امروز با امام: سوم آبان
ـ نامه تشکر به آقای نجفی مرعشی؛ ورود به نجف (1344)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
حضرت آیت اللَّه، آقای آقا نجفی- دامت برکاته
به عرض عالی میرساند، مرقوم محترم به وسیله آقازاده محترم- أیّده اللَّه تعالی- واصل و موجب تشکر گردید. سلامت و سعادت جنابعالی را از خداوند تعالی خواستار است.
حقاً باید از مساعی جمیله ملت محترم ایران و حضرات مراجع و علمای اعلام و افاضل گرام حوزههای مقدسه علمیه، خصوصاً حوزه مقدسه قم، تشکر کنم و از خداوند تعالی عظمت و عزت همه را خواستار شوم. تشرف حقیر به اعتاب مقدسه گرچه فوزی است عظیم، چه از لحاظ زیارت اعتاب مقدسه ائمه اسلام- علیهم الصلاة و السلام- و چه از لحاظ تشرف به حضور حضرات مراجع عظام و علمای اعلام و افاضل گرام حوزه علمیه نجف اشرف و کربلای معلّا و دیگر اعتاب مقدسه، لکن اهمیت موقف در ایران ایجاب میکند که در صورت رفع منع از خدمتگزار به ملت محترم و استقلال مملکت، به اسرع وقت مراجعت نموده در غم و شادی ملت محترم ایران- عموماً- و حضرات اعلام- خصوصاً- شریک باشم. امید است که حضرات فضلای عظام و مشتغلین حوزههای مقدسه علمیه، خصوصاً حوزه قم، کما فی السابق به تحصیل علوم دینیه و ترویج دیانت مقدسه ادامه دهند و هیچ گونه تزلزلی به خود راه ندهند. از خداوند تعالی توفیق و تأیید آنها و عظمت اسلام و مسلمین را خواستارم. از جنابعالی، در مظانّ استجابت دعوات، امید دعای خیر برای حُسن عاقبت خواستار است. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.
29 جمادی الثانی 85- روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج2، ص: 2)
ـ نامه تشکر به آقای محمدتقی فلسفی؛ ورود به نجف (1344)
[محضر مبارک حضرت آیت اللَّه آقای خمینی
تشرف حضرت عالی را به آستان مقدس حضرت علی- علیه السلام- تبریک گفته، سلامت و طول عمر حضرت آیت اللَّه را از خداوند بزرگ خواستارم. محمد تقی فلسفی]
بسمه تعالی
خدمت ذی شرافت حضرت مستطاب حجت الاسلام خطیب محترم آقای فلسفی- دامت برکاته
به عرض عالی میرساند، مرقوم شریف که حاوی تبریک تشرف حقیر به اعتاب مقدسه بود موجب تشکر گردید. قبلًا نیز تلگرافی به همین مضمون واصل، که جواب مخابره شد[1] محتمل است نرسانده باشند. زیرا از قرار اطلاع، تلگرافات این جانب را نرساندهاند. چنانچه غالب تلگرافاتی که از ایران شده است به این جانب نرساندهاند. مصطفی بحمد اللَّه سالم و سلام میرساند. از خدای تعالی ادامه توفیقات آن جناب را در ترویج شریعت مقدسه خواستار و ملتمس دعا هستم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج2، ص: 3)
ـ نامه به آقای محمد شریعت اصفهانی؛ اوضاع ایران (1346)
«بسمه تعالی
20 رجب 87
به عرض عالی میرساند، دو طغرا[2] مرقوم محترم که از سلامت و تأثرات قلبیه جنابعالی حکایت میکردند واصل؛ قضایای ایران یکی دو تا نیست که بشود بیان کرد. پس از نشر مکتوبی که به هویدا[3] نوشته شده بود عده کثیری گرفتار حبس و تبعید شدهاند؛ چه از اهل علم مثل آقای منتظری، و چه غیر اهل علم. علی المحکی[4] انتشار زیادی در بلاد بزرگ از قبیل: تهران، مشهد و کرمان، شیراز، قم پیدا کرده است و بعضی رادیوها هم با اطلاع قبلی خواندهاند که موجب ناراحتی دستگاه شده است. حتی در روزنامه اطلاعات هم دو جمله حساس را نوشته بود؛ و البته انتقاد از نوشتهها کرده بود. فشارها به همه طبقات ادامه دارد. تکلیف به آقایان برای ملاقات[5] و تبریک شده است. چنانچه گفته میشود در بعضی روزنامهها، نسبت به آقای حکیم دادهاند که تبریک گفتهاند به وسیله وزیر اقتصاد؛ ان شاء اللَّه صحیح نباشد. به آقای میلانی گفته میشود که فشار برای ملاقات آوردهاند و ایشان راضی نشدهاند و تقاضای تذکره نمودهاند. علی المحکی آقای گلپایگانی از آقای حکیم تکلیف خواسته بودند که تبریک بگوییم یا خیر. جشنها و فضاحتها در اوج خود رسیده است. به بعض علمای بلاد، علی المحکی تکلیف شده است که در مساجد جشن بگیرند و اذان بگویند؛ و از این مطالب خیلی زیاد است.
راجع به قضیه دعوت جنابعالی، این مطلب در سال قبل صحبت شد و آقای حاج آقا حسن شیرازی اخوی آقای حاج آقا محمد[6] کراراً آمدند و گفتند من مذاکراتی کردهام و ممکن است اگر امثال شماها کاغذی به ملکِ سعودی بنویسد تأثیر کند. و بعد هم گفته شد آقای خویی مینویسند یا نوشتهاند، و آقای شاهرودی وعده کردهاند با ملک در سفر حج مذاکره کنند. بالاخره این جانب با اطمینان به اینکه در این امور هیچ تأثیری در حجاز نیست، مع ذلک چیزی نوشتم و آقای شیرازی بردند. پس از مدتی هم به وسیله سفارت حجاز یک جواب بیسر و تهای آمد. امسال آقای حاج آقا حسن[7] آمدند و گفتند که بناست وَفْدی[8] برود، و قول دادهاند که قضات آنجا حاضر برای مذاکره شوند. عدهای را که در این امر صلاحیت نداشتند ذکر کردند. این جانب دخالتی نکردم، زیرا اطمینان دارم بر فرض آنکه مجلسی تهیه شود و طرفین دعوا حاضر شوند، هیچ نتیجه مثبتی گرفته نمیشود. علاوه خوف آن است که آقایان نتوانند در آن محیط و با آن اشخاص که اینها را کفار و مُبْدِع[9] میدانند به طور شایسته گفتگو کنند، و مجلس ختم شود به فَشَل شدن و تا آخر محکوم گردیدن. اجمالًا به ایشان مطلب را گفتم، و باز گفتم اشخاص مذکور (جنابعالی در آنها نبودید) صلاحیت این امر را ندارند. و تذکر دادم که اگر هم لازم میدانید این امر را طوری نکنید که تمام قوای شیعه را مقابل قرار دهید بلکه چند نفر به عنوان یک قُطْر،[10] نه آنکه نماینده تمام ممالک شیعه و علمای مذهب اینها باشند، و بعد با چند کلمه فشل[11] شوند.
این جانب اصل این مطلب را صحیح نمیدانم؛ و مباحثه را مضر میدانم. آنها از آقایان حدیث صحیح به طرق خودشان راجع به قبّه و بارگاه میخواهند، و اگر شما تنازل کنید و بگویید مظَلَّه[12] برای احیا باشد، تصدیق حرف آنها را کردید و تا آخر محکوم شدید، و سایر اعتاب مطهره را هم محکوم کردید؛ و این امر ممکن است منعکس شود در ممالک اسلامی؛ هذا کُلّه؛ مَعَ اینکه اساس مذهب در این بلاد در خطر کفر است و عاملین آن از طرف مقامات مُعْظَمه تجلیل و تطهیر میشوند و امور فجیعه یا به سکوت و یا به تأیید میگذرد، و خواهید ملاحظه فرمود که اگر- خدای نخواسته- خداوند مهلت دهد، پس از چندی چه خواهد شد و چه خواهند کرد. «و الی اللَّه المُشْتَکی و عَلیه المُعَوَّل». و السلام علیکم.
روح اللَّه الموسوی الخمینی
منزل این جانب را در قم عده کثیری کماندو محاصره کرده و نگذاشتند روضه بخوانند، ولی حَصر بعد از ظهر برداشته شد و علی المحکی جمعیت کثیری عصر رفتهاند آنجا. اخوی این جانب را هم از قم به تهران بردهاند و آنجا آزاد کردند. مدرسه فیضیه را مدتی است قبضه کرده و پس از اصلاحاتی که مهمش عکسهایی و شعارهایی بوده [که] با التزاماتی رد کردهاند در صورت، و تحت مراقبت کامل است معناً؛ ولی در عین حال یک شب شعارهایی در جمیع دیوارها نوشته شده است و مجرمین درست به دست نیامدهاند، و بعضیها را گرفتهاند. وضع قم فجیع است و این نحو مدرسه داری افجع.[13] اینها مسموعات است. و السلام.» (صحیفه امام، ج2، ص: 155 ـ 157)
ـ مصاحبه با خبرگزاری فرانسه درباره آینده ایران (1357)
سؤال: [درباره تحول وضع در ایران امروز چه فکر میکنید؟ فکر نمیکنید که به یک بن بست رسیده است و با انعطاف ظاهری سیاست شاه، تجدید نظری در استراتژی شما مؤثر خواهد بود؟]
جواب: وضعیت رژیم است که به بن بست کشیده شده است. رژیم میخواهد راه حل خود را به ملت تحمیل کند. مردم در بن بست نیستند؛ مردم میخواهند این رژیم نباشد. هر راه حلی که منجر به بقای این رژیم گردد مواجه با بن بست میشود؛ زیرا مردم آن را نخواهند پذیرفت.
