امروز با امام: پنجم مهر
ـ نامه به آقای عطاءاللَّه اشرفی اصفهانی؛ لزوم توثیق در اعطای اجازه شرعی (1345)
«بسمه تعالی
12 ج 2 86
به عرض عالی میرساند، مرقوم محترم که حاکی از سلامت مزاج شریف و حاوی تفقد از این جانب بود موجب تشکر گردید. سلامت و توفیق جنابعالی را از خداوند تعالی مسألت مینماید. این جانب بحمد اللَّه تعالی سلامت هستم. راجع به اجازه آقازاده محترم مرقوم شده بود؛ جنابعالی توثیق نفرموده بودید. چنانچه اجازه محل حاجت است جنابعالی توثیق بفرمایید و یکی دیگر هم ضمیمه شود، اجازه داده خواهد شد. از جنابعالی در مظانّ استجابت دعوات، امید دعای خیر دارم. و السلام علیکم.
روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج2، ص: 99)
ـ نامه به آقای سید مرتضی پسندیده درباره ارسال وجه (1355)
«بسمه تعالی
حضور مبارک حضرت مستطاب حجت الاسلام و المسلمین آقای پسندیده- دامت برکاته
به عرض حضور مبارک میرساند، سلامت و سعادت حضرت عالی را خواستار است. مرقوم شریف واصل، راجع به آقای تهرانی پس از تحقیق، این جانب را مطلع فرمایید. ضمناً مبلغ سیزده هزار و هفتصد و نوزده تومان و شش ریال (137196) به ستاری دادم به حامل مرحمت فرماید، مورد قبول است. به تاریخ شهر شوال المکرم 96
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج3، ص: 167)
ـ نامه احوالپرسی به آقای عباس علی عمید زنجانی (1357)
«بسمه تعالی
24 شوال 98
به عرض میرساند، مرقوم شریف که حاکی از سلامت مزاج محترم بود واصل، سلامت و توفیق جنابعالی را خواستار است. از گرفتاری شما[1] و علتش اطلاعی نداشتم. بحمد اللَّه تعالی خیر بوده. این جانب نیز در این حال با وضعی غیر عادی به سر میبرم. از جنابعالی امید دعای خیر دارم. و السلام علیکم. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج3، ص: 480)
ـ سخنرانی در جمع نمایندگان مردم بلوچستان؛ هدف نهضت- توطئه های اجانب (1358)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
من از آقایان و حضرت آقای کَفْعَمی[2] تشکر میکنم که از راه دور آمدید و زحمت کشیدید. و در این مجلس ممکن است مطالبی که ما داریم، و برای همه مناطق این مطالب هست، به وسیله ایشان و شما برادرها به اهالی محترم بلوچستان و سیستان ابلاغ کنید.
آن چیزی که ما از اوّل نظر داشتیم؛ یعنی ملت نظر داشت و ما هم به تبعیت ملت وارد عمل شدیم، این بود که این آشفتگی که در ایران به چشم میخورد و خطری که برای اسلام در نظر بود که ممکن است تحقق پیدا بکند، ما را وادار کرد به اینکه- با تبعیت از ملت ایران، [با] آن چیزهایی که آنها آرزو داشتند و قدرتهای بزرگ هم اینها را وادار کرده بودند- برای تحقق آن، مقابله [کنیم].
این یک برنامهای بوده است که اجانب از سالهای بسیار طولانی طرحریزی کرده بودند، برای اینکه مخازن ایران را- که مخازن غنیای است- آنها ببرند، و کسی نباشد در مقابل آنها ایستادگی کند. و لهذا برنامه این بود که ملت ایران را یا اغفال کنند؛ یا آنهایی را که اغفال نمیشوند از بین ببرند؛ اگر بتوانند، حیثیتشان را در بین ملت از بین ببرند. و اگر این را موفق نشوند، خودشان را از بین ببرند. برای اینکه اگر آن طبقهای که میتوانند ملت را بیدار کنند به حال خودشان باشند و ملت را بیدار کنند، نمیگذارند که این مخازن بسیار بزرگی که ملت دارد و باید صرف خودش بشود به غارت ببرند، و ملت ما گرسنه و بینوا باشند. و لهذا مطلب این بود که آن نقطه اساسی که آنها آن را برای خودشان خطر میدیدند، آن نقطه اساسی از بین برود؛ و آن اسلام بود. نقطه اساسی که اینها برای خودشان خطر میدیدند اسلام بود. اگر اسلام را آنها از بین ببرند، دیگر آسوده خاطر میشوند و هر کاری بخواهند در اینجا میکنند و سلطه خودشان را حفظ میکنند. مملکت ایران، که وضع جغرافیاییش حساس است برای آنها، و به علاوه، مخازن بسیار زیاد دارد- که ما و خود ملت ایران باز اطلاع از آن نداریم، شاید بسیاریش را بیاطلاع باشم و آنها مطّلع هستند- اسلام را چنانچه بتوانند شکست بدهند [و] از بین ببرند، آن وقت برایشان آسان میشد کار. راه این بود، مقصد این بود، که اسلام را ببرند.
و راه اینکه اسلام را از بین ببرند این بود که روحانیت را از بین ببرند. اینها میدانستند که تا روحانیون هستند، اینها حفظ میکنند اسلام را. نقشه بردن اسلام؛ و راهش بردن روحانیت و جدا کردن ملت از روحانیون. و لهذا با تبلیغات دامنهداری مشغول شدند- و حالا هم مشغولاند- که روحانیون را از ملت جدا کنند. وقتی ملت از روحانیین جدا بشود و اینها پشتوانه نداشته باشند برای تبلیغات خودشان، آنها به مقاصد خودشان میرسند. خود ملت به تنهایی نمیتواند کاری بکند. تا اتّکال به اسلام نداشته باشد، نمیتواند کاری انجام بدهد. اتّکال به اسلام وقتی میشود که کسانی که به اسلام دعوت میکنند، تمام مقصدشان دعوت به اسلام است، آنها در کار باشند تا مردم را دعوت کنند و بسیج کنند. سابق، اینها به طورِ علمی همچو مطلبی را ادراک کرده بودند که اسلام وضعش جوری است که اگر قوّه پیدا بکند نمیگذارد ما به منافعمان برسیم؛ و روحانیون هم آنها هستند که اسلام را حفظش میکنند، نگه میدارند. لکن در این نهضت اینها احساس کردند آنی که آن وقت ادراک کرده بودند، آن وقت مسئله علمی بود، این نهضت مطلب را عینی کرد؛ یعنی دیدند این را که یک ملتی با راهنمایی علمای بلاد، و ایمانی که در خودشان بود یک همچو امپراتوریِ غلط شیطانی بزرگ را از بین بردند، در صورتی که همه قدرتها دنبال او بودند؛ و خصوصاً امریکا، انگلستان بیشتر از دیگران طرفدار او بودند، و تهدید میکردند، سفارش میکردند، التماس میکردند که شاه باشد، و بعدش هم میگفتند بختیار[3] باشد. وقتی که میدیدند نمیشود، خوب، دیدند که چه شد؛ ملت نگذاشت این قدرتها در ایران باقی بمانند. و با همه کوششی که آنها کردند و همه قدرتی که در دست آنها بود، و در دست ملت ما هیچ قدرتی نبود، به علاوه که یک انتظامی و نظمی هم در کار نبود که مثلًا مردم را به طور نظم وادار به کار بکند، بلکه همین طوری به طور قوّه الهی این کار انجام گرفت، اینها حالا فهمیدند به اینکه یک قدرتی هست در این ملت و در ملتهای اسلامی که میتواند این قدرت با نداشتن اسلحه، با نداشتن تانک و توپ و جِهازات[4] جنگی، یک قدرت بزرگی را که همه چیز دارد از بین ببرد.
