امروز با امام: بیستوهفتم مرداد
ـ نامه به آقای سید احمد خمینی؛ خانوادگی (1353)
«بسمه تعالی
احمد عزیزم- دو طغرا[1] مرقوم شما واصل شد؛ از سلامت شما و دیگران مسرور شدم. ان شاء اللَّه تعالی همیشه سلامت باشید. در موقع مقتضی و رفع مانع، از آقای لواسانی[2] احوالپرسی شود و کسی برود برای دیدن ایشان. راجع به تعیین شخص دیگر شما با کسی مذاکره نکنید.[3] من کسی را تعیین نمیکنم- عجالتاً و کسی را هم سراغ ندارم. از مواظبت آقای عمّ بزرگوار[4] کوتاهی نکنید. ایشان ضعیف المزاج هستند و باید رسیدگی شوند. منتظر ورود خانم[5] در روز چهارشنبه یا شب پنجشنبه هستیم. و السلام علیکم.
29 رجب 94- پدرت
به آقای حاج شیخ عبد العلی[6] بگویید اگر امانتی برای کویت خواستید بفرستید به وسیله آقای حاج سید اسماعیل باشد، به وسیله دیگری نفرستید.» (صحیفه امام، ج3، ص: 40)
ـ نامه به آقای سید مرتضی پسندیده درباره وجوهات شرعیه (1355)
«بسمه تعالی
حضور مبارک حضرت مستطاب حجت الاسلام و المسلمین آقای پسندیده- دامت برکاته
به عرض حضور مبارک میرساند، پس از اهدای تحیت و سلام، جواب مرقومات را با وکالتنامه که مرقوم شده بود فرستادم اینک تصدیع میدهد مبلغ ده هزار تومان به جناب مستطاب سید الاعلام آقای حاج سید محمد تقی اردبیلی- دامت افاضاته- بپردازید، قبول است.
تاریخ 21 شعبان معظم 96 / روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج3، ص: 165)
ـ پیام به نیروهای ارتشی و مردم؛ پایان دادن به غائله پاوه (1358)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
24 شهر رمضان 99/ 27 مرداد 58
از اطراف ایران، گروههای مختلف ارتش و پاسداران و مردم غیرتمند تقاضا کردهاند که من دستور بدهم به سوی پاوه رفته و غائله را ختم کنند. من از آنان تشکر میکنم؛ و به دولت و ارتش و ژاندارمری اخطار میکنم اگر با توپها و تانکها و قوای مجهز تا 42 ساعت دیگر حرکت به سوی پاوه نشود، من همه را مسئول میدانم.
من به عنوان ریاست کل قوا به رئیس ستاد ارتش دستور میدهم که فوراً با تجهیز کامل عازم منطقه شوند؛ و به تمام پادگانهای ارتش و ژاندارمری دستور میدهم که بیانتظارِ دستور دیگر و بدون فوت وقت- با تمام تجهیزات به سوی پاوه حرکت کنند؛ و به دولت دستور میدهم وسایل حرکت پاسداران را فوراً فراهم کنند.
تا دستور ثانوی، من مسئول این کشتار وحشیانه را قوای انتظامی میدانم. و در صورتی که تخلف از این دستور نمایند، با آنان عمل انقلابی میکنم. مکرر از منطقه اطلاع میدهند که دولت و ارتش کاری انجام ندادهاند. من اگر تا 24 ساعت دیگر عمل مثبت انجام نگیرد، سران ارتش و ژاندارمری را مسئول میدانم. و السلام. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج9، ص: 285)
ـ حکم به ارتش در تعقیب و دستگیری اشرار کردستان (1358)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
به رئیس کل ستاد ارتش، و رئیس کل ژاندارمری [جمهوری] اسلامی، [و] رئیس پاسداران کل انقلاب اکیداً دستور میدهم که به نیروهای اعزامی به منطقه کردستان دستور دهند که اشرار و مهاجمین را که در حال فرار هستند تعقیب نمایند، و آنان را دستگیر نموده و با فوریت به محاکم صالحه تسلیم کنند؛ و تمام مرزهای منطقه را با فوریت ببندند که اشرار به خارج نگریزند. و اکیداً دستور میدهم که سران اشرار را با کمال قدرت دستگیر نموده و تسلیم نمایند. اهمال در این امر، تخلف از وظیفه و مورد مؤاخذه شدید خواهد شد. و السلام.
24 شهر رمضان 99/ 27 مرداد 58 / روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج9، ص: 286)
ـ حکم انتصاب آقای احمد مطهری به سمت قاضی دادگاههای انقلاب خراسان (1358)
«بسمه تعالی
جناب مستطاب ثقة الاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ احمد مطهری- دامت افاضاته
بدین وسیله جنابعالی به سمت قضاوت در دادگاههای انقلاب اسلامی در استان خراسان منصوب میشوید که در تشکیل دادگاه و رسیدگی به پرونده متهمان و زندانیان اقدام نموده و احکام شرعیه را درباره ایشان صادر نمایید؛ و در هر حال احتیاط را رعایت نمایید. از خدای تعالی موفقیت آن جناب را خواستارم.
به تاریخ 24 شهر رمضان المبارک 99 / روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج9، ص: 287)
ـ سخنرانی در جمع معلمان کشور؛ مکتب توحیدی- نقش معلم و مادر (1358)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
از امتیازات مکتب توحید با تمام مکتبهایی که در عالَم هست این است که در مکتبهای توحید، مردم را تربیت میکنند و آنها را از ظلمات خارج میکنند و هدایت به جانب نور میکنند. تمام مکتبهایی که مکتب غیر توحیدی هستند، مکتبهای مادی هستند و این مکتبهای مادی یا مردم را از عالم نور برمیگردانند به سوی عالم ظلمت و دعوت میکنند به مادیگری و ماده و از عالم نور منصرف و منحرفشان میکنند؛ یا آنها را همان دعوت به ماده میکنند و دیگر آن طرفش را کار ندارند. نسبت به عالم نور و ارجاع مردم به عالم نور بیطرف هستند و- علی ایّ حال- هر دو مکتب، چه آن مکتبهای ضد توحیدی و چه آن مکتبهایی که نسبت به توحید کاری ندارند، بیطرفند نسبت به توحید. اینها کارهایی که میکنند، تعلیم و تعلمهایی که دارند، تعلیم و تعلمهایی است که مربوط به ماده است و مردم را در مادیات و در ظلمات مُنْغَمِر[7] میکنند، و از توحید و از نور آنها را بازمیدارند.
لکن مکتبهای توحیدی- که در رأس آنها مکتب اسلام است- در عین حال که به مادیات و با مادیات سر و کار دارند، لکن مقصد این است که مردم را طوری تربیت کنند که مادیات، حجاب آنها برای معنویات نباشد. مادیات را در خدمت معنویات میکِشند؛ به خدمت معنویات میکشند، در عین حالی که نسبت به مادیات نظر دارند، نسبت به زندگی دنیا نظر دارند، در عین حال مردم را متوجه به معنویات میکنند و از ظلمت ماده نجات میدهند. توجه به ماده و به مادیات به طوری که تمام توجه به مادیات باشد، ظلمت است؛ ظلمات است، و انسان را به ظلمات میکشد، و به چیزهایی میکشد که شما مشاهده میکنید که در همه مکتبها که هست؛ مردم را میکِشند به جنگها، به خونریزیها. مکتب کمونیست، مکتب خونریزی است، مکتب اختناق است، تمام اختناق در آنجا حکمفرماست؛ و خونریزی در آنجا هست؛ به طوری که سران آنها در اول امری که سلطه پیدا کردند، هزاران نفر، بلکه صدها هزار نفر را به قتل رساندند. مادیتی که در امریکا و امثال آن ممالک غربی غیر کمونیستی هست، آنها هم تمام جدال و نزاعشان سر مادیات است و با مادیات سر و کار دارند، و مردم را به خاک و خون میکشند. الآن در تمام دنیا که ملاحظه میکنید، این دو مکتب و این دو فرقه دست دارند، و مردم را به خاک و خون میکشند. یک طایفه در افغانستان و امثال اینها. یک طایفه دیگر در جاهای دیگر. مکتبهای توحیدی این طور نیست. مکتبهای توحیدی نمیخواهند فتح کنند بلاد را؛ و نمیخواهند با مردم با خشونت رفتار کنند. آنها میخواهند مردم را از ظلمتهای ماده به نور بکشند؛ به طرف خدا بکشند؛ توجه به خدا بدهند. و لهذا تا آنجا که امکان دارد در مکتبهای غیر مادی مدارا هست؛ خوشرفتاری هست؛ دعوت هست. تا آنجایی که ممکن است با دعوت مردم را برمیگردانند به عالم نور و هیچ وقت درصدد جنگ و جدال نیستند، مگر اینکه احساس کنند توطئه است. اگر احساس توطئه کردند به حسب دستور قرآن و به حسب دستور اسلام با آنها با شدت رفتار میکنند. تا احساس توطئه نشده است همه را آزاد میگذارند هر چه میخواهند اختیار کنند. وقتی احساس توطئه شد، با شدت رفتار میکنند.
در مملکت ما هم وقتی که این فتح بزرگ به دست شما زنها و مردهای محترم انجام گرفت، همه چیز را آزاد گذاشتند: تبلیغات را آزاد گذاشتند، مکتبها را آزاد گذاشتند به طوری که در این چند ماه تقریباً حدود دویست تا شاید گروههای مختلف اظهار وجود کردند! حتی کمونیستهایی که فاسد و مفسدند اظهار وجود کردند. لکن بعد از آن که ما احساس بکنیم که اینها اظهار وجودشان فقط برای تبلیغ نیست، فقط برای این نیست که میخواهند مکتب خودشان را عرضه کنند، بلکه مسأله، مسئله توطئه است. عرضه مکتب غیر سوزاندن خرمنهاست! غیر ریختن به دانشگاه و جلوگیری از اینکه دانشگاهیان مشغول کار باشند. غیر از ریختن به کارخانههاست و مانع شدن از اینکه کارخانهها عمل بکنند. غیر از این است که با رفراندمی که مردم و مردمی است و مربوط به مصلحت مردم است مخالفت کنند و تحریم کنند یا آتش بزنند صندوقها را، یا با اسلحه جلو بگیرند از اینکه مردم رأی بدهند. یا در راهپیمایی که کردهاند خودشان غائله درست کردند و عده کثیری از جوانهای ما را زخمی کردند، که قریب سیصد نفر زخمی شد که اکثرشان شاید مربوط به ما بود. خودشان غائله درست میکردند. و حالا که میبینند که نزدیک است که مجلس خبرگان تحقق پیدا بکند، حالا افتادند به دست و پا که در هر جا یک غائلهای ایجاد کنند. و ما تا حالا که صبر کردیم و صبر انقلابی کردیم، تا حالا برای این بود که به مردم معلوم بشود که اینها چه هستند؛ اینها چه مرامی دارند. اینها نمیخواهند مکتب خودشان را عرضه کنند، اینها نمیخواهند با منطق صحبت کنند. اینها میخواهند که همه مکتبها را سرکوب کنند. اینها برای سرکوبی مکتب اسلام است. اینها از اسلام میترسند. اینها از قوانین اسلام میترسند. اینها میخواهند که اسلام نباشد، و لو هر چه باشد، و لهذا توطئه است. الآن وقتی که توطئه شد، دیگر نمیتوانیم ما تا آخر تحمل کنیم و توطئهها را بپذیریم. مسأله، مسئله اسلام و مسئله مصالح مسلمین است. با مصالح مسلمین و اسلام ما نمیتوانیم مسامحه کنیم. بنا بر این، من اعلام کردم که اگر چنانچه اینها باز یک همچو کارهایی بکنند، ما تمام ملت را بسیج میکنیم، ما تمام پاسدارانی که هستند بسیج میکنیم، ما تمام زن و مرد ایران را بسیج میکنیم، و ریشه آنها را در میآوریم. اینها باید برگردند به ملت. و اگر مکتبی دارند هم، اینکه برگشت به ملت کردند، از روی عقل، از روی منطق، صحبت بکنند. اینها را در رادیو خواستند که با ایشان صحبت بکنند، حاضر نشدند. اینها در مکتب شکست خوردهاند، اینها یک دسته اشرار هستند؛ نه مکتب دارند. اینها اشرار هستند. بنا بر این، اشرار را ما باید سر جای خودشان بنشانیم و با آنها با خشونت رفتار کنیم، لکن من باز مهلت دادم به آنها که باز سر عقل بیایند، و برگردند به دامن ملت و با ملت همراهی کنند. این مربوط به این قضایا.
