قرن مسئله حجاب
مهدی حاضری
این ایام در حال گذراندن آخرین روزهای قرن چهاردهم هجری شمسی هستیم و حدود هفتاد روز تا پایان این قرن باقی مانده و اگر حیاتی باشد بزودی شاهد پایان آن خواهیم بود. این قرن را اگر قرن شگفتی ها و افزایش تصاعدی تجربه و علم و دانش بشری و قرن تغییرات سریع و تحولات لحظه ای در همه ابعاد زندگی انسان ها بنامیم سخن گزافی نگفته ایم. در کشورمان ایران نیز حوادث و تغییرات بسیار زیادی در حوزه های سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی در طی این قرن رخ داده است که فرصت پرداختن به همه آن ها نیست. ولی به مناسبت هفدهم دی ماه که روز کشف حجاب است مناسب است به یکی از آنها بپردازیم.
اگر بگوییم از ابتدا تا انتهای این قرن، همه مردم کشور ما به نوعی درگیر مسئله حجاب بوده اند امر گزافی نیست. نیمی از قرن را با مشکلات کشف حجاب سپری کرده اند و نیم دیگر را با مشکلات پوشش اسلامی. از سوم اسفند 1299 که رضا خان با کودتا قدرت را در کشور به دست گرفت و به ویژه پس از آذر 1304 که پس از انقراض سلسله قاجار در اردیبهشت همان سال توسط مجلس موسسان، به عنوان پادشاه رسما تاجگذاری کرده و بر تخت پادشاهی نشست، او در صدد ایجاد تغییرات اساسی در سبک زندگی مردم بود و یکی از آن ها را تغییر اساسی در وضع لباس و ظاهر افراد می دانست. ابتدا سراغ لباس مردان رفته و قانون لباس متحد الشکل را وضع کرد و کلاه بر سر مردان گذاشت و سپس سراغ زنان رفت و بخش نامه کشف حجاب را ابلاغ کرد و چادر از سر زنان برداشت.
اولین درگیری و اعتراض و برخورد خشن در موضوع کشف حجاب، نوروز سال 1307 در مراسم تحویل سال نو حرم حضرت معصومه رخ داد که مرحوم شیخ محمد تقی بافقی نسبت به بی حجابی زن و دختران شاه اعتراض کرد و با ضرب و شتم شدید و برخورد خشن و تبعید توسط شخص رضا شاه مواجه شد و دومین برخورد در 21 تیرماه سال 1314 در مسجد گوهرشاد مجاور حرم حضرت رضا با معترضین به قانون کشف حجاب بود که با هجوم نیروهای نظامی و شهادت و مجروحیت جمعی از معترضین و تبعید آیت الله آقازاده و فرار شیخ محمد تقی بهلول منجر شد. تا اینکه رضاشاه رسما زن و دختران خود را روز هفدهم دیماه 1314در حالی که بی حجاب بودند به مراسم عمومی در دانشگاه تربیت معلم برده و از آن پس طبق بخش نامه ای رسمی، ارکان حکومت مامور به اجرای آن در سراسر کشور شدند و دستور دادند در هر شهر و همه اصناف و بزرگان به صورت جداگانه جشن برگزار کرده و با زن و دختران خود به صورت بی حجاب در آن جشن ها شرکت کنند تا قبح این کار از بین برود.
در سال 1341 اولین جرقه های نهضت امام با تصویب لایحه ای کلید خورد که در آن به زنان حق انتخاب کردن و انتخاب شدن در انجمن های ایالتی و ولایتی را داده بود و حضرت امام آن را توطئه دانسته و زمینه ساز انحراف بانوان مسلمان دانستند. در سال 1357 نیز یکی از دلایل مردم انقلابی برای اعتراضات ، برگزاری جشن هنر شیراز با افتضاح بسیار و فضای برهنگی در مطبوعات و سینماهای کشور بود.
