اخلاق و معنویت، حلقۀ وصل امام خمینی با جهان مسیحیت
بهمناسبت میلاد حضرت مسیح(ع)
محمد رجائی نژاد
چکیده
با نگاهی به آثار حضرت امام، در مییابیم که بیشترین توجه ایشان، پس از جهان اسلام، به جهان مسیحیت است. آنهم نگاهی مثبت و رحمانی، در حالیکه نسبت به سایر ادیان اینگونه نیست. بهویژه نسبت به یهود و یهودیت کم و نامحسوس است. البته صهیونیسم و رژِیم اسرائیل را جدای از دین یهود و یهودیان میدانیم. همچنین مسیحیان و روحانیت مسیح بیشتر مورد خطاب حضرت امام بوده است تا بزرگان دینی سایر ادیان. دیدارهای ایشان با نمایندۀ پاپ و نمایندگان کلیساها و مسیحیان جهان بهمراتب بیشتر است تا دیدارشان با نمایندگان مذهبی یهود؛ اگر هم باشد انگشتشمار است و خاص، و تنها با یهودیان هموطن داخلی بوده است.
چرا و به چه دلیل؟ در این یادداشت در پی پاسخ کوتاه به این پرسش هستیم.
مقدمه
با کمی جستجو و بررسی در بایگانی نامههای فرستاده شده به حضرت امام که منتشر شده و در دسترس هستند، حجم نامههای پیروان مسیح(ع) از پیروان دیگر ادیان بسیار بیشتر است. بهویژه نامههای جوانان و نوجوانان مسیحی از اقصی نقاط جهان مسیحیت، خطاب به حضرت امام، بیش از صدها فقره است که با کمال ادب و مهربانی و عطوفت و سادگی نگاشته شده و پاسخ گرفتهاند. این همنویسیها گاهی هم همراه با هدیهای کوچکی بوده است. نامههایی پر از احساس و ارادت قلبی مملو از لطافت روحی و معنویی، و سرشار از شور و شوق انسانی.
حال این پرسش پیش میآید که چرا و به چه دلیل این ارتباط و توجه دو طرفه، وجود داشته است؟ در حالیکه این ارتباط با پیروان دیگر ادیان نبوده یا کم بوده است؟
در پاسخ به این پرسشها؛ هر کس از منظر خاصی به جواب خاصی خواهد رسید؛ اما، با کمی بررسی و دقت در روح و محتوای اصلی و ناب دین مسیح (ع) از یک طرف، و توجه به سیرۀ اخلاقی و بُعد عرفانی حضرت امام و محتوای نوشتهها و نامههای ارسالی به حضرت امام از طرف دیگر، پاسخ پرسشها بهدست میآید. اینکه: حلقۀ وصل در معنویت است و اخلاق و عرفان؛ و گرایش به مظلومان و دفاع از مستضعفان؛ چراکه هم در روح و پیام اصلی دین حضرت مسیح (ع)؛ و هم در شخصیت حضرت امام که ریشه در اسلام اصیل و ناب دارد؛ به یک نقطۀ مشترک میرسیم، و آن معنویت ناب است و دفاع از مظلوم و ظلمستیزی و حمایت از مستضعف! مقولههایی که از اهداف بزرگ همۀ انبیا و ادیان الهی بوده است؛ ولی در دین اسلام و مسیحیت بیشتر. از طرفی؛ اگر سراسر زندگی امام خمینی را خلاصه کنیم؛ میتوان ایشان را در دو قالب کلی معنویت و عقلانیت توصیف و تبیین و تحلیل کرد. این دو عنصر و خصلت در سراسر زندگی امام، همراه و عجین بوده است. این دو عنصر محور تمام تصمیمات و عملکردهای امام بوده و هیچوقت، هیچکدام از هم جدا نبودهاند و در هر زمان همواره سازنده و قوام دهندۀ پندار و گفتار و رفتار و کردار آن مرد الهی و رهبر فرزانه بوده است.
وضعیت فعلی جهان غرب نیز نیاز به توصیف مجدد ندارد؛ در این روزگار آنها بیشتر تک بُعدی، عقلانیت صِرف، بیتوجه به معنویت، جهانی خسته از تنگناهای مادی، مردمانی تشنۀ نداهای غیبی و فطرت الهی و عرفان ناب هستند. بیشتر آنها انسانهایی دلچرکین از هیاهوهای گوشخراش تکنولوژی و صنعت و ماشین و ماده و... کسانی که در پی نداهای آسمانیاند و یک نگاه معنوی و عرفانی! در اصل، در پی نیمۀ گمشده خویش و به دنبال زندهکردن فطرت خدائی و سرشت پاک انسانی خود هستند! و...
