امروز با امام: اول شهریور
ـ پیام به نهضت آزادی ایران در خارج و بیان اسلامی بودن نهضت (1357)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
نهضت آزادی ایران خارج از کشور، اروپا- امریکا
پیام شما فرزندان اسلام- ایّدکم اللَّه تعالی- را مبنی بر وفاداری به اسلام و تذکر زحمات طاقت فرسای چندین ساله آنان در راه اهداف عالیه اسلام که ضامن استقلال و آزادی ملتهاست، دریافت نمودم و موجب کمال تشکر گردید. از خداوند تعالی توفیق و تأیید گروهها یا اشخاصی را که برای اسلام عزیز و مسلمین ستمدیده فداکاری میکنند و عمر خود را در راه حق و رسیدن به هدف اسلامی و انسانی صرف میکنند خواستارم؛ و علاقه خود را به تمام گروههای آنان اعلام میدارم.
امروز که ملتهای ستمدیده در سراسر ایران به خود آمدهاند و ملت بزرگ ایران با نهضت عظیم خود، مجال را بر شاه و دارودستهاش تنگ نمودهاند وقت آن نیست که عمر خود را در مناقشات جزئی صرف نموده و گوش به تبلیغات مضره بعضی از منحرفین دهیم.
امروز که شاه، با آتشسوزی و ویرانگری، مبارزات حق طلبانه ملت ما را میخواهد به دنیا بد جلوه دهد بر ما و شماست که بدون فوت وقت نقشه شیطانی او را در جهان فاش کنیم و نگذاریم نهضت اسلامی- انسانی را با بوقهای تبلیغاتی لکه دار کند.
امروز که ما به خط «اللَّه» قدم به قدم به هدف نزدیکتر میشویم باید همه را به اتحاد و برابری و برادری دعوت کرده و نقاط حساسی را که مردم به خاطر آن خود را جلو رگبار گلوله شاه قرار میدهند نشان دهیم. امروز باید افراد محترم «نهضت آزادی ایران» در داخل و خارج، و جمیع جناحهای اسلامی- ایّدهم اللَّه تعالی- بدون از دست دادن فرصت، دست در دست یکدیگر نهاده و در این امر حیاتی، که برچیده شدن رژیم پهلوی است مبارزه، و بدون مناقشات، ملت را به سوی هدف غایی که ایجاد حکومت اسلامی است هدایت نمایند. امروز سستی و سردی و سرگرم شدن به مسائل جزئی انتحار است؛ انتحاری فضاحت بار. خطر به قدرت رسیدن شاه از اختلاف و سستی گروهها، خطری نیست که بتوان همه ابعاد آن را پیشبینی کرد؛ خطر سقوط یک ملت بزرگ و اسلام عزیز است.
این جانب با تمام طاقت، در حصول وحدت همه اقشار ملت مسلمان کوشش کرده و میکنم، و از خداوند متعال در این امر بسیار مهم، که هستی ملت بدان پیوسته است، استمداد مینمایم، مطالعه مبارزات آزادیبخش ملتهای دربند و کشتارها و شکنجهها و زحمات طاقت فرسای آنان، هشداری است به ملت شریف ایران که نتیجه مبارزات دینی و ملی آنان فوری و سریع نیست. نهضت ایران، تا پیروزی- که مسلماً از آنِ ملت شجاع است- ادامه خواهد داشت؛ و بر شماست که این مطلب را هر چه زودتر به ملت برسانید
مرقوم شده بود که در بند اول اعلامیه 21 شعبان 98 ابهامی است که آلت دست بعضی از افراد مغرض شده است.[1] باید متوجه باشید که آن بند به دنبال مطالبی بود که نهضت ایران را غیر اسلامی معرفی میکرد و دانسته یا ندانسته ملت را از آن جدا مینمود، و زحمات چندین ساله همه را به نفع شاه هدر میداد. در این مورد خطیر من مکلف بودم اشتباه آنان را گوشزد نمایم و پایههای اساسی مبارزه ایران را نشان دهم. لذا صریحاً اعلام میدارم که این بند مربوط به کسانی است که نهضت اصیل ایران را به امر سیاسیِ غیر اسلامی ترسیم مینمایند که نتیجهاش حفظ شاه است نه کسانی که در نوشتهها و مصاحبات خود، شاه را محکوم و ایران را بر سر دو راهی «آزادی» یا «شاه» قرار میدهند، و نه کسانی که در طول مبارزات در نوشتهها و سخنرانیهای خود پیوستگی و همگامی خود را با اسلام، و انزجار و تبریِ خود را از رژیم منحط پهلوی اعلام نمودهاند؛ چنانچه در اکثر نوشتجات خود بدان تصریح نمودهاند. از خداوند متعال نصرت اسلام و مسلمین و توفیق همگی را خواستارم.- روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج3، ص: 447 ـ 448)
ـ تلگراف تشکر از آقای حسن طباطبایی قمی؛ سرکوب ضد انقلاب در کردستان (1358)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
حضرت آیت اللَّه آقای قمی- دامت برکاته- مشهد مقدس
تلگراف شریف واصل و موجب تشکر گردید. از خداوند تعالی توفیق سرکوبی اشرار و قطع ایادی خیانتکاران را مسألت مینمایم. ملت شریف ایران با تصمیم قاطع، رشته حیات توطئه گران و وابستگان به اجانب را قطع، و پرچم پر افتخار اسلام را افراشته، و جمهوری عدل اسلامی را به ثمرهای شیرین آن میرساند. از جنابعالی امید دعای خیر در جوار مولا ثامن الحجج دارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج9، ص: 320)
