است، مرقوم فرمودند