امروز با امام: دوازدهم مهر

ـ نامه تشکر به آقای سید محمدرضا سعیدی؛ قدردانی از زحمات ایشان (1347)
ـ سخنرانی در جمع کارکنان سیمای جمهوری اسلامی؛ اهمیت رادیو- تلویزیون (1358)
ـ سخنرانی در جمع نمایندگان مجلس خبرگان؛ انتخابات شوراها- ولایت فقیه (1358)
ـ پیام به ملت و ارتش عراق؛ دعوت به براندازی حکومت بعث (1359)
ـ سخنرانی در جمع اعضای شورای عالی دفاع و فرماندهان نظامی؛ استقلال و آزادی (1360)
ـ پیام تشکر به رئیس جمهور گینه؛ تبریک عید سعید قربان (1361)
ـ سخنرانی در جمع اعضای جدید ستاد انقلاب فرهنگی؛ اسلامی کردن دانشگاهها (1362)
ـ نامه به آقای منتظری؛ توصیه به عدم حمایت از سید مهدی هاشمی و منافقین (1365)
ـ نامه به آقای حسین راستی کاشانی؛ موافقت با استعفای ایشان (1365)
ـ نامه به آقای محمد حسن قدیری؛ تقدیر و تجلیل از زحمات ایشان (1367)

کد : 4030 | تاریخ : 12 مهر 1400

امروز با امام: دوازدهم مهر

 

ـ نامه تشکر به آقای سید محمدرضا سعیدی؛ قدردانی از زحمات ایشان (1347)

«بسمه تعالی‏

به عرض می‏رساند، مرقوم شریف واصل شد. سلامت و بقای جنابعالی را خواستار است. از زحمات جنابعالی که با کناره‏گیری اکثر، باز خود را به زحمت می‏اندازید متشکرم. امید است خداوند تعالی به جنابعالی اجر عنایت فرماید، «انّه وَلِیُّ الْفَضْل». از جنابعالی امید دعای خیر دارم. و السلام علیکم.

روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏2، ص: 198)

ـ سخنرانی در جمع کارکنان سیمای جمهوری اسلامی؛ اهمیت رادیو- تلویزیون (1358)

«بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

خوب است که حالا آقایان مجتمع‏اند؛ و آقای قطب زاده هم هستند. من کراراً این مطلب را تذکر دادم که «جمهوری اسلامی» یک لفظی نیست که محتوا نداشته باشد. یک لفظی است که باید محتوا داشته باشد و محتوایش هم این است که تمام دستگاههای دولتی و ملی و تمام قشرهای کشور، اسلامی بشود. اگر بنا باشد مثلًا دادگستری اسلامی نباشد، مالیه‏اش اسلامی نباشد، هر جا دست بگذارید اسلامی نباشد، این شکست نهضت است. و بدتر از اول است؛ برای اینکه [حکومت‏] اول با رژیم شاهنشاهی و طاغوتیْ خلاف اسلام بود؛ حالا با جمهوری اسلامی، خلاف اسلام است، و این دو تا خیلی فرق دارد. اگر مثلًا دستگاه تلویزیون، رادیو و تلویزیون، اینها یک نقصی داشته باشد، این را دیگر نمی‏گویند رژیم طاغوتی کذا؛ این را می‏گویند که جمهوری اسلامی کذا.

و آن وقت هم قضیه رادیو- تلویزیون فرق دارد با قضایای دیگر. ممکن است در یک وزارتخانه یک مطلب خلافی بشود، بعد از ده سال دیگر هم مردم نفهمند؛ اما رادیو- تلویزیون اگر یک کار خلافی بشود و بخواهد یک چیزی باشد که بر خلاف شرع، بر خلاف مسیر ملت، یک چیزی نمایش داده بشود یا گفته بشود، همان روز اول و ساعت اول همه کشور- الآن هم که همه جا رادیو هست، تلویزیون هم شاید اکثر جاها باشد- سرتاسر کشور یکدفعه ملتفت می‏شوند که یک همچو مسئله‏ای است. از این جهت، این دستگاه حساسترین دستگاهی است که در مملکت موجود است؛ یعنی از حیث اینکه در رادیو- تلویزیون هم چشم می‏بیند، هم گوش می‏شنود، آن هم در یک سطح وسیعِ همه جایی، و رادیو در خارج هم پخش می‏شود و همه آنجاهایی که موجش می‏رود اطلاع بر آن پیدا می‏کنند و اگر خدای نخواسته این دستگاه یک وقتی نقیصه داشته باشد؛ یعنی بر مسیر ملت نباشد، بر مسیر اسلام نباشد، این خطرش بیشتر از این است که وزارت مثلًا فلان بر مسیر اسلام نباشد. این وقتی بر مسیر اسلام نباشد، سرتاسر ایران و بسیاری از کشورها می‏فهمند به اینکه این بر مسیر اسلام نیست. و برای آنهایی که غرض دارند منعکس می‏کنند که رژیم شاهنشاهی لفظاً رفته، معناً باز هست. باز قلمها و قدمهایی که می‏خواهند این رژیم را، این نهضت را، آلوده کنند و اشکال کنند آنها به کار می‏افتند. و اگر یک مطلب باشد، یک مطلب را بزرگش می‏کنند و چندین برابر. و روی اساس تلویزیون نمی‏آیند صحبت کنند؛ روی اساس اسلام می‏آیند صحبت می‏کنند، اشکال حالا این است.

در زمان طاغوت هر کاری هم که واقع می‏شد، هر چه هم خرابکاری بود، کاری به اسلام نداشت. یک رژیم مخالف اسلام بود، و کار خلاف اسلام می‏کرد. رژیم خلاف اسلام، کار خلاف اسلام می‏کند. از این جهت، در آن وقت خطر کم بود، و خطر متوجه به اسلام نبود؛ به جمهوری اسلامی نبود؛ اما امروز خطر متوجه به جمهوری اسلامی و اسلام است. و لهذا یک وظیفه بزرگی به دوش همه ماست. اگر من یک کار خلافی بکنم، اگر شما یک کار خلافی بکنید، هر کس کار خلافی بکند، این خلاف در جمهوری اسلامی واقع می‏شود. و اگر یک دستگاهی به این وسیعی و به این حساسی یک کار خلاف اسلام بکند، یا بر خلاف مسیر ملت یک کاری انجام بدهد و یک برنامه‏ای انجام بدهد، اینها نمی‏آیند حساب بکنند به اینکه تلویزیون این طور است؛ رادیو این طور است؛ حساب می‏کنند که جمهوری اسلامی این طور است. بنا بر این، الآن حیثیت اسلام، حیثیت جمهوری اسلامی بسته به این دستگاههاست، که یکی‏اش هم دستگاه تلویزیون و رادیو است، که بیشتر از جاهای دیگر بستگی دارد. از این جهت، باید همه سعی بکنید و اوّلًا تفاهم حاصل بکنید.

در سطح رادیو- تلویزیون، اختلافات همیشه بر خلاف مسیر اسلام است، اختلاف نکنید با هم. یک دسته‏ای هستید مسلمان؛ و می‏خواهید که خدمت بکنید؛ اشکالتراشی به هم نکنید، این به او، او به او. و اسباب این بشود که یک وقت یک دستگاهی در آن اختلال حاصل بشود، خلافکاری حاصل بشود، و به نتیجه نرسد؛ برای اینکه یک نتیجه عکس بشود، تفاهم بکنید. دستجات مسلّمی که هستید، دستجاتی که تفاهم دارید به حسب عقاید با هم، مسیرتان یک مسیر است، مختلف نیست مسیرتان، تفاهم کنید و با هم برادری کنید؛ و با برادری و برابری کارها را انجام بدهید.