بعد از پیروزی انقلاب نیز اولین تظاهرات علیه نظام جمهوری اسلامی، گردهمایی زنان بی حجاب در اعتراض به لزوم پوشش اسلامی در مجامع عمومی و اداری بود. از طرف دیگر سیل مخالفت ها و اعتراضات تعدادی از روحانیون و نیروهای مذهبی نسبت به حضور زنان در عرصه اجتماع، خصوصا صدا و سیما و فعالیت های سیاسی، همواره حضرت امام را وادار به موضع گیری و حمایت از حضور زنان در این فعالیت ها می کرد. پس از رحلت حضرت امام نیز تا همین سال های اخیر از یک طرف هر روز شاهد انتشار اخبار و احکامی در خصوص معترضین به حجاب اجباری بوده و حتی برخی از زنان و دختران اقدام به برداشتن حجاب در معابر عمومی نموده و هم اکنون برخی از آن ها در حال گذراندن دوران محکومیت خود در زندان هستند و از طرف دیگر شاهد کمرنگ شدن وضعیت حجاب در جامعه و روی آوردن بخشی از زنان به بد حجابی هستیم.
حضرت امام در حالی که نسبت به امر حجاب و عدم اختلاط زن و مرد بسیار جدی بوده و اجازه حضور بی جهت افراد نامحرم در بین محارم خود را نمی دادند ولی نسبت به حضور اجتماعی زنان در فضاهای دانشگاهی و اداری در داخل کشور و برای افرادی که مجبور هستند در کشورهای غیر مسلمان زندگی کنند، نگاهی همراه با تساهل و تسامح داشته و ابدا سختگیری نمی کردند واین موضوع ربطی به دوره برقراری نظام جمهوری اسلامی و حاکمیت دولت اسلامی نداشته و در دوره حاکمیت طاغوت هم همین نظر را داشتند.
مرحوم حجه الاسلام و المسلمین سید هادی خسروشاهی در کتاب خاطرات خود از استفتایی سخن می گوید که در سال 1343 از سوی یکی از رهبران مسلمان عرب مصری که ساکن ژنو سوئیس برای او فرستاده شده و آن مرحوم آن را به حضرت امام ارجاع داده است. وی می گوید:
دکتر سعید رمضان، داماد شهید حسن البناء، مؤسس و نخستین مرشد اخوان المسلمین مصر، پس از آن که در مصر ناصری محکوم به اعدام شد، به سوریه رفت و به انتشار مجله «المسلمون» که ارگان تئوریک اخوان بود، ادامه داد. وی پس از این واقعه به اروپا رفت و مرکز فرهنگی اسلامی ژنو سوئیس را تاسیس کرد..
مکاتبات ما با دکتر سعید رمضان ادامه داشت که ناگهان! در یکی از نامه هایی که از وی رسید، از من خواسته بود که «فتوی»! و «نظریه خود» را درباره چند «موضوع فقهی» بیان دارم! تا از سوی مرکز فرهنگی اسلامی ژنو، همراه فتاوی دیگر مفتیان و علمای اسلام بلاد دیگر منتشر سازد؟!
اینجانب چون «اهل فتوا» نبودم، اصل نامه را برداشتم و خدمت امام خمینی (ره) بردم. البته من تقریباً اغلب روزها «حاج آقا» را در بیرونی منزلشان و یا در حال حرکت به سوی درس ـ و یا برگشت از تدریس، می دیدم و همین دیدارها در آن زمان در بسط روح معنوی و روش ساده زیستی، تواضع و اخلاق نیک دیگر، در اینجانب، نقش اساسی داشت.
وقتی متن نامه یا سؤالات فقهی را خدمت امام (ره) بردم و قرائت کردم (بدون ذکر نام و عنوان طرف گیرنده که من باشم) پس از تمام شدن قرائت پرسش ها، «حاج آقا» پرسیدند: نامه خطاب به کیست؟ گفتم خطاب به اینجانب است؟ لبخندی زدند و فرمودند: پس چرا پاسخ را من بدهم؟ گفتم این مرکز فرهنگی، «فتوا» می خواهد و حقیر اهل فتوا نیستم و دخالتم در این امر درست نیست و هر گونه پاسخی هم که خود تهیه کنم، مستند به نظر فقها خواهد بود و چه بهتر که اصل پاسخ ها از حضرتعالی باشد. امام (ره) این برداشت و توضیح من را ـ بدون این که اظهاری بکنند ـ پذیرفتند و فرمودند: پس شما بهتر است این سؤالات را با خط خودتان خطاب به من بنویسید و سؤالات را از من بپرسید. من به نامه شما جواب می دهم، نه به نامه مرکزی که برای شما نامه را فرستاده است. «بعد خود دانید که چه بکنید».
بلافاصله به منزل برگشتم و متن نامه واصله را رونویس کرده و خطاب به امام (ره) و با امضای خودم، از ایشان پاسخ خواستم. ایشان پاسخ ها را به طور شفاهی به من گفتند و فرمودند: «شما این ها را به عربی بنویسید و بیاورید تا من امضا کنم...»
