هاشمی عزیز
محمدکاظم تقوی
آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی(رضوان الله علیه) روستازاده ای اصیل، با بُن مایه قوی مذهبی و شخصیت محکم و خلّاق، پس از گذراندن آموزش های مکتب خانه، در حالی که چهارده سال داشت، در سال 1327ش وارد حوزه علمیه قم شد.
تقدیر چنین بود که از همان آغاز در همسایگی امام خمینی ساکن شود و در رفت و آمدها و بعضی میهانی ها، آن عالم مهذب و استاد بزرگ حوزه را ببیند و باب آشنایی و معرفت او برایش گشوده شود. هوش و حافظه و استعداد و پشتکار هاشمی به او این امکان را داد تا دوره پنج ـ شش ساله تحصیلات مقدماتی و سطح اول حوزه را در سه سال و نیم، بدون اینکه حتی یک بار به رفسنجان برود، طی کند و با همین تلاش نزد اساتید برجسته ای دروس سطح عالی حوزه ـ فقه و اصول و فلسفه ـ را فراگرفت و در سال 1334 ش به درسهای اجتهادی آیت الله بروجردی و امام خمینی حاضر شد و مدت قریب به ده سال دروس اجتهادی فقه و اصول را از این اساتید فراگرفت و در همان سالها از درس تفسیر و فلسفه علامه طباطبایی(قدس سره) بهره مند شد.
نشانه و ثمرة سرمایه و توانایی علمی و فکری هاشمی رفسنجانی، یک دهه پس از استقرار در حوزه علمیه قم و فراگیری علوم اسلامی از اساتید بزرگ حوزه، تهیه و انتشار مجله ارزشمند و تأثیرگذار «مکتب تشیع» بوده است.
هاشمی جوان و جویای حقیقت و طالب سعادت ملک و ملت، تنها به علم آموزی و مباحث نظری بسنده نکرد، بلکه فضای سیاسی دهه بیست و دهه سی در کشور با همه فراز و فرود آن و سهم و نقش علما و روحانیون در آن اتفاقات و جریانات، چیزی نبود که از ذهن تیزبین هاشمی دور باشد، او شیفته آیت الله بروجردی بود و دلداده امام خمینی، و این دو استاد بزرگ ـ هر کدام به شیوه خود ـ نسبت به اوضاع جامعه و سرنوشت اجتماع احساس مسئولیت و ایفای نقش میکردند و از این رهگذر ذهن و ضمیر هاشمی جوان در کنار فراگیری معارف اسلام و احکام حیات بخش دین، متوجه علل و عوامل عقب ماندگی و آشفتگی وضعیت ایران میشد و او را وا میداشت تا تاریخ معاصر را بکاود و برای سرنوشت ایران و جهان اسلام تأمل کند و به فکر چاره باشد و راه رهایی بجوید.
با آغاز نهضت امام خمینی در سالهای آغازین دهه چهل، نقش مهم و تأثیرگذار هاشمی رفسنجانی در جوار امام خیمنی و در روند مبارزات ایشان قابل انکار نیست، از تلاش برای به دست آوردن اطلاعات پشت صحنه تصویب لایحه کاپیتولاسیون،تا ایفای نقش تبلیغی ـ تربیتی در سربازخانه ها و تا انتشار نشریه «بعثت» با همیاری جمعی از روحانیون مبارز و حضور در جلسات و تشکیلات مؤثر اساتید و فضلای برجسته و مبارز در همراهی با امام خمینی، عرصه های مختلف فعالیت هاشمی رفسنجانی بوده است.
هاشمی رفسنجانی در دهه چهل دو کتاب مهم و تأثیرگذار:
1. امیرکبیر قهرمان با مبارزه با استعمار
2. سرگذشت فلسطین یا کارنامه سیاه استعمار
را تألیف و ترجمه کرد. دو کتابی که اندیشه و آرمان و آمال و آرزوی او را برای ایران و جهان اسلام تفسیر میکنند. هاشمی، ایرانی را آرزو داشت که همزمان آزاد از سلطه استعمارگران و آباد و پیشرفته باشد. گرچه رژیم استبدادی شاه میپنداشت با سرکوب قیام پانزده خرداد و تبعید امام خمینی، اعتراضات خاموش گشته، ولی رهبری های مدبرانه و آینده نگرانه امام خمینی از یک سو و استقامت دست پروردگان او از سوی دیگر، در نیمه دوم دهه چهل و نیمه اول دهه پنجاه، جامعه ایرانی را چنان آماده کرد که نهضت امام خمینی در سال 1356 و 1357 با جرقه ای که به انبار مخالفت و نفرت ملت ایران ناشی از مظالم و مفاسد حکومت شاه زده شد، انقلاب اسلامی شکل گرفت و وسیعترین انقلاب مردمی قرن بیستم در بهمن 1357 به پیروزی رسید و در این بیش از یک دهه مبارزه نفس گیر، هاشمی رفسنجانی نقشی کلیدی و پیشران داشت و جداً به مثابه موتور حرکت آفرین در میدان مبارزه بود. اما مبارزات میدانی، او را از عرصه فکر و اندیشه دور نساخت، بلکه هدفداری و همت مثال زدنی او توفیق پژوهش قرآنی وسیعی به او داد که در مدت سه سال آخرین زندان، در حجم بیست و دو دفتر یادداشت برداشت و بر همان اساس در دهه های هفتاد و هشتاد، با همکاری جمعی از قرآن پژوهان بیست جلد «تفسیر راهنما» و سی و سه جلد «فرهنگ قرآن» به ساحت فکر و فرهنگ تقدیم گردید.
