امروز با امام: بیستوپنجم آبان
ـ نامه به آیت اللَّه مرعشی نجفی در خصوص عنایت به کتابخانه (1346)
«بسمه تعالی
به عرض عالی میرساند، مرقوم محترم که حاکی از سلامت مزاج شریف و حاوی تفقد از اینجانب بود، موجب تشکر گردید. سلامت و توفیق و سعادت جنابعالی را خواستار است. علیالمحکی نسبت به کتابخانه که متعلق به خود جنابعالی است تفقد فرمودید، موجب تشکر است. از جنابعالی امید دعای خیر دارم. والسلام علیکم و رحمةاللَّه
روحاللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج21، ص: 580)
ـ اجازه نامه به آقای محمدعلی شرعی، در امور حسبیه و شرعیه (1347)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
الحمد للَّه رب العالمین، و الصلاة و السلام علی محمد و آله الطاهرین، و لعنة اللَّه علی اعدائهم اجمعین.
و بعد، جناب مستطاب حجت الاسلام آقای حاج شیخ محمد علی شرعی- دامت افاضاته- که مدت زیادی از عمر شریف خود را صرف در تحصیل علوم دینیه نمودهاند از طرف این جانب مجازند در تصدی امور حسبیه و اخذ وجوه شرعیه و سهمین مبارکین و صرف سهم سادات را در موارد منطبقه و صرف نصف از سهم مبارک امام- علیه السلام- را در ترویج شریعت مقدسه و اعاشه خودشان به نحو اقتصاد، و ارسال نصف دیگر را نزد این جانب جهت صرف در حوزههای مقدسه علمیه- صانها اللَّه عن الحدثان.
«و اوصیه- ایّده اللَّه تعالی- بما اوصی به السلف الصالح من ملازمة التقوی و التجنب عن الهوی و مراعاة الاحتیاط»؛ و السلام علیه و علی اخواننا المؤمنین و رحمة اللَّه و برکاته.
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج2، ص: 212)
ـ نامه به یکی از دوستان؛ اعلام خبر سلامتی (1347)
«بسمه تعالی
25 شهر صیام 88
به عرض میرساند، مرقوم محترم واصل، سلامت و توفیق جنابعالی را خواستار است. این جانب بحمد اللَّه تعالی سلامت و محتاج به دعای خیر آقایان میباشم. از خداوند تعالی اصلاح حال مسلمین و حوزههای دینیه را خواستارم. و السلام علیکم.
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج2، ص: 213)
ـ نامه به آقای سید احمد خمینی درباره عدم ارسال وجه به نجف (1354)
«بسمه تعالی
12 ذی القعدة 95
احمد عزیزم
ان شاء اللَّه تعالی سلامت باشید. ماها بحمد اللَّه تعالی مزاجاً سلامت و روحاً ناراحت؛ خداوند تعالی اصلاح امور را بنماید. از ظاهر اوضاع معلوم میشود حوزهها نخواهند ماند مگر خداوند تعالی فرجی عنایت فرماید. آنچه لازم است به آقا[1] بگویید عجالتاً وجه نفرستند و کسان دیگر هم تا اطلاع ثانی نفرستند تا ببینم چه میشود. مطلب دیگر، به ایشان عرض کنید ده دلار برای مظالم تا کنون نرسیده است و من طرف را نمیشناسم. مطلب دیگر آنکه از قرار مسموع وضع عیال مرحوم آقای بروجردی[2] خوب نیست؛ به آقا عرض کنید ماهی پانصد تومان برای ایشان بفرستند. از سلامت خودتان مطلعم کنید. به خواهرها و خانم خودتان سلام برسانید. حسن[3] عزیزم را میبوسم. و السلام. پدرت.» (صحیفه امام، ج3، ص: 121)
ـ پیام تشکر به دانشجویان خارج از کشور و تأکید بر ادامه مبارزه (1356)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
خدمت عموم دانشجویان محترم خارج کشور و سایر گروهها و افراد ارزندهای که در اروپا و امریکا و هندوستان و سایر اقطار جهان که وقت و عمر خود را در راه اهداف عالیه اسلامی برای وصول به مدارج کامله انسانیت، و نجات بشریت از اسارت به دست اقشاری آدم نما و درندگانی در لباس بشر صرف میکنند.
این جانب از تمام حضرات آقایان که در این حادثه که جزئی ناچیز از حوادثی است که بر فرزندان اسلام میگذرد، اظهار محبت کرده، تسلیت دادهاند تشکر میکنم؛ و به همه گروهها یا افرادی که از وطن عزیز خود به علت نابسامانیها و اختناق پلیسی هجرت نمودهاند، در جوار قبر مولای متقیان- علیه الصلاة و السلام- دعا میکنم، و توفیق هر چه بیشتر همه را در خدمت به اسلام، که کفیل نجات بشریت از همه ابعاد عقبماندگیهاست، از خداوند متعال میطلبم.
من به شما و سایر برادران که در داخل کشور زیر چکمه پلیس و در زندانها و شکنجهگاهها به سر میبرند و با محرومیتها و مصیبتهای جانفرسا، دست به گریبان هستند، و به خاندان کسانی که در راه حق، زیر شکنجه شاه، جان خود را فدا کردند، امید نصرت و پیروزی میدهم؛ به شرط آنکه کوششها برای حق باشد و برای نصرت دین حق که با پیوستگی به آن از نصرت خدای تعالی برخوردار خواهید شد؛ و به شرط کوشش در وحدت کلمه و هم پیوستگی در راه حق و برای نجات کشور خود و سایر کشورهای اسلامی تحت فشار اجانب.
من به این جنبش و بیداری عمومی که در کشورهای اسلامی عموماً و در ایران خصوصاً پدید آمده، و به این تنفر و انزجار عمومی از دستگاههای ظلم و وحشیگری و استعمار و استعمارگران، امیدها دارم. این بیداری و تنفر عمومی، موقت و زودگذر نیست و تا پایان دادن به دستگاه جباران، و خاتمه دادن به ظلم ستمکاران ادامه دارد؛ و به دنبال ظلم بیحد دستگاههای جبار و محرومیتهای روزافزون ملتهای ستمدیده انفجاری است که قدرتهای دست نشاندهای را که برای دربند کشیدن ملتها و چاپیدن مخازن آنها گماشته شدهاند در کام خود فرو میبرد، و انتقام الهی از ستمکاران گرفته میشود.
شما و ما در هر جا که هستیم و با هر وضعی که رو به رو هستیم باید خود را برادر دانسته و با هم، پیوستگی مستمر برقرار سازیم و با برادران داخل کشور در هر لباس که هستند دست برادری بدهیم، و برای رفع اختلافات که به دست اجانب رخ داده و دستگاه جبار و عمال اجانب پیوسته بر آن دامنمیزنند کوشش کنیم. و باید بدانیم تا اختلاف بین طبقات ملت خصوصاً بین روحانیون و دانشجویان با روشنفکرانشان وجود دارد باید از پیروزی مأیوس باشیم.
اکنون که فرصت موقت به دست آمده است باید با هوشیاری و دوراندیشی و وحدت کلمه، گروههای صد در صد پایبند به اسلام و علاقهمند به مسلمین از آن استفاده کنند و نگذارند فرصتجویانی که یک قدم و یک قلم برای اسلام و ملت شریف ایران برنداشتهاند، اکنون از این فرصت استفاده کنند و خود را به صورت وطنخواهی و آزادیخواهی در بین مردم رنجدیده برای رسیدن به وزارت و وکالت داخل کنند، یا با نوشتن چند مقاله که در آن نه اسمی از اسلام و نه اسمی از هسته مرکزی فساد است، جای خود را بین ملت باز کنند؛ و اگر خدای نخواسته به مقامی برسند، همان خیانتها و همان سرسپردگیها و همان رنجها و مصیبتها تکرار شود. این نحو مقالات و اعلامیهها از بعض عناصر شناخته شده، اگر با دست سازمان امنیت و برای نگه داشتن شاه که سرچشمه همه بدبختیهای کشور و ملت است نباشد، بیشک برای صلاح ملت و حفظ اساس اسلام که حافظ و نگهبان استقلال و تمامیت کشورها و ضامن عدالت اجتماعی و آزادیها است، نیست.
آن روز که طبقات مختلفه مردم مسلمان از روحانی گرفته تا دانشگاهی، از مهندسها و دکترها گرفته تا بازاریها و کارگران و دهقانان در زیر چکمه عمال اجانب خُرد میشدند؛ آن روزی که قتل عام 15 خرداد و غارت مدارس دینی و غیر آن به دست عمال اجانب رخ داد؛ آن روزی که زندانها از مدافعین اسلام و آزادیخواهان مملو بود؛ آن روزی که تاریخ پر افتخار اسلام که مبدأ عدالت و آزادی و رشد فردی و اجتماعی و سیاسی است، به تاریخ ارتجاعی شاهنشاهی و مجوسی گرایی برگرداندند؛ آن روز که حزب مفتضح رستاخیز را برای سرکوبی ملت و رواج هر چه بیشتر دزدی و ستمکاری اعلام کردند؛ آن روز که به اسم انقلاب سفید که خونین ترین انقلاب بود، بازار برای اربابان خود درست کردند و کشاورزی کشور را به دست فنا سپردند؛ آن روز که همه فجایع ضد مذهبی و ملی را مرتکب شدند، یک نفر از اینها نفس نکشید و جوانان روحانی و دانشگاهی با پشتیبانی ملت از کشاورز و کارگر تا بازاری جان خود را به کف گرفته از حق دفاع کردند.