و اما معلم، نقش معلم در جامعه، نقش انبیاست. انبیا هم معلم بشر هستند. نقش بسیار حساس و مهمی است؛ و مسئولیت بسیار زیاد دارد. نقش مهمی است که همان نقش تربیت است که «إخراج مِنَ الظلمات إلی النور» آنهایی که اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ[8] همین سِمَت معلمی است. خدای تبارک و تعالی این سِمَت را به خودش نسبت میدهد که خدای تبارک و تعالی ولیّ مؤمنین است؛ و آنها را از ظلمات اخراج میکند به سوی نور. و معلم اول خدای تبارک و تعالی است که اخراج میکند مردم را از ظلمات به وسیله انبیا و به وسیله وحی مردم را دعوت میکند به نورانیت؛ دعوت میکند به کمال؛ دعوت میکند به عشق، دعوت میکند به محبت؛ دعوت میکند به مراتب کمالی که از برای انسان است. دنبال او انبیا هستند که همان مکتب الهی را نشر میدهند، و آنها هم شغلشان تعلیم است؛ معلمند، معلم بشرند. آنها هم شغلشان این است که مردم را تربیت کنند و انسان را تربیت کنند که از مقام حیوانیت بالا برود و به مقام انسانیت برسد. انسان مقامهایی دارد که مقام اولش همین مقام [است] بعد از اینکه مراتبی را سیر کرد همین مقام حیوانیت است، یک حیوانی است مثل سایر حیوانات، بلکه خطرناکتر. خطر حیوانات به اندازه خطر انسان نیست. آن قدری که انسان جنایت وارد میکند به همنوع خودش، هیچ حیوانی حتی سَبُع[9] هم، آن قدر جنایت وارد نمیکند.
این چیزی است که انسان است. اول مقامی است که، بعد از اینکه مراحلی را طی کرده، به مرتبه حیوانیت رسیده. یک حیوانی است که هیچ افساری ندارد، یک حیوانی است که اگر رها کنند، خونخوارترین موجودات است.
انبیا آمدهاند این انسانی که به این مرحله رسیده است- و یک مرحله خطرناک است هم برای خودش و هم برای همنوع خودش- آنها را نجات بدهد و متوجه به نور بکند؛ متوجه به مبادی نور بکند؛ آنها را از اخلاق فاسده، از آن اخلاق، و خویهای حیوانی بیرون بیاورند، و به خویهای انسانی و به اخلاق انسانی برسانند. از مقام حیوانیت بالا ببرد، به مقام انسانیت برساند؛ ماده را تابع عالم غیب بکند؛ عالم طبیعت را تابع عالم الهیت بکند. و بعد از او، معلمینی که در بشر هستند که الآن شما هم- ان شاء اللَّه موفق باشید- از آن طایفه هستید.
شغل شما اخراج بچهها و کودکهاست از ظلمتها به نور. تعلیم و تربیت، تعلیم و تربیت انسانی؛ تعلیم و تربیت اسلامی. آنها را از اخلاق فاسد نجات بدهید. آنها را از این آمال و آرزوهایی که به واسطه او به فساد کشیده میشوند حذر بدهید. بچهها را تربیت کنید.
شما معلمین یک شغل بسیار شریف دارید که همان شغل اللَّه است؛ همان شغل انبیاست. و یک مسئولیت بسیار بزرگ دارید که همان مسئولیت انبیاست. منتها انبیا از مسئولیت بیرون میآیند، برای اینکه عمل میکنند به آنچه فرمودهاند، به آنچه مأمور هستند؛ ماها هم باید عمل بکنیم. اگر چنانچه خدای نخواسته بچههایی از دامنهای شما و از کلاسهای شما بیرون بیایند که بر خلاف تربیتهای انسانی- اسلامی باشد، شما مسئول هستید. مسئولیت بزرگ است. یک انسانِ درست، ممکن است یک عالَم را تربیت بکند. یک انسان غیر سالم و یک انسان فاسد، عالَم را به فساد میکشد. فساد و صلاح از دامنهای شما و از تربیتهای شما و از مدارسی که شما در آنجا اشتغال دارید، از آنجا شروع میشود.
برای خانمها یک مطلب بالاتر است. و آن مطلب، تربیت اولاد است. شما گمان نکنید که اینها که همیشه از مادر بودن و از اولاد داشتن و از تربیت اولاد داشتن، اینها تکذیب میکنند و مطلب را یک مطلب خیلی سستی میگیرند و مطلب را یک مطلب بسیار پایینی میگیرند اینها غرض صحیح دارند. اینها میخواهند از این دامن که بچه خوب میخواهد در آن تربیت بشود بچهها را از این دامنها دور کنند. بچهها را از همان اول به پرورشگاهها بفرستند، زیردست دیگران، زیردست اجانب بچهها را تربیت کنند. آنها میخواهند انسان درست نشود. دامنهای شما دامنهایی است که انسان درست میکند. اینها میخواهند بچههای شما را از اینجا نگذارند با شما باشند و نگذارند انسان درست بشود. بچههایی که از دامن مادر جدا شدهاند و در پرورشگاهها رفتند اینها چون پیش اجنبی هستند و محبت مادر ندیدهاند، عقده پیدا میکنند. این عقدهها منشأ همه مفاسدی است، یا اکثر مفاسدی است، که در بشر حاصل میشود. این جنگهایی که پیدا میشود از عقدههایی است که در قلوب این خونخوارها هست. این دزدیها، این خیانتها، اینها اکثراً از عقدههایی است که در انسان هست. بچههای شما را اگر از شما جدا کردند، به واسطه نداشتن محبت مادر، عقده پیدا میکنند؛ به فساد کشیده میشوند. مأمورند اینها، مأمور بودند این دستگاه به اینکه بچههای ما را به فساد بکشند؛ از آن اول نگذارند در یک دامن محبت بزرگ بشود، تربیت بشود تا عقده پیدا بشود. بعد هم زیردست معلمهایی که خودشان تعیین کردند، و بعد هم در دانشگاهی که خودشان تأسیس کردند، از این پایین تا آن بالا فساد؛ «اخراج من النور الی الظلمات»، نگذاشتنِ اینکه یک تربیت انسانی پیدا بشود.
دامن مادر بزرگترین مدرسهای است که بچه در آنجا تربیت میشود. آنچه که بچه از مادر میشنود غیر از آن چیزی است که از معلم میشنود. بچه از مادر بهتر میشنود تا از معلم. در دامن مادر بهتر تربیت میشود تا در جوار پدر؛ تا در جوار معلم. [این] یک وظیفه انسانی است، یک وظیفه الهی است، یک امر شریف است؛ انسان درست کردن است.
اینها، اینهایی که میخواهند انسان درست نشود، از انسان میترسند، این رژیمها از انسان میترسند. در هر رژیمی یک انسان اگر پیدا بشود، متحول میکند کارها را. رضا شاه از مدرس میترسید، آن قدری که از مدرس میترسید، از دزدهای سر گردنه نمیترسید! از تفنگدارها نمیترسید. از مدرس میترسید، که مدرس مانع بود از اینکه یک کارهای زشتی را انجام بدهد، و آخر مدرس را گرفت و کشت. اینها از روحانی میترسند، برای اینکه روحانی تربیت میکند انسان را، و آنها نمیخواهند انسان پیدا بشود. اینها نمیخواهند انسان پیدا بشود، از این جهت، این قدر تربیت اولاد را پیش مادر مبتذل کردند؛ و این قدر تبلیغات کردند که حتی خود مادرها هم شاید باور کردند. مادرها، این بچههای عزیز را، آنهایی که تحت تأثیر اینها واقع شدند، این بچههای عزیز را به پرورشگاهها فرستادند و از دامنهای خودشان جدا کردند، و در آنجا تربیتهای شیطانی شدند.
موظفیم ما که انسان درست کنیم. انسان است که میتواند جلوی مفاسد را بگیرد، انسان است که به حال مستضعفین نظر دارد، انسان است که از حال مستضعفین متأثر میشود، پیغمبر اکرم است که از حال مستضعفین متأثر است؛ امیر المؤمنین- سلام اللَّه علیه- است که از حال مستضعفین در رنج و عذاب است. این رژیمها همه مستضعفین را زیر بار میخواهند بکِشند و از آنها استثمار کنند. آنها دنبال این نیستند که برای مستضعفین کاری بکنند و نکردند. دیدید که پنجاه سال، پنجاه و چند سال، که ما شاهد قضایا بودیم، برای مستضعفین کاری نکردند، باز زاغهنشینان در اطراف تهرانند. و این دولت هم که میخواهد کاری بکند نمیتواند به این زودی. این دولت هم که میخواهد یک خدمتی به مردم بکند نمیگذارند. این اقشار نمیگذارند که دولت توجه داشته باشد به این مسائل، از بس غائله پیش میآورند. هر روز یک غائله پیش میآورند که نبادا مهلت پیدا بکند دولت و کارهای اساسی انجام بدهد، و اساس اینها از بین برود. خواستیم که مفسده نکنند؛ زحمت ایجاد نکنند و ما میخواهیم که اینها به فساد نکشند جو آنها ما را. و من امیدوارم که موفق نشوند، و به خود بیایند و به ملت برگردند و به سوی جامعه انسانی بیایند.
خداوند شما همه را موفق کند. و من از زحمت شما، که در این هوای گرم آمدید اینجا و در این اتاق گرم تشریف دارید، عذر میخواهم. و من هم یکی از خدمتگزارهای شماها هستم؛ و امیدوارم خداوند این خدمت را از ما قبول کند. سلام بر همه شما.» (صحیفه امام، ج9، ص: 288 ـ 295)
ـ سخنرانی در جمع نمایندگان مجلس خبرگان؛ توطئه احزاب- آزادی و دموکراسی (1358)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
توطئههای دشمنان در مواقع حساس
من میخواستم اظهار تأسف کنم از اوضاعی که پیش آوردند و همیشه این اوضاع، این طور خرابکاریها، قبل از یک کاری که بنا بود انجام بگیرد، انجام میدهند. وقتی که رفراندم میخواست بشود، یک شلوغیهایی ایجاد میکردند. آنجا که شکست خوردند، بعد در هر موردی اینها با شکست مواجه میشوند. حالا هم که بناست این مجلس محترم تحقق پیدا بکند، این خرابکاریها را پیش آوردند برای اینکه اذهان را متوجه کنند به جای دیگر، و شاید به خیال خودشان نتوانند آقایان به کار خودشان ادامه بدهند، بعد هم که این کار درست شد. بعد که بخواهیم مجلس شورای ملی درست بشود و رئیس جمهور، باز هم منتظر هستیم که این مسائل پیش بیاید. لکن ملت راه خودش را پیدا کرده؛ و ملت و دولت، همه قشرها، به این راه ادامه میدهند- چه این شلوغ کاریها را اینها بکنند و چه نکنند- اینها هم خیلی دشوار نیست. ما میخواهیم حتّی الامکان با ملایمت با اینها رفتار بکنیم؛ خونریزی نشود. لکن اینها میخواهند.
در هر صورت ما منتظر این هستیم که این خرابکاریها به دست این خرابکارها و به دست این اجانب که اینها را آلت قرار دادند برای مقاصد خودشان، و اینها با این اسماء مختلف، مثل «حزب دمکرات»، دمکراتِ کذا، حزب «فدائیان خلق» و این طور الفاظ بیمعنا به این کارهای خلاف انسانی ادامه دارند میدهند، با قلم گاهی، با عمل گاهی و همان طور که من پریروز عرض کردم، این گناهش گردن ماست. انقلاب نباید این طور باشد.