[شما گفتهاید نمیترسید که رشته قیام عمومی به دست کمونیستها و چپیهای افراطی بیفتد. با وجود این یکشنبه (22 اکتبر 78) هزار و پانصد دانشجوی دانشگاه تهران با شعارهای کمونیستی تظاهر کردند[14]. این امکان، این فرض را میدهد که کمونیسم اسطوره نیست بلکه وجود دارد و سازمان مییابد]
- اگر فرض کنیم تمام این هزار و پانصد نفر- و حتی چند برابر این عده- مارکسیست واقعی بوده باشند، در برابر سی میلیون نفر که به نام اسلام قیام کردهاند نیرویی به حساب نمیآیند. اما مسئله مهم این است که با توجه به گذشته، عده مارکسیستها بسیار کمتر شده است. علت آن است که اسلام در ابعاد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، نیازهای مردم را برای ترقی واقعی برمیآورد. وقتی ما با وجود این رژیم که علیه اسلام است و کارش ناراضیتراشی است، به این کار بسیار با اهمیت از راه اقناع جوانان توانا شدهایم، همین امر نشان میدهد که در صورت استقرار یک حکومت اسلامی و بسط آزادیها و افزایش امکانات ترقی واقعی برای مردم، میتوان از راه بحث و اقناع- با عملی کردن اسلام- آنها را که خواهان حقیقت و عدالتند به دامن اسلام بازگرداند.
[شما آقای مهندس بازرگان را به حضور پذیرفتید و آقای دکتر کریم سنجابی نیز به پاریس میآید؛ و گفته میشود آیت اللَّه شیرازی[15] هم خواهد آمد. معروف است که همه اینها هوادار سیاست آشتی هستند. آیا شما به این سیاست ملحق میشوید؟ آیا فکر میکنید در میان مخالفان سیاسی، جبهه ملی و دیگران، مردانی با وزن و اعتبار کافی برای جانشینی این دولت وجود دارد؟]
- من با روش آشتی و بینابینی مخالفم و از اول هم با این روش مخالف بودم. علت هم آن است که این کار نه رژیم شاه را از بن بست خارج میکند- چرا که علت در بن بست قرار گرفتنش برنامههایی است که مأمور اجرایشان بوده است- و نه از فشار و اختناق و کشت و کشتار میکاهد. اگر همه به طور روشن و قاطع این موضع را اتخاذ کنند که رژیم شاه باید برود، دیگر رژیم ناگزیر میشود سیاست خسته کردن را از راه کشتارهای مستمر و روشهای تازه فشار و اختناق کنار بگذارد و پیروزی ملت نزدیکتر میشود. کسانی که لیاقت سرنگون کردن این رژیم را داشته باشند، البته با این کار خود ثابت میکنند که توانایی اداره کشور را نیز دارند.
[شما اظهار کردید که مقامات روحانی شیعه قصد ندارند خود حکومت کنند. آیا فکر میکنید که مخالفان سیاسی قادر به این کار هستند بدون آنکه خطر وخیمتر شدن جدی وضع در بین باشد؟]
- در صورتی که شرط فوق را به دست بیاورند- با حمایت مردم و روحانیت- مخالفانی که وصفشان در سؤال بالا گذشت به این کار قادر میشوند.
[در غرب فکر میکنند که رفتن شاه یک خلأ خطرناک به وجود میآورد. آیا میتوانید سازش موقتی را با این سلسله، شاه یا فرزندش، به شرط آنکه واقعاً سلطنت کند و نه حکومت، مورد توجه قرار دهید؟]
- این خلئی که شما از آن صحبت میکنید هم اکنون وجود دارد؛ و مشخصه رژیمهایی نظیر رژیم شاه، این است که کشور را میان بن بست و خلأ نگاه میدارند و کشور را به خرابی و تباهی میبرند. برای خارج شدن از بن بست و خلأ، باید این رژیم جای خود را به رژیمی بسپرد که مبعوث ملت مسلمان باشد.
[مسلّم است که رژیم در پی آشتی است و جداً در آرزوی بازگشت شما به ایران است.[16] آیا شما به طور قطعی این امر را تا وقتی شاه در ایران است منتفی میدانید؟]
- تا وقتی شاه در ایران است، من به ایران بازنمیگردم.
[شما قدرتهای بزرگ را محکوم میکنید. این امر، این احساس را برانگیخته است که شما سرسخت و آشتی ناپذیرید. آیا نمیتوانید در این محکومیت، محض اطمینان به افکار عمومی غرب که با قیام مردم کشور شما همدردی میکنند، تخفیف قائل بشوید؟]
- من دولتهای بزرگ را در تجاوز بحقوق مردم کشور محکوم میکنم، و نه مردم این کشورها را. از مردم غرب که از قیام مردم ایران حمایت میکنند اظهار سپاسگزاری کرده و میکنم.
[از قرار، ترجیح شما یک جمهوری اسلامی است. از قول شما گفتهاند که کار رژیم سلطنتی به استبداد میکشد، با وجود این هستند رژیمهای جمهوری اسلامی که از بعضی از رژیمهای سلطنتی استبدادیترند. در این باره چه نظر دارید؟]
- دولتهای استبدادی را که وجود دارند نمیتوان حکومت اسلامی خواند تا شما بتوانید سلطنتی آن را با جمهوری آن مقایسه کنید. رژیم اسلامی با استبداد جمع نمیشود. آن رژیمهای جمهوری هم که استبدادی هستند در اسم جمهوری هستند و در محتوا سلطنتی.
[آیا شما به طور دائم از همکاری مشاوران لایق که شما را در اتخاذ یک سیاست واقعبینانه در زمینه مسائل اقتصادی و سیاسی کمک کنند، برخوردارید؟]
- در کشور ایران، افراد لایق بسیار وجود دارند. رژیم حاضر مانع از آن است که این استعدادها در سازندگی کشور به کار دعوت شوند. این استعدادها موافق وظیفه اسلامی، اطلاعات و نظرهای خود را به اطلاع من میرسانند.
