امروز با امام: بیستوچهارم
ـ نامه به آقای محمدعلی نصرآبادی؛ پاسخ به سؤالات شرعیه (1343)
«بسمه تعالی
خدمت جناب مستطاب عماد الاعلام و ثقة الاسلام آقای حاج شیخ محمد علی نصرآبادی- دامت افاضاته
به عرض میرساند، مرقومه آن جناب که حاوی تفقد از حقیر بود، موجب تشکر گردید. راجع به سؤال اول که مرقوم داشته بودید، نمیتوانم اجازه بدهم. و نسبت به اخبار تحلیل خمس که سؤال نموده بودید، اخبار مزبور مربوط به اعیانی است که از غیر معتقدین خمس به طایفه شیعه منتقل میشود؛ و تحلیل در فرض مزبور مطلق است
از خدای متعال دوام توفیقات آن جناب را در ترویج شریعت مقدسه خواستار و ملتمس دعا هستم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته. به تاریخ 10 ج 2 84
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج1، ص: 404)
ـ تلگراف به آقای سید هادی میلانی درباره حصر آقای قمی (1343)[1]
«حضور محترم حضرت مستطاب آیت اللَّه آقای میلانی- دامت برکاته- مشهد
پس از اهدای تحیت و سلام از پیشامد مشهد مقدس بسیار متأسفم. گویا مأمورین بیجهت میخواهند باز فتنه ایجاد کنند
حصر آیت اللَّه قمی[2] جز ایجاد ناراحتی در محافل روحانیت و بین طبقات مردم برای هیأت حاکمه نتیجه ندارد. منتظرم از وضع مشهد و سلامت معظم له مستحضرم فرمایید.
خمینی.» (صحیفه امام، ج1، ص: 405)
ـ نامه به آقای سید جلال الدین طاهری اصفهانی؛ احوالپرسی (1349)
«بسمه تعالی
14 شعبان 90
خدمت جناب مستطاب سید الاعلام و ثقة الاسلام آقای آقا سید جلال الدین طاهری- دامت افاضاته
پس از اهدای سلام و تحیت؛ اخیراً مذکور شد که نقاهتی عارض است و این معنی موجب نگرانی شد. امید است به فضل خداوند متعال تا کنون رفع شده باشد. در هر صورت از سلامت خودتان مطلعم فرمایید. این جانب بحمد اللَّه تعالی مزاجاً سلامت و امید است به ادعیه حضرات آقایان نگرانیهای روحی نیز رفع شود. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.
روح اللَّه الموسوی الخمینی
ممکن است [نامهها را] به این نحو به وسیله پست بفرستید. نجف- مدرسه آیت اللَّه بروجردی، به وسیله جناب مستطاب ثقة الاسلام آقای ستاری، به منزل برساند.[3]» (صحیفه امام، ج2، ص: 303)
ـ سخنرانی در جمع ایرانیان مقیم خارج درباره جامعیت اسلام (1357)
[بسم اللَّه الرحمن الرحیم]
عمل برای نفع جامعه است؛ عمل برای رشد جوانها و جامعه است؛ و این عمل یک عمل روحانی است، یک عمل الهی است که همین صورتش در آن عالم هست و شما به آن صورتها میرسید در آن عالم که فوق تصور ماهاست، آن عالم همه چیزهایی که در اینجاست، مثل این صوتی که انسان این را یک جایی منعکس میشود و پس میدهد، تمام این اعمالی که ما در اینجا انجام میدهیم این مثل آن صوت انعکاس دارد. و بعد که ما از اینجا رفتیم به آن عمل میرسیم، میبینیم. در آیه قرآن هست که فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ[4]؛ هر کس عمل خیری بکند همان عمل خیر را میبیند، خودش را میبیند. این عمل در آنجا به صورتهای خوب در میآید، به صورتهای مناسب در میآید، و از بعد از مرگ انسان همراه آدم است تا آخر؛ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ[5]؛ هر کس هر مقدار، هر ذرهای که عمل شرّ به جا بیاورد، آن هم در آن عالم میبیند؛ خود او را در آن عالم میبیند. جهنم و بهشت از عمل من و شما موجود میشود؛ عمل ما ابزار کار است برای آنجا. بنا بر این هدر ندهید این عمر را؛ این عمر شریفی که خدای تبارک و تعالی به شما داده است که در اینجا کسب کنید و کارهای خوب بکنید و هدایت کرده شما را برای کارهای خوب، کارهای مفید برای جامعه، کارهای مفید برای خودتان. این برای این است که خدای تبارک و تعالی علم داشته است، مطلع بوده است بر واقعیات که هر کس هر کاری بکند اینجا، همین کار [را] در آنجا خواهد دید. نظیر دواهایی که انسان اینجا میخورد، یا سمهایی که انسان میخورد در اینجا آثارش را میبیند، این هم در آنجا خودِ عمل را میبیند. آنجا دیگر انسان خودش را میبیند. بنا بر این، عقل انسان اقتضا میکند که این چند روزی که در اینجا هست، این عمرش را به هدر ندهد که از بین برود؛ بالاتر اینکه در راه شرّ و در راه بد خرج نکند که وبال گردنش بشود آنجا. اینجا هر چه کار خوب بکنید برای خودتان، برای جامعهتان، این [را] در آنجا ان شاء اللَّه میبینید.
و نگذارید که برای آخر عمر کار خوب بکنید. این خیالی است که انسان این خیال را ممکن است بکند؛ ولی از آن خیالهای شیطانی است که میخواهد آدم را نگذارد که کار خیر بکند. میگوید تو حالا جوان هستی، حالا اول جوانی است، استفادههای جوانی را بکن، شهوتها را راه بینداز، مفسدهها را انجام بده، این کارهای زشت را که دلت میخواهد بکن، ان شاء اللَّه در آخر عمر جبران میتوانی بکنی. انسان نمیتواند دیگر جبران بکند؛ اگر شما از حالا قیام نکنید بر ضد شهوات فاسده؛ از شهوات مطلقاً جلوگیری نشده است: شهوات سالم و شهوات غیر سالم. نگذارید خدای نخواسته پایتان باز شود به شهوات غیر سالم، به تعدی به حقوق مردم، به تعدی به چیزهایی که از غیره است؛ و اینجا که هستید، این چند روزی که همه هستیم و هستید که زیاد طولانی نیست، این چند روز را صرف کنید در این تجارتی که برای شما آن تجارت اثرش تا ابد، تا آخر هیچ وقت نیست که قطع بشود؛ در عین حالی که همه ابواب نعمتهای الهی، درب آن به روی شما باز است و شما هم استفاده کنید آزادانه در آن نعمتهای الهی، اما حدودش باید محفوظ باشد؛ یعنی تصرفات ما باید مطابق قانون باشد. تمام کارهایی که ما میکنیم باید مطابق قانون شرعی باشد، تا اینکه انسان رشد پیدا بکند.
