امروز با امام: هجدهم مرداد
ـ حکم انتصاب آقای محمد مؤمن قمی به سمت سرپرست امور زندانیان قم (1358)
«بسمه تعالی
جناب مستطاب حجت الاسلام آقای آقا شیخ محمد مؤمن قمی- دامت افاضاته
بدین وسیله جنابعالی به سرپرستی امور زندانیان قم و رسیدگی به کار دادگاهها و اداره امور ستاد انقلاب اسلامی و تنظیم کارهای دفتر تبلیغات و همچنین تنظیم و اداره امور طلاب محترم و روابط شهرستانها منصوب میشوید که ان شاء اللَّه تعالی از این تاریخ شروع به کار نمایید. از خدای تعالی موفقیت آن جناب را در انجام وظایف الهی خواستارم. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج9، ص: 270)
ـ سخنرانی در جمع اعضای کنگره آزادی قدس؛ بازگشت به اسلام واقعی (1359)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
این ماه مبارک رمضان بر همه مسلمین مبارک باد! و مبارک آن روزی است که مسلمین با احساس وظیفه بتوانند بر مشکلات خودشان غلبه کنند.
مشکل مسلمین فقط قدس نیست، این یکی از مشکلاتی است که مسلمین دارند.
افغانستان مگر از مشکلات مسلمین نیست؟ پاکستان مگر از مشکلات مسلمین نیست؟
ترکیه مگر از مشکلات مسلمین نیست؟ مصر مگر از مشکلات مسلمین نیست؟ عراق مگر از مشکلات مسلمین نیست؟ باید ما تحلیل کنیم که مشکل که در همه اقطار مسلمین هست، از کجا پیدا شده است و راه حلّش چیست. چرا مسلمین در همه جای دنیا تحت فشار حکومتها و ابرقدرتها هستند و راه حلّ این مسأله چیست تا اینکه هم رمز پیروزی بر همه مشکلات به دست بیاید و هم قدس و افغان و سایر بلاد مسلمین آزاد بشوند.
مشکل مسلمین، حکومتهای مسلمین است. این حکومتها هستند که مسلمین را به این روز رساندهاند. ملتها مشکل مسلمین نیستند. ملتها با آن فطرت ذاتی که دارند، میتوانند مسائل را حل کنند، لکن مشکل، دولتها هستند. شما سرتاسر ممالک اسلامی را وقتی که ملاحظه کنید کم جایی را میتوانید پیدا بکنید که مشکلاتشان به واسطه حکومتهایشان ایجاد نشده. این حکومتها هستند که به واسطه روابطشان با ابرقدرتها و سر سپردگیشان با ابرقدرتهای چپ و راست، مشکلات را برای ما و همه مسلمین ایجاد کردهاند. اگر این مشکل از پیش پای مسلمین برداشته بشود، مسلمین به آمال خودشان خواهند رسید و راه حلّش با دست ملتهاست.
شما دیدید که مشکل ما که از مشکلات دیگران بیشتر بود- و قدرت شیطانی شاه مخلوع از همه قدرتها بیشتر بود و طرفداران او ابرقدرتها و همه حکومتهای اسلامی و غیر اسلامی بودند- ملاحظه کردید که حل این مشکل به پناه بردن به یک کشوری یا یک قدرتی یا یک ابرقدرتی نبود. حل مشکل را خود ملت کردند. ملت ما متحوّل شد از خوف به شجاعت و از یأس به اطمینان و از توجه خود به توجه به خدا و از تفرقه به اجتماع. این تحول، تحول معجزهآسا اسباب این شد که این مشکل بسیار بزرگ را، مشکلی را که شاید همه جا و همه دنیا محال میدانستند، حلّش کند.
شما گمان نکنید که ایران دارای سلاح بود. ایران سلاحش سنگ بود، چوب، مشت [...]، لکن سلاح معنوی داشت. سلاح معنویاش ایمان به مکتب، ایمان به خدای تبارک و تعالی و توکل به مبدأ قدرت و وحدت کلمه [بود]. حالا که میبینید دست ملت ما- یعنی، غیر نظامیها- تفنگ است، این تفنگی است که به غنیمت از بستگان شاه به دستشان افتاده، و الّا تفنگی در کار نبود، ایمان بود. ملت از مرکز گرفته تا سرحدّات، هرجا بروید، یک کلمه میگفتند. آن روز این گروههای فاسد مفسد زیر خاک بودند؛ مثل حیواناتی که در سوراخها بودند و میدان مال ملت بود. از مرکز تا سرحدّات، هر جا میرفتید، حتی بچههای کوچک، صدایشان بلند بود که ما اسلام را میخواهیم، جمهوری اسلامی را میخواهیم. مریضهایی که در بستر و در بیمارستان بودند هم همین منطق را داشتند. جوانها هم همین منطق را. دانشگاه و مدرسه هم همین منطق و زنها و مردها هم منطقشان همین بود. از آن خواب گرانی که ما را ابرقدرتها خوابانده بودند و از همه مسائلی که باید به آن توجه داشت، غفلت کرده بودیم. ناگاه بارقهای از جانب خدای تبارک و تعالی پیدا شد و ما را بیدار کرد و این مشکل به نظرِ همه محال را، حل کرد.
مشکل، شاه مخلوع و دارودسته او بود و حل مشکل به دست خود ملت بود. نه یک تفنگ از خارج برای ملت ما آمد و نه یک حکومت خارجی به ما کمک کرد، بلکه آنها مخالف ما بودند. عراق سرسخت مخالف با ما بود. کویت سرسخت مخالف با ما بود و مصر هم که حالش را میدانید. و سایر ممالک را [حال] دولتهایشان را میدانید.
در عین حالی که همه قدرتها یک طرف صف آرایی کرده بودند و ملت ما با دست خالی یک طرف، ملت ما هجوم کرد و این سد [را]، که خیال میکردند ممتنع است شکستنش، شکستند.