اکنون که احتمال استفاده است، یا از شاه به پاداش انحراف اذهان از او و توجه دادن جنایات را به دولت، یا از ملت به احتمال تغییر رژیم، قلمها را به دست گرفته و به طور محدود و ریاکارانه مطالبی نوشتهاند. ملت ایران و تمام طبقات، روحانی و غیره، باید با کمال احتیاط و روشنبینی ابتکار عمل را در دست بگیرند و این چند نفر منفعت طلب را مأیوس کنند. و باید شاه و دار و دستهاش بدانند که چه در ملاقات با رئیس جمهور امریکا موفق به تجدید نوکری و تثبیت مقام غیر قانونی بشود یا نشود، ملت ایران او را نمیخواهند و دست از مبارزه بر نمیدارند، تا انتقام جوانان به خون آغشته خود را بگیرند و اسلام و احکام آن را از دست این دودمان نجات دهند. از خداوند تعالی اصلاح حال مسلمین و نجات کشورهای اسلامی را از دست اجانب چپ و راست مسألت مینمایم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.
4 شهر ذی الحجة الحرام 97- روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج3، ص: 265 ـ 267)
ـ مصاحبه با خبرگزاری رویتر؛ بررسی اوضاع ایران (1357)
«سؤال: [در تحلیل شما از وضعیت فعلی و تحول آن در ایران، آیا از یک عکس العمل نمیترسید؟]
جواب: آنچه که به طور مختصر میتوان گفت این است که، فشار بیش از حد شاه، مردم را چنان در تنگنا قرار داد که آنان دست به یک قیام همگانی زدند. شاه، استقلال سیاسی، نظامی، فرهنگی و اقتصادی ما را از بین برده است و ایران را در همه ابعاد وابسته به غرب و شرق کرده است. مردم ایران را زیر شکنجه و سیاهچالهای زندان کشته است. از تمام علما و خطبا برای گفتن حقایق جلوگیری کرده است. تمام اینها موجب شده است که مردم مسلمان ایران خواستار یک حکومت اسلامی باشند ... حکومت اسلامیای که بر پایه استقلال و آزادی بنا میشود. و اما راجع به عکس العمل خشن نظامی، مگر اکنون ما گرفتار چنین حکومتی نیستیم؟ آیا خشونتی را بیش از آنچه اکنون ملت ایران بدان گرفتارند در تاریخ دیدهاید؟ و یا سراغ دارید؟ آیا بیش از پنجاه سال نیست که ما با عکس العمل خشن نظامی رو به رو هستیم؟ یک کودتای نظامی هم مانند دولت نظامی نمیتواند مبارزات مردم را متوقف کند. مبارزه، تا برچیده شدن نظام شاهنشاهی و سقوط این دودمان ادامه دارد.
[چرا حضرت آیت اللَّه راه حل میانه را نمیپذیرند؟]
- راه حل میانه یعنی تسلیم [در برابر] رژیم شاه. زیرا بساط سلطنت و همه بنیادهای فشار و اختناق و تمام برنامههایی که اجرایشان ایران را به این روز انداخته است و کار را به بن بست فعلی رژیم کشانده است، پابرجا هستند. بنا بر این راه حل میانه، یعنی پیوستن به رژیم شاه، و این نه تنها بن بست را از بین نمیبرد بلکه کامل میکند و ملت کسانی را که به این راه حلها گوش میدهند، نه تنها نفی میکند بلکه خائن میشمارد.
- [آیا نمیترسید پوشش گروههای مارکسیستی باشید؟]
- اصولًا ما گروههایی که دارای پایگاهی در بین مردم باشند، به عنوان گروه و یا گروههای مارکسیستی نمیشناسیم و وجود هم ندارد. چند نفر بچه را بگذارید کنار که آنان نه تنها از جامعه ایران شناختی ندارند، بلکه هنوز بیش از دو- سه کتاب هم مطالعه نکردهاند. میبینید که چگونه شاه، از این عده، در قالب حمله، طرفداری میکند. میبینید که همه از چند بچه چیزی ساختهاند. نهضت ما عمیقاً مذهبی است و نفوذ معنوی آن به حدی است که دنیا از آن وحشت کرده است ... به همان اندازه که شوروی را خائن میدانیم، به همان اندازه امریکا و انگلیس را استثمارگر. چین هم در همین ردیف است. آیا رژیم شاه باعث نشده است و یا نمیشود که ایران به طرف شوروی سوق پیدا کند؟.
[ملاقات آقایان مهندس بازرگان و کریم سنجابی با شما چگونه بوده است؟]
- بارها گفتهام که ملت ایران خواهان برچیده شدن رژیم شاهنشاهی و سقوط دودمان منحوس و خائن پهلوی و برقراری حکومت اسلامی است. هر کس اینجا آمده است، من این موضوع را با او مطرح کردم، این دو آقا هم آمدند و من مطرح کردم آنان پذیرفتند و رفتند. هر کس بر خلاف خواست ملت مسألهای را عنوان کند، خائن به ملت و مملکت است.
[دولتهای عرب و دولتهای غربی از شاه حمایت میکنند. این حمایت چه تأثیری دارد؟ و اگر حمایت سلب بشود چه تأثیری در وضع خواهد داشت؟]
- البته اگر این دولتها دست از حمایت شاه بردارند، رژیم شاه سریعاً سقوط خواهد کرد، ولی این بدان معنی نیست که اگر از شاه حمایت کنند، پیروز نمیشویم. پیروزی ملت ما حتمی است، شاه رفتنی است و باید برود ... چه دولتهای عربی و غربی از او دفاع بکنند یا نکنند. ولی توقع ما از برادران عربمان این بود که آنان آگاهی دینی لا اقل داشته باشند. ملتهای عرب با ما هستند و در زمان پیروزی ما، وضع تمامی آنان تغییر خواهد کرد.
[روابط شما با دولت فرانسه چگونه است؟]
- اخیراً محدودیتها رفع شده است.» (صحیفه امام، ج4، ص: 523 ـ 524)
ـ حکم به آقایان حسن کروبی و موسوی خوئینی ها؛ گروگانهای زن و سیاهپوست (1358)
«1- به آقای حسن کروبی تلفن کنید و بگویید مقتضی است شما کار خودتان را با مشورت با آقای قدوسی یا سایر کسانی که در این عمل هستند هماهنگ کنید که موجب اشکال نشود، و حتماً از تشنج اجتناب نمایید.[4] 2- به آقای موسوی بگویید که من فردا به شما دستور میدهم که زنها و سیاهها را آزاد، و به وسیله دولت به خارج بفرستند.[5]» (صحیفه امام، ج11، ص: 53)
ـ تلگراف به حضرت آیت اللَّه آقای حاج سید شهاب الدین مرعشی نجفی جهت تشکر (1359)
«تجریش قم 171 42 25
بسمه تعالی
حضرت آیتاللَّه آقای حاج سید شهابالدین مرعشی نجفی- دامت برکاته- قم
از ابراز تفقدی که در مصیبت وارده فرمودهاید متشکرم. موفقیت و سلامت حضرتعالی را از خدای تعالی مسئلت دارم. والسلام علیکم و رحمةاللَّه // 7 محرم 401
روحاللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج21، ص: 665)
ـ سخنرانی در جمع فارغ التحصیلان دانشکده افسری؛ هدف دشمن، ضربه به اسلام (1359)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
از شما برادران و عزیزان رزمنده تشکر میکنم که در اینجا آمدهاید و از نزدیک با هم ملاقات کنیم و بعض مسائل را در میان بگذاریم. من از ارتش و از سایر قوای انتظامی و نظامی و از قوای مسلّح دیگر، پاسداران، داوطلبان و همه قشرهایی که در جبهه مشغول فداکاری برای اسلام هستند، کمال تشکر را میکنم. همان طور که خود شماها مطّلعید، چون این یک لشکر اسلامی است و یک قوای مسلّح اسلامی است، تمام ملت ایران پشتیبانی از این قوا دارند و از زن و مردشان مشغول جهاد هستند. هر کدام به آن مقداری که میتوانند، کمک میکنند، همراهی میکنند. پشتوانه همه شما اسلام است، قرآن کریم است و ملتهای اسلامی در هر جا که هستند؛ چنانچه ملاحظه میکنید که از ملتها پشتیبانیهای زیاد، اظهار همراهی با این ملت ستمدیده ایران و با ارتش ایران اعلام میکنند که ما هم میخواهیم بیاییم در جبههها با بازیخوردههای رژیم بعث کافر عراق جنگ کنیم. البته احتیاج به این نیست که آنها بیایند، ولی تشکر از آنها میکنم. قوای مسلّحه خود ما بحمد اللَّه، کافی است برای جلوگیری از این شرارت اشرار و ان شاء اللَّه، بزودی غلبه اسلام بر کفر ظاهر میشود. و ان شاء اللَّه، ملت مظلوم عراق را از زیر ستم این ستمکاران نجات خواهیم داد.
من هیچ خوفی از جنگ ندارم و شما هم ندارید و ملت ما هم ندارند، لکن آن خوفی که هست که من برای شما، که میخواهید افسر باشید و در جبههها بروید و با کفّار جنگ کنید، باید تذکر بدهم [این است] که نقشههای حساب شده در کار است برای شکستن اسلام. مقصد اصیل این است که اینها چون از اسلام سیلی خوردهاند و با قدرت «اللَّه اکبر» آنها را از ایران بیرون کردهاند و دست چپاولگرها را کوتاه کردهاند، لهذا، دشمن اصلی، اسلام است؛ نه ارتش است، نه روحانیت است و نه جمهوری اسلام و نه حکومت اسلامی و نه آنهایی که در راه اسلام دارند فداکاری میکنند. دشمن اصلی اینها نیستند، دشمن اصلی اسلام است. منتها با یک نقشه حساب شده دارند پیشروی میکنند.