وقتی همه با هم مجتمع باشید و [با] برادری بخواهید کار را انجام بدهید، کار زود انجام می‏گیرد، و خوب انجام می‏گیرد. اگر بنا باشد یک دسته‏ای از آن طرف بکشند، یک دسته‏ای از آن طرف بِکشند، اختلاف بشود، نه کار انجام می‏گیرد؛ نه اگر انجام بگیرد خوب انجام می‏گیرد؛ خوب هم انجام نمی‏گیرد. بنا بر این، یکی از کارهای مهم این است که دستگاه را یک دستگاه توحیدی کنید. و همه با هم مجتمع و برای خدا انجام بدهید.

و اگر چنانچه یک افرادی هستند که می‏خواهند اخلال بکنند، می‏خواهند، عرض بکنم، خلاف مسیر اسلام عمل بکنند، چه بکنند، آنها را باید چه بکنید. تدریجاً باید اینها را- بتدریج البته- بدون اینکه درگیری حاصل بشود، به تدریج اینها هم کنار بروند؛ که یک دستگاه اسلامی بشود و یک تبلیغات اسلامی؛ و یک دستگاهی باشد آموزنده برای این دستگاهها را می‏بینید که از بچه‏های کوچولو تا بزرگها و پیرمردها و پیرزنها پایش می‏نشینند و نگاه می‏کنند؛ این دستگاه اگر آموزنده باشد، اگر فیلم‏ها یا- عرض بکنم که- خطابه‏ها یا حرفها یا اخبار جوری باشد که آموزنده باشد، این بچه کوچولو هم از حالا تربیت می‏شود، یک تربیت صحیح، و اگر چنانچه خدای نخواسته یک خلافی در او باشد، آن بچه‏ها که کوچک‏اند از اولِ تربیت، تربیت فاسد می‏شوند. و این هم به عهده شماست. به عهده ما یک مسئله مشکلی است هم تربیتش که یک چیزی است که مثل یک مکتب سیاری می‏ماند، که همه جا برود، منتها در یک وقت همه جا می‏رود و همه هم گوش می‏کنند. چون بچه‏ها علاقه دارند به نگاه کردن به این عکسها، و نگاه به این فیلمها، آنها می‏نشینند پایش نگاه می‏کنند. اگر فیلم یک فیلم آموزنده باشد، این بچه‏ها تربیت می‏شوند به تربیت صحیح. و اگر یک فیلمی باشد که بر خلاف باشد، و عرض می‏کنم که انحراف‏کننده باشد، بچه‏ها تربیت می‏شوند به تربیت انحرافی. بزرگها هم همین طور، بنا بر این، مسئولیت است. الآن مسئولیت خدایی است؛ مسئولیت اخلاقی است؛ مسئولیت ملی است. همه مسئولیتها الآن به عهده این دستگاه هست.

و ان شاءاللَّه امیدوارم که با هم تفاهم کنید؛ با هم دوستی و برادری داشته باشید؛ به نظر کینه به هم نگاه نکنید. و اشخاصی هم که خدای نخواسته انحراف دارند موعظه کنید. و ان شاء اللَّه برگردند. و اگر یک وقت هم افرادی باشند که دیگر قابل موعظه نیستند و قابل برگشتن نیستند، بتدریج اینها هم کنار گذاشته بشوند، تا ان شاء اللَّه یک دستگاه صحیح، خوب، آموزنده و تربیت‏کننده، باشد؛ و آبروی این نهضت محفوظ بماند به واسطه اعمال شما. خدا همه شما را ان شاء اللَّه توفیق بدهد، موفق باشید. من هم به همه دعاگو هستم، و خدمتگزار همه‏تان هستم، ان شاء اللَّه.» (صحیفه امام، ج‏10، ص: 212 ـ 215)

ـ سخنرانی در جمع نمایندگان مجلس خبرگان؛ انتخابات شوراها- ولایت فقیه (1358)

«بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

من وقتی مواجه با این چهره‏های اسلامی، انسانی و خواستنی می‏شوم احساس غرور می‏کنم. من شما را همچو می‏یابم که برای اسلام در همه جا حاضر هستید. آیه‏ای را که آقا قرائت کردند: إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ‏[1] اگر یاری بکنید خدا را- یاری خدا؛ یاری احکام خداست، یاری قرآن کریم است، و یاری جمهوری اسلامی است- چنانچه یاری کنید خدا را، خدا هم شما را یاری می‏کند. این یک قضیه که یاری می‏کند و شما این قضیه را در عین دیدید. که شما یاری کردید اسلام را و یاری کردید احکام اسلام را و یاری کردید نهضت اسلامی را، جمهوری اسلامی را؛ و خداوند یاری کرد شما را. اگر یاری خداوند تعالی نبود، چه طور امکان داشت شمای بدون اسلحه، بدون سازوبرگ جنگی و بدون یک نظام، غلبه کنید بر آنهایی که خودشان همه چیز داشتند و همه قدرتها در دست آنها بود، و قدرتهای شیطانی خارجی هم پشت سرشان ایستاده بود و تأییدشان می‏کرد، لکن شما را خدا نصرت داد. آنهایی که غفلت دارند از این معنا که یک اراده بزرگ در عالَم هست و همه چیز تحت آن اراده است، آنها برایشان معمّاست، یک معمّای حل نشدنی، که چه طور شد این مطلب که یک ملت با هیچ و هیچ سازوبرگ بر یک همچو قدرتهای بزرگ غلبه کرد و همه را بیرون راند. اینها غافل‏اند از اینکه یک اراده‏ای فوق همه اراده‏ها هست. و خدای تبارک و تعالی وعده کرده است به مردم که چنانچه نصرت کنید خدا را، خدا هم نصرت می‏کند شما را. آنهایی که به ما وراء طبیعت اعتقاد ندارند، برای آنها این مسائل معماست. اما برای ما که قائل به یک همچو قدرتی هستیم- و با برهان قوی ثابت کردیم یک همچو قدرتی را- هیچ معمّا نیست، معمّا پیش ما نیست این مسائل. خداوند یاری کرد شما را؛ و یاری خداوند کافی است.

اگر یاری خداوند نبود، چه طور در ظرف یک مدت کوتاهی یک ملتی که هر کدام یک خیال خاصی برای خودشان داشتند، هر طبقه‏ای یک آمال و آرزو و یک برنامه‏ای داشتند، یکدفعه همه مجتمع شدند در یک امر. اگر نصرت خدا نبود، چه طور یک ملتی که از یک پاسبان می‏ترسید، یک پاسبان اگر در بازار می‏آمد اجازه به خودش نمی‏داد که بگوید ما امروز مثلًا بیرق نمی‏زنیم بالای دکانها، هیچ همچو چیزی در ذهنش نمی‏آمد، به خودش همچو اجازه‏ای نمی‏داد، اگر یاری خدا نبود، چه طور همین ملت به همین وضع یکدفعه ریختند بیرون، گفتند ما اصلًا سلطنت نمی‏خواهیم! سلطنت رژیم دو هزار و پانصد ساله را ما نمی‏خواهیم؛ این نصرتهای این خداست. شما شاید گاهی غفلت کنید از آن.

اگر نصرت خدا نبود، چه طور ذهن اینها را منصرف کرد از اینکه مقابله با همه قدرتها پیدا کند. اگر اینها با آن قدرتی که در دست داشتند مقابله می‏کردند و همان طور که الآن در افغانستان برای برادرهای مسْلم ما این طور مسائل پیش آمده است. اینها را خدای تبارک و تعالی منصرف کرد. و یک رعبی در دلشان انداخت، یک انصرافی برایشان حاصل شد که مقابله اصلًا نکنند، مقابله هم بکنند، مقابله‏های خیلی جدّی نباشد. این انصرافی بود که خدا در قلب اینها ایجاد کرد؛ و رعبی بود که ایجاد کرد، ترسیدند؛ یعنی یک قدرت بزرگ شیطانی از یک ملت بی‏ساز و برگ ترسید و نتوانست مقاومت بکند. اینها نصرتهای الهی است، که به حسب نظر کسی که یک قدری تأمل در اطراف قضایا بکند، واضح است که همه نصرت خدا بود. همه این پیشرفتها، نصرتِ خدا بود.

