امروز با امام: بیست وچهارم آبان

ـ نامه به آقای میرزا حسن مستوفی کمره ای؛ احوال پرسی (1347)
ـ نامه به آقای علوی پیرامون دریافت وجوه شرعیه (1354)
ـ نامه به آقای مصطفی اشرفی و ابراز نگرانی از زندانی بودن علما (1354)
ـ پیام به کارکنان شرکت نفت؛ ضرورت ادامه اعتصابات (1357)
ـ مصاحبه با خبرنگار رادیو- تلویزیون سوئیس؛ کمونیستها در ایران- خیانتهای شاه (1357)
ـ مصاحبه با روزنامه آلمانی دنیای سوم؛ اوضاع عمومی ایران قبل و بعد از انقلاب (1357)
ـ مصاحبه با مجله «ویکلی مگزین»؛ حمله مردم به مراکز فساد (1357)
ـ سخنرانی در جمع ایرانیان مقیم خارج؛ لزوم تشکیل حکومت اسلامی (1357)
ـ سخنرانی در جمع نمایندگان مجلس خبرگان؛ شرکت در رفراندم قانون اساسی (1358)
ـ سخنرانی در جمع اعضای شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی؛ اهمیت تبلیغات (1360)
ـ سخنرانی در جمع مسئولین دانشگاه آزاد؛ هوشیاری در برابر القائات فرهنگ بیگانه (1362)

کد : 4118 | تاریخ : 24 آبان 1400

امروز با امام: بیست‌وچهارم آبان

 

ـ نامه به آقای میرزا حسن مستوفی کمره ای؛ احوال پرسی (1347)

«بسمه تعالی‏

23 شعبان المعظم 88

جناب آقای کمره‏ای- دام بقاه‏

مرقوم محترم واصل، دو- سه شب قبل در حرم مطهر، یک نفر خبر تشریف بردن جنابعالی را اطلاع داد؛ موجب نگرانی شد و در همان مقام شریف، سلامت شما را از خداوند تعالی خواستم. اکنون که مرقوم شریف واصل شد، از مندرجات معلوم می‏شود که بحمد اللَّه تعالی خیلی مهم نبوده است. از خداوند تعالی سلامت و عافیت جنابعالی و سایر متعلقین و اقوام را خواستار است. ماها بحمد اللَّه سلامت، و مصطفی ارادتمند است. مرقوم شده بود از بندر ...[1] کسی اینجاست؛ گرچه چندان اهمیتی ندارد و از این امور احتراز ممکن نیست، لکن گفتم تحقیق شود. خدمت عموم بستگان و خصوص آقازاده‏های محترم سلام می‏رساند. و السلام علیکم.

روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏2، ص: 211)

ـ نامه به آقای علوی پیرامون دریافت وجوه شرعیه (1354)

«بسمه تعالی‏

خدمت جناب مستطاب سیدالاعلام و ثقةالاسلام آقای علوی- دامت افاضاته‏

مرقوم شریف واصل، سلامت و توفیق جنابعالی را خواستار است. وجه مرقوم واصل، و قبض نوشته شد به وسیله آقای بهبهانی لکن چون توجه نشده بود که وسیله جنابعالی است و نیز دینار نوشته شده بود تجدید شد. از جنابعالی امید دعای خیر دارم. والسلام علیکم و رحمةاللَّه.

روح‏اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏21، ص: 622)

ـ نامه به آقای مصطفی اشرفی و ابراز نگرانی از زندانی بودن علما (1354)

«بسمه تعالی‏

11 ذی القعدة 95

خدمت جناب مستطاب عماد الاعلام و ثقة الاسلام آقای اشرفی- دامت افاضاته‏

مرقوم شریف واصل، سلامت و توفیق جنابعالی را از خداوند تعالی خواستار است. این جانب بحمد اللَّه مزاجاً سلامت و در حال حاضر گرفتاریهای زیادی موجب ناراحتی است و فعلًا قریب پانصد نفر از اهل علم در حبس و برای ...[2] گرفتارند. از جنابعالی امید دعای خیر دارم. و السلام علیکم.

خدمت جناب ثقة الاسلام آقای اخوی- دامت افاضاته- سلام برسانید.» (صحیفه امام، ج‏3، ص: 120)

ـ پیام به کارکنان شرکت نفت؛ ضرورت ادامه اعتصابات (1357)

«بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

14 ذی الحجه 98

سلام من و ملت ایران بر کارگران و کارمندان شرکت نفت ایران! رحمت خداوند تعالی بر شما آگاهانی که با اعتصاب پر ارزش خود، روی ملت را سفید نمودید! اعتصاب شما هر روز و هر ساعتش با ارزش و کوبنده است؛ ارزشمند برای ملت غارتزده ایران که از جریان این طلای سیاه و مخزن پر برکت کشور که سالهاست خائنان به غارت داده‏اند و نفتخواران به غارت برده‏اند، جلوگیری کرده و از هدر دادن مال ملت فقیر به اندازه قدرتتان منع نموده‏اید؛ و کوبنده خائنانی که چوب حراجش را پشتوانه‏ای برای بقای حکومت طاغوتی خویش و تخت لرزان شیطانی خود می‏دانند. هر ساعت اعتصاب شما خدمتی است به خداوند تعالی و به کشور اسلام. کسانی که به زور می‏خواهند این اعتصاب مقدس را بشکنند، مجرم و خدمتگزار اجانب و خائن به ملت و کشورند.

بر ملت شریف ایران است که در مواقعی که کارگران و کارمندان شرکت نفت و سایر مؤسسات و ادارات دولتی دست به اعتصاب می‏زنند، از آنان با کمال احترام پشتیبانی کنند و ضررهای آنان را به بهترین وجه جبران نمایند و آنان را در اعتصابات مقدسشان، که برای اظهار تنفر از شاه خائن و خاندان کثیفش و پشتیبانی از مبارزات همگانی مردم است، تشویق و تقدیر کنند.

دولت نظامی غیر قانونی سعی دارد با سرنیزه مردم را به حالت عادی خود برگرداند؛ غافل از آنکه با سرنیزه نمی‏شود رضایت ملت را جلب کرد. این سرنیزه‏ها بالاخره انفجار عظیمی را به بار خواهند آورد. دولت یاغی نظامی، آخرین راهی است که شاه برای نجات خویش به آن متوسل شده است. این دولت نیز دوامی نمی‏تواند داشته باشد؛ چرا که این نظام از باطن پوسیده است.

طرفداران کثیف و خائن شاه، مردم را از رفتن شاه و خلأ بعد از آن می‏ترسانند! باید دید که بودن شاه چه نقصی را تکمیل و چه خلئی را پر کرده است. شاه غیر از پر کردن جیب اجانب و خود بستگان طمعکارش، چه خلئی را پر کرده است؟ به امید خدا، دیر یا زود، این خائنین مجازات خواهند شد.

امریکا باید بداند که اگر بخواهد با فشار خود دولت نظامی را سرپا نگاه داشته و مردم بی‏پناه ما را هر روز و هر شب زیر رگبار گلوله مزدوران خود قرار دهد و اگر بخواهد با تهدید و ارعاب هر چه بیشتر، کارمندان محترم و کارگران محروم شرکت نفت را که خواستار رفتن شاه شده‏اند زیر فشار خود قرار دهد، طرحهایی برای چاههای نفت داده می‏شود تا مخازن پر بهای ما برای نسلهای آتیه باقی بماند. امریکا باید در پشتیبانی از شاه تجدید نظر کند. سیاستمداران امریکا دولت خودشان را از این سیاست ظالمانه و مخالف حقوق بشر که بالمآل مخالف مصالح مردم امریکا است، بر حذر کنند.

نهضت مقدس اسلامی ما عمر چپاولگریها و دیکتاتوریها را در ایران به سر آورده است. صاحب‏منصبانی که بر روی ملت آتش می‏گشایند باید بدانند که پیروزی ملت نزدیک است و انتقامش از خائنینْ سخت؛ عهد و پیمان شاه سست است و قهر انقلابی ملتْ سهمگین. و باید بدانند که شاه ممکن است آنان را نیز مانند نوکرهای وفادارش- برای ابقای خود- به محاکمه و زندان بکشد.

من از اعتصاب جمیع جناحها، فرهنگیان و بازاریان و اصناف، اعتصاب شرکت نفت و مخابرات و شرکت واحد و مطبوعات و اعتصاب سایر ادارات و مؤسسات دولتی [و] خصوصی که برای نجات میهن و برای خدمت به اسلام و مسلمین بوده است تشکر می‏نمایم. و از حضرات روحانیون عظیم الشأن سرتاسر کشور- اعلی اللَّه کلمتهم- که هادیان طریق نجات و پیشقدمان نهضت بزرگ اسلامی و سد بزرگ در مقابل ابرقدرتهای شرق و غرب و خدمتگزاران به ولی اللَّه اعظم- ارواحنا فداه- هستند، با کمال تواضع و احترام تقاضا دارم که ضررهایی را که به مناسبت مسائل مبارزاتی- از هر نوع- بر طبقه ضعیف، که همیشه پیشقدمان مبارزات مردمی ما بوده‏اند، وارد شده و می‏شود، از سهم مبارک امام- علیه السلام- و وجوه شرعیه ترمیم فرمایند. من از زحمات ملت شریف خصوصاً روحانیت تشکر می‏نمایم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.

روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏4، ص: 498 ـ 500)

ـ مصاحبه با خبرنگار رادیو- تلویزیون سوئیس؛ کمونیستها در ایران- خیانتهای شاه (1357)

«سؤال: [حضرت آیت اللَّه، در ایران همه چیز به شاه بستگی دارد. در اطراف او هیچ نهضت سیاسی قدرت نفس کشیدن ندارد. شما خواستار رفتن شاه هستید. آیا شما دعوت به بی‏نظمی و آشوب نمی‏کنید؟ آیا مارکسیستها نخواهند توانست کشور را به طرف الحاد بکشانند؟]

جواب: چیزهایی که به شاه بستگی داشت از هم گسیخته شد و اکنون شاه در ایران هیچ نقشی ندارد. تمام این ناآرامیها و اختلافات برای این بود که شاه با استبداد و خیانت با این ملت عمل می‏کرد. این استبداد و خیانت باعث این مسائل شد. اگر شاه برود و حکومت اسلامی و جمهوری اسلامی جانشین این رژیم شود، تمام این ناآرامیها برطرف می‏گردد و ایران صورت دموکراسی حقیقی به خود می‏گیرد. و اما مارکسیستها و کمونیستها هیچ نقشی در ایران که بیش از سی میلیون مسْلم دارد و همه با فریادهای اسلام طلبی بپاخاسته‏اند، ندارند و ما هیچ خوفی از آنها نداریم.

[شما حضرت آیت اللَّه، با کریم سنجابی از جبهه ملی در پاریس بحث مهمی داشتید. آیا شما با این حزب سیاسی مشترکاً مبارزه خواهید کرد؟ یعنی آیا ائتلاف می‏کنید؟]

- من مسائل و مطالبی که داشتم، و امکان ندارد یک قدم از آنها برگردم، به ایشان گفتم و ما با جبهه خاصی ائتلاف نداریم. همه ملت با ما، و ما با همه ملت هستیم. و هر کس این مطالبی که ما داریم و عبارت است از استقلال مملکت با آزادی همه جانبه و جمهوری اسلامی که قائم مقام رژیم سلطنتی است، هر کس با اینها موافقت کند از گروه ماست و از ملت است. و اگر موافقت نکند، بر خلاف مصالح اسلام و ملت گام برداشته است و ما هیچ ربطی با او نخواهیم داشت. و آنهایی که با ما موافقت کنند، ما هم با آنها هم صدا خواهیم بود، لکن ربط خاصی با کسی نداریم.

[حضرت آیت اللَّه، امریکایی‏ها تأثیر بسزایی روی ارتش ایران دارند. چرا تا به حال ارتش نسبت به شاه وفادار مانده است؟ آیا فکر می‏کنید وفاداری ارتش به شاه ادامه خواهد داشت؟ و آیا نیروهای مخالف آن قدر قوی هستند که شاه را علی رغم پشتیبانی ارتش به زیر بکشند و سرنگون کنند؟]

- با این وضعی که الان هست و قیامی که ملت کرده است، معلوم نیست ارتش وفادار به شاه باشد. چون ملت از خود آنهاست و آنها هم از ملتند. و ملت به واسطه همبستگی‏ای که به هم دارند قدرتی دارند که بالاخره ارتش را جذب می‏کنند. این امریکایی‏ها هستند که به واسطه نفوذی که در ارتش دارند، ارتش را نگه داشته که از شاه محافظت کنند. و الّا خود ارتش معلوم نیست که وفادار باشند و اگر هم فی الجمله وفاداری باشد، ملت آنها را جذب خواهند کرد.

[ایران برای غرب از اهمیت اقتصادی و استراتژیکی بسزایی برخوردار است. آیا حضرت آیت اللَّه فکر می‏کنند امریکایی‏ها حاضر باشند موقع خودشان را در منطقه خلیج فارس با اجازه دادن به تغییرات اساسی در ایران به خطر بیندازند؟]

- خطری که متوجه منطقه است از بی‏لیاقتی شاه و فساد دستگاه وی و دستگاه حاکمه است. ما می‏دانیم که دولتهای صنعتی به نفت و چیزهای دیگر نیاز دارند. لکن ما به ملت متکی هستیم و جمهوری اسلامی یک جمهوری متکی به ملت است که باید آزاد و مستقل باشد و به جایی پیوسته نباشد. ما نیازهای آنها را با مصالحی که داریم در مواقع خودش به نحوی که احترام متقابل بین دوَل مزبور و ما باشد، ان شاء اللَّه برآورده می‏کنیم. و نفت را آن طوری که مشتریان نفت با رعایت و حفظ مصالح ما بخواهند به آنها می‏دهیم. و اگر خطری باشد از ناحیه خود آنها خواهد بود، که می‏خواهند با بی‏عدالتی با ما رفتار کنند، نه از ناحیه ما که می‏خواهیم با عدالت و احترام متقابل عمل کنیم. این پشتیبانی لجوجانه‏ای که امریکا از شاه می‏کند، محتمل است موجب یک انفجار عظیم بشود که اشکالات سیاسی و اجتماعی و مالی به بار می‏آورد. باید امریکا از این لجاجت دست بردارد.

[حضرت آیت اللَّه، بانکها یکی از هدفهای حملات مردم است. سوئیس کشور بانکهای مهم بین المللی است. و چنین به نظر می‏رسد که به طور قطع مقدار زیادی از سرمایه‏های ایران به سوئیس منتقل شده باشد. در این باره شما چه فکر می‏کنید؟]

- خرابیهایی که در ایران پیدا شده و انقلاب ایران، در اثر مفاسدی است که در هیأت حاکمه وجود دارد. و همچنین بر اثر کارهای مخالف عقل است که شاه انجام می‏دهد. و خرابیهایی که با دست عمال شاه در سراسر مملکت انجام می‏گیرد، برای ضربه زدن به مردم و بد جلوه دادن مبارزات اصیل مردم ایران است که با حمله به مراکز استثمار و فحشا و فساد، تنفر خود را از هر چیزی که موجب انحراف و غارتگری است اعلام می‏کنند. الان خبرگزاریهای داخلی و خارجی اطلاع می‏دهند که در شهرهای ایران دستجاتی از اشرار و یا عده‏ای از کماندوها به صورت کولیها و بومیها به شهرها حمله می‏آورند و خرابکاری می‏کنند. و اینهاست که موجب شده ثبات مملکت متزلزل شود. اگر شاه برود و حکومت جمهوری اسلامی که حکومت دموکراسی واقعی است به جای آن بیاید، این ناآرامیها از بین می‏رود و در ایران ثبات برقرار خواهد شد. رژیم ایران به یک نظام دموکراسی‏ای تبدیل خواهد شد که موجب ثبات منطقه می‏گردد و سرمایه‏ها به ایران برمی‏گردد و به نفع مردم از آن استفاده می‏شود.

[حضرت آیت اللَّه، سیاست اقتصادی رژیم فعلی به وابستگی شدید ایران به خارجه منجر شده است. آیا برگشت به یک سیاست اقتصادی مستقل امکان دارد؟ و شما چگونه این کار را خواهید کرد؟]

- یکی از خیانتهایی که شاه به کشور ما کرده است، وابسته کردن اقتصاد ما به اجانب است. اقتصاد ما، به واسطه اعمال شاه، چه در اصلاحات ارضی که به طور کلی موجب فساد زراعت شده، و چه هزینه‏های بسیار فوق العاده‏ای که به طور بیهوده خرج شده، مثل خریدن سلاحهای بسیار زیاد که برای ملت ما نفع ندارد که ضرر هم دارد. و برای اجانب با آن سلاحها پایگاه درست شده است و ... موجب ضعف اقتصاد و پاشیدگی اقتصادی و به هم ریختن بنیادهای اقتصادی است. مردم ما با انقلابی که شده است قادر هستند همه امور را در مجرای صحیح و مستقل قرار دهند.

- [حضرت آیت اللَّه، دیروز امینی‏[3] با شاه ملاقات کرده است. اگر او به نخست‏وزیری منصوب گردد، آیا به نظر شما این آخرین شانس برای نجات رژیم خواهد بود؟]

- دیگر هیچ چیز برای شاه، شانس بقا نمی‏آورد. همه ملت ایران در تمام شهرستانها قیام کرده‏اند و با این قیام ملت تا شاه نرود، آرامش پیدا نخواهد شد و کسی نمی‏تواند شاه را نجات دهد. او چاره ندارد جز اینکه برود، و ابرقدرتها چاره ندارند جز اینکه با ملت ما مخالفت نکنند، که اگر مخالفت کنند برای آنها بدتر خواهد شد.» (صحیفه امام، ج‏4، ص: 501 ـ 504)

ـ مصاحبه با روزنامه آلمانی دنیای سوم؛ اوضاع عمومی ایران قبل و بعد از انقلاب (1357)

«سؤال: [آقای خمینی، آیا به نظر شما، با توجه به افزایش فشار بر رژیم شاه، دوران سلطنت وی رو به پایان است؟]

جواب: یک رژیم شاه با اعمال خشونت و کشتار بی‏سابقه مردم در سال گذشته و با فساد بی‏حد و حصر، آن چنان کشور را بر هم زده است که جز با رفتن او امکان ندارد راه حلی را که مورد قبول مردم باشد عنوان نمود.

[پس از سرنگونی رژیم شاه، چه نوع حکومتی را پیشنهاد می‏کنید؟ آیا شما در صدد حفظ نظام سلطنتی در چارچوب قانون اساسی و همچنین حفظ سلطنت پهلوی هستید؟ شما چه نوع حکومتی را ترجیح می‏دهید؟]

- ملت ایران خواستار حکومت اسلامی است، و من جمهوری اسلامی متکی به آرای مردم را پیشنهاد کرده‏ام. و سلطنت پهلوی و یا نظام شاهنشاهی چیزی است که ملت ایران طی بیش از یک سال گذشته عموماً آن را نفی کرده‏اند و هر کس با آن موافق باشد، خائن به ملت ایران است.

[خواسته‏های مردم در مورد درآمد بیشتر و شرایط اجتماعی- اقتصادی بهتر، نقش اساسی در موقعیت سیاسی کنونی ایران ایفا می‏کند. این منافع موجه مردم، چگونه می‏تواند به دست آید و عملی گردد؟]

- با رفتن شاه ترمیم خرابیها ممکن خواهد بود. کشاورزی که بکلی از بین رفته است اصلاح می‏گردد. درآمد حاصله از نفت که حیف و میل و صرف هزینه‏های زائد و مضر شده است، به مصرف رفاه حال مردم فقیر خودمان خواهد رسید. توزیع ثروت و درآمدها بر اساس عدالت اسلامی، وضع توده‏های مردم ما را بهبود خواهد بخشید.