اینها الآن فهمیدند قضیه این طوری است؛ یعنی شکستخوردهای هستند که حالا در صدد ایناند که شکست خودشان را علاج کنند. الآن وقت این است که ملت ما با تمام هوشیاری توطئههای اینها را از بین ببرد. این غائلههای که در کردستان پیش آوردند این طور نبود که کُردها میخواستند یک غائلهای درست کنند. کُردها نظری به این نداشتند، غائلهای بود که اجانب- آنهایی که میخواهند ما را غارت کنند- با آن اشخاصی که همدست آنها در غارتگری بودند، مثل حزب دمکرات- سران حزب دمکرات البته- این غائله را بوجود آوردند؛ که در آنجا یک برادرکشیای بشود و یک چیزهایی بشود، و نگذارند که این ملتی که پیش برده است تا آخر برود؛ و نهضت را تا آخر برساند.
و این خوف در طرفهای شما هم هست؛ در بلوچستان و در سیستان هم هست. این نقشه در آنجا هم هست. آنها باک از این ندارند که پنجاه هزار نفر آدم کشته بشود. اینها آنها هستند که در ویتنام آن همه آدم کشتند، دنبال مقاصد خودشاناند. آدم پیش آنها اصلًا مطرح نیست که یک آدمی کشته بشود. مثل اسلام نیست که برای یک نفرش، اگر یک نفر کشته بشود، مثل اینکه همه دنیا را کشتی: مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً[5] آنها آدم پیششان چیزی نیست. آنی که پیششان مطرح است استفادههای مادی است؛ استفاده از مخازن این بلاد است؛ استفاده از مکان اینجاست که حساسیت دارد برای آنها. آدمهایش را اهمیت نمیدهند که صد هزار نفر، ده هزار نفر، کشته بشود؛ در هر جا میخواهد باشد. این طرحی که در کردستان آنها داشتند، محتمل است که در بلوچستان و سیستان و امثال اینجا هم مشغول بشوند و بخواهند که یک وقت بین برادرها، به اسم برادر شیعه و برادر سُنّی [دشمنی بیندازند] و حال آنکه ابداً مطرح نیست در اسلام یک همچو مطلبی که مردم با هم فرق داشته باشند؛ گروهها با هم فرق داشته باشند. اسلام برای همه است، اصلًا اسلام آمده است تمام بشر را اصلاح کند. این جور نیست که اسلام برای مسلمین [فقط] باشد. اسلام آمده است [برای] همه مردم: یا أَیُّهَا النَّاسُ*. مردم را دارد دعوت میکند؛ برای این است که آدم بسازد. آمده است که مردم را از ضلالت و از چنگ طاغوت بیرون بیاورد، و به هدایت برساند، و همه چیزشان را، دنیاشان را، آخرتشان را اصلاح بکند. باید تمام دوستان سیستانی و بلوچستانی متوجه این معنا باشند چه برادرهای شیعی ما و چه برادرهای اهل سنّت ما- که گول این طور عناصر را نخورند؛ یعنی گولی که کردستانیها بعضیشان خوردند از این حزب دمکرات. یک وقت با یک صورت دیگر، اجانب، آنجا یک چیزی درست نکنند که جوانهای ما را گول بزنند، و باز محتاج به این بشود که فرض کنید خدای نخواسته بیایند آنجا برای سرکوبی آنها، و برای مردم اسباب زحمت درست بشود. اشکال سرِ این است که این اشرار یک غائلهای درست میکنند، وقتی که از این طرف رفتند برای رفع این غائله، خودشان فرار میکنند، و جوانهای بیچاره را به دام میاندازند و به گرفتاری میاندازند. باید با کمال هوشیاری، هم آقایان مردم را دعوت کنند به اینکه با هم برادر [باشند] همه با هم هستیم؛ و هم شماها، طرفین، اشتباهاتی در کار [شما] نشود. نیایند بگویند که خوب، در کردستان گفتند که بنا دارند بیایند همه کُردها را قتل عام بکنند! و حال آنکه بنا بود بروند کردها را نجات بدهند. اینها که راه افتادند، برای اینکه بروند کردستان را تصفیه کنند؛ برای اینکه برادرهای کُردِ ما در آنجا گرفتار اینها شده بودند، اینها رفتند آنها را نجات دادند. و لهذا آن طور استقبال از اینها کردند، و آن طور تقاضای به اینکه اینها باشند در اینجا. الآن هم تقاضا میکنند که در آنجا باید ارتش باشد، ژاندارمری باشد. ممکن است یک وقتی یک همچو چیزی هم در سیستان [واقع شود] بیایند بگویند و مردم را گول بزنند به اینکه خوب، بنا دارند که اینها سیستان را فرض کنید به آتش بکشند! مگر سیستان غیر مملکت ماست؟ مگر غیر مملکت اسلامی است؟ مگر فرق است ما بین قم و سیستان؟ مگر فرق است ما بین قم و بلوچستان؟ فرقی نیست بین اینها. اینها را توجه به آن داشته باشید، که خدای نخواسته نبادا یک حیلهای بکنند این شیاطین و یک اضطرابی آنجا درست کنند و یک بساطی آنجا درست کنند، و همان مسائل کردستان، خدای نخواسته پیش بیاید.
