امروز با امام: بیست وسوم

ـ نامه از نجف جهت تکذیب شایعه عدم وصول وجوه (1352)
ـ سخنرانی در جمع ایرانیان مقیم پاریس درباره توطئه بر علیه اسلام و روحانیت (1357)
ـ حکم به آقای قاسم علی ظهیرنژاد؛ اجازه استفاده از اختیارات رهبری (1360)
ـ سخنرانی در جمع مسئولان آموزش و پرورش؛ رسیدن به استقلال فرهنگی (1360)
ـ پیام به ملت ایران به مناسبت شهادت آقای اشرفی اصفهانی؛ محکومیت منافقین (1361)
ـ پاسخ استفتاء به آقای میر حسین موسوی؛ اقامه نماز جماعت در ادارات (1362)

کد : 4053 | تاریخ : 23 مهر 1400

امروز با امام: بیست‌وسوم

 

ـ نامه از نجف جهت تکذیب شایعه عدم وصول وجوه (1352)

«بسمه تعالی‏

17 شهر صیام 93

به عرض می‏رساند، مرقوم محترم واصل، توفیق و سلامت جنابعالی را از خداوند تعالی خواستار است. از قرار مذکور بعض اهل غرض گفته‏اند که وجوه به فلان نمی‏رسد؛ برای جلوگیری از وجوه شرعیه برای حوزه‏های مقدسه. این مطلب دروغ است؛ وجوه به طرق مختلفه می‏رسد. جنابعالی تکذیب فرمایید شایعه را. از جنابعالی امید دعای خیر دارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج‏3، ص: 8)

ـ سخنرانی در جمع ایرانیان مقیم پاریس درباره توطئه بر علیه اسلام و روحانیت (1357)

[بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏]

اوضاع توانفرسا

مع الأسف من وقتی آقایان را ملاقات می‏کنم که تقریباً قدرت بیان از من سلب شده است؛ از جهت اینکه اولًا پیرمردی و کِبَر سن است که نمی‏گذارد من حتی صدایم به چند قدمی برسد، و ثانیاً اوضاع ممالک اسلامی مطلقاً و داخله ایران بالخصوص یک وضعی شده است که سلب آسایش را از انسان می‏کند و قدرت هر چیز را از انسان می‏گیرد؛ و من امروز هم بنا داشتم که در این محلی که آقایان مجتمع شدند، بیایم و در آنجا بعض مطالب، بعض درد دلها را به آقایان تذکر بدهم لکن مقتضیاتی پیش آمد که صلاح ندیدند امروز بیایم.

در هر حال وضع ممالک اسلامی، خصوصاً این ممالکی که دارای مخازن هستند مثل مملکت ایران- که در رأس آنهاست- تقریباً اوضاع اینها مورد مطالعه این قدرتمندها، این دولتهای ابرقدرت، ... بوده است. اوضاع شرق و اگر ملاحظه کرده باشید در این سیاحهایی که از اینها از شاید سیصد سال پیش از این- که راه یافتند به شرق- سیاحهایی که از اینها آمدند به اسم سیاحت؛ اینها یک مأمورین سیاسی بوده‏اند برای مطالعه این ممالک شرق. در ایران اینها می‏آمدند و در تمام شهرها، دهات، همه اینها را مطالعه می‏کردند. بیابانها، حتی آن بیابانهایی که هیچ آب و علفی نداشتند، اینها با تحمل زحمتهای فراوان، با شتر در آن وقت می‏آمدند و با کاروانها حرکت می‏کردند و اوضاع جغرافیایی این ممالک را و مهمتر برای آنها، آن مواردی که مخازن، هر مخزنی: مخزن طلا، مس، نفت، گاز، هر چه بوده؛ اینها دقیقاً مطالعه کردند و نقشه‏برداری کردند؛ و مواردی که در این ممالک و آنچه ما می‏دانیم در ایران، آن مواردی که دارای یک [منبعی‏] بوده است که برای آنها مفید بوده است؛ آنها را نقشه برداشتند، علامت گذاشتند، نشانه گذاشتند، یادداشت کردند و ضبط است پیش آنها.

قبل از اینکه امریکا پایش باز بشود به این ممالک؛ مقدم بر همه، انگلیسها بودند و روسها هم بودند و بعضی ممالک دیگر. در هر صورت، این ممالک ما، این ممالک شرق از قریب سیصد سال یا یک قدری بیشتر، مورد بررسی اینها و طمع اینها بوده است؛ منتها هر چه جلوتر آمده است، کارشناسهای آنها بیشتر تخصص پیدا کرده‏اند و بیشتر آمده‏اند در اینجا، در این ممالک، و تمام اینها، آنها اطلاعاتشان از خود اهالی آن مملکت بیشتر است. اطلاع بر روحیه مثلًا ایلاتی که ما در ایران داشتیم؛ مثل ایل بختیار [ی‏]، مثل ایل قشقایی، اینها و امثال اینها، شاهسونها مطالعاتی داشتند؛ برای اینکه به دست بیاورند روحیه اینها چه جور است، تا چه حد می‏تواند این ممالک از اینها استفاده ببرد؛ و مطالعاتی هم راجع به شهرستانها و دهات؛ تمام دهاتی که در ایران هست، از آن دهات بسیار دور افتاده و کوهستانی تا آخر، اینها تمامش را اطلاع دارند؛ یعنی کارشناسها را فرستادند، همه اینها، هم نقشه‏برداری شده است و هم هر چه دارد در آنجا، هر کجا چیزی در آن پیدا می‏شود که برای آنها دندانگیر است، از آن یادداشت برداشتند و خودشان را مهیا کردند برای غارت؛ منتها این کسانی که در رأس بودند، از سلاطین یا از رؤسا که در رأس بودند، مختلف بودند در رساندن منافع به اینها؛ گاهی اشخاصی بودند که تا آن حد خیانتکار نبودند، و گاهی هم خیانتکارْ زیاد بودند که به همه ابعاد تسلیم شده‏اند.

من در همدان یکوقت بودم، یک نفر از دوستان من یک نقشه‏ای آورد، نقشه بزرگی شاید مثلًا یک متر در یک متر، و آن نقشه هم مال همدان بود؛ دهات همدان. تمام در آنجا آن طور که او می‏گفت، می‏گفت تمام [منابع زیرزمینی‏] دهات همدان در اینجا ثبت است؛ و در آن نقطه‏هایی بود زیاد. نقطه‏هایی در آن ورقه با رنگ دیگری بود که زیاد بود. آن شخص- که آشنای ما بود- گفت که این نقطه‏هایی که در اینجاها گذاشتند علامت این است که در زیر این نقطه و این دهی که در اینجا هست، یک چیزی پیدا می‏شود، حالا یا یک معدن مسی، نفتی و ... پیدا می‏شود که الآن هیچ چیزش تا حالا درنیامده و آنها می‏دانند که [در] کجا چه است. در هر صورت، با نقشه از اول وارد شدند و احوال و اوضاع ممالک شرق را و مملکت ایران [را] که الآن مورد ابتلای ماست- با نقشه اینجاها را، همه چیزش را تعیین کردند.