جمله دوم: وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ‏ شما توجه کنید که تا حالا شما با قدرت و قوه ایمان آمدید، و نصرت خدا را کردید. اگر چنانچه خدا هم نصرت کرد شما را و پیش بردید، لکن اگر نصرت خدا را بکنید، یک چیز دیگر هم دنبالش هست؛ و آن این است که قدمهای شما را ثابت نگه می‏دارد. اگر خدای نخواسته نصرت را شما فراموش کنید و گمان کنید مطلب تمام است، گذشت دیگر، و بروید سراغ کارهای خودتان هر کسی مشغول گرفتاریهای خودش بشود و از این نصرت الهی که باید بکند، از نصرت به اسلام و احکام اسلام، غفلت کند- آن نصرت سابق چون کردید، نصرت هم داد- لکن اگر نصرت از آنجا قطع بشود؛ یعنی نصرت شما قطع بشود، قدمهاتان دیگر ثابت نمی‏ماند. بخواهید قدم ثابت بماند، تعقیب کنید این برنامه‏ای که تا کنون داشتید، تعقیب کنید، ما بین راه هستیم.

الآن ملاحظه می‏کنید که یک مسئله مشکلی که پیش ما هست، و باید آگاه بشوید همه و آگاه کنید همه را، و علمای اسلام آگاه کنند همه را، قضیه شوراهاست. قضیه شوراها را یک امر سطحی و یک امر کوچک نشمرید. این شوراها اختیاراتی دارند که به واسطه آن اختیارات می‏توانند مسائل ما را ضایع کنند؛ و می‏توانند مسائل اسلامی را جلو ببرند. بدانید که الآن دنبال اینکه اعلام این شده است که شوراهای شهر را بناست تشکیل بدهند، دستجاتی که مخالف با نهضت اسلام هستند و از اسلام می‏ترسند، از احکام اسلام می‏ترسند، اینها در صدد توطئه هستند که یک افرادی را جا بزنند به ملت. آنها می‏دانند که خودشان ندارند این قدر جمعیت، عددشان این قدرها نیست که بتوانند ببرند، لکن افرادی را جا بزنند، افرادی که از خودشان است، از حزب خودشان است، جا بزنند به ملت، و ملت را اغفال کنند برای رأی دادن به آنها.

روزی است امروز که باید هم علمای اسلام و هم مردم متفکر و هم همه طبقات درست این چشمهاشان را باز کنند، و افرادی که انتخاب می‏کنند افرادی که شناسایی از قبل داشته باشند. هر کس در هر شهری هست افرادی را از سابق می‏شناسد، در زمان رژیم افرادی را می‏شناسد؛ می‏داند که اینها اهل توطئه نبودند؛ اسلامی بودند، و روشن بودند در امور اسلامی؛ و خائن نبودند؛ چپگرا نبودند؛ راستگرا نبودند؛ به صراط مستقیم اسلامی بودند. هر کس در هر شهری هست افراد را می‏شناسد. از افرادی که درست نشناسید که اینها چه مردمی هستند، چه اشخاص بازاری و چه اشخاص اداری و چه اشخاص روحانی، هیچ فرقی نمی‏کند باید بشناسید که این آدم در این مدتی که زمان طاغوت بود چکاره بود. اگر شناختید او را و درست هر کسی در محیط خودش شناسایی کرد اشخاصی را، آن وقت علمایی که آنجا هستند، در بلاد هستند، و اشخاصی که از بازاریها و معتمدین بازار و عرض می‏کنم، اینها هستند، دانشگاهیها، دانشجوها، این افراد را معرفی کنند به مردم. افراد باید اولًا مسلمان باشند؛ و ثانیاً معتقد به نهضت باشند؛ امین باشند در کارهایشان؛ ایمان حقیقی داشته باشند؛ متعهد باشند نسبت به احکام اسلام؛ سوابق خلاف و سوء نداشته باشند. از روحانیین هم باید تعیین بشود. از اهل بازار هم باید باشد. از آن صنفهای دیگر هم باید باشد. لکن، همه باید در این معنا شرکت داشته باشند که مُسْلِم [باشند]. و البته آنهایی که غیر مسلم هستند برای خودشان شوراهایی ممکن است تعیین کنند، لکن مسلم و متعهد به اسلام متعهد به این نهضت؛ معتقد به این نهضت؛ مخالف با طاغوت، انحراف چپ و راستی نداشته باشد. نه به طرف آن گروه سرمایه داری برود؛ نه به طرف چپ باشد، مستقیم، اسلامی، دلسوز برای این ملت. اگر مسلمان باشد و متعهد باشد، آن برای ملت دلسوز است؛ خیانتکار نیست؛ با امانت کارش را انجام می‏دهد؛ هر کاری بخواهد برای آن شهر خودش انجام بدهد، به مصلحت افراد آن شهر، به مصلحت خود آن شهر، به مصلحت اسلام عمل می‏کند.

و اگر خدای نخواسته در این مسأله غفلت بکنید، یا روحانیین غفلت بکنند، یا خطبا غفلت بکنند، یا فضلا غفلت بکنند، یا دانشگاهیهای متعهد غفلت بکنند، یا بازاریها غفلت بکنند، یا کشاورزان و کارگران غفلت بکنند، و یک اشخاصی که بر خلاف مسیر ملت است، بر خلاف مسیر اسلام است پیدا بشود، ممکن است که یک شهری را به فساد بکشد؛ و ممکن است بعد از او یک مملکتی به فساد کشیده بشود. باید با تمام قوا با تمام قدرت غفلت نکنید از این معنا؛ و علمای بلاد غفلت نکنند از این امر؛ اهل منبر غفلت نکنند؛ فضلایی که در اطراف هستند، اهل علمی که در اطراف هستند، دانشگاهیها، دانشجوها، همه غفلت از این نکنند. که یک افرادی که باید سرنوشت یک شهر را شما می‏خواهید به یک عده بدهید، سرنوشت همه چیز شهر را به یک عدّه می‏خواهید بدهید، باید یک کسی باشد که هم سررشته داشته باشد از امور؛ و هم امین و معتقد به نهضت باشد. این یکی از مسائل بزرگ است که ما الآن مواجه با آن هستیم فعلًا، و بعدش هم مسائل دیگری پیش می‏آید، و ما بین راه هستیم الآن. ما الآن مسائلی پیش داریم که یکی یکی باید درست بشود، و تا این مسائل درست نشود، ما نرسیدیم به آن مطلبی که جمهوری اسلامی است.

الآن شما ملاحظه کنید که در همین مجلس خبرگان، که آقایان اهل علم و علما و عدّه دیگری هستند، بعض افراد هستند که فکرشان فکر اسلامی نیست. یا اگر فکر اسلامی باشد، اسلام را درست نمی‏دانند چیست. اینها الآن در مسائلی اشکالتراشی می‏کنند، و لو مواجه با این است که اکثریت مخالف با آنها هستند؛ لکن در عین حالی که اکثریت مسْلم و طرفدار اسلام و اسلام را می‏دانند چی است، مع ذلک، یکی دو نفر وقتی که در یک محلی باشد که همه‏شان هم چه هستند، الّا یکی دو نفر، اشکالتراشی می‏کنند و چوب لای چرخ می‏گذارند. و لهذا من باید به آقایان، هم به آقایان اهل خبره، مجلس خبره، عرض کنم که تحت تأثیر قلمها و قدمهایی که بر خلاف اسلام دارد برداشته می‏شود واقع نشوید. شما مسائل را آن طوری که فهمیدید که برای اسلام است، اسلام را تقویت کنید. خدا ناصر شماست. خداوند یاری می‏کند: إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ‏ نصرت خدا را بدهید، خدا ناصر شماست.