[آیا شما میپذیرید شرایط جدید و مشخصی را برای تشکیل یک دولت گذرا و انتقالی پیشنهاد کنید؟]
- این حکومت انتقالی با سقوط شاه باید تشکیل گردد و البته شرایط آن اعلام خواهد شد.» (صحیفه امام، ج4، ص: 145 ـ 147)
ـ سخنرانی در جمع ایرانیان مقیم خارج؛ شهادت در راه خدا، سیره انبیا است (1357)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
امروز اطلاع دادند که زندانیهای سیاسی را یک مقداری آزاد کردند و مقداری هم بناست آزاد شود. آیا ببینیم که این آزاد کردن جبران میکند این مسائل را؟ یک نفر انسان را ده سال، پنج سال، کمتر، بیشتر، از همه جهات ساقط کنند، همه آزادیها را از او بگیرند، در حبس همه شکنجهها و زجرها را به او بدهند، بعدش بگویند که شما آزادید! خوب این پنج سال تضییع عمر یک مسلمان، یک انسان، پنج سال، ده سال زجر دادن به یک انسان، به یک مُسْلم، اینها هیچ؟ حالا آزاد، تمام شد قضیه؟ با اینکه آزاد کردند یک عدهای از علما را و سایر طبقات را، ما قانع هستیم؟ حالا دیگر آرام باید بشود ملت؟ آشتی کردند آنها با ملت؟ یا اینکه جوّ، یک محیطی است که برایشان دیگر امکان نمانده است که ادامه بدهند؛ دست و پا میزنند برای اینکه خودشان را از این محیط- جوّی که تمام نفوس بر ضد آنها توجه پیدا کردند- با این دست و پا میخواهند نجات بدهند خودشان را؛ لکن آیا میشود؟ قابل نجاتند اینها؟! این شاه که حدود سی سال بر ما حکومت کرده، بر مسلمانها حکومت کرده؛ این حکومت چنگیزی، این همه از مسلمانها را کشته، این همه از مسلمانها را از وطن آواره کرده، این همه از انسانها را از حقوق بشری جدا کرده است، محروم کرده است، حالا میگوید که خوب، آزادشان کردیم، دیگر چی میخواهید از جان ما! ده سال عمر میخواهند از جان شما! شما ده سال عمر یک انسان را در حبس، در یک اتاق دو ذرعی هدر دادید. زندگی یک انسان که باید به این مردم خدمت کند، باید با قلم و قدم در محیط آزاد به مردم خدمت کند، تو گرفتی از او؛ ده سال عمر یک ملت را ضایع کردی، حالا آزاد کردی، دیگر ما چه میخواهیم؟ ما جبران این ده سال را میخواهیم. مردم جبران اینکه بچههایشان را، اولادشان را، ده سال در زندان زجر دادی، جبران این را میخواهند و این جبران در این دنیا امکان ندارد. از ادله واضحه بر اینکه باید خدای تبارک و تعالی یک جای دیگری باشد که جزای این ظالمها را بدهد، این است که شما فرض کنید که جمع شدید و محمد رضا خان را تکه تکهاش کردید، یک آدم را کشتید؛ آن یک آدم است، یک آدم پست؛ خوب، یک آدم در مقابل یک آدم. ما فرض میکنیم که خیر، ایشان هم یک آدم شریف؛ اما در مقابل یک آدم شریف! این همه آدم شریف را ایشان از هستی ساقط کرده، این همه جوانهای ما را کشته است و از هستی ساقط کرده؛ حالا یک نفر آدم را که یک کسی کشت، جزایش این است که خود او را عوض او بکشند؛ اگر فوج فوج مردم را به کشتن داد و کشت، میشود اینجا ما جبرانش بکنیم؟ البته باید اینجا جزا به او بدهیم به اشد جزا؛ اما میشود که جبران بشود این؟ جبران این یک عائله؟ یک عائله را که او از هستی ساقط کرده؛ از هستی اگر او را ساقط بکنیم، جبران یک عائله است، عائلههای دیگر چی؟ حالا ما دلمان را خوش کنیم که آقا[17] عفو فرمودند؟ اینها مردانی بودند که عفو تو را اعتنا ندارند. قضیه عفو نیست، قضیه الزام است و الآن ملزمی که اینها را بیرون کنی. بسیاری از حبسیها بودند که آن حبس غیر قانونی شان تمام شده بوده وقتش، از اولْ حبس غیر قانونی بوده، آن حبس غیر قانونی هم وقتش تمام شده بوده و اینها را نگه داشتند، همین طور بیخود. این عمال ساواکی که این قدر جرم مرتکب شدهاند، حالا آمدند در حبس را باز کردند آنها را از حبس بیرون کردند، تمام شد مطلب؟ اول مطلب هست حالا! این و تمام عمال این باید محاکمه بشوند. و بعد هم که همه شان فرض کنید که اعدام شدند، باز جبران نشده است؛ برای اینکه صد نفر در مقابل صدها نفر، در مقابل هزارها نفر. در یک کشتارشان در تهران چهار- پنج هزار نفر میگویند کشته شده. همین کشتار آخری همدان را میگویند تا صد نفر بوده است؛ من نمیدانم دیروز، پریروز. الآن هم همدان باز متشنج است. همین دیروز و امروز هم در قم تشنجها بود و صدای تیر میآمده است. حالا آیا کشته است چقدر، نمیدانم. زنجان هم همین مسائل بوده است؛ کرمان هم شنیدید؛ همه بوده است؛ هر جا دست رویش بگذاری جنایت بوده است. حالا عفو فرمودند! غلط کردند عفو فرمودند! اگر فشار عمومی ملت نبود و این توجه همه طرفه ملت نبود که اینها عفو نمیکردند. عفو نیست، این الزام است. جبران نمیشود جنایات اینها به این مسائل. ماها نمیتوانیم جبران کنیم؛ برای اینکه چطور ما کشتن چهار- پنج هزار نفر را جبران کنیم و یک نفر هست، بیشتر از یک نفر که نیست. آن هم یک نفر آدمِ این طور که میبینید. این دلیل بر این است که باید یک عالَمی باشد که در آن عالَم دائماً در عذاب باشد تا جبران بشود، دائماً در آن عذابهایی که مهیا شده برای این ستمکارها.
ما نمیدانیم واقعاً چه بکنیم با این وضع فعلی ایران؛ البته وضعْ امیدبخش است، وضعْ امیدبخش است؛ این طور نیست که حالا ما نگران باشیم که وضع چرا این جور است؛ اما خوب، میبینید چه میکند؛ چه دیوانگی راه انداختند. لکن همه این مسائل ارزش دارد که یک ملتی را نجات دهد. نباید ما نگران باشیم از اینکه فدایی میدهیم؛ این سیره انبیا بوده است که این کارها را میکردهاند. انبیا، اولیا، در مقابل ظَلَمه، در مقابل اشخاصی که ظلم به مردم میکردند، قیام میکردند و کشته میشدند و کشتار میکردند و جوانهایشان را میدادند و اصحابشان را میدادند و مسئلهای نیست که ما حالا یک نگرانی داشته باشیم که مبادا خونْ راه بیفتد! باید خون راه بیفتد؛ باید یک ملتی که میخواهد خودش را نجات بدهد از زیر بار این همه جنایات و این همه خسارات که بر او وارد شده است، همین طور مجانی نمیشود که انسان به دست بیاورد. یکی از این مادرها- ظاهراً در بهشت زهرا- ایستاده و صحبت کرده که درخت آزادی محتاج به آبیاری است و خون پسر من یکی از چیزهایی است که آبیاری میکند. ما یک همچو شیرزنان داریم.
احتیاج دارد اسلام به اینکه فدا بدهیم برای این اسلام. از صدر اسلام تا حالا چه نفوس طیبهای فدایی شدند. حضرت امیر که جنگ کرد و در صفین، هجده ماه با معاویه جنگ کرد و چه قدرها، بیشتر از ده هزار نفر کشته دادند و کشتند، خیلی بیشتر. معاویه یک مردی بود که میگفت که من مسلمانم و من خلیفه پیغمبر باید باشم و نماز جماعت میخواند و امام جمعه بود و همه این کارها را او انجام میداد، همه این ظواهر را انجام میداد؛ معاویه ظواهر را خوب حفظ میکرد، مثل یزید نبود که ظواهرش هم ناجور بود، ظواهر را حفظ میکرد و اظهار اسلام هم میکرد. خوب چه شد که حضرت امیر به جنگ او پا شد؟ برای اینکه یک ظالم بود که مردم را استثمار کرده بود؛ رفته بود شام را گرفته بود مقابل حکومت اسلام، و مردم را داشت به ظلم و به تعدی وادار میکرد؛ چپاول میکرد مال مردم را، بیت المال را. حضرت امیر تکلیف داشت به اینکه با او جنگ بکند، چه شکست بخورد چه شکست بدهد. حضرت امیر دیگر مبالات این را نداشت که حالا من که میروم، لَعَلَ[18] شکست بخورم. وقتی دید که میتواند حالا مقابل او بایستد، لشکر کشید و جنگ شد و بالاخره هم حضرت امیر- در اینجا باید گفت- شکست خورد. سید الشهداء- سلام اللَّه علیه- وقتی میبیند که یک حاکم ظالمی، جائری، در بین مردم دارد حکومت میکند، تصریح میکند حضرت که اگر کسی ببیند که یک حاکم جائری در بین مردم حکومت میکند، ظلم دارد به مردم میکند، باید مقابلش بایستد و جلوگیری کند هر قدر که میتواند؛ با چند نفر، با چندین نفر، که در مقابل آن لشکر و بساط، هیچ نبود. لکن تکلیف این طور میدانست که باید قیام بکند و خونش را بدهد تا اینکه این ملت را اصلاح کند، تا اینکه این عَلَم یزید را بخواباند و همین طور هم کرد و تمام شد. خونش را داد و خون پسرهایش را داد و اولادش را داد و همه چیزهای خودش را داد در راه، برای اسلام. مگر خون ما رنگینتر از خون سید الشهداست؟ ما چرا بترسیم از اینکه خون بدهیم یا از اینکه جان میدهیم؟ آنها هم در ... سلطان جائری که میگفت: مسلمانم، مسلمانی یزید هم مثل مسلمانی شاه بود؛ اگر بهتر نبود بدتر نبود لکن چون با ملت آن طور میکرد و مردی بود متعدی و ظالم، و ملت را میخواست زیر بار اطاعت خودش بیجهت ببرد، سید الشهداء لازم میبیند که سلطان جائر را سراغش برود و لو اینکه جان بدهد. همین است سیره انبیا؛ همین بوده است که اگر چنانچه یک سلطانی جائر بر مردم حکومت میخواهد بکند بایستید در مقابلش، و به هر چه، به هر جا میخواهد منتهی بشود، باید برویم سراغش و نهی از منکرش و امر به معروفش کنیم و بکِشیم او را پایین از این تخت باطل. پس ما مبالاتی نداریم در اینکه کشته میدهیم، کشته بدهیم؛ البته باید هم بدهیم.
ما میخواهیم یک ملت را آزاد کنیم، ما میخواهیم یک امت را آزاد کنیم، ما میخواهیم یک امت را مستقل کنیم، ما میخواهیم از زیر بار امریکا و انگلستان و روسیه بیرون برویم، البته فداکاری میخواهد، جوان دادن میخواهد، حبس میخواهد، ده سال حبس میخواهد. لازم است این امور. همه چیز لازم دارد، و ما اصلًا در این معنی ناراحت نیستیم که داریم حبس میرویم، جوانهای ما دارند از بین میروند؛ برای اینکه در مقابل [نا] حق است، برای خداست. وقتی یک امری برای خدا شد و مقابل ظلم شد، ما چه غمی داریم. اصلًا این غمی ندارد که ما برای خدا داریم کار میکنیم و جوانهای ما برای خدا دارند فداکاری میکنند؛ هیچ ابداً از این هراسی به دلتان راه ندهید. وسوسههای شیاطین که خوب ما چه کنیم، چه میشود، یا از این حرفهایی که شیاطین القا میکنند و بعضی شیاطین هم میگویند به ماها و به شما؛ هیچ ابداً. خودتان محکم بایستید و هیچ هراس به دلتان راه ندهید که شما پیروزید ان شاء اللَّه. چه کشته بشویم و چه بکُشیم حق با ماست. ما اگر کشته هم بشویم در راه حق کشته شدیم و پیروزی است، و اگر بکشیم هم در راه حق است و پیروزی است.