من همان شب پاسخ های امام (ره) را به عربی نوشتم و صبح موقعی که عازم درس بودم، دم در منزل امام، جناب شیخ حسن صانعی را دیدم و پاکتی را که شامل نامه من و پاسخ های شفاهی حاج آقا بود، به ایشان دادم و گفتم که «این نامه مربوط به حاج آقا است، لطفاً زود به ایشان تحویل دهید!» و ایشان پاکت را گرفت. بعدازظهر که به منزل مراجعت می کردم، آقای صانعی مرا دید و همان پاکت را در بسته به من تحویل داد ... پرسیدم: حاج آقا نامه را دیدند و امضا کردند یا نه؟ آقای صانعی گفت: «چون شما گفتید نامه مربوط به حاج آقا است، من آن را باز نکردم و به ایشان تحویل دادم و ایشان هم عصری مرا خواستند و فرمودند این پاکت را به آقای خسروشاهی بدهید و لذا من اصلاً خبر ندارم که موضوع چه بوده؟ و امضا شده یا نه؟ ...»
بلافاصله به منزل خود ـ که متصل به بیت امام (ره) در «یخچال قاضی» بود ـ رفتم و پاکت را باز کردم. دیدم که امام (ره) بدون حذف یا اضافه کلمه ای، آن را امضا و مهر کرده اند. چون من در پاسخ مسأله حجاب، مطلب ایشان را کمی «بسط» داده و جمله ای اضافه کرده بودم، احتمال می دادم که ایشان آن جمله را خط زده باشند. آن جمله چنین بود:«مقصود از حجاب پوشیدن لباس های موجود و معمول در نزد شرقی ها نیست، بلکه هدف پوشیدن مو و جسم است ولو با لباس محلی!» این جمله در پاسخ شفاهی امام (ره) به من نبود و من آن را خود اضافه کرده بودم. تعجب کردم که امام (ره) اشکالی نگرفته و یا در آن تغییری نداده اند.
فردا ساعت ۱۱ صبح که نوعاً امام (ره) در «بیرونی» منزل خود پذیرای طلاب و علاقه مندان بودند، خدمت ایشان رسیدم و در کنارشان نشستم و نامه را باز کردم و از ایشان پرسیدم: حاج آقا! حضرتعالی نامه را به طور کامل ملاحظه فرمودید؟!
ایشان با لبخندی خاص فرمودند: یعنی معقول است که من بدون مطالعه آن را امضا کرده باشم؟ گفتم نه، مرادم این دو سطری است که درباره نوع لباس و پوشش که در فرمایشات حضرتعالی نبود و من آن را اضافه کردم ... ایشان لبخند محبت آمیز دیگری زدند و فرمودند: «خوب جنابعالی مطلب را کامل تر کردید... نخیر، هیچ اشکالی ندارد و مطلب صحیح است.» پرسیدم: آیا اجازه می دهید که اگر روزی صلاح باشد در ایران هم به تناسبی این پرسش و پاسخ چاپ و منتشر شود؟ یا باید ملاحظه «حوزه» و «عوام الناس» را بکنیم؟
فرمودند: «از نظر من نشر فتوا و یا نظریه ای که امضا و مهر شده اشکالی ندارد چه در خارج و چه در ایران ... جنابعالی هر طور به «مصلحت اسلام» دیدید، عمل کنید».
با خوشحالی از اصل «امضا و مهر» پاسخ ها و محبت و حسن ظن «حاج آقا» نسبت به اینجانب، بیرون آمدم و فردا کپی نامه را با پست هوایی به ژنو برای دکتر «سعید رمضان» فرستادم و اصل دستخط را طبق معمول نگه داشتم ، بعداً آن را به بعضی از دوستان نشان دادم.
متن سوالات فقهی درباره حجاب تازه مسلمانان
اینک قبل از نقل ترجمه کامل متن پاسخ های امام (ره) خلاصه دو سؤال وارده را می آورم: سؤال ها: نسل جوان و دانشجویان مسلمانان، در غرب دچار مشکلاتی هستند که از لحاظ تکلیف شرعی درخواست داریم فتوای خود را در این دو مورد مرقوم دارید:
۱ـ خلوت با اجنبیه در اداره و دانشگاه و محل کار و غیره، چه حکمی دارد؟ و از طرف دیگر نگاه کردن به زنان بی حجاب خارجی، چه صورتی دارد؟ چون امکان این که آدم همه جا بتواند چشم خود را ببندد، وجود ندارد.