نمیدانم این مَثَل را شما شنیدهاید- مَثَلهایی که در بین مردم هست آموزنده است- این مَثَل را که من شنیدهام و لابد بسیاری از شما هم شنیدهاید. میگویند که یک آخوند و یک سید و یک نفر هم از اشخاص متعارف رفتهاند در یک باغی برای دزدی. صاحب باغ وقتی که آمد، دید خوب، اینها سه نفرند و نمیتواند با سه نفر، این مقابله کند. رو کرد به دو نفرشان گفت که خوب! این به آنها رو کرد، گفت که این سید اولاد پیغمبر است، حق دارد، ما باید احترام از او بکنیم. از این جهت، قدمش روی چشم- مثلًا. هر کاری کرده مال خودش بوده. این آقای شیخ هم خوب، عالِم است، جلیل القدر است، اسلام به او احترام گذاشته است، ما باید به او احترام کنیم. خوب، این آدم عامی چه میگوید؟ آن دو نفر را با خودش موافق کرد. آن آدم عامی را گرفتند و بستندش، زدندش. بعد رو کرد به آن دو نفر. گفت که این آقا اولاد پیغمبر است، اولاد پیغمبر عزیز است پیش ما. چطور تویی که صورت روحانی داری، آخر روحانی که دزدی نمیکند. چرا تو آمدی در اینجا؟ خودش با سید دست به هم دادند و آن روحانی نما را زدند و بستند و انداختند آنجا. بعد رو کرد به سید. گفت که سیدِ اولاد پیغمبر! جدّت به تو گفته دزدی بکنی؟ برای چه آمدی تو باغ مردم؟ گرفت خودش دیگر زورش به او میرسید، آن هم گرفت و انداخت. این یک مَثَل است که شاید واقعیت هم ندارد، اما مَثَل است. مَثَل خوبی است.
الآن وضع ایران این طوری شده است. یک وقت صحبت میکردند که این ارتش طاغوتی است و مال رژیم سابق است و اینها قابل اینکه لشکر اسلام باشند، قابل این نیستند و اینها باید اصلش منحل بشود. خوب، در مقابلش صحبت شد که نه، نباید منحل بشود. اینها نمیخواستند ارتش را منحل کنند. اینها میخواستند که یک قوّه بزرگی، که میتواند کار انجام بدهد، او را از دست بگیرند و کنارش بگذارند. بعدش بیایند سراغ روحانیین، که روحانیین نباید اصلًا دخالت بکنند در امور سیاسی. اینها باید بروند تو مسجدها و دعا بخوانند و از این کارها؛ نماز و دعا بخوانند. آنها را هم کنار بگذارند. بعد بیایند سراغ دولت و مردم و اینها که آن قوا را از آنها گرفتند و این قوّه روحانی را هم از آنها گرفتند و مردم را جدا کردند از ارتش، و مردم را جدا کردند از روحانیت، به حساب آنها برسند. دولت را از بین ببرند و رئیس جمهور را از بین ببرند و- عرض میکنم که- قدرتهای دیگری که هستند، از بین ببرند؛ چون میبینند اگر اینها با هم مجتمع باشند، یک قدرت بزرگی است که نمیشود این را از بین برد. خوب، دیدند که اینها وقتی که با هم اتصال پیدا کردند، وقتی مردم قیام کردند، ارتش هم به آنها متصل شد، بازار هم به آنها متصل شد، دانشگاه هم به آنها متصل شد؛ همه متصل شدند، یک قدرت بزرگی بود که این قدرت بزرگ نمیشود مقابلش ایستاد، هیچ حکومتی هم نمیتواند. و دیدند که محمد رضا را با همه قدرتی که داشت، بیرون کردند. و آنهایی هم که تبع او بودند و در ردیفهای بالا بودند، که خیانتکار بودند، آنها را هم همین ملت و همین ارتش و همین قوای مسلّحه و نظامی و انتظامی از بین بردند. از این جهت، باز دنبال این نقشه هستند.
این طور نیست که یک دستهای که در تهران راهپیمایی میکنند و در قم راهپیمایی میکنند، اینها با اشخاص مخالف باشند. اینها، آنهایی که کارگردانها هستند- نه آنهایی که بازی خورده هستند- آنها دنبال این هستند که اسلام را از بین ببرند؛ چون از او بد دیدند. از این جهت، یک شعارهایی درست میکنند که این شعارها به ذهن مردم زننده نباشد و همراه با هم پیدا بکنند.
لهذا، میبینید که همینهایی که یک وقتی میگفتند ارتش را باید کنار گذاشت، حالا دارند میگویند که روحانی باید کنار برود؛ برود سراغ ارشادش در قم. بعد از اینکه این عده بازی خورده از آنهایی که اساس کار را دارند راهنمایی میکنند، این عده بازی خورده جمع میشوند و در قم، که مرکز روحانیت است، مرکز اسلام است، قطعنامه صادر میکنند و در آن قطعنامه هست که روحانیون نباید اصلًا دخالت بکنند در این چیزها، آزادی مطلق باید باشد.
«آزادی مطلق باید باشد»، که آنها میگویند، این است که «چریکهای فدایی» و فلان دسته منافق و فلان دسته کافر و فلان دستهای که هیچ اعتقاد به اسلام ندارند، اینها آزاد باشند و بیایند و هر چه دلشان میخواهد بگویند و هر کاری میخواهند بکنند و لو- فرض کنید که- به ضد اسلام حرف بزنند، آزادند، و لو به ضد قرآن حرف بزنند، آزادند و لو به ضد جمهوری اسلامی حرف بزنند و این هم آزادند. یک دسته نفهم هم میگویند:
نخیر، باید این چیزها باشد! اینها مقصودشان این نیست که آزاد باشیم، اینها مقصودشان آن نقشهای است که طرح شده است برایشان و مرتب میخواهند پیاده کنند آن را، آزاد باشیم که به هر چیزی از شعار اسلامی که هست بتازیم، آزاد باشیم که در دانشگاهها آن شعارهایی که همهاش به ضد قرآن است بنویسیم، آزاد باشیم که با همه شعائر اسلامی مخالفت کنیم، آزاد باشیم که هر چه دلمان میخواهد به ضد ارتش، به ضد روحانی، به ضد مؤمنین، متدیّنین بگوییم. بعد اجتماعی درست بکنند و جدا کنند یکی یکی طوایف را از هم.
امروز طرحشان این است که روحانیین باید بروند و دعا بکنند و- عرض میکنم که- اینها. این همان طرحی است که امریکا نقشهاش را دارد و انگلستان هم از سابق داشته است و الآن هم همه دولتهایی که، ابرقدرتهایی که میخواهند ایران را بچاپند و شرق را بچاپند و از اسلام میترسند و از مظاهر اسلامی میترسند؛ این همان طرح است و من متأسفم که این طرح در قم دارد انجام میگیرد. اگر بازاری قم، بازاری تهران با این حرف موافق است، مصیبت بسیار زیاد است؛ برای اینکه طرحشان پیاده شد و اگر بازاری تهران و قم با این موافق نیستند، چطور صحبتی نکردند. این همان طرحی است که انگلستان از دویست سال پیش از این یا بیشتر طرحریزی کردند که جدا کنند روحانیت را از سیاست، جدا کنند روحانیین را از مردمی که میخواهند فعالانه کار بکنند برای اسلام؛ اینها بروند همان توی مسجدها بنشینند و دعا بکنند، آنها هم هر کاری دلشان میخواست بکنند و هر چپاولگری و هر سلطهجویی که میخواستند بکنند.
در عرض پنجاه سال، که روحانیین را عقب زده بودند و هر چه هم جدّیت میکردند نمیتوانستند که کاری انجام بدهند- از باب اینکه مردم را از روحانیون کنار زده بودند- در عرض پنجاه سال، همه حیثیت شما را به باد فنا دادند و اسلام را به آنجا رساندند که برای اینکه اسلام پیروز شده است، بر ایران، گریه کردند و حرف زدند و در شعرهایشان فحش دادند و همه الواطیها را کردند. همه داراییهای شما را به چپاول بردهاند؛ برای اینکه یک کسی نبود بگوید چرا؟
این روشنفکرهایی که الآن دارند میگویند و مع الأسف، بینشان بعضی متدیّنین هم هست که بازی خوردهاند و غربزدهاند میگویند که روحانیون باید بروند سراغ کار خودشان و ملت را بگذارند، سیاست را بگذارند برای ما. شما سیاست را پنجاه سال داشتید و هیچ غلطی نکردید. شما کجا یک کار مثبتی توانستید انجام بدهید؟! هر کدامتان که ملّی بودید یا- فرض کنید- متدیّن بودید، تا صدایتان در میآمد، توی سرتان میزدند.
چه بود که این ملت را غلبه داد بر همه؟ آن چه گروهی بودند که نقش بزرگتر از همه را در این جنبش داشتند؟ شما با همه این جنبشها، آن وقتها مخالفت میکردید. شما را من میشناسم، نمیخواهم اسمتان را، هی ببرم. سر جایتان بنشینید! آدم بشوید!
در این راهپیمایی، که روز تاسوعا و عاشورا میشود، باید توجه بکنید دو نکته را من بگویم: یکی اینکه راهپیمایی، عزاداری را از شما نگیرد. عزاداری کنید و با عزاداری راه بروید. همه با هم مجتمع بشوید به عزاداری. وقتی کلمه راهپیمایی پیش میآید، خیال نکنید که معنایش این است که عزاداری نمیخواهیم. ما از همین اسلام و مظاهر اسلام و شهدای اسلام میتوانیم کارهایمان را انجام بدهیم، و الّا نه توپ ما و نه تانک ما مقابله با تانک و توپ امریکا ندارد، شوروی ندارد. ما یک ملتی میخواهیم که برای اسلام همدست بشوند. مطمئن باشید که وقتی یک ملت در یک امر اسلامی همدست شدند- که چنانچه میبینید شدند- هیچ قدرتی نمیتواند شما را عقب بزند.
