اختلاف جاوید!!!
مهدی حاضری
همه می دانیم تفاوت رای و سلیقه و گوناگونی موجود در عالم خلقت و میان انسان ها، از جلوههای آفرینش حکیمانه الهی بوده و قرآن کریم آن را به عنوان واقعیتی روشن و هدفمند مطرح کرده و البته فضیلت و برتری را به تقوی و عزیزتر و گرامیتر بودن را به با تقوی بودن میداند. خداوند می فرماید"یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنْثَیٰ وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا ۚ إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ" (حجرات/13) . حضرت امام نیز همواره از طرح آرا و دیدگاه های مختلف در جامعه حمایت کرده و همیشه تلاش داشتند از همه دیدگاهها در اداره کشور استفاده شود و هرگاه احساس می کردند تعادل بین جناح ها در یکی از قوای سه گانه برهم خورده است به نوعی با اختیاراتی که در انتصاب افراد برای برخی مناصب داشتند سعی داشتند این تعادل را حفظ کنند. البته همواره از اختلافاتی که موجب انحراف از هدف اصلی و مشغول شدن به امور فرعی در مبارزه با ظلم و استکبار جهانی می گردید نهی کرده و تحت هیچ شرایطی حاضر نبودند خودشان نقشی در تشدید این نوع اختلافات داشته باشند و علی رغم مراجعات کتبی و حضوری مکرر برای اعلام موضع، از ابراز نظر خودداری میکردند.
به عنوان مثال در سال هایی که ایشان دوران تبعید خود را در نجف اشرف سپری می کردند، دو موضوع فرعی باعث اختلافی شدید و نسبتا عمیق در بین طلاب و روحانیون و مردم مذهبی شده و باعث انحراف اذهان عمومی از تخلفات و مظالم رژیم شاهنشاهی گردیده بود و طبق اسنادی که بعد از پیروزی انقلاب بدست آمد، یکی از وظایف عمده ماموران نفوذی ساواک در بیوت مراجع عظام تقلید و مجامع و محافل مذهبی، دمیدن در آتش این اختلافات و زنده نگه داشتن تنور آن بود.
یکی از آن دو موضوع، کتابی بود که مستمسک اختلافی دامنه دار در مسئله ای کلامی شد. " شهید جاوید" نام کتابی است که توسط مرحوم آیه الله حاج شیخ نعمت الله صالحی نجف آبادی تالیف و در سال 1347 منتشر شد، موضوع این کتاب، بیان علل قیام و هدف امام حسین (ع) از مبارزه با یزید بود، وی در این کتاب می گوید: هدف اصلی سیدالشهدا (ع) از قیام کربلا، در دست گرفتن حکومت و ساقط کردن حکومت یزید بوده است و در این مسیر به شهادت رسید. ولی مخالفین وی با استناد به برخی از سخنان امام حسین (ع)، می گویند: امام با علم و اطلاع از شهید شدن پای در این مسیر گذاشته و قصدی برای حکومت نداشته و خودش هم می دانست همراه اصحاب و یارانش در این مسیر به شهادت می رسد و اهل بیتش نیز اسیر می شوند و اگر غیر از این تصور کنیم با اعتقاد شیعه در مورد علم امام از حوادث و وقایع آینده منافات دارد.
حضرات آیات حسینعلی منتظری و میرزا علی مشکینی که هر دو از یاران نزدیک امام خمینی شناخته می شدند بر این کتاب تقریظ نوشته و آن را تایید کرده بودند و در مقابل آیت الله لطف الله صافی گلپایگانی و حجه الاسلام و المسلمین سید مهدی گلپایگانی داماد و فرزند آیت الله العظمی سید محمد رضا گلپایگانی، پرچمدار مخالفت و مبارزه با این کتاب شده و عده ای از خطبا و منبری های مشهور قم و دیگر شهرها نیز با آنان همراهی کرده و برای چند سال بهترین ایام تبلیغی که محرم و صفر و ماه رمضان است به این موضوع اختصاص یافته و بعضا باعث درگیری فیزیکی و اختلافات شدید هم می شد.
موضوع اختلافی دیگر، سخنرانی ها و کتاب های دکتر علی شریعتی بود که در حسینیه ارشاد تهران ایراد شده و یا توسط موسسه وابسته به آن منتشر می شد. شریعتی با بیانی بسیار جذاب و قلمی سحر آمیز با بهره گیری از استعارات و کنایات و پرداختن به مباحث مورد علاقه جوانان انقلابی، توانسته بود بخش قابل توجهی از دانشجویان و جوانان مسلمان را به سمت خود جلب کرده و تفسیری از اسلام و سیره پیامبر(ص) و ائمه معصومین(ع) ارائه کند که با آنچه توسط وعاظ و روحانیون سنتی بر بالای منابر بیان می شد بسیار فاصله داشته و بعضا در تضاد کامل قرار داشت. او به واسطه اینکه تحصیل کرده دانشگاه های خارج از کشور بود و به منابع اسلامی کمتر مراجعه می کرد، برخی اشتباهات فاحش هم در استنادات و برداشت های خود از منابع اسلامی داشت که این موضوع دست مایه اعتراضات بسیاری از علما و فضلا در حوزه های علمیه، گردید و نیروهای نفوذی ساواک نیز مرتب بر آتش این اختلاف می دمیدند و مدتی طولانی محور اصلی محافل تبلیغی وعاظ در ماه های محرم و صفر و رمضان، پرداختن به این موضوع بود.