ملتی که سالها تنها با عقلانیت زندگی کرده و همه چیزش برگرفته از نیمۀ مادی انسانی بوده است؛ و فطرت الهی و نیمۀ خدائی خویش را فراموش کرده یا تنها کور سوئی از آن باقی بوده است؛ چنین کسانی تشنه و عاشق معنویتاند! با شنیدن یک ندای الهی و مسیحگونه؛ و دیدن یک رهبر روحانی که ظاهراً و باطناً؛ و اتفاقاً؛ اسماً و رسماً همچو عیسی روح الله است، چه میکنند؟ معلوم است! اگر شیاطین درونی و بیرونی بگذارند؛ در صدد رسیدن و وصل شدن و درک او خواهند بود. اینجاست که مسیحیان پاکدل و نیکسرشت از بین همۀ طبقات و اقشار، دوستدار دیدار و ارتباط با حضرت امام بوده و نامهها میفرستند و ارادت و علاقۀ خویش را ابراز میکنند.
جالب آنجاست که: حضرت امام، با آن تیزبینی و اندیشۀ جهانی خود، علاوه بر اینکه مشکل اصلی غرب را که نبود معنویت است، درک کرده؛ راه حل و نسخۀ درمان آن را هم ارائه کرده و در مصاحبه با خبرنگار فرانسوی در پاریس (7 بهمن 57) به آن اشاره کرده و میفرماید:
«من متأسفم که شما غربیها معنویات را فدای مادیات کردید و مصالح مادی را بر معنویات مقدم داشتید. همین امر موجب این بدبختیهاست. آنچه بشر را مترقی میکند معنویات است. معنویات میتواند بشر را سعادتمند کند و آرامش ایجاد کند. مادیات است که بشر را به جان هم انداخته. من توصیه میکنم که شما غربیها به معنویات توجه کنید. شما مدعی هستید که مسیحی هستید؛ ببینید سیره حضرت مسیح چه بوده است. سیره حضرت مسیح را روش خود قرار دهید تا سعادت برای شما حاصل شود. ما میخواهیم رژیمی ایجاد کنیم که روش حضرت مسیح در آن مورد توجه است. (صحیفه امام، ج 5، ص 542)
میبینیم که حضرت امام؛ درمان و سعادت ملت مسیح را در برگشت به سیرۀ حضرت مسیح (ع) میداند! اما: کدام سیره و روش مسیح؟ اصلاً کدام مسیح؟ باز، حضرت امام پاسخ داده و معرفی میکند:
ایشان در توصیف شخصیت مسیح(ع)، هنگام ملاقات کشیشهای آمریکایی میفرماید:
عیسی مسیح همه چیزش معجزه بود. معجزه بود که از یک مادر باکره متولد شد. معجزه بود که در مهد سخن گفت. معجزه بود که برای بشر صلح و صفا و روحانیت آورد. همه معجزه، همه انبیا معجزه هستند، و همه برای ساختن بشر آمدند. همه میخواهند که بشر به راه مستقیم الهی سیر کند، و همه میخواهند که تمام افراد بشر در صلح و صفا و برادری زیست کنند. این وظیفه مأمورین الهی است که در دنیا آمدهاند برای اینکه بشر را از این عالم به عالم بالا ببرند. (صحیفه امام، ج11، ص 406)
یا در پیامی به مناسبت میلاد حضرت مسیح (ع)، هنگام اقامت در پاریس مینویسند:
«صلوات و سلام خدای بزرگ بر حضرت عیسی بن مریم روح اللَّه و پیغمبر عظیم الشأن که مردگان را احیا و خفتگان را بیدار فرمود! صلوات و سلام خدای بزرگ بر مادر عظیم الشأنش مریم عذرا و صدیقه حَوْرا، که با نفخه الهی چنین فرزند بزرگی را به تشنگان رحمت الهی تسلیم نمود! درود بر روحانیون و احبار و رهبانان که با تعالیم عیسی مسیح، نَفْس سرکشان را به آرامی دعوت میکنند! درود بر ملت آزاده مسیح، آنان که از تعالیم آسمانی عیسی روح اللَّه برخوردارند!» (صحیفه امام، ج 5، ص 272)
در پیام تبریک میلاد حضرت مسیح، سال 58 نیز آوردهاند: «در عید سعید میلاد مسیح پیامبر عظیمالشأن، که برای طرفداری مظلومان و برقراری عدل و رحمت مبعوث، و با گفتار آسمانی و کردار ملکوتی خود ظالمان و ستمکاران را محکوم، و مظلومان و مستضعفان را پشتیبانی فرمود، بر ملتهای مستضعف جهان و ملت مسیح و مسیحیان هممیهن مبارک باد. هان! ای پدران کلیسا و روحانیان تابع حضرت عیسی، بپاخیزید و از مظلومان جهان و مستضعفان گرفتار در چنگال مستکبران پشتیبانی کنید، و برای رضای خدا و پیروی دستور حضرت مسیح یک بار هم ناقوسها را در معابدتان به نفع مظلومان ایران و محکوم نمودن ستمگران به صدا درآورید. (صحیفه امام، ج 11، ص 375)
اینها نمونههای کوچکی است از نسخۀ درمانی حضرت امام برای تشنگان معنویت در غرب! ایشان «جهان مسیحیت» را که متشکل از روحانیون کلیساها و مردم مسیحی جوامع غربی میباشند به ضرورت توجه به اهداف والای پیامبر الهی حضرت عیسی(ع) و پیروی از او در نشر تعالیم و ارزشهای متعالی و مخالفت با ظلم و ستم قدرتهای سیطرهجو فرا میخواند. نفی انسان تک بُعدی و گرایش به معنویت را توصیه مینماید.
