امروز با امام: بیستوهشتم آبان
ـ نامه به آقای محمدرضا حکیمی؛ آگاه ساختن جامعه (1348)
«بسمه تعالی
رمضان المبارک 1389
جناب مستطاب ثقة الاسلام آقای حکیمی- دامت افاضاته
گرچه جناب آقای آزرم[1] را ملاقات نکردهام لکن تا اندازهای از روحیات ایشان اطلاع دارم. قبلًا هم پس از انتقال به عراق قطعه شعری که حاکی از افکار ایشان تا اندازهای بود ملاحظه نمودهام. اینک نیز «پیام» بلندپایه را دیده و از ایشان تقدیر میکنم.
این جانب روزهای آخر عمر را میگذرانم، و مع الأسف نتوانستم خدمتی به اسلام عزیز و مسلمین بنمایم؛ ملتهایی که با جمعیت بسیار انبوه و اراضی بسیار وسیع و ذخایر بسیار گرانبها و سوابق بسیار درخشان و فرهنگ و قوانین آسمانی در تحت اسارت استعمار با گرسنگی و برهنگی و فقر و فلاکت و عقبماندگی دست به گریبان و در انتظار مرگ نشستهاند، [و] دولتها که به دست استعمار تشکیل میشوند، جز در خدمت آنها نمیتوانند باشند. اختلافات موجوده در بین سران دوَل اسلامی- که میراث ملوک الطوایفی و عصر توحش است و با دست اجانب برای عقب نگاه داشتن ملتها ایجاد شده است- مجال تفکر در مصالح را از آنها سلب نموده است. روح یأس و ناامیدی که به دست استعمار در ملتها حتی در رهبران اسلامی دمیده شده است آنها را از فکر در چارهجویی بازداشته است. امید است طبقه جوان که به سردیها و سستیهای ایام پیری نرسیدهاند با هر وسیلهای که بتوانند ملتها را بیدار کنند؛ با شعر، نثر، خطابه، کتاب و آنچه موجب آگاهی جامعه است؛ حتی در اجتماعات خصوصی از این وظیفه غفلت نکنند، باشد که مردی یا مردانی بلند همت و غیرتمند پیدا شوند و به این اوضاع نکبت بار خاتمه دهند. باید جوانهای تحصیلکرده از این هیاهوی اجانب خود را نبازند، و سرگرم بساط عیش و نوشی که به دستور استعمار برای آنها و عقب نگه داشتن آنها فراهم شده است نگردند. باید اشخاص بیدار، تولید مثل کنند و هر چه بیشتر همفکر و هم قدم پیدا کنند و صفوف خود را فشرده کنند، و در ناملایماتْ پایدار و جدی و قوی الاراده باشند، و از تواصی به حق و تواصی به صبر، که دستوری است الهی، غفلت نکنند. از خداوند تعالی عظمت اسلام و مسلمین را خواهانم. سلام این جانب را به آقای آزرم و هر کس که در فکر چاره است ابلاغ نمایید. و السلام علیکم.
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج2، ص: 253 ـ 254)
ـ نامه به آقای سید مرتضی پسندیده و پاسخ به 11 سؤال درباره وجوه شرعیه (1355)
«بسمه تعالی
26 قع 96
به عرض مبارک میرساند، مرقوم محترم مورخ 8 ذی القعدة زیارت؛ سلامت و سعادت حضرت عالی را خواستار است. این جانب و دیگران بحمد اللَّه تعالی سلامت هستیم.
1- راجع به اکثریت که وجوه میگیرند و تقاضاهای زیاد دارند به هر نحو صلاح میدانید مختارید.
2- وجوهی که آقای حاج حسین به ائمه جماعت و آقایان داده است قبول است لکن تذکر دهید تکرار نشود.
3- قبض آقا شیخ قربان علی را به وسیله دیگر میفرستم، ان شاء اللَّه تعالی.
4- راجع به لبنانیها وجوه را نزد آقای خلخالی[2] بفرستند مانع ندارد، حضرت عالی هر چه رسید، برای ایشان بفرستید.
5- به آقای شریعت مطالب را مینویسم.
6- راجع به مواد مخدره دو مرتبه تا کنون جواب دادهام معاملات نکنند و هر چه کردهاند ترتیب اثر بطلان دهند و وجوه آن را به صاحبانشان برگردانند و در صورتی که نمیشناسند صدقه دهند.
7- قبض حاج محمد علی حجتی اگر تا کنون فرستاده نشده به وسیله دیگر میفرستم
8- شخصی که برای خواهرش یکصد و چهل هزار [تومان]، خانه خریده از وجوه قبول ندارم.
9- زمینی که به نام آقای حائری خریداری شده است قبول دارم اطلاع دهید به ایشان.
10- به آقایانی که سلام رساندهاند از قبیل آقای حاج آقا عطاء اللَّه[3] سلام مرقوم دارید.
11- از قرار اطلاع آقای حاج آقا حسن ثقفی، آقازاده آقای ثقفی گرفتاری دارد مبلغ پنجاه هزار تومان به وسیله احمد[4] برای او بفرستید و این جانب را بعداً مطلع فرمایید. و السلام علیکم.» (صحیفه امام، ج3، ص: 179 ـ 180)
ـ سخنرانی در جمع ایرانیان مقیم خارج؛ حکومت علی (ع) الگوی حکومتها (1357)
«اعوذ باللَّه من الشیطان الرجیم
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
روز عید غدیر روزی است که پیغمبر اکرم- صلی اللَّه علیه و آله و سلم- تکلیف حکومت را معیّن فرمود و الگوی حکومت اسلامی را تا آخر تعیین فرمود که حکومت اسلام نمونهاش عبارت از یک همچو شخصیتی است که در همه جهاتْ مهذّب، در همه جهات معجزه است. و البته پیغمبر اکرم این را میدانستند که به تمام معنی کسی مثل حضرت امیر- سلام اللَّه علیه- نمیتواند باشد لکن نمونه را که باید نزدیک به یک همچو وضعی باشد از حکومتها، تا آخر تعیین فرمودند؛ چنانچه حضرت امیر خودش هم برنامهاش را در آن «عهدنامه مالک اشتر»[5] بیان فرموده است که حکومت و آن اشخاصی که از طرف ایشان حاکم بر بلاد بودند تکلیفشان در همه جهات چه هست.
به حسب آن تعیینِ رسول اکرمْ الگوی خلافت را و برنامه حضرت امیر کیفیت ولایتِ ولات در افراد را- آن طور که بیان فرمودهاند- تمام این حکومتها که سر کار آمدهاند تا حالا، از بعد از حضرت امیر و یک چند روزی هم امام حسن- سلام اللَّه علیه- تمام حکومتهایی که تا حالا سر کار آمدهاند، چه حکومتهایی باشند که تا حدودی مثلًا- اگر همچو چیزی پیدا بشود- تا حدودی مؤدب به آداب حکومت اسلامی[6] بوده است و آن الگوی رسول اللَّه بوده است، و چه آنهایی که اصلًا نبودهاند، هیچ کدام این حکومتها لیاقت حکومت را نداشتهاند.
و خود حضرت امیر- سلام اللَّه علیه- قیام کردند بر ضد معاویه؛ در صورتی که معاویه هم تشبث به اسلام داشت و کارهای اسلامی را میکرد و شاید اعتقادات اسلامی هم داشته است، شاید؛ شاید هم نداشته. مع ذلک حتی آنهایی که حضرت امیر را به خیال خودشان نصیحت میکردند که شما یک مدتی معاویه را بگذارید در حکومت شامات باشد و بعد که پایه حکومت شما قوی شد آن وقت او را رد بکنید، به هیچ یک از این حرفها اعتنا نکردند و حجتشان هم این بود که یک نفر آدمی که بر خلاف موازین الهی رفتار میکند و ظلم را در بلاد راه میاندازد، من حتی برای یک آن هم نمیتوانم او را حاکم قرار بدهم. بلکه اگر حاکمش قرار میدادند این حجت میشد بر اینکه نه، میشود که یک فاسقی هم از طرف ولی امر حاکم باشد. و حضرت امیر مضایقه کرده از اینکه حتی اگر مصالحی هم آن وقت- مثلًا- بود که اگر پای ایشان محکم میشد ممکن بود مثلًا معاویه را کنار بزنند، مع ذلک به خودشان اجازه نمیدادند که معاویه را حتی یک روز در سلطنت خودش باقی بگذارند. و این حجتی است بر ما که اگر بتوانیم باید این حکومتهایی [را] که حکومت جوْرند کنار بزنیم و اگر خدای نخواسته نتوانیم، رضایت بر حکومت اینها- و لو یک روز، و لو یک ساعت- این رضایت بر ظلم است، رضایت بر تعدی است، رضایت بر غارتگری مال مردم است؛ و هیچ مسلمی حق ندارد که رضایت بدهد به حکومت ظالمی- و لو یک ساعت. و همه ما مکلفیم که این حکومتهایی که روی کار آمدهاند و بر خلاف موازین الهی و موازین قانونی- حتی قانونی خودشان- هستند، همه ما مکلفیم که با آنها مبارزه بکنیم. هر کس به هر مقدار که میتواند باید با اینها معارضه و مبارزه بکند و هیچ عذری پذیرفته نیست امروز.
