امروز با امام: یازدهم مهر
ـ تلگراف تسلیت به آقای مرتضی مقتدایی (1343)
«قم- اصفهان 11/ 7/ 1343
به وسیله حضرت حجت الاسلام و المسلمین آقای خادمی- دامت برکاته جناب مستطاب ثقة الاسلام آقای مقتدایی- دامت افاضاته
پس از تسلیت در مصیبت وارده، سلامت جنابعالی را خواستار است.
خمینی.» (صحیفه امام، ج1، ص: 398)
ـ بیانات خطاب به خانواده کشته شدگان سینما رکس آبادان؛ مجازات جنایتکاران (1358)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
[در آغاز یکی از بستگان شهدای سینما رکس آبادان با ارائه مدارکی مطالبی به عرض معظم له میرساند.].
اینها باشد، پیش خودتان باشد. شما اصل آنها را میدانید. دلیل بر اینکه آنها این کار را کردند دارید؟
[یکی از حضار: آره من الآن خدمتتان عرض میکنم.]
- نه پیش من، من که دادستان نیستم، نه. به آقای دادستان کل، آقای قُدّوسی[1] مراجعه میکنید. و شما ممکن است که پیش ایشان بروید و مسائل را به ایشان بگویید، ایشان آدم صحیحی است، یک آدم فعّالی است؛ قاطعی است. اگر چنانچه دلیل در کار باشد که این اشخاصی که الآن هستند، در کارها دخالت داشتند، در این امر را ایشان رسیدگی خواهد کرد. و من هم میگویم به ایشان که رسیدگی کنند؛ میگویم دیگر آقای قدوسی اقدام بکنند. من میگویم اقدام بکنند. اگر چنانچه دلیل در کار هست، همه را ارائه بدهید. ان شاء اللَّه رسیدگی میشود.
[یکی از حضار: پس، امام به ما گفتید که خدمت آقای قدّوسی برویم.].
بله.
[یکی از حضار: البته آقای قدّوسی هم کاملًا در جریان هستند. ما به وسیله نامه خدمتشان فرستادیم. حتی نماینده ما هم رفته پیشش باز هم.]
امام: نه خوب، شما بروید آن افرادی که میگویید که آنها در این کار دخالت داشتند معرفی کنید. ادلّهای هم که دارید ارائه بدهید، تا ایشان بخواهند رسیدگی بکنند، اسامی تنها که نمیشود. دادستان وقتی میتواند احضار کند که دلیل همراه [اسم] باشد. فقط اسم ببرید فایده ندارد. با دلیل ببرید پیش آقای قدّوسی، و بگویید که اینها را بخواهند. من هم میگویم سفارش کنند ان شاء اللَّه.
[یکی از حضار: این پرونده اهواز است. الآن این پرونده آبادان. بیاید علنی باشد دادگاه که خانوادههای بازماندگان شرکت کنند.].
تمام اینها که میگویید به آقای قدّوسی بگویید. من هم به ایشان سفارش میگویم بکنند که رسیدگی کنند.
[یکی دیگر از حضار: ما مخصوصاً امام میخواهیم این پرونده علنی محاکمه بشود. چون خیلی از ضد انقلابها هستند، زمانی که ما فریاد میزدیم این کارِ «رزمی[2]» و دار و دستهاش هست، این ضد انقلابها ....].
امام: آخر یک مسئله ضد انقلاب است، یک مسئله قضیه سینما است .... ضد انقلابها، مسئله دیگری است. [در آن] قضیهای که مربوط به سینماست و سوزاندن مردم این مسأله باید افرادی که شماها اعتقادتان است که اینها دخالت داشتهاند در این امر معرفی کنید. و دلیلی هم که برای این امر شما دارید ارائه بدهید، تعقیب میشود. مسئله ضد انقلاب بودن، سرتاسر ایران ضد انقلاب زیادند! اما قضیه شما یک قضیه دیگر است، و مطالبتان را بگویید، و ایشان پرونده را ممکن است بخواهند تهران، آن جا رسیدگی کنند؛ و افراد هم بخواهند تهران، درست کنند مسأله را.
[یکی از حضار: این حرف که من گفتم ضد انقلاب، چون مردم میگویند چرا تا حالا دولت به این پرونده رسیدگی نکرده. و میخواهند که نظر ما نسبت به دولت برگردد. ما اولین کسانی بودیم که تو خاکستان، تو خیابان، فریاد زدیم. همان طور که «رزمی» و معاونش گفتند بروید از آنهایی که عزیزانتان را آتش زدند- که من شرم میکنم اسم بیارم، چون میدانیم نیستند- بروید بچههایتان را از آنها بخواهید. و الا نه مردمی هستند، که من میگویم ضد انقلاباند، به ما این را میگویند شما که فریاد میزنید کار رزمی و دار و دستهاش است.].
امام: ضد انقلابی را کنار بگذارید خانم! مسأله را مخلوط به هم نکنید. قضیه ضد انقلاب ....
[دستاندرکارند امام! آنها هم دستاندرکارند.].
امام: کسانی که در مسئله سینما دخالت داشتهاند، یا آمِر بودهاند، یا محرِّک بودهاند، آنها را شما اسماءشان را بنویسید، و به آقای قدّوسی ارائه بدهید؛ با ادلّهای که دارید. من هم به ایشان سفارش میکنم که تعقیب کنند.
[یکی دیگر از حضار: بیشتر زمینه را که ما میگوییم برای اینها تهیه شده همان الآن راکد ماندن پرونده است که زمینه برای اینها آماده شد که مردم را تحریک کنند.].
امام: ایشان از، از رکود درمیآورد پرونده را. شما به ایشان مراجعه کنید. من میگویم رسیدگی کنند.
[یکی از حضار: امام این مادری هست که شوهر و چهار فرزندِ برادرش را از دست داده.].
