قمار بختیار
مهدی حاضری
دکتر شاپور بختیار آخرین نخست وزیر رژیم شاهنشاهی ایران بود که دولتش در مقابل «بهمن» انقلاب اسلامی تاب و توان از کف داد و فرو ریخت و مهر پایانی بر تاریخ 2500 ساله شاهنشاهی ایران زد. ولی باید دانست در دوران کوتاه نخست وزیری او بود که بر اثر قیام مردم و مبارزات امام، قدرت شاه محدود به پادشاهی بر طبق قانون مشروطه شده و از دخالت در امور دولت منع گردید و در نهایت وادار به ترک ایران یا به عبارت بهتر، فرار از ایران شد.
با فرار بختیار مهندس مهدی بازرگان، نخست وزیر دولت موقت شد و بلافاصله سکان دولت را در دست گرفت و توانست تحت هدایت و رهبری حضرت امام، با برگزاری رفراندوم جمهوری اسلامی و انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی، کار بختیار را در انهدام نظام شاهنشاهی تکمیل کرده و پایه گذار جمهوریت در ایران شود.
بختیار و مهندس بازرگان اشتراکات فراوانی داشتند و می توان بختیار را با قماری که در به میدان کشاندن و عرضه کردن همه سوابق و اندوخته اش در آخرین روزهای حیات رژیم پهلوی کرد به مثابه «بازرگانی» دانست که دار و ندار خود را در این معامله سیاسی از دست داد. پس می توان او را «بازرگان ناکام» خطاب کرد.
این دو شخصیت هر دو از مناطقی هستند که مردمانش در دفاع از مشروطیت و مبارزه با استبداد صغیر نقش اساسی و کلیدی داشتند. بازرگان فرزند آذربایجان و مجاهدان تبریز است و بختیار فرزند عشایر و از سواران ایل بختیاری است که هر دو طایفه به مبارزه با مظالم محمد علی شاه برخاسته و با فتح تهران او را از کشور تبعید کردند. هر دو تحصیل کرده پاریس بوده، هردو عضو جبهه ملی بوده، هردو در دولت دکتر محمد مصدق حضور داشتند، هردو با رژیم شاه مبارزه کرده، هر دو طعم زندان دوران ستمشاهی را چشیده بودند، هردو در یک مقطع و به طور همزمان نخست وزیر ایران بوده لکن بختیار از مجلسین شورای ملی و سنا رای اعتماد گرفته بود و بازرگان منصوب حضرت امام بود که حکم نخست وزیری را بر اساس اعتماد ملت و ولایت شرعی به او داده بودند.
اما این دو شخصیت نقاط افتراق بسیاری نیز داشتند که باعث شد سرنوشتی کاملا متفاوت برای آنان رقم بخورد. بختیار شخصیتی «سکولار» و به شدت فریفته غرب بود و همواره تلاش داشت خود را یک فرانسوی تمام عیار جا بزند، همسر فرانسوی داشت و نام فرزندانش هم فرانسوی بود و خودش هم در زمان جنگ دوم جهانی، مدتی در ارتش فرانسه خدمت کرده بود . در کارنامه علمی و مبارزاتی او هیچ ردپایی از فعالیت مذهبی نمی توان یافت و مبارزات و زندان رفتنش عموما جنبه ملی و میهنی داشته است و این سابقه نیز با پذیرش پست نخست وزیری در آخرین روزهای حیات سیاسی شاه از بین رفت، زیرا از سوی همفکران و همحزبی های خودش طرد و از جبهه ملی اخراج شد. او در آخرین روزهای اقامت امام در پاریس تلاش کرد به حضور ایشان برسد و برای ادامه حکومتش موافقت ایشان را جلب کند حتی در این زمینه توافقاتی هم با اعضای شورای انقلاب و اطرافیان امام در پاریس کرده بود ولی حضرت امام با مشروط کردن این دیدار به استعفا از پست نخست وزیری، نقشه او را ناکام گذاشت. او پس از ناکامی در این امر، ابتدا دستور بستن فرودگاه های کشور را صادر کرد ولی با تحصن روحانیون در مسجد دانشگاه تهران و گسترش اعتراضات مردمی، مجبور به عقب نشینی از موضع خود شد و در نهایت ظرف مدت کمتر از ده روز پس از ورود حضرت امام به کشور از قدرت خلع شد. او پس از سقوط رژیم شاهنشاهی، مدتی طولانی به صورت مخفی در ایران زندگی کرد و در نهایت با تغییر قیافه و پاسپورت فرانسوی جعلی،به فرانسه رفته و پناهنده به غرب شد و علنا در جبهه دشمنان ملت ایران وارد شده و در صدد انجام کودتا برضد نظام برآمد و حتی دست به دامان صدام حسین شده و تلاش کرد به یاری او مجددا قدرت را در ایران به دست بگیرد.
