امروز با امام: بیست ویکم مرداد

ـ نامه به آقای محمدتقی مروارید؛ واگذاری زمین در شاه آباد غرب (1343)

ـ نامه به آقای سید محمدرضا سعیدی؛ اعلام وصول نامه ارسالی (1347)

ـ سخنرانی در جمع نمایندگان کشورهای اسلامی؛ ترسیمی از چهره نظام اسلامی ایران (1359)

ـ سخنرانی در جمع نمایندگان مجلس شورای اسلامی؛ حل مشکلات با تفاهم (1359)

ـ سخنرانی در جمع فرماندهان جدید پایگاههای هوایی؛ قدردانی ملت از قوای مسلح (1360)

ـ اجازه نامه به آقای محمدرضا اعتمادیان؛ دخالت اوقاف در امور موقوفات بدون متولّی (1363)

ـ پیام تشکر به رئیس دولت امارات؛ تبریک عید سعید قربان (1365)

کد : 3898 | تاریخ : 21 مرداد 1400

امروز با امام: بیست‌ویکم مرداد

 

ـ نامه به آقای محمدتقی مروارید؛ واگذاری زمین در شاه آباد غرب (1343)

«بسمه تعالی‏

خدمت جناب مستطاب عماد الاعلام و ثقة الاسلام آقای آقا شیخ محمد تقی مروارید- دامت افاضاته‏

به عرض می‏رساند، مرقومه شریفه که حاکی از صحت مزاج شریف و حاوی تفقد آن جناب بود، موجب تشکر گردید. راجع به واگذاری زمین در شاه‏آباد غرب به فرقه معلومه که مرقوم فرموده بودید موجب تأثر گردید. امید است ان شاءاللَّه با اتحاد کلمه و تشریک مساعی آقایان علمای اعلام- دامت برکاتهم- و مروجین شریعت مقدسه اسلام رفع گرفتاریها بشود. و در تحت توجهات حضرت ولی عصر- عجل اللَّه تعالی فرجه الشریف- ایادی دشمنان دین را قطع نماییم. از خدای متعال موفقیت مسلمین و عظمت اسلام را مسألت دارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.

روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏1، ص: 364)

ـ نامه به آقای سید محمدرضا سعیدی؛ اعلام وصول نامه ارسالی (1347)

«بسمه تعالی‏

خدمت جناب مستطاب سید الاعلام و ثقة الاسلام آقای سعیدی- دامت افاضاته‏

گمان می‏کنم از جنابعالی یک مکتوب واصل شده باشد که جواب نداده‏ام. از قراری که آقای منتظری مرقوم داشته‏اند، فرمودید چند نامه فرستادم که جواب نرسیده است، در هر صورت سلامت و توفیق جنابعالی را خواستار است. اگر قصوری در مکاتبات می‏شود، ان شاءاللَّه تعالی در علاقه به امثال جنابعالی- ایدکم اللَّه تعالی- قصوری نیست. امید است خداوند تعالی هر چه بیشتر به امثال جنابعالی توفیق خدمت بدهد. از جنابعالی امید دعای خیر برای حُسن عاقبت دارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.

روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏2، ص: 193)

ـ سخنرانی در جمع نمایندگان کشورهای اسلامی؛ ترسیمی از چهره نظام اسلامی ایران (1359)

«بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

این عید سعید مبارک فطر را به همه مسلمین جهان و به شما آقایانی که در اینجا حاضر هستید، تبریک عرض می‏کنم. مبارک آن روزی است که تمام دولتهای اسلامی با ملتها با هم باشند و همه با هم، هم صدا و همه با هم، هم مقصد و اسلام را در همه جا زنده کنند و همه ممالک اسلامی متحد شوند تا اینکه دست ابرقدرتها را از ممالک خودشان قطع کنند.

من حالا می‏خواهم یک قدری از ویژگیهای این انقلاب اسلامی [را]، که در ایران واقع شده است، به شما عرض کنم. ما می‏خواهیم که همه ممالک اسلامی این ویژگیها را داشته باشد و این معنایی که در ایران تحقق پیدا کرده است در همه ممالک اسلامی باشد و این انقلاب صادر بشود به همه ممالک اسلامی و همه مستضعفان جهان در مقابل مستکبران بایستند و مسائل خودشان را اخذ کنند و حق خودشان را بگیرند و باید بدانند که حق، گرفتنی است، و الّا اعطا نخواهند کرد.

من بعضی از ویژگیهای این انقلاب را به شما آقایان و به کسانی که می‏شنوند کلام من را عرض می‏کنم تا ببینند که آیا این وضع بهتر است یا اوضاعی که در جاهای دیگر هست.

شما به من بگویید که در کجای ممالک اسلامی و غیر اسلامی، این طور است که رئیس جمهور از همین مردم و در دامن همین مردم باشد و هر روز و در ماه مبارک، هر شب برود توی جمعیتهای متفرق و مردم را ارشاد کند، بدون اینکه خوفی در دلش باشد.