امام: این مسأله، مسأله سینما یک مسئلهای بود که ما نجف بودیم، و من از اوّلی که قضیه سینما را شنیدم حدسم این بود که عُمّال خود شاه این کار را کردند. و اعلام هم کردم این مطلب را. و بعد هم معلوم شد همین طورها بوده است، و موجب تأثر همه ملت و ما، خصوصاً تأثر من راجع به این فاجعه بود، یک فاجعه عظیمی برای ملت ما بود. و من تسلیت میگویم به همه بازماندگان آنها، به مادرها، به برادرها، تسلیت میگویم. و خداوند آنها را رحمت کند.
[یکی از بانوان حاضر: امام سرپرستم بوده.].
امام: [خدا] به شما صبر عنایت کند و ان شاء اللَّه شما اگر بخواهید که تعقیب کنید، من به آقای قدّوسی دستور میدهم که در این امر دخالت کنند، و با قاطعیت تعقیب کند این مطلب را.
اگر جنایات ثابت است ... اشخاصی، باید البته جبران بشود؛ باید تأدیب بشوند. یا اگر چنانچه واقعاً دست کار بودهاند، اعدام بشوند.
ان شاء اللَّه خداوند همهتان را تأیید کند. موفق باشید.» (صحیفه امام، ج10، ص: 208 ـ 211)
صحیفه امام، ج15، ص: 268
ـ سخنرانی در جمع اعضای شورای عالی دفاع و فرماندهان نظامی؛ استقلال و آزادی (1360)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
شهادت فرماندهان ارتش را به شما تسلیت میگویم. من از این واقعه شدیداً ناراحت شدم. امروز ارتش و دولت با زمان سابق فرق کرده است. آقایان باید با هم مشورت و همکاری نمایند و در پیشبرد مقاصد کشور اسلام همفکر باشند. فرماندهان ارتش باید با هم تفاهم داشته باشند. امروز ما مبتلا به جنگ هستیم و تقریباً همه کشورها علیه مملکت ما توطئه میکنند. استقلال و آزادی خودتان را نمیتوانید بدون تفاهم حفظ کنید. ملت را ببینید که چگونه پشتیبان شماست. به انتخابات نظر کنید، میفهمید که ایران پایدار خواهد ماند. ممکن است عدهای در خارج مفت بگویند، ولی ملت واقعیتها را میبیند. این مردم هستند که در صحنهاند و نباید کاری بشود که مردم متزلزل گردند.
دنیا روی ملتها حساب میکند. وقتی دولتها میبینند که ملت ما برای همه چیز آماده است و این آمادگی را تا کنون ثابت نموده است؛ پدری جوانش را به جبهه میفرستد، مادری پسرش را معرفی میکند، دیگر چگونه دولتهای خارجی میتوانند طمع کنند.
دولتها همیشه طمعشان نسبت به دولتهای دیگر است. وقتی میتوانند کودتا یا حمله کنند که ملت در صحنه نباشد، ولی وقتی ملت در صحنه بود، چه کاری از آنان ساخته است. و در این جنگ فهمیده شد که ملت ما بیطرف نیست. ملت و ارتش ما قوی است و به خوبی مملکت را میتوانند حفظ کنند. بر ما و همه متفکرین است که انسجام ملت را حفظ کنیم. امروز ملت با ارتش است و در هیچ کشوری این گونه نیست. ارتش در جنوب و غرب میجنگد و پیرمرد و پیرزن ما در آن طرف مملکت با آنها همکاری میکنند.
جز خدا کس دیگری نمیتواند این اتحاد را به وجود آورد. باید ارتش با محبت، مردم را جلب نماید. پشتیبانی ارتش و ملت از یکدیگر ایران را حفظ مینمایند و در این صورت است که قدرتهای بزرگ هم مأیوس میگردند. و آن روزی دولتها از این یأس بیرون میروند که بین ملت، دولت و ارتش اختلاف بیندازند، و دولتها و سران هستند که با عملشان ملت را از خودشان جدا میکنند.
باید اتحادتان را حفظ کنید تا کشورتان استقلال داشته باشد، تا شریف باشید. ما اگر سر سفره نان جوین داشته باشیم، بهتر است تا در [کاخهای] بزرگ زندگی کنیم، ولی از آنجا دستمان به طرف دیگران دراز باشد. شرافت این را اقتضا میکند. شما از رژیم سابق نجات پیدا کردید و هم اکنون برای عظمت و شرافت خودتان میجنگید لذا، با هم بسازید. در اسلام، بالا و پایین معنا ندارد و شما که برای عظمت خود و کشور و ملتتان جنگ میکنید، با هم خوب باشید. دیگر نباید- مثلًا- نیروی دریایی، حسابی علی حده از نیروی زمینی داشته باشد. یک ملت هست و یک کشور و یک اسلام و همه عالم با آن بد.
پس برای اینکه دشمنان نتوانند کاری کنند، باید با هم باشید.
یَدُ اللَّهِ مَعَ الجَماعَة.[3]
روزی که پاسدار از ارتشی و ارتشی از پاسدار جدا باشد، روز صدمه است و همه صدمه میبینند. امروز همه تقسیم کار کردهاند و همه برادرند و همه یک فکر دارند. از خدا میخواهم تا ما را هدایت فرماید تا همه ما دنبال این معنا باشیم که امر جنگ را تا پیروزی کامل دنبال کنیم. بدانید این تفالهها رفتنی هستند و از بین خواهند رفت.
و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج10، ص: 208 ـ 209)
ـ پیام تشکر به رئیس جمهور الجزایر؛ تبریک عید سعید قربان (1361)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
15 ذی حجة الحرام 1402
حضرت آقای شاذلی بن جدید، رئیس جمهور ی دمکراتیک خلق الجزایر
پیام تبریک جنابعالی به مناسبت حلول عید سعید اضحی واصل و موجب تشکر گردید. متقابلًا این عید بزرگ اسلامی را به جنابعالی و ملت برادر و مسلمان کشورتان تبریک میگویم. با کمال تأسف هنگامی این عید سعید فرا میرسد که مسلمانان از هر سو مورد هجوم دشمنان خونخواری چون اسرائیل غاصب قرار گرفته، و بسیاری از زمامداران آنها نیز به جای مقابله با این جنایتکاران، در فکر به رسمیت شناختن او و درصدد تحکیم و توسعه روابط با امریکای جهانخوار که عامل اصلی همه این جنایات و دشمن شناختهشده اسلام و مسلمین است، میباشند. از خدای تعالی نابودی دشمنان اسلام، و پیروزی مسلمانان را مسألت دارم. وَ مَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ.[4] روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج17، ص: 18)
ـ پیام تشکر به رئیس جمهور اندونزی؛ تبریک عید سعید قربان (1361)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
15 ذی حجة الحرام 1402
حضرت آقای ژنرال سوهارتو، رئیس جمهور کشور اندونزی
پیام تبریک شما به مناسبت حلول عید سعید اضحی واصل و موجب تشکر گردید.