البته دولت، قدرت دارد به اینکه همه جا نگذارد؛ اما ما نمیخواهیم به این مطلب برسد. قضیه قدرتنمایی نیست، قضیه دعوت به حق است؛ دعوت به اسلام است. دعوت به این است که مملکت اسلامی بشود؛ احکام طاغوتی همه از بین برود. این عقب افتادگیهایی که در زمان طاغوت بود- همه جا عقب افتاده است، شما خیال نکنید سیستان و بلوچستان شاید خیلی بهتر باشد از بسیاری از جاهای دیگر که میآیند و شکایت میکنند و هیچ ندارند- بنا بر این بود که یک ملتی را فقیر نگه دارند و همه مخازنشان را ببرند، که مخازن زیر پایشان باشد و خودشان گرسنگی بخورند، بنا بر این مطلب بود. چنانچه ان شاء اللَّه دولت اسلامی آن طوری که خدا و رسول میخواهند درست بشود، همه گرفتاریها از بین میرود، و ان شاء اللَّه امیدواریم بشود. همه گرفتاریها از بین میرود؛ و همه برادرها در کنار هم با آرامش زندگی صحیح میکنند به طوری که هم دنیاشان و هم آخرتشان تأمین بشود.
ان شاء اللَّه خداوند همه شما را حفظ کند و موفّق کند. و من از شما باز تشکر و از آقای کفعمی زیادتر تشکر [میکنم] امیدوارم که در آنجا از فیوضات ایشان مستفیض بشوید. همهتان موفق و مؤید باشید.» (صحیفه امام، ج10، ص: 134 ـ 139)
ـ سخنرانی در جمع روحانیون شرق تهران؛ خدمات روحانیون و رسالت خطیر آنان (1358)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
من هر وقت چشمم به این جمالهای نورانی میافتد و این جنود رحمانی، مسرور میشوم.
من امیدوارم که در این وقتی که ما و شما احتیاج داریم به اینکه اسلام را آن طوری که هست عرضه کنیم به عالَم، شما موفق بشوید. همان طوری که تا حالا موفق بودید و تا حالا پیروزمند بحمد اللَّه بودید، از این به بعد هم با طرحهایی که خودتان میدهید و با اجتماعاتی که خودتان دارید، پیروزمند از آب درآیید. من تمام نگرانیم این است که ما روحانیون، معمَّمین- که باید به حسب وظایف الهی که داریم پاسدار اسلام باشیم و اسلام را به آن طوری که هست عرضه کنیم- من خوف این را دارم که آنهایی که میخواهند با ما مناقشه کنند- و اگر دیده باشید، مناقشه میکنند. و اخیراً هم جزوه نوشتهاند راجع به این- یک وقت خدای نخواسته از طرف ما هم بهانهای دست آنها داده بشود، حالا که بهانه ندارند میگویند که روحانیون استبداد میکنند! روحانیون میخواهند فرصت طلبی بکنند؛ روحانیون میخواهند قبضه بکنند همه چیز حکومت را؛ روحانیون انحصارطلب هستند؛ قشر مذهبی انحصارطلب است! و این حرفهای نامربوطی که هر کس توی خانهای مینشیند و مینویسد، بدون اینکه نظر کند که روحانیون تا حالا چه کردهاند، و حالا در چه حالی هستند.
اینها غافل از این هستند که این روحانیون بودند که شما را از این زاویهها بیرون کشیدند؛ و الّا شما مدفون بودید. شما اشخاصی بودید که یا طرفدار رژیم بودید- و با صراحت به من بعض سران شما میگفتند که رژیم باشد- و یا اگر طرفدار هم نبودید، جرأت یک کلمه گفتن نمیکردید، جرأت اینکه قلم بردارید و یک مقاله بنویسید، یک سطر بنویسید، نداشتید. شما را رژیم سابق مدفون کرده بوده؛ و روحانیون شما را از زیر خاک بیرون آوردند.
این روحانیونی که شما حالا میگویید انحصار طلباند، اینها شما را از انحصار بیرون آوردند. اینها حصر را برداشتند؛ نه اینکه منحصر کردند. حالا هم که بیش از یک میلیون از مردم عادی و اشخاصی که بسیاریشان زیادی و فقط بخور و بخواب هستند در ادارات ما هستند، در سرتاسر کشور بیشمارند ببینند اگر پنجاه نفر روحانی را در اداره دیدند، آن وقت بگویند انحصارطلب! این نهضت را با قدرت روحانیت و اسلام- که ملت ما اسلامی بودند و علاقه به اسلام و کارکنان اسلام داشتند- به اینجا رساندند. و شما به جای اینکه تشکر کنید از اینها که شما را از خارج ایران به داخل کشاندند، شمایی که در خارج ایران بعضیتان به سر میبردید و جرأت اینکه به مرز ایران وارد بشوید [نداشتید] زحمات ملت ما- که در رأسش روحانیت بود- شما را از خارج به داخل کشاند و شما را از زاویهها بیرون آورد و شما را از سکوت به صحبت کشاند، قلمهای شکسته شما را دوباره تجدید کرد، شما به جای اینکه از اینها تشکر کنید، از شما هم اجر و مزدی هیچ وقت نخواستند و مَنْصَبی و ادارهای اینها نمیخواهند، عوض اینکه قدردانی کنید از اینها، میگویید که، اظهار تأسف که، مبادا یک وقت جوری بشود که ملت ما کذا! آخر تو کی هستی که «ملتِ تو»؟ ملت به تو چه کار دارد!
ملت آنی است که به جمهوری اسلامی نود و هشت و نیم، قریب نود و نه، به جمهوری اسلامی رأی داد، که شما میگفتید اسلامش نه. همین شماهایی که حالا این حرفها را میزنید آن وقت هم میزدید. شمای «اسلام نه» ها همه قوایتان را روی هم گذاشتید و یک درصد، و یک قدری بیشتر، داشتید. با اینکه خیانت هم کردید! نود و هشت و یک مقداری زیادترش مال توده مردم و مسلمانها بود؛ مال مذهبیها بود؛ یعنی بُردِ مذهب بود، و شما حالا از مذهب میترسید. آخر شما چه کاره هستید که میگویید روحانیون میترسیم ملت را...