ـ نامه به آقای سید احمد خمینی؛ سفارش آقای گلپایگانی به عدم تصویب قانون مخالف با اسلام در مورد مالکیت (1358)
«بسمه تعالی
الآن از قِبَل آقای گلپایگانی[2] آمده بودند که ایشان گفتند در مجلس خبرگان راجع به مالکیت، مخالفِ اسلام نباشد که موجب مخالفت شود؛ و خواستند که با آقای بهشتی[3] تماس گرفته شود. شما[4] تماس بگیرید و بگویید چیزی مخالف شرع، واقع نشود که مواجه با مخالفتها شود.» (صحیفه امام، ج9، ص: 321)
ـ پیام تشکر به رئیس جمهور یمن جنوبی؛ تبریک عید فطر (1358)
«بسمه تعالی
حضرت آقای عبدالفتاح اسماعیل، رئیس جمهور کشور یمن جنوبی- عدن
تلگراف تبریک آن حضرت در مورد حلول عید سعید فطر واصل و موجب تشکر گردید. متقابلًا این عید بزرگ اسلامی [را] به آن حضرت و ملت مسلمان کشور شما تبریک گفته، سعادت و موفقیت ملت همکیش را در راه تحقق بخشیدن به اهداف عالیه پیامبر بزرگوار اسلام از خدای تعالی خواستارم. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج9، ص: 322)
ـ تأییدیه به بانک صادرات جماران؛ حق برداشت از حساب 500 بانک صادرات (1362)
[بسمه تعالی. بانک صادرات جماران. بدین وسیله اعلام میشود از تاریخ 1/ 6/ 62 علاوه بر حق برداشت و امضای سه نفر آقایان امضاکننده ذیل از اسناد و چکهای حساب جاری پانصد به نام آقایان سید هاشم رسولی، شیخ حسن صانعی و محمد حسن رحیمیان در غیاب دو نفر از آقایان دیگر، آقای شیخ حسن صانعی نیز به تنهایی حق برداشت و امضای چکهای حساب فوق را خواهند داشت.
31/ 5/ 62- حسن صانعی- سید هاشم رسولی محلاتی- محمد حسن رحیمیان].
بسمه تعالی
موافقت میشود. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج18، ص: 65)
ـ سخنرانی در جمع پرسنل نیروی دریایی و هوایی؛ آشنایی به وظایف اسلامی و میهنی (1362)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
قبلًا از مهمانهای عزیزمان که از خارج کشور آمدهاند، دانشجویان عزیزی که در جبهه خارج به مجاهدت در راه خدا ادامه میدهند تشکر کنم و توفیق آنها را برای رسیدن به نیل اسلامی از خدای تبارک و تعالی تقاضا نمایم. این دانشجویان عزیز که در خارج کشور با آن زحمتها و با آن کارشکنیها به طرفداری از اسلام و جمهوری اسلامی و کشور عزیز قیام کردند و اقدام، مورد تشکر و تقدیر هستند، و مجاهدینی هستند که در جبهه خارج به اسلام خدمت میکنند. و امیدوارم که نام مبارکشان در صحیفههای اسلامی ثبت بشود و برای اسلام ذخیرههایی باشند که کشور خودشان را از انحرافات نجات دهند. و بعداً از شما پرسنل نیروی هوایی و هوانیروز و خلبانان عزیز تشکر میکنم که با برادرهای خودتان همصدا هستید و به طور شایسته خدمت برای اسلام میکنید و دست جنایتکاران را از کشور اسلامی قطع کردید، و ان شاء اللَّه بعدها هم مجال به آنها نخواهید داد که در این کشور به چپاولگریهای خودشان ادامه بدهند. شماها میدانید که این کشور و خصوصاً ارتش در زمان شاه مخلوع چه وضعیتی داشت. اسم استقلال را میگفتند، تکرار میکردند، اسم تمدن را تکرار میکردند، لکن ما در هیچ چیز استقلال نداشتیم و بویی از تمدن در این کشور ما نگذاشتند که به مشام مردم برسد. و خدای تبارک و تعالی به ملت ما و به مسلمین منت گذاشت و این نیروها را و نیروهای مردمی را بیدار کرد، و در همان وقت اول که نیروهای مردمی نهضت کردند، نیروهای اسلامی، لشکر اسلامی که متحول شدند از آن لشکر طاغوتی به لشکر انسانی- اسلامی، از همان اول به دامن ملت برگشتند و با مجاهدات همه اینها کشور ما به پیروزی رسید و ما امروز در بین راه هستیم. این طور نیست که ما را امثال قدرتهای بزرگ مثل امریکا و شوروی رها کنند، آنها باز طمع دارند به ما. آنها در خارج نشستهاند و عمال آنها در خارج و داخل مشغول کار هستند و طمع دارند باز به این کشور، و طمع دارند به ارتش. لکن تحولی که در این کشور پیدا شد به برکت تأییدات الهی، و جوانهای ما را نجات داد و شما عزیزان نیروهای ثلاثه را نجات داد، تحولی است که امیدوارم که به همین وضع باقی باشد؛ و تا این وضع موجود است و وضع موجود استدامه دارد، هیچ آسیبی به شما نخواهد رسید.
