شخصیت فلسفی امام خمینی
محمدکاظم تقوی
بیست و پنجم آبان ماه مصادف با پانزدهم نوامبر، روز جهانی فلسفه نامگذاری شده است. فلسفه سعی و تلاش و کاوش و کنکاش عقلانی انسان برای فهم هستی و اجزای آن است. از این رو فلسفیدن همزاد انسان است. چنانکه این حقیقت که اسلام برای عقل و تعقل و تفکر و نیز علم و دانش و دانایی اهمیت بسیاری قائل است، نه جای انکار دارد و نه چندان نیازمند توضیح و استدلال است. به همین خاطر میبینیم در تاریخ و فرهنگ اسلامی فیلسوفان مسلمان وحکیمان الهی نقش و جایگاه ممتاز و اثرگذاری داشته اند.
حوزه علمیه شیعه در تاریخ بیش از هزار ساله خود، در مکانهای مختلف و موقعیتهای گوناگون با زعامت و هدایت عالمان بزرگ، علوم اسلامی و معارف قرآن و سنت را آموخته و به جانهای تشنه و جوامع اسلامی رساندند. در این سلسله نقش حضرت آیت الله حائری یزدی (قدس سره) در احیای حوزه علمیه قم و تربیت عالمان ربانی یکی از دوره های افتخارآمیز میباشد. مجدد حوزه علمیه قم با اخلاص و عقلانیت زمینه ای فراهم کرد تا علوم عقلی و علوم نقلی دوشادوش هم آموزش داده و فراگرفته شوند.
مرحوم آیت الله میرزا خلیل کمره ای ـ هم مباحثه اسفار و جواهر امام خمینی ـ که با هجرت آیت الله حائری از اراک به حوزه علمیه قم، از محضر اساتید حوزه در علوم مختلف بهره میگرفت در توصیف آن فضای وسیع علمی نوشته است:
«به محض ورود به قم، به ما بشارت دادند که فیلسوفی عدیم النظیر از پیران فلسفه در قم هستند؛ شاگرد مرحوم جهانگیرخان قشقایی، و بعد معلوم شد علاوه بر درس جهانگیرخان، از درس مرحوم آقا محمدرضا قمشه ای معروف نیز استفاده کرده اند. معظم له (یعنی مرحوم آیت الله میرزا علی اکبر حکمی یزدی) درس فلسفه را شروع کردند، چنانکه مرحوم مؤسس حوزه آیت الله حائری فقه و اصول را. به همین مناسبت شوری در سرها پیدا شد و ما ... از مقارنه این نعمت دلشاد شدیم که فقه و اصول (علوم ظاهری) و فلسفه و عرفان (علوم باطنی) در تأسیس حوزه قم به هم دست داده اند.»(استادان امام، مروری بر زندگی، آثار و اندیشه ها، ص 1333)
امام خمینی در چنین حوزه و مکتبی علوم اسلامی را، اعم از علوم ظاهری و علوم باطنی، از محضر اساتید بزرگ آن حوزه با برکت استفاده کرد. ایشان میفرماید:
«فلسفه را مرحوم حاج سید ابوالحسن قزوینی و ریاضیات، هیئت، حساب نزد ایشان و مرحوم آقا میرزا علی اکبر یزدی و عمده استفاده در علوم معنوی و عرفانی نزد مرحوم آقای آقامیرزا محمدعلی شاه آبادی بوده است.»(صحیفه امام، ج 19، ص 427)
