امروز با امام: نوزدهم مرداد
ـ نامه به آقای سید شاه محمدحسین مصباح؛ اعمال خلاف رژیم شاه (1349)
«بسمه تعالی
خدمت جناب مستطاب مروّج الاحکام والدین آقای حاج سید شاه محمد حسین مصباح- دامت افاضاته
مرقوم محترم واصل و از مضمونش اطلاع حاصل گردید. توفیق و تأیید جنابعالی را در ترویج دیانت مقدسه و مذهب حق از خداوند تعالی مسألت مینمایم.
جناب حجت الاسلام آقای خلخالی[1] مطالب جنابعالی را تذکر دادند. رساله و اجازه فرستاده شده است، ان شاءاللَّه تعالی میرسد. خیلی عجیب است که رسالههای زیادی که به حسب درخواست علمای اعلام کابل و سایر شهرستانهای افغانستان فرستاده شده است، تا کنون نرسیده است الّا قلیلی. حتی بعضی احتمال میدهند که دست حکومت ایران در عدم وصول در کار باشد، و من نمیتوانم باور کنم که حکومت افغانستان در این امور تبعیت از حکومت ایران کند. جنابعالی و سایر آقایان توجه داشته باشند که حکومت ایران در صدد است که شخصی که به دلخواه او عمل میکند، انتخاب برای مسلمین کرده باشد، تا هر ظلمی که میشود به سکوت برگزار گردد. «و اللَّه العالم». از جنابعالی امید دعای خیر دارم. و السلام علیکم. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج2، ص: 290)
ـ پیام تشکر به آقای یاسر عرفات؛ تبریک عید سعید فطر (1360)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
جناب آقای یاسر عرفات، رئیس سازمان آزادیبخش فلسطین
پیام تبریک جنابعالی به مناسبت حلول عید سعید فطر واصل و موجب تشکر گردید.
متقابلًا این عید بزرگ اسلامی را به برادران مسلمان فلسطینی و عموم مسلمانان جهان تبریک گفته، آزادی کامل سرزمینهای اسلام و بخصوص قدس عزیز را از اشغال دشمنان و ابرقدرتهای جهانخوار مسألت دارم. و السلام علیکم. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج15، ص: 89)
ـ پیام تشکر به رئیس جمهور مجارستان؛ تسلیت حادثه زلزله کرمان (1360)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
حضرت آقای تئودور ژیکف، رئیس شورای جمهوری مردم بلغارستان
تلگراف تسلیت شما در مورد فاجعه زلزله کرمان واصل گردید. از اظهار همدردی شما متشکرم. و پیروزی ملل مستضعف جهان را بر مستکبران از خدای تعالی خواستارم. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج15، ص: 90)
ـ سخنرانی در جمع اعضای انجمن اسلامی دانشجویان ایرانی در اروپا؛ بررسی مشکلات (1360)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
از آقایان نمایندگان انجمنهای خارج کشور که در اینجا حضور دارند و از نمایندگان انجمنهای اسلامی اتوبوسرانی تشکر میکنم.
و باید عرض کنم که امروز کشور مال خود شماست و هر چه زحمت بکشید، پیش خدا اجر دارید. برای کشور اسلامی زحمت میکشید و برای خودتان و این طور نیست که زحمتهای زیاد را شما بکشید و قدرتهای خارجی بهرهبرداری کنند. بحمد اللَّه دست جنایتکاران و خیانتکاران از این مملکت قطع شده است و تفالههای کمی که مانده است، آنها هم به دنبال آنها خواهند شتافت.
بعضی مطالب است که باید عرض کنم و آن اینکه کشور ما از باب اینکه در زمان انقلابی مثل انقلاب صدر مشروطه و مثل انتقال رژیمی به رژیم دیگر در سابق، حاضر نبودند و جوانهای ما از انقلابات بکلی بیخبر هستند یا اگر خبر دارند حاضر واقعه نبودند و همین شنیدهاند، و لهذا، گاهی به نظر میرسد که گفته میشود که در ایران یک نابسامانیهایی هست، یک قتلهایی هست، یک کشتاری هست، یک بمبهایی هست که منفجر میشود و از این قبیل که میبینید، حالا در سطح یک کشور کم و بیش هست.