باید کاری کرد که ملتها هر جا هستند، ملتها بفهمند تکلیف خودشان را. اگر بخواهید و بخواهند و دانشمندها بخواهند و علمای همه بلاد اسلامی و دانشگاههای همه بلاد اسلامی بخواهند مشکله اسلام و ممالک اسلامی حل بشود، باید مردم را بیدار کنند؛ این مردمی که با تبلیغات چند صد ساله، به آنها باورانده بودند که نمیشود با امریکا یا با شوروی مخالفت کرد، و الآن هم باور ملتهای دیگری هست. باید اینها [را] به ایشان فهماند که میشود.
بهتر دلیل بر اینکه یک امری ممکن است، وقوع اوست و این امر واقع شد در ایران. دولتهای دیگر، ملتهای دیگر گمان نکنند که ایران از آنها عُدّه[1] و عِدّه بیشتر داشت خیر، شاید در عشایر عراق بیشتر از ایران اسلحه باشد، لکن مغزهای اینها را به واسطه تبلیغات دامنهداری که شده است، شستوشو کردهاند و از اسلام مأیوس کردهاند، و این مغزها را پر کردهاند از اینکه با این قدرتها نمیشود طرف شد. این از چیزهایی است که با تبلیغات خودِ آنها و عمّال آنها در داخل ممالک تحقق پیدا کرده است.
باید آنهایی که در همه ممالک هستند، آنهایی که دلشان برای ملتها میتپد، آنهایی که به اسلام اعتقاد دارند و برای اسلام میخواهند خدمت کنند، هر کدام در محل خودشان، ملت خودشان را بیدار کنند؛ تا ملت، خودشان را که گم کردهاند، پیدا کنند. ملتها خودشان را گم کردهاند، مملکت خودشان را گم کردهاند. هر چه در ذهنشان وارد میشود، این [است] که نمیشود با این قدرتها طرف شد، اینها چهها و چهها خواهند کرد. باید از مغز ملتها این «نمیشودها» را بیرون کرد و به جای آن، «میشودها» را گذاشت. نه، میشود این کار را کرد. یک میلیارد جمعیت- تقریباً- جمعیت مسلمین با دارا بودن آن همه امکانات و آن سرزمینهای وسیع و آن مخازن زیرزمینی وسیع و آن پشتوانه اسلامی- الهی، نباید در ذهنشان بیاید که نمیشود. این قدرت بزرگ شیطانی شوروی، که با تمام قوا افغانستان را میخواهد خفه کند، نتوانسته است. ملت اگر یک چیزی را نخواهند، نمیشود تحمیلشان کرد. باید ملت را بیدار کرد تا بخواهند. ملت ما هم قبل از بیست سال، خواب بود، توجه نداشت. از بیست سال به این طرف هی گفتند، گویندگان گفتند، علما گفتند، دانشگاهیها گفتند. کم کم رسید به تظاهرات، کم کم رسید به ریختن در خیابانها، کم کم رسید به «اللَّه اکبر»، و قدرت بزرگ شیطانی در مقابل «اللَّه اکبر» نتوانست بماند؛ و همه میخواستند بماند. من مطلع بودم همه قدرتها میخواستند که این نوکری[2] که برای همهشان خدمتگزار بیچون و چراست، در ایران بماند تا منافعشان را ببرند و هر چه ما ذخایر داریم آنها به رایگان ببرند، لکن ملت وقتی نخواهد، نمیشود.
باید ملت را بیدار کرد که آن چیزی را که خیال میکرد نباید بخواهد، بخواهد و آن امری را که به خیالش نمیشود، بیدارش کرد که میشود. ملت [ها] از دولتهای خودشان بخواهند که تسلیم بشوند، و الّا همان کاری را که ملت ایران کرد، با آنها بکنند تا حلّ مشکل بشود. حلّ مشکل بدون اینکه این اشخاصی که سر راه ایستادند و مانع هستند از اینکه مشکلات حل بشود، اینها را باید از بین راه بردارند. هر جا شما بروید، در هر کشوری از کشورهای اسلامی نه، بلکه همه کشورهای دنیا، این سران قوم هستند که مانع هستند از رشد فکری و معنوی و مادی ملتها. این سران کشورها هستند که وابستگان خودشان را در دانشگاهها معلّم میکنند، و معلّمهای دانشگاه، جوانهای ما را خراب میکنند. مانع، این حکومتهاست؛ حکومتها با اختلاف مراتب. حکومتها جلوی رشد جوانهای ما را گرفتند و جلوی پیشرفت مسلمین را.
آنهایی که، آن قدرتهای بزرگی که مطالعه کردند روی کارها سالهای طولانی، صدها سال فرستادند و مطالعه کردند روی گروهها، روی افراد، روی اشخاص و مطالعه کردند حتی روی زمینها، جنگلها- همه جا- در جامعهها این را یافتهاند که اسلام است که میتواند جلویشان بایستد. از این جهت، آن چیزی که از همه چیز برای آنها مطرح است، اسلام است و آن چیزی که سر راه اسلام قرار دادند، این حکومتهای فاسدند. با دست حکومتهای فاسد و با تبلیغ حکومتهای فاسد، این نژادپرستیها و گروهپرستیها در بین مسلمین رشد کرده. عربها را در مقابل عجمها و ترکها قرار دادند و عجمها را در مقابل عربها و ترکها را در مقابل دیگران و همه نژادها را در مقابل هم.