ما میخواستیم و آقایان میخواستند که بعد از انقلاب هم خیلی با ملایمت رفتار کنند، آزاد کردند، مرزها را باز گذاشتند، آزاد کردند همه را، قلمها را آزاد کردند، گفتارها را آزاد کردند، احزاب را آزاد کردند، به خیال اینکه اینها یک مردمی هستند که لا اقل اگر مسلمان نیستند؛ آدم هستند. برای یک مملکتی که برای خود اینها ملت زحمت کشیده است، لا اقل این قدر ادراک دارند که اگر دوباره اوضاع برگردد، برای همه بد است. لکن معلوم شد خیر، قضیه این حرفها نیست و اینها عمّال خارجیها هستند حالا یا عمّال امریکا هستند، یا عمّال جاهای دیگر هستند، حالا برای ملت ماهیت اینها، ماهیت این نویسندهها، ماهیت این احزاب، ماهیت این الفاظ فریبنده بیمعنا، برای ملت حالا روشن شد.
اگر ما الآن دیگر انقلابی رفتار کنیم، نمیتوانند بگویند که شما آزادی ندادید. ما آزادی دادیم، سوء استفاده شد و دیگر آزادی نخواهیم داد. آزادی به آن معنا که اینها بخواهند، خرابکاری بکنند این آزادی نخواهد داده شد. آزادی در حدودی که قوانین اقتضا میکرد؛ در حدودی که اسلام به ما اجازه میدهد. اسلام اجازه نمیدهد که ما آزاد بگذاریم که هر کس هر غلطی بخواهد بکند؛ هر توطئهای میخواهد بکند؛ هر کاری میخواهد بکند که بکشد به خاک و خون.
ما باید از دولت و از وزیر کشور هم گلایه کنیم که در آن روزی که اینها سیصد نفر را- آن طور که گفتند- زخمی کردند، از طرف دولت جز یک اظهار تأسف، ما چیزی ندیدیم؛ از رادیو هم ندیدیم چیزی. اگر بنا بود اینها با یک اظهار تأسفی، با یک مثلًا نصیحتی، از کارهای خلاف خودشان دست برمیداشتند، حالا چند ماه است که نصیحت شده است، توصیه شده است، التماس شده است؛ همه چیز با اینها رفتار شده است و اینها اهل این نیستند که با نصیحت دست از کار خودشان بردارند، باید با شدت با آنها عمل کرد. و من شاید امروز یا فردا بسیاری از این احزاب را ممنوع اخطار و اعلام کنم، و نگذاریم هیچ نوشتهای از اینها در هیچ جا و هیچ اثری از اینها در هیچ جای مملکت نگذاریم که هیچ خروج کند، تمام نوشتههایشان را از بین میبریم. برای اینکه بعد که ملت فهمید که اینها خرابکارند، اینها اشخاصی نیستند که بشود با آنها با ملایمت رفتار کرد. «حزب دمکرات» کردستان یک جمعیت خرابکار هستند، یک جمعیت فاسد هستند، یک جمعیت مُفسِد هستند، اینها را ما نمیتوانیم بگذاریم که همین طور هر کاری دلشان میخواهد بکنند؛ حالا هم اعتراض کردهاند که خود شماها دارید این کارها را میکنید. نظیر آنها که در پریروز و در چند روز پیش از این خرابکاری را کردند، بعد گفتند که خود مردم این کارها را کردند! خودشان ایجاد غائله میکنند، بعد گردن اینها میگذارند. حالا هم در روزنامه دیدم که آنجا عزّ الدین حسینی[10] فاسد و همین طور قاسملوی[11] فاسد- که نیستش لا بُد اینجا- اینها میگویند خود شما، خود پاسدارها که آمدند، اینها مردم را چه کردند. در صورتی که سر پاسدارها را بریدند! سر مردم را بریدند؛ بچهها را چه کردند. یک همچو مردمیاند اینها، با اینها نمیشود با آشتی و با مصالحه و با این چیزها رفتار کرد، با اینها باید با شدت رفتار کرد، و با شدت رفتار میکنیم ان شاء اللَّه.
البته حتی الامکان، حالا هم ما دلمان میخواهد که کسانی که قلم دارند، کسانی که عرض میکنم که به خیال خودشان «روشنفکر» هستند، کسانی که جبههها تشکیل دادند، آنها باز ما میل داریم که با ملایمت با آنها رفتار کنیم؛ لکن باید دست از کار خودشان بردارند. مسیر ملت معلوم است، یک چیزی نیست که مجهول باشد. همه کسانی که بر اوضاع ایران مطلع هستند، همه میدانند که این ملت چه میخواهد، بر کسی پوشیده نیست. به خارجیها، داخلیها، به احزاب، به همه، پوشیده نیست که این ملت آنی که میخواهد، جمهوری اسلامی میخواهد، اسلام را میخواهد این ملت. چند نفر آدم فاسد بیایند بگویند که نخیر، اسلام نه! همان جمهوری، و بخواهند چند نفر آدم به یک ملت تحمیل کنند و بعد بگویند که ما آزاد نیستیم آزادی این است که شمایی که در اقلیت هستید- نه آن اقلّیتی که حزبها بعضیشان اقلّاند و بعضی اکثر- آن اقلیتی که شما همه گروههایتان را با هم جمع کردید، و همه کارها را انجام دادید و همه خرابکاریها را هم کردید و از صدْ یک و نیم، فوقش دو، همه روی هم رفته دو، مخالف با قضیه بود! یک همچو رفراندمی در دنیا سابقه نداشت که این طور رفراندم باشد. یک همچو رفراندمِ آزادی که همه مردم را آزاد گذاشتند و با آزادی مردم رأی دادند، ولی بعضی جاها هم جلو گرفتند. بعضی جاها هم خود همین شیاطین جلو گرفتند. اینها نمیخواهند که این مملکت به حال خودش باقی بماند و این مملکت و این نهضت پیش برود، اینها منظورشان این است که نگذارند پیش برود، و الّا خرمنسوزی و کارخانهها را از کار بازداشتن و مردم را از رأی دادن بازداشتن و در وقتی که مردم، مجلس خبرگان را میخواهند تهیه کنند این بساط را درست کردن، و وقت رأی گرفتن آن طور، و وقت تشکیل این طور- بعدها هم که خواهد شد- اینها مسیر ملت است؟ شمایی که میگویید ما برای ملت و برای تودهها و برای خلق داریم کار میکنیم، اینها مسیر ملت است؟! به نفع خلق است سوزاندن حاصل رنج یک جمعیت؟ یک سال حاصل رنجشان را شما با یک کبریت آتش میزنید، این مسیر ملت است؟! این به نفع تودهها و خلق است؟! میخواهند تودهها و خلق رأی بدهند، جلو میگیرید، این به نفع خلق است؟! به نفع تودههاست؟! که شما ادعا میکنید ما به نفع تودهها هستیم، به نفع خلق هستیم و این عمّامه و نَعلَین است که بر خلاف است! این عمّامه و نَعلَین چه میکند؟ این عمّامه و نَعلَین حالا پنج ماه است به شما مهلت داده در صورتی که همه قدرت دستش بود. قدرت در همه جا دست عمّامه و نَعْلَیْن بوده، چه کردهاند اینها؟ شما جز خرابکاری کردهاید؟ بله، اشکال به عمّامه و نَعْلَیْن است که به شما مهلت داد، این اشکال وارد است به ما. اگر بنا بود که از اول، مثل سایر انقلاباتی که در دنیا واقع میشود، پشت سر انقلاب یک چند هزار از این فاسدها را در مراکز عام میآیند دار میزنند و آتش میزنند، تمام بشود قضیه؛ نمیگذارند که یک روزنامهای [منتشر] بشود، الّا آن روزنامهای که خودشان میخواهند. الآن انقلاب اکتبر[12] که این قدر وقت از آن گذشته، باز روزنامهْ مردم ندارند؛ باز حزبی در کار نیست، یک حزب بیشتر نیست. اینها دارند برای آنها سینه میزنند! اگر در اینجا از یک حزب فاسد جلو بگیرند، میگویند آی شد یک حزبی؛ شد «رستاخیز»[13]. ما میخواهیم رستاخیز بشود.
ما یک حزب را، یا چند حزب را، که صحیح عمل میکنند میگذاریم عمل بکنند، و باقی همه را ممنوع اعلام میکنیم، و همه نوشتجاتی که اینها داشتهاند، و بر خلاف مسیر اسلام و مسیر مسلمین است، ما همه اینها را از بین خواهیم برد. ما بعد از اینکه فهماندیم به اینها که شماها دیکتاتور هستید، ما آزادیخواه بودیم و شما نگذاشتید، ما آزادی دادیم و شما نگذاشتید این آزادی باقی بماند، حالا که این طور شد، ما انقلابی با شما رفتار میکنیم. هر چه میخواهند روزنامههای خارج بنویسند، هر چه میخواهند توابع صهیونیسمها و امثال اینها هر چه دلشان میخواهد فریاد بزنند. اینها هم اگر چنانچه هر چه دلشان میخواهد توی خانههایشان بروند و فریاد بزنند؛ لکن بیرون دیگر نمیتوانند؛ اینها باید منزوی بشوند.
بعد از این هم ما گرفتاری داریم، فردا قضیه رئیس جمهور است، همین بساط و همین خونریزی و اینها در قضیه مجلس شورا بدتر از این خواهد شد. دیگر خیلی بدتر از این خواهد شد. ما باید جلوی مفاسد را بگیریم، ما موظفیم از طرف اسلام که مصالح مسلمین را حفظ کنیم. همه موظفیم؛ همه ما موظفیم که مصالح اسلام را حفظ کنیم و این طوایف دارند مصالح اسلام را از بین میبرند.
بنا بر این، در کمال تأسف ما دیگر نمیتوانیم آن آزادی که قبلًا دادیم بدهیم؛ و نمیتوانیم بگذاریم این احزاب به کار خودشان و فسادهایی که داشتند میکردند و میکنند [ادامه] بدهند. مردیکه سرمایه داری که چه است- که من حالا نمیخواهم اسم کثیفش را ببرم- یک مردیکه سرمایه داری همه این غائلهها را ایجاد کرد، در آن چند روز پیش از این، و بعد هم حالا فرار کرد. ما نمیتوانیم مهلت بدهیم. شرعاً جایز نیست برای ما دیگر مهلت. تا آنجایی که ما میتوانستیم و خطا هم کردیم! و من تصدیق میکنم که خطا کردیم، هم ما خطا کردیم، هم دولت خطا کرد، هم شورای [انقلاب] خطا کرد؛ همه ما خطا کردیم. ما خیال میکردیم که ما با انسان سر و کار داریم، پس با انسانیت رفتار بکنیم، معلوم شد نه. ما با انسان سر و کار نداریم، ما با حیوانات درنده سر و کار داریم! نمیشود با حیوانات درنده ما ملایمت بکنیم، و نمیکنیم دیگر ملایمت.
و من امیدوارم که این فریادهای اینها و این دست و پا زدنهای اینها و این شایعه پخش کردن اینها- حالا هم باز شایعه پخش کردهاند که 28 مرداد[14] شاه میآید! بسیار خوب بیاید. ما از خدا میخواهیم که شاه بیاید اینجا!- این شایعه چیزی نمیشود.
و من امیدوارم که بدون اینکه یک ذره آقایانی که ان شاء اللَّه با سلامت- میدانم دیگر گفتن من زیادی است، لکن برای اینکه گفته بشود باز هم- بدون یک ذرّه ملاحظه از غرب، از شرق، از نمیدانم حزب کذا، حزب دمکرات، از چه از چه، بدون یک ذره ملاحظه، باید این قانون اساسی ما مطابق با شرع، در چهارچوب شرع. اگر یکی یکی از وکلا یا همه وکلا بخواهند از این چهارچوب خارج بشود، اصلًا وکیل نیستند برای او! شما آقایان وکیل هستید که زنهای مردم را هم طلاق بدهید؟ زن موکّلینتان [را]؟ نیستند.
اگر طلاق بدهید صحیح است؟ نه. از باب اینکه شما وکیلید برای رسیدگی به قانون جمهوری اسلامی. الآن اگر چنانچه شما بخواهید، یا بعضی از شما بخواهند، که اسم جمهوری اصلًا نباشد، بحث را ببرند روی رژیم سلطنتی، شما حق دارید رسیدگی بکنید؟ شما حق رسیدگی ندارید. برای اینکه جمهوری اسلامی را شما حق رسیدگی دارید. همان طوری که برای طلاق دادن زن مردم، شما و ما، هر کس که وکیل شده است، برای طلاق دادن زن مردم وکالت ندارد؛ وکالتش محدود است. در مسائل غیر اسلامی، اگر یک مسأله غیر اسلامی در اینجا بیاید، طرحش مردود است.