- [برای برنامه‏های اصلاحی شاه، که به عنوان «انقلاب سفید» یا «انقلاب شاه و مردم» مطرح است، چه اهمیتی قائل هستید؟ امروزه شما درباره اصلاحات ارضی چگونه فکر می‏کنید و اثرات آن را بر جمعیت روستایی و مهاجرت مداوم آنها چگونه می‏بینید؟]

- اصلاحات ارضی شاه جز برنامه‏ای برای از بین بردن کشاورزی ایران و تحمیل اقتصاد تک محصولی بر جامعه ما چیزی نبود. به طوری که امروز اکثر نیازهای غذایی ما از خارج وارد می‏شود. با برهم خوردن وضع کشاورزی دهقانان، دهات و زمینها را رها کرده و به شهرها هجوم آورده‏اند. سیاست غلط شاه هم در مورد صنایع مونتاژ، نه تنها مشکلی را حل نکرد و زندگی روستاییان مهاجر را، حتی در حد قابل تحمل تأمین ننمود، بلکه کشور را هر چه بیشتر وابسته به اجانب کرد که اثرات سوء اقتصادی آن غیر قابل محاسبه است.

[همزمان با اصلاحات ارضی، سرمایه‏ای کردن صنایع در ایران نیز به شکل پروژه‏های موقت صنعتی توسعه پیدا کرده است. تأسیس این صنایع منجر به تغییراتی در تولید و توزیع کالاها می‏شود. بازاریان تقاضای کاهش تولید کالاهای صنعتی را نکردند، بلکه خواستار بازگشت به شرایط تولیدی سنتی شدند. آیا شما فکر می‏کنید که با توجه به منافع بازاریان و مصرف کنندگان، توسعه کالاهای مصرفی صنعتی چگونه باید سازمان داده شود؟]

- سیاست صنعتی رژیم شاه، توسعه صنایع مصرفی و مونتاژ و وابسته کردن صنایع به صنایع اجنبی است. سیاست صنعتی دولت جمهوری آینده بر اساس ایجاد صنایع بنیادی و مادر خواهد بود، به طوری که هر گونه وابستگی از بین برود. با ایجاد صنایع بنیادی مادر، توسعه کالاهای مصرفی صنعتی نیز به شکلی توأم با آن پیشرفت می‏کند که منافع مصرف کنندگان ایرانی را مقدم بر هر چیز حفظ خواهد کرد.

[به گفته شاه، قرار است ایران ظرف بیست سال آینده به یک کشور صد درصد غربی تبدیل شود. این موضوع هم به دموکراسی غربی، صرفِ نظر از احزاب کمونیست، و هم به شرایط تولید و سطح زندگی در غرب دلالت دارد. آیا به نظر شما، این مسأله آینده مطلوبی برای ایران دربردارد؟ و شما چه راه حلی پیشنهاد می‏کنید؟]

- شاه برای اغفال مردم از این گونه حرفها بسیار گفته و می‏گوید. و امروز در ایران و در بسیاری از کشورها برای کسی کمترین تردیدی باقی نمانده است که شاه برای سرپوش گذاشتن بر روی جنایات و نیز شکستهای پی در پی خود متوسل به چنین دروغ‏پردازیها می‏شود. گذشته از این، ملت ایران با داشتن مکتبی مترقی چون اسلام، دلیلی ندارد که برای پیشرفت و تعالی خود از الگوهای غربی و یا کشورهای کمونیست تقلید کند.

[آیا شما دارای نظریات بخصوصی درباره کاهش تفاوت فاحش زندگی بین مردم شهری و روستایی، بورژوا و کارگر و دهقان هستید؟]

- آری، برنامه‏های اسلامی ما که در آینده به خواست خداوند اعلام و اجرا خواهد شد، به بهترین وجهی می‏تواند به این امر مهم بپردازد تا سرمشقی برای همه مردم جهان باشد.

[شما چگونه می‏خواهید فساد مالی کنونی و تورم همراه آن را از بین ببرید؟]

- چنانچه دست دزدها و غارتگران داخلی و خارجی کوتاه شود و برنامه‏های اقتصادی بر اساس نیازهای معقول و منطقی جامعه طرح‏ریزی و اجرا گردد، و نیز قوانین غیر الهی که وسیله دست سودجویان است از میان برود، مسأله‏ای به نام تورم برای مملکت باقی نخواهد ماند.

[در دولت بدون شاه، شیعه چه نقشی به عهده خواهد داشت؟]

- اساساً در تشکیلات حکومتی، شاه و مقام سلطنت زائده‏ای است که اگر دخالتی در امور نکند- که نباید بکند- دلیلی بر ماندنش نیست. و اگر دخالت کند که همیشه شاه چنین کرده است و با دخالتش در امر حکومت، حقوق تمامی ملت را پایمال کرده و هنگامی هم که مردم می‏خواهند حق خود را از وی بگیرند لجاجت می‏کند و دست به کشتار می‏زند. اینجاست که شیعه دست به کار می‏شود و با استمداد از فرهنگ غنی اسلام، چنین نهضت عظیمی بپا می‏کند، و تا جایگزینی نظامی که منطبق با موازین مورد قبول اسلام است از پای نمی‏نشیند.

[تشیع در نظر کشورهای غربی به عنوان عنصری محافظه کار در پیشرفت قلمداد شده است. همچنین ما خواسته‏های شیعیان را مبنی بر کناره‏گیری زنان از صحنه زندگی اجتماعی و نیز بازگشت به قوانین شیعی که می‏خواهد سنت مذهبی مبنای قوانین حکومتی قرار گیرد، همان طوری که در قانون اساسی- که به طور غیر قانونی به صورت از بین رفته درآمده- نیز ذکر شده است، شنیده‏ایم. ما همچنین شنیده‏ایم که تشیع سبک زندگی غربی را برای اینکه با سنتهای مذهبی توافق ندارد رد می‏کند. آیا ممکن است شما نظر خود را درباره این مسأله بر اساس مذهب تشیع بیان کنید؟]

- تشیع که مکتبی است انقلابی و ادامه اسلام راستین پیامبر (ص) است همچون خود شیعیان، همیشه مورد حملات ناجوانمردانه مستبدین و استعمارگران بوده است. تشیع نه تنها زنان را از صحنه زندگی اجتماعی طرد نمی‏کند، بلکه آنان را در جامعه در جایگاه رفیع انسانی خود قرار می‏دهد. ما پیشرفتهای دنیای غرب را می‏پذیریم، ولی فساد غرب را که خود آنان از آن ناله می‏کنند نه.

[ایرانی بودن، یک موقعیت ملی مستحکمی را به وجود آورده است که تناقضات چندانی را بین اقلیتهای مذهبی از قبیل یهودیها، مسیحیها و یا روحانیون اقلیتها در ایران به وجود نیاورده است. در حکومت مورد نظر شما، روابط بین این اقلیتها چگونه خواهد بود؟]

- اسلامی بودن، بیش از ایرانی بودن بین افراد ملت ایران روابط مستحکم برقرار کرده است. اقلیتهای مذهبی نه تنها آزادند، بلکه دولت اسلامی موظف است از حقوق آنان دفاع کند. و دیگر اینکه هر ایرانی حق دارد که مانند همه افراد از حقوق اجتماعی برخوردار باشد. مسلمان یا مسیحی و یا یهودی و یا مذهب دیگر فرقی ندارد.

[نفوذ غرب در ایران دارای اهمیت است. مثلًا چهل هزار مستشار امریکایی به طور دائم در ایران به سر می‏برند که اغلب در ارتش هستند. سیاست خارجی شما چگونه خواهد بود؟]

- حضور مستشاران نظامی امریکایی در ایران به دنبال سیاستهای ضد اسلامی و ضد ملی رژیم ایران است، که علاوه بر هزینه هنگفت آن که بر ملت سنگینی می‏کند، آنان را چنان تسلطی بر ارتش و مقدرات کشور داده است که شرف و حیثیت صاحب منصبان و درجه داران ارتش را به دست آنان لکه دار و نابود کرده است، و ما در این گونه موارد بر اساس یک سیاست مستقل و آزاد، بدون دخالت قدرتها عمل خواهیم کرد.

[در مقایسه با کشورهای «اوپک» نرخ کنونی نفت در ایران بسیار پایین است. آیا به نظر شما، در مقایسه با کالاهای سرمایه‏ای خریداری شده از غرب، بهای نفت ایران کافی است یا تعدیلاتی باید صورت گیرد؟]

- طبقه سرمایه دار غرب، به منظور حد اکثر سود و نیز تسکین بحرانهای اقتصادی در مصرف نفت، بی‏نهایت اسراف می‏کند، بدون آنکه به بحران عظیم و خطرناک آینده جهان به هنگام پایان یافتن این ماده حیاتی بیندیشد. بحرانی که از یک سو کشورهای تولیدکننده نفت که پس از پایان این منابع عظیم، قدرت خرید خود را از دست می‏دهند، و از سویی سایر کشورها نیز ناچار خواهند شد بهای غیر قابل تحملی برای انرژی لازم بپردازند. بنا بر این مسأله نفت، تنها مسأله قیمت آن نیست، که هم اکنون غیر عادلانه است. مسأله این است که باید به نفت نقش بایسته و حساب شده در اقتصاد کشورها و به طریق اولی‏ کشورهای نفت‏خیز داد، و به اقتصاد کشور قابلیت رشد واقعی بخشید، و نه رشد کاذب. ما سیاست نفتی خود را بر این اساس تنظیم خواهیم کرد. در این صورت است که می‏توانیم به عنوان طرف مساوی درباره قیمت نفت و فرآورده‏های آن و قیمت کالاهایی که می‏خریم، به آنچه عدل است عمل نماییم.

