امروز با امام: بیستوهشتم مرداد
ـ نامه تشکر به آقای حجازی (1346)
«بسمه تعالی
خدمت جناب مستطاب سید الاعلام آقای حجازی- دامت تأییداته
تلگراف جنابعالی امروز واصل شد. قبلًا هم از زحمات و عواطف جنابعالی نوشته بودند؛ و میخواستم تشکر کنم. اکنون که مسافر مطمئن عازم است لازم است از زحمات شما تقدیر و تشکر کنم. امید است خداوند تعالی به امثال جنابعالی خیر دنیا و آخرت عنایت فرماید. سلامت و تأیید شما را از خداوند تعالی خواستارم. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج2، ص: 149)
ـ حکم به ارتش و مردم؛ سرکوب عوامل خرابکار حزب دمکرات (1358)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
السّاعه خبر رسید که در سنندج «حزب دمکرات»، آنها ارتشیها و سازمانهای آنها را محاصره کردهاند، و اگر تا نیم ساعت دیگر کمک نرسد اسلحهها را میبرند. و از مسجد سنندج به ما اطلاع دادهاند که حزب دمکرات زنهای ما را به گروگان بردهاند. اکیداً به کلیه قوای انتظامی دستور میدهم به پادگانهای مراکز ابلاغ کنند که به قدر کافی به طرف سنندج حرکت کنند، و با شدت اشرار را سرکوب نمایند. پاسداران انقلاب- در هر محلی هستند- به مقدار کافی به طرف سنندج و کردستان- با پل هوایی- بسیج شوند و با شدت، تمام اشرار را سرکوب نمایند. تأخیر- و لو به قدر یک ساعت- تخلف از وظیفه، و به شدت تعقیب میشود. از ملت ایران میخواهم که مراقب باشند هر یک از مأمورین تخلف کردند فوری اطلاع دهند. من انتظار دارم که تا نیم ساعت دیگر از قوای انتظامی به من خبر بسیج عمومی برسد. و السلام.
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج9، ص: 306)
ـ پیام تشکر از حضور مردم برای سرکوبی اشرار در کردستان (1358)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
پیرو مسائل پاوه، گروههای بسیار زیادی از اطراف و اکناف کشور آمادگی خود را برای حرکت به منطقه و سرکوبی اشرار اعلام نمودند. من از مردم غیرتمند و برادران عزیزم تشکر وافر میکنم. پیرو مسئله سنندج- که به اطلاع رسید و به قوای انتظامیه دستور بسیج فوری دادم- از قوای انتظامی اطلاع رسید که اقدام مؤثر و فوری شده است. اکنون مطلع شدم که اهالی محترم و برادران غیور کرمانشاه به طور دسته جمعی پیاده به طرف سنندج حرکت کردهاند. ضمن تشکر فراوان، از آنان تقاضا دارم به منازل خود مراجعت کنند. به قوای انتظامیه و سپاه پاسداران دستور اکید دادهام که غائله کردستان را ختم نموده، و مردم شریف آن منطقه را از دست ضد انقلابیون نجات دهند و آن منطقه را از لوث اشرار خارج و داخل پاک نمایند. از خداوند تعالی سلامت و توفیق همگان را خواستارم. و السلام. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج9، ص: 307)
ـ سخنرانی در جمع اقشار مختلف مردم باختران؛ تفاوت قیامهای الهی و غیر الهی (1359)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنی وَ فُرادی ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا.[1] در عالم، نهضتهای زیاد واقع شده است و انقلابهای بسیار، لکن اکثراً نهضتی بوده است از یک ظالمی بر ضد ظالم دیگر، از یک ستمکاری برای ستمکار دیگر. نهضتها همچو نبوده است که همه آنها نهضتهای صحیح باشد، بلکه غالباً نهضتهایی بوده است که یک رژیم ظالمی میآمده است و رژیم ظالم دیگر را از بین میبرده است و خودش جایگزین آن میشده است و به ظلم ادامه میداده است.