بعد، یک مطالعات روانی اینها کردند که آیا چطور ممکن است که دست بیابند به این مخازن عظیمی که در این ممالک هست. در ممالک اسلامی، آیا چه بکنند که این مخازن با سهولت به دستشان بیاید و مواجه با یک مخالفتهایی، مواجه با یک زد و خوردهایی نشود. یک مطالعات زیادی هم در این باب اینها کرده‏اند، و به [این نکته‏] رسیدند در ممالک اسلامی، دو چیز را دیدند که این اگر باشد، ممکن است که سد راه آنها باشد: یکی اصل اسلام، اگر اسلام به آن طوری که هست و به آن طوری که خدای تبارک و تعالی اسلام را تأسیس کرده، اگر به آن طور اسلام پیاده بشود، فاتحه مُسْتَعْمِرین خوانده می‏شود. این راجع به اسلام، که فکر کردند برایش. یکی هم روحانیت اسلام، که اگر اینها قوه داشته باشند و اینها آن طوری که بایدْ مقتدر باشند در این بلاد، باز هم [استعمارگران‏] نمی‏توانند آن طوری که می‏خواهند استفاده بکنند. اینها با تمام ملت سر و کار دارند و در بین ملت اگر قدرت داشته باشد کسی، اینها هستند، که در همه ملت ممکن است قدرت داشته باشند. در صدد برآمدند که این دو تا سد را به هر جور هست بشکنند؛ یعنی کاری بکنند که خود ملتهای اینها، هر جمعیتی که هستند، در هرجا که هستند، این دو تا سد را با دست خود [بشکنند] اینها. به واسطه تبلیغاتی شروع کرده‏اند از زمانهای قدیم، با این تبلیغاتشان این دو تا سد را که احتمال قوی می‏دادند که اگر استعمار و منافع استعماری، مواجه با خطر بشود این دو تا سد است که خطر است، دیگر باقی‏اش خطر به آن طور نیست.

البته یک جهت دیگر هم هست که عرض می‏کنم؛ جهت دیگری که هست جهت فرهنگ جوامع بوده است. این جوامع [را] دیده‏اند، مطالعه کردند که اگر فرهنگ اینها یک فرهنگ مستقل صحیح باشد، از توی اینها یک جمعیتهای سیاسی مستقل و امین پیدا می‏شود و این هم برای آنها مضر است. بِناءً عَلَیْه، در جانب اسلام و روحانیت، دو چیز را سد می‏دیدند: یکی اصل اسلام را، و یکی هم روحانیت را؛ و در جانب دیگر باز احتمال این را که اگر این فرهنگ یک فرهنگ مستقلی باشد، در بین اینها تربیت می‏شوند یک جوانهایی و یک رجالی [که‏] اگر اینها تربیت بشوند، لا محاله مقدرات مملکت دست اینها می‏افتد، باز هم مانع می‏شوند از اینکه اینها برسند به آمال خودشان، که آن آمالْ زیرزمینیهاست. روی زمینی هم هست؛ ولی مهمش آنهایی است که در زیر زمین دارند. درصدد برآمدند که ... این سه تا مطلب را و این سه تا سد را بشکنند.

اما راجع به اسلام شروع کردند تبلیغات کردن به اینکه اسلام یک مکتبی است می‏گوید: ملایم! کم کم لا بد پیش می‏آیند؛ یک مکتبی است که مربوط به دعا و ذکر، و یک روابطی ما بین مردم و ما بین خالق، و سیاست را کاری به آن ندارد. اسلام به حکومت کار ندارد، به سیاست کار ندارد. این را آن قدر تبلیغات روی آن کردند که در جامعه خود روحانیت هم به خورد آنها هم دادند، که بسیاری از آنها هم همین اعتقاد را پیدا کردند که روحانی به سیاست چه کار دارد، به حکومت چه کار، به نظام حکومت چه کار دارد. روحانی مسجد برود و نماز بخواند و عرض می‏کنم که از این صنف کارها: درس بگوید و مباحثه بکند و این آداب شرعیه را به مردم نشان بدهد.

آنها دیدند که نماز روحانیون و نماز اسلام هیچ به آنها ضرر ندارد؛ هر چه می‏خواهند نماز بخوانند. آنها به نفت کار نداشته باشند، نماز بخوانند تا هر چه می‏خواهند خسته بشوند. درس هر چه دلشان می‏خواهد بگویند؛ مباحثه هم هر چه می‏خواهند بکنند؛ کار نداشته باشند به اینکه سیاست استعماری در اینجا نباید اجرا بشود، هر کاری می‏خواهند بکنند. این قدر خواندند به مردم و تبلیغات کردند که مردم همه تقریباً، به این معنی عادت کردند- که حالا هم باز این صحبت هست- که دخالت در سیاست در شأن روحانیت نیست؛ شأن روحانیت نیست که برود و ببیند که کیفیت حکومت چیست، و چه می‏کنند این ظَلَمه با مردم. شأن روحانیت همانهاست که توی مدارس باشند و نماز جماعتی هم بخوانند اول ظهر و اول مغرب! مردم هم همین مقدار به روحانیت بیشتر نظر نداشته باشند. اسلام را اصلش می‏گفتند کاری ندارد به سیاست .... سیاست و دیانت از هم جداست. سیاست مال آنها و دیانت مال ما! مراکز قدرت دست آنها که هر کاری می‏خواهند بکنند، و مساجد و پیرمردهای توی مسجد هم مال ما! این تقسیمی است که از اول کردند.