افزایش بیداری و انسجام نیروهای مدافع انقلاب
مهم این است که ما و شما آشنای به وظایف اسلامی و وظایف میهنی خودمان باشیم. گمان نکنیم که مسائل تمام شده است و ایران نجات مطلق پیدا کرده است و کسانی که در کمین نشستهاند آرام میشوند. ما هر روز باید به بیداری خودمان بیفزاییم و هر روز باید به وحدت و انسجام خودمان افزایش بدهیم. ما باید، شما باید خودتان را از سایر نیروهای مسلح اسلامی جدا ندانید، و آنها هم باید خودشان را از شما جدا ندانند، همه از یک نیرو هستید با اسماء مختلف، نیروی اسلامی الهی هستید. اسماء مختلف، لکن معنا واحد. و تا این وحدت معنا هست و تا این وحدت بین قوای لشکری هست، ارتشی هست و وحدت بین آنها و سپاه پاسداران و بسیج و مردم هست، این کشور مصون از هر بلیهای است. و خدا نکند یک روزی بیاید که منحرفین شما را گول بزنند و ایجاد خلاف بکنند بین شما. و خدا نکند که روزی بیاید که اشخاصی که انحراف از اسلام دارند، بین شما و پاسداران عزیز اختلاف ایجاد کنند. اگر اختلاف بیاید بین شما و وحدتتان از بین برود مطمئن باشید که آنها کار خودشان را خواهند کرد، و شما را همان طور که سابق ارتش در تحت فرمان او بود، شما را تحت فرمان خودشان خواهند گرفت، و همچو تصفیهای خواهند کرد که از شما که برای اسلام خدمت میکنید یک تن باقی نگذارند. باید هوشیار باشید، باید هوشیار باشیم، باید دولت و ملت هوشیار باشد که غفلت از اینکه در کمین هستند برای بلعیدن این کشور از همه اطراف، از امریکا گرفته تا شوروی، در این معنا شک نباید بکنیم و متکی به خدای تبارک و تعالی باشیم و متکی به قدرت ملی خودمان باشیم که وحدت شما و همراهی ملت از شما و پشتیبانی همه قشرهای ملت از شما، شما را از آسیب مصون نگه میدارد.
و بحمداللَّه شما آن سیلی که در اول حمله صدام وعده داده شد که به صورتش بزنند، شما زدید و الآن یک موجود سیلی خورده است که همه چیزش را از دست داده است و کمکهای خارجی، کمکهای منطقه، کمکهای ابرقدرتها نمیتواند او را نجات بدهد. امروز صدام دوره افتاده است و از هر کس تقاضا میکند که یک اصلاحی پیش بیاید، حتی از گروههای منحرف و اشخاص منحرف، باز دامن آنها را میگیرد که آنها پیشنهاد اصلاح بکنند، و اما یک اصلاح امریکایی آنها نمیدانند که آن چیزی که در ایران است و آن معنایی که در ایران است و آن چیزی که در اسلام است اجازه نمیدهد که با یک موجودی که به صغیر و کبیر کشور خودش و کشور ما رحم نکرده است، اصلاح پیش بیاید. لفظ اصلاح یک امری است که صلاحیت ندارد بین مسلمانها و یک طایفهای که از اول به اسلام عقیده نداشتند و مؤسس آنها عَفْلَقی[5] بوده است که به هیچ دینی از ادیان الهی اعتقاد ندارد. معنا ندارد که دولت اسلامی ایران با دولتی که هیچ اعتقاد به اسلام و به اخلاق بشریت ندارد، سر میز اصلاح بنشیند. ایران همان طور که سیلی زد به این موجود مفلوک، به سیلی زدن خودش و به پسگردنی زدن خودش ادامه میدهد تا اینکه آن چیزهایی که باید زیر بار بروند با فشار نظامی ایران و با فشار ملت ایران تحقق پیدا بکند. ملت ایران اگر میخواست که صلح امریکایی بکند، همان اول از امریکا جدا نمیشد و قطع روابط نمیکرد، و دستش را از ایران کوتاه نمیکرد، و جاسوسان او را بیرون نمیکرد. و امروز هم اگر دستش را به صلح امریکایی دراز کند، صدام و امثال صدام کنار میروند، لکن مستشارهای امریکایی وارد معرکه میشوند. ما نمیتوانیم صلحی را بپذیریم که طرح امریکایی دارد و صدام نمیتواند بپذیرد آن چیزهایی را که ما میخواهیم. کسی که ابتداءً برای اینکه سردار قادسیه باشد تصریح کرد که من به کشوری که مجوس هستند دارم حمله میکنم، و کشور ایران را مجوسی خواند و حمله خودش را حمله سردار قادسیه خواند، و هیچ اعتقاد به اسلام و اخلاقیات اسلام نداشت، امروز هم در رادیو و هم در صحبتهای او دم از اسلام میزند. حالا که بیچاره شده است از اسلام دم میزند، و اگر مهلت داده بشود به این خبیث، آن روزی که مهلت پیدا بکند و تجهیز قوا بکند بدتر از اول به سرزمین شما حمله میکند. باید امروز که بحمد اللَّه قدرت در دست شما ارتشیها و سپاهیها و بسیجیها و عشایر هست، این قدرت را حفظ کنید و این وحدت را حفظ کنید و به پیش بروید که خدا با شماست. و امیدوارم که با زحمت و تلاش پیگیر شما تمام این توطئهها از بین برود، و ایران استقلال خودش را حفظ کند، و آزادی خودش را حفظ کند. آنهایی که از ما میخواهند که با صدام صلح کنیم و به جنگ ادامه ندهیم، آنها صلح امریکایی میخواهند. بعضی از آنها سرتا قدمشان امریکایی است و از عمال شاه سابق بودهاند، و حالا اسلامی شدهاند و برای وطنشان و برای حفظ خون مردم وطنشان ناله میکنند و اشک تمساح میریزند.