شما نمیدانید که وقتی که میخواست حکومت به قاجار برسد و یک انقلابی بود که یک رژیمی را، رژیم سلطنتی را به یک رژیم سلطنتی دیگری، یعنی یک طایفهای را از بین ببرند و طایفهای دیگر بیایند، آغا محمد قجر[2] در ایران چه کرد و برجهایی که از سرهای مردم درست کرد و امثال اینها. شما تاریخ انقلاب مشروطه را بخوانید و ببینید در انقلاب مشروطه چه بساطی بوده است، چه آن وقتی که انقلاب شد و مشروطه را بپا کرد، با اینکه انقلاب تغییر رژیم سلطنتی نبود، فقط این بود که سلطنت استبدادی یک قدری محدود بشود و روی قوانین مشروطه باشد. شما توجه کنید که در آذربایجان، در تهران، در شمال چقدر جنایات واقع شد و چه قدر کشتار از مردم صالح و از مردم دیگر واقع شد. اگر مطالعه کنید در انقلاباتی که در دنیا واقع میشود یا در انقلابات کوچکی که در ایران واقع شده است، قبل از این انقلاب بزرگ، خواهید دید که این انقلاب از تمام انقلابهایی که در طول تاریخ واقع شده است، یک انقلاب آرام بوده است و یک انقلابی بوده است که ثمراتش زیاد و چشمگیر و ضایعاتش نسبت به ثمراتش کم. شما حجم کارهایی که در این چند سال کردید درست توجه ندارید که شما چه کردید.
آنهایی که میروند خارج و مسائل را در خارج بررسی میکنند، و مسلمانهایی که در خارج هستند یا مستضعفانی که در خارج کشور شما هستند، آنها میدانند که در ایران چه شده است و عمق این انقلاب چه اندازه است.
شما یک سلطنت 2500 ساله جابرانه را بکلی ریشه کن کردید و یک رژیمی که تمام قدرتهای بزرگ دنیا دنبالش بودند و طرفدارش بودند، شما تمام قدرتهای دنیا را کنار زدید و رژیم را به کلی از بین بردید و یک حکومت اسلامی در ایران اعلام کردید. این مطلب، یک مطلبی نیست که شما خیال کنید که یک کار کوچکی شده است و حالا ضایعات دارد، این کار، کار بسیار بزرگی است. شما یک ملت، در مقابل تمام قدرتهای عالم ایستادید و مقابله دارید با تمام قدرتهای دنیا و همه بر ضد شما هستند و مع ذلک، شما ایستادید و همه را کنار زدید. غافل نباشید از اینکه شما کاری انجام دادید که در طول تاریخ کم نظیر بوده است یا بینظیر بوده است.
شما خیال نکنید که حالا این عده بچههای بیچارهای که بازی خوردهاند از این بزرگترهایی که از اول آمده بودند و میخواستند که در این ملت و در این مملکت حکومت کنند و چون این مملکت اسلامی بود، حکومتش را به دست کسانی که به اسلام اعتقاد ندارند نمیشد بدهند، حالا یک شلوغکاریهایی کردهاند و یکی یکی هم فرار کردهاند و در بیرون ایران دارند زندگی میکنند. البته صحبتها زیاد است که ما چه خواهیم کرد و چه خواهیم کرد. در داخل که بودند هیچ غلطی نتوانستند بکنند حالا رفتهاند خارج میگویند ما از آنجا چه میکنیم. شما گمان نکنید که اینها در آنجا حتّی خودشان با خودشان خوب باشند، خود اینها هم با هم در آنجا دشمن هستند. اشخاص منافق و اشخاص کافر نمیتوانند با هم یک وجههای داشته باشند، اتحادی داشته باشند که یک کاری انجام بدهند. تمام کارهایشان این است که مصاحبه میکنند و صحبت میکنند و فحش به هم میدهند یا به ماها فحش میدهند یا خودشان به هم فحش میدهند. یک دسته ورشکستهای که در اینجا یا با لباس مبدل یا با لباس زنانه فرار کردهاند،[3] حالا در آنجا نشستهاند و میخواهند مملکت ایران را زمامداری کنند و میگویند که همه ایران با ما هستند. خوب، اگر همه ایران با شما هستند پس کجا رفتید؟ خوب، تو ایران بودید مریدهای شما هم همراهتان بودند و خوب بود شما این یک مشت- فرض کنید که- معمم را یا این یک مشت غیر عالم را خوب شما کنار گذارید و خودتان جایشان بنشینید!