امروز که ملت ایران قیام کردهاند، و به طور آشنایی بر مسائل و بیداری قیام کردهاند، و از شهرستانها گرفته تا دهات تا کوره دهات یک مسأله را عنوان میکنند و آن اینکه این حکومت جبار را نمیخواهند و حکومت اسلامی میخواهند، میخواهند که آزاد باشند، میخواهند که مستقل باشند، میخواهند که حکومتشان حکومت اسلامی باشد، این همین لبیکی است که مردم به فرمایش رسول اللَّه- صلی اللَّه علیه و آله و سلم- [گفتهاند]. آن صفاتی که در حکومت- آن حکومتی که پیغمبر اکرم قرار دادند- آن صفاتی که در کلیات حکومت، کلیات صفاتی که در حکومت معتبر است، ما باید از کیفیت حکومت حضرت امیر سلام اللَّه علیه- اقتباس بکنیم و یاد بگیریم؛ منتها ما نمیتوانیم تمام آن جهات را [فراهم کنیم]، کسی نمیتواند تمام آن جهات را مراعات بکند؛ یعنی یک مقدار زیادش زاید بر اصل قضیه حکومت بوده است، یک کارهای نمونهایِ مخصوص به خودِ آن بزرگوار بوده است؛ لکن اصل مسئلهای که حکومت باید یک حکومت عادل باشد و بین مردم هیچ ظلم نکند ... در حکومت اسلامی اگر یک نفر- مثلًا- یک شخصی را کشت، این را میگیرند و قصاص میکنند لکن یک سیلی اگر کسی به او بزند، آن یک سیلی باید انتقام کشیده [شود] برای اینکه این زاید بر آن مقدار است. یک روز حبس اگر کسی را حبس بکنند، بر خلاف نظام اسلام است. موارد خاصی دارد. گاهی حبس میشود. این طور نیست که هر کس را بردند از اول، مثل این حکومتهایی که الآن روی کار هستند، هر کس را که گرفتند، اول یک مدتی کتکش بزنند و مدتهایی کتک بزنند و حبس بکنند و زجر بکنند، و اینها بعدها هم که تفتیش کردند فهمیدند که اشتباه کردند، آن وقت بگویند ما «اشتباه» کردیم!
مردک بیست و چند سال است که بر مردم حکومت کرده و مردم را زجر داده، سلب آسایش از همه کرده، سلب آزادی از همه کرده، مطبوعات را سلب آزادی کرده، فرهنگ را عقب زده، مصالح مسلمین را به کفار داده است، به اجانب داده است، اموال مسلمین را تاراج کرده، و کسانی که همراه او بودند و رفقایش بودند تاراج کردند، حالا تازه آمده است به مردم رو میکند، به علما رو میکند، که مراجع عظام و علمای اعلام! من معذرت میخواهم و من اشتباه کردم! و بیایید بسازید و بیایید با من همراهی کنید! یا به سایر مردم دست دراز کرده؛ که ...! معنا ندارد یک همچو مطلبی. اصلًا غلط است این. معذرت خواستن حتی در درگاه خدای تبارک و تعالی که ارحم الراحمین است شرایط دارد. اگر یک کسی به مردم تعدی کرد و مال مردم را برد یا خورد یا ظلم به مردم کرد، مردم را زجر کرد، حبس کرد، از این کارهایی که اینها کردهاند و میکنند، حالا بیاید بگوید خدایا من توبه کردم [میگویند] غلط کردی توبه کردی! توبه وقتی است که تمام آن کارهایی که تا حالا انجام دادی جبران بکنی. بعد از اینکه جبران کردی آن کارها را آن وقت بگویی توبه کردم، خوب یک مسئلهای است. اما این همه کارها که کرد هیچ؟! ده سال اشخاص محترم را در حبس نگه داشت، کمتر، بیشتر، هزاران نفر را در حبسها آن طور زجر کردند، پاها را اره کردند، سوزاندند، آن همه فضاحت را درآوردند، حالا بیاید بگوید که من توبه کردم، و ما هم بگوییم که خوب، بسیار خوب، هیچ دیگر! آقا توبه کردند و توبه هم مقبول است! کجا توبه مقبول است؟ باید اینها را جبران بکند تا توبه را خدا بپذیرد و توبه باشد. [اگر] ما فرض میکنیم که ایشان صادق هم باشند در این حرف و نخواهند که مردم را بازی بدهند.
و حال آنکه مطلب اینها نیست؛ این حرفهایی که این آدم زده است، همان وقتی که زده شاهد بر خلافش هست! برای اینکه همان وقتی که آمده است و ایستاده است و گفته است که من معذرت میخواهم، من اشتباه کردم و از این به بعد اشتباه نمیشود، همان وقت مشغول شده حکومت نظامی را، دولت نظامی را روی کار آورد و مردم را آن طور زجر کردند و آن طور کشتند! پریروز باز در مشهد کشتار بوده است که نمیدانم حالا چقدر هم کشتار بوده است. کشتارْ دیگر یک امر عادی الآن شده است در ایران؛ حکومتها امر عادیشان این است که مردم را بکشند و جوانهای ما را از بین ببرند. آن وقت یک نفر که بیاید بگوید که من توبه کردم، حالا کسی هم بیاید بگوید خیر، خوب ایشان توبه کردند، بس است و بس است! دیگر کارها بس شد؟! تمام شد کارها؟! خیر، ایشان برای این است که مردم را بازی بدهد و پایش محکم بشود و اگر محکم شد، این دفعه بدتر از اول، صد درجه بدتر از اول [عمل] بکند برای اینکه حالا دشمنهایش را شناخته و بعد- بعد از شناختن دشمن- وقتی پایش محکم بشود بسیار بدتر خواهد عمل کرد.
عَلی ایّ حال، اسلام کیفیت حکومت را و برنامه حکومت را تعیین کرده؛ این طور نیست که برنامهای در کار نباشد. این حرفهای مفتی که زده میشود ... هم اوصاف حاکم معلوم است در اسلام و مدون است، و هم برنامه حکومت را حضرت امیر معین کرده است که چه جور حکومت باید باشد؛ باید عدلیهاش چه باشد، باید- عرض میکنم که- قضاتش چه وضعی داشته باشند، باید دیگران- جناحهای- حکومت چه جور باشند. یک مسئله معلوم واضحی است که معین کرده است.
مملکتی که آزادی ندارد تمدن ندارد
و این آقا که میگوید اگر من نباشم، یا رفقای او میگویند اگر نباشد خلأ پیدا میشود یک حرف نامربوطی است. الآن خلأ هست! بودن ایشان موجب خلأ است برای اینکه همه چیز از واقعیتش تهی شده. هیچ واقعیتی الآن ما نداریم. هر چه هست صورت است و حرف است و خالی است و تو خالی است همه حرفها. آن همه داد و قال راجع به اینکه ما در «دروازه تمدن» وارد شدیم و میخواهیم وارد بشویم در دروازه تمدن، این «دروازه تمدن» که همه میدانند که هیچ خبری در کار نیست، از تمدن هیچ خبری نیست! اول مرتبه تمدن، آزادی ملت است. مملکتی که آزادی ندارد تمدن ندارد. یک مملکتی که استقلال ندارد و وابسته به غیر است و همهاش هم با عمل ایشان وابسته به غیر شده، این [مملکت را] نمیشود گفت یک مملکت متمدن؛ مملکت متمدن آن است که آزاد باشد، مطبوعاتش آزاد باشد، مردم آزاد باشند در اظهار عقاید و رأیشان؛ و [الآن] هیچ کس آزادی ندارد! خوب، تو میگویی هی ما به دروازه تمدن رسیدیم، فلان! ... که هر روز میآمد و فریاد میزد و [ادعاها] میکرد و یک حزب بازی و خیر، «حزب فراگیر» و این حرفها! همه معلوم شد که الفاظ است و معنی ندارد. الآن همه چیزهایی که ما داریم میانش تهی است، خالی است؛ یک صورتی بیشتر نیست. و الآن است که خلأ در کار هست. اگر این آدم برود هیچ خلئی نیست در کار، برای اینکه کارمندهای صحیح هستند، اشخاصی هم که درس خوانده هستند، هم در خارج کشور هستند که نمیتوانند وارد بشوند در کشور و هم در خود کشور در انزوا هستند، [به] مجرد اینکه ایشان برود، برنامه اسلام یک برنامه مدون معلوم [است] که حاکم باید چه جور وصفی داشته باشد، چه جور آدمی باشد. و- عرض بکنم که- ما به مردم هم میگوییم که یک همچو حاکمی را باید تعیین بکنید، و مردم هم با اختیار خودشان تعیین میکنند و- عرض میکنم که- وکلایی هم که میخواهند، با اختیار خودشان و همه چیز به اختیار خودشان؛ و هیچ خلئی در کار نیست. ایشان بروند خلأها از بین میرود نه اینکه ایشان اگر بروند یک خلئی پیدا میشود! اینها حرف است، شعر است که اینها میگویند!
