امروز با امام: دوم شهریور
ـ نامه به آقای بروجردی؛ چاپ کتاب ولایت فقیه (1352)
«بسمه تعالی
25 رجب 93
خدمت جناب مستطاب عماد الاعلام و ثقة الاسلام آقای بروجردی- دامت افاضاته
مرقوم شریف واصل، توفیق و تأیید جنابعالی را از خداوند تعالی خواستار است. راجع به کتابی که مرقوم شده بود، این جانب بنا ندارم اظهار نظر کنم. از قراری که مسموع شد کتاب «ولایت فقیه و حکومت اسلام»[1] در نجف به فارسی و عربی تحت طبع است؛ این جانب اطلاع صحیحی از طبع آن ندارم. علی ایّ حالٍ طبع و نشر، بسته به نظر خودتان است و این جانب دخالتی نمیکنم. نمیدانم جنابعالی کجا را برای توقف اختیار کردید. البته قم مرکز خوبی است. و السلام علیکم. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج2، ص: 511)
ـ نامه تشکر آقای سید عبداللَّه شیرازی؛ حمایت از سرکوب ضد انقلاب (1358)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
حضرت آیت اللَّه آقای شیرازی- مشهد مقدس
تلگراف شریف واصل و موجب تشکر گردید. ما به خواست خداوند متعال با پشتیبانی قاطع ملت عظیم، دست خائنین و وابستگان به آنان را از کشور کوتاه خواهیم کرد. اینانی که خود را عاجز میبینند، دست به شایعه افکنی زده و به خیال خام خود میخواهند مردم شریف کردستان را در مقابل نیروهای انتظامی قرار دهند. اگر نیروی انتظامی دست به قتل عام زده است، چرا مردم شریف پاوه و سنندج و سایر نقاط از آنان استقبال نموده و آنان را گلباران میکنند و از جمهوری اسلامی پشتیبانی مینمایند؟! امید است بدون احتیاج به بسیج نیروی عظیم ملت، نیروهای انتظامی اشرار را قلع و قمع نموده، منطقه و مردم بیگناه را از چنگال این خونخواران نجات دهند. از جنابعالی امید دعای خیر در تحت قبه مطهره دارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج9، ص: 323)
ـ حکم تشکیل دادگاه محاکمه خیانتکاران به آقای مهدی بازرگان (1358)
«جناب آقای مهندس مهدی بازرگان
با توجه به اینکه رؤسای ادارات کشوری و امنیتی و نظامی، جنایاتی علیه ملت ایران بر طبق شواهد و دلایل متقن و مستند انجام دادهاند که قانوناً و شرعاً مستحق مجازاتاند، بنا بر این در اسرع وقت از طریق دادگستری، با تشکیل یک دادگاه انقلابی، بر طبق مقررات اسلامی محاکمه، و به کیفر اعمال جنایتآمیزشان برسانید تا روح شهدای راه آزادی و استقلال، که در انتظار کیفر دژخیمان این قرن میباشد، تا حدی شاد گردد. و السلام علیکم.
باید حد اکثر محاکم اینها دو روز باشد. اینها محکوم هستند لکن محاکمه در پیش خبرنگاران خارجی و داخلی شوند. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج9، ص: 324)
ـ حکم رسیدگی و حمایت مالی از خانواده های شهدا به آقای مهدی بازرگان (1358)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
جناب آقای مهندس بازرگان، نخست وزیر
برای بازماندگان شهدای قوای انتظامی، پاداشی در نظر بگیرید و بپردازید. و برای بازماندگان پاسداران، علاوه بر پاداش- نظیر ارتشیان- حقوق ماهانه، هزینهای با توافق هیأت دولت و شورای انقلاب مقرر دارید که برای همیشه به آنان بدهند. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج9، ص: 325)
ـ تلگراف تسلیت به آقای حسین رحمانی (1358)
«بسمه تعالی
جناب مستطاب حجت الاسلام آقای حاج شیخ حسین رحمانی- دامت افاضاته
تهران- مجلس بررسی نهایی قانون اساسی
تلگراف جنابعالی واصل و موجب تأثر گردید. بدین وسیله مصیبت وارده را به آن جناب تسلیت گفته از خدای تعالی سلامت و موفقیت جنابعالی را خواستارم. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج9، ص: 326)
ـ نامه به آقای هاشم صباغیان؛ صرفه جویی در برگزاری مجلس خبرگان (1358)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
جناب آقای وزیر کشور
مجلس خبرگان در جمهوری اسلامی بودجه ده میلیون تومانی و هتل مجلل اشرافی لازم ندارد. آقایان وکلای محترم، که عمده آنان از علمای اعلام هستند، از این نحو تشریفات نگران هستند. آنان بحمد اللَّه با زندگی نزدیک به طبقات محروم عادت نمودهاند. بودجه مذکور را تعدیل نمایید. و عذر برگشت ما زاد صحیح نیست؛ زیرا اعتبار مذکور ممکن است سنتی بشود در آتیه. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج9، ص: 327)
ـ سخنرانی در جمع ایرانیهای مقیم کویت؛ راه حلی برای مشکلات مسلمانان (1358)
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
پیاده کردن محتوای اسلام
من از خواهران و برادرانی که زحمت کشیدهاند و از کویت تشریف آوردهاند و با ما مواجه و روبرو شدند تشکر میکنم، و دعاگوی همه هستم. ما آنچه که میخواهیم این است که اسلام با تمام محتوایی که دارد، که آن محتوا یک میوه شیرینی است که هر کس آن را بچشد به لذّات ابدی میرسد، میخواهیم که در تمام قشرها و در تمام آن طرف از ممالک اسلامی این حقیقت، این نور، این اسلام عزیز، با محتوای بسیار عزیز، پیاده شود؛ بلکه آرزو این است که از سرحَدّات ممالک اسلامی به جاهای دیگر ان شاء اللَّه سرایت کند و امید است که بیرق پر افتخار اسلام در تمام نقاط ارض به اهتزاز درآید. لیکن شرط تحقق این مطالب این است که مسلمین وضع خودشان را تغییر بدهند؛ دولتهای اسلامی هم وضع خودشان را تغییر بدهند. دولتهای اسلامی مع الأسف اکثراً با مردم به خشونت و به حکومت رفتار میکنند و از این جهت، مردم هم به آنها پشت میکنند. اگر برای حکومتها مشکلی پیدا بشود، مردم بیتفاوت هستند؛ بلکه شاید تأیید بکنند آن مشکلات را.
یک کلمه با دولتها هست و یک کلمه با ملتها. با دولتها این است که عبرت بگیرند از دولت سابق ما، و از دولت فعلی ما. دولت سابق ما که مردم به او پشت کرده بودند و او با تمام قدرت مردم را سرکوب میکرد؛ و بالاخره به آنجا رسید که خود ملت با مشتهای گره کرده بر توپ و تانکهای آنها غلبه کرد و در عین حال که یک ارتش قوای انتظامی شیطانی داشت و تمام ابرقدرتها، بلکه تمام قدرتها، پشتیبان او بودند، چون ملت با او نبود و مخالف او بود، با همه کوششها نتوانستند او را نگه دارند.
و حالا را ملاحظه کنند که هر مشکلی که برای دولت پیش بیاید، ملت قدم میگذارد جلو برای حل او. در مشکل کردستان ملاحظه کردید که تمام قشرهای ملت، بلکه مسلمین جاهای دیگر، بلاد دیگر، مسلمین خلیج، جاهای دیگر، همه آمادگی خودشان را برای پشتیبانی و برای سرکوبی اشرار اعلام کردند و ما دیدیم احتیاج به بسیج عمومی نیست، خود قوای انتظامیه آنها را سرکوب میکنند، از این جهت خواهش کردیم از آنها که دست نگه دارند. آن طرز حکومت با این طرز حکومت، این دو تا، را باید حکومتها به نظر بیاورند. آن طرز حکومت که اگر مشکلی پیدا بشود، مردم به مشکلات میافزایند. و این طرز حکومت که مردم حکومت را از خودشان میدانند، و همان طور که از عائله خودشان دفاع میکنند؛ از حکومت خودشان دفاع میکنند. اگر همه حکومتهای اسلامی، بلکه همه حکومتهای جهانی، این طور بشوند که با مردم تفاهم داشته باشند.
مسلمین ملاحظه بکنند، حکومتهای اسلامی ملاحظه بکنند، حکومت صدر اسلام را [که] صدر اسلام وضع حکومت چه طور بود. پیغمبر اسلام- صلی اللَّه علیه و آله و سلم- با مردم چه طور رفتار میکرد در عین حالی که با کفّار، وقتی که نمیشد هدایتشان بکنند و توطئهگری میکردند، با خشونت رفتار میکرد؛ با ملت چه طور رفتار میکرد؛ یک پدر مهربان و بالاتر از یک پدر مهربان بود. امیر المؤمنین چه طور در زمان خلافت، که یک خلافتی بود که سرتاسر ممالک اسلامی، که در آن وقت از حجاز و مصر و ایران و عراق و سوریه و یمن و همه اینها از اروپا هم یک مقداری بود، این مرد بزرگ در عین حالی که سیطره بر همه این ممالک داشت، با مردم چه طور رفتار میکرد؛ با ضعفا، با مستضعفین، چه جور رفتار میکرد؛ زندگی خودش چه طور بود. البته او یک مردی بود که معجزه بود، کسی نمیتواند مثل او باشد، لکن حکومتها میتوانند عبرت بگیرند که تعدیل کنند کار خودشان را، آن طور حکومت میکرد، ملت هم با او آن طور بودند. الآن مشهود است این در ایران؛ حکومت از خود مردم است، به مردم تعدّی نمیکند، خیرِ مردم را میخواهد، مردم هم خیر او را میخواهند؛ پشتیبانش هستند. اگر همه حکومتها سیره خودشان را تغییر بدهند و با مردم این طور باشند، این حل یک مشکل میشود و آن حل مشکل حکومتهاست.
یک مشکل دیگر عدم رابطه بین ملتهاست. ملتها با هم روابطشان یا هیچ نیست، یا کم است. تمام مؤمنین به حسب فرمان خدا برادرند؛ برادرها باید از حال برادرها مطّلع باشند. برادرها باید مشکلات برادرشان را حل کنند. اسلام در عین حالی که نقشه این مطلب را، که تفاهم بین همه قشرها باشد، کشیده است، و آن مسئله حج است، فریضه حج که تمام کشورهای اسلامی را موظف کرده است که افراد مستطیعشان بروند به مکه، آنجا هم مواقف متعدده فراهم کرده اسباب را که تفاهم باشد، مسلمین مع الأسف غفلت دارند. اگر دولتها بخواهند یک مجلسی را از دویست نفر آدم از بلاد مختلفه جمع بکنند، چه زحمتها و چه خرجها باید تحمل کنند تا اینکه دویست نفر جمع بشود در یک نقطهای بخواهند که یک محفلی در آن نقطه درست کنند، خدای تبارک و تعالی یک محفل چندین میلیونی برای مسلمین تهیه کرده است و گفته است بروند همه در آنجا، و همه هم برادرند. مؤمنها اخوه هستند، برادرند، و چنانچه این برادرها به حال هم رسیدگی نکنند، این قصور از اسلام نیست؛ قصور از ماست.
اگر ما آن مواقفی که اسلام قرار داده است و مردم را هدایت کرده است به آن مواقف، آن مواقف را حفظ کنیم، اسلام پیش میرود؛ ممالک اسلامی مشکلاتش حل میشود؛ دیگران به ما نمیتوانند طمع کنند؛ یک میلیارد جمعیت مسلم، اسیر یک مشت اشخاص یا دولتهای کذا نمیشوند. یک میلیارد جمعیت با داشتن خزائن- با داشتن خزائن زیرزمینی- و با داشتن پشتوانه ایمان، ایمان به خدا، یک همچو قدرت بزرگ مادی و معنوی که برای هیچ جا نیست برای مسلمین هست، اگر استفاده نکنند، خودشان قصور یا تقصیر کردهاند. مسلمین باید وضع خودشان را تغییر بدهند.