طرح مسئله غیر اسلامی بر خلاف وکالت شماست. مثل یک مباحثه: شما یک مسأله علمی آنجا بحث بکنید، مانع ندارد بحث بکنید، اما بر خلاف وکالت شماست؛ همان طور که طلاق دادن زن موکلینتان بر خلاف وکالت شماست. طرح کردن یک مسأله غیر اسلامی هر چه باشد، هر چه مترقی باشد؛ شما نمیتوانید طرح بکنید. یک دسته دیگری درست کند. ملت خودش اختیار دارد یک دسته هم درست کنند که در مسائل غیر اسلامی بحث بکند، در چهارچوب مسائل اسلامی. البته مسائل اداری و راجع به اداره امور، راجع به اینها، اینها مسائل دیگر هست. اما مطالبی که مربوط به اسلام است اگر یکی بخواهد طرح بکند بر خلاف او، بر خلاف مسیر ملت است؛ و علاوه بر [آن،] خلاف حدود وکالتش است. حد وکالت بیشتر از این نیست. اگر رأی هم بدهد، رأیش اگر خدای نخواسته همه آقایان هم رأی بدهند به یک [مسئله] غیر اسلامی، بر خلاف وکالتشان است. مردم وکیلشان نکردهاند برای [آن]. وقتی بر خلاف وکالت شد، مثل طلاق دادن زن آنها میماند.
ما از هیچ چیز باک نداریم. نه باک داریم که شرق ما را یک وقت اشخاص مثلًا غیر آزادی طلب یا دیکتاتور حساب بکند؛ نه باک از این داریم که غرب یک همچو چیزی بکند. البته منافعشان که در معرض خطر است، باید همه تهمتها را به ما بزنند و و ما همه تهمتها را هم قبول میکنیم. نخیر! ما هر چه آنها میگویند بسیار خوب، اما ما مسیر خودمان را طی میکنیم. ما جمهوری اسلامی را به آن طوری که دستور از خدای تبارک و تعالی داریم و به آن طوری که مصالح مملکت ما، ملت ما اقتضا میکند، ما این مسیر را خواهیم رفت؛ و آقایان هم همین مسیر را خواهند رفت. و هر چه هر که بگوید هیچ مورد اعتماد و اعتنا نیست و باکی هم از این نیست که چه بگویند.
البته بخواهید که همه مردم برای شما خوب بگویند، باید بروید توی خانههایتان بنشینید و هیچ کس شما را نبیند! برای حضرت امیر هم هزار چیزها گفتند، برای پیغمبر اکرم هم گفتند؛ حالا هم دارند میگویند. ما باکی از این نداریم. غربی برای پیغمبر ما بدتر از آن میگوید که برای شما و ما میگوید! برای همه خلفای اسلام، برای همه آنها، میگویند؛ برای اینکه الآن در معرض خطر است کارشان. وقتی در معرض خطر شدند، یعنی منافعشان در معرض خطر است، البته آنها باید برای ما چه بگویند. لکن ما مسیر خودمان را طی میکنیم تا آنجایی که بتوانیم مسیر خودمان را طی میکنیم و آقایان هم مسیر خودشان را طی میکنند بدون هیچ باکی از حرفهای این ور و آن ور. وجاهت ما نمیخواهیم برای خودمان درست کنیم. نه شما میخواهید یک وَجیهُ المِلّهای بشوید با مردم؛ اگر کسی شما را میشناسد، وجیه هستید. نمیخواهید حالا درست بکنید. نمیخواهید در این مجلس وجاهت درست بکنید. شما این مجلس را میخواهید بروید و مطابق آن طوری که ملت شما را وکیل کرده است و مطابق آنکه اسلام شما را موظف کرده است به آن طور عمل بکنید و همین طور هم عمل خواهید کرد.
و من سفارش میکنم به آنهایی که خدای نخواسته یک آرایی دارند بر خلاف مسیر ملت، من سفارش میکنم به آنها، که طرحشان را و آرایشان را بگذارند برای یک وقت دیگری و یک وقتهای دیگری این کارها را بکنند، حالا وقت این نیست که آرائی که خلاف مسیر ملت است اظهار بکنند و حیثیت خودشان را در بین ملت از بین ببرند. من میل ندارم حیثیت آقایان از بین برود در بین ملت. اگر در این مجلس یک چیزهایی و یک حرفهایی زده بشود که بر خلاف مسیر ملت است، اینها وجاهت خودشان را از بین ملت میبرند و خدای نخواسته بعدها برایشان خیلی نفع ندارد.
همان مسیری که ملت داشتند، همین چیزی که اگر میخواهید مطابق با میل خودتان دمکراسی عمل بکنید، دمکراسی این است که آراء اکثریت، و آن هم این طور اکثریت، معتبر است؛ اکثریت هر چه گفتند آرای ایشان معتبر است و لو به خلاف، به ضرر خودشان باشد. شما ولیّ آنها نیستید که بگویید که این به ضرر شماست ما نمیخواهیم بکنیم. شما وکیل آنها هستید؛ ولیّ آنها نیستید. بر طبق آن طوری که خود ملت مسیرش هست.
شما هم خواهش میکنم از اشخاصی که ممکن است یک وقتی یک چیزی را طرح بکنند که این طرح بر خلاف مسیر ملت است، طرحش نکنند از اوّل، لازم نیست، طرح هر مطلبی لازم نیست. لازم نیست هر مطلب صحیحی را اینجا گفتن. شما آن مسائلی که مربوط به وکالتتان هست و آن مسیری که ملت ما دارد، روی آن مسیر راه را بروید، و لو عقیدهتان این است که این مسیری که ملت رفته خلاف صلاحش است. خوب، باشد. ملت میخواهد این طور بکند، به ما و شما چه کار دارد؟ خلاف صلاحش را میخواهد. ملت رأی داده؛ رأیی که داده متَّبع[15] است.
در همه دنیا رأی اکثریت، آن هم یک همچو اکثریتی، آن هم یک فریاد چند ماهه و چند ساله ملت، آن هم این مصیبتهایی که ملت ما در راه این مقصد کشیدهاند، انصاف نیست که حالا شما بیایید یک مطلبی بگویید که بر خلاف مسیر است. یعنی انصاف نیست، که نمیشود هم، پیش نمیرود. اگر چنانچه یک چیزی هم گفته بشود، پیش نمیرود؛ برای اینکه اولًا مخالف با وضع وکالت شما هست و شما وکیل نیستید از طرف ملت برای هر چیزی. و ثانیاً بر خلاف مصلحت مملکت است، بر خلاف مصلحت ملت است؛ بر خلاف مصلحت خود آقایان است.
و من از خدای تبارک و تعالی خواهانم که آقایان ان شاء اللَّه با سلامت و موفقیت این راه را طی بکنند و یک قانونی که مطابق با اسلام و ترقی و همه چیزش تمام باشد، و ما اسلام را مترقیترین مکتبها میدانیم. و هر کس، هر مکتبی، هر چه میخواهد بگوید، بگوید. ما اسلام را مکتب مترقی میدانیم و شما فرض کنید که مکتب مترقی نیست، ما این را میخواهیم. ما این را میخواهیم. «مترقی» اسمش را میگذارید، بگذارید؛ «غیر مترقی» هم اسمش را میگذارید، بگذارید. ما را وحشی هم بدانید، بدانید! ما این را میخواهیم. ملت ما هم این را میخواهند. و من معذرت میخواهم از آقایان در این هوای گرم تشریف آوردند. مؤید باشید.» (صحیفه امام، ج9، ص: 296 ـ 305)
ـ سخنرانی در جمع اقشار مختلف مردم؛ وحدت مسلمین- نظم در نیروهای مسلح (1359)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
خدای تبارک و تعالی را شکرگزاریم که ملت ایران، همه طوایف، برادران شیعی مذهب و برادران اهل سنت در کنار هم و با برادری برای پیاده کردن احکام اسلام کوشش میکنند. برادران و خواهران من، ما امروز در یک عصری واقع هستیم که تمام دنیا، تمام کشورها، از اقصی نقاط عالم تا اینجا، به منزله یک خانه شدند. در سابق اگر قضیهای واقع میشد در یک شهری، برای یک شهر دیگر هیچ مطرح نبود و شهر دیگر از آن مطلع نمیشد، یا اگر مطلع میشد، برای او قضیهای نبود. لکن امروز وضع عصر ما طوری شده است که قضایایی که در یک کشور واقع میشود، در همه کشورهای دنیا، در اقصی کشورهای دنیا منعکس میشود و برای آنها مطلب است. این طور نیست که اگر ما در اینجا با هم اختلافی بکنیم، منحصر باشد به یک شهری یا یک کشوری مثل کشور ایران، بلکه انعکاسش در تمام کشورهای دنیا هست و بازتابش در همه جا هست. امروز وضع سیاسی دنیا طوری است که تمام کشورهای عالم در تحت نظر سیاسی ابرقدرتها هستند. همه جا را ناظر هستند و برای شکست همه طوایف و قشرهای دیگر طرحها دارند و مهمِّ طرحها آن است که بین برادرها اختلاف ایجاد کنند. طرحهای اساسی و سیاسی آنها این است که با اسمای مختلف و با صورتهای متعدد بین برادرها، بین دوستها اختلاف بیندازند.
اسلام، احکام اخلاقیاش هم سیاسی است. همین حکمی که در قرآن هست که مؤمنین برادر هستند،[16] این یک حکم اخلاقی است، یک حکم اجتماعی است، یک حکم سیاسی است. اگر مؤمنین، طوایف مختلفهای که در اسلام هستند و همه هم مؤمن به خدا و پیغمبر اسلام هستند، اینها با هم برادر باشند، همان طوری که برادر با برادر نظر محبت دارد، همه قشرها با هم نظر محبت داشته باشند، این علاوه بر اینکه یک اخلاق بزرگ اسلامی است و نتایج بزرگ اخلاقی دارد، یک حکم بزرگ اجتماعی و نتایج بزرگ اجتماعی دارد. شما ببینید که در همین برهه از زمان که اسلام در اینجا یک سایه ضعیفی انداخته است، این «برادری» که مقدار ناقصی الآن در ایران ایجاد شده است، چه آثار رحمتی هست در آن و چه انعکاس رحمانیت الهی در این کشور هست. این جهاد سازندگی که همه قشرهای ملت را در تحت لوای خودش قرار داده است و جوانهای ما از هر قشری در این جهاد سازندگی وارد میشوند، این اثر آن اخوت اسلامی است که دارند. اینها برادر هستند؛ توی کشور با هم برادر هستند و لهذا، با نظر برادری به هم نگاه میکند. و اخوت اسلامی اقتضای این را میکند که در این جهت اجتماعی همه با هم کمک کنند و این کشوری که از خودشان هست همه آباد کنند آن را و پاکسازی کنند آن را و بسازند آن را.
و این یک حکم اخلاقی است که در آن حکم اجتماعی هم هست و علاوه بر این جهات سیاسی دارد. جهات سیاسی آن همین بود که همه دیدید که ملت ایران وقتی که با هم مجتمع شدند و برادروار با هم در کنار هم بودند و همه توجه به برادری اسلامی خود داشتند، قدرتهای بزرگ نتوانستند در مقابل این برادرها؛ در مقابل اینهایی که مجتمع با هم شدند، نتوانستند در مقابل اینها قیام کنند و تاب مقاومت بیاورند؛ همه راه خودشان را گرفتند و رفتند، گرچه بعض از ریشههای فاسدشان مخفیانه در این ملت و در این کشور هست، لکن این ریشههای فاسد نمیتوانند این اخوت ایمانی که الآن در شما هست این را به هم بزنند.