در هر صورت، ما امیدواریم که خداوند در این روز به ما رحمت نازل بفرماید و ما را توفیق بدهد در این مبارزهای که داریم؛ و مسلمین را پیروز کند در این مبارزهای که دارند؛ و اسلام را تقویت کند و حکومت اسلامی را برقرار کند تا دنیا ببیند وضع حکومت چه هست، معنای حکومت چه هست، حاکم چه جور رفتار میکند، حاکم با رعیت چه جور رفتار میکند، با ... سایر مردم چه جور رفتار میکند. معلوم بشود چه جوری است. یا کارمندان دولت چه جور اشخاصی باید باشند، قضات چه جور اشخاصی باید باشند، فرهنگیها چه جور اشخاصی باید باشند؛ اینها همه تعیین شده است. و ان شاء اللَّه اگر حکومت اسلامی بپا بشود، همه امور بر طبق دلخواه ملت ان شاء اللَّه حاصل میشود.» (صحیفه امام، ج5، ص: 28 ـ 33)
ـ سخنرانی در جمع ایرانیان مقیم خارج درباره الهی بودن قیام ملت ایران (1357)
«اعوذ باللَّه من الشیطان الرجیم
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنی وَ فُرادی[7]؛ خدای تبارک و تعالی در این آیه میفرماید که یک موعظه، فقط من یک موعظه به شما میکنم- یک موعظهای که واعظش خداست و آورنده موعظه پیغمبر اکرم است و میفرماید فقط یک موعظه است، این موعظه باید اهمیتش خیلی زیاد باشد که با این تعبیر میفرماید. آن موعظه این است که «ان تقوموا للَّه مثنی و فرادی»؛ اینکه قیام کنید برای خدا، برای اقامه حق قیام کنید. لازم نیست که اول یک اجتماعاتی باشد، «ثُمّ»[8] انسان بعد از اجتماعات قیامی کند. یکی یکی هم این تکلیف هست- «مثنی و فرادی»- «فُرادی» هم هست، دوتا دوتا هم هست؛ این دیگر اقل جمعش است. یعنی تنهایی تکلیف به قیامِ للَّه هست، و «اجتماعی» هم که اقلش دوتاست. از دوتا شروع میشود به بالا؛ هر چه بالا رفت. میزان این است که انسان تشخیص بدهد که «لِلّه» هست این قیام. برای خدا هست آن قیام. دیگر اگر لِلّه شد و برای خدا شد، از اینکه تنها هستیم، از اینکه جمعیتمان کم است، دیگر وحشتی نیست. قیام اگر للَّه هست، برای خداست، قیامِ لِلّه هیچ خسران ندارد، هیچ ضرر توی آن نیست.
قیامهای برای دنیا دو رو دارد: یک رویش ضرر است؛ یک رویش نفع است. تجارت انسان میکند، سایر کسبها را میکند، این یک طرفش ضرر است، یک طرفش نفع است. گاهی انسان ضرر میبرد از این تجارت، گاهی نفع میبرد. و هر کاری که انسان برای دنیا بکند، خدا در کار نباشد و همان جهت دنیوی باشد، اینها صد در صد نفع نیست؛ گاهی نفع است، نفع مادی دارد؛ گاهی ضرر مادی است. اما اگر چنانچه قیام برای خدا باشد، انسان کاری را برای خدا بکند، این هیچ توی آن ضرر نیست. ممکن است که انسان تخیل بکند که ما رفتیم به جنگ با کفار- مثلًا- و کشتیم، کشته شدیم؛ خیال بکند که این ضرر است؛ لکن این ضرر نیست، کشتهها پیش خدا زندهاند. اجرهایی که آنجا هست ربطی به این عالَم ندارد. اینکه برای خداست، همیشه نفع دارد؛ همیشه از خسارت محفوظ است.
مردهای تاریخ بسیاریشان تنها ایستادند در مقابل قدرتها. حضرت ابراهیم تنهایی ایستاد و بتها را شکست؛ که وقتی آمدند گفتند که یک کسی به او- ابراهیم- میگفتند این کار را باید کرده باشد. تنهایی قیام کرد در مقابل بتپرستها و در مقابل شیطان وقت[9]، و از تنهایی نترسید برای اینکه این قیامْ قیامِ للَّه بود، برای خدا بود. و چون قیام برای خدا بود، هر دو طرفش نفع است. چه پیش ببرد نفع برده است، چه پیش نبرد باز هم نفع برده است. یکی از دو خوبیها را دارد: یا خوبی دنیایی دارد؛ یا اگر دنیا گیرش نیامد، خوبی آخرتی آن بلااشکال است و هست.
حضرت موسی یک شبانی بود. شبانِ حضرتِ شعیب بود مدتها. و تنهایی مأمور شد که برود و قیام کند. منتها ایشان یک توقعی از خدای تبارک و تعالی کرد که برادرم هم باشد. آن وقت شد «مَثنی». اول خودش بود قیام کرد، بعد برادرش هم همراهش شد؛ شدند دو نفر. اما در مقابل چه دستگاهی؟ در مقابل دستگاه فراعنه که الآن هم آثارشان در مصر و آنجاها، در قاهره و مصر و آنجاها هست. آن آثار عجیب و غریبشان. ایستاد در مقابلشان تنهایی. بعد هم که اضافه شد، یک نفر دیگر اضافه شد و آن عبارت از برادرش بود. بنی اسرائیل هم کاری از آنها نمیآمد جز شلوغکاری! چنانچه حالا هم همین، جز شلوغکاری کاری از آنها نمیآید.
پیغمبر اکرم- صلی اللَّه علیه و آله و سلم- از اول که قیام کرد، تنها- تنها قیام کرد و دعوت کرد مردم را. قومش را دعوت کرد به حقْ تعالی و به توحید و هیچ کس همراهش نبود. تنهایی قیام کرد اول هم. مثلًا زنش که در منزل بود- حضرت خدیجه- به او ایمان آورد، و حضرت امیر که بچهای بود آن وقت ایمان آورد؛ و بعد کم کم در مدینه. در مکه هم که بودند- در سیزده سال- نشد یک کاری انجام بدهند، برای اینکه مکّیها همه مقتدر و چیزدار بودند و میدیدند که اگر این رشد بکند با منافعشان مخالف است. از این جهت با او مخالفت میکردند، از خوف اینکه این رشد پیدا بکند و با منافعشان چه بشود. این بتها هم آلت بود پیش آنها. همچو نبود که بتپرستها خیلی به بت هم همچو [معتقد باشند]؛ عمده منافع مادیشان بود که آنها در مقابلش میدیدند پیغمبر اکرم است و منافع مادیشان در ضرر است. تا در مکه بودند- تقریباً- میشود گفت تنها بودند. یکی- دو تا، چند نفر مختصری به ایشان گرویدند و اینها. فعالیت هم در مکه جز اینکه دعوت میکردند و دعوت زیرزمینی- به اصطلاح- میکردند چیزی نبود؛ تا وقتی که مقتضیات جور شد و رفتند به مدینه؛ آن وقت از مدینه شروع کردند و در مقابل قدرتهای بزرگ.
وقتی که مطلبْ الهی شد، دیگر خوف از قدرتها [نیست؛] هیچ قدرتی مثل قدرت خدا نیست. خوف از قدرتها کسانی باید داشته باشند که اعتقاد به خدای تبارک و تعالی ندارند. مسلمین، مؤمنینی که اعتقاد دارند به مبدأ قدرت، اینها از قدرتها نباید بترسند. پیغمبر اکرم که ایمان به قدرت مطلق خدای تبارک و تعالی داشت، در صورتی که عددشان کم بود و چیزی نبود و فقیر هم بودند، از همین فقیرهای بیچاره بودند، لکن قدرت ایمان داشتند و قیام کردند و قدرتها را یکی بعد از دیگری شکستند و همه را دعوت به توحید کردند، توحید را در جامعه رشد دادند، و در یک زمان کمی، مسلمینی که در جنگ وقتی که میرفتند چند نفرشان یک شتر داشتند، در یک جنگ- مثلًا- مهمی شاید ده تا اسب داشتند، نداشتند چیزی، ده تا شمشیر داشتند، چند نفرشان یک شتر داشتند، مع ذلک چون قوّت ایمان داشتند دو تا امپراتوری را در یک ظرفِ کمی، یک امپراتوری روم را که آن وقت مهم بود، یکی هم ایران که مهم بودند- این دو تا امپراتوری آن وقت در دنیا مقدم بر همه بودند- آنها را شکستند و غلبه بر آنها کردند و اسلام را بردند تا روم و تا- عرض بکنم که- اروپا هم رساندند. عمده همان روح ایمان است که بر انسان باید چه باشد. این قدرتهایی که الآن ما مواجه با آنها هستیم هی میترسانند آدم را از اینکه ابرقدرتها هستند! شوروی هست، امریکا هست، انگلستان هست. صحیح است، اینها قدرتهایشان زیاد است، لکن قدرت یک ملتی که حق میگوید، که برای خدا قیام کرده است، میخواهد که مملکتش مملکت اسلامی باشد نه اینکه مملکتْ مملکتی باشد که صورتش صورت اسلام و واقعش بر خلاف.
این قیامی که الآن ملت ایران کردهاند، در مقابل همه این ابرقدرتهاست. و این ابرقدرتها را شما اطمینان داشته باشید که نمیتوانند کاری انجام بدهند؛ یعنی خدای تبارک و تعالی اینها را مقابل هم قرار داده است که اگر او بخواهد حرکت کند این یکی تَشرش میزند. تازگی شوروی تَشر زد به امریکا که اگر بخواهی دخالت کنی در امر ایران، ما چه خواهیم کرد. نمیتوانند بکنند. و باز از شوروی گفتهاند که گفته است که- سران شوروی- که ایران باید سرنوشتش را خود ملتش تعیین کنند. البته اینها هم حالا حرف میزنند اما مسأله همین است. مسأله این است که هر ملتی باید سرنوشت خودش را خودش معین کند.
