تکمله/ اصلاحیه یادداشت «چرا پاریس»
مهدی حاضری
مهر ماه گذشته به مناسبت سالگرد هجرت امام خمینی به پاریس یادداشتی تحت عنوان " چرا پاریس" از اینجانب منتشر شد که ظاهرا مورد استقبال خوانندگان نیز واقع گردید. اخیراَ جناب حجه الاسلام والمسلمین حاج سید محمود دعایی سرپرست مؤسسه اطلاعات که از یاران و شاگردان صدیق و امین حضرت امام بوده و به واسطه روابط خوبش با برخی مدیران دولتی عراق در زمان حضور امام درعراق، نقشی کلیدی و اساسی در تدارک این مهاجرت خصوصا در بخش ابتدایی سفر یعنی از عراق به کویت داشته اند، تماس گرفته و توضیحات اصلاحی مفیدی در خصوص این سفر دادهاند که لازم است جهت تصحیح اطلاعات ارائه شده و ثبت در تاریخ به اطلاع برسانم.
- آقای دعایی درعراق نقش رابط امام با دولت این کشور را داشته و برهمین اساس حضرت امام بعد از پیروزی انقلاب علیرغم عدم تمایل آقای دعایی به بازگشت به عراق و همکاری با دولت بعثی با توجه به شناخت عراقیها از جایگاه وی نزد رهبری نظام، حضرت امام برای نشان دادن حسن نیت خود و گسترش روابط با این کشور از ایشان خواستند مسئولیت سفارت ایران در عراق را بپذیرد، لذا در دیدار سعدون شاکر با حضرت امام هم همین مسئولیت را برعهده داشته و تنها مترجم نبوده اند.
- حضرت امام در این دیدار در پاسخ به سعدون شاکر که پرسیده بود: به کدام کشور می روید؟ فرموده بودند: به کشوری که مستعمره دولت ایران نباشد و نامی از فرانسه نبرده بودند و اصولا تا زمان ممانعت دولت کویت از پذیرش ایشان، هیچ گونه صحبتی برای مسافرت به فرانسه نشده بود.
- حضرت امام درهیچ دیداری با دوستان و آشنایان از ترک عراق اظهار ناراحتی نکرده و تعبیر برخی که گفتهاند: در شب رفتن وهنگام خداحافظی با یاران ، اشک در چشمان امام جمع شد، ممکن است برداشت شخصی گوینده خاطره بوده است.
- ماموریتی از سوی حضرت امام به آقای صادق قطب زاده برای مذاکره با حافظ اسد رئیس جمهور وقت سوریه یا سران الجزایر برای پذیرش امام در کشور خود واگذار نشده بود، البته ممکن است خود ایشان در صدد این کار برآمده باشد. ولی آقای محتشمی پور برای فراهم کردن مقدمات هجرت امام به سوریه رفته بود.
- دولت ایران علی رغم درخواست محدودیت فعالیت حضرت امام، اصراری به خروج ایشان از عراق نداشت و می دانست با خروج از عراق دیگر هیچ کنترلی بر رفتار امام نخواهد داشت ولی دولت عراق چندان تمایلی به ادامه حضور ایشان نداشت و لذا این سخن که وزیر امورخارجه ایران خبر اخراج امام از عراق را به عنوان سوغات سفر نیویورک برای شاه آورده باشد چندان مقرون به صحت نیست.
- آقای دعایی با اقداماتی که تحت عنوان کمک به مسئول عراقی در هنگام صدور و مهر زدن «برگه خروجی» و "سِمَه العوده" انجام داده بود مانع از شناخته شدن هویت واقعی امام شده نه اینکه تنها تفاوت نام خانوادگی در شناسنامه با شهرت امام مانع از شناسایی ایشان شده بود، لذا دولت عراق بعد از اینکه ایشان تلفنی به آنها گفته بود: امام خروجی گرفته اند حسابی جاخورده بودند.
- هماهنگی با آقای سید احمد مهری و گرفتن دعوت نامه از دولت کویت تماما توسط حجت الاسلام والمسلمین اسماعیل فردوسیپور انجام شده بود و آقای دعایی در این موضوع نقشی نداشتهاند.