آن دستوری که قرآن مجید در چند کلمه فرمودهاند برای نهضت، که کیفیت نهضت باید چه باشد، آن این آیه شریفه است که میفرماید: إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ. خطاب میفرماید به رسول خدا که بگو به امّت که من یک موعظه فقط دارم و آن این است که قیام بکنید برای خدا. اگر یک نفرید برای خدا قیام کنید، اگر جمع هستید برای خدا قیام کنید. قیام برای خدا در مقابل تمام قیامهایی که طاغوتی است و اگر برای خدا نشد شیطانی است.
طاغوت است و اللَّه. قیام هم یا برای خداست یا برای غیر خدا. آن قیام، قیام طاغوتی است؛ غلبه ظالمی بر ظالم دیگر، غلبه چپاولگری بر چپاولگر دیگر. قیامی که خدای تبارک و تعالی دستور میفرماید، قیام للَّه است. باید ما توجه داشته باشیم که اگر قیام للَّه شد، پشتوانهاش هم اللَّه است. اگر شما برای خدا نهضت کردید، برای خدا قیام کردید، برای رفع ظلم قیام کردید و برای اجرای احکام خدای تبارک و تعالی نهضت کردید، خدای تبارک و تعالی هم با شماست.
شما ملاحظه کردید که از اول نهضت تا کنون چه علایم غیبی پیدا شده است و چه تأییدات الهی در این نهضت پیدا شده است و این دلیل بر این است که نهضت شما للَّه بوده است. از اول که شما نهضت کردید، هیچ کس شاید احتمال این معنا را نمیداد که یک ملتی که نه نظامی هستند و نه تدریب نظامی[2] دارند و نه اسلحه دارند و نه سازوبرگ جنگی دارند، اینها بر یک قدرتی که دارای همه چیز بود غلبه کنند؛ هیچ همچو احتمالی در دنیا داده نمیشد. اشخاص زیادی میگفتند، از خود ما هم، از خود ملت ایران هم اشخاص سیاسی، متفکر میگفتند که این یک امر نشدنی است و نمیشود که با دست خالی، در مقابل یک همچو قدرتی قیام کرد؛ جز اینکه یک کشتهای بدهیم و اثری نداشته باشد، نتیجهای حاصل نمیشود.
آنها هم نظر مصلحت داشتند، لکن بعضیشان که با من صحبت کردند، به ایشان گفتم که ما یک تکلیفی داریم، ادا میکنیم. ما به شرط غلبه قیام نمیکنیم، ما میخواهیم یک تکلیفی ادا بکنیم. اگر غالب شدیم که نتیجه هم به دست آمده و چنانچه غالب نشدیم و کشته شدیم، انبیا هم خیلیشان، اولیا هم خیلیشان قیام میکردند و نمیتوانستند به مقصد خودشان برسند. ما مکلّفیم که در مقابل یک همچو ظلمی که در آستانه این است که اسلام را وارونه کند و کجفهمیها اسلام را صدمه بزنند، ما میخواهیم که در مقابل یک همچو بدعتهایی اظهار نظر بکنیم، چه غالب بشویم و چه نشویم.
در دنیا هم متفکرین دنیا، آنهایی که همه جهات قیامها را در نظر داشتند، آنها هم اعتقادشان همینها بوده است که نمیشود یک همچو کاری انجام بگیرد، لکن آنها از یک مطلب غافل بودند و آن اینکه فرق است ما بین قیامهایی که برای خدا نباشد؛ قیامهایی که برای منفعت دنیایی باشد؛ برای غلبه یک کسی بر کس دیگر باشد؛ برای پیروزی یک قدرت بر قدرت دیگر باشد، این قیامها فرق دارد با قیامی که للَّه باشد. آنها این نکته را نمیدانستند که قیام للَّه کیفیتش، ماهیتش با قیامهایی که غیر خدایی باشد، هر چه باشد، این با هم فرق دارد. قیام للَّه پشتوانهاش قدرت خداست، پشتوانهاش تفنگ نیست، پشتوانهاش مسلسل نیست،. پشتوانهاش قدرت خداست. وقتی قدرت خدا در بین آمد، دیگر قدرتی در مقابل او نمیتواند عرض اندام کند. لهذا، این ملت که سر تا سر کشور فریاد میکردند که ما اسلام را میخواهیم و همه قیام کرده بودند برای اینکه کفر و نفاق و ظلم و امثال اینها را از بین ببرند و به جای آن عدل اسلامی باشد، جمهوری اسلامی باشد، این قیام للَّه بود.