به حرفهای آنهایی که بر خلاف مسیر اسلام هستند و خودشان را روشنفکر حساب می‏کنند و می‏خواهند ولایت فقیه را قبول نکنند [اعتنا نکنید] اگر چنانچه فقیه در کار نباشد، ولایت فقیه در کار نباشد، طاغوت است. یا خدا، یا طاغوت، یا خداست، یا طاغوت. اگر با امر خدا نباشد، رئیس جمهور با نصب فقیه نباشد، غیر مشروع است. وقتی غیر مشروع شد، طاغوت است؛ اطاعت او اطاعت طاغوت است؛ وارد شدن در حوزه او وارد شدن در حوزه طاغوت است. طاغوت وقتی از بین می‏رود که به امر خدای تبارک و تعالی یک کسی نصب بشود. شما نترسید از این چهار نفر آدمی که نمی‏فهمند اسلام چه است؛ نمی‏فهمند فقیه چه است؛ نمی‏فهمند که ولایت فقیه یعنی چه. آنها خیال می‏کنند که یک فاجعه به جامعه است! اینها اسلام را فاجعه می‏دانند، نه ولایت فقیه را. اینها اسلام را فاجعه می‏دانند، ولایت فقیه فاجعه نیست. ولایت فقیه، تَبَع‏[2] اسلام است.

چشم‏هایتان را باز کنید! اهل خبره چشمشان را باز کنند. کسانی که با ولایت فقیه مخالفت می‏کنند بر خلاف این چیزی که ملت آنها را تعیین کرده است عمل می‏کنند، وکالت ندارند در این امر. من اولی که مجلس بنا بود تأسیس بشود، و پیش‏بینی این امور را می‏کردم. اعلام کردم که مردم جمهوری اسلامی می‏خواهند، جمهوری غربی را [نمی‏خواهند] جمهوری کمونیستی نمی‏خواهند مردم. مردم، جمهوری اسلامی می‏خواهند. مردم شما را وکیل کردند که جمهوری اسلامی درست کنید. کسی که مخالفت کند با احکام اسلام، مخالف با جمهوری اسلامی است؛ مخالف با رأی موکّلین هست، آنها شما را وکیل نکردند برای این امر. همه‏تان هم اگر چنانچه یک چیزی بگویید که بر خلاف مصالح اسلام باشد، وکیل نیستید؛ حرفتان قبول نیست، مقبول نیست. ما به دیوار می‏زنیم آن حرفی را که بر خلاف مصالح اسلام باشد. آن قدری که شما اختیار دارید در این مجلس، این است که جمهوری اسلامی را بر طبق موازین اسلامی پیاده کنید. البته راجع به امور اداری‏اش و اینها نظر دادن هیچ مانعی ندارد. نظر دادن مانعی ندارد؛ اما اشکالتراشی و این حرفها را به مردم القا کردن که اگر چنانچه فقاهت در کار بیاید و فقیه باشد، اگر چنانچه ولایت فقیه باشد، یک بساطی لازم می‏آید و یک بساط دیگری.

آقا ما مدتها زیر بار طاغوت بودیم، بس است! ملت ما مدتها- پنجاه سال، بلکه دو هزار و پانصد سال- زیر بار طاغوت بود، بس است! آقایان بگذارید یک چند وقتی هم مردم الهی بشوند، تجربه کنید. لا اقل بفهمید این معنا را، که با تجربه بفهمید، که یک ملتی که تا حالا تحت بار طاغوت بوده است، حالا هم تحت بار اللَّه باشد، این را تجربه کنید. اگر از اسلام بدی دیدید، بگویید چه بدی از اسلام تا حالا دیدید؟ تا حالا که اسلامی در کار نبوده در مملکت ما نمی‏گذاشتند، حالا هم شماها نمی‏گذارید. آن وقت دشمنها [نمی‏گذاشتند] حالا بعضی دوستهایی که ملتفت نیستند، نمی‏گذارند. یا شاید بعضیشان هم دشمن باشند. چرا باید شما بترسید از اینکه یک نفر آدم در مثلًا تو اتاق‏اش [نشسته‏] و یک چیزی می‏نویسد، در روزنامه هم درج می‏کند. اینها نمی‏دانند اصلًا معنای اسلام چه است. اینها مخالف نهضت اسلام هستند. اینها اگر مخالف با رژیم هم باشند، مخالف با اسلام هم هستند. اینها یک چیز دیگری می‏خواهند، نه رژیم باشد و نه اسلام باشد؛ یک جمهوری دمکراتیک. دمکراتیک آن هم به آن معنایی که غرب وارد کرده اینجا؛ نه به آن معنایی که حتی که در غرب است. آن جمهوری که در آن دمکراتیک که در غرب هست حتی در ایران نیامده تا حالا، آن وارداتی است. این دمکراتیک که در ایران آمده، آن آزادی و آن نمی‏دانم استقلال و آن مسائلی که تا حالا آمده، همانهایی بوده است که آریامهر فریاد می‏کرد «تمدن بزرگ»؛ و همان بود که همه دیدید این «تمدن بزرگ» پدر این ملت را درآورد! بس است! کافی است! آریامهر کافی است برای ما تا قیامت. این قدر تبعیت نکنید از این رژیم، این قدر تبعیت نکنید از این غربیها، از این شرقیها. کافی است ظلمی که به ما تا کنون شده است. باز هم باید ما زیر بار ظلم برویم؟ باز هم از زیر بار اسلام می‏خواهند خارج شوند؟ یک مسئله «تشریفاتی!» بله، آقایان بعضیشان می‏گویند مسئله ولایت فقیه یک مسئله «تشریفاتی» باشد، مضایقه نداریم. اما اگر بخواهد ولیّ، دخالت بکند در امور، نه، ما آن را قبول نداریم- حتماً باید یک کسی از غرب بیاید دخالت بکند؟!- ما قبول نداریم که یک کسی اسلام تعیین کرده او دخالت بکند. اگر متوجه به لوازم این معنا باشند، مرتد می‏شوند! لکن متوجه نیستند.

ما این گرفتاریها را داریم. ما بین راه هستیم. ما بعد از این هم گرفتاری راجع به رئیس جمهورش داریم: یکی می‏گوید لازم نیست مسلمان باشد. یکی می‏گوید لازم نیست شیعه باشد. یکی می‏گوید لازم نیست نمی‏دانم چه باشد، طرفدار اسلام باشد. ما بعد از این گرفتاری داریم، آقا. گرفتار همین یا دوستهای جاهل، یا دشمنان عاقلِ متوجه. ما گرفتاریم باز، ما بین راهیم. آقا، سستی نکند ملت ما. اگر وکلاشان خواستند بر خلاف اسلام عمل بکنند، مردم مختارند که وکلا را عَزْلِشان بکنند، بریزندشان دور. آنها خیال می‏کنند که نه، این خلاف آزادی است. شما دارید دیکتاتوری می‏کنید! شما دارید در مقابل ملت می‏ایستید. ملت اسلام را می‏خواهد، شما می‏گویید لازم نیست! ملت ولایت فقیه را می‏خواهد، که خدا فرموده است، شما می‏گویید خیر، لازم نیست! و شما می‏خواهید چند نفر آدم را بر سایرین تحمیل بکنید. این دیکتاتوری است؛ نه اینکه اکثریت در آنجا که با آنهایی است که اسلام را می‏دانند چه است و تبعیت اسلام را هم دارند. شما چند نفر ایستاده‏اید در مقابل اسلام.