و ان شاء اللَّه شما و سایر قوای مسلح به کار خودتان با قدرت، با اعتماد به خدای تبارک و تعالی ادامه بدهید، و حفظ کنید کشور خودتان را از اینکه دستهای قدرتهای فاسد در اینجا باز بشود. و من امیدوارم که دیگر نتوانند اینها یک همچو تخیلی را بوجود بیاورند و عملی کنند. البته آنها طمع دارند، باز طمعشان نبریده است. آنها هم پیشنهاد میکنند که باید صلح بشود، لکن صلحی که آنها میخواهند صلح امریکایی میخواهند و ما صلح اسلامی میخواهیم. ما میخواهیم آن کسی که تعدی کرده است به مسلمانها و آن اشخاصی که خون مسلمانها را در بلاد ما و بلاد خودش ریخته است و علمای اسلام را در بلاد خودش شهید کرده است، ما میخواهیم به حکم اسلام از او انتقام بگیریم؛ ما میخواهیم قصاص کنیم، ما میخواهیم دست او را قطع کنیم، و ما میخواهیم که این حزب منحوس و این حزب عفلقی از بین برود و کشور عراق به دست خود عراقیها، به دست مردم و ملت خود عراق اداره بشود، نه به دست دیگران و امثال صدام که تمام حیثیت عراق را، حیثیت نظامی عراق را، حیثیت ملی عراق را زیر پا گذاشته است، و تمام ذخیرههای عراق را برای نفهمی به باد فنا داده است که امروز مفلس شده است. و طلاها و جواهرات زنهای مردم را مأمورین میروند و به زور میگیرند و یک دسته از خودشان هم نمایش میدهند که صف کشیدهاند برای اینکه ذخیرههای خودشان را بدهند. با اینکه با زور دارد از ملت خودش طلاها را میگیرد و در کویت و در غیر کویت به فروش میرساند برای اصلاح حال خودش، و یا برای پر کردن جیب خودش و دیگران. یک همچو موجودی نباید دیگر در دنیا باقی بماند و نباید حکومت یک کشور اسلامی را داشته باشد. اسلام اجازه نمیدهد به یک همچو مسالمتی بین ما و او و بین مسلمان و یک کافر متعدی. ما باید به همه کشورهای منطقه بگوییم که ما و اسلام به ما اجازه نمیدهد که حتی یک وجب از ملک شما و از مملکت شما تصاحب کنیم، ما دفاع داریم میکنیم از شما و از کشور خودمان. ما دفاع از نوامیس شما میکنیم، ما دفاع از علمای شما میکنیم، ما دفاع از متدینین شما میکنیم، ما دفاع از ملت شما میکنیم.
لکن بعد از اینکه ان شاءاللَّه پیروزی حاصل شد، کشور شما مال خود شماست و همه کشورهای منطقه مال صاحبانش هست و کشور اسلامی به یک وجب از خاک دیگران طمع ندارد. لکن نمیگذارد که کسانی که طمع در مملکت خودش دارند و کسانی که تعدی کردند به کشور ما، نمیگذارد آنها را به حیات خودشان ادامه بدهند. من از خدای تبارک و تعالی توفیق شما جوانان و همین طور جوانان عزیزی که در خارج کشور به اسلام خدمت میکنند، از خدای تبارک و تعالی میخواهم. آنها مجاهدینی هستند که با کمال اخلاص دارند خدمت میکنند به ایران، و شما مجاهدینی هستید که با اخلاص دارید خدمت میکنید به کشورتان، و خداوند با شماست و شما را پیروز میکند ان شاء اللَّه. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج18، ص: 66 ـ 70)
ـ نامه به وزارت امور خارجه؛ اعلام وصول هدایا و ارسال آنها برای کمک به جبهه (1363)
[وزارت امور خارجه- اداره دفتری و بایگانی
خواهشمند است دستور فرمایند محموله پیوست را که شامل سکهها و جواهرات ذیل میباشد و از طرف یکی از برادران عراقی به عنوان هدیه به امام خمینی، رهبر کبیر انقلاب اسلامی تحویل این نمایندگی گردیده است به دفتر امام ارسال نمایند. لازم به یادآوری است که سکهها و جواهرات مزبور قدیمی بوده و تعدادی از آنها مربوط به دویست سال پیش میباشد که در موزه میتوان بهرهبرداری نمود. به امید پیروزی مستضعفین بر مستکبرین. سرپرست دفتر حفاظت منافع جمهوری اسلامی ایران- علی سبز علیان]
(در ادامه نامه، مشخصات 31 مورد قطعات اهدایی، فهرست شدهاند.)
