امروز با امام: پنجم آبان
ـ تلگراف به آیت اللَّه مرعشی نجفی (1344)
نجف قم 9 22 17 5/ 8/ 1344
بسمه تعالی
ک ت قم- حضرت آیتاللَّه آقای نجفی- دامت برکاته
از الطاف کریمه متشکرم. عظمت اسلام و مسلمین را از خداوند تعالی خواستارم.
خمینی.» (صحیفه امام، ج21، ص: 550)
ـ مصاحبه با کانال یک تلویزیون فرانسه؛ دلایل مخالفت با رژیم شاه (1357)
«سؤال: [آیا شما در حکومتی انتقالی با حضور شاه شرکت خواهید کرد؟ به چه شرط؟]
جواب: با حضور شاه، ما در هیچ حکومتی، چه انتقالی و چه غیر انتقالی شرکت نخواهیم کرد و هیچ شرطی را هم نمیپذیریم.
[آیا از آن بیم ندارید که با رفتن شاه، بحران سیاسی و اقتصادی بدتر شود؟]
- با بودن شاه بحرانهای سیاسی و اقتصادی وجود دارد، زیرا که ملت با او همکاری ندارد. و این موجب بحران است. اگر شاه برود بحران رفع میشود.
[آیا جنبش و نهضت اخیر ایران، از طرف یک ایدئولوژی مارکسیستی، هدایت و حمایت نشده و یا نمیشود؟]
- ابداً، نه هدایت شده و نه میشود و نه خواهد شد. و حمایت آنها مورد قبول کسی نیست.
[آیا حمایت و کمک یک کشور کمونیستی را قبول خواهید کرد؟]
- ما میخواهیم مستقل باشیم و حمایت هیچ کشوری را قبول نخواهیم کرد و تحت الحمایه هیچ کشوری نیستیم.
[آیا اسلام با قوانین بدون انعطافی که دارد، میتواند آزادی و پیشرفت اجتماعی را ضمانت نماید؟ نمونهای از آن را در کشور دیگری بدهید]
- اولًا، اسلام قوانین اساسیاش انعطاف ندارد و بسیاری از قوانینش با نظرهای خاصی انعطاف دارد و میتواند همه انحای دموکراسی را تضمین کند. کشوری که ما میخواهیم، کشوری اسلامی به همه معناست و اکنون در خارج نظیرش نیست، ولی در گذشته وجود داشته است.
[نهضت اخیر ایران را متهم میکنند که ارتجاعی است. نظر شما چیست؟]
- نهضت اخیر برای این است که امور ارتجاعی را رد کند، و آن دولت شاه و امثال اوست که تمام جهات ارتجاع و عقبماندگی را برای ما به بار آورده و ما میخواهیم همانها را رفع کنیم. نهضت ما، نهضتی متمدن و پیشرفته است.
[شما خواهان رفتن شاه هستید، میتوانید دلایل آن را شرح دهید؟ آیا آرزوی کشته شدن و از بین رفتن شاه را دارید؟]
- ما بیش از پانزده سال است که دلایل محکومیت شاه و لزوم رفتن او را در اعلامیههای خود ذکر کردهایم و الآن برای شما برخی دلایل را ذکر میکنم: بیش از پنجاه سال است که دولتهای خارجی، پدر شاه و شاه را در ایران بر ما تحمیل کردهاند. شاه سابق را به حسب اعتراف انگلیسیها، آنان آوردند و بر کشور ما حاکم کردند. در رادیو دهلی این مطلب را تصریح نمودند. شاه فعلی در یکی از کتابهایش نوشت: «متفقین که زمان جنگ به ایران آمدند، مرا به سلطنت انتخاب کرده و صلاح این دیدند که من سلطان باشم»[1]. ما پنجاه سال است که تحت فشار و با اختناق فوق العاده به سر میبریم. ما نه فرهنگ مستقل داریم و نه لشکر و ارتش مستقل داریم و نه اقتصاد صحیح و سالم داریم و نه جهات سیاسی ما صحیح و سالم است. اما فرهنگ ما، فرهنگی است که با دستور دیگران، شاه تحمیل کرده است. مدارس ما غالباً به شکل نیمه تعطیل است یا تعطیل و در وقتی