و من یک پیشنهادی در چند روز پیش از این کردم که اگر این پیشنهاد را عمل بکنند، این اسباب این میشود که روابط ان شاء اللَّه کم کم پیدا بشود. و او ایجاد یک «حزب مستضعفین»، تمام مستضعفین دنیا، اعم از مُسْلم و غیر مُسْلم- این دولتهای غیر اسلامی که به مردم ظلم میکنند؛ ملتها این طور نیستند. ملت مثلًا امریکا، ملت فرانسه، آنها که ظلمی نمیخواهند بکنند. این که ظلم میکند، آن که خلاف میکند، دولتها هستند. آنها هم مستضعفینشان گرفتار مستکبرین است- اگر یک حزبی در عالَم پیدا بشود، یک حزب عالَمی، حزب مستضعفین، که همان «حزب اللَّه» است، این مشکل رفع بشود. با رفع این دو اشکال، تمام مشکلات مسلمین رفع میشود؛ هیچ قدرتی با این قدرتها نمیتواند مقابله بکند.
شما دیدید که ملت ایران- حالا شما چند تا اسلحه دست مردم میبینید، این اسلحهها غنیمت حربی است، اینها اسلحهها [ی] خود مردم که نبود، غنایمی بود که از دولت سابق گرفتند- چیزی نداشتند مردم، دست خالی، لکن ایمان داشتند؛ ایمان به خدا بود؛ فریاد «اللَّه اکبر» بود. این ملتِ تحت فشار 2500 سال و تحت فشار بسیار پنجاه و چند سال و تحت فشار بسیار این دو دهه آخر، این ملت همچو متحول شد، خدای تبارک و تعالی همچو تقدیر فرمود این ملت که خوف از یک پاسبان داشت همچو متحول شد که در خیابانها آمد و فریاد زد که ما این سلسله خبیث را نمیخواهیم. آن که نمیتوانست یک کلمه بر خلاف بگوید، بچههای کوچک و بزرگش، زن و مردش. ما رهین منّت بانوان بیشتر از جوانهای مَردشان هستیم. بانوان در ایران بسیار حظِّ وافر داشتند؛ یعنی بانوان که بیرون میآمدند، مردم تهییج میشدند؛ دو مقابل، چند مقابل میشد قدرت مردم، در عین حالی که هیچ نداشتند الّا قوه ایمان- در ظرف چند- این آخر که آنها حمله کردند و کودتا خواستند بکنند و نقشه کشیدند که در یک شب تمام سرها را- سرهای قوم را- از بین ببرند، خدا رحمت کند قرنی[2] را گفت: سه ساعت و نیم طول کشید، گفت: جنگ بین مردم و قوای شاه مخلوع سه ساعت و نیم شد! با سه ساعت و نیم غلبه کرد، مشتها غلبه کرد بر تانکها، بر توپها. این ایمان بود، این برای این بود که جوانهای ما از مُردن نمیترسیدند؛ برای این [که] شهادت را فنا نمیدانستند؛ شهادت را یک زندگی جاویدان میدانستند. کراراً پیش من آمدند، کراراً، حالا هم میآیند گاهی، که شما دعا کنید ما شهید بشویم. من دعا میکردم که ثواب شهید پیدا کنید ان شاء اللَّه. یک همچو روحیهای پیدا شد؛ نظیر همان روحیهای که در زمان رسول اللَّه در جوانهای آن وقت بود. این اسباب این شد که غلبه کرد مشت بر تانک.
من از خدای تبارک و تعالی میخواهم که همه مسلمین، همه حکومتهای اسلامی، به وظایف اسلامیشان عمل کنند و همه موفق باشند.» (صحیفه امام، ج9، ص: 328 ـ 332)
ـ پیام رادیو تلویزیونی به ملت مسلمان ایران؛ رابطه دین و سیاست (1358)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
عید سعید فطر را بر همه مسلمین در مشارق ارض و مغارب ارض تبریک عرض میکنم. امید است خدای تبارک و تعالی عبادات مسلمین را در این ماه بزرگ قبول فرماید و عید را مبارک فرماید.
اسلام دین سیاست است، دینی است که در احکام او، در مواقف او، سیاست به وضوح دیده میشود. در هر روز اجتماعات در تمام مساجد کشورهای اسلامی، از شهرستانها گرفته است تا دهات و قُرا و قصبات، روزی چند مرتبه اجتماع برای جماعت، و برای اینکه مسلمین در هر بلدی، در هر قصبهای، از احوال خودشان مطلع بشوند؛ از حال مستضعفین اطلاع پیدا بکنند. و در هر هفته یک اجتماع بزرگ از همه، در یک محل. و نماز جمعه؛ که مشتمل [بر] دو خطبه است، که در آن خطبتین باید مسائل روز، احتیاجات کشور، احتیاجات منطقه و جهات سیاسی، جهات اجتماعی، جهات اقتصادی طرح بشود، و مردم مطلع بشوند بر این مسائل. و در هر سال دو عید، که در آن دو عید مجتمع بشوند و دو خطبه در آن عید در آن نماز هست. در نماز عید دو خطبه هست؛ که آن دو خطبه هم باید بعد از حمد و بعد از صلوات بر پیغمبر اکرم و ائمه- علیهم السلام- جهات سیاسی، جهات اجتماعی، جهات اقتصادی، احتیاجاتی که کشور دارد، احتیاجاتی که منطقه دارد در آنها طرح بشود و خطبا مردم را آگاه کنند از مسائل. و از همه بالاتر، در هر سال یک مرتبه اجتماع در حج، که از همه بلاد اسلامی اشخاصی که مستطیع هستند واجب شده است بر آنها که مجتمع بشوند، و باید در آنجا مسائل اسلام، در آن مواقفی که در حج هست، در عرفات، بخصوص در مِنی و بعد در خود مکه مکرمه، و بعد در حرم رسول اکرم، این مواقفی که در آنجا هست، در آنجا مردم مطلع بشوند از اوضاع مملکت و از اوضاع تمام کشورهای اسلامی، و در آنجا بالحقیقه یک مجلس عالی است و یک اجتماع عالی برای بررسی به تمام اوضاع تمام کشورهای اسلامی. پس، مطلب این است؛ هر روز در محلهها اجتماع و رسیدگی به اوضاع شهر و محله، در هر هفته اجتماع بزرگ در شهرها و در جاهایی که شرایط نماز محقَّق است، برای بررسی به اوضاع شهرستان؛ و بالاتر، اوضاع تمام کشور. و در هر سال باز دو اجتماع بزرگ است برای بررسی به اوضاع کشورها، و در هر سال یک اجتماع بسیار بزرگ از تمام ممالک اسلامی برای حج؛ و آن مواقفی که در حج هست، اجتماعات در آنجا برای رسیدگی به اوضاع تمام کشورهای اسلامی، تمام اینها مسائل سیاسی هست و مسائلی است که باید مسلمین به آن توجه داشته باشند. و مع الأسف غفلت از این مسائل هست، غفلت از این مسائل شده. اجتماعات میشود، و از اجتماعات نتیجه گرفته نمیشود. مجتمع میشوند مسلمین در مکه مکرمه و در مواقف، لکن مثل اینکه از هم جدا هستند و غریبه هستند! اجتماعات میشود در بلاد، نمازهای جمعه، نماز عید، لکن افراد مثل اینکه با هم وحدت کلمه ندارند. اسلام دعوت کرده است مردم را به این اجتماعات برای مقصدهای بزرگ. مقصدهای عالی دارد اسلام در این اجتماعات.
در روز جمعه که اجتماعات میشود، دو سوره انتخاب شده است و امام را دعوت کردهاند که آن دو سوره را بخوانند. در رکعت اول سوره «جمعه» و در رکعت دوم سوره «منافقین». در سوره «جمعه» راجع به بعثت رسول اکرم و سر بعثت رسول اکرم ذکر میفرماید، که پیغمبر اکرم مبعوث شدهاند از برای اینکه: یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ[3]، بعثت برای این است که مردم را تزکیه کند. مقدم بر تعلیم حکمت و تعلیم کتاب. تزکیه را ذکر فرموده است که آیات را بر آنها بخواند تا اینکه آنها تزکیه بشوند. و تعلیم بکند آنها را، کتاب را بر آنها و حکمت را بر آنها عرضه بدارد و تعلیم کند آنها را. در سوره «جمعه» سر بعثت رسول اکرم را ذکر میفرماید، که سر بعثت رسول اکرم تزکیه امت است و تعلیم و تربیت امت. آن هم تعلیم تمام قشرهای تعلیم که کتاب و حکمت تمام قشرهای تعلیمات را واجد است. بعد از آنکه تعلیم و تربیت را ذکر کرده است، ذکر علمای سوء را میفرماید: آنهایی که علم را آموختهاند لکن عمل به آن علم نمیکنند و با بدترین وجه از آنها اسم برده است: مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوها کَمَثَلِ الْحِمارِ یَحْمِلُ أَسْفاراً[4] مَثَل آنها که عالِم شدهاند لکن علم در آنها اثر خودش را نگذاشته است مَثَل الاغی میماند که بارش کتاب باشد! وقتی که علم در انسان تأثیر نکند و انسان را انسان نکند، این حمل کتاب، چه در سینهها باشد و چه در پشت باشد! مَثل اینها، مَثَل آن اشخاصی هست که، مَثَل حیوانی هست، مَثل الاغی هست، که کتاب به دوش او باشد: همان طور که کتاب برای آن حیوان هیچ فایده ندارد، این علمی که دنبالش تعهد نباشد، دنبالش عمل نباشد، دنبالش رشد فکری نباشد، دنبالش هدایت مردم نباشد، این نظیر همان است که به دوشش کتاب باشد، بلکه به دوش یک حیوان و یک الاغ کتاب باشد. در اینجا این را ذکر میفرماید برای تذکر به مردم به اینکه عالِم سوء را از غیر عالِم سوء تمییز بدهند؛ و برای تذکر به عالِم که تکلیف خودش را بفهمد. در سوره دوم، البته نکاتی دیگر هم در سوره اول هست که من دیگر وقت این کار را ندارم.
در سوره دوم، سوره «منافقین» را ذکر میفرماید، و کیفیت منافقین را؛ که اینها پیش تو اظهار دیانت میکنند، اظهار اسلام میکنند، لکن دروغ میگویند! اینها مسْلم نیستند. اینها منافق هستند، و منافقین را هم به بدترین وجه ذکر میفرماید که مردم آنها را بشناسند. ما قبلًا تذکرات دادیم برای اینکه منافقین را از غیر منافقین، مردم تشخیص بدهند. به مجرد اینکه کسی گفت من مسْلم هستم و به مجرد اینکه کسی گفت من جمهوری اسلامی را قبول دارم، این نمیشود باور کرد باید اعمال آنها را دید. باید دید اینها در این جمهوری اسلامی چه تعهداتی دارند؛ چه کاری کردند برای مملکت خودشان؛ چه فکری دارند. اینهایی که اظهار اسلام میکنند لکن مردم را در بلاد ایران مردم را به آتش میکشند، خرمنهای مردم را به آتش میکشند، جوانهای ما را در اطراف میکُشند، در کردستان عزیز، آن قدر از جوانهای ما را و از خود کُردها را کشتند، و اینها در عین حال میگویند ما مسْلم هستیم، قرآن میفرماید که شماها منافق هستید، شماها مسْلم نیستید، شمایی که قولتان غیر عملتان است، حرفتان غیر واقعیتتان است، شما مسْلم نیستید، شما منافق هستید؛ شما میخواهید مردم را گول بزنید. شمایی که الآن در کردستان دست به خرابی زدهاید و مع ذلک میگویید ما سنی هستیم و اهل سنت هستیم، شما اگر اهل سنت هستید، به حسب فتوای علمای بزرگ اهل سنت، واجب است اطاعت کنید از اولی الامر. اولی الامر امروز دولتِ ما و ما هستیم. بر شما واجب است به حکم اسلام، که تبعیت کنید؛ و به حکم قرآن، به حسب رأی علمای خودتان، به حسب رأی مشایخ خودتان. شما اگر چنانچه مسْلم هستید، چرا تبعیت از قرآن نمیکنید؟ چرا به حسب آن طوری که علمای شما استفاده [کردهاند] از آیه شریفه أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ[5] اطاعت نمیکنید؟ شما در صورت مسلمان هستید، در ظاهر اظهار اسلام میکنید؛ به حسب واقع مسلم نیستید.
