گامبه گام با تبعید امام
از ترکیه تا نجف(1)
محمد رجائی نژاد
اشاره
سیزدهم مهر برابر است با تبعید امام خمینی از ترکیه به عراق. در چنین روزی، سال 1344ش، امام خمینی از تبعیدگاه ترکیه خارج و مجبور شد به عراق بروند. خروج از ترکیه و استقرار در نجف اشرف چند روزی طول کشید؛ و در این مدت پیشامدهای رخ داده و خاطراتی زیبایی نقل شده است که خواندش جالب است. مروری میکنیم بر این خاطرات.
ترکیه، مهر 1344ش
تبعید امام خمینی به ترکیه 11ماه طول کشید. امّا فشار افکار عمومی، اعتراضات مردم و علما از یکسو، و عدم تمایل دولت ترکیه به ادامه اقامت ایشان به صورت تبعیدی در ترکیه، و مسائل دیگر، رژیم شاه را بر آن داشت که تبعیدگاه امام را تغییر دهد.
یکی از مقامات بلندپایه ساواک تبعید امام به کشور الجزایر را پیشنهاد میدهد، ولی شاه و دیگر مشاورانش عراق را ترجیح میدهند؛ با این تصور که حوزهی نجف با افکار ایشان فاصله دارد و در آنجا منزوی خواهند شد.
رژیم ایران میپنداشت با تبعید امام به عراق عملاً از فشار افکار عمومی داخل کاسته خواهد شد و از طرف دیگر وضعیت حوزهی نجف و فضای سیاسی عراق، مانعی طبیعی برای محدود کردن فعالیت حضرت امام خواهد بود. از اینرو، طی مذاکره سرّی با دولت عراق، در قبال این تعهد که دولت ایران دخالتی در سرنوشت، آزادی و مدت اقامت امام نداشته باشد، عراقیها با انتقال حضرت امام به عراق موافقت کردند. در نتیجه امام در سیزدهم مهر ماه 1344ش به همراه فرزندشان حاج آقا مصطفی به عراق رفتند.
در گزارش ساواک آمده است: آقای آیتالله خمینی و فرزندش سید مصطفی در تاریخ 5 اکتبر 1965 م، به وسیله شرکت هواپیمایی عراقی در ساعت 7:50 عازم بغداد شدند.
خانم حضرت امام از قول فرزندش حاج آقا مصطفی که در این سفر همراه امام بود، ماجرا را چنین بازگو میکنند:
پس از گذشت یازده ماه از سوی دولت ترکیه برای امام پیغام میآورند که دورهی اقامت شما در اینجا خاتمه یافته است و ما فقط یک سال با شاه ایران توافق کرده بودیم که شما را بپذیریم.
پس از آن که مقامات ترکیه ما را تا فرودگاه بردند و سوار هواپیما شدیم. از این که دیدیم مأموری ما را همراهی نمیکند احساس آزادی کردیم. به بغداد که رسیدیم، به صرافی رفتم تا پولمان را تبدیل کنم، اما آنجا ارز همراه ما را (پول ترکیه) نپذیرفتند. به کاظمین رفتیم، از راننده تاکسی خواستم تا نزدیک حرم توقف کند تا به صحن بروم و از طلبهای پول بگیرم، البته پیشنهاد کردم ساعتم را نزد او به گرو بگذارم، اما او نپذیرفت. وارد صحن شدم و از طلبهای پول گرفتم و پس از خداحافظی با راننده به مسافرخانه «اخوان» که در سفر پیش به آنجا رفته بودم، رفتیم. به شیخ نصرالله خلخالی که در نجف ساکن بود تلفن زدم و ماجرا را تعریف کردم. او هم خبر ورود ما را به طلبهها داد و آنها نیز با چندیم اتومبیل برای دیدار ما به کاظمین آمدند. آقای خلخالی پیشنهاد کرد، ما چند روزی به کربلا برویم تا در نجف خانهای برایمان آماده کند و به خانهی خودمان وارد شویم؛ زیرا او معتقد بود، ورورد ما به هر خانهای مایه گلایه دیگر دوستان میشود. ما نیز به کربلا رفتیم. آنجا هم آقای خلخالی خانه و وسایل لازم را آماده کرده بود.
فرودگاه بینالمللی بغداد
صبح روز سهشنبه 13 مهرماه 1344 ش (9 جمادیالثانی 1385 ق) امام خمینی به همراه فرزندش حاج آقا مصطفی، تبعیدگاه ترکیه را به مقصد عراق ترک کرد. ایشان از فرودگاه «یسیلکی» استانبول با دو بلیطی که توسط مأموران رژیم شاه تهیه شده بود عازم فرودگاه بغداد شدند؛ اما برعکس تبعید قبلی (از ایران به ترکیه در 13 آبان 1343 ش) این بار از هواپیمای باریِ اختصاصی و یا مأموران امنیتی خبری نبود، بلکه هواپیمای مسافربری عراقی پر از مسافر در ساعت 2 بعدازظهر در فرودگاه بینالمللی بغداد بر زمین نشست و مسافرین پیاده شدند.
امام و حاج آقا مصطفی به گمان آن که مأموران عراقی برای تحویل گرفتن آنان و بردنشان به محل تحتنظر آمادهاند، دقایقی در سالن فرودگاه منتظر ماندند و چون به ظاهر از مأموران ایرانی و عراقی خبری نشد از فرودگاه بیرون آمدند و جهت تبدیل ارز همراه به پول عراق به صرافی میروند، اما ارز همراه (پول ترکیه) را قبول نمیکنند. با اینحال تاکسی گرفته و راهی کاظمین میشوند.
بعدها حاج آقا مصطفی نقل میکرد که «در فرودگاه بغداد، امام سر کرایه تاکسی چونه میزد و سوار نمیشد، به شوخی به او گفتم: تا مأموران سر نرسیدهاند و ما را دستگیر نکردهاند بیا در ریم و او را وادار کردم که سوار شود.!»
ادامه دارد