شخصیت فلسفی امام خمینی را باید در سه ساحت: تحصیل، تدریس، و تألیف دید و شناخت. ایشان طبق بعضی از اسناد در همان خمین نزد برادرشان مرحوم آیت الله پسندیده علاوه بر ادبیات عرب و بخشی از علوم بلاغی، مقداری منطق هم فراگرفته و بعضی از متون این علم را از درس او استفاده کرد؛ سپس در حوزه علمیه قم به مدت چهار سال حکمت متعالیه را با فراگیری کتاب شرح منظومه از محضر آیت الله رفیعی قزوینی، پشت سرگذاشت و پس از آن، بسیار محدود ـ حداکثر دو سه ماه ـ در درس اسفار استاد شرکت کرد، ولی مسائل را برای خود حل شده دید و به همین خاطر اسفار ملاصدرا را با مرحوم میرزا خلیل کمره ای مباحثه کرد. البته امام در همان سالها در فرصتهای تابستانی به خوانسار میرفت و مشخصاً از افادات علمی حکیم الهی مرحوم مولی محمدعلی حکیم ایمانی(قدس سره) استفاده میکرد، و خود برای یکی از علمای خوانسار نقل کرد که چندین مرتبه به خوانسار سفر کرده که یکی از آن سفرها به مدت چهار ماه بوده و با مرحوم حکیم ایمانی محشور بوده و از او استفاده میکرده است.(ضیاء الابصار فی ترجمه علماء الخوانسار، ج 3، ص 397)
ایشان پس از تحصیل دانش فلسفه، بیش از بیست سال به تدریس فلسفه اشتغال داشت است؛ یعنی (سالهای 1306 ـ 1305 تا سال 1328 ش) « حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه) در همان زمان که از محضر این بزرگان [آیات خوانساری، یثربی و ...] بهره میبرد، در مدرسه دارالشفا شرح منظومه تدریس میکرد».(مجله حوزه، ش 32، ص 50)
ایشان خود با بازبینی مطالب جلد اول کتاب «نهضت امام خمینی» در چاپ اول آن، مرقوم داشتند:
«... اینجانب در زمانی که ساکن مدرسه دارالشفا بودم، مدتها فلسفه تدریس میکردم و در سنه 1348ق به واسطه تأهل از مدرسه خارج شدم.»(نهضت امام خمینی، دفتر اول، ص 55)
امام خمینی در این مدت بیش از دو دهه، به ظن قوی، پنج دور،کتاب شرح منظومه را ـ که خلاصه و عصاره حکمت متعالیه میباشد ـ درس گفته و طی این سالها به تدریس کتاب گرانسنگ اسفار ملاصدرا نیز اشتغال داشته است. در این دورهها امثال مرحوم دکتر مهدی حائری و به خصوص شهید آیت الله مطهری و مرحوم آیت الله منتظری از شاگردان اصلی آن بودهاند.(ر.ک: پژوهشنامه متین، ش 1، ص 384 و خاطرات فقیه عالیقدر، ج 1، ص 93- 90)
ایشان خود بیان کرده: «از مدتها قبل از آمدن آقای بروجردی [که در سال 1323 بوده است] عمده اشتغال به تدریس معقول ... بود.»(صحیفه امام، ج 19، ص 428)
باید یادآور شد که حضرت امام در علوم عقلی تنها فلسفه و عرفان را تدریس نکرده، بلکه بعضی از کتابهای دانش کلام و علم منطق را نیز برای طلبه ها تدریس داشته است. تدریس شوارق توسط ایشان را آیت الله محمدعلی امینیان(ره) روایت کرده،(رخ نگار در صفای آستانه، ص 140) و تدریس منطق را آیت الله صبوری قمی چنین گزارش کرده است:«امام خمینی شبها در مدرسه دارالشفا شرح شمسیه تدریس میکرد که بنده در این درس شرکت میکردم. افزون بر این گاهی وقتها در درس منطق منظومه ایشان هم حاضر میشدم.»(مجله حوزه، شماره 84، بهمن و اسفند 1376)