بسمه تعالی
آنچه در ورقه مرقوم است به این جانب واصل شد و به جبهه داده شد. ان شاء اللَّه تعالی موفق باشید. شهریور 63
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج19، ص: 18)
ـ نامه به آقای محمد رنجبر؛ اسیر ایرانی در عراق و دعا برای او (1365)
[بسم اللَّه الرحمن الرحیم
توکلت علی اللَّه تَقولُونَ المَوتُ صَعبٌ وَ اللَّه مُفارَقَةُ الأَحِبَّاءِ أصعَبٌ[6]
پدر جان، سلام؛ امیدوارم حالتان خوب باشد. راضی نمیشدم مزاحم اوقات شریفتان گردم، لکن دیگر قدرت تحمل دوری را نداشتم، و دلم بسیار برایتان تنگ شده بود؛ لذا تصمیم به نوشتن نامه برایتان گرفتم. تا کنون شنیدهاید پسری به مدت چهار سال از پدرش جدا شود، و بعد از چهار سال جدایی برای پدرش نامه بنویسد، و پدر نامه فرزندش را جواب نگوید. پدرم باور کنید تحمل سختی راحت است، اما تحمل بر فراق یار دشوار است. پدرم من از بلاد غربت از گوشه زندان غم غبار آلود از هجر دوست، با چشمانی غمزده، در انتظار رؤیت نامه را مینویسم. پدرم نامهام را اجابت کن. با جواب خویش گرد و غبار غم را از چهره زردمان پاک کن، تا چشم ما با دیدن خَطَّت نور گیرد، روشن و منور گردد. پدرم پروانههای وجودمان فدای شمع جانسوزت باد. فرزندان افسرده خویش را با کلام مسیحاییات جانی دوباره بخش، و دل خسته دلان در راه مانده را جلایی تازه ده. به امید اینکه این نامه به دستت برسد و جوابش را هر چه زودتر بنویسی. پدرم برای دریافت جواب لحظه شماری میکنم.
خدا حافظتان. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته. 12/ 6/ 1365- فرزند کوچکت، محمد رنجبر].
بسمه تعالی
فرزند بسیار عزیزم، از نامه دلسوزانه شما بسیار متأثر گردیدم. من ناراحتی شما عزیزان دربند را احساس میکنم. شما هم ناراحتی پدرتان را که فرزندان عزیزش دور از وطن هستند احساس کنید. عزیزان من سید و مولای همه ما، حضرت موسی بن جعفر (ع)، بیش از همه شماها و ماها در رنج و گوشه زندان به سر بردند. برای اسلام عزیز شما صبر کنید. خداوند فرج را ان شاء اللَّه تعالی نزدیک مینماید؛ و پدر پیر شما را با دیدن شما شاد میفرماید. به همه عزیزان دربند سلام مرا برسانید. من از دعای خیر فراموشتان نمیکنم. خداوند حافظ شما باشد. پدر پیرت (خ) (صحیفه امام، ج20، ص: 107 ـ 108)
ـ نامه به رئیس مجلس شورای اسلامی؛ تعیین قوانین کیفری برای متخلفان از قانون (1365)
[بسمه تعالی. محضر شریف حضرت آیت اللَّه العظمی امام خمینی- دامت برکات وجوده الشریف
معمولًا در قوانین مصوبه مجلسهای دنیا و مِن جمله مجلس شورای اسلامی کیفرهایی برای متخلفان از قانون و مجرمان پیشبینی میشود که بدون آنها ضامنی برای اجرای قانون نیست.
مدتی پیش شورای محترم نگهبان نظر داد که این گونه کیفرها تعزیرهاییاند که باید توسط قاضی در دادگاه معین شوند و نمیشود به صورت کلی در لباس قانون درآیند.
شورای عالی قضایی به خاطر اینکه احاله کیفرها به قضات باعث تفاوتهای فاحش و زننده در کیفرها میشود و مایه بیاعتباری دستگاه قضایی و نظام کیفری اسلامی خواهد شد با احاله کیفرها به نظر قضات مخالفت داشت.
در برههای از زمان پذیرفته شد که سقفی و حد اقل و اکثری برای کیفر مجرمان تعیین شود و اختیارات قضات را در انتخاب حدی در میان اقل و اکثر قرار دهیم.
این روش نه نظر شورای نگهبان را تأمین کرد، نه نظر شورای عالی قضایی را. و بالاخره حضرت عالی برای حل مشکل، هیأتی مرکب از دو عضو شورای نگهبان و یک عضو کمیسیون قضایی مجلس و رئیس شورای عالی قضایی را جهت تعیین تعزیرات معین فرمودید.[7] این هیأت نتوانست مشکل را حل نماید.
در ادامه این نامه به بیان علل ناکامی هیأت پرداخته شده و آن گاه چنین پیشنهاد شده است در مجلس همه وسایل رسیدگی و دقت موجود است، و لوایح همراه خود نظر کارشناسی دولت و دستگاه قضایی دارند، و دو بار در کمیسیونها با حضور کارشناسان بحث میشود و معمولًا یک لایحه در چند کمیسیون و دو بار در جلسه علنی مورد بحث قرار میگیرد، و از وسایل روابط جمعی پخش میشود و صاحبنظران ذی علاقه معمولًا نظراتشان را برای مجلس میفرستند و حد اقل برای تصویب آن 91 رأی نمایندگان مجلس وجود دارد که معمولًا در میان آنها افراد مجتهد و متقی فراوان است، و اگر اشتباهی پیش آید با نظر شورای نگهبان به مجلس برمیگردد. و بعد از همه اینها اگر باز هم خلاف بود، قانون عادی است و قابل اصلاح.
خواهشمندیم هر گونه که مصلحت میدانید مشکل را حل بفرمایید. ضمناً پیوست عریضه، طرح تشدید مجازات محتکران و گرانفروشان را تقدیم میدارد که مشکل ما را ملاحظه فرمایید.
رئیس مجلس شورای اسلامی- اکبر هاشمی رفسنجانی- 26/ 5/ 65].
بسمه تعالی
جناب حجت الاسلام آقای هاشمی، رئیس محترم مجلس شورای اسلامی
در این موضوع به حضرت حجت الاسلام و المسلمین آقای منتظری- دامت برکاته- مراجعه نمایید که با نظر ایشان مشکل حل شود، ان شاء اللَّه تعالی.