جالب اینکه بسیاری از یاران و طرفداران حضرت امام نیز در بین هر دو گروه مخالف و موافق این دو جریان اختلافی حضور داشتند. به عنوان نمونه در حالی که دو تن از یاران حضرت امام بر کتاب شهید جاوید تقریظ نوشته و آن را تایید کرده بودند. حضرات آیات محمد فاضل لنکرانی و شهاب الدین اشراقی(داماد ارشد حضرت امام ) کتابی مشترک در رد محتوای این کتاب نوشته بودند. و یا در حالی که استاد مرتضی مطهری از عضویت در هیئت امنای حسینیه ارشاد استعفا کرده و نسبت به مدیریت برنامه های آنجا و برخی نظرات دکتر علی شریعتی اعتراض داشت و آیه الله محمد تقی مصباح یزدی نیز به شدت مخالف با نظرات و دیدگاه های علی شریعتی بوده و در مجامع و محافل حوزوی او را تکفیر می کرد، آیه الله دکتر سید محمد حسینی بهشتی و مقام معظم رهبری با مدارا ورزیدن، مخالفتی با طرح دیدگاه های او نداشته و اجازه برخورد سلبی با او را نمی دادند.
حضرت امام از ابتدای شروع این مباحث بین طلاب و روحانیون، هرگز خود وارد این دعوا ها نشده و هرگونه ورود به این وادی را بازی در زمین رژیم منحوس پهلوی و در مسیر ارضای خواست آنان دانسته و پرداختن به اینگونه امور را انحراف از مسیر مبارزه با شاه تلقی می کرد. لذا علی رغم مراجعات مکرر و در خواست های حضوری و کتبی هر دو گروه از ایشان برای موضع گیری له یا علیه طرفین دعوا، تلاش می کردند هیچگونه سخن یا مکتوبی از ایشان منتشر نشود و این روش و سیره را حتی پس از سقوط رژیم شاهنشاهی و برقراری نظام جمهوری اسلامی نیز ادامه داده و در هیچ یک از سخنرانی ها و بیانیه ها و پیام های بعد از پیروزی انقلاب نیز، سخنی در حمایت یا طرد یکی از طرفین نگفتند.
ایشان نه تنها خود در این خصوص سخنی نگفته، بلکه به دوستان و اطرافیان خود نیز توصیه می کرد از دخالت در این موضوعات پرهیز کنند. به همین خاطر طی نامه ای در بهمن سال 1352 خطاب به فرزندشان مرحوم سید احمد آقا می فرماید:
شما در اختلافات بین طلاب و اهل منبر راجع به کتاب [شهید جاوید] و هر چیز دیگر وارد نشوید؛ ان شاء الله تعالی خداوند اصلاح میفرماید (صحیفه امام ، ج3، ص18)
ایشان در خرداد سال 1356 نیز که دکتر علی شریعتی به طور ناگهانی در لندن درگذشت و طیف وسیعی از طرفداران و دوستانش به او لقب معلم شهید دادند و از ایشان انتظار داشتند پیامی در تجلیل و تکریم از شریعتی بدهند. در پاسخ به تلگراف تسلیت اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان خارج از کشور حاضر نشدند هیچگونه کلمه تأیید آمیزی از آن مرحوم بنویسند که این امر موجب ناراحتی و حتی قهر مرحوم دکتر یزدی که واسطه دریافت این پیام بود گردید. ایشان در پاسخ به تلگراف های آنان خطاب به دکتر ابراهیم یزدی نوشتند:
جناب آقای دکتر یزدی - ایّده الله تعالی
پس از اهدای سلام، تلگرافهای زیادی از اروپا و امریکا از طرف اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا و انجمنهای اسلامی دانشجویان در امریکا از بخشهای مختلف و از سایر برادران محترم مقیم خارج از کشور - ایّدهم الله تعالی - در فقد دکتر علی شریعتی واصل شد و چون جواب به تمام آنها از جهاتی میسر نیست و تفکیک صحیح نمیباشد از جنابعالی تقاضا دارم تشکر اینجانب را به همه برادران محترم ایّدهم الله تعالی ابلاغ نمایید. (همان، ج3، ص207).