ملت ما این ملتی است که به مجلس خبرگان وقتی که میرسد، روحانی تعیین میکند، یا آنی که نظیر روحانی فکر میکند؛ الّا نادر که با زور و با فشار و تقلّبشان است. شما ملت را هیچ حساب نمیکنید، و بعد میگویید «ملتِ ما»! ملت شما- یعنی ملت ایران- این است که وقتی که به او میگویند که وکیل بفرست به مجلس خبرگان، میفهمد چه میکند. مجلس خبرگان یک مجلسی است برای تشخیص و پیاده کردن یک قانونی که با اسلام مخالف نباشد. ما جمهوری اسلامی میخواهیم، ما که جمهوری مثلًا دمکراتیک نمیخواهیم، جمهوری غربی یا شرقی را نمیخواهیم، ما جمهوری اسلامی میخواهیم.
وقتی ما جمهوری اسلامی میخواهیم، مردم میفهمند کی را باید برای تشخیص احکام اسلام توی مجلس ببرند. شما میخواهید که مردم بیایند شما را تعیین کنند که اعتقاد به اسلام ندارید! یا اگر دارید، یک اسلام خشکی که اصلش کار نداشته باشد به هیچ کاری، شما را بیایند و تعیین بکنند؟! ملت تعیین کرده، شما چه میگویید؟ «ملتِ ما» یعنی چه؟ شما کی هستید که «ملتِ ما» میگویید؟ ملت آن است که تعیین کرده سرنوشت خودش را، قانون اساسیش را داده دست یک دستهای ملّا و مجتهد در مجلس؛ به چه اشکال داری؟ میگویید که ما بزور باید این آقایان را کنار بگذاریم؛ و یک دسته مثلًا دمکرات بیاوریم توی کار، زوری که نیست! شما میخواهید از قوانین عالَم فرار کنید؟ شما خوف چه دارید؟ شما خوف این دارید که ملت ما مبادا پیروز بشوند. خوب، ملت است این آخر. تویی که، شمایی که، دم میزنید از اینکه دمکراسی- دمکراسی دروغ، دروغی دم از آن میزنید- کجای دمکراسی به هم خورده است؟ تا حالا رفراندمش با زور بوده و سرنیزه بوده؟ مجلس خبرگانش با زور بوده، و سرنیزه بوده؟ علمای بلادش، که این قدر زحمت کشیدند و آن وقتی که شما در خواب بودید و یا آن بالاها نشسته بودید و استفاده میکردید و از خود دولت طاغوتی هم استفاده میکردید، اینها توی زندانها رنج میبردند و در تبعیدگاهها به آنها رنج میدادند، اینها فرصت طلباند، و شماها که حالا که راه یک قدری صاف [شده] ریختید سر این سُفْره، فرصت طلب نیستید؟ چه دیکتاتوری علمای اسلام کردهاند؟ کدام دیکتاتوری؟ خوب، نشان بدهید بگویید فلان جا با زور، با فشار، با چه دیکتاتوری کردهاند. دادگاههای اسلامی که پیدا شده است، این دادگاهها آنهایی را که محاکمه کردهاند، شما آنها را میخواهید تطهیر بکنید که میگویید دیکتاتوری کردند؟ یعنی آنها را با دیکتاتوری کشتهاند؟ نصیری[6] و امثال نصیری را. شما حالا قلمهاتان را برداشتید گریه میکنید برای نصیری و برای هویدا[7] و برای محمد رضا خان، آن وقت خودتان را «ملّی» میدانید! آدم میدانید. ما اگر جلوگیری از این ملت نکنیم، برای شما خطر همه چیز پیش میآید، ما جلوگیری میکنیم. ما میل نداریم که ملت ما خدای نخواسته یک وقت چه بشود که میخواهند زور بگویند و ما چه. ملت ما با آرامش، با آزادی، ملت ایران با آزادی، با آرامش، رأی داده؛ یک عدهای را تعیین کرده است برای اینکه قوانین را بفهمند که این قوانین مخالف با اسلام نباشد، برای اینکه جمهوری اسلامی است؛ شما میگویید که آقایان بروند کنار! آقایانی که ملت قرار دادهاند بروند کنار، که برای ملت ما چه بشود؟ خوب، ملت اینها را قرار دادهاند؛ ملت ما [خواهان] چی است. شما بیایید از این ملت بپرسید که شما چی میخواهید، تا ثانیاً بیایند باز همان صد، الّا یکیشان یا یک و چندشان، بگویند که ما اسلام را میخواهیم؛ ما احکام اسلام را میخواهیم؛ ما قوانین اسلام را میخواهیم. آخر چرا در مقابل یک ملت نشستهاید؟ چهار نفر نشستهاید! چهار نفری که تا حالا نَفَستان در نمیآمده! حالا که روحانیون، اسباب این شدهاند که شما نفس بکشید، نفس بر ضد اینها میکشید، آخر این صحیح است؟ این انصاف است؟ شما انصاف دارید که اینهایی که شما را از آن کُنْجها بیرون آوردند ظاهر کردند، حالا اعلام وجود کردهاید؟ و هیچ کس هم به شما اشکال نکرده، اینها زحمت کشیدهاند شما اعلام وجود کردهاید؟! ملت زحمت کشیده، و این دسته از مردم بودهاند که ملت را دعوت کردهاند به اسلام و مردم این کار را کردهاند. حالا شما از اسلام میترسید و از مذهب میترسید و از انحصارطلبی مذهبیون؟! چه انحصارطلبی کردهاند؟ مذهبیون کجا انحصارطلبی کردهاند؟ آنها که همه شما را [آزاد کردهاند]. در یک میلیون و نیم، یا نزدیک به این، افرادی که مشغول به کار هستند و دولتی هستند اینها کدامشان وارد شدند در مشاغل دولتی و میخواهند مشاغل دولتی را بگیرند؟ بله، یک چند تاشان برای نظارت در امری که مبادا فلان شخص در فلان جا خلاف بکند، برای نظارت، آنجا هستند. چرا انسان باید این قدر بیانصاف باشد؟ این قدر با دشمن اسلام باشد؟ این قدر دشمن روحانیون باشد؟ خوب، دولت سابق هم همین طور بود؛ با اسم اینکه ملت باید چه بشود و اسلام باید چه بشود، چه بشود، همین روحانیون را کوبید و همین مذهب را کوبید و همین مذهبیون را! شما هم که حالا آمدید و قلمهایتان روی کار آمده، همان حرفها را دارید میزنید. این راجع به آنها.