مردم کُرد ما، کردستان عزیز ما، جوانهای کُرد ما، این میزان در دستشان باشد که منافق را از غیر منافق بشناسند. آنهایی که اظهار اسلام میکنند و مسلمین را به آتش میکشند، آنهایی که اظهار اسلام میکنند و مردم را به زحمت میاندازند، مردم را به مضیقه میاندازند، آنهایی که اظهار اسلام میکنند و بیمارستان را آتش میزنند و مجروحها را سر میبرند، اینها را بشناسید، اینها مسْلم نیستند، اینها منافق هستند، اینها اظهار اسلام امروز میکنند برای اغفال شما؛ اغفال نشوید! توجه بکنید که اینها چه مردمی هستند.
آنهایی که در مقابل حکومت طاغوت که جمهوری اسلام به همت مسلمین برپا شد، و [اینها] رأی ندادند بر جمهوری اسلام و همان طاغوت را خواستند، رأی به جمهوری اسلامی ندادن یعنی ما طاغوت میخواهیم، اینها منافق هستند، اینها مسْلم نیستند، مسْلم باید به جمهوری اسلام رأی بدهد؛ مسْلم باید حکومت عدل اسلامی را بپذیرد. آنهایی که تحریم کردند رأی دادن بر جمهوری اسلامی را، منافق هستند؛ مسْلم نیستند. آنهایی که صندوقها را آتش زدند، آنهایی که مانع شدند از اینکه مردم رأی بدهند، آنها مسْلم نیستند و ما با آنها عمل خواهیم کرد به طوری که با غیر مسلمین عمل میکنیم، با منافقین عمل میکنیم و آنها را سرکوب میکنیم.
ما تا کنون برای اینکه به مردم عالَم بفهمانیم و بفهمند مردم که ما با چه اشخاصی مقابله داریم، ما آزادی دادیم به آنها، آزادی مطلق که در ظرف این چند ماه قریب دویست حزب و گروه و مطبوعات زیاد و مجلات و روزنامهها منتشر شد! و هیچکس جلوگیری نکرد. در عین حالی که به همه مقدسات ما توهین کردید، در عین حالی که با حکومت آن طور رفتار کردید و با اسلام آن طور رفتار کردید در مطبوعاتتان، مع ذلک به شما تعرض نشد. تا آنکه فتنه را دیدیم و فهمیدیم شما فتنهگر هستید، شما منافقینی هستید که میخواهید فتنه بکنید، منافقینی هستید که توطئه کردید بر ضد اسلام، توطئه کردید بر ضد کشور، توطئه کردید بر ضد ملت؛ شما اشخاصی هستید که با سرحَدَّات و با خارج روابط دارید- رفت و آمد شما [تحت] کنترل است. اطلاع به ما دادند که رفت و آمد دارید شما با اشخاصی که در رژیم سابق بودند؛ با اشخاصی که میخواهند مملکت ما باز به حال اول برگردد- بعد از اینکه توطئه شما ثابت شد، و مردم فهمیدند شما چه اشخاصی هستید، دیگر نمیتوانیم اجازه بدهیم آزادانه هر کاری میخواهید بکنید، شما را سرکوب خواهیم کرد!
من به ملت عزیز کردستان، من به مردم بزرگ کردستان هشدار میدهم که توجه داشته باشند به اعمال اینها، مطالعه کنند در حال اینها. من به جوانهای عزیز کردستان هشدار میدهم که اسلام پناهگاه همه ماست. اسلام برای شما همه چیز را فراهم میکند، و اینها تابع اجانب هستند. و در حزب اینها اگر وارد شدید، بیرون بیایید و به اینها اتصال پیدا نکنید. من از آنها میخواهم که این سران بسیار خبیث و این سران خائن را خودشان بگیرند و تحویل بدهند.
جوانهای ما اغفال نشوند. اینها یک مشتی اراذل هستند ویک مشتی اشخاص منافق هستند که خدای تبارک و تعالی به اسم «منافقین» اینها را ذکر میفرماید و اوصافشان را در کتاب ذکر میکند.
من به همه قشرهای ملت هشدار میدهم که اینها در هر جا هستند و با هر صورتی که هستند از آنها احتراز کنند، و در موقعی که امر میآید و در موقعی که خواهیم ان شاء اللَّه، اگر چنانچه اینها دست از شیطنت برندارند، یک بسیجی فوق این بسیجی که سابق شد انجام بدهیم و تمام را پاکسازی کنیم، باید هوشیار باشند و مهیا. ملت ما مهیا باشند نگذارند که این جرثومههای فساد دوباره مملکت ما را به حال اول برگردانند و رژیم شاهنشاهی را برگردانند یا بدتر از او را، اگر بدتری باشد.
من از خدای تبارک و تعالی مسألت میکنم که این عید را و همه اعیاد را بر همه مسلمین مبارک فرماید؛ و مسلمین را بیدار کند که همه با هم، در کنار هم، در همه جا؛ در همه جای عالَم برای مصالح مسلمین اقدام کنند؛ برای گرفتاریهایی که ما در افغانستان داریم و آنها هم گرفتار به دست همین طایفه هستند که منافقین هستند. اظهار اسلام میکنند، لکن منافق هستند. و همین طور در قدس؛ و همین طور در محالّ دیگر، مثل لبنان، مثل فلسطین که برادرهای ما گرفتار هستند، و ابرقدرتها با صهیونیسم موافقت میکنند و آنها را به آتش میکشند. مسلمین همه توجه داشته باشند و در روز دعا، دعا کنند به اینها؛ و در روز عمل، عمل کنند. و من امیدوارم که ما بتوانیم پرچم اسلام را، پرچم جمهوری اسلام را، در همه جای دنیا برپا کنیم و اسلام، که حق همه است، از او تبعیت کنند؛ همه از او تبعیت کنند.
و این نکته را باید تذکر بدهم که ما که گفتیم حزبی به نام «حزب مستضعفین» در همه دنیا، معنایش این نبود که حزبهای صحیحی که در ایران هست نباشد. حزبهای منطقهای علی حده است و حزب تمام مناطق و تمام جاها یک حزب دیگر است. اگر ان شاء اللَّه مسلمین موفق بشوند و یک همچو حزبی که «حزب مستضعفین» است، برای همه جاها یک همچو حزبی را تأسیس کنند، بسیار بموقع است؛ لکن [به] معنای این نیست که در محل و در منطقهها حزب نباشد. خیر، در منطقهها احزاب هستند و آزاد هم هستند، مادامی که توطئه معلوم نشده است. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.» (صحیفه امام، ج9، ص: 333 ـ 339)
ـ سخنرانی در جمع اقشار مختلف مردم؛ مخالفت اسلام با آزادی به شیوه غربی (1358)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
عید سعید فطر بر همه مسلمین مبارک باد، و عیدهای سعید مبارک باد. سابق عید فطر ما عید خون بود و مبارک، و امسال هم برای برادران کُرد ما عید خون است و مبارک. اسلام با خون رشد پیدا کرد. دینهای بزرگ پیامبران سابق و دین بسیار بزرگ اسلام در عین حالی که یک دستشان به کتابهای آسمانی و برای هدایت مردم، دست دیگر به اسلحهها بود. ابراهیم خلیل- سلام اللَّه علیه- با یک دست صحف را داشت و با دست دیگر تبر برای سرکوبی بتها. موسی کلیم،- سلام اللَّه علیه- با یک دست تورات را داشت و با دست دیگر عصا، عصایی که فرعونیان را به خاک مذلت نشاند، عصایی که اژدها بود، عصایی که خیانتکاران را میبلعید. پیغمبر بزرگ اسلام با یک دست قرآن را داشت و با دست دیگر شمشیر، شمشیر برای سرکوبی خیانتکاران و قرآن برای هدایت. آنها که قابل هدایت بودند، قرآن راهنمای آنها بود، آنهایی که هدایت نمیشدند و توطئهگر بودند، شمشیر بر سر آنها.
ما در عید فطر سابق که عید خون بود و در این عید هم که باز عید خون است هراسی از خون نداریم. اسلام دین خون است برای فجّار؛ و دین هدایت است برای مردم دیگر. اولیای ما بیهراس خون دادند و بیهراس در جنگهای خونین وارد بودند. امیر المؤمنین- سلام اللَّه علیه- آن موجود یگانه، در عین حالی که نهج البلاغه برای هدایت داشت، شمشیر برای آنهایی که توطئهگر بودند. ما خونها دادیم و شهدا دادیم. اسلام خون داد و شهدا داد. ما فرقهای شکافته دادیم، مثل علی بن ابی طالب، علی بن الحسین و سرهای بر نیزه رفته دادیم، مثل سید الشهدا و اصحاب و اعوان او. اسلام در تمام اعصار، با خون و با شمشیر و با اسلحه پیش برد و نمایش پیدا کرد.
ما از شهید دادن باکی نداریم. در عید فطر سال قبل و در آن ایام شهدا دادیم و در این فطر و در این ماه صیام هم شهدا دادیم، از شهادت باکی نیست. اولیای ما هم شهید شدند یا مسموم شدند یا مقتول. اولیای ما هم بعض از آنها در حبس و بعض از آنها در تبعید به سر بردند. برای اسلام هر چه بدهیم کم دادیم. و جانهای ما لایق نیست. بدخواهان ما گمان نکنند که جوانهای ما از مُردن، از شهادت، باکی دارند. شهادت ارثی است که از اولیای ما به ما میرسد. آنها باید از مردن بترسند که بعد از موت را فنا میدانند. ما که بعد از موت را حیات بالاتر از این حیات میدانیم چه باکی داریم. خائنها باید بترسند، خادمهای به اسلام خوفی ندارند. ارتش ما، ژاندارمری ما، شهربانی ما، پاسداران ما، خوفی ندارند. پاسداران ما را که در پاوه و امثال آن سر بریدند به حیات جاودان رسیدند.
ما هر چه خواستیم هدایت کنیم این قشرهای فاسد را، هر چه مهلت دادیم که هدایت بشوند، هر چه مهلت دادیم که به خود بیایند، هر چه مهلت دادیم که به مصالح کشور نظر کنند، هر چه آزادی دادیم که آزادی را برای ملت وسیله رشد ملت قرار بدهند، آزادی قلم دادیم، آزادی بیان دادیم، آزادی اجتماعات دادیم، آزادی احزاب دادیم، که اینها اگر درست میگویند که برای ملت کار میکنند و دمکرات هستند، حکومت مردم بر مردم میخواهند، اگر اینها حکومت مردم بر مردم میخواهند، چرا نمیگذارند مردم سرنوشت خودشان را تعیین کنند؟ چرا با خرابکاریها نمیخواهند مردم حکومت خودشان را تعیین کنند؟ چرا با غائلهآفرینیها نمیگذارند که ملت، قانون اساسی خودش را به دست خبرگان خودش تعیین کند؟ اینها دمکرات نیستند؛ اینها جنایتکارانی هستند که با اسم حزب دمکرات میخواهند برای اربابان خودشان کار کنند.
ملت عزیز کردستان ما بیدار باشند! از اعمال اینها بفهمند که اینها مردم خائنی هستند، و منافق هستند. اینها اظهار میکنند که ما برای ملت، برای مصالح ملت، میخواهیم عمل کنیم؛ اینها که میگویند برای مصالح ملت میخواهیم عمل کنیم، چرا مصالح ملت را به باد میدهند؟ چرا جوانهای این ملت را میکشند؟ چرا بیمارستان را خراب میکنند؟ چرا نمیگذارند این ملت سرنوشت خودش را تعیین کند؟ اگر شما دمکرات هستید؛ بگذارید حکومت مردم بر مردم تحقق پیدا کند. شما دمکرات نیستید، شما منافق هستید، شما دیکتاتورهایی هستید که به صورت دمکرات بیرون آمدید. ادعا میکنید.
برادران کردستانی من، عزیزان من! کسانی که گول خوردید از این سران خودفروخته، برگردید به اسلام، اسلام عفو دارد، اسلام برای همه است، اسلام باب رحمت است، برگردید به دامن اسلام. دست بردارید از این حزبها؛ از این گروههای فاسد. اسلام با شما با عطوفت رفتار میفرماید؛ و با خائنان با خشونت. خائنان را سرکوب میکند با شمشیر، با اسلحه؛ و به شما رحمت میکند و با شما مدارا میکند. باب رحمت باز است، باب عفو باز است. بیایید به باب رحمت حق، گول نخورید از این خائنان، از این منافقان.