متقابلًا این عید بزرگ را به جنابعالی و ملت برادر و مسلمان کشورتان تبریک میگویم.
متأسفانه این عید بزرگ اسلامی هنگامی فرا میرسد که مسلمانان گرفتار مصیبتهای گوناگون و رقتباری هستند، که فاجعه دلخراش لبنان و شهادت هزاران مسلمان و هتک حرمت صدها تن از دختران و زنان و قتل فجیع کودکان بیگناه و بیماران بستری در بیمارستان نمونهای از آن مصایب بسیار است. و تأسفبارتر آنکه بسیاری از سران کشورهای اسلامی به جای مقابله با این جنایات وحشتناک، درصدد به رسمیت شناختن مباشر این جنایات، یعنی اسرائیل غاصب و جنایتکار بوده و به جای قطع هر گونه رابطهای با عامل اصلی یعنی امریکای جهانخوار در تهیه توسعه و تحکیم روابط و تجدید آن با این شیطان بزرگ هستند و این است وضع دلخراش مسلمانان و بسیاری از سران آنها فإنا للَّه و انا إلیه راجعون.
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج17، ص: 19)
ـ سخنرانی در جمع دانشجویان دانشکده افسری ارتش؛ ادعای صلح طلبی صدام (1361)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
من از حضور این عزیزانی که با چهرههای نورانی در اینجا آمدهاند تشکر میکنم و همیشه دعای به همه قشرها، خصوصاً سربازان اسلام، از یاد نخواهد رفت. شما باید توجه به این معنا داشته باشید که این جمهوری اسلامی مخلوط به یک قوایی است که برای دنیا نمیتواند شناخت داشته باشد. اصلًا این ترکیب در دنیا سابقه نداشته است؛ ترکیبی از ارتش و روحانی، ترکیبی از ملّا و سپاهی، ترکیبی از رئیس جمهور این طور و رئیس مجلس آن طور و نخست وزیر آن طور. این ترکیب سابقه ندارد و ترکیب ناشناختهای است. و لهذا، طرحهایی که در دنیا به ضد این انقلاب ریخته شده است و میشود، از باب اینکه شناخت روی این ترکیب ندارند و سابقه به این نحو اجتماع ندارند، خنثی میشود.
امروز این ترکیبی که در دولت مردان است و این ترکیبی که در آنها و مردم است، این مجموعه ناشناخته است. شناخت اشخاص دانشمند در دنیا از یک ارتش طاغوتی بوده است و از یک دولت طاغوتی و از یک مردم تحت ستم که باید همیشه ظلم بکشند.
امروز نه رهبران شما و فرماندهان شما از سنخ فرماندهان زمان رژیم طاغوتی است و نه دولت شما از سنخ آن دولتهاست و نه ارتش شما و سپاه شما و بسیج شما و شهربانی شما و دیگر قوای نظامی و انتظامی شما از سنخ و بافت آن سابق است و از سنخ و بافت کشورهای دنیا، سرتاسر. اصلًا این یک مولود جدیدی است که در این عهد و در این عصر متولد شده است که کارشناسان و دانشمندانی که با آن امور مأنوسه خودشان سر و کار داشتهاند، این مولود جدید را نمیتوانند بشناسند، ایده این مولود را هم نمیتوانند بفهمند، انگیزه حرکتهای اینها را هم نمیتوانند بفهمند و آن ایمانی [را] که در قلب اینهاست، آنها نمیتوانند ادراک کنند. آنها سر و کارشان با یک موجودات دیگری بوده است ورای این مولودی که در این عصر پیدا شده است.
و شما ملاحظه میکنید که نه نظر شما امروز به فرمانداران و فرماندهانتان مثل نظر آن اشخاصی [است که] در سابق بودند در ارتش و نه فرماندهان شما آن نظر را به شما دارند که سابق فرماندهان داشتند. فرماندهان سابق، زیردستان خودشان را مثل اسیران میانگاشتند، مثل عبید توهم میکردند و هر گز حاضر نبودند که با آنها در یک جمع خصوصی بنشینند و درد دل این عزیزان را گوش کنند تا بفهمند. فرماندهان شما حالا از سنخ خود شما هستند، در آغوش خود شما هستند، چنانچه شما هم نور چشم فرماندهانتان هستید و در آغوش آنها هستید.
اینکه همه توطئهها خنثی میشود و همه چیزهایی که در دنیا برای ضد ما خرج میشود به باد فنا میرود، روی همین معناست که ما یک موجود ناشناخته هستیم. این مولود یک مولود تازه است. دنیا تازه یک همچو مولودی را به وجود آورده و تا آمدند این را بشناسند، طولانی است وقت و اگر شناختند، همه متوجه به آن میشوند. آنهایی که امروز با شما مخالفت دارند، با یک موجود ناشناخته مخالفت دارند؛ نمیدانند شما چی هستید. آن تحولی که در همه افراد این ملت پیدا شده است و مِن جمله ارتش و سپاه و همه قوای نظامی و انتظامی، این تحول الهی است که چشم و گوش دنیا نسبت به آن کور و کر است، نمیتوانند بفهمند که شما چی میخواهید، نمیتوانند بفهمند که ارتش اسلامی یعنی چه آن اسلامی که پیش بسیاری از این دولتها هست، آن اسلام، غیر از این اسلامی است که شما ادراک کردهاید و آن ارتشی که در دنیا هست، غیر از این ارتش است، اصلًا سنخش مخالف است. فرماندهان ارتش که به هر جا ملاحظه بکنید، ارتشیها را عبید خودشان میدانند و ارتشیها ملزماند به اینکه آنها را هم بالا دست و بالا دست بدانند.