و آنهایی که یک قدری جرأتشان زیادتر بوده است، گفتند که: «ارتجاع» است! اصل دین در بین بشر که آمده است، برای این است که مردم را خواب کند؛ ... دین از اول به دست قدرتمندها و سرمایه دارها پیدا شده، برای اینکه به واسطه دیانت مردم را آرام کنند و آنها مال مردم را بخورند. کم کم این مطلبْ باور حتی خود مسلمانها، حتی بعضی از روحانیون و معممین هم ... آمده است که نه، این [دین‏] یک چیزی است که حالا نمی‏شود این را پیاده‏اش کرد. این یک چیزی است که مال هزار و چند صد سال پیش از این بوده است! این طور معرفی کرده‏اند اسلام را به خود جوامع مسلمین [علیه‏] آخوندها هم شروع کردند تبلیغات کردن به اینکه اینها یک مردمی هستند که فقط نشسته‏اند آنجا و می‏خواهند بگیرند مال مردم را، و زندگی کنند.... بنابرین، اسلام را [معرفی کردند] به اینکه اولًا مکتبش بیش از اینکه یک نمازی خوانده بشود و یک روزه‏ای گرفته بشود و اینها، نیست و کاری به زندگی مردم ندارد، کاری به دنیای مردم ندارد؛ و از آن طرف روحانیون را معرفی کردند که قدرتها اینها را روی کار آوردند برای اینکه افیون باشند از برای جامعه. اینها مردم را خواب کنند، سست کنند، که اگر آنها ببرند [اموال مردم‏] را، اینها نتوانند حرف بزنند؛ یعنی دیگر مردم را نگذارند حرف بزنند. اینها خواب کنند مردم را، و آنها ... اموالشان را ببرند. این را این قدر تبلیغ کردند و گفتند که حتی بعض روشنفکرهای ما هم که بی‏اطلاع از قرآن و سنت بودند، باورشان آمده است؛ و آنها هم دنبال کردند و هم نفس شدند با آنها. ما نباید هر حرفی که بشنویم یا منتشر باشد بین اقشاری، نباید بی‏دلیل مطلب را قبول کنیم. انسان اگر بی‏دلیل یک مطلبی را قبول کند، این مریض است؛ انسان سالم نمی‏شود یک مطلبی به او بگویند و بی‏دلیل، همین طوری وقتی گفتند، قبول کند.

ما باید یک مطالعه سطحی، لازم نیست خیلی مطالعه دقیق، یک مطالعه سطحی در قرآن بکنیم؛ یک مطالعه سطحی در آنهایی که مردم را دعوت کردند و پیغمبرهایی که مردم را دعوت کردند، بکنیم؛ ببینیم که آیا آنهایی که دعوت کردند مردم را، اینها یک اشخاصی بودند که آمدند و توده را ضعیف، توده را خواب کردند؟ برای خواب کردن توده آمدند؟ و اینها عمال قدرتمندها هستند؟ یک مطالعه‏ای در حال آنها بکنیم که ببینیم اینها عمال قدرتمندانند یا نه؟ یک مطالعه جزئی هم در قرآن بکنیم که ببینیم قرآن آمده است برای ذکر و دعا و برای حِرْز و امثال ذلک یا نه، قرآن را نشناختند؟ اگر در قرآن مطالعه کنید، می‏بینید که آن قدر آیات در [مورد] جنگ هست که وادار به جنگ است؛ وادار به جنگ با کی؟ با قدرتمندها. قرآن آیاتِ زیاد- یکی دوتا نیست- آیات زیاد دارد در [مورد] جنگ، در کیفیت جنگ؛ و جنگهایی که در صدر اسلام بوده است، بین قدرتمندها و بین پیغمبر اسلام بوده است؛ و قرآن یک کتابی است که از آن تحرک بیشتر استفاده می‏شود تا چیزهای دیگر. یک کتابی است که مردم را حرکت داده است؛ از این خمودی که دارند حرکت داده است و با همه طاغوتها درانداخته است قرآن.

آن وقتی که پیغمبر اکرم در حجاز بودند، قدرتمندهای حجاز که ابتداءً سر و کار داشته پیغمبر با آنها؛ یک دسته شان در مکه بودند که تجار خیلی معتبر و قدرتمند بودند؛ یک دسته شان در طایف بودند که آنها هم ثروتمندهای آنجا بودند و قدرتمندهای آنجا بودند، ابو سفیان و امثال اینها. اینها نظیر حکام و سلاطین بودند و دارای همه چیز بودند، و پیغمبر اسلام با آنها درافتاد. وقتی که تشریف آوردند به مدینه، با همین فقرا بودند ایشان؛ نه با ثروتمندها بودند برای خواب کردن جمعیت. با فقرا بودند برای بیدار کردن فقرا. این فقرا را شوراندند به آن اغنیایی که مال مردم را می‏خوردند و ظلم به مردم می‏کردند. جنگهای پیغمبر زیاد است و همه این جنگها، جنگهای با ثروتمندها و قدرتمندها و ظَلَمه بوده است.

جلوتر بروید؛ حضرت موسی- سلام اللَّه علیه- عصایش را برداشت با فرعون، با سلطانِ ... مصر، با او درافتاد، نه اینکه از قِبَل سلطان مصر مردم را خواب کرد، مردم را با همین عصا و با همین تبلیغات بر ضد سلطان عصر خودش شوراند. ابراهیم را که ملاحظه می‏کنید، تیشه‏اش را برداشت این بتهایی که مال اشراف بود، شکست و با اشراف درافتاد برای منافع توده‏ها و برای اینکه ظلم به توده‏ها اینها نکنند. البته آنها معنویات هم نقطه اصلیش [ان‏] بوده است لکن وقتی می‏دیدند که یک ظلمی در جامعه واقع می‏شود، موظف می‏دانستند خودشان را که با آن سرانی که ظلم می‏کنند، درافتند و جنگ بکنند [و یا] هر جوری که ممکن است برایشان؛ با آنها درافتند.[1]

پس، اینکه می‏گویند که اینها را قدرتمندها قرار داده‏اند برای خواب کردن، این یک چیزی است که حرف استعمار است؛ یعنی آنها این را درست کردند برای اینکه شما را از قرآن و از کتاب خدا و از اسلام، رویتان را برگردانند؛ این سد را بشکنند و خوب هم شکستند در بین مسلمین این سد را. مسلمین خواب رفتند به واسطه تبلیغات اینها. مسلمین به جنگ برخاستند با اسلام، خودشان ملتفت نبودند؛ این معنا را که کسی بگوید اسلام به زندگی چه کار دارد، این جنگ با اسلام است، این نشناختن اسلام است. اسلام به سیاست چه کار دارد، این جنگ با اسلام است. بین خود مسلمین که این مسأله مطرح است، کأنه یک مسئله‏ای است که جنگ با اسلام [را] الآن شروع کرده‏اند و می‏کنند.

از آن طرف ما باید ببینیم که خوب، آنهایی که اسلام را تبلیغ کردند و از اول هم شما ببینید که [در راه اسلام مبارزه‏] می‏کردند [چه کسانی بودند]، خود پیغمبر اسلام با کی جنگ کرد؟ با این قدرتمندان مکه و قدرتمندهای حجاز. بعدش خلفایی که بودند، چه خلفایی که ما قبولشان داریم، چه خلفایی که ما قبول نداریم؛ آنها با [چه کسانی‏] جنگ [کردند]، آنها هم لشکر کشیدند با سلاطین ایران و سلاطین رُم و با اینها جنگ کردند؛ با سلاطین جنگ می‏کردند، نه اینکه از قِبَل سلاطین مأمور بودند که مردم را خواب کنند. آنها مأمور تحرک بودند؛ تحرک اینکه مردم مُسْلم و ضعفا را، مستضعفین را بشورانند بر این اشخاصی که دارند مال مردم را می‏خورند. رُمی‏ها و ... ایرانی‏ها آن وقت محل ابتلا بودند. جنگها کردند با اینها، و فتح کردند آنجاها را برای مسلمین و برای اسلام؛ و ابداً این مسأله مطرح نبوده است که یک کسی بگوید که بسازید با این دولتمندها، بسازید با این سلاطین؛ یک همچو مطلبی نبوده است در کار. همیشه جنگ بوده، خود پیغمبر اسلام و بعدش هم خلفای پیغمبر.