مع الاسف در مراکز هم یک آراء فاسد هست. اینها که آزادی میخواهند، اینها که میخواهند جوانهای ما آزاد باشند، قلمفرسایی میکنند برای آزادی جوانهای ما، چه آزادی را میخواهند؟ میخواهند جوانان ما آزاد بشوند؛ قمارخانهها باز باشد به طور آزاد، مشروبخانهها باز باشد به طور آزاد، عشرتخانهها باز باشد به طور آزاد، هروئینکشها آزاد باشند، تریاککشها آزاد باشند؛ دریاها آزاد باشند. و درها باز برای جوانها. جوانهای ما آزاد باشند و هر مفسدهای را بخواهند عمل کنند؛ به هر فحشا که میخواهند کشیده شوند. این چیزی است که از غرب دیکته شده است. این چیزی است که میخواهند جوانان ما- که میشود در مقابل آنها بایستند- را بیخاصیت کنند. ما میخواهیم جوانانمان را از میکدهها به میدان جنگ ببریم[6]. ما میخواهیم جوانانمان را از عشرتکدهها به میدان جنگ ببریم[7] ما میخواهیم جوانانمان را از این سینماهایی که بود و جوانهای ما را به فساد میکشید دستشان را بگیریم و به جاهایی ببریم که برای ملت فایده داشته باشد. این آزادی که آقایان میخواهند آزادیی است که قدرتمندها دیکته کردهاند؛ و نویسندگان ما یا غافلند و یا خائن. این دمکرات مآبها که میگویند باید آزاد باشد، به هیچ وجه نباید جلوی هیچ چیز را گرفت، اینها الهام میگیرند از ابَرقدرتها، و آنها میخواهند ما را غارت کنند، و جوانهای ما بیتفاوت باشند. جوانهایی که در عشرتگاهها هستند بیتفاوتند. جوانهایی که مبتلا به مخدِّرات هستند در امور کشوری بیتفاوتاند. جوانهایی که در مراکز فحشا بزرگ میشوند نسبت به مصالح مملکت کار ندارند. این جوانها به مصالح مملکت کار دارند که از این مسائل دورند؛ در تحت تربیت اسلامی هستند. رئیس پاسدارها به من گفت جوانهای ما شب، نماز شب میخوانند و در قنوت فلان دعا، دعای مُفصَّل را میخوانند. اینها میتوانند مملکت نگه دارند. ما میخواهیم مملکت حفظ کنیم. حفظ مملکت به آزادی که شما میگویید نیست. این آزادی مملکت را، بر باد میدهد. این آزادی که شما میخواهید آزادی دیکته شده است؛ برای اینکه مملکت را ببلعند و جوانی ما نداشته باشیم جواب بدهد. چنانچه دیدیم که عمل کردند و چه شد، چه مصیبتهایی به مملکت ما وارد شد؛ برای اینکه جوانهای ما را به فساد کشیده بودند. ما میخواهیم جوانانمان را از چوب وافور رها کنیم، مسلسل دست آنها بدهیم. ما میخواهیم جوانانمان را از وافور رها کنیم، و به میدان جنگ ببریم. شما میخواهید که ما آزاد بگذاریم تا جوانان ما فاسد بشوند، و اربابان شما بهره بردارند.
بله، ما مرتجع هستیم، شما روشنفکر هستید. شما روشنفکرها میخواهید که ما به هزار و چهار صد سال قبل برنگردیم. شما میترسید که اگر ما جوانان را مثل هزار و چهار صد سال قبل تربیت کنیم که با جمعیت کم، دو امپراتوری بزرگ را به باد داد. ما مرتجع هستیم؛ شمایی که میخواهید جوانان ما را به تعلیمات غربی بکشید، نه آن تعلیماتی که خودشان دارند، آن تعلیماتی که برای ممالک استعماری دارند، شما روشنفکر هستید! شما که آزادی میخواهید، آزادی همه چیز، آزادی فحشا، همه آزادیها را میخواهید، شما روشنفکر هستید! آزادی که جوانهای ما را فاسد کند، آزادی که راه را برای مستکبرین باز کند، آزادی که ملت ما را تا آخر به بند بکشد. شما این آزادی را میخواهید، و این دیکتهای است که از خارج به شما شده است.
شما حدود آزادی را، برای آن چیزی قائل نیستید. شما بیبند و باری را «آزادی» میدانید. شما فساد اخلاق را آزادی میدانید. شما فحشا را آزادی میدانید. ما شما را آزاد گذاشتیم، و خودتان را به فحشا کشیدید؛ به بدتر از فحشا کشیدید، آبروی خودتان را بردید پیش ملت. ما شما را آزاد گذاشتیم، و قلمهای مسموم شما توطئه گران مملکت ما را میخواست به باد بدهد؛ با اسم دمکراتی، با اسم آزادیخواهی، با اسم روشنفکری؛ با اسمهای مختلف. خائنان در این مملکت با دست باز شروع کردند به فعالیت و توطئهچینی. همین خائنها غائلههای کردستان را به وجود آوردند. و همین خائنها هستند که برای توطئه گرها عزا میگیرند. آنهایی که جوانهای ما را سر بُریدند حرفی نیست؛ آنهایی که جنایتکاران را قصاص میکنند برایشان [نوحه] میگیرند؟! ما که میخواهیم مملکت خودمان را از دست جنایتکاران، از دست خیانتکاران، از دست چپاولگران، نجات بدهیم، ما سلب آزادی کردیم! البته آزادی که منتهی بشود به فساد، آزادیی که منتهی بشود به تباهی ملت، به تباهی کشور، آن آزادی را نمیتوانیم بدهیم. آن آزادیی است که شماها میخواهید آن آزادی است که میخواهید جوانهای ما را بیتفاوت بار بیاورید، هر چه هر جا بشود و هر که هر کاری بکند؛ دولتهای بزرگ، تمام منافع ما را ببرند و آنها مشغول عشرت باشند. عشرتخانهها درست کردهاند، بارها درست کردند، سینماها درست کردند، دامنزدند به آن، مخلوط کردند جوانهای زن و مرد را با هم و به فساد کشیدند هر دو را با اسم «آزادی». مملکت ما را بردند، و اینها که آزاد بودند و به آزادی عمل کردند بیتفاوت بودند. همین روشنفکرها هم بیتفاوت بودند، همین دمکراتها هم بیتفاوت بودند، همین احزاب هم بیتفاوت بودند.
آنها که مملکت ما را نجات دادند همین توده جمعیت است؛ همین دانشگاهیهای عزیزند؛ همین طلاب علوم دینیه عزیزند؛ همین علمای بلادند؛ همین تجار و کسبه بلاد هستند؛ این جوانها، همین کارگر است، همین کشاورز است، اینها مملکت ما را نجات دادند. و اکنون شما با اسم آزادی و آزادیخواهی و دمکراسی و کذا میخواهید این مردم را دوباره برگردانید به حال اول و آنها را تحقیر کنید. آزاد بگذارید تا اینها هر کاری میخواهند بکنند، بعد از یک نسل دیگر یک انسان متعهد پیدا نشود در مملکت. این آزادی را شما میخواهید. و این همان آزادی است که به شما الهام کردهاند و شما از خارج الهام گرفتید؛ و ما آزادی وارداتی را قبول نمیکنیم. ما باید این ملت را حفظ کنیم. ما باید این جوانان را حفظ کنیم. ما باید دست این جوانها را از تباهیها بکشیم؛ و قدرتمند کنیم. ما انسان رزمنده میخواهیم. ما جوانهای حماسه جو میخواهیم. ما روشنفکر نمیخواهیم، این روشنفکر. البته در بین روشنفکرها، در بین طبقات تحصیلکرده، بسیار اشخاص صحیح هستند؛ لکن اینهایی که با قلم دارند بر ضد ملت قلمفرسایی میکنند و با قَدَم دارند بر ضد ملت اقدام میکنند و اسلحه را به روی ملت کُرد عزیز ما کشیدهاند، اینها سرکوب خواهند شد.
خدای تبارک و تعالی در باب مؤمنین میفرماید: أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ[8] نسبت به توطئه گرها، نسبت به کفار، که توطئه گرها هم از آن صف هستند، و سران این احزاب هم از آن سنخ هستند، نسبت به آنها اشداء، با شدت، با مشت گِره کرده، به دستور اسلام با شدت عمل میکنیم؛ و با ملت رُحَما؛ رحیم هستند، دوست هم هستند. ما خادم همه هستیم، ما چون خادم شما هستیم این خیانتکارها را سرکوب میکنیم؛ برای اینکه اینها به شما خیانت میکنند.
ما خادم برادران کردستانی هستیم و خادم برادران بلوچستانی و سیستانی و همه طبقات. ما میخواهیم شما را نجات بدهیم از دست این خائنها؛ شما هم کمک کنید این خائنها را از خود دور کنید؛ سران اینها را بگیرید تحویل بدهید، اینها به اسلام عقیده ندارند. اینها با قرآن مخالفاند. اگر به قرآن اعتقاد دارند، قرآن فرموده است: أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ[9] چرا از اولی الأمر اطاعت نمیکنند؟ چرا قیام بر ضد حکومت کردند؟ چرا قیام بر ضد اولی الأمر کردند؟
ای علمای کردستان! جوانهای خودتان را بیدار کنید. ای علمای کردستان! از اسلام پشتیبانی کنید. ای علمای کردستان! این خیانتکاران را برانید، و دستور دهید اینها را بگیرند و تحویل دادگاه اسلامی بدهند، نگذارید اینها از مرزها فرار کنند. ارتش مرزها را نگه دارد، تمام مرزها را مکلَّف است که با قدرت نگاه دارد. قوای انتظامی، وحدت کلمه پیدا کنند؛ هماهنگ باشند. پاسداران ما با قوای انتظامی دیگر هماهنگ باشند. اگر هماهنگ نباشید، خائنید.
امروز مخالفت خیانت است. امروز دسته دسته بودن خیانت است. اگر شما هماهنگ باشید، کشته نمیدهید؛ زود پیش میبرید. و ان شاء اللَّه به همین زودی این ریشههای فاسد کنده میشود و این خیانتکاران به سزای خودشان میرسند. خداوند همه شما را و همه ما را هدایت کند. خداوند خائنان را از صفحه روزگار بردارد. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.» (صحیفه امام، ج9، ص: 340 ـ 346)
ـ حکم انتصاب آقای حسن تهرانی به سمت قاضی شرع دادگاههای انقلاب قم (1358)
«بسمه تعالی
جناب مستطاب حجت الاسلام آقای حاج شیخ حسن آقا تهرانی- دامت افاضاته
بدین وسیله جنابعالی به سمت قاضی شرع در دادگاههای انقلاب اسلامی شهرستان قم منصوب میشوید که به پروندههای زندانیان و متهمان رسیدگی نموده و احکام الهیه را در مورد آنان صادر نمایید؛ و چنانچه مشمول فرمان عفو مورخه پانزدهم شعبان 99 میباشند، آنان را از زندان آزاد کنید. و در هر حال احتیاط را مراعات نمایید. از خدای تعالی موفقیت جنابعالی را خواستارم. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج9، ص: 347)
ـ پیام تشکر به لئونید برژنف؛ حادثه جانگداز منطقه گچساران (1359)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
حضرت لئونید برژنف، صدر هیأت رئیسه اتحاد جماهیر شوروی- مسکو
تلگراف همدردی شما در مورد حادثه جانگداز منطقه گچساران واصل گردید. از این ابراز همدردی، بدین وسیله تشکر میکنم و توفیق مستضعفان جهان را در احقاق حقوق حقه خود از خدای تعالی مسألت دارم. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج13، ص: 146)
ـ پیام به پاپ ژان پل دوم؛ تعطیلی مراکز آموزشی مسیحیان (1359)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
حضرت آقای پاپ ژان پل دوم، رهبر کاتولیکهای جهان
پیام آن جناب در مورد مراکز آموزشی مسیحیان به وسیله آقای اسقف کاپوچی واصل گردید. بدین وسیله به اطلاع آن جناب میرساند طبق تحقیق و گزارشاتی که داده شده متأسفانه مراکز مزبور در زیر پوشش تعلیم و تربیت به مسائل دیگری اشتغال داشته و محل آموزشهای سیاسی و توطئه بر ضد جمهوری اسلامی و مصالح عمومی کشور ما بوده است و به همین جهت نیز دولت اقدام به تعطیل آنها نموده و امید است با ارتباط مستقیمی که در این باره با دولت برقرار مینمایید توضیحات کافی دریافت نموده و اقدام مقتضی انجام گردد. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج13، ص: 147)
ـ سخنرانی در جمع پرسنل شهربانی و دانشجویان خارج از کشور؛ مظلومیت ایران (1360)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
از قرار مذکور از برادرهای خارج از کشور هم، از پاکستان و اندونزی و بعضی جاهای دیگر هم اینجا تشریف دارند. و امیدوارم که این سفری را که آنها کردهاند به طور شایسته، در مسائل ایران و گرفتاریهای ایران توجه کنند و کشورهای خودشان را مطلع کنند.