هیچ باکی از این مسائل نداریم. هر چه میخواهند حمله کنند لکن خواهند به خاک غلتید و خواهند اینها از بین رفت. هر چه هم میخواهند، این ممالک بزرگ اعلان پشتیبانی کنند از ایشان؛ هر کس میخواهد این کار را بکند لکن یک ملت ایستاده و «نه» دارد میگوید. در مقابل «نه» یک ملت، هیچ توپ و تانکی اثر ندارد؛ و لهذا دیدیم که حکومت نظامی، الآن قم حکومت نظامی است، دیروز باز تظاهرات زیاد بوده است و امروز هم گفتند بوده است، اعتنا نمیکنند مردم دیگر به این. نمیشود دیگر، با سرنیزه نمیشود حق را ساقط کرد، قابل نیست.
ان شاء اللَّه خداوند همه شما را حفظ کند؛ و توفیق بدهد که خدمت بکنیم همهمان به این ملت و به اسلام و به تکلیفمان که به عهده ما است عمل بکنیم ان شاء اللَّه. [صلوات حضار].» (صحیفه امام، ج4، ص: 148 ـ 153)
ـ پیام به مسلمین و حجاج؛ شکستن بتها و قدرتهای بزرگ شیطانی زمان (1358)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ[19]
3 آبان ماه 58
3 ذی الحجة الحرام 99
صلوات و سلام خداوند بر رسول خدا پیامبر عظیم الشأن که یک تنه قیام فرمود در مقابل بتپرستان و مستکبرین، و پرچم توحید را به نفع مستضعفین به اهتزاز درآورد، و از قِلت عُدّه و عدد نهراسید، و با عِده قلیل بدون سازوبرگ جنگی کافی و با نیروی ایمان و قوتِ تصمیم بر سرکشان و ستمکاران تاخت، و ندای توحید را در کمتر از نیم قرن بر بزرگترین معموره[20] جهان به گوش جهانیان رساند.
و درود جهانیان و رحمت خداوند متعال بر شما ای زائران بزرگوار بیت اللَّه الحرام که از چهار سوی عالم به سوی خانه خدا، مرکز توحید و محل وحی و مقام ابراهیم و محمد، دو ابرمرد بتشکن و پرخاشگر بر مستکبرین شتافتید و خود را به مواقف کریمهای- که در عصر وحی زمینهایی خشک و کوهسارهایی بیآب و سبزه، لکن محل هبوط[21] ملائکة اللَّه و هجوم جنود اللَّه و وقوف انبیاء اللَّه و عباد اللَّه الصالحین بود- رساندید. هان! بشناسید این مشاعر[22] بزرگ را، و مجهز شوید از مرکز بتشکنی برای شکستن بتهای بزرگ که به صورت قدرتهای شیطانی و چپاولگران آدمخوار در آمدهاند، و از این قدرتهای تهی از ایمان نهراسید، و با اتکال به خدای بزرگ در این مواقف عظیمه، پیمان اتحاد و اتفاق در مقابل جنود شرک و شیطنت ببندید، و از تفرق و تنازع بپرهیزید وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ رِیحُکُمْ[23] رنگ و بوی ایمان و اسلام که اساس پیروزی و قدرت است با تنازع و دستهبندیهای موافق با هواهای نفسانیه و مخالف با دستور حق تعالی زدوده میشود، و اجتماع در حق و توحید کلمه و کلمه توحید که سرچشمه عظمت امت اسلامی است، به پیروزی میرسد.
ای مسلمانان جهان! چه شد شما را که در صدر اسلام با عده بسیار کم، قدرتهای عظیم را شکستید و امت بزرگ اسلامی- انسانی ایجاد نمودید، اکنون با قریب یک میلیارد جمعیت و دارا بودن مخازن بزرگی که بالاترین حربه است در مقابل دشمن، این چنین ضعیف و زبون شدید؟ آیا میدانید که تمام بدبختیهای شما در تفرقه و اختلاف بین سران کشورهای شما و بالنتیجه بین خود شماست؟ از جای برخیزید و قرآن کریم را به دست گرفته و به فرمان خدای تعالی گردن نهید تا مجد خود و عظمت اسلام عزیز را اعاده کنید. بیایید و به یک موعظه خداوند گوش فرا دهید؛ آنجا که میفرماید قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنی وَ فُرادی[24] همه قیام کنید و برای خدا قیام کنید؛ قیام فرادی در مقابل جنود شیطانیِ باطنِ خودتان، و قیام همگانی در مقابل قدرتهای شیطانی. اگر قیام و نهضت، الهی و برای خدا باشد پیروز است. ای مسلمانان جهان وای مستضعفان عالم! دست به دست هم دهید و به خدای بزرگ رو آورید و به اسلام پناهنده شوید، و علیه مستکبران و متجاوزان به حقوق ملتها پرخاش کنید. ای زائران خانه خدا، در مواقف و مشاعر الهی به هم بپیوندید و از خداوند تعالی نصرت اسلام و مسلمین و مستضعفان جهان را بخواهید.
ای گویندگان و نویسندگان! در اجتماعات بزرگ؛ عرفات و مَشْعَر و مِنی و مکه معظمه و مدینه منوره، مسائل اجتماعی و سیاسی مناطق خود را به گوش برادران ایمانی برسانید، و از هم طلب نصرت کنید. ای زائران خانه خدا! توطئههای راست و چپ و خصوص امریکای چپاولگر و متجاوز و اسرائیل جنایتکار را به گوش عالمیان برسانید و از آنان استمداد کنید و جنایات این جنایتکاران را بشمارید و به خداوند متعال برای اصلاح حال مسلمین و قطع ایادی جنایتکاران التجا[25] پیدا کنید. و من به خواست خدای قادر، مژده نصرت و پیروزی به شماها میدهم. «إنَّهُ عَلی ذلِکَ لَقادِرٌ»[26] و السلام علی رسول اللَّه و علی ائمة المسلمین و علی عباد اللَّه الصالحین و رحمة اللَّه و برکاته. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج10، ص: 338 ـ 340)
ـ حکم انتصاب آقای سید روح اللَّه خاتمی به سمت امامت جمعه اردکان (1358)
«بسمه تعالی
جناب مستطاب سید الاعلام و حجت الاسلام آقای حاج سید روح اللَّه خاتمی- دامت افاضاته
امید است وجود شریف از بلیات محفوظ و به انجام وظایف الهی مشغول باشید. ضمناً با توجه به وضع زمان و احتیاج مسلمانان در هر منطقه به اتحاد و همبستگی بیشتر و آشنایی بهتر به مسائل روز و وظایف خطیری که دارند، مقتضی است در هر محل روزهای جمعه اقامه نماز جمعه شود و در ضمن انجام این فریضه الهی هدف مزبور به خوبی تأمین شود. و به همین منظور جنابعالی به سِمت امامت جمعه در اردکان منصوب میشوید که این فریضه بزرگ را انجام دهید. امید است اهالی محترم نیز فرصت را مغتنم شمرده از شرکت در نماز دریغ ننموده و همکاریهای لازم را در این باره مبذول دارند. از خدای تعالی توفیق همگان را خواستارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته. سوم ذی حجة الحرام 99
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج10، ص: 341)
ـ سخنرانی در جمع پرسنل پایگاه هوایی آذربایجان شرقی؛ اسلامی شدن ارتش (1358)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
من از شما تشکر میکنم که از نزدیک آمدید با هم ملاقات کنیم؛ ملاقات برادرانه و برای ذکر گرفتاریهایی که داریم. البته مطمئن باشید که گرفتاریها یک انگیزه اساسی که جلوی این نهضت را بگیرد ندارد. آن نهضتی که، نهضت ملتی که ابرقدرتها را از پا درآورد و به عقب کشاند نمیشود که با شرارت بعض اشرار و بعضی باقیماندههای رژیم سابق یا دست نشاندههای امریکا و صهیونیسم بتوانند بر این نهضت غلبه کنند. غلبه با شماست، شما همان طور که با کمک ملت و وارد شدن در صف ملت بر مشکلات، مشکلات بزرگ، غلبه کردید ان شاء اللَّه از این به بعد هم با حفظ وحدت خودتان و با اتکال به اسلام و احکام اسلام این مقصد را به پیش خواهید برد. و من امیدوارم که یک مملکت اسلامی که در هر جا شما بروید اسلام را ببینید و هر جا بروید قدم رسول اللَّه را ببینید و همهمان با هم در هر جای مملکت برویم رفاه ملت را ببینیم و عظمت مملکت را، عظمت کشورهای اسلامی را ببینیم ان شاء اللَّه امید است متحقق بشود و خدای تبارک و تعالی با شماست.