زمانی هم که حضرت امیر- سلام اللَّه علیه- بودند، ایشان هم مبتلا شدند به یک جنگ داخلی؛ که می‏دیدند اگر این جنگ داخلی را [دنبال‏] نکنند، اسلام را معاویه فاتحه‏اش را می‏خواند. معاویه یک حکومت بود در شام؛ مثل سلاطین زندگی می‏کرد، دارای لشکر و دارای همه [امکانات‏] بود. حضرت امیر هم که در رأس روحانیت و آقای روحانیون است، ایشان هم که وقتی می‏خواهند جنگ بکنند، وقتی می‏خواهند زندگی بکنند و خلافت را بشناسانند، نمی‏آیند مردم را خواب کنند تا قدرتمندها بیایند اینها را بخورند. ایشان هم جنگ می‏کند؛ با کی؟ با معاویه که در مرکز شام نشسته و اسلام با بودن او در خطر است، و دارد مردم را استعباد کرده و ظلم می‏کند.

ائمه ما- علیهم السلام- که همه شان کشته شدند، برای این [بود] که همه اینها مخالف با دستگاه ظلم بودند. اگر امامهای ما تو خانه‏هایشان می‏نشستند و عرض می‏کنم، آن طوری که اینها می‏گویند ... مردم را دعوت می‏کردند به بنی امیه و بنی عباس؛ اینها که محترم بودند، روی سرشان می‏گذاشتند آنها ائمه ما را، لکن آنها می‏دیدند هر یک از [ائمه‏] حالا که نمی‏تواند لشکرکشی کند، از باب اینکه مقتضیاتش فراهم نیست، دارد زیرزمینی اینها را از بین می‏برد اینها را می‏گرفتند، حبس می‏کردند. ده سال در حبس آنها بودند. برای نماز و روزه بود که حبس کردند حضرت موسی بن جعفر را؟ چون نماز می‏خواند؟ چون روزه می‏گرفت؟ چون مردم را دعوت می‏کرد به [پیروی از] هارون الرشید و ... [که‏] شما بروید و با آنها بسازید؟ هر چه آنها ظلم می‏کنند شما حرف نزنید؟! یا قضیه این نبوده است آنها از باب اینکه می‏دیدند این خطرناک است برای دولت خطرناک است، برای قدرتها اینها خطرناک بوده‏اند برای اینها؛ از این جهت، این طور شد که آنها را حبس کردند، کشتند، [اذیت‏] کردند، تبعید کردند.

می‏گویند مردیکه‏[2] از [مدینه‏] برمی‏دارد امام- علیه السلام- را می‏آورد در اینجا، یا حضرت عسکری را در سامرا چندین سال نگه می‏دارد و تحت فشار و در نظام، در عَسْکر ... در جُند ایشان را نگه می‏دارد و محبوس است امام- علیه السلام- در آنجا. این از باب این [بود] که نماز می‏خواست بخواند؟ خوب ...، خود آنها هم نماز می‏خواندند، به نماز چه کار داشتند؟ چون امام- علیه السلام- پسر پیغمبر بود، آن وقت پسر پیغمبر خیلی هم [مورد احترام بود]؛ اگر پسر پیغمبر سر جای خودش می‏نشست و کار نداشت به مردم، چیزی نبود؛ اما آنها گاهی به اشاره آنها ... (چون موردی بود که اگر می‏فهمیدند، ریشه اینها را می‏کندند) در ظاهر وقتی که یکی از این هاشمیون قیام می‏کردند بر ضد حکومتها؛ در ظاهر اینها یک انتقاد صوری هم از آن می‏کردند، لیکن با دست اینها بود. اینها آنها را وادار می‏کردند به اینکه این کار را بکنند. دعا می‏کند امام- علیه السلام- به زید و امثال اینها که قیام کردند بر ضد این خلفا و بر ضد این قدرتمندها. روحانیت همیشه مخالف با قدرتمندها بوده است. اگر یکوقت شما، مثلًا فرض کنید یک فردی، چند نفری دیدید که سازشی کرده است یا منحرف است، به اسلام مربوط نیست. مکتب [او] این مکتب نیست؛ و یا اینکه یک مقتضیاتی می‏بیند که در این مقتضیات الآن صلاح اینست که این طور عمل بکند.

این دو تا سد [اسلام- روحانیت‏] را اینها در بین مسلمین به واسطه تبلیغات شکستند. جدا کردند مردم را از آن واقعیات اسلام، و جدا کردند مردم را از روحانیت مترقی؛ برای اینکه استفاده کنند. خود آنها تبلیغ [سوء] کردند، لکن وقتی این سد شکسته شد؛ آنها آزاد آمدند نفتها را بردند و هیچ کس هم نتوانست حرف بزند؛ هیچ کس هم حرف نزد؛ فرهنگ ما هم که برایش خطر قائل بودند، فرهنگ ما را هم در تحت قبضه گرفتند. یک فرهنگ استعماری درست کردند، نه یک فرهنگ استقلالی. الآن هم یک فرهنگ مستقلی که برنامه‏اش را خود عُقَلای قوم ریخته باشند، نیست.

الآن هم آنها دخالت دارند در کار. نه طبیب حسابی می‏گذارند درست بشود، نه سیاستمدار حسابی می‏گذارند درست بشود. سیاستمدارهایی که برای ما درست می‏کنند همانها هستند که به نفع آنها کارها را انجام می‏دهند. این هم فرهنگ ما- حالا من وقت اینکه طولانی صحبت بکنم ندارم- این سدها را شکستند و آزادانه آمدند مشغول شدند به بردن، چاپیدن اموال مسلمین؛ و شما ایرانش را می‏دانید: چاپیدن نفت که الآن دارند می‏برند؛ الآن نفتهای ما را به قدری دارند زیاد می‏برند که تا چند سال دیگر [چیزی نمی‏ماند]؛ آنها می‏برند انبار می‏کنند نفتهای ما را از زیر زمینهای ما، برای اینکه مبادا یکوقت یکی پیدا بشود که جلویش را بگیرد. از حالا همه‏اش را می‏برند آنجا در انبارهای خودشان انبار می‏کنند. از زمان رضا شاه- که خداوند ان شاء اللَّه جزای او را شدیداً بدهد و می‏دهد- از زمان رضا شاه تا حالا، مبتلا هست ایران به یک حکومتی که تمام حیثیت ایران را دو دستی تحویل داده به این نفتخوارها.