من از خدای تبارک و تعالی می‏خواهم که ما را از شرّ دوستهای جاهل و دشمنهای شیطان نجات بدهد. و در این مراحلی که داریم که بعد آن پیش می‏آید، مجلس شورا، آن شوراها، که نصیحت را عرض کردم که باید چه بکنید- آنجا هم ان شاء اللَّه در هر موقعش عرض می‏کنم ان شاء اللَّه این راه را با قدرت و با قوّه و با بینش کامل این راه را طی بکنید. و طی می‏کند، این ملت است، ملت می‏خواهد، ما چه بکنیم. شما فرض بکنید که خیر، فاجعه است، ما فرض می‏کنیم که فاجعه است، این فاجعه را ملت ما می‏خواهد، شما چه می‏گویید این ولایت فقیه را شما می‏گویید این «فاجعه» است! این فاجعه را ملت ما می‏خواهد. بیایید، سؤال می‏کنیم، به رفراندم می‏گذاریم، که آقا ولایت فقیه را که آقایان می‏فرمایند «فاجعه» است، شما می‏خواهید؟ ببینید «آری» اش چه قدر است «نه» اش چه قدر است. خدا همه‏تان را توفیق بدهد؛ مؤید بکند.» (صحیفه امام، ج‏10، ص: 216 ـ 224)

ـ پیام به ملت و ارتش عراق؛ دعوت به براندازی حکومت بعث (1359)

«بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

سلام بر ملت مظلوم و شریف عراق که سالهای طولانی در تحت سلطه رژیم سفاک بعث متحمل انواع خیانتها و جنایتهای این حزب کافر فاجر بوده و هستید، و شاهد ستمگریها و فشارهای جانفرسا نسبت به بزرگان و مراجع و مجاهدین کشورتان بوده‏اید.

شما و ما شاهد بودیم که این حزب فاسد با مرحوم آیت اللَّه حکیم و آقازاده‏های معظم ایشان چه‏ها کردند و آن سید بزرگوار مظلوم در آخر عمر با چه خون دل به اجداد بزرگوارش ملحق شد، و شاهد حبس و زجر و فشار به فرزندان محترم ایشان بودید. و شما و ما شاهد بودیم که با سید مجاهد بزرگوار آقای صدر و خواهر مظلومش چه کردند و با چه شکنجه‏ها آنان را به شهادت رساندند. و شما و ما شاهد بودیم که با حوزه علمیه نجف و سایر مشاهد مشرفه چه ستمها و چه وحشیگریها کردند و گروه گروه علما و طلاب را به حبس و شکنجه کشیدند. و شما و ما شاهد بودیم که این سفاکان جنایتکار چه اهانتها به بقاع مطهر ائمه اسلام نمودند. و دیدید و دیدیم که دژخیمان رژیم در صحن مطهر مولا امیر المؤمنین- علیه الصلاة و السلام- ریخته و مردم مظلوم را با چه وضعی مضروب نمودند، و بقعه شریفه را به مسلسل بستند. و شما و ما شاهد بودیم که در اربعین حسینی چه جنایتها نسبت به زُوار عزیز آن مظلوم کردند. و شما و ما شاهد بودیم که مردم مظلوم بیگناه را گروه گروه از وطن خودشان آواره کردند، که اکنون این آوارگان، در کشور اسلامی ایران با سلامت و عزت به سر می‏برند.

ای ملت شریف، وای ارتش گرفتارِ تحت سلطه کفر! اکنون بیش از ده روز است که رژیم بعث فاسد به امر قدرتهای کافر، به کشور اسلام و همسایه شما هجوم وحشیانه نموده و شهرهای بی‏پناه و برادران مسلمان مظلوم شما را مورد تجاوز و ستم قرار داده و منازل و پناهگاههای آنان را خراب و اطفال و زنان مظلوم را قتل عام نموده‏اند که جرم آنان هیچ نیست جز آنکه می‏خواهند در کشورشان جمهوری اسلامی باشد و احکام قرآن مجید جاری شود. و می‏خواهند مستقل و آزاد باشند و زیر سلطه و ستم ابرقدرتان نباشند و مخازن کشورشان از خودشان و مستمندان میهنشان باشد. و چه جرمی در نظر چپاولگران و نوکران و جیره‏خوران آنان بالاتر از این جرمها!

برادران ارتش عراق! تا کیْ می‏خواهید اسیر کفار باشید و به امر آنان با کشور برادر و همسایه و اسلامی خود در جنگ باشید؟ تا کیْ می‏خواهید به نفع کفار، به اسلام و قرآن مجید و کشور اسلامی هجوم نموده و برادران خود را شهید کنید؟ بپاخیزید و دست این جنایتکاران را از کشور اسلامی خود قطع کنید. تا کیْ می‏خواهید خود و عزیزان خود را برای خدمت به کفر به هلاکت کشید؟ شما می‏دانید که این جنگ به کشور ایران تحمیل شده و ما از کشور خود دفاع می‏کنیم؛ دفاعی که عقلًا و شرعاً واجب است. و با کمال تأسف و تأثر مشاهده می‏کنیم که کفار و نوکران خبیث آنان دو طایفه از مسلمانان را به جان هم ریخته و خودشان در کناری نشسته و می‏خواهند از این موضوع استفاده کنند. ای افسران و درجه داران و سربازان عراق! آیا می‏دانید چه می‏کنید و خود را برای چه انگیزه‏ای به هلاکت می‏کشید؟ آیا می‏دانید که برای استفاده دیگران خود را با چه ارتش و با چه نیروی عظیم انسانی، و با چه ملت مشتاق به جهاد در راه خدا طرف نموده و به کام مرگ می‏کشانید؟ آیا می‏دانید خداوند متعال و پیامبر اسلام از کسانی که به روی برادران اسلامی خود اسلحه بکشند بیزار است و عاقبت این امر، جهنم و غضب خدای جبار می‏باشد؟ دست بردارید از این برادرکشی، و به کشور اسلامی ایران با سلاح خود پناه آورید که ما شما را با آغوش باز پذیرا هستیم. وای عشایر غیور دجله و فرات وای رزمندگان و سلحشوران! بپاخیزید و از اسلام دفاع کنید و قرآن و احکام آن را حفظ کنید که بر تمام مسلمین، چه زن و چه مرد، دفاع از اسلام و قرآن کریم واجب است. وای ملت عراق! که جنایات این مزدوران را چشیده و می‏چشید همچون ملت رزمنده ایران بپاخیزید و انقلاب کنید و از این حزب کافر هراسی نکنید؛ و بدانید اگر به اینان مهلت دهید و فرصت پیدا کنند اسلام را محو و آثار آن را از بین می‏برند. اینان با اسلام دشمن هستند.

امریکا و بستگان و نوکران آن از اسلام سیلی خورده و با اسلام به دشمنی برخاسته‏اند.

شما از «عفلق» ها و «صدام» ها و «سادات» ها توقع نداشته باشید که دست از دشمنی با اسلام بردارند. و هان ای علمای اعلام و مشایخ اهل سنت و خطبا عظام و روشنفکران مسلمان عراق! مردم را بیدار کنید و برای اسلام و حفظ کشورهای اسلامی قیام کنید که خداوند معین شماست. شما و ما دیدیم که ملت رزمنده ایران، با ایمان به خدا و وحدت کلمه بر قدرت شیطانی عظیم که همه قدرتها پشتیبان آن بودند غالب شد و دست همه ابرقدرتها را از کشور خود قطع کرد. و شما ای ملت عزیز و ارتش عراق! بدانید که قوای مسلح ما، ارتشیان دلاور و پاسداران قدرتمند و شهربانی و ژاندارمری شجاع و پیش‏مرگان فداکار همراه با قشرهای رزمنده ملت و سپاه، بسیج سلحشور، قدرت عظیمی است منسجم، و چون سد آهنین در مقابل همه قدرتمندان ایستاده است. و چون خدای متعال و اسلام و قرآن کریم انگیزه نبردشان و شهادت و وصول به حق آرمانشان است، پیروزی با آنان است. و ملت شریف ما در عین حال که بر اساس تعلیمات اسلام، صلح جو و عدالت‏خواه است با اسرای خود آن چنان مردانه و اسلامی رفتار می‏کند که با جوانان ملت خود؛ ولی با مخالفان اسلام و مهاجمان به کشور اسلامی خود کوبنده و شدید القوا و افتخارآفرین می‏باشد. و ما و شما دیدیم که در این جنگ تحمیلی که مخالف با میل آنان بود چطور به خصم خیره‏سر فهماندند که در میدان نبرد، رزمندگان شیردلی هستند که بر نیروهای شیطانی آنان چون عقاب حمله آوردند و جوانان آنان از هیچ قدرتی هراس ندارند، و آن چنان بر دشمن ضربه زدند که هر چه داشت گذاشت و فرار را اختیار کرد. و نیاید روزی که محتاج به بسیج عمومی شویم، که دنیا خواهد دید قدرت اسلام چیست و نیروی ایمان بر همه قوا پیروز است. و شما و ما دیدیم که صدام پس از آن همه شرارت و خونریزی و حمله به شهرهای بیگناه و مسلمین بی‏پناه، اکنون تقاضای آتش بس کرده البته هر جنایتکار و غارتگر، پس از جنایت مایل است حریف، ساکت باشد تا او با کمک‏گیری از اشرار و دیگر همجنسان خود و تجدید قوا، به شرارت و خونریزی خود ادامه دهد. لکن ملت و قوای مسلح ما تا پیروزی نهایی و انتقام جنایات حزب خونخوار بعث از پای نخواهد نشست و به نبرد خود دلاورانه ادامه خواهند داد و به بازیگریهای دزدان بین المللی اعتنا نخواهند کرد.