ما می‏دیدیم که در زمان حکومت غاصب شاه مخلوع، اگر این آدم می‏خواست در یکی از خیابانهای تهران ظاهر بشود، قبل از اینکه او بخواهد بیرون برود، مأمورهای ساواک تمام خیابانها را و تمام خانه‏های اطراف خیابانها را خالی می‏کردند و مأمور می‏گذاشتند و محافظت می‏کردند؛ برای اینکه او از ملت نبود، او در مقابل ملت بود و الآن رئیس جمهور[1] که در رأس واقع شده است، در هر مجلسی که او را دعوت کنند می‏رود و در هر شهری که از او تقاضا کنند، می‏رود و مردم را ارشاد می‏کند، بدون اینکه یک ذره خوف در دل او باشد؛ برای اینکه، ملت را از خودش می‏داند و ملت هم او را از خودش می‏داند. برادر هستند. رئیس جمهور با ادنی‏ شخصی که در ایران زندگی می‏کند، برادر است و مردم با هم برادرند و پشتیبانی می‏کنند. همین طور، در کدام مملکت، شما سراغ دارید که رئیس مجلس‏[2] منبر برود و مردم را هدایت کند و در ماه مبارک، شاید بیشتر از سی تا منبر رفته باشد و مردم را هدایت کرده باشد؟ و در کجا شما سراغ دارید که رئیس دیوان عالی کشور[3] یک عالِمی باشد که برود مردم را هدایت کند و مردم هم از او هدایت بشوند؟ و همین طور دادستان کل کشور[4] و همین طور وزیر کشور[5] و همین طور سایر ارگانی که هستند، با کمال اطمینان، بدون اینکه از کسی خوف داشته باشند؛ برای اینکه مبادی خوف در کار نیست، همه پشتیبان هستند، همه برادر هستند.

در کجا سراغ دارید که مجلس شورایِ آنجا مثل مجلس شورای اسلامی ما باشد؟ در سابق، زمان شاه مخلوع و رضا خان مطرود، مجلس پر بود از «دوله» ها، «ممالک» ها، «سلطنه» ها، «سلطان» ها، متمکّنین، اشراف، طرفدارهای شرق و غرب، نوکرهای ممالک اجنبی، ولی الآن در مجلس شورای ما یک چهره پیدا نمی‏کنید که از این طبقه اشراف باشد، از این طبقه بالا باشد، همه از همین مردمند که در بین بازار راه می‏روند، و از همین جمعیت هستند؛ عده‏ای‏شان از علما و فقها هستند، عده‏ای‏شان از چهره‏های متدیّن هستند. مجلس شورای اسلامی ما الآن در هیچ جا نظیر ندارد، چنانچه سایر ارگانهای دولتی ما این طور است.

در کجا شما سراغ دارید که ارتشش این طور ملّی و در بین مردم باشد که وقتی ارتش در بین مردم برود یا ژاندارمری برود یا سپاه پاسداران برود، گل بر او نثار کنند و تظاهرات کنند برای او؟ آنها هم از باب این است که از همین مردمند؛ از همین جمعیت هستند. تمام جاهایی را که شما ملاحظه کنید، همه چون از خود ملتند، از این جهت، با ملت این طور روبه می‏شوند. در کجای دنیا شما سراغ دارید که از باطن ملت، بدون اینکه هیچ کس دعوت کند، این قدر کمیته، این قدر دادگاه، این قدر پاسدار، که خون خودشان را در راه این کشور و در راه اسلام فدا می‏کنند، بدون اینکه کسی آنها را دعوت کرده باشد؟ در سرتاسر کشور، این سپاه پاسداران، این کمیته‏ها، این دادگاهها، همه برای همین اسلام و برای همین کشور خدمت می‏کنند. در کجای دنیا سراغ دارید که ملت آن چنان در خدمت اسلام باشد، آن چنان در خدمت دولت اسلامی باشد که هر وقت غائله‏ای پیش بیاید خود ملت پیشقدم باشد و پشتیبانی کند؟

ما که می‏گوییم انقلابمان را می‏خواهیم صادر کنیم به همه کشورهای اسلامی، بلکه به همه کشورهایی که مستکبرین بر ضد مستضعفین هستند، می‏خواهیم یک همچو وضعیتی پیش بیاوریم که دولت یک دولت زورگوی جبّار آدمکش- امثال ذلک- نباشد و ملت یک ملتی نباشد که دشمن با دولت است. ما می‏خواهیم بین ملتها و دولتها آشتی بدهیم. دولتها اگر توجه بکنند و یا مطالعه کنند وضع ایران را و ببینند ملت ایران با دولت چه وضعی دارد، گمان ندارم که آنها تحت تأثیر واقع نشوند. البته قلمهای مسموم خارج، قلمها و نوشته هاو مطبوعات خارجی، رسانه‏های گروه خارجی، همه بر ضد ایران و بر ضد دولت و ملت ایران تبلیغات می‏کنند، لکن شما که داخل این کشور هستید، می‏دانید که تبلیغات آنها برای چه هست. برای این است که این ملت و دولت با هم شده‏اند. وقتی ملت و دولت با هم شد، قشرهای روحانی و قشرهای دانشگاهها و سایر قشرها، ارتشی و اشخاصی دیگر همه با هم هستند و همه یک فکر می‏کنند، البته منافع ابرقدرتها دیگر نمی‏شود تأمین بشود، یک حکومتی نمی‏آید روی کار که برای یک ابرقدرتی یک کلمه بگوید، اگر یک وکیلی، یک نخست‏وزیری، یک کلمه راجع به منافع ممالک دیگر، منافع اجنبیها حرف بزند، همین ملت است که در مقابلش می‏ایستد و نمی‏گذارد. ما میل داریم که همه ممالک اسلامی، همه کشورهای اسلامی، همه کشورهای مستضعفین دنیا این طور بشود که یک جمعیت باشند. در بین خود این جمعیت و در بین همین جمعیت، نخست وزیر، رئیس جمهور، مجلس، افراد دیگری که در بنگاههای دولتی هستند، تعیین بشوند تا آسیب بردار نباشد.