و اگر یک ملتی قیام کند این طوری که الآن ملت ایران قیام کرده است، این قیام یک قیام الهی است؛ یعنی آنی که من اعتقاد دارم- و همین طورها هم هست- این است که یک همچو قیامی را نمیشود با تبلیغات بشری، با این حرفهای ماها نمیشود یک همچو قیامی درست کرد. ماها یک حوزه کوچکی را، یک فرض کنید موج کوچکی ما میتوانیم تهیه کنیم. آنکه این قیام را درست کرده است [خداست] ... در سرتاسر ایران، ایلاتی [ها] که اصلًا کاری به این کارها نداشتند، نه آنها کار نداشتند بازار تهران هم کار نداشت. بازار تهران هم که اصل بازارهاست، در این امور دخالت نداشت؛ کار نداشت به این کارها. سایر بازارها هم کار به این کارها نداشتند. خیر، دانشگاهها هم کار نداشتند. ما میدیدیم که این جناحهای سیاسی- چندین سال است الآن- هیچ ابداً از این حرفها دیگر نمیزنند، هیچ کاری به این کارها ندارند. جناح روحانی هم دستش بسته بود و دهنش بسته بود و جرأت حرف زدن نداشت. این جناحهایی که از آنها یک کاری میآمد، در این پنجاه سال سلطنت سیاه، همه اینها را خفه کرده بودند. در زمان رضا شاه جناح روحانی را همچو به آن صدمه زده بودند که خود ملت در مقابل روحانیت ایستاده بود. خود ملتْ روحانیت را سوار اتومبیل، روحانی را سوار اتومبیل نمیکرد و میگفت که ما این طایفه را نمیخواهیم. من خودم سوار اتومبیل بودم و اتومبیل ظاهراً بنزینش تمام شد یا آب آن تمام شد؛ یک شیخی هم همراه من بود. میگفت که این، چون این شیخ سوار اتومبیل است از این جهت اتومبیل ایستاد! با اینکه ایستادنش- نشکسته بود- آب تمام شده بود [خنده حضار] یا آبش تمام شده بود یا بنزینش، حالا یادم نیست اما یکی از اینها تمام شده بود، مع ذلک تبلیغات زمان رضا خان و مأمورین رضا خان، دژخیمان رضا خان، همچو کرده بود که این طبقه شوفری که الآن شما ملاحظه میکنید یکی از طبقاتی است که در ایران فعالیت میکند و فلج میکند گاهی وقتها کارهای دولتی را، آن وقت این طور بود که اگر چنانچه بنزینش تمام میشد میگفت شیخ توی اینجا بوده! تازه تفأل به او میزد؛ میگفت شیخ چون اینجا بوده! و همین طور سایر طبقات این طور شده بود. در تمام ایران یک مجلس خطابه علنی نبود. اگر بود، بین نصف شب ... یک مجلسی بود، آن هم قاچاق. تمام تبلیغات، تبلیغات از هر طبقه باشد، درش بسته شده بود. سیاسیین هم همه در انزوا بودند و هیچ کاری از آنها نمیآمد و نمیتوانستند کاری بکنند. صدایی از کسی در نمیآمد. بله، چند دفعه روحانیون قیام کردند لکن شکسته شد. از آذربایجان قیام کردند شکسته شد. گرفتند همه را بردند به سُنْقُر ظاهراً. از اصفهان قیام شد باز هم شکستند قیام را و متفرقشان کردند. قیامهایی شد اما قیامهایی بود که نتیجهای نتوانست بدهد. و ملتْ آن وقت بیدار نبود؛ درست توجه نداشت به مسائل خودش.
میخواهم عرض بکنم که نه جناح سیاسی الآن میتواند بگوید که من کردم این کار را، تمام ایران را من به جنبش در آوردم نه جناح روحانی. جنود خداست که این کار را کرده. امر خداست این کار. و لهذا امید به آن است. مال بشر نیست که انسان بگوید پشتوانه ندارد. این کارْ کار خداست که یک ملتی که در چند سال پیش از این اگر چنانچه بازارش را میخواستند ببندند یک پاسبان کافی بود، حالا ایستاده در مقابل همه قدرتها؛ مشتش را گره کرده در مقابل همه قدرتها ایستاده و «نه» میگوید. میگوید ما نمیخواهیم این را. آن حکومت نظامی که در سابق، همچو که اسم حکومت نظامی میآمد دیگر نفَسها قطع میشد و هیچ کس حرفی نمیزد و نمیشکست؛ اصلًا معقول نبود که حکومت نظامی را کسی بتواند بشکند، الآن حکومت نظامی یک امر تو خالی است که مردم به آن اعتنا نمیکنند. هی، بله هی هیاهو میکنند، هی اعلامیه میدهند، لکن دنبال سر اعلامیه آنها [که] میگویند دو نفر بیشتر حق ندارد که اجتماع کند، دنبال سر این، صد هزار نفر جمعیت، دویست هزار نفر جمعیت قیام میکنند! میشکنند. در همان اصفهانی که حکومت نظامی است و در همان تهرانی که حکومت نظامی است و قمی که حکومت نظامی است، هر روز دارند میشکنند این حکومت نظامیها را. هیچ اعتنا هم به آن نمیکنند. بعد دولت نظامی را آوردند! دولت نظامی هم همان حکومت نظامی است دیگر! فرقی ندارد، هر دو نظامیاند. و هر دو از این پیرمردهای مفتخورند که مدتی ملت را دوشیدند و هیچ کاری هم از آنها نمیآید؛ قابل آدم اصلًا نیستند! جز اینکه بگویند که بکش. این تمام شد! تمام میشود این حرف. دولت نظامی هم دیگر کاری از آن نمیآید و میان تهی است.
حالا ما فرض میکنیم که بعد از این هم که این تیر آخری کودتای نظامی باشد- که دولت شوروی هم گفته یک همچو خیالی دارند اینها و اگر بکنند من چه خواهم کرد، ما احتیاج نداریم شما چه کاری بکنید، ما خودمان خواهیم کرد، بعد از این ممکن است که باز این قضیه کودتای نظامی در کار بیاید، لکن آخرش همین نظامی است و همین پیرمردهایند و همین تفنگها! بیشتر از این چیزی نیست که! این ملت از آن وقتی- که الآن چند ماه است- ... حکومت نظامیاش را دیده است و شکسته حکومت نظامی را؛ دولت نظامیاش هم که حالا هست و میبیند کاری از آن نمیآید و شکسته او را هم؛ بعد هم کودتای نظامی، باز یکی دیگر، یک نظامی دیگر میآید؛ یک چیز تازهای نیست.
مردم دیگر آشنا شدند. یعنی یک قدرت الهی در ایران دارد حکومت میکند. این را بیدار باشید، یک قدرت بشری نیست. بشر نمیتواند که همه مملکتی که سی و چند میلیون جمعیت دارد و بزرگیش هم چند مقابلِ فرانسه هست، یک مملکتی را نمیتواند بشر [متحول] بکند که این بچه کوچولوی هفت- هشت سالهاش، این بچهای که در دبستان میرود بلکه قبل از اینکه در دبستان هم برود، تازه زبان باز کرده، تا آن پیرمردهایی که خوابیدند در توی خانه و نمیتوانند بیرون بیایند، همه با هم بگویند که «مرگ بر این سلطنت پهلوی». این زبان خداست. این القای الهی است. این یک چیزی نیست که بشود بشر این را درستش کند. یکدفعه- مثلًا- متحول کند یک مملکتی، تمام یک مملکت سی و چند میلیونی را که دیروز از یک پاسبان میترسیدند، میآمد توی بازار میگفت عَلَم بزنید، بیرق بزنید، روز چندم آبان[10] است بیایید بیرق بزنید، هیچ تخلف نبود در کار، حالا اگر خود «اعلیحضرت» هم تشریف بیاورند توی بازار، مردم با مشت خُردش میکنند! جرأت هم نمیکند بیاید بیرون [خنده حضار]. الآن وضع ... این [رهبر] چین آمد در ایران، جرأت نکردند این رئیس چین را- عرض میکنم که- بیاورند از توی خیابانها ببرند، برای اینکه مردم ایستاده بودند و نمیشد همچو چیزی عبور بکند. از بالای سرشان با هلیکوپتر بردند به فرودگاه! و از آنجا رفت سراغ کارش.
الآن یک همچو تحولی در ایران پیدا شده است که تمام قشرهایش ... شما خیال میکنید که این نظامیها همهشان نظامیای هستند که شاه را میخواهند؟ این نظامیها پیش من تا حالا چندین افراد آمدند و پیغام آوردند که ما حاضریم- هم نیروی هواییشان، هم نیروی زمینیشان- منتها الآن امریکا هست و مستشارهای امریکا هست و نظامیهای اسرائیل هست، و از این مسائل الآن در کار است و ما هم نمیترسیم از اینها. ما همین نظامیهای امریکا را بیرون میکنیم از ایران. مستشارها را بیرون میکنیم از ایران. و همان نظامیهای اسرائیل و اینهایی که دارند زمینهای مردم را میبلعند و از بین میبرند منافع مسلمین را، اینها را ما بیرونشان میکنیم ان شاء اللَّه از ایران [ان شاء اللَّه حضار].