و شما شنیده و ما هم شنیده‏ایم که بعضی شیخ‏نشینهای خلیج و بعضی دولتهای کشورهای اسلامی در جنگ بین اسلام و کفر، طرف کفر را اختیار و کمکهای نظامی و تبلیغاتی از دولت غاصب بعث و جنایتکار می‏کنند. و جای تأسف و شگفت است که کسانی خود را مسلمان بدانند و حکام کشورهای اسلامی باشند و بر ضد اسلام و قرآن کریم قیام کنند و آتش به روی مسلمانان بیگناه گشایند. اینان باید بدانند که اگر ثابت شود که بر خلاف مصالح اسلام عملی انجام داده‏اند و برائت خود را ثابت نکنند، دولت و ملت اسلام با آنان به وظیفه شرعیه عمل می‏نمایند. این جانب آنان را موعظه می‏کنم که دست از مخالفت با اسلام و طرفداری از کفر بردارند و به وظیفه انسانی و اسلامی خود عمل کنند و با سرنوشت خود بازی نکنند. این جانب در حالی که به حسب اخبار موثق می‏دانم ملت و قوای مسلح ما با آوارگان به طور اسلامی و انسانی رفتار می‏کنند، از همه آنان می‏خواهم که با اسرا؛ خصوصاً مجروحین و مصدومین آنان هر چه بیشتر محبت و خدمت کنند. و از نیروهای مسلح می‏خواهم که چون گذشته مواضع دشمن را بمباران نمایند؛ گر چه قوای دشمن حتی بیمارستانهای ما را مورد حمله قرار داده‏اند و همین فرق بین حق و باطل است. و شما و ما می‏دانیم که دستگاههای تبلیغاتی غرب و گروههای خبری آنان با پخش اکاذیب، به دشمن اسلامی ایران کمکهای فراوان می‏کنند و مع الأسف در دستگاههای تبلیغاتی بعضی کشورهای اسلامی نیز این معنا دیده شده است. به کشورهای اسلامی اخطار می‏کنم که جلو این تبلیغات باطل را بگیرند و با اسلام عزیز مخالفت نکنند. و اخیراً از جمیع ملتها و دولتهای اسلامی و غیر اسلامی و جمیع گروههای مسلمان و غیر مسلمان که جنایات ابرقدرتها و نوکرهای چشم بسته آنان را محکوم و به کشورهای اسلامی و جمهوری اسلامی ایران کمک می‏کنند تشکر فراوان می‏کنم و به آنان دعای خیر می‏نمایم؛ چنانچه از گروههای دانشجو و غیر دانشجو که در کشورهای اروپایی و غیر اروپایی، صدام جنایتکار و اربابانش را محکوم نموده و می‏نمایند جداً متشکرم و سلامت و سعادت همگان را از خداوند متعال خواستارم. و از ملت شریف مبارز ایران و قوای مسلحه نظامی و انتظامی و برادران پاسدار و پیش‏مرگان اسلام و سپاه، بسیج و روحانیون و غیر روحانیون عزیزی که در جبهه نبرد رفته و فداکاری می‏کنند شکرگزارم. و از عزیزانی که در سطح کشور با کمکهای شایان، تقدیر مادی و معنوی به برادران مجاهد خود می‏نمایند تقدیر و تشکر می‏کنم و از خداوند تعالی نصرت اسلام و مسلمین را خواستارم و انتظار نصرت و فرج نهایی را دارم.

«انه علی نصره‏ لَقَدِیرٌ[3] سلام و درود فراوان بر ملت شریف عراق که قلبشان با ما است. و امیدوارم در بِقاع متبرکه، پیروزی اسلام و قلع و قمع کفار را بخواهند. و السلام علیکم و علی عباد اللَّه الصالحین و رحمة اللَّه و برکاته.

روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏13، ص: 254 ـ 258)

ـ سخنرانی در جمع اعضای شورای عالی دفاع و فرماندهان نظامی؛ استقلال و آزادی (1360)

«بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

شهادت فرماندهان ارتش را به شما تسلیت می‏گویم. من از این واقعه شدیداً ناراحت شدم. امروز ارتش و دولت با زمان سابق فرق کرده است. آقایان باید با هم مشورت و همکاری نمایند و در پیشبرد مقاصد کشور اسلام همفکر باشند. فرماندهان ارتش باید با هم تفاهم داشته باشند. امروز ما مبتلا به جنگ هستیم و تقریباً همه کشورها علیه مملکت ما توطئه می‏کنند. استقلال و آزادی خودتان را نمی‏توانید بدون تفاهم حفظ کنید. ملت را ببینید که چگونه پشتیبان شماست. به انتخابات نظر کنید، می‏فهمید که ایران پایدار خواهد ماند. ممکن است عده‏ای در خارج مفت بگویند، ولی ملت واقعیتها را می‏بیند. این مردم هستند که در صحنه‏اند و نباید کاری بشود که مردم متزلزل گردند.

دنیا روی ملتها حساب می‏کند. وقتی دولتها می‏بینند که ملت ما برای همه چیز آماده است و این آمادگی را تا کنون ثابت نموده است؛ پدری جوانش را به جبهه می‏فرستد، مادری پسرش را معرفی می‏کند، دیگر چگونه دولتهای خارجی می‏توانند طمع کنند.

دولتها همیشه طمعشان نسبت به دولتهای دیگر است. وقتی می‏توانند کودتا یا حمله کنند که ملت در صحنه نباشد، ولی وقتی ملت در صحنه بود، چه کاری از آنان ساخته است. و در این جنگ فهمیده شد که ملت ما بی‏طرف نیست. ملت و ارتش ما قوی است و به خوبی مملکت را می‏توانند حفظ کنند. بر ما و همه متفکرین است که انسجام ملت را حفظ کنیم. امروز ملت با ارتش است و در هیچ کشوری این گونه نیست. ارتش در جنوب و غرب می‏جنگد و پیرمرد و پیرزن ما در آن طرف مملکت با آنها همکاری می‏کنند.

جز خدا کس دیگری نمی‏تواند این اتحاد را به وجود آورد. باید ارتش با محبت، مردم را جلب نماید. پشتیبانی ارتش و ملت از یکدیگر ایران را حفظ می‏نمایند و در این صورت است که قدرتهای بزرگ هم مأیوس می‏گردند. و آن روزی دولتها از این یأس بیرون می‏روند که بین ملت، دولت و ارتش اختلاف بیندازند، و دولتها و سران هستند که با عملشان ملت را از خودشان جدا می‏کنند.