این اخوت ایمانی که خدای تبارک و تعالی امر به اخوت کرده است و عقد اخوت بین مؤمنین انداخته است، انحصار به مؤمنین ایران ندارد. انحصار به مؤمنین یک کشور ندارد. این عقد اخوت بین تمام مؤمنین دنیاست. تمام ممالک اسلام باید با هم مثل برادر باشند و اگر ممالک اسلامی مثل برادر با هم باشند و تودههایی که در هر کشوری زندگی میکنند با تودههای کشور دیگر مثل برادر نظر داشته باشند، اینها بر همه قدرتهای عالم مسلط خواهند شد. امروز شما گمان نکنید که اگر در یک گوشه عالم یک قضیه واقع بشود، سایر ممالک دیگر مطلع نمیشوند. امروز دنیا یک عائله شده است. دنیا یک موجود شده است که همه عالم از هم مطلع میشوند. با این رادیو و تلویزیون میبینید که مطلبی که در یک گوشه دیگر عالم واقع میشود در همه جا منتشر میشود. باید این اخوت ایمانی طوری باشد که یک کشوری با کشور دیگری نظر خلاف نداشته باشند.
کشورهای اسلامی با هم نظر دوستی داشته باشند. و مخالفین ما کوشش میکنند که در تمام جاهایی که ممالک مستضعفین هست، و ملتهای مستضعف هست، چه ملتهای اسلامی و چه غیر اسلامی که مستضعف هستند کوشش میکنند که با فعالیتهای متعدد بین اینها جدایی بیندازند، بین اینها تفرقه بیندازند، ممالک را از هم جدا کنند، کشورهای اسلامی را از هم جدا کنند، ملتهای اسلامی را از هم جدا کنند و لهذا، میبینید که گویندگانشان، آنهایی که ادعای اسلام میکنند در عین حالی که با یهود موافقت کردهاند؛ یعنی، با صهیونیست موافقت میکنند، لکن جدیت دارند که بین برادرهای مسلم تفرقه بیندازند و با هر طوری شده است برادرهای مسلم را از هم جدا کنند. اینها یک نقشههای سیاسی است که کشورهای بزرگ به واسطه عمالشان میخواهند در ممالک اسلامی پیاده کنند.
مسلمین باید بیدار باشند. مسلمین باید هوشیار باشند که امروز مثل دیروز نیست. این عصر ما مثل عصرهای سابق نیست که هر طایفهای در محل خودشان منافع خودشان را به دست بیاورند. امروز منافع همه کشورهای اسلامی به هم پیوند [خورده] است. منافع کشور اسلامی ایران با منافع کشور اسلامی سایر کشورها، اینها با هم پیوند دارند. چنانچه اختلافی بین ملت ایران با ملتهای دیگر بیفتد، اختلافی ما بین برادرهای اهل سنت ما با برادرهای اهل تشیع ما واقع بشود، این به ضرر همهمان هست، به ضرر همه مسلمین هست. و آنهایی که میخواهند ایجاد تفرقه بکنند اینها نه اهل سنت هستند و نه اهل تشیع هستند. آنها کسانی هستند که کارگردانان دولتهای ابرقدرت هستند و در خدمت آنها هستند. آنهایی که کوشش دارند بین برادرهای اهل سنت ما با برادرهای اهل تشیع تفرقه بیندازند، اینها اشخاصی هستند که برای دشمن اسلام، برای دشمنهای اسلام مشغول توطئه هستند و میخواهند دشمنهای اسلام را بر مسلمین غالب کنند. آنها طرفدار امریکا هستند. بعضی طرفدار شوروی هستند. و باید مسلمین در هر جا که هستند، توجه کنند که امروز تفرقه ما بین یک مملکتی- و لو در اقصی بلاد دنیا باشد- با مملکت دیگری که با او در شرق و غرب با هم جدا هستند، امروز مثل سابق نیست. امروز هر مسئلهای در یک گوشه دنیا واقع بشود، مسئله دنیاست، نه مسئله همان جا. چنانچه یک تفرقهای بین شما برادرها در ایران واقع بشود، این یک مسئلهای است در همه دنیا. و اگر تفرقهای ما بین برادران ایرانی و برادرهای عراقی واقع بشود؛ یعنی، ملت عراق واقع بشود، این یک مسئلهای در دنیا هست، نه یک مسئلهای بین اینجا و عراق باشد؛ این را در دنیا رویش حساب میکنند. و در دنیا آنهایی که میخواهند تمام منافع دنیا را به جیب خودشان بزنند و سلطه خودشان را به تمام ممالک دنیا تحمیل کنند، آنها همین تفرقهای که بین برادرهای شیعه ما و سنی ما فرضاً اتفاق بیفتد در ایران، آنها بهرهبرداری میکنند و همین طور اگر بین برادرهای ایرانی ما و برادرهایی که در پاکستان هستند یک اختلافی واقع بشود، بهرهبرداری میکنند آنها. ما باید بیدار باشیم و بدانیم که این حکم الهی که فرموده است:
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ،[17] برادر هستند اینها و هیچ حیثیتی جز برادری با هم ندارند و مکلفند که مثل برادر با هم رفتار کنند. این یک حکم سیاسی است که اگر ملتهای مسلم، که تقریباً یک میلیارد جمعیت هستند، اینها برادر با هم باشند و به برادری با هم رفتار کنند، هیچ آسیبی بر اینها واقع نمیشود و هیچ یک از ابرقدرتها قدرت اینکه تجاوز به آنها بکنند ندارند. برادرها، باید متوجه این معنا باشند.
و اما قضیه جهاد سازندگی که شما آقایان از این جهاد سازندگی هستید وکار پر ارزشی شما دارید، باید توجه داشته باشید که علاوه بر اینکه جهاد سازندگی میکنید، جهاد با نفس خودتان هم بکنید. اگر- خدای نخواسته- در این جهاد سازندگی یک کاری بشود که بر خلاف مصلحت اسلام است، بر خلاف مصلحت انقلاب است، اسباب دلسردی مردم میشود. خدای نخواسته، اگر بعض از اشخاص غافل یکوقت یک عملی بکنند بر خلاف مقررات دولت اسلامی و بخواهند یک شلوغکاری بکنند، اینها جهاد نفْس نکردهاند و جهاد سازندگیشان هم مفید نیست. باید شما آقایانی که یک همچو عمل بسیار شریفی را متکفل هستید و ارزنده است این عمل شما پیش اسلام، باید توجه بکنید که آن اخلاق اسلامی که اخوت اسلامی است و برادری است و برابری است، این را ملاحظه کنید. و مبادا یکوقت در یک جایی بر خلاف مقررات و بر خلاف نظم عمل بکنید. این یک امری است، برای همه کشور ما هست، برای همه نهادهای کشور ما هست که باید انتظام و نظم را و مقررات جمهوری اسلامی و مقررات حکومت اسلامی را باید مو به مو دریافت کنند و مو به مو عمل کنند و بر خلاف مقررات عمل نکنند. این یک مطلب اسلامی است. حکومت حالا مثل حکومت زمان شاه مخلوع نیست که اگر تخلف بکنید، این جزء فضایل شما میشود. حالا اگر تخلف از احکام حکومت اسلامی بکنید، این جزء رذایل است، این رذیله است، این پیش خدا صحیح نیست. در اسلام باید نظم مقرر باشد.
این را من به همه مسلمینی که در همه جا هستند عرض میکنم و بخصوص به ملت شریف اسلام از هر طبقهای هستند، اگر بنا باشد که در قوای انتظامی، قوای مسلح، در ارتش نظم نباشد و بخواهد هر کسی به خیال خودش عمل بکند و سلسله مراتب را ملاحظه نکند این یک امری است بر خلاف مقرره اسلامی است؛ حکمی است که اسلام کرده است که باید این نظم محفوظ باشد، باید مراتب محفوظ باشد. و این طور نباشد که هر کس هر طوری دلش بخواهد تضعیف کند قوای انتظامی را، ارتش را، ژاندارمری را و سایر قوای مسلح مثل پاسداران را. همان طوری که همه ملت موظفند که این قوای انتظامی را حفظ کنند و پشتیبانی کنند و نظم را مراعات کنند و دخالت در امور نظام نکنند، خود نظامیها هم و خود اشخاصی که در قوای انتظامی هستند باید مقررات را حفظ بکنند و از فرماندهان خودشان فرمانبرداری کنند. هم جهاد سازندگی باید مقررات را حفظ بکنند و هم کسان دیگری که در هر جا مشغول کاری هستند. این طور نباشد که جهاد سازندگی دخالت در یک امر دیگری که وظیفه او نیست بکند، یا مثلًا پاسدارها دخالت در یک امری که در وظیفه آنها نیست بکنند، یا ارتشیها این طور، یا دیگران در ارتش دخالت بکنند، یا دیگران در ژاندارمری دخالت بکنند. باید هر نهادی روی همان مقرراتی که دارد عمل بکند و امروز این یک مسئله اسلامی است. شما خیال نکنید که ما حالا یک دولتی داریم که جدای از مسلمین و جدای از مقاصد اسلام است. امروز تمام افرادی که متکفل امور این مملکت هستند و متکفل اداره این مملکت هستند، همه از «جنود اللَّه» هستند و همه خدمت به اسلام دارند میکنند و نباید آنها را تضعیف کرد.
ملت باید پشتیبان همه این نهادها باشد و همه نهادها هم باید خودشان مقررات را به طوری که در هر نهادی مقررات هست عمل بکنند و خلاف مقررات، خلاف شرع است، نباید عمل بکنند. و هیچ طایفهای و هیچ نهادی در نهاد دیگری نباید دخالت بکند؛ نباید کمیتهها مثلًا دخالت بکنند در امر ارتش، نباید ارتش دخالت بکند در امر کمیتهها، نباید قوه اجراییه دخالت در قوه قضاییه یا تقنینیه بکند و نباید آنها در قوه قضاییه دخالت بکنند. باید به همان طوری که قانون اساسی اسلامی مقرر کرده است و ملت به آن رأی داده است، باید به همان طور عمل بشود و اسباب این نشود که هر طایفهای برای خودشان یک حکومتی داشته باشند و یک کارهای بر خلاف مقررات بکنند.
اگر بخواهید اسلام را پیش ببرید و اگر بخواهید مملکت خودتان را از دست ابرقدرتها و چپاولگریهای بین المللی نجات بدهید، باید همه مقرراتی که تحت عمل هر یک هست، آن مقررات عمل بشود و هیچ نهادی با نهاد دیگر معارضه نکند و تمام برادر باشند و با برادری با هم رفتار بکنند. و من امیدوارم که تمام برادرهای ما در اطراف ایران، چه برادرهای اهل سنت و چه برادرهای اهل تشیع و تمام کسانی که در این ملت هستند از اقلیتهای مذهبی، همه با هم مجتمع باشند و همه مثل برادر با هم رفتار کنند تا اینکه، این مملکت به پیش برود و احکام اسلام در او جاری بشود و رفاه همه مسلمانها و همه کسانی که در کشور اسلامی سکونت دارند حاصل بشود. و من امیدوارم که همه ملتهای اسلامی، گمان نکنند این ملتهای اسلامی که ما در یک گوشهای هستیم و آنها در گوشه دیگر، قرآن همه شما را برادر خوانده، قرآن عقد اخوت بین همه شما [بسته است]. آن کسی که در آخر نقطه عالم هست و مسلم است و مؤمن است، با آن کسی که در اول نقطه عالم هست- و بین مشرق و مغرب، با آنها جدایی هست- اینها جدایی از هم ندارند و همه با هم برادرند، و باید به حکم اسلام همه با هم برادری کنند و متفرق نشوند و جدای از هم نباشند و مصالح خودشان را مصالح اسلام و مسائل همه ملتها بدانند. و هر ملتی مصلحت ملت دیگری را مصلحت خودش بداند و مؤمنین در هر جا که هستند برادر باشند و به برادری رفتار کنند. و اگر یک جائری به یکی از ممالک اسلامی تعدی کرد، این را تعدی به خودشان بدانند. و من امیدوارم که با نظر کردن به این حکم اسلامی که همه مردم، همه مسلمانها برادر هستند، این مملکت مصالح خودش را به دست بیاورد و همه ممالک اسلامی بر ابرقدرتها غلبه کنند و موفق به این بشوند که احکام اسلام را تا آخر اجرا بکنند. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج13، ص: 130 ـ 136)
ـ سخنرانی در جمع فرماندهان سپاه، معلمان و...؛ توصیه ها و تذکرات (1360)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
شما عزیزان که مرکّب از سه گروه در اینجا تشریف آوردید، شغلهای سازنده و با اهمیت و مسئولیتهای با اهمیت بعهده شماهاست؛ دبیرانی که باید متکفل تربیت جوانان ما و نونهالان ما باشند، خدمتشان ارزش دارد و مسئولیتشان هم زیاد است؛ برای اینکه در محل تعلیم و تربیت واقع شدهاند. و هر کس در هر جا که در محل تربیت و تعلیم واقع شد، این جوانهایی که پیش آنها تحصیل میکنند و این نونهالانی که امید آتیه کشور اسلامی هستند، اینها امانتهایی هستند در دست معلمین و دبیران و کسانی که متکفل امور اینها هستند و باید تربیتها به طوری که اسلامی و سازنده باشد که نسل آتیه ان شاء اللَّه؛ یک نسل تربیتشده اسلامی و مفید برای جامعه اسلامی باشد.