ما علاوه بر اینکه گرفتار امریکا هستیم و گرفتار شوروی هستیم، گرفتار بعض اشخاصی [هستیم‏] که دعوی اسلام می‏کنند؛ بعضیها که در رأس روحانیتِ بعضی ممالک واقع هستند، گرفتار آنها هم هستیم. آنها هم ما را تکفیر می‏کنند، آنها هم کلمات ما را تعبیر می‏کنند و دنبالش تکفیر می‏کنند. اینها اگر چنانچه واقعاً خطاکار هستند، خوب است که مطالعه کنند، بفهمند دارند چه می‏گویند و به نفع کی کار می‏کنند و اگر متعمّد هستند و در مقابل یک کشور اسلامی، در مقابل یک کشوری که کوشش می‏کند که بین همه برادرها را متصل کند و همه را با هم آشتی بدهد، و ما قبل از بیست سال به این طرف، دنبال این معنا بودیم که ممالک اسلامی، همه با هم برادر باشند، این او را تکفیر نکند، او این را تکفیر نکند. اینهایی که این طور سمپاشی می‏کنند و مع الأسف در لباس مفتی هستند و یا مفتی اعظم هستند، اینها نمی‏دانند که این کارها بر ضد اسلام و بر وفاق میل ابرقدرتهاست؟ اینها نمی‏دانند که دانسته یا ندانسته، برای ابرقدرتها دارند خدمت می‏کنند؟ چطور اینها در مقابل «سادات» و آنهمه جنایاتی که کرده است نمی‏ایستند و تکفیری ما نشنیدیم از آنها؟

اما ما که از امام مهدی که قوّه اجرایی اسلام است صحبت می‏کنیم و می‏گوییم که عدل در زمان او فراگیر خواهد شد و از طرق خود آنها هم همین معنا هست که یَمْلَأُ الأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا بَعْدَ ما مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً[6]، ما که راجع به آن می‏گوییم و می‏گوییم که انبیا موفق نشده‏اند اجرا کنند مقاصد خودشان را و خداوند در آخر زمان کسی را می‏آورد که اجرا کند مسائل انبیا را، این بیچاره‏ها برای خدمت به اجانب یا نفهمیده، تأویل می‏کنند که فلان گفته است که حضرت مهدی تتمیم می‏کند شریعت را. این بسیار ناگوار است برای ما. ما حضرت مهدی را یکی از افرادی می‏دانیم که تابع اسلام است، تابع پیغمبر اسلام است، لکن تابعی است که نور چشم پیغمبر اسلام است و اجرا می‏کند آن مطالبی را که حضرت رسول اکرم- صلی اللَّه علیه و آله و سلم- فرموده است.

چرا باید اینها در حجاز، در کویت، در بعضی جاهای دیگر تأویل کنند حرفها را بر ضد یک مملکت اسلامی که کوشش دارد همه برادرها را با هم مجتمع کند و کوشش دارد دست ابرقدرتها را از سر این ممالک اسلامی کوتاه کند، آنها در خدمت ابرقدرتها دانسته یا ندانسته هستند و می‏خواهند که تفرقه بین مسلمین بیندازند. اینها نمی‏دانند که نباید تفرقه بین مسلمین انداخت و بر خلاف نص قرآن است؟ اینها مطّلع نیستند یا اینکه در خدمت- خدای نخواسته- ابرقدرتها هستند؟

ما می‏خواهیم که همه ممالک اسلامی اولًا، در محیطی که خودشان هستند، به حسب حکم اسلام، بین حکومت و بین مردم مخالفت نباشد و همه با هم باشند و ممالک اسلامی همه با هم باشند و همه متحد بشوند تا اینکه آسیبی برای آنها واقع نشود. شما دیدید که ما وقتی که در ایران ملتمان اتحاد پیدا کرد، چه قدرت بزرگی را شکست داد. ما می‏خواهیم که یک میلیارد جمعیت دنیا از مسلمین، این طور با هم متحد بشوند. اگر متحد بشوند، نه قضیه قدس دیگر باقی می‏ماند و نه قضیه افغانستان و نه قضایای دیگر و اگر وعّاظ السلاطین بگذارند و اتحاد ما را به هم نزنند، ان شاء اللَّه، پیروز خواهیم شد و دوَل اسلامی و ممالک اسلامی پیروز خواهند شد.

من از خداوند تبارک و تعالی، عظمت اسلام و مسلمین و وحدت کلمه اسلام و مسلمین را خواهان هستم و این عید سعید را باز هم به همه مسلمین و همه کشورهای اسلامی تبریک عرض می‏کنم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج‏13، ص: 93 ـ 98)

ـ سخنرانی در جمع نمایندگان مجلس شورای اسلامی؛ حل مشکلات با تفاهم (1359)

«بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

ان شاءاللَّه خداوند این عید سعید را بر همه مسلمین و خصوص ملت مسلم ایران مبارک کند. این چهره مجلس اسلامی ماست و اگر از صدر مشروطه- الّا شاید دوره اول- تا قبل از این مجلس ملاحظه کنید، اینجا جای آن وکلا نبود؛ وکلایی که از طبقه اشراف و از طبقه ثروتمند و مرفّه، و حاضر نبودند در یک مجلس چند تایشان با هم جمع بشوند و حاضر نبودند در یک مجلس این طور مسجدی بنشینند و هر کدام در کاخهای بلند- الّا بعضیها که آنها هم از سنخ شما بودند- زندگی می‏کردند. امکان نداشت که یک مواجهه‏ای بین منِ طلبه با آن تیپهای اشرافی و اعیانی و دارای کذا و کذا اتفاق بیفتد؛ فرضاً اینکه گوش بدهند به اینکه یک طلبه با آنها چه می‏گوید. این از برکات نهضت است، برکات اسلام است که همه نهادهایشان اسلامی و مردمی است. مجلس مردمی این است. پیشتر اسمش را گذاشته بودند «مجلس ملّی». ملت راه داشت در آن مجلس؟ در آن مجلس از ملتها، از خود ملت کسی بود که راه پیدا بکند به آنجا؟ خصوصاً در این دهه‏های آخر، یک نفر از شما در آنجا راه نداشت و جای شما در آنجا نبود اخلاقاً، که عند اللَّه نبود، به واسطه علوّ شأن شما و به واسطه اینکه آنها طاغوتی بودند، شما راه نداشتید بر آنجا.

ما امروز مواجهیم با یک چهره‏های اسلامی که به غیر از اسلام و به غیر از منافع مملکت خودشان فکر نمی‏کنند. و من امیدوارم که این مجلس، که مرکب از این طبقه انسانی ملت است، چه آنهایی که مسلم هستند و چه آنهایی که باز برادرهای ما هستند و از اقلیتها هستند، این چهره‏ها، چهره‏هایی است که مال ملت است، و امروز ملت راه پیدا کرده است به مجلس و دیروز، در گذشته، ملت هیچ خبری از مجلس نداشت و هیچ عملی نمی‏توانست انجام بدهد. این موجب شکر است در درگاه خدا. همه تشکر کنیم از یک همچو نعمتی که نصیب ما شده است.

و این تنها مجلس نیست که تحول پیدا کرده است از طاغوت به اسلامیت و انسانیت، سایر نهادهای دولتی هم، چه قوای مسلّحه و چه سایرین از قبیل وزرا و امثال اینها، آنها هم همین طور هستند. الآن ملت ما می‏تواند ادعا کند که ما در همه امور ناظریم. من خیلی از مجالس را یاد دارم و در بعضی از مجالس هم رفتم به عنوان تماشاچی. یک دانه از امثال شما در مجلس نبود، الّا مثلًا، مثل زمانی که مرحوم مدرّس آنجا بود یا در آن اول که ما آنجا را دیگر ندیدیم؛ آن دوره‏های اول [را. در] دوره اول بودند از اشخاصی که نظیر شما بودند. آن چیزی که می‏خواهم عرض کنم این است که حیف است که چهره نورانی مجلس در آن، یک چیزهایی واقع بشود که مخالف زیّ شما آقایان است.

من معذرت می‏خواهم که چند کلمه موعظه کنم شما را. شما محتاج به موعظه نیستید، لکن تذکر، برادرها، خودش یک امری است. یکی از عذابهایی که در جهنم اهل جهنم به آن مبتلا هستند، خِصامُ اهل النّار[7] است. و یکی از نعمتهایی که اهل بهشت متنعّمند؛ آن اخوانی که‏ إِخْواناً عَلی‏ سُرُرٍ مُتَقابِلِینَ‏،[8] آن برادری و محبت که بین اهل بهشت است، یکی از نعمتهای بزرگ خداست و آن خصامی که در جهنم است، یکی از عذابهایی است که بر اهل جهنم است که دائم توی سر هم می‏زنند.

اهل معرفت می‏گویند که هر چیزی که در بهشت و در جهنم ظهور پیدا می‏کند سابقه ندارد، از خود آدم است. در روایت هم هست اینکه زمین بهشت و جهنم قاع‏[9] است، هیچ چیز ندارد، صاف است. و در یک روایتی هم که سابقاً من دیدم- حالا نمی‏دانم تمام معنایش درست چه جوری است- این است که گاهی در بهشت یک اشخاصی، ملائکة اللَّه، مشغول یک بنا می‏شدند و گاهی می‏ایستادند. ظاهراً پیغمبر اکرم شاید در شب معراج این را ملاحظه فرمودند. سؤال کردند از جبرئیل که چراگاهی می‏ایستند، گاهی کار می‏کنند. عرض کرد که اینها اعمالی [است‏] که مردم می‏کنند. مادامی که اشتغال دارند به عمل خیر، اینها مصالحشان محقق می‏شود و مشغول بنا می‏شوند. آن وقتی که آنها مشغول این کار نیستند آنها هم. در هر صورت، یک مسئله‏ای است این در پیش اهل معرفت که تمام چیزهایی که در جهنم و بهشت هست این از خود ماست. این طور نیست که خدای تبارک و تعالی یک آتشی تهیه کرده است که ما را بسوزاند، ما خودمان تهیه می‏کنیم. در قرآن هم هست که اینها اعمال شماست که به خودتان رد می‏شود.