ارتش امروز ایران این طور نیست؛ نه پرسنلشان آن پرسنل است و نه فرماندهانشان آن فرماندهان، نه نظر فرماندهان به پایینترها- به اصطلاح- نظر بالا و پایین است و نه نظر پرسنل به آنها این است که اینها یک مقامی دارند که ما نباید با آنها اصلًا صحبت کنیم.
در آن رژیم و رژیمهای سابق بر آن، در طول تاریخ شاهنشاهی، اگر ارتشی بود، ارتش متجاوز بود. و اگر ژاندارمری بود، برای تجاوز به مردم در بین بلاد گماشته شده بودند. و اگر شهربانی بود، شهربانی برای تعدی به مظلومان گماشته شده بود. شما همه یاد دارید در چند سال پیش از این، که رژیم محمد رضا به طور غصب این مملکت را گرفته بودند، در نظر دارید که خود شما- یعنی، نه شمای شخصی- خود آنهایی که در ارتش بودند چه وضعی داشتند، نسبت به پایینها چه جور بودند و نسبت به بالاها چطور. آن سپهبدها و سرلشکرها و- نمیدانم- امثال آنها وقتی که به پای مظلومان و زیر دستان میرسیدند، آن طور غبغب را پر میکردند و به آنها اربابی میفروختند و در مقابل یک نفر اجنبی، که از خود آنها در ارتششان بسیار کمتر بوده است درجهاش، به طور خاضعانه رفتار میکردند؛ برای اینکه آنها مکتبی نبودند؛ یعنی، مکتب اسلام را ندیده بودند، از اسلام بیاطلاع بودند.
شمایی که امروز در اینجا هستید و خداوند تبارک و تعالی به شما توفیق داده است که در دانشکده افسری یک همچو رژیمی زندگی میکنید و تحصیل، بدانید که شما وضعتان با سابق فرق دارد؛ شما لشکر خدا هستید شما ارتش امام زمان- سلام اللَّه علیه- هستید و شما باید وضعتان را بدانید که با سابق فرق دارد. شما در عین حالی که در دانشکده افسری مشغول تحصیل هستید، در جبههها میروید و همراه تحصیلتان عملًا هم تحصیل میکنید. علوم عملی، خود علومش مهم نیست، عمل بر آنش مهم است.
ارتش سابق اگر چه فرماندهانشان یا افسرانشان دورههای نظامی را دیده بودند، لکن عمل نداشتند. یک ارتش توسریخورده تحت ستم خارجیها و مستشاران خارجی، وقتی که از جوانی همان طور تحت ستم و تحت سلطه آنها بار بیایند تا برسند به بالا، معلوم است که وضعشان وضع یک مردمی است که باید توسری بخورند؛ خودشان را برای ساختن با اجانب و متابعت از اجانب مهیا میکردند. امروز شما در مقابل تمام قدرتهای دنیا ایستادهاید و در دانشکدهتان وقتی که تحصیل میکنید و به جبههها میروید، با شوق به جبههها میروید و آنجا تعلیم عملی میبینید، این طور نیست که فقط خواندن و نوشتن باشد؛ عمل کردن است. و یکی از برکات این جنگ تحمیلی برای ملت ما همین معناست که ما سربازانمان و جوانان و دانشجویان افسری ما در دانشکده افسری، علاوه بر تحصیل دورههای دانشکده، عملًا در جبههها حاضر میشوند و تعلیمات عملی میبینند و در علوم عملی، این میزان است، نه خواندن. خواندن مقدمه عمل است و شما امروز در میدانها عمل را هم یاد میگیرید.
امروز شما نور چشم همه ما هستید و ما به وجود امثال شما باید افتخار بکنیم و شما باید برای اسلام یک ارتش قوی و یک ارتش مستقل باشید ارتش یکی از ارکان یک کشور است و در این زمان، پاسداران اسلام هم یکی از ارکان این کشور است. و اگر در ذهنش، ارتش یا پاسدار، حقارت ادراک بکند، این نمیتواند برای یک ملتی مفید باشد.
سابق تحقیر میکردند قوای نظامی و انتظامی ما را؛ فرماندهانشان و بالاتر از او مستشاری که میآمد، مستشاران ظالمی که میآمدند، تحقیر میکردند اینها را. با روح حقارت، اینها بزرگ میشدند. امروز ملت از شما تعظیم میکند و شما یک کسی [را] که بالای سرتان باشد و شما را تحقیر بخواهد بکند، سراغ ندارید. نه آنهایی که فرمانده شما هستند اهل این هستند که تحقیر بکنند پرسنل خودشان را و نه شما آن هستید که تحقیر را قبول بکنید. این مجموعه را [دشمن ما] نمیتوانند بفهمند چی هست و لهذا، نقشههایی که میکشند، خودشان هم میگویند که ما این را نشناختهایم؛ ما میتوانیم جاهای دیگر را بشناسیم، لکن ایران را نشناختهایم.
این برای این است که شما یک ترکیب حاضری [هستید] که همهاش توجه به معنویات داشته باشد، سربازش در جبههها دعا بخواند و دعای کمیل بخواند و با دعای کمیل و نماز شب و ذکر و فکر الهی خودش را مهیا کند برای جنگیدن با آن ارتشی که در محل خودش، با اموری که شما میدانید و کسانی که در قرارگاههای آنها بودند و دیدند چه چیزها بوده، آن طور بودهاند. اینها اصلًا دو سنخ است. شما سر تا سر عالم را بگردید، امروز ارتش و سپاه و بسیج و سایر قوایی که ما در اینجا، ملت ایران دارد و خود ملت ایران، شما در سر تا سر عالم یک همچو ترکیبی را نمیتوانید پیدا بکنید. این یک ترکیب الهی است؛ یک ترکیب الهی مرکب از روحانیون، ارتش، ژاندارمری، شهربانی، سپاه، بسیج و ملت. همه یک موجودند اینها، یک مخلوطاند اینها. این موجود مخلوط، یک ترکیب خاص الهی است و این ترکیب خاص الهی ناشناخته است و لهذا، نمیتوانند بفهمند شما چی میخواهید اصلش.