باید اتحادتان را حفظ کنید تا کشورتان استقلال داشته باشد، تا شریف باشید. ما اگر سر سفره نان جوین داشته باشیم، بهتر است تا در [کاخهای‏] بزرگ زندگی کنیم، ولی از آنجا دستمان به طرف دیگران دراز باشد. شرافت این را اقتضا می‏کند. شما از رژیم سابق نجات پیدا کردید و هم اکنون برای عظمت و شرافت خودتان می‏جنگید لذا، با هم بسازید. در اسلام، بالا و پایین معنا ندارد و شما که برای عظمت خود و کشور و ملتتان جنگ می‏کنید، با هم خوب باشید. دیگر نباید- مثلًا- نیروی دریایی، حسابی علی حده از نیروی زمینی داشته باشد. یک ملت هست و یک کشور و یک اسلام و همه عالم با آن بد.

پس برای اینکه دشمنان نتوانند کاری کنند، باید با هم باشید.

یَدُ اللَّهِ مَعَ الجَماعَة.[4]

روزی که پاسدار از ارتشی و ارتشی از پاسدار جدا باشد، روز صدمه است و همه صدمه می‏بینند. امروز همه تقسیم کار کرده‏اند و همه برادرند و همه یک فکر دارند. از خدا می‏خواهم تا ما را هدایت فرماید تا همه ما دنبال این معنا باشیم که امر جنگ را تا پیروزی کامل دنبال کنیم. بدانید این تفاله‏ها رفتنی هستند و از بین خواهند رفت.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج‏15، ص: 268 ـ 270)

ـ پیام تشکر به رئیس جمهور گینه؛ تبریک عید سعید قربان (1361)

«بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

16 ذی حجة الحرام 1402

حضرت آقای احمد سکوتوره، رئیس جمهور مردمی و انقلابی کشور گینه‏

پیام تبریک شما به مناسبت حلول عید سعید قربان واصل و موجب تشکر گردید.

متقابلًا این عید سعید را به جنابعالی و ملت برادر و مسلمان کشورتان تبریک می‏گویم. و از خدای تعالی می‏خواهم مسلمانان را از این اختلاف و تشتت و از این ضعف و زبونی که معلول بی‏کفایتی و خودخواهی و بلکه خودفروختگی بسیاری از سران آنها است، نجات بخشد.

نتیجه این خودفروختگیها و خودخواهیها فاجعه لبنان و قتل عام هزاران مسلمان و هتک حرمت صدها زن و دختر به دست جلادان صهیونیست و خونخواران کشور امریکای جهانخوار و مزدوران اسرائیلی آنها بود. و نتیجه دیگر آن، تجاوز عراق به کشور مسلمان ایران و ویران کردن صدها شهر و روستا و آواره ساختن میلیونها انسان بی‏پناه به دست جلادان و کافران بعثی عراق در ایران بود که خود شما شاهد آنها بوده و دیده‏اید.

و آنچه مایه کمال تأسف است آنکه پس از گذشت دو سال از این تجاوز وحشیانه، اکنون که رزمندگان ما دشمن را به عقب رانده و خواستار تنبیه متجاوز و دریافت خسارت شده‏اند، فریاد صلح طلبی این خودفروختگان مزدور از هر سو بلند شده و در صدد تبرئه متجاوز و پایمال کردن خون هزاران انسان مسلمان گردیده‏اند که در راه دفاع از اسلام و میهن اسلامی خود جان باخته‏اند. ما بارها اعلام کرده‏ایم که خواهان پایان جنگ و طالب صلحی هستیم که متجاوز را تنبیه و خسارات جنگ را بپردازند و این همه انسان بیگناه را که از خانه و زندگی خود آواره کرده‏اند به شهر و دیار خود بازگردانند.

«وَ الَی اللَّه اْلمُشْتَکی‏ وَ عَلَیهِ الْمَعوَّلُ فِی الشّدةِ وَ الرَّخاء».[5] و السلام علیکم و رحمة اللَّه.

روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏17، ص: 31 ـ 32)

ـ سخنرانی در جمع اعضای جدید ستاد انقلاب فرهنگی؛ اسلامی کردن دانشگاهها (1362)

«بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

بنا بر این شد تا به جای آقایانی که به عللی غایب بودند و در ستاد شرکت نمی‏کردند، افراد جدید منصوب گردد. تمام آقایانی که امروز در این ستاد هستند نمایندگان من در ستاد می‏باشند و هیچ فرقی بین این آقایان و اعضای قدیم نیست. اما قضیه دانشگاه از اهم امور است، همان طوری که برای دشمنان ما و برای آنها که می‏خواهند افکار جوانان ما را منحرف کنند هم مهم است، چون دانشگاه مرکز همه چیز است، حتی تشکیل دولت. و باید این مسأله را دنبال کنیم که دانشگاه اسلامی شود تا برای کشور ما مفید گردد. و باید سعی شود که تا دانشگاه به یکی از دو قدرت گرایش پیدا نکند، و این به صرف وقت و نظارت کامل احتیاج دارد. و باید توجه داشت تا بعد از بازگشایی مبادا افراد منحرف با تزریق مسائل انحرافی افکار جوانان ما را فاسد بکنند، و برای نظارت بر این موضوع احتیاج به افراد بسیاری است.

امیدوارم دانشگاهی داشته باشیم که به درد ملت بخورد. و برای تحقق این امر لازم است از افراد متخصص متعهد و در صورت کمبود از متخصصین غیر مخالف با جمهوری اسلامی استفاده نمایید. ان شاء اللَّه با قدرت هر چه تمامتر در این امر فعالیت کنید و به پیش بروید تا به مقاصد الهی برسیم.» (صحیفه امام، ج‏18، ص: 166)

ـ نامه به آقای منتظری؛ توصیه به عدم حمایت از سید مهدی هاشمی و منافقین (1365)

«بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

حضرت حجت الاسلام و المسلمین، فقیه عالیقدر، آقای منتظری- دامت ایام برکاته‏

پس از اهدای سلام و تحیت، علاقه این جانب به جنابعالی بر خود شما روشنتر از دیگران است. به حسب قاعده طول آشنایی صمیمانه و معاشرت از نزدیک، مقام ارجمند علمی و عملی شما، مجاهدت با ستمگران و قلدران، و رنجهای فراموش نشدنی جنابعالی در سالهای طولانی برای اهداف اسلامی، قداست و وجاهت و وارستگی کم نظیر آن جناب، و بالاتر حیثیت بلندپایه‏ای که دنباله این امور به خواست خداوند تعالی برای شما فعلًا حاصل است، و احتیاج مبرمی که جمهوری اسلامی و اسلام به مثل جنابعالی دارد، انگیزه علاقه مبرم است. لهذا این حیثیت مقدس باید از هر جنبه محفوظ و مصون باشد. حفظ این حیثیت به جهات عدیده بر شما و همه ماها واجب، و احتمال خدشه‏دار شدن آن نیز منجز است برای اهمیت بسیار آن.

با این مقدمه باید عرض کنم این حیثیت واجب المراعاة به احتمال قوی، بلکه ظن نزدیک به قطع، در معرض خطر است؛ خصوصاً با داشتن مخالفین مؤثر در حوزه قم، که ممکن است دنبال بهانه‏ای باشند. این خطر بسیار مهم از ناحیه انتساب آقای سید مهدی هاشمی‏[6] است به شما. من نمی‏خواهم بگویم که ایشان حقیقتاً مرتکب چیزهایی شدند؛ بلکه می‏خواهم عرض کنم ایشان متهم به جنایات بسیار، از قبیل قتل، مباشرت یا تسبیباً، و امثال آن می‏باشند. و چنین شخصی، و لو مبرا باشد، ارتباطش موجب شکستن قداست مقام جنابعالی است که بر همه حفظش واجب مؤکد است.