شواهد بر اینکه این قیام للَّه بود اینکه مردم جان خودشان را در طَبَق اخلاص گذاشتند، جان جوانهایشان را با گشاده رویی در طبق اخلاص گذاشتند و به میدان آمدند. شاهد دیگر اینکه ما با چی غلبه کردیم بر اینها؟ ما چه داشتیم؟ آنها همه چیز داشتند، آنها امریکا داشتند، آنها شوروی داشتند، آنها همه ممالک اسلامی- الّا کمی را- داشتند و قدرت نظامیشان قدرت مدرنی بود که میگویند در این طرف شرق، همچو قدرتی نبوده است. و [لی] ما هیچ نداشتیم، ما خدا را داشتیم. شما بدانید که اگر یک تأییدات غیبی نبود، در یک شب میتوانستند ایران را خراب کنند. شاه مخلوع هم گفته بود که اگر من بنا شد بروم، یک خرابهای میگذارم و میروم، لکن خدای تبارک و تعالی آن چنان رعبی، آن چنان ترسی در دل اینها انداخت که دیگر مجال اینکه یک خرابکاری بزرگی بکنند، پیدا نکردند. اذهان آنها را خدا منصرف کرد از اینکه آن طور جنایت بزرگ را بکنند. اذهان اینها را منصرف کرد از اینکه بمباران کنند ایران را، بمباران کنند تهران را. میتوانستند، لکن خدای تبارک و تعالی دلهای آنها را برگرداند به یک معانی دیگری و رعب در قلب آنها انداخت که فرار کردند. این برای این بود که یک نهضت اسلامی بود.
در صدر اسلام هم این قضیه رعب و فتح به رعب، نصر به رعب این مطلبی بوده است که وقتی که یک جمعیت کمی در مقابل آن جمعیتهای زیاد، و با سلاحهایی که در آن روز [بوده]- سلاح مدرن زیاد بوده است- مع ذلک، یک خوفی گاهی در قلب آنها میافتاد که با همان خوف، نصرت برای اسلام حاصل میشد.[3] بعد هم دیدید که در ظرف یک سال و چند ماه، تمام چیزهایی که یک حکومت لازم دارد، ملت ما بر آن رأی دادند و متحقق کردند.
شما بدانید که در بعضی از ممالک، که انقلاب کردهاند، انقلاب شیطانی، بعد از بیست سال، بعد از سی سال، باز قانون اساسی ندارند. این عراق- نزدیک ما که حکومت جابر دارد، و یک حکومت جابر یک حکومت جابرِ دیگر را از بین برده است- با اینکه با تمام قدرت دارد سرکوبی میکند ملت خودش را، نتوانسته تا حالا یک قانون اساسی برای خودش درست کند. حالا هم باز یک عدهای از خدا بیخبر مینشینند و حکومت میکنند؛ حکومت استبدادی بدتر از هر استبداد. هیچ سابقه ندارد، هیچ، که یک کشوری ملتش که قیام کردند و آن رژیم فاسد را از بین بردند، بعد از یک سال و نیم- مثلًا- همه چیزهایی که باید حکومت داشته باشد اینها متحقق کردند. قانون اساسیشان را نوشتند، جمهوری اسلامیشان را رأی دادند، رئیس جمهورشان را رأی دادند، مجلس خبرگانشان را رأی دادند، مجلس شورای اسلامیشان را رأی دادند و همین چند روز هم نخست وزیر، وزرای خودش را معرفی میکند و تمام و کمال آنچه که حکومت لازم دارد متحقق میشود و این سابقه ندارد در دنیا که همچو چیزی بشود.