[به نظر شما روابط آینده‏تان با روسیه شوروی، کشورهای عضو پیمان ورشو و چین کمونیست چگونه است؟ روابط کنونی این کشورها با ایران ممکن است خیلی سرد توصیف شود]

- در حال حاضر روسیه شوروی و چین هر دو خود را با حمایت از شاه در صف مخالفین ملت ایران قرار داده‏اند. در آینده سیاست خارجی ما بر مبنای اصل حفظ آزادی و استقلال کشور و احترام متقابل خواهد بود. آنها با رعایت این اصل باید تصمیم بگیرند.

[شما برای ایران چه اهمیتی را در خلیج فارس و اقیانوس هند قائل هستید؟]

- اهمیت استراتژیکی منطقه غیر از اهمیتی است که برای کسانی که چشم طمع به منطقه دوخته‏اند دارد. ما بر اساس حفظ آزادی و استقلال بدون قبول نقش ژاندارمی، با سایر مردم منطقه، امنیت آن را حفظ خواهیم کرد و مانع نفوذ ابرقدرتها خواهیم شد.

[روابط شما با برادران عرب مسلمان چگونه خواهد بود؟ این روابط در حال حاضر تا حدودی محدود است‏]

- روابط ما برادرانه است، که منشأ آن از مذهبمان است. و تاریخ و فرهنگمان نیز مشترک است. ما همیشه مشکلات یکدیگر را می‏فهمیم و دشمنانمان نیز مشترک هستند.

[در حال حاضر ممکن است ایران را در مناقشات خاورمیانه، طرفدار اسرائیل نامید. چه اصلاحاتی را پیشنهاد می‏کنید؟]

- رژیم شاه در شرایط فعلی طرفدار اسرائیل است، و من نزدیک بیست سال است که در اعلامیه‏ها و سخنرانیهای خود با این امر مخالفت کرده و طرفداری خود را از مبارزات بحق ملت عرب و فلسطین اعلام داشته‏ام.

[چرا شما مجبور شدید عراق را ترک کنید؟ چرا برای ادامه تبعید خود، در پاریس اقامت می‏کنید؟ در صورتی که امکان بازگشت به ایران به شما پیشنهاد شده است چرا پاریس را دوست دارید؟]

- عراق تحت فشار شاه، مرا در فشار قرار داد و من وظیفه شرعی و الهی خودم دیدم که برای انجام مبارزات خود به ناچار آن کشور را ترک کنم. در فرانسه موقتاً هستم و مکان هم برای من مطرح نیست.» (صحیفه امام، ج‏4، ص: 505 ـ 510)

ـ مصاحبه با مجله «ویکلی مگزین»؛ حمله مردم به مراکز فساد (1357)

«سؤال: [شما فرمودید که مبارزه مسالمت‏آمیز خواهد بود، چرا از این حد بیرون رفته و به صورت فعالیتهای تخریبی درآمده است؟]

جواب: مبارزه از طرف ملت، با آرامی شروع شد، لکن از طرف شاه، خشونت‏آمیز شد و مردم را به عصیان بیشتر واداشت. به علاوه بسیاری از این تخریبها به دست خود مأمورین شاه انجام گرفته و می‏گیرد. مردم فقط مراکز فساد را می‏کوبند، زیرا خواستار یک حکومت حق هستند.

[شما گمان می‏کنید که نظامیان، به دستور شاه از روز یکشنبه شهرها را رها کردند و رفتند، تا این کارها انجام بگیرد و سوژه باشد برای حکومت نظامی که بعداً ایجاد کنند؟]

- اکثر آتش‏سوزیهای آن روز از طرف دستگاه بوده است و مردم فقط مراکز فحشا و استثمار را از بین می‏بردند.

[اگر شاه برود، بر سر ایران چه می‏آید؟ آیا ایران از تحت نفوذ امریکا بیرون می‏رود؟]

- به نظر ما چنانچه شاه برود، ایران، ایران خوبی خواهد شد ان شاء اللَّه. نفوذ ابرقدرتها از آن برداشته می‏شود و ایران مال ایرانی می‏شود و همه قوای ایران فعلًا صرف تعمیر خرابیهای شاه خواهد شد.» (صحیفه امام، ج‏4، ص: 511)

ـ سخنرانی در جمع ایرانیان مقیم خارج؛ لزوم تشکیل حکومت اسلامی (1357)

«اعوذ باللَّه من الشیطان الرجیم‏

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

ما عرض کردیم که ملت ایران- که ما هم دنبال ملت ایران هستیم- آنها سه تا اصل را تقاضا دارند، و در تظاهراتی که سرتاسر ایران کردند و حالا هم می‏کنند این سه تا اصل را ذکر می‏کنند و مقصودشان تحقق این سه تا اصل است. البته آنکه مقصود اصلی و هدف اصلی است، آن اصل سوم است که حکومت اسلامی، جمهوری اسلامی. آنکه هدف نهایی و اصلی است آن است لکن دو اصل دیگر هم در آن مُنْضَم است؛ یعنی اگر همان اصل فقط هم می‏گفتند، این دو تا اصل هم لازمه آن هست. آنها که می‏گویند ما حکومت اسلامی می‏خواهیم یا جمهوری اسلامی می‏خواهیم، تحقق جمهوری اسلامی نفی رژیم سلطنتی است، و نفی رژیم سلطنتی نفی شاه است، در صورتی که شاه هم قانونی بوده باشد حکومتش و الّا از اول دیگر بی‏اساس است.

این دو تا اصل اگر چه هدف اصلی نیست لکن دو تا اصل مهم است که به یک وجهی اینها هم هدف هستند. البته هدف نهایی عبارت از همان تأسیس یک حکومت عدل اسلامی است لکن خود همین معنا که باید این شخص و این سلسله بروند سراغ کارشان، این هم خودش یک هدفی است. هدفی شده است حالا از برای ایرانی‏ها، برای اینکه بعد از آنکه ایرانی‏ها تمام جنایاتی که تا حالا بر آنها شده است در این پنجاه سال، و تمام بدبختیهایی که اینها داشته‏اند، چه از اینکه نگذاشته‏اند رشد فکری بکنند جوانها، و از آن طرف به واسطه زیادیِ مراکز فساد که مراکز فحشا و فساد و اشاعه این مراکز، چه از ناحیه اینکه مثلًا مشروب فروشی چقدر هست، این کازینوها و این بساط چقدر هست، مجلاتی که اسباب فساد می‏شود و جوانها را فاسد می‏کند چقدر در این پنجاه سال بوده است و ترویج از آنها کرده‏اند، و رادیوها چه حالی داشتند، سینماها چه حالی داشتند، تلویزیونها چه حالی داشتند، همه اینها به واسطه این است که این رژیم و این حکومتْ حکومتی است که می‏خواهد که این جوانهای ما را فاسد کند؛ و این [که‏] مراکز زیاد فحشا و همه اطراف و همه جوانب فحشا را رواج دادند برای این است که جوانها را از دانشگاهها بکشند به میخانه‏ها و به کارهای زشت و بد. پس این جنبه که عبارت از فاسد کردن جوانهای ماست، این هم زیر سر همین حکومت فاسد است، که اگر حکومتْ حکومت صالح بود و مصالح مسلمین را- مصالح ملت را- در نظر می‏گرفت، نمی‏گذاشت که این قوه بزرگ و این نیروی عظیم ملی فاسد بشود و کار از آن نیاید. این را مردم از چشم همین هیأت حاکمه‏ای که شاه اینجا درست کرده است، همین رژیم فاسد می‏دانند.

و از آن طرف هم اینکه راجع به فرهنگمان، راجع به اقتصادمان، هر چه بدبختی در ایران تحقق پیدا کرده، ملت ایران از دست اینها می‏دانند. و واقع هم همین است که حکومت فاسد موجب همه فسادهایی است که از همه اطراف به ما احاطه کرده. بنا بر این خودِ این الآن یک هدفی شده است برای مردم که این آدم نباید باشد و این رژیم نباید باشد. این خودش یک هدفِ- کأنّه- اصیلی الآن از برای مردم است و لو اینکه وقتی که ما آن هدف اصلی را ملاحظه کنیم، این مقدمه اوست و لازمه اوست. نبودن این رژیم لازمه بودن رژیم صحیح اسلامی است. بنا بر این، این دو تا اصل- به آن طوری که عرض کردم- اشکالی در آن نیست که یک کسی نمی‏تواند، یک کسی که بخواهد درست فکر کند، عاقلانه فکر کند، بستگی نداشته باشد به امریکا یا به شاه، نمی‏تواند دیگر تصدیق کند که این رژیم باید باشد؛ با این فسادهایی که مترتب بر آن هست- مع ذلک باید باشد. و نمی‏تواند انکار کند که فساد در کار بوده و اینقدر هم قضیه شور بوده است که خودِ خان هم فهمیده، برای اینکه خوب، چند روز پیش از این پشت رادیو دیدید که اقرار کرد به همه «اشتباهات»، منتها اسمش را «اشتباهات» گذاشت لکن اقرار به این کرد که تا حالا هر چه شده است کارهای خلاف [بوده‏] و از این به بعد نمی‏شود.

بنا بر این، یک مسأله‏ای است که خود ایشان هم- حالا گاهی وقتها یک کاسه‏هایی که از آش داغتر هم هست داریم ممکن است که در بین مردم که به حَسَبِ فکرْ عقب افتاده‏اند یا اینکه خیر طمع دارند و باز میل دارند که شاه باشد و امریکایی‏ها باشند، اینها باز شاه را بخواهند تنزیهش کنند یا بگویند چه است، ممکن است باشد- ولی خود ایشان هم تصدیق کرد به اینکه در این مدت اشتباهات بوده است. و ما هم عرض کردیم که قضیه «اشتباهات» نبوده و تعمدها بوده است! و از آن وقت تا حالا هر چه کار کردید شما بر ضد ملت کردید. و سلطانی، اگر چنانچه ما فرض هم بکنیم که یک سلطانی باشد که روی قوانین درست آمده باشد روی کار، اگر چنانچه خیانت به یک ملتی کرد، این دیگر لیاقت سلطنت ندارد و ساقط است.