و کسانی هم که در صدا و سیمای ایران هستند و کارگر آنجا، چه آنهایی که انجمنهای اسلامی را متکفلاند و چه دیگران، آنها هم کارشان مهم است و باید به طوری در آنجا نقش داشته باشند که آنجا هم یک مرکز تربیتی باشد. و میدانید که صدا و سیما هر دوشان الآن در هر جا [هر] که هست، گوش و چشمشان به این آلات است و شما مسئولید که آنها را اشباع کنید از اخلاق فاضله و مسائل مورد احتیاج جمهوری اسلامی که هم شغل شریف است و هم مسئولیتدار.
و برادران عزیز سپاه پاسداران و کسانی که فرماندهان آنها هستند در سراسر کشور، که از اول انقلاب جوشیدند از متن اسلام و متن ملت و نگهداری کردند این جمهوری را و به پیش بردند این نهضت را، کارشان ارزنده [است] و بسیار ارزنده مسئولیتشان بسیار زیاد. اما ارزندگی کار معلوم است که هم در جبههها و هم در پشت جبههها اشتغال دارند به تأمین امنیت کشور و این از بزرگترین کارهای ارزشمند است که همه ما و همه کشور به آن مکلف هستیم، منتهی هر کس به آن مقداری که مقدور است. و اما مسئولیت برای اینکه چنانچه- خدای نخواسته- در سپاهی که «پاسدار اسلام» اسمش را گذاشته است و برای پاسداری از اسلام و احکام اسلام و کشور اسلامی مشغول فعالیت است، یک قدم خلاف برداشته بشود به دست بعضی از کسانی که جوان هستند، ممکن است در جوانی یک تندیهایی باشد- خدای نخواسته- یک خلافی واقع بشود؛ آن مسئولیت، بسیار مسئولیت بزرگی است؛ علاوه بر اینکه خود عمل، عمل مسئولیت داری است، سپاه را هم ممکن است که مشوّه کند روی آنها را و دشمنان شما بگویند که سپاه کذا و کذا [است.]
و لهذا، بر سپاه است که حفظ نظم را و انتظامات را بکند و به مراتب بالاتر گوش کند و با یک برنامه صحیحی، که شوراهایشان تنظیم میکنند، آنها هم عمل کنند و خودشان را موظف بدانند بر اینکه باید همه سرباز اسلام باشند و باید همه مراعات نظم را بکنند و همه فرمان فرماندهان را اطاعت کنند، که اگر این نظم و انتظام فرماندهی و فرمانبرداری نباشد- خدای نخواسته- سپاه موفق به مقصد اصلی خودش نخواهد شد. و این یک امری است که علاوه بر اینکه برای سپاه مراعاتش لازم است، برای سربازهای ارتش و ژاندارمری و سایر قوای مسلح باز لازم است که روی اساس، نظام و مراتب را حفظ کردن و گوش کردن به طرحهایی که فرماندهان طرح کردهاند و به آنها امر میکنند. اگر بخواهید کشورتان را حفظ کنید و اگر بخواهید مردم کشورتان را از تعدیات حفظ کنید، باید مراعات تمام مسائلی [را] که در ارتش هست و در سپاه هست و در سایر قوای مسلح است به طور کامل بکنید. و من امیدوارم که موفق بشوید شما؛ چنانچه تا کنون موفق شدهاید، از این به بعد هم موفق بشوید و کشور خودتان را از هر آسیبی که- خدای نخواسته- پیش بیاید حفظ کنید.
و ملت ما عموماً، چه قوای مسلحه و چه کسانی که دست اندر کار هستند در یکی از پستها و چه سایر قشرهای میلیونی ملت، باید این جهت را همیشه توجه داشته باشند که شما در مقابل همه قدرتها ایستادهاید. تمام قدرتهایی که شرق و غرب، در شرق و غرب زندگی میکنند، شرقی یا غربی هستند و تمام وابستگان آنها امروز با این جمهوری اسلامی به اعتبار اینکه برنامه این جمهوری، اسلام است و اسلام برای جلوگیری از همه ظلمها و ستمها و تعدیها و چپاولها آمده است، تمام اینها با ملت ما مخالفاند. و شما در مقابل همه آنها ایستادهاید و مشت خودتان را گره کردهاید و از اول گفتید: «نه شرقی و نه غربی»، نه به طرف شرق ما میرویم و نه به طرف غرب، ما استقلال داریم، آزادی، آن طوری که در اسلام است داریم و جمهوری اسلامی را میخواهیم. و بحمد اللَّه، تا کنون موفق بودهاید و اساس ظلم و ستم را از کشور خودتان زدودهاید و آنهایی [را] که اساس بودند برای ستمکاری و چپاولگری. با دست توانای شما و با قدرت اسلامی شما، همه رخت بر بستند و اگر تفالههایی هم باشند، آنها هم خواهند رفت.
باید همه ما و شما و همه ملت ما و همه قوای مسلح ما و تمام اقشار ملت ما در سراسر کشور با هوشیاری و توجه، مهیا باشند از برای حفظ جمهوری اسلامی که این همه دشمن دارد.
ما امروز از همه اطراف، دولتها غالباً توجه به این دارند که به یک نحوی این جمهوری اسلامی [را] به هم بزنند که لا اقل، اسلامی نباشد؛ هر چه میخواهد باشد.
اسلامی نباشد؛ برای اینکه آنها نمیتوانند تحمل اسلام را بکنند؛ اسلامی که اساسش بر عدل است و بزرگتر مقامش با کوچکتر مقامش در مقابل عدل علی السواء هستند و رئیس جمهورش با یک نفر بازاری در مقابل اسلام و در مقابل قوانین اسلام علی السواء هستند، بلکه بر بالاترها بیشتر باید تحمیل بشود تا پایینترها. یک همچو حکومتی را این قدرتهایی که عادت کردهاند بر ستمگری و چپاولگری، نمیتوانند تحمل کنند. پس شما یک رژیمی را سر کار آوردید، یک مکتبی را در این مملکت پیاده کردید و بنا دارید پیاده کنید که همه مکتبهای انحرافی با او مخالفاند. کسی که یک همچو کار بزرگ معجزهآسائی کرده است، باید بایستد و ناگواریهایی که پیش میآید یا چیزهایی که در مملکت حاصل میشود یا توطئههایی که از اطراف برای کشور ما در دست اجراست، در مقابلش باید بایستد.
البته شما گمان نکنید که اینهایی که این کارهای ابلهانه را میکنند اینها چندان قدرتی دارند. این مگسها در آخر عمرشان یک حرکت شدیدی میکنند و دور خودشان، آن وقتی نزدیک میشود مرگشان، میچرخند و نفسهای آخر را میکشند. الآن مَثل اینها، مَثل آن مگسهایی است که لحظات آخر عمر خودشان را دارند طی میکنند. از این جهت، یک حرکتی میکنند؛ این حرکت همان حرکتی است که مگسها در آخر عمر میکنند. اینها چیزی نیستند. آنهایی که قابل ذکر بودند رفتند و شکست خوردند و از بین رفتند. رژیم سلطنتی 2500 ساله با آن همه قدرت و با آن همه طرفدار، در مقابل شما ملت مسلمان و متعهد به اسلام، نتوانستند بمانند. این چند تا بچه صغیری که اینها را وادار میکنند و این مفسدین وادار میکنند به اینکه این بچههای گولخورده یک خرابکاری بکنند، این همان حال مگسی است که در آخر عمرش یک جولانی میخواهد بکند و نفس آخرش را بکشد. قابل آدم اینها نیستند. و ملت ما گمان نکنند که چهار نفر آدم را اگر اینها کشتند، هر چند آن آدم شخصیتش بزرگ باشد، این اسباب این بشود که ما و ملت ما شکست بخورند.
ملت ما امروز بیدارند و همه اشخاصی هستند که برای کشور خودشان و ملت خودشان حاضرند برای هر خدمت و هر فداکاری؛ مثل یک رژیمی نیست که اگر آن سرکردهاش از بین برود، یک وقتی به هم بخورد اوضاع. آن مال آنهایی است که- رژیمهایی است که- ملت با آنها نیست. اگر یک وقتی در زمان سابق یک شاهی میمرد، یک مملکت به هم میخورد که شاه مرده است و شلوغ میشد و چه؛ برای اینکه مردم با شاه و شاهبازی موافق نبودند. از این جهت، وقتی که شاه از بین میرفت، شلوغی زیاد میشد. اما یک ملتی که خودشان اساس سلطنت و شاهنشاهی را از بین بردهاند، این ملت این طور نیست که حالا اگر یک کسی از بین برود و رئیس جمهور مثلًا- خدای نخواسته- از بین برود یا کسان دیگری از بین بروند، این اسباب این بشود که خیر، کشور ما دیگر شکست خورد. رئیس جمهور هم مثل یکی از شماهاست. شماها او را قرار دادید رئیس جمهور. وقتی که- خدای نخواسته- او از بین برود، شما یکی دیگر را قرار میدهید. بحمد اللَّه، افراد هستند. نباید ما و ملت ما خیال کنند که اگر توطئهها منتهی به این شد که فلان روحانی را بکشند، فلان امام جمعه را بکشند، فلان رئیس را بکشند، یک خبری میشود. این در جاهایی خبر میشود که بستگی دارد اساس ملتشان و ملیّتشان بر آنها. جاهایی که این طور نیست و هر یک از افراد خودشان اماماند، خودشان رئیسند، خودشان همه کاره هستند، یک همچو ملتی دیگر دنبال این نیست که اگر فلان را بکشند، اگر خمینی را بکشند، چه خواهد شد. نه، این حرفها نیست در کار. همه شما بحمد اللَّه، هستید و کشور خودتان را حفظ میکنید و مسأله، مسئله اسلام است.
در صدر اسلام، یک وقت در یک جنگی فریاد زدند منافقین به اینکه پیغمبر شهید شد.
در قرآن آمده است که خوب، پیغمبر شهید بشود، ولی اسلام که هست؛ پیغمبر شهید شد، پیغمبر رحلت فرمود، علی بن ابی طالب شهید شد، اسلام هست. اسلام یک مرتبهای است؛ یک اساسی است که شالوده او را خدا ریخته است و خدا همیشه هست و اسلام همیشه. خداوند حفظ میکند این اسلام را، و لو من نباشم، تو نباشی، فلان رئیس نباشد.
قویدل باشید، دلتان را به قرآن کریم و اسلام محکم کنید. رشته خودتان را با خدای تبارک و تعالی محکم کنید و خوف این را نداشته باشید که یک وقت بیایند اینجا را بمباران کنند و یک دویست نفر [را] هم بکشند. این چیز مهمی نیست، یک مملکت است، این امور درش واقع میشود.
شما میدانید که الآن بزرگترین ممالک به حسب آلات و امثال ذلک، امریکاست یا شوروی. در هر دقیقهای، گفته میشود که یک نفر یا دو نفر در امریکا کشته میشود، مع ذلک، امریکا سر جای خودش هست. در صورتی که شما یک پشتوانهای دارید که آن پشتوانه را امریکا ندارد، سایر دولتهای الحادی هم ندارند او را و آن پشتوانه خداست. شما برای خدا قیام کردید. ملت ما زن و مردش، بزرگ و کوچکش برای خدا قیام کرد و برای خدا تا حالا ایستاده است و چیزی که برای خداست دیگر امَد ندارد که بگوییم بعد از دو سال دیگر چه میشود. وقتی که یک امر برای خدا شد، جاوید است.