ممالک دیگری که نهضت هم نکردند، لکن در بین خودشان، از باب اینکه ملت با دولت موافق نیست، حکومت نظامی دارند. همین ترکیه نزدیک به ما، شهرهای بسیاری از ترکیه حکومت نظامی است و چندین ماه است باز هم تجدید کردند حکومت نظامی را؛ برای اینکه ملت با دولت نیست. چرا نیست؟ برای اینکه ملت مسلمان است و دولت روی ترتیب اسلامی عمل نمیکند. همین عراق، ملت با این دولت غاصبش موافق نیست.
لهذا، نمیتواند که مملکت خودش را آرام کند، باید دائماً سرکوب کند مردم را و نمیتوانند یک دولتی که همه ارکانش یک ارکان صحیحی باشد، متحقق کنند.
این دولتی که ما داریم از باب اینکه دولتی است از خود مردم، یک چیزی نیست که از خارج تحمیل شده باشد. رضا خان را انگلیسها تحمیل بر ما کردند و محمد رضا را هم انگلیسیها و امریکاییها و شورویها تحمیل ما کردند؛ از آن اول تحمیل بود. وقتی که رضا خان فرار کرد، شاید کمتر شما یادتان باشد که مردم در عین حالی که گرفتار متّفقین بودند و اجانب بودند، لکن شادی میکردند که لا اقل، آمدن اینها اسباب این شد که این رفت. محمد رضا هم که رفت؛ خودتان دیدید که همه جا شادی و همه جا [سرور بود.] وقتی هم که مرد، همه شادی کردند.
اما مملکتی که حکومتش با خودش باشد و حکومتش از خودش باشد، یک مملکتی است که وقتی رئیس جمهورش یک سانحهای برایش حاصل میشود [مردم نگران میشوند.] آن سانحه هم حقیقتاً جزء اعجازها[4] بود؛ برای اینکه اگر دیده باشید در تلویزیون، آن تکههایی که از آن هلیکوپتر پخش شده بود در زمین، اینها این عدهای که بودند که همهشان جزء رجال بزرگ ما بودند؛ رئیس جمهور بود، رئیس نیروی زمینی بود، رئیسهای دیگری بودند، یکی از آنها آسیب ندید و بعد هم از سرتاسر ایران، یا مجلس دعا درست کردند یا تلگراف کردند یا تظاهر کردند یا راهپیمایی کردند. کجا همچو چیزی هست؟ برای این است که آقای بنی صدر از خارج نیامده تحمیل به شما بشود، یک قدرتی نداشته است که آن قدرت را به شما تحمیل بکند، یک نفر آدم مثل همه شما بوده، بدون اینکه قدرتی داشته باشد، لکن بیان کرده، صحبت کرده، مردم را متوجه کرده، مردم به او رأی دادهاند. این از ملت است. وقتی یک چیزی از ملت شد، همه ملت همراهش هستند.
حالا چنانچه، در عراق یک سانحهای برای صدام حسین پیدا بشود، یا در مصر یک سانحهای برای سادات پیدا بشود و این سانحه- مثلًا- به آنها ضرر وارد نکند، مردم عزا میگیرند! و اگر آنها را از بین ببرد مردم شادی میکنند! این برای این است که مملکت ما جدا نیستند از هم؛ نخست وزیرش از مردم جدا نیست؛ از همینهایی است که در آن دولت، دولت جائر، حبس رفته و زجر دیده و همه مصیبتها را کشیده،[5] حالا هم از خود شماست و نه [اینکه] یک قدرتی آمده تحمیل کند. مجلس خودتان و رئیس جمهور خودتان را تعیین کردید و کسی تحمیل [به] شما نکرده.