قانون الهی غیر از این قوانین دنیایی است؛ در این قوانین دنیایی یک جهت، دو جهت ملاحظه شده است و فقط مربوط به همین زندگی این عالم است؛ این همین است، محدود به همین است. این هم تمام حدودش را معلوم نیست که بتوانند همه حدود را تفتیش کنند و آن طوری که باید، قانون برایش بگذارند. اما قوانین الهی از قبل از اینکه شما، انسان نطفهاش بیاید در این عالم؛ آن وقتی که وقت ازدواج دو نفر است، شما حالا یک آدم را به نظر بیاورید قبل از اینکه ازدواج بکند پدر و مادر، برای کیفیتش چه تهیه بشود که این بچهای که میآید بچه سالم بیاید، بچه صحیح بیاید، دستور هست؛ دستور شرعی هست که چه جور اشخاصی باید انتخاب بشود، برای زن چه شوهر [ی] انتخاب بشود، برای شوهر چه جور زنی انتخاب بشود. و بعد هم که ازدواج واقع شد، در حال ازدواج هم تکالیف هست؛ و اینها همه برای رشد آن ثمرهای است که باید بیاید. آن وقتی که بناست انعقاد نطفه بشود آداب دارد، چیزهایی در آن هست. همه برای اینکه رشد پیدا بشود. آن وقتی که وقت حَملِ مادر است، که آبستن است مادر به بچه، این هم آدابی دارد. آن وقتی که بچه میآید به دنیا، تربیت همان بچه کوچولویی که تازه متولد شده، کیفیت معاشرت مادر با آن بچه و تکالیف این مادر نسبت به آن بچه، باز یک چیزی دارد. هر چه بچه بزرگ میشود، تکالیف پدر و مادر نسبت به او زیادتر میشود؛ و تا آن اندازه که پدر و مادر میتوانند تربیت کنند، اینها مکلفند بر تربیتش. بعد به یک جایی میرسد که تربیت از تربیت پدر و مادری میگذرد و تربیت معلمی میشود؛ آنها هم همهاش آداب الهی دارد. تا آن وقتی که خود انسان مستقل بشود، بازدارد، باز قوانین هست. قدم به قدم، اسلام قانون دارد، تا آن وقتی که میخواهد بمیرد، قوانین هست؛ برای بعد از موت قوانین هست. اینجا که هستیم، برای بعد از موتمان هم قوانین تهیه آنجا را هم همین جا قوانین اسلام، دیده است؛ مثل قوانین اینجا و بشر نیست که نتواند جز همین پرده مادی را ببیند. آنها پرده معنوی را هم دیدند، و قوانین از برای آن هست؛ و همه پیغمبرها که تشریف آوردند، برای تربیت این بشر به همه ابعادش، غیر انبیا نمیتوانند به همه ابعاد تربیت بکنند. اگر چنانچه تربیت مرد صالحی هم باشد، یک اشخاص صالحی هم باشند، آن قدری که میتوانند تربیت کنند، تربیت برای همین زندگی دنیاست. این زندگی دنیا را اداره کند و خوب اداره کند و چه بکند؛ اما از اینکه گذشت، ورق دوم را که بعد از این است، دیگر بشر دستش به او نمیرسد تا اینکه بچهاش را بخواهد تربیت کند برای آن طرف؛ این دیگر به عهده انبیاست، و غیر انبیا- از آنها- نمیآید این. انبیا هم راجع به جنبه دنیایی که آمدند، تربیتهایی میکنند، دستورهایی میدهند، قوانینی دارند؛ و هم نسبت به جنبههای معنوی و اخروی، یک دستورهای زیادی و یک راههایی به بشر آموختهاند.
و شما که جوان هستید الآن، و نعمت جوانی دارید الآن، کوشش کنید که یک فرد مؤثر باشید در اینجا که الآن شما دارید تحصیل میکنید؛ کوشش کنید که یک فرد مؤثر باشید؛ یک آدمی باشید که هم برای برادرهای خودتان، هم برای خودتان، برای جامعه خودتان، برای ملت خودتان، برای کشور خودتان، یک شخص مفید باشید؛ و کوشش کنید که این عمر را هدر ندهید که از دستتان برود، و یکوقتی به سن من که رسیدید، ببینید که دیگر نمیتوانید جبران کنید. و دیگر بخواهید فرض کنید یک کار مثبتی انجام بدهید، ضعف و نقاهت و امثال ذلک نمیگذارد انسان دیگر به کارش برسد. این قدرتی که الآن شما دارید، این قدرت را که خدا به شما داده است، صرف خدا بکنید. امانتی است خدا داده؛ برای او صرف بکنید. برای او صرف کردن، این است که به خیر این جامعه باشد؛ به خیر کشور اسلامی باشد، برای قدرت اسلام باشد، برای بیرون راندن دشمنهای اسلام باشد؛ برای عقب نشاندن این اشخاصی [که] آمدهاند و دارند مال مسلمین را میخورند و خزاین مسلمین را از بین میبرند، برای این باشد.
و آداب و چیزهایی دیگری هم که هستش از برای زندگی آن طرفتان، آنها را هم، همه را ملاحظه کنید. هم اینجا را تعمیر بکنید و هم آنجا را تعمیر بکنید. تمام قوه را صرف شهواتِ خدای نکرده فاسد، نکنید. همه قدرتتان را هدر ندهید، صرف این دنیای تنها نکنید. هم اینجا را داشته باشید و هم آنجا را داشته باشید. فقط اینجا نباشد. اسلام مثل مسیحیت نیست که بگوید برو کنار بنشین؛ و آن را هم من نمیدانم که مطلبْ مطلبِ مسیح است، یا مطلبْ مطلبِ آخوندهایی است که به مسیح نسبت میدهند. من باز نمیتوانم بفهمم که مسیح یک همچو تربیتهایی داشته باشد که مثلًا این انسان را که در این دنیا خدا فرستاده و نعمتها را به او داده؛ مثلًا چون [آیا بیدلیل] قطع کرده است این نعمتها را از او نمیشود این طور باشد. حضرت مسیح، پیغمبر بزرگ، نمیشود که تربیت این طوری بکند که اگر ظالم این طرف صورتت زد، صورتت را بگیر تا یکی هم آن طرف بزند. این حرف شیطان است نه حرف مسیح. مسیح انسان است؛ مسیح، پیغمبر بزرگ است؛ این آخوندهایشان، کشیشها اینها هستند که همچو حرفهایی درست کردند. خودشان هم عمل نمیکنند، نه اینکه خیال کنید که خودشان عمل میکنند؛ خودشان میگویند که رفقایشان عمل بکنند! این تربیت مسیح این نیست.