بنا بر این، این اصل اول و دوم که این نباید باشد و رژیم سلطنتی یعنی یک رژیم کهنه غلطی از اول بوده و اصلًا به حَسَب عقل هم یک مطلب غلطی است که مثلًا در هفتصد سال پیش از این یک جمعیتی- ما فرض کنیم که اگر هم این جور بوده، با اینکه این جور که نبوده است این؛ این را خوب ما می‏دانیم از اول این طور نبوده است که با تصویب ملت روی کار آمده باشند، سر سلسله قاجاریه را همه می‏دانند که ... آمد و زد و گرفت و زدند و به هم زد اوضاع را، خود رضا شاه را هم همه ما دیدیم او را دیگر؛ آن شنیدنی است و این هم دیدنی است که ما که یادمان هست دیدیم که ایشان هم آمد و گرفت و زد و چه کرد و با زور و با سرنیزه سلطه پیدا کرد و سلطنت پیدا کرد که هیچ ابداً به ملت ارتباط نداشت؛ حالا ما فرض می‏کنیم که نه، یک سلطنتی را ملت آورده است روی کار- در هفتصد سال پیش از این ملت ایران جمع شدند و یک سلطانی را، خودش را و اعقابش را سلطان کردند. خوب، راجع به آن سلطانی که در زمان خودشان است و سر و کار خودشان با آنهاست بسیار خوب. خوب، شما می‏خواهید مقدرات مملکت خودتان را، مملکت از شماست و مقدرات مملکت هم باید به دست شماها باشد و شما هم یک نفر را منتخب کردید؛ خوب، ما از این پیرمردهای هفتاد سال پیش از این، هفتصد سال پیش از این می‏پرسیم که شما نسبت به ما چکاره هستید؟ شما به چه دلیل یک کسی را سلطان برای ما قرار دادید؟ چون ما خودمان در این زمان باید انتخاب کنیم. به مجرد اینکه در هفتصد سال پیش از این یک اشخاصی آمدند و یک کسی را، یا یک سلسله‏ای را سلطان کردند، این اسباب این می‏شود که نسبت به ما هم یک وضع عقلی قانونی داشته باشد؟ به چه دلیل؟ هر قانون این را بگوید غلط است که باید حتماً شما تسلیم بشوید به آنی که هفتصد سال پیش از این روی عقل خودش یک چیزی را گفته است و یک کسی [را] سلطان کرده. بنا بر این اگر هم ما فرض می‏کردیم که سلطنتِ- مثلًا- رضا شاه یک سلطنتی بوده است که روی تصویب مردم بوده و آن مجلسی که درست کرده‏اند- آن قلابی‏ای که درست کردند نه- یک مجلس صحیحی ما فرض کردیم بوده است، آنها هم موکلهایشان یک طایفه دیگری بودند؛ الآن اکثریت جمعیت الّا نادرشان، نادرشان که چند نفری در هر شهری ممکن است پیدا بشود که یادشان است آن وقت؛ اگر یادشان هم باشد آن وقت، آن وقت معلوم نیست که اکثراً اینها به یک حدی رسیده بودند که رأی داشته باشند، بچه بودند یا جوان بودند. خوب حالا ما فرض می‏کنیم که در هفتاد سال پیش از این، شصت و چند سال پیش از این یک جمعیتی آمدند- جمعیت ایران- پدران این طایفه بودند، آمدند و رأی دادند به اینکه وکلایی تعیین کردند خودشان، می‏گوییم حالا آزاد بودند (همه‏اش «گفتنی» است و الّا نیست این طورها) فرض کنیم که خیر، آزاد بودند و وکلایی را تعیین کردند آنها، آن وکلا، وکلای اینها بودند؛ بسیار خوب، وکلای آنها حق داشتند که یک کسی را تعیین کنند که مقدرات اینها دست او باشد، درست؛ خوب به چه مناسبت این وکلا- وکلای ما که نبوده‏اند [و] خوب شما که اصلًا آن وقت نبودید تا وکیل داشته باشید، وکلای شما که نبودند- به چه مناسبت آنها مقدرات شما را دست پسر رضا خان دادند؟ چه حقی، پدران ما چه حقی داشتند که یک همچو کاری بکنند؟ نه ما پدرانمان را وکیل کرده بودیم و نه خودمان وکیل کرده بودیم این وکلا را. اینها بیجا یک همچو کاری کردند.

بنا بر این اصلًا رژیم سلطنتی بطلانش همراه خودش است. خود قانون اساسیِ آن وقت- که این فروعش اینهایش همه‏اش پوسیده است- همین خود قانون اساسی می‏گوید که سلطنت یک موهبتی است الهی که به «اعلیحضرت» آن را مردم می‏دهند! حالا «موهبت الهی» است و مردم می‏دهند! حالا این چرا چه جور شده که مردم وکیل خدا هستند، موهبت را مردم می‏دهند! این چه است، شاید آن وقت هم اینها دیدند که نمی‏شود- مثلًا- دعوا کرد با رضا خان یا با آن سلاطینی که آن وقت بودند نمی‏شود خیلی دعوا کرد، خواستند یک چیزی- یک استخوانی لای زخم بگذارند! نه، قضیه این حرفها نیست، بیخود است. این نظام غلط پوسیده‏ای است. در هر صورت، در خود قانون اساسی هم این است که سلطنت موهبت الهی است که مردم می‏دهند به شاه. خوب حالا همین ماده را ما می‏خواهیم عمل بکنیم به آن. مردم باید سلطنت را بدهند به شاه. ما از سرتاسر این مملکت سؤال می‏کنیم که سلطنت ایشان را آیا شما دادید به ایشان؟ هیچ کس جواب آری ندارد، برای اینکه اگر هم صحیح باشد، پدران شما- اگر صحیح باشد، من عرض می‏کنم دروغ است این حرف اما اگر هم صحیح باشد- این موهبت الهی را دادند به رضا خان؛ خوب رضا خان مُرد و سلطنت او هم تمام شد؛ پدران ما نه وکیل ما بوده‏اند نه ولیّ ما بودند، هیچی نبودند آنها هم؛ آن وقت اکثر مردم نبودند در خارج تا اینکه پدرانشان یک کاری برایشان بکنند؛ بنا بر این به چه دلیل الآن محمد رضا خان به حَسَب قانون اساسی، به حَسَب همین قانون که «موهبت الهی» است که مردم می‏دهند به شاه، خوب از ایشان ما می‏پرسیم که کدام مردم به شما همچو رأیی دادند؟ شما خودتان قبول دارید که این رأی را به پدر شما دادند؛ آن هم آنهایی که دادند، الآن از آنها کمی مانده است، هیچی نمانده است تقریباً- اگر هم داده باشند. بنا بر این، روی موازین قانون اساسی، یعنی روی همین ماده‏ای که شاه به آن استناد می‏کند برای سلطنت خودش، روی همین ماده، ایشان سلطنت ندارد برای اینکه موهبت الهی باید ملت بدهند به یک کسی که شاه بشود، و ملت نداده‏اند به او.

عرض کنم اینها همه‏اش روی فرض این است که سلطنت رضا شاه را مردم داده باشند به او و مردم نداده‏اند و ما دیگر می‏دانیم. و ما فرض می‏کنیم که خیر، آن سلطنت موهبت الهی بوده است که مردم داده‏اند به شاه؛ حالا ما این هم فرضش می‏کنیم که خیر، خود این مردم همه با هم جمع شدند و این موهبت الهی را تقدیم آقای «آریامهر» کردند! خوب الآن که مردم همه دارند می‏گویند نمی‏خواهیم، خوب تمام می‏شود که قضیه! [خنده حضار] خوب یک چیزی مردم دادند حالا می‏گیرند. یک چیزی که اختیار دادنش دست یک کسی است، اختیار گرفتنش هم دست خود اوست.

ما فرض می‏کنیم که همه مردم جمع شدند یک روزی گفتند که محمد رضا خان سلطنت برای او باشد، ما این «موهبت الهی» را تقدیم ایشان کردیم؛ حالا را شما چه می‏گویید؟ تو حالا می‏خواهی سلطنت بکنی! سلطنت سابق بسیار خوب؛ تا حالا قانونی به قول خودت! از حالا که مردم دارند می‏گویند نه، دیگر چه؟ می‏گویید که همه باز هم می‏گویند آره؟ اصفهانیها داشتند آتش می‏زدند به همه چیز باز آنجا مردِکه- آنجا ایشان بود یا یک کسی از رفقایشان- می‏گفت که مردم شاه دوست اصفهان! [خنده امام و حضار]

الآن هم اینها این حرف را می‏زنند که مردم شاه دوست ایران! خوب الآن این مردم شاه دوست همه با هم جمع شده‏اند می‏گویند ما نمی‏خواهیم یک مطلبی را. یک کسی را من وکیل کردم، مادامی که عزلش نکردم وکیل است؛ وقتی عزلش کردم دیگر نمی‏تواند بگوید تو وکیل کردی مرا دیگر حق نداری حرف بزنی! خوب سلطنت یک چیزی بوده که مردم باید بدهند به یک کسی، حالا ما فرض می‏کنیم که مردم دادند به شما، حالا می‏گویند نمی‏خواهیم؛ حالا دیگر ایشان چه می‏گوید؟ پس ایشان یاغی است الآن! اینکه من گاهی می‏نویسم یاغی، نه این است که مبالغه‏ای است، مبالغه نیست؛ ایشان الآن یاغی است. یاغی عبارت از آن آدمی است که بیاید بیخودی یک جایی، یا به ضد قوانین بخواهد یک حکومتی بکند، بخواهد یک کلاهبرداری بکند. ایشان تمام این استفاده‏هایی که در این مدتها کرده روی یاغی‏گری بوده است و کلاهبرداری بوده. اگر فرض کنید سلطنت یک حقوقی داشته است و ایشان حقوقش را گرفته، کلاهبرداری بوده برای اینکه سلطنت نبوده تا حقوق بگیرد ایشان!