وقتی که اقتصادیات ملت را ملاحظه بکنید، زراعت ما را بکلی به هم زدند به اسم «اصلاحات ارضی» که تز امریکا بود. اصلاحات ارضی به ما چه مصیبتها وارد آورد؛ مصیبتی که وارد آورد تمام زراعتهای ایران را از بین برد. یک مملکت زراعی، که یک استان آذربایجان یا خراسانش می‏توانست که قوت این ملت را بدهد، حالا رسیده به آنجا که برای سه روز یا سی و سه روز- فوقش سی و سه روز- تمام زراعت ایران برای سی و سه روز جمعیت فعلی ایران کافی است، مابقی‏اش از کجا؟ ما بقی یک بازار درست کردند برای امریکا؛ آنها زیاد داشتند، می‏سوزاندند یا به دریا می‏ریختند، حالا می‏دهند پول می‏گیرند، نفت می‏گیرند؛ این یک باب که زراعت ما را از بین بردند و ما شدیم جیره خوار آنها و بازار برای آنها؛ ما [مصرف‏کننده‏] شدیم.

از آن طرف، یک ضرر دیگر خورد و آن اینکه تمام این دهقانها- که ایشان در اول فرمودند که ما دیگر رعیتها را از چیز بیرون آوردیم و دهقان شدند دیگر، هم سطح شدند با چه [مالک‏]- تمام این بیچاره‏ها وقتی زراعتهایشان از دستشان رفت، کوچ کردند به شهرها، که عمده‏اش تهران است. آمدند در اطراف تهران با یک کوخهایی، با یک چادرهایی، با یک خانه‏های گِلی کوچک، با عائله زیادشان در آنجا منزل گرفتند و با یک مصیبتهایی این بیچاره‏ها اعاشه می‏کنند و زندگی. نه برق دارند، نه آب دارند، نه اسفالت دارند. در یک گودالهایی زندگی می‏کنند که آب را اگر می‏خواهند برای بچه‏هایشان بیاورند، این مادر بدبخت باید در زمستان سخت از پله‏هایی که الآن عددش را یادم نیست، لکن زیاد است عددش، از پنجاه بیشتر، صد تقریباً، از این پله‏ها باید برود [بالا] تا [به‏] خیابان برسد، یک کوزه آب کند، باز برگردد این پله‏ها را طی کند برود توی این کوخ برای بچه‏اش آب ببرد. این دهقانهای بزرگی [است‏] که درست کرده‏اند و این «دروازه تمدن» اینهاست! اینها را برای ما درست کردند! این قضیه زراعت ما، که زراعت ما بکلی فلج شده است؛ دیگر ما زراعت نداریم و معلوم نیست که عاقبتش به کجا برسد.

از آن طرف نفت ما را می‏دهند به امریکا، عوضْ چه می‏گیرند؟ من این را که می‏گویم، من باید هر روز اینها را بگویم؛ برای اینکه هر روز ممکن است یک گوشی اینجا باشد که نشنیده باشد این حرف را؛ می‏دهند به امریکا، عوضْ چه می‏گیرند؟ عوضْ اسلحه می‏گیرند. کدام اسلحه؟ اسلحه‏هایی که ایران نمی‏تواند استعمال کند، نمی‏داند چه جوری باید این اسلحه را استعمال کند. برای چه می‏دهند؟ برای اینکه پایگاه درست کنند در آنجا برای امریکا. هم نفت را می‏خورند هم عوضش را؛ اینها پول نفت را خیال کنید که به ما می‏دهند؟ یک اشتباه است. اینها هم نفت را می‏خورند، هم اسلحه می‏آورند؛ اسلحه‏هایی که هیچ نظیرش، مثلًا حتی در فرانسه هم پیدا نمی‏شود، امریکا می‏دهد به اینها؛ اما می‏دهد برای ایران؟ نه، پایگاه درست می‏کند برای خودش؛ هم عوضْ را می‏خورد و هم معوَّض را می‏خورد.

خدا می‏داند که این مرد نالایق- که اسمش محمد رضاست- این مرد نالایق، چه خیانتهایی به اسلام کرده و به مسلمین کرده. من و شما حالا نمی‏توانیم مطلع بشویم؛ بگذارید این بمیرد یا برود از این مملکت ما، قدرت او سلب بشود، آن وقت ببینید آنهایی که نوشتند مسائل را، حتماً اشخاصی تاریخ را ثبت کردند؛ تاریخها که بیرون آمد، آن وقت خواهید دید که اینها چه کرده‏اند با این مملکت؛ نفتی که ایشان می‏گوید که بعد از سی سال دیگر تمام می‏شود، و آن وقت ما باید فکر کنیم از انرژی شَمْس استفاده بکنیم! آقایی که با چراغ نفتی هم نمی‏تواند یک کاری انجام بدهد، از انرژی شمس می‏خواهد استفاده کند! این نفتی که تمام می‏شود، چرا تمام می‏شود؟ برای اینکه این لوله‏های عظیمی که کسانی که در بیست سال پیش از این رفتند- الآن زیادتر از این معانی است- کسانی که آن وقت رفته بودند، می‏گفتند لوله‏هایی که آنجا گذاشتند که برای نفت از آن استفاده بشود، همین طور صاف آدم می‏رود توی آن! به این بزرگی هست، لوله‏های چند متر در چند متری است. با این لوله‏ها دارد نفت ایران می‏رود، عوضش اسلحه می‏آید برای پایگاه درست کردن؛ اگر اینها نفت را درست بفرستند و نفت درست فروش برود؛ یعنی به اندازه احتیاج ایران فروش برود، به اندازه اداره مملکت فروش برود، منهای دزدیهای این خانواده و کسانی که از قِبَل آنهاست منهای آن، به خرج مملکت برسد، ما تا دویست سال دیگر هم شاید نفت داشته باشیم. تمام می‏شود!؟ خوب اینها دارند تمام می‏کنند، ایشان می‏گوید: تمام می‏شود. کی تمامش می‏کند؟ تو تمامش می‏کنی؛ بعدها ما چه بکنیم؟ این ملتی که چند وقت دیگر به قول ایشان نفتش را دادند به غیر و تمام شد، زراعتش هم که از بین رفت، بعدش ما چه بکنیم دیگر؟ این ملت ضعیف چه بکند؟ «صنعتی می‏خواهیم بکنیم»! آقا صنعتی، قضیه صنعتی نیست، گول نخورید؛ قضیه ذوب آهن نیست، قضیه درست کردن مطلب نیست، قضیه پایگاه درست کردن برای شوروی است. می‏خواهند که عمال شوروی که اینجا می‏آیند، راحت بیایند و همه کارها را انجام بدهند. گاز ما را که دارند آنها می‏برند، نفت ما را هم که دارند آنها می‏برند، بعد نه گازی است و نه نفتی است و نه [درآمدی‏]، نه زراعتی است و نه هیچ چیز. این ملت باید چه بکند، معلوم نیست. اینکه این می‏گوید که من اگر بروم همه ایران را تلِ خاک می‏کنم؛ این، حالا این کار را کرده است؛ اگر بماند بدتر تلِ خاک می‏کند ایران را. اگر برود باز ممکن است که اشخاص صحیحی، امینی، بیایند سرِ کار، و نفت ما را حفظ کنند که برای خودمان باشد، زراعتمان را سر و سامانی به آن بدهند. اگر ایشان خرابکاری که دارد می‏کند، خرابکاری کند و گورش را گم کند و برود، به نفع ما هست.