آنها هم این معنا را فهمیدهاند و میبینند که خوب، یکی از اشخاص، یکی از گروههایی که نقشی دارد در این امر و نقش بزرگی دارد، روحانی است. از اولی که این انقلاب پیدا شد تا حالا یک دستهجات روشنفکر و قلمداری، آنهایی که قلمهایشان و نطقهایشان و گفتارهایشان بر ضد اسلام است و یا خودشان نمیدانند و یا دانسته این کار را میکنند از اول این مسأله را میگفتند که روحانیون بروند یک کار دیگری بکنند، ماها هم میرویم سراغ [سیاست.]
همین «ماها» یی که، مملکت اسلام را دودستی میخواهند تقدیم کنند به آنهایی که اربابهایشان هستند یا آنهایی که به خیال خودشان برای ما مفید هستند. آقا، مملکت اسلام از اول 15 خرداد تا حالا، بیشتر از صد هزار جمعیت از آن کشته شده است و بیشتر از صد هزار معلول ما الآن داریم. اینها برای چه معلول شدهاند؟ برای چه کشته شدهاند؟
برای نفت بوده است؟ آدم برای نفت خودش را میکشد؟ برای خانه بوده است؟ برای ارزانی بوده است؟ خوب، ما از تظاهرات مردم باید اینها را بفهمیم. همه میگفتند: ما اسلام را میخواهیم. اگر اسلام نبود، نه نفت میتوانست هیچ کاری بکند و نه سایر چیزها. مگر مردم میشود جوانهایشان را بدهند برای نفت؟ میشود جوانشان را بدهند برای خانه؟
الآن که شما در جبهههای جنگ هستید و ارتشیهای ما، که خداوند نصرتشان بدهد، در مراکز فعال هستند، الآن کی هست که دارد از آنها پشتیبانی میکند؟ آن زنهایی که برای شما نان میپزند و آن مردمی که برای شما پول میدهند و آن مردمی که برای شما ذخیره میدهند و آن قدر چیزها را میفرستند. همین مردم مسلمانند. شما ببینید در تلویزیونتان که یک زنی که ده تا تخم مرغ آورده، دارد میآورد میدهد همین را. یک بچهای که ده تومان دارد این را میدهد. اینها برای چه اینها را میدهند؟ اینها برای اسلام است، برای کشور اسلامی است. چطور شماها هیچ کاری نمیکنید؟
اینهایی که هی نق میزنند، چه میکنند؟ چه غلطی میکنند؟ کدام از اینها رفته در جبهه؟ این نقشه است. شمایی که الآن ان شاء اللَّه، وارد میشوید در ارتش و در جهات بالای ارتش، این نقشه را توجه بکنید. شما که افسر هستید، این نکتهها را باید توجه بکنید که میخواهند شما را از مردم جدا کنند، روحانیون را هم از مردم جدا کنند. بعد مردم وقتی که نه قدرت روحانی دارند و نه قدرت- عرض میکنم که- اسلحهای دارند یک کاری بکنند، یک کودتایی بکنند، تمام کنند قضیه را. مسأله این است.
این روزنامهها نمیفهمند یا فهمیده عمل میکنند. چرا باید این روزنامهها دامنبزنند به این طور اختلافات؛ اختلافی که اشخاصی طرحریزیاش را میکنند که اگر این اشخاص پیش ببرند، نه تو روزنامهنگار را و نه آن رئیس روزنامه را نخواهند گذاشت؛ تمامتان را از بین خواهند برد؟ آقا نقشه است. شما را به بازی گرفتهاند، روزنامهها را به بازی گرفتهاند؛ جبههها را به بازی گرفتهاند، نقشه است که شماها را از هم جدا کنند، دولت را از ملت، ملت را از دولت، رئیس جمهور را از مردم، مردم را از او، حالا به تدریج. آن روزی که دستشان برسد، اول کسی که در دولتیها کشته میشود همین رئیس جمهور است- چشمهایتان را باز کنید- همین رؤسای ارتش است، همان رؤسای روحانی است و بعد هم میآیند حساب احزاب را، آنهایی که با آنها موافقند نه، آنها که «اهلًا و سهلًا» آنهایی که با آنها مخالف [هستند]، حساب آنها را هم میکِشند. بازار هم اسلحه از دستش افتاد، کاری دیگر از او نمیآید. نه روحانی است که همه را مجتمع کند و نه ارتشی است که بتواند جلوگیری کند.
بیدار بشوید! چرا این قدر خوابید؟ ای سران، چرا این قدر خوابید؟ چرا چشمهایتان را باز نمیکنید؟ هر که، هر جا صحبت میکند، به ضد هم صحبت میکند. هر جا مینویسد به ضد هم مینویسد. باید بیدار بشویم ما. اگر- خدای نخواسته- جدا کردند روحانی را از ملت، جدا کردند ارتشی را از ملت و هر کدام را علی حدّه کردند و آن طورها که میخواهند انجام بدهند کردند، ارتش را منحلش بکنند به واسطه یک تبلیغاتی، روحانی را کنار بزنند و منزوی کنند به واسطه یک تبلیغاتی، اگر یک همچو کاری بکنند، دیگر نه بازاری از او کاری میآید که انجام بدهد و نه دانشگاهی. تا شما با هم مجتمع هستید، تا با هم هستید، میتوانید کار بکنید.
یکی از مَثَلهای دیگری که در بین مردم هست، باید عرض بکنم. یک کسی که میخواست، یک پدری که میخواست بمیرد، چند تا پسر داشت. هفت- هشت تا پسر داشت. خواستشان، یک چوبهایی هم تهیه کرده بود. یکی از این چوبها را داد، گفت: این را بشکن، شکستش. دوتا را گذاشت پهلو [ی] هم، گفت: اینها را هم بشکن، شکستش. بعد، آن هفت- هشت تایی که به عدد بچههایش بود پهلو [ی] هم گذاشت. گفت: اینها را بشکن. هر چه زور زد، نشکست. گفت شما عددتان به عدد این چوبهاست. اگر یکی یکی باشید، شکسته میشوید. اگر دوتایتان یک طرف و چهار تایتان یک طرف باشد، شکسته میشوید. اگر همهتان با هم باشید، مثل این چوبها، که همه با هم باشند، هیچ کسی نمیتواند بشکند شما را.
اگر روحانی تنها باشد میشکنندش، اگر ارتشی تنها باشد میشکنندش، اگر مردم تنها باشند میشکنندشان؛ آن که آسیب بردار نیست آن است که همه قوا با هم باشند. حرفش را میزنند، عملش بر خلافش است. هر کدام صحبت میکنند؛ از اتحاد صحبت میکنند، لکن در عمل، این عمل را انجام نمیدهند. چه شده شما را؟! پیروز شدید؟ شمایی که الآن لشکر کفر بهتان حمله کرده، شمایی که الآن در سوسنگرد آن بساط را دارید، در آبادان آن بساط را دارید، در اهواز آن بساط را دارید، نباید به خودتان بیایید که دیگر توی روزنامهتان این غلطها را نکنند؟! روزنامهها میخواهند که من یکوقت صدایم در بیاید؟ یک روزنامه به طرفداری آن طرف، یک روزنامه به طرفداری آن جمله. آخر شما مسلمانید. مسلمان باید با هم باشد. اعتقاد به خدا دارید، اعتقاد به اسلام دارید، اعتقاد به معاد دارید؛ چرا جلوی روزنامهها را نمیگیرید؟ مکرر من گفتهام به آنها، چرا نمیگیرند جلوی روزنامهها را؟ من بگیرم جلویش را؟ چرا جلوی دهنهایشان را نمیگیرند؟ چرا جلوی قلمهایشان را نمیگیرند؟ در یک همچو مشکلی که ما الآن داریم، شما هم باید به جان هم بیفتید؟
من امید این را دارم که شما جوانها و جوانهای ایران و همه قشرهای ملت- الّا یک دستهای که امیدی دیگر از آنها نیست- اینها با هم مجتمع بشوند، همین طوری که الآن اکثر مردم، بلکه درصد، نود مردم یا بیشتر الآن وفادار هستند به جمهوری اسلامی و به اسلام. من امید این را دارم که اشخاصی که از این کارهای خیلی ناجور و خیلی پست [انجام میدهند] دست بردارند. و همه مشغول بشوند برای اسلام کار بکنند. اگر همه با هم مجتمع باشید، اگر سران همه با هم مجتمع باشند، ایراد نگیرند به هم [که] آن به او اشکال کند، او به آن اشکال کند در یک همچو موردی، در یک همچو موقعی که ما داریم، کارها همه اصلاح میشود.
امیدوارم که خداوند هدایت کند همه ما را و همه شما را و همه ملت ما را و ان شاء اللَّه تعالی، پیروز باشید و شما همه برای خدا ان شاء اللَّه، عمل کنید. همهتان با هم باشید. پشت و پناه هم باشید، ملت خوب است، ملت یک ملت روشنی است، یک ملت خوبی است.
شماها هم همه با هم مجتمع بشوید. دولت و ملت، ارکان دولت، رئیس جمهورش، نخست وزیرش، مجلسش، همه اینها با هم مجتمع باشند در یک همچو موقع خطیری که همه گرفتار هستید. اگر پیروز بشوند، نه نخستوزیری باقی میماند و نه رئیس جمهوری باقی میماند و نه مجلسی باقی میماند و نه روحانی باقی میماند و نه بازاری. باید با هم باشید تا اینکه کار را پیش ببرید.
اگر هر کدام علی حدّه- علی حدّه، و هر کس دلش میخواهد یک جایی یک اجتماعی بکند، و یک تظاهری بکند و یک حرف مفتی بزند به اسمی که خودش برای همان آدمی که تظاهر میکند، اول او را میکشند. آنهایی که تظاهرات میکنند، آنهایی که الآن در این موقعی که جنگ هست در ایران و همه نوامیس مسلمین در خطر است و همه حیثیات مسلمین در خطر است، امروز شلوغکاری میکنند و اجتماع میکنند و نطق میکنند و حرف مفت میزنند، اگر آنها غلبه بکنند، پدر خود شما را اول درمیآورند.