ما در این انقلاب، پیروزیهای فوق تصور داشتیم و مظلومیتهایی زیاد. بزرگتر پیروزی، تحوّل یک رژیم 2500 ساله مستکبر و ستمگر به یک رژیم اسلامی [بود] که در راه اسلام میخواهد قدم بردارد و ان شاء اللَّه، بر میدارد. و برای خاطر همین پیروزی عظیم که به دست ملت و برادرهای ارتشی و ژاندارمری و پاسبانهای شهربانی که همه متصل شدهاند به ملت و این پیروزی را به دست آوردند، برای خاطر همین پیروزی که دنبالش قطع ایادی ستمکاران دنیا از ایران [بود] و امید آنکه از جهان باشد، ما مورد ظلم زیاد واقع شدیم؛ ظلم از طرف ابرقدرتها که منافع خودشان را از دست دادهاند در ایران و از دست رفته؛ احتمال میدهند در سایر کشورهای اسلامی و کشورهای مستضعف- هست- از آنها خیلی بعید نبود؛ برای اینکه آنها از اسلام سیلی خوردهاند و این سیلی را نمیتوانند تحمل کنند. از این جهت، به مخالفت با ما برخاستهاند و به مخالفت با رژیم جمهوری اسلامی که تمام مقصدش این است که احکام اسلام [را] در این کشور پیاده کند. این سیلی که خوردهاند آنها، موجب این شد که از همه اطراف به ما هجوم بیاورند و ایادی خودشان را از داخل و خارج تجهیز کنند برای سرکوبی این جمهوری اسلامی؛ یعنی، برای سرکوبی اسلام. آنها به حسب موازین خودشان، به خودشان حق میدهند که مخالفند. لکن ما از طرف برادرهای اسلامیمان هم و کسانی که دستپرورده دیگران هستند و آنها را ما برادر حساب میکنیم، از آنها مورد ظلم و ستم واقع شدیم؛ من جمله، تبلیغات دامنهداری که از طرف بعض روحانیینی [میشود] که به ظاهر روحانی و در واقع، اجیر دولتها در ممالک اسلامی [هستند.] بعضی از آنها، که شاید از رژیم شاه بهرهبرداری میکردند، در طول این مدتی که جمهوری اسلامی راه خودش را گرفته و پیش میرود، آنها ساکت ننشستهاند و با اسم «اسلام» با اسلام طرف شدهاند، مقالات نوشتهاند. آنهایی که برای بگین تبلیغ میکنند و برای صهیونیسم به نفع آنها، برای جمهوری اسلامی ما و علیه ما تبلیغ میکنند با اسم «روحانیت اهل سنت»، در صورتی که روحانیون اهل سنت این قشر مزدور را از خودشان نباید حساب کنند. لکن ما مورد ظلم از طرف اینها هم واقع شدیم. البته این صحبتهایی که آنها میکنند و در خارج پخش میکنند، ارزشی آن قدر ندارد، حتی پیش آنهایی که آنها را وادار میکنند به این معانی.
لکن این برادرهای ما که از ممالک دیگر در اینجا حاضر هستند و آمدهاند راجع به جمهوری اسلامی تحقیقات بکنند، خوب است یک مقداری زیادتر بمانند و یک تحقیقاتی بیشتر بکنند. از اوّلی که این جمهوری اسلامی در ایران تحقق پیدا کرد تا کنون، اینها مطالعه کنند و ببینند که چه میگوید و چه میخواهد.
آیا ملتی که از اول فریاد زده است که اسلام را میخواهیم و جمهوری اسلامی را میخواهیم و با فریاد «اللَّه اکبر» و «لا اله الّا اللَّه» بدون اینکه سازوبرگ صحیحی داشته باشد غلبه کرده است بر آنهایی که به اسلام اعتقاد نداشتهاند و بر ضد اسلام عمل میکردهاند، آیا باز سزاوار است که در بین مسلمین کسی پیدا بشود که مدّعی اسلام است و مدّعی روحانیت اسلامی، با یک همچو رژیمی که تمام همّش این است که اسلام را در این مملکت پیاده کند و در سایر ممالک تبلیغ کند با این باید مخالفت کرد؟
ما توقع نداریم از امثال سادات و صدام که سرسپرده کشورهای قدرتمند هستند و سرسپرده امریکا هستند و در مملکت اسلامی، پایگاه برای کفار و برای ستمگران و برای امریکا میسازند و اجازه میدهند که بسازند. ما از آنها توقع نداریم؛ برای اینکه آنها به اسلام اعتقادی ندارند و آنها نوکرند؛ نوکر امریکا هستند و هر چه او امر کند، عمل میکنند؛ چنانچه این هجومی که به کشور اسلامی کردند، بدون هیچ بهانه، به امر قدرتهای بزرگ و خصوص امریکا انجام گرفت. از آنها ما توقعی نداریم. البته آنها باید با طرق مختلف با ما مخالفت کنند و ما هم نشستهایم اینجا که مخالفتهای آنها را خنثی کنیم و گوش کنیم. آنها برای یک کشوری که از اول با این طایفه صهیونیسم ملعون مخالفت کردهاند و ما که قبل از این انقلاب در زمان رژیم منحط پهلوی دائماً مخالفت کردهایم با آن رژیم فاسد، آنها ما را متهم میکنند به اینکه ما از اسرائیل اسلحه میآوریم. ما اسرائیل را قابل آدم نمیدانیم تا اینکه با او یک ربطی داشته باشیم. ما بیش از بیست سال است که هرجا صحبت شده است، در هر جا اعلامیه پخش شده است، یکی از اموری که در رأس مسائل ما بوده است اسرائیل بوده است و ستمگری اسرائیل. در صورتی که بسیاری از سران ممالک اسلامی یک قدم همراه نبودند که مخالفت با اسرائیل کنند.
همین صدامی که این بساط را درست کرد و با آن طور که میگویند، با نظر خودش برای نجات از این ننگی که بار آورده و حمله به ایران اسلامی کرده است و به شکست رسیده است، برای سرپوش [گذاشتن] روی این جنایت، اسرائیل را وادار میکند که یک مرکزی را که آنها دارند، آن مرکز را بمباران کنند تا یک وسیلهای بشود برای اینکه گفته بشود اسرائیل مخالف با صدام است، مخالف با دولت بعث عراق است. دنبال [میکنند،] یک بهانهای پیدا میکنند، یک بهانه پوچی پیدا میکنند که خیر، اسرائیل با صدام مخالف است، لکن با ماها پیوند دارد. این یک حرف پوچ بچهگانه است که به خیال خودشان، میخواهند ما را در بین ممالک اسلامی، طرفدار اسرائیل حساب کنند، در صورتی که ما از اوّلی که در این امور و در این نهضت وارد شدیم، یکی از مسائل مهم ما این بود که اسرائیل باید از بین برود و آنها نمیتوانند که یک همچو مطلب فاسدی را به کرسی بنشانند. لکن این برادرهایی که از خارج کشور آمدهاند اینجا، بررسی کنند این مسائل را، ببینند که ما با سلاح اسرائیل میخواهیم جنگ بکنیم یا با سلاح ایمان جنگ میکنیم.
ما امروز کشورمان یک کشور اسلامی است و منسجم و همه قوای مسلحه ما با هم منسجم و با ملت هم منسجم. شما الآن این برادرهای شهربانی مارا میبینید که در بین روحانیینی که با آنها در تماس هستند، آمدهاند اینجا و زیر یک سقف- روحانیین و شهربانی- مجتمع شدهاند و خدمتگزاری خودشان را به اسلام و به کشور اسلامی اعلام میکنند و البته هم در همین راه هستند. و من از خدای تبارک و تعالی، توفیق همه قوای مسلح را میخواهم و خصوص شهربانی که خدمتگزار در شهرهاست و البته باید بیشتر از این خدمت کند و من امیدوارم که موفق بشود.
و این گرفتاریهای جزئی که در سطح کشور است و در بین شهرهاست و این دزدهایی که طرفداری آنها را امریکا میکند و اعلام میکند که باید امریکا طرفدار این منافقین باشد، اینها ان شاء اللَّه، بزودی شرشان از ایران کنده بشود. و هیچ اینها قابل ذکر نیست؛ اینها یک دزدهایی هستند که گاهی یک جایی یک چیزی منفجر میکنند. کاری که یک دزدی میکند، اینها هم او را میکنند؛ هیاهوشان خیلی است، صحبت خیلی میکنند، ولی واقعیتی اینها ندارند. البته ما بسیار متأثریم از این جوانهایی که از اینها گول خوردهاند و خودشان و عایله خودشان و زندگی خودشان را برای اینهایی که امریکا اعلام میکند که طرفداری از اینها لازم است، تباه میکنند.
ما برای این متأثر هستیم و از آنها باز میخواهیم که دست از این امریکاییهایی که با صورتهای مختلف در کشور ما ظاهر میشوند و شدهاند، بردارید و بیایید وارد اسلام بشوید که ضد هر قدرت فاسد است اینها مدعی [اند،] از اول ادعای این را میکردند که ما مسلمان هستیم و برای اسلام کذا. و من هم از آن اول فهمیدم که دروغ میگویند و بعد هم [میگویند که] ما مخالف با امپریالیسم هستیم، مخالف با امریکا هستیم، اینها. این هم معلوم بود دروغش، لکن امریکا فاش کرد این مطلب را؛ اعلام کرد، کاخ سفید اعلام کرد که از این منافقین باید پشتیبانی کرد و این آدمهایی که میگفتند که ما مخالفیم با این کشورهای ستمگر، در کشورهای ستمگر رفتهاند و با اسلام میخواهند مخالفت کنند، با ملت خودشان میخواهند مخالفت کنند، لکن اینها هیچ دیگر عنوانی ندارند در این کشور. حرف میزنند، مقاله مینویسند، لکن در اینجا هیچ جای پایی ندارند. اگر داشتند، اگر از این مملکت یک عشر راه هم میداشتند، میماندند اینجا، لکن این طور نیست و اینها راهی دیگر برای اینکه بیایند در این کشور ندارند، و همان جاها باید مقاله بنویسند و هیاهو بکنند و با اربابهای خودشان بست و بند کنند، به خیال اینکه کاری ازشان میآید- و کاری ازشان نمیآید.
و من از همه ملت ایران خواستار هستم که با هوشیاری توجه کنند به این خرابکاریهایی که اینها میکنند و پند بگیرند از آن مادری که پسر خودش را آورد و محاکمه کرد که آن یکی از نمونههای اسلام است و دیگران هم این طور باشند. نصیحت کنند اول اولاد خودشان، برادرهای خودشان، فرزندان خودشان را و اگر نپذیرفتند، آنها را معرفی کنند تا به وظیفه اسلامی خودشان و به وظیفه ایمانی و ملّی خودشان، عمل کرده باشند.
و من از تمام قوای مسلح خواستارم که انسجامشان- همان طوری که تا کنون بوده است- از حالا به بعد هم منسجمتر بشوند و مخصوصاً شهربانی در شهرهایی که هست، در تمام کشور، قدرت خودش را زیاد کند و پرسنل خودش را قوی کند، با این اشراری که دزدند و مردم را گاهی میکشند و روحانیون را گاهی میکشند، با اینها مقابله کنند و اینها را بفهمند کجا هستند و بررسی کنند و ان شاء اللَّه، شرّ اینها را از این کشور بکنند، گرچه اینها چیزی نیستند که ذکری از آنها بشود.
بحمداللَّه، الآن کشور ما تمام ارگانهایی که [اسلام] باید درش تحقق پیدا بکند، پیدا کرده است و تمام ارگانها با هم منسجم هستند و آن چیزی را که دیگران میخواستند که بین سران این کشور اختلاف ایجاد کنند و دولت را با مجلس مقابل کنند، قوه قضایی را با دیگران، آنها نتوانستهاند. و امروز تمام ارگانهای دولتی با هم منسجم و مقصد اسلام و تمام قوای مسلح با هم منسجم و مقصد اسلام و ایران و تمام ملت با آنها همراه و همفکر و یک همچو ملتی که تمام ارگانهایش با هم منسجم هستند، این دیگر آسیب بردار نیست.