و این دست خداست که این کار را دارد میکند. دست بشر نیست که ما بترسیم که بشر از او نمیآید، بشری که سی میلیون- فرض کنید- هست و اسلحه هم خیلی ندارد، در مقابل آن قدرتهایی که مثلًا یک میلیارد جمعیت چین و یک میلیون، چندین میلیون جمعیت کذا و چند صد میلیون جمعیت کذا نمیتوانند. البته ما به اینکه یک بشری هستیم، قدرتمان ناقص است؛ اما وقتی قیام للَّه شد- موعظه میکند خدا که أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ، یکی، یک مطلبی را من موعظه میکنم این است که أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ، برای خدا قیام کنید- اگر برای خدا قیام کردید، دیگر ترس از بشر نیست. تمام بشر چی هست؟ تمام بشر را شما در مقابل قدرت خدا، تمام این منظومه شمسیِ شما اگر گم بشود توی این منظومههای شمسی باید جبرئیل بگردد تا پیدایش کند، از بس که بزرگ است اینجا. آن قدری که تا حالا کشف کردهاند محیر العقول است نسبت به عقلهای کوچک ما. آن قدری که کشف کردهاند، بعضِ ستارهها از زمین آن قدر دور است که در شش بیلیون سال نورش میرسد به اینجا! نور با آن قدرت حرکت؛ در شش بیلیون سال نور میرسد از آنجا به ما. یک همچو وسعت دایرهای هست. این قدرتْ قدرت الهی است، قدرت خداست. با این قدرتِ خدا دیگر بشر و اینها چیزی نیستند تا بتوانند چه بکنند. کارتر نمیتواند یک ملتی را که برای خدا قیام کرده و برای حق قیام کرده، نمیتواند این ملت را خفه کند و بگوید که ما پشتیبانش هستیم. پشتیبانش باش، شما پشتیبانش باشید، آن یکی هم پشتیبانش باشد، نمیتوانید! قدرت خداست. با قدرت خدا نمیشود بازی کرد. مردمْ مردمِ الهی هستند، مُسْلم هستند، قیامِ للَّهِ کردند، برای خاطر حق قیام کردند، بچه کوچک و بزرگ دارد میگوید ما حکومت اسلام را میخواهیم، ما اسلام را میخواهیم؛ یک همچو قدرتی را نمیتوانند بشکنند با مسلسل و با این طور چیزها. بالاخره اینها خاضع خواهند شد و بالاخره این مرد خواهد رفت ان شاء اللَّه [ان شاء اللَّه حضار] منتها یک قدری زود و دیرش چیز است و الّا رفتنی [است]؛ مسلّم هم رفته است. یک هُلِ دیگر میخواهد ان شاء اللَّه [خنده حضار]. ان شاء اللَّه خداوند شماها را توفیق بدهد که این هُلِ آخر را هم بدهید ان شاء اللَّه. [ان شاء اللَّه حضار].
و همه شماها، تمام شماها و ما، موظف هستیم، وظیفه خدایی داریم؛ وظیفه خدایی ما این است که به این قیامی که الآن ایران کرده و نهضتی که کرده است ایران و هر روز دارد کشته میدهد- همین امروز در این [گزارشی] که برای ما آوردند که تلفن کرده بودند در یکی از شهرها صد نفر کشته؛ صد نفر در یکی از شهرهای ایران، به حسب آن طوری که برای ما آوردهاند، نوشته بود صد نفر کشته! در یکی سی نفر کشته، در یکی شانزده نفر کشته؛ همین مال دیروز و امروز است، دیروز و پریروز است ... اینها الآن افتادند به جان مردم، به کشتن؛ لکن اطمینان بر این معنا هست که ان شاء اللَّه این قدرت، این قدرتها در مقابل قدرت ملت که قدرت الهی است هیچ نخواهد کاری کرد- ما الآن موظفیم که برادرهای ما الآن در خون دارند میغلتند، ما باید به آنها کمک بکنیم. الآن کمکی که شما که در اروپا هستید، و هر کدامتان هم در ممالک دیگری هستید، کمکتان این است که تبلیغ کنید؛ یعنی این جنایتهایی را که این سلسله کردهاند، و خصوصاً این شخص کرده است، این شاه کرده، این جنایات را به مردم بگویید. به رفقایتان که در دانشگاهها هستند، در کارخانهها هستند، هر جا که هستید، به این رفقایی که دارید اروپایی، بگویید به اینها که مسأله این است. این خیانتها را کرده است. و مردم که قیام کردهاند، آزادی میخواهند. فریادشان این است که ما آزادی میخواهیم و استقلال میخواهیم. این مردمی که آزادی و استقلال میخواهند، اینها وحشی نیستند. اینها متمدنند که آزادی و استقلال میخواهند. وحشیها آنها هستند که استقلال و آزادی را از اینها گرفتهاند نه اینهایی که آزادی و استقلال را میخواهند. استقلال و آزادی دو تا چیزی است که همه بشر، از حقوق اولیه بشر است و همه بشر این را مُطالِب[11] هستند. آنکه سلب میکند این را از مردم، آن وحشی است. آن کسی که این حق را میخواهد، آن متمدن است. ملت ایران ملت متمدن است، گرفتار دولتهای وحشی شده است. بنا بر این بر ما همه است که به اندازه قدرتمان، هر کس هر مقدار قدرت دارد همراهی کند با ملت ایران. تبلیغ بکنید شما [که] اینجا هستید به او؛ هر طور میتوانید. جوانها- هر جا که هستید، در دانشگاهها که هستید، جاهای دیگر هستید، مسائل را برای اینها روشن کنید. اینها از بس تبلیغات سوء شده است، نمیتوانند باور کنند که این ملت یک ملتی است که برای حق ایستاده است و ملت متمدنی است که در مقابل وحشیها ایستاده است. آنها میگویند اینها وحشی هستند! لکن اینها متمدنهایی هستند که در مقابل وحشیها ایستادهاند. خداوند ان شاء اللَّه همه شما را سلامت بدارد و حفظ کند. موفق باشید ان شاء اللَّه.» (صحیفه امام، ج5، ص: 34 ـ 43)
ـ مصاحبه با خبرنگاران امریکایی؛ اشغال لانه جاسوسی و گروگانها (1358)
«سؤال: [بر خلاف کلیه قراردادهای بین المللی، شما عدهای از گروگانها را در ایران نگه داشتهاید. آیا آنها را آزاد خواهید کرد؟ و کی؟].
جواب: قراردادهای بین المللی اقتضا میکند که جاسوس در یک مملکتی به اسم سفیر باشد یا به اسم کاردار سفیر باشد! یا نه؟ اگر سفرایی باشند، اشخاصی باشند که در یک مملکتی خیانت نخواهند بکنند، جاسوسی نمیخواهند بکنند، اسباب حکومت نمیخواهند فراهم کنند، اینها هستند که گروگان گرفتنشان صحیح نیست. و اما اینکه ملت ما عمل کرده است، این گرفتن یک دسته جاسوس است که این جاسوسها به حسب قواعد باید بازرسی و محاکمه شوند. و باید بر حسب قوانین ما با آنها عمل بشود. و اما آنچه که کارتر کرده است بر خلاف قوانین بین المللی است. برای اینکه مجرم[12] به یک کشور باید بیاید در همان کشور محاکمه بشود و یک کشوری حق ندارد مجرم را نگه دارد و پناه بدهد و بر خلاف قوانین بین المللی است. این کارتر است که بر خلاف قوانین بین المللی رفتار کرده است نه ما.
[کارتر کاملًا روشن کرده است که شاه را به ایران برنمیگرداند. در حالی که دیپلماتها و خانوادههایشان از این جریان سخت ناراحت هستند. آیا محلی برای مذاکره وجود دارد؟]
- تا مادامی که این مجرم برنگردد و آقای کارتر به قوانین بین المللی احترام نگذارد، این جاسوسها را ما نمیتوانیم برگردانیم. ما چنانچه بعد از آمدن شاه هم جاسوسها را برگردانیم این برای این است که یک تخفیفی به آنها دادهایم. و الّا اینها باید محاکمه بشوند و در همین جا بر حسب قانون ما با آنها رفتار بشود.
[آیا تنها شرطی که شما میگذارید برای این مسأله، همین است. یعنی برگشتن شاه؟]
- تنها شرط، برگشتن شاه است. و این روی تخفیفی است که ما به اینها میدهیم.
[ایران و امریکا در حال جنگ اقتصادی و سیاسی هستند و در عین حال ایران قبول نمیکند که هیچ گونه نمایندهای را از نمایندگان امریکا بپذیرد و با آنها صحبت کند. علت این مسأله چیست؟]
- این جنگ اقتصادی و سیاسی است که آقای کارتر به وجود آورده است. و ما نه از جنگ سیاسی او واهمه داریم و نه از اقتصادی. بلکه اعتقاد داریم که جنگ سیاسی حتماً به ضرر امریکاست و جنگ اقتصادی به ما ضرری نمیرساند. و مع ذلک تا شاه برنگردد و مجرم را به ما برنگرداند و کارتر سر به قوانین بین المللی فرود نیاورد، ما نمیتوانیم برای مذاکرات راه پیدا کنیم. ما در آقای کارتر انساندوستی را سراغ نداریم.
[از شما نقل کردهاند که فرمودهاید، رابطه داشتن با امریکا به مصلحت ایران نیست. آیا این امکانپذیر است که در یک لحظهای از زمان شما تصمیم بگیرید که تمامی روابط با امریکا را قطع بکنید و تمام امریکاییان را و نیز این گروگانها را به امریکا برگردانید؟]
- امکان دارد این معنا. باید مطالعه بشود. این نحو روابطی که امریکا با ما تا کنون داشته است و این طور سفارتخانهای که امریکا در ایران داشته است، اینها قابل قبول نیستند. و اما اگر این محل جاسوسی تبدیل بشود به محلی که سفارتخانه صحیح در آن باشد و آن طور روابطی که امریکا تا کنون با دولت ایران در رژیم سابق داشته است آن نباشد و ما صلاح بدانیم که بعضی روابط محفوظ باشد و دولت صلاح ببیند که بعضی از روابط محفوظ باشد این مانع ندارد. محفوظ میماند.