هم که اشتغال داشته باشند، دستور این است که اینها را عقب نگه دارند و نگذارند که رجال دانشمند در مملکت ما پیدا بشود. تمام مطبوعات ما و کلیه وسایلی که باید به وسیله آن تبلیغ شود در این پنجاه سال در اختیار شاه بوده است. تمام اشکال آزادی از ملت ما سلب شده است. ما در این پنجاه سال حتی یک مجلس ملی هم نداشتیم. در زمان رضا شاه با زور او، رژیم را تغییر دادند، یعنی سلطنت را منتقل کردند[2]. مجلس مؤسسان که تأسیس کردند با سرنیزه تأسیس شد و ملت بکلی با آن مخالف بود، لکن سرنیزه نگذاشت که این مخالفت را اظهار کنند. بنا بر این اصل مجلس مؤسسان که در زمان رضا شاه با سرنیزه درست شد غیر قانونی بود. با غیر قانونی بودن آن، آمدن رضا شاه و رسیدن به سلطنت غیر قانونی بود. با غیر قانونی بودن او، سلطنت محمد رضا شاه غیر قانونی است. محمد رضا شاه، در تمام جوانب ترقی ملت ما، کارهایی کرده است و نگذاشته که ملت ما رو به ترقی رود. نگذاشته است فرهنگ ما فرهنگ مترقی باشد. ارتش ما را در تحت نظارت ارتشهای دیگران قرار داده است. مستشاران امریکایی هستند که ارتش ما را اداره میکنند. اقتصاد ما را بکلی از بین برده است. ایران که زراعتش از بین رفته و نفتش را هم دارند زیاد خرج میکنند و به دیگران هم زیاد میدهند که آن هم از بین برود. اگر محمد رضا شاه در سلطنت باقی باشد، چند سال دیگر کشور ما رو به فقر و نیستی خواهد رفت. بنا بر این تا ایشان نرفته است، مملکت ما نمیتواند روی آزادی و ترقی ببیند، و باید برود.» (صحیفه امام، ج4، ص: 172 ـ 174)
ـ پیام به شورای انقلاب؛ برنامه های انقلابی در آغاز قرن پانزدهم هجری قمری (1358)[3]
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
شورای انقلاب جمهوری اسلامی
در آستانه فرا رسیدن یک هزار و چهار صدمین سال هجرت پر برکت حضرت خاتم الانبیاء- صلی اللَّه علیه و آله و سلم- که سرلوحه نهضت انقلابی اسلام، تحت راهنمایی قرآن کریم و رهبری انسانساز والاترین مرد جهان است، مقتضی است با همکاری ملت و دولت برای بزرگداشت این قرن عظیم پر برکت برنامههای انقلابی بر پا دارید.
قرن گذشته گرچه برای ملت عزیز ما و برای اسلام و کشور مصیبت بار بود، لکن نهضت اسلامی ایران در اواخر این قرنْ سرنوشت امت اسلام را در قرن آتی دگرگون خواهند نمود. امید واثق که شرقِ در بند، و خصوصاً کشورهای اسلامی، در زیر پرچم توحید به مبارزات خود برای استقلال و آزادی ادامه داده، تا از چنگ غرب و شرق توطئهگر نجات پیدا کنند؛ و این قرن، قرن نورانی کشورهای اسلامی باشد. از خداوند متعال عظمت اسلام و مسلمین را خواستارم.
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج10، ص: 364)
ـ سخنرانی در جمع پاسداران سمیرم و جهادسازندگی اصفهان؛ کشاورزی- کم کاری (1358)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
من امیدوارم که این جوانهای برومند ما بتوانند آن خدمت شایستهای که باید به اسلام و کشور خودشان هست بکنند. و من امیدوارم که ما با نیروی اسلامی و در پناه اسلام بتوانیم به مشکلاتی که هست غلبه کنیم.