اینکه من مکرّر عرض میکنم که این ملّی گرایی اساس بدبختی مسلمین است برای این است که این ملّی گرایی، ملت ایران را در مقابل سایر ملتهای مسلمین قرار میدهد، و ملت عراق را در مقابل دیگران و ملت کذا را در مقابل کذا. اینها نقشههایی است که مستعمرین کشیدهاند که مسلمین با هم مجتمع نباشند. در عراق، حکومت عراق، حکومت سابقتر از این حکومت- که این بدتر از آن است- اینها طرح میکردند که ما میخواهیم مجد بنی امیه[3] را احیا کنیم در مقابل اسلام. اسلام که آمده بود همه مجدها را فانی کند در مجد اللَّه، اینها میگفتند ما مجد بنی امیه را باید احیا کنیم و این چیزی نبود که شعور اینها برسد، تلقینی بود که ابرقدرتها میکردند که اسلام متفرق بشود، مسلمین با هم متفرق بشوند، دشمنِ هم بشوند. در ایران از سالهای طولانی، اشخاص بیاطلاع از اساس مسائل، و لو فرض کنید بعضیشان مغرض نبودند، اینها هم هی طبل ملّیت را کوبیدند، همان ملّیتی که میخواست اساس اسلام را در ایران بربچیند.
اسلام آمده است که همه نژادها با همند؛ مثل دندههای شانه میمانند؛ هیچ کدام بر هیچ کدام تفوق ندارند، نه عرب بر عجم و نه عجم بر عرب و نه ترک بر هیچ یک از اینها و نه هیچ نژادی بر دیگری و نه سفید بر سیاه و نه سیاه بر سفید، هیچ کدام بر دیگری فضیلت ندارند. فضیلت با تقواست، فضیلت با تعهد است، با تعهد به اسلام است. اینها تبلیغاتی بوده است، تلقیناتی بوده است که از ابرقدرتها که میخواستند ما را بچاپند، شده است و مع الأسف، بعض اشخاص مسلمان صحیح هم باورشان آمده.
در چندین سال قبل- محتمل است، گمان میکنم زمان رضا خان بود- یک مجمعی درست کردند و یک فیلمهایی تهیه کردند و یک اشعاری گفتند و یک خطابههایی خواندند، برای تأسف از اینکه اسلام بر ایران غلبه کرد، عرب بر ایران غلبه کرد. شعر خواندند، فیلم [به] نمایش گذاشتند که عرب آمد و طاق کسری را، مدائن را گرفت و گریهها کردند. همین ملّیها، همین خبیثها گریهها کردند. دستمالها را درآوردند و گریه کردند که اسلام آمده و سلاطین را، سلاطین فاسد را شکست داده و این معنا در هر جا، به یک صورتی به ما، به ملتها تحمیل شده در ممالک عربی، عرب باید چه باشد. این تلقین است. این مخالف با قرآن است. در ممالک غیر عربی، هر کدام خودشان باید، ملت خودشان باید جلو باشد. این بر خلاف تعلیمات اسلام است. این آن است که این ابرقدرتها آرزویش را میکنند و کردند و عمل کردند. وقتی اینها غلبه کردند، در جنگ دوم غلبه کردند بر عثمانی، عثمانی را تکه تکه کردند، شاید قریب پانزده تا کشور کردند و هر کدام [را] یک نوکری از خودشان بالا سرش گذاشتند و مع الأسف، آنهایی که اساس مطلب را مطّلع نبودند، آنها هم این مسائل را اهمیتی به آن نمیدادند و الآن هم نمیدهند.
مشکل ما الآن دولتهای ماست. مشکل اسلام دولتهای اسلامی است. این مشکل باید حل بشود. اگر دولتهای اسلامی به خود بیایند و گرایش [پیدا] کنند به اسلام و از عروبت برگردند به اسلامیت، و از ترکیّت برگردند به اسلامیت، حل میشود مسائل و اگر آنها نکنند، این مشکل هست تا وقتی سایر کشورها مثل ایران بشوند. ایران با مشت، این مشکل را حل کرد و باید همه کشورها با مشت خودشان این مشکل را رفع کنند.
ما نباید بنشینیم که حکومتهای ما کاری برای ما انجام بدهند. حکومتهای ما برای خودشان هستند. این حکومتهایی که در بلاد مسلمین هست، اینها به اسلام هیچ کاری ندارند. اگر یک دفعه اسلام بگویند، برای این است که شما را بازی بدهند. اسلام صدّام هم مثل اسلام محمد رضا خان است. اسلام آن مصری هم؛ سادات هم، مثل اسلام صدّام است. این یک اسلامی است که در لفظ گفته میشود، لکن پایگاه درست میکند و میگوید ما همراه هم میشویم، برویم ایران را از بین ببریم. ایران یعنی چه؟ یعنی، یک مملکت اسلامی. با کافر هم عهد میشود برای کوبیدن مسلمین. این فرم اسلام آقای سادات! اسلامش این فرم است. آقای صدّام هم اسلامش این فرم است که میگوید:
اسلام. میگوید: مسلم. میگوید چه، میگوید: ما با ملت ایران [...]، در بعضی از نطقهایش گفته که با ملت ایران ما کاری نداریم، ما همراه هستیم، با حکومت ایران هم همراهیم. اما روزی نمیشود، الّا اینکه سرحدّات این ملت را، سرحدّات این مملکت را با آتش و توپهای کذا مورد تجاوز قرار میدهد. این یک فرم اسلامی است؛ اسلام وارداتی از امریکا و وارداتی از شوروی!
ما تا به اسلام برنگردیم؛ اسلام رسول اللَّه، تا به اسلام رسول اللَّه برنگردیم، مشکلاتمان سر جای خودش هست، نه میتوانیم قضیه فلسطین را حلش کنیم و نه افغانستان را و نه سایر جاها را. ملتها باید برگردند به صدر اسلام. اگر حکومتها هم با ملتها برگشتند که اشکالی نیست و اگر برنگشتند، ملتها باید حساب خودشان را از حکومتها جدا کنند و با حکومتها آن کنند که ملت ایران با حکومت خودش کرد تا مشکلات حل بشود، و الّا هی ما روز قدس بگیریم، فریاد بزنیم، هی آقایان اجتماع کنند و حرف بزنند، فریاد و حرف جلوی آنها را نمیگیرد. بلی، گاهی میگیرد، منتها ما حرف هم نمیزنیم.