۲ـ هنگامی که دختر یا زن غربی می خواهد مسلمان شود، با مشکل «حجاب» روبه رو هستیم و گاهی دیده شده که آنها به خاطر الزامی بودن حجاب، از پذیرفتن اصل اسلام خودداری کرده و دور شده اند. تکلیف در قبال الزامی کردن حجاب بر زنان غیرمسلمان چیست؟... قبلاً از پاسخ های شما سپاسگزارم.
ترجمه پاسخ امام خمینی(ره) به استفتائات
متن پاسخ امام اکبر، مرجع دینی شیعه امامیه در ایران، حضرت آیت الله حاج آقا روح الله خمینی موسوی.
"بسم الله الرحمن الرحیم السلام علیکم و رحمة الله و برکاته. با درود پاک اسلامی. بعد: پرسش های شما درباره مشکلاتی که نسل جدید و فرزندان دانشجوی غرب نشین ما به آن ها مبتلا هستند، واصل گردید اینک پاسخ آنها: مسأله نخست:
خلوت ـ با اجنبیه ـ به خودی خود در نزد ما حرام نیست. همانطور که از نصوص استفاده می شود، بلکه یک امر «مکروه» است، البته اگر منجر به هیچ نوع عمل حرامی نشود. پس مانعی نیست از حضور در جلسات خصوصی که زن اجنبی در آن حضور دارد. اعم از اهل کتاب یا غیرآنان در بلاد کفر یا در بلاد اسلام. در منزل یا کارگاه یا اتاق و البته در این امر، فرقی میان دانشجویان و کارمندان و نمایندگان اعزامی نیست.
اما حکم شرعی درباره نگاه به افراد بی حجاب غربی، «جواز» است. یعنی: نگاه کردن به: سر و گردن و صورت آنان و آنچه که پوشاندن آن در نزد آنان متعارف نیست، بدون هیچگونه لذت جویی و ریبه، جائز است. اما نگاه کردن به غیر آنچه که ذکر شد، جایز نیست. مسئله دوم: جای شک نیست که حجاب یک امر ضروری از دیدگاه اسلام است و پوشش یک حکم اسلامی واجب برای زنان مسلمان است ـ بجز صورت و دست ها ـ ولی اگر ملزم کردن زنان غربی نوآشنا با اسلام، برای استفاده از حجاب، موجب عدم رغبت آنان به اسلام گردد، پس مانعی نیست که آنها به این امر ملزم نشوند البته با توجه به این نکته که حکم ـ «وجوب» بر قوت خود باقیست.
و سزاوار است به آنها اعلام شود که حجاب اسلامی در واقع برای عفاف است و معنی آن، این نیست که حتماً از لباس های متعارف در نزد شرقی ها استفاه شود، بلکه پوشیدن مو و جسم ولو با لباس های محلی، کافیست. البته پوشیدن صورت و دست ها واجب نیست. بنابر حکم مشهور میان همه فقها شیعه امامیه، رضوان الله علیهم. در پایان از خداوند، دوام توفیق دانشجویان عزیزمان را در دیار غرب، خواستارم. والسلام علیکم اولا و آخرا
روح الله الموسوی الخمینی (محل مهر) ۱۵ جمادی الاول ۱۳۸۴ هـ"
حجت الاسلام خسرو شاهی در توضیحاتی پیرامون این خاطره میگوید:
مرحوم امام قدس سره، در پاسخ به سؤال شفاهی من در رابطه با جواز «عدم الزام به امری واجب» فرمودند:« قبول «اصل توحید» و «نبوت رسول اکرم (ص)» در مرحله نخست قرار دارد و مهم تر از اجرای احکام است و این امور، پس از پذیرش اسلام، به طور طبیعی و به تدریج حاصل می شود... درصدر اسلام هم همه احکام که مرة واحده بر مسلمین واجب یا حرام اعلام نشد، بلکه به تدریج و با مرور زمان لازم الاجرا گردید».
به نظر نگارنده، اگر همین دیدگاه و فتوای حضرت امام از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی مبنای اقدام حاکمیت اسلامی برای بیان میزان پوشش شرعی بانوان در جامعه قرار می گرفت شاهد بسیاری از ناهنجاریهای موجود و افراط و تفریط های مدعیان اسلام و انقلاب نبودیم.