راجع به خودمان؛ شما آقایان، و همه علمای اسلام، همه علمای ایران، الآن در یک وقت حساسی واقع شدید که اگر خدای نخواسته از یکی از جوانهای شما یک کار خلاف ببینند، همین آدمهایی که نشستهاند آنجا و مواظباند که مبادا اسلام پیروز بشود، همینها شروع میکنند به قلمفرسایی و شما را متهم میکنند به اینکه اینها این کارهاند. از آن روز تا حالا منطق اینها این است! از آن روز تا حالا ما گرفتار دیکتاتوری پهلوی بودیم، رژیم سلطنتی بودیم؛ از حالا به بعد گرفتار دیکتاتوری عبا و عمّامه هستیم. شمایی که تا حالا دیکتاتوری نکردید، همه عالَم میدانند که شماها فشار به کسی نیاوردید که برو رأی بده، همه عالم میدانند که شما فشار به کسی نیاوردید که این آقا را برای مجلس مثلًا خبرگان تعیین کن، مردم آزاد رفتند تعیین کردند، حالا که این طوری است، و شما کاری انجام ندادید الّا اینکه در هر دادگاهی یک قاضی روحانی هم بوده است و این مجرمین را- اینهایی که پنجاه سال این مردم را داغ کردند و پدر این مردم را درآوردند و جوانهای ما را کشتند و امر به کشتن کردند- این یک عدّه معدود را، این روحانی که در یک دادگاهی بوده نظارت کرده، یک حکم کرده است، حالا با اینکه یک همچو قصهای بوده، اینها صدایشان درآمده. و من میدانم که اصلًا آن رگِ گَبْریّت[8] در اینجا هست! آن رگ «ملّیت»، آن رگ هست باز- یعنی خونشان، خون «ملّی» به آن معنایی که گبرها میگویند هست. نه این گبرها که بسیاریشان آدمهای شریفی هستند، هیچ ضرری هم به ما از ناحیه این گبرها نمیرسد، آن گبرهای سابق.
چنانچه خدای نخواسته از من و شما یک مطلب خلافی صادر بشود که روی موازین اسلام نباشد، در کمیتهها هستید، در دادگاهها هستید، در هر جا هستید، بین پاسدارها رئیس پاسدار هستید، همین از این مسائلی که الآن موجود است و باید هم باشد، اگر خدای نخواسته از یکی از شما یک مطلبی را ببینند که بر خلاف موازین بود، اینهایی که غرض با شما دارند شروع میکنند به تاخت و تاز. و نه شما، روحانیت را، و نه روحانیت را، اسلام را متهم میکنند به اینکه جمهوری اسلامی هم همان رژیم شاهنشاهی است با عوض شدن لفظ! پس من و شما، همه ما و همه معمَّمین و همه روحانیون، یک وظیفه شرعی الهی داریم برای حفظ حیثیت اسلام و حیثیت نهضت اسلامی، که غیر از قضیه این است که یک کسی بخواهد خودش آبروی خودش را از بین ببرد- آن هم برایش جایز نیست، آن هم حرام است- لکن اگر یک مطلبی از من و شما صادر بشود که موجب این بشود که اینها روی اسلام حساب کنند، و عمل ما را پای اسلام حساب بکنند و پای مطلق روحانیون حساب بکنند، اگر یک همچو کاری بشود، ما اسباب این شدیم که اسلام را شکست دادیم؛ چهره اسلام را به جور مُنْکَر نمایش دادیم. و این یک مسئله مهمی است برای همه ما. من که یک طلبه هستم و شما که آقایان هستید، همهمان، در این امر شرکت داریم. مشترکیم در اینکه باید حفظ کنیم این آبروی اسلام را. و او به این است که قدمهای خودمان را متوجه باشیم کجا میگذاریم؛ کارها چه جور انجام میگیرد؛ قلمها چه جور به کار میافتد. خیال نکنید که امروز قضیه شما و من است، امروز قضیه اسلام است؛ یعنی ما در یک حالی الآن واقع هستیم، در یک وقت حساسی واقع هستیم، که امر دایر بین این است که- خدای نخواسته، خدای نخواسته، و نخواهد شد ان شاء اللَّه- اسلام زیر پای ما دفن بشود و برود سراغ کارش، شما خیال نکنید اگر در این نهضت خدای نخواسته روحانیت اسلام شکست بخورد، شکستی است که تا آخر دیگر شکست است- و بین اینکه پیروز بشویم ان شاء اللَّه و میشویم و اسلام را به آن طوری که هست در این مملکت پیاده کنیم تا همه بدانند اسلام چه هست.
این را کراراً گفتم که ما یک متاع خیلی ارزشمندی داریم و داشتیم، عُرضه عَرضهاش را نداشتیم. مثل یک کسی که یک متاع بسیار خوبی دارد توی انبار، نمیتواند بیرونش بیاورد؛ [و] تا عرضه نکند، مشتری پیدا نمیکند. ما یک متاع با ارزشی داریم که همه این مکتبهایی که اسمشان را مکتب «مترقی» میگذارند در مقابلش هیچاند، و مع الأسف نتوانستیم عرضهاش کنیم، مدفون شد توی کتابها، توی کتابها مدفون شد! بیرون نیامد. مدفون شد پیش خود اهل علم و توی مغزهای اینها و بیرون نیامد. نتوانستیم از اسلام استفاده آن طوری که باید باشد بکنیم و نتوانستیم عرضه کنیم به عالَم که این متاع ماست تا ببینند متاع ما چیست. اینها ترس این را دارند که این متاع را ما بتوانیم عرضه کنیم. شما این را بدانید، اینهایی که الآن به ضد روحانیت و به ضد مذهب، منتها با پوشش اینکه نخیر مذهب چه طور، چه طور، به ضد اینها قلمفرسایی میکنند و قیام میکنند، اینها خوف این را دارند که ما یک وقتی بتوانیم عرضه کنیم این متاع را به عالم. وقتی عرضه بکنیم، اینهایی که دم از آن مسائلی میزدند که واقعیت نداشت، اینها باید بروند کنار، سراغ کارشان؛ یا ملحق بشوند به این جمعیت. و اینها که استفاده جو بودند و نمیدانم کلاهبردار بودند و از این مسائل، آنها هم باید بروند سراغ کارشان، یا ملحق بشوند و برگردند.