جمهوری اسلامی که با دست توانای شماها ملت بزرگ اسلام تحقق پیدا کرد، این پشتوانهاش خدای تبارک و تعالی است و کسی که یا چیزی که این پشتوانه را داشته باشد جاوید است.
شماها توجه داشته باشید، چه پاسداران و چه سایر قوای انتظامی و نظامی و غیر انتظامی و چه سایر ملت، همه توجه داشته باشند که ما وظیفه داریم که این اسلامی که الآن به ما رسیده حفظش کنیم تا آن فرد آخری هم که- خدای نخواسته- کشته میشود، موظف برای حفظ اسلام، برای دفاع از ملت، دفاع از کیان اسلامی، دفاع از کشور اسلامی تا آن آخر زن و مرد، بچه و بزرگ مکلفاند که دفاع کنند. مسأله دفاع یک امر عمومی است برای همه؛ هر کس قدرت دارد دفاع کند. به هر مقدار که قدرت دارد دفاع کند از کشور اسلام، باید دفاع کند. اسلام و احکام اسلام آن قدر اهمیت دارد که پیغمبرها برای احکام خدا و برای خدا خودشان را فدا کردند و در اسلام، از صدر اسلام به بعد، بزرگان اسلام خودشان را فدا کردند برای اسلام. وقتی یک همچه مطلبی است و یک همچه امانتی از جانب خدای تبارک و تعالی، به ما سپرده شده است، ما موظفیم همهمان برای حفظش و نباید بترسیم از اینکه چند نفر کشته شدند، چند نفر را با بمب کشتند، چند نفر را انفجار حاصل شد؛ هیچ ابداً این حرفها نیست. اسلام نه وابسته به من است و نه وابسته به تو. اسلام از خداست و همه ما مکلف برای حفظ او هستیم و با قدرت و قوّت حفظ میکنیم او را.
شما شاهد بودید از اول انقلاب تا حالا که از آن قدم اوّلی که برای انقلاب برداشته شد، یک جمعیتی مخالف بودند، یک طایفهای؛ لا اقل، شاه و بستگان شاه معدوم مخالف بودند و سر سخت برای کوبیدنش بودند. هر قدمی که جلو رفت، یک طایفهای از بین رفتند و یک دستهای دیگری از آنها کوچکتر، آنها هم میخواستند که این جمهوری را از بین ببرند. این جمهوری قدم به قدم پیش آمد و قدم به قدم پایش [را] محکمتر کرد. کجا شما سراغ دارید که در عرض دو سال، دو سال و نیم این طور انسجام پیدا شده باشد و این طور همه چیزهایی که یک کشوری لازم دارد و یک حکومتی لازم دارد، تحقق پیدا کرده باشد؟
این عراق با همه چیزهایی که گفته میشود و آن همه هم طرفدار دارد و همه قدرتهای فاسد هم طرفدارش هستند، باز قانون اساسی ندارد؛ یک جمعیتی هستند، یک حزبی[18] هستند که این حزب آمدند و زمام امور کشور را به دستشان گرفتند و با زور و فشار و حبس و زجر و اینها دارند یک حکومت جابرانه میکنند و تا حالا که مدت چندین سال، بیست سال بیشتر است که اینها آمدهاند، باز یک قانون اساسی ندارند. این کشور شما، که همه مخالفاند با او، با آن کشور عراق، همه؛ یعنی، با حکومت عراق- تقریباً- همه موافقاند- تقریباً البته نه همه، اما تقریباً، مع ذلک- نتوانسته یک قانون اساسی برای خودش درست کند، نمیتواند در آنجا یک رأیگیری بکند. رأی از کی بگیرد؟ ملت که با او موافق نیست، با سرنیزه باید ببرند مردم را دم صندوقها.
شما در این وقت کم و با آن دشمنهای سر سخت زیاد که در خارج کشور هستند و در داخل هم تفالههایشان هست، در این وقت تمام چیزهایی را که لازم دارد یک حکومتی درست کردید، بعد هم که دیدید یک کسی خلاف کرده گذاشتیدش کنار،[19] یک کسی را آوردید که به نظر همهتان شخص مکتبی است[20] و دولتتان هم در ظرف دو سه روز همه چیزش درست شد. دو سه روز طول کشید، چیزی که دو سال، یک سال و نیم نتوانست؛ برای خاطر انحرافاتی که بود نمیشد، درست بشود و ما هم هر چه جدیت کردیم که بعضیها را آدم کنیم، نتوانستیم. در ظرف دو روز، سه روز، یک هفته، همه وزرا را تعیین کردند، رئیس جمهور هم امضا کرد و مجلس هم امضا کرد و شد یک دولتی. الآن شما یک دولت قانونی [دارید] که امیدوارم که به درد ملت برسد و این ضعفا و فقرا را و این مستضعفین را اداره کند. الآن شما همه چیزتان تمام است.
نتوانستند همه این قدرتها که شما را در یک جایی متوقف کنند. آنها میخواستند از آن اول متوقف کنند؛ اول، اول میخواستند شما را متوقف کنند. یک دفعه رفراندم شد، خوب، یک دفعه دیگر بکنید! اگر آن دفعه هم شده بود، دفعه سوم! لکن نتوانستند اینها، حالا همه چیز شما محکم شده و پاتان محکم روی زمین است و کشور خودتان در دست خودتان و اشخاصی که از طرف خودتان هست، است. وقتی که همه آنها بودند، شما پیش بردید، حالا که همه رفتند از چه میترسید؟ کی را ما داریم دیگر؟ ارتشمان از خودمان است، سپاه پاسدارمان از خودمان است، قوای دیگر مسلحمان از خودمان است، مردم هم با آنها برادر هستند و با هم هستند در خوبی و بدی. وقتی مسأله این طور است، کی میتواند که در این کشور بتواند یک کاری بکند؟ اصلًا چه معنا دارد کودتا در یک همچو کشوری؟ چی، کی کودتا میتواند بکند؟ یک دستهای تو پاریس نشستهاند و منتشر میکنند که ما از پاریس داریم راه میافتیم و میآییم برای ایران! خوب تشریف بیاورید راه باز است! اگر شما میتوانستید کاری بکنید، چرا رفتید؟ کسی که فرار کرده، حالا میگوید: ما دیگر با هم منسجم شدیم. کیها منسجم شدهاند؟ آخر ما که میشناسیم شما را. ملت ما که میدانند شماها کی هستید. حالا ما دیگر با هم منسجم شدیم و بنا داریم، راه افتادیم! میگویند: راه افتادیم ما، راه افتادیم و داریم میآییم.
ملت باید توجه داشته باشد. البته اینها حرفهای لا طائلی است که گفته میشود، لکن مع ذلک، ملت باید بیدار باشد. از کید امریکا غافل نباید شد. اینها خودشان قابل آدم نیستند. اگر اینها قابل آدم بودند، وضعشان این طور نمیشد. اینها از ملت بریده بودند و نمیدانستند چه بکنند و فرار کردند، رفتند. اما امریکایی که سیلی خورده است از شما، امریکایی که دل بسته بود به ایران و نفت ایران و ذخایر ایران، این امریکا را شما بیرونش کردید. غافل نباشید که یک قدرتی است و دارای یک بست و بندهایی هست و یک همچو کارهایی یک وقتی میخواهد بکند، لکن تا شما بیدارید و زندهاید و ایستادهاید، کاری نمیتوانند بکنند. این طور نیست که امریکا، یک لشکری از امریکا راه بیندازد، بیاید ایران، بخواهد خرابکاری بکند. امریکا با دست همینها میخواهد کار بکند.
نقشهاش هم این است که با همینهایی که در پاریس و در جاهای دیگر جمع شدهاند، یک همچو کارهایی راه بیندازد. باید ملت ما توجه داشته باشد با همان قدرت ایمانی که داشت، با همان قدرت اسلامی که داشت که خودش را برای خدا میداند و خودش را فدای اسلام میکند، بایستد و متوجه باشد که اگر در صحنه باشید و بایستید و هر کدام وظیفه خودتان بدانید که حفظ بکنید کشور خودتان را و برادران خودتان را حفظ بکنید، هیچ قدرتی نمیتواند این کار را بکند. مهم این است که شما ایستاده باشید و قایم به امر باشید و حکومت را از خودتان جدا ندانید و ننشینید به اینکه همه کارها را باید حکومت بکند یا باید ارتش بکند. خیر، ارتش هم وظیفه دارد، شما هم دارید، من هم دارم، حکومت هم وظیفه دارد، معممین هم وظیفه دارند، مکلّاها هم وظیفه دارند؛ همه دارند.
حفظ اسلام، دیگر ننوشته تو پیشانی ارتش که باید او حفظ کند.
اسلام را همه باید حفظ بکنیم، حتی مخدّراتی[21] که پشت پرده هستند واجب است بر آنها حفظ؛ واجب است بر همه ما، بر همه شما که اگر توطئهای دیدید و اگر رفت و آمد مشکوکی را دیدید، خودتان توجه کنید و اطلاع بدهید.
یک بیچارهای به من نوشته بود که شما که گفتید که همه اینها باید تجسس بکنند یا نظارت بکنند، خوب، در قرآن میفرماید که: وَ لا تَجَسَّسُوا.[22] راست است، قرآن فرموده است، مطاع هم هست امر خدا، اما قرآن حفظ نفس آدم را هم فرموده است که هر کسی باید لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ.[23] این اشکال را به سید الشهدا بکنید. وقتی که اسلام در خطر است، همه شما موظفید که با جاسوسی حفظ بکنید اسلام را. وقتی که حفظ دماء مسلمین بر همه واجب باشد، اگر- فرض کنید که- حفظ جان یک نفر مسلمانی، حفظ جانش وابسته [به] این است که شما شرب خمر کنید، واجب است بر شما، دروغ بگویید، واجب است بر شما.
احکام اسلام برای مصلحت مسلمین است، برای مصلحت اسلام است، اگر ما اسلام را در خطر دیدیم، همهمان باید از بین برویم تا حفظش کنیم. اگر دماء مسلمین را در خطر دیدیم، دیدیم که یک دسته دارند توطئه میکنند که بریزند و یک جمعیت بیگناهی را بکشند، بر همه ما واجب است که جاسوسی کنیم. بر همه ما واجب است که نظر کنیم و توجه کنیم و نگذاریم یک همچو غائلهای پیدا بشود. حفظ جان مسلمان بالاتر از سایر چیزهاست. حفظ خود اسلام از جان مسلمان هم بالاتر است. این حرفهای احمقانهای است که از همین گروهها القا میشود که خوب، جاسوسی که خوب نیست! جاسوسی، جاسوسی فاسد خوب نیست، اما برای حفظ اسلام و برای حفظ نفوس مسلمین واجب است، دروغ گفتن هم واجب است، شراب خمر هم واجب است.
ما الآن یک امانتی در دستمان است و آن اسلام است. عذر نداریم به اینکه ما بنشینیم کنار، بگوییم دیگران بروند حفظش کنند. امانت مال دیگران نیست. این امانت، امانتی است که خدا پیش [ما نهاده]، برای همه ما هست، نگهدارش همه ما هستیم، نمیتوانیم بنشینیم بگوییم که دولت این کار [را] بکند. نمیتوانیم بنشینیم بگوییم ارتش این کار را بکند. وقتی کشور اسلام مورد تهدید دشمنهای اسلام است، دفاع از کشور اسلام و نوامیس مسلمین بر همه ما، بر تمام ما واجب است؛ با همه کوشش واجب است. وقتی یک همچو مطلبی پیش آمد و شما هم بحمد اللَّه، همه کشور ما، هم زن و مردش آماده برای این مسأله هستند، دیگر خوف این نیست که از پاریس یک دسته راه بیفتند بیایند چه بکنند یا از یک جای دیگر میخواهند بیایند چه؛ نه این خوفی نیست. یک دفعه هم تجربهاش را کردند و صدام را رها کردند تا پرید به ایران و سیلیاش را هم خورد. الآن هم بیچاره گرفتار این است که چطوری از زیر این بار فرار کند. ما هیچ وقت سر دعوا با کسی نداشتیم. ما برای حفظ اسلام دفاع باید بکنیم، برای حفظ مملکت اسلامی دفاع باید بکنیم. او حمله کرده است و آمده است و شهرهای ما را گرفته است و خرابکاری دارد میکند. بر همه ما واجب است که این شرّ را از سر مسلمانها دفع کنیم. ما وارد کشور آنها نشدیم که ما مجرم باشیم، آنها مجرماند که وارد شدند. یک کسی، دزدی میآید منزل یک کسی، اگر این دزد را دفعش کنند، دزد تقصیر کار است یا آن که دفع کرده؟
صاحبخانه که تقصیر ندارد؛ دزد آمده، این هم باید دفعش کند، حتی اگر به کشتن او هم منجر بشود، باید دفعش بکند. مجرم اوست.
