امروز با امام: هفدهم مهر
ـ تلگراف به محمدرضا پهلوی درباره انجمن های ایالتی و ولایتی (1341)[1]
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
حضور مبارک اعلیحضرت همایونی
پس از اهدای تحیت و دعا، به طوری که در روزنامهها منتشر است، دولت در انجمنهای ایالتی و ولایتی، «اسلام» را در رأی دهندگان و منتخبین شرط نکرده؛ و به زنها حق رأی داده است. و این امر موجب نگرانی علمای اعلام و سایر طبقات مسلمین است. بر خاطر همایونی مکشوف است که صلاح مملکت در حفظ احکام دین مبین اسلام و آرامش قلوب است. مستدعی است امر فرمایید مطالبی را که مخالف دیانت مقدسه و مذهب رسمی مملکت است از برنامههای دولتی و حزبی حذف نمایند تا موجب دعاگویی ملت مسلمان شود.
الداعی: روح اللَّه الموسوی.» (صحیفه امام، ج1، ص: 78)
ـ پیام به مسلمانان جهان به مناسبت جنگ سوم اعراب و اسرائیل (1352)
زمان: 17 مهر 1352/ 11 رمضان 1393
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
به مناسبت اوضاع و موقعیت کنونی از کلیه مسلمانان خواستارم که پس از توکل بر خداوند و تمسک بر مبانی قرآن کریم، در کنار نیروهای مسلحی که از سرزمین فلسطین دفاع میکنند قرار گیرند، و مال و جان خویش را در راه دفاع از خاک اشغالشده فلسطین و رهایی از اسارت و استعمار ناچیز بشمارند.
کلیه مسلمانان- به طور اعم- بویژه رؤسای کشورهای اسلامی و رهبران کشورهای عربی وظیفه دارند که متحد شوند و با صفوف فشرده و وحدت علیه استعمار و صهیونیسم پیکار کنند و بر منافع امریکا ضربه وارد سازند، و در راه خدمت به ملت مسلمان بکوشند.
من از دولت عراق و سایر دوَل عربی اسلامی که با مال و جان در نبرد تعیین سرنوشت علیه اسرائیل در دو جبهه مصر و سوریه شرکت کردهاند، سپاسگزاری میکنم و در این ماه مبارک از خداوند- عز و جل- مسألت میدارم که مسلمانان را از چنگال استعمار و پیروان آن آزاد سازند و به سرعت ایادی پلیدشان را که کشورهای مسلمانان را به بازی گرفتهاند قطع کنند.
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج3، ص: 4)
ـ سخنرانی در جمع دانشجویان و منشأ مفاسد دانستن رژیم (1357)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
از قراری که بعضیها میگفتند، مثل اینکه بعضی از آقایان آمده بودند اینجا و من نبودم و مثل اینکه قدری توهّم این را کردند که کسی دخالت داشته در این معنا؛ و این طور نبوده است. مزاج من اولًا اقتضای اینکه خیلی بنشینم و اینجاها باشم ندارد. از جهتی جایی بیرون گرفتهاند برای اینکه من استراحت کنم. امروز هم که شنیدم آقایان اینجا تشریف میآورند، از این جهت آمدم که خدمت آقایان برسم. من عادت به تشریفات ندارم که مثلًا بین من و کسی واسطه باشد، حجاب باشد. این خلاف ادب اسلام است. من در اختیار همه آقایان هستم به مقداری که قدرت داشته باشم. یکوقت هم، قدرت نیست از باب اینکه ما شاء اللَّه شماها جوان هستید و ان شاء اللَّه وقتی که به پیری رسیدید، آن وقت میدانید که آن اقتضائاتی که در جوانها هست، در پیر نیست. ما حالا دیگر نفسهای آخر است که میکشیم، و امیدواریم که بتوانیم همهمان خدمت کنیم به اسلام، خدمت کنیم به مسلمین، خدمت کنیم به وطن خودمان.
الآن آشفته است ایران. آشفتگیای که شاید در طول تاریخ یک همچو آشفتگیای در ایران نبوده است. شما اگر تاریخ را ملاحظه کنید، بوده است انقلاباتی؛ بوده است چیزهایی؛ لکن به این صورت که از آن طرف جنودِ ابلیسی به جان مردم بیفتند، و از آن طرف ملت کشته بدهد، جوان بدهد و مقاومت کند [نبوده است]. الآن وضع ایران این طور است که هر جایش را که ملاحظه بکنید انقلاب است. باید گفت که انقلاب ایران. هرجا که بروید، در آنجا - آن طوری که برای ما دارند نقل میکنند از بچههای تازه به زبان آمده تا بزرگها و جوانها و پیرها و اینها، از دختر بچهها و پسر بچهها تا زنها و خانمهای بزرگ و مردهای بزرگ و آدمهای دیگر؛ اینها همه الآن کانَّهُ یک برنامه الهی در کار بوده است. دست بشر همچو قدرتی ندارد که این طور مردم را بیدار کند که همه طبقات و همه بچهها و بزرگها، اینها با هم به یک راه بروند. این یک مطلب غیر عادی است؛ کانَّهُ لطفی از جانب خدای تبارک و تعالی است به ملت ایران که با این نهضتی که کردند و با این وحدت کلمه ان شاء اللَّه مقاومت کنند.
و این فسادی که در ایران پیدا شده است که همه فسادها زیر سر رژیم شاهنشاهی بود در تاریخ، از اولی که رژیم شاهنشاهی پیدا شده است تا حالا که ما مشاهده میکنیم، هر چه مَفْسَده بوده است، رژیم شاهنشاهی این مفاسد را ایجاد کرده، منتها هر وقت به اقتضای خودش؛ یکوقت اقتضایش یک نحو بوده است و در این عصری که، در این عصری که من درک کردم و گمان دارم هیچ کدام از آقایان درک نکردهاید، ابتلای به رضا خان [است] که انگلیسها آن وقت رضا خان را آوردند و کودتا درست کردند و مسلط کردند رضا خان را بر ملت. مأمور اجرای مقاصد اجانب بود او. از آن طرف، اجرای مقاصد آنها را میدید موقوف است به اینکه طبقه روشنفکر، طبقه علما، طبقه متدینین، اینها را بکوبد و از بین ببرد؛ از آن طرف هم چون آن منافع موقوف به این بود، عمل کرد به این کار [تا] منافع را به جیب آنها بریزد و خدا میداند که ما چه مصیبتها در زمان آن پدر کشیدیم؛ و همهمان هم که الآن مشترکیم در اینکه در زمان این پسری که خلف آن پدر است. این حقاً پسر رضا خان است، یعنی همه خاصیتهای فسادی که در پدر بود در این هم هست به اضافه یک چیزهای دیگر، به اضافه سالوسی. رضا خان یک آدم قلدری بود و همهاش قلدری میکرد؛ ملت هم آن وقت در مقابلش هیچ ایستادگی نداشت؛ یعنی کم بود، البته بود اما کم بود. به این ترتیبی که الآن هست نبود آن وقت، لکن رضا خان دیگر خودش را نمیچسباند به اسلام و به قرآن و به احکام مبین اسلام؛ دیگر ریاکاری نمیکرد. سرنیزه بود و میزد و میرفت. ایشان آن جهات را دارد؛ یعنی با سرنیزه مردم را میکوبد. آن قدری که او قتل کرد، این زیادتر از او کرد؛ برای اینکه او یک قتل عام در مسجد گوهرشاد کرد و بعد هم با یک اشراری، توسط اشراری. اما این آقا قتل عامها کرده است و اگر خدای تبارک و تعالی، خدای نخواسته، مهلتش بدهد خواهد کرد.
از آن طرف جوانهای ما را از بین برده است؛ از آن طرف هر روز که صحبت میشود، همین دو- سه روز پیش از این، که در مجلس صحبت کرده: باید احکام اسلام را حفظ کرد؛ باید چه. خوب مرد بیعقل! تو دیروز تاریخ اسلام که تاریخ شرافت یک ملت بود، برداشتی و تاریخ دیگری را جایش گذاشتی تا تودهنی خوردی و این را کنار گذاشتی. آزادی! آقا هی دم از آزادی میزند؛ تو راجع به حزب رستاخیز در نطقهایت مکرر گفتی که باید اینها وارد بشوند در این حزب؛ هر کس وارد نشد در این حزب، اگر سوء قصد دارد او را میکوبیم، میزنیم، چه میکنیم؛ و اگر این هم نیست تذکره به او میدهیم که برود بیرون، بیرونش میکنیم. آزادی؟ در کجای این مملکت ما آزادی هست؟ آزادی قلم دارند مردم؟ آزادی بیان دارند مردم؟ کجا آزادی دارند که ایشان دم از آزادی میزند؟ آزادی از احکام اسلام! دین مبین اسلام! احکام اسلام! آخر تو از اسلام چه داری؟ چه علامتی از اسلام تو داری تا اینکه دم از دین مبین اسلام میزنی؟ تو که داری اسلام را از بین میبری.
این ابتلایی است که ما همه الآن داریم. الآن جوانهای ما در ایران مبتلا هستند به این رژیم فاسد و دارند خون میدهند، کشته میدهند. همین چند روز پیش از این در کرمانشاه عده زیادی کشته شدهاند، در کردستان هم؛ در سایر [شهرهای] کردستان، همین میگویند بوده است. چند روز پیش هم که دیدید تهران را چه کردند، تبریز را چه کردند، مشهد را چه کردند. انسان نمیتواند بشمارد این بلادی را که اینها قتل عام کردند و هر چه خواستند کردند. حالا هم دارد حفظ این قدرت خودش را با حکومت نظامی میکند. اگر حکومت نظامی، اگر این امریکای خبیث، ده روز این سرنیزهاش را از روی سر این بردارد همان درباریها میخورندش. محتاج نیست که شماها؛ همان کسانی که در خود دربار، همانهایی که محافظش هستند در دربار، اگر بردارد این نیزه را، سرنیزه را امریکا از سر این آدم؛ همانها او را از بین خواهند برد. هیچ تأمین جانی [ندارد].
این را بدانید که الآن من و شما راحت تر از او هستیم؛ او الآن به مصیبت گرفتار است. مردم را به مصیبت انداخته است لکن خودش مصیبتها الآن دارد. الآن شب و روز ندارد. شاید خواب ندارد این آدم. الآن وقتی که صحبت میکند، لرزه میکند و صحبت میکند. نمیتواند چهار تا کلمه را صاف صحبت کند. این حالایش است و عاقبتش هم ان شاء اللَّه بدتر از این خواهد شد، و آن طرفش[2] هم بدتر از این طرف خواهد شد.
این وضع ایران در حال حاضر؛ و ما که در اینجا هستیم و شما آقایان که در خارجِ بلد[3] هستید، در خارج ایران هستید، وظایف دارید. ما چنین نیست که از آنجا آمدیم بیرون، دیگر تمام. ما همه وظیفه داریم؛ یعنی وظیفه عقلی، وظیفه وجدانی، وظیفه شرعی داریم. وظیفه ما این است که ما در هر جا باشیم، جمعاً و فرداً، یکی یکی و اجتماعی، کمک کنیم به این نهضت مقدس ایران؛ که آنها در میدان مبارزه دارند خون میدهند و ما خارج هستیم و نمیتوانیم برویم آنجا؛ باید در خارجْ ما هم مبارزه داشته باشیم. ما هم به هر مقداری که میتوانیم با حرفمان، با قلممان، با تظاهرمان، هر کس هر چقدر، هر مقدار که میتواند، باید همه ما این وظیفه را ادا بکنیم.
الآن مملکت ایران به ما صاحبِ دیْن شده. ما دیْن داریم الآن به آنها؛ مدیونشان هستیم. برای اینکه آنها راجع به مصالح اسلام و راجع به مصالح ملت دارند فداکاری میکنند؛ ما هم جزء ملت هستیم، ما هم از ملت ایران هستیم. آنها پس برای خاطر ما فداکاری کردند، خون دادند، حبس بودند. الآن از علمای ما چقدر حبسند؛ از علما، از روشنفکرها، از دکترها، مهندسین، از محصلین، از بازاریها از همه طبقات الآن در حبسند. عدهای کشته شدهاند؛ عدهای محبوسند. اینها برای خاطر همین ملت بوده؛ برای خاطر اسلام بوده؛ و ما که مُسْلم هستیم و ما که ملی هستیم، مربوط به این ملت هستیم، به اینها دیْن داریم، باید دیْنمان را ادا کنیم. من که یک طلبه هستم، دیْنم را ادا میکنم به اینکه بنویسم، بگویم به شما عرض بکنم، شما که آقایان هستید، محصل هستید، هر رشتهای را که دارید، باید دیْنتان را به این ملت ادا بکنید. اینها را خرد کردند زیر پای خودشان، و خداوند ان شاء اللَّه خردشان بکند و میکند ان شاء اللَّه. بنا بر این ما همه موظفیم که توجه داشته باشیم به آنها و هر مقداری که میتوانیم، البته همه کار که ما نمیتوانیم بکنیم؛ آن مقداری که در وُسْع ما هست، در قدرت ما هست، در خدمت به این ملت و در خدمت به این خلق، ما دیْن خودمان را ادا کنیم.
علاوه بر این، خوب خود ما هم اهل این ملت هستیم؛ میبینیم که تمام مخازن ما دارد میرود تو جیب امریکا و برادرهای او. نفت ما اگر این طور که حاتم بخشی میکند محمد رضا ... اگر این نشود، نفت ما به این زودیها تمام نمیشود، مخازن ما به این زودیها تمام نمیشود، لکن درِ نفت را باز کردهاند و حراج کردهاند. دارند میبرند همه را، میخورند همه را. از آن طرف انگلیسها میبرند، از آن طرف کسان دیگر. امریکاییها که از همه بدترند. از آن طرف هم شورویها. همه ریختهاند به جان این ملت، و همه هم، دست به هم دادهاند که این مردکه را نگهش دارند که این چیزها را ببرند.
شما دیدید که چند روز پیش از این، آن رهبر چین آمد که خیر- این رهبر چین، رهبر چند صد میلیون جمعیت، یک میلیارد جمعیت است؛ و خلق چین چطور و کمونیست چطور و ما چطور هستیم!- مردکه آمد ایران؛ یک کسی که قتل عامها کرده است، وارد به او شد. از روی کشتههای ما با هلیکوپتر رد شد. نتوانستند او را از توی خیابان ببرند، برای اینکه مردم هیاهو میکردند، داد و قال میکردند. همه اینها را مردکه میدانست، نه اینکه نمیدانست؛ چقدر جمعیت همراهش بود. از روی کشتههای ما عبورش دادند و بردندش آنجا، و دست به دست هم دادند و با کمال خوشرویی با هم- عرض میکنم- چه کردند. این، این آدم؛ اینها بازی میدهند مردم را. از آن طرف دیدیم که در 15 خرداد آن همه جمعیت از ایران کشته شد، و شوروی روزنامههایش از آنها تأیید کردند و گفتند که اینها یک دسته ارتجاعی بودند، یک دسته چه بودند که میخواستند چه بکنند؛ و حالا هم همان طور هست که تأیید میکنند از او؛ امریکا هم که معلوم است.
اینها میخواهند که تمام مخازن ما را ببرند؛ و این ملت بیچاره بعد از اینکه نفتش رفت و منابعش از بین رفت، بعد چه باید بکند؟ خدا میداند چه باید بکند. این آقا میگوید که باید از خورشید ما چیز [انرژی] بگیریم! تو چراغ نفتی را نمیتوانی روشن کنی؛ شما میخواهید از خورشید قدرت بگیرید؟! این حرفها چه است؟ این حرفها برای اغفال مردم است. تمام این صحنهسازیهایی که دارند میکنند برای این است که این مردکه را نگهش دارند آنها با قدرتهای خودشان.
و در داخله هم هر کس بگوید که این باید بماند یا خوب است بماند، این خائن است که میگوید: خوب است بماند؛ برای اینکه در داخله همه دیدند که این شخص چه میکند و با مردم چه کرده است و با مخازن ما چه کرده است، با مال ما چه کرده است. چقدرها اینها در خارج، عائله [شاه]، چقدر از مال مردم گرفتهاند و در خارج الآن ویلا دارند و مِلْک دارند و چه دارند و چه دارند. همه اینها از مال ملت بوده.
خوب، ما رضا خان را دیده بودیم؛ یک سرباز لُختی آمد و حالا هر یک از آنها [صاحب] میلیاردها میلیاردها شدهاند. این از مال همین ملت است. در همه شرکتها اینها شرکت دارند. هر شرکتی که در ایران تأسیس شده یک مقداریاش هم مال اینها هست. از نفت هم که همین طوری دارد میدهد به آنها. یک مقداری میگیرند، مقدار کمی میگیرند، که این مقدار هم به آنها آهن میدهند؛ چیزهایی که به درد ما نمیخورد. بله، به درد ایشان این مسلسلها میخورد؛ برای اینکه مردم را بزنند و بکشند. به درد ملت ما نمیخورد این چیزها. یک مقداریاش هم توی جیب خودشان و توی جیب عائله شان میرود و به تبلیغات میدهند در خارج، که خدا میداند اینها چقدر ... میگویند صد میلیون دلار وجه تبلیغات ایشان است که به خارج میدهند برای تبلیغ کردن. تبلیغ چه؟ تبلیغ اینکه این آقا برای ایران لازم است باشد. اگر این برود، کمونیست میشود ایران. چرا کمونیست میشود ایران اگر این برود؟ ملت ایران، یک ملت مسْلم هستند، ملت ایران شعارشان اسلام است، شعارشان دیانت است، چرا کمونیست میشوند؟ بیخود همین طوری دارند منتشر میکنند. حالا، اخیراً هم میگویند که بناست که، درست کردهاند یک دستهای را که دانشگاه وقتی که باز شد، در دانشگاه شعار کمونیستی بدهند برای اینکه به مردم بفهمانند که ببینید الآن کمونیستها هستند. نه، اینها سازمان امنیتند، اینها کمونیست نیستند؛ با هر حیله و با هر حقهای هست اینها میخواهند این را نگهش دارند و نگهداشتنشان هم برای این است که ایشان بهتر از همه نوکری دارد میکند.
ما حرفمان از اول تا حالا این بوده است که ما یک مملکتی داریم برای خودمان میخواهیم. ما نمیخواهیم امریکا سرپرست ما باشد. ما نمیخواهیم همه منافع این ملت را امریکا ببرد، همه منافع این مملکت را شوروی ببرد. گاز را شوروی ببرد و نفت را امریکا ببرد. مگر یک سفره بازی است، هر کس هر چه میخواهد بخورد؟ ما نمیخواهیم این طور باشد. ما میخواهیم خودمان، یک جمعیتی هستیم، هر چی هستیم به شما چه، ما هر چی هستیم، میخواهیم خودمان از زمین خودمان و از آب خودمان و از نفت خودمان و از مخازن خودمان که همه غنیاند اینها، ما میخواهیم از همینها استفاده کنیم و دزدها را هم کنار بگذاریم که هی میخوردند و میبردند. آنها را هم کنار بگذاریم و خودمان اداره کنیم مملکت خودمان را. ما سرپرست لازم نداریم. بد اداره کنیم خودمان کردیم، خوب هم اداره کنیم خودمان کردیم. ما حرفمان این است. کی میتواند بگوید که نخیر، باید حتماً یک کسی دیگر بیاید و شما را اداره کند؟ به شما چه ربط دارد؟ ما یک مملکتی داریم مال خودمان، مخازنش هم مال خودمان؛ خودمان میخواهیم اداره کنیم. میگویید نمیتوانید، نتوانیم. به شما چه ربط دارد؟ ما نمیتوانیم اداره کنیم، نمیخواهیم اداره کنیم؛ حرف ما این است که شماها بروید بیرون؛ و حال آنکه اگر اینها بروند بیرون، اگر این مفتخورها را ما کنار بزنیم- نفتخورها عبارت از همین ابرقدرتها [که] هم مفتخور هستند، هم نفتخور؛ و مفتخورها هم همین عائله پهلوی، و تمام آنهایی که در این پنجاه سال با اینها روابط داشتهاند- از هر طبقهای که میخواهد باشد، اینها مفتخورهایی هستند که روی نعش جوانهای ما دارند استفاده از مالیّت همین مملکت میکنند؛ ما میگوییم که اینها، این نفتخورها و این مفتخورها را اگر ما بیرونشان بکنیم، یک مملکت غنیای داریم که میتوانیم ادارهاش کنیم تا آخر. این طور نیست که مملکت ما بودجهاش ناقص باشد؛ خورندهاش زیاد است! بودجه ناقص نیست؛ آنکه میخورد زیاد است، خرج آن اشخاص خارجی تبلیغاتی و نمیدانم، خرج این اشخاصی که در داخل هستند برای حفظ ایشان و امثال ذلک. این مستشارهایی که از خارج میآیند، اینها زیاد میخورند؛ همه اینها ریختهاند در این [کشور] برای مخازن ما و دارند آن را چپاول میکنند و میبرند.
اگر ما دست اینها را کوتاه کنیم و ان شاء اللَّه کوتاه میکنیم و ملت ان شاء اللَّه قیام کرده است و کوتاه خواهد کرد، اصلش بیرونشان خواهیم کرد ان شاء اللَّه، اگر ما یک همچو چیزی موفق بشویم، هم نفتمان به اندازه کفایت است، هم خودمان میتوانیم اداره بکنیم مملکت خودمان را. کی گفت که تو بیایی اداره کنی مملکت ما را، یا عمال تو بیایند اداره کنند؟ ما این همه مستشار میخواهیم چه کنیم؟ این مستشارها همه برای این است که حفظ کنند او را، و غارت کنند ما را. حفظِ این، برای غارت. خودشان هم میخواهند غارت بکنند و الّا اگر میدانستند یکی بهتر از این میتوانند بیاورند، میبردندش. همچو عشقی به چشم و ابروی ایشان ندارند! لکن الآن نمیتوانند این را برش دارند. هر کس را بیاورند، ما همین هستیم. اگر بنا شد که کودتا کنند، یک نظامی روی کار بیاورند، یا باید بکُشد، یا باید برود. همین طوری که حالا هستش. یا باید مسلسل را بکِشد و همه ملت را بکُشد و یا باید کنار برود. تا امریکا نرود و تا دست این ابرقدرتها از روی مملکت ما برداشته نشود، ما نهضتمان برقرار است و فریادمان هم برقرار است و کارها را ما انجام میدهیم و ان شاء اللَّه موفق خواهیم شد.
آقایان نترسید از این ابرقدرتها. اگر یک ملتی قیام کرد برای مصالح خودش ... یکوقت میخواهیم جنگ خارجی بکنیم، [در] جنگ خارجی ما هیچ هستیم و آنها همه چیز دارند؛ یکوقت یک ملتی یک حرفی دارد که همه عالم میپذیرند این حرف را که ما ملتی هستیم، نمیخواهیم اجانب توی ملت ما باشد، توی خانه ما باشد، از خانه ما بیرون بروید. این را کسی نمیتواند با آن معارضه کند. اگر هم معارضه کند، یک امَد[4] خیلی کمی میتواند معارضه کند و الّا با افکار عمومی دنیا مواجه خواهد شد؛ و هیچ قدرتی با افکار عمومی دنیا نمیتواند مقابله بکند. ما الآن متوجه کردیم تمام افکار عمومی دنیا را به ایران. الآن ایران مورد توجه همه است، یعنی یک چیزی است که همه دارند مطالعه میکنند در ایران، ایران را دارند مطالعه میکنند. آنها منتها مطالعه میکنند برای چاپیدن؛ شاید یک اصحاب خیری هم باشد که مطالعه میکنند که ملت چرا این جور است، چه شده، چرا باید این طور باشد این؛ کم کم همه که متوجه شدند به اینکه یک ملتی بپاخاسته و میگوید که من حق خودم را میخواهم، نمیگوید که من حق دیگران را میخواهم، این ناچار باید تبعیت از آن بشود. و من به شما مژده میدهم که ان شاء اللَّه اگر چنانچه دست به هم، همین طوری که دادید، دستتان در دست هم باشد، مخالفتها را کنار بگذارید و با هم دوست باشید، همه با هم همقدم باشید، نتیجه خواهید برد و کلک اینها را ان شاء اللَّه خواهید کَند و مملکت مال خودتان خواهد شد.
و آن یک کلمهای هم که به شما آقایان خارج از کشور عرض میکنم، این است که گاهی من میشنوم- ایران که بودم گاهی میشنیدم اینجا هم شاید شنیده باشم- که آقایان بینشان یک مثلًا اختلافات جزئی، یک کدورتهای جزئی هست. به نظر من این صحیح نیست. شما همه برادر هم هستید. چرا با هم، سر چه با هم اختلاف داریم؟ ما همه باید دست به هم بدهیم، آنکه دشمن همه است، او را از بین ببریم. اگر ما بنا باشد که خودمان با هم اختلاف بکنیم، او آسوده سر جای خودش مینشیند [و] قوای ما صرف خودمان میشود. این هم یک نیرنگی است که آنها همیشه داشتهاند که بین همین طبقات مردم اختلاف بیندازند. دو تا حزب درست کنند، آن حزب کذا، آن حزب کذا؛ بین این دو تا حزب اختلاف بیندازند و مردم را فلج بکنند. یا مثلًا، یک نفر را بیاورند جلو و یک چیزی از او درست بکنند، بعد هم مردم مشغول به او بشوند؛ مدتها سر این دعوا بکنند و قوایشان تحلیل برود و آنها استفاده بکنند. شما آقایان که در خارج هستید با هم برادر باشید. حل کنید اختلافات [را]. اگر یکوقت یک کدورتی از یک برادری دیدید، برادر وار بروید پیش او، بگویید فلان کار شده است و من به واسطه این، کدورت دارم، حل بشود این کار. علی ایّ حالٍ من توفیق شما را، همه آقایان را از خداوند تبارک و تعالی میخواهم؛ و امیدوارم که تحصیلات شما در اینجا به آخر برسد با سربلندی، و بتوانید به وطن خودتان برگردید و زمام امور وطن را اشخاص مهذب، اشخاص صحیح العمل به دست بگیرند؛ و همه شما خدمتگزار، همه ما خدمتگزار به این مردم و به وطن خودمان و به اسلام باشیم. من- این هم عرض کنم که من- مزاجم اقتضای اینکه هر روز بیایم اینجا، با این وضعی که الآن هست [ندارد]؛ من الآن خسته شده بودم؛ آمدم اینجا دیدم چاره ندارم [الّا] اینکه با آقایان صحبتی بکنم. من معذرت میخواهم از آقایان که بتوانم بیایم. اولًا، این را عرض بکنم که من از اولی که داخل در این باب شدم [اجازه] دخالت به کسی نمیدادم؛ به نزدیکان خودم هم اجازه دخالت هیچ وقت نمیدادم. خودم مستقل بودم در کارهایم. خودم هر کاری را میخواستم میکردم و هر کاری را نمیخواستم نمیکردم؛ و به حَسَب تشخیص خودم و تفکر خودم کارها را انجام میدادم. خیال نکنید که من حالا اینجا که آمدم مثلًا ارتباط خاصی با کسی داشته باشم، یا کسی در کارهای من دخالت بکند و من هم قبول بکنم از او؛ این حرفها نیست در کار. کدورتی نداشته باشید از این جهت که من مثلًا اگر رفتم بیرون برای استراحت، این یک چیزی بوده است که من مثلًا به آقایان رسیدگی نکنم، خدمت آقایان نرسم. من در خدمت همه آقایان هستم و آنجا هم، منزلم، درش باز است؛ هر کس از آقایان میخواهد، بیاید آنجا، لکن از اینکه بیایم در این محل و اینجا باشم، یا اینکه از آنجا هر روز پا شوم بیایم اینجا، از این معذرت میخواهم از باب اینکه مزاج من همچو اقتضایی ندارد؛ و من باید برگردم آنجا و استراحت بکنم، و ان شاء اللَّه خودم را حاضر کنم برای خدمت به همه آقایان.
[یکی از خانمهای حاضر در جلسه: این مسئله حجاب، این خواهرها [را که] در این محیط هستند یک مقدار ناراحت کرده؛ یعنی واقعاً میخواهند ببینند که این حجاب به این شکل درست هست یا نه؟]
امام: به همین طور که حالا شما هستید؟ [خانم: بله]
امام: این مانع ندارد؛ اگر یک مَفْسَدهای بر آن نباشد، مانعی ندارد. شما باید خودتان تشخیص بدهید که آیا به این ترتیب که بروید مثلًا مفسدهای دارد؛ مثلًا فرض کنید که خلاف احترامی به شما میشود؛ از این چیزها. اگر بشود، خوب او را دیگر خودتان هم نمیتوانید بگویید. اما اگر نمیشود، حجاب اسلام بیشتر از این نیست؛ همین است
[خانم: در ایران هم ...؟]
امام: ایران حالا با اینجا وضعش فرق دارد. آنجا ممکن است که بیشتر مفاسد باشد؛ و الّا نه اینکه حجاب ایران را اینجا دارد. حجاب ایران، حجاب اسلام، همین مقدارهاست. اسلام اینجا و آنجا ندارد. لکن یک جهات خارجی گاهی در کار هست. به طوری که یک مفسدهای باشد، یک اختلاف اخلاقی بشود، یک- عرض میکنم- چیزهایی باشد، البته آن وقت باید جلوگیری بشود؛ اما اگر نباشد این طور، و ساده باشد و مثل سایرین با سادگی باشد، نه؛ بیچادر مانع ندارد.» (صحیفه امام، ج3، ص: 489 ـ 499)
ـ سخنرانی در جمع بانوان مکتب توحید؛ اهمیت نقش زنان- اخلاص در عمل (1358)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنی وَ فُرادی[5] خداوند تعالی میفرماید که به مردم ابلاغ کن که من شما را به یک چیز دعوت میکنم، موعظه به یک چیز. واعظ خدا؛ واسطه رسول اکرم؛ و ملت- همه ملتها، همه مخلوق- طرف موعظه که قهراً ماها هم هستیم. و آن یک موعظه که خدای تبارک و تعالی میفرماید بگو من یک موعظه دارم، این یک موعظه باید سرآمد تمام موعظههایی باشد که خدای تبارک و تعالی فرموده است و انبیاء و اولیاء و همین طور هم هست، این یک موعظه این است که أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ قیام کنید و نهضت کنید برای خدا. اهل معرفت- شما طلبه هستید، باید با زبان طلبگی هم به شما عرض کنم- اهل معرفت میگویند که اول منزل سلوک، «یَقظه[6]» است؛ یعنی «بیداری.» و به همین آیه تمسک میکند خواجه عبد اللَّه انصاری از منازل السائرین[7]- که منازل اهل سلوک را ذکر میکند- اول منزل را منزل «یَقظه»، منزل بیداری ذکر میکند. و این آیه شریفه را هم شاهد میآورد که خدا فرموده است أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ. ایشان تعبیرش این است که یعنی بیدار بشوید، بیدار شدن هم یک قسم از «قیام» است. و تمام نهضتهایی که در عالم واقع میشود آن هم قیام است؛ قیام از خواب، و قیام بعد از بیداری.
نخستین قیام؛ قیام از خواب غفلت
قیام از خواب برای ماها که خواب هستیم و باز بیدار نشدیم. ماها که برای سکر[8] طبیعت بیهوش هستیم؛ در خواب غفلت هستیم؛ و چشم و گوشمان همهاش متوجه به عالم طبیعت است. موعظه خدا، به حسب قول این مرد سالک[9]، این است که یک موعظه هست. و آن اینکه بیدار بشوید از این غفلت و از این خوابی که سنگین است. خوابی است که طبیعت غلبه کرده است بر ما و ما را خواب کرده است. اول قدم این است که ما بیدار بشویم و توجه کنیم به اینکه عالم طبیعت چی هست؛ و ما در عالم طبیعت به کجا میرویم؟ در سیر هستیم همه، این سیر به کجا منتهی میشود؟ این اول قدمی است که برای کسانی که سلوک «الی اللَّه» میکنند. اول قدم این است که بیدار بشوند؛ غفلت را کنار بگذارند؛ توجه به معنویات بکنند؛ به ما وراء طبیعت بکنند. این راهِ یک راه طولانی است که ما در اوایلش واقع هستیم؛ و باید سیر بکنیم، و تا آخر سیر بکنیم. اگر در حال غفلت ما را سیر دادند و ما بیدار نشدیم تا وقتی که از عالم طبیعت بیرون رفتیم، ما سعادتمند نیستیم.
چنانچه بیدار [شدیم] و راه را یافتیم و آن راهی که خدای تبارک و تعالی فرموده است راه مستقیم است، راه «الی اللَّه» است، ما آن راه را طی کردیم، از انحرافات کناره گرفتیم، توجه به خدا، توجه به احکام خدا کردیم، این راهی که قهراً ما را میبرند، با قدم اختیار آن مقداری که مربوط به اختیار است طی کردیم، وقتی که از اینجا منتقل شدیم به عالم دیگر، همه آن سعادت، همه آن نور [است]. این عالم دار ظلمت است: ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ[10] اگر ما تکلیف خودمان را دانستیم و بیدار شدیم و فهمیدیم که باید سیر کنیم «الی اللَّه»، باید مجاهده کنیم برای خدا، قیام کنیم برای خدا، و در همه ابعادی که هستیم و داریم به تکلیف خودمان، به تکلیفهایی که خدای تبارک و تعالی به وسیله انبیا برای ما بیان فرموده است عمل بکنیم، راه مستقیم را طی بکنیم، منتهی میشویم به سعادت. یکی از قیامها همان قیامی است که ارباب سلوک میگویند، که راجع به سیر معنوی است. آیه را هم، به حسب نظر آنها، یا ناظر به آن است، یا بعضِ از مفاد آن است.
و یکی از چیزهایی که ظاهر آیه است این است که نهضتهایی که میکنید، قیام که میکنید «للَّه» باشد: «أن تقوموا للَّه». إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنی وَ فُرادی یعنی خودتان هستید، قیام کنید «للَّه». جمعیت هم که هستید، گروهها هم که هستید، باز قیامتان «للَّه» باشد. فقط قیام نباشد. این قیام را و این نهضتها را همه گروههایی که [در] عالم هستند- چه اشخاصی که انحراف دارند و چه اشخاصی که ندارند- یک نهضتهایی دارند، لکن آنکه مورد موعظه است و خدای تبارک و تعالی به آن یک چیز موعظه کرده است بشر را؛ این است که قیامتان «للَّه» باشد؛ آلوده نباشد به هواهای نفسانی آلوده نباشد؛ به وسوسههای شیطانی، آلوده به دنیا نباشد.
الآن این نهضتی که شما در پیش دارید، و باید تشکر کنیم از خانمها که در این نهضت یک قدم راسخی داشتند، و یک کمک بزرگی به ملت کردند. این خانمها بودند که وقتی که به خیابانها و کوچهها ریختند و فریاد زدند، تشییع کردند، تشجیع[11] کردند مردها را و قدرتهای آنها را چند مقابل کردند. و لهذا شما علاوه بر اینکه خودتان را قدرتمند کردید، دیگران را هم قدرتمند کردید. چنانچه در این جهاد سازندگی که گاهی وقتها میبینیم خانمها هم رفتند و مشغول شدند، خوب، البته از خانمها ساخته نیست که مثل یک رعیتی، مثل یک اشخاصی که ورزیدهاند در آن امور کار کنند، لکن همان رفتنشان در بین این رعایا و بین این کشاورزان، همان رفتن و اشتغال پیدا کردن به همان مقداری که میتوانند، این باعث این میشود که قدرت آنها چند مقابل میشود. وقتی آنها ببینند که از شهرها خانمهای محصل، خانمهای محترم، آمدند و در دهات مشغول کمک هستند به برادرهای خودشان، قدرت آنها چند مقابل میشود. و این یک عمل بسیار ارزندهای است. و لو عملْ خودش به حسب حجمش کوچک باشد، لکن حجم معنویش خیلی زیاد است. چنانچه رفتن محصلین مدارس مردانه هم در بین همین رعیتها و در بین همین کشاورزها هم یک قدرتی به آنها میدهد. وقتی ببینند که همه قشرها پشتیبان هستند، از این پشتیبانی، آنها قدرتشان خیلی زیاد خواهد شد.
آن چیزی که حجم عمل را زیاد میکند، و لو حجم مادیش کم است، آن «للَّه» بودن و اخلاص است. یک عمل ممکن است به حسب حجم مادیش بسیار کم باشد، لکن به حسب معنا از همه اعمال، یا از اکثر اعمال، حجم معنویش زیادتر باشد. «لا اله إلا اللَّه» یک عبارت چند کلمهای است؛ لکن عظمتش از تمام اذکار، یا اکثر اذکار، زیادتر و حجم معنویش از همه بیشتر است. افعال وقتی که «اخلاص» همراهش باشد [حجم معنوی پیدا میکند] «اخلاص» به منزله روح عمل است. همان طوری که انسان به این حجم مادی انسان نیست، این حجم مادی را سایر حیوانات بسیاری از حیوانات، هم این حجم را بیشتر از انسان دارند. آنکه اسباب امتیاز انسان است از سایر حیوانات آن جهت معنویت انسان است؛ آن جهت روح انسان است، روح مُهذَّب. روحی که تربیت شده باشد به تربیتهای الهی، آن ارزش انسان را زیاد میکند، و حجم معنوی را بالا میبرد. کوشش کنید که آن حجم زیاد بشود.
کوشش کنید که معنویاتتان بر مادیات غلبه کند در خلال تحصیل، در خلال زحمت کشیدن، در تحصیل علوم. خداوند همه شما را موفق کند. کوشش کنید که مُهذَّب باشید، عمل کنید به آن چیزی که شما را به او دعوت کردند. اخلاقتان را، آدابتان را، معنویاتتان را تقویت کنید به طوری که یک انسانی باشید که وقتی که همه عالم را میبینید، همه را سعادتشان را بخواهید. یک انسانی باشید که به همه عالم محبت داشته باشید. پیغمبر اکرم این طور بوده که حتی کفار را هم وقتی که ملاحظه میفرمود که اینها مسلم نمیشوند، غصه میخورد برای آنها که چرا باید اینها مسْلم نشوند و بعد به آن شقاوتها و به آن عذابها برسند.
کوشش کنید که با خواهران خودتان، با برادران خودتان، با محبت باشید؛ علاقهمند باشید. کوشش کنید که احکام اسلام را به پیش ببرید. کوشش کنید که این نهضت را همه با هم این نهضت را به پیش ببرید که اگر این نهضت به آخر برسد- ان شاء اللَّه- و موفق بشویم و بشوید که اسلام در ایران تحقق پیدا بکند و مملکت ایران از آن گرفتاریهایی که تا حالا داشت بیرون برود، و یک مملکت اسلامی به تمام معنا بشود، این معنا الگو خواهد شد از برای ممالک اسلامی دیگر؛ بلکه برای همه ممالک. کوشش کنید که این نهضت را تقویت کنید، و ان شاء اللَّه به آخر برسانید، تمام احکام اسلام زنده بشود. عصر عصری باشد که احکام اسلام تجدید و زنده بشود با کوشش شماها.
خداوند همه شماها را حفظ کند و سلامت باشید؛ سعادتمند باشید؛ به علم و تقوی آراسته بشوید. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج10، ص: 242 ـ 246)
ـ سخنرانی در جمع ورزشکاران باستانی و قهرمانان کشور؛ بیان اهداف اسلام (1358)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
چه روزهای خوشی میگذرانید. روزهایی که دشمن را فراری دادید؛ و همه با هم مجتمع، ورزشکارها و پهلوانها با ما، و روحانیون با سایر طبقات، ارتشیها با شما، شما با ارتشیها، همه با هم مجتمع و یکصدا برای پیشبرد اهداف اسلام، که یکی از اهداف اسلام استقلال کشور، آزادی برای همه، و سرافرازی همه ملتهای اسلامی. و من امیدوارم که شما پهلوانان برای ملتتان، برای کشورتان، مفید باشید. و با همت شما جوانان برومند و همت سایر اقشار ملت، این نهضت اسلامی به پیش برود؛ و یک مملکت مستقل، آزاد، خالی از همه شیاطین [داشته باشیم، یک] مملکت رحمانی که همه شیاطین از آن بیرون بروند، و یا مؤمن بشوند. و من امیدوارم که با همت همه شما پهلوانان و سایر اقشار، آن آرزوهایی که ما داریم، و آن فقط این است که اسلام تحقق پیدا بکند، که در سایه اسلام همه چیز هست.
و من نمیدانم این اشخاصی که از اسلام میترسند از چی اسلام میترسند؟ از این میترسند که اسلام نتواند استقلالشان را حفظ بکند؟ خوب، این اسلامی بود که مملکت ما را از چنگ اجانب و قدرتهای بزرگ نجات داده. اسلامی که توانست تمام قدرتهایی که در عالم بودند و پشتیبانی میکردند از این رژیم، اسلامی که توانست تمام اینها را عقب بزند و شکست بدهد و مملکت خودش را از حُلْقوم اجانب- که در رأس آنها امریکاست - بیرون بکشد، نمیتواند حفظ بکند این مملکت را؟ از این میترسند که استقلال از دست برود؟ اینها دلسوز برای کشور خودشان و ملت خودشان هستند؟ از این میترسند که از ملت، سلب آزادی بشود؟ اسلامی که آزادی را برای این ملت هدیه آورد، میترسند حالا که هدیه آورد دوباره بگیرد از ایشان؟! میترسند که اسلام، ذخایر ایران را به اجانب بدهد؟ اسلامی که کوشش کرده است و ذخایر را حفظ کرده است برای ملت و چپاولگران را بیرون کرده است از این مملکت، اینها میترسند که ذخایر به باد برود؟!
آنچه که من میفهمم این است که بعضی از اینها گول خوردند؛ و بعضی از اینها هم توجه دارند و غرض دارند، و آنها میترسند که اسلام، جیب اینها را نگذارد پُر بشود. از این میترسند که اسلام نگذارد که این چپاولگریها باقی بماند. اینها برای ملت، برای کشور، دلسوز نیستند، البته من همه را نمیگویم، من بعضی از اینها را میگویم. من آن منحرفین را میگویم و آن وابستههای به رژیم سابق را که نمیخواهند اسلام تحقق پیدا بکند. میخواهند این وابستگی ما به خارج، به غرب و شرق، باقی باشد، چون در این وابستگیها اینها استفادهها میکردند. چنانچه ملاحظه کردید در سایه رژیم سابق چپاولگرها چپاول کردند. و بعد از اینکه او رفت، بسیاریشان پولها را هم برداشتند و رفتند. میلیونها، میلیاردها پول از ایران رفت! اینها میترسند که چنانکه اسلام با محتوایش تحقق پیدا بکند، دست آنها دیگر کوتاه بشود و دست اربابانشان کوتاه بشود از این چپاولگریها و به آمال خودشان نرسند. و الّا اگر برای ملت و برای کشور است، اسلام این کشور را به ما برگرداند، و قدرت اسلام بود، ایمان مردم بود، که این پیروزی برای ماها حاصل شد.
اسلام در طول تاریخ، آن وقت که اسلام بوده است، به کسی ضرر نمیزده است. در حکومت علی بن ابی طالب کی میتواند بگوید که ظلم بر او میشود؟ کی میتواند بگوید که استقلال از دستش میرود؟ کی میتواند بگوید که ذخایر ملت به باد میرود؟ حکومتی که رأسش علی بن ابی طالب- سلام اللَّه علیه- [باشد]، کی میتواند بگوید که نقصی در حکومت هست؟ کی میتواند بگوید که نمیشود اداره بکند؟
ما میخواهیم یک مملکتی باشد که در رأسش کسانی باشند که شیعه علی بن ابی طالب- سلام اللَّه علیه- هستند و مسْلم هستند؛ اسلام را به معنای واقعیش ادراک کردند؛ و مملکت ما، از مجلسش تا مجلس خبرگانش تا ارتشش تا بازارش تا پایگاه پهلوانهای ما، همهاش اسلامی باشد. اگر همه اسلامی باشند، خوفی از چیزی نیست. مسْلم که نمیتواند به مسْلم دیگر ضرر بزند. مسْلم برادر مسْلم است: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ[12] قرآن کریم، عقدِ اخوّت بین مسلمانها انداخته است، برادر که به برادر ضرر نمیزند. اینها خوفشان این است که مبادا اسلام تحقق پیدا بکند که مبادا منافعشان از دستشان برود! و الّا ملت ما اسلام را میخواهند، از باب اینکه از اسلام ضرر نمیبینند، اسلام به منافع آنهاست. با تحقق اسلام همه قشرها در رفاه زندگی میکنند؛ و برای آخرتشان هم تهیه میبینند.
خداوند شما پهلوانهای عزیز را برای ما حفظ کند؛ و قدرتِ فوق قدرت به شما عنایت کند. و ان شاء اللَّه قدرت روحی و قدرت باطنی پیدا بکنید؛ و مهذّب بشوید، چنانچه هستید. خداوند همهتان را تأیید کند. و السلام علیکم.» (صحیفه امام، ج10، ص: 247 ـ 249)
ـ سخنرانی در جمع ورزشکاران و قهرمانان کشور؛ وظایف و اهمیت شورای شهر (1358)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
خوشوقتم که امروز با دو دسته از ورزشکارها و پهلوانها مواجه شدم. و چون آقایان از شهرهای مختلف هستند، من لازم میدانم که مسئلهای که الآن محل ابتلای ماست به آقایان بگویم، که در شهرهای خودشان که رفتند تبلیغ کنند، به برادران خودشان بگویند. و آن مسئله شوراهای شهر است. این شوراها باید باشد در شهرها، بعد هم در سایر نقاط ان شاء اللَّه- تأسیس بشود. و سرنوشت هر شهرستانی، هر شهری- که آن شوراها در آن هست- با خود این شوراهاست، که از طرف مردم تعیین میشوند افرادش.
