اهداء کتاب سرّالصلوه

27 آبان سال 1365 روزی است که امام خمینی کتاب گرانسنگ سرّالصلوه (معراج السالکین و صلوه العارفین) را به فرزندش حجت الاسلام والمسلمین سید احمدآقا اهداء کرد و فرمود: پسرم! آنچه در درجه اول به تو وصیت می کنم آن است که انکار مقامات اهل معرفت نکنی، که این شیوه جُهال است.

کد : 4126 | تاریخ : 27 آبان 1399

اهداء کتاب سرّالصلوه

حسن پویا

27 آبان سال 1365 روزی است که امام خمینی کتاب گرانسنگ سرّالصلوه (معراج السالکین و صلوه العارفین) را به فرزندش حجت الاسلام والمسلمین سید احمدآقا اهداء کرد. خانم فاطمه طباطبایی، عروس امام خمینی، در مقدمه کتاب آینه جمال که مجموعه هفده نامه عرفانی، اخلاقی امام از جمله همین نامه در آن جمع‌آوری شده، آورده است:

در سیره بزرگان عرفان، نگارش نامه‌های عرفانی خطاب به افراد معین ... سنّت حسنه‌ای است که پرتو نهایی از بحر نورانیت وجود آنان را ظاهر می‌نماید.(آینه جمال، مقدمه، ص ب)

امام خمینی درابتدای این نامه بعد از حمد الهی و درود بر پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید:

وصیتی است از پدری پیر... به فرزندی جوان... فرزندم! کتابی که به تو هدیه می‌کنم شمّه‌ایست از صلوه عارفین و سلوک معنوی اهل سلوک.(صحیفه امام، ج 20، ص 154تا 158)

حضرت امام در این نامه کوتاه و پرمحتوا، نکات بسیار مهمی را که در قالب نصایحی به فرزندشان درباره نماز آمده، متذکر می‌شوند که برای همگان سازنده و قابل تأمل است، از جمله می‌فرماید:

پسرم! آنچه در درجه اول به تو وصیت می‌کنم آن است که انکار مقامات اهل معرفت نکنی، که این شیوه جُهال است.

یکی از دغدغه‌های همیشگی حضرت امام، بی‌توجهی قشر خاص به ویژه در میان روحانیون، به مباحث عرفانی بوده است، از این‌رو در این نامه تذکر خود را بعد از سفارش به نماز و سفر از خلق به حق و از کثرت به وحدت، بر این مسئله متمرکز کرده است که اگر کسی اهل این مسائل نیست، لااقل منکر آنها نشود و به اهلش واگذار کند، سپس می‌نویسد:

فرزندم! از خودخواهی و خودبینی به در‌آی که این ارث شیطان است... و بدان که تمام گرفتاری‌های بنی‌آدم  از این ارث شیطانی است.

تذکر دیگر امام در این نامه، توجه به جوانی و بهره‌مندی از آن‌است:

عزیزم! از جوانی به اندازه‌ای که باقی است استفاده کن که در پیری همه چیز از دست می‌رود، حتی توجه به آخرت و خدای تعالی.

 یکی از مکرهای شیطان اینست که به جوانان وعده‌های دروغین می‌دهد تا آنان سرمست از دوران جوانی گردند که نتیجه‌ای جز سیاه بختی و دوری از خداوند را در بر ندارد. از این‌رو حضرت امام با تأکید مجدد می‌فرماید:

پس در جوانی که قدرت بیشتری داری به مجاهدت برخیز، و از غیر دوست ـ جلّ و علا ـ بگریز، و پیوند خود را هرچه بیشتر ـ اگر پیوندی داری ـ محکم‌تر کن، و اگر خدای نخواسته نداری، تحصیل کن و در تقویتش همت گمار.

در این فراز از نامه امام به نکاتی درباره حقیقت نماز که خود وسیله ترقی انسان است، اشاره می‌کند و برای نجات انسان و رسیدن به اعلی مراتب وجود، به برپاداشتن نماز سفارش می‌کند.

شاکر بودن یکی از اوصاف انسانی و نشانگر انسانیت است. آدمی که سپاسگزار دیگران نیست از ادب انسانی به دور است تا چه رسد به خالق متعال که تمامی نعمت‌ها از اوست و ما همه  بسوی او می‌رویم. اشاره زیبای حضرت امام بدین‌گونه است:

پسرم! ما که عاجز از شکر او و نعمت‌های بی‌منتهای اوییم، پس چه بهتر که از خدمت به بندگان او غفلت نکنیم که خدمت به آنان به حق است، چه که همه از اویند.

آری پیوند دین و اجتماع در این کلام بلند امام خمینی جلوه‌گر شده است. توجه به انسان‌ها که مخلوقات دوست داشتنی خداوند مهربانند، که این خود راهی برای شکرگزاری و نیز تقرب إلی الله است، آنگاه که با اخلاص همراه باشد از این‌رو می‌فرماید:

هیچگاه درخدمت به خلق الله خود را طلبکار مدان که آنان به حق منت بر ما دارند، که وسیله خدمت به او ـ جلّ و علا ـ هستند. و در خدمت به آنان دنبال کسب شهرت و محبوبیت مباش که این خود حیله شیطان است.

جمله پایانی این نامه شریف این است که:

پسر عزیزم! خداوند حاضر است و عالم محضر اوست و صفحه نفس ماها یکی از نامه‌های اعمال‌مان.

و دعای پایانی این نامه:

بارالها! تو خود از این پیر ناتوان و احمد جوان دستگیری کن و عاقبت ما را ختم به خیر فرما و با رحمت واسعه خود ما را به بارگاه جلال و جمال خود راهی ده.

انتهای پیام /*