البته تکلیفهایی الآن بر ما، بر شما، بر همه ملت هست. ما الآن در بین راه هستیم. سد بزرگ را شکستیم؛ لکن فسادهایی که آنها به جای گذاشتند و گرفتاریهایی که آنها به جا گذاشتند بازمانده است، خرابیها مانده است و آشفتگیها مانده است؛ عقبماندگیها مانده است. ما وارث یک مملکتی هستیم که در پنجاه و چند سال تحت فشار امریکا و انگلستان و سایر ممالک ابرقدرتها بوده است؛ و به صورت خرابهای درآمده است که همه چیزش عقب مانده است. و بالاتر از همه، نیروهای انسانیش عقب مانده است، نگذاشتند که رشد بکند نیروی انسانی. نگذاشتند که اسلام آن کارهائی را که میخواهد بکند، بکند. از این جهت، ما یک مملکتی هستیم که جنگزده هستیم. مملکتی هستیم که پنجاه سال فساد در آن بوده است، فساد زده هستیم و باید با همت همه قشرها این فسادها از بین برود. و همه با هم دست به هم بدهیم و این بار را به محل خودش برسانیم و این نهضت را ثمربخش کنیم. تکلیف همه ما این است که همه در هر محلی که هستیم به تکلیف خودمان عمل [بکنیم]، تکالیف شخصی؛ تکالیف اجتماعی؛ و تکالیف سیاسی.
شما که در ارتش هستید- و امیدوارم که نیروی شما هر روز بیشتر بشود- شما در آنجا مشغول باشید برای اصلاح امور. ارتش اساس یک مملکت است؛ حافظ یک مملکت است. و باید ارتش، اسلامی بشود [اگر] ارتش فکرش اسلامی بشود، مملکت را به کمال مطلوب میرساند. شما حافظ حدود کشور هستید. کسی که حافظ حدود کشور اسلامی هست باید خودش هم اسلامی باشد. باید در پادگانهای شما اسلام حکومت کند. باید شماها اسلامی باشید. باید تمام نیروهایی که هست، چه نیروهای نظامی و چه نیروهای دیگر، همه باید اسلامی بشوند. جمهوری اسلامی باید محتوایش تحقق پیدا بکند. اگر محتوا تحقق پیدا بکند، دیگر دست همه اجانب از شما کوتاه هست. نمیتوانند اعاده پیدا کنند.
توجه داشته باشید که این قدرتی که داشتید حفظ بکنید. وحدت کلمه را حفظ بکنید. با هم باشید. گرفتاریهایی که بعد از هر انقلاب هست خیلی به نظر نیاورید. بعد از هر انقلاب البته گرفتاریهای زیادی هست. خصوصاً یک انقلابی که وارث یک مملکتی است که پنجاه سال کوبیدند آن مملکت را؛ همه چیزش را از بین بردند. شما وارث یک همچو مملکتی هستید. بعد از هر انقلابی یک بیماری در ملت پیدا میشود. و بحمد اللَّه- این انقلاب ما از همه انقلابهایی که تا کنون اتفاق افتاده است پاکتر و صافتر [بوده] و باید این را انقلاب «سفید» اسمش را گذاشت. و من امیدوارم که چون انقلاب اسلامی بوده است و برای اسلام بوده است و با فریاد «اللَّه اکبر» این انقلاب به پیروزی رسید، خدای تبارک و تعالی با ما باشد. و ان شاء اللَّه هست. خدای تبارک و تعالی پشتیبان شما و پشتیبان ما، پشتیبان ملتهای اسلامی، پشتیبان ملت ایران باشد. همه با هم به پیش بروید، و گرفتاریها را ان شاء اللَّه رفع کنید. قدرتمند باشید.
هیچ از این حرفهایی که زده میشود و از این قلمفرساییهایی که میشود و از این چیزهایی که مثلًا در بعض مکتوبات گفته میشود، که ایران حالا شلوغ شده و چه طور است، خصوصاً چیزهای خارجی، هیچ از اینها نترسید، هیچ خبری نیست. قدرت دست خودتان است، و مملکت هم دست خودتان است. این چهار نفری هم که مَفْسَده میکنند، اینها هم به قبرستان فرستاده میشوند. شما ان شاء اللَّه باقی هستید، و باقی بمانید ان شاء اللَّه.» (صحیفه امام، ج10، ص: 342 ـ 344)
ـ سخنرانی در جمع پاسداران بابل؛ آزادی بیان و قلم- شأن فقیه در اسلام (1358)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
من این چیزهایی که شما خواندید نه اینکه دفعه اول بوده است که میشنوم. ما از اول که این انقلاب بحمد اللَّه به آن پیروزی نِسبی رسید، و سی و پنج میلیون جمعیت از حبسها بیرون آمدند و بیرون ریختند، و بعد از اینکه از آن جهتِ هَجْمهای بیرون آمدند، به فکر خودشان افتادند و توجهشان از نهضت کم شد و به فکر گرفتاریها افتادند، تقریباً هر روز چندین مرتبه یا در کاغذها میخوانیم یا در صحبتها میشنویم. نه این است که ما غافل باشیم از این مسائل، این مسائل معلوم است. و شما میدانید که اقلًا- وقتی صرف نظر از دو هزار و پانصد سال بکنیم- در این پنجاه و چند سال، برنامه این بوده است که وضعیت ایران را به آشوب بکشند، به تباهی بکشند؛ یعنی همه چیز ما را از بین ببرند. کشاورزی را که خود شماها مطّلع بر آن هستید میبینید که چه به روزش درآوردند به اسم اصلاحات. و همه چیز را، همه جا را، عقب مانده نگه داشتند؛ که الآن از هر جا که میآیند هر گروهی که میآیند، میگویند که آنجایی که ما هستیم از همه جا بدتر است! از کردستان همین حرف را میزنند، از بختیاری همین حرف را میزنند، از بلوچستان همین را میگویند، از خوزستان همین را میگویند؛ و برای این است که در همه جا این حرفها هست. این عقب افتادگیها و نگه داشتن مردم در فقر و فاقه و بردن ذخایر ملت و دادن به دشمنهای اسلام به طور رایگان، تقریباً این مسائل را پیش آورده است. و مسائل هم بیشتر از اینهاست که شما میگویید. شما یک مقدارش را البته گفتید، لکن میدانید که بیشتر از اینهاست.
یک مملکتی که اولًا جمعیت سی و پنج میلیونیش یکدفعه از اختناق بیرون آمده و آزاد این تقریباً بعد از آزادی، همه برای خودشان حق قائلاند که در همه مسائل دخالت کنند. و باید هم بکنند. خوب، مسائل مسائل خودشان است. لکن باید فکر این هم بکنند که آیا این مسائل که ذکر میشود همهاش قابل حل است به این زودیها؟ این خانه نداری مردم، این فقر و فلاکت مردم، این زاغهنشینی مردم، این عقبماندگی اقتصاد، این فاسد شدن رژیم، کار کردن و- عرض میکنم- کشاورزی، و امثال ذلک، اینها قابل این است که یک دولتی، یک مثلًا جمعی، بتوانند این را به این زودیها به حال صحیح برگردانند؟ این البته وقت لازم دارد. از آن طرف هم که شما میبینید که مهلت نمیدهند به دولت، مهلت نمیدهند به ما که بتوانیم با یک فراغیِ فکر، این مسائل را درست بکنیم. آشوب بپا میکنند. خوب، در یک کردستانی که آشوب هست، زد و خورد هست، و دائماً فتنهگری هست، میشود در آنجا حالا اسفالت بکنند؟ در نظر بگیرند اسفالتش بکنند؟ خوب، جنگ است؛ در یک حال جنگ نمیشود که اسفالت کرد؛ نمیشود که خانهسازی کرد؛ نمیشود که کارهای عمرانی کرد. در حالی که دامن دارند میزنند به اینکه مردم را مأیوس کنند از این مسائل. باز مردم را میخواهند کنار بزنند، مأیوس بکنند، تا اینکه آن قدرتی که میتواند کارها را انجام بدهد- و آن قدرت ملت است- متشتت بشود، و مأیوس بشود و نتواند کار بکند. باید همه این امور را در نظر گرفت.
این مسائلی که گفتید بسیاریش در دست مطالعه است که انجام بدهند. همین دیروز، که بعضی از آقایان اینجا بودند، راجع به بعضی از مسائلی که گفتید با من صحبت کردند و عرض میکنم که- بناست که مطالعه کنند و عمل بکنند. شما خیال نکنید که ما به فکر نیستیم- ما- میبینید که الآن همه اینجا هستند و مسائل خودشان را میگویند؛ و بعد از شما هم باز یک دسته دیگر هستند؛ بعد از آنها هم باز یک دسته دیگر هستند. و ما باید بالای پشت بام برویم با مردم تماس بگیریم، پایین و اینجا، در عین حال میبینید که آنهایی که میخواهند مفسده کنند میگویند که اصلًا کسی با فلانی ملاقات نمیکند! الآن شما که اینجا هستید، آنها نشستهاند با قلم خودشان میگویند که با فلانی اصلًا کسی ملاقات نمیکند. یک کانال دارد، و آن هم مثلًا بعض از اهل علم هست! در صورتی که من از صبح که پا میشوم- که شما میدانید خوب، من سنم هشتاد سال است- از صبح که پا میشوم تا ظهر- که گاهی وقتها نماز ظهرم یک قدری عقب میافتد- با مردم مختلف، با اشخاص مختلف، با زنها، با مردها، با اهل علم، با غیر اهل علم، طوایف مختلف با من صحبت میکنند و حرفهایشان را میزنند. همین طور که شما دارید میگویید، شما حرفهایتان را زدید. اینها که میگویند که فلانی کسی با او ملاقات نمیکند، نظرشان این است که به مردم حالی کنند که فلانی نمیتواند کار بکند، برای اینکه هیچ اطلاع از هیچ جا ندارد! آدمی که هیچ اطلاع از جایی ندارد خوب، نمیتواند یک کاری انجام بدهد. در صورتی که من از همه جاها مطلعم. الآن مسائلی که آقا راجع به کردستان گفتند من مطلع بودم. آن مسائل را بیشترش را مطلع بودیم.