ما فرض می‏کنیم که خیر، ایشان همچو موافق با همه مواد قوانین هم عمل کرده و سلطنت هم یک حقوقی داشته و آن حقوق ناچیز! را هم ایشان گرفته، ما از ایشان می‏پرسیم که شما به چه دلیل گرفتی؟ شما که سلطان نیستید که حقوق بگیرید. الآن که مردم دارند فریاد می‏زنند که «نه»، به چه مناسبت شما در جایی که مال ملت است نشسته‏ای؟ جایی که مال ملت است می‏روی حکمفرمایی می‏کنی، مردم را دعوت می‏کنی؛ به شما چه؟! مال ملت است اینها؛ چه می‏گویی به مردم؟

بنا بر این، این اصلی که ایشان نباید باشد، مردم می‏گویند نباید باشد ... حالا مردم می‏گویند نباید باشد. شاید اکثراً غافل باشند از اینکه این نباید که از اول باشد، نبوده از اول؛ نه اینکه نباید باشد. «نباید باشد» مال آنی است که تا حالا بوده. حالا می‏گوییم آقا، تا حالا شما بودید بسیار خوب، حالا از این به بعد بر چه [اساس‏] می‏گویی؟ بیا برو دیگر، بس است دیگر! تا حالا هر کاری کردی خوب یا بد، بسیار خوب از حالا ما نمی‏خواهیم. این مال «نباید باشد» است. اما وقتی که مطلب را بازش کنیم از هم، یا تاریخ این سلطنت ایشان را، آنکه یادشان است و آنکه توی کتابها نوشته‏اند- اگر نوشته باشند و جرأت کرده باشند، نوشته‏اند منتها ظاهر نیست، بعد پیدا می‏شود اینها- آنهایی که اطلاع به واقعه دارند، خوب می‏دانند که قضیه این نبوده است که یک سلطنت اعطایی باشد که قانون اساسی می‏گوید که اعطا کردند. این سلطنت رضا خان، پدر محمد رضا، این یک سلطنت زوری، قلدری، مجلس سرنیزه‏ای و الزامی [بود] به اینکه شما باید رأی بدهید، به اینکه آن دسته‏[4] بروند و این دسته‏[5] بیایند؛ نه آن دسته درست بود و نه این دسته درست.

قضیه این نبود که یک مجلس قانونی بوده و یک انتخاب قانونی بوده و اینها، و ما حالا می‏گوییم که شما تا حالا درست و بروید؛ اصلًا از اول غلط بوده است. از اول نبوده ایشان شاه. پدرش را انگلیسها تحمیل کردند به ما، خودش را هم متفقین یعنی هم انگلیس و هم روس و هم امریکا تحمیل کردند به ما. کیْ یک همچو حرفی بوده است که ایشان تا الآن هم پشت سرش ایستاده‏اند و هر شب و هر روز داد می‏زنند به اینکه نه، ما این را می‏خواهیم، ما بهتر از این کسی را نداریم. با تعبیر اینکه، بعضی وقتها تعبیر به اینکه می‏گویند- گفت تعبیر شده به اینکه این «آدم» ماست! کارتر بگوید این را که این آدم ماست، این باید باشد! ما نمی‏خواهیم آقا. خوب، یک کسی که شما گذاشتی برای منافع خودتان، ما منافع خودمان را باید ملاحظه کنیم؛ ملت ایران می‏گوید منافع خودم را می‏خواهم ملاحظه کنم نه منافع امریکا را. خوب، امریکا و انگلستان و روس همه شان جمع شدند به اینکه ما ایشان را [آوردیم،] باید باشد ایشان. همه فریاد ملت ایران این است که اینها چکاره‏اند که می‏گویند ایشان باید باشد؟ ملت ما، ملت و مملکتْ مال ما؛ هیچ کدام شما حق ندارید بگویید که ایشان باید باشد.

منافع ما را ایشان بهتر از دیگران حفظ می‏کند! خوب منافع شما را حفظ می‏کند، به ما چه ربطی دارد؟! وقتی بنا شد منافع شما را اینها حفظ می‏کنند، شما ببریدش یک جایی هر چه هم دلتان می‏خواهد به او هر کاری می‏خواهید بکنید. این چه معنا دارد که یک کسی منافع شما را [تأمین‏] می‏کند و لیکن از ما می‏دزدد و به شما می‏دهد! ما می‏خواهیم ندزدد. می‏خواهیم دستش را بگیریم که ندزدد. دیگر مال مردم را برندارد بدهد به شما. ما اشکالمان سر هر دو شماهاست. سر امریکاست که دارد می‏خورد و می‏برد؛ سر این است که دارد می‏دهد این را، اموال مردم را به غارت.

آن وقت در اینجاها حرفها دیگر هست؛ حرفها می‏زنند ایشان! مکرر این را می‏گوید که اگر چنانچه من بروم این مملکت تجزیه می‏شود! حالا ایران است بعد «ایرانستان» می‏شود! یعنی تَبَعِ- مثلًا- روسها! یک تکه‏اش تبع روسها مثل ازبکستان و- نمی‏دانم- چه می‏شود، این هم «ایرانستان» می‏شود، و آن طرفش هم چهار قسمت می‏شود، آن طرفش هم دست انگلیسها می‏افتد، آن طرفش هم دست- مثلًا- روسها می‏افتد، آن طرفش هم دست امریکایی، و تجزیه می‏شود ایران! الآن که ایرانْ ایران است- برای خاطرِ- به صدقه سرِ ایشان است که ایران است! اگر ایشان نباشند این تجزیه می‏شود و هر کدام یک تکه‏اش را می‏برند! خوب اینکه هر کدام یک تکه را می‏برند، به نفع آنهاست یا به ضرر آنهاست؟ خوب لا بد به نفع آنهاست که می‏برند؛ خوب حالا ما باید ملاحظه کنیم ببینیم که اگر ایشان باشند تجزیه می‏شود یا اگر ایشان نباشند؟ اگر بنا شد که شما نباشید تجزیه می‏شود، اگر بروید تجزیه می‏شود که به نفع آنهاست، چه شد که همه اینها طرفدار شمایند؟! شما می‏گویید که اگر من نباشم آذربایجان را روسها می‏برند، روسها از خدا می‏خواهند آذربایجان را ببرند، آن طرف هم انگلیسها می‏برند، آنها هم از خدا می‏خواهند که یک طرف را ببرند، یک مقدارش هم- مثلًا- فرض کنید که کسی دیگر می‏برد، امریکایی‏ها می‏برند، آنها هم که می‏خواهند، اگر رفتن شما به نفع آنهاست و اگر شما بروید تجزیه می‏شود، پس چرا از شما این قدر تأیید می‏کنند؟ کارتر هر روز، هر وقت یک صحبتی پیش می‏آید می‏گوید که ما این را لازمش داریم! این باید باشد! این نفع ماست! اینکه نباشد، نفعش بیشتر است! می‏گویی یعنی آنها نمی‏فهمند تو می‏فهمی؟! [خنده حضار] کارتر و اینها- امریکایی‏ها و انگلستان و آنها- نمی‏فهمند که اگر من بروم این جوری می‏شود و به نفعشان است، از این جهت پشتیبانی می‏کنند؟! تو که نمی‏توانی [این را] تصدیق کنی، پس معلوم می‏شود که با بودن شما تجزیه است و الآن تجزیه است!

الآن ما یک مملکت مستقلی نداریم. یک مملکتی که ارتشش زیردست یک کس دیگر است، فرهنگش باز نیز یک کس دیگری است، مجلسش به دست دیگری است، ما چه داریم آخر؟ یک مملکتی مجلس دارد؛ اگر یک مجلسی دارد، مملکتی است؛ ما مجلس نداریم. تو خودت در نوشته‏هایت گفتی، در صحبتهایت گفتی که لیست می‏آوردند! زمان پدرش را دارد می‏گویدها! این یا توجه ندارد، یکوقت شروع می‏کند تعریف کردن از پدر، یکوقت هم می‏گوید که تا چند سال پیش از این لیست را می‏آوردند و می‏دادند به ما، به حکومتها که وکلا را تعیین کنند! زمان پدرش هم می‏گوید همین طور بوده و زمان خودش هم می‏گوید تا مدتی این طور بوده. منتها حالا دیگر، حالا دیگر این طور نیست! خوب ما که مملکتمان وضعش این است که لیست باید بیاورند تا وکلایی که مردم باید تعیین کنند، حتی تو هم نباید تعیین کنی، باید سفارتخانه‏ها تعیین کنند که اینها را شما باید قرار بدهی وکیل ما، پس مجلسْ ما نداریم. وقتی مجلس نداریم، دیگر قانون اساسی، معنیِ عمل به قانون اساسی معنا ندارد!

مجلسی نیست تا اینکه عمل به قانون اساسی باشد. پس ما قانون اساسی هم که به آن عمل بکنیم الآن نیست در کار. یک قانون اساسی بوده و نوشته‏اند گذاشتند کنار!

