حماسه مردم فداکار آمل
عزت الله کاظمی فتیده
در روزهای پرشور بهمن ماه به روزی میرسیم که شاید کمتر از دیگر روزها از آن گفته و نوشتهاند؛ ششم بهمن، سالروز «حماسه مردم آمل» یکی از حماسه های ماندگار ملت ایران، که بعد از گذشت چندین دهه از آن هم چنان در اذهان به افتخار و شکوه فراوان از آن، یاد می شود .آنچه حماسهای به نام ششم بهمن را جذاب تر میکند این است که امام خمینی(س) در وصیتنامهشان از نقش مردم آمل در حادثه ششم بهمن تقدیر و تشکر کرده و میفرماید:" ما باید از مردم آمل تشکر کنیم، دیدید مردم آمل چه بر سرتان آوردند."
واقعه سال ۱۳۶۰ شهر آمل بدین شکل بود که مهاجمین مسلح با موج مقاومت مردمی مواجه شدند و پس از 48 ساعت درگیری حماسه مردمی مردم آمل رقم خورد. این حماسه غرور آفرین چنان ضربهی کوبندهای بر پیکر اتحادیهی کمونیستها و گروههای سر سپرده اردوگاه کمونیسم وارد آورد که آن را متلاشی ساخت و این شهر را به عنوان شهر هزار سنگر در تاریخ انقلاب اسلامی جاودانه ساخت.
به دنبال صفبندیهای سیاسی و شکاف بین بنیصدر و یاران امام، اتحادیهی کمونیستها به پیروی از سایر گروههای ضد انقلابی به جبههی طرفداران بنیصدر پیوست و پس از سقوط وی و جریان خرداد ۱۳۶۰، چنین پنداشتند که انقلاب دچار انحراف شده و باید برای نجات آن به اقدام عاجلی دست زد. بر این اساس به تز "قیام فوری" رسید و خیال میکرد که جامعه، کاملا آمادگی دارد و یکی از گروهها باید در این فرصت دست به قیام مسلحانه بزند و با همراهی مردم، شهرها را یکی پس از دیگری آزاد و انقلابیون را بر کنار کند. این اتحادیه پیش از پیروزی انقلاب اسلامی از ادغام سازمان انقلابیون کمونیست که سازمانی مائوئیست در خارج از کشور بود و «گروه پویا» که اعضایش بعضاً برای آموزش جنگ چریکی به فلسطین رفته بودند، تشکیل شد.( ر.ک. سپهر ذبیح، ص 158 و 160) اتحادیهی کمونیستها، به دلایل متعددی ، شهر "آمل" را برای طرح قیام فوری خود انتخاب کرد و نام گروه خود را «سربداران» نامید و با استقرار ۱۸۰ نفر از اعضا و کادر هواداران در جنگلهای آمل، در صدد بر آمد تا با یک حملهی ناگهانی، شهر آمل را تسخیر و مردم را به قیام دعوت کند، آنگاه دیگر شهرهای استان یکی پس از دیگری آزاد شوند و این حرکت به یک قیام سراسری تبدیل شود. پس از چند درگیری جزئی، در میان سرمای زمستان بهمن ۱۳۶۰ و در حالیکه نیروهای مسلح انقلابی، اعم از سپاه پاسداران و کمیته انقلاب اسلامی در مأموریتهای خارج از شهر جهت یافتن و به دام انداختن مسلحین ضد انقلاب بودند؛ خود را به آمل رساندند و با شلیک یک آر.پی.جی ۷، واقعهی تاریخی آمل را کلید زدند. تیراندازی و سپس تسخیر شهر تا ۶ صبح ادامه داشت، اما با آغاز صبح ششم بهمن، حماسه ی مردم آمل شکل گرفت و صدها نیروی داوطلب مردمی با روی آوردن به مقر سپاه و گرفتن اسلحه، به مقابلهی مهاجمین رفتند. سنگربندیها آغاز شد. از زن و مرد و پیر و جوان همگی با آوردن شن و گونی اقدام به سنگرسازی و نبرد سنگر به سنگر کردند تا آنجا که آمل لقب "هزار سنگر" گرفت.