عشایر ایران در زمان سابق یکی از پشتوانههای کشور بودند که به واسطه سلطه این رژیم و دستیاری اجانب، اینها را یکی بعد از دیگری تضعیف کردند. این عشایر بودند که میتوانستند در مقابل اینکه دیگران بخواهند تجاوز کنند به کشور خودشان جلوگیر باشند. لکن پدر این محمد رضا- رضا خان- که آمد، دستور این را ظاهراً داشت که این عشایر را تضعیف کند. البته بعضی از خانهایی که در آن وقت بودند تعدیات داشتند؛ لکن رضا خان نه از این باب تضعیف کرد آنها را، بلکه شاید دستوراتی داشت که نباشند این کسانی که میتوانند از کشور خودشان دفاع کنند و نمیگذارند دیگران تجاوز کنند. یک دستور هم این بوده است که عشایر را از بین ببرند. آنها همه قدرتهایی که احتمال میدادند که در مقابل اجانب ایستادگی کنند شکستند. قدرت روحانیت را شکستند؛ قدرت عشایر را شکستند، و هر جایی که میشد، میتوانستند، اینها را از بین بردند، و کوچ دادند، از این جهت، یک خیانتی به ایران کردند.
و حالا که دست اینها کوتاه شده است، باید عشایر ایران به وظایف ملی خودشان عمل کنند؛ به وظایف اسلامی خودشان عمل کنند. و طوری نکنند که گفته بشود- که- حالا که رژیم رفته است اینها به جان هم افتادند یا به جان مردم افتادند. باید این جهت خیلی مراعات بشود که همه جهات اسلامی باشد.
یک کشوری که الآن مال خودتان شده است، آن کشور به دست خودتان اداره بشود، مثلًا در سطح مملکت یکی از اموری که برای ما الآن لازم است این زراعت است. الآن فصل زراعت است، فصل زراعت پاییزی است. این زراعت را کوشش کنند که به طور شایسته انجام دهند. ما اگر چنانچه زراعت خودمان، کشاورزی خودمان، نتواند کفاف برای خودمان باشد، و دستمان دراز باشد پیش امریکا و امثال امریکا برای ارزاقمان، خوب ما وابسته خواهیم بود؛ نمیتوانیم کاری انجام بدهیم؛ آن وقت در جهات سیاسی هم باید وابسته بشویم. باید شماهایی که، مردمی که مشغول کشاورزی بودند، باز هم مشغول باشند. کسانی که پیشتر به واسطه مشکلاتی که برایشان ایجاد شده بود، نمیتوانستند عمل بکنند، حالا عمل کنند، دولت هم لازم است که پشتیبانی کند از کشاورزها؛ همراهی کند با آنها؛ هم آنها مشغول باشند؛ و هم دولت تا اینکه راجع به کشاورزی- که یکی از امور مهمه مملکت ماست و ما باید صادر کنیم محصولات خودمان را به خارج- این طور نباشد که ما باز هم گرفتار باشیم، و دستمان پیش خارجیها دراز باشد برای اینکه نان به ما بدهید. این برای یک مملکتی اولًا، یک مملکت اسلامی، عار است که دستش را دراز کند طرف امریکا که شما نان ما را بدهید، حالا بفروشید به ما! این یک عاری است برای ما. ما باید خودکفا بشویم در همه چیز، مِنْ جمله در قضیه کشاورزی. ایران یک مملکتی است که کشاورزی او کشاورزی غنیای باید باشد. ایران یکی از استانهایش میتواند مال خودش را کفاف بدهد، و ما بَقی صادر بشود.
چرا باید ایران محتاج باشد به غیر؟ اینها این کار را کردند، به اسم «اصلاحات ارضی» بکلی کشاورزی را از بین بردند، و مملکت ما را به تباهی کشیدند. حالا با خود شماهاست، با خود کشاورزهاست، که کم کاری نکنند؛ مسامحه نکنند. مملکت مال خودشان- الآن- شده است؛ مملکتی که مال خودتان است، خودتان باید آبادش بکنید. یک باب باب کشاورزی است، که باید کشاورزی به طور شایسته عمل بشود. و در طرف شماها- که مناطق کشاورزی است- و هر منطقهای، ایران همه مناطقش تقریباً مناطق کشاورزی است، و در همه مناطق که زمین دارند و صلاحیت دارد زمینها از برای کشاورزی، کشاورزی بکنند. و جهات البته اسلامی و شرعیش را حفظ بکنند. کشاورزی بکنند تا ان شاء اللَّه از این جهت مستغنی بشویم.