و مسائلی که شما الآن [مطرح] کردید مسائلی است که مکرر صحبت شده است. عرض میکنم که در فکر هستیم، و شما مطمئن باشید که اسلام برای مستضعفین است. من اشخاصی که سرمایه دار بودند، اشخاصی که عرض میکنم کارخانه دار بودند، مکرر اینجا جمعیتشان گاهی آمدند، من با آنها صحبت کردم گفتم به اینکه نمیشود این طور که یک دستهای آن طور زندگی بکنند و حتی برای سگهایشان اتومبیل داشته باشند؛ و یک دسته دیگر توی این زاغهها باشند که هر ده نفرشان توی سوراخی. این اصلًا قابل تحمل نیست.
و من اعلام خطر کردم به آنها، گفتم اگر خدای نخواسته یک وقت در متن اسلام انفجار پیدا بشود- یک وقت این است که در زمان طاغوت یک چیزی واقع میشد، خوب، میگفتند طاغوت است، و ماها هم به آنها میگفتیم که ان شاء اللَّه اسلام اگر تحقق پیدا بکند، کارها ان شاء اللَّه درست میشود، و حالا هم همان معنا را میگوییم، یک وقت این است که در اسلام خدای نخواسته یک یأسی پیدا بشود، برای خاطر اینکه ما نتوانیم این اشخاص فاسد را بِکشیم یک قدری پایین، و این مستضعفین را یک قدری بالا و به هم نزدیکشان بکنیم- اگر یک انفجاری پیدا بشود با یأس از اسلام، هیچ قدرتی نمیتواند خاموشش کند. و این خطری است برای این طبقهای که به فکر نیستند. من به آنها نصیحت کردم. حالا هم به همه کسانی که دارای اموال زیاد هستند نصیحت میکنم که شما فکر بکنید، بدانید که اگر خدای نخواسته این جمعیت مأیوس بشوند، انفجار در آنها پیدا بشود، همه شما و همه ما از بین خواهیم رفت. باید فکری بنشینید بکنید خودتان، خودتان فکر بکنید، البته آنها فکر نکنند، ما فکر میکنیم، این طور نیست که ما فکر نکنیم. ما با وجوه شرعیه، با ولایت الهیه با آنها عمل میکنیم.
من در نجف هم که بودم، در مصاحبهای که از لوموند[27] آمدند کردند، گفتم به آنها که وضعمان چه جوری است. خودمان از اینهایی که دارای کذا و کذا هستند حساب میکشیم و حسابهایشان را رسیدگی میکنیم. اسلام این طور نیست که همچو اجازه بدهد که این دسته آن طور، و آن دسته آن طور، ابداً اسلام همچو اجازهای نداده. اینها باید حسابهایشان کشیده بشود، اینها اصلًا حساب نداشتند با اسلام. رباخوارها باید حسابشان کشیده بشود در موقعش، البته حالا هم میکنند، اما باید به طور صحیح بشود. در هر صورت، شما متوجه باشید به اینکه ما میدانیم این گرفتاریها را. و من میدانم که در بعضی از جاها [چه میشود].
و اما راجع به اینکه گفتید هماهنگ نیستند این دادگاهها؛ در چند روز پیش از این، در قم، یک اجتماعی از همه اینها شد، همه را دعوت کردند و یک وضع هماهنگی را پیشنهاد کردند، و ان شاء اللَّه این هم درست خواهد شد. و ما میدانیم که خوب، بعضی از اشخاص هستند، حتی بعضی از معمّمین هستند، که درست عمل نمیکنند. و ما باید البته با تدریج آنها را اصلاح بکنیم، درست خواهد شد، مطمئن باشید. شما بودید که با مشت خالی این دولت قوی را، این قدرت شیطانی را شکستید و به جهنم فرستادید؛ شما حالا از چه میترسید؟ از چهار تا دمکرات که ترس ندارد و چهار تا دزد. اینها دزدهایی هستند که من یادم هست، شاید شما هیچ کدام یادتان نباشد، که دزدها میآمدند، حتی در خمین که ما بودیم، وقتی میخواستند خمین را بگیرند، منتها مردم جلوگیری کردند. اینها هر روز سر گردنهها بودند و دزدی میکردند در یک مدتی دزدیها همه متمرکز شد در یک جا؛ در پیش رضا خان و پسرش! همه دزدیها را متمرکز کردند در یک جا؛ و جلو گرفتند از سایر دزدها، دزدیها را خودشان کردند! حالا آنها رفتند و یک قدری برایشان آزادی پیدا شده، چهار تا دزد هم دزدی میکند. از این چهار تا دزد چه کسی باید بترسد؟ هیچ کس از این چهار تا دزد نمیترسد. اینها اصلاح میشود.
شما اگر ملاحظه کنید آن انقلاباتی که در سایر جاها و کشورها پیدا شده، انقلابی که در شوروی پیدا شده است که شصت و چند سال است بر آن میگذرد، الآن هم نابسامان است؛ الآن هم در آن فساد هست. میلیونها آدم را اینها میکشتند در این انقلابات، میلیونها آدم! الآن یک انقلابهای جزئی که واقع میشود، میگویند دو میلیون جمعیت کشته شده. این انقلاب ایران از باب اینکه انقلاب اسلامی بود، یک انقلابی بود که وقتی آنها با انقلاب تسلط پیدا کردند، اعتقاد به اسلام داشتند، نمیریختند بیخودی مردم را قتل عام بکنند. این انقلاب بهترین انقلابهایی است که تا کنون واقع شده است، البته کشتار هم داشته است؛ لکن کم بوده، زیاد نبوده. از آن طرف هم اشخاصی که در مرکز فساد بودند، اشخاصی که چندین سال مردم را به آتش کشیدند، چندین سال قتل عام کردند، اینها هم به سزای خودشان یک مقداری رسیدند؛ یک مقداری هم فرار کردند، و لکن از همه انقلابهایی که در عالم پیدا شده است این انقلاب اسلامی ایران، برای خاطر اینکه اسلامی بوده، از همه بهتر است و یک انقلاب صحیح است؛ یک انقلاب اسلامی است. و لهذا بعد از انقلاب، یک آزادی مطلقی به همه داده شد.
شما خیال میکنید در انقلابات دیگر آزادی میدهند؟ آزادی به مردم نمیدادند. بعد از انقلاب تمام مطبوعات را جلویش میگرفتند؛ تمام مجالس را جلویش میگرفتند؛ تمام دستجات را جلویش میگرفتند؛ همه را به طور اختناق جلویش میگرفتند؛ به اسم اینکه انقلاب است، در انقلاب باید این چیزها بشود لکن این انقلاب اسلامی جلوی هیچ طایفهای را نگرفت و جلوی هیچ قلمی را نگرفت تا چند ماه که معلوم شد که میخواهند توطئه کنند. توطئهگرهایی که بر ضد اسلام میخواستند توطئه بکنند یک چند نفر را جلویشان را گرفتند که نه، چه بکنید. البته حالا هم یک قلمهای فاسد باز میگویند چرا جلوی فلان مجله، چرا فلان مجله. نمیدانند اینها که خوب، آن مجله، روزنامه، تمام چیزش از اسرائیل بوده است. اینها توقع این را دارند که اسرائیل هم که در اینجا میخواهد توطئه کند نباید جلویش را گرفت! باید آزاد کرد قلم را، قلمْ آزاد! قلمی آزاد است که توطئهگر نباشد. قلمی آزاد است، روزنامهای آزاد است، که نخواهد این ملت را به عقب و به تباهی بکشد. این قلمها، همان سرنیزه سابق است که میخواهند ملت را به تباهی بکشند، البته ملت تحمل نمیکند که جوانهایش را داده، حالا چهار نفر پشتمیزنشین و بالانشین بنشینند و طرح بدهند و درست بکنند و بگویند که قلمها آزاد نیست؛ چه آزاد نیست؟ کدام قلمها آزاد نیست؟ قلمهای فاسد نباید آزاد باشد. الآن هم فاسدهاشان خیلیهایشان آزادند، مِنْ جمله همین قلمهایی که میگویند چرا آزاد نمیگذارید. اینها هم الآن توطئهگر هستند.
در هر صورت، شما مطمئن باشید. با دل محکم، با مشت گره کرده و محکم، به جلو بروید. و شما پیروزید. اما شرط این است که آن نهضت به همان وضعی که آمد، به همان قدرتی که آمد، حفظش کنید. حالا هی نروید سراغ اینکه من چیزی ندارم؛ توی اداره مثلًا جای من کمتر از کسی است. اینها چیزهای بعد از انقلاب است؛ یعنی یک بیماری بعد از انقلاب است، بیماریهای بعد از انقلاب؛ مضر است. و آن توجه کردن به اینکه حالا من چه باید داشته باشم ندارم؛ مثلًا من باید مقامم چه باشد نیست.