و من امیدوارم که توجه همه افراد ملت ما [به] این معنا باشد که تا وحدت خودشان را حفظ کنند، آسیب نخواهند دید و دشمنان شما دنبال این هستند که اختلاف ایجاد کنند و نتوانستهاند و ان شاء اللَّه، نمیتوانند.
و این یک مشت جوان گولخورده ان شاء اللَّه، بیدار میشوند و به دامن اسلام و ملت برمیگردند. و حالا که خیانت سران خودشان را به کشور فهمیدهاند و امریکایی بودن آنها [را] بصراحت فهمیدهاند، دیگر عذری ندارند که آنها را طرفدار اسلام یا طرفدار ملت بدانند. اینها باید برگردند به دامن اسلام و راه توبه باز است. اگر خود آنها پیشقدم بشوند و بیایند، قبل از اینکه آنها را بگیرند به دامن اسلام برگردند، توبه آنها قبول است و من امیدوارم که این امر تحقق پیدا بکند و آن سرانی که در خارج هستند و فاسد هستند، چنانچه آنها هم توجه بکنند و راه خطای خودشان را بفهمند، باز راه توبه هست، گرچه میدانم که آنها توبه نمیکنند. و من از خدای تبارک و تعالی، سلامت و سعادت همه کشورهای اسلامی و سعادت همه قوای مسلح اسلام و ایران و سلامت همه برادران را از خدای تبارک و تعالی خواستارم. و امیدوارم که پرسنل شهربانی هم با توجهی که از طرف روحانیون به آنها هست، تمام نقیصهها را رفع کنند و ایران را برای خودشان به طور شایسته تقویت کنند تا طمع دیگران ببُرد از این کشور و ان شاء اللَّه، کشور مستقل و آزاد برای خود شما باشد. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.» (صحیفه امام، ج15، ص: 127 ـ 132)
ـ حکم به آقای سید موسی موسوی؛ ادامه مأموریت در کردستان (1361)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
جناب حجت الاسلام آقای حاج سید موسی موسوی- دامت افاضاته
همان گونه که قبلًا مأموریت داشتید تا به مشکلات مذهبی و اجتماعی اهالی محروم و مستضعف منطقه کردستان رسیدگی نموده و در رفع آنها کوشش نمایید، مقتضی است ان شاء اللَّه تعالی همان مأموریت را با قاطعیت و تلاش بیشتری پیگیری کرده و با تدبیر و کاردانی خاصی که دارید در رفع نابسامانیهای منطقه که معلول بیتوجهی و یا دشمنی رژیم منفور گذشته با خلق کرد، و ویرانگریهای فرقههای گمراه و خائن و ویرانگر میباشد، سعی کافی را مبذول دارید. امید است ارگانها و نهادهای دولتی و اهالی محترم آن منطقه- ایّدهم اللَّه تعالی- با شما همکاریهای لازم را بنمایند. از خدای تعالی موفقیت جنابعالی را در این راه مسألت دارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج16، ص: 438)
ـ سخنرانی در جمع اعضای شورای عالی تبلیغات اسلامی؛ تبلیغات بر اساس معنویات (1362)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
آمار و مطالبی که فرمودید امیدبخش است. در قدیم حوزهها محصور شده بود در چار دیواری که کسی نمیتوانست از آن بیرون بیاید. تبلیغات سوء به صورتی بود که اگر طلبهای میخواست حرفش را بزند و در فکر تشکیلات باشد، مورد طعن قرار میگرفت. همیشه صحبت «نظم در بینظمی است» مورد تأیید بود. همه باید متأسف باشیم که این انقلاب دیر پیروز شد. اگر این انقلاب سی سال پیش پیروز میشد، وضع حوزهها غیر از این بود. البته روحانیت خوب عمل کرد و فقه اسلام را که فقه جعفری است با مجاهدتهای زیاد زنده نگاه داشت، ولی بالاخره محصور شده بودند در همان جهت فقهی، ولی همان را خوب عمل کردند. اشکال به ما این بود که به غیر از مسائل عبادی فقه هیچ کاری نمیکردیم. حوزهها در زمینههای دیگر حرکتی نداشتند. تازه علمای بزرگ هم منبر نمیرفتند و تبلیغی که اساس کار است انجام نمیدادند. وضع فلسفه هم به صورت امروز نبود. آقای شاهآبادی[10]- رحمة اللَّه علیه- میگفت، مرحوم آقا میرزا علی اکبر یزدی که یکی از فلاسفه بزرگ و مردی عالم و صادق و پرهیزکار بود وقتی فوت کرد[11] شخصی برای تعریف از او در منبر گفت، خودم دیدم که او قرآن میخواند. وضع حوزهها این گونه بود. علوم ریاضی یا سایر علوم یا نبود یا کم بود. اصولًا کسی به این فکر نبود که چه چیزهایی باشد و چه چیزهایی نباشد. حرکت در حوزهها نبود. حوزه کسی را به عنوان مبلّغ اعزام نمیکرد. البته افراد، خودشان برای تبلیغ میرفتند ولی حوزه کسی را نمیفرستاد. اعزام به خارج که در ذهنها نبود و هیچ کس هم فکر نمیکرد که امکان دارد کسی را به خارج فرستاد. ولی بحمداللَّه امروز در حوزهها این مسائل حل شده است. من باز عرض میکنم که فقه را نباید فراموش کرد. فقه به همان صورتی که بوده است باید باشد. «فقه جواهری» باید تقویت شود. باید حوزهها وقت وافرشان را صرف فقه و اصول و فلسفه و مباحثه کنند زیرا فقه در رأس دروس است، ولی مسائل دیگر هم مهم است که باید به آنها عمل شود.
وضع تبلیغات باید متناسب با نیازها و وضع حوزهها باشد. باید آقایان توجه داشته باشند، همیشه دنبال مسائل واقعی بروند. کتابهایی را که میخواهید منتشر کنید، حتماً بدهید عدهای از فضلا بخوانند و نظر دهند و خودتان دقیقاً بررسی کنید. اعزام مبلّغ از امور بسیار لازم است که باید با دقت عمل شود. ما که میگوییم میخواهیم انقلابمان را صادر کنیم، نمیخواهیم با شمشیر باشد بلکه میخواهیم با تبلیغ باشد. ما میخواهیم تبلیغات گستردهای را که کمونیستها و دیگران بر ضد اسلام میکنند، با تبلیغات صحیح خنثی کنیم، و بگوییم که اسلام همه چیز دارد. اسلام مثل مسیحیت کنونی نیست. از اول نقشه بود که اسلام را مثل مسیحیت که در کلیسا محبوس است، در مدرسهها محبوس کنند. متأسفانه خودمان به این نوع تفکر کمک کردیم. به زبان آوردن کلمه «سیاست» جرم بود برای اینکه، القا کرده بودند که سیاست مال منحرفین است. اصولًا اساس اسلام از سیاست است. به وسیله پیغمبر اسلام و پس از آن تا مدتها حکومت تشکیل داده میشد، و آنها تمام امور سیاسی را در دست میگرفتند، لکن در زمان ما کلمه و لغت سیاست را نمیشد به کار برد. شما یادتان نیست در قدیم وضع خاصی بود. فلسفه و عرفان، کفر مطلق بود، و اینکه فضلا زبان خارجی بدانند که بتوانند در خارج تبلیغ کنند در حد کفر بود، و واقعاً فکرها عقب افتاده بود. اگر ما همه زبانها را برای تبلیغ اسلام بدانیم عبادتی بزرگ است. ما با زبان اینجا که نمیتوانیم برای مردم امریکا و سایر کشورها مسائل اسلام را بگوییم. امروز اسلام در اکثر کشورها مطرح است.
امیدوارم که شما بتوانید اسلام را برای مردم جهان عرضه کنید. ان شاء اللَّه خداوند به شما اجر دهد. البته تبلیغات باید بر اساس معنویات باشد، معنویات اساس اسلام است.
سعی کنید معنویات را زیاد کنید و از تشریفات تا آنجا که مقدور است بکاهید. همهاش در فکر درست کردن سالن و ساختمان نباشید بلکه در فکر معنویات اسلام باشید.
توجه داشته باشید کتابها و چیزهای دیگری که از قم منتشر میشود غیر از کتابهایی است که در سایر شهرها منتشر میشود. قم شهر علم و اسلام است. اگر خطایی از قم منتشر شود در دنیا عَلَم میشود. این موضوع هم باید مورد توجه باشد که از قم چیز خلافی منتشر نشود. خداوند به همه شما توفیق دهد. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج18، ص: 71 ـ 73)
ـ سخنرانی در جمع مسئولان نظام به مناسبت عید غدیر؛ پیام غدیر (1365)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
امیدوارم ان شاء اللَّه، این عید مبارک به همه ملتهای مظلوم و بخصوص به ملت شریف ما مبارک باشد. خداوند ان شاء اللَّه که با عنایات خاصه خود نظری به این ملت بزرگ که باید گفت پرچمدار اسلام در این عصر هستند، به اینها عنایت خاصی بفرماید و آنها را از عنایات خاصه خود نصیب بزرگ عنایت بفرماید.
من درباره شخصیت حضرت امیر چه میتوانم بگویم و کی چه میتواند بگوید. ابعاد مختلفهای که این شخصیت بزرگ دارد، به گفتگوی ماها و به سنجش بشری در نمیآید.
کسی که انسان کامل است و مظهر جمیع اسماء و صفات حق تعالی است، ابعادش به حسب اسماء حق تعالی باید هزار تا باشد و ما از عهده بیان حتی یکیاش نمیتوانیم برآییم. این شخصیت که جامع تضاد است، امور متضاده در او جمع است، کسی نمیتواند در حول و حوش او سخن بگوید؛ از این جهت، من در این موضوع بهتر میدانم که ساکت باشم. لکن مسئلهای را که بهتر است ما بگوییم، انحرافاتی است که برای ملتها و خصوصاً، برای شیعیان این حضرت پیش آمده است در طول تاریخ و دستهایی که این انحرافات را از اول به وجود آوردهاند و توطئههایی که بوده است در طول تاریخ و اخیراً در این سالهای اخیر، سدههای اخیر پیش آمده است، آنها را عرض کنم.
مسئله غدیر، مسئلهای نیست که بنفسه برای حضرت امیر یک مسئلهای پیش بیاورد، حضرت امیر مسئله غدیر را ایجاد کرده است. آن وجود شریف که منبع همه جهات بوده است، موجب این شده است که غدیر پیش بیاید. غدیر برای ایشان ارزش ندارد؛ آن که ارزش دارد خود حضرت است که دنبال آن ارزش، غدیر آمده است. خدای تبارک و تعالی که ملاحظه فرموده است که در بشر بعد از رسول اللَّه کسی نیست که بتواند عدالت را به آن طوری که باید انجام بدهد، آن طوری که دلخواه است انجام بدهد مأمور میکند رسول اللَّه را که این شخص را که قدرت این معنا را دارد که عدالت را به تمام معنا در جامعه ایجاد کند و یک حکومت الهی داشته باشد، این را نصب کن. نصب حضرت امیر به خلافت این طور نیست که از مقامات معنوی حضرت باشد؛ مقامات معنوی حضرت و مقامات جامع او این است که غدیر پیدا بشود. و اینکه در روایات ما و از آن زمان تا حالا این غدیر را آن قدر ازش تجلیل کردهاند، نه از باب اینکه حکومت یک مسئلهای است، حکومت آن است که حضرت امیر به ابن عباس میگوید که «به قدر این کفش بیقیمت هم پیش من نیست»[12] آنکه هست اقامه عدل است. آن چیزی که حضرت امیر- سلام اللَّه علیه- و اولاد او میتوانستند در صورتی که فرصت بهشان بدهند، اقامه عدل را به آن طوری که خدای تبارک و تعالی رضا دارد انجام بدهند، اینها هستند، لکن فرصت نیافتند. زنده نگه داشتن این عید نه برای این است که چراغانی بشود و قصیدهخوانی بشود و مداحی بشود، اینها خوب است، اما مسأله این نیست. مسأله این است که به ما یاد بدهند که چطور باید تبعیت کنیم، به ما یاد بدهند که غدیر منحصر به آن زمان نیست، غدیر در همه اعصار باید باشد و روشی که حضرت امیر در این حکومت پیش گرفته است باید روش ملتها و دستاندرکاران باشد. قضیه غدیر، قضیه جعل حکومت است، این است که قابل نصب است و الّا مقامات معنوی قابل نصب نیست یک چیزی نیست که با نصب آن مقام پیدا بشود؛ لکن آن مقامات معنوی که بوده است و آن جامعیتی که برای آن بزرگوار بوده است، اسباب این شده است که او را به حکومت نصب کنند و لهذا، میبینیم که در عرض صوم و صلاة و امثال اینها میآورد و ولایت مجری اینهاست. ولایتی که در حدیث غدیر است به معنای حکومت است، نه به معنای مقام معنوی. و حضرت امیر را همان طوری که من راجع به قرآن عرض کردم که قرآن- در روایات است این- نازل شده است به منازل مختلف، کلیاتش سبع و الی سبعین و الی زیادتر، تا حالا رسیده است به دست ماها به صورت یک مکتوب، حضرت امیر هم این طور است، رسول خدا هم این طور است. مراحل طی شده است، تنزل پیدا کرده است. از وجود مطلق تنزل پیدا کرده است، از وجود جامع تنزل پیدا کرده است و آمده است پایین تا رسیده است به عالم طبیعت، در عالم طبیعت این وجود مقدس و آن وجود مقدس و اولیای بزرگ خدا. بنا بر این، اینکه حدیث غدیر را ما حساب کنیم که میخواهد یک معنویتی را برای حضرت امیر یا یک شأنی برای حضرت امیر درست کند نیست. حضرت امیر است که غدیر را به وجود آورده است، مقام شامخ اوست که اسباب این شده است که خدای تبارک و تعالی او را حاکم قرار بدهد.