ما که فریاد می‏زنیم، ما برای همین فریاد می‏زنیم: نه برای اینکه ما می‏خواهیم اصلًا مظاهر تمدن نباشد. ایشان می‏فرمایند که آخوندها می‏گویند که ما نمی‏خواهیم این مظاهر تمدن را؛ ما می‏خواهیم حالا هم با الاغ سوار شویم و برویم! یک آدمی است که [سر سپرده است‏]؛ انسان چه بگوید به او. ما که این قدر فریاد می‏زنیم می‏گوییم که ما همه مظاهر تمدن را قبول داریم؛ اما مظاهر تمدن این است که حکومت نظامی این کار را به مردم بکند؟ آقا، بچه‏های کوچک ما را، دختر بچه‏های هشت ساله و نُه ساله را، این چند روز کشتند. حالا کارشان را از دبیرستانها [شروع کرده‏اند]- خون دانشگاهیها را که ریختند و آن قدر [جنایت‏] کردند که الآن همه شان در اعتصاب هستند آنها حالا- از آنجا آمده‏اند سراغ دبستانها؛ آن بچه‏های کوچک دبستان را اینها دارند می‏کشند. اینها الآن دارند خرابکاری می‏کنند. آن خرابکاری‏ای که ملت را می‏خواهند بکشند و بروند.

ما فریادمان این است که باید این ملت هر چه دارد مال خودش باشد، و خودش اداره خودش را بکند. ما «مستشار» نمی‏خواهیم از امریکا! شصت هزار مستشار، که این قدر [هزینه‏] دارد که من و شما تصورش را نمی‏کنیم. این بودجه مملکت را صرف مستشارها دیگر نکنید. این خیلی عجیب است! پایگاه برای آنها درست می‏کنند، مستشارها می‏آیند، خرجش را ما باید بدهیم! نفتمان را می‏دهیم برای درست کردن پایگاه! شما حساب بکنید این را و بعد مطالعه کنید در این امور، یک اسلحه‏ای که ایران به دردش به هیچ وجه نمی‏خورَد، این مال جنگهای بزرگی است که بین دو تا ابرقدرت یکوقتی این جنگها می‏شود، یک همچو اسلحه‏ای برای ما نیست؛ ما یک همچو اسلحه‏ای [لازم‏] نداریم؛ ما مسلسلها و اینها کافی‏مان است، این قدری که می‏توانیم استعمال کنیم برای تنظیم امور داخلی خودمان. نمی‏خواهیم جنگ کنیم. مگر ما با شوروی حالا می‏توانیم جنگ کنیم یا با امریکا می‏توانیم جنگ کنیم؟ ما با بازار تهران می‏توانیم جنگ کنیم؛ خوب، مسلسلها بس است؛ ما با دانشگاه و جوانهای دانشگاهی می‏توانیم جنگ کنیم! ما حالا رسیدیم به آنجا که با دبستانیها، با این بچه‏های هشت ساله و نه ساله جنگ بکنیم! همین دیروز خواندم که تلفنی آمده بود، همین دیروز یا پریروز، باز ریخته‏اند توی یک دبستانی و بچه‏ها را زده‏اند و شَل کرده‏اند و ... خوب، این مسلسلها برای کشتن اهل ملت خودمان کافی است! دیگر محتاج به آن چیزها نیستیم! پس، آنها مال ما نیست، مال کس دیگر است. مال آن است که می‏تواند استعمال کند، مال آنی است که به دردش می‏خورد؛ آن امریکاست. آن وقت این نفت را دادیم پایگاه برای خود آنها درست کردیم؛ یعنی برای اینکه پول نفت باشد، مستشارها را آوردیم برای مطالعه در این امور و پولش را ما می‏دهیم! این کارهایی است که اینها دارند می‏کنند. مملکت را رسانده‏اند به آنجایی که ساقط دارد می‏شود، از بین دارد می‏رود این مملکتتان.

آقا، الآن مردم مملکت ما قیام کرده است. ما مکلفیم که به آنها کمک کنیم. هر مقداری که می‏توانید، هر قدر می‏توانید، با رفقایتان می‏نشینید بگویید، صحبت کنید، برسانید به این رفقای اروپایی‏تان، با آنها صحبت کنید، مطلبتان را برسانید. هر کدام به ده نفر از آنها بگویید؛ شما چند هزار نفر هستید، به چندین هزار نفر می‏توانید مطالبتان را بگویید. اینها بد منعکس کردند اوضاع ایران را.

روزنامه‏های اینجا[3] که صد میلیون دلار این مرد برای تبلیغات می‏دهد به اینها، بد منعکس می‏کنند مسائل ایران را. شما ایرانی هستید، مسائل ایران را برای این اروپاییها بگویید، تشریح کنید. می‏توانید بنویسید در روزنامه‏ها یا در مجله‏ها، بنویسید. ما نباید بی‏تفاوت باشیم برای ملتی که جانش را دارد برای شماها می‏دهد. اینها جوانهایشان را دارند می‏دهند. فردا که روز چهلم جمعه سیاه‏[4] است، من نمی‏دانم چه مصیبتی بر این ملت خواهد وارد آمد. اینها ایستاده‏اند، جان می‏دهند، بچه‏های هفت ساله و هشت ساله شان ایستاده و می‏گوید: مرگ بر این سلطنت پهلوی! و تظاهر می‏کند و کشته می‏شود؛ فردایش هم همان بچه‏های دیگر، باز می‏گویند. این طور ایران الآن قیام کرده است و نهضت کرده است؛ و ما مکلفیم که به اینها کمک بکنیم؛ بی‏تفاوت نباشیم. می‏توانیم بگوییم، در جوامع بگوییم، بنویسیم، منتشر کنیم؛ عالم را آگاه کنیم از این مصیبتی که بر سر ملت ما آمده است. دیگر حالا وقت نماز شد. خداوند ان شاء اللَّه همه‏تان را حفظ کند؛ موفق باشید ان شاء اللَّه.» (صحیفه امام، ج‏4، ص: 13 ـ 26)

ـ حکم به آقای قاسم علی ظهیرنژاد؛ اجازه استفاده از اختیارات رهبری (1360)