مسأله این است که از باب اینکه ما انقلابات را درست ندیدیم، خیال میکنیم که چهار تا ترقه وقتی که در تهران- فرض کنید که- یا چهار تا بمب در تهران منفجر شد یک چیزی شده است. نخیر، اینها چیزی نیست، هر بچه دوازده سالهای میتواند که یک چیزی از اینها را ببرد توی جمعیتی بگذارد و فرار کند. یک مسئلهای نیست اینکه ما بنشینیم راجع به این مسأله چه بکنیم. البته از باب اینکه یک دست اشخاص غافل، جوانهایی که ما همیشه میل داشتیم که اینها در راه کشور خودشان در راه اسلام خدمت بکنند اینها بازیشان دادهاند و مشغولشان کردهاند به یک کارهای بچگانهای که در یک جا میکنند و مسلمانی را میکشند، یک بچهای را میکشند، یک پیرزنی را میکشند، اینها البته باید به دست خود ملت جلوگیری از او بشود. ملت نباید بنشیند که دولت همه کارها را انجام دهد. یک وقتی بود که دولت علی حده بود و ملت علی حده، وقتی اینها جدای از هم بودند یک کارهایی را میگفتند باید دولت بکند به ما چه ربطی دارد. اگر در آن زمان یک جنگی واقع میشد ابداً مردم کاری نداشتند. اگر دعا نمیکردند که خود اینها، خود این ظالمها شکست بخورند لااقل کاری نداشتند. رضا خان را وقتی که از ایران بیرون کردند مردم جشن میخواستند بگیرند از باب اینکه خوب، یک ظالمی رفته است. اینکه الآن مملکت ما همه چیزش استقرار پیدا کرده است، برای این است که حکومت و غیر حکومت تو کار نیست، خود مردماند. خود این مردم یک رئیس جمهور درست کردند و نخست وزیر هم آن کسانی که وکیل آقایان بودهاند درست کردهاند و همه از خود این مردم، یک کسی را نیاوردهاند که فلان السلطنه یا فلان الدوله یا از امریکا آمده باشد یا از فرانسه آمده باشد. حالا الآن همه حکومت و مجلس و چیز و اینها از خود این مردم است و مردم نباید بنشینند که حکومت برایشان کار بکند، از اول هم ننشستهاید شما برای این معنا. وقتی که جنگ واقع شد، در خارج از جبهه تمام شما دخالت داشتید و زحمت میکشیدید، هر کس به هر اندازهای که از او میآمد، آن کسی که در اتوبوسرانی و اینها بود زحمت خودش را میکشید، آنهایی که در خارج کشور از دوستان ما بودند، از جوانان ما بودند، آنها هم کمک میکردند به اینها. این یک مسئلهای نیست که حالا ما بنشینیم خیال کنیم که یک مطلبی واقع شده و چهار تا وافوری و جنایتکار در خارج کشور نشستهاند و میخواهند زمام امور کشور را به دست بگیرند.
مسأله این نیست.
من متأثرم برای این عدّه جوانی که از این اشخاص منحرف بازی خوردهاند، درِ توبه باز است. اسلام، خدای تبارک و تعالی، درِ توبه را باز کرده است برای همه. الآن هم اگر همه اینهایی که در خارج رفتند و میخواهند حکومت ایران را به هم بزنند همه اینها توبه کنند و برگردند به مملکت خودشان و واقعاً بخواهند که خدمت کنند به مملکت خودشان، خوب برگردند، بیایند خدمت کنند، کسی کارشان ندارد. اینها بیخود رفتند بیرون و هیاهو میکنند و خودشان هم میدانند کاری ازشان نمیآید، لکن با سیلی صورت خودشان را سرخ کردهاند. خوب، کسی که میخواهد از اینجا برود از توی توالت بیرون میآید و- عرض میکنم که- با چه میخواهد برود، این حالا حکومت ایران را میخواهد بگیرد و همه ملت هم با او همراهاند. فقط یک دهم هستند که در ایران با اسلام موافقاند و الّا همه اینها با حکومت اسلامی مخالف! خوب، اینها یک چیزی نیست، بچه بازی، حرفهای بچّه بازی است که مع الأسف، اشخاصی که خوب بود خدمت بکنند به این کشور، میتوانستند خدمت بکنند به دام افتادند و این طور حیثیت خودشان را از بین بردند و زحمتهایی هم اگر سابقاً کشیدند، بکلی قلم سرخ رویش کشیدند. و این ترقه بازیهایی که در ایران میشود، البته به ما یک صدماتی وارد میشود، اما این یک قدرتی نیست، این طور نیست که یک قدرتی باشد که قدرتی در دست آنها هست و دارند ترقه میاندازند، بمب را قایم کنند، این هر بچهای میتواند این کار را بکند، هر دزدی میتواند برود یک جایی یک بمب بگذارد منفجر بکند. این یک مسأله و قدرتمندی نیست در کار، این عجز و بیچارگی و بدبختی و انحراف است. منتها ما متأثّریم برای جوانهایمان، متأثّریم برای این بازیخوردهها، برای این دخترها، برای این پسرها که اینها میبینند که آنی که اینها را وادار میکند به این امر، خودش رفته بیرون آنجا مشغول بازیگریاش هست، یا آنهایی هم که اگر از آنها در اینجا هست در بیغولهها دارند زندگی میکنند و شماها را وادار میکنند بروید شماها استقامت کنید، کارها را درست بکنید ما بیاییم حکومت کنیم. خوب، شما چرا بازی میخورید از اینها. خوب، این چه عقلی است که انسان داشته باشد که شما جوانها زحمت بکشید، خون خودتان را بدهید و همه چیز، برای کی؟ برای آن کسی که نه به اسلام عقیده دارد، نه به قرآن عقیده دارد، بلکه دم از قرآن خیلی میزند، اما وقتی که کتابهایشان را شما الآن ملاحظه کنید کتابها انحرافی و همه از اسلام منحرف. خوب، ما میگوییم که اگر جوانهای ما خدمت میکنند برای اسلام، برای خدا خدمت میکنند. همه چیز ما از خداست، برای خدا هم باید بدهیم. خوب، شما جوانهای بیچارهای که گرفتار اینها شدید خون خودتان را برای کی میدهید؟ ما میگوییم برای خدا. شما میگویید برای کی؟ اگر برای خداست، حکومت اسلامی حالا حکومتی است که میخواهد احکام اسلام را درست کند. اگر واقعاً شما خونتان را میدهید برای چهار نفری که انحراف دارند، اعتقاد به اسلام و اعتقاد به کشور اعتقاد به اینها ندارند خون خودتان را میدهید و رفقای خودتان را، جوانهای خودتان را میکشید، برای این. خوب، یک قدری فکر لازم دارد که ببینید برای چه میکنید، برای چی این کارها را میکنید.