اگر در روز قدس، تمام ملتها قیام میکردند و فریاد میزدند، نمیتوانست آن حکومت احمق[4] جلوی فریادشان را بگیرد. یک جمعیت کمی قیام میکنند. اگر در روز قدس تمام کشورهای اسلامی، ملتها همه برخیزند و فریاد بزنند، نه برای قدس تنها، برای همه ممالک اسلامی، پیروز خواهند شد. ما با فریاد، محمد رضا خان را بیرونش کردیم. شما خیال میکنید با تفنگ بیرون کردیم؟ با فریاد، با «اللَّه اکبر»! این قدر «اللَّه اکبر» بر مغز اینها کوبیده شد که خودشان را باختند و فرار کردند. از این مملکت رفتند.
مسلمین باید فریاد بزنند، گمان نکنند که فریاد و شعار فایده ندارند. نخیر، شعار فایده دارد، اما اگر همه فریاد بزنند. فریاد منِ تنها هیچ چیز نیست. فریاد یک محله، یک شهر هیچ چیز نیست. شما ببینید فریادهایی که حالا از ایران بلند میشود، منحصر به تهران، قم، اهواز نیست. یکوقت میبینید که سپاه پاسداران امر میکند به تمام ملت که فلان شب بروید بالای پشت بام «اللَّه اکبر» بگویید، همه اطاعت میکنند. در قبل از این انقلاب مگر میشد که یک دستهای بگویند بروید بالای منبر، گوش کنند به او؟ مدرّسین محترم قم میگویند که فلان روز باید راهپیمایی بشود، همه ملت راهپیمایی میکنند و چند نفر اهل علم محترم قم همین طور. باید ملتها این طور بشوند که وقتی یک گروهشان گفت که فلان عمل را انجام بدهید، این را یک فرمانی بدانند که از بالا صادر شده و باید عمل کنند.
ملت ما حالا این طور شده. ما میل داریم ملتها همه این طور بشوند.
ما که میگوییم «انقلابمان را میخواهیم صادر کنیم»، میخواهیم این را صادر کنیم، میخواهیم این مطلب را، همین معنایی که پیدا شده، همین معنویتی که پیدا شده است در ایران، همین مسائلی که در ایران پیدا شده، ما میخواهیم این را صادر کنیم. ما نمیخواهیم شمشیر بکشیم و تفنگ بکشیم و حمله کنیم. عراق با ما الآن مدتهاست دارد حمله میکند و ما هیچ حملهای به آنها نمیکنیم. آنها حمله میکنند ما دفاع میکنیم.
دفاع لازم است. ما میخواهیم که این انقلابمان را، انقلاب فرهنگیمان را، انقلاب اسلامیمان را به همه ممالک اسلامی صادر کنیم. و اگر این انقلاب صادر شد، هر جا صادر بشود این انقلاب، مشکل حل میشود.
شما کوشش کنید که این طوری که ایران انقلاب کرد و این طوری که ایران الآن هم حاضر برای همه چیز است، ملتهای خودتان را بیدار کنید. آنهایی که برای اسلام دلشان میسوزد، آنهایی که برای کشورشان دلشان میسوزد، ملتهای خودشان را بیدار کنند تا این تحول الهی، که در ایران پیدا شد، در آنجاها پیدا بشود. هر جا پیدا بشود، مسأله حل است. دیگر آن وقت نترسید که چهار تا فاسد بیایند مسجد الاقصی را بگیرند. آن وقت دیگر ترس نکنید. حل است مسأله. اما وقتی یک ملتی، دو طایفه، ده طایفه، صد طایفه میشوند و هر کدام به خلاف دیگری هستند، و حکومتها هم این جور حکومتها هستند، دیگر توقّع نداشته باشید که با این طرز فکر و با این طرز حکومت، بتوانید غلبه بکنید. باید تعلیمات اسلام را گرفت و همان طوری که اسلام دستور داده است که مؤمنین، همه مؤمنین در همه جا برادر هستند[5] و امر کرده است به اینکه اعتصام به حبل اللَّه بکنید و متفرق از هم نشوید[6] و دستور داده است به اینکه تنازع با هم نکنید و الّا فَشَل میشوید،[7] مسلمین وقتی میتوانند از گیر ابرقدرتها و از گیر حکومتهای فاسد خودشان خلاص بشوند که این امر خدا را اجابت کنند. این دعوت الهی است. از صدر اسلام تا آخر، این دعوت را اجابت کنند. اگر دعوت را اجابت نکنند و هی بخواهند بگویند که آقا بیایید بکنید این کار را، تا این دعوت اجابت نشود، کاری از ما نمیآید. کار وقتی از ما ساخته است که اسلامی فکر کنیم و به قرآن و اسلام گرایش پیدا کنیم و به تعلیمات صدر اسلام عمل کنیم.