خوف این را دارند که مبادا این متاع بزرگ عرض بشود. اگر عرضه شد، فقط ایران نیست، فقط ممالک اسلامی نیست، همه ممالک قبولش میکنند. اگر ما همچو عُرضهای داشته باشیم که آن طوری که اسلام هست در ایران، ما درست بکنیم، الآن همه خوف دارند از این؛ یعنی آنهایی که نمیخواهند چپاولگریشان دست به آن بخورد الآن خوف دارند- چه آنهایی که در اینجا هستند و بودند، و چه آنهایی که نیستند خارج مرزند. اینها خوف دارند، اینها میترسند که اگر اسلام آن طوری که هست پیاده بشود، نه این شیخ دیگر توی کار باشد و نه آن جمهوری توی کار باشد؛ اینها خوف این را دارند، و لهذا نمیتوانند تحمل کنند این مطلبی را که در ایران واقع شده. و ما باید کوشش کنیم ان شاء اللَّه تا این مطلب تحقق پیدا بکند؛ و عَرْضه بشود این اسلام؛ عملًا در خارج تحقق پیدا بکند. و من امیدوارم که شما آقایان موفق باشید، و در سایه پرچم اسلام. [یکی از حاضران میگوید: در سایه پرچم شما] و امام میفرمایند: همه در سایه پرچم اسلام.» (صحیفه امام، ج10، ص: 140 ـ 147)
ـ پیام به ملت ایران و علمای اعلام؛ لزوم دیدار از بازماندگان شهیدان (1359)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
خدمت حضرات علمای اعلام و حجج اسلام سراسر کشور- دامت برکاتهم- و سایر برادران و خواهران ایمانی میهن عزیز- دامت تأییداتهم
پس از اهدای سلام و تحیت خالصانه، در وضع فعلی کشور، که قوای مسلح ایران در مرزها با خلوص نیت و قلب سرشار از محبت به اسلام و کشور اسلامی به جنگ دفاعی با دشمنان اسلام- که در رأس آنها امریکاست- بپاخاستهاند، و در زمانی که امثال صدام تبهکار به پیروی از شیطان بزرگ به کشور اسلامی ما هجوم آورده است و قوای مسلح ایران با فداکاری بینظیر از کشور قرآن دفاع مینماید، بر همه ملت خصوصاً علمای اعلام لازم است از بازماندگان شهیدان اسلام دیدن نموده، و با عواطف اسلامی خود در خدمت آنان کوشا باشند و از کمکهای معنوی و عواطف روحی دریغ ننمایند.
این جانب مراتب احترام خود را تقدیم بازماندگان محترم شهیدانی که در راه هدف الهیْ خود را فدا و دَین خود را در پیشگاه ربوبیت ادا نمودهاند، تقدیم مینمایم؛ و از خداوند متعال رحمت واسعه برای شهدا و عزت و سلامت برای بازماندگان عزیز مسألت مینمایم، و مراتب شکرگزاری خود را تقدیم میکنم. امید است ان شاء اللَّه تعالی از عواطف گرم ملت و علمای عظیم الشأن اسلام بر قلوب سرشار از افتخار و جریحهدار آنان تسکین بخشد. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج13، ص: 242)
ـ پیام به علما و مشایخ اهل سنت و نمایندگان مجلس؛ آمادهسازی مردم برای نبرد (1359)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
خدمت حضرات آقایان علمای اعلام و حجج اسلام و مشایخ بزرگ اهل سنت و نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی
تلگرافات حضرات آقایان محترم واصل گردید. اظهار آمادگی و پشتیبانیهای بیدریغی که از سوی تمام اقشار مختلف و بخصوص آقایان علمای اعلام- دامت برکاتهم- میشود، پشتوانه عظیمی برای سربازان و مجاهدان عزیزی است که در سنگرهای جنگ، عرصه را بر دشمنان اسلام تنگ کردهاند و با رشادتهای اعجابانگیز خود، تاریخ سربازان از جان گذشته صدر اسلام را مجسم ساختهاند و پیروزی کامل را در تمام جبهههای جنگ، بر ضد دشمنان و ابرقدرتهای شرق و غرب نوید میدهند و این وحدت و انسجامی که امروز بین ملت دلیر و ارتش و سپاه شجاع دیده میشود، در تاریخ ایران و جهان بیسابقه است. حضرات آقایان! در هر نقطه که هستند مردم را برای جنگ و درگیری با امریکا و اذناب خونخوارش چون عراق آماده کنند که جنگ، جنگ است و عزت و شرف میهن و دین ما در گرو همین مبارزات است، و میهن از جان عزیزتر ما، امروز منتظر است تا یکایک فرزندان خود را برای نبرد با باطل مهیا سازد. ما برای میهن عزیزمان تا شهادت یکایک سلحشوران ایرانی مبارزه میکنیم و پیروزی ما حتمی است.
امروز، روزی است که تمام مردم باید از شهرهای خود دفاع کنند و به شهرهای جنگزده کمک نمایند. امروز، روزی است که بر تمام ملت واجب است با سربازان و پاسداران اسلام و ایران همکاری لازم و نزدیک داشته باشند. امروز، روزی است که عشایر عزیز و غیور ما از مرزهای کشورشان باید دفاع نمایند. امروز، روزی است که ملت ما باید دست در دست سپاه و ارتش نجیب و دلیر گذاشته و به دشمنان بفهمانند که بر فرض محال اگر وارد شهری شدند، تازه با مردمی مسلح و جنگجو مواجه خواهند شد که از وَجَب به وَجَب شهرشان دفاع مینمایند. امروز، روزی است که روحانیون ما در شهرها باید روح شهامت و شجاعت و شهادت را در کالبد مردم ما بدمند که بحمد اللَّه دمیده شده است. امروز، روز اتحاد و یگانگی است و این هم از الطاف بزرگ و تأییدات الهی است که درست بر خلاف تصور و خواست فتنهانگیزان و جنگافروزان، همه توطئهها و جنگها، به اتحاد و یکپارچگی ملت بیدار و زنده ما در برابر قدرتها میانجامد، و ان شاء اللَّه تعالی برای همیشه فکر تجاوز و سرکوبی انقلاب عظیم اسلامی ما را از سر این کوتهفکران و خیرهسران بیرون خواهد برد.
این جانب ضمن تشکر و سپاسگزاری از همه آقایان محترم، از اینکه به واسطه کثرت تلگرافات و کمی فرصت نمیتوانم به یکایک تلگرافات جداگانه پاسخ دهم معذرت خواسته و موفقیت همگان را از درگاه خداوند متعال مسألت دارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.