انسان باید هر کاری میکند یک راهی داشته باشد، یک اتکایی داشته باشد. ملت ما اتکاء به خدا دارد، در جبهه، جنگ میکند. ملت ما اتکاء به خدا دارد، در جبهه جنگ میکند و نماز شب میخواند و- عرض میکنم که- با دشمن اسلام مبارزه میکند، اگر آنجا شهید بشود آن اجرش با خدای تبارک و تعالی است و پیش خدا آبرومند است، پیش خلق هم آبرومند است. امّا شمایی که در خارج یک دسته نشستند و شما بیچارهها را وادار میکنند به اینکه بروید و مردم را بکشید و ترقه بگذارید فلان جا چه بشود، بمب بگذارید کجا چه بشود، انفجار ایجاد بکنید، خوب شما اتکایتان به کی است؟ فردا این سرانی که هستند از قبیل بختیار[4] و امثال بختیار، برای شما یک کاری انجام میدهند؟! شما اگر از بین رفتید، اگر شما کشته شدید، فردا بختیار برای شما یک کاری انجام میدهد یا رجوی[5] انجام میدهد، یا دیگران؟! ما میگوییم خدا، شما میگویید چی؟ اگر شما هم میگویید خدا، خوب با ما همراهیدبسم اللَّه، بیایید خدمت کنید به این مملکتتان.
هی میگفتید اختناق است، کو اختناق؟ حرفش را هی میزدید، هی میگفتید اختناق است، ایران چطور است، چماقدارند فلان. حالا وقتی که این خانههای تیمی شما را پیدا میکنند، میبینند یک دسته چماق آنجا هست و یک دسته هم خنجر آنجا هست و یک دسته هم بمب آنجا هست و اینها، اما شما اگر پیدا کردید یک خانهای از اینهایی که به اسلام اعتقاد دارند، یک جایی که مربوط به آنهایی است که به اسلام اعتقاد دارند پیدا کردید که توی آن یک چماقی باشد، توی آن یک چیزی باشد؟ در آن قرآن هست و کتاب هست و امثال اینها. اگر به اسلام عقیده دارید، خوب، بسم اللَّه بیایید بیرون، بیایید از بیغولهها به اسلام خدمت بکنید. و شما هم که جوانهایی هستید که بازی خوردید و انسان خیلی متأسف از این هست، بیایید به دامن ملت خودتان، اسلام خودتان. تا کی برای دیگران میخواهید کار بکنید؟ شما میدانید که اینها روابطشان با خارج چقدر بوده است؟ یک شمهاش را دیشب در تلویزیون، خوب بسیاری از شما دیدید اشخاصی که روابطشان با قاسملو[6] و با حزب دمکرات[7] هست و با کومله و با چه، خوب این اشخاص برای شما میخواهند چه بکنند؟ اینها برای شما چه درست کردند؟ کشور شما را استقلال به آن میدهند؟ اینها که هر کدام به یک طرف میکشند، یکی سلطنت طلب و برای سلطنت، برای رضا پهلوی[8] میخواهد کار بکند، یکی هم نمیدانم چکاره هست و برای جبهه ملّی میخواهد کار بکند، یکی هم چکاره هست و برای کی میخواهد، خوب، هیچ کدام اینها به اسلام کاری ندارند و صریحاً میگویند که جمهوری اسلامی باید از بین برود و یک جمهوری دمکراتیک پیش بیاید، یا خیر باز سلطنت عود بکند.[9]
در هر صورت شما از این حرفهایی که از روی بیچارگی دارد صادر میشود و از این مصاحبههایی که از روی بیچارگی دارد صادر میشود و از این بمبهایی که از روی بیچارگی دارد صادر میشود هیچ خوفی نداشته باشید؛ برای اینکه اگر ما هم شهید بشویم و کشته بشویم، خوب ما یک اتکایی داریم، اتکائمان خداست و چیزی نیست. اینها در یک کشور سی میلیونی که یک همچو انقلابی کرده، شما میخواهید چهار تا بمب هم در نرود، این نمیشود همچو چیزی.