در هر صورت، اسلام دیگر تزش روشن است، واضح است. هر کس این احکام اسلام را میبیند [که] اسلام احکام جنگ دارد. این قدر در قرآن راجع به جنگ با کفار و جنگ با اشخاصی که فاسد هستند، در قرآن هست: شمشیرها را بکشید و این علف هرزهها را قطعشان کنید، اینهایی که میخواهند بشریت را به فساد بکشانند، اینهایی که ریختند به جان مردم؛ شمشیر را بکشید، اینها را قطعشان کنید یا آدمشان کنید. این، اگر بشود آدمشان بکنید، اگر نه قطعشان کنید. این یک چیز فاسد، یکوقت میبینید که یک جامعه را فاسد میکند. قرآن و اسلام هم راجع به جنگها صحبت دارد، و در قرآن زیادْ آیاتْ راجع به جنگها هست، و هم راجع به صلحها صحبت دارد و هم راجع به تربیت اخلاقی حرف دارد، هم راجع به تربیت بدنی دارد. همه چیز در قرآن هست. قرآن مشحون از همه اموری است که انسان به آن احتیاج دارد؛ یعنی این آدم یک موجودی است که احتیاجاتش زیاد است، احتیاجش ابعاد دارد؛ همچو نیست که یک نحو احتیاج داشته باشد. در حیوانات، احتیاجشان همین احتیاج مادی است؛ دیگر غیر از این احتیاج مادی احتیاجی ندارند و آنهایی که ما را دعوت میکنند به اینکه همین جا و همین؛ یعنی دعوت به اینکه حیوان باشیم! یک مملکت یک میلیاردی[6] را میگویند که همهتان مثل حیوانات بخورید و بخوابید؛ هیچ دیگر نباشد چیز دیگر. این درست نیست. مثل حیوان نیست انسان؛ انسان فکر دارد؛ انسان قدرتهای دیگر دارد و آنها باید به کار بیفتد؛ و معنویت دارد اسلام. همین طوری که اینها دنیا را میگویند، دنیا را عمل میکند به آن؛ اما دنیای سالم، نه دنیایی که مال مردم را بخورد و تعدی به جان و مال مردم بکند. نه، آن را اسلام جلو میگیرد و اما راجع به شهوات سالم، راجع به تفریحات سالمه، هیچ، ابداً قرآن و اسلام جلویش را نگرفته است. اینی که اسلام جلویش را میگیرد و با او مخالف است، آن عبارت است از کشیدن مردم به شهوات.
اگر میبینید ما یکوقت صحبت، فرض کنید در روحانیت یکوقت صحبت میشود که این سینماها چطور، این سینماهایی که الآن در ایران متعارف است، برای فاسد کردن نسل جوان است. اینها وقتی که رفتند یک چند وقتی در این سینما، فاسد میشوند. اینها را ما جلوگیری میکنیم. اگر یک سینمای اخلاقی باشد و علمی باشد، چه کسی جلویش را میگیرد؟ اما وقتی که ما میبینیم که مملکت ما از سینمایش گرفته تا مدرسهاش استعماری است؛ یعنی از خارج آوردند اینها را برای ما، تحفههایی است که از آنجا آوردند برای فاسد کردن نسل جوان ما، همه چیزش را، اگر مسجد هم یکوقت این طور شد، ما درِ آن را میبندیم. اگر مسجدی شد که این مسجد دعوتش دعوت فاسد شد، پیغمبر اکرم خراب کرد «مسجد ضِرار» را، مسجدی که درست کرده بودند در مقابل پیغمبر، و تبلیغات میکردند بر ضد اخلاق و بر ضد امثال ذلک؛ پیغمبر داد خرابش کردند. اگر مسجدی باشد که مسجد ضِرار باشد، مسجدی باشد که نتوانیم آن مسجد را اصلاحش کنیم، مسجدش [را] هم خراب میکنیم؛ نه اینکه سینمایش را. اینکه ما با سینما مخالفیم، با این نحو سینمایی که اینها دارند مخالفیم؛ نه با سینما اصلش باشیم. ما چی مخالفیم؟ چه کار داریم ما با سینما؟ اگر اخلاقی باشد، اگر آزادی باشد، اگر برای تربیت جوانهای ما باشد، خوب این هم یک راه تربیت است. این هم مثل یک معلم خانه، مثل مدرسه میماند، لکن ایران وضعش وضع نمونه است. ایران از اولی که پای این چیزها، این نفتخوارها در آن وارد شد، از اولی که اینها آمدند و تفتیش کردند ایران را و شرق را مطالعه کردند و شرق را دیدند و منافع خودشان را در آنجا زیاد دیدند- و مخازنی که در آنجا هست، در شرق هست، خیلی زیاد است و اینها احتیاج به آن دارند- اینها از همان وقت شروع کردند به تبلیغات و به کارهایی؛ به اینکه ما را بد تربیت کنند، ما را استعماری تربیت کنند، عقل ما را یک عقل ناقص به بار بیاورند، نگذارند که ما رشد بکنیم، نگذارند مدارس ما انسان تربیت کند، یک آدم صحیح تربیت کند. همه چیزهایی که اینها برای ما تهیه دیدند، همه اینها برای جوانهای ما مضر است. چون مضر است اینها، ما مَضراتش را با آن مخالف هستیم، و هر عاقلی باید مخالف باشد. و اما اگر یک چیزی باشد که دارای منفعت باشد، منفعت عقلی و عقلایی داشته باشد، کسی مخالف با آن نیست. در هر صورت، اینها برای خاطر اینکه منافع ما را ببرند، تبلیغات کردند، و آن حرفها را زدند و الآن هم دارند میکنند و الآن هم دارند منافع ایران را میبرند و میخورند و تقریباً....