برنامهی اصلی این بود که نیروهای سپاه و بسیج را از کار بیندازند و بعد از آن، مردم را به قیام دعوت کنند؛ زیرا طبق تحلیلهای تشکیلات، آنها خیال میکردند که مردم به آنها خواهند پیوست. غلامرضا سپرغمی که خود از اهالی آمل بود، مأموریت داشت تا با اهالی آنجا صحبت و آنها را جمعآوری کند تا به صحبتهای مسئولین تشکیلات گوش فرا دهند و در "قیام فوری" مشارکت کنند، ولی او در این امر موفق نشد و حتی به در خانهی دو تن از آشنایان خود رفت و پاسخی نشنید. در آن شهر نیز درگیری با مقر سپاه پاسداران ادامه داشت: "درگیری در اطراف سپاه بود و نیروهایمان سپاه را در محاصره داشتند و در کوچههای اطراف سپاه، مقر سپاه را تحت نظر گرفته بودند. اما اوج درگیریها در اطراف مقر بسیج بود که از مهاجمین ضد انقلاب ۱۱ نفر جلوی ساختمان بسیج کشته شدند. اطراف مخابرات و فرمانداری نیز از مکانهای درگیری بودند نیروهای مهاجم با قرار دادن ۲ یا ۳ گاری خیابان را بستند و شروع به تیراندازی کردند تا مردم به آنها محلق شوند، ولی مردم نیامدند". ( پروندهی محمود آزادی ، شمارهی ۲۴۱۸۲) و رفته رفته به تعداد نیروهای مردمی که از روستاهای اطراف میآمدند و از مردمان وفادار به امام و انقلاب اسلامی بودند، افزوده میشد. گرچه در شب حادثه هم، از مردم آمل هر کس که خود را به خاطر صدای تیراندازی به سپاه و بسیج رسانده بود، دستگیر، اسیر و یا شهید شده بود، اما این موج مردمی طومار ضد انقلاب را در نوردید. سازماندهی و ساماندهی نیروهای مردمی از ساعت ۷ صبح آغاز شد و تا ۸ به پایان رسید. هر چند نهادهایی چون سپاه و بسیج به خاطر نوپایی این نهادها تجربهی لازم را نداشتند، ولی شور و اشتیاق بسیار بالا برای مقابله با ضد انقلاب، جایگزین هر نارسایی شد. حملهی مردم حزباللهی به ضد انقلاب در دو محور اساسی، یعنی در همان مناطقی که دشمن تمرکز داشت، صورت گرفت. در ادامهی حضور مردم، واحدهای کوچکتری از کوچه و خیابانها به راه افتادند و خود را به مناطق درگیری رساندند. برخی از نهادهای انتظامی چون کمیتهی انقلاب اسلامی، شهربانی و ژاندارمری در بخشهای از شهر مانع ورود مردم به صحنه ی درگیری میشدند تا بدان ها آسیبی وارد نشود، اما مردم در چند بخش اساسی ایفای نقش کردند که به ترتیب اهمیت بدین شرح هستند:
- کمک در ایجاد سنگر و مواضع دفاعی
- تلاش برای دستگیری دشمن
- درگیری مسلحانه و جنگ تن به تن با دشمن
- کشف محل استقرار دشمن
- تخلیهی شهدا و کمک به مجروحین.
یکی از ابتکارات جالب نیروهای بسیجی در نبرد با دشمن این بود که پشت یک وانت نیسان سنگر درست کرده بودند و وانت با دنده عقب به سمت دشمن حرکت میکرد؛ نیروهای بسیجی پشت سنگر ساخته شده در وانت به سمت دشمن تیراندازی میکردند و راننده هم از تیراندازی دشمن در امان بود و در کل نقش مردم در این درگیری غیرقابل تصور بود، به طوری که در ساعات اولیهی این نبرد دلاورانه، مردم تمام سطح شهر را پوشانده بودند و از خارج شهر با سرعت تمام وانت وانت شن و ماسه به داخل شهر میآوردند.
در واقع پس از یورش بیامان مردم و کشته شدن ۳۴ نفر از ضد انقلاب ، به ویژه کشته شدن کاک اسماعیل، مسوؤل کمیتهی نظامی، گروه به طرف جنگل عقبنشینی کرد. در آن روز حماسی مردم آمل ظرف مدت ۱۰ ساعت خاطره به یادماندنی از خود به یادگار گذاشتند. و با اهدای چهل شهید به انقلاب ، توانستند کار را تمام نمایند.