انگلستان الآن وضعش از ما بدتر است. امریکا این مهد آزادی و این حرفهای مزخرف، الآن وضعش از ما بدتر است؛ آنجا همین کشتهها واقع میشود و میگویند در هر چند دقیقهای یک نفر کشته میشود. شما خیال میکنید فقط مملکت ماست که چی، مملکت ما ضایعاتی نداشته است، از اولش حساب کنید تا آخرش، یک مقدار کمی بوده. این مقداری که در زمان محمد رضا، آن کشتاری که در زمان محمد رضا واقع شد که در یک روزش به حسب آن طوری که گفتند پانزده هزار جمعیت شهید شد،[10] کی حالا همچو چیزهایی شده است؟ منتها اینها به بوق میزنند و آن عمال خارجی هم در رسانههای خودشان میگویند و مینشینند صحبت میکنند که بلکه ان شاء اللَّه، با این صحبتها یک کاری بشود و نمیدانند که با حرف، کاری نمیشود. ملت ما ایستاده است و در مقابل همه چیز ایستاده است؛ برای اینکه به اسلام میخواهد خدمت بکند. در عین حال باید ملت ما بیدار و مستعد برای امور باشد. یک ملتی که زنده شده است، یکی ملتی که از تحت آن فشارهای ساواک و امثال ذلک بیرون آمده است- البته آنها میگویند که حالا آخوندها دارند این کار را میکنند. خوب، شما یک آخوند پیدا بکنید که مثل زمان سابق ریخته و به سر شما چه کرده؛ آنها میگویند این حرفها را- ملتی است که [خارج شد] از تحت فشار و از تحت ظلم، چقدر سالها و اخیراً ظلمی که در این سالها واقع شد بر ملت ما، اگر شما زمان رضا خان را یاد داشته باشید میدانید که در زمان رضا خان چه کردند با این ملت، چه کردند با این بانوان ما، در زمان محمد رضا هم با فرم دیگری از او بدتر کردند. یک ملتی که ایستاده و مقابل ظلم، مقابل جور، مقابل ستمگری، مقابل همه فسادهایی که بوده است، غارتگریهایی که از این مملکت شده است، ایستادهاند در مقابل او، اینها خوف از این ندارند که چند تا قضیه واقع بشود، لکن باید کاری بکنند که اینها هم دیگر واقع نشود.
و من به حسب تکلیف شرعی به همه ملت عرض میکنم که هر منزلی، این دو- سه تا منزلی که در اطراف خانه خودش است، نظر بکند ببیند چه جور میگذرد در سرتاسر ملت. وقتی مملکت مال خود شما هست و دارند بر ضد مملکت شما عمل میکنند، خودتان باید این مسائل را حل بکنید، ننشینید که دولت بکند. دولت همچو قدرتی الآن ندارد که همه در سرتاسر کشور- عرض میکنم- اطلاعات داشته باشد. خوب، شما باید جمعیت اطلاعاتی و گروه اطلاعاتی باشید. خوب، هر انسانی میتواند که بفهمد این منزل همسایه، کیها هستند، چه میکنند، آن منزل آن طرفیش هم چه میکند. این دو- سه تا منزلی که اطراف است، شما آن را تحت نظر بگیرد، شما هم او را تحت نظر بگیرید. اگر ده روز، بیست روز، یک ماه این کار بشود که همه مردم توجه به این داشته باشند که این همسایه من چه میکند، تو خانه همسایه من کی رفت و آمد میکند، پیدا کردن یک رد پایی از این منافقین و منحرفین فوراً اطّلاع بدهند به آن کمیته نزدیک، به آن کلانتری نزدیک اطلاع بدهند که یک همچو قصهای در آن منزلهاست، اگر این طور بشود زود حل میشود.
اینها یک جمعیت زیادی [نبودند] که شما خیال کنید که یک گروه زیادی هستند.