5/ 7/ 59 // روح اللَّه الموسوی الخمینی.: (صحیفه امام، ج13، ص: 243 ـ 245)
ـ نامه تشکر به فرماندهان ارتش و سپاه؛ تبریک شکستن حصر آبادان (1360)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
تیمسار سرتیپ فلاحی، تیمسار سرتیپ ظهیرنژاد، و جناب آقای محسن رضایی- ایّدهم اللَّه تعالی
تلگراف شما در خصوص فتح بزرگ که خداوند تعالی نصیب ارتش، نیروی هوایی و هوانیروز، سپاه پاسداران، بسیج، ژاندارمری، فداییان اسلام، و سایر نیروهای مردمی فرموده و محاصره آبادان به طور کامل شکسته شده است[9] واصل گردید. این جانب این پیروزی بزرگ را به فرماندهان تمامی نیروهای مسلح و به سربازان ارجمند و سپاهیان نیرومند تبریک میگویم. و امید است این سرافرازیها را که برای اسلام و میهن فراهم میکنند منظور نظر مبارک ولیّ اللَّه الاعظم، بقیة اللَّه- ارواحنا له الفداء- باشد. و آخرین پیروزمندی را که بیرون راندن نیروهای متجاوز کافر از سرزمینهای میهنمان است، ملت شریف بزودی مشاهده کند. این جانب به اسم ملت بزرگ ایران از رزمندگان دلیر ارتش و سپاه و دیگر قوای مسلح- ایّدهم اللَّه تعالی- تقدیر و تشکر میکنم. از خداوند متعال توفیق، نصرت و عظمت اسلام و مسلمین و بخصوص نیروهای مسلح اسلامی را خواستار است. و السلام علیکم.
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج15، ص: 254 ـ 255)
ـ حکم عفو جمعی از زندانیان به رئیس دیوان عالی کشور (1363)
[بسمه تعالی. محضر مبارک حضرت آیت اللَّه العظمی امام خمینی- مد ظله العالی- رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران احتراماً، به پیوست آمار یکصد نفر از محکومین دادگاههای انقلاب اسلامی پنج شهر در اجرای مفاد بخشنامه 15595/ 1- 29/ 3/ 62 شورای عالی قضایی استحقاق عفو و تخفیف مجازات دارند تقدیم میگردد.
عبد الکریم موسوی اردبیلی، رئیس دیوان عالی کشور].
بسمه تعالی
موافقت میشود.[10]- 5 مهر 63
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج19، ص: 78)
ـ پیام به مراجع و علما و خانواده آقای شیرازی؛ تسلیت رحلت آقای سید عبداللَّه شیرازی (1363)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ
رحلت مرحوم آیت اللَّه، آقای حاج سید عبد اللَّه شیرازی- قدس سرّه- موجب کمال تأثر است. وجود این گونه شخصیتهای علمی و دینی و متعهد به مجاهدت علیه سردمداران کفر و ستم سرمایههایی برای حوزههای علمی و پشتوانههایی برای کشورند؛ و فقدان آنان ثُلمهای بر اسلام و مسلمین است. این جانب این ضایعه اسفناک را به محضر مقدس حضرت ولی اللَّه الأعظم- ارواحنا لمقدمه الفداء- و حضرات مراجع معظّم و علمای اعلام- دامت برکاتهم- و حوزههای علمی و بیت محترم و آقازادگان ایشان- ایّدهم اللَّه تعالی- تسلیت عرض، و برای بازماندگان محترمشان صبر جزیل و اجر جمیل، و برای آن بزرگوار رحمت واسعه حق تعالی را خواستارم. و السلام علی عباد اللَّه صالحین. غره محرّم الحرام 1405
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج19، ص: 79)
ـ حکم عفو جمعی از زندانیان به رئیس دیوان عالی کشور (1363)
[احتراماً، به شرف عرض مبارک عالی میرساند، پیرو فرمان مبارک مورخ 19/ 3/ 62 در مورد رسیدگی به وضع زندانیان دادگاههای انقلاب اسلامی با اعزام هیأتهایی به استانها و شهرهای مختلف و رسیدگی به وضع آنان تصمیمات ذیل نسبت به آزادی و تقلیل مدت محکومیت آنان اتخاذ و از محضر انور عالی استدعای تنفیذ را داریم.
محمد محمدی گیلانی- سید جعفر کریمی- سید محمد ابطحی- مهدی قاضی
(در ادامه این نامه لیست اسامی 14 شهر همراه با تعداد موارد درخواست عفو و یا تقلیل مدت محکومیت زندانیان به تفکیک شهرهای مختلف، جمعاً 1212 مورد ذکر شده است).].
بسمه تعالی
موافقت میشود.[11] روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج19، ص: 80)
ـ پاسخ به نامه 135 نفر از نمایندگان مجلس؛ تأیید نخست وزیر و تأکید بر حمایت از دولت (1364)
[محضر مبارک رهبر عظیم الشأن انقلاب اسلامی، حضرت آیت اللَّه العظمی امام خمینی- مد ظله
پس از سلام و آرزوی طول عمر با عزت و برکت برای آن حضرت به عرض میرسانیم: وضعیت حساس مملکت و دگرگونی قریب الوقوعی که نسبت به دولت در پیش است ما نمایندگان مجلس شورای اسلامی را بر آن داشت که موجب تصدیع شویم. با این امید که از نفس قدسی و نظر بلند شما که همواره به جانهای مشتاق حقیقت، اطمینان بخشیده است و منشأ برکات برای اسلام و جمهوری اسلامی بوده است مدد بگیریم.
همان طور که خاطر خطیر، مستحضر است در پی انجام انتخابات ریاست جمهوری، دولت تازهای معرفی خواهد شد. این واقعه در هنگامهای رخ میدهد که ملت ایثارگر و انقلابی ما، پنجمین سالگرد جنگ تحمیلی را با همه آثار و تبعاتش صبورانه به پشت سر گذاشته و تحت رهبری آن حضرت، سربلند و مقتدر، دفاع مقدس از اسلام و انقلاب اسلامی را سرلوحه برنامهها و تلاشهای خود قرار داده است و تنگناهای سخت مالی و اقتصادی را بزرگوارانه با همتی الهی تحمل میکند.
ما نمایندگان این مردم عظیم الشأن ضمن تقدیر از نخست وزیر متعهد و دولت تلاشگر او که جوانمردانه با موفقیت، در دورانی بسیار سخت به انجام وظیفه همت گماشتهاند و خدمات ارزندهشان همواره مورد عنایت حضرت امام و امت بزرگ اسلامی بوده است، انتظار و توقع خود را در این مقطع حساس از تاریخ انقلاب اسلامی نسبت به معرفی نخست وزیر و دولت جدید به عرض امام عزیز میرسانیم و از پیشگاه مقدسشان درخواست ارشاد میکنیم.