[منظور بیشتر این بود که اگر روابط قطع شود، بلافاصله گروگانها برمیگردند؟ یا نه؟]
- باید ملاحظه کنیم که اینها سفیر بودند و مأمور سفارتخانه بودند یا اینکه اشخاصی بودند که برای جاسوسی آمدند. البته جاسوسها را ما نمیتوانیم برگردانیم و هیچ قواعدی اقتضا نمیکند که جاسوس را برگرداند. لکن اگر مأمورهای رسمی عادی باشد، آن را اگر قطع رابطه شد مانع ندارد.
- [آیا تمایل دارید که با کارتر ملاقات کنید و او را قانع کنید که به خواست شما گردن بنهد؟ و اگر چنین است آیا حاضرید در یک کشور سوم مانند فرانسه که مدتی هم در آن زندگی کرده بودید ایشان را ملاقات کنید؟]
- ملاقات ما تأثیری در امور ندارد. اگر آقای کارتر بخواهد با این ملاقات، فرضاً ما تنازلی بکنیم، از آمدن مجرم که ایشان به حسب قواعد بین المللی باید تسلیم بکند، بخواهند که ما یک قدمی پایین بیاییم، این امکان ندارد. و اگر او را بفرستند اینجا ملاقات ما دیگر چه فایدهای دارد. لهذا من مایل به ملاقات ایشان نیستم.
[من در مقابل سفارت امریکا با بسیاری از مردم صحبت کردم و آنها میگویند هر اتفاقی بیفتد در هر حال این گروگانهای امریکایی کشته نخواهند شد. شما میتوانید همان حرف را بگویید؟]
- بلااشکال این مسأله همان طوری است که آنها گفتند. و مادامی که اینجا هستند، در پناه اسلام هستند. هیچ ابداً به آنها ضرری نمیرسد و آنها در آنجا در کمال رفاه هستند. وقتی که مجرم ما را دادند با اینکه بر حسب قواعد ما باید اینها را محاکمه کنیم چون جاسوس هستند، ولی مع ذلک اگر مجرم ما را دادند، ما یک مرتبه تخفیف به آنها خواهیم داد و آنها را برمیگردانیم.
[حضرت آیت اللَّه، اینجا یک نکته ظریفی است. توجه بفرمایید که اگر شاه را برنگردانند محاکمه اینها، محاکمه جاسوسانشان قطعی است؟]
- اگر چنانچه طولانی شود قطعی است.
[و در آن صورت هر حکمی که دادگاه بدهد بلی؟]
- بلی.» (صحیفه امام، ج11، ص: 85 ـ 87)
ـ سخنرانی در جمع فارغ التحصیلان آموزشگاه افسری؛ وظایف نیروهای مسلح (1359)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
من اولًا معذرت میخواهم که طولانی نباید صحبت کنم و اطبّا از اصل صحبت بلکه ممنوع کردند. لکن گاهی یک قدریاش را اجازه دادهاند و از شما آقایان تشکر میکنم که در اینجا آمدید تا یک بعضی مسائل را با هم صحبت کنیم.
شما اکثراً وضع پلیس و سایر قوای مسلّحه را، نظامی و انتظامی را در زمان سابق مطلعید، مطلعید که این قوای نظامی و انتظامی از ملت به طوری جدا بود که هیچ کدام از طبقات، چشم دیدن طبقه دیگر را نداشتند. و این نکتهاش این بود که سران پلیس، سران ارتش و سران شهربانی و سایر قوای مسلّحه اشخاصی بودند که با کارهایی که میکردند و کارهایی که تحمیل میکردند به زیر دستان خودشان، وسایل نفرت ملت را از مطلق قوای مسلّحه فراهم میکردند. شما میدانید که وقتی که یک پلیس، یک پاسبان وارد بازار میشد، هم این میخواست به مردم یک تحمیلاتی بکند، و هم مردم میخواستند که از گیر او فرار کنند و نفرت داشتند از او. در عین حالی که پلیس و همین طور ژاندارمری و همین طور ارتش، اینها به حسب وضع اوّلی که وجود آمده است، این است که اینها برای کشور و برای ملت خدمتگزار باشند، نه حاکم. اصل دولت هم همین است. حتی مثل دولت حقّه حضرت امیر- سلام اللَّه علیه- که ولیِّ امر بر همه چیز بود. مع ذلک آن حکومتی که در صدر اسلام بود، در خدمت مردم بود. این طور نبود که حکومت بخواهد حکومت کند و مردم همین طور بیخود اطاعت کنند. این طور نبود که حکومت بخواهد به وسیله قدرتی که دارد اجحاف کند به مردم و ظلم کند که مردم به واسطه آن ظلم از او متنفر باشند.
و الآن هم که وضع تغییر کرده است و- ان شاء اللَّه- امیدوارم که دیگر این وضع برنگردد به آن اوضاعی که در سابق بود. وظیفه همه ما و همه شما و همه کسانی که دستاندرکار امور مردم هستند، از دولت و از همه، این وضع را پیدا بکنند که خودشان را خدمتگزار بدانند. از آن نقطه اولی که آقای بنی صدر[13] هستند تا آن مراتبی که هستش، حکومتها باید خدمتگزار مردم باشند. مردم احساس کنند که اینها به نفع آنها عمل میکنند. اگر مردم احساس این را بکنند که پلیس برای حفظ مصالح آنهاست، پلیس نمیخواهد که به آنها تحمیلی بکند، مردم با آغوش باز پلیس را در بر میگیرند و از پلیس پشتیبانی میکنند. سابق که ملاحظه کردید همچو مجلسی که پلیس و مردم دیگر و زنها و مردها و ملت، اینها در یک جا مجتمع نمیشدند، اینها همه از هم دوری میجستند. و لهذا اگر یک مشکلی پیدا میشد برای دولت، علاوه بر اینکه مردم همراهی نمیکردند، هر چه میتوانستند کارشکنی میکردند. برای اینکه، پلیس را در نظر آنها آن طور جلوه داده بودند که مثل گرگی است که در گله میخواهد بیفتد و شکار کند. این تلخی الآن در ذائقه مردم هست. و لهذا به واسطه این معنا که این تلخی هست شما آقایان خیلی باید توجه بکنید که این تلخی را از ذائقه مردم بیرون کنید. شما باید توجه بکنید به اینکه در طول پنجاه سال اخیر و خصوصاً این سالهای اخیر، مردم از این قوای نظامی، انتظامی که باید برای نظم باشد، برای انتظام باشد، چقدر زحمت دیدهاند و چقدر بدی از اینها دیدهاند و سران اینها چقدر با مردم بد رفتار کردهاند. و سازمانی که به اسم سازمان امنیت است، چقدر امنیت را از بین این مردم جدا کرده بود. و مردم همیشه توجه به این داشتند که مبادا یک وقت بیخودی بیایند و ما را گرفتار کنند. این ذائقه تلخ الآن هست باز هم، تتمهاش هست. و لهذا شماها یک تکلیف بزرگی گردنتان است که باید این ذائقه تلخ را برگردانید به یک ذائقه شیرینی و آن با عمل شماست. با عمل ژاندارمری است. با عمل ارتش است، با عملتان میتوانید که شما کاری بکنید که مردم از یاد ببرند آن سختیها و آن زورگوییهای سابق را، و این ذائقههای تلخ را شما شیرین کنید با عمل خودتان، با رفتار خودتان، با محبت خودتان. همه شماها برادر هستید. یک مملکت اسلامی همهشان با هم برادر هستند. وقتی ما احساس این را بکنیم که ما همه با هم برادر هستیم، با هم رفتارمان خوب است. و اگر این احساس پیش بیاید که من آن بالا هستم و دیگران باید اطاعت از من بکنند، من رئیس شهربانی هستم و دیگران باید از من اطاعت بکنند و یک تکلیفی است، و بخواهید با تکلیف و تکلّف به مردم حکومت کنید، این باز برمیگردد به آن حالات سابقه، و مردم از شما جدا میشوند. و مردم وحشت از شما میکنند. ترس در دلشان پیدا میشود وقتی شماها را میبینند. در زمان سابق من خیلی قصهها یادم هست که آن قصهها اگر یک کسی میتوانست بنویسد طولانی بود. شما نمیدانید که وقتی یک پاسبان را از دور میدیدند، خصوصاً معمَّمین، یک پاسبان را از دور میدیدند چه حالی به آنها دست میداد. میتوانستند یک جا فرار کنند فرار میکردند. این نبود جز اینکه بالاییها این طور دستور میدادند. خود پایینیها هم این طور تربیت شده بودند. تربیت اسلامی اصلش در کار نبود. یک تربیتهای غربی، یک تربیتهایی که از آنجا گرفته شده بود بدهایش را اینجا آورده بودند پیاده کرده بودند.
شما گمان نکنید که از غرب برای ما یک تحفهای میآورند. شما گمان نکنید که از غرب برای ما چیزی میآورند که ما را مترقی کنند، ترقی به ما بدهند. غرب تا ما را در سطح پایین نگه ندارد، نمیتواند از ما استفاده کند. کوشش آنها این است که ماها، این ممالک اسلامی، این ممالک مستضعف در یک سطح پایینی از همه امور باشیم. هر امری را که آنها برای ما بیاورند؛ یک امر استعماری است؛ یعنی اگر طب را برای ما بیاورند طب استعماری است. اگر دارو برای ما صادر کنند آن هم استعماری است. اگر دانشگاه برای ما بخواهند درست کنند آن هم دانشگاه استعماری است. همه چیز را آنها میخواهند به طوری درست کنند که برای خودشان نافع باشد. و ما چشم و گوش بسته تسلیم آنها باشیم.