اینها اوّل خودشان را امتحان کردند، ریختند توی خیابان و شروع کردند آدم کشتن، بعد توی سرشان وقتی زدند، گفتند که نه ما این کار را نباید بکنیم، یک جور دیگر باید بکنیم، باید در مخفی این کار را بکنیم. اینها یک عدهای کمی هستند که بسیارشان گرفتار شدند و بسیاری از خانههایشان از بین رفته و یک جزئی مانده و یک دسته بازیخوردهای که ما واقعاً متأسفیم از این. پدر و مادرها توجه کنند بچههایشان را که چه میکنند و چه میگذرد، این دختر بیچاره را نگذارند که در دام اینها بیفتد، این پسر بیچاره را نگذارند که در دام اینها بیفتد، خودشان آنها را نصیحت کنند و اگر نصیحتپذیر نیستند معرفی کنند. یک تکلیف شرعی است، کسی که میخواهد یک مسلمان را بکشد شما باید قبل از اینکه او بکشد معرفیاش کنید و اگر نکنید شما شریکید در این جرم. اگر این مطلبی که من عرض میکنم و این یک تکلیف شرعی الهی است که خود مردم سرتاسر کشور، خود مردم که در هر جا هستند نظر کنند ببینند در این همسایگی با آن همسایه، آن همسایه چه میگذرد، کی رفت و آمد میکند، رفت و آمدهای مشکوک است، رفت و آمدهای عادی است؟ رفت و آمدهای مشکوک را نظر بگیرند و بعد اطلاع بدهند. اگر یک مدت کوتاهی این کار بشود این عده کمی که مشغول این فساد هستند [شناسایی میشوند]
حالا شما خیال نکنید که پنجاه هزار نفر مشغول هستند، بیست نفر آدم میتوانند پنجاه جای تهران را منفجر کنند، بیست نفر آدم میتوانند، پنجاه نفر میتوانند چند تا شهر را منفجر کنند. این یک چیزی نیست، یک قدرتی نیست، یک دزدکاری است که برای هر کسی امکان دارد. در هر صورت اگر مردم به این تکلیف شرعی که برای حفظ دماء مسلمین است، برای حفظ جان بندگان خداست، این مطلب را عملی کنند و خودشان نظارت کنند ببینند این منزل در آن چه میگذرد، در آن منزل چه میگذرد، در آن منزل چه میگذرد، رفت و آمدها چه جوری هستند، وقتی که شناسایی کردند اگر دیدند که یک رفت و آمدهای مشکوکی است، یک اشخاص مشکوکی در آنجا هستند، یک توطئههایی در اینجا میگذرد، فوراً اطلاع بدهند به این کمیتهها، به پاسدارها، به کسان دیگر و به کلانتریها اطلاع بدهند. اگر یک مدت کوتاهی این کارها انجام بگیرد تمام میشود. اینها چیز مهمی نیست، این اصلش اگر شما کشتاری که در زمانهای سابق واقع شده، در یک انقلاب جزئی ملاحظه کنید، میبینید که مسئله ما یک مسئله ضعیفی است و این هم عمدهاش این است که مردم خودشان در صحنه هستند.
ویژگی مهم این انقلاب این است که مردم خودشان انقلاب کردند. یک کسی نیامده انقلاب را بکند، یک کسی لشکرکشی نکرده برای انقلاب. خود مردم همین کوچه و بازار و همین مردم عادی و خصوصاً، طبقه مستضعف باصطلاح آنها و طبقه اعلا به نظر ما، خود اینها بودند که انقلاب کردند و کار را انجام دادند، نه من میتوانم یک همچو کاری بکنم، نه افراد دیگر میتوانند یک همچو کاری بکنند. خداست که دل اینها را قوی کرد و آنها را دلشان را ضعیف کرد. آنها ترسیدند از شما با همه سازوبرگی که داشتند و شما نترسیدید از آنها با مشت خالی، انقلاب واقع شد. حالا هم همین طور است، همان انقلابیها شما هستید و همین شما هستید که در صحنه حاضرید و همین شما هستید که باید با دولت همکاری بکنید. دولت تنها نمیتواند که این جنگ را اداره کند.
شما ملتید که در صحنه حاضرید و همین شما هستید که باید با دولت همکاری بکنید.