شما آقایان باید برنامهتان این باشد که علاوه بر اینکه خودتان را تربیت بکنید، برنامه این باشد که الآن که ایران قیام کرده است و یک نهضت بزرگ انسانی- اسلامی کرده است، شما هم با آنها هم قدم باشید، با آنها همراهی بکنید؛ هر مقداری که میتوانید. هر کدام در هر جا هستید؛ هر مقداری که میتوانید. انسان باید به همان مقدار به این ملت ضعیف و این ملتی که برای ماها، برای خود شما، همه قیام کردهاند، باید کمک بکنیم، بلکه ان شاء اللَّه این ماده فساد قطع بشود و دست اینهایی که همه چیزهای ما را دارند از بین میبرند و تمام مخازن ما را دارند غارت میکنند، قطع بشود و برای خودتان بماند. این مُحصل حرف ماهاست. حالا دیگر روزنامه [ها] هر چی میخواهند بنویسند و [اینکه میگویند] میخواهند آخوندها مردم را برگردانند به عصر بربریت، اینها همه تبلیغات است برای خوردن نفت! این چشمهایتان را باز کنید، گوشهایتان را هم باز کنید؛ اینها تمامش برای این است که میخواهند نفتهای ما را بخورند، میخواهند منافع شرق را ببلعند. ما حرفمان این است که باید شما به امریکاییها میگوییم، به شوروی میگوییم، به اینهایی که او، گازش را میبرد و او، نفتش را میبرد، میگوییم که ما میخواهیم شما نبرید، ما میخواهیم اینها برای خودمان باشد، ما میخواهیم که این سلسله پهلوی که به شما دارد خدمت میکند و به ما خیانت؛ این نباشد. یک کسی خودمان تعیین میکنیم باشد. اینها همیشه خلافش را به روزنامههایشان میگویند بنویسند. ان شاء اللَّه همهتان موفق باشید؛ همهتان مؤید باشید؛ خدمتگزار باشید ان شاء اللَّه.» (صحیفه امام، ج4، ص: 29 ـ 36)
ـ سخنرانی در جمع ایرانیان مقیم خارج درباره تساوی سلطنت با دیکتاتوری (1357)
[بسم اللَّه الرحمن الرحیم]
لکن منزل ما منزلی است که آقایان همه میایستند؛ ایستادهاند ... و اینجا جای پذیرایی نیست. من از آقایان معذرت میخواهم. منزل خودتان است اینجا. من امیدوارم که شما در هر جا باشید، یک افراد مفیدی برای جامعه خودتان باشید؛ و جوامع ما احتیاج دارد به یک رجالی هم، از اولِ اینکه قصد حکومت میکند تا آنجایی که ادارات و مهمتر از اینها هست؛ و الآن [با] بسیاری نابسامانی، ایران ادامه حیات میدهد، و امریکا از عهده اینکه اداره کند مملکت را، برنمیآید و شاه هم مملکت را عاجز از این است که آرام کند. مردم را هر قوهای بیاید هم عاجز است [که آرام کند]. اگر تقبل کند که یک نظامی هم برای ایران باشد یا مثلًا کودتای نظامی هم بشود، یک نظامی سفاک سر کار بیاید، باز نمیتواند این وضع ایران را آرام بکند. با سرنیزه نمیشود یک ملتی را- با سرنیزه- خاموش کنند و بگویند که شما باید در حال اختناق تا آخر باشید. این موقتی میشود؛ اما دائمی نمیشود.
و این حال اختناقی که الآن پنجاه سال در ایران حکومت کرده است دیگر امَد[7] آن سر آمده است به حَسَب ظاهر؛ برای اینکه ملت ما دیگر آن ملت بیست سال پیش از این نیست. ملت ما الآن یک ملت بیداری است که همه قشرهایش قیام کردهاند به ضد سلطنت این خاندان و اصل سلطنت؛ اصل سلطنت هم از اول یک چیز مُهْمَل بود، از اول معنا نداشته است، که سلطنت مساوِق[8] با استبداد و قلدری و دیکتاتوری است؛ و این ممالک کوچک، این ممالک بزرگ هم، همین طورهاست. آنهایی که سلطنتی بودهاند، چنانچه هر جایش را نگاه کنید... زیادش همین قلدریها و همین دیکتاتوریها هست. این اختصاص به ایران و سلاطین ایران ندارد. سلاطین و تزار روسیه و اینها، بدتر از اینها بودهاند.
حالا هم که ممالک خارجْ باز به صورت جمهوری، بسیاری شان درآمدهاند، باز هم همان مسائل به یک صورت دیگری هست. منتها خیال نکنید که یک مملکتی الآن روی موازین عدالت اجرا بشود؛ خیر. مثلًا مملکت امریکا را که ملاحظه میکنید که از ممالکی است که بزرگ است و به طور جمهوری اداره میشود و اعلامیه حقوق بشر را امضا کرده است و داد میزند از آن حقوق بشر و آزادی مردم و اینها، آنجا هم این طور نیست که یک آزادی به طور صحیح، یک عدالت به طور صحیح باشد؛ منتها رئیس جمهور در آنجا در خودِ مملکت خودشان، خیلی زیاد اجرای قوه نمیکند؛ در ممالک ما اجرای دیکتاتوری میکند. این ممالک ما که زیر دست آنهاست، در ممالک ما مأمورها را گذاشتهاند و تأیید از آنها میکند؛ از کشتاری که ایشان میکنند، تأیید میکند؛ و از کارهای جنایات و خیاناتی که اینها کردهاند [و] برای اینها میکنند؛ و آنها هم تأیید از اینها میکنند. این طور نیست که یک طرز حکومتی، از این حکومتهایی که هست، چه جمهوریاش و چه سلطنتیاش و چه مشروطهاش و چه استبدادش، یک حکومت عادلهای باشد که واقعاً اصلاح به حال ملت بکند و برای مردم فرمانروایی بکند، نه فرمانروایی برای قدرتهای بزرگ و برای خودشان بکند، نداریم یک همچو حکومتی؛ و ما یک همچو حکومتی میخواهیم، که این حکومت اسلامی است. اگر چنانچه ما بتوانیم ان شاء اللَّه حکومت اسلامی را اجرا بکنیم در این ممالک، یا در مملکت خودمان که ایران است، آن وقت معلوم میشود که طرز حکومت چطور است؛ و شرایط حاکمی که اسلام گفته است این باید حاکم باشد، شرطش باید این باشد، آن باشد، آن وقت معلوم میشود که حاکم شرطش چی است؛ که اگر آن شرط را نداشت خودش از حکومت میافتد؛ بدون [استعفا] و بدون عزل، خودش معزول میشود، خود به خود معزول میشود و ملت هم باید او را کنار بگذارند. [حرف] ملت چیزهای دیگر است، مطالب دیگر است. صحبت حقوق بشر است.
