سیزدهم بهمن

ـ نامه تشکر به آقای ابراهیم یزدی (1354)

ـ سخنرانی در مدرسه علوی؛ لزوم ادامه مبارزه تا سقوط رژیم (1357)

ـ بیانات در جمع همافران نیروی هوایی؛ هشدار به دولت بختیار (1357)

ـ حکم اجرا و پیگیری «فرمان 8 ماده‏ای» به رئیس دیوان عالی کشور و نخست وزیر (1361)

ـ پاسخ استفتاء آقای مجید انصاری؛ اشتغال زندانیان در کارهای مفید با دریافت حقوق (1366)

کد : 4218 | تاریخ : 13 بهمن 1399

امروز با امام: سیزدهم بهمن


ـ نامه تشکر به آقای ابراهیم یزدی (1354)

«جناب آقای دکتر یزدی- ایّده اللَّه تعالی‏

مرقوم شریف ضمیمه مرقوم مفصلی واصل شد. این جانب صاحب مکتوب را نشناختم و سابقه‏ای با ایشان ندارم و نشانی که مربوط به این جانب بود ظاهراً درست نبود، ولی سرکار عالی لازم نیست به ایشان این مطلب را اظهار کنید؛ سکوت اصلح است. از جنابعالی امید دعای خیر دارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.

روح اللَّه الموسوی الخمینی‏

از برادران مسْلم که اظهار پشتیبانی کرده‏اند متشکریم؛ ان شاء اللَّه تعالی موفق باشند.» (صحیفه امام، ج‏3، ص: 130)

ـ سخنرانی در مدرسه علوی؛ لزوم ادامه مبارزه تا سقوط رژیم (1357)

«بنده در این مدت که از ایران خارج بودم دعاگوی همه آقایان بودم، و حالا هم که برگشتم به خدمت آقایان برای خدمتگزاری، خدمت به روحانیت، خدمت به آقایان علما و فضلا، خدمت به جامعه ایرانی، حالا می‏بینم که رفقایی که ما داشتیم با ریش سیاه اینجا گذاشتیم با ریش سفید تحویل می‏گیریم. ما اشخاصی در زندان داشتیم که وقتی که از پیش ما رفتند در زندان، سالم بودند، قوی بودند؛ وقتی که از زندان بیرون آمدند، آنهایی که زنده مانده‏اند و از زندان بیرون آمده‏اند ضعیف شده‏اند، پیرمرد شده‏اند، مریض شده‏اند. این نیروهای انسانی که از دست ما رفته است، این از همه چیزها بالاتر بود. جنایاتی که سلسله پهلوی در جامعه ما کرد، شاید هیچ جنایتی بالاتر از این جنایت نبود که نیروهای فعاله انسانی ما را، یا از بین بردند یا فعالیت آنها را خنثی کردند برای مدتهای زیاد. آنهایی که باید به این امت خدمت کنند، مثل علمای اعلام و اشخاص روشنفکر، اینها را در زندان بردند. ده سال، پانزده سال، پنج سال در زندان اینها را بردند. صرفِ نظر از آن زجرهایی که به اینها کردند، آن خلافِ انسانیتهایی که با این اولیای خدا کردند، این نیرو را هدر دادند...

یعنی در یک محفظه‏ای نگه داشته اینها را تا قوایشان هدر رفته؛ فعالیتهایشان هدر رفته. اینها دیگر جبران نمی‏خواهد! اگر یک کسی را هدر دادند همه زندگی‏اش را، اینها را جبران کی می‏کند؟ این همه جراحت که بر اشخاص، بر قلوب مؤمنین، بر قلوب پیرزنها، پیرمردها، جوانها وارد کرده است، اینها را کی جبران می‏کند؟ یک نفر آدم یک شخص را اگر کشت، این قصاصش به این است که این یک نفر را در مقابل او بکشند؛ اگر یک نفر آدم هزاران آدم را کشت، حالا ما چطور آن را جبران بکنیم؟ اینکه هزاران نفر از بهترین اولاد این وطن را، بهترین اولاد این اسلام را در این حبسها کشته...