ما می‏توانیم خودمان را در این عالم راجع به این محکی که از دو تا آیه شریفه استفاده می‏شود، بشناسیم که آیا اهل نار هستیم یا اهل بهشت. اگر کارهایمان روی خصام باشد- دشمنی- [اهل نار هستیم.] یک وقت این است که انسان در یک مسئله‏ای صحبت می‏کند، مباحثه می‏کند، خوب بین اهل علم و طلبه‏ها متعارف است که گاهی وقتها به فریاد می‏کشد مطلب، به داد و قال می‏کشد مطلب، لکن وقتی که مباحثه تمام شد، برادرند. بعد از مباحثه این طور نیست که این مباحثه اسباب دشمنی باشد. دو تا دوستند، دو تا رفیقند، سر یک مطلبی، مطالبی، او آن طرف مطلب را می‏گیرد و او آن طرف مطلب [را] و اتفاقاً این یک ورزشی است که در بین طلبه‏ها هست و یک ورزش علمی است که قوی می‏کند آنها را. در سایر طبقات شاید نیست این طور ورزش. اینها تا حد جنگ و دعوا با هم مقابل می‏شوند. مرحوم آقای آسید احمد زنجانی- رَحِمَهُ اللَّه- نقل می‏کردند که در روزنامه ملّا نصر الدین‏[10] که قفقاز طبع می‏شده، عکسی انداخته بوده از دو تا طلبه، دو تا اهل علم، یکی این طرف، یکی آن طرف نشسته و دعوا کرده‏اند، دندان یکی بیرون افتاده، کفش یکی هم بالای سر آن یکی است. و او برای انتقاد از این طایفه این را نوشته بود، این را عکسبرداری کرده بود. او نمی‏دانست که در عین حالی که گاهی وقتها به این مسائل هم می‏رسند، لکن به مجرّد اینکه مباحثه تمام می‏شود، با هم می‏نشینند، رفیق و با هم دوست و برادر [ند.]

ما اگر در مسائلی که پیش می‏آید، در هر وضعی که باشد، البته مسائل زیاد الآن در مجلس طرح می‏شود و شما بعدها هم مواجه هستید با مسائل زیادی که برای ملت است و هر کسی نظر دارد و هر کسی اجتهاد دارد، هر کسی باید مسائل را طرح بکند و بگوید، اما همان طوری که طلبه‏ها مسائل را می‏گویند، که منتهی به این نشود که حالا که من مخالف با شما هستم در نظر و شما مخالف من هستید در نظر این منتهی به این بشود که نه، ما دو تا خصم و دو تا دشمن با هم هستیم. اگر این طور باشد که واقعاً- خدای نخواسته- روی خصام باشد، باید ما خودمان را بشناسیم به اینکه ما اهل ناریم. برای اینکه خصام اینجا آن خصام را می‏آورد. چنانچه ایمان در کار باشد، برادری در کار باشد و با برادری و حسن نیت [و] رفاقت مسائل طرح بشود، همه باید نظر خودشان را بدهند و هیچ کدام هم برایشان حتی جایز نیست که یک چیزی را بفهمند و نگویند. باید وقتی می‏فهمند، اظهار کنند. این موافق هر که باشد، باشد؛ مخالف هر که هم باشد، باشد؛ برای اینکه شما وکیل مردم هستید، امین مردم هستید. امین و وکیل باید مسائلی که طرح می‏شود آن مقداری که می‏تواند و می‏فهمد اظهار کند، لکن به طور خصومت، به طور تنازع و خصومت نباشد، هر چه بتوانند آرامتر، لکن حالا صدا هم بلند شد، باشد. اما آن صدایی که از طلبه‏ها توی مدرسه بلند می‏شود، دنبالش هیچ ابداً اثری از خصومت نیست. دو تا رفیق، دو تا دوست هستند سر یک مسئله علمی کار به آنجایی می‏رسد که این فریاد سر او می‏زند، او فریاد سر این می‏زند، لکن به مجرّد اینکه مباحثه تمام شد، همان دو تا برادرند که بودند؛ همان دو تا دوستند که بودند. هیچ ابداً دیگر دنباله ندارد که آن مطالب را او گفته، این مطلب را ما. با هم برادریم، مطالب با هم دعوا دارند. مسائل که طرح می‏شوند، آن مسائل با هم اختلاف دارند. آنهایی که مسائل را طرح می‏کنند، مسائلشان باید با هم اختلاف داشته باشد، نه خودشان. خودشان دوست، رفیق و برادر، ولی مسائل را باید طرح بکنند و اشکال دارند، بکنند و طرح بکنند مسائلی که روی مصالح اسلام است، روی مصالح کشور است و آن مقداری که می‏توانند بررسی بکنند و آن مقداری که قدرت دارند نظر بدهند، لکن بعد از اینکه مجلس تمام شد، همان طوری که بعد [از] اینکه مباحثه طلبه‏ها تمام شد، می‏نشینند با هم چای می‏خورند و رفیق و دوست هستند، آنها هم همین طور باشند.

لازم نیست که انسان وقتی که در یک مطلبی مخالف یک کس دیگری است، دشمن او هم باشد. همه مسلمان، همه مؤمن، همه اهل این کشور و همه مصلحت این کشور را می‏خواهید و ما و شما هم مصلحت اسلام را می‏خواهیم و هم مصلحت این اشخاصی که در دار الاسلام زندگی می‏کنند و تحت لوای اسلام هستند، از نمایندگانی که سایر اقلیتها هستند و مصالح آنها [را می‏خواهیم‏]. اسلام اقتضای این را می‏کند که مصالح همه در نظر گرفته بشود و علی السواء هم در نظر گرفته بشود. همه اهل این مملکت هستند، حق دارند در این مملکت و شما هم وکلای این مملکت هستید و می‏خواهید خدمت بکنید. هر یکی‏تان وکیل همه هستید و هر یکی‏تان باید مصالح همه مملکت را در نظر بگیرید.