خواننده گرامی توجه داشته باشد که حوزه علوم عقلی تهران که استمرار حوزه و مکتب اصفهان بوده در دورههایی دچارکم رونقی شده بود که با تأُسیس و تجدید حیات و نشاط حوزه علمیه قم با همت و درایت آیت الله حائری(قدس سره)، حیاتی مجدد یافت و به رغم بعضی تنگ نظریها و مخالفتهای شدید با علوم عقلی، امام خمینی، به خصوص تابیش از هجرت علامه طباطبایی(قدس سره) به حوزه علمیه قم، نقش حیاتی و بی بدیلی در احیا و استمرار دروس فلسفه و عرفان داشته است. استاد علامه سیدجلال الدین آشتیانی(قدس سره) میگوید:
«استاد علامه ما حاج آقا روح الله خمینی زعیم بزرگ شیعه، از علم و دانشمندان متفکر و بزرگ این عصرند و در معقول و منقول سالیان متمادی تدریس کرده اند، مدتها در قم شرح منظومه و اسفار تدریس می نمودند.»(مقدمه رساله المشاعر، ص 99)
حضرت آیت الله شبیری زنجانی از قول مرحوم آیت الله حاج آقا رضا زنجانی(ره) ماجرایی را نقل میکند که مربوط به تدریس فلسفه توسط امام خمینی پیش از سال 1312 ش میباشد و خواندنی است.(جرعه ای از دریا، ج3، ص 612 ـ 611) همانگونه که گفته شد نشان دادن شخصیت و سیمای فلسفی امام خمینی(رضوان الله علیه) به گزارش و آگاهی از: 1ـ تحصیلات فلسفی، 2ـ تدریس فلسفه، 3ـ تألیفات فلسفی؛ ایشان میسر میباشد. اما تألیفات فلسفی حضرت امام بدین قرار است: حاصل بخشی از درسهای شرح منظومه و اسفار ایشان در آخرین دوره در دهه بیست شمسی که به ذوق و همت ستودنی مرحوم آیت الله سیدعبدالغنی اردبیلی(قدس سره) مکتوب گردید و بعدها با تنظیم و تکمیل آن در مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی- دفتر قم در سه جلد و با نام «تقریرات فلسفی امام خمینی» منتشر گردید. گزارشاتی از تعلیقات ایشان بر اسفار در دست میباشد ولی متأسفانه جز یکی دو نمونه از آن تعلیقه یافت نشده و ظاهراً در جریان غارت کتابخانه ایشان توسط مأموران شاه ناپدید شده باشد.
گرچه امام خمینی آثار علمی متعدد و متنوعی در رشته های گوناگون اسلامی داشته، اما در رشته فلسفه اسلامی علاوه بر تقریرات یاد شده، تنها کتاب «الطلب و الاراده» اثر مستقل فلسفی میباشد و از همینجا شاید بعضی بپندارند که ایشان اثر علمی فلسفی چندانی ندارد، در حالی که در آثار اخلاقی ـ عرفانی و حتی بعضی از آثار اصول فقه ایشان مطالب متعددی از مسائل فلسفی مورد بحثهای مستقیم و مفصل و یا غیر مستقیم و ضمنی، قرار گرفته است: «کتابهایی چون شرح چهل حدیث و شرح حدیث جنود عقل و جهل و آداب الصلوه[بعضی از این آثار علمی] است ... در پیگیری آرای فلسفی در لابلای مباحث اصولی[نیز باید دقت داشت]. (محمدرضا غفوریان، اندیشه فلسفی امام، ص ح و ط). نکته مهمی که در رابطه با شخصیت فلسفی امام خمینی باید به آن توجه داشت، این است که ایشان در همان حال که حکیم و فیلسوفی بزرگ بوده، فقیهی اصولی و صاحب مکتب اجتهادی برجسته ای نیز بوده است ولی در عین جامعیت به شدت دقت مینموده که علوم حقیقی و علوم اعتباری در هم خلط نشوند. و اصلاً سرّ مطرح شدن مطالب متعددی از مسائل فلسفی در کتابی مانند «مناهج الوصل الی علم الاصول» ایشان این است که بزرگان علم اصول در یک قرن اخیر به تبع کتاب کفایه الاصول بعضی از مسائل فلسفی را وارد علم اصول فقه کرده اند و حضرت امام اولاً معنای صحیح آن مسائل را از نگاه خود بیان کرده و ثانیاً متذکر شده که دانش اصول فقه، دانشی اعتباری است و مسائل فلسفی که مربوط به علم حقیقی و غیر اعتباری است را نباید با آن خلط نمود. آیت الله شبیری در این رابطه نقل کرده:
«مرحوم والد که با آقای خمینی هم بحث بود، میگفت که آقای خمینی فلسفه را در فقه و امثال اینها داخل نمیکرد و با مسائل خیلی عرفی برخورد میکرد.»(جرعه ای ای دریا، ج 3، ص 653)
تبحر و علاقه حضرت امام به فلسفه را در یکی از آخرین نوشته های اواخر عمر با برکتشان میشود دید، ایشان در نامه تاریخی خود به رهبر شوروی سابق برای دعوت او به توحید، نوشته است:
«اگر جنابعالی میل داشته باشید در این زمینه ها تحقیق کنید، میتوانید دستور دهید که صاحبان این گونه علوم علاوه بر کتب فلاسفه غرب در این زمینه، به نوشته های فارابی و بوعلی سینا ـ رحمت الله علیهما ـ در حکمت مشاء مراجعه کنند تا روشن شود که قانون علیت و معلولیت که هرگونه شناختی بر آن استوار است، معقول است نه محسوس، و ادراک معانی کلی و نیز قوانین کلی که هرگونه استدلال بر آن تکیه دارد، معقول است نه محسوس، و نیز به کتابهای سهروردی ـ رحمت الله علیه ـ در حکمت اشراق مراجعه نموده، و برای جنابعالی شرح کنند که جسم و هر موجود مادی دیگر، به نور صِرف که منزّه از حس میباشد، نیازمند است، و ادراک شهودی ذات انسان از حقیقت خویش مبرّا از پدیدة حسی است و از اساتید بزرگ بخواهید تا به حکمت متعالیه صدرالمتألهین ـ رضوان الله تعالی علیه و حشره الله مع النبیین و الصالحین ـ مراجعه نمایند تا معلوم گردد که حقیقت علم همانا وجودی است مجرد از ماده، و هرگونه اندیشه از ماده منزه است و به احکام ماده محکوم نخواهد شد.»(صحیفه امام، ج 21، ص 224 ـ 222)
نتیجه و خلاصه اینکه امام خمینی نه تنها قریب به سه دهه به تحصیل و تدریس فلسفه اسلامی و حکمت متعالیه اشتغال داشت و در همان سالها و پس از آن در تألیفات علمی خود به مسائل فلسفی پرداخته و دیدگاه ها و نوآوری های خود را در آنها ثبت کرده است؛ که معارف و حقایق فلسفی بر جان او نشسته و با وجود او عجین گردیده به گونه ای که در اقدام بزرگ دعوت به توحید و دست برداشتن رهبر کمونیسم جهانی از کفر و الحاد، از فلاسفه بزرگ مسلمانان و معارف اصلی و اساسی فلسفی سخن به میان آورده و خرد و فطرت رهبر جهان کمونیستی آن عصر را متوجه آن حقایق نموده تا در پرتو روشنایی بخشی آنها راه را بشناسد.
به همین خاطر در شناخت و معرفی شخصیت ایشان نباید دچار غفلت و یک جانبه نگری شد، او ـ رضوان الله علیه ـ که جمع میان علم و عمل کرده بود، جامع علوم عقلی و علوم نقلی نیز بوده و در همان حال که فقیهی بزرگ بوده، فیلسوفی بزرگ و حکیمی الهی و عارفی و اصل و فانی در حق ـ تبارک و تعالی بوده است.