من امیدوارم که شما عزیزانی که از اطراف آمدید برای روز قدس، موفق بشوید و همه مسلمین موفق بشوند و ان شاء اللَّه یک روزی همه مسلمین با هم برادر و همه ریشههای فساد از همه بلاد مسلمین کنده بشود و این ریشه فاسد اسرائیل از مسجد الاقصی و از کشور اسلامی ما کنده بشود و ان شاء اللَّه تعالی با هم برویم و در قدس نماز وحدت بخوانیم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.» (صحیفه امام، ج13، ص: 83 ـ 92)
ـ سخنرانی در جمع مقامات کشوری و لشکری؛ موانع تشکیل حکومت اسلامی توسط ائمه (1363)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
متقابلًا این عید سعید را بر همه آقایان و همه ملت بزرگ ایران و همه مسلمانان جهان بلکه همه مستضعفان تبریک عرض میکنم، و از خدای تبارک و تعالی میخواهم که به برکت این عید مبارک، برکاتش را بر مسلمین بفرستد و مسلمین را بیدار کند و دست ستمکاران را از بلاد مسلمین کوتاه بفرماید. من بسیاری از اوقات از دو امر متأسفم که یکیش از دیگری بیشتر تأسف دارد. یکی اینکه در تمام دوره از صدر اسلام، نبوت، تا آخر نگذاشتند که یک حکومت دلخواه اسلام وجود پیدا بکند. زمان رسول اللَّه- صلی اللَّه علیه و آله و سلم- آن همه گرفتاریها و جنگها و آن مخالفتها بود و نشد که حکومت به طور دلخواهی که ایشان میخواهند، متحقق بشود. در زمان سایر ائمه- علیهم السلام- هم، حتی زمان حضرت امیر که مواجه بود با آن جنگهای داخلی و آن منافقهایی که از کفار بدتر هستند و نگذاشتند حکومت شکل بگیرد به طوری که دلخواه باشد. اگر گذاشته بودند، مهلت داده بودند، و لو در یک دوره کوتاهی حکومت تحقق پیدا کرده بود، آن الگویی که آنها به عالم نشان میدادند، برای بشر تا آخر یک درس بزرگی بود. و ما باید متأسف باشیم برای این امر که محروم شدیم از یک همچو برکت بزرگی.
و امر دوم که باز نگذاشتند و نشد که ائمه ما- علیهم السلام- آن طوری که میخواستند بروز بدهند حقایق را، این هم بسیار مورد تأسف است، تأسف این از تأسف او بالاتر است، این چه علمی بوده است که نزدیک وفات، حضرت رسول- صلی اللَّه علیه و آله و سلم- بیخ گوشی به حضرت امیر- علیه السلام- فرموده است و ایشان به حسب روایت- میفرماید- که «هزار باب از علم- یا هزار علم، هر کدام چه- برای من حاصل شد». این علم معمولی که دست ما هست، دست فقها هست، دست فلاسفه هست، دست عرفا هست، این نیست. او چه بوده است که حضرت امیر میگوید که من علم جم دارم، هاهُنا عِلماً جَمّا، لکن حَمَله[8] نیست، این علم فقه نبوده، علم فقه را تعلیم کردهاند، هیچ در او قصوری نشده است، این فلسفه و این چیزهایی که دست ماهاست اینها هم نبوده است و این مورد تأسف است که مهلت ندادند به اینها، نشد. در آن وقت حَمَلهای که آنها میخواستند نبود و آن علوم با خود آنها به ملأ اعلی رفت، و ما باید تا آخر دنیا تأسف از این بخوریم که از آن هیچ بهره نداریم؛ و او بلااشکال از این علوم رسمی که دست بشر است و دست مسلمین است، از اینها خارج است، برای اینکه اینها حَمَله داشتند، آن که حَمَله نداشته است، آنکه مورد تأسف خود ائمه- علیهم السلام- بوده است که پیدا نکردند کسانی را که به آنها تعلیم بدهند آن علوم را، و قرآن که مخزن همه علوم است، نشد که آنها تفسیر کنند، و آن معارفی که در قرآن هست آنها بیان کنند برای ما. اینها از تأسفهایی است که ما باید در گور ببریم. قرآن الآن در حجاب است، مستور است این قرآن. بعضی آیات قرآن است که گرچه بشر یا فلاسفه یا عرفا تا یک حدودی در موردش صحبتها کردند، لکن آن که باید باشد، نشده است و نمیشود. قرآن هم برای «مَنْ خوطِبَ بِه» آمده است.
انّما یَعرفُ القُرآنَ مَنْ خوطِبَ بِهِ[9]
اگر مقصود معانی عرفیه بود، که مردم همه میفهمند معانی عرفیه را، آن چی بوده است؟ و ما باید تا آخر متأسف باشیم. حضرت رضا- سلام اللَّه علیه- که با آن نیرنگ ایشان را بردند، الزاماً بردند به آنجا و خواستند ایشان را چه بکنند، معلوم بود که از اول بنا بر این نیست، نگذاشتند که اینها یک حکومتی به دستشان بیاید، یک مجالی به دستشان بیاید که لا اقل تعلیمات را بکنند. برای حضرت صادق- علیه السلام- هم که مجال بود برای اینکه علم فقه را باید توسعه بدهند و بیان کنند و بعضی از مسائل البته غیر فقهی هم بوده است، لکن سرگرمی ایشان به آن علومی که نمیشد که معطل بماند و علم شریعت بود، این هم باز نگذاشتند، نشد. حَمَله هم نداشتند؛ حَمَله فقه بود، اما حمله آن علوم نبود. بنا بر این، ما باید در این امور متأسف باشیم که از قرآن دستمان کوتاه است. این تفسیرهایی که بر قرآن نوشته شده است از اول تا حالا، اینها تفسیر قرآن نیستند، اینها البته یک ترجمههایی، یک بویی از قرآن بعضیشان دارند، و الّا تفسیر این نیست. در هر صورت، إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ، آن که از دست ما رفت، حکومت عدل الهی هم که تحقق پیدا نکرد که ما بفهمیم باید چه بکنیم.
حالا هم که خدای تبارک و تعالی توفیق به این ملت داد و دست عنایتی به سر اینها کشید، میبینید که با این حکومت چه میکنند. مجال نمیدهند که عرضه بکنند دستاندرکاران ما اسلام را. هر مطلبی که در عالم واقع میشود، یک فسادی واقع میشود؛ «دست ایرانیها در آن هست و دست حکومت ایران در آن هست!» آن تبلیغات است دیگر. در بحر احمر یک چیزی واقع میشود، در کانال سوئز یک چیزی واقع میشود، این ایرانیهایند که این کار را میکنند! البته این تبلیغات سوء یک جهت، و لو بر خلاف هست، لکن یک جهت حسن هم دارد، و آن این است که دنیا میفهمد که یک قصهای در ایران هست؛ در شب و روز تبلیغات بر ضد ایران و اسلام و اینها هست.