باز یکی از گرفتاریهایی که هست قضیه کارگرهاست؛ در کارخانهها یک قدری اخلال میشود؛ کم کاری میشود؛ بیکاری میشود. این کارخانهها مال خودتان است. حالا باید شما هم، کسانی که در کارخانهها هستند، آنها هم کار بکنند. بلکه کار را زیادتر بکنند از سابق تا جبران بشود.
چنانچه یکی از مشکلات و چیزهایی که هست قضیه کارمندهای دولت است. کارمندهای دولت هم از قراری که اطلاع به ما میدهند، کار نمیکنند؛ کم کاری میکنند، آن تشریفات طاغوتی باز هست. اینها غلط است، اینها باید همه تبدیل بشود، و درصدد برآیند که اصلاح بکنند. وزارتخانهها درصدد برآیند که هر وزارتخانهای خودش را اصلاح بکند. تا کی باید ما در قید و بند آن مسائل طاغوتی باشیم. یک مطلبی که دولت تصویب میکند، وقتی که گرفتار کاغذبازیها میشود، باز تا مدتی این گرفتاری وجود دارد. این شکایات، مکرر دارد برای ما میآید. در هر روز شاید شکایت بیاید از دولت، از کارمندها، از ادارات، از اینها. اینها باید اصلاح بشود، نمیدانم کِی میخواهند اصلاح بکنند این امور را؟
در هر صورت، من از شماها متشکرم. و از این مادرها و برادرها که در جهاد سازندگی هستند و زحمت کشیدند خیلی تشکر میکنم. من وقتی که در تلویزیون این جهادسازندگی را ارائه میدهند البته آن طوری که باید ارائه نمیدهند، و دستهایی در تلویزیون هست که انحراف پیدا میشود در آن، مثل اینکه مدیران تلویزیون درست نمیتوانند درست برسند به مسائل. دستهائی فاسدی هست که بسیاری از کارها و بسیاری از چیزهایی که در تلویزیون هست، چیزهای انحرافی است. بسیاری از شعارهایی که در تلویزیون هست، اشعاری که در آنجا میخوانند، چیزهایی که در آنجا میگویند، از همین گروههای انحرافی است. اینها باید اصلاح بشود. تا کِی باید که باز تلویزیون ما تابع مسائلی باشد که همهاش انحرافی است؟ یک مسئله انحرافی را چند دفعه در تلویزیون میگویند، اظهار میکنند. آن مصاحبهگر میرود مصاحبه میکند، توی دهان مردم میگذارد چیزهایی را که برای ناراحتی مردم [است]. چند دفعه تکرار میکند یک مطلب را که از آنها یک اقراری بگیرد، هر چه آن هم میگوید حالمان خوب است، این باز اصرار میکند به اینکه مردم را به وحشت بیندازد که کار هیچ خوب نیست! همه جهات فاسد است! اینها را باید بریزند بیرون از تلویزیون. اگر نمیتوانند، من بفرستم بکنم این کار را. چرا بکنم؟ مسامحه این همه دارد میشود و در همه جا، در همه جا، دارد مسامحه میشود.
و ما نمیدانیم باید چه بکنیم با این وضعی که هست، همهشان اهل مسامحه هستند. همهشان اهل این هستند که میخواهند برای خودشان یک مسئلهای درست بکنند که مبادا یک قلمی بر خلافشان گفته بشود. باید یک جوری عمل بکنند که موافق رضای خدا باشد؛ موافق مسیر ملت باشد. باید این امور اصلاح بشود. اگر این امور اصلاح نشود، ما عقب افتاده میمانیم. و جهاد سازندگی را در عین حال بعضی از جاهایش را که میبینم خیلی خوشحال میشوم.