ایشان چند ماه بعد در سخنرانی به مناسبت چهلم رحلت فرزندشان مرحوم آیه الله حاج آقا مصطفی به این موضوع ورود کرده و پرده از نقشه و توطئه دشمنان در بوجود آوردن و تشدید این اختلافات برداشته و فرمودند:
هر چند وقت یکدفعه یک مسئلهای درست میشود در ایران. تمام وعاظ محترم، تمام علمای اعلام، وقتشان را که باید صرف بکنند در یک مسائل سیاسی اسلام، در یک مسائل اجتماعی اسلام، صرف میکنند در اینکه زیدْ کافر و عَمْرْو مرتد و او وهابی است. و عالمی که پنجاه سال زحمت کشیده، فقهش از اکثر اینهایی که هستند ثقیل تر است، میگویند وهابی است این. آخر اشتباه است این حرفها. آقا، جدا نکنید همه را از هم. شما هی، یکی یکی را هی کنار بگذارید و بگویید که اینکه وهابی است، این هم که بیدین است، این هم که نمیدانم چه، خوب چه میماند برای ما؟!...در یک همچو زمانی ما هر فرد را لازم [داریم]. آنهایی که قلم را دستشان گرفتهاند و دارند ترویج میکنند از شیعه، فرض کنید چهار تا هم غلط دارد، خوب غلطش را رفع بکنید؛ طرد نکنید، بیرون نکنید. شما دانشگاه را رد نکنید از خودتان. این دانشگاهی ها فردا مقدرات مملکت دست اینهاست. تو که وزیر نمیشوی، من و تو که وزیر نمیشویم، ما که شغلمان علی حده است. فردا مقدرات این مملکت دست این دانشگاهی هاست. اینها هستند که میآیند یا وکیل میشوند یا وزیر میشوند یا عرض میکنم چه میشوند. شما اینها را برای خودتان حفظ کنید. هی طرد نکنید؛ هی منبر نروید و بد بگویید. منبر بروید و نصیحت کنید، نه منبر بروید و فحش بدهید. فحش هم چیز شد در عالم؟! نصیحت کنید اینها را. شما بخواهید این جناح بزرگ را که الآن دارند فعالیت میکنند. آنها هم توی حبس رفتهاند، آنها هم زجر دیدهاند، آنها هم تبعید شدهاند، آنها هم بیرون از مملکتشان هستند، آنها هم جرأت نمیکنند وارد مملکت بشوند. آنهایی که الآن در آنجا چیز مینویسند، منتشر میکنند مسائل اسلامی را، مسائل دینی را دارند مینویسند، منتشر میکنند، درج میکنند، شما اینها را از خودتان طرد بکنید، فردا اگر چنانچه این مقدرات مملکت دست یک دستهای از اینها بیفتد و ببیند که این همه آخوندی که اینها را اینقدر زجر داد، با این آخوندهای بعد که میآیند. چه خواهد کرد؟ همه دست به هم بدهید. (همان، ج3، ص248-250)
حضرت امام پس از پیروزی انقلاب هم چندین مرتبه در سخنرانی های خود به این موضوع اشاره کرده و فرمودند:
سابق این طور بود که قبل از ماه رمضان و قبل از ماه محرّم که وقتِ یک نتایج اسلامی بود، در همان رژیم سابق شما اگر توجه کنید به این قضایایی که پیش آمده، ببینید اینها چه وقت پیش آمده. یک قصه یک وقت میبینید درست شد: شهید[جاوید] آقا، این منبری، آن منبری، آن منبری، آن محراب، آن محراب، آن محراب، در سطح کشور، همه حرفها شهید جاوید بود! «شهید جاوید» چی بود که این قدر داد بکنید؟ برای چی؟ نزدیک محرّم میشد، میدیدند که اگر این قوهها با هم باشد و یک وقت نکند که توجه بکنند به گرفتاریهای خودشان، توجه بکنند به آنکه گرفتارشان کرده، «شهید جاوید» را پیش میآوردند ما هم غفلت از مسائل روز و از مسائل سیاسی، همه به جان هم میافتادیم. همین قم تمام وقتش را صرف کرد سر «شهید جاوید» تا تمام شد...بعد این هم یک خردهای کم شد، شریعتی را پیش کشیدند، هِی دامن بزن! از اینور تکفیر؛ از آنور تمجید. هر دو طایفه غافل از اینکه کی دارد کلاه سرشان میگذارد! هر دو طایفه غافل. هر دو برای خدا، یعنی محرابی و منبری، (همان ، ج8، ص533 ).
متاسفانه علی رغم تاکیدات زیاد حضرت امام مبنی بر دوری کردن از مباحث اختلاف انگیز و نپرداختن به امور فرعی، همچنان مسائل اختلافی فرعی و انحرافی، منشاء بسیاری از حوادث تلخ در تاریخ چهل ساله انقلاب اسلامی شده و خسارات زیادی به نیروهای فکری انقلاب وارد کرده و باعث حذف و ترور شخصی یا شخصیتی بزرگانی از گردونه نهضت اسلامی مردم ایران گردید و هنوز که هنوز است این اختلافات باقی و "جاوید" است و بسیاری از وقت و انرژی نیروهای مسلمان و متعهد در جامعه ما بجای آنکه صرف سازندگی و آبادانی کشور و نابود کردن نقشه های دشمنان مشترک گردد، صرف خنثی کردن نیروهای خودی می شود و تنها دشمنان ملت ما هستند که از این اختلافات بهره می برند. به امید روزی که هشیار شویم و پندهای پیر بیدار جماران را آویزه گوش خود کنیم.