حضور هاشمی رفسنجانی در دو عرصه اندیشه و اقدام و فکر و عمل، و اعتماد امام خمینی به توانایی و قابلیت های سیاسی ـ مدیریتی او، نقشها و مأموریت های متعدد و پرشماری را برایش فراهم کرد که عرصه های وسیع خدمت به اسلام و ایران و ملت سرفراز را رقم زد. نمایندگی در هیئت پنج نفره رسیدگی به مسئله نفت در ماههای اوج مبارزات، قرائت حکم نخست وزیری مهندس بازرگان رئیس دولت موقت انقلاب، سخنرانی به مناسبت شهادت آیت الله مطهری، با حضور امام خمینی در مدرسه فیضیه تا عرصه های مختلف قانون گذاری در مجلس، نماز جمعه تهران و نقش بی بدیل در فرماندهی دفاع مقدس و جانشینی فرماندهی کل قوا، عضویت در خبرگان رهبری، همه جلوه های اعتماد امام به ایشان و توانایی های سیاسی و مدیریتی ایشان بوده است و این کارنامه درخشان گویای «هاشمی عزیز» شدن او برای حضرت امام میباشد. امام او را «فرزند برومند اسلام» و «مجاهد متعهد» توصیف کرد و با شخصیت بزرگ و محبوب خود «شهید مدرس» شبیه و مانند دانست و پس از ترور ایشان در پیامی مرقوم داشتند: «... مجاهد متعهد آقای هاشمی عزیز» و او را از «مردان تاریخ» دانست که مانند شهید مدرس «تا آخر زنده هستند» و نوشت: «من به آقای هاشمی فرزند برومند اسلام تبریک میگویم که در راه هدف تا نزدیک شهادت به پیش رفت»(صحیفه امام، ج 7، ص 495)
اما راز این «عزیز» بودن چه بوده است؟
سؤال: «به نظر میرسد امام یک جور اعتماد به شما داشتند که مشابه آن را به کمتر کسی نشان داده اند. یک نوع اعتماد همراه با اعتقاد به تواناییها و داوری های شما. این را به وضوح در مجموعه احکام، مأموریتها و اساساً وظایفی که امام در دوران انقلاب و پس از پیروزی انقلاب به شما محول کرده اند میتوان دید... امام یک نوع اعتقاد خاصی به توانایی های کاری و سیاسی و لیاقتهای شما داشتند. این حالت یا احساس را امام به هیچ کس دیگری نه هرگز نشان دادند و نه پیدا کردند... امام فوق العاده شما را به لحاظ اجرایی و مدیریتی قبول داشتند.»
هاشمی رفسنجانی:
پاسخ «امام لطف و عنایت زیادی نسبت به من داشتند. اما این چیزی نبود که یک شبه یا مثلاً ظرف چند ماه اتفاق افتاده باشد. حتی اگر از مراوده و آشنایی های قبل از سال 1340 هم صرف نظر نماییم و آنها را صرفاً رابطه یک طلبه جوان با استادش بدانیم، و اگر روابط دوران انتشار مکتب تشیع را که من برای مشورت و گرفتن راهنمایی، مسائل زیادی را با ایشان در میان میگذاشتم مهم ندانیم که البته مهم است، از سال 1340 به بعد من همواره با ایشان بوده ام، یعنی سال 1357 که انقلاب صورت گرفت، امام بیش از بیست سال میشد که مرا کاملاً میشناختند و لابد قضاوتی درباره من داشته اند. بیست سالی که هفده سال آن، یعنی از سال 1340 به بعد من در جریان مبارزه علیه رژیم شاه بودم. در تمام این هفده سال امام من را در خط مقدم میدیدند و زجرها و محرومیتها و مقاومت های مرا دیده بودند، به علاوه با شیوه عمل و مهمتر از همه، با افکار من آشنایی داشتند، مجموعه اینها سبب شده بود تا آن حالت نزدیکی و حس اعتمادی که شما در سؤالتان مطرح گردید از جانب مرحوم امام نسبت به بنده به وجود آید.»(هاشمی بدون روتوش، ص 47-45)
آیت الله هاشمی رفسنجانی در همین رابطه به مواردی پرداخته که به گونه ای کارنامه و ویژگیهای ایشان میباشد؛ «به چند نکته اشاره میکنم:
1. در طول دوران مبارزه، امام مشاهده میکردند که من از روی اعتقاد و بدون هوا و هوس به مسائل مبارزه میپردازم و از جان و مال مایه میگذرام.
2. در جریان کاپیتولاسیون در یک مأموریت سه روزه از سوی ایشان به تهران آمدم و اطلاعات و منابع و تحلیلهای مهمی تهیه کردم که سخت مورد نیاز و علاقه ایشان بود.