فرهنگ ما را هم که همه می‏دانید که یک فرهنگی است که آنها درست کرده‏اند برای ما، نظاممان هم که آن طوری است، اقتصادمان هم که از همه چیز بدتر. همه اینها الآن تحت تصرف دیگران است. الآن مملکت ما یک مملکتِ تجزیه شده [است‏]، مملکتی است که تحت نظر دیگران و تحت سلطه دیگران؛ و هر چه منافع هست دارند می‏برند و می‏خورند؛ و علاوه بر آن همه جوانهای ما را دارند خراب می‏کنند و ضایع می‏کنند از طرفی و نمی‏گذارند تحصیل بکنند. حتی اینهایی که در خارج آمده‏اند، اینها که الآن در خارج آمده‏اند برای نیروی اتمی، اینها خوب چند دسته شان- یک دو دسته شان- پیش من آمده‏اند و حرفشان این است که نمی‏گذارند که ما درست تحصیل بکنیم. ما را به یک حد پایین تر از اینی که هستیم نگه می‏دارند، نمی‏گذارند تحصیل بکنند! اینها نمی‏گذارند در خود دانشگاهمان تحصیل بکنند. اینها تحصیلشان را به یک حد محدودی [رساندند]

که بیشتر از آن حد نروند که مبادا یک آدمی پیدا بشود در مقابلشان بایستد. پس رفتن شما اسباب این می‏شود که این تجزیه برداشته بشود، یعنی استقلال [پیدا] بشود؛ مستقل بشود.

این طرحی را که ما دادیم ایشان می‏گوید که این طرح اصلًا همان قضیه تجزیه است. اینکه همه مردم دارند می‏گویند حکومت اسلامی، یعنی یک حکومتِ تجزیه شده! و همه در همه اطراف مملکت یکصدا دارند می‏گویند ما حکومت اسلامی می‏خواهیم، این معنی لا تجزیه است؛ این معنی این است که همه یک چیز می‏خواهند. تجزیه معنایش این است که یک دسته یک چیزی را بخواهند و یک دسته یک چیز، یک دسته یک چیز دیگر.

یکی از حرفهایش این است که آن وقت کردستان خودش علی‏ حده می‏شود! اگر به این ترتیبی که اینها می‏گویند کردستان علی‏ حده می‏شود، بلوچستان علی‏ حده می‏شود، لرستان علی‏ حده، اینها هر کدام یک حکومت مستقله و خودمختاری می‏خواهند، ما می‏گوییم که الآن وضعِ همه جا خراب است. این همه مردم که الآن دارند فریاد می‏کنند که ما حکومت اسلامی می‏خواهیم، معنایش این است که تجزیه نمی‏خواهیم. معنایش این است که کردستانْ علی‏ حده حکومت اسلامی می‏خواهد، آن هم حکومت اسلامی می‏خواهد، آن هم حکومت اسلامی. همه شان دارند [می‏گویند] حکومت اسلامی. الآن شما به کردستان بروید فریاد حکومت اسلامی است، به بلوچستان بروید فریاد حکومت اسلامی است، به خراسان بروید، هر جا بروید همین صحبت است و «همین آش است و همین کاسه» که حکومت اسلامی می‏خواهیم. وقتی بنا شد یک ملتی همه‏اش حکومت اسلامی بخواهد، این دیگر تجزیه بردار است؟! این را می‏شود گفت تجزیه؟! این تبلیغات است. که حالا من خسته شدم که ما بقیِ «فرمایشات» ایشان را درست توضیح بدهم.

ان شاء اللَّه خداوند تأیید کند همه شما را، و اصلاح کند امور مسلمین را، امور ایران را.» (صحیفه امام، ج‏4، ص: 512 ـ 522)

ـ سخنرانی در جمع نمایندگان مجلس خبرگان؛ شرکت در رفراندم قانون اساسی (1358)

«بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

و آن یک کلمه که می‏خواهم عرض کنم این است که آقایان همان طور که زحمت کشیدند این مدت، و بحمد اللَّه تمام کردند این خدمت را، در بلادشان که می‏روند، مردم را دعوت کنند به اینکه بی‏تفاوت نباشند راجع به آن چیزی که سرنوشتشان هست.

سرنوشت ما آن قانون اساسی است. اگر بنا باشد که مردم بی‏تفاوت باشند معنایش این است که به اسلام بی‏تفاوت، به سرنوشتشان بی‏تفاوت، به کشورشان بی‏تفاوت. و این علاوه بر اینکه، انعکاسش در دنیا انعکاس بسیار ناجوری است، پیش اسلام و اولیای اسلام هم یک انعکاس بدی دارد.

این یک تکلیفی است برای همه ما که راجع به اموری که مربوط به سرنوشت ملتمان، مربوط به اسلام است، ما بی‏تفاوت نباشیم. بلکه با تمام قوه‏ای که داریم تعقیب کنیم که ان شاء اللَّه مسائل تمام بشود؛ و قانون تصویب بشود. نه همین که اکثریت داشته باشند. آن اکثریتی که رفراندم داشت، ما آن اکثریت را طالبیم. و الّا اکثریت که معلوم است، اکثر مردم مسلم‏اند.

اما ممکن است که یک وقت این هیاهویی که در اطراف این مسائل شده است، و اینهایی که می‏خواهند نگذارند این نهضت به ثمر برسد، تبلیغات سوء این طرف و آن طرف، مع الأسف بعضی از خودمان هم بی‏توجه به مسائل، باز راجع به قانون اساسی صحبتی می‏کنند. این صحیح نیست. برای اینکه ملت این آقایان را تعیین کرده است.

ما حق نداریم که چیزی که خود ملت تعیین کرده است ماها [در آن‏] دخالت بکنیم. ما هم تابع ملت هستیم. ملت آقایان را تعیین کرده است. آقایان هم آن قانون را نوشته‏اند.

تصویب کرده‏اند. و آقایان هم اهل خبره هستند. و آن طوری که ملت می‏خواستند، اینها را تمام کردند. دیگر بعد از این هی صحبت کردن از اینکه «فلان ماده چطوری است، با غرب نمی‏سازد» ما تا آمدیم مغز این آقایان را از غربزدگی خارج کنیم، پشت هشتم ما شاید بشود این کار. من نمی‏دانم آقایان از غرب چه دیده‏اند؟ غرب همین است که شما ملاحظه می‏کنید که این طور جنایات می‏کنند. آن وقت آن کسی که جانی مطلق است‏[6] می‏برند نگه می‏دارند و پشتیبانی از او می‏کنند. به حرف یک ملت مظلوم گوش نمی‏دهند. نمی‏گذارند که شورای امنیت تشکیل بشود. پولهای ایران را مثل دزدهای سر گردنه غارت می‏کنند. توقیف می‏کنند. غرب وضعش این است. و این سازمانهایی هم که درست کرده‏اند برای خودشان، همه برای منفعت غرب است. هیچ برای مظلومها نیست. شما شاید در طول این مجالسی که اینها درست کرده‏اند، یک جا پیدا نکنید که اگر امریکا یا دیگران که قدرتهاشان زیاد است، منافعش با یک مملکت ضعیفی تصادم پیدا بکند، اینها یک کاری برایشان کرده باشند. الآن چند وقت است که لبنان مبتلای به این سرطان است. این مجلسها چه کردند برای این. طول این مدتی که ما گرفتار این مسائل بودیم؟ در طول پنجاه و چند سال که ما گرفتار این مسائل و مصایب بودیم، این مجلسها برای ما چه کردند اینها همین است که یک وقتی منافع بزرگها [ایجاب‏] بکند، اینها ... به نفع بزرگها فعالیت بکنند؛ حفظ بکنند. و یک کلاهی هم سر ما بگذارند، به این که یک همچون مجالسی هست، و شوراهای امنیت هست، و سازمان ملل هست، و این چیزهایی است که برای ما درست کردند. و ما را می‏خواهند بازی بدهند. و ما هم بازی می‏خوریم.

ما این آقایانی که هی می‏روند سراغ اینکه ببینیم چطور یک [قانونی‏] باشد، پسند غرب باشد، پسند غرب آن است که ما همه چیزمان را تقدیمشان بکنیم و بیچون و چرا، این پسند غرب است. اگر آقایان این را می‏خواهند، این پسند ملت ما نیست. و اگر آقایان یک چیزی خیال می‏کنند که در غرب خبری است، بدانند که در غرب خبری نیست جز جنایت، جز خیانت. من ملتشان را نمی‏گویم،- این ... «دولتهایشان». در هر صورت من خواهش می‏کنم از این آقایان، از اینهایی که یا روشنفکرند یا خودشان را به روشنفکری زده‏اند، که این قدر با سرنوشت یک ملت بازی نکنند. الآن شما مملکتتان ابتلا به هزار جور مصیبت دارد. مواجه با قدرت بزرگی مثل امریکاست. نباید حالا دیگر دسته دسته هر کدام یک چیزی بگویند. بر خلاف مسیر ملت حرفهایی بزنند. امروز روزی است که همه‏شان با هم بنشینند تفاهم کنند. و دست به دست هم بدهند، تا این مصیبتها رفع بشود.

اگر ملی هستند برای خاطر ملتشان، اگر علاقه‏ای به اسلام دارند برای خاطر علاقه به اسلامشان. و یک دسته‏ای هم معلوم بشود که اینها چکاره هستند. اینها خوب، همیشه در همه جا بوده است.

در هر صورت آن چیزی که الآن لازم است برای همه ما این است که تعقیب کنیم و وادار کنیم اقشار مختلفه را. آقایان هر کدام از اهل هر بلدی هستند، خطبای آنجا را، علمای آنجا را، روشنفکرهای آنجا را وادار کنند که به مردم افهام کنند که بی‏تفاوت نباشند که ما وقتی که بنا باشد رفراندم کنیم [مبادا] ببینیم که یک رفراندمی که مورد قبول ماهاست نباشد. و اما قضایایی که هست هیچ نباید از این قضایا ترسید. ما این قدر ابتلا به این قضایا داشتیم، و بیشتر از این مسائل. و این ملت ما، هی تا لب یک پرتگاه رفته و آمده بیرون. حالا دیگر موضع ملت ما یک موضعی است که این مسائل دیگر نمی‏تواند متزلزلش کند. هر چه می‏خواهند فریاد بزنند. و پولهای ما را نگذارند بیاید. و نگذارند شورای امنیت درست بشود. شورای امنیت هم درست شده بود، چیزی نبود. اما حالا بفهمند دنیا که مسائل این طوری است. و این اشخاصی که ادعای این را می‏کنند که برای «حقوق بشر» [تلاش‏] دارند، این مسائل، این مردم هستند، این جمعیت هستند، ما با اینها ابتلا داریم.