آن صلحی که ما میخواهیم، امثال صدام یا حسین[5] یا حسن[6] کجایی نمیتوانند بفهمند چی است. آنها صلحها را مثل صلحهایی میدانند که در زمانهای سابق، دولتها با هم صلح میکردند؛ در عین حالی که صلح میکردند، باطنشان در جنگ بود که چه وقت فرصت پیدا بکنند و بچاپند همه را. آنهایی که در نظرشان است، در جنگ عمومی دوم، بعد از آنکه یک دسته بر دسته دیگر با هم چیره شدند و شوروی و انگلستان هم با هم بودند در آن وقت، چرچیل[7] اعتقادش این بود که حالایی که ما طرف را شکست دادیم، حمله کنیم به اینهایی که همراه ما بودند، به شوروی حمله کنیم. مجلس جلویش را گرفت؛ برای اینکه آنها هم نه اینکه نمیخواستند، آنها میدیدند که ممکن است شکست توی آن باشد. اینها وضع صلحشان این طوری است. صلح صدامی این سنخ صلح است، نه صلح شماست که اسلامی است و واقعاً صلح را میخواهید. ما از روز اوّلی که به ما هجوم شده است و ما به دفاع برخاستهایم، یک افرادی در مملکت ما زمامدار بودند که اینها همه صلح را میخواستند، لکن نه صلح صدامی را صلح انسانی را، صلح الهی را. اینها میخواستند که وقتی که با یک کشوری صلح کنند، همان طوری که با اهالی آن کشور اینها برادر هستند با آن دولت و آن کشور هم برادر باشند. لکن با کی ما برادر باشیم؟ با کسی که آن هم در هجومش و آن همه جنایاتش میگوید من صلح طلبم؟! در مصاحبهای که اخیراً کرده است- حرفهای اخیر این خیلی تماشایی است- مصاحبهای که همین اخیر، شاید امروز به من رسید، یکی از حرفهایش این است که ما از اسلام و دین و دنیای اسلامی دریافتی کردیم که دیگران نکردند؛ دریافت ما این است که باید تجاوز نکنیم به کشور دیگر! شما ببینید چه قدرتی لازم است و چه قلبی باید در باطن یک همچو آدم باشد که جرأت کند یک همچو حرفی را بزند پیش اشخاصی که همه میدانند دروغ میگوید؟! حالا اگر فرض کنید ارتش خودش هم نمیدانست، یک چیزی بود.
اما ارتش خودش هم میداند چه کاره هستند و چه کاره بودند. میگوید: ما مثل دیگران نیستیم، ما صلح طلب هستیم، ما از اسلام این طور فهمیدهایم که تجاوز نکنیم.
امروزی که بیرونش کردند، این به یاد این حرف افتاده است در عین حالی که این پیروزی که در اخیر نصیب شما شده است و نقشهاش را آقایان آوردهاند و گفتند و ما شنیدیم، و به حرف آنها و به قول آنها، از بزرگترین پیروزی در معنویت بوده است و در جهت اینکه الآن مشرف هستند بر عراق و بر بعضی از شهرهای عراق، این از دیگر پیروزیها بالاتر بوده. مع ذلک، صدام باز چند روز پیش از این گفت که اینها حمله کردند، لکن ما دفعشان کردیم و تارومار شدند! اگر اینها تارومار شده بودند، چطور همچو بدون اینکه یک شکستی در کار باشد برای تو، یکدفعه سراسیمه به شورای امنیت رجوع کردی و به دولتهای عربی رجوع کردی و این ور و آن ور افراد را فرستادی و از شورای امنیت خواستی که نگذارند تجاوزی در کار باشد؟! خوب، اگر شما دفعشان کردی، [به شورای امنیت] محتاج نبود؛ سرنیزه دفعشان کرده، محتاج نیست که شورای امنیت پایش را در کار بگذارد. چطور همچو سراسیمه شدی و افراد را فرستادی دور شهرهای کشورهای دنیا میگردند برای اینکه یک راهی پیدا کنند برای نجاتت؟! تو که پیروز هستی، دیگر این چیزها را نمیخواهد! و فرق ما بین یک دولت اسلامی و یک ارتش اسلامی، با یک دولت غیر اسلامی و ارتش غیر اسلامی این است که اینها اگر چنانچه- خدای نخواسته- شکست هم بخورند، دستشان را پیش دیگری دراز نمیکنند. اینها عار این را که به دیگران بگویند بیایید و به ما کمک کنید، تحمل نمیکنند. اینها مسلماند. اینها پیش خدا و به درگاه خدا دست دراز میکنند و کسی که به پیشگاه خدا دست خودش را دراز کرد، همه را پشت سر میگذارد.
و من امیدوارم که شما عزیزانی که در دانشکده افسری هستید و امید آتیه ایران و اسلام هستید، با توجه به خدای تبارک و تعالی و تحکیم ایمان خودتان، که دنبال آن استقلال فکری، استقلال عملی هست، تحصیلتان را به آخر برسانید و ان شاء اللَّه برای این ملت- که شما همه نور چشمان همه ما هستید- برای این ملت، پیروزیهای بالاتر را ان شاء اللَّه به هدیه بیاورید.
و از اموری که من باید عرض کنم این است که من به ملت عزیز عرض میکنم و جوانهایی که هستند، که توجه به این دانشکدههای افسری و به دانشگاههای افسری داشته باشند و بروند در آنجا، که این یک مسئلهای است که برای ایران امروز مهم است.
و ما امیدواریم که با توجه خود ملت به این مراکز و آمدن و اسم نوشتن و این طور چیزها، یک ارتش قویای پیدا بکنیم و بحمد اللَّه الآن هم هست، لکن قویتر از این که در مقابل هیچ قدرتی سر خضوع نیاوریم و شکسته نشویم.