اینکه اسلام را این طور، ایران را این طور میکوبند، اینها به ایران خیلی کار ندارند، به اسلام کار دارند. میدانند که اگر این چیزی که ایران میخواهد تحقق پیدا بکند، دست آنها از همه منافعشان در همه جا کوتاه میشود.
شما ملاحظه میکنید امروز با همه این سختیها و گرفتاریهایی که برای ایران پیش آمده است و یکدل و یکجهت دنیا بر خلاف اسلام هست، و به اندازه انگشتان دست، ما در دنیا همراه نداریم، مع ذلک ببینید جلوه اسلام تا کاخهای کرملین هم کشیده شده است، تا کاخهای سفید هم کشیده شده است، در امریکای لاتین هم رفته است، آفریقا هم رفته است، مصر هم رفته است، ملزم کرده آنها را به اینکه اظهار اسلام بکنند. ما میدانیم که آنها به اسلام اعتقاد ندارند، بلکه مخالفاند، لکن این جلوهای که از ایران منعکس شد به خارج، آنها هم که به اسلام اعتقاد ندارند حالا میگویند اسلام باید باشد، حدود اسلامی باید باشد. این، برکتِ این جلوهای است که از ایران شده است، نه اینکه آنها مسلمان شدهاند الآن. «ادّبَهُ الْعَصاء»، حتی صدام هم میگوید، نماز میخواند، حالا نماز غلطی خواند. همه زاهد و عابد و مسلمان شدهاند و این، یک مسأله است، دست کم نباید این را گرفت. این یک مسئلهای است که به ما نوید میدهد که ان شاء اللَّه این نور الهی توسعه پیدا میکند، و نصرت خدای تبارک و تعالی دنبال اینکه- شما- ملت ایران میخواهد نصرت خدا را بکند، دنبال این نصرت خدا هست، وعده کرده خدا، لکن ما باید فکر این باشیم که ما نصرت اسلام را بکنیم، نصرت خدا را بکنیم. ما در فکر این باشیم که برای خدا کار بکنیم و نصرت دین خدا بکنیم. اگر ما این کار را انجام دادیم، وعده خدا بلااشکال تحقق پیدا میکند و نصرت او هم دنبال این هست. خوب! در این جنجال عظیمِ دنیا بر ضدّ ما، تکلیف ما چی است؟ اینکه من همیشه عرض میکنم که همه آقایان در هر جا هستند، چه علمای بلاد- بلاد ایران- و چه ائمه جمعه و جماعات و چه مجلس محترم شورای اسلامی و چه دولتمردان، اینها همه دست به دست هم بدهند تا اینکه این بار را بتوانند به مقصد برسانند، برای این است که، یک گِلههایی از هم دارند، یک نقایصی میبینند، البته تذکرش خوب است، اما های و هوی خوب نیست، انتقامجویی خوب نیست. باید ما در فکر اسلام باشیم. اگر در فکر خودمان هم هستیم، اگر فکر منافع خودمان هم هستیم، باید فکر اسلام باشیم که اسلام منافع ما را تأمین میکند. اگر ما اهل دین هستیم که باید اسلام را با چنگ و دندان حفظ بکنیم، و اگر اهل دنیا هستیم، دنیای ما هم به اسلام بستگی دارد.
امروز اگر چنانچه خدای نخواسته یک خللی وارد بشود در این جمهوری اسلامی، نمیدانید که با ما چه خواهند کرد، و میدانید ان شاء اللَّه، باید هم بدانید. باید احساس خطر بکنید برای جمهوری اسلامی و همه احساس خطر بکنید. ما بین راه هستیم و نتوانستیم تا حالا آن که میخواهیم متحقق کنیم و تا همین مقداری هم که آمدیم، ملتها متوجه شدند به ما، ملتها بیدار شدند و بیدارتر میشوند. خود ما متوجه باشیم که کارهایی انجام بدهیم و طریقههایی را انتخاب کنیم که به طور سلامت با هم برخورد کنیم. اگر هم اشکال داریم، مثل اشکال طلبههای مدرسه با هم رفتار کنیم، دوستند با هم. خوب! آقایانی که بسیاریشان اهل مدرسهاند، دوستاند، رفیقاند، برادرند، سر یک مبحثی داد و قال هم با هم میکنند، بعد از اینکه مباحثه تمام شد، با هم مینشینند چای میخورند و دوستی میکنند. شما با هم دشمنی ندارید. شما همه یک مقصد دارید و آن این است که به آن چیزی که اسلام فرموده است برسید. امید است که برسید ان شاء اللَّه. وقتی مقصد واحد باشد و مقصود همه یک مطلب باشد و آن اسلام، باید فکر بکنید که اگر یک صحبتی بر خلاف باشد که یک وقت خدای نخواسته به حیثیت جمهوری اسلامی صدمه بزند، از آن جلوگیری کنید، خودتان را بازدارید از او. در عین حالی که در همه جا باید مناقشه باشد، لکن مناقشات طلبگی، مناقشات علمی. در محضر علمای بزرگ هم مثل میرزای شیرازی که دو تا درس- از قراری که برای من نقل کردند- دو تا درس ایشان میگفتند و پنج ساعت هم طول میکشید، همه داد و قالها بوده است، اما مخاصمه نبوده، مباحثه بوده. یک وقت مخاصمه هست، این طرف میخواهد او را بکوبد، آن طرف میخواهد او را بکوبد، این، نه راه اسلام است، نه مقصد اسلامی میتواند داشته باشد، مقصد اسلامی نمیشود. یک وقت مباحثه است و مطلب را گفتن است و صحبت کردن، این البته باید باشد. باید معایب را گفت، باید دنبال مطلب رفت، باید نقایص را گفت، لکن روی هم رفته ما باید همه امور را بسنجیم، یعنی، وضع امروزی ما با دنیا و گرفتاری ما در دنیا و در کشور خودمان. با این وضع ما باید برخورد بکنیم، یعنی، با این دید که مسائل را روی هم بریزیم و جنبههای مخالف و موافقش را با هم جمع بکنیم و درست تأمل بکنیم و تعمق بکنیم و آن وقت وارد کار بشویم.