یک قدری بیدار بشوید. یک قدری توجه کنید به مسائل. این قدر تو سرهم نزنید، این قدر به هم نپرید.
ان شاء اللَّه، روز عاشورا، که جمعیت بیرون بیاید، مراسم تعزیه حسین- سلام اللَّه علیه- باید با قوّت خودش باشد و در راهپیماییها، همهاش مراسم امام حسین- علیه السلام- باشد و اگر کسی شعارهای باطل خواست بدهد، با قوّت او را بکوبید و نگذارید یک شعارهای باطل بدهند. خود مردم مأمورند؛ تکلیف اسلامیشان این است که اگر یک کسی شعار علیه کسی، له کسی، برای کسی، برای تفرقه انداختن بیاورد، خود مردم مأمورند که آن را بگیرند و تحویل به مراکز که باید بدهند، بدهند.
من از خدای تبارک و تعالی خواهانم که خداوند همه ما را بیدار کند. اینهایی که هر کدامشان دیگری را متهم میکنند و غلط دارند رفتار میکنند، بیدار کند اینها را. اینهایی که سران اسلام را دارند میشکنند، خدا بیدارشان کند. اینهایی که میخواهند تفرقه بیندازند بین صفوف مسلمین، خداوند بیدارشان کند. خداوند ان شاء اللَّه، به همه شما نصرت بدهد و [به] شما برادران عزیزی که الآن از دانشکده بیرون آمدهاید و میخواهید بروید به محل کارتان، خداوند به شما نصرت عنایت کند. شما عزیزان ملت هستید. شما پاسداران ملت هستید و ملت با شماست. امروز از هیچ نترسید؛ برای اینکه سابق ملت و شما جدای از هم بودید و الآن بحمد اللَّه، همه با هم هستید و همه در یک جبهه هستید.
من وقتی که نگاه میکنم به تلویزیون که نشان میدهد آنهایی [را] که برای همین ارتش و برای همین سپاه پاسداران [هستند] و برای همه اینهایی که در جبهه هستند زحمت میکشند؛ زنها، مردها، بچهها، پیرمردها، من این را به فال نیک میگیرم که اجتماع است با هم. شما پیروزید ان شاء اللَّه. اسلام ان شاء اللَّه، پیروز است.
خداوند همه شما را حفظ کند و با سلامت و صحت وارد بشوید به این جنگی که بین اسلام و کفر است. امیدوارم که آن کسانی هم که در جبههها هستند، با قدرت و با قوّت و با قدرت اسلامی به جبههها بروند. امیدوارم که آن لشکر بازیخورده عراق هم، که آمدهاند و برای غیر مسلمین، به ضد مسلمین دارند عمل میکنند، آنها هم بیدار بشوند. و دست از این کاری که بر خلاف قرآن- اسلام- است و بر خلاف اسلام است و بر خلاف مصالح اسلام است، بر خلاف پیغمبر اسلام است، دست بردارند. خداوند همه شما را پیروز و موفق کند.
و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.» (صحیفه امام، ج13، ص: 345 ـ 355)
ـ حکم انتصاب آقای سید محمد خاتمی به سمت سرپرست روزنامه «کیهان» (1359)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
جناب حجت الاسلام آقای سید محمد خاتمی- دامت افاضاته
از آنجا که مطبوعات کشور در ساختن جامعه نقش مؤثری را ایفا مینمایند، جنابعالی را به خاطر شایستگی و لیاقتی که در اداره این گونه امور دارید، به سرپرستی روزنامه کیهان، که مربوط به مستضعفین است، منصوب مینمایم. و البته متوجه هستید که مطبوعات باید همیشه در خدمت اسلام عزیز و مردم و کشور باشند؛ و آزادیها در حدود قوانین مقدس اسلام و قانون اساسی به بهترین وجه تأمین شود و بیطرفی حفظ گردد. امید است به یاری خدا و با همکاری کارمندان متعهدتان روزنامه را در راه تحقق بخشیدن به آرمانهای انقلاب اسلامی اداره نمایید. از خدای تعالی توفیق همکاران را در این راه مسألت دارم. به تاریخ 25 آبانماه 59
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج13، ص: 356)
ـ سخنرانی در جمع مسئولان بنیاد شهید و... اهمیت حفظ نظام- نقش روحانیت (1360)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
من قبلًا باید از این ضایعهای که برای حوزههای علمیه و مسلمین حاصل شد- و آن رحلت مرحوم علامه طباطبایی است[6]- اظهار تأسف کنم و به شما و ملت ایران و خصوص حوزههای علمیه، تسلیت عرض کنم. خداوند ایشان را با خدمتگزاران به اسلام و اولیای اسلام محشور فرماید و به بازماندگان ایشان و به متعلقین و شاگردان ایشان صبر عنایت فرماید.
آقای کروبی[7] قبل از اینکه من بیایم اینجا با من ملاقات کردند و از متصدیان امور آن بنیادهای شهید در همه شهرستانها و از مأمورین دولتی که تماس با این مسائل دارند و خصوصاً از ملت بزرگ ایران که در این مسائل کوشا هستند، اظهار تشکر کردند و من هم از همه تشکر میکنم و امیدوارم که خداوند شما جوانهای عزیز را که در خدمت اسلام هستید و شما جوانهای معلول را که در خدمت اسلام صحت خودتان را از دست دادید و شهدای عزیز ما و بازماندگان شهدای عزیز ما را حفظ کند و به شما شفا عنایت کند و به ما و به همه، صبر در این امور.
البته بنیاد شهید، یک بنیادی است که من تا کنون یک کلمه انتقاد از آن نشنیدهام و آقای کروبی خدمتگزار خوبی است برای شهدا و معلولین. امیدوارم که همه شماها موفق باشید که خدمت خودتان را افزون کنید و این شهدا را و این خانواده شهدا را و این معلولین را و این بازماندگان شهدا را مثل عائله خودتان محسوب کنید و در راه خدمت به آنها کوشش کنید که این خدمت بسیار ارجمندی است، بسیار بزرگی است. و مطمئن باشید که خداوند تبارک و تعالی به شما اجر در دو دنیا عنایت میفرماید.
من در محضر شما آقایان و در محضر ملت، یک مطلب از مسائل داخلی باید عرض کنم و یک مطلب هم از مسائل منطقه: در مسائل داخلی، آن طور که احساس میشود و به من اطلاع داده شده است، یک جریانی در کار است که میخواهند با این جریان ایجاد اختلاف بین ملت بکنند. اینها که از هیچ راهی تا کنون نتوانستهاند توفیق پیدا بکنند، هر جور اقدامی کردند؛ اقدام نظامی کردند، هجمه به کشور ما کردند، جنگ ایجاد کردند، در داخل جنجالها و کارهایی راه انداختند، ترورها را کردند و انفجارات را انجام دادند و دیدند که با این ملت ما مستحکمتر شده است و از میدان خارج نمیشود و- البته هم باید خارج نشود؛ برای اینکه ملتی که برای خدا قیام کرده است و برای اسلام قیام کرده است و حکومت اسلامی را به دست آورده است با این مسائل کنار نخواهد رفت و این درّ گرانبهایی [را] که به او رسیده است، با چنگ و دندان حفظ خواهد کرد- بعد از اینکه از این راههای مختلف اینها مأیوس شدند و طرْفی نبستند، باز به آن مسئلهای [رسیدند] که در همه دنیا مطرح است؛ که اختلاف ایجاد کنید تا بتوانید سلطه پیدا کنید و حکومت کنید، دوباره یک جریان اختلافی در ایران- یعنی، جریانی که با آن جریان میخواهند ایجاد اختلاف بکنند- به چشم میخورد.
من بعض از آن جریانات را عرض میکنم و به ملت تنبه میدهم که بیدار باشند و یک وقت- خدای نخواسته- یک وقتی بیدار نشوند که کار از دست گذشته باشد. مِن جمله از جریانات، این است که به من کراراً اطلاع دادند که بعض جوانها و بعض بیخبرها یا اشخاصی که با طرح وارد شدهاند و آنها را اغفال کردهاند: به بعض مراجع بزرگ اسلام اهانت میکنند. در شهرهای مختلف، این مطلب دیده میشود. و شما بدانید که این مطلب اهانت کردن به مراجع جز اینکه یک اختلافی در بین ملت ایجاد کند و جز اینکه یک مطلب بر خلاف رضای خدایی واقع بشود، نتیجه ندارد. من از عموم ملت تقاضا میکنم که هر جا یک همچو مسائلی دیدند، این جوانها اگر گول خوردهاند، آنها را نصیحت کنند و اگر کسی است که مخصوصاً از این گروههای اختلافانداز در بین آنها وارد شده، شناسایی کنند و به مراکزی که باید اطلاع بدهند، اطلاع بدهند.
امروز ما از روزهای قبل بیشتر احتیاج به همبستگی داریم. امروز ما مواجه با همه قدرتها هستیم و آنها در خارج و داخل دارند طرحریزی میکنند؛ برای اینکه این انقلاب را بشکنند و این نهضت اسلامی و جمهوری اسلامی را شکست بدهند و نابود کنند. و این یک تکلیف الهی است برای همه که اهمّ تکلیفهایی است که خدا دارد؛ یعنی، حفظ جمهوری اسلامی از حفظ یک نفر- و لو امام عصر باشد- اهمیتش بیشتر است؛ برای اینکه امام عصر هم خودش را فدا میکند برای اسلام. همه انبیا از صدر عالَم تا حالا که آمدند، برای کلمه حق و برای دین خدا مجاهده کردند و خودشان را فدا کردند.