بنا بر این، بهترین مباحثه‏ها همین مباحثه برادرهاست با هم که [در] کارهایشان، اگر اختلافی هم دارند، [با] برادری حل می‏کنند، نه به طور خصمانه.

البته من می‏دانم که بسیاری از اشخاص هستند که اینها بسیار منزّه و مبرّا هستند، اکثریت شما هم همین طور است و من امیدوارم همه‏تان این طور باشید. من همه را نمی‏شناسم، لکن من چهره‏ها را می‏بینم که همه‏شان از همین ملت و از همین جمعیتی هستند که در این مملکت هستند. هیچ از آن بالاها نیامده‏اند اینجا تا بخواهند یک مقاصدی داشته باشند غیر مقاصد ملّی و اسلامی. از این جهت، من امیدوارم که این مجلس، خدمت بزرگ بکند و ان شاء اللَّه، کارها را با آسانی به پیش ببرد و هماهنگی کنند با دولت، با رئیس جمهور، با سایر ارگانهایی که هستند. همه‏تان می‏خواهید یک مطلبی پیش برود. نه آقای رئیس جمهور می‏خواهند که این مملکت- خدای نخواسته- آشفته باشد- رئیس یک مملکتی نمی‏خواهد آن مملکت آشفته باشد- و نه وکلای مجلس می‏خواهند که این مجلس آشفته باشد؛ برای اینکه شما همه مملکت هستید. مملکت از خود شماست. نمی‏شود که یک کسی برای خودش طرح خلاف بزند و نه وزرایی که هستند و بودند و بعدها هم ان شاء اللَّه، خواهند بود. اینها هم همه‏شان نظرشان به این است که اسلام را تقویت کنند، احکام اسلام را پیاده بکنند، برای این مملکت خدمت بکنند.

وقتی بنا شد همه با هم به حسب عقاید، یکی هستند، همه می‏خواهند خدمت بکنند، همه می‏خواهند که این مملکت را به پیش ببرند، همه می‏خواهند که این جرثومه‏های فسادی که در مملکت هست قطع بکنند، همه یک راه می‏خواهند بروند. این دیگر تخاصمی در کار نیست و نخواهد بود.

اگر بله، فرض کنید که یک طایفه‏ای بودند، آمده بودند در مجلس و می‏خواستند مقاصد شوم خودشان را یا مقاصدی که به تَبَع آن، ابرقدرتها و خدمتگزاری به آنها بود، می‏خواستند انجام بدهند، آن وقت دعوا می‏شد. آن وقت باید هم حقیقتاً بشود. آن وقت مخاصمه هم صحیح است؛ برای اینکه مخاصمه با آن اشخاصی که توطئه‏گر هستند، اشخاصی که می‏خواهند مجلس را به هم زنند، می‏خواهند مملکت را به هم بزنند، این لازم است و باید باشد، بعد از اینکه نمی‏شود اینها را با هدایت [به راه آورد] و مأیوس هستید که اینها را با هدایت بتوانید به راه صحیح وادار کنید. اما شماها که همچو مقصدی در کار ندارید.

من یقین دارم که هیچ یک از شماها بنایتان نیست که این مملکت را به هم بزنید. همه می‏خواهید مملکت آرامی باشد که برادرهای شما در این مملکت زندگی آرام داشته باشند، زندگی مرفّه داشته باشند و همه می‏خواهید که دست اجانب از این مملکت کوتاه باشد و کوتاه خواهد بود، ان شاء اللَّه و همه می‏خواهید که به این مملکت خدمت بکنید.

خودتان هم از سنخ همان جمعیت هستید، نه از آن طبقه‏های بالایی که هیچ خبر از پایین ندارند و هیچ اطلاعی ندارند که به این پایین دست‏ها چه می‏گذرد. شما خودتان از بین همین جمعیتها آمده‏اید و می‏دانید که چه می‏گذرد به این مردمی که در این کشور هستند، به این زاغه‏نشینان چه می‏گذرد. خودتان هم زندگیهایتان همین طورهاست، با یک قدر اختلاف مختصر. بنا بر این، آن چیزی که لازم است برای همه ماها و همه شماها و همه ملت و همه کسانی که این مملکت را می‏خواهند اداره بکنند، این است که با هم تفاهم داشته باشند، اگر مسئله‏ای را بر خلاف می‏بینند، بنشینند [و] بخواهند [که‏] حل کنند، صحبت کنند. در مجلس، اگر یک مطلبی را می‏بینند که دارد خلاف واقع می‏شود، صحبت کنند، بنشینند مشورت کنند با رفقایشان و من امیدوارم که ان شاء اللَّه، با خوشی و خوبی و طلیعه این باشد که پیروزی نهایی را ان شاء اللَّه، پیدا کنید.

هیچ خوفی ما از ابرقدرتها نداریم. در عین حالی که دستمان از همه آن سلاحهای آدمکش کذا کوتاه است، لکن ایمانمان ما را وادار می‏کند که نترسیم، خوف نداشته باشیم. و یک ملتی وقتی یک مطلبی را همه با هم خواستند، نمی‏شود تحمیلشان کرد.