ان شاء اللَّه، خداوند شماها را حفظ کند. و ما باز هم تکرار میکنیم این معنا را که ما یک مردمی هستیم که برای خاطر اسلام دفاع داریم میکنیم؛ هجوم به ما شده است و هجوم را دفاع میکنیم و از اول هم همین بود، لکن در عین حال از اول هم صلح طلب بودیم- و صلح یکی از اموری است که ما به تبع اسلام قبول کردیم، صلح اسلامی، صلحی که برادر میشوند بعد از صلح- و ما طالب این صلح هستیم. اما صلحی که اصلًا اعتنا نکنند به اینکه جنایت کردند در اینجا و اعتنا نکنند به اینکه غراماتی وارد شده است و باید جبران بکنند، خساراتی وارد شده است و باید جبران بکنند، این اسمش «صلح» نیست، این اسمش را باید بگذاریم «صلح صدامی»! این صلح نیست، صلحی که بخواهند یک مملکتی را بچاپند و یک مملکتی را خراب و ویران کنند. و الآن هم نفت شهر را نفتهایش را آتش زدند؛ برای اینکه احتیاطاً آتش بگیرد که وقتی که بیرونشان کردند، نفتها کم شده باشد. ما با یک همچو موجوداتی طرف هستیم! ما چطور میتوانیم همین طوری بیقید و شرط بنشینیم و صحبت کنیم و مصالحه کنیم؟ شورای امنیت هم اگر بگوید، ما نمیپذیریم همه عالم بگویند، ما این طور صلح را نمیتوانیم بپذیریم. هیچ عاقلی این صلح را نمیپذیرد تمام هیأتهایی که اینجا آمدند از اول و بعدهم شاید بیایند، میبینند که ما یک صحبت فقط داریم: ما صلح را قبول داریم، ما صلح را استقبال میکنیم، لکن یک صلح شرافتمندانه اسلامی؛ صلحی که باید بفهمند که متجاوز چه کرده است، صلحی که باید خسارات این کشور جبران بشود، نه صلحی که از آن طرف بگوید: صلح، از آن طرف بفرستد و توپها را ببندد به مردم بیگناه بیچاره. صلح طلبی صدام عیناً مثل صلح طلبی امریکا میماند، مثل صلح طلبی اسرائیل میماند، مثل خلقی بودن این منافقین و منحرفین است؛ عیناً همین است. از آن طرف میگویند: ما برای خاطر خلق داریم چه میکنیم، از آن طرف این طور جنایات به همین بیچارهها میکنند. تا حالا یک چیزی، کاری اینها نسبت به کسانی که دارای یک مقامی هستند- یعنی مقامهای به خیال آنها- یا از ثروتمندان هستند و- عرض میکنم که- سرمایه داران، تا حالا یکی از آنها را اینها ترور نکردند. هر چه ترور کردند، این زغالفروش، این سبزیفروش، این بقال، این چه بوده؛ و وقتی هم که میخواهند قدرتنمایی زیاد بکنند، یک همچو کاری میکنند که مجبور میشوند که کار را بکنند و بعدهم بگویند نکردیم.
اسرائیل هم میگوید ما اصلًا در این امر دخالت نداشتیم، در امر این فجایعی که در لبنان اتفاق افتاد، میگوید؛ همه میدانند که ما یک مردم انساندوستی هستیم! ارزش برای انسان قائل هستیم! هر گز ما این کار را نکردیم! اینها هم نظیر آنها میمانند. اینها هم اشخاصی هستند که ملت را میخواهند! اشخاصی هستند که طرفدار خلقاند! آن وقت چی را آتش میزنند، انفجار کجا واقع میشود، انفجار در پایین شهر واقع میشود.
آنجایی که این کارگرها و اینها مهیایند برای اینکه بروند پیش زن و بچههایشان یا مهمانخانههایی که از اشخاص طبقه پایین- یعنی، از حیث ثروت، نه از حیث جهات دیگر- در اینجا زندگی میکنند. این طور اینها را ظلم برشان میکنند و واقعاً دنیا الآن یک مرضی دارد، مرض مزمنی دارد که خوب شدنش به این چیزها نمیتواند باشد. دنیا علیل است، سران همه کشورها، الّا انگشت شمار. نمیتوانم بگویم این یکی، دو تا، سه تا؛ سران همه اینها مردم را مسموم کردهاند و افکار ملتهای خودشان را مسموم کردهاند و علیل کردهاند ملتهای خودشان را. آن قدر تحقیر کردهاند از این ملتها، آن قدر اینها را در فشار اقتصادی قرار دادهاند و آن قدر این بیچارهها زحمت کشیدند و زحمتهایشان را دیگران به غارت بردند که علیل شدند، افکارشان از بین رفته است. یکی میخواهد که بیاید احیا کند این افکار را. و من امیدوارم که ان شاء اللَّه حضرت بقیة اللَّه زودتر تشریف بیاورند و این طبیب واقعی بشر، با آن دم مسیحایی خود اصلاح کند اینها را.
خداوند همه ما را موفق کند که خدمتگزار این ملت باشیم، خدمتگزار اسلام باشیم، خدمتگزار مستضعفان جهان باشیم.
و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.» (صحیفه امام، ج17، ص: 22 ـ 30)
ـ پیام به ملت ایران؛ سیاستهای کلی نظام در دوران بازسازی (1367)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
بر هیچ یک از مردم و مسئولین پوشیده نیست که دوام و قوام جمهوری اسلامی ایران بر پایه سیاست نه شرقی و نه غربی استوار است و عدول از این سیاست، خیانت به اسلام و مسلمین و باعث زوال عزت و اعتبار و استقلال کشور و ملت قهرمان ایران خواهد بود.
جمهوری اسلامی ایران نباید تحت هیچ شرایطی از اصول و آرمانهای مقدس و الهی خود دست بردارد. ان شاء اللَّه مردم سلحشور ایران کینه و خشم انقلابی و مقدس خویش را در سینهها نگه داشته و شعلههای ستمسوز آن را علیه شوروی جنایتکار و امریکای جهانخوار و اذناب آنان به کار خواهند گرفت تا به لطف خداوند بزرگ پرچم اسلام ناب محمدی- صلی اللَّه علیه و آله و سلم- بر بام همه عالم قد برافرازد و مستضعفان و پابرهنگان و صالحان، وارثان زمین گردند.