شما این حکومت اسلامی و این نهضت اسلامی را قدر بدانید و همه چیز را از خدا بدانید. خیال نکنید که من و شما و نمیدانم کی غلبه کردهایم. ما چیزی نداشتیم که، یکوقت در ذهنتان وارد نشود که خیر، ما ایرانیها خودمان چه کردیم. خیر، آنکه پشتیبان شما بود- چون قیام للَّه بود، نهضت للَّه بود- آن قدرت مطلق الهی بود که طرفدار شما و مؤیّد شما بود. این را همیشه در نظر داشته باشید و همیشه شکر کنید خدای تبارک و تعالی را بر اینکه یک ملتی را متحوّل کرد از یک معانیای که در سابق بود به یک حقایق اسلامی؛ به یک اخلاق اسلامی، به یک رفتار اسلامی!
برادرها، رفتار اسلامیتان را حفظ کنید. شما با رفتار اسلامی و با حفظ نهضت و با پیشبرد نهضت و توجه به اینکه خدای تبارک و تعالی ما را تأیید میکند، با رفتار و اخلاق اسلامی، این قدرتی که شما را به پیروزی رسانده است، حفظ کنید. این قدرت خدایی را، این قدرت لا یزال الهی را که با شما تا حالا با عنایت بزرگ خودش رفتار کرده است، با قصدهای خالصتان، با تصمیم بر اینکه برای خدا نهضت را پیش ببرید، حفظ کنید. و مادامی که این معنا را حفظ کردید، خدا با شماست.
من از خدای تبارک و تعالی، سلامت و سعادت همه شما را، که در مرزها و نزدیک مرزها هستید، میخواهم و از آقایان علمای کرمانشاه، حضرت آقای بزرگ، آقای اصفهانی[6] و سایر آقایان علمایی که از آنجا آمدهاند و زحمت کشیدهاند، تشکر میکنم. از همه شما هم که با هم برادر هستید و هستیم.- و همه ما با هم با برادری میخواهیم این نهضت را پیش ببریم- تشکر میکنم و سلامت همه را از خدای تبارک و تعالی خواستارم.
و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج13، ص: 137 ـ 143)
ـ سخنرانی در جمع بانوان باختران و اعضای بنیاد مستضعفان شیراز؛ مقابله با توطئه ها (1359)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
من از شما بانوان محترم که از راه دور آمدید، از نزدیک سرحدات آمدید تشکر میکنم. و من امیدوارم که همان طور که تا حالا مصمم بودید که جمهوری اسلامی را به ثمر برسانید، از حالا به بعد هم این تصمیم را داشته باشید و با صفوف فشرده جلوی مردها در پیشبرد اهداف اسلامی اقدام کنید.
خواهران من و برادران پاسدار، ما پیروز شدیم ان شاء اللَّه، ولی خسارت هم زیاد دیدیم. امروز روزی است که منطبق است با روز آتش زدن سینمای رکس[7] در زمان آن شاه معدوم غدّار. آن طوری که شواهد شهادت میدهد و در آن وقت شواهد زیاد بر این مطلب بود، سینما رکس را عمداً عمال آن شاه معدوم مخلوع آتش زدند و شاید نظرشان به این بود که اذهان ملت را منصرف کنند از نهضت و متوجه کنند به این مصیبت و ما زمینه جنایتکاری این رژیم را میفهمیم که یک عده بیگناه را محصور کنند در جایی و آتش بزنند که ذهن مردم از خود آنها منصرف بشود و متوجه به آن مصیبت بشود. او به جزای اعمال خودش رسید و الآن در محضر خدای تبارک و تعالی بر او چه خواهد گذشت خدا میداند. من این مصیبت را به ملت ایران تعزیت عرض میکنم و امیدوارم که آن شهدا در محضر خدای تبارک و تعالی رو سفید باشند. ما خسارات زیاد بردیم و مِن جمله، در کردستان که امروز باز روز شهادت عدهای از مسلمین در آن محل بوده است و باز هم منتظر خرابکاریها هستیم.