و این چیزهایی که میبینید گفته میشود، البته ما میدانیم که یک دستهای هستند که زاغهنشیناند. ما میبینیم؛ متأسفیم برای آنها؛ متأثریم برای اینها، لکن این طور نیست که به فکر اینها نباشند، به فکر اینها هستند، به تدریج دارد میشود. همین الآن که اینهایی که در بنیاد مستضعفین بودند آمدند اینجا، نشان دادند که ما این قدر عمل کردهایم؛ این قدر خانه درست کردهایم. دارد میشود، البته سی میلیون جمعیت که بیشترشان- اگر نگوییم بسیاریشان- بیخانماناند و زندگی صحیح ندارند، یک همچو چیزی باید با تدریج درست بشود. پَهْلُویش بگذارید اینکه اقتصاد ما را از بین بردند بکلی؛ قرضها را گذاشتند به دوش ملت ما و از بانکها قرض کردند، و هر چه که داشتند برداشتند رفتند. همه اینهایی که شما میبینید. فرض کنید چیزهایی که اینها داشتند گرو بانکهاست، و پول از آن گرفتهاند. اینها در چند ماه قبلش معلوم میشود که به فکر این بودند که از بین خواهند رفت؛ دنبال این بودند که همه چیز را ببرند، و بردند همراه خودشان؛ ولی خدا با ماست، و خدا با شماست. و کسی که برای خدا کار میکند، قیام برای خدا میکند، این از هیچ چیز نباید بترسد؛ یعنی از اینکه شکست هم بخورد نباید بترسد، این شکست نیست. ما برای خدا کار میکنیم. سید الشهدا هم شکست خورد، اما برای خدا کار میکرد و شکست داده. در عین حالی که در صورتْ شکست خورد، شکست داد. شما هم ان شاء اللَّه پیروز خواهید شد. و ان شاء اللَّه امیدواریم که آن طور که ما میخواهیم اسلام تحقق پیدا بکند؛ اسلام متحقق بشود. وقتی که متحقق شد، همه چیزها درست خواهد شد.
و از مجلس خبرگان گله نکنید، آنها علما هستند، آنها در فکر همه چیز هستند، طرح دارند آنها. همین کسی که از مجلس خبرگان و عضو آنها بود دیروز پیش من بود، طرح دارند اینها. خیال نکنید که اینها میخواهند مستکبرین را دوباره سر کار بیاورند. اصلًا مطرح نیست این مسائل. نه در مجلس خبرگان مطرح است؛ و نه پیش مسلمان و یک کسی که مسلمانی فکر میکند مطرح است که بخواهد دوباره [برگرداند] بساط غارتگرهای سابق و رباخواریهای سابق و نمیدانم سوار شدن به دوش کشاورزها و اینها و آن بساطی که خانها [برای] کشاورزها درست میکردند؟ هیچ این مطرح نیست، هیچ خوف اینها را نداشته باشید. گول اینهایی که از مجلس خبرگان تکذیب میکنند نخورند. اینها همانها هستند که میخواهند که مجلس خبرگان نتواند کار بکند، و این نهضت نتواند به نتیجه برسد، و برگردد به آن حالی که خودشان میخواهند. آنهایی که خوبهایشان هستند یک جمهوری دمکراتیک میخواهند مِنهای اسلام، آنهایی که وابسته هستند که همان مسائل را میخواهند.
در هر صورت، ما باید خودمان، شما، همه ملتمان، دست به دست هم بدهیم، و همانی که از اول فریاد میکردیم که آزادی، استقلال، جمهوری اسلامی، همین را تعقیب کنیم. جمهوری اسلامی؛ یعنی احکام احکام اسلام. باید احکام احکام اسلام باشد. این حرفهایی که میزنند که خیر اگر چنانچه ولایت فقیه درست بشود دیکتاتوری میشود، اینها از باب این است که ولایت فقیه را نمیفهمند چیست. ولایت فقیه نباید بشود، برای اینکه باید حکومت ملت باشد. اینها ولایت فقیه را اطلاع بر آن ندارند. مسائل این حرفها نیست. ولایت فقیه میخواهد جلوی دیکتاتوری را بگیرد؛ نه اینکه میخواهد دیکتاتوری کند. اینها از این میترسند که مبادا جلو گرفته بشود! جلوی دزدیها را میخواهد بگیرد. اگر رئیس جمهور با تصویب فقیه باشد، با تصویب یک نفری که اسلام را بداند چیست، درد برای اسلام داشته باشد، اگر درست بشود، نمیگذارد این رئیس جمهور یک کار خطا بکند. و اینها این را نمیخواهند. اینها اگر یک رئیس جمهور غربی باشد، همه اختیارات را دستش بدهند، هیچ مضایقهای ندارند و اشکالی نمیکنند! اما اگر یک فقیهی، که یک عمری را برای اسلام خدمت کرده، علاقه به اسلام دارد، با آن شرایطی که اسلام قرار داده است که نمیتواند یک کلمه تخلف بکند [اشکال میکنند].
شأن فقیه در حکومت اسلامی
اسلام دین قانون است. پیغمبر هم خلاف قانون نمیتوانست بکند، نمیکرد هم، البته نمیتوانست هم بکند. خدا به پیغمبر میگوید که اگر یک حرف خلاف بزنی، رگ وتینت را قطع میکنم[28]. حکم قانون است. غیر از قانون الهی کسی حکومت ندارد. برای هیچ کس حکومت نیست، نه فقیه، و نه غیر فقیه، همه تحت قانون عمل میکنند. مجری قانون هستند همه، هم فقیه و هم غیر فقیه همه مجری قانوناند. فقیه ناظر بر این است که اینها اجرای قانون بکنند؛ خلاف نکنند؛ نه اینکه میخواهد خودش یک حکومتی بکند، بلکه میخواهد نگذارد این حکومتهایی که اگر چند روز بر آنها بگذرد برمیگردند به طاغوتی و دیکتاتوری، میخواهد نگذارد بشود. زحمت برای اسلام کشیده شد، خونهای جوانهای شما در راه اسلام رفت، حالا ما دوباره بگذاریم اساسی [را] که اسلام میخواهد درست بکند و زمان امیر المؤمنین بوده و زمان رسول اللَّه- صلی اللَّه علیه و سلم- بوده، بگذاریم اینها را برای خاطر چهار تا آدمی که دور هم مینشینند و پاهایشان را روی هم میاندازند، و عرض میکنم چای و قهوه میخورند و قلمفرسایی میکنند؟ مگر ما میتوانیم اینها را بگذاریم؟ مگر ما میتوانیم؟ جائز است برای کسی، برای یک مسلمانی که تمام این خونهایی که ریخته شده هدر بدهد و اسلام را بگذارد کنار؟ به جهت اینکه یک همچو ولایت فقیهی نداریم»! خوب، شما نمیدانید. شما فقیه را اطلاع بر آن ندارید که میگویید ما ولایت فقیه نداریم. این طور ولایت فقیه از روز اول تا حالا بوده. زمان رسول اللَّه تا حالا بوده. این حرفها چه است که میزنند اینها؟ این اشخاص غیر مطّلع بر فقه، غیر مطّلع بر مجاری امور، این حرفها را میزنند و اذهان را مشوب میکنند. و اشخاص خیال میکنند که خیر، اینها نشستهاند اینجا برای سرمایه دارها! این هم یک حرفی بود که حالا، امروز، من شنیدم که برای سرمایه دارها! آقا، مسأله این حرفها نیست. این مطالب تبلیغات است. هیچ ابداً دنبال این مطلب نباشید که اینها چی. اینها اشخاص صالحاند، دائماً مشغول کار هستند. آنهایی که از اسلام میترسند البته باید به همه چیز اشکال بکنند، به همه چیز اشکال دارند. از آن طرف، به هر فردی که پیش میآید اشکال دارند، از آن ور هم به هر جمعی که پیش میآید اشکال دارند. هر که بگوید اسلام، اینها به او اشکال دارند!
ان شاء اللَّه خداوند همه شما را تأیید کند؛ موفق باشید. ما خدمتگزار همه شما هستیم. و ما ان شاء اللَّه امیدواریم که به آن مقصدی که همهمان داریم، مال همه است، اسلام مال همه است، به آن مقصد ان شاء اللَّه برسیم.» (صحیفه امام، ج10، ص: 345 ـ 354)
ـ وصیتنامه[29] در امور شخصیه خطاب به آقای سید احمد خمینی و بستگان (1361)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
الحمد للَّه علی آلائه و نعمائه و الصلاة و السلام علی أنبیائه، سیّما افضلهم و خاتمهم؛ و علی اولیائه المعصومین، سیّما ابی الأئمة و افضل الاولیاء امیر المؤمنین- صلوات اللَّه علیه و علی اهل بیته و اولاده- سیّما بقیة اللَّه روحی لتراب مقدمه الفداء.
آمنت بکلّ ما جاء به النبی الخاتم- صلی اللَّه علیه و آله و سلم.