و الآن که به خواست خدای تبارک و تعالی، و به برکت اسلام ما از این قید و بندها خارج شدیم، باید خیلی متوجه باشیم به اینکه مبادا ما را دوباره در این قید و بندها قرار بدهند. باید ما عبرت بگیریم از آن پلیسِ زمان محمد رضا و از آن ارتشِ زمان محمد رضا و از آن ژاندارمریِ زمان او، و ببینیم که مردم با آنها چه جور بودند و آنها با مردم چه جور بودند، و نتیجهاش چه شد. مردم با آنها مخالف بودند، آنها هم با مردم مخالف. مثل دو تا دشمن با هم برخورد میکردند. شما نمیدانید، شماها که اکثراً یادتان نیست آن زمان سابق را که وضع کلانتریها چه جور بود. یک کسی که میخواست توی کلانتری برود برای یک احتیاجی، چقدر قلبش میتپید که حالا میرود در اینجا چه خواهد شد. این وضع در زمان رضا خان خیلی شدید بود، در زمان دومی هم شدید بود که انسان وقتی کاری داشت، وقتی احتیاجی داشت که باید برود آنجا، عزا میگرفت که حالا چه بکنم من. در اینجا با من چه خواهند کرد. در حالی که کلانتریها باید مرکز احتیاجات مردم و برآوردن احتیاج مردم باشد. آن طور کردند و آن طور شدند، و ما باید از این مسائل تاریخی عبرت بگیریم و ما آن طور نباشیم، تا آن طور نشویم.
برادرها! همه مردم با شما، با بالاتریها یک جورند. اگر با مردم خوب رفتار بکنید، برای خودتان هست. و اگر با مردم خدای نخواسته بد رفتار کنید، به ضرر خود شماست.
آن قدر که ظالم ضرر میبرد از ظلمش، مظلوم از ظلم ظالم آن قدر ضرر نمیبرد. ما و شما یک روزی در بارگاه الهی، پیشگاه الهی خواهیم رفت و آن روز از ما سؤال خواهد شد. و از شمایی که پلیس هستید، از شغل شما و از عمل شما و از رفتار شما سؤال خواهد شد. غفلت نکنید از خدا، غفلت نکنید از آن روزی که همه محتاج هستید. با برادرانتان خوب رفتار کنید، با ملتتان خوب رفتار کنید. و خدای تبارک و تعالی به شما رحمت خواهد کرد. ان شاء اللَّه همه موفق باشید و مؤید و پیروز باشید. و از اینکه شماها با اینکه باید در شهرها باشید لکن در موقعی که کشورتان مبتلا هست به جنگ، رفتید آنجا و وظیفه خودتان میدانید و وظیفه همه است که در آنجا بروند و همکاری کنند با سایر برادرها، و- ان شاء اللَّه- بزودی این اشرار را از مملکتتان بیرون کنید. من دعا میکنم به شما و خداوند توفیق به همه شما عنایت کند.
و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج13، ص: 369 ـ 373)
ـ بیانات در جمع روحانیون و نمایندگان نهادهای انقلابی جوانرود؛ حفظ نظام (1360)
[بسم اللَّه الرحمن الرحیم]
این اجتماع و گردهمایی از برکات اسلام است. و در گذشته، دستهای استعماری در کار بوده است که برادران را از هم جدا کند. من امیدوارم همه با هم برای حفظ این جمهوری کوشش کنیم تا جمهوری اسلامی الگویی شود برای همه کشورهای اسلامی.
اگر اختلاف جزئی را هم کسانی به وجود بیاورند به آن توجه نکرده، همه با هم با وحدت کلمه، این جمهوری را به پیش ببریم. موفق باشید.» (صحیفه امام، ج15، ص: 374)
ـ پیام به نمایندگان مجلس؛ خودداری از طرح مسائل مخالف با مصالح کشور (1364)
«بسمه تعالی
جای بسی تأسف است که مجلس محترم شورای اسلامی، که اولی به حفظ آبروی جمهوری اسلامی است، و در حال حاضر که جهان استکبار و بستگانشان بر ضد اسلام و مصالح کشور اسلامی کوشش بیوقفه دارند، در نطقهای مجلس ناخودآگاه یا خدای نخواسته با آگاهی و برای اغراض غیر انقلابی کوشش در پخش مطالبی مربوط به دولت و ادارات دولتی میکنند که در پیش شنوندگان بیخبر انعکاس آن، چنان مأیوسکننده است که گویی ادارات دولت اسلامی به طور دسته جمعی مشغول غارت مردم و رشوهگیری و دزدی و مخالفت با تودههای ضعیف در کاغذبازی و رفیق بازی و هزاران جنایت دیگر هستند. و هر کس این مسائل را میشنود و بیخبر است گمان میکند نزدیکی به ادارات دولتی بیرشوه دادن و بدون رابطه، غیر مجاز است. و این امر باعث سستی مردم بعض مناطق کشور در شرکت در نماز جمعه و در جبههها شده است، که اخبار آن به این جانب میرسد. آقایان میدانند که اگر در یک اداره بعض اشخاص تخلفاتی داشته باشند و به طور عمومی به کارمندان و ادارات دولتی نسبت ناروایی دهند، ارتکاب معصیت کبیره شده و در پیشگاه خداوند جواب لازم دارد. اگر بعض آقایان تحت تأثیر تبلیغات فاسد قرار گرفتهاند و بدون تحقیق مطالبی آن چنان تند و بیحساب بگویند، با دست خود تیشه به ریشه انقلاب و بالاخره اسلام میزنند. این جانب نصیحت به آقایان را از حقوق برادری ایمانی میدانم. و تأکید میکنم که در مسائلی که به حیثیت جمهوری اسلامی لطمه میزند و آبروی قشر بسیار زحمتکش را- که با حقوق ناچیز کار میکنند- میریزد و ملت را به دولت خدمتگزار و ادارات مظلوم بدبین میکند و ممکن است انعکاس آن موجب شکست سیاسی بلکه نظامی برای کشور اسلامی باشد، به مجرد گزارشهای فاسد و غرض آلودِ مشتی شکست خورده طرح این مسائل را نکنید و وجهه جمهوری اسلامی و اسلام را مشوه جلوه ندهید. بلکه به حسب موازین شرعیه، اگر کسی مطلع باشد که یک نفر مشخص خلاف کرده و مُتَجاهِرِ به فسق[14] نباشد، افشای آن فسق مخالف شرع است. و اگر در ادارات یا جای دیگر کسی مرتکب گناهی شد، نباید در ملأ عام افشا نمود؛ بلکه باید به محاکم صالحه و مقامات ذی ربط اطلاع داد تا جلوگیری و مجازات شود. و مجرد وکالتْ، مصحِّح خلاف شرع نیست. شما ملاحظه کنید که برای ملاقات این دو نفر مستکبر جهانخوار[15]، که خود را در جوامع مستضعفین و ملتها شکست خورده میبینند، چندین ماه است چه تبلیغات وسیعی میکنند که دنیا را اغفال کنند و شکست سیاسی خود را جبران نمایند، و بر دنیا تحمیل کنند که جز در پناه این دو قدرت نمیتوان زندگی کرد. و ما که کشورمان از آن فسادها و فحشاها و چپاولگریها و وابستگیها با تأیید خدای تعالی و همت ملت بزرگوار نجات یافته و اکنون در دنیا کشوری به این صلاح و سداد نخواهید یافت، با دست خود گور خود و انقلاب را میکنیم. و بالاخره چرا دیگران در باطل خود متفقند، و ما در حق خود متفرق. من با کمال تأییدی که از مجلس محترم میکنم، میل دارم این مجمع اسلامی، معلّم اخلاق و آداب اسلامی باشد؛ و انتقاداتْ این نحو زننده نباشد که در بوقهای تبلیغاتیِ خارج بهانه بیشتری برای شایعهسازی شود. خداوند به همه آقایان توفیق دهد. و السلام علیکم و رحمة اللَّه. 6 ربیع المولود 1406
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج19، ص: 421 ـ 422)
ـ حکم به آقای محمد یزدی؛ تشکیل هیأت برای تعیین حدود تعزیرات (1364)
[محضر مبارک رهبر عظیم الشأن انقلاب اسلامی و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت آیت اللَّه العظمی امام خمینی- مد ظله
پس از عرض سلام و آرزوی طول عمر پر برکت آن حضرت به عرض میرسانیم: نظر به اینکه قسمت عمده قوانین جزایی را بخش تعزیرات تشکیل میدهد و همچنین اکثر دعاوی مطروحه در محاکم دادگستری مشمول این بخش میباشد. و از سوی دیگر در شرایط قبلی با کمبود یا نبودن قاضی مجتهد، محاکم را قضاتی که دارای لیسانس قضایی یا لیسانس الهیات رشته منقول یا لیسانس دانشکده علوم قضایی و اداری یا کسانی که دارای مدرک قضایی از مدرسه عالی قضایی قم هستند و یا طلابی که حد اقل دو سال خارج قضا را دیدهاند تشکیل میدهند. مجلس شورای اسلامی به منظور مراعات وحدت رویه در محاکم جمهوری اسلامی که امری است ضروری و جزء وظایف دستگاه قضایی (اصل 161) و رعایت اصل مسلّم فقهی (ما یراه الحاکم) نوع تعزیر را معیّن و مقدار آن را بین حد اقل و حد اکثر قرار داده تا بین اقل و اکثر در اختیار قاضی قرار گیرد، و این مصوبات هم تا کنون مورد تأیید شورای محترم نگهبان بوده است، و در محاکم دادگستری بر اساس این قوانین عمل میگردد. ولی اخیراً شورای محترم نگهبان نظری داده است مبنی بر اینکه تعیین نوع و مقدار تعزیر غیر شرعی است و لازم است به نظر قاضی واگذار شود تا نوع و مقدار آن را به هر میزان معیّن نماید. به نظر میرسد چنانچه در قوانین، نوع و مقدار تعزیر مشخص نگردد، علاوه بر اینکه تصویب قانون معنی نخواهد داشت، مشکلاتی را نیز در برخواهد داشت.