من امیدوارم که خود ملت هیچ اتکال به قوای دیگر نکنند؟ خود ملت مشغول بشوند به اصلاح کارهایشان. و امیدوارم که با وحدت کلمه ملت و با پشتکارشان کارها اصلاح بشود و مملکت ما سر و سامان پیدا کند. و مطمئن باشید و مطمئن باشید که با این وضعی که الآن شما دارید که خانمهایی که باید مثلًا در شهرها باشند و به رفاه- به قول آن سابقیها باشند- حالا میروند در دهات و در جهاد سازندگی وارد میشوند. مهندسین میروند؛ اطبا میروند؛ تحصیلکردهها میروند. و این همدردی که پیدا شده است در بین ملت ما اسباب اطمینان است که ان شاء اللَّه مسائل حل بشود و ما بر همه مشکلات غلبه کنیم، و ان شاء اللَّه اطمینان داشته باشید که شما پیروز هستید. همه مسائل به دست خودتان حل میشود. من امیدوارم که کردستان هم به دست شما جوانها و به دست پاسدارها و به دست ارتش و ژاندارمری و اینها [مسائلش] حل بشود. چیزی نیست، با قدرت پیش بروید. خداوند همهتان را حفظ کند.» (صحیفه امام، ج10، ص: 365 ـ 369)
ـ نامه به خانم فاطمه طباطبایی؛ اهدای کتاب آداب الصلاة (1363)[4]
«بسمه تعالی
افسوس که عمر در بطالت بگذشت
|
|
با بارِ گنه بدون طاعت بگذشت
|
|
|
|
فردا که به صحنه مجازات روم
|
|
گویند که هنگام ندامت بگذشت
|
|
|
|
کتاب «آداب الصلاة» را که به دختر عزیزم فاطی- که خدایش از مُصلِّین قرار دهد- اعطا مینمایم، از تاریخ اتمام آن بیش از چهل سال میگذرد.[5] و قبل از آن- به چند سال- کتاب «سرّ الصلاة» را تمام نمودم. و از آن سالها تا کنون بیش از چهل سال میگذرد[6] و من نه اسرار صلاة را دریافتم، و نه به آداب آن پرداختم، که یافتن غیر از بافتن است و ساختن جدا از پرداختن. و این کتابها حجّتی است از مولا بر این عبد بیمایه. و به خدای تعالی پناه میبرم از آن که مشمول آیه شریفه کمرشکن لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ. کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ[7] باشم، و پناهی جز رحمت واسعهاش ندارم.
و تو ای دخترم! امید است که توفیق به کار بستن آداب این معراج بزرگ الهی را داشته باشی و به راهنمایی این بُراق الهی از بیت مظلم نفس هجرت کنی الی اللَّه. و به خدای بزرگ پناه میدهم تو را از آنکه مطالعه این اوراق بر تعلّقات نفسانیهات نیفزاید و تو را چون نویسنده ملعبه شیطان نکند.
دخترم! هر چند در تو به حمد اللَّه لطافت روحی یافتم که امید آن است که هدایت اللَّه شامل حالت شود و با عنایت او- جلّ و علا- از چاه عمیق طبیعت خلاص شوی و به صراط مستقیم انسانیت راه یابی، لکن از کید شیطان و نفس خطرناکتر از آن غافل مباش و به خدای بزرگ پناهنده شو
انه رحیم بعباده.[8]
دخترم! اگر از مطالعه این اوراق خدای نخواسته نتیجه حاصل نشود مگر خودنمایی و مجلس آرایی و سر توی سرها آوردن، بهتر است از مطالعه آن صرف نظر بلکه احتراز کنی که مبادا چون من گرفتار تأسف شوی. و اگر- ان شاء اللَّه- خود را مهیّا کنی که از مطالبی که از کتاب و سنّت و اخبار اهل بیت عصمت و افادات اهل معرفت اخذ شده است به جان استفاده کنی و استعداد و لطافت قریحهای را که خداوند عطا فرموده به کار اندازی، بسم اللَّه! این گوی و این میدان.
