چرا پاریس؟ (5)
در بدو امر، مامورین عراقی آقای دعایی را فراخوانده و به وی گفته بودند : به سید بگو برود و دیگر برنگردد که آقای دعایی از این سخن بسیار برآشفته و ناراحت شده ولی از زمانی که سفر به پاریس قطعی شده بود، برخورد عراقی ها بسیار تفاوت کرد، با امام و همه اطرافیان ایشان مودبانه و با احترام رفتار می کردند حتی درخواست کرده بودند که برای سفر به پاریس میهمان دولت عراق باشند و بهای بلیط را آن ها بپردازند ولی کسی از همراهان نمی پذیرد.
ساعت 7صبح روزجمعه 14 مهرماه 1357مصادف با 6 اکتبر 1978 زمان پرواز بود، حدود ساعت 8 صبح هواپیما آماده پرواز شد. امام وهمراهان از بدرقه کنندگان خداحافظی کرده و ماموران دیگر اجازه ندادند کسی در محوطه فرودگاه برود به استثنای آقای دعایی که تا پای پلکان هواپیما می رود.
هواپیما بوئینگ 747 بود، همه مسافران را ابتدا سوار کرده و سپس به امام و همراهان اجازه سوار شدن می دهند، قسمت درجه یک در طبقه دوم هواپیما را که مسیر آن را با پرده جدا کرده بودند برای امام و همراهان اختصاص داده و دو مامورامنیتی عراقی هم به عنوان مسافر در آن قسمت سوار می شوند.
حضرت امام در صندلی کنار پنجره جای می گیرند. در حین پرواز، همراهان از امام سوال می کنند اگر در پاریس هم راهمان ندادند چه کنیم؟ ایشان بلافاصله می فرمایند: «به یک جای دیگری می رویم، از حالا روی انتخاب محل دیگر فکر کنید تا در آنجا دچار مشکل نشویم». این همان جمله ای است که بعدا از سوی خبرنگاران تبدیل شد به جمله "چریک پیر خسته نمی شود و از فرودگاهی به فرودگاه دیگر می رود".
وقتی هواپیما از فضای ترکیه عبور کرده به اروپا میرسد، امام از آن بالا نگاهی به قاره سرسبز اروپا انداخته و به آقای فردوسیپور میگویند: آقای فردوسیپور! ببینید آدم چطور بیخود و بیجهت خودش را زندانی میکند. زمین خدا به این وسعت و زیبایی، چرا خودمان را در آنجا محصور کرده بودیم؟
در هنگام توقف هواپیما در ژنو آقای دکتر یزدی علی رغم ممانعت ماموران امنیتی عراقی با اصرار و عصبانیت از هواپیما خارج شده و در حالی که توسط مامور عراقی تعقیب و مراقبت می شد با زحمت به وسیله تلفن های سکه ای با آقای حسن حبیبی در پاریس تماس می گیرد و می گوید ما تا یک ساعت دیگر به پاریس می رسیم. اگر از پیاده شدن ما ممانعت کردند، شما دست بکار شده و با شلوغی و اعتراض مانع از پرواز هواپیما بشوید.
هواپیما پس از گذشت ساعتی در فرودگاه اورلی پاریس بر زمین می نشیند. در هنگام پیاده شدن مسافرین، مامورین عراقی سعی داشتند مانع از پیاده شدن امام و همراهان قبل از تخلیه کامل هواپیما شوند که با اصرار همراهان امام دست از مخالفت برداشته و به توصیه آقای یزدی برای آنکه حضور تعدادی روحانی با لباس های متفاوت از مردم جلب توجه نکند ابتدا امام و حاج احمدآقا و خودش پیاده شده و با اندکی فاصله آقایان فردوسی پور و املایی پیاده می شوند.
حدود 20 نفر از ایرانی ها به همراه دو وکیل فرانسوی در فرودگاه به استقبال آن ها آمده بودند. پس از اتمام کار با راهنمایی سید ابوالحسن بنی صدر، امام و حاج احمدآقا و آقای یزدی در صندلی عقب اتومبیلی جای گرفته که رانندگی آن را یکی از دوستان بنی صدر بنام احمد غضنفرپور برعهده داشته و بنی صدر هم در صندلی جلو می نشیند.
امام و همراهان پس از عبور از خیابان های پاریس در یک آپارتمان کوچک در طبقه چهارم ساختمانی در خیابان کشان که متعلق به آقای غضنفرپور بوده و برای سکونت امام آن را تخلیه کرده بودند اسکان داده می شوند. مکانی که به واسطه کوچکی و ایجاد مزاحمت برای همسایگان برای اقامت ایشان مناسب نبوده و پس از دو روز در منزلی متعلق به همسر فرانسوی یکی از دانشجویان ایرانی بنام دکتر علی عسکری در دهکده نوفل لوشاتو در فاصله 60 کیلومتری حومه پاریس مستقر می شوند.
این مکان به مدت سه ماه میزبان خیل کثیری از دوستان و هواداران امام خمینی از سراسر جهان بود و طی مدت کوتاهی شهرت جهانی پیدا کرد و توانست مرکز نشر و گسترش ندای مظلومیت ملتی رنج کشیده از زبان رهبری الهی شود.