در مسئله بازسازی و سازندگی من اطمینان دارم که شخصیتهای رده بالای نظام و مسئولین محترم و نیز مردم وفادار و انقلابی کشورمان چون گذشته هر گز قبول نمیکنند که نیل به این هدف به قیمت وابستگی ایران اسلامی به شرق و یا غرب تمام شود. اخیراً دستهای پنهان و آشکار غرب و شرق به منظور ایجاد شکاف و اختلاف میان طرفداران انقلاب اسلامی به حیله جدیدی متوسل شدهاند که مسئولین عزیز و رده بالای کشورمان و نیز شخصیتها و چهرههایی از مجلس و دولت و روحانیون را به تفکر و گرایشات وابستگی و همچنین عدول از مواضع گذشته و نهایتاً به شرقگرایی یا غربگرایی متهم نمایند و موذیانه با طرح مسائلی از این قبیل که فلان شخصیت نظام جمهوری اسلامی راستگرا و یا میانه رو و یا سازشکار و غربگراست و یا فلان مسئول تندرو و انقلابی شده است که نتیجتاً اعتماد مردم را به دستاندرکاران نظام سلب نمایند که با یاری خداوند و با رشد و آگاهی مردم بازار این گونه القائات در این مملکت کساد و مشتریان آن اندک بودهاند و بر مردم ثابت است کسانی که سالها و بارها چه قبل و چه بعد از انقلاب امتحان خود را در تعهد به اسلام و انقلاب دادهاند و در این راه به پای چوبههای دار رفته و زندانها کشیده و ترور گشتهاند و سلامت خود را از دست دادهاند و تحت شکنجههای شاه برای استقلال و آزادی مبارزه کردهاند، یقیناً دلشان به حال انقلاب و ثمرات آن نه تنها کمتر از دیگران نسوخته که بیشتر میسوزد و مسیر ارزشی و الهی و پر طراوت خویش را به هیچ وجه عوض نمیکنند. و من از باب وظیفه به مردم و فرزندان پر شور انقلاب میگویم که مبادا بدون در نظر گرفتن محذورات سیاسی و شرایط بسیار پیچیده و حساس کشور به طرح سؤالها و اشکالاتی روی آورید که بازگو کردن و تحلیل واقعی قضایا توسط مسئولین دلسوز نظام باعث کشف اسرار مملکت شده و برای نظام مسئلهآفرین گردد و نه تنها گرهای را باز نکند که بر مشکلات مملکت نیز بیفزاید.
من سیاست داخلی و خارجی کشور را به دقت ملاحظه میکنم و تا زندهام نخواهم گذاشت مسیر سیاست واقعی ما عوض شود و مسئولین نیز چیزی غیر از این نمیخواهند و انتظاری غیر از این از آنان نمیرود. من به بعضی از مسئولین هشدار میدهم که به شدت باید مراقب بود که خدای ناکرده آب به آسیاب دشمنان نریزیم و آنان را با اقوال و جبههگیریهایمان شادمان نگردانیم. به مسئولین و دستاندرکاران در هر رده نیز میگویم که شرعاً بر همه شما واجب است که همت کنید تا آخرین رگ و ریشههای وابستگی این کشور به بیگانگان را در هر زمینهای قطع نمایید- که ان شاء اللَّه خواهید کرد- و اگر مصلحت نظام و اسلام سکوت است، دردمندانه سکوت کنید که اجر سکوت برای پیشبرد اهداف نظام و اسلام به مراتب بیشتر از دفاع از اتهام وابستگی است. همان گونه که قبلًا گفتهام سیاست بازسازی و تشخیص و تعیین اولویت در امر بازسازی مراکز آسیب دیده کشور به عهده سران محترم و متعهد سه قوه و آقای نخست وزیر است ولی باید توجه داشت که با در نظر گرفتن حجم عظیم کار و ضرورت تسریع در تعیین خط مشی بازسازی و سازندگی، حتماً از نظرات کارشناسان و صاحبنظران خصوصاً هیأت دولت و وزرا و کمیسیونهای مربوطه مجلس شورای اسلامی- که چهرههای دلسوز و متعهد و مطلع در آنها فراوانند- و نیز از مسئولین هر امری استفاده نمایند چرا که آنان نیز به خوبی دریافتهاند که بازسازی و سازندگی جز از طریق تعاون و همفکری میسر نیست. و این کشور متعلق به اسلام و همه ملت ایران است و همان گونه که در جنگ همه در کنار هم بودند، در صلح و سازندگی هم باید در کنار یکدیگر باشند که ان شاء اللَّه مراکز علمی و دانشگاهی نیز در این مسئله بزرگ سهیم خواهند بود.
لازم به تذکر است که وزیر و یا مسئول مربوطه نیز در تصمیمگیری نهایی سران و نخست وزیر صاحب رأی میباشند.