3. در جریان دو ماه سربازی ام از رفتار من در سربازخانه فوق العاده راضی بودند و دور از انتظارشان بود.
4. تهیه و نشر کتاب سرگذشت فلسطین که نقطه تحول مهمی در افکار حوزه و نیروهای مذهبی شد، از دید ایشان مخفی نبود.
5. مشاهده این که در طول دوران مبارزه از لحاظ مالی به جای استفاده از امکانات مالی نهضت، از امکانات خودم در حد مقدور به نهضت و مبارزان کمک میکردم، بُعد دیگر از موارد مورد توجه ایشان بود.
6. من در سخت ترین شرایط امنیتی به خاطر مسایل بسیار مهم مبارزه، با پذیرفتن خطرهای زیاد خودم را به امام رساندم در نجف اشرف و با حل مسایل مهمی سریعاً مراجعت کردم و حاضر نشدم با همه عشقی که به امام و عتبات مقدس داشتم، کار مبارزه را رها کنم و مثل بعضی ها آنجا توقف کنم. مطمئناً ظرافت آن در دید تیزبین امام مخفی نماند.
7. وقتی که امام به فرانسه رفتند، موج سفرهای علاقمندان به امام از ایران به سوی فرانسه آغاز شد و من که تازه از زندان سه ساله ام آزاد شده بودم و با همه ارادت به امام به خاطر اهمیت مسائل فراوان روز انقلاب به فرانسه نرفتم و امام میدانستند چرا! به همین جهت با اینکه خیلی از بزرگان در فرانسه در محضرشان بودند، من را در لیست مأمور تأمین سوخت داخلی معین کردند و مهمتر از آن من را که در فرانسه غایب بودم جزو اولین هیأت پنج نفری شورای انقلاب قرار دادند و این نیز بدون اطلاع قبلی من بود.
8. وقتی که ایشان به ایران برگشتند و همه میکوشیدند در لحظات اول خودشان را به امام برسانند و عکس و فیلم داشته باشند، من تا فردای آن روز به محضر امام مشرف نشدم و امام بی اطلاع از ارادت من نبودند و وقتی که در مدرسه علوی به محضرشان رفتم با لحنی پدرانه و با تبسم فرمودند کجایی؟!
در آن روزهای حساس دهه فجر اول، فقط برای کار یا به خاطر احضار، ایشان را میدیدم. وقتی که حاج احمدآقا گفتند امام اصرار دارند که شما حکم نخست وزیری مهندس بازرگان را بخوانید، باعث تعجب بود که چرا از بین بزرگان که معمولاً در آن روزها از ایشان جدا نمیشدند، فردی به این مأموریت انتخاب نشده!
9. معمولاً حتی در زمان طلبگی هم به عنوان شاگرد ایشان، بدون مجامله و با صراحت مطالب را با ایشان در میان میگذاشتم، گرچه گاهی هم برخلاف نظراتشان بود و نمونه مهم آن اصرار و استدلال من برای تأسیس حزب جمهوری اسلامی است که ایشان به جد مخالف بودند و توانستم نظرشان را عوض کنم.
10. روابط صمیمی من و حاج احمدآقا بی تأثیر نبود و احمدآقا یک بار گفت امام معتقدند تو به مقام توجهی نداری.
11. بعد از ترور من، علاوه بر آن پیام دلگرم کننده، اصرار کردند که برای مسائل امنیتی منزلم را به جماران انتقال دهم. اگر بخواهم همه موارد اینگونه را بشمارم خیلی زیاد میشود و رمز مهم آن این است که من معمولاً برای انجام وظیفه و درک و اعتقاد خودم عمل میکردم و این برای امام بسیار مهم بود. متأسفم که برای جواب شما خودستایی کردم.»(همان، ص 48-47)
آری، این کارنامه و صفات و اخلاقیات هاشمی رفسنجانی بود که سبب میشد امام خمینی«هاشمی عزیز» خود را «فرزند برومند اسلام» و «مجاهد متعهد» بنامد و در میدانهای سخت و بحرانهای دشوار، او را برای گره گشایی و تدبیر امور منصوب کند و مأموریت دهد و او با کفایت و جدیت به انجام آنها اقدام می کرد و عمری سراسر مجاهدت و خدمت را در صحیفه اعمال خود ثبت کرد و با ایمان استوار و اعمال صالح پر برگ و بار به دیدار معبود نائل آمد.
رحلت غریبانه و البته عزتمندانه آیت الله هاشمی رفسنجانی(اعلی الله مقامه) گرچه هنوز برای ارادتمندان مکتب امام خمینی داغی گرم و سنگین است، اما با تسلیم در برابر تقدیر الهی، امید آن میرود که کارنامه آن اخلاقیات و مجاهدات، به مثابه الگویی آموزنده، برای آیندگان درس زندگی و سازندگی مادی و معنوی باشد و آمال و آرمان امام و یاران و حواریون مخلص او که همانا «آزادی»، «استقلال» و «جمهوری اسلامی» بوده با همه حقیقت و برکات و ثمرات خود، محقق گردد.