ولی مهندس بازرگان جدا از آنکه از خاندانی مذهبی بود، در دوران تحصیل در فرانسه نیز همواره به عنوان فردی دیندار شناخته می شد و پس از بازگشت به کشور، تلاش و فعالیتش در نشر و گسترش تعالیم و فرهنگ دینی در میان اقشار تحصیلکرده و دانشگاهی کمتر از فعالیت علمی او نبود و علت منفک شدن او و دوست همفکرش مرحوم دکتر یدالله سحابی از جبهه ملی و تاسیس نهضت آزادی، همین حاکمیت مذهب بر فعالیت های سیاسی آنها بوده است. او با همفکری روحانیون دانشمند و مبارزی همچون حضرات آیات سید محمود طالقانی، سید ابوالفضل و سید رضا زنجانی، مرتضی مطهری و... محافل و مجامع و مراکز دینی، علمی و اجتماعی متعددی را تاسیس و راه اندازی کرد و کتب متعددی را در حوزه تعالیم انسان ساز اسلام منتشر کرد.
او و همفکرانش در نهضت آزادی پس از آغاز نهضت حضرت امام در قم و همگام با آن به مخالفت با رفراندوم انقلاب سفید برخاسته و در این راه به زندان طولانی مدت محکوم شدند. مهندس بازرگان علی رغم اینکه تفاوت روش و منش اصولی که با حضرت امام در مبارزه با شاه داشت، در هنگام اوج گرفتن نهضت، رهبری حضرت امام را پذیرفته و برای دیدار با ایشان به پاریس سفر کرده و به اوامر ایشان در سر و سامان دادن به اوضاع صنعت نفت و پذیرش مسئولیت دولت موقت گردن نهاد و حضرت امام نیز علی رغم موافقت نداشتن با نخست وزیری وی، با توجه به نظر مثبت اعضای شورای انقلاب به این امر، به وی حکم داد و متعاقب آن از مردم خواست او را تایید کنند و پس از قبول استعفایش به دیانت و امانت و تعهد وی صحه گذاشته و او را به عضویت در شورای انقلاب منصوب فرمود و تا پایان عمر بر این دیدگاه خود پای فشرد، هرچند در این اواخر به واسطه برخی عملکردهای ناصحیح، صلاحیت اعضای نهضت آزادی را برای نمایندگی مجلس نپذیرفت.
مرحوم بازرگان بعد از کنار رفتن از نخست وزیری همواره مورد احترام مردم بوده و تمامی سالهای دوره اول مجلس شورای اسلامی به عنوان نماینده مردم تهران حضور داشت و هرگز مسیر خود را از نظام جدا نکرد و با همه محدودیت ها و آزارهایی که در مقاطعی با آن مواجه بود به خارج از کشور چشم ندوخته و چراغ سبز به دشمنان نشان نداد. او علی رغم همه مواضع علنی در مخالفت با سیاست های حاکم بر کشور، مورد احترام مقامات ارشد نظام بوده و مقام معظم رهبری در پیامی، در هنگام فوتش، به این موضوع تصریح کرده و فرمودند: ایشان یکی از مبارزان دیرین با رژیم ستمشاهی و نیز از جملهی پیشروان ترویج و تبیین اندیشههای ناب اسلامی با زبان و منطق و شیوهی نوین بود و از این رهگذر بیشک در چشم همهی علاقهمندان به گسترش و رواج ایمان اسلامی در میان طبقات تحصیلکرده در دوران خفقان و دینزدایی رژیم پهلوی، دارای شأن و ارزش بخصوص بود.(1373/11/05)
در پایان میتوان گفت اگر قمار بختیار به نتیجه نرسید و او نتوانست بختیارِ بازرگان شود ولی بخت یار بازرگان بود و او را می توان بازرگانِ بختیار نامید.