همه بدبختی ما از این امریکا و شوروی و انگلستان است. حالا هم یکی دیگر را روی کار آوردند[1] که با حربه «ملیت»، با حربه «آزادیخواهی»، همان «آزادیخواهی» که خود آن مردک گفت «آزادزنان و آزادمردان»، همان «آزادی» را می‏خواهند بدهند! همان آزادی که می‏گفت من آزادی دادم به ملت؛ در صورتی که پشتش مسلسل بود و توپ بود و تانک بود.

آقا دولتی که منشعب می‏شود، منشأش عبارت از یک شاهی است که مخلوع است، یک شاهی است که خائن است، یک شاهی است که پسر رضا شاه است که مجلس مؤسسانِ سرنیزه‏ایِ فرمایشی درست کرد- این را که ما یادمان هست دیگر [که‏] مجلس مؤسسانی که درست کرد، با سرنیزه مجلس مؤسسان را درست کرد- وقتی با سرنیزه مجلس مؤسسان درست می‏شود، این مجلسِ مؤسسانْ قانونی است؟

این یک دلیل بر اینکه این مرد سلطنتش قانونی نیست. و اما دلیل دیگرش بر اینکه قانونی نیست این است که به حسَب قانون اساسی، سلطنت یک «موهبتی است الهی»- حرف مفتی است که حالا من نقل می‏کنم، حرف مزخرفی است- یک موهبتی است الهی که ملت می‏دهند به شخص «اعلیحضرت». اگر «موهبت الهی» است، ملت می‏دهد یعنی چه؟! چطور ممکن است که یک موهبت الهی به یک ظالم خدا موهبت بکند؟! چطور امکان دارد که خدا یک کسی [را] که فوجها از مسلمانها را از بین برده، این همه خیانت به اسلام و مسلمین کرده، خدای تبارک و تعالی او را تأییدش کند؟! «موهبت» به او بکند؟! عنایت به او داشته باشد؟!

از این هم که شما صرفِ نظر بکنید، [و باور کنید که سلطنت‏] موهبتی است الهی، ملت داده است به یک کسی؛ این ملت است که دارید می‏بینید می‏گوید نه، تمام شد!...

ما هر چه ملت بگوید قبول داریم و هر چه که ملت بگوید ما ردش نمی‏کنیم، و ما هم تابع ملت هستیم و آزادی! اگر شما تابع ملتید، این ملت؛ این ملت ایران...

اصلًا رژیم سلطنتی از اول خلاف عقل بوده. خلاف قانون، خلاف قانون اساسی است «رژیم سلطنتی»! در قانون اساسی، در حقوق بشر، این است که هر ملتی باید خودش سرنوشت خودش را تعیین کند یعنی ما الآن خودمان باید سرنوشت خودمان را تعیین کنیم. ما حق نداریم سرنوشت اعقابمان را تعیین کنیم. اعقاب ما بعد می‏آیند؛ خودشان سرنوشتی دارند، به دست خودشان باید باشد، نه به دست من و شما.

«رژیم سلطنتی» اگر معنایش این باشد که یک سلطان خودش باشد و ملت تعیینش کند، این رژیم سلطنتی نیست؛ این یک سلطانی است که مردم تعیینش کرده‏اند که شاه [باشد]. اما اگر مردم ما- فرض کنیم که- تعیین بکنند سلطان را و اعقاب او را، آقا سرنوشت خود شما با شماست؛ سلطان را سلطان کردید، چون خودتان بودید. بسیار خوب، شما چه حقی دارید که اعقاب یک کسی را که برای یک کس دیگر می‏خواهد سلطنت بکند شما تعیین می‏کنید؟ چه حقی دارند پدرهای ما که سرنوشت ما را تعیین بکنند؟...

ما باید اقامه عدل بکنیم. عذر نیست که ما قوه نداریم؛ این ملت قوه ماست. این ملتی بود که با مشت جلوی تانک و توپ را گرفت؛ کشته هم داد. البته افتخار می‏کنیم به آنها؛ رحمت می‏فرستیم. ما هم کشته می‏شویم ان شاء اللَّه. روز سکوت نیست، روز فعالیت است. هر کس در هر منصبی که هست...