مسأله، مسئله حکومت است، مسأله، مسئله سیاست است، حکومتْ عِدْلِ[13] سیاست است، تمام معنای سیاست است. خدای تبارک و تعالی این حکومت را و این سیاست را امر کرد که پیغمبر به حضرت امیر واگذار کنند، چنانچه خود رسول خدا سیاست داشت و حکومت بدون سیاست ممکن نیست. این سیاست و این حکومتی که عجین با سیاست است، در روز عید غدیر برای حضرت امیر ثابت شد. اینکه در روایات هست که بُنِیَ الاسلامُ عَلی خَمْس[14] این ولایت، ولایت کلی امامت نیست. آن امامتی که هیچ عملی مقبول نیست، قبول نمیشود، الّا به اعتقاد به امامت، این معنایش این حکومت نیست.
خوب، ما بسیاری از ائمهمان حکومت نداشتند. ما الآن معتقدیم که حضرت امیر در یک برهه از زمان به حکومت رسید، حضرت امام حسن هم یک مدت بسیار بسیار کمی به حکومت رسید، باقی ائمه حکومت نداشتند. آنکه خدای تبارک و تعالی جعل کرد و دنبالش هم برای ائمه هدی جعل شده است، حکومت است؛ لکن نگذاشتند که این حکومت ثمر پیدا بکند. بنا بر این، حکومت را خدا جعل کرده است برای حضرت امیر- سلام اللَّه علیه- این حکومت یعنی سیاست، یعنی عجین با سیاست. از اعوجاجهایی که پیدا شده است مع الأسف، این است که، یعنی اعوجاج زیاد پیدا شده اما بزرگترینش این است که دستهایی از زمان سابق از زمان خلفای اموی و خلفای عباسی- علیهم لعنة اللَّه- از آن زمان دستهایی پیدا شده است که بگویند که دین علی حده از مسائل است و سیاست علی حده از حکومت است. هر چه طرف پایین آمده است، این قوت گرفته است تا وقتی بازیگرهای دنیا که دیدند باید دین را یک چیز تعبدی قرار داد. این بازیگرها آمدند و این طور کردند که ماها هم باورمان آمده بود که دین چکار دارد به سیاست، سیاست مال امپراتورها. این معنایش این است که تخطئه کنیم خدا را و رسول خدا را و امیر المؤمنین را، برای اینکه حکومت سیاست است، حکومت که دعا خواندن نیست، حکومت که نماز نیست، حکومت روزه نیست. حکومت، حکومت عدل، اسباب این میشود که اینها اقامه بشود، اما خود حکومت یک دستگاه سیاسی است. آن که میگوید دین از سیاست جداست، تکذیب خدا را کرده است، تکذیب رسول خدا را کرده است، تکذیب ائمه هدی را کرده است.
و اینکه این قدر صدای غدیر بلند شده است و این قدر برای غدیر ارج قائل شدهاند- و ارج هم دارد- برای این است که با اقامه ولایت یعنی با رسیدن حکومت به دست صاحب حق، همه این مسائل حل میشود، همه انحرافات از بین میرود. اگر حکومت عدل بپا شود، اگر گذاشته بودند که حضرت امیر- سلام اللَّه علیه- حکومتی را که میخواهد بپا کند، تمام انحرافات از بین میرفت و محیط یک محیط صحیح و سالم میشد که آن وقت مجال برای همه اشخاص که دارای افکار هستند، عرفا که دارای افکار هستند، حکما که دارای افکار هستند، فقها، همه برای آنها مجال هم پیدا بشود. از این جهت، اسلام بُنِیَ عَلی خَمْس، نه معنایش آن است که ولایت در عرض این است، ولایت اصلش مسئله حکومت است، حکومت هم این طوری است، حکومت حتی از فروع هم نیست.
آن چیزی که برای ائمه ما قبل از غدیر و قبل از همه چیزها بوده است، این یک مقامی است که مقام ولایت کلی است که آن امامت است که در روایت هست که الْحَسَنُ وَ الْحُسَین امامان قاما اوْ قَعَدا[15] وقتی قعد است که امام نیست. امام به معنای حکومت نیست، آن یک امام دیگری است و آن مسئله دیگری است. آن مسأله، مسئلهای است که اگر او را کسی قبول نداشته باشد اگر آن ولایت کلی را قبول نداشته باشد، اگر تمام نمازها را مطابق با همین قواعد اسلامی شیعه هم بجا بیاورید باطل است، این غیر حکومت است آن در عرض اینها نیست، آن از اصول مذهب است، آنی است که اعتقاد به او لازم است و از اصول مذهب است. و انحرافی که پیدا شده است- علاوه بر همه انحرافات- همین انحراف است که ما باور کردیم که سیاست به ما چه ربط دارد. غدیر آمده است که بفهماند که سیاست به همه مربوط است، در هر عصری باید حکومتی باشد با سیاست، منتها سیاست عادلانه که بتواند به واسطه آن سیاست اقامه صلاة کند، اقامه صوم کند، اقامه حج کند، اقامه همه معارف را بکند و راه را باز بگذارد برای اینکه صاحب افکار، یعنی آرام کند که صاحب افکار، افکارشان را با دلگرمی و با آرامش ارائه بدهند.
بنا بر این، این طور نیست که ما خیال کنیم که ولایتی که در اینجا میگویند، آن امامت است و امامت هم در عرض فروع دین است، نخیر؛ این ولایت عبارت از حکومت است، حکومت مجری اینهاست، در عرض هم به آن معنا نیست، مجری این مسائل دیگر است. این انحرافات خیلی زیاد است، نمیشود همهاش را احصاء کرد.
خیال کردند یک دسته زیادی که معنای عرفان عبارت از این است که انسان یک محلی پیدا بشود و یک ذکری بگوید و یک سری حرکت بدهد و یک رقصی بکند و اینها، این معنی عرفان است؟! مرتبه اعلای عرفان را امام علی- سلام اللَّه علیه- داشته است و هیچ این چیزها نبوده در کار. خیال میکردند که کسی که عارف است باید دیگر بکلی کناره گیرد از همه چیز و برود کنار بنشیند و یک قدری ذکر بگوید و یک قدری تغنی بشود و یک قدری چه بکند و دکانداری. امیر المؤمنین در عین حالی که اعرف خلق اللَّه بعد از رسول اللَّه در این امت، اعرف خلق اللَّه به حق تعالی بود مع ذلک، نرفت کنار بنشیند و هیچ کاری به هیچی نداشته باشد، هیچ وقت هم حلقه ذکر نداشت، مشغول بود به کارهایش، ولی آن هم بود. یا خیال میشود که کسی که اهل سلوک است، اهل سلوک باید به مردم دیگر کار نداشته باشد، در شهر هر چه میخواهد بگذرد، من اهل سلوکم، بروم یک گوشهای بنشینم و وِرد بگویم و سلوک به قول خودش پیدا کند. این سلوک در انبیا زیادتر از دیگران بوده است، در اولیا زیادتر از دیگران بوده است، لکن نرفتند تو خانهشان بنشینند و بگویند که ما اهل سلوکیم و چکار داریم که به ملت چه میگذرد هر که هر کاری میخواهد بکند. اگر بنا باشد که اهل سلوک بروند کنار بنشینند، پس باید انبیا هم همین کار را بکنند و نکردند. موسی بن عمران اهل سلوک بود، ولی مع ذلک، رفت سراغ فرعون و آن کارها را کرد، ابراهیم هم همین طور، رسول خدا هم که همه میدانیم. رسول خدایی که سالهای طولانی در سلوک بوده است، وقتی که فرصت پیدا کرد، یک حکومت سیاسی ایجاد کرد برای اینکه، عدالت ایجاد بشود. تبع ایجاد عدالت فرصت پیدا میشود برای اینکه هر کس هر چیزی دارد بیاورد. وقتی که آشفته است نمیتوانند، در یک محیط آشفته نمیشود که اهل عرفان، عرفانشان را عرضه کنند، اهل فلسفه، فلسفهشان را، اهل فقه، فقهشان را، لکن وقتی حکومت یک حکومت عدل الهی شد و عدالت را جاری کرد و نگذاشت که فرصت طلبها به مقاصد خودشان برسند، یک محیط آرام پیدا میشود، در این محیط آرام همه چیز پیدا میشود. بنا بر این، «ما نُودِی بِشِیء مِثْلَ ما نُودِیَ بِالوِلایَه» برای اینکه حکومت است. به هیچ چیز مثل این امر سیاسی دعوت نشده است و این امر سیاسی بوده است، زمان پیغمبر بوده است، زمان امیر المؤمنین بوده است، بعدها هم اگر یک فرصت پیدا میشد، آنها هم داشتند این معنا را. انحرافات زیاد شده است. بعضی از اهل علم خودمان هم همین معانی را دارند: «لباس جندی حرام است، لباس شهرت است، به عدالت مضر است». حضرت امیر عادل نبوده؟! حضرت سید الشهدا هم عادل نبوده؟! حضرت امام حسن هم عادل نبوده؟! پیغمبر اکرم هم عادل نبوده؟! برای اینکه لباس جندی داشتند! اینها را تزریق کردند به ما، به ما آن طور دستهای توطئهگر تزریق کردند که ماها هم باورمان آمده است. تو چکار داری به اینکه چه میگذرد! تو مشغول درست باش! تو مشغول فقهت باش! تو مشغول فلسفهات باش! تو مشغول عرفانت باش! چکار داری که چه میگذرد! در آن وقت، اوایلی که این مسائل پیش آمد، یکی از رفقای ما که بسیار خوب بود، بسیار مرد صالحی بود و اهل کار هم بود، لکن من وقتی یک قضیه را صحبت کردم که در این قضیه ما باید تحقیق کنیم، گفت به ما چکار دارد، حاصل امر سیاسی است به ما چکار دارد! این طور تزریق شده بود که یک مرد عالم روشنفکر متوجه به مسائل، این طور میگوید که به ما چکار دارد. پیغمبر هم میگفت سیاست به ما چکار دارد؟ امیر المؤمنین هم که حکومت داشت، میگفت سیاست ... حکومتی داشت برای ذکر گفتن و برای قرآن خواندن و برای نماز خواندن و همین دیگر؟! حکومت بود، ولایت بود و تجهیز جیوش بود- عرض میکنم- حکومتها در نصب کردن اینها بود، همهاش سیاست است اینها.