اما نکاتی که در بازسازی و سازندگی توجه به آن ضروری است:
1- با اینکه اطمینان داریم که خانوادههای معظم شهدا و جانبازان و اسرا و مفقودین هیچ گاه راضی نشده و نمیشوند که در برابر ایثار عزیزانشان که فقط به خاطر خدا و رسیدن به کمال بوده است سخن از رفاه و مادیات به میان آید و همت آنان بلندتر از این مقولههاست، ولی بر دستاندرکاران نظام است که ذوق و استعداد و توان خود را در هر چه بهتر رسیدن به امور معنوی و مادی و ارزشی و فرهنگی این یادگاران هدایت و نور به کار گیرند و از خدمت بیشائبه و بیمنت به آنان دریغ نکنند؛ هر چه انقلاب اسلامی ایران دارد از برکت مجاهدت شهدا و ایثارگران است. من میدانم که بسیاری از خانوادههای عزیز شهدا و جانبازان و اسرا و مفقودین به خاطر مناعت طبع و بزرگواری و اخلاق کریمه خود در مصایب و مشکلات زندگی به مسئولین مراجعه نکردهاند و یا مراجعهشان به حد اقل بوده است. و همه نیز میدانیم که اکثریت این قشر و رزمندگان عزیز اسلام از طبقات محروم و کم درآمد بودند و مرفهین کمتر دل برای انقلاب سوختند، ولی وظیفه ماست که در حد توان و مقدورات قدرشناس زحمات آنان باشیم و من میل ندارم که این قدرشناسی فقط در حد تعریف و تمجید ظاهری خلاصه شود بلکه باید در همه نوع امتیازات اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی به آنان بها داده شود و ضرورتی نمیبینم که به این عزیزان سفارش و نصیحت کنم و رسالت بزرگ حفظ امانت خونهای مقدس شهیدان را بازگو نمایم که بحمد اللَّه تا به حال خانوادههای شهدا و اسرا و مفقودین و جانبازان خود حافظ و نگهبان ارزش شهادت و ایثار بودهاند و بعد از این نیز به یاری خدا پاسدار آن خواهند بود.
2- با قبول و اجرای صلح کسی تصور نکند که ما از تقویت بنیه دفاعی و نظامی کشور و توسعه و گسترش صنایع تسلیحاتی بینیاز شدهایم، بلکه توسعه و تکامل صنایع و ابزار مربوط به قدرت دفاعی کشور از اهداف اصولی و اولیه بازسازی است و ما با توجه به ماهیت انقلابمان در هر زمان و هر ساعت احتمال تجاوز را مجدداً از سوی ابرقدرتها و نوکرانشان باید جدی بگیریم.
3- توجه به بازسازی مراکز صنعتی نباید کوچکترین خللی بر ضرورت رسیدن به امر خودکفایی کشاورزی وارد آورد، بلکه اولویت و تقدم این امر باید محفوظ بماند و مسئولین بیشتر از گذشته خود را مکلف به اجرای آن سازند و در امر احیای اراضی و مهار آبها و ایجاد سدها و تشویق کشاورزان و دامداران و استفاده هر چه بیشتر از نعمتهای بیکران الهی در طبیعت تلاش نمایند که مطمئناً خودکفایی در کشاورزی مقدمهای است برای استقلال و خودکفایی در زمینههای دیگر.
4- مهمترین عامل در کسب خودکفایی و بازسازی توسعه مراکز علمی و تحقیقات و تمرکز و هدایت امکانات و تشویق کامل و همه جانبه مخترعین و مکتشفین و نیروهای متعهد و متخصصی است که شهامت مبارزه با جهل را دارند و از لاک نگرش انحصاری علم به غرب و شرق به در آمده و نشان دادهاند که میتوانند کشور را روی پای خود نگه دارند. ان شاء اللَّه این استعدادها در پیچ و خم کوچههای ادارهها خسته و ناتوان نشوند.
5- برنامهریزی در جهت رفاه متناسب با وضع عامه مردم توأم با حفظ شعائر و ارزشهای کامل اسلامی و پرهیز از تنگنظریها و افراط گراییها و نیز مبارزه با فرهنگ مصرفی که بزرگترین آفت یک جامعه انقلابی است و تشویق به تولیدات داخلی و برنامهریزی در جهت توسعه صادرات و گسترش مبادی صدور کالا و خروج از تکیه به صادرات نفت و نیز آزادی صادرات و واردات و به طور کلی تجارت بر اساس قانون و با نظارت دولت در نوع و قیمت.
6- رعایت اصول ایمنی و حفاظتی مراکز و صنایع و ایجاد پناهگاههای جمعی برای مردم و کارگران که این اختصاص به زمان جنگ ندارد بلکه طریقه احتیاط در هر شرایط است.
7- استفاده از نیروهای عظیم مردمی در بازسازی و سازندگی و بهادادن به مؤمنین انقلاب خصوصاً جبهه رفتهها و توسعه حضور مردم در کشاورزی و صنعت و تجارت و بازسازی شهرهای تخریب شده و شکستن طلسم انحصار در تجارت داخل و خارج به افراد خاص متمکن و مرفه و بسط آن به تودههای مردم و جامعه.
8- حفظ و نگهداری ترکیب یک یا چند شهر خراب شده در جنگ به منظور ترسیم علنی تجاوز دشمنان علیه انقلاب و کشورمان و نشان دادن قدرت دفاع و مقاومت قهرمانانه ملت که آیندگان فقط به اسناد و نوشتهها بسنده نکنند. البته این کار با رضایت کامل صاحبان املاک و با ایجاد شهرهای مجاور باید انجام شود.
9- تأکید بر حفظ ارزشها و شئون اخلاقی و اجتماعی و نیز سالمسازی اجتماعات که گروهی از خدا بیخبر و فرصت طلب تصور نکنند که مردم در برابر نیات پلید آنان بیتفاوتند. ان شاء اللَّه خداوند همه را از شرّ نفس اماره و شرّ دشمنان محافظت فرماید و به همه شرح صدر و تدبیر در امور و اخلاص در عمل و ایثار در خدمت به خلق مرحمت کند. «احمد»[8] به صورت آزاد بهتر میتواند به اسلام و مردم کشور خدمت نماید و تنها در جلسات شرکت میکند تا گزارش مسائل سریعتر به این جانب برسد.
و السلام علی من اتبع الهدی.
11/ 7/ 1367
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج21، ص: 155 ـ 159)
[1] - آقای علی قُدّوسی، دادستان کل انقلاب اسلامی.
[2] - رئیس شهربانی آبادان.
[3] - حدیث نبوی، صحیح ترمذی، ج 3، ص 316:« دست خدا با جماعت است».
[4] - بخشی از آیه 10 سوره انفال:« و پیروزی نیست مگر از جانب خداوند»
[5] - ملک حسین، پادشاه اردن هاشمی
[6] - ملک حسن، پادشاه مراکش( مغرب)
[7] - وینستون چرچیل، نخست وزیر انگلستان در زمان جنگ جهانی دوم.
[8] - آقای سید احمد خمینی