نیروی انسانی ما را به باد دادند اینها. این فرهنگ ما یک فرهنگ استعماری است که نگذارد این نیروی انسانی رشد بکند. اینها را به یک حد محدودی نگه بدارد، نگذارد اینها رشد بکنند. رشد انسانی را نمی‏گذارند بکنیم...» (صحیفه امام، ج‏6، ص: 24 ـ 37)

ـ بیانات در جمع همافران نیروی هوایی؛ هشدار به دولت بختیار (1357)

«اگر یک نفر از این همافران با دست این جلادان از بین برود، ما همه آنها را به کیفر اعمالشان می‏رسانیم. جرم همافران و سایر ارتشیانی که فرار کرده‏اند، این است که به ملت پیوسته‏اند. چرا از این راه غلط و شیطانی، عمال دستگاه رویگردان نیستند؟ چرا اراده ملت را ترک کرده، راه صهیونیستها را پیش گرفته‏اند؟ ما کسانی از ارتشیان را که توبه کنند و برگردند، توبه همه آنها را با دل و جان قبول می‏کنیم.» (صحیفه امام، ج‏6، ص: 38)

ـ حکم اجرا و پیگیری «فرمان 8 ماده‏ای» به رئیس دیوان عالی کشور و نخست وزیر (1361)

«درباره توقیفها مطلب همان است که در بیانیه هشت ماده‏ای آمده است. و پیش از تعیین تکلیف شرعی در محاکم، هر گونه دخل و تصرف، خلع ید، سرپرست گذاشتن، و غیره مشروع نیست. و اگر حکمی و یا دستوری مخالف آن باشد، اعتبار ندارد. و ستاد در جلوگیری آن اقدام قاطع نماید. و در صورت نسبت [دادن‏] چیزی به این جانب، تا از شخص این جانب سؤال نشده است باید ترتیب اثر ندهند؛ زیرا بسیاری از امور که به این جانب نسبت داده می‏شود بر خلاف واقع است.» (صحیفه امام، ج‏17، ص: 281)

ـ پاسخ استفتاء آقای مجید انصاری؛ اشتغال زندانیان در کارهای مفید با دریافت حقوق (1366)

[محضر مبارک مرجع عظیم الشأن و رهبر کبیر انقلاب اسلامی، حضرت آیت اللَّه العظمی امام خمینی- دام ظله العالی- با عرض سلام و آرزوی طول عمر توأم با پیروزی برای آن امام بزرگوار. احتراماً، به استحضار می‏رساند، از آنجا که بیکاری زندانیان در مدت تحمل کیفر و تراکم آنان در محیطهای در بسته زندانها موجب توسعه جرایم و آلودگی بیشتر آنها به انواع بیماریهای جسمی و روحی و اخلاقی می‏گردد و طبعاً بعد از آزادی مشکلات بیشتری را برای خود و جامعه فراهم می‏نمایند. و به تجربه ثابت شده است که بهترین راه برای بازپروری مجرمین خصوصاً افراد معتاد، اشتغال روزمره آنان به کارهای سالم و مفید است، لذا سازمان زندانها که قانوناً عهده‏دار اداره زندانها و اصلاح و ارشاد زندانیان است کارگاههای وسیعی در داخل و خارج از محیط زندانها ایجاد و یا در دست احداث دارد و به زندانیان شاغل، مبلغی حق الزحمه می‏پردازد. اینک این شبهه پیش آمده است که آیا خروج زندانی از زندان و اشتغال او در این گونه مراکز منافات با حکم صادره (حبس تعزیری) ندارد؟ لذا تقاضا دارد این سازمان را در مورد سؤال زیر ارشاد و راهنمایی فرمایید:

«آیا سازمان زندانها می‏تواند با رعایت کامل جوانب حفاظتی و امنیتی زندانیان را در کارگاهها و مراکز اشتغال داخل و یا خارج از زندان به کار مشغول نماید یا خیر؟»

با تشکر: رئیس سازمان زندانها و اقدامات تأمینی و تربیتی کشور.

مجید انصاری‏].

بسمه تعالی‏

مانعی ندارد. روح اللَّه الموسوی الخمینی‏» (صحیفه امام، ج‏20، ص: 460)



[1] - شاپور بختیار

انتهای پیام /*