اینهایی که فرض کنید [از] حقوق بشر دم میزنند، بیشتر به بشر دارند تعدی میکنند. تمام آلات قتالهای که اینها درست کردهاند و این جنگها را پیش میآورند در اقطار عالم، همینها هستند که قضیه حقوق بشر را، اعلامیه حقوق بشر را امضا کردهاند؛ و اینها، همین فرانسه که قضیه اعلامیه حقوق بشر را [امضا] کرده، لکن با الجزایر چه کرد. الآن هم وقتی دستشان برسد، همین کارها را میکنند. امریکا هم مشغول است، شوروی هم مشغول است. مشغول اینند که بچاپند مردم را، ببلعند مردم را. منتها با اسماء مختلفه؛ که این اسماء مختلفه اسباب گول زدن مردم میشود. مردم باورشان میآید که مثلًا دولت شوروی، دیگر یک دولتی است که برای مردم کار میکند، کمونیست است، برای تودهها کار میکند. وقتی که درست ملاحظه کنید؛ میبینید نه، اینها قلدری شان بیشتر از جاهای دیگر است، بیشتر از جاهای دیگر تحقیر مردم میکنند. یکی از رؤسایشان گفته بود که باید بیایند چرتکه بیندازند ببینند که این افراد این مملکت چقدر کار میکنند، چقدر میخورند؛ اگر چنانچه کارکردش کمتر از خوردنش هست، باید بیندازیمش توی دریا. بریزمشان توی دریا؛ اینها، این بشر دوستها همچو اظهاری دارند.
اینها همهاش صحبت است که ماها را بازی بدهند با اسماء مختلفه؛ و با مکتبهای مختلفی که دارند میخواهند اینها شرقیها را بازی بدهند؛ و هم بازی خوردهایم و همچو به اصطلاح آن آقا، غربزده شدیم که اصلًا تفکر در اینکه این غرب که این قدر از او تعریف میشود چی است، تفکر در این [را] هم ازمان گرفتهاند. نمیگذارند تفکر هم بکنیم که آن غربیها چه میکنند با بشر؛ چه کردهاند؟ پیشرفت کردهاند، اما پیشرفت قتاله؛ پیشرفتی که بشر را به نیستی دارد میرساند.
پس آنکه ما میخواهیم، یک حکومت عادلی و یک رژیم عادلی و یک هیأت حاکمه عادلی که مورد اطمینان جامعه باشد و برای جامعه خدمت کند، و دستش به مال جامعه دراز نباشد، دستش به صندوق دولت خیانت نکند؛ و اگر چنانچه یک همچو دولتی در ایران مثلًا تشکیل بشود، با دارا بودن ایران مخازن بزرگ که یکیاش مخزن نفت است، اگر دزدیها از آن استثنا بشود و هرزه کاریها از او استثنا بشود، خیانتها از او استثنا بشود، شاید همین نفت برای اداره مملکت ما کافی است. این هم لازم نیست این قدر که حالا در میآید، درآید؛ یک مقدار عقلایی درآید، به مقدار عقلایی فروش برود، به مقدار عقلایی خرج بشود. ایران مخازن دارد، لکن دارند میخورندش، میچاپندش و درآمدها هم از بین میرود؛ برای خودشان هست، هر چه هست.
در هر صورت، الآن مملکت ایران یک مملکت انقلابی شده است. امروز من از آن نگرانم که مبادا در امروز، که چهلم این جمعه سیاه است، آیا کشتاری باز بشود؟ باز یک چهلمی پیش بیاید برای ما یا نه؟ ان شاء اللَّه که نشود و اینها الآن دارند ... حکومت سرنیزه است در ایران. حکومتْ حکومت سرنیزه است و مردم هم به حکومت سرنیزه تن ندادند؛ یعنی عصیان کردند مردم؛ از باب اینکه به تنگ آمدند از این تعدیاتی که به آنها شده است. دیگر جان خودشان را کف دستشان گذاشتهاند و به میدان آمدهاند. از بچه کوچکشان تا پیرمردشان. الآن همه فریادشان این است که مرگ بر این شاه! مرگ بر این سلطنت کذا! و این قیام که قیام عمومی ملت و یک رفراندمی است برای عدم قانونی [بودن] سلطنت، این یک امری است که با سرنیزه نمیشود خاموشش کرد. این علاج میخواهد؛ و این رژیمها، این نخستوزیرهایی که یکی بعد از دیگری میآید و میرود، اینها نمیتوانند این کار را انجام بدهند؛ و نظامی هم نمیتواند این کار را انجام بدهد. این انجامش دست شاه است؛ و آن این است که پا شود برود. اگر ایشان برود از این مملکت، این مملکت آرام میشود، به یک طرز بهتری اداره میشود. ایشان هم، امریکا منافعش به خیال خودش در دست این است و بهترین نوکر این هست، پشتیبانی از او میکند؛ که تا حالا نتوانسته است ... اگر آن پشتیبانی نکند، زود بیرونش میکردند.
در هر صورت، حالا ما هم که در اینجا هستیم، شما آقایان هم که در هر محلی هستید، تکلیف دارید. ماها همه مکلف هستیم وجداناً، عقلًا، شرعاً؛ به اینکه کمک کنیم به این ایرانیها، که آنها دارند خون میدهند، بچه و فرزند میدهند؛ ما هم باید کمک کنیم به آنها، کمک تبلیغاتی. شما در آنجا که هستید، میتوانید هر یکیتان با یک عدهای از این مردم آنجا تماس بگیرید و به آنها قصههای ایران را توضیح بدهید. حالی کنید که مردم و ملت ایران چه چیزی میخواهند. ملت ایران نمیخواهند هیاهو و آشوب باشد، ملت ایران میخواهند آرامش باشد؛ با بودن این سلسله، آرامش نیست در کار؛ و اینها، نبودن این سلسلهای که خیانت به آنها کرده است میخواهند. اینها را باید توضیح بدهید و مردم را آگاه کنید؛ و اگر میتوانید در مجلات، این روزنامهها، و مجلاتی که در اینجا منتشر میشود، مطالبتان را منتشر بکنید. همراهی شماها از این قبیل است اینجا. آنها هم، بیچارهها، الآن در فشار هستند مردم، و هر روز یک جایی نزاع هست، یک کشتاری واقع میشود، یک انقلابی هست و آنها گرفتار. شما در اینجا گرفتار نیستید به آن معنی لکن، این معنی را باید درست در نظر بگیرید که به اندازهای که میتوانید، کمک کنید به این ملت خودتان. آنها برای منافع شما الآن قیام کردهاند، شما هم برای خاطر آنها باید تبلیغات خودتان را بکنید. هر مقداری میتوانید کمک کنید. ان شاء اللَّه خدا همهتان را حفظ کند، و موفق باشید.» (صحیفه امام، ج4، ص: 37 ـ 41)
صحیفه امام، ج13، ص: 267
ـ نامه به ملت و ارتش عراق؛ قیام بر علیه حزب بعث عراق (1359)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
این جانب به حسب وظیفه شرعیه و عقلیه ناچارم مطالبی را به قوای مسلح و به ملت شریف و مظلوم و مسْلم عراق تذکر دهم. شاید خداوند تبارک و تعالی آنان را متذکر نماید و ملت اسلام و قرآن کریم را از شرّ دشمنان شهرت طلب و اربابان سودجوی آنان نجات دهد. أَنَّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ*.