پس وجود عرفانی امام خمینی همراه با پیامها و نگاههای معنوی او بود که بسیاری از پیروان سایر ادیان و مذاهب را روزافزون تحتتأثیر خود قرار میداد؛ تا آنجاکه برخی از تحلیلگران و متفکران مسیحی میگفتند: «او مسیح معاصر بود و دقیقاً اشعه صلابت و سازشناپذیری عیسی بن مریم بود.» و برخی دیگر از مسیحیان سخن از «تأثیرپذیری شدید از مقام و عظمت و تحمل و بردباری شکوهمند امام خمینی و درک احساس عطیه و موهبت الهی در اولین دیدار با ایشان» به میان آوردهاند.
«روبین وود زورث»، نویسندۀ مسیحی کتاب «امام و انقلاب اسلامی» در تشریح جریان ملاقات خود با امام خمینی در جماران مینویسد: «زمانی که امام خمینی از در وارد میشد احساس کردم که از لابهلای آن گردبادی از نیروی معنوی وزیدن گرفت. گویا در ورای آن عبای قهوهای، عمامه مشکی و ریش سفید، روح زندگی جریان داشت؛ طوریکه همه بینندگان را محو تماشای خود کرد. در آن هنگام حس کردم که با حضور او همه ما کوچک شدهایم و گویا در سالن کسی جز او باقی نمانده است. آری او بارقهای از نور بود که در قلب و روح همه حضار رسوخ کرده بود. او تمام معیارهایی را که گمان میکردم میتوانند مرا در تعریف و ارزیابی شخصیت و مقامش یاری کنند، درهم شکست. او با حضور خود آنقدر در ما تـأثیر گذارد که احساس کردم تمام روح و جسمم را فرا گرفته است.
زمانی که بر روی صندلی خود نشست، احساس کردم که نیرویی از وجودش ساطع میشود؛ نیرویی بسان یک گردباد که اگر با دقت نگاه میکردی در مییافتی که نوعی آرامش مطلق در درون آن نهفته است. چرا که امام خمینی بسیار جدی و استوار و مسلط بود. در عینحال او را آن چنان ساکت و آرام مییافتی که گویی نیرویی ثابت و استوار در درون او جریان دارد و البته این نیرو همان چیزی است که رژیم سابق ایران را به یک باره برچید. حال آیا چنین شخصیتی میتواند یک فرد عادی باشد؟ من تاکنون هیچ یک از مردان بزرگ را برتر از این مرد و یا نظیر او ندیدهام. کمترین چیزی که میتوانم بگویم این است که گویا او یکی از انبیای گذشته است.»
نگاه عمیق به روح ملکوتی و افکار بلند و ویژگیهای منحصر به فرد روحی و معنوی و آثار و برکات فراوان حیات طیبه ایشان موجب شد تا ناظران بیرونی از دیگر ادیان، در مورد ایشان بگویند که «صدای امام خمینی، برای مردم ایران حکم صدای خدا را داشت.» در نظر میلیونها انسان موحد: «او دست خدا بر روی زمین» و «هدیه آسمانی و ملکوتی برای خاکیان بود.»
شخصیت امام خمینی، تا آنجا موجب برانگیختن تحسین جهان مسیحیت شد که برخی از کارگزاران آمریکا نیز با تسلیم در برابر عظمت امام خمینی در اعتراف به آن اظهار داشتند. «تردیدی نمیباشد که ایشان یکی از مردان بزرگ تاریخ در این قرن بود. کمتر کسی تا امروز میتوان یافت که از جاذبه و نفوذی همانند آنچه که نه تنها در ایران بلکه در جهان داشت برخوردار باشد و توجه قدرتهای بزرگ را تا این حد به خود معطوف دارد.»