آن چیزی که الآن لازم است بر همه آقایان، بر همه شما جوانان، بزرگان، و بر همه قشرهای ملت، این است که چشمهایشان را باز کنند با مطالعه، با دقت، افرادی که برای شوراها تعیین میکنند صفات خاصی را داشته باشند. اول: اینکه مؤمن باشند؛ مؤمن به این نهضت باشند؛ جمهوری اسلامی را بخواهند؛ طرفدار مردم باشند؛ امین باشند؛ اسلامی باشند، و شرقی و غربی نباشند، انحرافات مکتبی نداشته باشند؛ تا اینکه کارهایی که میکنند برای نفع ملت، برای نفع خود شهرستان باشد. اگر خدای نخواسته در این امر کوتاهی بشود و شیاطینی که دوره میافتند و میخواهند افرادی را جا بزنند به مردم، آن افراد منحرف یک وقتی تعیین بشوند برای شوراهای شهر، این برای خود شهر خطر دارد؛ برای کشور خطر دارد؛ برای اسلام خطر دارد.
از این جهت، یک مسئولیتی الآن گردن همه ملت هست- که شما هم از همان ملت هستید و بحمد اللَّه پهلوانهای ملت هستید، و بعدها هم پهلوانتر میشوید- این مسئولیت بزرگ هست، که ما الآن در یک وقتی واقع هستیم که بسیاری از ریشههای رژیم فاسد سابق در بین مردم هستند، و ممکن است که خودشان را با ظاهرسازی جا بزنند. باید شناسایی بشوند در هر شهرستانی که ده، پانزده نفر مثلًا- حالا آن عددی که باید تعیین بکنند در آنجا- باید انتخاب بشود، باید این شناسایی بشود. در بین روحانیون یک نفر هست، خوب، هر کسی در شهرش میداند که کدام روحانی کسی است که صلاحیت دارد برای این کار؛ دلسوز برای ملت است. و از کسبه مثلًا، از اصناف، از تُجّار، از کارگرها، از کشاورزها، سابقهاش را باید درست مردم بدانند که این در زمان طاغوت چه کاره بوده است، و سوابقش- سوابق خانوادگیاش- چه طور بوده است. اگر چنانچه دقت در این امر نشود و مردم توجه به این امر نکنند، مسئولند پیش خدا. اگر فردا یک گرفتاری برای ملت به واسطه اینها پیش بیاید، ماها که میخواهیم تعیین کنیم افراد را، مسئول هستیم، مسئولیت ما بزرگ است.
امروز وجاهت اسلام در خطر ممکن است باشد. اگر یک افراد نابابی در جمهوری اسلام مُقدَّرات یک شهری را در دست بگیرند و بعد کارهای خلاف بکنند، علاوه بر اینکه برای خود آن شهر مُضرّ است، وجهه جمهوری اسلامی را بد نمایش میدهد. و آنهایی که با شما و با ما و با اسلام غرض دارند اینها میخواهند که یک افرادی باشند که این افراد هر چه میتوانند کار را از اسلام جدا کنند؛ مطالب را از اسلام جدا کنند. و شما و ما میخواهیم که هر چه کار میشود اسلامی باشد. بنا بر این، الآن آن چیزی ... که شاید از فردا و پس فردا این کاندیدها معرفی بشوند، و شماها باید رأی به کسی که میدهید که این در شورای شهرمان باشد، خیال نکنید که شورای شهر یک چیز آسانی است، یک چیز کمی است.
شورای شهر؛ یعنی همه کارهای شهر دست اینهاست. شهردار را هم تعیین میکند. کارهای دیگر شهر را، همه را، اینها انجام میدهند. نظارت در بازار، نظارت در همه جا، دارند. اینها اختیاراتی دارند، و ممکن است که خدای نخواسته یک وقتی اشخاص ناباب تعیین بشود، رأی داده بشود به آنها، و برای شهر مُضرّ؛ برای اسلام هم مُضرّ.
بنا بر این، یک مسئله مهمی است که باید شما توجه به آن داشته باشید. و برسانید به دوستان خودتان، به شهرستانهایی که میروید به دوستانتان، به اهل علم آنجا، برسانید که مردم آگاه بشوند و روی آگاهی رأی بدهند.
این یک مطلبی بود که الآن مورد نظر است؛ و لازم است ان شاء اللَّه عمل بشود. بعد، ما یک مراحل دیگری هم داریم که در موقع خودش باید از آن بحث بکنیم. یکی، قضیه مجلس شوراست. که او همه مُقدَّرات مملکت؟ باید رأی داده بشود. یکی هم رئیس جمهور است. که اینها هم دیگر بعد ان شاء اللَّه بشود.
و من امیدوارم که با همت همه قشرها و همت شما جوانها این مراحل را طی بکنیم. و آنهایی که مخالف با این مسائل هستند همان طوری که در رفراندم شکست خوردند، در این مسائل هم باز شکست بخورند، و پیروزی مال ملت اسلام باشد. و خداوند همه شما را ان شاء اللَّه حفظ بکند. و همان طوری که ایشان گفتند، و خوب هم تشریح کردند و صحبت کردند، آن ورزشکارها دو وظیفه دارند: یک، ورزش جسمانی برای قوه پیدا کردن، قدرت پیدا کردن.
وقتی قدرت جسمانی پیدا شد، دفاع از مملکت میتوانند بکنند؛ دفاع از مخالفینی که میخواهند به آنها حمله کنند میتوانند بکنند. و یکی هم پرورش روحانی که اگر پرورش روحانی در انسان پیدا بشود، آن وقت قدرت جسمانیش هم مضاعف میشود.
و شما کوشش کنید که آن قدرت را هم، که قدرت الهی است، آن قدرت هم به برکت اسلام و به برکت مولا امیر المؤمنین- سلام اللَّه علیه- در شما پیدا بشود، که یک مرد روحانی قَوی و جسمانی قَوی بشوید که هم جانب روحتان قوی باشد؛ و هم جانب جسمتان قوی باشد.
و من هم دعا به همهتان میکنم؛ و خدمتگزار همهتان هم هستم. خدا همهتان را حفظ کند.» (صحیفه امام، ج10، ص: 250 ـ 253)
ـ بیانات در جمع پرسنل آموزشگاه نوجوانان ارتش؛ عوامل پیشبرد نهضت (1358)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
این روزها برای ملت ما مبارک است، و هر روز مبارک، و امید است مبارکتر بشود. مبارک برای اینکه بحمد اللَّه بر قدرتهای طاغوتی پیروز شدید و دست اجانب را از مملکت خودتان قطع کردید. و مبارکتر اینکه تا آخر قطع باشد. و از آن مبارکتر اینکه جمهوری اسلامی با محتوای اسلامی که همه قشرها اسلامی باشد تحقق پیدا کند. یکی از مبارکیها این است که شما برادرها با برادرهای ارتشی آموزشی، برادرانه با هم ملاقات میکنید و برای آنها کف میزنید. این امری است که در جمهوری اسلامی باید انجام بگیرد.
باید همه در آغوش هم، برابر هم، با برادری این نهضت را به پیش ببرید؛ و دست اجانب را و عمّال اجانب را، که بعض از آنها الآن هم مشغول توطئه هستند، از کشور خودشان کوتاه کنید.
من از همه قشرهای ملت و از ارتشیها و این جوانانی که الآن از اینجا رژه رفتند تشکر میکنم. و سلامت همه را از خدای تبارک و تعالی مسألت میکنم.
و از همه میخواهم که از آن چیزهایی که در دل داشتید دست بردارید؛ و همه با هم برادر باشید؛ و در راه اسلام کوشش کنید. و اگر گرفتاریهایی هم هست برای افراد شما یا برای گروههای شما، امید است که ان شاء اللَّه با برقراری حکومت عدل اسلامی تمام گرفتاریها رفع بشود.
کوشش کنید در اینکه با هم باشید. و کوشش کنید در اینکه خائنین را بشناسید و طرد کنید. خداوند به همه شما توفیق عنایت کند.
و من از همه شما تشکر میکنم، و به همه شما دعا میکنم؛ و خدمتگزار همه ملت و همه ارتش و همه قشرهای ملت هستم.
و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.» (صحیفه امام، ج10، ص: 254 ـ 255)
ـ پاسخ استفتاء وزیر کشاورزی در مورد غصب اراضی و کِشت و زرع در آنها (1358)
[بسم اللَّه الرحمن الرحیم. محضر مبارک رهبر عظیم الشأن انقلاب ایران حضرت آیت اللَّه العظمی امام خمینی- مد ظله العالی
با تقدیم ادعیه و تحیات، از حضور مبارک استدعای ابلاغ اوامر کتبی و تعیین تکلیف نسبت به مسائل مشروحه ذیل را که مورد حاجت اشخاص و مأمورین دولت است مینماید:
1- با آنکه دستورات لازم الاتباع آن حضرت در مورد لزوم فعالیت بیشتر کشاورزان و توسعه سطح کشت منطوقاً و مفهوماً ناظر به کار مشروع هر کس در زمینی است که طبق مبانی شرعی و قانونی در اختیار دارد، مع التأسف جمعی از افراد ضد انقلاب و فرصت طلب در بعضی از مناطق، اذهان ساده روستاییان را مشوب نموده و وانمود میسازند که کشت و کار بدون اجازه در اراضی دیگران نیز در حکم اطاعت از امر امام و توسعه میزان کشت تلقی خواهد شد. استدعای صدور حکم در رفع این گونه شبهات و القائات را دارد.].
بسمه تعالی
تصرف در اراضی دیگران چه به طور کشت یا به طریق دیگر حرام است و توسعه کشت به طور غصب جایز نیست و باید از آن احتراز شود.
روح اللَّه الموسوی الخمینی
[2- بعضی افراد با سخنرانی و انتشار اعلامیهها با تأویل و تعبیر نابجا از اصل «الزرع للزارع و لو کان غاصباً» وانمود مینمایند که هر کس بدون اجازه و عدواناً در زمین دیگری شخم بزند و بذر بپاشد، میتواند استیلای غاصبانه خود را تا برداشت محصول ادامه دهد. مستدعی است نظر مبارک را در این مورد که آیا میتوان از این گونه افراد غاصب قبل از رسیدن محصول خلع ید نمود و تعیین حدود ضمان شرعی غاصب ابلاغ فرمایند.].
بسمه تعالی
غاصب باید فوراً زمین مغصوب را به صاحبش رد کند و صاحب زمین میتواند کشت او را حتی قبل از رسیدن موعد برداشت از زمین خود تخلیه کند.
روح اللَّه الموسوی الخمینی
در خاتمه از حضور مبارک اجازه میخواهد که متن فتاوی صادره را برای اطلاع عموم مردم و بخصوص کشاورزان و روستاییان به طبع رسانیده و در دهات و مزارع کشور منتشر نماید تا ان شاء اللَّه تعالی بدین وسیله و با مدد گرفتن از اوامر آن رهبر عالیقدر از تجاوزات و تصرفات عدوانی و غاصبانه بخصوص در شروع فصل کشت پاییزه حتی الامکان جلوگیری و به ایجاد نظم و آرامش در مناطق روستایی کمک گردد. با تقدیم شایسته ترین احترامات- علی ایزدی]. (صحیفه امام، ج10، ص: 256 ـ 257)
ـ مصاحبه با خبرنگاران خارجی در مورد سرنوشت جنگ (1359)
«سؤال: [شما راجع به جنگ چه فکر میکنید و نظرتان درباره این جنگ و آینده آن چیست؟].
جواب: بسم اللَّه الرحمن الرحیم- اولًا ما به تبع اسلام با جنگ همیشه مخالفیم و میل داریم که بین همه کشورها آرامش و صلح باشد. لکن اگر جنگ را بر ما تحمیل کنند، ما تمام ملتمان جنگجوست و با تمام قوا مقابله میکنیم و لو اینکه همه ابرقدرتها هم دنبال او باشد. برای اینکه ما شهادت را یک فوز عظیم میدانیم و ملت ما هم شهادت را به جان و دل قبول میکند و از جنگ نخواهیم هراسید و مرد جنگ هستیم، لکن مایل نیستیم به اینکه جنگ واقع بشود.
الآن دولت دست نشانده و جنایتکار عراق به شهرهای ما و مردم عادی حمله کرده و دیشب نیز در دزفول حمله کردند و با موشکهای خودشان بسیاری از مردم را کشتند، ولی ما مواضع نظامی آنها را خواهیم زد و آتیه جنگ با ماست. برای اینکه ما تمام ملت همراهمان است و صدام ملت خودش بر ضد خودش است و حتی ارتش خودش هم متزلزل است و خواهند در این جنگ باخت، و بعثیها ان شاء اللَّه از عراق خواهند رفت و یک دولت اسلامی در آنجا خواهد آمد.
و ما با کمال قدرت دفاع از خودمان خواهیم کرد و کشور عراق را نجات خواهیم داد از دست این جنایتکارانی که نوکر ابرقدرتها هستند. و ما باکی از اینکه ابرقدرتها به آنها پشتیبانی میکنند نداریم.
و امیدواریم که همان طور که شاه مخلوع را با دست خالی از بین بردیم و دست ابرقدرتها را از کشورمان قطع کردیم این شخص هم که جنایتکارتر از شاه سابق است از بین ببریم. کشور و ملت عراق را که برادر ما هستند آزاد کنیم تا خود کشور عراق و ملت بر سرنوشت خودش حکومت کند و حکومت را خودش تعیین کند. و ما برنده جنگ هستیم و هیچ تردیدی در این نیست. و به فرض اینکه ما هم کشته بشویم، ملت ما در حال جنگ هستند و شهادت را با دل و جان میپذیرند و من امیدوارم که با خدای تبارک و تعالی باشیم و خدای تبارک و تعالی با ماست. ان شاء اللَّه.
اخبار را همان طور که هست به ممالک و کشورهای خودتان گزارش بدهید. ما هیچ نمیخواهیم طرف ما باشید، همین طور که الآن مملکت را میبینید آن طور گزارش بدهید.» (صحیفه امام، ج13، ص: 261 ـ 262)
ـ پیام به ملت ایران و مسلمانان جهان در روز عید سعید قربان؛ اعلای کلمه اسلام (1360)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
حلول عید سعید قربان را که از اعیاد بزرگ اسلام و میعادگاه پیامبران عظیم الشأن، از حضرت ابراهیم تا حضرت محمد- صلی اللَّه علیه و آله و سلم- بنیانگذاران توحید و عدالت و رهبران صراط مستقیم عبودیت است به ملت ایران و مسلمانان جهان تبریک عرض میکنم، و از خداوند متعال میخواهم که مسلمانان جهان را برای بپاداشتن سنت انبیای عظام بیدار فرماید و در راه حصول هدف انبیا که فرزندان و عزیزان خود را فدای آن مینمودند بسیج نماید تا با همت همگان پرچم توحید در فضای سراسر جهان به اهتزاز درآید، و دست قدرتهای چپاولگر از بلاد مسلمین و مستضعفین کوتاه گردد. در این سال، این عید برای مسلمانان از آن جهت مبارکتر است که در آستانه آن فرعون مصر[13] رهسپار کوی فرعونیان گردید، و برای ایران به علاوه از آن جهت که قوای شیطانی صدام رو به زوال و شیاطین پیوسته امریکا رو به اضمحلال است.
این جانب به همه مسلمانان و ملت عزیز ایران از پیروزیهای پی در پی تبریک [عرض میکنم] و سعادت و سلامت همگان را خواستارم. و امید است با انتصاب آقای رئیس جمهور[14] و همت همه ارگانها مشکلات ایران رفع گردد. و السلام علی عباد اللَّه الصالحین.
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج15، ص: 277)
ـ حکم تنفیذ ریاست جمهوری آقای خامنه ای (1360)[15]
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
ما نَنْسَخْ مِنْ آیَةٍ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَیْرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها[16] گرچه دست جنایتکاران و منافقان، رئیس جمهور متعهد و مؤمنی را از ملت مجاهد ایران گرفت و یکی از خدمتگزاران صدیق را به شهادت رساند و ملت عزیز را از خدمت او، و او را از خدمت به ملت محروم کرد و گمان کرد که با ترور اشخاص، ملت بپاخاسته از تصمیم خود عقب مینشیند و در خدمت به اسلام بزرگ سستی میورزد و در نتیجه راه برای قدرتهای چپاولگر باز میشود، ولی شرکت بیسابقه مردم کشور، امید بدخواهان را مبدل به یأس و طمع آزمندان را برای همیشه برید.
امریکا و تروریستهای وابسته و پیوسته به آن با تبلیغات خود ملت شریف ایران و ارتش وفادار به اسلام را از هدف بزرگ اسلامیشان منحرف معرفی مینمایند، و وسایل ارتباط جمعی غرب، خصوصاً امریکا و صهیونیزم برای جهانخواران و مزدورانشان کاخهای سفید خیالی ساخته تا با شکست ایران در انتخابات، به سوی ایران مهد شیرزنان و شیرمردان، هجوم آورده و با محو اسلام، حکومت سلطنتی یا جمهوری دمکراتیک خلق[17] برقرار و کشور را تا ابد مورد چپاول قدرتمندان خصوصاً امریکا قرار دهند. ولی شرکت عمومی ملت شجاع و متعهد در انتخابات و پیروزیهای پی در پی قوای مسلح در جنوب و غرب و حضور مداوم ملت در سرتاسر کشور از طرفی، و از طرف دیگر سرکوبی اشرار وطن فروش در داخل و پشت جبهه و به انزوا کشیدن ملی گرایانِ پیوسته به امریکا، کاخهای تخیلی آنان را فروریخت.
خداوند متعال بر ما منت نهاد که افکار عمومی را برای انتخاب رئیس جمهوری متعهد و مبارز، در خط مستقیم اسلام و عالِم به دین و سیاست هدایت فرمود که امید است با حُسن تدبیر و کمک قوای سهگانه و پشتیبانی ملت بزرگ، مشکلات یکی پس از دیگری رفع و احکام مقدس اسلام به طور دلخواه در سطح کشور اجرا گردد.
این جانب به پیروی از ملت عظیم الشأن و با اطلاع از مقام و مرتبت متفکر و دانشمند محترم جناب حجت الاسلام آقای سید علی خامنهای- ایّده اللَّه تعالی- رأی ملت را تنفیذ و ایشان را به سمت ریاست جمهوری اسلامی ایران منصوب نمودم.[18] و رأی ملت مسلمان متعهد و تنفیذ آن محدود است به اینکه ایشان به همان نحو که تا کنون خدمتگزار اسلام و ملت و طرفدار قشر مستضعف، و به حکم قرآن کریم أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ[19] بودهاند از این پس نیز به همان تعهد باقی باشند و از طریق مستقیم انسانیت و اسلام انحراف ننمایند، که ان شاء اللَّه نمینمایند. و در این موقع خطیر که بدخواهان خارج و داخل و بلندگوهای ابرقدرتها خصوصاً امریکای جنایتکار با هر وسیله میخواهند ملت و دولت و مجلس و دادگاههای ایران را متهم کنند و به گمان فاسد خود تزلزلی در ارکان جمهوری اسلامی ایجاد نمایند، لازم است رئیس جمهور با کمک همه ارگانهای جمهوری اسلامی و با تشریک مساعی یکدیگر جریانات امور را به طوری هماهنگ و موافق اسلام کنند که بهانه را از دست بدخواهان بگیرند؛ گرچه بسیاری از آنان با احکام اسلام و حدود و تعزیرات آن موافقت ندارند.
آقای رئیس جمهور و سایر دستاندرکاران و دولتمردان در جمهوری اسلامی باید بدانند که ملت شریف ایران بر همه آنان محبت و منت دارند، چرا که این ملت فداکار است که در اول انقلاب با نثار خون جوانان خود و زحمات طاقت فرسا پیروزی را به دست آورد و همه را از زندانها و تبعیدها و انزواها و اختناقها نجات داد و حکومت را از ستمگران بازستاند و به آنان تحویل داد. و همین ملت است که از اول پیروزی تا کنون در صحنه بوده و از کشور و ارتش و سپاه و سایر قوای مسلح و دولت و مجلس و شورای عالی قضایی و دادگاهها پشتیبانی نموده، و با کمک و همت همین ملت، دشمنان داخل و خارج را سرکوب و حزب اللَّه را به جای احزاب و گروههای شیطان نشاند. و هم اینانند که با شوق و شعف به آقای رئیس جمهور بیش از شانزده میلیون رأی دادند و بر کرسی ریاست جمهوری نشاندند؛ و هم اینانند که به خواست خداوند تعالی قادرند کشور را حفظ و از شرّ شیاطین نجات دهند؛ و اینانند که بر همه ماها و شماها حق دارند و همه میبایست دیْن خود را به آنان ادا کنیم و در خدمت ملت خصوصاً مستضعفین که سنگینی این جمهوری به دوش آنان بوده و بدون کوچکترین توقعی در خدمت اسلامند، با جان و دل کوشا باشیم. و ما دام که همه ما و شما در خدمت مردم هستیم آسیبی به جمهوری اسلامی وارد نمیشود و ملت بزرگ و بیدار و در صحنه جواب همه یاوه سرایان و زورگویان را میدهد. از خداوند متعال پیروزی اسلام و مسلمین را خواستارم. و السلام علی عباد اللَّه الصالحین.
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج15، ص: 278 ـ 280)
ـ سخنرانی در جمع مسئولان کشور تنفیذ حکم ریاست جمهوری آقای خامنه ای (1360)[20]
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
ما قبل از هر چیز، همگی باید از خداوند تعالی تشکر کنیم که ملت ما را توفیق این خدمتگزاریهای به اسلام را عطا فرموده است و از ملت تشکر کنیم که در همه مراحل، از قبل از انقلاب تا زمان انقلاب و تا پیروزی انقلاب، یکدل و یک جهت برای اقامه عدل اسلامی و برای دفع اشرار و رژیمهای فاسد و اقامه رژیم جمهوری اسلامی، کوشش کردند و از زمانی که بپاخاستند تا کنون در صحنه بودهاند و با تمام توان خود و بذل مال و جان و فرزند و خاندان، برای پیدا شدن عدل الهی و مستقر شدن احکام آسمانی کوشا بودهاند و در صحنه الآن هم بیش از پیش حاضرند. و دلیل اینکه بیش از پیش است این مراتب آرا در رؤسای جمهوری است که هر کدام از دیگری بالاتر [است] و این رأی اخیر رأیی است که من گمان نمیکنم در دنیا سابقه داشته باشد که به این طور، بدون اینکه تبلیغات دامنهداری شده باشد، با فرصت کم و بدون اینکه یک خوف یا طمعی در کار باشد، همه قشرهای ملت از مراجع بزرگ اسلام و علمای اعلام بلاد و قشرهای دیگر مستضعف و بپاخاسته به پای صندوقها رفتهاند و رأی خودشان را دادهاند؛ یعنی، رأی به اسلام.