شما ای قوای مسلح عراق، بهتر میدانید که این جنگ که به ایران به وسیله قدرتهای بزرگ تحمیل شده است، تا کنون چه خسارتهای جانی و مالی و حیثیتی به شما وارد نموده است. من بسیار متأسفم که برای شهوت و شهرت طلبی یک یا چند نفر از خدا بیخبر جوانان برومند عراق را با اغفال و اکراه و جبر به میدان نبرد با برادران مسْلم خود فرستادهاند و تا کنون چند هزار نفر از جوانانی که باید در خدمت اسلام، با کفار به جنگ برخیزند، در خدمت دشمنان اسلام به هلاکت کشانده و فدای اغراض شیطانی خود نمودهاند.
شما ای ارتش عراق! از ما بهتر میدانید که چه جوانانی را که پشتوانه ملت شما بودهاند از دست دادهاید و در پیشگاه خداوند قادر عظیم و ملتهای مسلمان جهان و ملت شریف خودتان هیچ عذری ندارید. آیا تا کنون از خود پرسیدهاید که با چه انگیزه، دوستان و عزیزانتان را از دست میدهید؟ آیا میدانید با خودتان و کشور اسلامی خودتان چه میکنید؟ و شما از ما بهتر میدانید که در این جنگ خانمانسوز چه خسارتهای عظیم مالی به کشورتان وارد شده است. آیا میدانید که میلیاردها دینار[9] خسارت به مخازن و سازوبرگ جنگی شما وارد شده است و این همه به نفع ابرقدرتها و ضرر ملت شماست؟ آیا میدانید برای جبران سازوبرگ جنگی، میلیاردها دینار ملت ستمدیده شما و کشورتان باید به ابرقدرتها بپردازند؟ و آیا میدانید که آبرو و حیثیت شما در جهان و حتی نزد ملت خودتان ریخته و به باد فنا داده شده است؟ و میدانید که انگیزه این خسارت چه بوده؟
اگر نمیدانید ما میدانیم، قدرتهای بزرگ که دستشان از مخازن بزرگ ایران کوتاه شده و سلطه و قدرتشان با همت ملت ایران و قوای مسلح آن قطع گردیده، اکنون به دست و پا افتادهاند تا با جنگافروزی بین برادران، سلطه خود را اعاده دهند و چپاولگری خود را از سر گیرند. و شما ای ارتش عراق، آلت دست نوکران سرسپرده ابرقدرتها و دشمنان ملتهای ضعیف شدهاید. و شما از ما بهتر این حزب کافر بعث را میشناسید و صدام را از نزدیک دیده و جنایات او را مشاهده کردهاید و بدانید که شماها نیز از شرّ این شخص در امان نیستید. شما دیدهاید که این شخص با شبهه و احتمال، حتی دوستان نزدیک خود را با بدترین وجه اعدام نموده. تا کیْ اسارت و ننگ را تحمل میکنید؟ تا کیْ شاهد کشته شدن جوانانتان و به باد رفتن مخازنتان و از دست رفتن حیثیتتان هستید؟
برخیزید ای غیرتمندان، و این حزب جنایتکار را در هم کوبید و صدام و رفقای فاجر او را به جهنم فرستید و حکومتی اسلامی- انسانی با همراهی ملت به دست آورید؛ و تا دیر نشده است فرصت را از دست ندهید که اگر برای خداوند تعالی قیام کنید، خدا با شماست، همان طور که دیدید خداوند قادر با ملت ایران- که برای رضای او نهضت کردند- بود و اکنون نیز پشتیبان آنان است.
و شما ای ملت شریف و مظلوم عراق که هر روز شاهد جنایتهای این حزب و سران آن بوده و هستید، بدانید که این اشخاص شهرت طلب و سرسپرده به اجانب اگر فرصت یابند، دیری نخواهد گذشت که اسلام و همه مظاهر آن را از بین خواهند برد و کشور اسلامی شما را به سوی کفر خواهند کشاند و مخازن شما را به اربابان خود هدیه خواهند کرد؛ و اگر فرصت به این حزب کافر دهید، دیری نپاید که قبور ائمه اسلام و مشایخ و امامان تشیع و تسنن را از بین خواهند برد. دشمن اصلی اینان اسلام و قرآن است. اینان اسلام را مخالف مرام و هواهای نفسانی خود میدانند. «عفلق»[10] و اتباع او به هیچ دینی و مذهبی عقیده ندارند. بهوش باشید و از سالوسی و فریبکاری صدام بازی نخورید که نماز او در حرم سید الشهدا- علیه السلام- همچون نماز محمد رضا در حرم حضرت رضا- علیه السلام- است.
این جنگ به شما ملت غیور فرصت میدهد که سکوت را شکسته و با فریاد اللَّه اکبر بپاخیزید و دشمنان اسلام و قرآن را به سزای خودشان برسانید.
ای جوانان دانشگاهی، ای دانشجویان عزیز، به فریاد کشور و اسلام و ملت خودتان برسید و قهرمانانه قیام کنید که فرج شما نزدیک و حزب خدا بر حزب شیطان غلبه میکند. وای عشایر دلیر دجله و فرات، فرصت را از دست ندهید و دشمن اسلام و میهن عزیز خودتان را با قیام قهرمانانه از پای درآورید و دیْن خودتان را به اسلام و قرآن مجید ادا کنید که با از دست دادن فرصت بدبختیها به شما روی خواهد آورد. و باید همه قشرهای ملت از قوای مسلح و دستگاههای دولتی تا دانشگاهیان و کارگران و کارمندان و بازاریان و کشاورزان بدانند که اعانت و کمک به این دولت غیر قانونیِ غاصبِ کافر از گناهان کبیره و مخالفت با خدای تعالی است، و کارشکنی و مخالفت عملی و قولی، در حد امکان، از واجبات الهیه است. به خدای تعالی اتکال کنید و با وحدت کلمه نهضت کنید که خدا با شما است.