آنچه مسلّم است و در آن پای فشاری دارم رسیدگی به وضعیت و موارد اتهام او است، رسیدگی به خانه تیمی و انباشتن اسلحه، آن هم با پول ملت، به اسم کمک به سازمانهای به اصطلاح آزادیبخش. اصولًا یک همچو اعمالی بدون دخالت دولت جرم است. و باید ایشان، که صلاحیت این امر را و لو واقعاً برای این سازمانها باشد ندارد و دخالت در حکومت است، جواب بدهد. این امر قطعی است. و آنچه از شما می‏خواهم در رتبه اول پیشنهاد مستقیم شما به دخالت وزارت اطلاعات و رسیدگی به این امور است. و اگر برای شما محذور دارد، به طوری که تکلیف شرعی از شما ساقط است، سکوت است. حتی در محافل خصوصی دفاع از یک همچو شخصی که خطر برای حیثیت شما است و احتمال فساد و خونریزی بیگناهان است سَم قاتل است. باید تمام فعالیتها که به اسم کمک به سازمانهای به اصطلاح آزادیبخش است قطع شود، و تمام کسانی که در این امور دخالت داشته‏اند محاکمه شوند.

و آنچه مسلّم است و مایه تأسف، حسن ظن جنابعالی به اعمال و افعال و گفته‏ها و نوشته‏هاست که به مجرد وصول به شما ترتیب اثر می‏دهید و در مجمع عمومی صحبت می‏کنید و به قوه قضاییه و غیره سفارش می‏دهید. و من از شما، که دوست صمیمی سابق و حال من هستید و مورد علاقه ملت، تقاضا می‏کنم که با اشخاص صالح آشنا به امور کشور مشورت نمایید، پس از آن ترتیب اثر بدهید، تا خدای نخواسته لطمه به حیثیت شما، که برگشت به حیثیت جمهوری است، نخورد. آزادی بی‏رویّه چند صد نفر منافق، به دستور هیأتی که با رقت قلب و حسن ظنشان واقع شد، آمار انفجارها و ترورها و دزدیها را بالا برده است. «ترحم بر پلنگ تیز دندان- ستمکاری بود بر گوسفندان».

من تأکید می‏کنم که شما دامن خود را از ارتباط با سید مهدی پاک کنید که این راه بهتر است؛ و الّا هیچ عکس العملی در رسیدگی به امر او از خود نشان ندهید که رسیدگی به امر جنایاتِ مورد اتهام حتمی است. سلامت و توفیق جنابعالی را خواهانم. 12 مهر ماه 65

روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏20، ص: 136 ـ 138)

ـ نامه به آقای حسین راستی کاشانی؛ موافقت با استعفای ایشان (1365)

[بسمه تعالی. محضر مقدس رهبر کبیر انقلاب، بزرگ مرجع اسلام حضرت آیت اللَّه العظمی امام خمینی- ادام اللَّه ظله علی رءوس المسلمین‏

با کمال احترام معروض می‏دارد، با اینکه در اطاعت از امر مکرر حضرت امام نسبت به نمایندگی در سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بحمد اللَّه تا کنون انجام وظیفه شده است و به لطف خداوند با توجه به نقطه نظرهای مبارک خطر ضعفهایی که ممکن بود از جانب منحرفین ایجاد شود برطرف شده است، ولی با اشتغالات درسی در حوزه و اطاعت از دیگر اوامر حضرت مستطاب عالی فرصت لازم برای ادامه نمایندگی آن حضرت در سازمان مذکور نیست. استدعای استعفا دارم. ضمناً چون در پیروی از فرمایشات حضرت عالی عده‏ای از اعضای محترم سازمان به جبهه رفته‏اند و عده‏ای عازم هستند، استدعای انحلال دارند. از خداوند منان صحت و طول عمر آن امام بزرگوار را مسألت دارم.

بیست و چهارم محرّم الحرام 1407- حسین راستی کاشانی‏].

بسمه تعالی‏

با خصوصیات علمی و عملی و اخلاقی خوبی که در جنابعالی است، امید است چون گذشته به تربیت افراد صالحی برای اسلام و جمهوری اسلامی اشتغال داشته و موفق باشید. با استعفای جنابعالی و درخواست انحلال سازمان موافقت می‏نمایم. از خداوند تعالی توفیق همگان را برای خدمت به اسلام و مسلمین خواهانم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.

29 محرّم الحرام 1407// روح اللَّه الموسوی الخمینی‏.» (صحیفه امام، ج‏20، ص: 139)

ـ نامه به آقای محمد حسن قدیری؛ تقدیر و تجلیل از زحمات ایشان (1367)

«بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

جناب حجت الاسلام آقای قدیری- دامت افاضاته‏

با سلام و دعای خیر و آرزوی موفقیت برای شما در پیاده کردن احکام اسلام، نامه اول شما و جواب من‏[7] در حال و هوای مدرسه و درس و بحث بود؛ و الّا من شما را مجتهد و صاحبنظر در فقه می‏دانم؛ و همیشه از خدا خواسته‏ام که شما جوانان بتوانید معضلات کشور در زمینه‏های مختلف را حل کنید. من شما را یکی از دوستان قدیمی و خوب خود می‏دانم؛ و زحمات شما را در درس و بحث و کمکهای شما را در تمام زمینه‏ها فراموش نمی‏کنم. ما باید سعی کنیم تا حصارهای جهل و خرافه را شکسته تا به سرچشمه زلال اسلام ناب محمدی- صلی اللَّه علیه و آله- برسیم. و امروز غریبترین چیزها در دنیا همین اسلام است. و نجات آن قربانی می‏خواهد. و دعا کنید من نیز یکی از قربانیهای آن گردم. خداوند جنابعالی را تأیید فرماید. و السلام علیکم و رحمة اللَّه. 12/ 7/ 67 / روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏21، ص: 160)



[1] - سوره محمد( ص)، آیه 7:« اگر شما خدا را یاری کنید، خدا هم شما را( همه جا) یاری می‏کند و( بر حوادث) ثابت قدم گرداند».

[2] - دنباله.

[3] - برگرفته از آیه 39 سوره حج

[4] - حدیث نبوی، صحیح ترمذی، ج 3، ص 316:« دست خدا با جماعت است».

[5] -« شکایتهایمان را به خدا می‏بریم و در سختیها و گرفتاریها تکیه‏گاهمان اوست»

[6] - سید مهدی هاشمی پیش از پیروزی انقلاب با همدستی چند تن از طرفدارانش در بخش« قهدریجان» اصفهان به اتهام قتل آقای شمس‏آبادی امام جماعت مسجد« سید» اصفهان و چند نفر دیگر دستگیر و در دادگاه جنایی اصفهان( در اسفند ماه سال 1355) محاکمه گردید. وی پس از پیروزی انقلاب آزاد شد و تحت عنوان کمک به سازمانهای آزادیبخش سمتهایی را احراز کرد. او سپس به اتهام چند فقره قتل و جنایت و ارتکاب اعمال دیگر تحت تعقیب قرار گرفت و پس از دستگیری و اعتراف به قتلهای تکان دهنده- که اعترافات وی از سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش گردید- محاکمه و به اعدام محکوم گردید و حکم صادره نیز اجرا گردید. یادآور می‏شود حمایت آقای منتظری از ایشان- علی‏ رغم تذکرات مکرر امام خمینی و دلسوزان انقلاب- که به دلیل نفوذ همفکران وی در بیت آقای منتظری، بویژه تلاشهای سید هادی هاشمی- داماد آقای منتظری و برادر سید مهدی هاشمی- یکی از دلایل متعددی بود که سرانجام منجر به برکناری ایشان از قائم مقامی رهبری گردید.

[7] - اشاره به نامه مورخ 2/ 7/ 1367 که در پاسخ به نامه آقای قدیری در مورد حکم بازی شطرنج و خرید و فروش آلات موسیقی مرقوم شده بود

انتهای پیام /*