و باید خرابکاران بدانند که ملت ایران مهیاست برای همه مصیبتها در راه خدا. ما که برای خدا قیام کردیم و میخواهیم مملکت اسلامی ما احکام اسلام در آن جاری بشود باک از این مصیبتها نداریم. و خرابکارها و اشخاصی که در محالّی انفجار ایجاد میکنند، باید بدانند که ملت ایران از این خرابکاریها، از راه خودش منصرف نمیشود. و مملکت ایران و ملت عزیز ما مصمم است که تا آخر در مقابل ابرقدرتها و در مقابل شیاطین بایستد و آنها را اجازه ندهد که دیگر در مملکت آنها وارد بشوند و ذخایر آنها را از بین ببرند و به جیب خودشان بریزند. شما بانوان حق بزرگی بر ملت ایران دارید. همان طوری که این پاسداران عزیز که در این محضر، در آن بالا حاضر هستند، آنها هم حق بزرگی بر ملت ما دارند. شما همه سربازان اسلام هستید و خدای تبارک و تعالی به همه شما که برای خدای تبارک و تعالی، عمل میکنید اجر جزیل خواهد داد و شما را به سعادت و سلامت حفظ خواهد کرد. از خدای تبارک و تعالی، عظمت اسلام و مسلمین و پیشبرد مقاصد اسلام را خواستارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.» (صحیفه امام، ج13، ص: 144 ـ 145)
ـ پیام تشکر به رئیس جمهور اندونزی؛ تبریک عید سعید فطر (1361)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
حضرت آقای ژنرال سوهارتو، رئیس جمهور کشور اندونزی
پیام تبریک شما به مناسبت حلول عید سعید فطر در تاریخ بیست و هفتم ماه شوال المکرم واصل و موجب تشکر گردید. متقابلًا این عید بزرگ اسلامی را به جنابعالی و ملت مسلمان کشورتان تبریک میگویم. و امیدوارم مسلمانان جهان تحت تعالیم حیاتبخش اسلام از این تشتت و تفرقه خانمانسوز نجات یافته، و هر چه زودتر عظمت از دست رفته خود را بازیابند. و السلام علیکم. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج16، ص: 420)
[1] - سوره سبأ، آیه 46:« ای رسول ما، بگو به امّت که من به یک سخن شما را پند میدهم و آن سخن این است که شما خالص برای خدا دو نفر دو نفر با هم یا هر یک تنها در امر دینتان قیام کنید و عقل و فکرت به کار بندید.
[3] - اشاره به آیه 26 سوره احزاب:« وَ أَنْزَلَ الَّذِینَ ظاهَرُوهُمْ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ مِنْ صَیاصِیهِمْ وَ قَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فَرِیقاً تَقْتُلُونَ وَ تَأْسِرُونَ فَرِیقاً»؛ و آن گروه اهل کتاب( از یهودان)، که پشتیبان و کمک مشرکان بودند، خدا از حصار و سنگرهاشان فرود آورد و در دلشان از شما مسلمین ترس افکند تا آنکه گروهی از آنان را به قتل رسانیدید و گروهی را اسیر گردانیدید.
[4] - اشاره به سقوط هلیکوپتر حامل ابو الحسن بنی صدر و جمعی از فرماندهان ارتش است. در این حادثه، با وجودی که هلیکوپتر به آهن پارهای تبدیل شد به سرنشینان آن آسیبی وارد نیامد.
[5] - آقای محمد علی رجایی.
[6] - آقای عطاء اللَّه اشرفی اصفهانی.
[7] - حریق در سینما رکس آبادان در روز 28 مرداد 57، زمانی روی داد که صدها نفر از مردم شهر مشغول تماشای فیلم بودند. در این حادثه 477 نفر بر اثر آتشسوزی و ازدحام جمعیت از بین رفتند.