چرا یک فرد بر تمام مقدرات مردم حاکم باشد و پاسخگو نباشد؟

«چه معنی دارد که یک نفر آدم که مثل همه ماها هست، اکثر آنها هم از همه این جمعیتها کمتر بوده‏ اند، ادراکاتشان هم کمتر بوده... ادراکاتشان مثل یک آدم متعارف هم خیلی هایشان نبوده، آن وقت آن شد شخص اول و شد شاه، بعدش دیگر به مردم هیچ ارتباط ندارد!... دیگر از اختیار مردم شد بیرون!... بعد هر کاری بکند، مردم هر چه فریاد بزنند که آقا تو با اختیار ما، با انتخاب ما شاه شدی، ما نمی‏ خواهیم دیگر، برو سراغ کارت، دیگر گوش نمی‏ دهند؛ دیگر سرنیزه است!... آخر این عقلایی است که در پنجاه سال قبل یک طبقه دیگر، یک جمعیت دیگر، یک کسی را انتخاب کنند به سلطنت، بعد پسر او بی‏ انتخاب این مردم و با مخالفت این مردم باز سلطان باشد بر این مردم؟! یعنی هر کاری که بخواهد بکند؟ (صحیفه امام، ج‏ 4، ص 492)

کد : 4147 | تاریخ : 11 آذر 1399

انتهای پیام /*