- پیشنهاد مطلع کردن عراقی ها از هجرت امام(س) توسط آقای دعایی مطرح شده است. با این استدلال که اولا از حیث اخلاقی صحیح نیست ایشان بدون اطلاع دولتی که 14 سال میزبانشان بوده است از این کشور خارج شوند و ثانیا در صورت بروز هرگونه مشکل یا حادثه امنیتی برای جان امام و همراهان، دولت این کشور می تواند از خود سلب مسئولیت کند.
- همراهان امام در مرز با ایشان خداحافظی کرده و آقای دعایی در هنگام روبوسی با ایشان گفته بود: ولا جعله الله آخر العهد منا لزیارتکم. و با توجه به زمان طولانی که از ورود امام و همراهان به داخل گمرک کویت گذشته بود، به هیچ وجه باور نمیکردند ایشان را راه نداده باشند ولی به محض بازگشت به نجف از طریق آقای رضوانی که در دفتر امام حضور داشته و مامور امنیتی که درب منزل منتظر ایشان بوده، آقای دعایی متوجه موضوع میشود.
- مامور امنیتی به آقای دعایی میگوید به سید(امام خمینی) اطلاع بده: در صورت بازگشت به نجف، در منزل محصور بوده و دیگر حق هیچ گونه دیدار و فعالیتی نخواهد داشت ولی آقای دعایی در پاسخ میگوید: با شناختی که از ایشان دارم مطمئن هستم به نجف باز نخواهند گشت و این حادثه همانند رفتن حضرت رسول (ص) به طائف است که با نپذیرفتن مردم طائف، آن حضرت به مدینه مهاجرت کرده و بعدا پیروزمندانه به مکه بازگشت. مامور عراقی میگوید: شما ما را با کفار قریش یکی میدانید؟ ایشان میگوید: ان شاءالله برای سید چنین وضعی رقم خواهد خورد.
- در اولین لحظه دیدار امام با آقای دعایی در فرودگاه بغداد، امام تبسمی کرده و به ایشان میگویند: دعای تو مستجاب شد و ما دوباره همدیگر را ملاقات کردیم.
- درزمان حضور امام در بغداد، آقای دعایی به مسئولان عراقی می گوید: هنگام ورود سید به عراق در 14 سال پیش دولت عراق نماینده عالی رتبه ای برای استقبال از ایشان و عرض خیر مقدم، فرستاد، لذا مناسب است در هنگام رفتن ایشان هم نماینده ای از دولت برای بدرقه حضور یابد. مسئول عراقی بعد از ساعاتی طولانی مذاکره به ایشان می گوید: چنین اتفاقی نخواهد افتاد ولی تو باید در هنگام خداحافظی پایانی به سید بگویی: دیگر حق بازگشت به عراق را ندارد. آقای دعایی می گوید من این موضوع را به فرزندشان می گویم چون گفتن چنین مطلب به ایشان خیلی زشت است و دسته گلی نخواهد بود که به میهمان خود می دهید. ولی او زیر بار نمی رود و میگوید: حتما باید به خودش بگویی و ما با دوربین شما را تحت نظر داریم. ایشان بعد از اطلاع دادن به احمدآقا به وی می گوید من به امام جمله ای دیگر خواهم گفت. آقای دعایی در آخرین لحظه خداحافظی در حالی که پای صندلی امام در هواپیما خم شده و دست ایشان را می بوسد مجددا می گوید: باز هم می گویم ولا جعله الله آخر العهد منا لزیارتکم. که با تبسم امام همراه می شود و نقشه عراقی ها که منتظر دیدن ناراحتی امام بودند به سنگ می خورد.
- کلیه عکس و فیلمهای این سفر توسط مرحوم حجت الاسلام والمسلمین حسین املایی تصویربرداری شده است. آن مرحوم علیرغم شایستگی و لیاقت و توانایی خوب در امور سیاسی- مذهبی در سال اول پیروزی انقلاب طی تصادفی از دنیا رفت و فرصت خدمت به نظام اسلامی نیافت.
انتهای پیام /*