امید است در این معراج انسانی و معجون رحمانی[9] دل از غیر خالی کنی و با آب حیات، قلب را شستشو دهی و چهار تکبیر زده، خود را از خودی برهانی تا به دوست برسی وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِراً إِلَی اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَی اللَّهِ.[10] بارالها! ما را مهاجر الی اللَّه و رسوله قرار ده و به فنا برسان، و فاطی و احمد را توفیق خدمت عنایت کن و به سعادت برسان. و السلام. 2 صفر المظفر 1405- 5/ 8/ 1363
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج19، ص: 90 ـ 91)
ـ نامه به وزیر اطلاعات؛ برخورد قاطع با منحرفین وابسته به مهدی هاشمی (1365)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
جناب حجت الاسلام آقای ریشهری، وزیر اطلاعات
با توجه به مسائلی که تا کنون کشف و یا مورد سوء ظن شده است، و با توجه به جَوسازی و اطلاعیههایی که با اسامی مختلف توسط افراد ضد انقلاب و منحرف و وابسته به مهدی هاشمی پخش گردیده است، که نه تنها سوء ظن را بیشتر میکند که خود دلیل مستقلی است بر خط انحراف از انقلاب و اسلام، جنابعالی موظف هستید به جمیع جوانب این امر با کمال دقت و انصاف رسیدگی نمایید؛ و تمام افراد متهمی را که از سران این گروه محسوب میشوند و نیز افراد دیگری را که در انتشار مسائل کذب و قضایای دیگر دست داشتهاند تعقیب نمایید. و بدیهی است که این امر چون مربوط به اسلام و انقلاب و امنیت کشور است، تحقیق آن منحصراً در اختیار وزارت اطلاعات کشور میباشد.
باید تأکید کنم که همه در پیشگاه قضاوت اسلام مساوی بوده، و نیز به همان اندازه که اغماض از مجرمین گناه بزرگی است، تعرض نسبت به بیگناهان از گناهان نابخشودنی است. خداوند تعالی را حاضر و ناظر بدانید، که این امر عبادتی است که دامان بزرگانی[11] را از اتهامات پاک، و توطئه منحرفان را خنثی میکند. و السلام.
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج20، ص: 145)
ـ حکم و تفویض اختیارات دادستان سابق به آقای موسوی خوئینی ها (1365)
«بسمه تعالی
جناب حجت الاسلام آقای موسوی خوئینیها- ایّده اللَّه تعالی
همان نحو که به آقای صانعی اجازه دادم، جنابعالی مجازید. ان شاء اللَّه موفق باشید.[12]- 5/ 8/ 65/ روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج20، ص: 146)
[2] - رضا خان بر اثر کودتای انگلیسی 29 حوت( اسفند) 1299 به قدرت رسید. او سپس با تشکیل یک مجلس مؤسسان فرمایشی و اضمحلال سلسله قاجار، به عنوان« رضا شاه پهلوی» به سلطنت رسید و در سال 1305 تاجگذاری کرد.
[3] - در صحیفه نور، تاریخ 6/ 8/ 58 درج گردیده است که به استناد دستنویس امام، تاریخ 5/ 8/ 58 صحیح است
[4] - همسر آقای سید احمد خمینی
[5] - تاریخ اتمام« آداب الصلاة»: 2 ربیع الثانی 1361 برابر با 30 فروردین 1321 است. آداب الصلاة: 318
[6] - تاریخ اتمام« سرّ الصلاة»: 21 ربیع الثانی 1358 برابر با 19 خرداد 1318 است. سرُّ الصّلاة: 117
[7] - سوره صف، آیه 2- 3:« چرا چیزی به زبان میگویید که در مقام عمل خلاف آن میکنید؟ خدا را سخت به غضب میآورد این که سخنی بگویید و خلاف آن عمل کنید».
[8] - بدرستی که او( خداوند) به بندگان خود، مهربان است
[10] - سوره نساء، آیه 100:« و هرگاه کسی از منزلش برای هجرت به سوی خدا و رسول او بیرون آید و در سفر مرگ وی در رسد، پس اجر و ثواب او بر خداست»
[11] - اشاره به آقای منتظری
[12] - پس از استعفای آقای صانعی از دادستانی کل کشور، آقای موسوی خوئینیها به جای وی به این سمت منصوب شد و اختیارات تفویض شده به آقای صانعی از سوی امام خمینی به ایشان انتقال یافت