و بعد در تاریخ 7 محرّم الحرام 1403 موافق سوم آبان 1361 این چند سطر را به عنوان وصیت در امور شخصیه رقم مینمایم:
پس از توصیه به ورثه و نزدیکان خود به تقوا و صبر و ثبات در جمیع امور و معاشرت محبتآمیز بین خود به نحو شایسته و عشرت به معروف با بندگان خداوند تعالی و اعراض از زخارف دنیا و توجه به خداوند متعال، فرزند خود احمد خمینی- ایّده اللَّه تعالی- را وصی در امور شخصیه قرار دادم. و آنچه لازم به تذکر است در چند جمله توضیح میدهم:
1- من شخصاً در هیچ بانکی یا مؤسسه یا شرکتی یا غیر اینها وجهی ندارم، و آنچه در بانکها یا بعض مؤسسات و غیرهما است، وجوه شرعیه است و هیچ یک از ورثه من در آنها حقی ندارند، و امر آنها پس از من با جناب حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ حسینعلی منتظری- دامت برکاته- است و تحت نظر ایشان باید به مصارف شرعی برسد، و اگر خدای نخواسته برای ایشان حادثهای رخ دهد، امر وجوه شرعیه با رهبر یا رهبرانی است که مجلس خبرگان تعیین مینمایند.[30] 2- کلیه اثاث منزل که در قم و یا تهران دارم، متعلق به مادر محترمه فرزندان من است.
بعض از آنها از شخص خودشان بوده و آنچه از من بوده است به ایشان هبه کردم و تحت ید ایشان است.
و در این جمله دو تخته قالی بزرگ است که از سهم سادات است و من به طور موقت از آنها اجازه استفاده دادهام. باید پس از من به مصرف سادات برسد. و بعض اثاث هم امانتی است که احمد مطلع است و به صاحبانش باید رد کند. کتابهایی که در قم و تهران دارم که مقدار ناچیزی است در اختیار احمد است. اگر خودش احتیاج دارد بر دارد، و اگر حسین[31] برادرزادهاش لازم دارد به او بدهد، و الّا در یک کتابخانه عمومی بگذارد و وقف آن نماید. و مقداری مختصر پول نقد دارم که از وجوه شرعیه نیست و محل آن از محل وجوه جدا است و نوشتهام که آنچه در آنجا است از شخص خودم میباشد، و پس از من از ورثه است؛- علی ما فرضه اللَّه تعالی-[32]. ممکن است در خمین ملک مختصری داشته باشم که حضرت حجت الاسلام آقای پسندیده مطلع هستند. آن هم پس از من از ورثه است.[33] 3- منزل معروف که در قم دارم، مال شخصی است که پس از من به ورثه میرسد. و وصیت من آن است که منافع آن مادامی که مادر فرزندانم[34] حیات دارند از ایشان است و امید است فرزندان من و ایشان این وصیت را اجازه دهند که این مخدّره محترمه به همه ما حقوق بسیار دارند. خداوند تعالی جبران فرماید و به ایشان عوض دهد.
4- احتیاطاً پنج سال نماز و روزه به وسیله شخص موثقی قضا شود. تا حال تحریر از کسی طلبی ندارم و به کسی بدهکار نیستم. یک دانگ از خانه قم را به مادر فرزندانم بدهند در ازای مهر ایشان.
5- از احمد- وفّقه اللَّه تعالی- میخواهم که کوشش خود را صرف نماید در خدمت به جمهوری اسلامی، و اگر پس از من از طرف متصدیان کاری که به شایستگی میتواند انجام دهد از او خواستند برای خدمت به اسلام و مسلمین، نه برای مقام و جهات دنیوی، رد نکند و از خدمت رو برنگرداند که در حال حاضر خدمت به این جمهوری اسلامی بر عهده همه است.
6- از همه فرزندانم خصوصاً احمد میخواهم که با مادرشان به طور شایسته عمل کنند و از خدمت به او هر چه میتوانند سر باز نزنند:
و الجنة تحت اقدام الامّهات.[35]
و از احمد میخواهم که با خویشاوندان و بستگان خود رفتار اسلامی نماید و از خدمت به آنان کوتاهی ننماید. و به حسین و مادر و خواهرش[36] محبت بیشتر نماید، و در صورت احتیاج در صورت امکان رفع آن نماید. و امیدوارم که فرزندم حسین از اشتغال به علم و تهذیب نفس غفلت نکند و استعداد خدایی را هدر ندهد. و از فرزندم مریم- وفقها اللَّه تعالی- میخواهم در حفظ اخلاق اسلامی و محبت به خویشاوندان غفلت ننماید. و از همه خویشاوندان و بستگان و دیگران امید عفو و طلب رحمت دارم. و السلام علی عباد اللَّه الصالحین.
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج17، ص: 68 ـ 70)
ـ حکم انتصاب آقای اسماعیل سهرابی به سمت ریاست ستاد مشترک ارتش (1363)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
سرکار سرهنگ پیاده ستاد، اسماعیل سهرابی- ایّده اللَّه تعالی
با شایستگیهایی که در میدان نبرد علیه دشمنان اسلام و ایران از شما گزارش شده است و پایبندیتان به دیانت مقدس اسلام، جنابعالی را به ریاست ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران منصوب مینمایم. توفیق شما را در خدمت به اسلام عزیز و ایران و نظام جمهوری اسلامی از خداوند متعال خواستارم و از زحمات صادقانه و تلاش پیگیر تیمسار سرتیپ ظهیر نژاد قدردانی مینمایم. 3/ 8/ 1363
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج19، ص: 88)
[1] - امام خمینی در پاسخ به تلگراف آقای فلسفی، تلگرافی به این شرح از نجف صادر کردند:« حضرت حجت الاسلام و المسلمین آقای فلسفی- دامت افاضاته. از الطاف کریمه متشکرم. عظمت اسلام و مسلمین را از خداوند تعالی خواستارم. خمینی».
[3] - متن نامه سرگشاده امام خمینی به هویدا در تاریخ 26 فروردین 1346.
[4] - بنا به روایت، بنا به آنچه گفته میشود.
[6] - آقای سید محمد شیرازی.
[12] - سایبان، خیمه، چادر بزرگ.
[14] - این گفتهها به نقل از جعفر شریف امامی( نخست وزیر رژیم شاه) است که تظاهرات دانشجویان دانشگاهها را کمونیستی دانست و مدعی شد در محیط دانشگاه، پرچم قرمز برافراشتهاند!
[15] - آقای سید محمد شیرازی.
[16] - جعفر شریف امامی( نخست وزیر رژیم شاه) در مجلس شورای ملی گفته بود:« ما از بازگشت آیت اللَّه العظمی خمینی به کشور استقبال میکنیم».
[19] - سوره احزاب، آیه 21:« برای شما رسول خدا مقتدای پسندیدهای است».
[22] - جمع مشعر: موضع مناسک حج.
[23] - سوره انفال، آیه 46:« و نزاع نکنید که ناتوان شوید و مهابت و قوت شما برود».
[24] - سوره سبأ، آیه 46:« بگو که من شما را فقط یک پند دهم که دوتا دوتا یا یک یک برای خداوند قیام کنید».
[25] - پناه بردن، پناهنده شدن.
[26] - بدرستی که خدا بر آن قادر است
[27] - روزنامه فرانسوی لوموند. مصاحبه با امام در نجف توسط آقای« اریک رولو» مفسر و خبرنگار معروف روزنامه لوموند صورت گرفت، و این نخستین مصاحبه یک روزنامه خارجی با امام خمینی به شمار میرود
[28] - اشاره به آیات 44 تا 46 سوره الحاقّه:« وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنا بَعْضَ الْأَقاوِیلِ، لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْیَمِینِ ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتِینَ- و اگر محمد( ص) به دروغ به ما سخنانی میبست، محققاً او را( به قهر و انتقام) میگرفتیم، و رگ دستش را قطع میکردیم».
[29] - آخرین وصیتنامه امام خمینی پس از رحلت ایشان در خرداد سال 1368 توسط مقام معظم رهبری، حضرت آیت اللَّه خامنهای در جمع نمایندگان مجلس شورای اسلامی قرائت شد. و متن کامل آن در سیر تاریخی در همین مجموعه درج خواهد شد.
[30] - به موجب وصیت بعدی امام خمینی، امر مربوط به وجوه شرعی به شورای مدیریت حوزه علمیه محول گردید
[31] - آقای سید حسین خمینی، فرزند آقای سید مصطفی خمینی
[32] - یعنی تقسیم آنچه بر جای مانده« ما تَرَک» بر اساس احکام فقهی در باب ارث( فرایض) میباشد
[33] - امام خمینی، بعداً ملک مختصر و موروثی خویش در خمین را طی فرمانی به فقرا هبه کردند
[34] - خانم خدیجه ثقفی، همسر امام خمینی؛ که در تمام رنجهای دوران غربت و قیام و حبس و حصر و تبعید امام در رنجهای ایشان شریک و چون یاری وفادار تا پایان عمر امام همراه و همفکر او باقی ماند.
[35] - رسول اکرم( ص):« بهشت زیر پای مادران است»
[36] - خانم معصومه حائری همسر شهید سید مصطفی خمینی و فرزندانش آقای سید حسین خمینی و مریم خمینی