از چیزهایی که من باید هم عرض کنم این است که، یک مطلبی که وقتی واقع میشود در بین دولتیها یا بین مجلسیها یا نطقهای مجلسیها، یک وقت این است که رادیو این را ذکر نمیکرد، خود دربسته بود، این، آن قدرها ضرر نداشت. اما حالا که بنا بر این است- و خوب هم هست- که رادیو مردم را در جریان بگذارد، به مجرد اینکه یک اختلافی در مجلس پیدا میشود، منعکس میشود در همه ملت، و آن که خیلی خطرناک است، این است که منعکس میشود در سپاه، در ارتش. ما که میخواستیم به- همه دنیا که دنبال این هستند که ارتششان از امور سیاسی کنار باشد، آنها یک چیزی میفهمند که میگویند این را- ما که میخواهیم که سپاه و ارتش جند اللَّه باشند و دستهبندی نداشته باشند و جهات سیاسی را کنار بگذارند، برای اینکه اگر جهات سیاسی و مناقشات سیاسی در سپاه رفت و در ارتش رفت، باید فاتحه این سپاه و ارتش را ما بخوانیم. این جهت را باید آقایان متوجه باشند. مملکت از خودتان است، مجلس از شماست، دولت از شماست، ارتش از شماست، سپاه از شماست، همه از شماست. شما باید توجه بکنید به اینکه مسائل شما منعکس میشود در همه کشور و همه دنیا. یک کلمهای که یکی در اینجا میگوید، تعبیرش میکنند در تبلیغات دنیا و رسانههای گروهی دنیا، تأویل میکنند و شروع میکنند به ایران حمله کردن. با اینکه مقصد آن گوینده این نیست، لکن آنها یک راهی پیدا میکنند برای اینکه چه بکنند. در عین حالی که دولت میگوید که این مین گذاریها، این دزدیهای دریایی و دزدیهای هوایی به ما مربوط نیست و ما با آن مخالفیم و ما جایز نمیدانیم که یک دسته مردم بیگناه را بردارند از یک طرف به یک طرف دیگر ببرند، و آن قدر مورد خوف و ترس آنها بشوند، در عین حال این را یک کلمهای نقل میکنند، میگویند: لکن در رادیوی ایران گفته است، تعریف کرده از اینهایی که ربودهاند چیز را. البته این یک چیز غلطی است در رادیو و باید جلویش گرفته بشود جدّاً. رادیو نباید همین طور بیتوجه و بدون فهم یک مسائلی را بگوید و ایران را مفتضح کند. اگر یک کلمه یک وقتی اینها گفتند، خوب، ربطی به دولت ندارد. لکن رادیو [را] آنها حساب میکنند که مربوط به دولت است و سخنگوی دولت است. باید اینها توجه به این مسائل بکنند. و مع الأسف، درست، گردانندگان اینها نمیتوانند چیزها را بفهمند. چطور یک مطلبی که بر خلاف عواطف دنیاست، بر خلاف اسلام است، بر خلاف عقل است، ما تأیید میتوانیم بکنیم؟ از یک جایی یک دستهای را بر میدارند میروند به یک دسته دیگر، یا مین گذاری میکنند در یک جایی، مین گذاری کردن در یک جا، معنایش این است که یک عدهای که اصلًا گناهی ندارند، آنها هم از بین بروند. چطور اسلام اجازه این را میدهد؟ چطور ایران اجازه این را میدهد؟ چطور جند اللَّه اجازه این را میدهد؟
چطور دولت ایران، مجلس ایران اجازه این را میدهند؟ لکن ببینید که ما در چه گرفتاری هستیم، که هر مطلبی که واقع میشود، گردن ما میگذارند. ما باید خیلی توجه بکنیم.
یعنی، شما همه آقایان پاسدار اسلام هستید، مجلس پاسدار اسلام است، و دولت همین طور و ارتش همین طور و سپاه همین طور. برای سپاهیها جایز نیست که وارد بشوند به دستهبندی، و آن طرفدار آن یکی، آن یکی طرفدار آن یکی. به شما چه ربط دارد که در مجلس چه میگذرد؟ در امر انتخابات باز هم به من اطلاع دادند که بین سپاهیها هم باز صحبت هست. خوب! انتخابات در محل خودش دارد میشود، جریانی دارد، به سپاه چه کار دارد که آنها هم اختلاف پیدا کنند؟ برای سپاه جایز نیست این. برای ارتش جایز نیست این. سپاهی را از آن تعهدی که دارد، از آن مطلبی که به عهده اوست بازمیدارد و همین طور ارتش را. و ما در گفتارمان، در کردارمان که در محضر خدای تبارک و تعالی واقع است، باید فکر بکنیم که این مطلبی را که ما امروز میخواهیم بگوییم، آیا در یک محیط سربسته است که هر چه بخواهیم بگوییم؟ یا در یک محیط سربازی است برای همه دنیا؟ وقتی مطلب این طوری است که ما یک کلمهای که بگوییم در همه دنیا منتشر میشود، ما باید فکر بکنیم که این مطلبی که میخواهیم بگوییم، این صحبتی که میخواهیم بکنیم، آیا به صلاح کشورمان است؟ به مجرد اینکه خلاف سلیقه شماست، خوب! سلیقه شما این نیست، مطلب را میگویید، با آرامش میگویید، به جوری که دولت را، یا مجلس را یک وقت- خدای نخواسته- اسباب لکهدار شدن آنها نباشد، اسباب تضعیف نباشد. این یک مطلبی است همگانی و این مطلب به عهده همه ما هست، کُلُّکُمْ رَاعٍ وَ کُلُّکُمْ مَسْئُولٌ[10] همه مسئول هستیم در این مسائل. اینها از هر راهی که دستشان برسد شروع میکنند به تبلیغات. صدام هر وقت که مجال پیدا بکند، بدبخت میگوید: ما هر وقت بخواهیم، جزیره خارک را با خاک یکسان میکنیم. ما از روحیه او متوجه هستیم که اگر یک آن فرصت پیدا بکند و قدرت پیدا کند، جزیره خارک که هیچی، تهران را هم از بین میبرد. یک همچون موجود خبیثی است، لکن نمیتواند. تودهنی خورده است او. الآن در عراق هم آشفته است کارش. قدرتهای بزرگ هم معلوم نیست دیگر حالا صدام را همچو قبول داشته باشند. ولی آنها میگویند، و لو اینکه حالا در بین خودشان یک لافی زده باشند، یک صحبتی کرده باشند، رسانههای گروهی هم شروع میکنند؛ «پرزیدنت صدام حسین دیروز در بین مردم چی گفت.»، به آنهایی که فرار کرده بودند، نشان شجاعت داد، در بین آنها چه گفت! اینها مسائلی است که گفته میشود.