پیامبر اکرم آن همه مشقات را کشید و اهل بیت معظم او آن همه زحمات را متکفّل شدند و جانبازیها را کردند؛ همه برای حفظ اسلام است. اسلام یک ودیعه الهی است پیش ملتها که این ودیعه الهی برای تربیت خود افراد و برای خدمت به خود افراد هست و حفظ این بر همه کس واجب عینی است؛ یعنی، همه مکلف هستیم حفظ کنیم تا آن وقتی که یک عدهای قائم بشوند برای حفظ او، که آن وقت تکلیف از دیگران برداشته میشود.
امروز ایجاد اختلاف؛ هر اختلافی باشد، و کارهایی که اختلافانگیز است؛ هر کاری باشد و با هر اسمی باشد، این مضر به اسلام است و مضر به انقلاب است.
و از همین رشته است اینکه باز یک جریانی در کار است که نسبت به علمای بلاد، نسبت به اهل علم، نسبت به ائمه جماعات اهانت بکنند. و این یک چیزی است که، جریانی است که چنانچه- خدای نخواسته- این جریان به توفیق خودش، که به خیال خودش این است که روحانیت را از مردم بگیرد، اگر این امر به توفیق خودشان برسد، شما مطمئن باشید که شکست خواهیم خورد؛ برای اینکه، روحانیون در همه بلاد، حافظ اسلامند و حافظ مقاصد اسلامی هستند و از اول هم بودهاند.
اگر روحانیون نبودند، ما الآن از اسلام اطلاعی نداشتیم. این مجاهدت روحانیون است که از خود شما هستند؛ مجاهدت آنهاست که برای ما اسلام را تا کنون نگه داشته است. و در هر مسأله و گرفتاری که برای اسلام پیش میآمده، باز پیشقدم همینها بودند و همینها بودند که قیام میکردند؛ حالا یا موفق میشدند یا سرکوب میشدند. در همین مدتی که من اطلاع دارم و من شاهد بودم، قیامهای مختلفی بر ضد رضا خان و محمد رضا شد. و این قیامها همه، مبدأش روحانیون بودند؛ از آنجا شروع میشد، لکن چون ملت باز درست مجتمع با هم نشده بودند، موفق نمیشدند یا کم موفق میشدند. اگر شما- اگر ملت ما- این طایفه را حفظ نکنید، بدانید که سرنوشت شما سرنوشت زمان مشروطه خواهد شد که روحانیون این کار را درست کردند و دست استبداد را کوتاه کردند، لکن دوباره به واسطه اینکه ملت مجتمع نبود و با روحانیت آن طور سازش، اطاعت محکم نداشت، مشروطه را آنها بپا کردند و دیگران آمدند و مشروطه را همان استبداد غلیظتر با اسم مشروطه [کردند.] یک اسم بیمسمایی بود و گفته میشد که ما مجلس داریم و مشروطه داریم و مشروطه خواه هستیم، لکن استبداد- به تمام معنای خودش، به تمام کلمه خودش- بر ما حکومت میکرد، چه در زمان قاجار- که من یادم است- و چه بعد از او زمان رضا خان- که بدترین زمانها بر این ملت گذشت- و چه زمان محمد رضا. اگر شما توجه به این نکنید که روحانیت را اینها میخواهند از صحنه بیرون کنند و در پیش ملت، روحانیت را بد نمایش بدهند ....
همین امروز صبح که اینجا، من قبل از اینکه بیایم خدمت شماها، یکی از علمای اصفهان آمد، شکایت زیاد از اینکه با روحانیون رفتار بد میشود. چه آن مطلب درست به عرض ایشان رسیده بود یا نادرست، من کلی مطلب را میگویم که جریانی است که روحانیت را کنار بگذارند. شما دیدید که در زمان قبل از این جمهوریهای اخیر، اوایل امر، یک جریانی بود که این روحانیتها، روحانیون شاخص را پیش ملت رسوا کنند با دروغ و حیله. آقای بهشتی- رحمه اللَّه- که یک نفر آدمی بود که مجاهد برای اسلام بود، به درد میخورد، فعال بود، دانشمند بود، مدیر بود، مدبر بود، دیدید که در صحنه کشور چه فضاحتها در آوردند اشرار و مردم را [از او] منحرف کردند. مردم یک وقت بیدار شدند که بهشتیای در کار نبود. من خوف این را دارم که- خدای نخواسته- ملت ما یک وقت بیدار بشود که روحانیت کنار رفته است و سلطه اجانب بر این مملکت بازگشته است و آن وقت تأسفها فایده نداشته [باشد]؛ همان طوری که در زمان امام حسین- سلام اللَّه علیه- آن طور درست کرده بودند چهره پسر پیغمبر را که مردم کوفهای که پدر او را دیده بودند، مجاهدات او را دیده بودند، همین مردم کوفه برای کشتن پسر پیغمبر مسابقه میکردند و مردم کوفه یک وقت متوجه شدند که امام حسین دیگر نبود.
من خوف این را دارم که شما ملت بزرگ ایران، که برای خدا قیام کردید و برای خدا جوانهایتان را دادید و برای خدا زحمات طاقت فرسا کشیدید و همه چیزتان را فدای اسلام کردید، با این جریانی که به نظر میآید که دارد پیش میرود، یک وقتی متوجه بشوید که- خدای نخواسته- با انعزال این مردم، اینهایی که خدمتگزار هستند، یک حکومت قلدری با اسم «اسلام»، با اسم «جمهوری اسلامی»، با اسم «خدمتگزار به اسلام» بیاید و همه زحمتهای شما و خونهایی [را] که دادید، هدر ببرد. رضا خان هم اول که آمد، در همین سینهزنیها میرفت سینه میزد، در تکیهها میرفت دور تکیهها میگردید و شمع روشن میکرد. آن وقت که پایش محکم شد، تمام آثار اسلام را این نانجیب میخواست از بین ببرد. در سرتاسر ایران، مجلس روضه آشکار، یکی نبود. اگر یک مجلسی بود، نصف شب بود، قبل از اذان صبح بود. شما خوف این را داشته باشید که اگر تشکر این نعمتی که خداوند به شما داده- و آن اسلام است و تشکرش به وحدت کلمه است و تشکرش به احترام به اولیای اسلام است- این تشکر را به جا نیاورید، خداوند عنایتش را برگرداند و- خدای نخواسته- ما را برگرداند به سالهایی که قبلًا بود و تلخیهایش در کام ما هست. این یک رشتهای است که من به همه ایران تکلیف خودم را ادا میکنم و عرض میکنم که بیدار باشید که دارند یک دستهای که یا بازی خوردهاند و متوجه نیستند و یا در بین آنها از همین منافقین و از همین گروههای منحرف وارد شدهاند و میخواهند شما را از هم جدا کنند! دستههای مختلف ایجاد کنند! طرفدارهای آن مرجع، طرفدارهای آن مرجع و طرفدارهای آن ملّا و طرفدارهای آن ملّا درست کنند! و کم کم ملّاها را کنار بگذارند و این پیروزی [را] که برای شما حاصل شده است از دست شما بگیرند! این یک رشته است که عرض کردم.
یک رشته دیگری که باز- فی الجمله- به من اطلاع دادند، بعضی اختلافاتی است که بین گروههای متعهد است، گروههایی که متعهد به اسلام هستند، خدمتگزار به اسلام هستند. در بعضی از بلاد، همین گروهها با بعض گروههای دیگری که آنها هم متعهد به اسلام و خدمتگزار هستند، ایجاد اختلاف دارند میکنند. من به این گروهها، هر جا هر کس هست، تمام گروهها، این تنبه را میدهم که توجه داشته باشید که دست جنایتکار خارجیها از هر راهی میخواهند اختلاف ایجاد کنند. اگر شما برای اسلام میخواهید خدمت بکنید، همه با هم یک صدا باشید تا بتوانید خدمت بکنید. اگر هر کدام بخواهید یک صدای علی حده داشته باشید و یک بساط علیحدهای داشته باشید، آن هم با هم به خلاف برخیزید، اختلاف با هم بکنید، مطمئن باشید که این اختلاف بین گروههای متعهد با اینکه حسن نیت دارند، به جایی میرسد که یک وقت- خدای نخواسته- بین دو گروه متعهد در سرتاسر کشور مخالفت بیفتد و یک وقت منتهی بشود به جنگ مسلحانه و دشمنهای شما از خدا میخواهند که بین شما یک همچو چیزهایی واقع بشود. و من البته اطمینان دارم که شما هوشیارتر از این هستید که یک همچو مسائلی پیدا بشود، لکن من تذکر را لازم میدانم که بدهم. تمام اموری که از او بوی نفاق و بوی اختلاف میآید باید کنار گذاشت.
شما الآن از تمام اطراف دنیا هدف هستید؛ یعنی، این انقلاب اسلامی ایران همچو در دنیا چهره پیدا کرده است که همه قدرتهای بزرگ را به وحشت انداخته است که مبادا این انقلاب به آن چهره واقعی که دارد، همه جا توجه به آن بکنند و یک وقت ابرقدرتها ببینند که ممالک اسلامی و ممالک دیگر هم از دست آنها رفت. از این جهت، کوشش میکنند، به همه قوا کوشش میکنند که اینجا، که هسته مرکزی این انقلاب و نهضت اسلامی است، اینجا را بکوبند. کوبیدن، بهترین کوبیدنها آن است که از داخل، این مسأله واقع بشود: اختلاف داخلی، خودمان توی سر خودمان بزنیم.
بیدار باشید شما و همه و همه مسلمانها که مبادا یک همچو اغفالی بکنند ما را و غفلتی بکنند؛ با یک صورت مناسبی بیایند جوانها را بازی بدهند که این جمهوری اسلامی هم مثل زمان محمد رضا شاه، بلکه بدتر [شده است؛] آخوندها هم که جز فساد، کاری انجام نمیدهند! از این حرفهایی که بازی بدهند جوانها را. این راجع به مسائل داخل که اهمیت دارد.