اینهایی که در سرحدّات، اینهایی که به سرحدات حمله میکنند به ما، و لو فرض بکنید که مسلمان هستند، لکن چون حمله کردند دفاع واجب است و کشتن آنها هم تا دفعشان واجب است. نه اینکه ما سر جنگی داریم، ما میخواهیم عالم در صلح باشد. ما میخواهیم همه مردم، همه مسلمین و غیر مسلمین همه در صلح و صفا باشند، لکن معنایش این نیست که اگر یک کسی بخواهد بریزد در منزل یک کسی و تعدی کند، ما بگوییم که سر صلح داشته باشید و تن بدهید به ظلم! نه، همان طوری که ظلم حرام است، انظلام و تن دادن به ظلم هم حرام است. دفاع از ناموس مسلمین و جان مسلمین و مال مسلمین و کشور مسلمین یکی از واجبات است. ما داریم به این واجب عمل میکنیم.
کشور ما دارد به این واجب عمل میکند. آنها در جبهه و دیگران در پشت جبهه دارند به این واجب عمل میکنند. آن که میآید و فرض کنید که یک ماده منفجرهای را میخواهد پرت کند یک جایی، اگر او را گرفتند و حبسش کردند و اگر هم کار را کرده است یک وقت کشتندش، این دفاع است؛ این فساد را از بین بردن است؛ این دفع فساد است. آن که این کار را دارد میکند مفسد است، نه شمایی که دارید دفع میکنید او را. شما که نمیخواهید که در یک خانهای ماده منفجره بریزید؛ شما میخواهید که در منزلتان آن ریخته نشود. این به این است که این اشخاصی [را] که گول خوردند، موعظه کنیم.
ما دائماً هم موعظه میکنیم که این جوانها را گول زدند، خودشان رفتند، دارند آب سرد میخورند و این جوانها و بچهها را گول زدند، تا اینها آمدند دارند خرابکاری میکنند و خودشان را گاهی به کشتن میدهند و خودشان را به زحمت وامیدارند. ما اگر هر کس بیاید و توبه کند، توبهاش را، خدا توبهاش را قبول میکند. ما فرض بکنیم که یک کسی هم چون آدمی را کشته، ولیّ دمش باید او را بکشد، باز میل داریم که توبه کند و لا اقل، آن دنیایش صحیح باشد. ما میل داریم همه صلح و صفا باشد؛ همه عالم در صلح و صفا باشند. ما اگر قدرت داشتیم، اصلًا باروت را از بین میبردیم و قوای منفجره را از بین میبردیم که عالم خالی بشود از این جنایتها. ما نمیخواهیم با کسی دعوا بکنیم؛ نه با عراق دعوا داریم و نه با- فرض کنید- جاهای دیگر دعوایی ما نداریم، آنها دعوا دارند.
وقتی دعوا دارند تو دهنی میخورند و خوردند. حالا هم از هر جایی هم، همچو چیزی پیدا بشود، همین مردماند و همین پاسداران هستند و همین ارتش است و همین جوانهای زن و مرد ما، از هر جا تعدی بشود تو دهنی میخورند.
ما که اسلام را خواستیم و میخواهیم، اسلام اجازه نمیدهد که ما تعدی کنیم به یک کشوری، لکن فرموده است که اگر به شما تعدی کردند، بزنید تو دهنشان! اگر یک دستهای از مسلمین را- در جنگهای سابق این هست- اگر یک دستهای از مسلمین را کفار سپر قرار دادند؛ فرض کنید که عراق فاسد، یک دستهای از مسلمین بیگناه را سپر قرار داد و پشت آنها ایستاده که بریزد ایران را بگیرد، بر ما واجب است که مسلمان و غیرمسلمانش را بکشیم. مسلمانها شهید هستند و به بهشت میروند و کافرهایش کافرند و به جهنم. دفاع واجب است.
و تا شما هستید، بحمد اللَّه و تا سپاه پاسداران هستند، بحمد اللَّه و تا ارتش هست و تا ملت متعهد به اسلام و فداکار برای اسلام هست، این جمهوری هست و این خرابکاریهایی که میبینید، اینها چیزی نیستند. خداوند ان شاء اللَّه، به همه شما سلامت و سعادت عنایت کند و دست ستمکاران را قطع کند و لشکر ایران را پیروز کند. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج15، ص: 107 ـ 119)
ـ سخنرانی در جمع مدیر عامل و معاونان صدا و سیما؛ انتقاد از برنامه های خبری (1364)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
من نظری به دیگران ندارم، راجع به خودم میگویم از این وضع رادیو- تلویزیون خوشم نمیآید. واقع آن است که آن قدر که پابرهنهها به رادیو- تلویزیون حق دارند، ما نداریم. این یک واقعیت است و تعارف نیست؛ واقع این است که آنها این نظام را درست کردهاند و این نهضت را به وجود آوردند؛ همین جمعیت هستند که پیروزیها را به دست آوردند؛ از قشر بالا کسی در این مسأله حقی ندارد. البته ما هم در اصل مطلب شرکت داشتهایم، اما حق با آنهاست. من مدتهاست که وقتی میبینم رادیو- تلویزیون را هر وقتی بازش میکنم از من اسم میبرد، خوشم نمیآید. ما باید به مردم ارزش بدهیم، استقلال دهیم و خودمان کنار بایستیم و روی خیر و شرّ کارها نظارت کنیم. ولی اینکه تمام کارها دست ما باشد، رادیو- تلویزیون دست ماها باشد، اما آن بیچارهها که کار میکنند هیچ چیز دستشان نباشد، ولی ما که هیچ کاره هستیم دست ما باشد، به نظر من این صحیح نیست. من گفتهام که آن چیزهایی که مربوط به من است گفته نشود، من با آقایان کاری ندارم. البته در بعضی مواردی که لازم میشود چیزی گفته شود- که آن هم با تشخیص خود من است- در رادیو گفته و یا در تلویزیون [نشان داده] شود مضایقه ندارم، مثلًا عید فطر، عید قربان، تنفیذ رئیس جمهور، اینها مسائلی است، اما ما بقی، مثل ملاقات امروز من با شما که با هم صحبت میکنیم، این دیگر در رادیو- تلویزیون گفتن ندارد که رادیو بگوید، تلویزیون بگوید، رادیو چند دفعه، تلویزیون چند دفعه، این کارها مردم را خسته میکند هیچ محتوا هم ندارد. من و شما صحبت میکنیم و همین طور دیگران؛ یعنی دیگران با من صحبت میکنند، آنها را من قطع میکنم. و همین طور آن چیزهایی که الآن در تلویزیون موجود است؛ مثلًا اول خبر که میخواهد شروع کند عکس مرا میگذارند، آن را بردارید، و اگر کسی از شما سؤال کرد بگویید فلانی گفته است.
[آقای محمد هاشمی، مدیر عامل رادیو- تلویزیون اظهار داشت: شما در قلب مردم جا دارید. و امام فرمودند:].
قلب مردم در غیر از اینهاست. مسأله اینها نیست، ما سابقاً با مردم تماس داشتیم و به آنها ارادت داشتیم و مردم به ما لطف داشتند، ولی این طور نبود که ما رادیو- تلویزیون داشته باشیم، آن باب دیگری است. در هر صورت بعضی مواردی که لازم است مانعی ندارد، در غیر آن موارد، من میل ندارم، دیگران خودشان میدانند.» (صحیفه امام، ج19، ص: 346 ـ 347)
ـ پیام تشکر به رئیس جمهور گینه؛ تبریک عید سعید قربان (1365)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
حضرت آقای ژنرال لانسانا کونته، رئیس جمهور کشور گینه
تلگراف تبریک آن جناب به مناسبت حلول عید سعید قربان واصل و موجب تشکر گردید. متقابلًا این عید بزرگ اسلامی را به جنابعالی و ملت مسلمان و برادر کشورتان تبریک گفته، امید است مسلمانان جهان و زمامدارانشان از این عید قربانی و ایثار درس فداکاری و از خود گذشتگی را در راه حاکمیت مرام مقدس توحید و اسلام راستین فراگرفته و عظمت از دست رفته خود را با کمک الهی بازیابند. و السلام علیکم. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج20، ص: 105)
ـ پیام تشکر به رئیس جمهور مالدیو؛ تبریک عید سعید قربان (1365)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
حضرت آقای مأمون عبد القیوم، رئیس جمهور کشور مالدیو
تلگراف تبریک آن حضرت به مناسبت حلول عید سعید اضحی واصل و موجب تشکر گردید. متقابلًا این عید بزرگ اسلامی را به جنابعالی و ملت مسلمان کشورتان تبریک گفته، موفقیت همگان را در راه خدمت به اسلام و مسلمین از خدای تعالی مسألت دارم. و السلام علیکم. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج20، ص: 106)
[1] - فقره، عدد.
آقای سید احمد خمینی درباره پاورقیهای این نامه چنین توضیح داده است:
[2] - حضرت آیت اللَّه لواسانی را ساواک تحمل نکرد؛ بالاخره او را دستگیر و پس از حبس به شهر هشتپر( در شمال) تبعید کرد. امام دستور دادند کسی به دیدار ایشان برود. من رفتم؛ ساواک من را تعقیب کرد.
[3] - بعد از تبعید حضرت آیت اللَّه لواسانی، برای وجوهات تهران باید شخصی عهده دار این کار میشد. امام هشدار داده بودند که من هیچ کاری نکنم زیرا ممکن است نپخته باشد و من هم طبق دستور ایشان کاری نکردم و امام از شدت علاقه به حضرت آیت اللَّه لواسانی تا آخر هم کسی را به جای ایشان انتخاب نکردند.
[4] - آیت اللَّه پسندیده.
[5] - امام به مادرم خیلی علاقهمند بود و از دوری او رنج میبرد، مادرم نیز امام را دوست میداشت ولی هر دو یا سه سال یک بار به مدت دو یا سه ماه برای دیدار با فرزندانش به ایران میآمد.
[6] - حاج شیخ عبد العلی قرهی مدت زیادی ریاست دفتر امام در نجف را به عهده داشت. خانواده ایشان کسالت سختی گرفت، دکترها گفتند از نجف باید برود. او حاضر نبود ولی امام او را به اصرار فرستاد. ظاهراً مقصود از« امانتی» وجوهات است.
[8] - بخشی از آیه 257 سوره بقره:« خدا، سرپرست کسانی است که ایمان آوردهاند و آنها را از تاریکیها به سوی نور خارج میسازد».
[10] دو تن از رهبران حزب دمکرات کردستان.
[11] دو تن از رهبران حزب دمکرات کردستان.
[12] - انقلاب کمونیستی شوروی که در اکتبر سال 1917 م واقع شد.
[13] - شاه در سال 1353 ه .. ش حزب« رستاخیز» را به عنوان تنها حزب قانونی کشور اعلام کرد و عضویت آن را اجباری ساخت و دستور داد کسانی که با آن مخالف هستند ایران را ترک کنند.
[14] - کودتای شاه در 28 مرداد 1332 بر علیه دولت مصدق به کمک امریکا و انگلیس به ثمر نشست.
[16] - اشاره به بخشی از آیه 10، سوره حجرات:« إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ» به حقیقت مؤمنان همه برادر یکدیگرند.
[17] - سوره حجرات، آیه 10.
[19] - آقای ابو الحسن بنی صدر، نخستین رئیس جمهور ایران که از مقام خود عزل شد.
[20] - شهید محمد علی رجایی.
[22] - سوره حجرات، آیه 12:« در کارهای پنهانی یکدیگر جستجو مکنید»
[23] - سوره نساء، آیه 29:« خودتان را مکُشید».