دولت تنها نمیتواند که این جنگ را اداره کند. شما ملت هستید که میتوانید دنبال او باشید و از پشت جبههها کمک کنید و باید بکنید. کشور خودتان است، کشور اسلامی است، اسلام در خطر است، وقتی این طور است همه ما باید و موظفیم که کمک کنیم به آنها؛ هر کس به اندازهای که میتواند کمک بکند به آنها. آوارگانی که از جنگ آمدهاند در جاهای دیگر زندگی میکنند، شما بنشینید بگویید دولت همه کار را بکند، یا هلال احمر همه کار را بکند، نمیتوانند بکنند همه کارها را. کار آسانی نیست، شما هم باید کمک بکنید همه باید کمک بکنند و ان شاء اللَّه، میکنند، الآن هم همه دارند کمک میکنند، دلسرد نشوید. کاری که برای خداست دلسردی ندارد. اگر برای دنیا یک کاری بکنید، البته وقتی دیدید دنیا خیلی تأمین نشد دلسرد میشوید، اما کسی که برای خدا کار میکند دلسرد نباید بشود، معنا ندارد دلسردی. هر چه زحمت زیادتر، ارج زیادتر. هر چه گرفتاری زیادتر، پیش خدا ارجمندتر خواهد بود. یا فرض کنید که یک جایی زلزله است مثل کرمان که یک همچو زلزلهای آمده و همچو کشتاری شده و همچو بیخانمانی، خوب، چهار روز دیگر زمستان میآید، این همه جمعیت آنجا؛ چه بکنند. دولت نمیتواند همه این کارها را انجام دهد. مشغولاند آنها همه، بیچارهها هلال احمر هم مشغول است، دولت هم مشغول است، همه مشغولاند، اما ننشینید به اینکه فقط آنها کار بکنند و بحمد اللَّه ننشستید و آن طوری که اخیراً این اشخاص از خارج آمده بودند، گفتند بیسابقه است، لکن مع ذلک، دنبال کنید، بروید ببینید و همان طوری که تا حالا کردید، انجام بدهید وظیفه را. یک وظایفی است که وظایف انسانی است، همه برادر شما هستند، خواهر شما هستند، فردا زمستان میآید، اینها باید اداره بشوند، باید ساخته بشود برایشان کارها و این دولت تنها نمیتواند. همه ما باید در این امر شرکت کنیم. و همین طور همه گرفتاریهایی که هست، گرفتاری هر چه هست، چه گرفتاریهایی که زلزله و امثال اینهاست، سیل است و- نمیدانم- چه هست و چه گرفتاریهایی که برای ما پیش میآورند، خود شما مملکتتان را باید حفظ کنید و خود شما باید- عرض میکنم که- همراهی کنید تا کارها اصلاح بشود و اصلاح هم میشود.
هیچ وقت اصلًا کلمه یأس را در ذهنتان وارد نکنید که این از جنود شیطان است. یأس از جنود شیطان است؛ یعنی، شیطان القا میکند در شما. این شیاطینی هم که همان تابع شیطانهای بزرگتر هستند، همینها میخواهند با این کارها یأس ایجاد کنند. در صورتی که مسلمانی که برای اسلام میخواهد کار بکند چرا مأیوس باشد. الآن وضع کشور ما از وضع زمان پیغمبر اسلام- صلّی اللَّه علیه و آله و سلم- همه چیزش بهتر است، آن وقت حتی نداشتند که بخورند. آن کسی که میخواهد جنگ کند یک خرما را میدادند به او، میگذاشت تو دهانش و باز درمیآورد و به دیگری میداد[11] و ... این طوری اسلام را رساندند. آقا، اسلامی که این طوری به ما رسیده، از صدر اسلام این طور اینها جانفشانی کردند و اسلام را رساندند به ما، خوب ما هم باید بکنیم این کارها را. الحمد للَّه حالا، آن حرفها نیست در کار، ارزاق فراوان، گران است البته، گرانی هست و شما متوقع این خوب باید باشید که قحطی بشود. بحمد اللَّه خدای تبارک و تعالی منت به ما گذاشته است و قحطی نیست در کار، فراوان، البته گران است. برای مستمندان و فقرا مشکل است و باید دیگران به آنها کمک کنند و من امیدوارم که بزودی همه مشکلات رفع بشود. و اتکال به خدا بکنید، اطمینان داشته باشید که با اتکال به خدا تمام کارهای شما اصلاح میشود و احکام اسلام ان شاء اللَّه، بخوبی اجرا میشود. و البته یک گلههایی هست از اینهایی که میخواهند مسائل را اجرا کنند در [مناطق زلزله زده]، آنجاها خیلی ازشان شکایت است به اینکه کار صحیح نمیکنند، بد عمل میکنند، به مردم تعدی میکنند. من کراراً گفتهام که مملکت اسلامی باید همه چیزش اسلامی باشد. نباید ما کارهایمان بر خلاف اسلام باشد، نباید کشاورز خیال کند که حالا که مملکت را ما گرفتیم تعدی کند به کس دیگر. باید همه چیز روی موازین اسلامی باشد و همه مردم خودشان را مهیا کنند که اسلام را ان شاء اللَّه، در این مملکت تقویت کنند، و ان شاء اللَّه، از آن مملکت هم به ممالک دیگری صادر بشود و صادر شده است. شما خیال نکنید صادر نشده، صادر شده است.