1- سابقه انقلابی و ارزندگی، حقیقت درخشانی است که بایستی بر چهره دولت جمهوری اسلامی
بدرخشد تا همه نیروهای انقلابی و کافه مردم فداکار ما با امید و نشاط به حمایت آن برخیزند و حضرت امام هم بر این نکته تأکیدی فراوان دارند بنا بر این چنانچه دولتی فاقد چنین امتیاز بوده و یا خدای نخواسته نکاتی منفی داشته باشد ضربهای به انقلاب وارد خواهد آمد.
2- اکنون ملت و کشور ما یکی از بحرانیترین مواقع تاریخی را میگذراند. اشتعال دامنه جنگ و خطر ضربهیابی مخازن نفتی، تهدیدات نظامی امریکا، فشارهای شدید اقتصادی، توطئههای خطرناک سیاسی و تحریکات ضد انقلاب از عوامل مهمهای است که فشار طاقتفرسای آن بر دوش مردم صبور و مظلوم ما سنگینی میکند و تغییر دولت که متأسفانه به قرار مشهود مستلزم تغییری عظیم در سطح کشور خواهد بود، تزلزلی شدید در ارکان دولت و اداره کشور به وجود خواهد آورد که مسلماً عواقبی وخیم در بر دارد.
3- آنچه متأسفانه مشهود است جریانی خاص و گسترده و طیفی معلوم و مشخص، تغییر دولت را حمایت و همراهی میکند که در صورت موفقیت ممکن است نیروهای فراوان انقلابی کنار گذاشته شوند و یا به کنار روند و بحران و خسران فراوان در سازمان اداره مملکت که اکنون قشرهای مؤمن و انقلابی ارزندهای در متن آن مشغول خدماتی صادقانهاند پدید آید.
4- مردم محروم و پر توان و صبور ما با معرفی دولتی جدید به طور طبیعی توقعات و انتظاراتی خواهند داشت و چون دولت جدید فاقد امکاناتی تازه و گسترده است موجبات یأس مردم فراهم خواهد شد.
5- چون دولت جدید تجربه و تلاش و امکانات فراوانتری ندارد و از داشتن اکثریتی قاطع در مجلس و بین مردم برخوردار نیست به موفقیتهای لازم دست نخواهد یافت و در نتیجه کشور دچار بحران میشود.
6- آنچه صادقانه به عنوان نمایندگان مردم دریافته و معروض میداریم این است که دولت آقای مهندس موسوی با وجود مشکلات فراوان داخلی و خارجی و علی رغم جوسازیها و ایجاد موانع و ناهماهنگیهای عمدی دولتی موفق بوده است و این حقیقت را شخص حضرت امام و مسئولان مهم و متعهد کشور و نهادهای انقلابی و مردم آگاه درک کردهاند و تعویض چنین دولتی در این موقعیت حساس مغایر با مصالح مملکت و ملت است.
7- چون به فرموده حضرت عالی، مسئله اصلی جنگ است و دولت فعلی با قوای رزمنده و فداکار ما در ادامه جنگ و تلاش برای حصول پیروزی توافق و همکاری برنامهریزی شده گرم و صمیمانهای دارد، کنار رفتن آن به مسئله جنگ ضایعات و صدماتی وارد خواهد ساخت.
و اینک که مجلس در آستانه تصمیمی سرنوشتساز قرار گرفته است بدون شک راهنماییهای آن حضرت میتواند روشنگر راه ما باشد. لذا موجب امتنان و افتخار خواهد بود اگر اجازه فرمایید بعضی از ما نمایندگان مجلس لحظاتی شرفیاب شوند و از هدایتهای آن حضرت در این مورد کسب فیض نمایند.
از خداوند متعال میخواهیم که همواره امت ما را از برکات رهبری آن امام بزرگوار برخوردار فرماید. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.].
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
با تشکر از حضرات آقایان، این جانب چون خود را موظف به اظهار نظر میدانم، به آقایانی که نظر خواستهاند، از آن جمله جناب حجت الاسلام آقای مهدوی و بعضی آقایان دیگر، عرض کردم آقای مهندس موسوی[12] را شخص متدین و متعهد، و در وضع بسیار پیچیده کشور، دولت ایشان را موفق میدانم؛ و در حال حاضر تغییر آن را صلاح نمیدانم. ولی حق انتخاب با جناب آقای رئیس جمهور[13] و مجلس شورای اسلامی محترم است. 5 مهر 64
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج19، ص: 391 ـ 393)
[1] - زندانی شدن آقای عمید زنجانی.
[2] - از علمای سیستان و بلوچستان.
[3] - شاپور بختیار، آخرین نخست وزیر رژیم شاه.
[5] - سوره مائده، آیه 32:« کسی که فردی را بِکُشد یا در زمین فساد کند، همانند آن است که همه مردم را کشته است».
[6] - نعمت اللَّه نصیری؛ رئیس ساواک در زمان شاه.
[7] - امیر عباس هویدا، نخست وزیر رژیم پهلوی.
[9] - متن تلگراف فرماندهان سپاه اسلام:
« بسم اللَّه الرحمن الرحیم
محضر مبارک حضرت امام خمینی رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران و فرمانده کل قوا. در اجرای فرمان آن امام امت، دایر بر شکستن محاصره آبادان و انهدام نیروهای متجاوز در شرق رود کارون و بر اساس طرح پیشنهادی نیروی زمینی و سپاه در شورای عالی دفاع که در حضور جنابعالی ارائه و مورد تصویب قرار گرفت، در سحرگاه روز پنجم مهر ماه با شرکت لشکر 77 تقویتشده خراسان و سپاهیان پاسدار انقلاب و نیروی هوایی و هوانیروز و ژاندارمری و فداییان اسلام و سایر نیروهای مردمی، اجرا و ظرف چند ساعت با اجرای یک مانور ماهرانه نیرویی از دشمن متجاوز عراق به استعداد یک لشکر تقویت شده اسیر و مجروح و منهدم و متواری گردید و شمال آبادان و شرق رود کارون بازپس گرفته شد و به طور کلی محاصره آبادان شکسته شد. ارتش جمهوری اسلامی ایران و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی این پیروزی را مرهون لطف خداوند و رهنمودهای امام امت میدانند و این پیروزی را به امام امت و ملت ایران تبریک عرض میکنند.
جانشین رئیس ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران، سرتیپ فلاحی؛ فرمانده نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران، سرتیپ قاسم علی ظهیرنژاد؛ فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، محسن رضایی».
[10] - به استناد وظایف و اختیارات رهبری، مندرج در اصل 110 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران
[11] - به استناد وظایف و اختیارات رهبری، مندرج در اصل 110 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران
[13] - آقای سید علی خامنهای