اولًا عدم وحدت رویه قضایی و تفاوت فاحش در احکام صادره به وجود خواهد آمد و هر دادگاه برای یک جرم نوعی مجازات معیّن خواهد کرد که سیستم قضایی را متزلزل ساخته و نظام قضایی را دگرگون خواهد ساخت.
ثانیاً، مصوبات گذشته مجلس با این استظهار سست شده و دستگاه قضایی متزلزل میگردد. بدون تردید راهنماییهای آن بزرگوار در حل این مشکل راهگشا بوده و موجب امتنان خواهد شد.
24/ 8/ 64- کمیسیون امور قضایی و حقوقی مجلس شورای اسلامی- محمد یزدی].
بسمه تعالی
در این موقع که اکثریت قاطع متصدیان امر قضا واجد شرایط شرعیه قضاوت نیستند، و از باب ضرورت اجازه به آنان داده شده است، حق تعیین حدود تعزیر را بدون اجازه فقیه جامع الشرایط ندارند. بنا بر این لازم است با تعیین هیأتی مرکب از جنابعالی و حجت الاسلام آقای اردبیلی و دو نفر از فقهای شورای محترم نگهبان به انتخاب فقهای مذکور نگهبان، حدود تعزیرات را تعیین کنند که در آن چهارچوب اجازه داده شود، و حق تخطی از آن نداشته باشند. و البته این امر موقتی و اضطراری است تا ان شاء اللَّه قضات جامع الشرایط تعیین گردند. 28 آبان 64
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج19، ص: 423 ـ 424)
ـ حکم به آقای سید محمد موسوی خوئینی ها؛ برخورد با ضد انقلاب در خوزستان (؟؟؟)
«بسمه تعالی
جناب حجت الاسلام آقای موسوی خوئینیها، دادستان محترم کل کشور
از آنجا که جنابعالی و جناب آقای هاشمی رفسنجانی، جانشین فرمانده کل قوا، و جناب آقای جزایری، امام جمعه محترم اهواز، و جناب آقای نخست وزیر محترم و آقایان استاندار و دادستان و مدیر کل اطلاعات استان خوزستان معتقدند که باید با افراد شرور و شیوخ فاسد و ضد انقلابی که اکثراً با عراق و با ضد انقلاب خارج از کشور ارتباط داشتهاند برخورد شود، و از آنجا که استان خوزستان درگیر جنگ است و این برخورد نمیتواند سیر طبیعی و قانونی خود را بنماید، بلکه باید سریعاً اقدام گردد، به هیأتی مرکب از آقایان: استاندار و مدیر کل اطلاعات و دادستان و یا نمایندگانشان در آن استان متّفقاً اجازه داده میشود تا به هر نحو صلاح میدانند با دشمنان خدا برخورد نمایند. باید سعی کنند خدای ناکرده به بیگناهی ظلم نشود.
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج19، ص: 425)
ـ حکم ترفیع درجه فرمانده ژاندارمری به درجه سرتیپی به وزیر کشور (1366)
[بسم اللَّه الرحمن الرحیم. محضر مبارک رهبر کبیر انقلاب اسلامی و فرمانده کل قوا حضرت امام خمینی- مد ظله العالی
نظر به خدمات ارزنده و زحمات مستمر سرهنگ محمد سهرابی[16] در راه اسلام، انقلاب و میهن اسلامی استدعا دارد ایشان را به درجه سرتیپی مفتخر فرمایند. سید علی اکبر محتشمی، وزیر کشور].
بسمه تعالی
موافقت میشود.[17] امید است ان شاء اللَّه با اتحاد نیروهای نظامی و انتظامی مقاصد عالیه اسلام و استقلال کشور تحقق پیدا نماید. 28 آبان 66
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج20، ص: 420)
ـ نامه به آقایان کروبی و علی خانی؛ تأمین هزینه اردوگاه و مدرسه احداثی شاهد (1366)
[بسمه تعالی. محضر مبارک رهبر کبیر انقلاب اسلامی و امید مستضعفان جهان، حضرت امام خمینی- روحی فداه- سلام علیکم. از آنجا که حقیر در اجرای نیات خیر حضرت عالی در عمران و آبادی مناطق محروم روستاها قدمهای کوچکی برداشته و با عنایتهای جنابعالی و دولت خدمتگزار امکانات درمانی، رفاهی و آموزشی برای مردم شهیدپرور بخصوص خانوادههای معظم شهدا که مورد لطف و عنایت همیشگی شما هستند فراهم نموده، از جمله اردوگاه وسیع و مجهز تربیتی و تفریحی جهت استفاده خانوادههای معظم شهدا که مورد بازدید نماینده محترم حضرت عالی در بنیاد شهید و مدرسه بزرگ شاهد که مورد بازدید نخست وزیر محبوب در سفر اخیرشان قرار گرفت و هر دوی عزیزان تقدیر و تشکر نمودند و به همین زودی هر دو واحد توسط حجت الاسلام و المسلمین حاج آقا کروبی افتتاح و مورد بهرهبرداری قرار خواهد گرفت .... دادستان امور اقتصادی تهران آمادگی خود را جهت پرداخت [هزینههای] آن در صورت اجازه حضرت عالی اعلام نموده است. در خاتمه با آرزوی طول عمر شریفتان چهار برگ گزارش کارهای انجام شده و در دست اقدام منطقه جهت استحضار به پیوست تقدیم حضور میگردد. قدرت اللَّه علی خانی- سرپرست بنیاد شهید انقلاب اسلامی بوئین زهرا
بسمه تعالی
محضر مبارک رهبر عظیم الشأن انقلاب اسلامی حضرت آیت اللَّه العظمی امام خمینی- روحی له الفداء- سلام علیکم
احتراماً، نتایج فعالیتهای عمرانی شایان توجه و گستردهای که حاصل خدمات و زحمات صادقانه و مجدانه برادر حجت الاسلام علی خانی میباشد را مشاهده نمودم و ان شاء اللَّه که این روحانی خدوم در خدمت به مردم و بخصوص خانوادههای معظم شهدای منطقه موفق باشند و امید است که مورد عنایت خاص آن حضرت قرار گیرند. 25/ 8/ 66- مهدی کروبی].
بسمه تعالی
موافقت میشود. ان شاء اللَّه در خدمت به اسلام و خانواده شهدا موفق باشید.
28 آبان 66
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج20، ص: 421 ـ 422)
ـ بیانات در جمع اعضای تیپ امام جعفر صادق (ع) مرکب از طلاب رزمی- تبلیغی قم (1366)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
من نمیدانم با چه زبانی، من نمیتوانم احساساتی که دارم نسبت به شماها و اخلاص و مودتی که دارم نسبت به همه قشرهای ملت و خصوصاً قشر روحانی با چه زبان ادا کنم.
شما مطمئن باشید که من در مواقعی که احتمال میدهم دعا مستجاب باشد، به همه دعا میکنم. و الآن هم از خدای تبارک و تعالی میخواهم که شما را در راهی که بودهاید حفظ کند و خداوند دشمنان اسلام را هدایت کند و اگر نمیشوند، فانی کند.
امیدوارم که همه شما آقایان و سایر قشرهای ملت در کار خودتان مستقیم باشید که این کار حق است. راه شما راه خداست و خدای تبارک و تعالی به شما نصرت عنایت میکند. خداوندا! اینها بندگان تو هستند، اینها در حضور تو هستند، اینها برای اسلام تو خدمت میکنند، اینها برای شکست کفار جانفشانی میکنند، خداوندا! تو تأییدشان کن، حفظشان کن، سلامتشان بدار، عاقبت همه را ختم به خیر کن.
و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج20، ص: 423)
[1] - نعمت میرزازاده متخلص به آزرم، شاعر معاصر خراسانی.
[2] - آقای نصر اللَّه خلخالی.
[3] - آقای عطاء اللَّه اشرفی اصفهانی.
[4] - آقای سید احمد خمینی.
[5] - نهج البلاغه، نامه 53.
[10] - اشاره به 4 و 9 آبان، روز تولد شاه و پسرش.
[11] - طلبکننده، خواستار.
[13] - آقای ابو الحسن بنی صدر اولین رئیس جمهور ایران.
[14] - کسی که کار زشت و فسق را آشکارا و در انظار عمومی انجام دهد
[15] - اشاره به ملاقات رونالد ریگان( رئیس جمهور امریکا) و گورباچف( رئیس اتحاد جماهیر شوروی).
[16] - آقای محمد سهرابی در این زمان فرماندهی ژاندارمری کل کشور را بر عهده داشت
[17] - به استناد وظایف و اختیارات رهبری، به عنوان فرمانده کل قوا، مندرج در اصل 110 قانون اساسی