آنی که میگوید که آخوند چکار دارد به سیاست، آنی که با آخوند خوب نیست، این با اسلام بد است. میخواهد آخوند را کنار بگذارد- که میتواند یک کاری توی مردم انجام بدهد- و هر کاری دلشان میخواهد بکنند و لهذا، این طور شد. البته علمای ما در طول تاریخ این طور نبود که منعزل از سیاست باشند. مسئله مشروطیت یک مسئله سیاسی بود و بزرگان علمای ما درش دخالت داشتند، تأسیسش کردند. مسئله تحریم تنباکو یک مسئله سیاسی بود و میرزای شیرازی- رَحِمَه اللَّه- این معنا را انجام داد. در زمانهای اخیر هم مدرس، کاشانی، اینها مردم سیاسی بودند و مشغول کار بودند، اما به قدری قدرت داشت این دست قوی توطئهگر که نمیشد از فکر حتی اهل علم محترم هم بیرون کرد به اینکه نه، مسأله این طور نیست، مسئله حکومت در زمان پیغمبر بوده و سیاست هم بوده در زمان امیر المؤمنین بوده و سیاست هم بوده، و اینکه همه نقل کردهاند و این قدر غدیر را بزرگ کردهاند، برای اینکه به ما بفهمانند، تعلیم بدهند به ما که این طوری باید باشد.
ما الآن مبتلای به جنگیم. یک دستهای در همین قضیه هم دارند اشکالتراشی میکنند، نه یک اشخاصی باشند که حالا تأثیری داشته باشند، اما هستند. هستند اشخاصی که میگویند که بیایید صلح بکنیم، بیایید یک سازشی بکنیم. ما از تاریخ باید این امور را یاد بگیریم؛ به حضرت امیر تحمیل کردند، مقدسین تحمیل کردند، آنهایی که جبههشان داغ داشت و اضر[16] مردماند بر مسلمین، آنها تحمیل کردند به حضرت امیر حکمیت را و تحمیل کردند آنکه حَکَم باید بشود، بعد که حضرت امیر با فشار اینها نتوانست، میخواستند بکشندش اگر نکند؛ برای اینکه آنها [پیشنهاد] کرده بودند که چه باید چه بشود؛ «حَکَم قرار بدهید، قرآن است، قرآن است این». این ابتلا را حضرت امیر داشت، الآن نظیر او را ما داریم. اینکه میگویند، این ور و آن ور میافتند که بگذارید یک حکمیتی پیدا بشود، بیایند حکم، حکم پیدا بشود که کارها را انجام بدهد، تشخیص بدهد که کی چی است، دنیا نمیداند که کی متجاوز است؟! ما از آن قضیه باید عبرت بگیریم و زیر بار حکمیت [نرویم]. ما در این هفت سالی که بوده است فهمیدیم که این حکمها کیها هستند و اینهایی که میخواهند صلح ایجاد کنند کیها هستند. قصه امام حسن و قضیه صلح، این هم صلح تحمیلی بود؛ برای اینکه امام حسن، دوستان خودش، یعنی آن اشخاص خائنی که دور او جمع شده بودند، او را جوری کردند که نتوانست خلافش بکند، صلح کرد؛ صلح تحمیلی بود. این صلحی هم که حالا به ما میخواهند بگویند، این است. بعد از اینکه صلح کردند، به حسب روایت، به حسب نقل، معاویه به منبر رفت و گفت که تمام حرفهایی که گفتم، من قرار دادم، زیر پایم؛ مثل پاره کردن این مردیکه آن قراردادها را. آن صلح تحمیلی که در عصر امام حسن واقع شد، آن حکمیت تحمیلی که در زمان امیر المؤمنین واقع شد و هر دویش به دست اشخاص حیلهگر درست شد، این ما را هدایت میکند به اینکه نه زیر بار صلح تحمیلی برویم و نه زیر بار حکمیت تحمیلی. ما باید خودمان به حسب رأی خودمان، به حسب رأی ملتمان، آن طوری که الآن همه ملت دارند میگویند، ما باید این جنگ را ادامه بدهیم تا وقتی که ان شاء اللَّه پیروزی حاصل بشود و نزدیک است ان شاء اللَّه، منتها اگر بخواهد ملت ما نزدیکتر بشود این پیروزی، زیاد نزدیک بشود- که به صلاح ملت ماست و به صلاح ملت عراق است و به صلاح منطقه است- باید مجهز بشود، باید در این برهه زمان به تمام معنا مجهز بشود برای جبههها.
آقایان گفتند که در بسیاری از جاها در کشور یک چیزهایی هست که ابزاری است برای جهاد سازندگی، برای جبهه، و زیادی است آنجا. من عرض میکنم که اگر یک ابزاری در یک جایی زیادی است و تشخیص دادند فرمانداران، استانداران و ائمه جمعه تشخیص دادند که این در اینجا دیگر اضافه است، زیادی است، لازم نیست اینجا، لازم است که برای جبهه برود. اگر بخواهید که کشورتان آباد بشود، کشورتان اسلامی بشود و زود بشود، طولانی نشود، باید مجهز بشوید و با همه قوا مجهز بشوید تا اینکه کلک این مرد را بکنید. در آن اوایل گفته شد به اینکه سیلی خواهد خورد صدام، صدام سیلی را خورده، الآن گیج است، الآن نمیداند چه میکند. واقعاً نمیداند الآن چه میکند، از یک طرف اشتلم میکند، از یک طرف التماس میکند، از یک طرف گدایی میکند، این الآن در حال گیجی است. و من خوف این را دارم که اگر این دیوانه بشود، بیشتر از این که الآن هست اگر به واسطه شکست دیوانه بشود، به کشور عراق یک طور صدماتی وارد کند، بگوید حالا که من غرق شدم، بگذار همه غرق بشوند، یک همچو موجودی است این. من خوف این را دارم که به اعتاب عالیات هم این تجاوز کند و خداوند ان شاء اللَّه، مهلتش ندهد. باید کاری کرد که یک سیلی دیگری بخورد و برود سراغ کارش، یا خودکشی کند یا فرار کند از اینجا به یک جای دیگری و برود دنبال کارهایی که هست.
در هر صورت انحرافاتی که بعد از غدیر خم پیدا شد و ماها هم غفلت کردیم- همه نه- بسیاری از ماها، اکثریت شاید غفلت کردند و ما را کناره گیر کردند، نگذاشتند که در امور مسلمین دخالت بکنیم، اسباب این گرفتاریهایی شده است که الآن در سرتاسر کشورهای اسلامی داریم میبینیم، در همه جا این مسائل هست. باور کردند علمای اهل سنت به اینکه اطاعت از هر قلدری باید کرد، این هم به دست اشخاص قلدر پیدا شده است.
امکان دارد یک همچو چیزی که پیغمبر اسلام احکام بفرستد و بگوید از آتاتورک که احکام ما را محو میکند اطاعت کنید؟! این را کدام عقل میپذیرد؟ پیغمبر اسلام احکام بفرستد، خدای تبارک و تعالی احکام بفرستد بگوید که نماز بخوانید، بعدش هم بگوید اطاعت کنید از آتاتورک که میگوید نماز نخوانید! از کدام بشنویم، از خدا یا از آتاتورک؟! این را چه عقلی باور میکند؟ آن اولو الامری که در قرآن وارد شده است، واضح است که کسی است که تِلو[17] رسول خداست، اللَّه هست، رسول خدا هست اولو الامر، او باید یک همچو صفاتی داشته باشد. معقول نیست که خدای تبارک و تعالی مردم را وادار کند که از رضا خان که همه جهات شرعی و اسلامی را کنار میگذاشت، شما اطاعت کنید؛ دین بفرستد بعد بگوید از کسی که لا دین است اطاعت کنید؛ یعنی، شما هم لا دین بشوید، میشود این؟! این انحرافاتی است که پیدا شده است و مع الأسف، دستهای قویای این انحرافات را ایجاد کردند و ما و دیگران در حال غفلت هستیم. از انحرافات زیادی که دستهای قوی دشمنهای اسلام دست در آن داشتند، همین اختلافاتی است که بین طوایف مختلف هست؛ اختلاف سنی و شیعه، البته سنی و شیعه در بسیاری از عقاید مختلفاند، باید هم باشند. من نمیگویم باید باشند ولی خوب هستند دیگر، آزادند. اما این اسباب این بشود که ما کارشکنی کنیم که نبادا یک وقتی یک کشوری مسلط بشود و امریکا را بیرون کند، کارشکنی کنیم که نبادا یک وقتی بتوانیم یک نفری که دارد اسلام را به هم میزند، دارد یک کشوری را از بین میبرد، ما بخواهیم او را از بین ببریم، کارشکنی کنیم. بعض آخوندها، آخوندهای درباری، کتاب نوشتند در همین زمان در مکه منتشر کردند؛ باز کتاب تفرقه. اینها نمیدانم چه فکر میکنند، جز این است که اینها نوکر امریکا یا بعض بلاد دیگر هستند که اینها را وادار به این میکنند که یک همچو مسائلی را بگویند و تفرقه ایجاد کنند؟ در بین خود ما هم خوب، تفرقههایی هست؛ این شیخی است و آن صوفی است و آن اخباری است و آن اصولی است. و عقاید مختلف اسباب اختلافات خارجی چرا بشود؟ چرا در این امری که همه مشترک هستیم با هم نباشیم؟
اینها جوری است که یک تربیتی پیدا شده است به دست این توطئه گرها که از جوانی، از بچگی ما را تربیت کردند به این طور که شماها باید یک طوری کنید که دیگران نباشند، آنها هم یک جور دیگری شما نباشید، همه با هم مختلف، از این اختلاف نتیجهاش را آنها میبرند، عقل چه اقتضا میکند!
من از خدای تبارک و تعالی عاجزانه استدعا میکنم که این جمهوری اسلامی را قدرت عنایت کند و اسلام را در همه جا تقویت کند و مسائل اسلامی را در همه جا تقویت کند، و افکار مختلفی که در این امور هست، خدای تبارک و تعالی این افکار را برگرداند به یک فکر صحیح، به یک فکر اسلامی، به یک فکری که باید مشی کرد به آن طوری که باید اداره کرد یک کشور اسلامی را. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج20، ص: 111 ـ 120)
[1] - مجموعه درسهای امام خمینی، و از آثار سترگ در فقه حکومتی اسلام.
[2] - شهید قرنی، رئیس ستاد مشترک نیروهای مُسلح جمهوری اسلامی ایران.
[3] - سوره جمعه، آیه 2« هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ» اوست خدایی که میان عرب امّی( که خواندن و نوشتن هم نمیدانستند) پیامبری بزرگوار از میان همان مردم برانگیخت تا بر آنان آیات وحی خدا را تلاوت کند و آنها را از لوث جهل و اخلاق زشت پاک سازد و شریعت کتاب سماوی و حکمت الهی بیاموزد که پیش از این همه در ورطه جهالت و گمراهی بودند.
[4] - سوره جمعه، آیه 5:« مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوها کَمَثَلِ الْحِمارِ یَحْمِلُ أَسْفاراً بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ» وصف حال آنان که تحمل( علم) تورات کرده و خلاف آن عمل نمودند در مثل به الاغی میماند که بار کتابها بر پشت کشد( و از آن هیچ نفهمد و بهره نبرد). آری قومی که مَثل حالشان این است که آیات خدا را تکذیب کردند بسیار مردم ستمگر بدی هستند و خدا هر گز ستمکاران را( به راه سعادت) رهبری نخواهد کرد.
[5] - بخشی از آیه 59 سوره نساء.
[6] - در اینجا جمعیت فریاد سر میدهد:« صحیح است». و امام دعوت به سکوت میفرمایند و میگویند:« صحیح است نگویید. تظاهر نکنید».
[7] - مجدداً جمعیت فریاد میکند« صحیح است» و امام باز تذکر میدهند که« ساکت باشید! تظاهر نکنید. شعار ندهید.»
[9] - سوره نساء، آیه 59:« از خدا اطاعت کنید و از رسول و اولو الامر خویش فرمان برید».
[10] - آقای میرزا محمد علی شاهآبادی، از بزرگان، علما و عرفای صد ساله اخیر. او مهمترین استاد عرفان امام خمینی و سخت مورد تجلیل و تعظیم ایشان بود. وی به سال 1369 ه. ق.( 1329 ه. ش.) در تهران درگذشته است
[11] - وی در اوائل تأسیس حوزه علمیّه قم به سال 1343 ه. ق. در آن شهر درگذشته است.
[12] - نهج البلاغه، خطبه 33.
[14] -« اسلام بر پنج چیز بنا نهاده شده است». اصول کافی، ج 2، ص 18، باب دعائم الاسلام، ح 1.
[15] -« حسن و حسین، هر دو امامند، چه قیام کنند و چه بنشینند». علل الشرائع، ج 1، ص 211، باب 159، ح 2.