1 شهریور 65/ روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج20، ص: 109 ـ 110)
ـ سخنرانی در جمع اعضای هیأت دولت در آستانه هفته دولت؛ فاجعه کشتار حجاج (1366)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
ما خدای تبارک و تعالی را شکر میکنیم که با این همه مشکلاتی که برای جمهوری اسلامی پیش آوردند و پیش خواهند آورد، جز ذات مقدس او پناهی نداریم. هر چه هست از اوست و هر چه خواهد شد هم از اوست و ما جز یک خدمتگزاری که باز هم توفیقش از اوست، چیزی نیستیم. باید همه ما توجه داشته باشیم به اینکه ما خودمان چیزی نیستیم، هر چه هست اوست. اگر عنایات او نبود ما هیچ بودیم؛ چنانچه از ازل هم هیچ بودیم و بعدها هم از حیث حیثیت خودمان هیچیم. منتها ما هیچها اشتباه داریم؛ خیال میکنیم ما هم یک چیزی هستیم و این یک حجابی است بین ما که امیدوارم خدای تبارک و تعالی این حجاب را بردارد و ما بفهمیم کی هستیم؛ «اللَّهُمَّ ارِنِی الأشْیاءَ کَما هی».[8] «ارِنِی الأشْیاءَ کَما هُو»، یعنی به حسب احتمال قوی اینکه آن که هستند که صرف تعلق به او هستند، او را نشان بدهد که اگر او را نشان بدهد، معرفت خدا حاصل میشود. و اگر آن چیزی که ما همه در حجاب هستیم، آن حجاب برداشته بشود، معلوم میشود که غیر از او کسی نیست و چیزی نیست و همه اشکالات در حجابی است که ما داریم، گمان میکنیم چیزی هستیم. و من امیدوارم که خدای تبارک و تعالی به همه ما توفیق معرفت عنایت کند و توفیق خدمت به خلق اللَّه.
البته من از مشکلات دولت، از مشکلات کارمندان دولت، از مشکلات همه قشرهایی که در بین دولت کار میکنند آگاهم؛ چنانچه شماها بهتر آگاهید. و من میدانم که این دولت و این اقشاری که مربوط به دولت هستند، در عین حالی که محرومترین قشرها هستند، با اخلاصترین قشرها هستند، و در عین حالی که با یک زندگی درویشانه میگذرانند، بحمد اللَّه، قدرت معنوی دارند و هر چه زندگی زیادتر بشود، قدرت روحی کمتر میشود.
این مسلّم است هر قدمی که دنیا برای آدم بر میدارد، انسان عقب میگیرد. آنهایی که در کاخهای بسیار مجلل زندگی میکنند، نگرانیشان بیشتر از آنی است که درویشاند و در محلهها زندگی میکنند. پس ما از این جهت هم شکرگزار هستیم که ما را در لباس درویشها درآورده است- نه درویش به معنای اصطلاحی، درویش واقعی- و ما خدمت به خدا و خدمت به خلق خدا را وظیفه خودمان میدانیم و مشکلات را هم ان شاء اللَّه، پشت سر میگذاریم و همان طوری که تا کنون ایستادگی کردهایم، همه ایستادگی کردند در مقابل همه مشکلات، از این به بعد هم بین همه مشکلات ایستادگی خواهند کرد. و من دعا میکنم که خداوند به شما توفیق بدهد.
و اشخاصی که خارج ایستادهاند و اشکال میکنند، از باب اینکه خودشان در گود نیستند، اشکال کردن یک چیز آسانی است. اما حل اشکال مشکل است. خوب، البته اشخاصی خارج نشستهاند، میگویند: چرا چه شد؟ چرا نشد؟ چرا باید بشود؟ چرا فلان کار باید بشود؟ باید بکنند. لکن وارد نیستند ببینند که مشکلات چی است. در یک همچو زمانی که دولت و ایران مبتلای به همه گرفتاریهایی که میبینید هستند و همه دولتها، همه جهان به استثنای ملتهایشان در صدد محو جمهوری اسلامی هستند؛ یعنی، در صدد محو اسلام هستند، در عین حال، خدای تبارک و تعالی تأیید کرده است و ما استقامت کردیم، مقاومت کردیم، بعدها هم خواهیم کرد، ان شاء اللَّه.
و آن چیزی که من امروز خیال دارم عرض کنم قضیه اسفباری است که در مکه اتفاق افتاد. ما از اول قیام- ان شاء اللَّه- برای خدا و برای نجات ملت، شهدا خیلی داشتیم. چه قبل از اینکه انقلاب واقع بشود- در زمان ستمشاهی- شهدای بزرگ داشتیم و چه بعدش که میبینید شهدای بسیار ارزشمند داشتیم، لکن مسئله حجاز مسئله دیگری است، غیر مسائل است. ما آن وقت هر چه بوده، این [بوده] که کتک میخوردیم یا گاهی میزدیم، گاهی میخوردیم، بعد هم همین طور، ما شهدا خیلی دادیم و در همه جا شهید دادیم. در زمان رضا شاه، آن همه رنج [دیدیم!] هر کس یادش است، میداند چه خبر بود. در زمان محمد رضا هم، که همه یادتان است، چه بساطی داشتیم! چه داشتند و چه شهدایی در آن وقت دادیم و چه شهدایی در بین این وقتها [دادیم!] لکن همه قضیه شهادت بود، قضیه بزرگ بود، لکن قضیه، قضیه مسئله حجاز نبود. مسئله قدس مسئله بزرگی است. روز قدس هم دیدید که چه [شد.] اما روز قدس مسئلهای است و روز جمعه خونین مکه مسئله دیگری است. روز قدس ما برای اینکه نجات بدهیم قدس را از دست غاصب [اعلام کردیم،] لکن آنها این طور نبود که قدس را توهین بهش بکنند، از بین ببرند. آنها هم مدعی بودند که ما قدس را میخواهیم و چه میکنیم. البته نباید قدس دست آنها باشد، ... روز قدس [اعلام شد] برای خاطر اینکه اسلام آن طور صدمه دیده، برای خاطر اینکه قدس، که باید دست صاحبانش باشد، غاصب آمده غصب کرده.