«بسمه تعالی‏

تیمسار سرتیپ قاسم علی ظهیر نژاد، رئیس ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران‏

جنابعالی مجاز می‏باشید با استفاده از اختیارات مقام رهبری، مأموریتها و وظایف محوله را با مشورت ریاست جمهوری انجام دهید.[5] روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏15، ص: 308)

ـ سخنرانی در جمع مسئولان آموزش و پرورش؛ رسیدن به استقلال فرهنگی (1360)

«بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

مسئله فرهنگ و آموزش و پرورش در رأس مسائل کشور است. اگر مشکلات فرهنگی و آموزشی به صورتی که مصالح کشور اقتضا می‏کند حل شود، دیگر مسائل به آسانی حل می‏گردد. صدماتی که کشور ما از فرهنگ رژیم شاهنشاهی خورده است قابل مقایسه با ضررهای اقتصادی و غیره نبوده است. متأسفانه در زمان این پسر و پدر دست اجانب بازگردید و مراکز آموزشی، که باید تکیه گاه ملت باشد، به ضدش تبدیل گردید.

البته انحراف فرهنگ ما ریشه تاریخی دارد و ما امروز مواجهیم با استادان و معلمانی بر پایه همین تربیت و با فرهنگی غربی که با مصالح اسلام و کشور ما به هیچ وجه وفق نمی‏دهد. تمام وابستگان و انگلهای خارجی زاییده شده از این دانشگاه غربی بوده‏اند.

اجانب با فعالیت خود، مدارس و دانشگاههای ما را از محتوا خالی کردند. البته حملات زیادی به روحانیت هم شد. آنها می‏خواستند روحانیت را هم تغییر بنیادی دهند و عده‏ای از روحانیون را هم بردند، ولی عده‏ای مقاوم باقی ماندند؛ تغییر نکردند.

ما باید سالهای طولانی زحمت و مشقت بکشیم تا از فطرت ثانی خود متحول شویم و خود را بیابیم و روی پای خویش بایستیم و مستقل گردیم و دیگر احتیاجی به شرق و غرب نداشته باشیم. و باید از همان بچه‏ها شروع کنیم و تنها مقصدمان تحول انسان غربی به انسانی اسلامی باشد. اگر این مهم را انجام دادیم، مطمئن باشید که هیچ کس و هیچ قدرتی نمی‏تواند به ما ضربه بزند. اگر ما از نظر فکری مستقل باشیم، آنها چگونه می‏توانند به ما ضربه بزنند. تنها آنها می‏توانند از داخل خود ما، به ما ضربه بزنند؛ در داخل، فردی را درست کنند- کما اینکه می‏بینید درست کرده‏اند- و بعد توسط آن هر چه می‏خواهند انجام می‏دهند.

شما سعی کنید از متخصصین متدین و متعهد استفاده کنید. ما بارها گفته‏ایم که ما متخصص می‏خواهیم، ولی متخصص متعهد. ولی دشمنان فریاد زدند که اینها با تخصص مخالفند. البته که متخصص منحرف از هر کس خطرناکتر است. خلاصه مطلب، ما باید این را بفهمیم که همه چیز هستیم و از هیچ کس کم نداریم. ما که خودمان را گم کرده بودیم باید این «خودِ» گم کرده را پیدا کنیم و این فکر که بر ما تحمیل شده بود که «اگر دست خارج کوتاه شود، می‏میریم» را با تمام قدرت از بین ببریم. و دیدید که ملتی با دست خالی در مقابل ابرقدرتها و قدرتها ایستاد و این حرکت موجی برداشت که به امید خدا، به این زودیها نمی‏ایستد.

امیدوارم همه آقایان کمک کنند تا فرهنگمان و فرهنگ اسلامیمان، فرهنگی که شیخ الرئیس‏[6] را درست کرده است را بازیابیم. تکرار می‏کنم: ما باید باورمان شود که چیزی هستیم. اگر اعتقاد پیدا کردیم که می‏توانیم هر کاری را انجام دهیم، توانا می‏شویم.

شما هم اعتقاد پیدا کنید که می‏توانید. مغزها باید شستشو شود و مغزهایی که به خود متکی است جای آن را بگیرد. خداوند همه شما را حفظ کند.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.» (صحیفه امام، ج‏15، ص: 309 ـ 310)

ـ پیام به ملت ایران به مناسبت شهادت آقای اشرفی اصفهانی؛ محکومیت منافقین (1361)

«بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ‏

چه سعادتمندند آنان که عمری را در خدمت به اسلام و مسلمین بگذرانند، و در آخر عمر فانی به فیض عظیمی که دلباختگان به لقاء اللَّه آرزو می‏کنند نایل آیند. چه سعادتمند و بلند اخترند آنان که در طول زندگانی خود کمر همت به تهذیب نفس و جهاد اکبر بسته، و پایان زندگانی خویش را در راه هدف الهی با سرافرازی به خیل شهدای در راه حق پیوستند. چه سعادتمند و پیروزند آنان که در نشیب و فرازها و پست و بلندیهای حیات خویش به دامهای شیطانی و وسوسه‏های نفسانی نیفتاده، و آخرین حجاب بین محبوب و خود را با محاسن غرق به خون خرق نموده‏[7] و به قرارگاه مجاهدین فی سبیل اللَّه راه یافتند. چه سعادتمند و خوشبخت‏اند آنان که به دنیا و زخارف آن پشت پا زده و عمری را به زهد و تقوا گذرانده و آخرین درجات سعادت را در محراب عبادت و در اقامه جمعه با دست یکی از منافقین و منحرفین شقی، فائز و به والاترین شهید محراب که به دست خیانتکار اشقی الاشقیا به ملأ اعلا شتافت، ملحق شدند.