خوب! آدم چه بکند؟ لکن ما باید توجه بکنیم، ما باید واقعاً متوجه به خدا باشیم، ما باید خودمان را در محضر خدا ببینیم در همه وقت. و خدای تبارک و تعالی حاضر و ناظر است بر اقوال ما، بر قلوب ما، بر همه چیز حاضر است و در محضر او واقع میشود.
و این را من به اینهایی که در خارج رفتند و آنهایی که در جاهای دیگر هستند و دل خودشان را خوش کردند، میگویم که: این جمهوری اسلامی را شما نمیشناسید. هی میگویید ما اسلامشناسیم، ما- نمیدانم- جامعهشناسیم! شما ملت خودتان را نمیشناسید، اگر میشناختید به این روز نمیافتادید. اگر شما بشناسید ملت ایران را، میدانید که الآن جمهوری اسلامی پایبند اشخاص نیست. هی ننشینید بگویید که کیک در حال احتضار است و دیگر لال شده و- نمیدانم- چی شده! این دلخوشیها را به خودتان ندهید. شما حالا دو سه سال است که هی میگویید دو ماه دیگر این جمهوری از بین میرود. بحمد اللَّه جمهوری به قدرت خودش باقی است، ارتش ما قدرتش باقی است، سپاه پاسداران ما، بسیج ما، ژاندارمری ما، همه، ملت ما، یک ملت بیداری است. یک ملتی است که جوان را میدهد، و مادرهایی هستند که جوانهایشان را میدهند و باز هم میآیند مثل شیر غران میگویند که ما حاضریم باز. یک همچو ملتی را یک نفر برود یا باشد نمیشود. آن روز که مرکز حزب جمهوری را منفجر کردند و آن عزیزان را از بین بردند، گفتند: یکی دو نفر دیگر از بین برود، دیگر تمام شده است. آنها خیال میکنند به یکی دوتا یا چهار تا پنج تا امثال ماها جمهوری اسلامی است. جمهوری اسلامی، همه افرادش الآن توجه به مسائل دارند. الآن در دهات هم انسان وقتی میبیند که یک صحبتی میکنند، آن دهاتی که پشت خیش ایستاده و دارد کار میکند، صحبت میکند، باز یک صحبت سیاسی و یک مسأله میگوید. با یک همچو ملتی نمیشود که شما خیال کنید بنشینید و هی فکر کنید که اگر کیَک مرد، چه میشود؟ نه! نخواهد شد. من امیدوارم که ان شاء اللَّه ماها توجه به مسائل، توجه به مصالح اسلامی داشته باشیم و روی مصالح عمومی اسلامی، روی مصالحی که ما الآن در کشورمان هست، روی گرفتاریهایی که ما الآن در کشور داریم، با این انگیزه، آن وقت در هر جا صحبت میخواهیم بکنیم، بکنیم، و هر مناقشهای داریم مناقشه بکنیم، لکن با این توجه. من از خدای تبارک و تعالی سلامت و سعادت همه آقایان را، خصوصاً آقایانی که دست اندر کار هستند، مشغول خدمت هستند به این کشور عزیز، از خدای تبارک و تعالی سلامت همه را میخواهم. و امیدوارم که خداوند به همه ما، به همه شما توفیق بدهد که به این ملت خدمت بکنیم. به این ملت مظلومی که در طول تاریخ مظلوم بوده است و ستمهایی که از شاهنشاهی دیده است هیچ کس ندیده از کسان دیگر، حالا که میخواهند یک نفس راحت بکشند، امیدوارم که ما خدمتگزارشان باشیم و بتوانیم خدمت کنیم به آنها. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج19، ص: 6 ـ 14)
[3] - سلسله بنی امیه بعد از معاهده صلح بین امام حسن مجتبی( ع) با معاویه به سبک رژیمهای شاهنشاهی توسط معاویة ابن ابی سفیان پایه گذاری شد.
[4] - رژیم حاکم بر مصر، که از راهپیمایی مردم کشورش در روز قدس جلوگیری کرد.
[5] - بخشی از آیه 10 سوره حجرات:« إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ»؛ جز این نیست که مؤمنین برادرند
[6] - بخشی از آیه 103 سوره آل عمران:« وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا»؛ به ریسمان خدا چنگ بزنید و پراکنده نشوید
[7] - سوره انفال، آیه 46:« وَ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ رِیحُکُمْ وَ اصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ»؛ و همه پیرو فرمان خدا و رسول باشید و هر گز راه اختلاف و تنازع را نپویید که در اثر تفرقه، سست و ترسو شده قدرت و عظمت شما نابود خواهد شد، بلکه همه باید پایدار و صبور باشید که خدا همیشه با صابران است.
[9] - بحار الأنوار، ج 24، ص 237- 238. هرآینه قرآن را کسی میفهمد که به او خطاب( و نازل) شده است.
[10] - بحار الأنوار، ج 72، ص 38.