در مسائل منطقه، مهمترین چیزی که الآن مورد صحبت است، این طرحهایی است که به دست امریکا و صهیونیست و بعض نوکرهای آنها ریخته شده است و این طرحهایی است که دولتهای اسلامی میخواهند، دولتهای عرب میخواهند این طرح را طرح بکنند و تحمیل بکنند بر همه. این طرح هیچ نقطه مثبت ندارد. آنهایی که گمان کردهاند نقطههای مثبتی در این طرح هست، یا توجه به مسائل ندارند یا طور دیگری است. نقطه مثبت در این طرحها هیچ نیست. کشور ما، ملت ما که این همه شهدا داده است و این همه معلولینی که الآن بسیاریشان در اینجا هستند- و خداوند آنها را شفا بدهد- تقدیم کرده است، برای اسلام است و ما اسلام را منحصر به ایران نمیدانیم. اسلام، همه جا اسلام است. مصر هم همین اسلام است و سودان هم همین اسلام است و عراق هم همین اسلام است و حجاز همین اسلام است و سوریه و سایر جاها [هم همین.] ما نمیتوانیم حساب خودمان را از حساب سایر مسلمین جدا کنیم. ما با این همه خسارتی که بر ما وارد شده است و این همه شهید که دادیم و معلول که دادیم و آواره که پیدا کردیم، همه اینها برای اسلام بوده. ایران هم از باب اینکه یک کشور اسلامی است، ما این زحمات را برایش کشیدیم.
ما نمیتوانیم که اعراب را و مقدرات اعراب را از خودمان جدا بدانیم، مقدرات سایر کشورها را از خودمان جدا بدانیم. همه جا اسلام است و همه مسلمین- که ما هم [از] جمله آنها هستیم- موظفیم که اسلام را در هر جا حفظ کنیم. ما مکلف هستیم که آن مقداری که میتوانیم، هدایت کنیم این کشورهای اسلامی را که امروز در فکر این طرح بسیار بسیار مضر هستند و میخواهند آن طرح را تصویب کنند. ما باید به ملتهای مسلمین و اسلام و به کشورهای اسلامی تذکر بدهیم. من اعلام خطر میکنم برای این مسأله و برای اسلام به واسطه این طرح!
آنهایی که این طرح را دادهاند، یا جاهلند و یا تحت تأثیر امریکا و صهیونیسم واقع شدهاند. آنهایی که در این طرح نقطه مثبت قائل هستند، آنها هم همین طور. اگر هیچ نقطهای در این نبود جز اینکه اسرائیل به رسمیت شناخته بشود- یکی از موارد این پیشنهادها این است که اسرائیل به رسمیت شناخته بشود و تأمین داده بشود به اسرائیل- اگر هیچ نبود الّا این و تمام نقاط دیگر نقاط مثبت بودند، آن نقاط مثبت همه بر خلاف بود. معنای اینکه «تأمین داده بشود به اسرائیل» این است که این اسرائیلی که سالهای طولانی است زمینهای مسلمین را غصب کردهاند و کشتار دسته جمعی در فلسطین و در لبنان و در جاهای دیگر ایجاد کردهاند، مسلمین را بیخانمان کردهاند و اعراض و نفوس مسلمین را در خطر، معرض خطر قرار دادهاند، و دستخوش مقاصد فاسدشان کردهاند، حالا همه مسلمانها این را تأمینش بدهند! یعنی اینکه اگر یک کسی خواست تعرض بکند به این غاصب، به این دولتی که دولت غاصب جانی است، همه مسلمانها و همه دولتهای منطقه موظفند که با او مخالفت کنند برای حفظ اسرائیل! اسرائیلی که خون مسلمین را مکیده است و فلسطین را و قدس را آن طور کرده است و لبنان را به آن صورت درآورده است و مسلمین را قتل و غارت کرده است، حالا همه موظفیم که برای خاطر اینکه یک دستمزدی به او بدهیم، همه حافظ او باشیم! همه تأمین کنیم او را! آن کسی [را] که از اول که وارد شده است در قدس و فلسطین، همه کارهایش غاصبانه بوده است، حالا ما به رسمیت بشناسیم! یعنی مملکتهای عرب، این رژیم فاسد، فاسق، کافر را به رسمیت بشناسند! دستمزد بدهند به اسرائیل بعد از آن همه جنایات! اگر نقطه مثبتی که بعضیها میگویند، این است که یکی از مواد این است که اسرائیل خارج بشود تا جنگ کذا، تا آن حدودی که در جنگ کذاست، این از نقاط منفی این است. این معنایش این است که اسرائیل این همه جاها را که گرفته است مالِ خودش؛ حالا یک چند جا را رها کند! مثل این است که ما بیاییم با عراق مصالحه کنیم که خوزستان یک مقدارش مال ما، یک مقداریاش مال شما! این از نقاط منفی اوست و سایر نقاط تمام در خدمت اسرائیل است و میخواهد اسرائیل را حاکم کند بر اعراب.
و من اخطار میکنم بر ملتهای اسلامی و خصوصاً ملتهای عرب و بر ارتشهای اسلامی و ارتشهای دولتهای عربی که گذشتن این طرح در یک جای سربسته بدون توجه ملتها جز اینکه شما را به اسارت اسرائیل درآورد و تا آخر عمر نوکر اسرائیل باشید و دست بسته و چشم بسته به اختیار اسرائیل و امریکا درآیید، هیچ چیز دیگری نیست. برای ملتهای اسلامی و برای عرب، هیچ ننگی بالاتر از این نیست که تسلیم این طرح فاسد خراب صد در صد مخالف با اسلام بشود. ننگ عرب است که قبول کند این آقایی اسرائیل را. من به همه اخطار میکنم که اگر این طرح بگذرد، فردا اسرائیل مکه و مدینه را از چنگ شما بیرون میآورد.
بیدار باشند ملتها و بیدار کنند دولتها را و مخالفت کنند با این طرح کافر فاجر! این طرح را که میخواهند بریزند، امریکا چنگ و دندان نشان داده؛ برای اینکه تسلیم کند اینها را. کماندوهای خودش را پیاده کرده است در منطقه و لشکرهای خودش را در منطقه پیاده کرده است. مانورها را، نمایشگرها را آورده است نمایش بدهند؛ بترسانند اهل منطقه را. اگر دولتها بترسند، ملتها زنده باشند و نترسند. اگر ما همه از بین برویم، بهتر است [از] اینکه ذلیل باشیم زیر دست صهیونیسم و زیر دست امریکا. و این یک قدم بلندی است که به دستور امریکا این قدم بلند برداشته شده است برای ذلت عرب و ذلت مسلمین. ننگ بر آن اعرابی که برای خاطر سلطه کمی که به کشوری پیدا کنند و برای خاطر استفادههایی که پیدا کنند تن به یک همچو ذلتی بدهند! و ننگ بر همه ما چنانچه ساکت بنشینیم!
و چنانچه دولتها هم، دولتهای بیتوجه به مسائل یا متعمد در اینکه خیانت به اسلام بکنند و به ملت عرب بکنند و به مسلمین بکنند، این طرح را بگذرانند، هیچ ارزشی ندارد؛ برای اینکه ملتها با این مخالفند. هیچ ملتی از ملتهای اسلامی نیست که موافق با این باشد که نوکر اسرائیل باشد و ذلیل اسرائیل و ذلیل امریکا باشد. اگر فرضاً هم این دولتها بگذرانند این را، ارزش یک پشیز ندارد این گذراندنها، و مسلمانها و ملتها با این مخالفند.
باید این دولتها این مطلب را از سر خودشان بیرون کنند که همان طور که سابق میکردند حالا باید بکنند؛ یعنی، خودشان را قیم بدانند نسبت به ملتها. یک نفر شیخ یا یک نفر رئیس جمهور یا یک نفر مَلِک- به اصطلاح خودشان- چه حقی دارد که بر یک مملکت حکومت کند و یک مملکتی را بخواهد به مصالح اسرائیل فدا کند؟! باید حکومتها بیدار بشوند! با گذراندن این طرح، گور خودشان را میکَنند. نباید دیگر از این به بعد، این فکر بیاید در سر این حکومتها که کار با ماست و به ملتها مربوط نیست. شما در مقابل ملت هیچ کارهاید. ملتها هستند که باید کارها به تصویب آنها برسد. البته ما هم گرفتار یک همچو مسئلهای بودیم در زمان رضا خان، در زمان محمد رضا خان. همین مسأله بود که به ملت کار نداشتند. ملت چکاره است؟ آنها ملت را هیچ کاره میدانستند. هر چه هست اعلیحضرت است. غیر اعلیحضرت خبری نیست. لکن ملت ایران شکست این را و فهماند که هر چه هست ملت است و حکومتها باید بر طبق امیال ملت عمل بکنند، بر طبق مصالح ملت عمل بکنند. و حکومت ما و مجلس ما و همه ارگانهای لشکری و کشوری ما الآن همین طور هستند؛ خدمتگزار ملت هستند، هیچ یک از آنها نیست که این فکر در کلهاش بیاید که بخواهد یک حکومتی بکند، تحمیلی به ملت بکند. ملتهای دیگر هم باید همین کار را بکنند؛ چارهای ندارند، جز اینکه در مقابل این قرارداد و طرح فاسد قیام کنند، نهضت کنند، جان بدهند تا این طرح را نگذارند عملی بشود. بر فرض اینکه آنها این طرح را تصویب کنند، مخالفت کنند و بدانند که با مخالفت ملت نمیشود این طرح درست بشود.