تحمیل در وقتی است که همه نخواهند، متفرق بشوند. اگر متفرق شدند، آن وقت جای این می‏شود که یک دسته‏ای به دسته دیگر یک مطلبی را تحمیل کنند. اما چنانچه اینها با هم مجتمع باشند، نه دیگر در بین خودشان تحمیلی هست- برای اینکه جای تحمیل دیگر نمی‏ماند- و نه دیگران می‏توانند تحمیل بکنند. قدرتها هر چه هم بزرگ باشند، وقتی مقابل با ملت می‏شوند، نمی‏توانند کاری بکنند.

من شاید یک دفعه دیگر هم این را گفته باشم که سفیر شوروی آمد پیش من، گفت که دولت افغانستان از ما خواسته است که برویم آنجا و چه بکنیم. من متوجه نبودم که اینها کار را کرده‏اند. حالا آمده‏اند دارند می‏گویند. دولتی هم در کار نبوده- دولت هم بعد خودشان درست کرده‏اند- لکن به او گفتم که این اشتباه است از شما. ممکن است برای شما که قدرتمند هستید، یک کشوری را بگیرید. این آسان است برای شما. قوای زیاد دارید، می‏گیرید. اما یک ملت را نمی‏توانید مهار کنید. شما وقتی وارد شدید در آنجا، نمی‏توانید پیش ببرید و مزاحمت برای شما همچو ایجاد می‏شود که فَشَل‏[11] می‏شوید، لکن کاری کرده بودند و بنا هم داشتند بکنند. نه این بود که می‏خواستند حالا استمزاج‏[12] کنند؛ از من اجازه بگیرد شوروی که مملکت اسلامی را برویم بگیریم.

مطلب این طوری است که یک ملتی وقتی که همه با هم باشند، پشتیبان هم باشند، برادر با هم باشند، این قدرتهای بزرگ بر فرض اینکه بیایند و با توپ و تانکشان هر کاری می‏خواهند بکنند، لکن وقتی وارد شدند، در ملت هضم می‏شوند. ملت آنها را هضم می‏کند. ما ابداً از این توطئه‏ها نمی‏ترسیم. مضافاً به اینکه به نظر من اینکه حالا هی می‏آیند صحبت می‏کنند، بعضیها آمده‏اند هی گفته‏اند که «یک توطئه خیلی بزرگتر در کار است، از کجا تا کجا چه شده، از کجا تا کجا چه شده»، به نظر من، درست نیست.

توطئه به این معنا نیست الآن، لکن باید با کمال دقت، مراقبت بشود. باید ارتش ما، ژاندارمری ما، سپاه پاسداران ما با کمال دقت و همه ملت ما- همه ملت الآن سپاه اسلام هستند- باید مراقبت کنند، باید رفت و آمدهای مشکوک را تحت نظر بگیرند و به مجرّد اینکه ملت دید که یک رفت و آمد مشکوکی است، اطلاع بدهند، در محلّه‏ها دیدند که رفت و آمدی در یک خانه‏ای هست، که غیر عادی است، اطلاع بدهند فوراً. آنها هم فوراً کنترل کنند این چیزها را. در عین حالی که همه اینها باید بشود، لکن مطمئن باشید که نمی‏توانند کاری بکنند و نمی‏توانند این مملکت را به آن آسیب برسانند.

ما بعد از اینکه همه مسائل را هم مفروض بگیریم، فرض بگیریم که اینها آمدند و همه به قول خودشان، همه ملّاها را کشتند و همه مؤمنین را از بین بردند، ما از چه می‏ترسیم؟ ما از یک جایی که این وضع را دارد، منتقل می‏شویم به یک جایی که بهتر از اینجاست. چرا ما بترسیم؟ من نمی‏گویم ما غلبه به آنها می‏کنیم، لکن ما غلبه ایمانی داریم به آنها. ما همان منطقی را داریم که در صدر اسلام بود که اگر آنها را بکشیم ما به بهشت می‏رویم. اگر آنها ما را بکشند باز هم ما به بهشت می‏رویم. این منطق اهل ایمان است.

آنکه ایمان به خدای تبارک و تعالی دارد، آنکه قرآن را به آن ایمان دارد، منطقش این است که ما ضرر نمی‏کنیم. هیچ طرف قضیه ضرر نیست. چنانچه کشته بشویم، لباسمان را عوض کرده‏ایم، لباس بهتری پوشیده‏ایم و اگر بکُشیم یک غیر انسانی را از دنیا بیرون کرده‏ایم. بنا بر این، ترسی از چیزی نداریم. ولی مع ذلک، شما مطمئن باشید که نخواهد شد. ملت، اسلامی است و برای خدا دارید کار می‏کنید. ملت ما برای خداست که دارند کار می‏کنند. آن همه جوانها را دادند، برای خدا بود، هیچ برای چیز دیگری نبود. تعقّل ندارد که یک کسی جوانش را بدهد برای اینکه یک خانه پیدا کند یا فرض کنید که شب یک غذای خوبی [پیدا کند]، این معقول نیست. اینها برای خدا آمدند به میدان و همین مطلب در ذهنشان بود که ما برای خدا داریم کار می‏کنیم و اجرمان را هم از خدا می‏خواهیم. هیچ طلبی هم هیچ کداممان از هم نداریم. همه برای خدا ان شاء اللَّه، کار کرده باشیم و بکنیم و از خدای تبارک و تعالی اجرش را بخواهیم و خدای تبارک و تعالی خواهد داد، یا اینجا و آنجا، یا آنجا.