امام خمینی(س) در سخنرانی خود درباره حماسه مردم آمل فرمودند: «شما ملاحظه فرمودید که اینها در داخل تبلیغات زیاد میکردند، به خارج هم که رفتند تبلیغات زیاد میکنند؛ به اینکه مردم در اختناقاند و خودشان همه مخالفاند با جمهوری اسلامی. در صد، شش تا موافق دارد جمهوری اسلامی، یا فوقش ده تا، ولی سایرین همه موافق منفی و مخالف هستند. و دیدند که همهی آمالشان را به شمال دوخته بودند و بیشتر تبلیغات این بود که شمال دیگر تقریباً صددرصد مخالف با جمهوری اسلامی هستند. و اینها همهی قوایشان را جمع کردند و به آمل آن حملهی وحشیانهی غافلگیرانه را کردند، به امید اینکه مردم آمل هم با آنها همدست بشوند و آمل را مرکز استان قرار بدهند و بعد مازندران و جاهای دیگر و رشت و همهی جاها را بگیرند و جلو بروند. اینها به خیال خودشان با دست ملت میخواستند که همان ملتی که آنها تراشیدند که مخالفند با جمهوری اسلامی با اینها بیایند و مرکز را هم بگیرند و حکومت را تغییر بدهند و بعد هم هرطوری که دلشان میخواهد عمل بکنند، مرتجعین را هم از بین ببرند! وقتی مواجه شدند با مخالفت مردم، مهم مخالفت مردم بود [شکست خوردند] و ما باید تشکر کنیم از شهر آمل و آن مردم فداکار که معالأسف، خوب عدهای را هم شهید دادند، لکن خوب این مطلب را ثابت کردند که آنجایی که شما تمام آمالتان به آنجا بود با شما مخالفند؛ حالا شما میخواهید بیایید قم؟ میخواهید بیایید تهران، جاهای دیگر؟ (صحیفه امام، ج۱۶، ص۳ )
مقام معظم رهبری در باره حماسه آمل فرمودند: « در همین داستان آمل که یک حرکت مردمیِ عجیبی مردم آمل نشان دادند.... دخترک چهارده - پانزده ساله در همین داستان آمل، میرود میجنگد و به شهادت میرسد. البتّه سوابق مردم مازندران که زیاد است؛ من بارها گفتهام، از دورانهای قدیم این منطقهی طبرستان و منطقهی پشت این جبال سربهفلککشیده که لشکریان فاتح خلفا نمیتوانستند از این جبال عبور بکنند، فراریان خاندان پیغمبر، این جوانهایی که در مدینه و در کوفه و در مناطق عراق و حجاز زیر فشار قرار میگرفتند، خودشان، زنوبچّههاشان فرار میکردند و خودشان را میرساندند به آن طرفی که نیروهای مسلّحِ آن روز نمیتوانستند برسند. لذا مردم مازندران از وقتی که مسلمان شدند، پیرو اهلبیت بودند؛ یعنی از همان اوّل، اسلامِ اینها همراه بود با پیروی از اهلبیت (علیهمالسّلام). یک چنین کار بزرگی [کردند].25/۰۹/1392
ایشان در باره زنده نگهداشتن این حماسه بزرگ فرمودند: «قضیهی ششم بهمن آنقدر اهمیت داشت که امام بزرگوار ما آن را در وصیتنامهی تاریخی خود هم مندرج کردند، آن را یادگار گذاشتند؛ یعنی فراموش نشود. حالا چرا فراموش نشود؟ برای اینکه حوادث تاریخی، هم درس است، هم عبرت است. قضایای جاری بر یک ملت، قضایائی است که در برهههای مختلف غالباً تکرار میشود..... راه جمهوری اسلامی که عوض نشده است؛ دشمنان جمهوری اسلامی هم عوض نشدند. پس آنچه که آنجا اتفاق افتاد، میتواند برای امروز و برای آینده تا هر وقتی که ملت ایران به حول و قوهی الهی دلبستهی این اصول و این انقلابند، عبرت باشد، درس باشد؛ لذا نباید فراموش بشود».