در این انفجارها که حاصل شد، در این ترورها که شد، بسیار عزیزان بزرگی را ما از دست دادیم که هر خاکِ پای آنها بر این کاخنشینان ارزشش بیشتر بود- اگر آنها ارزشی داشتند که ندارند- لکن همه این بود که ما کتک میخوردیم و میزدیم. در جنگ با صدام هم که تحمیل به ما کردند، ما خیلی [عزیز] از دست دادیم، شهید از دست دادیم، خیلی ضرر بردیم. لکن ما ضرر بردیم، مسأله [مثل] مسئله حجاز نیست.
مسئله حجاز مسئلهای است که ما باز خواب هستیم، دنیا هم باز خواب است که چه شد. مسئله حجاز، مسئله بزرگترین مقامات قدس اسلامی و دنیایی [است که] شکسته شد. کعبه احترامش پیش ما تنها نیست، پیش مسلمین تنها نیست؛ کعبه را همه ملل محترم میشمرند؛ همه مللی که به دین [اعتقاد] دارند. کعبه، کعبهای است که از زمان اول خلقت بوده است و همه انبیا در او خدمتگزار بودهاند. شکستن کعبه مسئلهای نیست که بشود ازش همین طوری گذشت. اگر ما از مسئله قدس بگذریم، اگر ما از صدام بگذریم، اگر ما از همه کسانی که به ما بدی کردند بگذریم، نمیتوانیم [از] مسئله حجاز بگذریم.
و لازم است زنده نگه داشتن این روز؛ روزی که این خیانت شد به اسلام. و الآن ماه محرم نزدیک میشود. ماه محرم برای ما خیلی عزا هست؛ لکن سید الشهدا- سلام اللَّه علیه- هم فدا شد؛ برای اینکه در مکه نماند که نبادا به ساحت قدس مکه جسارت بشود؛ همه فدای مکه هستند. مکه جایی است که همه انبیا خدمتگزار او بودهاند و حالا گرفتار شده مکه به دست یک دسته اشخاص ملحد که اصلًا نمیفهمند باید چه بکنند؛ و نمیفهمیدند و نمیدانند چه تحمیلی برشان شد. و یک ننگی است الآن برای همه مسلمین دنیا که مکه، محل قدس الهی، محلی که مقدسترین مقامات الهی است، این طور شکسته بشود و مسلمانها نشسته باشند تماشا کنند. مسلمانها خودشان تکلیف خودشان را میدانند. مسأله را باید زنده نگه داشت. در ماه محرم، تمام کسانی که منبر میروند، واعظ هستند، نوحهخوان هستند، تمام دستهجات باید در رأس امورشان این مسأله قرار داده شود. سید الشهدا برای این بود شهادتش؛ برای این بود که اقامه بشود عدل الهی. اقامه بشود خانه خدا، محفوظ باشد خانه خدا. و در یک زمان ما که همه نشستهایم و تماشا میکنیم، ما تماشاچی چی هستیم؟ چه باید بکنیم؟
البته این معنا را من تذکر بدهم که معنای اینکه ما باید با این مسأله برخورد داشته باشیم این نیست که کسانی که الآن در اینجا از سعودیها هستند یا از سایر، از کویت، از جاهای دیگر، اینها را ما کاری داشته باشیم؛ اینها در پناه ما هستند، باید محفوظ باشند. و این جوانهای ما البته حسن نیت دارند، لکن من بهشان عرض میکنم که در بین شما ممکن است اشخاصی باشند که حسن نیت نداشته باشند، بخواهند مملکت ایران را، بخواهند دولت ایران را آلوده کنند. شما متوجه باشید که اینها چیزی نیستند که ما به اینها کار داشته باشیم. مسأله بالاتر از این مسائل است و باید ما با همه قوایی که داریم، مسلمین با همه قوایی که دارند و دنیا، آنهایی که به خدا اعتقاد دارند با همه قوایی که دارند، باید با این مسأله محاربه کنند، به هر طوری که خودشان صلاح میدانند. این ننگ را نباید ما به گور ببریم که ما بودیم، دیدیم در حضور ما بزرگترین جنایت واقع شد و حالا هم آنها طلبکار هستند از ما.
این توطئه بیاشکال، یک توطئه سابقی بود؛ هیچ اشکالی در این نیست که یک سابقهای داشت این توطئه؛ بنا داشتند بر اینکه این امر واقع بشود؛ تحمیل کرده بودند بر آل سعود احمق که یک همچو کار احمقانهای بکند و خودش را در تمام دنیا منحط کند.