من از خدای تبارک و تعالی بیداری همه ملتهای اسلام را، بیداری همه دولتها را، بیداری همه جوانها را [میخواهم.] من این پیامی که دارم به مدارس کشورها هم هست، به دانشگاهها، به همه جا.
این جوانهای دانشگاهی، این نویسندهها، این گویندهها، این علما، این ارتشیها؛ همه اینها با این طرح خبیث که اسارت ملت عرب را و اسارت اسلام را ثبت میکند- به خیال خودشان- و به دست اسرائیل میدهد، مخالفت کنند. هر کس مخالفت نکند، خائن به اسلام است. و بدانید که ملتها اگر با یک چیزی مخالفت کردند، دولتها نمیتوانند اجرا بکنند. امروز مثل سابق نیست که یک دولتی بیاید هر غلطی میخواهد بکند. خیر، باید موافق امیال صحیحه ملت عمل بکند؛ نوکر ملت باید باشد، نه آقای ملت. او کاخ طلا درست نکند با پول ملت و ملتش ضعیفترین و فقیرترین ملتها باشد. ان شاء اللَّه، خداوند به همه ما و به همه شما و به همه ملتهای اسلام یک روشنایی عنایت کند، یک نور هدایتی عنایت کند که همه ما در خدمت اسلام و در خدمت خدای تبارک و تعالی و اطاعت رسول خدا باشیم.
و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.» (صحیفه امام، ج15، ص: 363 ـ 373)
ـ پیام به رزمندگان اسلام در قرارگاه حمزه سید الشهدا (ع)؛ تبریک پیروزی رزمندگان (1361)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
از قول من به کلیه رزمندگان اسلام بویژه رزمندگانی که در منطقه عملیات قرارگاه حمزه سید الشهدا- علیه السلام- با دشمنان اسلام مبارزه میکنند تبریک بگویید. اسلام و مسلمانان متعهد، به این پیروزیهای چشمگیر شما چشم دوختهاند، و از یاد هیچ یک از ما نخواهید رفت. شما فرزندان عزیز ملت هستید. فتحی که به دست شما صورت گرفت، برای ملت سرافرازی بود. امیدوارم این پیروزی تا آخرین مرحله موفق باشد. سلامت و سعادت تمام رزمندگان را از خداوند خواهانم و از دعا شما را فراموش نخواهم کرد.
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج17، ص: 94)
ـ پیام به مردم اصفهان؛ تجلیل از شهیدان و خانواده های آنها (1361)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
خدمت عموم مردم مسلمان و رشید اصفهان[8]- دامت توفیقاتهم
سَلامٌ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَی الدَّارِ[9] رحمت خداوند بر همه شهیدان، و رضوان و مغفرت حق بر ارواح مطهرشان که جوار قرب او را برگزیدند و سرفراز و مشتاق به سوی جایگاه مخصوصشان در پیشگاه رب خویش شتافتند. و سلام و درود بر شما پدران و مادران، همسران، فرزندان و بازماندگان شهدا که از بهترین عزیزان خود در راه بهترین هدف که اسلام عزیز است، بزرگوارانه گذشتهاید، و در امر دفاع از دین خدا، آن چنان صبر و مقاومت نشان دادهاید که رشادت و استقامت یاران سید شهیدان حضرت امام حسین- علیه السلام- را در خاطره جهانیان تجدید کردید. این جانب با عرض تبریک و تسلیت به مردم قهرمان و شهیدپرور استان نیروخیز اصفهان و همه ملت بزرگ ایران که وفاداری خود را به اسلام و خدای متعال به نحو احسن به اثبات رساندهاند، اطمینان دارم که این فداکاریها و جانبازیها در آینده نزدیک شجره طیبه اسلام را بیش از پیش بارور مینماید، و دشمنان قسمخورده اسلام را به نابودی و اضمحلال محکوم خواهد ساخت. از خداوند متعال برای شهدای عزیز، رحمت و مغفرت، و برای جانبازان مجروح و معلول، شفای عاجل، و برای خانوادههای محترم آنان صبر و اجر مسألت دارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج17، ص: 95)
ـ حکم شمول تعزیرات برای متخلفین از مقررات شهرداری به رئیس دیوان عالی کشور (1366)
[بسمه تعالی. حضرت آیت اللَّه موسوی اردبیلی، ریاست محترم دیوان عالی کشور
احتراماً، پیرو مذاکرات حضوری به همراهی حضرت حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای محتشمی، وزیر محترم کشور در مورد ضرورت تشکیل مجدد کمیسیونهای مقرر در ماده صد قانون شهرداری، موضوع نامه تقدیمی این جانب به محضر مبارک حضرت آیت اللَّه العظمی امام خمینی، رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران- مد ظله العالی- به شماره 1899/ 160 مورخ 24/ 3/ 66 متضمن انعکاس فرمایشات معظمٌ له در ذیل آن (فتوکپی ضمیمه است) خواهشمند است در پاسخ پرسش این قائم مقامی به شرح زیر اعلام نظر فرمایید:
پرسش:
آیا تخلفات ساختمانی از هر قبیل که مغایر با ضوابط و مقررات شهرداری تهران در محدوده قانونی و آزاد شده و حریم تهران توسط اشخاص حقیقی و حقوقی صورت پذیرد مشمول تعزیرات حکومتی میباشد یا خیر؟
با اظهار تشکر و امتنان- سید مرتضی طباطبایی، قائم مقام وزیر کشور و سرپرست شهرداری تهران- 9/ 8/ 66.
بسمه تعالی
در مورد سؤال فوق تخلف از ضوابط و مقررات شهرداری مانند تخلف مقررات قیمت گذاری و گرانفروشی و غیره است، و رسیدگی و مجازات متخلفین از موارد تعزیرات حکومتی است، ولی شمول حکم و اجازه حضرت امام- مد ظله- که به دولت دادهاند و عدم شمولش باید از محضر ایشان استفسار شود. عبد الکریم موسوی- 20/ 8/ 66].
بسمه تعالی
اگر کسی از ضوابط و مقررات شهرداری تخلف نماید مشمول تعزیرات حکومتی میگردد.
25/ 8/ 66 // روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج20، ص: 417 ـ 418)
ـ حکم ترفیع درجه فرمانده ژاندارمری و شهربانی به وزیر کشور (1366)
[محضر مبارک رهبر عظیم الشأن انقلاب اسلامی و فرماندهی معظم کل قوا، حضرت آیت اللَّه العظمی امام خمینی- مد ظله العالی
با سلام و دعا، خاطر شریف را مستحضر میدارد، درجه فرمانده ژاندارمری و ریاست شهربانی در گذشته و همواره با درجه فرماندهان نیروهای سهگانه نظامی (زمینی- هوایی- دریایی) یکسان بوده است که اخیراً با موافقت حضرت عالی فرماندهان نیروهای نظامی به درجه امیری مفتخر گردیدهاند. لذا نظر به رعایت ملاحظاتی که در کارآیی و تشویق نیروهای انتظامی دخیل بوده و نیز رضایتی که از عملکرد فرماندهان این نیروها حاصل است تقاضا دارد موافقت فرمایند تا سرکار سرهنگ محمد سهرابی، فرمانده ژاندارمری جمهوری اسلامی و سرکار سرهنگ سید رضا نیک نژاد، ریاست شهربانی جمهوری اسلامی نیز به اخذ درجه امیری (سرتیپی) مفتخر گردند. توضیح اینکه قبلًا در مشورت این امر با ریاست محترم جمهوری نظر موافق ایشان دریافت شده است. در خاتمه با اغتنام از فرصت از درگاه خداوند متعال طول عمر آن وجود شریف و پیروزی عاجل رزمندگان اسلام را مسألت میدارد.
سید علی اکبر محتشمی- وزیر کشور].
بسمه تعالی
موافقت میشود.[10] ان شاء اللَّه موفق به خدمت مردم باشند.
25/ 8/ 66 // روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج20، ص: 419)
[1] - آقای سید مرتضی پسندیده.
[2] - آقای سید حسین بروجردی( از مراجع تقلید).
[3] - آقای سید حسن خمینی.
[4] - آقای حسن کروبی( برادر آقای مهدی کروبی) در اوایل انقلاب، به اقداماتی در جهت واگذاری زمین به مستضعفان و تأمین مسکن برای آنها دست زد که چون اقدامات او در این زمینه با ارگانهای دولتی و انقلابی هماهنگی نداشت و مشکلاتی ایجاد میکرد، امام خمینی، او را مکلف ساخت، کارهای خود را با آقای علی قدوسی دادستان کل انقلاب اسلامی و سایر مسئولان امور هماهنگ سازد، و از ایجاد تشنج بپرهیزد
[5] - دستخط امام خمینی درباره جاسوسان امریکایی است که توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام به گروگان گرفته شده بودند. در بین این عده، چند زن و چند سیاهپوست وجود داشتند. امام خمینی با این اعتقاد که زنان و سیاهپوستان امریکایی، در اصل در ردیف مستضعفان جامعه امریکایی هستند و ناخواسته به چنین مأموریتهایی اعزام میشوند، دستور آزادی آنان را صادر فرمودند. این عده، روز بعد آزاد و به کشور خودشان بازگردانده شدند
[6] - آقای سید محمد حسین طباطبایی، مفسر قرآن و فیلسوف شناخته شده جهان اسلام
[7] - آقای مهدی کروبی، سرپرست بنیاد شهید انقلاب اسلامی.
[8] - استان اصفهان در اعزام نیرو به جبهههای جنگ تحمیلی و دفاع از انقلاب، پیشگام؛ و بیشترین شهید را داده است
[9] - سوره رعد، آیه 24:« درود بر شما بر آنچه شکیبا بودید. و چه خوب است فرجام آن سرای»
[10] - به استناد وظایف و اختیارات رهبری، به عنوان فرمانده کل قوا، مندرج در اصل 110 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران