امروز با امام: چهاردهم مهر

ـ نامه تشکر به آقای سید احمد نجفی (1348)
ـ نامه به آقای سید احمد نجفی؛ رسید وجه و ارسال قبوض (؟؟؟)‏ و
ـ پیام به ملت ایران به مناسبت مهاجرت از عراق (1357)
ـ حکم انتصاب آقای عطاءاللَّه اشرفی اصفهانی به سمت امامت جمعه کرمانشاه (1358)
ـ حکم انتصاب آقای سید یعقوب موسوی زنجانی به سمت امامت جمعه خدابنده (1358)
ـ سخنرانی در جمع استادان و کارکنان دانشگاه شریف؛ اصلاح مراکز فرهنگی (1358)
ـ نامه تسلیت به آقای محمدباقر آشتیانی؛ ارتحال آقای محمود آشتیانی (1359)
ـ پیام تشکر به رئیس جمهور لیبی؛ تسلیت شهادت فرماندهان نظامی (1360)
ـ حکم تشکیل «ستاد کمک‏رسانی به مردم مناطق بمباران شده» به آقای مهدوی کنی (1362)
ـ پیام تشکر به امیر قطر؛ تبریک حلول سال جدید قمری (1362)

کد : 4033 | تاریخ : 14 مهر 1400

امروز با امام: چهاردهم مهر

 

ـ نامه تشکر به آقای سید احمد نجفی (1348)[1]

بسمه تعالی‏

23 رجب 89

به عرض می‏رساند، مرقوم محترم واصل؛ سلامت و سعادت جنابعالی را خواستار است. امید است ان شاء اللَّه تعالی در تهران موفق به ترویج شرع مطاع شده و از ارشاد و هدایت جنابعالی، اهالی آن محل بهره‏مند گردند. از جنابعالی امید دعای خیر دارم. و السلام علیکم.

روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏2، ص: 247)

ـ نامه به آقای سید احمد نجفی؛ رسید وجه و ارسال قبوض (؟؟؟)[2] و [3]

«بسمه تعالی‏

لیله 19 شهر رمضان المبارک‏

معروض می‏دارد، ان شاء اللَّه تعالی موفق و مؤید باشید. مرقوم شریف واصل، قبوض مبلغ شش هزار و پانصد را فرستاده‏ام. ان شاء اللَّه تعالی می‏رسد. از جنابعالی امید دعای خیر دارم؛ و نیز از جناب آقای حقشناس امید دعای خیر در این ایام متبرکه دارم. و السلام علیکم.

روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏3، ص: 49)

ـ پیام به ملت ایران به مناسبت مهاجرت از عراق (1357)

«بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

3 ذی القعدة الحرام 98

سلام و تحیت بر برادران غیور ایرانی که برای رهایی از حکومت طاغوت و خاتمه دادن به چپاول غارتگران بین المللی و نفتخواران بپاخاسته‏اند. درود بر مسلمانان بیداری که از حمله‏های پی در پی دژخیمان شاه، هراس به خود راه نداده و راه اسلام و شهدای مجاهد حق را در پیش گرفته و اساس ستمگران را متزلزل نموده و با تظاهرات مردانه خود پشت استعمارگران مفتخوار را به لرزه درآورده‏اند.

اکنون که من- به ناچار- باید ترک جوار مولا امیر المؤمنین- علیه السلام- را نمایم و در کشورهای اسلامی، دست خود را برای خدمت به شما ملت محروم- که مورد هجوم همه جانبه اجانب و وابستگان به آنان هستید- باز نمی‏بینم و از ورود به کویت با داشتن اجازه ممانعت نمودند، به سوی فرانسه پرواز می‏کنم. پیش من مکان معینی مطرح نیست؛ عمل به تکلیف الهی مطرح است، مصالح عالیه اسلام و مسلمین مطرح است. ما و شما امروز که نهضت اسلامی به مرتبه بسیار حساس رسیده است مسئول هستیم؛ اسلام از ما انتظار دارد. چشم جهانیان امروز به سوی شما ملت غیور دوخته شده. دولتهای استفاده طلب به مطالعه روحیه و مقدار پشتکار ملت ما پرداخته‏اند. شما مردان و زنان تاریخ باید پایداری در راه کوبیدن ستمکاران و دفاع از حق را به جهانیان و نسلهای آینده ثابت کنید.

من در حال گرفتاریها و اشتغالات اخیر، اخبار ایران و قیامهای پی در پی نقاط مختلفه را مثل کرمانشاه و بعض مناطق کردستان و قتلهایی که به دست دژخیمان شاه واقع شده می‏شنیدم، و هم متأثر و متأسف بوده و هستم و هم امیدوار و سربلند؛ امیدوار به شجاعت ملت بزرگ، و سربلند از فداکاری آنان در راه اسلام و مستضعفین. سربلند باد ملتی که با فداکاری خود قدم در راه پیروزی حق برداشت و سدهای مانع از آن را یکی پس از دیگری شکست! پیروز باد رادمردانی که با خون خود عزت بر باد رفته را بازگرفت و عظمت پایمال شده به دست سلاطین ستمگر را باز یافت! من وقتی مطالعه روحیه مردان و زنانِ جوانْ از دست داده را می‏کنم که شجاعانه در مقابل مصایب ایستادگی کرده و می‏کنند، برای خود احساس شرمندگی می‏کنم. من می‏بایست با مصیبتهای شما قدم به قدم همراه و آنچه شما دیده‏اید دیده باشم؛ مع الأسف نتوانستم در بین شما باشم و آنچه شما لمس کردید بکنم لکن از این راه دور، چشمم به شما روشن و قلبم برای امت اسلامی می‏تپد. از خداوند تعالی عظمت اسلام و مسلمین و کوتاه شدن دست اجانب و وابستگان آنان را مسألت می‏نمایم.

روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏3، ص: 481 ـ 482)

ـ حکم انتصاب آقای عطاءاللَّه اشرفی اصفهانی به سمت امامت جمعه کرمانشاه (1358)

«بسمه تعالی‏

14 ذی القعدة 99

جناب مستطاب شیخ الاعلام و حجت الاسلام آقای حاج آقا عطاء اللَّه اشرفی اصفهانی- دامت افاضاته‏

امید است وجود شریف از بلیات محفوظ و به انجام وظایف الهی مشغول باشید. ضمناً طوماری به امضای آقایان محترم علمای اعلام کرمانشاه واصل گردید که درخواست نموده بودند جنابعالی فریضه نماز جمعه را در آن شهر اقامه فرمایید. و با توجه به وضع زمان و احتیاج مسلمانان به این گونه اجتماعات مذهبی، مناسب است دعوت آقایان محترم را بپذیرید. و بدین وسیله جنابعالی به امامت نماز جمعه منصوب می‏شوید، تا ان شاء اللَّه تعالی هر چه باشکوهتر این فریضه الهی را در آن شهر اقامه نمایید. از خدای تعالی ادامه توفیقات جنابعالی را در راه خدمت به اسلام و مسلمین خواستارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.

روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏10، ص: 225)

ـ حکم انتصاب آقای سید یعقوب موسوی زنجانی به سمت امامت جمعه خدابنده (1358)

«بسمه تعالی‏

جناب مستطاب حجت الاسلام آقای حاج سید یعقوب موسوی زنجانی- دامت افاضاته‏

امید است وجود شریف از بلیات محفوظ و به انجام وظایف الهی مشغول باشید. ضمناً نامه‏ای از طرف اهالی محترم شهرستان خدابنده (قیدار) واصل گردید که درخواست کرده بودند جنابعالی نماز جمعه را در آنجا اقامه نمایید. و با توجه به وضع زمان و احتیاج مسلمانان به تشکل و اجتماعات بیشتر، مناسب است دعوت اهالی محترم را اجابت نموده و این فریضه الهی را در آنجا اقامه کنید، و بدین وسیله جنابعالی به امامت نماز جمعه در آن منطقه منصوب می‏شوید. امید است اهالی محترم نیز از این فرصت استفاده نموده و در انجام آن هر چه باشکوهتر از همکاریهای لازمه دریغ ننمایند. و السلام علیکم و رحمة اللَّه. 14 ذی قعده 99

روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏10، ص: 226)

ـ سخنرانی در جمع استادان و کارکنان دانشگاه شریف؛ اصلاح مراکز فرهنگی (1358)

«بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

گرفتاریهای ما در این وقت یک گرفتاری کوچکی نیست. آنها سعی کردند که طرّاح بدهند برای این ممالک شرقی، و خصوصاً آنجاهایی که ذخایر بیشتر دارند. اینها سعی کرده بودند که همه چیزی که از غرب به ایران وارد می‏شود یک نوع خاصی باشد. فرهنگ استعماری وارد کنند به ایران؛ و ما را با تبلیغات دامنه‏داری که همه شما می‏دانید عاشق آن بکنند. به اسم فرهنگ غربی و دمکراسی خاص به ممالک استعماری یا نیمه استعماری وارد کنند؛ و به اسم دمکراسی غربی به خورد ما بدهند. همه چیزهایی که اینها به اسم «ترقی» و «تعالی» و «آزادی» و «دمکراسی» و «فرهنگ» و همه چیز، اینها به طرز خاصی وارد شده است به ایران. آن طور نیست که همین آزادی که در ایران در زمان این پدر و پسر در ایران وارد کردند این آزادی باشد که در غرب هست. یا این دمکراسی که ادعا می‏کنند و در ایران می‏گویند می‏خواهیم تعقیب کنیم، و حالا هم بازیخورده‏ها و یا غرض‏مندها دامن به آن می‏زنند، این دمکراسی است که در غرب پیش خود آنها هست. اینها همه وارداتی هستند؛ یعنی آزادی که برای ایران و برای ممالک شرقی اینها تحویل ماها دادند عبارت از آزادی در اموری که موجب تباهی ملت ما و جوانهای ما شده است.

شما ملاحظه کردید، در طول یادتان است زمان رضا خان را، آن زمانِ قبل او را یادتان نیست، و زمان پسر خَلَفش‏[4]- که از آن خبیثتر بود- یادتان است که آزادی که برای ما آوردند، و به ما به قول خودشان «اعطا» کردند!- آزادی در رفتن مراکز فساد، سینماها به آن طور که خودشان درست کرده بودند همه جا این همه مراکز فسادی که، خصوصاً در تهران، درست کرده بودند، این همه مشروب فروشیهایی که در سرتاسر ایران، و خصوصاً بیشتر در مرکز در آنجا درست کرده بودند. قضایای مطبوعات و رادیو تلویزیون، آن معانی که خود آنها هستند. آزادی مجلات با آن وضع انحراف‏کننده- تمام چیزها چیزهایی بوده است که نقشه کشیدند برای ممالکی که می‏خواهند تحت نفوذ خودشان یا استعماری باشد یا نیمه استعماری، استعمار نو باشد، همه این چیزها را به طور مفیدِ برای ما درست کردند. در تمام این مدت یک قلم، آزاد نبود که یک مطلبی که به صلاح کشور است بنویسد؛ و یک آدم قادر نبود که یک خطابه، یک صحبت بکند و اظهار مصالح امور و مفاسد را بکند؛ یک روزنامه نبود که در آن، آن مفسده‏هایی که در ایران دارد واقع می‏شود و آن چپاولگریهایی که داخل و خارج دست به هم دادند و دارند می‏کنند بنویسد. رادیو و تلویزیون هر وقت که صحبت بود، از چیزهای ترقّیات ایران و رسیدن به «دروازه تمدن» و از آن مسائل که ما را به تباهی کشید. آزادیی که وارد کردند آن نحو آزادی بود؛ نه آزادی به معنای واقعی. دمکراسی که وارد می‏کنند در اینجا همان قسم است؛ نه این است که واقعیتی داشته باشد که واقعاً اینها بخواهند مملکت ما آزاد باشد، و بخواهد یک نفر حکومت کند، یک حکومت مردم بر مردم باشد. اصلًا این مسائل پیش آنها مطرح نیست.

آنی که پیش آنها مطرح است این است که در کدام کشور ذخایری که می‏شود از آن چاپید، چه قدر بیشتر از دیگری دارد. یا مثلًا فلان کشور نسبت جغرافیاییش چه طور است، که اگر او تحت سلطه ما باشد، مسائلی که آنها می‏خواهند کدام بهتر است برای آن. و مع الأسف نویسنده‏های ما، بعضی از روشنفکرهای ما، بعضی از نویسنده‏های ما، بعضی از اشخاصی که تحصیلکرده هستند، اینها هم یا این است که واقعاً از این حرفها و تبلیغاتی که در ظرف پنجاه سال اخیر زیاد شده است گول خوردند و غفلت دارند از مطلب. و یا بعضی از آنها با علم و اطلاع به اینکه مسأله این طوری است دامن به آن می‏زنند؛ یعنی اجیر آنها هستند. و لهذا مملکت ما الآن یک مملکتی است که این طوری درست آن را کردند؛ به صورت یک غربزدگی. نه به معنای واقعی که در غرب هست، این جور نیست که آن چیزی که در غرب است، از مسائل، از علوم، از اینها، عینش هم در اینجا باشد. اینها دانشگاه را می‏خواهند تا یک حدود معیّنی جلو ببرند. آن هم محتوای اخلاقی در آن درست نباشد، و محتوای دینی آن نباشد. محتوایش هم علمی به آن معنایی که پیش خودشان هست نباشد. نمی‏خواهند اینها که در ایران یک طبیبی تربیت بشود که آن طبیب بتواند یک کاری بکند، حتی آن طبیبهایی هم که تا آن حدود تربیت شده‏اند مردم را به اینها بدبین کردند. تمام حرفها این است که تا یک کسی لوزه‏اش هم فرض کنید که درد می‏گیرد، این راه می‏افتد برای انگلستان، راه می‏افتد برای اروپا! از آن طرف تبلیغ کردند که شما هیچ ندارید، خودتان اصلًا چیزی نیستید. از آن طرف هم نگذاشتند که ما این استعدادهایی که داریم و جوانهای ما- این استعدادهایی که دارند- رشد کنند. از همه اطراف ما را وابسته کردند.

و تا این وابستگی فکری هست در ما که همه نظرمان به این است که ما همه چیزمان را از غرب باید بیاوریم، و هر وقت هم که هر عیبی پیدا می‏کنیم غرب باید این را معالجه بکند، تا این وابستگی هست، ما نمی‏توانیم استقلال پیدا کنیم. هیچ نحو استقلالی حاصل نمی‏شود، الّا اینکه ما خودمان را بشناسیم که ما خودمان هم فرهنگ داریم؛ خودمان هم همه چیز داریم؛ و احتیاج به غرب در این امور نداریم؛ و آنی که آنها به ما می‏دهند آن نیست که واقعیتِ رشدآوری باشد؛ آن است که ما را می‏خواهند در یک حدّی نگه دارند. همین اشخاصی که در آلمان فرستادند این را برای رسیدگی و برای تحصیل [دانش‏] اتمی آنها پیش من، در پاریس که بودم، دستجاتشان می‏آمدند و می‏گفتند که این اولًا که در اینجا دارند و طرح کردند درست کنند برای ایران مُضّر است اگر درست بشود. و ثانیاً، ماها که آمدیم اینجا، ما را نمی‏گذارند اصلًا بفهمیم! ما را در یک حدّی نگه داشتند نمی‏گذارند تحصیل کنیم؛ نمی‏گذارند بفهمیم. وضع این طوری بوده است و هست. تا ما از فکر اینکه ما همه چیزمان از غیر است و ما باید وابسته باشیم ... شما اگر شنیده باشید یکی از این گویندگانی که یک وقت هم در سنا بود، شاید هم یک وقتی رئیس سنا بود، حالا من یادم نیست، این یک آدم معروفی است در صدر مشروطیت‏[5]، تا حالا هم، تا وقتی که مُرد هم جزء معاریف بود، این گفته بود که ما هیچ چیزمان درست نمی‏شود، الّا همه چیزمان انگلیسی باشد. تا ما همه چیزمان را به فرم انگلستان درست نکنیم، درست نمی‏شود! حالا یا این آدم این قدر بیشعور بوده است که این تبلیغاتی که کردند در مغزش وارد شده است و اعتقادش این معنا بوده است. یا اینکه این هم از وابستگان به انگلستان بوده است، می‏خواسته است این حرفها را جزء تبلیغاتی که می‏کنند این هم جزء تبلیغاتش باشد.

ما الآن در یک وقتی واقع شدیم که جوانهایی که به دست ما تحویل داده شده است جوانهایی است که همه فرم غربی داشته‏اند، و باید تعویض بشوند، مغزها باید عوض بشوند. اقتصادمان، عرض می‏کنم که فرهنگمان، همه چیزمان، از آنجا آمده؛ نه به آن طوری که پیش خود آنهاست. شما لا بد این را می‏دانید که اینهایی که می‏روند در خارج از ممالک شرقی برای تحصیل، آن دیپلمی که به آنها می‏دهند، غیر از آنی است که به خود آنها- آنهایی که آنجا تحصیل می‏کنند- می‏دهند؛ یعنی اینها را زود به ایشان اجازه و جواز می‏دهند. لکن آنهایی که خودشان در ممالک خودشان هست این طور نیست. یا آن کسی که در آنجا دیپلم گرفته، دیپلمِ فُرم شرقی گرفته، اجازه ندارد در آنجا مطب باز بکند؛ نباید آنجا مطب باز بکند! او باید بیاید ایران، در ایران، یا در سایر ممالک شرقی، مطب باز بکند. وضع این طوری بوده است، و ما را این طوری بار آوردند.

الآن که بیدار شده است بحمد اللَّه مملکت ما، و چشمش را باز کرده، چشمش را باز کرده به همه آشفتگیها؛ به همه چیزهایی که آشفته است. منتها شما محیط خودتان را می‏بینید، می‏بینید که آنجا چه قدر خرابی هست، که بهتر و بیشتر از ماها اطلاع دارید. دیگران هم هر کدام محیط خودشان را می‏بینند، می‏بینند که همان گرفتاریها و همان مسائل هست. چنانچه در سطح مملکت هر جایش بروید، راجع به این بیچاره‏ها و این مستمندها، هر کس از هر طرف، هر گروهی که از هر طرف آمده است پیش من، می‏گوید که هیچ جا مثل آنجایی که ما هستیم عقب افتاده نیست. این برای اینکه همان محل خودش را دیده؛ و تبلیغاتی که شده است که این «تمدن بزرگ»، خیال می‏کند خوب، به استثنای اینجا جاهای دیگر حالا «تمدن بزرگ» است! آن یکی هم همان محل خودش را دیده؛ آن یکی هم همان. همه جا این طور است. من وقتی که می‏آیند اینجا و شکایت می‏کنند که نه ما آب داریم، نه اسفالت داریم، نه بهداری داریم، نه چه داریم، می‏گویم آقا شما بروید تهران یا آن زاغه‏نشینهای تهران را ملاحظه کنید ببینید آنها بدتر است حالشان یا شما! بنا بر این بوده است که این مملکت را ذخایرش را ببرند، و خودشان عقب مانده و مُفْلِس و بیچاره باقی بمانند. الآن ما وارد شدیم در این مملکتی که- یعنی این دیوار بزرگ را شکستید شما و رفتید آن طرف دیوار- می‏بینید هیچ ندارید، و هر چیز دارید خراب است. اگر هم همین مسأله «هیچ نداریم» بود، بهتر می‏توانستیم اداره‏اش کنیم تا خرابکاری، مأمور خرابکاری بودند! درست نوشته این مرد که «مأموریت برای وطنم» این صحیح است! اما چه مأموریتی؟ این مأموریتی که انجام داد. این جور مأموریت داشته است. الآن شما آن طرف دیوار که رفتید، هر جا بروید می‏بینید خراب است. وزارتخانه‏هایش خراب است. ادارات خراب است. فرهنگش خراب است. اقتصادش خراب است. همه چیزش دیگر.

و آن چیزی را که از همه چیز بیشتر به آن توجه داشتند این است که ایمان مردم را از دستشان بگیرند. آنها از ایمان می‏ترسند. از ایمان به خدا می‏ترسند. از اسلام می‏ترسند. شما ملاحظه کردید که وقتی صحبت جمهوری اسلامی شد، هیاهو درآمد از همین نویسنده‏های به ظاهر مسلمان ما، از همینها هیاهو درآمد، که خوب دیگر اسلامش چیست؟ همان جمهوری. معلوم بود از اسلام می‏ترسند. نه، لازم نیست اسلامی باشد؛ جمهوری دمکراتیک باشد. جمهوری دمکراتیک. همین دمکراسی که به ما «اعطا» کردند، این را می‏خواهند اینها! اینها از آن چیزی که می‏ترسند این است که مبادا که یک وقتی اسلام و احکام اسلام در ایران بیاید؛ کلاه اینها پس معرکه باشد. آنهایی که انحراف دارند، اینها را نپذیرد اسلام- چنانچه نمی‏پذیرد.

الآن همه ما، همه شما، همه قشرهای ملت، موظف هستیم که هر کدام در هر محلی که هستیم آنجا را اصلاحش کنیم. و از همه بالاتر همین قضیه آموزش و پرورش و قضیه دانشگاه و قضیه تعلیم و تربیت است، که ما در این جهت از همه جا از همه جهات بیشتر احتیاج داریم که اصلاح بشود. طرح باید بدهید؛ فکر بکنید- عرض می‏کنم- مشورت بکنید. اشخاصی که علاقه دارند به این کشور- اشخاصی که وابسته نیستند به این رژیم سابق و به شرق و غرب- اینها را جمع بکنید، و با هم مطالعه کنید؛ طرح بدهید؛ تا ان شاء اللَّه عمل بشود. و بلکه ان شاء اللَّه ما بتوانیم [عمل کنیم‏] البته با یک برنامه طولانی، به این زود [ی‏] نمی‏شود. بتواند با یک برنامه طولانی متحول کند این فرهنگ را به یک فرهنگ صحیح. اگر علمش هست، یک علم صحیح باشد. نه این است یک علمی که برای ما آوردند که ما را تا یک حدودی نگه دارند، و باز به ما نشان ندهند. این چیزها را شما ببینید، الآن این همه چیزی که از این خارج خریدند، این همه توپ و تفنگ و طیاره و کذا و کذا، میلیاردها که از خارج خریدند. ایران کسی نیست که بفهمد استعمالش کند! دارند خودشان؛ ما نمی‏توانیم، و یا نداریم کسی را. درست ما را تربیت نکردند. آنها نخواستند ما بفهمیم که این فرض کنید طیاره‏ای که فلان جور است باید چه طور به کارش انداخت. یا آن اسلحه‏های خاصی که آنها دارند، بسیاری از آن اسلحه‏هاست که اصلًا ایران نمی‏تواند. [بکار ببرد] نه ایران، شرق نمی‏تواند! این پیش خودشان است اسرارش، اسرارش را به ما نمی‏گویند. پول از ما گرفتند، میلیاردها پول از ما گرفتند، اینها را هم آوردند اینجا، ما هم نمی‏توانیم استعمال کنیم! برای چه آوردند؟ برای اینکه اگر یک وقتی یک جنگی واقع بشود بین خودشان و روسیه، پایگاه داشته باشند. اینجا هم پولمان را گرفتند؛ هم برای خودشان چیز درست کردند. مصیبتها یکی و دو تا نیست.

ما باید همه چیز را یعنی البته با طول مدت، نه به این زودی نمی‏شود، همه چیز باید تغییر بکند. نه فقط فرض کنید که مطبوعات، نه فقط رادیو و تلویزیون، نه فقط چه. همه چیزها باید عوض بشود؛ یک چیز دیگر بشود. ولی الحمد للَّه آنکه انسان را امیدوار می‏کند این تحول روحی است که در قشرها پیدا شد. یعنی از آن خواب بیرون آمدند؛ و حالا چشمهایشان را باز کردند؛ و یک تغییری در آنها حاصل شده. چنانچه ما دیدیم در این نهضتی که حاصل شده و در این درگیریهایی که، در آخر عرض می‏کنم- قیامی که مردم کردند، انقلابی که مردم کردند. همین مردم بودند که از سایه پلیس می‏ترسیدند. همین مردم با مشتِ گره رفتند جلو و گفتند ما اصل دستگاه را نمی‏خواهیم! یک تحول روحی بود که خدای تبارک و تعالی در این ملت ایجاد کرد. کسی نمی‏توانست این کار را بکند. الحمد للَّه دو تحول الآن حاصل شده است برای مملکت ما که به فکر افتادند که درست بکنند: اولِ هر کار این است که انسان مرض را تشخیص بدهد، و به فکر علاج بیفتد. الآن شما در آموزش و پرورش که هستید، اساتید دانشگاه که در دانشگاه هستند، هر که در هر جا هست، عیبها را الآن آنهایی که علاقه دارند به کشور خودشان، آنها عیبها را فهمیدند؛ و درصدد علاج هم برمی‏آیند و برآمدند. و امیدواریم که با این معنایی که الآن بیدار شدند و عیبها هم تشخیص دادند و درصدد علاج هم هستند، با این وضع ان شاء اللَّه درست می‏شود، و امیدی هست که درست بشود. البته نباید ما بنشینیم که بعدها درست بشود.

از حالا باید هر قدرتی که داریم، هر کس- در هر قدرتی که- در هر جا که هست، با تمام قدرت اقدام بکند برای اصلاح امور و دگرگون کردن و به هم زدن اوضاع سابق؛ و رو آوردن به یک وضع مناسب با شرق و مناسب با کشور ما. و اینها و در رأس همه اینها این است که ما بفهمیم این معنا را که اسلام چه خدمتی می‏تواند بکند به این کشور. این خدمتی که اسلام به این کشورها می‏تواند بکند چیست. شما یک خدمتش را؛ یعنی ما یک خدمتش را دیدیم. و آن اینکه شرّ این اجانب، و شرّ این تُفاله‏های اجانب- که در رأسشان محمد رضا بود- اسلام کَند. شما خیال می‏کنید که اگر چنانچه در مغز این جوانهای برومند ما این مسئله اسلام و ایمان نبود، می‏رفتند خودشان را به کشتن بدهند؟ دلیل نداشت که خودشان را به کشتن بدهند. اینهایی که می‏آیند به ما التماس می‏کنند به اینکه شما دعا کنید ما شهید بشویم، اینها اسلام است که اینها را دارد واداشته است. این «اللَّه اکبر» ها بود که شکست داد اینها را، ما که چیزی دستمان نبود، اسلام بود و قدرت ایمان بود و این مملکت را نجات داد تا اینجا رساند. از این به بعدش هم همین اسلام است که همه کارها را می‏تواند انجام بدهد، منتها بی‏اطلاعند.

اشخاص بی‏اطلاع از اسلام خیال می‏کنند که نه، اسلام چون از مثلًا هزار و چهار صد سال پیش از این بوده نمی‏شود! این «حدّ» ی که گفته می‏شود مال قوانینی است که یا نمی‏داند الّا زمان خودش را، یا زمان سابقی که تاریخ را خوانده، صحیح است. اما وقتی که اسلام از خداست، خدا نمی‏دانسته که بعدها چه خواهد شد تا اینکه برنامه‏اش را همچو درست بکند که برای همه اعصار باشد؟ برنامه برای همه اعصار هست. منتها شما، این اشخاص، اطلاع ندارند از آن. و لهذا می‏گویند که مثلًا کافی نیست؛ الآن نمی‏شود پیاده‏اش کرد! این حرفها را تبلیغ شده است و در مغزهای اینها کرده‏اند، برای اینکه مردم را از اسلام جدا کنند. اینها از اسلام بدی دیدند، و خصوصاً حالا که به عین دیدند که اسلام با آنها چه کرد. فهمیدند که اسلام بود که اینها را بیرون کرد. اینها الآن کوشششان بیشتر است، و آنهایی که به آنها وابسته هستند باز کوشش‏شان بیشتر است، که مردم را از اسلام کنار بگذارند و جدا کنند از هم.

چنانچه بنای بر این بود که روحانیون را با دانشگاهیها جدا کنند. به اینها یک جور تزریق کنند هِی که یک دسته فُکُلی در آنجا هستند و بیدین هستند و چه طور. به آنها بگویند یک دسته انگلیسی، آخوندهای انگلیسی، آنجا هستند که هم برای خود انگلیسها [کار می‏کنند]. تزریق می‏کردند که بگویید اینها انگلیسی‏اند! آنها می‏فهمند که در بین مردم انگلیسی چه جور است! خودشان برای پیشبرد مقصد خودشان القا می‏کردند که بگویید که این آخوندها انگلیسی هستند، تا شما را از آخوندها جدا کنند. با آخوندها هم همان را می‏گفتند که اینها چه و چه هستند، تا آنها را از شما جدا کنند.

یکی از برنامه‏های زیادی که اینها داشتند یکی همین بود که این دو تا قشری که به منزله مغز متفکر ملت هست اینها را از هم جدا بکنند؛ یعنی نه اینکه جدا کنند علی‏ حدّه برای خودشان؛ نخیر، جدا مقابل هم قرار بدهند؛ این به او بتازد؛ او به او بتازد. باید این چیزها از بین برود؛ و ما بیدار بشویم، بفهمیم، که همه ما برادر هستیم. چنانچه خوب، از برنامه‏ها این بود که کُرد را از ایران علی‏ حدّه‏[6] کنند؛ عرض می‏کنم، بلوچ را- عرض می‏کنم که- علی‏ حدّه کنند؛ و هر جایی را یک نقطه‏ای را چه بکنند علی‏ حدّه. و یک وقت با اسم شیعه و سُنّی، یک وقت با اسمای دیگر، چه بکنند. ما باید حالا دیگر بیدار شده باشیم و نقشه‏های آنها را فهمیده باشیم؛ و ان شاء اللَّه نقش به آب بکنیم. و شعارهایی هم که دادید، من متشکرم از اینکه شما به فکر همچو مسائلی هستید. و البته باید هم باشید، وظیفه هم همه‏مان داریم. و امیدواریم که ان شاء اللَّه عمل بشود، و طرحهای صحیح درست بشود و این طرحی که شما دادید هم طرح خوبی است؛ ان شاء اللَّه عمل بشود.» (صحیفه امام، ج‏10، ص: 227 ـ 236)

ـ نامه تسلیت به آقای محمدباقر آشتیانی؛ ارتحال آقای محمود آشتیانی (1359)

«بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

حضرت حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج میرزا محمد باقر آشتیانی- دامت برکاته‏

خبر ضایعه أسف‏انگیز رحلت مرحوم آیت اللَّه آقای حاج میرزا محمود آشتیانی- رضوان اللَّه علیه- موجب تأسف و تأثر گردید. زحمات آن مرحوم در خدمت به فقه اسلام و تألیفات ارزنده معظمٌ له، خدمتی بزرگ و جاودانی به حوزه‏های علمیه است. از خداوند تعالی رحمت برای آن بزرگوار عظیم الشأن و صبر و شکیبایی برای فامیل معظم و خصوص جنابعالی خواستار است. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.

روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏13، ص: 259)

ـ پیام تشکر به رئیس جمهور لیبی؛ تسلیت شهادت فرماندهان نظامی (1360)

«بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

حضرت آقای سرهنگ معمر القذافی، رهبر جمهوری مردمی لیبی‏

پیام تسلیت آن حضرت در مورد شهادت مرحوم حجت الاسلام سید عبد الکریم هاشمی نژاد و همچنین سانحه سقوط هواپیما که منجر به شهادت عده‏ای از فرزندان رشید اسلام از جمله وزیر دفاع شده، واصل و موجب تشکر گردید. امروز که تنها گناه ما ضدیت با امریکاست، این جنایتکار از هر سو علیه ما توطئه می‏نماید و برای نابودی جمهوری اسلامی از هر حیله‏ای استفاده می‏نماید، تا جایی که توسط عراق مخازن نفت کشور کویت را مورد هجوم قرار می‏دهد و ما را مسئول این جنایت هولناک می‏داند. توقع مردم انقلابی ما این است که کشورهای مترقی و مسلمان از ما پشتیبانی نمایند، تا بهتر بتوانیم بدون وابستگی به شرق و غرب به حیات افتخارآمیز خودمان ادامه دهیم.

علوّ درجه شهیدان و پیروزی کامل مسلمانان را بر دشمنان اسلام و مستضعفان، بویژه امریکای جهانخوار و اسرائیل جنایتکار، از خداوند متعال مسألت، و موفقیت شما و مردم مسلمان و برادر لیبی را خواستارم. و السلام علیکم. 7 ذی حجة الحرام 1401

روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏15، ص: 274)

ـ حکم تشکیل «ستاد کمک‏رسانی به مردم مناطق بمباران شده» به آقای مهدوی کنی (1362)

«بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

جناب مستطاب حجت الاسلام آقای مهدوی کنی- دامت افاضاته‏

با توجه به حوادث ناگوار فوق العاده ناشی از حملات وحشیانه موشکی و بمبارانهای مکرر مناطق مسکونی شهرها و روستاها به وسیله عوامل استکبار جهانی و حزب بعث عفلقی عراق، ناچار نیاز به کمکهای فوری و ضربتی احساس می‏شود. در این رابطه لازم است ستادی تشکیل شود که با اختیارات کامل و فوق برنامه نیازهای تدارکاتی و عاطفی مردم محترم مصیبت زده و داغدیده را بدون وقفه برآورده سازد. لازم به تذکر است که به متصدیان و مأموران این امر اسلامی امر و سفارش اکید شود که با احترامات فایقه با این عزیزان مظلوم بر خورد گردد.

انتظار دارد که جناب آقای رئیس جمهور محترم و رئیس محترم دولت، أیّدهم اللَّه، در اقدام به این مهم تمام سعی و کوشش لازم را مبذول دارند. و تلاش در بهبود وضع این عزیزان محترم را به عنوان یک وظیفه شرعی تلقی فرمایند. لازم است این ستاد با تشکیل گروههای نجات و پشتیبانی و اسکان فوری موقت و تهیه لوازم مورد احتیاج، گوشه‏ای از وظایف انسانی- اسلامی خود را عملی سازد.

کلیه ارگانهای دولتی و نهادهای انقلابی، اعم از وزارتخانه‏ها و ادارات تابعه، خصوصاً وزارت صنایع و بازرگانی، موظف‏اند همکاریهای لازم را مبذول دارند. امید است مردم معظّم و روحانیون و ائمه جمعه و جماعات عظیم الشأن در سراسر ایران با یاری و همکاری خود موجب جلب عنایات خاصه خداوند متعال و رضای حضرت بقیة اللَّه الاعظم- ارواحنا فداه- گردند.

لازم است جنابعالی این جانب را از جریان امور، و خدای نخواسته اگر در تحقق اهداف فوق به مانعی برخوردید، مستحضر نمایید. از خداوند متعال توفیق و تأیید همگان را خواستار است. و السلام علیکم و رحمة اللَّه. 14 مهر 62

روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏18، ص: 180 ـ 181)

ـ پیام تشکر به امیر قطر؛ تبریک حلول سال جدید قمری (1362)

«بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

28 ذی حجة الحرام 1403

حضرت آقای خلیفه بن حمد آل ثانی، امیر دولت قطر

تلگراف تبریک آن جناب به مناسبت حلول سال جدید هجری واصل و موجب تشکر گردید. متأسفانه ملت ما در آستانه سال جدید عزادار جنایتهایی است که به دست صدام جنایتکار و به خاک و خون کشیدن صدها زن و کودک بی‏پناه و غیر نظامی در شهرهای اندیمشک و دزفول و مریوان انجام می‏شود. و تأسف‏بارتر آنکه بسیاری از سران کشورهای اسلامی نیز نظاره‏گر این جنایات وحشیانه هستند. و بی‏تفاوت از کنار آنها می‏گذرند. از خدای تعالی مسألت دارم که دست همه جنایتکاران، بخصوص امریکای جهانخوار، و مزدوران بی‏اراده‏اش همچون صدام، را از سر مسلمانان منطقه کوتاه فرماید. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.

روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏18، ص: 182)



[1] - روی پاکت نامه چنین مرقوم شده است:« خدمت جناب مستطاب سید الاعلام و ثقة الاسلام آقای حاج سید احمد نجفی- دامت افاضاته».

[2] - سال نامشخص است.

[3] - امام خمینی بر روی پاکت نامه چنین نوشته‏اند: خدمت جناب مستطاب سید الاعلام و ثقة الاسلام آقای آقا سید احمد نجفی- دامت افاضاته.

[4] - جانشین وی.

[5] - سید حسن تقی زاده.

[6] - جدا.

انتهای پیام /*