با اینکه منحط بود و منحط خواهد بود و ما واقعاً متحیریم که باید چه بکنیم؟ خدای تبارک و تعالی خانه خودش را حفظ میکند: «انّ للَّهِ بیْتاً یَحْمِیهِ»[9] و سیلی را خواهد خورد از مسلمین، از مؤمنین، از حجازیها. خود حجازیها که در این امر وارد نبودند، الّا دستهجاتی که مربوط به این حزب باطل و این دولت باطل است. این توطئه از سابق بود؛ هیچ سابقه نداشت که در سالهای سابق، قبل از اینکه حجاج بروند، ملک سعود برای من پیام بفرستد و از من تشکر کند که شما گفتید که اینجا آرامش باشد و با ما چه بکنند و اینها، بنا بر این نبود. امسال این اتفاق افتاد، برای چی؟ برای چی ایشان برای من پیام فرستاد؟
برای اینکه بعد بگوید که من حسن نیت دارم، چه دارم، فلان، یا یک نمایشی بود. بهترین دلیل بر اینکه این مسأله، مسئله توطئه بود همان کیفیت عملشان بود. خودشان اقرار کردند به این معنا. میگویند که ایرانیها میخواستند بیایند کعبه را آتش بزنند و قم را کعبه قرار بدهند- یک همچو حرف ابلهانه. خوب، معلوم میشود از اول، بنا داشتند این کار را بکنند، به بهانه اینکه ایرانیها آمدند کعبه را خراب کنند، ما هم مهیا شدیم پدرشان را در آوریم. قضیه کشته شدن نیست، قضیه هتک احترام است. مسئله حجاز ابعاد مختلف دارد، منتها بُعد بزرگترش همین است که احترام یک محل مقدسی از بین رفت و مسلمین ساکت نخواهند نشست. بعدها خواهد فهمید فهد، و امثال فهد. خواهد فهمید که چه چیزی تحمیلش کردهاند و چه قضیهای واقع شده و مسلمین خودشان میدانند تکلیف خودشان را؛ حجازیها هم میدانند این را. اگر این کشتار که در حرم واقع شده بود، اگر در طائف واقع میشد، خوب، باز قابل تحمل بود برای اینکه طائف بود، کشتار بود فقط. ما کشته خیلی داریم، ما در جنگها کشته داریم، قبلش هم داشتیم، بعدها هم داریم.
اگر در طائف واقع شده بود، این یک مسئلهای بود؛ میگفتیم کشتند یک عدهای را. اما در حرم واقع شده؛ حرمی که خدا از اول امنش قرار داده و الآن حرم مغصوب است در دست اینها. از اول هم این طور بود؛ برای اینکه اینها چه کارهاند که آمدهاند خادم الحَرَمَیْن- خائن الحَرَمَیْن- شدهاند؛ کی اینها را خادم الحرمین قرار داده؟ با چه وجهی اینها اسم مملکت اسلامی را تغییر دادهاند از آنی که بود؛ «حجاز» را «مملکت سعودی» قرار دادند؟ مملکت سعودی به چه مناسبت؟ اینها مسائلی است که همهاش بغرنج است و ما نمیدانیم که از این عار چطور خارج بشویم. من واقعاً در مسائل خیلی تحمل داشتم؛ در مسائل جنگ، در همه اینها تحمل داشتم. اما این بیتحمل کرده من را. مسأله غیر از این مسائل است. آنچه ما امیدواریم این است که خدای تبارک و تعالی با قدرت خودش حل کند مسائل را. و امیدواریم خداوند به همه ما توفیق بدهد که در این باره بیتفاوت نباشیم. در این ماه محرم بیتفاوت نباشند؛ مسلمین در دنیا بیتفاوت نباشند.
خداوند ان شاء اللَّه، همه شما را توفیق بدهد. و امیدوارم که خدمتگزار باشید به این بندگان خدا که مظلوم هستند و مظلوم بودند. و حفظ کنید این شیوه خدمتگزاری به اینها را. و بحمد اللَّه، شما خودتان از آن طبقه هستید؛ از طبقه بالا نیستید؛ یعنی، از طبقه پایین، شما از طبقه ممتاز هستید. آنهایی که آن وقتها متکفل حکومت بودند از طبقهای بودند که ناچیز بودند و خداوند شما را موفق کند که همیشه خدمتگزار باشید.
و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج20، ص: 366 ـ 371)
[1] - اشاره امام به بند یک پیام تاریخی 5/ 5/ 57 است:« نهضت مقدس اخیر ایران که ابتدای شکوفاییاش از 15 خرداد 42 بود، صد در صد اسلامی است و به دست توانای روحانیون با پشتیبانی ملت مسلمان و بزرگ ایران پیریزی شد ...».
[2] - آقای سید محمد رضا گلپایگانی( از مراجع تقلید).
[3] - آقای سید محمد حسینی بهشتی، نایب رئیس مجلس خبرگان.
[4] - خطاب به آقای سید احمد خمینی.
[5] - میشل عَفْلَق، بنیانگذار حزب بعث عراق و سوریه.
[6] -« میگویند مرگ سخت است؛ به خدا سوگند که جدایی دوستان دشوارتر است».
[7] - اعضای این هیأت در پی نامهای که از سوی آقای محمد یزدی( رئیس کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس شورای اسلامی) به حضور امام تقدیم شد، انتخاب شدند. اعضای هیأت عبارت بودند از: آقای موسوی اردبیلی( رئیس شورای عالی قضایی)، آقای یزدی( رئیس کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس) و دو عضو فقهای شورای نگهبان به انتخاب آن شورا.
[8] -« خدایا! اشیاء را آن چنان که هستند به من نشان بده».
[9] -« خداوند را خانهای است که از آن حمایت میکند».