امروز با امام: چهاردهم مهر
ـ نامه تشکر به آقای سید احمد نجفی (1348)[1]
بسمه تعالی
23 رجب 89
به عرض میرساند، مرقوم محترم واصل؛ سلامت و سعادت جنابعالی را خواستار است. امید است ان شاء اللَّه تعالی در تهران موفق به ترویج شرع مطاع شده و از ارشاد و هدایت جنابعالی، اهالی آن محل بهرهمند گردند. از جنابعالی امید دعای خیر دارم. و السلام علیکم.
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج2، ص: 247)
ـ نامه به آقای سید احمد نجفی؛ رسید وجه و ارسال قبوض (؟؟؟)[2] و [3]
«بسمه تعالی
لیله 19 شهر رمضان المبارک
معروض میدارد، ان شاء اللَّه تعالی موفق و مؤید باشید. مرقوم شریف واصل، قبوض مبلغ شش هزار و پانصد را فرستادهام. ان شاء اللَّه تعالی میرسد. از جنابعالی امید دعای خیر دارم؛ و نیز از جناب آقای حقشناس امید دعای خیر در این ایام متبرکه دارم. و السلام علیکم.
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج3، ص: 49)
ـ پیام به ملت ایران به مناسبت مهاجرت از عراق (1357)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
3 ذی القعدة الحرام 98
سلام و تحیت بر برادران غیور ایرانی که برای رهایی از حکومت طاغوت و خاتمه دادن به چپاول غارتگران بین المللی و نفتخواران بپاخاستهاند. درود بر مسلمانان بیداری که از حملههای پی در پی دژخیمان شاه، هراس به خود راه نداده و راه اسلام و شهدای مجاهد حق را در پیش گرفته و اساس ستمگران را متزلزل نموده و با تظاهرات مردانه خود پشت استعمارگران مفتخوار را به لرزه درآوردهاند.
اکنون که من- به ناچار- باید ترک جوار مولا امیر المؤمنین- علیه السلام- را نمایم و در کشورهای اسلامی، دست خود را برای خدمت به شما ملت محروم- که مورد هجوم همه جانبه اجانب و وابستگان به آنان هستید- باز نمیبینم و از ورود به کویت با داشتن اجازه ممانعت نمودند، به سوی فرانسه پرواز میکنم. پیش من مکان معینی مطرح نیست؛ عمل به تکلیف الهی مطرح است، مصالح عالیه اسلام و مسلمین مطرح است. ما و شما امروز که نهضت اسلامی به مرتبه بسیار حساس رسیده است مسئول هستیم؛ اسلام از ما انتظار دارد. چشم جهانیان امروز به سوی شما ملت غیور دوخته شده. دولتهای استفاده طلب به مطالعه روحیه و مقدار پشتکار ملت ما پرداختهاند. شما مردان و زنان تاریخ باید پایداری در راه کوبیدن ستمکاران و دفاع از حق را به جهانیان و نسلهای آینده ثابت کنید.
من در حال گرفتاریها و اشتغالات اخیر، اخبار ایران و قیامهای پی در پی نقاط مختلفه را مثل کرمانشاه و بعض مناطق کردستان و قتلهایی که به دست دژخیمان شاه واقع شده میشنیدم، و هم متأثر و متأسف بوده و هستم و هم امیدوار و سربلند؛ امیدوار به شجاعت ملت بزرگ، و سربلند از فداکاری آنان در راه اسلام و مستضعفین. سربلند باد ملتی که با فداکاری خود قدم در راه پیروزی حق برداشت و سدهای مانع از آن را یکی پس از دیگری شکست! پیروز باد رادمردانی که با خون خود عزت بر باد رفته را بازگرفت و عظمت پایمال شده به دست سلاطین ستمگر را باز یافت! من وقتی مطالعه روحیه مردان و زنانِ جوانْ از دست داده را میکنم که شجاعانه در مقابل مصایب ایستادگی کرده و میکنند، برای خود احساس شرمندگی میکنم. من میبایست با مصیبتهای شما قدم به قدم همراه و آنچه شما دیدهاید دیده باشم؛ مع الأسف نتوانستم در بین شما باشم و آنچه شما لمس کردید بکنم لکن از این راه دور، چشمم به شما روشن و قلبم برای امت اسلامی میتپد. از خداوند تعالی عظمت اسلام و مسلمین و کوتاه شدن دست اجانب و وابستگان آنان را مسألت مینمایم.
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج3، ص: 481 ـ 482)
ـ حکم انتصاب آقای عطاءاللَّه اشرفی اصفهانی به سمت امامت جمعه کرمانشاه (1358)
«بسمه تعالی
14 ذی القعدة 99
جناب مستطاب شیخ الاعلام و حجت الاسلام آقای حاج آقا عطاء اللَّه اشرفی اصفهانی- دامت افاضاته
امید است وجود شریف از بلیات محفوظ و به انجام وظایف الهی مشغول باشید. ضمناً طوماری به امضای آقایان محترم علمای اعلام کرمانشاه واصل گردید که درخواست نموده بودند جنابعالی فریضه نماز جمعه را در آن شهر اقامه فرمایید. و با توجه به وضع زمان و احتیاج مسلمانان به این گونه اجتماعات مذهبی، مناسب است دعوت آقایان محترم را بپذیرید. و بدین وسیله جنابعالی به امامت نماز جمعه منصوب میشوید، تا ان شاء اللَّه تعالی هر چه باشکوهتر این فریضه الهی را در آن شهر اقامه نمایید. از خدای تعالی ادامه توفیقات جنابعالی را در راه خدمت به اسلام و مسلمین خواستارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج10، ص: 225)
ـ حکم انتصاب آقای سید یعقوب موسوی زنجانی به سمت امامت جمعه خدابنده (1358)
«بسمه تعالی
جناب مستطاب حجت الاسلام آقای حاج سید یعقوب موسوی زنجانی- دامت افاضاته
امید است وجود شریف از بلیات محفوظ و به انجام وظایف الهی مشغول باشید. ضمناً نامهای از طرف اهالی محترم شهرستان خدابنده (قیدار) واصل گردید که درخواست کرده بودند جنابعالی نماز جمعه را در آنجا اقامه نمایید. و با توجه به وضع زمان و احتیاج مسلمانان به تشکل و اجتماعات بیشتر، مناسب است دعوت اهالی محترم را اجابت نموده و این فریضه الهی را در آنجا اقامه کنید، و بدین وسیله جنابعالی به امامت نماز جمعه در آن منطقه منصوب میشوید. امید است اهالی محترم نیز از این فرصت استفاده نموده و در انجام آن هر چه باشکوهتر از همکاریهای لازمه دریغ ننمایند. و السلام علیکم و رحمة اللَّه. 14 ذی قعده 99
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج10، ص: 226)
ـ سخنرانی در جمع استادان و کارکنان دانشگاه شریف؛ اصلاح مراکز فرهنگی (1358)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
گرفتاریهای ما در این وقت یک گرفتاری کوچکی نیست. آنها سعی کردند که طرّاح بدهند برای این ممالک شرقی، و خصوصاً آنجاهایی که ذخایر بیشتر دارند. اینها سعی کرده بودند که همه چیزی که از غرب به ایران وارد میشود یک نوع خاصی باشد. فرهنگ استعماری وارد کنند به ایران؛ و ما را با تبلیغات دامنهداری که همه شما میدانید عاشق آن بکنند. به اسم فرهنگ غربی و دمکراسی خاص به ممالک استعماری یا نیمه استعماری وارد کنند؛ و به اسم دمکراسی غربی به خورد ما بدهند. همه چیزهایی که اینها به اسم «ترقی» و «تعالی» و «آزادی» و «دمکراسی» و «فرهنگ» و همه چیز، اینها به طرز خاصی وارد شده است به ایران. آن طور نیست که همین آزادی که در ایران در زمان این پدر و پسر در ایران وارد کردند این آزادی باشد که در غرب هست. یا این دمکراسی که ادعا میکنند و در ایران میگویند میخواهیم تعقیب کنیم، و حالا هم بازیخوردهها و یا غرضمندها دامن به آن میزنند، این دمکراسی است که در غرب پیش خود آنها هست. اینها همه وارداتی هستند؛ یعنی آزادی که برای ایران و برای ممالک شرقی اینها تحویل ماها دادند عبارت از آزادی در اموری که موجب تباهی ملت ما و جوانهای ما شده است.
شما ملاحظه کردید، در طول یادتان است زمان رضا خان را، آن زمانِ قبل او را یادتان نیست، و زمان پسر خَلَفش[4]- که از آن خبیثتر بود- یادتان است که آزادی که برای ما آوردند، و به ما به قول خودشان «اعطا» کردند!- آزادی در رفتن مراکز فساد، سینماها به آن طور که خودشان درست کرده بودند همه جا این همه مراکز فسادی که، خصوصاً در تهران، درست کرده بودند، این همه مشروب فروشیهایی که در سرتاسر ایران، و خصوصاً بیشتر در مرکز در آنجا درست کرده بودند. قضایای مطبوعات و رادیو تلویزیون، آن معانی که خود آنها هستند. آزادی مجلات با آن وضع انحرافکننده- تمام چیزها چیزهایی بوده است که نقشه کشیدند برای ممالکی که میخواهند تحت نفوذ خودشان یا استعماری باشد یا نیمه استعماری، استعمار نو باشد، همه این چیزها را به طور مفیدِ برای ما درست کردند. در تمام این مدت یک قلم، آزاد نبود که یک مطلبی که به صلاح کشور است بنویسد؛ و یک آدم قادر نبود که یک خطابه، یک صحبت بکند و اظهار مصالح امور و مفاسد را بکند؛ یک روزنامه نبود که در آن، آن مفسدههایی که در ایران دارد واقع میشود و آن چپاولگریهایی که داخل و خارج دست به هم دادند و دارند میکنند بنویسد. رادیو و تلویزیون هر وقت که صحبت بود، از چیزهای ترقّیات ایران و رسیدن به «دروازه تمدن» و از آن مسائل که ما را به تباهی کشید. آزادیی که وارد کردند آن نحو آزادی بود؛ نه آزادی به معنای واقعی. دمکراسی که وارد میکنند در اینجا همان قسم است؛ نه این است که واقعیتی داشته باشد که واقعاً اینها بخواهند مملکت ما آزاد باشد، و بخواهد یک نفر حکومت کند، یک حکومت مردم بر مردم باشد. اصلًا این مسائل پیش آنها مطرح نیست.
آنی که پیش آنها مطرح است این است که در کدام کشور ذخایری که میشود از آن چاپید، چه قدر بیشتر از دیگری دارد. یا مثلًا فلان کشور نسبت جغرافیاییش چه طور است، که اگر او تحت سلطه ما باشد، مسائلی که آنها میخواهند کدام بهتر است برای آن. و مع الأسف نویسندههای ما، بعضی از روشنفکرهای ما، بعضی از نویسندههای ما، بعضی از اشخاصی که تحصیلکرده هستند، اینها هم یا این است که واقعاً از این حرفها و تبلیغاتی که در ظرف پنجاه سال اخیر زیاد شده است گول خوردند و غفلت دارند از مطلب. و یا بعضی از آنها با علم و اطلاع به اینکه مسأله این طوری است دامن به آن میزنند؛ یعنی اجیر آنها هستند. و لهذا مملکت ما الآن یک مملکتی است که این طوری درست آن را کردند؛ به صورت یک غربزدگی. نه به معنای واقعی که در غرب هست، این جور نیست که آن چیزی که در غرب است، از مسائل، از علوم، از اینها، عینش هم در اینجا باشد. اینها دانشگاه را میخواهند تا یک حدود معیّنی جلو ببرند. آن هم محتوای اخلاقی در آن درست نباشد، و محتوای دینی آن نباشد. محتوایش هم علمی به آن معنایی که پیش خودشان هست نباشد. نمیخواهند اینها که در ایران یک طبیبی تربیت بشود که آن طبیب بتواند یک کاری بکند، حتی آن طبیبهایی هم که تا آن حدود تربیت شدهاند مردم را به اینها بدبین کردند. تمام حرفها این است که تا یک کسی لوزهاش هم فرض کنید که درد میگیرد، این راه میافتد برای انگلستان، راه میافتد برای اروپا! از آن طرف تبلیغ کردند که شما هیچ ندارید، خودتان اصلًا چیزی نیستید. از آن طرف هم نگذاشتند که ما این استعدادهایی که داریم و جوانهای ما- این استعدادهایی که دارند- رشد کنند. از همه اطراف ما را وابسته کردند.
و تا این وابستگی فکری هست در ما که همه نظرمان به این است که ما همه چیزمان را از غرب باید بیاوریم، و هر وقت هم که هر عیبی پیدا میکنیم غرب باید این را معالجه بکند، تا این وابستگی هست، ما نمیتوانیم استقلال پیدا کنیم. هیچ نحو استقلالی حاصل نمیشود، الّا اینکه ما خودمان را بشناسیم که ما خودمان هم فرهنگ داریم؛ خودمان هم همه چیز داریم؛ و احتیاج به غرب در این امور نداریم؛ و آنی که آنها به ما میدهند آن نیست که واقعیتِ رشدآوری باشد؛ آن است که ما را میخواهند در یک حدّی نگه دارند. همین اشخاصی که در آلمان فرستادند این را برای رسیدگی و برای تحصیل [دانش] اتمی آنها پیش من، در پاریس که بودم، دستجاتشان میآمدند و میگفتند که این اولًا که در اینجا دارند و طرح کردند درست کنند برای ایران مُضّر است اگر درست بشود. و ثانیاً، ماها که آمدیم اینجا، ما را نمیگذارند اصلًا بفهمیم! ما را در یک حدّی نگه داشتند نمیگذارند تحصیل کنیم؛ نمیگذارند بفهمیم. وضع این طوری بوده است و هست. تا ما از فکر اینکه ما همه چیزمان از غیر است و ما باید وابسته باشیم ... شما اگر شنیده باشید یکی از این گویندگانی که یک وقت هم در سنا بود، شاید هم یک وقتی رئیس سنا بود، حالا من یادم نیست، این یک آدم معروفی است در صدر مشروطیت[5]، تا حالا هم، تا وقتی که مُرد هم جزء معاریف بود، این گفته بود که ما هیچ چیزمان درست نمیشود، الّا همه چیزمان انگلیسی باشد. تا ما همه چیزمان را به فرم انگلستان درست نکنیم، درست نمیشود! حالا یا این آدم این قدر بیشعور بوده است که این تبلیغاتی که کردند در مغزش وارد شده است و اعتقادش این معنا بوده است. یا اینکه این هم از وابستگان به انگلستان بوده است، میخواسته است این حرفها را جزء تبلیغاتی که میکنند این هم جزء تبلیغاتش باشد.
ما الآن در یک وقتی واقع شدیم که جوانهایی که به دست ما تحویل داده شده است جوانهایی است که همه فرم غربی داشتهاند، و باید تعویض بشوند، مغزها باید عوض بشوند. اقتصادمان، عرض میکنم که فرهنگمان، همه چیزمان، از آنجا آمده؛ نه به آن طوری که پیش خود آنهاست. شما لا بد این را میدانید که اینهایی که میروند در خارج از ممالک شرقی برای تحصیل، آن دیپلمی که به آنها میدهند، غیر از آنی است که به خود آنها- آنهایی که آنجا تحصیل میکنند- میدهند؛ یعنی اینها را زود به ایشان اجازه و جواز میدهند. لکن آنهایی که خودشان در ممالک خودشان هست این طور نیست. یا آن کسی که در آنجا دیپلم گرفته، دیپلمِ فُرم شرقی گرفته، اجازه ندارد در آنجا مطب باز بکند؛ نباید آنجا مطب باز بکند! او باید بیاید ایران، در ایران، یا در سایر ممالک شرقی، مطب باز بکند. وضع این طوری بوده است، و ما را این طوری بار آوردند.
الآن که بیدار شده است بحمد اللَّه مملکت ما، و چشمش را باز کرده، چشمش را باز کرده به همه آشفتگیها؛ به همه چیزهایی که آشفته است. منتها شما محیط خودتان را میبینید، میبینید که آنجا چه قدر خرابی هست، که بهتر و بیشتر از ماها اطلاع دارید. دیگران هم هر کدام محیط خودشان را میبینند، میبینند که همان گرفتاریها و همان مسائل هست. چنانچه در سطح مملکت هر جایش بروید، راجع به این بیچارهها و این مستمندها، هر کس از هر طرف، هر گروهی که از هر طرف آمده است پیش من، میگوید که هیچ جا مثل آنجایی که ما هستیم عقب افتاده نیست. این برای اینکه همان محل خودش را دیده؛ و تبلیغاتی که شده است که این «تمدن بزرگ»، خیال میکند خوب، به استثنای اینجا جاهای دیگر حالا «تمدن بزرگ» است! آن یکی هم همان محل خودش را دیده؛ آن یکی هم همان. همه جا این طور است. من وقتی که میآیند اینجا و شکایت میکنند که نه ما آب داریم، نه اسفالت داریم، نه بهداری داریم، نه چه داریم، میگویم آقا شما بروید تهران یا آن زاغهنشینهای تهران را ملاحظه کنید ببینید آنها بدتر است حالشان یا شما! بنا بر این بوده است که این مملکت را ذخایرش را ببرند، و خودشان عقب مانده و مُفْلِس و بیچاره باقی بمانند. الآن ما وارد شدیم در این مملکتی که- یعنی این دیوار بزرگ را شکستید شما و رفتید آن طرف دیوار- میبینید هیچ ندارید، و هر چیز دارید خراب است. اگر هم همین مسأله «هیچ نداریم» بود، بهتر میتوانستیم ادارهاش کنیم تا خرابکاری، مأمور خرابکاری بودند! درست نوشته این مرد که «مأموریت برای وطنم» این صحیح است! اما چه مأموریتی؟ این مأموریتی که انجام داد. این جور مأموریت داشته است. الآن شما آن طرف دیوار که رفتید، هر جا بروید میبینید خراب است. وزارتخانههایش خراب است. ادارات خراب است. فرهنگش خراب است. اقتصادش خراب است. همه چیزش دیگر.
و آن چیزی را که از همه چیز بیشتر به آن توجه داشتند این است که ایمان مردم را از دستشان بگیرند. آنها از ایمان میترسند. از ایمان به خدا میترسند. از اسلام میترسند. شما ملاحظه کردید که وقتی صحبت جمهوری اسلامی شد، هیاهو درآمد از همین نویسندههای به ظاهر مسلمان ما، از همینها هیاهو درآمد، که خوب دیگر اسلامش چیست؟ همان جمهوری. معلوم بود از اسلام میترسند. نه، لازم نیست اسلامی باشد؛ جمهوری دمکراتیک باشد. جمهوری دمکراتیک. همین دمکراسی که به ما «اعطا» کردند، این را میخواهند اینها! اینها از آن چیزی که میترسند این است که مبادا که یک وقتی اسلام و احکام اسلام در ایران بیاید؛ کلاه اینها پس معرکه باشد. آنهایی که انحراف دارند، اینها را نپذیرد اسلام- چنانچه نمیپذیرد.
الآن همه ما، همه شما، همه قشرهای ملت، موظف هستیم که هر کدام در هر محلی که هستیم آنجا را اصلاحش کنیم. و از همه بالاتر همین قضیه آموزش و پرورش و قضیه دانشگاه و قضیه تعلیم و تربیت است، که ما در این جهت از همه جا از همه جهات بیشتر احتیاج داریم که اصلاح بشود. طرح باید بدهید؛ فکر بکنید- عرض میکنم- مشورت بکنید. اشخاصی که علاقه دارند به این کشور- اشخاصی که وابسته نیستند به این رژیم سابق و به شرق و غرب- اینها را جمع بکنید، و با هم مطالعه کنید؛ طرح بدهید؛ تا ان شاء اللَّه عمل بشود. و بلکه ان شاء اللَّه ما بتوانیم [عمل کنیم] البته با یک برنامه طولانی، به این زود [ی] نمیشود. بتواند با یک برنامه طولانی متحول کند این فرهنگ را به یک فرهنگ صحیح. اگر علمش هست، یک علم صحیح باشد. نه این است یک علمی که برای ما آوردند که ما را تا یک حدودی نگه دارند، و باز به ما نشان ندهند. این چیزها را شما ببینید، الآن این همه چیزی که از این خارج خریدند، این همه توپ و تفنگ و طیاره و کذا و کذا، میلیاردها که از خارج خریدند. ایران کسی نیست که بفهمد استعمالش کند! دارند خودشان؛ ما نمیتوانیم، و یا نداریم کسی را. درست ما را تربیت نکردند. آنها نخواستند ما بفهمیم که این فرض کنید طیارهای که فلان جور است باید چه طور به کارش انداخت. یا آن اسلحههای خاصی که آنها دارند، بسیاری از آن اسلحههاست که اصلًا ایران نمیتواند. [بکار ببرد] نه ایران، شرق نمیتواند! این پیش خودشان است اسرارش، اسرارش را به ما نمیگویند. پول از ما گرفتند، میلیاردها پول از ما گرفتند، اینها را هم آوردند اینجا، ما هم نمیتوانیم استعمال کنیم! برای چه آوردند؟ برای اینکه اگر یک وقتی یک جنگی واقع بشود بین خودشان و روسیه، پایگاه داشته باشند. اینجا هم پولمان را گرفتند؛ هم برای خودشان چیز درست کردند. مصیبتها یکی و دو تا نیست.
ما باید همه چیز را یعنی البته با طول مدت، نه به این زودی نمیشود، همه چیز باید تغییر بکند. نه فقط فرض کنید که مطبوعات، نه فقط رادیو و تلویزیون، نه فقط چه. همه چیزها باید عوض بشود؛ یک چیز دیگر بشود. ولی الحمد للَّه آنکه انسان را امیدوار میکند این تحول روحی است که در قشرها پیدا شد. یعنی از آن خواب بیرون آمدند؛ و حالا چشمهایشان را باز کردند؛ و یک تغییری در آنها حاصل شده. چنانچه ما دیدیم در این نهضتی که حاصل شده و در این درگیریهایی که، در آخر عرض میکنم- قیامی که مردم کردند، انقلابی که مردم کردند. همین مردم بودند که از سایه پلیس میترسیدند. همین مردم با مشتِ گره رفتند جلو و گفتند ما اصل دستگاه را نمیخواهیم! یک تحول روحی بود که خدای تبارک و تعالی در این ملت ایجاد کرد. کسی نمیتوانست این کار را بکند. الحمد للَّه دو تحول الآن حاصل شده است برای مملکت ما که به فکر افتادند که درست بکنند: اولِ هر کار این است که انسان مرض را تشخیص بدهد، و به فکر علاج بیفتد. الآن شما در آموزش و پرورش که هستید، اساتید دانشگاه که در دانشگاه هستند، هر که در هر جا هست، عیبها را الآن آنهایی که علاقه دارند به کشور خودشان، آنها عیبها را فهمیدند؛ و درصدد علاج هم برمیآیند و برآمدند. و امیدواریم که با این معنایی که الآن بیدار شدند و عیبها هم تشخیص دادند و درصدد علاج هم هستند، با این وضع ان شاء اللَّه درست میشود، و امیدی هست که درست بشود. البته نباید ما بنشینیم که بعدها درست بشود.
از حالا باید هر قدرتی که داریم، هر کس- در هر قدرتی که- در هر جا که هست، با تمام قدرت اقدام بکند برای اصلاح امور و دگرگون کردن و به هم زدن اوضاع سابق؛ و رو آوردن به یک وضع مناسب با شرق و مناسب با کشور ما. و اینها و در رأس همه اینها این است که ما بفهمیم این معنا را که اسلام چه خدمتی میتواند بکند به این کشور. این خدمتی که اسلام به این کشورها میتواند بکند چیست. شما یک خدمتش را؛ یعنی ما یک خدمتش را دیدیم. و آن اینکه شرّ این اجانب، و شرّ این تُفالههای اجانب- که در رأسشان محمد رضا بود- اسلام کَند. شما خیال میکنید که اگر چنانچه در مغز این جوانهای برومند ما این مسئله اسلام و ایمان نبود، میرفتند خودشان را به کشتن بدهند؟ دلیل نداشت که خودشان را به کشتن بدهند. اینهایی که میآیند به ما التماس میکنند به اینکه شما دعا کنید ما شهید بشویم، اینها اسلام است که اینها را دارد واداشته است. این «اللَّه اکبر» ها بود که شکست داد اینها را، ما که چیزی دستمان نبود، اسلام بود و قدرت ایمان بود و این مملکت را نجات داد تا اینجا رساند. از این به بعدش هم همین اسلام است که همه کارها را میتواند انجام بدهد، منتها بیاطلاعند.
اشخاص بیاطلاع از اسلام خیال میکنند که نه، اسلام چون از مثلًا هزار و چهار صد سال پیش از این بوده نمیشود! این «حدّ» ی که گفته میشود مال قوانینی است که یا نمیداند الّا زمان خودش را، یا زمان سابقی که تاریخ را خوانده، صحیح است. اما وقتی که اسلام از خداست، خدا نمیدانسته که بعدها چه خواهد شد تا اینکه برنامهاش را همچو درست بکند که برای همه اعصار باشد؟ برنامه برای همه اعصار هست. منتها شما، این اشخاص، اطلاع ندارند از آن. و لهذا میگویند که مثلًا کافی نیست؛ الآن نمیشود پیادهاش کرد! این حرفها را تبلیغ شده است و در مغزهای اینها کردهاند، برای اینکه مردم را از اسلام جدا کنند. اینها از اسلام بدی دیدند، و خصوصاً حالا که به عین دیدند که اسلام با آنها چه کرد. فهمیدند که اسلام بود که اینها را بیرون کرد. اینها الآن کوشششان بیشتر است، و آنهایی که به آنها وابسته هستند باز کوشششان بیشتر است، که مردم را از اسلام کنار بگذارند و جدا کنند از هم.
چنانچه بنای بر این بود که روحانیون را با دانشگاهیها جدا کنند. به اینها یک جور تزریق کنند هِی که یک دسته فُکُلی در آنجا هستند و بیدین هستند و چه طور. به آنها بگویند یک دسته انگلیسی، آخوندهای انگلیسی، آنجا هستند که هم برای خود انگلیسها [کار میکنند]. تزریق میکردند که بگویید اینها انگلیسیاند! آنها میفهمند که در بین مردم انگلیسی چه جور است! خودشان برای پیشبرد مقصد خودشان القا میکردند که بگویید که این آخوندها انگلیسی هستند، تا شما را از آخوندها جدا کنند. با آخوندها هم همان را میگفتند که اینها چه و چه هستند، تا آنها را از شما جدا کنند.
یکی از برنامههای زیادی که اینها داشتند یکی همین بود که این دو تا قشری که به منزله مغز متفکر ملت هست اینها را از هم جدا بکنند؛ یعنی نه اینکه جدا کنند علی حدّه برای خودشان؛ نخیر، جدا مقابل هم قرار بدهند؛ این به او بتازد؛ او به او بتازد. باید این چیزها از بین برود؛ و ما بیدار بشویم، بفهمیم، که همه ما برادر هستیم. چنانچه خوب، از برنامهها این بود که کُرد را از ایران علی حدّه[6] کنند؛ عرض میکنم، بلوچ را- عرض میکنم که- علی حدّه کنند؛ و هر جایی را یک نقطهای را چه بکنند علی حدّه. و یک وقت با اسم شیعه و سُنّی، یک وقت با اسمای دیگر، چه بکنند. ما باید حالا دیگر بیدار شده باشیم و نقشههای آنها را فهمیده باشیم؛ و ان شاء اللَّه نقش به آب بکنیم. و شعارهایی هم که دادید، من متشکرم از اینکه شما به فکر همچو مسائلی هستید. و البته باید هم باشید، وظیفه هم همهمان داریم. و امیدواریم که ان شاء اللَّه عمل بشود، و طرحهای صحیح درست بشود و این طرحی که شما دادید هم طرح خوبی است؛ ان شاء اللَّه عمل بشود.» (صحیفه امام، ج10، ص: 227 ـ 236)
ـ نامه تسلیت به آقای محمدباقر آشتیانی؛ ارتحال آقای محمود آشتیانی (1359)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
حضرت حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج میرزا محمد باقر آشتیانی- دامت برکاته
خبر ضایعه أسفانگیز رحلت مرحوم آیت اللَّه آقای حاج میرزا محمود آشتیانی- رضوان اللَّه علیه- موجب تأسف و تأثر گردید. زحمات آن مرحوم در خدمت به فقه اسلام و تألیفات ارزنده معظمٌ له، خدمتی بزرگ و جاودانی به حوزههای علمیه است. از خداوند تعالی رحمت برای آن بزرگوار عظیم الشأن و صبر و شکیبایی برای فامیل معظم و خصوص جنابعالی خواستار است. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج13، ص: 259)
ـ پیام تشکر به رئیس جمهور لیبی؛ تسلیت شهادت فرماندهان نظامی (1360)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
حضرت آقای سرهنگ معمر القذافی، رهبر جمهوری مردمی لیبی
پیام تسلیت آن حضرت در مورد شهادت مرحوم حجت الاسلام سید عبد الکریم هاشمی نژاد و همچنین سانحه سقوط هواپیما که منجر به شهادت عدهای از فرزندان رشید اسلام از جمله وزیر دفاع شده، واصل و موجب تشکر گردید. امروز که تنها گناه ما ضدیت با امریکاست، این جنایتکار از هر سو علیه ما توطئه مینماید و برای نابودی جمهوری اسلامی از هر حیلهای استفاده مینماید، تا جایی که توسط عراق مخازن نفت کشور کویت را مورد هجوم قرار میدهد و ما را مسئول این جنایت هولناک میداند. توقع مردم انقلابی ما این است که کشورهای مترقی و مسلمان از ما پشتیبانی نمایند، تا بهتر بتوانیم بدون وابستگی به شرق و غرب به حیات افتخارآمیز خودمان ادامه دهیم.
علوّ درجه شهیدان و پیروزی کامل مسلمانان را بر دشمنان اسلام و مستضعفان، بویژه امریکای جهانخوار و اسرائیل جنایتکار، از خداوند متعال مسألت، و موفقیت شما و مردم مسلمان و برادر لیبی را خواستارم. و السلام علیکم. 7 ذی حجة الحرام 1401
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج15، ص: 274)
ـ حکم تشکیل «ستاد کمکرسانی به مردم مناطق بمباران شده» به آقای مهدوی کنی (1362)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
جناب مستطاب حجت الاسلام آقای مهدوی کنی- دامت افاضاته
با توجه به حوادث ناگوار فوق العاده ناشی از حملات وحشیانه موشکی و بمبارانهای مکرر مناطق مسکونی شهرها و روستاها به وسیله عوامل استکبار جهانی و حزب بعث عفلقی عراق، ناچار نیاز به کمکهای فوری و ضربتی احساس میشود. در این رابطه لازم است ستادی تشکیل شود که با اختیارات کامل و فوق برنامه نیازهای تدارکاتی و عاطفی مردم محترم مصیبت زده و داغدیده را بدون وقفه برآورده سازد. لازم به تذکر است که به متصدیان و مأموران این امر اسلامی امر و سفارش اکید شود که با احترامات فایقه با این عزیزان مظلوم بر خورد گردد.
انتظار دارد که جناب آقای رئیس جمهور محترم و رئیس محترم دولت، أیّدهم اللَّه، در اقدام به این مهم تمام سعی و کوشش لازم را مبذول دارند. و تلاش در بهبود وضع این عزیزان محترم را به عنوان یک وظیفه شرعی تلقی فرمایند. لازم است این ستاد با تشکیل گروههای نجات و پشتیبانی و اسکان فوری موقت و تهیه لوازم مورد احتیاج، گوشهای از وظایف انسانی- اسلامی خود را عملی سازد.
کلیه ارگانهای دولتی و نهادهای انقلابی، اعم از وزارتخانهها و ادارات تابعه، خصوصاً وزارت صنایع و بازرگانی، موظفاند همکاریهای لازم را مبذول دارند. امید است مردم معظّم و روحانیون و ائمه جمعه و جماعات عظیم الشأن در سراسر ایران با یاری و همکاری خود موجب جلب عنایات خاصه خداوند متعال و رضای حضرت بقیة اللَّه الاعظم- ارواحنا فداه- گردند.
لازم است جنابعالی این جانب را از جریان امور، و خدای نخواسته اگر در تحقق اهداف فوق به مانعی برخوردید، مستحضر نمایید. از خداوند متعال توفیق و تأیید همگان را خواستار است. و السلام علیکم و رحمة اللَّه. 14 مهر 62
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج18، ص: 180 ـ 181)
ـ پیام تشکر به امیر قطر؛ تبریک حلول سال جدید قمری (1362)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
28 ذی حجة الحرام 1403
حضرت آقای خلیفه بن حمد آل ثانی، امیر دولت قطر
تلگراف تبریک آن جناب به مناسبت حلول سال جدید هجری واصل و موجب تشکر گردید. متأسفانه ملت ما در آستانه سال جدید عزادار جنایتهایی است که به دست صدام جنایتکار و به خاک و خون کشیدن صدها زن و کودک بیپناه و غیر نظامی در شهرهای اندیمشک و دزفول و مریوان انجام میشود. و تأسفبارتر آنکه بسیاری از سران کشورهای اسلامی نیز نظارهگر این جنایات وحشیانه هستند. و بیتفاوت از کنار آنها میگذرند. از خدای تعالی مسألت دارم که دست همه جنایتکاران، بخصوص امریکای جهانخوار، و مزدوران بیارادهاش همچون صدام، را از سر مسلمانان منطقه کوتاه فرماید. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج18، ص: 182)
[1] - روی پاکت نامه چنین مرقوم شده است:« خدمت جناب مستطاب سید الاعلام و ثقة الاسلام آقای حاج سید احمد نجفی- دامت افاضاته».
[3] - امام خمینی بر روی پاکت نامه چنین نوشتهاند: خدمت جناب مستطاب سید الاعلام و ثقة الاسلام آقای آقا سید احمد نجفی- دامت افاضاته.