ما مرهون این زحمات و این خدمات هستیم. همه ما و همه آقایانی که حاضر هستند، چه کشوری و چه لشکری، همه ما مرهون زحمات این ملت هستیم. این ملت، ما را از انزوا بیرون آورد و این ملت دست همه شما را گرفت و از حبسها بیرون کشید و دست جور ستمکاران را از سر این کشور قطع کرد. خداوند ان شاء اللَّه، این ملت را پایدار و این اشخاصی [را] که برای اسلام در جبههها و پشت جبههها زحمت میکشند سعادتمند و پیروز فرماید. تمام این مسائل برای این است، که اولًا، اسلام ایده ما و شما و ملت است و ثانیاً، ملت همراه است با دولت، با ارتش، با مجلس، با قوه قضائیه و سایر ارگانهایی که هست؛ ملت در صحنه است. همان طوری که پیروزی برای حضور ملت در صحنه بود، ادامه پیروزی هم همین معنا را دارد.
و شما مقایسه کنید ما بین این کشور و کشورهای دیگر [را] از قبیل کشور مصر، عراق و سایر کشورهای نظیر آنها و کشورهای بزرگی که در پس اینجا واقع شدهاند و هدایت میکنند آن نوکرهای خودشان [را] برای به دست آوردن قدرت. مقایسه کنید، ببینید رئیس جمهوری شهید میشود در ایران، هیچ اتفاقی نمیافتد، دنبال او و بعد از مدت کوتاه، یک رئیس جمهور به جای او مینشیند. رئیس جمهور فاسد در مصر کشته میشود،[21] مصر به هم میخورد! اعلام حکومت نظامی [میشود] یک سال. فرق ما بین اینجا و آنجا و این رئیس جمهور با آن رئیس جمهور این است که اینجا اتکا به اسلام است و همه ملت زیر پرچم اسلام قیام کردند و رئیس جمهور [هم] شهید بشود، ملت در صحنه است و به جای او، یکی دیگر را اقامه میکند. و آنجا پشتوانه تفنگ است و مسلسل است و قوای نظامی است و از ملت جدا و ملت از آنها جدا. اتکال این ملت به خداست و اتکال دولت مصر و عراق به اروپا و امریکا و شوروی است. ملتها اینجا در صحنه هستند و ملتها آنجا در خارج صحنه. از این جهت است که با کشته شدن رئیس جمهور در اینجا، هیچ اتفاقی نمیافتد که دنباله کشتن رئیس جمهور باشد و در آنجا، همچو به هم میخورد که برای تشییع جنازه نامبارک او نمیگذارند [کسی شرکت کند؛] باید جواز داشته باشند، نمیتوانند تشییع جنازه کنند. برای چه؟ برای اینکه ملت مخالف آنهاست.
و از اینجا باید به همه کشورهای اسلامی تذکر بدهم و اخطار کنم که شماها در اشتباه هستید؛ شماها که اتکالتان را از خدا برداشته و به قدرتهای دنیوی مثل شوروی، مثل امریکا، اتکال پیدا کردهاید و ملتهای شما از شما متنفرند و لهذا، اگر یک روز سرنیزه را بردارید، نابود خواهید شد، شما به خود آیید و این رویه را ترک کنید. شما از ملت ایران و دولت ایران الگو بگیرید. ملت ایران الآن آرامش را در کشور ایجاد کرده است و خود آرامش را ایجاد میکند، بدون اتکال به یک قدرت دیگری. دولت هم اتکال از سرنیزه را برداشته و اتکال به خدا و به ملت کرده است. از این جهت، هیچ اتفاقی نمیافتد از کشته شدن و شهید شدن رئیس جمهور یا شهید شدن نخست وزیر. اینها برای این است که ما در زیر پرچم مبارک اسلام [هستیم] و اتکال به خدای تبارک و تعالی [داریم] و ملت ما وفادار به اسلام است. ملتهای اسلامی دیگر هم اتکالشان به خدا و اسلام است.
دولتها کاری بکنند که جلب نظر ملت را بکنند. دولتها بناشان بر این نباشد که در سایه سرنیزه حکومت کنند. شما دولتهای اسلامی به اندازه محمد رضا، نه قدرت داشتید و نه پشتیبان. پشتیبان او همه قدرتهای عالَم بود. من آن وقتی که در پاریس بودم، فهمیدم که همه پشتیبان این آدم هستند. مع ذلک، این ملت که قیام کرده بود آن سرنیزه را شکست و آن مسلسلها را درهم کوبید و آن قدرتهای بزرگ را از ایران بیرون کرد و هر چه خواستند او را نگه دارند و دنبال او کارهای خودشان را انجام بدهند، نتوانستند؛ برای اینکه ایران متکل به خدا و متکل به قدرت خود بود. دولتهای وابسته به امریکا، وابسته به شوروی، که مخالف با نص قرآن است وابستگی آنها، بیایند بیدار بشوند؛ توجه کنند که عزت مال اسلام است. و اگر آنها دست بردارند از شیطنتهایی که به آنها تعلیم میدهند و برگردند به دامن ملتهای خودشان- اگر امکان برگشتن برایشان باشد- برگردند و به ملتهای خودشان بپیوندند تا محتاج به سرنیزه نباشند و محتاج به حکومت نظامی نباشند. شما دیدید که با این انقلاب عظیمی که در ایران واقع شد، یک روز حکومت نظامی اعلام نشد، یک روز وضع غیر عادی در هیچ جای این کشور اعلام نشد؛ برای اینکه حکومت نظامی برای سرکوبی ملت است و ما کسی را نداشتیم که از ملت جدا باشد و بخواهد ملت را سرکوب کند.
اینکه صدام این قدر بعد از به دام افتادن و کار غیر عقلایی کردن و روی تخیلاتی که به او تحمیل کرده بودند، به ایران حمله کرد و امروز میخواهد خودش را از این دام بیرون بکشد و هر روز یک جور، یک نحو یک توطئه انجام میدهد، یک روز با اسرائیل میسازد و یک جایی از کشور خودش را بمباران میکند، یک بنگاهی را بمباران میکند و به گردن ایران میگذارد و ایران را با اسرائیل موافق میداند، هم پیمان میداند؛ ایرانی که از قبل از انقلاب با اسرائیل مخالف بوده است و از اول انقلاب تا کنون همیشه مخالف بوده است و اعلام مخالفت کرده و همه چیز را به روی او و دوستان او بسته است، این ایران را میگوید مخالف با اسرائیل نیست، بلکه هم پیمان با اسرائیل است. خوب، این مرد چه داعی داشت که خودش را به این دام بیندازد تا محتاج به این طور دروغهای شاخدار و این طور توطئهها بشود. و یک روز هم در کویت، یک عملی انجام میدهند و میگویند که این عمل را ایران انجام داده است.
این کویت و سایر شیخنشینها تنبه پیدا بکنند به اینکه این طور امور برای آنها صرفه ندارد. بدانند این معنا را که ابرقدرتها از شما استفاده میکنند و آن روزی که دیدند از شما استفاده حاصل نمیشود، تفاله شما را به دور میریزند.
ما دیدیم که قبل از اینکه سادات ساقط بشود، امریکا جانشین برای او معیّن میکرد.
سادات باز زنده بود و داشت مثل حیوانات راه میرفت! لکن امریکا پیشبینی کرد که باید به جای او که باشد؛ آن نوکری که همه حیثیت خودش را به باد داد در خدمتگزاری به امریکا، آن روزی که کشته شد و آن طور بساط در مصر پیدا شد. این رئیس جمهور تحمیلی ثانی،[22] که خیال دارد در مصر مثل آن حکومت کند و دربست خودش را در اختیار امریکا گذاشته است، قبل از اینکه به ریاست برسد، اعلام همبستگی خودش را با اسرائیل و امریکا کرده است. ندیده است که همان طوری که سلف طالحش[23] به واسطه خشم ملت به جهنم واصل شد، همین عمل را با او هم خواهند کرد.
ملت مصر باید این مطلب را بداند که اگر قیام کند بر خلاف این توطئهها، همان طوری که ایران قیام کرد، آنجا هم خواهد پیروز شد. ملت مصر از حکومت نظامی نترسد و به او اعتنا نکند و همان طور که ایران حکومت نظامی را شکست و به خیابانها ریخت، آنها هم بشکنند و به خیابانها بریزند و این تفالههای امریکا را بیرون بریزند. ملت مصر ننشینند تا این قدرت از بین رفته دوباره دست و پای خودش را جمع کند و نفوذ خودش را بر ملت تحمیل کند. امروز روزی است که ملت مصر باید قیام کند. امروز روز ضعف دولت است و قدرت ملت. باید قدرت را نشان دهد و اعتنای به این حکومت نظامیِ بر خلاف همه موازین نکند و بشکند این حکومت نظامی را و به خیابانها بریزد و این دولتی [را] که میخواهد با سرنیزه با اسلام مخالفت کند و به صراحت میگوید که هر کس که به اسلام وفادار باشد او را سرکوب میکنیم، [از بین ببرد.] این تکلیفی است برای ملت مصر، برای علمایی که وابسته به حکومت نیستند. این تکلیفی است برای علما. علمای مصر بپاخیزند و برای خاطر خدا، از اسلام دفاع کنند. چه عذری است برای علمای مصر که اعلام ضدیت با اسلام را- این حکومت قبل از آمدنش به سرکار اعلام کرده است که هر چه با اسلام ربط داشته باشد ما او را سرکوب میکنیم- چه عذری است برای علمای اسلام در مصر که نشستهاند و گوش میکنند تا اینکه اینها دوباره غلبه کنند؟! امروز شما پیروزید.
ارتش معلوم نیست که با دولت باشد، مگر آنهایی که جیره خوار امریکا هستند. ارتش مصر توجه کند به اینکه اگر بخواهد پشتیبانی کند از این حکومتی که اعلام کرده است که من تابع امریکا هستم و اسرائیل و من هر کس دم از اسلام بزند او را خفه میکنم، این ننگ را به خودش، ارتش مصر راه ندهد و مهلت ندهد تا بعد از این، باز اسرائیل بیاید و به شما حکومت کند، و اسرائیل و امریکا مقدرات شما را در دست بگیرند. ارتش عراق چه بهرهای برد از این کار؟
خطای صدام که به واسطه خدمتگزاری به امریکا و خدمتگزاری به اسرائیل، که از ایران صدمه دیده بودند، به ایران حمله کرد، ارتش عراق چه بهرهای از این برد؛ جز اینکه هزاران نفر از افرادش در اینجا کشته شدند؟ ارتش عراق که میبیند ملت عراق با این حزب فاسد، با این حزب کافر مخالف است، او هم مخالفت کند و دیگر اجازه ندهد بیش از این جوانانشان کشته بشود. ما و ارتش ما نمیخواهیم که جوانان مسلمین که با فشار به ایران میآیند برای اینکه عمل کنند بر طبق افکار فاسد صدام، کشته بشوند. ما همه ملت اسلام و جوانان اسلام را دوست داریم و میخواهیم که به راه حق و به راه اسلام و به راه ملتهای خود سیر کنند. ارتش عراق چرا نشسته و صدام دارد مملکت عراق را تباه میکند و ارتش عراق را تباه میکند و اسلام را زیر پا میگذارد؟ ارتش عراق، ملت عراق، بپاخیزید و این تفالهها را بیرون ریزید! همه ملتهای اسلام باید قیام کنند و راه حق را به پیش بگیرند. همه دولتها باید برگردند و خاضع بشوند در مقابل ملت. البته از صدام گذشته است؛ مثل اینکه از سادات هم گذشته بود.