و شهید عزیز محراب این جمعه ما از آن شخصیتهایی بود که این جانب یکی از ارادتمندان این شخص والا مقام بوده و هستم. این وجود پر برکت متعهد را قریب شصت سال است می‏شناختم. مرحوم شهید بزرگوار حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج آقا عطاء اللَّه اشرفی را در این مدت طولانی به صفای نفس و آرامش روح و اطمینان قلب و خالی از هواهای نفسانی و تارک هوی‏ و مطیع امر مولا و جامع علم مفید و عمل صالح می‏شناسم، و در عین حال مجاهد و متعهد و قوی النفس بود. او در جبهه دفاع از حق از جمله اشخاصی بود که مایه دلگرمی جوانان مجاهد بود و از مصادیق بارز رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ‏[8] بود. و رفتن او ثلمه‏[9] بر اسلام وارد کرد و جامعه روحانیت را سوگوار نمود. خداوند او را در زمره شهدای کربلا قرار دهد و لعنت و نفرین خود را بر قاتلان چنین مردانی نثار فرماید. ننگ ابدی بر آنان که یک چنین شخص صالحی را که آزارش به موری نرسیده بود از ملت ما گرفتند و خود را در پیشگاه خداوند متعال و در نزد ملت فداکار، منفورتر و جنایتکارتر از قبل معرفی کردند. این بزرگوار مثل سایر شهدای عزیز ما به جوار رحمت حق پیوست، و ملت مجاهد و قوای مسلح سلحشور ما با عزمی راسختر به پیشبرد انقلاب ادامه می‏دهند. و آنان که به ادعای واهی خود کوس طرفداری از خلق را می‏زنند و با خلق خدا آن می‏کنند که همه می‏دانند، در این جنایت عظیم چه توجیهی دارند؟ و با به شهادت رساندن عالمی خدمتگزار و پیرمرد بزرگوار هشتاد ساله چه قدرتی کسب می‏کنند و چه طرفی می‏بندند؟ و آنان که در سوگ این جنایتکاران اشک تمساح می‏ریزند و از جریان حکم خدا درباره آنان شکایت دارند، چه انگیزه‏ای دارند؟ آیا انتقام از جمهوری اسلامی به شهادت رساندن یک عالم پارساست، و به آتش کشیدن یک عده کودک و زن و مرد و توده‏های رنجکش است؟! آیا راه به حکومت رسیدن و قدرت را به دست آوردن، این نحوه جنایات است؟!

بارالها، ملت مجاهد ما در این برهه زمان با چه حوادثی و با چه چهره‏هایی مواجه است. عصری که حکومتهای مسلمین آن چنانند، و رسانه‏های گروهی آن چنان، و ابرقدرتها این چنین. عصری که باطل را به صورت حق به خورد مردم می‏دهند و جنایات را به صورت صلح طلبی. عصری که دشمنان اسلام و مسلمین با ملتهای مستضعف، آن می‏کنند که چنگیز نکرد، و اکثر حکومتهای مسلمانان در جنایاتی که بر ملتهای خود می‏رود از جانیان طرفداری می‏کنند. عصری که در خانه امن خدا از دشمنان اسلام و جنایتکاران به مسلمین نمی‏شود شکایت کرد. عصری که فریاد مرگ بر اسرائیل و امریکا بر خلاف اسلام تلقی می‏شود. و عصری که برای استقرار حکومت اسلامی و پیاده کردن احکام اسلام در یک کشور، مدعیان اسلام به ستیز نظامی و تبلیغاتی با آن برمی‏خیزند و با اسلام عزیز به اسم اسلام می‏جنگند.

بارالها، ملت مجاهد ایران در این عصر جاهلیت و تاریک مظلومند، و بجز اتکال به درگاه تو و اعتماد به عنایات تو پناهی ندارند، و از پیشگاه مبارک تو استمداد میکنند. و در راه حق به راه خود ادامه می‏دهند، و از این وحشیگری هراسی به خود راه نمی‏دهند. و عزتی که برای تو و رسول تو و مؤمنین است، برای زندگی عاریت چند روزه از دست نمی‏دهند.

بارالها، از تو رحمت برای شهدای عزیز و بویژه شهید محراب این هفته، و سلامت و سعادت و صبر برای ملت بویژه بازماندگان شهدا و اهالی محترم باختران، و شفای عاجل برای آسیب دیدگان و انتقام از دشمنان اسلام را خواستارم. درود به روان پاک عزیزان شهید. درود بر بازماندگان شهدا. سلام بر آسیب دیدگان و صلوات و سلام خداوند و مقربان درگاهش بر حضرت بقیة اللَّه- ارواحنا لمقدمه الفداء- و السلام علی عباد اللَّه الصالحین.

روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏17، ص: 49 ـ 51)

ـ پاسخ استفتاء به آقای میر حسین موسوی؛ اقامه نماز جماعت در ادارات (1362)

[بسمه تعالی؛ محضر مبارک بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت آیت اللَّه العظمی امام خمینی- مدّ ظله العالی- بعد از درود و سلام بی‏پایان، از آنجا که در بعضی از شعبات بانکها و ادارات انجام فریضه نماز به صورت جماعت به هنگام وقت فضیلت موجب سوء استفاده و یا اضرار به بیت المال می‏گردد لذا سؤالات زیر در این رابطه مطرح است:

1- در صورتی که نماز جماعت در اول وقت باعث افت تولید یک کارخانه شود و یا اختلالی در امر تولید بوجود آورد، آیا مسئول کارخانه می‏تواند از کارکنان بخواهد تا نماز را بعد از اتمام کار بخوانند؟

2- اگر از بخشنامه دولت مبنی بر اقامه نماز جماعت، در شعبه‏ای از بانکها و یا ادارات سوء استفاده شود و کار مردم تعطیل گردد، آیا می‏توان اقامه نماز را به اتمام وقت اداری که حدود ساعت 2 بعد از ظهر است محول کرد؟

3- آیا دولت مجاز است که در صورت مشاهده اضرار به بیت المال و یا وهن حیثیت جمهوری اسلامی به علت سوء استفاده عده‏ای، به صورت موردی نماز جماعت را در اول وقت ملغی نماید؟

23/ 7/ 62- میر حسین موسوی نخست وزیر].

بسمه تعالی‏

[جواب‏] 1- باید نماز را بعد از اتمام کار بخوانند و اگر کارخانه دولتی است، مسئول هم نمی‏تواند اجازه دهد.

[جواب‏] 2- لازم است پس از وقت اداری نماز بخوانند.

[جواب‏] 3- دولت می‏تواند، بلکه در صورت مذکور لازم است الغا کند.

روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏18، ص: 185)



[1] - اصل: افتادند.

[2] - اشاره به مأمون خلیفه عباسی که حضرت رضا( ع) را از مدینه به خراسان آورد.

[3] - روزنامه‏های دنیای غرب.

[4] - ملت ایران روز جمعه 17 شهریور ماه 1357 را که شمار زیادی از تظاهرکنندگان مظلوم در میدان شهدا به خاک و خون کشیده شدند،« جمعه سیاه» نامیدند.

[5] - به موجب اصل 110 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، فرماندهی کل قوای مسلح بر عهده« رهبر» می‏باشد

[6] - شیخ الرئیس ابو علی سینا( 370- 428 ه. ق.)، از بزرگترین دانشمندان ایران است. کتابهای مهم او، قانون در طب، شفا، المبدأ و المعاد، دانشنامه علایی، اشارات و تنبیهات است.

[7] - خرق نمودن: شکافتن، از میان برداشتن( کنایه از اینکه شهیدان با استقبال از شهادت، لباس« انیّت» و« خودی» را پاره کرده و به مقام فنای فی اللَّه می‏رسند).

[8] - سوره احزاب، آیه 23:« مردانی که راست گفتند در آنچه با خدا پیمان بستند»

[9] - رخنه، خلل.

انتهای پیام /*