خداوند ان شاء اللَّه، همه شما را موفق کند. من بحق، خدمتگزار شما هستم و این چند لحظه‏ای که از عمر من باقی است، من در خدمت شما هستم. خداوند ان شاء اللَّه، شما را به کمال معرفت برساند و دشمنهای این کشور و این اسلام را ان شاء اللَّه، یا هدایت کند و یا اینکه به جزایشان برساند. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.» (صحیفه امام، ج‏13، ص: 99 ـ 107)

ـ سخنرانی در جمع فرماندهان جدید پایگاههای هوایی؛ قدردانی ملت از قوای مسلح (1360)

«بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

من امیدوارم حالا که امور به دست افراد متدین و متعهد افتاده است، در سایر جاها هم همین طور بشود. و این طور نیست که شما کار کنید و دیگران استفاده کنند. پیروزی شما، پیروزی همه ملت است و ملت از شما قدردانی می‏کند. امروز به دنبال شما دعا زیاد است و بعد از خدا، امید است شما مملکتتان را حفظ کنید.

[** رهبر مستضعفان جهان در بخش دیگری از سخنانشان فرمودند:**] قضایایی که اتفاق می‏افتد، قابل اجتناب نیست. بمب‏اندازی و آتش‏سوزی و غیره، مسئله زیاد مهمی نیست. بحمد اللَّه ارتش و مردم و پاسداران همه با هم هستند. از خداوند پیروزی همه شما را خواهانم.» (صحیفه امام، ج‏15، ص: 104)

ـ اجازه نامه به آقای محمدرضا اعتمادیان؛ دخالت اوقاف در امور موقوفات بدون متولّی (1363)

[بسمه تعالی. محضر مقدس رهبر کبیر انقلاب حضرت آیت اللَّه العظمی امام خمینی- مد ظله العالی‏

احتراماً، با عنایت به ماده 81 قانون مدنی که مقرر می‏دارد: «در اوقاف عامه که متولی معین نداشته باشد، اداره موقوفه طبق نظر ولی فقیه خواهد بود» دخالت سازمان اوقاف در امور موقوفات معروضه منوط به اجازه حضرت عالی می‏باشد. استدعا دارد در صورتی که سازمان اوقاف را برای دخالت در امور این قبیل موقوفات مجاز می‏دانند نظر مبارک را امر به اعلام فرمایند.

8/ 5/ 63 با تقدیم احترام: محمد رضا اعتمادیان، معاون نخست وزیر و سرپرست سازمان اوقاف‏].

بسمه تعالی‏

طبق نظر نمایندگان این جانب مانع ندارد عمل کردن.

روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏19، ص: 15)

ـ پیام تشکر به رئیس دولت امارات؛ تبریک عید سعید قربان (1365)

«بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

حضرت آقای شیخ زائد بن سلطان آل نهیان، رئیس دولت امارات عربی متحده‏

تلگراف تبریک آن حضرت به مناسبت حلول عید سعید قربان واصل و موجب تشکر گردید. متقابلًا این عید بزرگ اسلامی را به جنابعالی و ملت برادر و مسلمان کشورتان تبریک گفته، سعادت و عظمت ملل اسلامی و پیروزی آنان را بر دشمنان اسلام در همه جبهه‏ها از خدای تعالی مسألت دارم. و السلام علیکم.

6 ذی حجة الحرام 1406 روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏20، ص: 103)



[1] - آقای ابو الحسن بنی صدر

[2] - آقای اکبر هاشمی رفسنجانی

[3] - آقای سید محمد حسینی بهشتی

[4] - آقای سید عبد الکریم موسوی اردبیلی

[5] - آقای محمد رضا مهدوی کنی.

[6] - بحار الأنوار، ج 51، ص 74:« زمین را پر از عدل و داد می‏کند، پس از اینکه از جور و ستم پر شده باشد». در کتب حدیثی اهل سنت نیز این مضمون با تعابیر مختلف آمده است و شیعه و اهل تسنّن به ظهور موعود منتَظَر، اعتقاد دارند.

[7] - اشاره به آیه 64 سوره ص:« إِنَّ ذلِکَ لَحَقٌّ تَخاصُمُ أَهْلِ النَّارِ»:( ای اهل ایمان بدانید که) این منازعه و دشمنی اهل دوزخ حتمی است

[8] - سوره حجر، آیه 47:« وَ نَزَعْنا ما فِی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلی‏ سُرُرٍ مُتَقابِلِینَ»؛ و ما آیینه دلهای پاک آنها را از کدورت کینه و حسد و هر خلق ناپسند، بکلی پاک و پاکیزه سازیم تا همه با هم برادر و دوستدار هم شوند و روبروی یکدیگر بر تخت عزّت بنشینند.

[9] - زمین صاف و هموار.

[10] - هفته نامه‏ای فکاهی که به زبان ترکی در تبریز، نخجوان و ... منتشر می‏شد و دارای مشی انتقادی بود. کاریکاتورهای این روزنامه که معمولًا در صفحه اول آن به چاپ می‏رسید، از شهرت خاصی برخوردار بود. ملا نصر الدین مسائل و مشکلات جامعه ایران را با زبان طنز و معمولًا با کاریکاتور تشریح می‏کرد.

[11] - سست، ترسو

[12] - حال کسی را بدست آوردن.

انتهای پیام /*