استاد دانشگاه امریکن واشنگتن دی سی، با بیان بخشی از تأثیرات شگرف حضرت امام در جهان معاصر اظهار میدارد: «به عقیده من هیچ صدایی در قرن بیستم مثل صدای امام خمینی جهان را به لرزه در نیاورد. حضرت امام خمینی پس از جنگ جهانی اولین شخصیتی بودند که به صورت جهانی طلسم سکوت را در مقابل طاغوت و ظلم شکستند. اگر این طلسم نشکسته بود امروز شوروی زنده بود.»
تایمز لندن، درتوصیف امام خمینی مینویسد: «امام خمینی مردی بود که تودهها را با کلام خود مسحور میکرد . وی به زبان مردم عادی سخن میگفت و به طرفداران فقیر و محروم خود اعتماد به نفس میبخشید. این احساس آنها را قادر ساخت تا هر کسی را که سر راهشان باشد از بین ببرند.»
رفسور اسماعیل کیلبس، فیلسوف برجسته اسپانیایی است که با اشاره به حیات مجدد دین در صحنه زندگی بشر در وصف جایگاه حضرت امام میگوید: «دین زنده شده است، کلیساها جان تازه گرفتهاند، توجه به مذهب و اندیشههای مذهبی در دانشگاهها دیگر زشت و کمبها تلقی نمیشود. زیباییهای معنوی در زندگی روزمره مورد بازیابی قرار گرفته است، جهان برای نجات و زیبا کردن روابط اجتماعیاش به قدرت دین و جاذبههای معنوی گرایش شدید پیدا کرده است و این همه ناشی از دعوت نوینی بوده که امام خمینی با انقلاب دینیاش در عرصه افکار و ذهنیت جامعه جهانی آغاز کرد.»
تأثیر گستردۀ روحی و شخصیت حضرت امام بر حیات دینی و معنوی انسان معاصر غرب به حدی است که توجه تحلیلگران بینالمللی را در رسانهها به خود جلب کرده است. شبکه اول تلویزیونی «بیبیسی» انگلیس در یکی از قسمتهای مجموعه برنامه مستند خود به نام «قرن دوم» که به مناسبت نزدیک شدن قرن ۲۱ تهیه کرده بود، به بحث و بررسی پیرامون موضوع مورد اشاره پرداخته و میگوید:
«آنچه در ایران در سال ۱۹۷۹ رخ داد، نه تنها برای ایرانیان بلکه برای تمام ادیان جهانی نقطه عطفی بود؛ نقطه عطفی که از بازگشت میلیونها نفر در سراسر دنیا به اصولگرایی مذهبی خبر میدهد.»
به گفته این شبکه، «در سراسر جهان، پیروان دیگر ادیان؛ مانند: مسیحیت، یهودیت، و هندو نیز به اصولگرایی مذهبی روی آوردند. حتی در ترکیه نیز که هفتاد سال قبل با مذهب وارد جنگ شده بود، روند بازگشت به اصول اسلامی سرعت گرفته است.»
دانیل پاپیس یک مسیحی معتقد و رئیس انجمن سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا، در کنفرانسی در اسلامبول ترکیه گفت: «باید اعتراف کنیم که پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، ما برای افکار دینی و مذهبی هیچ جایی باز نکرده بودیم، ولی از این پس برای ما آمریکاییها ضروری است که زمینهای جهت مطالعه و تحقیق پیرامون مذهب فراهم آوریم.»
برخی از یاران و همراهان حضرت امام در پاریس خاطرات جالبی از توجه و دیدار و حضور مسیحیان هنگام سخنرانی و مصاحبۀ ایشان بیان کردهاند بهویژه ساکنین نوفللوشاتو، محل استقرار حضرت امام که گاه میآمدند، بدون اینکه متوجه صحبتهای امام خمینی شوند، ساعتها فقط نگاه میکردند؛ وقتی هم میپرسیدی چرا؟ میگفتند: دوست داریم. چهرۀ ایشان جذابیت و نورانیت خاصی دارد.
اینها؛ نمونههایی بود از گفتهها و نوشتهها! جرعهای بود از دریای ارادت ملت مسیح! و ذرّهای بود از نامهنگاریها آنها با حضرت امام.
نتیجه
با توجه به آنچه آمد، میتوان نتیجه گرفت که؛ همچون جهان اسلام، انسانهای پاکسرشت جهان مسیحیت نیز تشنۀ ندای خدائیند و محتاج روح تعالیم الهیاند، نیازمند نَفَس حقند و عرفان اصل، بیتاب معنویت ناب! تا خود را به آرامش رسانده و از حاکمیت چند صد سالۀ مادیات صِرف برهانند. و این امید رهایی را از زبان و رفتار و عمل امام دیدند و درک کردند؛ گمشدۀ خویش را در او یافتند. لذا در صدد وصل بر آمدند.