و من به همه دولتهایی که در این جنگ تحمیلی و یورش غیر انسانی به ایران، با دولت کافر بعث همکاری میکنند، چه همکاری تبلیغاتی و چه نظامی به هر نحو که باشد جداً اخطار میکنم که علاوه بر خذلان الهی و ننگ ابدی، از جزای عاجل به دست ملتهای خود و ارتش نیرومند کشور اسلامی ما غافل نباشید و خود را به هلاکت نکشید، که هنگام عقوبت الهی و انتقام منتقم حقیقی، هیچ یک از ابرقدرتها به فریاد شما نخواهند رسید. تا عذاب الهی نازل نشده و راه برگشت به اسلام باز است، به خود آیید و از مخالفت با اسلام عزیز و قرآن مجید دست بردارید. از خداوند تبارک و تعالی عظمت اسلام و مسلمین جهان را خواستار و قطع ایادی دشمنان بشریت را از سر ملتهای مستضعف جهان خواستار است. و السلام علی من اتّبع الهدی. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج4، ص: 37 ـ 39)
صحیفه امام، ج19، ص: 397
ـ سخنرانی در جمع نمایندگان مجلس شورای اسلامی؛ خط مشی مجلس شورای اسلامی (1364)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
من قبلًا از آقایانی که زحمت دادم معذرت میخواهم، لکن بعض مسائل هست که موجب شد من به خدمت آقایان برسم و آن چیزی که تکلیفم هست، عرض کنم. اولًا که هیچ نگرانیای در این مسائل نیست و من تأیید میکنم مجلس را و همیشه سفارش میکنم به ملت که مجلس را باید تأیید کنند. و مجلس از ارگانهایی است که لازم است بر همه ما که او را تأیید کنیم. و هیچ کس حق ندارد که راجع به مجلس جسارتی بکند، و مجلس حقش است که موافق و مخالف داشته باشد و ممتنع، و یک مسئلهای است که همیشه باید در مجلس باشد و این امری است که گذشت و در او هیچ صحبتی نیست.
آن چیزی که موجب زحمت آقایان است، این است که ما راجع به آتیه صحبت کنیم، گذشته گذشته است. الآن یک واقعیتی است و آن اینکه مجلس رأی اعتماد داده است به نخست وزیر. این یک واقعیتی است که در قبال همه ما واقع شده است، و این سه وضعی که در مجلس آمده است که رأی ممتنع و رأی مخالف و رأی موافق، اینها همه برای این بوده است که تشخیص دادند این مطلب را، در آن هم صحبتی نیست. صحبت این است که آیا از این به بعد مخالف میخواهد کارشکنی بکند برای دولت، به ترتیب غربیاش میخواهد عمل کند؟ برای اثبات اینکه ما راست گفتیم، میخواهد اسلام را شکست بدهد، میخواهد جمهوری اسلامی را شکست بدهد؟ یا اینکه عقل اقتضا میکند که حالایی که در مقابل این امر واقع شده است، اینکه عقیدهاش این است که به طور شایسته عمل نشده است و از این بهتر میشد عمل بشود، هدایت کند، کمک کند که به طور شایسته عمل بشود که در دوره آتیه همه رأی بدهند، نه اینکه کارشکنی کند، و خدای نخواسته در یک همچو موضع حساسی که ما واقع هستیم دولت را به شکست برساند، و این از اموری است که بر خلاف اسلام است، بر خلاف مصالح کشور است و بر خلاف مصالح خودتان است. اگر شما اعتقاد به اسلام دارید و عقیده دارید- چنانچه دارید- و اعتقاد دارید که باید کشور با قدرت پیش برود و در این موضع در جنگ پیروز بشود، راه برای ابرقدرتها بسته بشود و کشور ما قوی بشود، باید کوشش کنید در تأیید، نه کوشش کنید در انتقاد. انتقاد سالم باید بکنید، این هم در پیشرفت مسائل مؤثر است.
انتقاد سالم و راهنمایی دولت در همه کارهایی که میخواهد انجام بدهد، اینها از اموری است که لازم است. اما اینکه خدای نخواسته، یک وقت برای اینکه اثبات کنید مطلب خودتان را راجع به دولت، بخواهید کارشکنی بکنید، دولت را به شکست وادار کنید، ملت را تضعیف کنید، دولت را تضعیف کنید، اسلام را به شکست برسانید، این یک مطلبی است که الزاماً باید جلوش گرفته بشود و من امیدوارم این جور نباشد.
مجلس امروز مثل مجلسهای سابق نیست که در یک محل دربسته و سربستهای بین خودشان صحبت بشود، و بعد هر کدامش را خواستند منتشر کنند و هر کدام را نخواستند نکنند. مجلس امروز مستقیماً منتشر میشود مسائلش، و حتی آن اشخاصی که در مزرعهها مشغول زراعت هستند، رادیو دارند و مسائل را میتوانند بگیرند. ملت ما هم امروز مثل سابقش نیست که بیتفاوت باشد در امور. ملت ما هم مواظب است و مراقب است و همه امور را مشاهده میکند. باید آقایان بدانند که اگر چنانچه یک وقت خدای نخواسته وسوسهای پیش بیاید، یا کسی باشد که بخواهد وسوسهای پیش بیاورد در خارج و داخل، تضعیف کند دولت را و نگذارد که مسائل پیش برود و همه چیزهایی که باید موافق با اسلام باشد پیش برود، مردم مواظباند و مطلعاند و شناسایی میکنند و سکوت نمیکنند. بنا بر این، توصیه من به آقایان به طور جِد این است که باید شما که میبینید که دولت نتوانسته به آن طوری که دلخواه است عمل بکند، باید از این به بعد تعقیب کنید، تأیید کنید، همراهی کنید، کمک کنید تا کشور شما رو به سلامت برود، و احتراز کنید از یک چیزی که بر خلاف رضای خداست و بر خلاف رضای ملت است. از آن طرف هم به آقایانی که در آن طرف واقع شدهاند، عرض میکنم که شما برای اینکه تشخیص مصلحت دادید این کار را کردید، حالا از این به بعد اگر چنانچه، از دولت یک چیزی بر خلاف دیدید، برای اینکه بگویید ما مصلحت دیدیم و برای مصلحتمان این کار را کردیم و اثبات کنید حرف خودتان را بخواهید تأیید کنید از دولت در موارد بیجا، آن هم بر خلاف شرع است. همان طوری که همیشه بنا بر این است و همیشه سفارش شده است، مجلس یک مجلس مشورتی اسلامی است، نه یک مجلسی است که در جاهای دیگر متعارف است و مربوط به این مسائل اسلامی نیست و کاری به مذهب ندارد.
مجلس اسلامی است، باید نظرها، نظرهای خیرخواهانه اسلامی باشد، هم درباره دولت، هم درباره وزرا. وزرایی که شما انتخاب میکنید، باید همان طوری که گفته شده است شرایطی داشته باشند که کاردان باشند و یک طور نباشد که یک وزیری باشد که بعد نتواند کار بکند؛ فعال باشد. و کمک کنید که یک همچو وزرایی [انتخاب] بشود و زودتر کار هم انجام بگیرد.