الآن بسیاری از این ممالک هستند که مردمش بیدار شدهاند و توجه پیدا کردهاند و مشغولاند به کارها. ان شاء اللَّه، امیدوارم که موفق بشوند و همه ما موفق بشویم که به اسلام خدمت بکنیم. و من از خدای تبارک و تعالی توفیق همه ملت را و همه ملتهای اسلامی را و سلامت و سعادت برای همه و برای حضار اینجا خواستارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.» (صحیفه امام، ج15، ص: 91 ـ 103)
ـ سخنرانی در جمع وزیر و معاونان وزارت سپاه؛ عدم ورود به جریانات سیاسی (1362)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
وزارتخانه سپاه تازه متولد شده است. باید مواظبت کنید از اول وضعی که در وزارتخانههای سابق بود پیش نیاید. به هم زدن وزارتخانههای سابق خیلی وقت لازم دارد، ولی این وزارتخانه دست خود آقایان است. سعی کنید جهات اسلامی را خوب رعایت کنید. مهم این است که در سپاه وضعی پیش نیاید که به روحیه سپاهیها صدمه بخورد. عمده در این جمهوری بعد از حفظ جهات اسلامی این است که بین سپاه و مردم و سپاه و ارتش اختلافی نشود، که بحمد اللَّه امروز نیست. شما باید سعی کنید جهات سیاسی در سپاه وارد نشود، که اگر افکار سیاسی وارد سپاه شود، جهات نظامی آن از بین میرود. همیشه به سپاه سفارش کنید که آنان خودشان را یک جنگنده خدمتگزار مردم بدانند، نه یک جنگنده غیر خدمتگزار، و با ارتشیها با برادری رفتار کنند. مقصد یکی است؛ حفظ اسلام و کشور است، باید این مقصد را به پایان برسانید و بین خودتان و مردم و ارتش رفتار خوب داشته باشید.
یک مسلمان باید با همه، خاضعانه رفتار کند و خودش را از دیگران کمتر بداند. من وقتی که فکر میکنم جوانهای ما که در جبههها این طور زحمت میکشند خجالت میکشم چرا در اینجا نشستهام. امیدوارم با وضعی که در سپاه و ارتش هست مسائل زود حل شود. حال که صدام گفته است چون به مقاصد خودمان رسیدهایم برای صلح دوستی عقبنشینی کردهایم، لا بد مثل عقبنشینیای که در خرمشهر کرده است. ان شاء اللَّه به زودی شرّ صدام از سر مسلمانان رفع گردد و خداوند شما را پیروز گرداند. شما باید سعی کنید که از اول در وزارتخانهتان کاغذ بازی پیدا نشود. مردم باید وزارتخانه را منزل خودشان بدانند. همه مردم مساوی هستند؛ البته طبقه مستمند بر ما بیشتر حق دارند. الآن هم وقتی به جبههها میروید یک نفر مرفه نمیبینید و یا اگر ببینید کم است، بقیه مستمندان هستند، همین مردم محروم هستند که انقلاب کردند و پیروز شدند و بعد هم همینها خدمت میکنند و همینها هم ادامه میدهند، و من هم دعا میکنم که محفوظ باشند و رو به رشد بروند. ان شاء اللَّه به این کشور آسیبی وارد نمیشود. کشور را از خودتان بدانید و مردم محروم را هم برادر بزرگتر خودتان. مردم از سپاه سرد نمیشوند.
باید سپاه با محبوبیت محفوظ بماند و راهش آن است که با مردم مدارا کنیم. ان شاء اللَّه پیروز و سربلند بشوید. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.» (صحیفه امام، ج18، ص: 45 ـ 46)
[1] - آقای نصر اللَّه خلخالی، وکیل امام خمینی در نجف اشرف.
[2] - آغا محمد خان قاجار، بنیانگذار سلسله قاجاریه که در 1212 ه. ق. بقتل رسید و قتل عام وی از مردم کرمان مشهور است.
[3] - ابو الحسن بنی صدر و مسعود رجوی.
[4] - شاپور بختیار، آخرین نخست وزیر رژیم پهلوی
[5] - مسعود رجوی، سرکرده گروهک تروریستی منافقین.
[6] - عبد الرحمن قاسملو، دبیر کل حزب منحله دمکرات کردستان
[7] - حزب منحلّه دمکرات کردستان که داعیه استقلال کردستان ایران را داشت
[8] - رضا پهلوی فرزند محمد رضا پهلوی که سالها ولیعهد پدر مخلوع خود بود
[10] - اشاره است به قیام پانزده خرداد 1342 شمسی.
[11] - تاریخ طبری، ج 3، ص 32 و 33.