من امیدوارم که تا آخر با قدرت و با قوه و با اتکال به خدای تبارک و تعالی، که فوق همه قدرتهاست، ما پیش ببریم. همان طوری که با اتکال به خدا، خدای تبارک و تعالی کارها را انجام داده. ما خیلی از موارد می‏بینیم که یک چیزی عمل می‏کنیم، خودمان هم درست سر در نمی‏آوریم که این چه خواهد شد. می‏بینیم خوب پیش رفته است. این جز این نبوده است که بنا بر این بوده است که خدای تبارک و تعالی، انجام این مسائل را بدهد.

و ما اطمینان داریم به اینکه خدای تبارک و تعالی، وقتی که یک جمعیتی توجه به او داشتند مأیوسشان نمی‏کند. و ما هم متوجه به خدا هستیم. و از خدای تبارک و تعالی می‏خواهیم که این مملکت را از این مفسده‏ها نجات بدهد. و این مملکت را مستقر کند. و حکومت را مستقر کند که حکومت اسلامی است. ان شاء اللَّه.» (صحیفه امام، ج‏11، ص: 49 ـ 52)

ـ سخنرانی در جمع اعضای شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی؛ اهمیت تبلیغات (1360)

«بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

مسئله تبلیغات- همان طور که می‏دانید- از مسائل بسیار پر اهمیت است و مع الأسف، باید بگوییم که از اول نهضت تا به حال، تبلیغاتمان در خارج صفر بوده است و فقط در داخل، مسائل را برای یکدیگر گفته‏ایم. می‏دانید که هر روز در خارج، دولت و ملت ایران را وحشی معرفی می‏کنند. البته آنها که بر ضد ما تبلیغات می‏کنند، خود متوجهند که ما آن گونه نیستیم، ولی آنها همه چیز خودشان را از دست داده‏اند؛ باید ما را وحشی قلمداد کنند، ولی متأسفانه برای کسانی تبلیغ می‏کنند که هیچ نمی‏دانند. ما هم که به فکر چاره نیستیم و سفارتخانه‏هایمان هم کاری انجام نداده‏اند و با وضعی که دارند، کاری هم نمی‏توانند انجام دهند.

مسئله‏ای که شما می‏خواهید دنبال کنید- یعنی، مسئله هماهنگی بین تمام نهادها- بسیار مهم است. شما باید احساس کنید که صلاح دین و مکتب ما و صلاح مملکت ما این است که همه با هم یک کار را دنبال کنیم. واضح است که اگر هر گروه یک کار را انجام دهند، گرچه ممکن است در ابتدا اختلافی نباشد، ولی بالاخره در طول مدت، اختلاف می‏شود. از آنجا که تبلیغات اساس کار است و موجب تشتت و یا انسجام یک ملت است، شما هماهنگی و اتحادتان را حفظ کنید. و تنها در حفظ اتحاد و هماهنگی است که پیروز می‏شویم، و الّا شکست خواهیم خورد و دوباره تحت سلطه قدرتی دیگر قرار خواهیم گرفت.

دولت و مجلس و از آن مهمتر، خود شما هستید که باید منسجم شوید. سعی کنید اختلاف گروهی، اساس اختلاف در تبلیغ نشود. بنایتان را بر این بگذارید که برای اسلام و حق خدمت کنید که در این صورت است که اختلاف پیدا نمی‏کنید. اختلاف مال شیطان است، در رحمان اختلاف نیست. اگر گروهها برای خدا کار کنند و با هم مشورت کنند و با افرادی که اطلاعاتشان بیشتر از آنهاست همکاری نمایند، شاید بتوانند تبلیغات را راه بیندازند. امروز روزنامه‏ها و رادیوها دائماً ما را مورد حمله قرار می‏دهند. شما هم باید در مقابل آنها به تکلیفتان عمل کنید. عمده آن است که انسان تکلیفش را در مقابل خدا ادا نماید، و الّا اگر بخواهد خودنمایی کند، از اول شکست خورده است.

من به همه شما دعا می‏کنم و توجه می‏دهم که سعی کنید کتابهایی که صد در صد اسلامی است چاپ نمایید. خداوند اجر مبلغین حقیقی را که انبیا هستند، به شما عطا کند.

ان شاء اللَّه موفق باشید.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج‏15، ص: 361)

ـ سخنرانی در جمع مسئولین دانشگاه آزاد؛ هوشیاری در برابر القائات فرهنگ بیگانه (1362)

«بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

من از شما آقایانی که زحمت کشیده و به اینجا تشریف آورده‏اید تا از نزدیک در خدمت‏تان باشیم تشکر می‏کنم. همه باید این معنا را احساس کنیم که کارها را خودمان انجام دهیم. و این مسئله خلافی که به ذهن دانش‏آموزان و دانشجویان ما تلقین کرده بودند که به غیر از رفتن به امریکا و فرانسه و انگلستان در جای دیگری امکان ندارد به جایی رسید و همین امر موجب شد که جوان‏های ما را دسته دسته بردند و فاسد کردند از فکرمان دور کنیم. ما می‏دانیم که شرقی‏ها و غربی‏ها با ما خوب نیستند و نخواهند بود و خیر و صلاح ما را نمی‏خواهند، و دلیلش هم وضعی است که شما می‏بینید که اکثر جناح‏هایی که در دنیا هستند بر ضد ما تبلیغ می‏کنند و این به خاطر آن است که آنها اسلام را نمی‏خواهند، و هر کشوری که بخواهد به اسلام عمل کند، مورد تهاجم آنها قرار می‏گیرد. لذا ما باید فکری بکنیم که جوان‏های ما در همین جا خوب تحصیل بکنند و بر فرض احتیاجی به خارج رفتن باشد به کشورهایی بروند که استعماری نباشد و طمع اینکه ما تحت سلطه آنان باشیم، نداشته باشند. و من امیدوارم که بزودی وضعی پیش بیاید که نیازی به خارج رفتن نباشد و این بسته به فعالیت شما آقایان و سایر دوستان در این امر حیاتی است که از وجود این جوان‏های خوبی که داریم چقدر استفاده شود که در همین جا تربیت گردیده و مشغول خدمت به خدا و خلق باشند. و از گوش خودمان بیرون بکنیم که همه چیزمان باید از خارج بیاید، و بر فرض که به خاطر احتیاج چیزی را وارد می‏کنیم، فرهنگ و ادبمان چرا از خارج باشد؟ ما دارای ادب و فرهنگ غنی هستیم، و آیا صحیح است که چون آنها موشک درست می‏کنند ما باید تابع آنها باشیم، در حالی که آنها با این صنعت‏ها دنیا را تخریب می‏کنند و ما می‏خواهیم صنعتی داشته باشیم که تخریبگر نباشد، بلکه مفید و سازنده باشد.

شما با روابطی که اکنون با حوزه‏های علمیه دارید، خدمات زیادی می‏توانید انجام دهید. شاید شما توجه نداشته باشید که در مدت سلطنت رضا خان و پسرش، که من از اول تا آخر شاهد آن بودم، چقدر بر حوزه‏های علمیه فشار وارد می‏کردند تا حوزه‏ای در کار نباشد. از یک طرف درها را باز کردند و گفتند هر کس به طرف ما بیاید چه می‏کنیم و چه خواهیم کرد، و از طرف دیگر به قدری روی طلبه‏ها فشار بود که نمی‏توانستند روز در حجره‏هایشان بمانند و می‏بایست قبل از طلوع آفتاب بیرون رفته و بعد از غروب آفتاب برگردند که الحمد للَّه موفق نشدند. و حوزه‏های علمیه باقی ماند و با همان وضع اول حفظ گردید که الآن نیز باید به همان گونه حفظ گردد. و دانشگاه‏ها با حوزه باید روابط داشته باشند و مسائلشان را با یکدیگر مبادله کنند. ما الآن در فرهنگ و اکثر علوم احتیاجی به خارج نداریم. و اگر در صنعت هم مانند آنها نیستیم نباید خودمان را ببازیم و بگوییم که آنها پیشرفته هستند و ما همه چیزمان باید خارجی باشد. نه، مسأله این جور نیست. نباید اگر صنعتی از آنها می‏گیریم انگلیسی یا روسی یا امریکایی بشویم، بلکه باید مسلمان بود.

البته استفاده از علوم و گرفتن آن از دیگران مانعی ندارد، ولی باید توجه داشت که از جایی علوم را بگیریم که نخواهند ما را منحرف کنند که در سابق اگر مقداری از علوم و تخصصها را به ما می‏دادند، می‏خواستند ما را از همه چیزمان منحرف نموده و مصرفی بار بیاورند. و من امیدوارم که ان شاء اللَّه شما آقایان و سایرین کمک کنید تا این دانشگاهی که به پیشنهاد آقای هاشمی تأسیس گردید و پیشنهاد بسیار خوبی بود،[7] فعالیتش زیاد گردیده و در همه جا توسعه پیدا کند. خداوند به همه شما توفیق عنایت کند و سالم و رستگار باشید.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج‏18، ص: 218 ـ 219)



[1] - خوانده نشد.

[2] - خوانده نشد.

[3] - علی امینی.

[4] - سلسله قاجار.

[5] - سلسله پهلوی.

[6] - محمد رضا پهلوی

[7] - اشاره به طرح تأسیس« دانشگاه آزاد اسلامی» که آقای هاشمی رفسنجانی در خطبه‏های نماز جمعه پیشنهاد کرد.

انتهای پیام /*