خوب، ما الآن در مشکلات هستیم، نباید دولت یک مدت طولانی تعطیل باشد، باید به طوری که صلاح است زود او به حسب تکلیفش [معرفی بشود] و آقای رئیس جمهور هم به حسب تکلیفشان آن قدری که تشخیص میدهند، تأیید بکنند، و بعد هم آمد مجلس، زود مسأله را تمام کنید؛ نگذارید طولانی بشود و ضرر است برای اسلام، ضرر است برای کشور، امروز کشور مثل روزهای آرام نیست که اگر چهل روز هم، پنجاه روز هم، یک ماه هم، دو ماه هم، سه ماه هم دولت نتواند کار بکند، اشکالی نداشته باشد.
امروز یک روزش هم برای دولت حساسیت دارد و باید کار بکنند. بنا بر این عرض من این است که باید آقایان نظر داشته باشند، انتقاد کنند، انتقاد سازنده، انتقاد نصیحت، و انتقاد خصمانه نکنند.
در نطقهای قبل از دستور و در صحبتهایی که وقتی معرفی میکنند وزرا را هتاکی نکنند این از شأن آقایان دور است. نباید یکی دیگری را تضعیف کند، همدیگر را تضعیف کنند، نه آنهایی که در اکثریت هستند، نه آنهایی که در اقلیت هستند، نه آنهایی که ممتنع هستند، هیچ کدام نباید این کار را بکنند، برای اینکه این خلاف رضای خداست، خلاف شرع است.
البته باید انتقاد کرد، مسائل را گفت و هر چه به نظر آقایان میآید باید بگویند، و اگر نگویند خلاف است. پس بنا بر این، یک مطلب راجع به این است که برخوردها، برخوردهای اسلامی سالم باشد، چه در مجلس و چه در خارج مجلس. و یک صحبت این است که زودتر این مجلس تمام کار را انجام بدهد، و وزرا را زودتر و البته با نظر، با دقت همه چیز و به طور سریع این کار انجام بگیرد که تعطیل نباشد امور. مادر وضعی هستیم، در جنگ هستیم، در همه گرفتاریها هستیم، توطئهها هستند و ما باید زودتر این کار را انجام بدهیم تا اینکه ان شاء اللَّه این کشور [نمونه] باشد.
از آن طرف هم من به قوای مسلحه؛ چه ارتش باشد و چه [نیروهای] محلی باشد و چه پاسدارها باشند، به همه آنها سفارش میکنم که در امور سیاسی دخالت نکنند. این طور نباشد که یک دستهای بروند راجع به اینکه کی این طوری گفته، یک دستهای بگویند راجع به آنها، به آنها مربوط نیست، آنها باید مشغول جنگ باشند. ولی خوب، معلوم است که آنها مطلع میشوند از مجلس، نمیگویم مطلع نشوند، دخالت نکنند. و آقایان باید بدانند که اگر چنانچه در مجلس یک اضطرابی واقع بشود و یک وضع ناخوشی پیش بیاید، آن تأثیرش در جبههها هست و در کارخانهها هست و در کشاورزیها هست و در همه جا تأثیر دارد و این به عهده شماست.
الآن یک تکلیف بزرگ به عهده شماست، به عهده همه شماست و آن اینکه کاری نکنید که به واسطه اعمال شما و به واسطه برخوردهای ناهموار خدای نخواسته، یک وقت پیش بیاید در همه کشور یک آثار سوئی واقع بشود و یک وقتی یک اضطرابی واقع بشود. از آن طرف هم توطئهها معلوم است که هست و موجود است الآن در کشور ما، و خدای نخواسته، آنها هم دامنبزنند، یک وقت هیاهویی در همه جا پیدا بشود. و من به همه ملت سفارش میکنم که در این امور آرامش خودشان را حفظ کنند و هیچ حرکتی که بر خلاف این آرامش است انجام ندهند، و مجلس را تأیید کنند و وکلا را تأیید کنند و اصلًا راجع به اینکه چه شده است حرفی نزنند و راجع به آینده مواظب باشند که کارها ان شاء اللَّه به خوبی پیش برود و کارها [انجام] بشود.
مطلب دیگری را که میخواستم عرض کنم راجع به این است که ما همیشه از اول ارتش را تأیید کردیم، و آن وقتی که میخواستند ارتش منحل بشود و نظرهای سوئی در کار بود، نظرهای فاسدی در کار بود، و میخواستند ارتش را ساقط کنند، از بین ببرند، و میگفتند ما دیگر ارتش نمیخواهیم، در آن وقت ما بر خلاف گفتیم و گفتیم ما ارتش لازم داریم. و ارتش هم بحمد اللَّه الآن تصفیه شده است، ارتش الآن ارتش بسیار خوبی است و دارند خدمت میکنند و ما آنها را تأیید میکنیم، چنانچه پاسداران را تأیید میکنیم. همه اینها باید با هم باشند تا این کشور را بتوانند نگه دارند.
این طور نباشد که ارتش خیال کند یک ارگان علی حده است و سپاه هم خیال کند که یک قوه علی حده هست و دیگران هم این طور حساب کنند. همه شما یک قوه هستید برای حفظ آرامش و برای حفظ کشورتان و برای حفظ اسلامتان. این یک تکلیفی است برای همه ما، مجلس باید این کار را انجام بدهد. دولت باید این کار را انجام بدهد، روحانیین باید این کار را انجام بدهند، ملت باید انجام بدهد و ارتش و سپاه هم باید انجام بدهند که همه یکدست در مقابل توطئهها بایستند، و همه یکدست کشور را به پیش ببرند. و بحمد اللَّه الآن کشور ما یک کشور ثابتی است، یک کشور مستقلی است، یک کشور پیشرویی است و دارد پیش میرود، و بسته به این است که اول مجلس درست برخورد بکند و بعد هم سایرین و همه.
ان شاء اللَّه امیدوارم که موفق و مؤید باشند و اسلام را تأیید کنند و این بار را به منزل برسانند.
و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج4، ص: 37 ـ 401)
[1] - برابر گزارش شماره 2423- 25/ 7/ 43 ساواک، تلگراف فوق در تاریخ 24/ 7/ 43 از سوی امام خمینی برای آقای میلانی به مشهد مخابره شده است.
[3] - نامه فوق به وسیله پیک ارسال شده است و به علت جلوگیری ساواک از ارسال نامههای پستی برای امام خمینی، ایشان آدرس پوششی را مرقوم فرمودهاند.
[6] - اشاره به کشور چین که در زمان سخنرانی، جمعیت آن یک میلیارد نفر تخمین زده میشد
[10] - میشل عفلق، ایدئولوگ رژیم بعث.