و اینهایی که در داخل کشور ما به تخیلات فاسد، مشغول به شرارت هستند، ما هیچ میل نداریم که این جوانهای گول خورده و این دختر و پسر گول خورده در این بیغولهها پیش این شیاطین باشند و از آنها الهام بگیرند. شما جوانها- دختر و پسر- چه دیدید از این سران فاسد خودتان جز ادعا و جز انحراف؟ مگر همینها نبودند که ادعا میکردند ما با خلق موافقیم، با دیگران مخالف و با اجانب مخالف؟ مگر اینها ادعا نمیکردند و باز هم نمیکنند- لفظاً- که ما با امریکا مخالفیم و با غرب مخالف؟ شما دیدید که عملًا بر خلاف این عمل کردند و به دامن امریکا پناه بردند و امریکا از آنها پشتیبانی میکند. شما جوانها چرا فکرتان را در اختیار دیگران گذاشتید؟ چرا استقلال فکری ندارید؟ چرا خودتان مطالعه نمیکنید در احوال این سرانتان که شما را دارند تباه میکنند و خودشان یا در بیغولهها هستند یا فرار از این کشور کردند و [میخواهند] شما را به هلاکت بیندازند و میگویند بعد، که شما کارها را انجام دهید، ما میآییم و به شما حکومت میکنیم؟
چرا تفکر نمیکنید؟ چرا توجه ندارید به مصالح خودتان؟ آن روزی که اینها بیایند و سلطه پیدا کنند بر این کشور، معلوم نیست که با شماها هم چه خواهند کرد. کسی که طریقه اسلام را ندارد، وفادار نیست. همینها بودند که افراد خودشان را ترور میکردند به مجرد اینکه بر خلاف رأیشان عمل میکردند و همینها هستند که اگر- خدای نخواسته، به فرض محال- قدرت در دستشان بیاید، جز حزب خودشان و جز اشخاصی که مربوط به خودشان است، تمام هواداران را- اگر بیدار بشوند و یک کلمه بخواهند بر خلاف آنها بگویند- قتل عام خواهند کرد. شما گمان نکنید که اینها برای ملت، برای شما و برای اسلام ارزش قائل هستند. شما دیدید که با همه ادعاها که اینها داشتند، به جایی فرار کردند که میگفتند ما دشمن با آنها هستیم و پناه به جایی بردند که دشمن همه ملتها است و ملتهای ضعیف. چرا فکر نمیکنید و چرا به خودتان رحم نمیکنید؟ بیدار بشوید! توجه کنید و دست از این شرارتها بردارید! و شما را اغفال نکنند برای مقاصد خبیث خودشان و شما را به کشتن ندهند! ما میل نداریم که شماها، جوانانی که برای این ملت میتوانید یک ذخیره باشید، تباه بشوید؛ تباه فکری بشوید و بعد هم تباه جانی.
من از خدای تبارک و تعالی، سلامت و سعادت همه ملت را و همه ملتها را و خصوصاً مستضعفین را خواستارم. و از همه کسانی که این ملت با زحمت خودش آنها را به مقامی رسانده است میخواهم که تمام توان خودشان را برای خدمت [به] این مستضعفین و خدمت [به] این بیغولهنشینهای بیچاره و خدمت به این زاغهنشینان صرف کنند. و ان شاء اللَّه، بعد از استقرار حکومت که الآن دیگر تمام شد همه جهات- عذری برای هیچ یک از شماها نیست؛ برای اینکه سابقاً کارشکنی میشد و حالا شما همه تفاهم دارید و کارشکنی هیچ یک برای دیگری نمیکند- همه هم فکر و هم صدا قیام کنید و برای این مستضعفین و برای این ملت که به همه ما و به همه شما منت دارد و حق دارد، برای آنها خدمت کنید و ان شاء اللَّه، موفق شوید. و از قوای نظامی میخواهم که با قدرت تمام، این تتمه این اشخاصی که به ناحق در مملکت ما وارد شدند، به اینها خاتمه دهند و آنها را از کشورمان ان شاء اللَّه، بزودی اخراج کنند. و امید است که خداوند به همه شما، لشکری و کشوری، ملت و همه ملتهای مستضعف دنیا سعادت بدهد و دست مستکبرین را از سر مستضعفین کوتاه کند.
و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.» (صحیفه امام، ج15، ص: 281 ـ 288)
ـ بیانات در جمع سرپرست و معاونان سازمان برنامه و بودجه؛ پیشرفت اقتصادی (1361)
«[بسم اللَّه الرحمن الرحیم]
یکی از مسائل مهم ما مسئله اقتصاد است. ما باید سعی کنیم که از حیث اقتصاد، قوی و بدون وابستگی باشیم. و باید مسئله کشاورزی، که در رژیم سابق برای به هم زدن آن نقشه داشتند تا ما را وابسته کنند، بیشتر مورد نظر ما باشد. البته به طرف صنعت هم باید رفت، ولی اگر از کشاورزی منحرف شویم، اسباب آن میشود که آنچه خودمان نیز داریم از بین برود و مقصود رژیم سابق از آن همه تبلیغات برای «تمدن بزرگ» همین بود که کشاورزی را از بین ببرد، و مملکتی که هم آب داشت و هم زمین، آبها را به هدر میدادند و زمینها هم بدون استفاده مانده بود. باید مردم سعی کنند که آبها به هدر نرود و از زمینها استفاده کنند، و در بخش کشاورزی و صنایع کوچک، فعال باشند. و توجه دولت به صنایع بزرگ باعث نشود که صنایع کوچک هم از بین برود و دولت هم بایستی تمام قدرت خود را برای کشاورزی به کار گیرد. و اینکه روحانیون در شورای اقتصاد و برنامهها نظارت میکنند، از باب این است که آنها به امور شرعی توجه دارند و نظارت آنها باعث میشود که طرحی که شما میدهید و برای تصویب به مجلس شورای اسلامی و شورای نگهبان میرود، رد نشود و در نتیجه، کارها آسان شود و شما در برنامههایتان معطل نمانید. من به همه شما و کسانی که به انقلاب و اسلام کمک میکنند، دعا میکنم. امیدوارم موفق باشید.» (صحیفه امام، ج17، ص: 33)
ـ نامه به آقای بهزاد نبوی در مورد استعفای آقای راستی کاشانی (1365)
[بسم اللَّه الرحمن الرحیم. محضر مقدس حضرت امام خمینی- مد ظله العالی
بعد از سلام و آرزوی طول عمر و سلامتی آن رهبر بزرگوار، عطف به استعفانامه اخیر حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای راستی کاشانی از نمایندگی جنابعالی در سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و پاسخ آن حضرت که در جراید منتشر گردید، به استحضار میرساند؛ از آنجا که متن استعفانامه همراه با پاسخ حضرت عالی که در واقع موافقت با استعفا بوده، منتشر گردیده است، و نامبرده در متن مزبور علاوه بر طرح استعفا، مسائل دیگری نیز مطرح کرده بودند، که مغرضین پاسخ آن حضرت را تأیید تمامی مطالب استعفانامه مزبور تلقی مینمایند، از حضور مبارک استدعا دارد برای جلوگیری از هر نوع القای شبهه و سوء استفاده در صورتی که مصلحت بدانید به نحو مقتضی و یا حتی در ذیل همین عریضه اعلام نظر فرمایید. ملتمس دعا. بهزاد نبوی[24]- 16/ 7/ 1365].
بسمه تعالی
جناب آقای بهزاد نبوی. این جانب فقط با استعفای آقای راستی و انحلال سازمان مذکور موافقت نمودم و با مطالب دیگری که در استعفانامه بود، به هیچ وجه موافقت نکردم.
17/ 7/ 65 / روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج20، ص: 142)
[1] - نخستین تلگرافی که از سوی امام به محمد رضا پهلوی مخابره شده است.
[7] - منازل السائرین( شرح تلمسانی)، ص 53.
[9] - خواجه عبد اللَّه انصاری.
[10] - سوره نور، آیه 40:« تاریکیهایی بالاتر از برخی دیگر از تاریکیها».
[12] - سوره حجرات، آیه 10:« بحقیقت، مؤمنان همه برادر یکدیگرند».
[13] - اشاره به هلاکت انور سادات( رئیس جمهور مصر) توسط خالد اسلامبولی و همرزمان مسلمان مصری او
[14] - در روز صدور پیام فوق، 17/ 7/ 1360، مراسم تنفیذ حکم سومین رئیس جمهور اسلامی ایران، آقای سید علی خامنهای که پس از شهادت آقای محمد علی رجایی، در انتخابات 10 مهر 1360 از سوی مردم ایران انتخاب شده بود، در حضور امام خمینی برگزار گردید
[15] - در روز عید سعید قربان، با حضور امام خمینی و جمع زیادی از مسئولین عالی رتبه، علما و شخصیتهای سیاسی و فرهنگی و نظامی و مردم و خانوادههای شهدا، مراسم تنفیذ حکم سومین رئیس جمهوری اسلامی ایران برگزار گردید. در این مراسم آقای سید احمد خمینی متن نامههای وزیر کشور و شورای نگهبان را مبنی بر اعلام صحت انتخابات قرائت نمود و سپس ایشان متن حکم امام خمینی در مورد تنفیذ انتخابات را برای حاضران خواند
[16] - سوره بقره، آیه 106:« ما هیچ آیتی را نسخ نمیکنیم و یا آن را از یادها نمیبریم مگر آنکه بهتر و یا مثل آن را بیاوریم».
[17] - در مقابل نظریه امام خمینی مبنی بر اینکه نظام سیاسی ایران« جمهوری اسلامی» میباشد که با تأیید اکثریت قاطع ملت ایران در رفراندم 12 فروردین 1358 و همه پرسی قانون اساسی همراه بود، گروهکهای چپگرا و مخالفین جمهوری اسلامی و برخی از ملیگرایان قیدهای دیگری را به عنوان پسوند« جمهوری» مطرح میکردند که با بیاعتنایی و مخالفت مردم روبرو گردید
[18] - به موجب اصل 110 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، امضای( تأیید و تنفیذ) حکم ریاست جمهوری، پس از انتخاب مردم، از وظایف و اختیارات رهبری میباشد
[19] - سوره فتح، آیه 29:« محمد( ص) فرستاده خداست، و آنانی که با اویند بر کافران سختگیر، و بین خویش مهربان هستند».
[20] - آقایان: حسینعلی منتظری، اکبر هاشمی رفسنجانی( رئیس مجلس شورای اسلامی)، سید عبد الکریم موسوی اردبیلی( رئیس دیوان عالی کشور)، ربانی املشی( دادستان کل کشور)، مهدوی کنی( نخست وزیر) و اعضای کابینه، نمایندگان مراجع عظام: گلپایگانی، مرعشی نجفی و شیرازی، اعضای شورای نگهبان، نمایندگان مجلس شورای اسلامی، اعضای شواری عالی قضایی، دادستان کل انقلاب، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، اعضای شورای عالی دفاع، شورای فرماندهی سپاه پاسداران، فرماندهان نیروهای سهگانه ارتش، نمایندگان ستاد مشترک ارتش، رؤسای دوایر سیاسی ایدئولوژیک ارتش، شهربانی، ژاندارمری، شورای سرپرستی صدا و سیما، نمایندگانی از جبهههای آزادیبخش، جانبازان انقلاب و خانوادههای شهدا، خبرنگاران داخلی و خارجی.
[21] - اعدام انقلابی محمد انور سادات، رئیس رژیم حاکم بر مصر.
[22] - حُسنی مبارک که پس از ترور سادات، به جای او به ریاست جمهوری مصر رسید
[23] - طالح: ناپسند، خطاکار.
[24] - آقای بهزاد نبوی در کابینه شهید رجایی و میر حسین موسوی، معاون نخست وزیر در امور اجرایی و وزیر صنایع سنگین بود.